تناسب حجم کتاب درسی با ساعت تعیین شده برای تدریس آن ، موضوع مهمی است که برنامه ریزی سنجیده ای را طلب می کند/ کاهش ساعت درس زیست شناسی پایه دهم نیز ، انتقاد دبیران این رشته را به دنبال داشته است .این در حالی که به ساعت تدریس درس آمادگی دفاعی یک ساعت افزوده شده است/ در کتاب های جدید ، مباحث دستور زبان از دوره دوم متوسطه حذف نشده اند ، در یک کتاب مستقل هم نیامده اند ، به صورت یک فصل مستقل در کتاب فارسی هم ارائه نگردیده اند ، بلکه به شکل جسته و گریخته ، در خلال پرسش های درسی ارائه شده اند و این شیوه غیرمتعارف ، گیج کننده است/ با جایگزین شدن مباحث دستور و زبان شناسی در میان پرسش ها ، مرز بین ( درس ) و ( پرسش ) مخدوش گشته است ، وسط پرسش ها ناگهان یک مبحث دستور آمده است و پس از آن پرسش های درسی ادامه پیدا می کند/ ادغام ادبیات با مباحث دستور ، یکی از ناکارآمدترین شیوه های تدریس ادبیات است . در این شیوه لذت خواندن و التذاذ ادبی را قربانی یافتن نقش های دستوری می کنیم/ از آن جایی که پرسش های کتاب ، معیار طرح پرسش برای معلم و دانش آموز می باشند ، ناچار معلم نیز باید در آزمون ها از این الگوی ناخوشایند ، تبعیت کند/ در کتاب هایی که تا سال پیش در متوسطه دوم تدریس می شد ، بررسی دستوری در شعر مجاز نبود/ افراط در تداخل دستور در بررسی اشعار ، تیشه به ریشه التذاذ ادبی می زند و تا زمانی که این الگو در کتاب درسی ارائه می شود ، دبیران هم این شیوه را دنبال می کنند/ متاسفانه بعضی از دبیران بدون این که نقدی بر این تداخل ناموزون داشته باشند ، گاه در تداخل دستور زبان با ادبیات ، گوی سبقت را از مؤلفان ربوده اند/ درون مایه کتاب های فارسی – به جز تعداد اندکی از دروس - معمولا مضامینی است که شوق و انگیزه ای را در خواننده ایجاد نمی کنند . توجه افراطی به مباحث تعلیمی و پند و اندرزی ، با معیارهای فکری نسل امروزی مطابقت ندارد/ در کتاب های فارسی متوسطه ، آن قدر که از لبنان و ستایش جنگ سخن می رود ، حرفی از صلح نیست . مفاهیمی چون صلح طلبی ، آشنایی با سازمان های جهانی چون یونسکو و یا مراکز فرهنگی چون کانون پرورش فکری کودک و نوجوان ، معرفی پیشکسوتان ادبیات کودک در ایران مانند توران میرهادی ، آشنایی با ادبیات دوره مشروطه و..... در این کتاب ها جایی ندارند/ کم توجهی به ادبیات معاصر و عدم استفاده از آثار شاعران و نویسندگان معاصر ( شاعرانی چون مشیری ، ابتهاج و ... داستان نویسانی چون دولت آبادی ، جمال میرصادقی ، رضا براهنی و .... ) هر جا از معاصران مطلبی ذکر می شود ، معمولا مربوط به ادبیات پایداری و انقلاب اسلامی است . این سوال حتی برای دانش آموزان نیز پیش می آید که به جز این موضوعات در ادبیات معاصر کشورمان هیچ موضوع دیگری نیست/ بهتر است شرایطی ایجاد شود تا گاهی همراه با خوانش شعر ، موسیقی نیز به منظور تلطیف روحیه مخاطبان به کار گرفته شود . متاسفانه در تمام کتاب های درسی و در برنامه های مدارس ، حرفی از موسیقی نیست . نه یک موسیقدان برجسته معرفی شده است و نه به ارتباط شعر و موسیقی اشاره ای می شود/ ظاهرا مؤلفین ، تاثیر شگرف موسیقی بر روح انسان و لذت همراهی موسیقی با شعر را هنوز باور ندارند...
در رابطه با اهمیت نظام آموزشی در جامعه به طور خلاصه ميتوان نتيجهگيري كرد كه نظامهاي آموزشي و مديريت آنها اهميت بسيار زيادي دارد و افكار عمومي و مردم به دليل تأثير بي شمار آن نظام بر شئون اجتماعي نسبت به كاركردها و عملكردشان حساسيت زيادي دارند. انجام وظايف آموزشي وابسته به تخصص، دانش، و مهارت حرفهاي بسياري است و ارزشيابي كاركردهاي و عملكردهاي نظام آموزشي امري بسيار دشوار است. مجموع اين ويژگيها به آموزش و پرورش و مديريت آن ظرافت و دقت خاصي بخشيده، و مسئوليت و تعهد اجراي وظايف، سرپرستي ، و مديريت آن را امري خطير و دشوار كرده است.
از ميان سطوح سه گانه وظايف سازماني پارسونز، بعد فني با اختصاص ويژگيهاي پيچيدگي وظايف، نزديكي روابط، و دشواري ارزشيابي بيشترين اهميت و ضرورت را در نظامها و سازمانهاي آموزشي داراست. بعد از آن بعد اجتماعي با اختصاص ويژگيهاي اهميت آن و در نهايت بعد اداري با اختصاص ويژگيهاي تربيت حرفهاي خود در مراحل بعدي قرار ميگيرند.
با بررسي منابع متعدد و مختلف ميتوان علاوه بر اين ويژگيهاي شش گانه، ويژگيهاي سطوح بالاتري را با توجه به تغييرات سريع و روزافزون اجتماعي براي نظامهاي آموزشي در نظر گرفت كه عبارتاند از:
1. ايجاد زمينههاي آموزش مداوم
ايجاد زمينههاي آموزش مداوم ابزاري مطمئن براي دستيابي به ماهيت مشكلات است. مديران آموزشي بايد توجه نمايند كه يكي از مهمترين وظايف آنها در دنياي امروز با توجه به گسترش روزافزون علم و فناوري فراهم نمودن موجبات آموزش بدون توجه به زمان و مكان آموزش است كه اين امر موجبات انگيزه تحصيل را در افراد افزايش ميدهد. منظور از آموزش و يادگيري مداوم، خودآموزي در زندگي دانشآموزان، به ويژ فراتر از آموزش رسمي و آموزش مدرسهاي به خصوص از نوع سنتي است. بدين ترتيب، مدارس و مديران آنها بايد تلاش كنند دانشآموزان تفهيم شوند كه مطالعه و يادگيري مدامالعمر يكي از اساس ترين نيازهاي انسان براي زندگي در جامعه امروز است.
2. ساختار سازمانها آموزشي
ساختار، مجموع قوانين و مقرراتي است كه سلسله مراتب نظام را معين ميكند. بي ترديد نوع ساختار حاكم بر هر سازمان بر عوامل تشكيل دهنده آن مثل منابع انساني، فناوري، و راهبرد تأثير دارد. مدرسه با سازمان توليدي، نظامي، تجاري، و جز آن تفاوت دارد، زيرا مدرسه سازماني ماهيتاً انساني است. از طرفي نظريات انساني سازمان را مجموع گروههاي انساني كه اهداف مشترك داند تعريف مينمايند. بدين تريب سازمان مدرسه بايد ساختار ارگانيك و زنده داشته باشد. از ويژگيهاي ساختار ارگانيك انعطاف پذيري داشته باشد و لازمه اين انعطاف پذيري آن است كه مدير آموزشي ذهنيت فلسفي بيابد. همچنين، در مدرسه بايد محتواي آموزشي انعطاف داشته باشد و متناسب با رشد ذهني و عقلي دانشآموزان باشد.
3. مديريت كارآفرين
يكي از ويژگيهاي مديريت آموزشي كارآفريني است. لازمه ماندگاري و دوام و بقاي سازمانها در عرصه تحولات پرشتاب، مديريت كارآفرين در سازمان است. تحولات پرشتاب در مراكز آموزشي بيشتر از ساير سازمانهاست و اين سازمان بر اهميت مديريت كارآفريني در نظامهاي آموزشي تأكيد ميكنند. نظامهاي آموزشي به دليل پهناور بودن محيطهاي سازماني و نيز پاسخگويي روزافزون و بسيار متنوع به نيازهاي محيطي موجب شدهاند در اين نظامها تصميمات بار راهبردي بيشتري را به خود اختصاص دهند. ماندگاري سازمانها به خصوص سازمانهاي آموزشي تطبيق سازمان با نيازهاي محيطي است. يكي از روشهاي بسيار مؤثر كه ميتوان آن را مفيدترين ابزار مزيت رقابتي در دنياي امروزي دانست كارآفريني است كه عامل كسب امتيازات سريع در شرايط مختلف است و جوهر اساسي و كارسازي براي نوآوري و خلاقيت محسوب ميشود.
با توجه به آنچه بیان شد می بایست در جامعه توجه بیشتری به نظام آموزشی شده و مسئولین و قشر فرهنگی تمرکز روز افزونی در اجرای سند تحول بنیادین در راستای اعتلای سطح علمی و فرهنگی کشور بردارند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/ رئيس مركز اطلاع رساني و روابط عمومي وزارت آموزش و پرورش ، با تاكيد بر تعامل روابط عمومي ها با رسانه ها گفت : آموزش و پرورش بدون فضاي مجازي منزوي خواهد شد.
مستند مادرکشی به کارگردانی کمیل سوهانی و با تهیه کنندگی محمد شکیبانیا را باید دید و گریست . باید تماشا کرد و بر آنچه که با خود و مادرمان (وطن عزیزمان ایران ) روا داشته ایم سوگواری کرد . اما افسوس که چاره ی کار با سوگواری پایان نخواهد پذیرفت . باید که بیدار شویم ، باید که نه از خواب بل که از خواب زدگی بیدار شویم/ این فیلم ، مستندی هست تکان دهنده و شوک آور درباره ی محیط زیست و آنچه که پروژه ی سوزناک و جگرسوز توسعه ی نامتوارن و ناقص الخلقه ی ایرانی از دهه ی سی تا کنون بر پیکر ایران و حیات جانوری ، گیاهی ، محیطی و سرزمینی و انسانی ایران آورده است/ دریاچه ها و تالاب هایی همچون ، دریاچه ارومیه ، هامون در سیستان ، گاوخونی در اصفهان ، ارژن و پریشان در فارس ، هورالعظیم و شادگان در خوزستان ، جازموریان در کرمان ، مهارلو و طشک ، کاملا خشک شده یا تا حدود 90 درصد خشکیده و عملا دچار مرگ شده اند .همچنین انزلی ، میانکاله ، یادگارلو و ... در معرض خطر قرار دارند/ . بدین ترتیب لاموریس خود قربانی چنین توسعه ای در ایران می شود . توسعه ی بدون توازن/ روش سدسازی منسوخ شده ، دخالت در اکوسیستم طبیعی ، حفر بی رویه ی منابع آب زیرزمینی ، بهره وری پایین و برنامه ریزی غلط در کشاورزی ، جایگزینی مدیریت دولتی به جای مدیریت مردمی و بومی ، غفلت از دانش بومی و غلبه نگاه کمی و فن سالارانه و مصرف نادرست پول نفت در ساخت سازه های عظیم بتنی ، اینک حاصلی جز تشدید کم آبی ، خشکیدگی چاه ها و سفره های آب زیرزمینی و فرونشست زمین در تمامی خاک ایران ، و در ادامه بیابان زایی و پیشروی کویر ، برآمدن ریزگردها و گردوخاک کشنده در بیش از نیمی از استان های کشور ، نابودی آبادی ها و مهاجرت گسترده به شهرها و تشدید حاشیه نشینی و بیکاری ، و در نهایت تعمیق و گسترش بحران های اجتماعی ، فقر و شکاف طبقاتی و زیست محیطی که منجر به تهدید امنیت ملی کشور خواهد شد ، حاصلی دیگر نداشته است/ برای نجات ایران یک راه بیش نداریم و آن عزم ملی برای توافق برسر توسعه ی پایدار و همه جانبه است/ تا بیش از این دیر نشده از خواب زدگی بیدار شویم ...
اول تولید انبوه مسکن دولتی آغاز شد و از مسکن مهر درآورد؛ دوم جنبش مقاله نویسی آیاسآی در دانشگاه ها شروع شد و به «تجارت کثیف مقاله و پایاننامه» رسید. سوم ساخت سازهها و تأمین آب برای توسعه کشاورزی شروع شد که به خشکی تالابها رسید؛ چهارم توسعه کمی دانشگاه ها آغاز شد و به سقوط کیفی آموزش عالی و مدرک فروشی ختم شد. هدفمندی یارانهها برای ارتقای بهرهوری انرژی، افزایش عدالت اجتماعی و اهدافی دیگر طرح شد و نهایتاً به بحران مالی برای دولت و توزیع مساوی بی هدف یارانه انجامید/ مدیران ما آیینه تمام نمای ويژگی های ما هستند. این روحیه تنِسی تاکسیدویی در همه ما وجود دارد. همه ما عاشق این هستیم که یک شبه ره صد ساله برویم. انضباط راهبردی، صبوری، پایداری و تداوم را دوست نداریم و راهگشا نمی دانیم/ سطحی فکر میکنیم. بیش از یک صفحه برنامه برای آینده کاری که می خواهیم بکنیم، نداریم. مشکلات، موانع، زیرساخت های لازم و سناریوهای احتمالی را نمی بینیم و به آن فکر نمی کنیم/ هیجانی تصمیم میگیریم و به عشق در نگاه اول باور داریم/ نمی گذاریم منتقدان آن ایده را در فضایی غیرهیجانی نقد کنند/ فرهنگ شفاهی داریم. زیاد حرف می زنیم اما چیزی روی کاغذ نمی آید/ مکتوب کنیم یعنی تنبلی را کنار بگذاریم و بنویسیم. در همین نوشتن است که می فهمیم که نمی فهمیم و می دانیم که نمی دانیم
برای اینکه کودکان رشد سالمی در همه ابعاد داشته باشند، ضروری است که احساس کنند افرادی مهم و ارزشمند هستند. عزتنفس کودکان مانند سپری است که آنان را در برابر مشکلات و چالشهای جهان پیرامون محافظت میکند.
کودکانی که احساس خوبی نسبت به خودشان دارند در زمان مواجهه با مشکلات و فشارها، راحتترند و مقاومت بیشتری از خود نشان میدهند. چنین کودکانی واقعبین و عموما خوشبین هستند. کودکانی که احساس مهمبودن میکنند، پیشرفت تحصیلی بهتری دارند و در فعالیتهای فوقبرنامه بیشتری شرکت میکنند. این کودکان همچنین روابط سالمتر و قویتری با همسالان خود برقرار میکنند.
در مقابل، کودکانی که احساس میکنند وجودشان ارزش و اهمیتی ندارد، مشکلات پیشِرو را بهعنوان منبعی برای اضطراب و سرخوردگی میبینند؛ کودکانی که از نظر خودشان ضعیف و بیفایده هستند در هنگام مواجهه با مشکلات بهسختی عمل میکنند و عموما در حل مسائل شکست میخورند. درباره اینکه کودک چه احساسی از اهمیت و ارزش خود داشته باشد، بزرگسالان بهویژه والدین نقشی اساسی دارند.
نیاز است کودکان بهخاطر کارهایی که خوب انجام میدهند و تلاشهای شجاعانهای که برای انجام خوب یک کار از خود نشان میدهند تشویق شوند. لازم است والدین ویژگیهای خوب کودکان را ترغیب و به آنان کمک کنند که از شکستهایشان درس بگیرند. حتی گاهی لازم است والدین به کودکان نشان دهند که آنان نیز بهعنوان بزرگسال، خطا و اشتباهاتی دارند ولی بااینحال خود را موجودی ارزشمند میدانند؛ چراکه نقاط قوت زیادی دارند و به آنها افتخار میکنند.
وقتی والدین برای خود ارزش قائل میشوند آن را برای کودکان نیز الگوسازی میکنند و الگوها اصلیترین منبع یادگیری در اوان کودکی هستند.
معمولا کودکان باورهای نادرست یا غیرمنطقی از برخی تواناییهای خود دارند. این باورهای نادرست و بعضا، شکست در انجام کارهایی که کودکان تصور میکردهاند آنها را بهراحتی به اتمام میرسانند، منبع اصلی ازدستدادن عزتنفس کودکان است.
بر این اساس لازم است والدین وظایف و فعالیتهایی را برای کودکان در نظر بگیرند که چالشها و مشکلات آن در حد توانایی کودک است. موفقیت در انجام چنین وظایفی علاوه بر اینکه بهتدریج باورهای نادرست کودک را در ارتباط با تواناییهایش اصلاح میکند، برای او عزتنفس و احساس ارزشمندی به ارمغان میآورد.
وقتی کودک در انجام کاری با عدم موفقیت روبهرو میشود به دلیل احساس ناخوشایند عدم کفایتی که در او ایجاد میشود ابتدا به والدین خود پناه میبرد. اینجاست که نقش والدین تعیینکننده میشود. والدینی که با چنین کودکی یک رابطه توأم با درک و احترام و صبر ایجاد میکنند، به او گوش میدهند بدون اینکه قضاوتش کنند، با آرامش کامل راهحلها و ایدههای مثبتی را برای برخورد با مسئله در اختیارش قرار میدهند و در کل، نسبت به او بهگرمی و با آغوش باز برخورد میکنند، به کودک میفهمانند که شکستها بخشی اجتنابناپذیر از زندگی انسان هستند و هر انسانی نقاط قوت بسیاری دارد که با تمرکز بر آنها میتواند از شکستهای بعدی جلوگیری کند.
روزنامه شرق
یکی از ریشه های اصلی بحران علوم انسانی در جامعه ی ما به وضعیت آن در نظام مدرسه مربوط می شود/ شاید اولین مسئله ای که در مورد وضعیت علوم انسانی در مدارس ذهن ما را متوجه خود سازد به شیوه ی هدایت تحصیلی دانش آموزان در فرایند انتخاب رشته مربوط می شود. اینکه اغلب دانش آموزانی که عملکرد تحصیلی و رفتاری ضعیفی دارند را به سراغ این رشته ی بسیار مهم و حیاتی می فرستند/ آنچه به نظر من در بین بچه های علوم انسانی یک خطر و بحران جدی محسوب می شود و پیوسته به شکلی منفی تقویت می شود عدم برخورداری از هویت تحصیلی است/ به نظر می رسد در مواجهه با یک کلاس از دانش آموزان رشته ی علوم انسانی در مدرسه اولین بحرانی که به چشم می آید بحران هویت تحصیلی و حرفه ای است/ دومین بحران به اعتقاد من ناشی از کیفیت آموزشی نامطلوبی است که در تدریس و آموزش محتواها و موضوعات علوم انسانی وجود دارد/ به لحاظ هویت بخشی لازم است تا پیوند شناختی و عاطفی دانش آموزان با حوزه ی علوم انسانی را ارتقا داد/ هویت تحصیلی و حرفه ای دانش آموزان از طریق برقراری فرایندی مستمر و پویا از گفت و گوی متقابل شکل می گیرد و رشد می یابد و در اینجا آگاهی معلم از ماهیت علوم انسانی و نقش آفرینی آن به همراه ارائه ی مصداق های عینی از گذشته و حال بسیار ضروری است. البته این فرایندی چندان آسان نیست و نیاز به مداومت، صبر و حوصله، مطالعه و پژوهش، گفت و گو، نقادی و نقدپذیری، و خیلی ویژگی های دیگر دارد که باید در معلمان رشد یابند/ ن هسته ی اصلی در شکل گیری و رشد علوم انسانی و مباحث این حوزه وجود یک گفت و گوی نقادانه است به نحوی که طرفین در یک فرایند دیالکتیک از گفت و گو وارد شده و به طرح و نقادی ایده ها می پردازند و این فرایند به شکلی مستمر و پویا جریان می یابد/ رویکردی که دانش آموز را صاحب اندیشه و ایده و صاحب حق در بیان آن و نیز محق در نقد دانش معلم و کتاب درسی می داند. در این حالت اقتدار معلم نه از جنس بوروکراتیک که از نوع حرفه ای و اخلاقی خواهد بود و فضای کلاس نه بر محور اقتدارگرایی که مبتنی بر دموکراسی مدیریت می شود
به عقیده کاستلز، فضای جنبش شبکه ای خودمختار است و روابط در آن سلسله مراتبی نیست. ما امکانات بالقوه و موثر فضای مجازی و شبکه های اجتماعی را نمی توانیم نادیده بگیریم. اما آن روی دیگر سکه ی برخورداری و به کارگیری شبکه های اجتماعی را نمی توانیم نادیده بگیریم/ انسان ها از " خود" واقعی بیرون می آیند و" خود" مجازی جایگزین می شود . در چنین فضایی آدمی از خود عنوان" می تراشد" و مشتاق آن است که هر روز و" زود زود" از او در شبکه های اجتماعی و دنیای مجازی حرفی یا خبری گفته شود/ پناه بردن به دنیای مجازی ، گریزگاهی است که فرد را دچار توهم می کند و سبب سبکبالی اش می شود/ " مک لوهان" در سال 1965 در کتاب" درک رسانه ، توسعه ابعاد وجودی انسان" معتقد است که در هنگامه دهکده ی جهانی ، انسان ها به سوادی جدید به نام " سواد رسانه ای" نیاز دارند/ مخاطب با فراگیری سواد رسانه ای ، می آموزد که رسانه مورد نظر کدام پیام را با هدف خبر رسانی منتشر می کند و کدام پیام را به قصد پروپاگاندا
کاری که اگر در همان ابتدای دوران دانش آموزی صورت نگیرد، کمی بعد نهادهای رسمی و غیررسمی با ابزارهای شبه کتاب و بعضا ضد کتاب، انجام خواهند داد/ مردم ما معمولا هیچ و یا کم کتاب می خوانند و معلمان نیز از جمله ی همین مردمند/ خیلی از معلمان منت دار و مدیون اغلب بچه های تنبل و بی خیال خویشند که چندان سوال و اشکال ندارند و جواب پرسش هایشان را در همین چند کتاب درسی می یابند و معلمان را مجبورنمی سازند که برای دانستن مطلب تازه ای دنبال کتاب دیگری بروند/ بسیاری از معلمان هم به آنچه در کتابهای درسی نازل شده است،دلخوش و خوش بین اند/ . معلمان به دانش آموزان و آنها به معلمانشان عادت می کنند. قاعده بازی هم باید رعایت شود. کسی حق ندارد خواسته و حتی ناخواسته،آرامش دیگری را به هم بزند.در این میان ،سیستم آموزشی هم به کمک هر دو طرف می آید/ پاسخ دندان شکنی دیگر هم دم دست معلمان است.مگر چقدر می دهند که کتاب هم بخوانیم؟ کتابخوانی،دل خوش می خواهد.لازمه ی دل خوش هم یک جیب پر از پول است که ما نداریم.به ما ماهی دومیلیون بدهند،شب تا صبح توی کتابخانه ،تحقیق می کنیم و همانجا می خوابیم/ بعضی معلمان بی آنکه خودشان بدانند،فیلسوف اند و دل خوشی از آخر و عاقبت کتابخوانی ندارند.به عقیده آنها همه بدبختی آدم از بیشتر دانستن است/ بسیاری از معلمان هم از کتاب و کتابخوانی دل زده شده اند.در روزگاری که حتی کتابخوانی برای از برکردن و بازپس دادن و نمره گرفتن و امتیاز آوردن است،موضوع درک و فهم و افزایش دانایی، بیشتر به یک شوخی می ماند/ وقتی دوره های آموزش ضمن خدمت با تغافل معنی دار مراقبین برگزار می شود و همکاران با مشارکت جمعی همدیگر به سوالات پاسخ می دهند و همگی راضی و خرسند جلسه را ترک می کنند،دیگر بین او که کتاب دوره را خوانده با آنکه آن را ندیده است، تفاوتی نیست/ وجه مشترک تمام معلمانی که شرحشان رفت و نیز انواع دیگری که شرحشان در این مختصر نرفت، در این است که اگرچه مثل سایر خلق الله،چون به خلوت می روند، آن کار دیگر می کنند، اما عجیب درکلاس و پای تخته سیاه،جور دیگر جلوه می کنند....
چو پیدا گشت رایانه در ایران
نه در ایران چه گویم ای عزیزان
کتابی بسته شد رایانه بازی
میان جمع اجتماعی گیم بازی
به هر جایی چه برزن یا که خانه
چو امکانات اینترنت میانه
به همراه هر جوانی خردسالی
خدا داند چه می خوانند حالی
که هر کس لاک خود دارد قراری
چو عادت کرد باید هان فراری
مگر اندیشه گیرد عقل زاید
به دانش آورد رویی نچاید
غنی فرهنگ ایرانی زبانزد
بپا انسان به سنجیدن نه خود رد
چه گوشی هر وسایل ارتباطی
پلی باشد بپا کن احتیاطی
تمامی علم در رایانه عنوان
به خواندن هر بدی خوبی نمایان
خوشا افراد دانایی که تنها
علومی را کند اخذی چه زیبا
به زیبایی نگر تکنولوژی را
که در خدمت بشر باشد چه زیبا
جوان عبرت بگیر از پند پیران
به وقتش پند گویی بر عزیزان
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید