اول تولید انبوه مسکن دولتی آغاز شد و از مسکن مهر درآورد؛ دوم جنبش مقاله نویسی آیاسآی در دانشگاه ها شروع شد و به «تجارت کثیف مقاله و پایاننامه» رسید. سوم ساخت سازهها و تأمین آب برای توسعه کشاورزی شروع شد که به خشکی تالابها رسید؛ چهارم توسعه کمی دانشگاه ها آغاز شد و به سقوط کیفی آموزش عالی و مدرک فروشی ختم شد. هدفمندی یارانهها برای ارتقای بهرهوری انرژی، افزایش عدالت اجتماعی و اهدافی دیگر طرح شد و نهایتاً به بحران مالی برای دولت و توزیع مساوی بی هدف یارانه انجامید/ مدیران ما آیینه تمام نمای ويژگی های ما هستند. این روحیه تنِسی تاکسیدویی در همه ما وجود دارد. همه ما عاشق این هستیم که یک شبه ره صد ساله برویم. انضباط راهبردی، صبوری، پایداری و تداوم را دوست نداریم و راهگشا نمی دانیم/ سطحی فکر میکنیم. بیش از یک صفحه برنامه برای آینده کاری که می خواهیم بکنیم، نداریم. مشکلات، موانع، زیرساخت های لازم و سناریوهای احتمالی را نمی بینیم و به آن فکر نمی کنیم/ هیجانی تصمیم میگیریم و به عشق در نگاه اول باور داریم/ نمی گذاریم منتقدان آن ایده را در فضایی غیرهیجانی نقد کنند/ فرهنگ شفاهی داریم. زیاد حرف می زنیم اما چیزی روی کاغذ نمی آید/ مکتوب کنیم یعنی تنبلی را کنار بگذاریم و بنویسیم. در همین نوشتن است که می فهمیم که نمی فهمیم و می دانیم که نمی دانیم
برای اینکه کودکان رشد سالمی در همه ابعاد داشته باشند، ضروری است که احساس کنند افرادی مهم و ارزشمند هستند. عزتنفس کودکان مانند سپری است که آنان را در برابر مشکلات و چالشهای جهان پیرامون محافظت میکند.
کودکانی که احساس خوبی نسبت به خودشان دارند در زمان مواجهه با مشکلات و فشارها، راحتترند و مقاومت بیشتری از خود نشان میدهند. چنین کودکانی واقعبین و عموما خوشبین هستند. کودکانی که احساس مهمبودن میکنند، پیشرفت تحصیلی بهتری دارند و در فعالیتهای فوقبرنامه بیشتری شرکت میکنند. این کودکان همچنین روابط سالمتر و قویتری با همسالان خود برقرار میکنند.
در مقابل، کودکانی که احساس میکنند وجودشان ارزش و اهمیتی ندارد، مشکلات پیشِرو را بهعنوان منبعی برای اضطراب و سرخوردگی میبینند؛ کودکانی که از نظر خودشان ضعیف و بیفایده هستند در هنگام مواجهه با مشکلات بهسختی عمل میکنند و عموما در حل مسائل شکست میخورند. درباره اینکه کودک چه احساسی از اهمیت و ارزش خود داشته باشد، بزرگسالان بهویژه والدین نقشی اساسی دارند.
نیاز است کودکان بهخاطر کارهایی که خوب انجام میدهند و تلاشهای شجاعانهای که برای انجام خوب یک کار از خود نشان میدهند تشویق شوند. لازم است والدین ویژگیهای خوب کودکان را ترغیب و به آنان کمک کنند که از شکستهایشان درس بگیرند. حتی گاهی لازم است والدین به کودکان نشان دهند که آنان نیز بهعنوان بزرگسال، خطا و اشتباهاتی دارند ولی بااینحال خود را موجودی ارزشمند میدانند؛ چراکه نقاط قوت زیادی دارند و به آنها افتخار میکنند.
وقتی والدین برای خود ارزش قائل میشوند آن را برای کودکان نیز الگوسازی میکنند و الگوها اصلیترین منبع یادگیری در اوان کودکی هستند.
معمولا کودکان باورهای نادرست یا غیرمنطقی از برخی تواناییهای خود دارند. این باورهای نادرست و بعضا، شکست در انجام کارهایی که کودکان تصور میکردهاند آنها را بهراحتی به اتمام میرسانند، منبع اصلی ازدستدادن عزتنفس کودکان است.
