اضطراب ترکیبی از عوامل فردی، آموزشگاهی، خانوادگی و فرهنگی است/ اضطراب پیش از امتحان ،رابطه مستقیمی با ذهن آشفته دارد. ؛ عامل یا عوامل ایجاد اضطراب ،ذهن مغشوش از اطلاعاتی است که دانش آموز فرصت پردازش داده های ذهنی خود را نیافته است/ با بررسی زمان بندی ساعات دروس نظری اولین نکته ای که به ذهن می رسد فاصله آموزش تا ارزشیابی است ؛ چقدر به صورت جدی به این سنجه پرداخته ایم/ حجم بالای محفوظات در یک دوره ی کوتاه مدت ،تحمیل باری سنگین بر حافظه است که در کوتاه مدت یا فراموش می شود و یا به بخش داده های پراکنده ی حافظه اضافه می گردد/ تاکنون نتوانستیم اضطراب ناشی از فصل امتحانات را بکاهیم/ معلم حرفه ای قادر است پاسخ این سوالات را با توجه به فضای کلاس و روند یادگیری دانش آموزان ،تخمین بزند/ نتایج نشان می دهد مدارسی که برخورد تندی نسبت به سطح نمرات و افت تحصیلی دانش آموزان دارند ؛اضطراب امتحان در دانش آموزان این مدارس بیشتر است. سیاست های آموزشی که مبتنی بر نمره است؛ موجب تشدید اضطراب است به خصوص این رویه در مدارس خاص بیشتر است/ اتخاذسیاست هایی چون " شرط معدل برای ابقای دانش آموز در مدارس خاص" سنجه ی مناسبی برای کیفیت سنجی طراز علمی مدرسه نیست/ اضطراب ناشی از آن می تواند در دراز مدت نسلی را به جامعه تحویل دهد که از نظر روحی خسته و در مقابل مشکلات روزمره شکننده است
گزارشات رسمی - با کمال افتخار - اعلام میکنند که برای این تعداد دانشآموز، تعداد ۱۳۸ میلیون جلد کتاب چاپ شده و به موقع و بدون تأخیر در اختیار آنان قرار گرفته است/ نکته جالب توجه و قابل تاکید این است که با اینکه برای چاپ این کتابها بهترین کاغذ و مرکب و چسب مورد استفاده قرار میگیرد، اما همه آنها "یکبار مصرف" بوده و بعد از اتمام سال تحصیلی به کلی دور ریخته شده و در بهترین حالت راهی مراکز بازیافت میشوند/ "روزانه ۳۵۰ هزار جلد کتاب در حال چاپ است و ۱۲۰ نفر در دو شیفت به صورت ۲۴ ساعت مشغول فعالیت هستند تا کتابهای درسی سال آینده به موقع آماده شود"/ در آستانه سال تحصیلی، حجم کار بیشتر و بیشتر شده و فعالیت کارکنان، ۲۴ ساعته بوده و در طول شبانه روز در قالب دو شیفت به چاپ و آماده سازی کتابهای درسی میپردازند. در چنین روزهایی تعداد کتاب چاپ شده حتی روزانه به ۵۰۰ - ۶۰۰ هزار جلد نیز میرسد تا کوله پشتی دانشآموزان به موقع پر از کتاب شود و تأخیری در انجام این مهم پیش نیاید! عدد و رقمی که نمونه اش را در هیچ کشور دیگری نتوان یافت/ برای چاپ کتابهای درسی سالانه ۲۵ هزار تن کاغذ نیاز است و کاغذ مورد استفاده برای این منظور عمدتاً خارجی است و از شرکتهای چند ملیتی اروپایی خریداری میشود/ انگار بیان این واقعیت به صورت کلی به درک فاجعه کمک نمی کند و تعصب کسی را نسبت به سرنوشت نهایی این همه محصول فرهنگی و هدر رفت این همه ثروت هنگفت برنمی انگیزد/ این کتابچه های لبریز از آیات آسمانی هم به تعداد ۱۱ میلیون جلد، همزمان با پایان سال تحصیلی مسیری را خواهند پیمود که کتب درسی فارسی و ریاضی و دینی و ... در پیش میگیرند/ آیا دانستنی های مربوط به این هزار عنوان، همه ساله به کلی عوض میشوند که مجبور میشویم هر سال همه آنها را به چاپ مجدد برسانیم/ آیا واقعاً گنجاندن هزار عنوان کتاب در برنامه آموزشی کشور نیاز است؟ آیا تألیف و تحمیل ۶ جلد کتاب درسی برای پایه دوم ابتدایی و ۱۴ جلد کتاب درسی برای پایههای دهم تا دوازدهم، کار صحیح و عقلانی است/ اگر تعداد مواد درسی برای پایه های تحصیلی کمتر شود و چند جلد کتاب از کوله پشتی دانشآموزان کم شود، فرزندان مان بیسواد خواهند شد/ آیا تعدد بیش از حد کتب درسی در برنامه آموزشی موجب انزجار و سطحی نگری فرزندان مان نمی شود/ یک تبلت با هزاران مزیت، کارایی بیشتر و هزینه کمتر از این را دارد/ اگر مبلغ پرداختی هر دانشآموز برای خرید کتب درسی را به طور میانگین فقط ۳۰هزار تومان در نظر بگیریم، جمع پرداختی ۱۳ میلیون و ۵۰۰ هزار دانشآموز، بالغ بر ۴۰۰ میلیارد تومان میشود که انصافاً یک بیزینس فوقالعاده است و اصولاً باید سود شیرینی هم داشته باشد
خوب به یاد دارم که وقتی وارد مدرسه شدم، هدف از درس خواندن تنها یک چیز بود؛ خواندن و نوشتن و مجاب بودم که قبل از هرتجربه ای ، انگیزه عقیم معلم را اجرا کنم و بنویسم “بابا آب داد”/ بعدها که در پی یافتن چیستی و چگونگی به بار نشستن عملکرد استعلایی چشم بادامی ها، مکثی هر چند کوتاه بر نظام آموزشی و صورت بندی مکانیسم های درون ذهنی شان داشتم متوجه شدم که آنها به ماهیت اعوجاجی و بس تاثیر گذار فضای مزبور پی برده اند و در سرزمین آفتاب و در پشت همان صندلی ها در مسیر آموزش فن “نوشتن” نخست می نویسند “من می توانم”/ به راستی چرا از همان ابتدا، علی رغم تمامی الزامات موجود، کسی ما را مجاب نداشت تا فن “نوشتن” را با چنین نگرش هایی آغاز کنیم/ از آنجایی که بایستی پیش فرض ماهیت رفتاری “نوشتن” صرفا بر اجرای کار فکری استوار باشد از این رو اهرم رفتاری فن مذکور را در بازتاب عملکردش بر افق تأملات همگانی به بازه توانایی های اثرگذاری و تأثیرپذیری و همچنین متعلقات مولفه ای محصور می داریم/ در نخستین گام، فن “نوشتن” را به سان ابزاری در جهت شکوفایی و اصلاح پیش فرضهای تفکر توده ها معرفی می کنیم و البته تنظیم ساختار حوزه مزبور را نیز بیشتر از باب رویکرد آموزشی و تأثیراتش بر قشربندی های اجتماعی، در اختیار طبقه خواص یا همان اندیشه گر جامعه خواهیم گذاشت که بایستی حدالامکان از طبقه سودجویان اجتماعی به دور باشند/ نحوه پرداخت و استدلال رویکرد فنی و کاربردی “نوشتن” را به سان تحلیل و تزریق بینش انتقادی بر ماهیت رفتاری جوامع تعبیر خواهیم کرد/ “نوشتن” به مثابه فنی است که ماهیت اندیشه رفتاری و انگیزه کار فکری توده و غیر توده را در سیری زمان بند و در بازه ای به پهنای اثرگذاری تا تاثیرپذیری ساختار مقولات از انگیزه های پنهان بر خاستگاهی مستتر در معادلات جریان ساز جوامع تنظیم می کند/ پس قلمت را به دست بگیر و فراشد روزی را که چنین فنی به مثابه کار عقلی و در معیت استدلالی ممیزگرا و به دور از نقش بندی های طایفه ای خلق خواهد کرد را بر اندیشه ی خودآگاهت تجربه کن....
خطاهای مدیریتی اغلب به دلیل فقدان هوش عاطفی در مدیران است که شامل مواردی از قبیل مدیریت ذرهبینی، زورگویی، خودشیفتگی، عدم قطعیت میشود/ مطابق نتایج حاصل از نظرسنجی سازمان اینترکت - هریس که به صورت آنلاین با مشارکت حدود هزار نفر از افراد شاغل در آمریکا انجام شد، ۹۱ درصد از کارمندان میگویند که مشکلات در برقراری ارتباط میتواند مدیران را از سمت خود پایین بیاورد/ یکی از مسائلی که در وزارت عریض و طویل آموزش و پرورش باید مورد توجه قرار گیرد، این است که مدیران مدارس بیاموزند در جمع انسانها و تشکلهای دیگر، در پی تحقق اهداف جمعی و ملی باشند/ آیا زمان آن نرسیده در وهله اول مدیران آموزشگاهی، خود بر روند مدیریت خودشان نظارت کرده و جایگاه وجودی مدیریت خود را بر روی این صفحه گسترده نظام آموزشی مشخص کنند/ مدیران مبصر مدرسه نیستند آنها نقش تسهیل کننده (facilitator) امور مدرسه را دارند اما متاسفانه خود سد بزرگی در جهت اجرای روند آموزشی شده اند/ وضعیت مدیریت مدارس وخیم است آن چنانکه برخی پا را از خودکامگی در مدرسه هم فراتر گذاشته و از توهین مستقیم به مسئولین بالادستی هم واهمه ای ندارند و در برابر سیستم های کنترلی و نظارتی آنچنان سر را بالا می گیرند و دلگرم به دلگرمی های پشت پرده هستند که از یک بازخواست ساده هم ترس بر اندام بالا دستی ها جاری می شود
فارغ از لهجه و گونه گویش
هر زبان همچو گلی در رویش
گل چه زیباست زبان هم زیباست
علم پویاست زبان را جویاست
متهم ما نه کسی را جانا
واژه ها مختلف هر آن زایا
یک زبان واحد و بی حد زبان
رویتی بین ملل فهم گران
هر مکانی چه محیطی شهری
روستایی چه عشایر بری
با زبان مادریش حرف دلا
افتخاری است که یاد از آبا
حال بحثی به میان ای دانا
احترامی به زبان انسان ها
چون زبان قومی و ملی به میان
سمت ملی زبان سوق هر آن
بحث علمی زبان ورد زبان
یک زبان مشترکی را به عیان
با زبان مشترکی چون معیار
فهم ها سهل به دور از اغیار
هر زبان میهنی ای دانشمند
با زبان فن هنر ارزشمند
این زبان بین تمامی ملت
با علومی شود احیا علت
تا به معیار زبانی جانا
گفته مفهوم شود فهم اجرا
با زبان فهم شعوری پیدا
افتخاری به هنر علم دلا
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
برخورد مراجع سیاسی کشور با میراث فرهنگی این سرزمین بسیار مکانیکی است/ میراث فرهنگی ما عموما انتزاعی و غیر کاربردی است/ همین مساله موجب افزایش نگاه تزئینی به این میراث شده است. به این معنا که فقط کسانی به این میراث می پردازند که از بند نیازهای اولیه مانند معیشت و مسکن فراغت یافته و اکنون مایلند که به این امور بیندیشند/ پرداختن به میراث فرهنگی نباید به عنوان ابزاری برای ایستادن مقابل جهان تلقی شود/ در ایران امروز نپرداختن به یک موضوع، مفید تر و کم زیان تر از سیاسی و ابزاری کردن آن است/ ملتی که حافظه تاریخی ضعیفی داشته باشد قادر نیست در کشاکش رقابت های جهانی تاب آورده و از هویت خود دفاع کند! حضور پررنگ ما در عرصه آینده مناسبات جهانی بیشتر از مسیر فرهنگ می گذرد تا سیاست
تناسب حجم کتاب درسی با ساعت تعیین شده برای تدریس آن ، موضوع مهمی است که برنامه ریزی سنجیده ای را طلب می کند/ کاهش ساعت درس زیست شناسی پایه دهم نیز ، انتقاد دبیران این رشته را به دنبال داشته است .این در حالی که به ساعت تدریس درس آمادگی دفاعی یک ساعت افزوده شده است/ در کتاب های جدید ، مباحث دستور زبان از دوره دوم متوسطه حذف نشده اند ، در یک کتاب مستقل هم نیامده اند ، به صورت یک فصل مستقل در کتاب فارسی هم ارائه نگردیده اند ، بلکه به شکل جسته و گریخته ، در خلال پرسش های درسی ارائه شده اند و این شیوه غیرمتعارف ، گیج کننده است/ با جایگزین شدن مباحث دستور و زبان شناسی در میان پرسش ها ، مرز بین ( درس ) و ( پرسش ) مخدوش گشته است ، وسط پرسش ها ناگهان یک مبحث دستور آمده است و پس از آن پرسش های درسی ادامه پیدا می کند/ ادغام ادبیات با مباحث دستور ، یکی از ناکارآمدترین شیوه های تدریس ادبیات است . در این شیوه لذت خواندن و التذاذ ادبی را قربانی یافتن نقش های دستوری می کنیم/ از آن جایی که پرسش های کتاب ، معیار طرح پرسش برای معلم و دانش آموز می باشند ، ناچار معلم نیز باید در آزمون ها از این الگوی ناخوشایند ، تبعیت کند/ در کتاب هایی که تا سال پیش در متوسطه دوم تدریس می شد ، بررسی دستوری در شعر مجاز نبود/ افراط در تداخل دستور در بررسی اشعار ، تیشه به ریشه التذاذ ادبی می زند و تا زمانی که این الگو در کتاب درسی ارائه می شود ، دبیران هم این شیوه را دنبال می کنند/ متاسفانه بعضی از دبیران بدون این که نقدی بر این تداخل ناموزون داشته باشند ، گاه در تداخل دستور زبان با ادبیات ، گوی سبقت را از مؤلفان ربوده اند/ درون مایه کتاب های فارسی – به جز تعداد اندکی از دروس - معمولا مضامینی است که شوق و انگیزه ای را در خواننده ایجاد نمی کنند . توجه افراطی به مباحث تعلیمی و پند و اندرزی ، با معیارهای فکری نسل امروزی مطابقت ندارد/ در کتاب های فارسی متوسطه ، آن قدر که از لبنان و ستایش جنگ سخن می رود ، حرفی از صلح نیست . مفاهیمی چون صلح طلبی ، آشنایی با سازمان های جهانی چون یونسکو و یا مراکز فرهنگی چون کانون پرورش فکری کودک و نوجوان ، معرفی پیشکسوتان ادبیات کودک در ایران مانند توران میرهادی ، آشنایی با ادبیات دوره مشروطه و..... در این کتاب ها جایی ندارند/ کم توجهی به ادبیات معاصر و عدم استفاده از آثار شاعران و نویسندگان معاصر ( شاعرانی چون مشیری ، ابتهاج و ... داستان نویسانی چون دولت آبادی ، جمال میرصادقی ، رضا براهنی و .... ) هر جا از معاصران مطلبی ذکر می شود ، معمولا مربوط به ادبیات پایداری و انقلاب اسلامی است . این سوال حتی برای دانش آموزان نیز پیش می آید که به جز این موضوعات در ادبیات معاصر کشورمان هیچ موضوع دیگری نیست/ بهتر است شرایطی ایجاد شود تا گاهی همراه با خوانش شعر ، موسیقی نیز به منظور تلطیف روحیه مخاطبان به کار گرفته شود . متاسفانه در تمام کتاب های درسی و در برنامه های مدارس ، حرفی از موسیقی نیست . نه یک موسیقدان برجسته معرفی شده است و نه به ارتباط شعر و موسیقی اشاره ای می شود/ ظاهرا مؤلفین ، تاثیر شگرف موسیقی بر روح انسان و لذت همراهی موسیقی با شعر را هنوز باور ندارند...
در رابطه با اهمیت نظام آموزشی در جامعه به طور خلاصه ميتوان نتيجهگيري كرد كه نظامهاي آموزشي و مديريت آنها اهميت بسيار زيادي دارد و افكار عمومي و مردم به دليل تأثير بي شمار آن نظام بر شئون اجتماعي نسبت به كاركردها و عملكردشان حساسيت زيادي دارند. انجام وظايف آموزشي وابسته به تخصص، دانش، و مهارت حرفهاي بسياري است و ارزشيابي كاركردهاي و عملكردهاي نظام آموزشي امري بسيار دشوار است. مجموع اين ويژگيها به آموزش و پرورش و مديريت آن ظرافت و دقت خاصي بخشيده، و مسئوليت و تعهد اجراي وظايف، سرپرستي ، و مديريت آن را امري خطير و دشوار كرده است.
از ميان سطوح سه گانه وظايف سازماني پارسونز، بعد فني با اختصاص ويژگيهاي پيچيدگي وظايف، نزديكي روابط، و دشواري ارزشيابي بيشترين اهميت و ضرورت را در نظامها و سازمانهاي آموزشي داراست. بعد از آن بعد اجتماعي با اختصاص ويژگيهاي اهميت آن و در نهايت بعد اداري با اختصاص ويژگيهاي تربيت حرفهاي خود در مراحل بعدي قرار ميگيرند.
با بررسي منابع متعدد و مختلف ميتوان علاوه بر اين ويژگيهاي شش گانه، ويژگيهاي سطوح بالاتري را با توجه به تغييرات سريع و روزافزون اجتماعي براي نظامهاي آموزشي در نظر گرفت كه عبارتاند از:
1. ايجاد زمينههاي آموزش مداوم
ايجاد زمينههاي آموزش مداوم ابزاري مطمئن براي دستيابي به ماهيت مشكلات است. مديران آموزشي بايد توجه نمايند كه يكي از مهمترين وظايف آنها در دنياي امروز با توجه به گسترش روزافزون علم و فناوري فراهم نمودن موجبات آموزش بدون توجه به زمان و مكان آموزش است كه اين امر موجبات انگيزه تحصيل را در افراد افزايش ميدهد. منظور از آموزش و يادگيري مداوم، خودآموزي در زندگي دانشآموزان، به ويژ فراتر از آموزش رسمي و آموزش مدرسهاي به خصوص از نوع سنتي است. بدين ترتيب، مدارس و مديران آنها بايد تلاش كنند دانشآموزان تفهيم شوند كه مطالعه و يادگيري مدامالعمر يكي از اساس ترين نيازهاي انسان براي زندگي در جامعه امروز است.
2. ساختار سازمانها آموزشي
ساختار، مجموع قوانين و مقرراتي است كه سلسله مراتب نظام را معين ميكند. بي ترديد نوع ساختار حاكم بر هر سازمان بر عوامل تشكيل دهنده آن مثل منابع انساني، فناوري، و راهبرد تأثير دارد. مدرسه با سازمان توليدي، نظامي، تجاري، و جز آن تفاوت دارد، زيرا مدرسه سازماني ماهيتاً انساني است. از طرفي نظريات انساني سازمان را مجموع گروههاي انساني كه اهداف مشترك داند تعريف مينمايند. بدين تريب سازمان مدرسه بايد ساختار ارگانيك و زنده داشته باشد. از ويژگيهاي ساختار ارگانيك انعطاف پذيري داشته باشد و لازمه اين انعطاف پذيري آن است كه مدير آموزشي ذهنيت فلسفي بيابد. همچنين، در مدرسه بايد محتواي آموزشي انعطاف داشته باشد و متناسب با رشد ذهني و عقلي دانشآموزان باشد.
3. مديريت كارآفرين
يكي از ويژگيهاي مديريت آموزشي كارآفريني است. لازمه ماندگاري و دوام و بقاي سازمانها در عرصه تحولات پرشتاب، مديريت كارآفرين در سازمان است. تحولات پرشتاب در مراكز آموزشي بيشتر از ساير سازمانهاست و اين سازمان بر اهميت مديريت كارآفريني در نظامهاي آموزشي تأكيد ميكنند. نظامهاي آموزشي به دليل پهناور بودن محيطهاي سازماني و نيز پاسخگويي روزافزون و بسيار متنوع به نيازهاي محيطي موجب شدهاند در اين نظامها تصميمات بار راهبردي بيشتري را به خود اختصاص دهند. ماندگاري سازمانها به خصوص سازمانهاي آموزشي تطبيق سازمان با نيازهاي محيطي است. يكي از روشهاي بسيار مؤثر كه ميتوان آن را مفيدترين ابزار مزيت رقابتي در دنياي امروزي دانست كارآفريني است كه عامل كسب امتيازات سريع در شرايط مختلف است و جوهر اساسي و كارسازي براي نوآوري و خلاقيت محسوب ميشود.
با توجه به آنچه بیان شد می بایست در جامعه توجه بیشتری به نظام آموزشی شده و مسئولین و قشر فرهنگی تمرکز روز افزونی در اجرای سند تحول بنیادین در راستای اعتلای سطح علمی و فرهنگی کشور بردارند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/ رئيس مركز اطلاع رساني و روابط عمومي وزارت آموزش و پرورش ، با تاكيد بر تعامل روابط عمومي ها با رسانه ها گفت : آموزش و پرورش بدون فضاي مجازي منزوي خواهد شد.
مستند مادرکشی به کارگردانی کمیل سوهانی و با تهیه کنندگی محمد شکیبانیا را باید دید و گریست . باید تماشا کرد و بر آنچه که با خود و مادرمان (وطن عزیزمان ایران ) روا داشته ایم سوگواری کرد . اما افسوس که چاره ی کار با سوگواری پایان نخواهد پذیرفت . باید که بیدار شویم ، باید که نه از خواب بل که از خواب زدگی بیدار شویم/ این فیلم ، مستندی هست تکان دهنده و شوک آور درباره ی محیط زیست و آنچه که پروژه ی سوزناک و جگرسوز توسعه ی نامتوارن و ناقص الخلقه ی ایرانی از دهه ی سی تا کنون بر پیکر ایران و حیات جانوری ، گیاهی ، محیطی و سرزمینی و انسانی ایران آورده است/ دریاچه ها و تالاب هایی همچون ، دریاچه ارومیه ، هامون در سیستان ، گاوخونی در اصفهان ، ارژن و پریشان در فارس ، هورالعظیم و شادگان در خوزستان ، جازموریان در کرمان ، مهارلو و طشک ، کاملا خشک شده یا تا حدود 90 درصد خشکیده و عملا دچار مرگ شده اند .همچنین انزلی ، میانکاله ، یادگارلو و ... در معرض خطر قرار دارند/ . بدین ترتیب لاموریس خود قربانی چنین توسعه ای در ایران می شود . توسعه ی بدون توازن/ روش سدسازی منسوخ شده ، دخالت در اکوسیستم طبیعی ، حفر بی رویه ی منابع آب زیرزمینی ، بهره وری پایین و برنامه ریزی غلط در کشاورزی ، جایگزینی مدیریت دولتی به جای مدیریت مردمی و بومی ، غفلت از دانش بومی و غلبه نگاه کمی و فن سالارانه و مصرف نادرست پول نفت در ساخت سازه های عظیم بتنی ، اینک حاصلی جز تشدید کم آبی ، خشکیدگی چاه ها و سفره های آب زیرزمینی و فرونشست زمین در تمامی خاک ایران ، و در ادامه بیابان زایی و پیشروی کویر ، برآمدن ریزگردها و گردوخاک کشنده در بیش از نیمی از استان های کشور ، نابودی آبادی ها و مهاجرت گسترده به شهرها و تشدید حاشیه نشینی و بیکاری ، و در نهایت تعمیق و گسترش بحران های اجتماعی ، فقر و شکاف طبقاتی و زیست محیطی که منجر به تهدید امنیت ملی کشور خواهد شد ، حاصلی دیگر نداشته است/ برای نجات ایران یک راه بیش نداریم و آن عزم ملی برای توافق برسر توسعه ی پایدار و همه جانبه است/ تا بیش از این دیر نشده از خواب زدگی بیدار شویم ...