قبل از آن که بخواهم وارد این موضوع شوم با این مقدمه آغاز می کنم که نقش تشکل های فرهنگیان با هر گرایشی در این گونه مباحث چیست ؟
سید محمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش در نشستی که اخیرا با تشکل های فرهنگیان داشت چنین می گوید : ( این جا )
" تشكل هاي فرهنگيان حسگرهاي مطمئني هستند كه آنچه از ديد مديران پنهان است در اختيار آنها قرار مي دهند .
نقادي و ارائه پيشنهادات بايد در دستور كار تشكل هاي فرهنگيان قرار گيرد و طرح هاي در دست اقدام آموزش و پرورش نيز در جلسات تشكل ها مورد بحث و بررسي واقع شود و در نهايت ايده هاي جديدي توسط تشكل ها ارائه شود . "
نخستین پرسش این است که آیا وزیر آموزش و پرورش با " شناخت " این سخنان را بیان کرده است و یا این که نشستی بوده و صرفا برای خالی نبودن عریضه و سرگرم کردن افکار عمومی موضوعاتی بیان شده است .
نگاهی به عملکرد تشکل های فرهنگیان حداقل در 4 سال اخیر نشان از انفعال ، سردرگمی و فقدان برنامه برای حل نقد و ارائه راهکار برای مسائل آموزش و پرورش است .
نمونه واضح و زنده آن سکوت این تشکل ها در برابر موضوع مهمی مانند " استخدام 121 هزار معلم حق التدریس ، مربی پیش دبستانی و آموزشیار نهضت سوادآموزی " در آموزش و پرورش و نیز سایر موضوعات است .
استنتاج منطقی این گزاره آن است که باید به وزیر آموزش و پرورش متذکر شد که این حسگرها از کار افتاده اند و یا تغییر کاربری داده اند !
شاید این تشکل ها در 8 سال دولت های نهم و دهم برای « سکوت » می توانستند دلایلی ارائه کنند اما اکنون و با توجه به تغییر فضا دیگر آن " توجیهات " پذیرفتنی نیست !
متاسفانه روزمرگی همچون ارکان آموزش و پرورش بر تشکل های آن نیز سایه افکنده و مهم تر از آن ؛ شبه دولتی بودن برخی تشکل های ذی نفوذ در تصمیم گیری ها ؛ ضریب اعتماد معلمان را به این تشکل ها و حتی کلیت مفهوم " تشکل " در معرض چالش های جدی و حتی غیر قابل برگشت قرار داده است ...
در یادداشت پیشین ( این جا ) به آسیب های استخدام های بدون ضابطه و غیرکارشناسی شده اشاره کردم .
نکته جالب توجه پس از آن یادداشت و نیز وقایعی که پس از موضع گیری رسمی وزارت آموزش و پرورش و نیز شورای عالی انقلاب فرهنگی روی داد ( این جا ) و ( این جا ) ؛ سخنان حاجی بابایی وزیر سابق آموزش و پرورش در این خصوص بود .
حاجی بابایی در 13 آبان ماه سال جاری در خصوص تصویب کلیات طرح استخدام معلمان حق التدریس چنین می گوید :
" وجود معلمان حقالتدریس چندین عامل داشته از جمله آن که طبق قانون برنامه ششم دانشگاه فرهنگیان باید سالانه ۳۰ هزار نفر پذیرش داشته باشد که این امر محقق نشده بود هر ساله پذیرش چهار هزار نفری داشته است و این مساله یکی از عوامل به کارگیری معلم حق التدریس در مدارس است.
اگر حق التدریسی های به کار گرفته شده شان معلمی دارند در نتیجه استخدام آنها تصمیم خوبی است و اگر این چنین نیست پس چرا این گروه به کار گرفته شده است.
وزیر اسبق آموزش و پرورش در مورد استخدام ۱۲۰هزار نفر و انتقاد به این تعداد برای جذب در حرفه معلمی گفت: باید اول از مسئولان پرسید چطور این تعداد را به شکل حق التدریس به کار گرفته اند و طبیعی است که برای تمامی این افراد باید چاره اندیشی شود.