بر این اساس لازم است والدین وظایف و فعالیتهایی را برای کودکان در نظر بگیرند که چالشها و مشکلات آن در حد توانایی کودک است. موفقیت در انجام چنین وظایفی علاوه بر اینکه بهتدریج باورهای نادرست کودک را در ارتباط با تواناییهایش اصلاح میکند، برای او عزتنفس و احساس ارزشمندی به ارمغان میآورد.
وقتی کودک در انجام کاری با عدم موفقیت روبهرو میشود به دلیل احساس ناخوشایند عدم کفایتی که در او ایجاد میشود ابتدا به والدین خود پناه میبرد. اینجاست که نقش والدین تعیینکننده میشود. والدینی که با چنین کودکی یک رابطه توأم با درک و احترام و صبر ایجاد میکنند، به او گوش میدهند بدون اینکه قضاوتش کنند، با آرامش کامل راهحلها و ایدههای مثبتی را برای برخورد با مسئله در اختیارش قرار میدهند و در کل، نسبت به او بهگرمی و با آغوش باز برخورد میکنند، به کودک میفهمانند که شکستها بخشی اجتنابناپذیر از زندگی انسان هستند و هر انسانی نقاط قوت بسیاری دارد که با تمرکز بر آنها میتواند از شکستهای بعدی جلوگیری کند.
روزنامه شرق
یکی از ریشه های اصلی بحران علوم انسانی در جامعه ی ما به وضعیت آن در نظام مدرسه مربوط می شود/ شاید اولین مسئله ای که در مورد وضعیت علوم انسانی در مدارس ذهن ما را متوجه خود سازد به شیوه ی هدایت تحصیلی دانش آموزان در فرایند انتخاب رشته مربوط می شود. اینکه اغلب دانش آموزانی که عملکرد تحصیلی و رفتاری ضعیفی دارند را به سراغ این رشته ی بسیار مهم و حیاتی می فرستند/ آنچه به نظر من در بین بچه های علوم انسانی یک خطر و بحران جدی محسوب می شود و پیوسته به شکلی منفی تقویت می شود عدم برخورداری از هویت تحصیلی است/ به نظر می رسد در مواجهه با یک کلاس از دانش آموزان رشته ی علوم انسانی در مدرسه اولین بحرانی که به چشم می آید بحران هویت تحصیلی و حرفه ای است/ دومین بحران به اعتقاد من ناشی از کیفیت آموزشی نامطلوبی است که در تدریس و آموزش محتواها و موضوعات علوم انسانی وجود دارد/ به لحاظ هویت بخشی لازم است تا پیوند شناختی و عاطفی دانش آموزان با حوزه ی علوم انسانی را ارتقا داد/ هویت تحصیلی و حرفه ای دانش آموزان از طریق برقراری فرایندی مستمر و پویا از گفت و گوی متقابل شکل می گیرد و رشد می یابد و در اینجا آگاهی معلم از ماهیت علوم انسانی و نقش آفرینی آن به همراه ارائه ی مصداق های عینی از گذشته و حال بسیار ضروری است. البته این فرایندی چندان آسان نیست و نیاز به مداومت، صبر و حوصله، مطالعه و پژوهش، گفت و گو، نقادی و نقدپذیری، و خیلی ویژگی های دیگر دارد که باید در معلمان رشد یابند/ ن هسته ی اصلی در شکل گیری و رشد علوم انسانی و مباحث این حوزه وجود یک گفت و گوی نقادانه است به نحوی که طرفین در یک فرایند دیالکتیک از گفت و گو وارد شده و به طرح و نقادی ایده ها می پردازند و این فرایند به شکلی مستمر و پویا جریان می یابد/ رویکردی که دانش آموز را صاحب اندیشه و ایده و صاحب حق در بیان آن و نیز محق در نقد دانش معلم و کتاب درسی می داند. در این حالت اقتدار معلم نه از جنس بوروکراتیک که از نوع حرفه ای و اخلاقی خواهد بود و فضای کلاس نه بر محور اقتدارگرایی که مبتنی بر دموکراسی مدیریت می شود
