صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه اخبار/ رئيس مركز اطلاع رساني و روابط عمومي وزارت آموزش و پرورش ، با تاكيد بر تعامل روابط عمومي ها با رسانه ها گفت : آموزش و پرورش بدون فضاي مجازي منزوي خواهد شد.

مستند مادرکشی به کارگردانی کمیل سوهانی و با تهیه کنندگی محمد شکیبانیا را باید دید و گریست . باید تماشا کرد و بر آنچه که با خود و مادرمان (وطن عزیزمان ایران ) روا داشته ایم سوگواری کرد . اما افسوس که چاره ی کار با سوگواری پایان نخواهد پذیرفت . باید که بیدار شویم ، باید که نه از خواب بل که از خواب زدگی بیدار شویم/ این فیلم ، مستندی هست تکان دهنده و شوک آور درباره ی محیط زیست و آنچه که پروژه ی سوزناک و جگرسوز توسعه ی نامتوارن و ناقص الخلقه ی ایرانی از دهه ی سی تا کنون بر پیکر ایران و حیات جانوری ، گیاهی ، محیطی و سرزمینی و انسانی ایران آورده است/ دریاچه ها و تالاب هایی همچون ، دریاچه ارومیه ، هامون در سیستان ، گاوخونی در اصفهان ، ارژن و پریشان در فارس ، هورالعظیم و شادگان در خوزستان ، جازموریان در کرمان ، مهارلو و طشک ، کاملا خشک شده یا تا حدود 90 درصد خشکیده و عملا دچار مرگ شده اند .همچنین انزلی ، میانکاله ، یادگارلو و ... در معرض خطر قرار دارند/ . بدین ترتیب لاموریس خود قربانی  چنین توسعه ای در ایران می شود . توسعه ی بدون توازن/ روش سدسازی منسوخ شده ، دخالت در اکوسیستم طبیعی ، حفر بی رویه ی منابع آب زیرزمینی ، بهره وری پایین و برنامه ریزی غلط در کشاورزی ، جایگزینی مدیریت دولتی به جای مدیریت مردمی و بومی ، غفلت از دانش بومی و غلبه نگاه کمی و فن سالارانه و مصرف نادرست پول نفت در ساخت سازه های عظیم بتنی ، اینک حاصلی جز تشدید کم آبی ، خشکیدگی چاه ها و سفره های آب زیرزمینی و فرونشست زمین در تمامی خاک ایران ، و در ادامه بیابان زایی و پیشروی کویر ، برآمدن ریزگردها و گردوخاک کشنده در بیش از نیمی از استان های کشور ، نابودی آبادی ها و مهاجرت گسترده به شهرها و تشدید حاشیه نشینی و بیکاری ، و در نهایت تعمیق و گسترش بحران های اجتماعی ، فقر و شکاف طبقاتی و زیست محیطی که منجر به تهدید امنیت ملی کشور خواهد شد ، حاصلی دیگر نداشته است/ برای نجات ایران یک راه بیش نداریم و آن عزم ملی برای توافق برسر توسعه ی پایدار و همه جانبه است/ تا بیش از این دیر نشده از خواب زدگی بیدار شویم ...