در آموزش و پرورش یا هر وزراتخانه دیگری نباید تعدادی جوان را با حقوق ناچیز جذب کار کرد در حالی که امنیت شغلی و دریافتی مناسب برای این گروه در نظر گرفته نشود؛ نباید جوانی که برای ساختن آینده خود فعالیت می کند با دستمزد پایین و بدون استخدام و به کار گرفت و ضمانتی برای کار آن قائل نشد."
متاسفانه وزارت آموزش و پرورش پس از مصوبه مجلس و تا این اواخر موضع مشخص و یا واحدی در مورد این استخدام ها نداشت .
پیش تر نوشتم : ( این جا )
حاجی بابایی علی رغم حداقل تصدی یک دوره وزارت آموزش و پرورش و نیز چهار دوره نمایندگی مجلس هنوز در قامت یک " کارشناس " حرف نمی زند و جنس سخنان او اکثرا " پوپولیستی " و " انتخاباتی " است " حال پرسش این است که چرا سایر وزرای آموزش و پرورش حداقل مانند فانی که خیلی از همین معلمان او را " ناتوان و بی عرضه " مورد خطاب قرار می دادند از صراحت لازم و شفافیت کافی برخوردار نبوده اند ؟
در در حال حاضر و در همین وزارت بطحایی نیز " صدای واحدی " در این زمینه شنیده نمی شود .
در حالی که " رئیس مرکز برنامهریزی و منابع انسانی وزارت آموزش و پرورش " و " رئیس و اعضای شورای عالی آموزش و پرورش " (این جا ) مخالف صریح استخدام این گونه معلمان هستند ؛ سید محمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش نسبت به " استخدام همکاران حق التدریس " ابراز امیدواری می کند ! ( این جا )
جالب است که دولت نیز با این طرح مخالف است اما بطحایی پس از مدت ها سکوت ترجیح به صورت مبهم و چند لایه در این مورد صحبت کند !"
سید محمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش در حاشیه پس از نشست شركت كنندگان دوره آموزش تامين مدرس راهبران برنامه تعالي مديريت مدرسه در باشگاه فرهنگيان تهران در گفت و گو با صدای معلم چنین می گوید :
" صدای معلم :
آقای فانی زمانی در مورد ورود نیروهای حق التدریس گفتند که آموزش و پرورش بنگاه کاریابی نیست .
آقای بطحایی !
چرا شما با این صراحت موضع خودتان را در مورد این مساله به صراحت بیان نمی کنید ؟
چرا دائما با حاشیه و در لایه صحبت می کنید ؟
بطحایی :
من در حاشیه صحبت نکردم ! اتفاقا خیلی صریح گفتم !
نیروهای حق التدریس ما آن هایی که نیاز به آن ها داریم مثل رشته و جنس است ؛ مثلا برخی جاها ، نیروهای حق التدریس خانم داریم که نیاز آن ها مرد است ؛ بنابراین ما به آن نیروهای حق االتدریس در رشته و جنس نیاز داشته باشیم با منت از آن ها استقبال می کنیم .
آن جمله ای که آقای فانی گفته است در پاسخ به این سوال شما گفته است .
آن جایی که نیاز به این نیروها نداریم ما بنگاه کاریابی نیستیم !
وقتی که من به نیرویی نیاز ندارم نمی توانم این نیرو را در دفتر بنشانم ولی آن جایی که ما نیازداریم نیروی حق التدریس را روی تخم چشم مان می گذاریم و از آن ها استفاده می کنیم ."
موضع مشخص و شفاف وزیر آموزش و پرورش با اطلاعیه ای که وزارت آموزش و پرورش به صورت " ضمنی " و در پاسخ به اظهارات حاجی بابایی صادر کرد کار را تمام کرد .
وزارت آموزش و پرورش چنین نوشت : ( این جا )
" 1 - اخيراً اظهاراتي مبني بر اينكه طبق قانون برنامه ششم، دانشگاه فرهنگيان بايد در هر سال 30 هزار نفر دانشجو بپذيرد و درحال حاضر فقط چهار هزار نفر در هر سال ميپذيرد.
در پاسخ به اين قبيل اظهارات بايد گفت، اولاً سال تأسيس دانشگاه فرهنگيان همزمان با شروع برنامه پنجم توسعه و مربوط به دولت دهم است كه تعداد طبیعی است زمانی که ورود " معلم " به نظام آموزشی متعدد شود امکان اعمال نظر ، رانت خواری و فساد و... هم به همان نسبت افزوده گردددانشجوي پذيرفته شده در دوره مذكور به ترتيب در سال 91 (22.500 نفر) و درسال 92 (17.500 نفر) و در مجموع 40 هزار دانشجو بوده، حال آنكه تعهد مسئولان وقت، بر اساس برنامه پيشنهادي 82 هزار نفر بوده است. اگر دانشگاه فرهنگيان ظرفيت پذيرش 120 هزار نفر را داشته است، چرا در زمان تصدي خودشان، چنين تعدادي را پذيرش نكرده اند؟!
ثانياً، اگر چه دانشگاه فرهنگيان در چهار سال اخير به دليل فقدان امكانات و ساير محدوديت ها، قادر به پذيرش ثابت سالانه 25 هزار نفر نبوده است، اما دركنار اين تعداد، در سه دوره اقدام به پذيرش و تربيت حدود 25 هزار نفر ديگر نيز با استفاده از ظرفيت هاي قانوني نموده است كه اين ظرفيت پذيرش شده از نظر اكثر ايشان مغفول مانده است.
2- طبق اساسنامه دانشگاه فرهنگيان، اين دانشگاه با هدف تربيتِ معلمِ كيفي و «كيفيت بخشي» به نظام تعليم و تربيت تأسيس شده و نبايد كسوت معلمي به عنوان كليدي ترين نقش در آموزش و پرورش را به هر كس سپرد و آموزش و پرورش را به ماشين استخدام دولتي و بنگاه كاريابي تبديل كرد.
3- اصلاحيه جذب نيروي پيش دبستاني در سال 94 در مجلس تصويب شده كه در آن استخدام نيروي حق التدريس منع شده است و جاي تعجب دارد كه برخي نمايندگان محترم مجلس در سال تصويب اين قانون، خود در مجلس حضور داشته و قطعاً از اين قانون مطلعند...
و اما نکته مهم این اطلاعیه در پایان آن است که چنین می گوید :
" قطعاً راه تأمين نيروي متخصص و متعهد در آموزش و پرورش، فرستادن نيروهاي نامرتبط با شغل معلمي به كلاس درس نيست. اتفاقي كه در سال 1389 در قالب بزرگترين نابه ساماني اداري استخدامي، 112649 نفر تحت عنوان طرح مهرآفرين بدون هيچ گونه بررسي صلاحيت و آموزش مهارت معلمي رخ داد و يقيناً ديگر شاهد به كارگيري نيروهاي خدماتي، آبدارچي، راننده و انباردار به عنوان معلم نخواهيم بود. "
علی رغم نقدهایی که تاکنون به شیوه و عملکرد حاجی بابایی وارد شده است ایشان با " سماجت " و حتی " لجاجت " از این اقدامات خود دفاع می کند !
حاجی بابایی علی رغم حداقل تصدی یک دوره وزارت آموزش و پرورش و نیز چهار دوره نمایندگی مجلس هنوز در قامت یک " کارشناس " حرف نمی زند و جنس سخنان او اکثرا " پوپولیستی " و " انتخاباتی " است .
نکته مهم و قابل توجه که در این میان شاید مغفول مانده است همانا وضعیت شغلی و معیشتی این معلمان حق التدریس و کسانی است که پشت در وزارت آموزش و پرورش برای گرفتن " چراغ سبز استخدام " به انتظار نشسته و هر از گاهی تجمعاتی را در مقابل مجلس و یا ادارات آموزش و پرورش برگزار کرده اند .
معلمان حق التدریس از مشکلات عدیده می گویند .
تعداد قابل توجهی از این نیروها حقوق های خیلی کم می گیرند یعنی حقوق هایی که حتی با حداقل دستمزد حقوق کارگران هم مطابقت ندارد !
مجموع حداقل دریافتی یک کارگر با حداقل حقوق پایه مصوب، با احتساب ملحقات در سال 96 یک میلیون و ۱۳۰ هزار تومان بوده است . این در حالی است که به گفته معلمان حق التدریس ، معلمان حق التدریس، نهضتی ها و مربیان پیشدبستانی این دستمزدها حتی به نصف این مبلغ مصوب هم نمی رسد !
و باز به گفته همین معلمان این مقدار اندک هم گاها تا 6 ماه پرداخت نمی شود و از سایر مزایا مانند بیمه و... هم بهره مند نیستند .
حال پرسش این است که چرا این معلمان تن به این شرایط داده اند و این وضعیت ادامه پیدا کرده است ؟
پس از شکل گیری " سازمان نظام معلمی " هر گونه احراز صلاحیت های حرفه معلمی و صدور مجوز " معلمی " باید توسط این سازمان صورت گیرد رئیس مرکز برنامهریزی و منابع انسانی آموزش و پرورش در این زمینه چنین می گوید : ( این جا )
" قانونی تحت عنوان “تاسیس مدارس غیردولتی” داریم که در این قانون رابطه موسس و افرادی که به عنوان معلم، مشاور و مدیر به کار گرفته می شوند، بر اساس قانون کار تعریف میشود. اگر کسی بر اساس قانون مدیریت خدمات کشوری جذب نمیشود، نمیتواند توقعات حمایتهای قانون مدیریت خدمات کشوری را داشته باشد. اگر کسی بر اساس قانون کار جایی جذب میشود، یعنی حق انتخاب با کارفرماست. کارفرما شما را انتخاب میکند نه دولت. از طرفی انتخاب موسسان و چارچوبش هم در قانون ذکر شده است. بنابراین اگر همکاران در مدارس غیردولتی در ارتباط با حقوقشان، بیمه، بازنشستگی و بقیه حمایتها دچار نقص هستند، اینها باید به ادارات کار مراجعه کنند و در چارچوب قانون کار طرح دعوی کنند.
حتی اگر قراردادی با فرد نوشته نمیشود، خب وقتی این فرد میداند، باید اظهار کند که برای فلان مدرسه کار میکند و قرارداد ندارد؛ اما اگر خودش این موضوع را مطرح نمیکند، دستگاهِ تحت قانون مدیریت خدمات کشوری، چگونه میتواند به این موضوع ورود کند؟!
ما به مدارس غیردولتی مجوز میدهیم و ناظر بر استانداردها هستیم نه ناظر بر روابط کار. شاید اشکال از آموزش عالی یا آموزش و پرورش است که نمیتواند این مسائل را در طول دوران تحصیل برای فارغ التحصیلان روشن کند که متوجه شوند، در یک جامعه دستگاههای مختلف چه تکالیفی دارند و چه حقوقی را از چه کسی باید بخواهند و دیگران در ارتباط با آنها چه تکالیفی را باید انجام دهند؟"
البته چهاربند در گفت و گویی که انجام می دهد به نکات دیگری نیز اشاره می کند :
" معلم حق التدریس تعریف دارد؛ معلمی که گزینش شده و ابلاغ از منطقه دارد، حداقل هفته ای ۱۲ ساعت تدریس کرده و حقوقش را منطقه به حسابش واریز می کند نه مدرسه. در قانون سال ۹۴ ذکر شده که مربیان پیش دبستانی و آموزش دهندگان نهضت را که از قبل سال ۹۱ بودند این ها را به عنوان حق التدریس جذب کنید. شما اگر در سوابق پرداخت ادارات کل و مناطق سندی یا فردی را پیدا کردید که یک نفر حتی ابلاغ حق التدریسی را داشته باشد، باید به استناد قانون تعیین تکلیف معلمان حق التدریس استخدام شوند؛ چرا که بعد از این قانون جذب حق التدریس منع شد. هفت، هشت نوع رابطه به کارگیری نیرو داریم. قراردادهای برون سپاری را با ابلاغ حق التدریس نباید اشتباه گرفت، اگر کسی ابلاغ حق التدریس داشته باشد استخدام میشود و اصلا در این مورد تردیدی وجود ندارد. "
پرسش من از وزارت آموزش و پرورش و نیز نهاد مجلس آن است که در کجای دنیای توسعه یافته و در کدامین نظام های آموزشی موفق چنین روش هایی به کار گرفته می شوند ؟
در نظام های آموزشی توسعه یافته بیشترین سخت گیری ها ، دقت ها و ظرافت ها در طراحی نظام تربیت معلم و مکانیسم ورود " معلم " به نظام آموزشی اعمال می شود .
چرا باید 7 و یا 8 نوع رابطه به کارگیری نیرو در وزارت آموزش و پرورش شکل بگیرد و استمرار داشته باشد ؟
این فرمول از کجا آمده است ؟
طبیعی است زمانی که ورود " معلم " به نظام آموزشی متعدد شود امکان اعمال نظر ، رانت خواری و فساد و... هم به همان نسبت افزوده گردد .
ورود نیروها به صورت " فله ای " و " بی ضابطه " که مشخص ترین آن در زمان وزارت حاجی بابایی صورت گرفت خود گواه روشنی بر ناکارآمدی و ضعف این روش ها است و عقلانی و منطقی نیست که دوباره همان روش های شکست خورده و به بن بست رسیده مورد آزمون و استفاده قرار گیرند .
چرا مسئولان وزارت آموزش و پرورش برای پر کردن موقتی کلاس های درس و بستن دهان اولیاء دانش آموزان باید به روش های آنی و بدون برنامه روی آورده و مهم تر از آن " توقعات اضافی و بی حساب و کتاب " برای جویندگان استخدام در آموزش و پرورش ایجاد کنند ؟
آیا می توان از فردی که به عنوان " معلم " وارد آموزش و پرورش می شود و حقوق او حتی نصف دستمزد مصوب کارگران است و از هیچ گونه مزایایی هم برخوردار نیست و حقوق او هم به صورت مرتب پرداخت نمی شود ؛ انتظار " معلمی " داشت ؟
بعد در پاسخ به این وضعیت و پرسش های مطروحه عنوان شود که ما اصلا کاری به این مسائل نداریم و خودشان به ادارات کار مراجعه کنند و مشکل شان را حل کنند !
آیا این سخنان و این شیوه استدلال منطقی و علمی است ؟
پیشنهاد مشخص من این است که باید به این وضعیت هر چه زودتر خاتمه داده شود .
مجرای هر گونه ورود " معلم " به نظام آموزشی باید شفاف ، مشکل و مهم تر از همه علمی و سیستماتیک گردد .
همه این امور باید یک جا تجمیع شود و آن واحد هم باید به همه " پاسخ گو " باشد .
طبیعی است ازنظر مدیریتی و فرآیند " تصمیم گیری " زمانی که کانال های اتخاذ یک تصمیم واحد چند گانه باشند هیچ فرد و یا واحدی در زمینه تبعات و پیامدهای اشتباهات احتمالی مسئولیت قبول نکند و بازی " پاسکاری " رخ دهد !
منطقی ترین و علمی ترین مسیر در این زمینه این است که کلیه این امور در " سازمان نظام معلمی " تجمیع شود .
هر گونه برگزاری آزمون ورودی توسط وزارت آموزش و پرورش و... باید ممنوع شده و منبع جذب معلم به این " سازمان " محول گردد .
البته چون در حال حاضر چنین سازمان تخصصی وجود ندارد می توان اختیارات آن را به " دانشگاه فرهنگیان " محول کرد .
دانشگاه فرهنگیان باید در تمامی موضوعات و پرسش ها به افکار عمومی و ذی نفعان پاسخ گو باشد .
اختیارات دانشگاه فرهنگیان در زمینه اجرای ماده 28 اساسنامه باید به رسمیت شناخته شده و زمینه دخالت سایر نهادها مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی در این زمینه باید به حداقل برسد .
پس از شکل گیری " سازمان نظام معلمی " هر گونه احراز صلاحیت های حرفه معلمی و صدور مجوز " معلمی " باید توسط این سازمان صورت گیرد .
به عبارت دیگر ؛ دانشگاه فرهنگیان می تواند در این زمینه " معلم " تربیت کند اما تایید صلاحیت های آنان فقط و صرفا باید توسط " سازمان نظام معلمی " صورت گیرد .
منطقی و پذیرفتنی نیست که یک نهاد هم معلم تربیت کند و هم صلاحیت های آنان را احراز کند و هم نظام کنترل کیفیت را بر عهده داشته باشد .
باید برنامه طوری طراحی و پردازش شود که هیچ معلمی بدون تایید صلاحیت های حرفه ای توسط سازمان نظام معلمی حق تدریس و تصدی پیشه معلمی را نداشته باشد .
تنها در این صورت و به رسمیت شناختن سازمانی مستقل ، از پایین به بالا و علمی به نام " سازمان نظام معلمی " است که می توان به شکل گیری یک آموزش حرفه ای در نظام آموزشی امیدوار بود .
و تنها در این صورت دخالت نهادهای غیرتخصصی و موازی در نظام آموزشی و کار معلمان که صدای همه را درآورده است به حداقل خواهد رسید .
نظرات بینندگان
هر کس هم به صورت حق التدریس بتواند با آ پ همکاری کند چنانچه در وزارت علوم حتی از دانشجویان هم به عنوان مدرس استفاده می شود ولی جذب از همان کانال است و لاغیر.
اگر به تمامی قوانین مجلس مراجعه کنید هیچ قانونی که وزارت علوم را به استخدام فردی به عنوان استاد دانشگاه یا حتی مربی ملزم کرده باشد وجود ندارد . شیوه جذب استاد و نیروی حق التدریس در دانشگاه کاملا ضابطه مند و تخصصی است و هیچ ارگانی حتی مجلس تاکنون این چرخه را برهم نزده ولی به آموزش وپرورش دقت کنید بکارگیری با انواع اسامی : شرکتی ، خرید خدمت ، حق التدریس ، آموزشیار ، مهرآفرین ، پیش دبستانی، کارمعین و ...
انواع قوانین و بخشنامه ها که پس از چند سال این نیروهای استثمارشده با دستمزد اندک را به عنوان کارمند رسمی به استخدام درآورده است ! .. این چرخه معیوب کماکان ادامه دارد
دوست عزیز
آن دگر معلم«اقا»
از نظر شما سپاسگزارم .
این گونه تفکیک به نظر می رسد علمی نباشد .
اتفاقا بهترین نیروها باید برای دوره ابتدایی انتخاب شود .
در صورت تشکیل سازمان نظام معلمی در معنای درست و کامل آن این مسائل حل خواهد شد .
پایدار باشید .
آقای شهاب
درست است .
تاسیس سازمان نظام معلمی به یک " مطالبه عمومی " تبدیل شوذ .
پایدار باشید .
همکار محترم
آقا/ خانم معلم
همه چیز به وزیر آموزش و پرورش ختم نمی شود !
نقش دیگران و از جمله " من " و " شما هم مهم و غیرقابل چشم پوشی است .
پایدار باشید .
دوستان عزیز
زعفرانی-دهقان
مهم مطالبه گری معلمان است .
معلمان اگر مطالبه گر باشند و مجدانه حقوق قانونی خود را طلب کنند مسئولان چاره ای جز یا " پاسخ گویی " و " واگذاری مسئولیت به افراد کاردان " نخواهند داشت .
پایدار باشید .