به عقیده کاستلز، فضای جنبش شبکه ای خودمختار است و روابط در آن سلسله مراتبی نیست. ما امکانات بالقوه و موثر فضای مجازی و شبکه های اجتماعی را نمی توانیم نادیده بگیریم. اما آن روی دیگر سکه ی برخورداری و به کارگیری شبکه های اجتماعی را نمی توانیم نادیده بگیریم/ انسان ها از " خود" واقعی بیرون می آیند و" خود" مجازی جایگزین می شود . در چنین فضایی آدمی از خود عنوان" می تراشد" و مشتاق آن است که هر روز و" زود زود" از او در شبکه های اجتماعی و دنیای مجازی حرفی یا خبری گفته شود/ پناه بردن به دنیای مجازی ، گریزگاهی است که فرد را دچار توهم می کند و سبب سبکبالی اش می شود/ " مک لوهان" در سال 1965 در کتاب" درک رسانه ، توسعه ابعاد وجودی انسان" معتقد است که در هنگامه دهکده ی جهانی ، انسان ها به سوادی جدید به نام " سواد رسانه ای" نیاز دارند/ مخاطب با فراگیری سواد رسانه ای ، می آموزد که رسانه مورد نظر کدام پیام را با هدف خبر رسانی منتشر می کند و کدام پیام را به قصد پروپاگاندا
کاری که اگر در همان ابتدای دوران دانش آموزی صورت نگیرد، کمی بعد نهادهای رسمی و غیررسمی با ابزارهای شبه کتاب و بعضا ضد کتاب، انجام خواهند داد/ مردم ما معمولا هیچ و یا کم کتاب می خوانند و معلمان نیز از جمله ی همین مردمند/ خیلی از معلمان منت دار و مدیون اغلب بچه های تنبل و بی خیال خویشند که چندان سوال و اشکال ندارند و جواب پرسش هایشان را در همین چند کتاب درسی می یابند و معلمان را مجبورنمی سازند که برای دانستن مطلب تازه ای دنبال کتاب دیگری بروند/ بسیاری از معلمان هم به آنچه در کتابهای درسی نازل شده است،دلخوش و خوش بین اند/ . معلمان به دانش آموزان و آنها به معلمانشان عادت می کنند. قاعده بازی هم باید رعایت شود. کسی حق ندارد خواسته و حتی ناخواسته،آرامش دیگری را به هم بزند.در این میان ،سیستم آموزشی هم به کمک هر دو طرف می آید/ پاسخ دندان شکنی دیگر هم دم دست معلمان است.مگر چقدر می دهند که کتاب هم بخوانیم؟ کتابخوانی،دل خوش می خواهد.لازمه ی دل خوش هم یک جیب پر از پول است که ما نداریم.به ما ماهی دومیلیون بدهند،شب تا صبح توی کتابخانه ،تحقیق می کنیم و همانجا می خوابیم/ بعضی معلمان بی آنکه خودشان بدانند،فیلسوف اند و دل خوشی از آخر و عاقبت کتابخوانی ندارند.به عقیده آنها همه بدبختی آدم از بیشتر دانستن است/ بسیاری از معلمان هم از کتاب و کتابخوانی دل زده شده اند.در روزگاری که حتی کتابخوانی برای از برکردن و بازپس دادن و نمره گرفتن و امتیاز آوردن است،موضوع درک و فهم و افزایش دانایی، بیشتر به یک شوخی می ماند/ وقتی دوره های آموزش ضمن خدمت با تغافل معنی دار مراقبین برگزار می شود و همکاران با مشارکت جمعی همدیگر به سوالات پاسخ می دهند و همگی راضی و خرسند جلسه را ترک می کنند،دیگر بین او که کتاب دوره را خوانده با آنکه آن را ندیده است، تفاوتی نیست/ وجه مشترک تمام معلمانی که شرحشان رفت و نیز انواع دیگری که شرحشان در این مختصر نرفت، در این است که اگرچه مثل سایر خلق الله،چون به خلوت می روند، آن کار دیگر می کنند، اما عجیب درکلاس و پای تخته سیاه،جور دیگر جلوه می کنند....
چو پیدا گشت رایانه در ایران
نه در ایران چه گویم ای عزیزان
کتابی بسته شد رایانه بازی
میان جمع اجتماعی گیم بازی
به هر جایی چه برزن یا که خانه
چو امکانات اینترنت میانه
به همراه هر جوانی خردسالی
خدا داند چه می خوانند حالی
که هر کس لاک خود دارد قراری
چو عادت کرد باید هان فراری
مگر اندیشه گیرد عقل زاید
به دانش آورد رویی نچاید
غنی فرهنگ ایرانی زبانزد
بپا انسان به سنجیدن نه خود رد
چه گوشی هر وسایل ارتباطی
پلی باشد بپا کن احتیاطی
تمامی علم در رایانه عنوان
به خواندن هر بدی خوبی نمایان
خوشا افراد دانایی که تنها
علومی را کند اخذی چه زیبا
به زیبایی نگر تکنولوژی را
که در خدمت بشر باشد چه زیبا
جوان عبرت بگیر از پند پیران
به وقتش پند گویی بر عزیزان
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اتاق فکر ِ آموزش و پرورش ، نهادهاي فرا بخشي مثل سازمان برنامه بودجه يا مرکز پژوهش هاي مجلس و... مي باشند که چارچوب هاي برنامه ريزي و تحليل ِ کارشناسان وتحليل گران ِ خبره ي آموزش و پرورش را ترسيم مي نمايند/ متأسفانه طي 15 سال گذشته بيش از 80 % معلمان استخدام شده در آموزش و پرورش حتيدر هيچ آزمون تخصصي استخدامي شرکت نکرده اند/ تا اين روند مخرب ِ استخدام ِ معلم ، بدون هيچ قاعده و قانوني متوقف نشود و طبق قانون ، سنجش صلاحيت معلمان به عهده سازمان مستقل و متخصصي مانند " سازمان نظام معلمی " واگذار نگردد ؛ معلم جایگاهي پیدا نمي کند و ما نمي توانیم سخن از توسعه بزنیم/ متأسفانه بعد از گذشت حدود 4 دهه از انقلاب ، هنوز قانون̗ " سازمان نظام معلمی " به تصويب مجلس شوراي اسلامي نرسيده است
نقش تشکل های فرهنگیان با هر گرایشی در این گونه مباحث چیست/ نگاهی به عملکرد تشکل های فرهنگیان حداقل در 4 سال اخیر نشان از انفعال ، سردرگمی و فقدان برنامه برای حل نقد و ارائه راهکار برای مسائل آموزش و پرورش است/ استنتاج منطقی این گزاره آن است که باید به وزیر آموزش و پرورش متذکر شد که این حسگرها از کار افتاده اند و یا تغییر کاربری داده اند/ شاید این تشکل ها در 8 سال دولت های نهم و دهم برای « سکوت » می توانستند دلایلی ارائه کنند اما اکنون و با توجه به تغییر فضا دیگر آن " توجیهات " پذیرفتنی نیست/ متاسفانه روزمرگی همچون ارکان آموزش و پرورش بر تشکل های آن نیز سایه افکنده و مهم تر از آن ؛ شبه دولتی بودن برخی تشکل های ذی نفوذ در تصمیم گیری ها ؛ ضریب اعتماد معلمان را به این تشکل ها و حتی کلیت مفهوم " تشکل " در معرض چالش های جدی و حتی غیر قابل برگشت قرار داده است/ حاجی بابایی علی رغم حداقل تصدی یک دوره وزارت آموزش و پرورش و نیز چهار دوره نمایندگی مجلس هنوز در قامت یک " کارشناس " حرف نمی زند و جنس سخنان او اکثرا " پوپولیستی " و " انتخاباتی " است/ مجموع حداقل دریافتی یک کارگر با حداقل حقوق پایه مصوب، با احتساب ملحقات در سال 96 یک میلیون و ۱۳۰ هزار تومان بوده است . این در حالی است که به گفته معلمان حق التدریس ، معلمان حق التدریس، نهضتی ها و مربیان پیشدبستانی این دستمزدها حتی به نصف این مبلغ مصوب هم نمی رسد/ چرا این معلمان تن به این شرایط داده اند و این وضعیت ادامه پیدا کرده است/ پرسش من از وزارت آموزش و پرورش و نیز نهاد مجلس آن است که در کجای دنیای توسعه یافته و در کدامین نظام های آموزشی موفق چنین روش هایی به کار گرفته می شوند/ در نظام های آموزشی توسعه یافته بیشترین سخت گیری ها ، دقت ها و ظرافت ها در طراحی نظام تربیت معلم و مکانیسم ورود " معلم " به نظام آموزشی اعمال می شود / چرا باید 7 و یا 8 نوع رابطه به کارگیری نیرو در وزارت آموزش و پرورش شکل بگیرد و استمرار داشته باشد/ طبیعی است زمانی که ورود " معلم " به نظام آموزشی متعدد شود امکان اعمال نظر ، رانت خواری و فساد و... هم به همان نسبت افزوده گردد/ ورود نیروها به صورت " فله ای " و " بی ضابطه " که مشخص ترین آن در زمان وزارت حاجی بابایی صورت گرفت خود گواه روشنی بر ناکارآمدی و ضعف این روش ها است و عقلانی و منطقی نیست که دوباره همان روش های شکست خورده و به بن بست رسیده مورد آزمون و استفاده قرار گیرند/ چرا مسئولان وزارت آموزش و پرورش برای پر کردن موقتی کلاس های درس و بستن دهان اولیاء دانش آموزان باید به روش های آنی و بدون برنامه روی آورده و مهم تر از آن " توقعات اضافی و بی حساب و کتاب " برای جویندگان استخدام در آموزش و پرورش ایجاد کنند/ آیا می توان از فردی که به عنوان " معلم " وارد آموزش و پرورش می شود و حقوق او حتی نصف دستمزد مصوب کارگران است و از هیچ گونه مزایایی هم برخوردار نیست و حقوق او هم به صورت مرتب پرداخت نمی شود ؛ انتظار " معلمی " داشت/ مجرای هر گونه ورود " معلم " به نظام آموزشی باید شفاف ، مشکل و مهم تر از همه علمی و سیستماتیک گردد/ اختیارات دانشگاه فرهنگیان در زمینه اجرای ماده 28 اساسنامه باید به رسمیت شناخته شده و زمینه دخالت سایر نهادها مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی در این زمینه باید به حداقل برسد/ پس از شکل گیری " سازمان نظام معلمی " هر گونه احراز صلاحیت های حرفه معلمی و صدور مجوز " معلمی " باید توسط این سازمان صورت گیرد/ منطقی و پذیرفتنی نیست که یک نهاد هم معلم تربیت کند و هم صلاحیت های آنان را احراز کند و هم نظام کنترل کیفیت را بر عهده داشته باشد/ تنها در این صورت دخالت نهادهای غیرتخصصی و موازی در نظام آموزشی و کار معلمان که صدای همه را درآورده است به حداقل خواهد رسید...
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر آمد ( این جا ) ؛عصر روز چهارشنبه سوم آبان ماه سال جاری سيد محمد بطحايي در جمع شركت كنندگان در دوره آموزش تامين مدرس راهبران برنامه تعالي مديريت مدرسه در باشگاه فرهنگيان تهران حضور پیدا کرده و سخنانی در این مورد بیان کرد .
قرار بر این بود که مشروح سخنان وزیر آموزش و پرورش پس از پیاده سازی به صورت کامل در صدای معلم منتشر گردد .
بخش پایانی سخنان وزیر آموزش و پرورش تقدیم شما می شود
شک نکنید « برنامه تعالی مدیریت » به نتیجه نخواهد رسید تا زمانی که ادارات ما سهمش در سیستم تصمیم گیری کوچک شود/ تا زمانی که در سلسله مراتب و ساختار سازمانی یک چنین لایه قطوری داشته باشید اصلا مدرسه رشد نمی کند تا بتواند توانایی تصمیم گیری پیدا کند. مدرسه به بلوغ نمی رسد/ امروز مدرسه مان و نظام آموزش و پرورش مان نظام کنترل کیفیت بالای سرش نیست. امروز یک نظام هوشمند کنترل نداریم تا بتواند مرتبا بازخوردها و نشانه های پیشرفت و یا پسرفت را در پنل مدیریتی در مقابل مدیران در سطوح مختلف نشان بدهد/ با همه این اشکالاتی که می گیریم خوب سی و شش هزار میلیارد تومان دولت در اختیار آموزش و پرورش می گذارد و سیستمی نداریم که ببینیم که با این پول چقدر به هدف هایمان نزدیک شده ایم/ فکر نمی کنم حتی یک مدرسه ای داشته باشیم بین این صد و پنج هزار مدرسه که چنین چشم اندازی را داشته باشد/ سه چهار سال بعد از آن که من در کمیته مستند سازی وزارت خانه مشغول به کار بودم آمدم از روی ذوق بررسی کردم تا ببینم آن بیست و شش مورد و هزینه سنگینی که برای آن اتفاق افتاد چقدر هنوز وجود دارد و دیدم از آن بیست و شش مورد، شانزده موردش به سر خانه اولش برگشته است/ این کارها جرات و جسارت می خواهد / پشت سرمان را نگاه کرده ایم و حرف های مفصلی که در برنامه تعالی مدیریتی زدیم اتفاق افتاده بود اما امروز اثری از آن باقی نمانده بود...
کاهش تمرکز شرط اصلی برای مسیری که شما دارید حرکت می کنید است. شک نکنید « برنامه تعالی مدیریت » به نتیجه نخواهد رسید تا زمانی که ادارات ما سهمش در سیستم تصمیم گیری کوچک شود .
با همه این اشکالاتی که می گیریم خوب سی و شش هزار میلیارد تومان دولت در اختیار آموزش و پرورش می گذارد و سیستمی نداریم که ببینیم که با این پول چقدر به هدف هایمان نزدیک شده ایم بنده در حوزه ستادی سه هزار نفر پرسنل دارم. در سطح ادارات کل آموزش و پرورش در هر استانی دو اداره کل داریم به غیر از کانون پرورشی فکری که یک شرکت دولتی است و اداره کل نوسازی داریم و اداره کل آموزش و پرورش استان. هفتصد و شصت منطقه آموزشی و قریب پنجاه هزار نفر پرسنل داریم. این را از زبان کسی می شنوید که سی و پنج سال در سیستم آموزشی بوده است.
در وهله اول به خودم انتقاد می کنم. بنابراین اگر صحبت از کاهش تمرکز و کوچک سازی سیستم اداری و چابک سازی سیستم اداری می شود نه به خاطر این که سی هزار نفر کم کنیم ، بیست هزار نفر کسر کنیم . بیست هزار را ضرب در دو میلیون تومان در ماه ضرب در دوازده ماه در سال ...
نه ! خواسته این نیست ! تا زمانی که در سلسله مراتب و ساختار سازمانی یک چنین لایه قطوری داشته باشید اصلا مدرسه رشد نمی کند تا بتواند توانایی تصمیم گیری پیدا کند. مدرسه به بلوغ نمی رسد !
نکته سومی که تقدیم حضور شما می کنم بحث نظام کنترل و تضمین کیفیت است. در هر جا سخن از نظام های تعالی مدیریت در سازمان ها می شود به ویژه سازمان های آموزشی مثل برنامه تعالی مدیریت در وهله اولش ارتقاء شایستگی هاست با یک مقدار(تغییر فاز) کاهش تمرکز و تفویض اختیار است و به موازات این طراحی و استقرار نظام کنترل و تضمین کیفیت است.
امروز مدرسه مان و نظام آموزش و پرورش مان نظام کنترل کیفیت بالای سرش نیست. امروز یک نظام هوشمند کنترل نداریم تا بتواند مرتبا بازخوردها و نشانه های پیشرفت و یا پسرفت را در پنل مدیریتی در مقابل مدیران در سطوح مختلف نشان بدهد.
داشبردهای مدیریتی که در مقابل چشم رئیس منطقه نشان می دهد که الآن کدام مدرسه در کدام زمینه چقدر پیشرفت کرده ، در چند رشته در مقایسه با موقعیت قبلی خودش البته نه در مقایسه با یک مدرسه دیگر که با موقعیت دیگری قرار دارد. چقدر پیشرفت داشتیم و چقدر پسرفت داشتیم. این گیج ها و داشبوردهای مدیریتی در برابر چشم مدیر کل استان و بخش کارشناسی استان باید دائما نشان داده شود که آیا داریم به هدف نزدیک می شویم یا دور می شویم.
امسال علیرغم همه کمبودهایی که داریم مبلغ سه هزار میلیارد تومان دولت در بخش هزینه های ما دارد طراحی می کند که معمولا در آموزش و پرورش همیشه در آخر سال با کسری بودجه مواجه است و این کسری معمولا هفت تا شش درصد در برخی از موارد تا ده درصد افزایش داشته است.
اگر بخواهیم آن ده درصد افزایش را محاسبه کنیم حدود سی و شش هزار میلیارد تومان تا پایان سال 96 دولت در اختیار آموزش و پرورش می گذارد. تازه فکر نمی کنم حتی یک مدرسه ای داشته باشیم بین این صد و پنج هزار مدرسه که چنین چشم اندازی را داشته باشدهمه ناراضی هم هستیم ، به درستی هم ناراضی هستیم. یعنی مدرسه ما سقفش دارد پایین می آید ، پول آب و برق ندارد، معلم ما از حیث معیشت ناراضی است، کفاف زندگیش را نمی دهد ؛ مجبور است شغل دوم داشته باشد و معلمی که شغل دوم دارد . معلمی نمی شود که بچه ها را به مراتبی از تعلیم و تربیت برساند. با همه این اشکالاتی که می گیریم خوب سی و شش هزار میلیارد تومان دولت در اختیار آموزش و پرورش می گذارد و سیستمی نداریم که ببینیم که با این پول چقدر به هدف هایمان نزدیک شده ایم ؟
در این کتاب که تحت عنوان تعالیم مدیر مدرسه است بخشی که خدمت شما می خوانم از سند تحول آورده شده است چون سند را همراه نداشتم از این کتاب استفاده می کنم. آیا مدرسه امروز ما در چنین مختصاتی هست یا نیست . من چند نمونه از این موارد را می خوانم.
مدرسه کانون تربیت محلی. چه نمره ای به این می دهید؟ چند درصد از مدارس از صد و پنج هزار مدرسه امروز کانون تربیتی محله است؟ مدرسه باید دارای چشم انداز آرمانی اختصاصی باشد ؛ یعنی هر مدرسه ای با توجه به موقعیت جغرافیایی و منطقه ای خودش برای خودش باید یک چشم انداز آرمانی اختصاصی داشته باشد.
فکر نمی کنم حتی یک مدرسه ای داشته باشیم بین این صد و پنج هزار مدرسه که چنین چشم اندازی را داشته باشد. حمایت از نوآوری و نواندیشی. برخورداری از روح علمی و پژوهشی. حاکمیت مناسبات اخلاقی و اعتقادی. ارتباط متقابل سازنده مبتنی بر مشارکت. ما بر اساس آن نظام کنترل و تضمین کیفیت باید ببینیم که مدارسمان به این سمت نزدیک می شود یا نه؟ اینها چشم اندازهای ماست.
این کارها جرات و جسارت می خواهد متاسفانه امروز این را نداریم. در سال تحصیلی جاری به موازات برنامه تعالی مدرسه و برگرفته از مفاد این برنامه دو کار دیگر را به موازات جلو می بریم. یکی بخش و بحث تفویض اختیار که ان شاءالله تا دو ماه دیگر عملا آغاز خواهیم کرد به لطف خداوند و همت دوستانمان در آموزش و پرورش که اختیارات به مدرسه تفویض بشود .
در ایام وزارت آقای حاجی من در شورای آموزش عالی آموزش و پرورش بودم . بخشنامه ای خیلی به سختی تهیه شد ، بیست و شش مورد داشت. چقدر خون و خونریزی شد. چه آدم هایی کشته شدند ، چه آدم هایی ترک کردند، چه آدم هایی خودشان را زدند ، که وا مصیبتا وا اسلاما! بیست و شش مورد طی یک بخشنامه ای تفویض شد به استان و منطقه و مدرسه !
سه چهار سال بعد از آن که من در کمیته مستند سازی وزارت خانه مشغول به کار بودم آمدم از روی ذوق بررسی کردم تا ببینم آن بیست و شش مورد و هزینه سنگینی که برای آن اتفاق افتاد چقدر هنوز وجود دارد و دیدم از آن بیست و شش مورد، شانزده موردش به سر خانه اولش برگشته است !
فقط ده مورد از آن بیست و شش مورد باقی مانده بود !
به امید خداوند این اقدام را انجام خواهیم داد و این کارها جرات و جسارت می خواهد !
ممکن است یک عده از افراد و دوستان را از خودت برنجانی ولی با آن مقدمه ای که عرض کردم اگر ما وارد این مسیر نشویم همه آن زحماتی که شما و آقای زرافشان و همکارانشان دارند می کشند همه آن پنبه خواهد شد.
پشت سرمان را نگاه کرده ایم و حرف های مفصلی که در برنامه تعالی مدیریتی زدیم اتفاق افتاده بود اما امروز اثری از آن باقی نمانده بود.
نکته دوم و کار دومی که ان شاءالله در سال جاری آغاز خواهیم کرد طراحی و استقرار نظام کنترل تضمین کیفیت است با موازات برنامه تعالی مدرسه و در کنار این برنامه استفاده از دستاوردها و یافته هایی که این برنامه داشته است.
کار موازی دیگری انجام نمی دهیم ؛ وقت این کارها را نداریم !
با استفاده از دستاوردهای برنامه تعالی مدرسه این کار را آغاز خواهیم کرد.
یکی دو جلسه با دوستان در حوزه معاونت متوسطه داشتیم ، سامانه اش سفارش داده شده است. این سامانه به زودی طراحی و مستقر می شود و امیدوارم بتوانیم هر سه ماه یک بار رتبه مدرسه را در مقایسه با مرتبه قبلی خودش به اطلاع خودش برسانیم ، به اطلاع رئیس منطقه برسانیم ، به اطلاع مدیر کل استان برسانیم که این مدرسه موقعیتش در منطقه چقدر فرق کرده در استان خودش چقدر فرق کرده و در کشور چه فرقی کرده است. امیدوار هستم با همتی که شما عزیزان دارید با علاقه ای که شما دوستان عزیز دارید بتوانیم در سال تحصیلی جاری قدم های موثری را در این حوزه برداریم.
موفقیت برنامه تعالی مدرسه را صمیمانه از خدای بزرگ آرزو می کنم و امیدوارم این تجربه خوب که با همت دوستان به جلو آمده همچنان موفق جلو برود و ان شاءالله در آینده ای نزدیک بتوانیم دستاوردهای این طرح را در کنار سایر برنامه ها داشته باشیم.
پایان گزارش/
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پوردیزجی
با توجه به تجربه عضویت در این واحد به عنوان عضو استانی و سرگروهی ناحیه ، نکته قابل توجه در عدم پویائی و کارآئی فرد سرگروه پس از گذشت سالها ابقای طولانی مدت او در این سِمت است. یکی از کانال های پر کردن ساعات درسی برخی از همکاران سرگروه شدن اوست/ آموزش و پرورش ادارات کل و نواحی و مناطق از بین معلمان و دبیران افرادی را به عنوان عضو یا سرگروه در استان و سرگروه در ناحیه یا منطقه انتخاب می نماید/ خلاقیت و میدان عمل موفق یک سرگروه آموزشی فقط یک دوره دو ساله است و ماندگاری افرادی واحد به مدت گاه ده سال در این عرصه ، فقط به منزله پر کردن ساعات تدریس اوست/ خوب به خاطر دارم که عضو دیگر گروه علوم اجتماعی استان ، همیشه به من تذکر می داد که عجله نکن یکسال اینجا هستیم/ عده ای از سرگروههای آموزشی شدیدا احساس ریاست یا برتری می نمایند و نحوه برخوردشان با همکاران به شخصیت فردی شان برمی گردد/اصولا ارتباط صمیمی و فعالی بین معلمان و سرگروههای آموزشی وجود ندارد. هیچ کدام از این دو در خصوص شرح وظایف یک سرگروه تفهیم نشده اند، چرا که شرح فراموش نکنیم که عضویت در این عنوان حساس صرفا به جهت پر نمودن کاستی ساعات درسی همکار نیست وظایفی در کار نیست/ با مشاهده سرگروه در مدرسه گاه همکاران گارد دفاعی به خود می گیرند. منتظر اولین جمله سرگروه می مانند. اگر همسو و صمیمی بود خنده ها و تعارفات آغاز می گردد و گرنه یک رابطه دو سویه برابر از نظر بیان مسأله موجود است. اگر ایرادی بر دفتر نمره یا... گرفته شود معلم احساس نیاز به دفاع از خود می یابد/ در کل وجود ماهوی گروههای آموزشی در شرایط فعلی نفع چندانی در پویایی آموزشی کشور ندارد/ باید فرد سرگروه از بین فعال ترین معلمان و دبیران انتخاب شوند. آنانی که بیانی فصیح دارند. موفقیت در امر تدریس و محبوبیت بین دانش آموزان و همکاران و کارشناسان اداری دارند. افرادی که از درجه هوش بالایی جهت خلاقیت در هدایت آموزش یا تحلیل آن برخور دارند/ فراموش نکنیم که عضویت در این عنوان حساس صرفا به جهت پر نمودن کاستی ساعات درسی همکار نیست. ابتدا اصلاح نگرش و سپس اصلاح وضع موجود...