منتشرشده در یادداشت

اول تولید انبوه مسکن دولتی آغاز شد و از مسکن مهر درآورد؛ دوم جنبش مقاله نویسی آی‌اس‌آی در دانشگاه ها شروع شد و به «تجارت کثیف مقاله و پایان‌نامه» رسید. سوم ساخت سازه‌ها و تأمین آب برای توسعه کشاورزی شروع شد که به خشکی تالاب‌ها رسید؛ چهارم توسعه کمی دانشگاه ها آغاز شد و به سقوط کیفی آموزش عالی و مدرک فروشی ختم شد. هدفمندی یارانه‌ها برای ارتقای بهره‌وری انرژی، افزایش عدالت اجتماعی و اهدافی دیگر طرح شد و نهایتاً به بحران مالی برای دولت و توزیع مساوی بی هدف یارانه انجامید/ مدیران ما آیینه تمام نمای ويژگی های ما هستند. این روحیه تنِسی تاکسیدویی در همه ما وجود دارد. همه ما عاشق این هستیم که یک شبه ره صد ساله برویم. انضباط راهبردی، صبوری، پایداری و تداوم را دوست نداریم و راهگشا نمی دانیم/ سطحی فکر می‌کنیم. بیش از یک صفحه برنامه برای آینده کاری که می خواهیم بکنیم، نداریم. مشکلات، موانع، زیرساخت های لازم و سناریوهای احتمالی را نمی بینیم و به آن فکر نمی کنیم/ هیجانی تصمیم می‌گیریم و به عشق در نگاه اول باور داریم/ نمی گذاریم منتقدان آن ایده را در فضایی غیرهیجانی نقد کنند/ فرهنگ شفاهی داریم. زیاد حرف می زنیم اما چیزی روی کاغذ نمی آید/ مکتوب کنیم یعنی تنبلی را کنار بگذاریم و بنویسیم. در همین نوشتن است که می فهمیم که نمی فهمیم و می دانیم که نمی دانیم

منتشرشده در آموزش نوین
یکشنبه, 27 آبان 1396 12:59

من موجودی ارزشمندم!

الگو سازی برای کودکان و اصول تربیت کودک

برای اینکه کودکان رشد سالمی در همه ابعاد داشته باشند، ضروری است که احساس کنند افرادی مهم و ارزشمند هستند. عزت‌نفس کودکان مانند سپری است که آنان را در برابر مشکلات و چالش‌های جهان پیرامون محافظت می‌کند.

کودکانی که احساس خوبی نسبت به خودشان دارند در زمان مواجهه با مشکلات و فشارها، راحت‌ترند و مقاومت بیشتری از خود نشان می‌دهند. چنین کودکانی واقع‌بین و عموما خوشبین هستند. کودکانی که احساس مهم‌بودن می‌کنند، پیشرفت تحصیلی بهتری دارند و در فعالیت‌های فوق‌برنامه بیشتری شرکت می‌کنند. این کودکان همچنین روابط سالم‌تر و قوی‌تری با هم‌سالان خود برقرار می‌کنند.

در مقابل، کودکانی که احساس می‌کنند وجودشان ارزش و اهمیتی ندارد، مشکلات پیشِ‌رو را به‌عنوان منبعی برای اضطراب و سرخوردگی می‌بینند؛ کودکانی که از نظر خودشان ضعیف و بی‌فایده هستند در هنگام مواجهه با مشکلات به‌سختی عمل می‌کنند و عموما در حل مسائل شکست می‌خورند. درباره اینکه کودک چه احساسی از اهمیت و ارزش خود داشته باشد، بزرگ‌سالان به‌ویژه والدین نقشی اساسی دارند.

نیاز است کودکان به‌خاطر کارهایی که خوب انجام می‌دهند و تلاش‌های شجاعانه‌ای که برای انجام خوب یک کار از خود نشان می‌دهند تشویق شوند. لازم است والدین ویژگی‌های خوب کودکان را ترغیب و به آنان کمک کنند که از شکست‌هایشان درس بگیرند. حتی گاهی لازم است والدین به کودکان نشان دهند که آنان نیز به‌عنوان بزرگ‌سال، خطا و اشتباهاتی دارند ولی بااین‌حال خود را موجودی ارزشمند می‌دانند؛ چراکه نقاط قوت زیادی دارند و به آنها افتخار می‌کنند.

وقتی والدین برای خود ارزش قائل می‌شوند آن را برای کودکان نیز الگوسازی می‌کنند و الگوها اصلی‌ترین منبع یادگیری در اوان کودکی هستند.

معمولا کودکان باورهای نادرست یا غیرمنطقی از برخی توانایی‌های خود دارند. این باورهای نادرست و بعضا، شکست در انجام کارهایی که کودکان تصور می‌کرده‌اند آنها را به‌راحتی به اتمام می‌رسانند، منبع اصلی ازدست‌دادن عزت‌نفس کودکان است.

