ای وطن کشور گشا ایران زمین
مونس جان های ما ایران زمین
آرزوی من وطن دانی تویی
لطف و رحمت را عطا ایران زمین
ای وطن مهرت به سینه ماندنی
خاک تو پاینده با ایران زمین
ضربه شمشیر مردان دست به دست
مرز کشور را بپا ایران زمین
ننگ و نفرین چشم هر حاسد بسوز
ای وطن ای ماه سا ایران زمین
رودهایت در زمین نقش تو بست
همچو رودی مه لقا ایران زمین
قدرت از یزدان که فتح و رمز ماست
یار ما باشد خدا ایران زمین
مژده ها شایسته باشد همچو گل
شد شکوفا قلب ها ایران زمین
فتح و پیروزی دوباره ارمغان
آورد فتحی نما ایران زمین
شِکوه و زاری به دور است از زمین
مرد حق ماییم تا ایران زمین
دین و آیین شما مستان خبر
مژده ها سر با ندا ایران زمین
چون که درس از مکتب اعلا گرفت
مکتب اعلایی دلا ایران زمین
دشمنان هچ اند ای یاران دین
محو گردند با وفا ایران زمین
رزم تان پیروز بادا خون ما
آبیاری همچو ماء ایران زمین
شرح دردش نا تمام است زندگی
با وجودش غرق لا ایران زمین
رحمت از خالق بیا ای مهد دین
کن تو بینا چشم را ایران زمین
در کریمی بخشش ات هر فرد راست
لطف کن گر ما خطا ایران زمین
ماه من ای منزل من نور من
جلوه آرا رخ گشا ایران زمین
سر به تسلیم خدا لطف از خدا
لطف خالق برملا ایران زمین
ای وطن امید من سر زندگی است
پایه عدلی را بنا ایران زمین
ملک عالم هیچ باشد نزد تو
هست کن گیتی نما ایران زمین
نام نیکت بر فراز آسمان
متصل گردان خدا ایران زمین
وحدت و یکتایی تو قلب ما
حک در دل بی ریا ایران زمین
با دلی سرشار از شوق یقین
هر زمانی با حیا ایران زمین
چون نما دارم از آیین فصیح
هر زمانی رهنما ایران زمین
آرزو بسیار باشد ای خدا
متصل گردان مرا ایران زمین
ملک را در یک نظر نابودی است
روز محشر سخت لا ایران زمین
نامه اعمال گستر خاطر است
روز مجمع بی خطا ایران زمین
قدرت و انعام خالق در نظر
جلوه گر با یک ثنا ایران زمین
شب سحر را راز هایی آشکار
رهنمایی آشنا ایران زمین
وصف کن شرحی دهی بایبوردیا
بهترین جا خوش سرا ایران زمین
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
فرزند عزیز بشنو این پند
تا خُلق حَسن شود تو را چند
گر نیک نظر کنی بدانی
دل فاتح فقر شد معانی
خواهی که خرد تو را شود یار
از فقر فرار کن که شد بار
عُجب است بپرس تا نترسی
تنهایی توست ترس پرسی
اخلاق نکو ز ما تو را یاد
از خالق کل هستی ای داد
پرهیز کن ای پسر ز احمق
پرهیز ز بخل و هرزه و لق
پرهیز از آن کسی که جوید
با صد هنرش دروغ گوید
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
روانشناس، جامعه شناس ، اسطوره ی تعلیم و تربیت و... نیستم بلکه معلمی ساده و از کف روستا هستم که گهگاهی بر اساس تجربیات عینی و روزمره ام گوشه ای از مشکلات وافرمان را به رشته ی تحریر در می آورم تا شاید چاره ای برای حل و فصل شان اندیشیده شود .
متاسفانه و بدبختانه آنچه در نظام آموزشی ما به عنوان هدف اصلی قلمداد می شود صرفا و تنها انتقال دانش موجود در کتاب ها است و مسئله ی مهم تربیت به کلی نادیده و به حاشیه رفته است .
کاش ظرفیت و پتانسیل استفاده از این تکنولوژی را داشتیم ؛ کاش قبل از اینکه این تکنولوژی وارد کشور شود در استفاده بهینه از ان نیز فرهنگ سازی می شد در هر کلاسی که سعادت و افتخار تدریس را کسب کرده ام منتهای تلاشم حول این محور ارزشمند بوده که هم معلم باشم و هم مربی به عبارتی دیگر هم آموزگار علم و دانش باشم و هم پرورش دهنده ی ادب و اخلاق تا آنجا که برادرانم(دانش اموزانم) مرا یار ، پشتیبان و خیرخواه خود می دانند و اسرار خصوصی و حتی مشکلات و کمبودهایی را که در محیط خانوادگی با آن دست و پنجه نرم می کنند را نزدم بیان و عیان می کنند .
بزرگان میدان تعلیم و تربیت علل و عوامل متعدد و گوناگونی چون مشکلات خانوادگی ، دوستان ناباب ، عدم توجه به معلم و...را سبب افت تحصیلی و
حتی ترک از تحصیل دانش اموزان قلمداد می کنند ؛ به زعم بنده امروزه بایستی یکی از عوامل اصلی افت تحصیلی یعنی استفاده ی مفرط از فضای مجازی را نیز به فهرست بالا بیفزاییم .
اخیرا یکی از دانش آموزانم که پارسال از نخبگان و نفرات برتر رشته ی خود بوده و امسال با افت شدید تحصیلی مواجه گشته به من مراجعه کرد و هر چه در دل داشت را بیان کرد .
او می گفت تمام بدبختی هایم زمانی کلید خورد که مجوز ورود به فضای مجازی را کسب کردم .
فضای مجازی مرا از مسیر اصلی ام که درس خواندن بود منحرف و حتی مرا به گناه و ارتباطات باطل و نامشروع کشاند !
اکثر شبها را تا ساعت سه بیدار می ماندم و مشغول ور رفتن با گوشی و چت کردن با طرف مقابل بودم . تمام فکر و ذهنم درگیر شده بود . صبح ها از فرط خستگی نای و توان رفتن به مدرسه را نداشتم و به اجبار والدینم به مدرسه می رفتم و مدرسه را مکانی برای خواب و استراحت قرار داده بودم .
نگاه های معنا داری متوجه ام می شد ، حرف و حدیث های زیادی را پشت سر خود می شنیدم .
آنان گمان می کردند معتاد مواد مخدر شده ام غافل از اینکه من معتاد فضای مجازی شده بودم !
آری !
او درست می گفت هر چند فضای مجازی ، شبکه های ماهواره ای و اینترنت موجب گستردگی و تنوع اطلاعات انسان و گستردگی ارتباطات و درنوردیدن مرزهای جغرافیایی در ارتباط های انسانی می شود لیکن استفاده بی پالایش و مفرط از آنها این چنین عوارض و تبعات منفی را به دنبال می آورد .فرزندان دبیرستانی مان در سن سرنوشت سازی آینده قرار دارند که به سهولت احساسات زودگذر بر عقل و منطق شان چیره می گردد و دل به عشق های زودگذر و بی اساس می بندند و در نهایت همین عوامل سبب انحراف فعالیت های ذهنی آنان از مطالب و مباحث درسی می شود و آن انرژی و توانی را که باید مصروف مطالعه کنند را در گوشه ی اتاق هایشان با چت کردن های بی فایده و سرگرمی هایی که بیشتر در راستای ترویج مصرف گرایی در جامعه است را به هدر می دهند .
یادمان نرود که مصرف اینترنت کنترل نشده چه هزینه هایی را بر اشخاص و خانواده های بدبخت تحمیل می کند .
( کلیک کنید )
کاش ظرفیت و پتانسیل استفاده از این تکنولوژی را داشتیم ؛ کاش قبل از اینکه این تکنولوژی وارد کشور شود در استفاده بهینه از ان نیز فرهنگ سازی می شد .
به فرزندانمان بیاموزیم که دوست داشتن درس آنها را به موفقیت و کامیابی می رساند .
به فرزندانمان بیاموزیم که نابرده رنج گنج میسر نمی شود .
به فرزندانمان راه درست زیستن و درست انتخاب کردن را بیاموزیم.
از والدین عزیز استدعا دارم که همواره پیگیر وضعیت درسی و اخلاقی فرزندانشان باشند و با شناخت و کشف به موقع علت افت تحصیلی کمک کنند قبل از اینکه اتفاق ناخوشایندی بیفتد و فرزندشان از درس دلزده ، دلسرد و ترک تحصیل کند با گرفتن درمان به موقع به روند عادی درس خواندن برگردد.
به نزد من آن کس نکو خواه توست
که گوید فلان خار در راه توست
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
الگوی مقابلۀ دینی شکلی از مقابله است که با کاربرد فنون شناختی و رفتاری در مواجهه با رویدادهای تنش زا، ریشه در دین و معنویت دارد/ پژوهش های مختلف نشان می دهند که مقابله های دایمی از طریق کنترل فشارهای هیجانی و ناراحتی های جسمی به افراد کمک می کند/ هوش معنوي يا SQ را مي توان آن چيزهايي دانست که ما به آنها معتقديم و نقش باورها، هنجارها، عقايد و ارزشها را در فعاليتهايي که بر عهده مي گيريم در بر مي گيرد. به عبارتي هوشي که به واسطۀ آن به سؤال سازي در ارتباط با مسائل اساسي و همه در زندگي مان مي پردازيم و به وسيله آن در زندگي خود تغييراتي را ايجاد مي کنيم/ هوش معنوی ما را قادر می سازد تا به کارها و فعالیت های خود معنا و مفهوم بخشیده و با استفاده از آن معنا و مفهوم از عملکردمان آگاه شویم و دریابیم که کدام اعمال و رفتارمان از اعتبار بیشری برخوردار استکه آن را الگو و اسطورۀ خود سازیم/ این هوش بیشتر مربوط به پرسیدن است تا پاسخ دادن، بدین معنا که فرد سؤالات بیشتری را در مورد خود و زندگی و جهان پیرامون خود مطرح می کند/ ارزش کار معلم به اندازۀ چراغ امیدی است که در شب حیرت در دل دلشکستگان روشن نگه داشته است
از جمله منتقدان تحریم کنندگان بیست و سومین دوره نمایشگاه مطبوعات بودم/ نشریات بخش خصوصی بر خلاف رسانه های دولتی حیات خویش را مدیون توجه مخاطب می دانند/ یک مدیر مسئول نشریه خصوصی هم باید روزنامه نگار باشد و در عین حال آیین روزنامه داری و اقتصاد مطبوعات را بداند/ در نمایشگاه بیست و سوم،بازهم «عنوان ارباب جراید» به روزنامه های دولتی و شبه دولتی رسید و نشریات بخش خصوصی به ویژه روزنامه های غیر دولتی هیزم تنور نمایشگاه شدند تا جوایز این نمایشگاه در مراسم اختتامیه فقط در دستان مدیران رسانه های دولتی دست به دست بچرخد/ نمایشگاه بیست و سوم مطبوعات تجلی رویارویی جنگ فقر و غنا بود/ نکته دردناک و طنز تلخ این مسابقه جایی بود که هزینه برگزاری نمایشگاه غرفه روزنامه برتر این دوره معادل ده ماه حقوق پرسنل روزنامه مستقل بود/ اکنون درمی یابیم که برای سال آینده وارد رقابت نا عادلانه ای به نام نمایشگاه مطبوعات نشویم/ عدم شرکت در نمایشگاه بیست و چهارم می تواند ضرب شصتی به حامیان روزنامه های ثروتمند دولتی باشد/ روزنامه های غیر دولتی در 29 اردیبهشت تا خرخره زیر بار بدهی رفتند و فضای پیروزی شما را فراهم کردند تا در نمایشگاه مطبوعات روزنامه های غیرموثر دولتی جوایز ریز و درشت نمایشگاه مطبوعات را درو کننند و به ریش روزنامه های غیر دولتی بخندند
صبح روز 8 آبان 96 در هنرستان هنرهای زیبای زنجان کودتایی نرم و خزنده به وقوع می پیوندد. ما به خاطر اعتراض برخی از اولیا در چرایی داشتن موبایل هنرجویان، سری به کلاسها می زنیم و داوطلبانه و بدون خونریزی موبایل بچه ها را می طلبیم.(در قوانین جدید تفتیش دانش آموز به منزله نقض حریم خصوصی تلقی می شود).
بیش از 50 فروند موبایل جورواجور هوشمند از هنرستانِ در آستانه 3 رقمی شدن هنرجویانش (در پنج رشته ، موسیقی، گرافیک، انیمیشن، سینما و پیش- دانشگاهی- هنر) در دفتر مدرسه تلنبار می شود.
نگاه های نگران بچه ها در خصوص احتمال باز کردن گوشی ها از در و دیوار بر سرمان آوار می شود. (تفتیش محتوای گوشی بچه ها قدغن بوده و نقض حریم شخصی است).
تا پایان روز خیلی از خانواده هایی که با صد دعوت نامه در عرض سه چهار سال موفق به دیدنشان نشده بودیم در دفتر مدیریت تجمع می کنند. برخی طالب گوشی فرزندان، برخی معترض ضبط موبایل و تجاوز به حریم شخصی و البته اکثریت قدردان کادر اجرایی در جمع آوری و برخورد جدی با دانش آموزانند. (در جدال موبایل زور خیلی از بچه ها بر والدین می چربد).
بالاخره با تعهد گرفتن از اولیا خشاب موبایلمان خالی می شود!
یکی از بدترین روزهای خدمت ما در هنرستان رقم می خورد. ضجه و بد و بیراه زیر لب بچه ها، محاکمه برخی از اولیا و ... به واقع دمار از روزگارمان در می آورد.
گوشی ها با تعهد تحویل اولیا می شود، ولی مطمئنم حداقل 50 درصد متعهدین دوباره فردا با ترفندهای مختلف و با اتخاذ تدابیر ویژه امنیتی حاملان گوشی های هوشمند هستند و این قصه ی پر غصه روزانه اکثر مدارس کشور ماست ...
استفاده و داشتن موبایل در مدارس جهان و ایران محل مناقشه و منازعه بی پایان است.
موافقین داشتن موبایل معتقدند که هزاره سوم هزاره تکنولوژی است و مبارزه با استفاده از موبایل در تداوم مخالفت با دوش حمام، ویدیو، ماهواره و... در ایران بوده و محکوم به شکست است. لذا بهتر است به جای مبارزه با موبایل و سایر وسایل دیجیتالی، فرهنگ استفاده درست از آنها در مدارس آموزش داده شود.
از طرفی داشتن موبایل و امکان ثبت و ضبط، جلوی برخی از رفتارهای ناصحیح معلمان و اولیاء مدرسه را می گیرد و همچنین فرآیند آموزش را تسریع می نماید و برخی از اولیا اصولا فرزندان خود را ناچارا با موبایل کنترل می کنند.
برخی مخالفین معتقدند که خطرناکترین اختراع بشر پس از بمب اتم همان تلفن هوشمند بوده و با ارسال تصویر سوالات به بیرون و دریافت جواب ها عملاً فرآیند ارزشیابی مدارس را مخدوش می نماید.
همچنین دسترسی آسان به سایت ها و شبکه های غیراخلاقی، ضمن تهدید و تخریب روح و روان دانش آموز، سبب حواس پرتی و هرز رفتن فرآیند آموزش رسمی می شود.
از منظر پزشکی و روانشناسی نیز افراط در استفاده از تلفن همراه به ویژه در مدارس، به خاطر امواج مغناطیسی موبایل باعث سرطان، بدخوابی، لرز، بیماریهای ویروسی و ... می شود و به طور خلاصه سلامت جسمی و روحی را توأمان به خطر می اندازد.
سخن آخر :
بهتر است به جای مبارزه با موبایل و سایر وسایل دیجیتالی، فرهنگ استفاده درست از آنها در مدارس آموزش داده شود به زعم بنده فرزندان هزاره سوم را گریز و گزیری در بهره مندی از تکنولوژی های نوین نیست و قطعا تا سال 1400 ما شاهد گوشی هایی خواهیم بود که سلامتی، خواب، بوی دهان و ... دانش آموزان را کنترل و به آنها هشدار خواهند داد.
لذا آموزش و پرورش به جای تقابل با تکنولوژی بهتر است با سیاست شل کن و سفت کن با این پدیده های جهانشمول مدارا کند و به جای مبارزه و تخاصم به دنبال دادن آموزش های لازم برای تخفیف آسیب های ناشی از این تکنولوژی ها بوده و فرهنگ استفاده مثبت از آنها را سرلوحه کار خود قرار دهد.
گرچه امروزه آموزش و پرورش استفاده از موبایل را در مدارس ممنوع کرده است، ولی ما به هیچ وجه نسخه کامل و واحدی برای برخورد با پدیده موبایل در مدارس کشور نداریم و هر کس برداشت خود از بخشنامه ها را با قبض و بسط و لحاظ سلایق خود اعمال می کند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
کارگاه ترویج کتابخوانی
پنج شنبه 2 آذرماه
9 صبح تا 3 بعدازظهر
هزینه شرکت در کارگاه 80 هزار تومان
همراه با ناهار و پذیرایی
برای ثبتنام تماس بگیرید.
09167148690
تفاوت های فردی ، پدیده ای نیست که فقط به شخصیت و توانایی های او مربوط باشد. همه چیز انسانها از همدیگر متفاوت است. زمان ، مکان و منطقه جغرافیایی ، وراثت و ژن ، تعلیم و تربیت ، سیاست ها و مدیریت ها ، برنامه ها و طرح ها و....همه بر این تفاوتها اثرمی گذارند.
یکسری تفاوتهاست که بیولوژیک است مثل :
رنگ چهره ، سفید یا تیره بودن دندانها ، اثرانگشت ، بزرگی یا کوچکی استخوانها ، هورمونها و نیازهای غذایی... که برای دو جنس زن و مرد و هم برای جغرافیای گوناگون متفاوت است.
و یک سری تفاوتهاست که روانی - اجتماعی است و متغیرند همانند:
شکلگیری هویت، شخصیت ، گرایش معنوی، گرایش به مادیات ، رشد اخلاقی ، هیجان ،عواطف و احساسات استرس (فشار) ، وابستگی و استقلال ، عشق، درونگرایی و برون گرایی.
ما معلمین چگونه برای این همه گستردگی جامعه آماری با تفاوتهای بی شمار، روش تدریس یکسانی ارائه دهیم ؟ هدف از طرح این تفاوتها ، گریز به روش تدریس معلم است. از این گریزگاه سعی بر نشان دادن تفاوت های دانش آموزان ( کلاس به کلاس) و (محل به محل) و (پارسال و امسال) دارم. روش تدریس روندی یکسان ، ثابت ، لایتغیر و بسته نیست، برعکس انعطاف روش تدریس فوق العاده عمیق و غیر قابل تصور است.
دانش آموز پارسال و امسال متفاوتند چون برخلاف گذشته که تجدید نسل هر بیست سال یک بار بود ، امروزه با سرعت تغییرات تکنولوژی و رشد و توسعه صنعتی، این فاصله نسل ها به کمتر از یک دهه رسیده است و دانش آموز امسال با همراهی این تغییرات ، متحول می شود. پس دانش آموزان امسال همان پارسالی نیستند که بخواهیم بر آنان تدریس به شیوه واحد و ثابت داشته باشیم.
منطقه تدریس معلم وقتی از فلان محل به بهمان محل تغییر می یابد، روش تدریس اش نیز باید منعطف باشد.
دانش آموزان گاه از شما می پرسند: خانم یا آقا چرا با کلاس "الف" ازما مهربانترید ؟ خود شما پاسخ می دهید: آخه آنان درس خوان تر و مؤدب ترند . اینجا دانش آموزان کلاس" ب" نیز تلاش می کنند تا رضایت شما را جذب کنند. خود معلم ناخودآگاه تفاوت برخوردش را در دو کلاس مجزا ، می تواند درک کند.
در یک کلاس ، می توان به سرعت درس داد چون کلاس کشش دارد ،اما در کلاسی دیگر مدام باید توضیح اضافی داد و بی امان پرسش مستمر داشت.
در یک کلاس ، مشکلات اخلاقی کلاس ، انرژی و طاقت معلم را برای تدریس زیر سئوال می برد و شما که به تأیید همگان فردی آرام و خوش اخلاق هستید از کوره در می روید و فریاد برمی آورید.
در یک کلاس ، شما قادرید محبت و احترام را همراه تدریس تان به دانش آموزان تزریق نمایید و در کلاسی دیگر در طول ساعت کلاس باید ابروان خود را درهم بپیچید.
در یک کلاس ، شما می توانید 5 دقیقه فرصت استراحت داشته باشید و در کلاس دیگرباید مسلسل وار و بی امان شلیک کلمات داشته باشید. اصولا یکی از دلایل متکلم الوحده بودن برخی از معلمین در کشور ما ، بر همین اساس ، یعنی ساکت نگه داشتن کلاس است. چون تا می خواهید یک آه خستگی برآورید کلاس درس درهم می پیچد و علت این امر غیراستاندارد بودن تعداد دانش آموزان است. بi جز معلم چه کسان دیگری توانائی کنترل و هدایت 30 – 40 نفر را به مدت 9 ماه به تنهائی دارند؟ آن هم در سنین 6 تا 18 سالگی.
در یک کلاس ، شما می توانید با پرسش کتبی ، همه دانش آموزان را زیرآزمون مسمتر قراردهید و در دیگری که اساتید آخرین فنون تقلب حضور دارند ، میل به این فعل در شما چندان نیست.
در یک کلاس ، پرسش شفاهی کشش دارد و در دیگری خیر.
در یک کلاس ، شما مجبورید عاطفه و احساس پدرانه و مادرانه خود را به همراه تدریس تان تلفیق کنید و در دیگری گستاخی حاکم در کلاس چنین اجازه ای را نمی دهد.
و...
پس با یک روش تدریس قرص و محکم و انعطاف ناپذیر ، نتایج مطلوبی نخواهیم داشت.
در ضمن :
فراموش نکنیم سن دانش آموزان خود را که اگر کم سن و سالند ثابت نشستن آنان بر روی صندلی های غیراستاندارد دشوار است. برای همین اکثر دانش آموزان در دوره ابتدایی خصوصا پایه اول و دوم درکلاس رژه می روند.البته علت دیگری هم دارد خصوصا دختران به خاطر حس حسادت وافر دوست دارند معلم فقط مال او باشد و محبت معلم به سایر دانش آموزان را تحمل نمی کنند که گاه آنقدر خودخواهانه عمل می کنند که خوشایند معلم هم نیست اما فراموش نکنیم که کودکند. این خستگی از غیر استاندارد بودن کیفیت صندلی و تعداد دانش آموزان در سایر دوره ها نیز هست. برای همین تدریس در دوره ابتدایی مهم تر و حساس تر است. چون عواطف و احساسات و شخصیت کودک نیز مثل خمیر بازی در کف دستان معلم است.
فراموش نکنیم تفاوتهای تحمل افراد را، دانش آموزی در هوای بسته کلاس احساس خفگی می کند و دانش آموزی از کنار هم نشستن لذت می برد. همه ما دیده ایم دانش آموزان همکلاس صمیمی را که هنگام نشستن درهم فرو می روند یا دست در دست یکدیگر می نهند .(مدارس دخترانه)
فراموش نکنیم دانش آموزان خانواده طلاق یا اعتیاد و یا زندانی بودن یکی از اعضاء خانواده را، یا کودکان کاررا ،که حساسیت های برخورد خاص خود را دارند. معلم با شناسایی آنان ، هنگام عصبانیت چیزی نمی گوید که بعد پشیمان شود.
از همین جا برای فرزندان قاتلین اعدامی یا مطرودین جامعه نیز پیشنهاد می دهم که با تغییر هویت ، مسئولین پی گیر و کمک حال زن و فرزندان آنان بوده و آنان را به شهر یا استانی دیگر منتقل کنند. مددکاران اجتماعی سازمان بهزیستی با همکاری استانداری یا فرمانداری ، این کودکان معصوم بی خبر ازهمه چیز را ازعذاب وجدان جرم پدر یا گاه مادر را رهایی دهند. بلی ، بنده تا دوران دانشجویی اطلاع نداشتم که در شهرم تبریز زندانی زنان بزهکارهم هست و طی تحقیق این واقعیت را دریافتم. یکی از مزایای ارزشمند دوران دانشجوئی که قدرت سرک کشیدن به هر جایی را دارد!!
فراموش نکنیم تعداد تراکم دانش آموز درکلاس درس را که خصوصا در دوره ابتدایی ، مانع رسیدگی همه جانبه معلم به همه خواسته های دانش آموزان می گردد.
فراموش نکنیم انگیزه و انگیزش های حضور دانش آموزان در کلاس درس را، که عده ای از خشونت یا عدم درک والدین به مدرسه پناه آورده اند و برای آنان تحصیل و آینده نکته کوری است که امیدی به رهایی نمی بینند. ناپدری یا نامادری ، یا والدین اصلی اما بدتر از فرعی آن.
تصور می کنم همه همکاران با ظرافت و ذکاوت شغلی خود بارها شاهد بوده اند که عده ای زنگ آخر مدرسه ، شتابان و خندان و خرامان از کلاس و مدرسه بیرون می پرند و عده ای گویی قصد ترک کلاس و مدرسه را ندارند و با اصرار معاون یا سرایدار مدرسه ، به منزل می روند.
فراموش نکنیم که عده ای از دانش آموزان به برخی بیماری های روحی یا جسمی مبتلایند چون آسم ، یا نارحتی قلبی ، یا گواتر و....و عقده خود کم بینی ، یا خود بزرگ بینی و یا ... ( برخی موارد که شاهد آن بوده ایم چون خود ارضایی جنسی و....) این دانش آموزان هم نیاز به توجه ویژه و آگاهی معلم دارند.
فراموش نکنیم که دانش آموز امروز ، با فضای مجازی و دنیای شگفت انگیز اطلاعات یا عصر سیبرنتیک نظریه نوربرت وینر ، یا دهکده کوچک نظریه مک لوهان، در گیر است . امروز فاصله بین برقرارکنندگان ارتباط به صفر رسیده است. امروز پست و ارسال نامه دیگر جایگاهی ندارد و تدریس برای این نسل ، دشواریهای خاص خودش را دارد که ذکاوت معلم و تسلط بر فن معلمی چاره ساز است .
و....
آری ، حال، ما معلمین چگونه برای این همه گستردگی جامعه آماری با تفاوتهای بی شمار، روش تدریس یکسانی ارائه دهیم ؟!
در گذشته به دلیل محروم بودن منطقه ، بر حقوق معلم اضافه می شد که چون سیستم آموزشی ما سنتی است باز برقرار است، امروز برای حضور بی امان تکنولوژی و سرعت آن ، باید به معلم اضافه حقوق داد.
تعداد دانش آموزان در کلاس درس بر نحوه یادگیری و شکل گیری شخصیت و پایبندی به ارزشها و هنجارها ، اثر می گذارد . هر قدر تعداد دانش آموز بیشتر ، تسلط معلم بر آنان کمتر و بالعکس.
آزادی معلم در کلاس درس باید به طور منطقی وعقلانی و انسانی ، هدایت گر یادگیری دانش آموزان و شکل گیری شخصیت فردی اش در دوره ابتدایی و شخصیت اجتماعی اش در دوره متوسطه باشد. همه معلمین باید به صفت انعطاف پذیری نسبت به شرایط ملبس باشند و گرنه توفیق چندانی حاصل نخواهد شد. درک موقعیت تدریس از سوی معلم ، یعنی موفقیت او در امر آموزش.
بر اساس همه این موارد است که معلمی شغل خطیری است. معلمی رشته باریک لب پرتگاه زندگی است که با چنگ زدن به آن می توان رهائی یافت و رستگار شد. برای همین معلمی هنر است. با فنون انعطاف پذیری شغل خود ، هنر معلمی را با دقت و موشکافی بیشتری به جا آوریم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
موضوع ادغام دو معاونت آموزش ابتدایی و متوسطه در وزارت آموزش و پرورش که طی فرصت 15 روزه سازمان امور اداری و استخدامی به دستگاه ها و نهادهای دولتی صورت گرفته است چالش ها و بحث های فراوانی را ایجاد کرده است .
« صدای معلم » بر اساس مواضع کارشناسی خویش از همان ابتدا مخالفت خود را با این نوع ادغام اعلام و دلایل خود را مطرح کرده است . ( این جا )
در این رابطه با « علی زرافشان » معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش به گفت و گو پرداخته ایم .
امین پور، به شکلی کاملا محسوس در میان شاعران بعد از انقلاب ، سرآمد است. به ویژه جایگاه او در میان شعر بزرگسال، رشک برانگیز است.این سرآمدی حتی در طرز نام بردن و یاد کردن از او به نام کوچکش ، هویداست/ تنها پست اداری او ، سردبیری ماهنامه سروش نوجوان بود که قریب بیست سال به دراز کشید/ امین پور ابتدا با معلمی و آن هم کار در مدرسه راهنمایی شروع کرد/ نشریه لحنی صمیمی و خودمانی داشت. نوجوانان کشور، خیلی زود با آن انس گرفتند و آخر هر ماه چشم انتظار دریافت شماره جدیدش می ماندند.این اتفاق در بحبوبه ای بود که نوجوانان خیلی جدی گرفته نمی شدند و در مدرسه با آنها به زبانی خشک و رسمی صحبت می شد/ امین پور نمی خواست و یا نمی توانست روزگار نوجوانی و روزهای همصحبتی با نوجوانان را در مدرسه و یا حوزه فراموش کند.برای نمونه او غزلیاتی دارد که اشاره به عناوین درسی دانش آموزان، دست مایه اصلی سرودن آنهاست/ تابوده، رسم زمانه در آبادی ما همین بوده است که شاعران ما را جوانمرگ نماید....