بر این اساس لازم است والدین وظایف و فعالیت‌هایی را برای کودکان در نظر بگیرند که چالش‌ها و مشکلات آن در حد توانایی کودک است. موفقیت در انجام چنین وظایفی علاوه بر اینکه به‌تدریج باورهای نادرست کودک را در ارتباط با توانایی‌هایش اصلاح می‌کند، برای او عزت‌نفس و احساس ارزشمندی به ارمغان می‌آورد.

وقتی کودک در انجام کاری با عدم موفقیت روبه‌رو می‌شود به دلیل احساس ناخوشایند عدم کفایتی که در او ایجاد می‌شود ابتدا به والدین خود پناه می‌برد. اینجاست که نقش والدین تعیین‌کننده می‌شود. والدینی که با چنین کودکی یک رابطه توأم با درک و احترام و صبر ایجاد می‌کنند، به او گوش می‌دهند بدون اینکه قضاوتش کنند، با آرامش کامل راه‌حل‌ها و ایده‌های مثبتی را برای برخورد با مسئله در اختیارش قرار می‌دهند و در کل، نسبت به او به‌گرمی و با آغوش باز برخورد می‌کنند، به کودک می‌فهمانند که شکست‌ها بخشی اجتناب‌ناپذیر از زندگی انسان هستند و هر انسانی نقاط قوت بسیاری دارد که با تمرکز بر آنها می‌تواند از شکست‌های بعدی جلوگیری کند.

روزنامه شرق

منتشرشده در آموزش نوین

یکی از ریشه های اصلی بحران علوم انسانی در جامعه ی ما به وضعیت آن در نظام مدرسه مربوط می شود/ شاید اولین مسئله ای که در مورد وضعیت علوم انسانی در مدارس ذهن ما را متوجه خود سازد به شیوه ی هدایت تحصیلی دانش آموزان در فرایند انتخاب رشته مربوط می شود. اینکه اغلب دانش آموزانی که عملکرد تحصیلی و رفتاری ضعیفی دارند را به سراغ این رشته ی بسیار مهم و حیاتی می فرستند/ آنچه به نظر من در بین بچه های علوم انسانی یک خطر و بحران جدی محسوب می شود و پیوسته به شکلی منفی تقویت می شود عدم برخورداری از هویت تحصیلی است/ به نظر می رسد در مواجهه با یک کلاس از دانش آموزان رشته ی علوم انسانی در مدرسه اولین بحرانی که به چشم می آید بحران هویت تحصیلی و حرفه ای است/ دومین بحران به اعتقاد من ناشی از کیفیت آموزشی نامطلوبی است که در تدریس و آموزش محتواها و موضوعات علوم انسانی وجود دارد/ به لحاظ هویت بخشی لازم است تا پیوند شناختی و عاطفی دانش آموزان با حوزه ی علوم انسانی را ارتقا داد/ هویت تحصیلی و حرفه ای دانش آموزان از طریق برقراری فرایندی مستمر و پویا از گفت و گوی متقابل شکل می گیرد و رشد می یابد و در اینجا آگاهی معلم از ماهیت علوم انسانی و نقش آفرینی آن به همراه ارائه ی مصداق های عینی از گذشته و حال بسیار ضروری است. البته این فرایندی چندان آسان نیست و نیاز به مداومت، صبر و حوصله، مطالعه و پژوهش، گفت و گو، نقادی و نقدپذیری، و خیلی ویژگی های دیگر دارد که باید در معلمان رشد یابند/ ن هسته ی اصلی در شکل گیری و رشد علوم انسانی و مباحث این حوزه وجود یک گفت و گوی نقادانه است به نحوی که طرفین در یک فرایند دیالکتیک از گفت و گو وارد شده و به طرح و نقادی ایده ها می پردازند و این فرایند به شکلی مستمر و پویا جریان می یابد/ رویکردی که دانش آموز را صاحب اندیشه و ایده و صاحب حق در بیان آن و نیز محق در نقد دانش معلم و کتاب درسی می داند. در این حالت اقتدار معلم نه از جنس بوروکراتیک که از نوع حرفه ای و اخلاقی خواهد بود و فضای کلاس نه بر محور اقتدارگرایی که مبتنی بر دموکراسی مدیریت می شود

منتشرشده در دانش آموز
پنج شنبه, 24 آبان 1396 11:18

" زیست مجازی " و " سواد رسانه ای "

به عقیده کاستلز، فضای جنبش شبکه ای خودمختار است و روابط در آن سلسله مراتبی نیست. ما امکانات بالقوه و موثر فضای مجازی و شبکه های اجتماعی را نمی توانیم نادیده بگیریم. اما آن روی دیگر سکه ی برخورداری و به کارگیری شبکه های اجتماعی را نمی توانیم نادیده بگیریم/ انسان ها از " خود" واقعی بیرون می آیند و" خود" مجازی جایگزین می شود . در چنین فضایی آدمی از خود عنوان" می تراشد" و مشتاق آن است که هر روز و" زود زود" از او در شبکه های اجتماعی و دنیای مجازی حرفی یا خبری گفته شود/ پناه بردن به دنیای مجازی ، گریزگاهی است که فرد را دچار توهم می کند و سبب سبکبالی اش می شود/ " مک لوهان" در سال 1965 در کتاب" درک رسانه ، توسعه ابعاد وجودی انسان" معتقد است که در هنگامه دهکده ی جهانی ، انسان ها به سوادی جدید به نام " سواد رسانه ای" نیاز دارند/ مخاطب با فراگیری سواد رسانه ای ، می آموزد که رسانه مورد نظر کدام پیام را با هدف خبر رسانی منتشر می کند و کدام پیام را به قصد پروپاگاندا

منتشرشده در معرفی کتاب

کاری که اگر در همان ابتدای دوران دانش آموزی صورت نگیرد، کمی بعد نهادهای رسمی و غیررسمی با ابزارهای شبه کتاب و بعضا ضد کتاب، انجام خواهند داد/ مردم ما معمولا هیچ و یا کم کتاب می خوانند و معلمان نیز از جمله ی همین مردمند/ خیلی از معلمان منت دار و مدیون اغلب بچه های تنبل و بی خیال خویشند که چندان سوال و اشکال ندارند و جواب پرسش هایشان را در همین چند کتاب درسی می یابند و معلمان را مجبورنمی سازند که برای دانستن مطلب تازه ای دنبال کتاب دیگری بروند/ بسیاری از معلمان هم به آنچه در کتابهای درسی نازل شده است،دلخوش و خوش بین اند/ . معلمان به دانش آموزان و آنها به معلمانشان عادت می کنند. قاعده بازی هم باید رعایت شود. کسی حق ندارد خواسته و حتی ناخواسته،آرامش دیگری را به هم بزند.در این میان ،سیستم آموزشی هم به کمک هر دو طرف می آید/ پاسخ دندان شکنی دیگر هم دم دست معلمان است.مگر چقدر می دهند که کتاب هم بخوانیم؟ کتابخوانی،دل خوش می خواهد.لازمه ی دل خوش هم یک جیب پر از پول است که ما نداریم.به ما ماهی دومیلیون بدهند،شب تا صبح توی کتابخانه ،تحقیق می کنیم و همانجا می خوابیم/ بعضی معلمان بی آنکه خودشان بدانند،فیلسوف اند و دل خوشی از آخر و عاقبت کتابخوانی ندارند.به عقیده آنها همه بدبختی آدم از بیشتر دانستن است/ بسیاری از معلمان هم از کتاب و کتابخوانی دل زده شده اند.در روزگاری که حتی کتابخوانی برای از برکردن و بازپس دادن و نمره گرفتن و امتیاز آوردن است،موضوع درک و فهم و افزایش دانایی، بیشتر به یک شوخی می ماند/ وقتی دوره های آموزش ضمن خدمت با تغافل معنی دار مراقبین برگزار می شود و همکاران با مشارکت جمعی همدیگر به سوالات پاسخ می دهند و همگی راضی و خرسند جلسه را ترک می کنند،دیگر بین او که کتاب دوره را خوانده با آنکه آن را ندیده است، تفاوتی نیست/ وجه مشترک تمام معلمانی که شرحشان رفت و نیز انواع دیگری که شرحشان در این مختصر نرفت، در این است که اگرچه مثل سایر خلق الله،چون به خلوت می روند، آن کار دیگر می کنند، اما عجیب درکلاس و پای تخته سیاه،جور دیگر جلوه می کنند....

منتشرشده در یادداشت

شعر معلم به مناسبت  روز کتاب ، کتابخوانی و کتابدار

چو پیدا گشت رایانه در ایران
نه در ایران چه گویم ای عزیزان

کتابی بسته شد رایانه بازی
میان جمع اجتماعی گیم بازی

به هر جایی چه برزن یا که خانه
چو امکانات اینترنت میانه

به همراه هر جوانی خردسالی
خدا داند چه می خوانند حالی

که هر کس لاک خود دارد قراری
چو عادت کرد باید هان فراری

مگر اندیشه گیرد عقل زاید
به دانش آورد رویی نچاید

غنی فرهنگ ایرانی زبانزد
بپا انسان به سنجیدن نه خود رد

چه گوشی هر وسایل ارتباطی
پلی باشد بپا کن احتیاطی

تمامی علم در رایانه عنوان
به خواندن هر بدی خوبی نمایان

خوشا افراد دانایی که تنها
علومی را کند اخذی چه زیبا

به زیبایی نگر تکنولوژی را
که در خدمت بشر باشد چه زیبا

جوان عبرت بگیر از پند پیران
به وقتش پند گویی بر عزیزان


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

اتاق فکر ِ آموزش و پرورش ، نهادهاي فرا بخشي مثل سازمان برنامه بودجه يا مرکز پژوهش هاي مجلس و... مي باشند که چارچوب هاي برنامه ريزي و تحليل ِ کارشناسان وتحليل گران ِ خبره ي آموزش و پرورش را ترسيم مي نمايند/ متأسفانه طي 15 سال گذشته بيش از 80 % معلمان استخدام شده در آموزش و پرورش حتيدر  هيچ آزمون تخصصي استخدامي شرکت نکرده اند/ تا اين روند مخرب ِ استخدام ِ معلم ، بدون هيچ قاعده و قانوني متوقف نشود و طبق قانون ، سنجش صلاحيت معلمان به عهده سازمان مستقل و متخصصي مانند " سازمان نظام معلمی " واگذار نگردد ؛ معلم جایگاهي  پیدا نمي کند و ما نمي توانیم سخن از توسعه بزنیم/ متأسفانه بعد از گذشت حدود 4 دهه از انقلاب ، هنوز قانون̗ " سازمان نظام معلمی " به تصويب مجلس شوراي اسلامي نرسيده است

منتشرشده در یادداشت

نقش تشکل های فرهنگیان با هر گرایشی در این گونه مباحث چیست/ نگاهی به عملکرد تشکل های فرهنگیان حداقل در 4 سال اخیر نشان از انفعال ، سردرگمی و فقدان برنامه برای حل نقد و ارائه راهکار برای مسائل آموزش و پرورش است/ استنتاج منطقی این گزاره آن است که  باید به وزیر آموزش و پرورش متذکر شد که این حسگرها از کار افتاده اند و یا تغییر کاربری داده اند/ شاید این تشکل ها در 8 سال دولت های نهم و دهم برای «  سکوت » می توانستند دلایلی ارائه کنند اما اکنون و با توجه به تغییر فضا دیگر آن " توجیهات " پذیرفتنی نیست/ متاسفانه روزمرگی همچون ارکان آموزش و پرورش بر تشکل های آن نیز سایه افکنده و مهم تر از آن ؛ شبه دولتی بودن برخی تشکل های ذی نفوذ  در تصمیم گیری ها ؛ ضریب اعتماد معلمان را به این تشکل ها و حتی کلیت مفهوم " تشکل " در معرض چالش های جدی و حتی غیر قابل برگشت قرار داده است/ حاجی بابایی علی رغم حداقل تصدی یک دوره وزارت آموزش و پرورش و نیز چهار دوره نمایندگی مجلس هنوز در قامت یک " کارشناس " حرف نمی زند و جنس سخنان او اکثرا " پوپولیستی " و " انتخاباتی " است/ مجموع حداقل دریافتی یک کارگر با حداقل حقوق پایه مصوب، با احتساب ملحقات در سال 96 یک میلیون و ۱۳۰ هزار تومان بوده است . این در حالی است که به گفته معلمان حق التدریس ، معلمان حق التدریس، نهضتی ها و مربیان پیش‌دبستانی‌ این دستمزدها حتی به نصف این مبلغ مصوب هم نمی رسد/ چرا این معلمان تن به این شرایط داده اند و این وضعیت ادامه پیدا کرده است/ پرسش من از وزارت آموزش و پرورش و نیز نهاد مجلس آن است که در کجای دنیای توسعه یافته و در کدامین نظام های آموزشی موفق چنین روش هایی به کار گرفته می شوند/ در نظام های آموزشی توسعه یافته بیشترین سخت گیری ها ، دقت ها و ظرافت ها در طراحی نظام تربیت معلم و مکانیسم ورود " معلم " به نظام آموزشی اعمال می شود / چرا باید 7 و یا 8 نوع رابطه به کارگیری نیرو در وزارت آموزش و پرورش شکل بگیرد و استمرار داشته باشد/ طبیعی است زمانی که ورود " معلم " به نظام آموزشی متعدد شود امکان اعمال نظر ، رانت خواری و فساد و... هم به همان نسبت افزوده گردد/ ورود نیروها به صورت " فله ای " و " بی ضابطه " که مشخص ترین آن در زمان وزارت حاجی بابایی صورت گرفت خود گواه روشنی بر ناکارآمدی و ضعف این روش ها است و عقلانی و منطقی نیست که دوباره همان روش های شکست خورده و به بن بست رسیده مورد آزمون و استفاده قرار گیرند/ چرا مسئولان وزارت آموزش و پرورش برای پر کردن موقتی کلاس های درس و بستن دهان اولیاء دانش آموزان باید به روش های آنی و بدون برنامه روی آورده و مهم تر از آن " توقعات اضافی و بی حساب و کتاب " برای جویندگان استخدام در آموزش و پرورش ایجاد  کنند/ آیا می توان از فردی که به عنوان " معلم " وارد آموزش و پرورش می شود و حقوق او حتی نصف دستمزد مصوب کارگران است و از هیچ گونه مزایایی هم برخوردار نیست و حقوق او هم به صورت مرتب پرداخت نمی شود ؛ انتظار " معلمی " داشت/ مجرای هر گونه ورود " معلم " به نظام آموزشی باید شفاف ، مشکل و مهم تر از همه علمی و سیستماتیک گردد/ اختیارات دانشگاه فرهنگیان در زمینه اجرای ماده 28 اساسنامه باید به رسمیت شناخته شده و زمینه دخالت سایر نهادها مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی در این زمینه باید به حداقل برسد/ پس از شکل گیری " سازمان نظام معلمی " هر گونه احراز صلاحیت های حرفه معلمی و صدور مجوز " معلمی " باید توسط این سازمان صورت گیرد/ منطقی و پذیرفتنی نیست که یک نهاد هم معلم تربیت کند و هم صلاحیت های آنان را احراز کند و هم نظام کنترل کیفیت را بر عهده داشته باشد/ تنها در این صورت دخالت نهادهای غیرتخصصی و موازی در نظام آموزشی و کار معلمان که صدای همه را درآورده است به حداقل خواهد رسید...

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور