گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ « سالار قاسمی » به عنوان تنها مدیر کل از 31 استان آموزش و پرورش نشست کارشناسی با موضوع نقد شبکه شاد را با حضور موافقان و مخالفان برگزار کرد .
در این نشست ؛ علی پورسلیمان مدیر مسئول پایگاه خبری - تحلیلی صدای معلم ، رضا قاسم پور فرهنگی و روزنامه نگار، یونس جاویدنسب کارشناس تعلیم و تربیت، ابوذر کشن روستا مدیر مدرسه و مرجان خمیس آبادی آموزگار البرزی حضور داشتند و به ارائه دیدگاه های خویش پرداختند .
بخش چهارم این نشست تخصصی منتشر می گردد .
قاسمی:
من این را تاکید می کنم و اصلاح می کنم. چیزی را که وزارت آموزش و پرورش اعلام کرده الزام است ولی تهدیدی پشت آن نبوده ممکن است در جایی استانی یا اداره کلی کج و یا منطقه ای سلیقگی کرده باشد و از طریق پیامک ها فرستاده باشند.
فرمایش شما را تایید می کنم .
نظر آقای میرزاده سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات درست است . متاسفانه یک کج سلیقگی در اینجا به وجود آمده است.
خمیس آبادی:
من به صورت عملی امروز روز پنجم است که با برنامه نرم افزار شاد کار می کنم. باید رسمی از یکم اردیبهشت شروع می شد ولی چون ما جذب صد در صدی در کلاس داشتیم کارمان را شروع کردیم. مدیر مدرسه حضور دارد. معلم باید ادمین کلاسش باشد. وقتی ادمین می شود امکان حذف پیام امکان ، پین کردن پیام ، امکان دیدن اعضا هر چه که مدیر به آن دسترسی دارد ، معلم هم دارد. در کنار آن معاون پرورشی ، مربی بهداشت مربی ورزش و بچه ها در کلاس من حضور دارند.
قاسم پور:
آیا نیاز هست که مربی بهداشت و مربی های دیگر هم حضور داشته باشند؟
خمیس آبادی:
برای ما که بخواهیم ساحت ها را اجرا کنیم نیاز نیست که مربی بهداشت آموزش هایش را بدهد ویا مربی پرورشی ولی در حوزه خودشان با برنامه ریزی و این که همه بچه ها با هویت خودشان وارد می شوند. من الآن چهل و یک دانش آموز دارم دقیقا با نام و نام خانوادگی خودشان است ولی اگر کسی با نام دیگری آمده باشد طبق قوانین گروه گفتم لطفا نام کاربری خودتان را تغییر بدهید که من بدانم با کدام دانش آموز در حال گفت و گو هستم.
قاسم پور:
بله . الآن درست است به روز رسانی شده و من به عنوان مدیر می توانم اد کنم.
خمیس آبادی:
از ساعت چهار به بعد اگر در پشتیبانی برنامه شاد را بخوانید گفته آموزش ها از هشت صبح تا ساعت چهار باشد. از چهار به بعد به علت این که به روز رسانی می شود هیچ آموزشی داده نشود. قبلا اطلاع رسانی شده است. اگر معلمی بخواهد ساعت شش بعد از ظهر آموزش بدهد باید به این نکته توجه کند. من چون با واتس اپ کار می کردم ولی الآن در شاد کار می کنم در شاد از خود نرم افزار کاربرد بیشتری می بینم. چون مدیر در کلاسم حضور دارد و متوجه می شود کدام معلم فعالیت می کند ، با چه دانش اموزی اختلال ایجاد می کند که همه اینها قابل بررسی هستند .
نکته دیگر این که وقتی من روز سوم اپلیکیشن را نصب کردم به نماینده کلاسم پیام دادم که از بچه ها نظرسنجی کنند در رابطه با سامانه شاد آیا مخالف هستند یا موافق ؟
در تاریخ 26 فروردین و یکی یکی برای من ارسال کردند. در صورتی که بچه ها برای ثبت نام و احراز هویت خیلی مشکل داشتند و من فکر می کردم که مخالف باشند از سیزده نفر دوازده نفر موافق شاد بودند. البته در هر نظر سنجی همیشه با یک مخالف رو به رو هستیم. به نظر من اگر گروهی مخالف باشند در اینجا مخالفت از طرف دانش آموزان و اولیاء نیست و بیشتر از طرف معلمان می باشد. علت هم آن است که زمان تدریس در شاد بیشتر است که باید فیلم آموزشی بگذارند و پرسش و سوالات بچه ها را بدهند ولی قبلا چون ارتباط دو طرفه نبود زمان کمتری صرف می شد.
قاسمی:
مهمترین اشکال شما در این شبکه چیست؟
خمیس آبادی:
یکی موضوع اینترنت و تبلت است که در همه جا بچه ها از این حیث برخوردار نیستند. چون ما شاد را نمی خواهیم فقط الآن داشته باشیم . تعطیلات غیر پیش بینی در کشورمان زیاد داریم که آموزش عملا پنج شش یا ده روز تمدید می شود اگر بخواهیم این را حفظ کنیم تبلت هایی به صورت امانت در مدارسی که برخوردار نیستند به بچه ها داده شود. اینترنت رایگان باشد و خانواده ها بار مالی زیادی نبینند. یک چهارچوب داشته باشد. مانند یک کانال رسمی اداره شود این گونه نباشد که معلمی شش غروب آموزش بدهد دیگری هشت غروب آموزش بدهد.
قاسمی :
الآن هر کس هر وقت بخواهد می تواند درس بدهد؟
کشن روستا :
خیر . هنوز دستوری العملی ارسال نشده است.
پورسلیمان:
بنده مخالف شبکه شاد هستم.
دوستان روی جزئیات و حواشی چک و چانه می زنند !
حتی منتظر صدور دستور العمل هستند ؛ انگار معلمان و مدیران به بخشنامه و دستور العمل اعتیاد پیدا کرده اند و تا آن نباشد کاری پیش نمی رود !
باید این پرسش را مطرح کرد که خلاقیت و نوآوری در کجای سیستم تعریف شده است ؟
اصلا فرض کنیم صد درصد معلمان و دانش آموزان آمدند به شبکه وصل شدند. تازه می شود همگام.
این را که قبلا داشتیم !
چه نیازی بود که دوباره بیاییم و اینها را تبلیغات کنیم ؟
حرف من این است این دوباره کاری و موازی کاری نباید انجام شود. آموزش و پرورش باید دست از پوپولیسم بردارد. دست از تبلیغات توخالی بردارد. باید نظر منتقدین را بگیرد. آن ها را در اتاق فکر به کار بگیرد البته اگر اتاق فکری وجود داشته باشد .
اینها را به بازی بگیرد و از مشارکت معلمان به صورت " واقعی " استفاده کند.
می خواهم در مورد مدرسه محوری صحبت کنم یا بوم که قبلا مطرح شده است. دیدگاه من نسبت به این مسائل این گونه است.
قاسمی:
آقای پورسلیمان یک سوال کلیدی کردند. صحبتی با آقای وزیر داشتیم از طریق ویدئو کنفرانس . مدیر کل یزد بودند و من .من روی سامانه همگام خیلی تاکید داشتم. خیلی جزئیات این سامانه را نمی دانم و در مدرسه به چه شکل بود.
یک نکته اشاره به تلویزیون تعاملی بود که در زمان آقای بطحایی بود که مطرح کردند . تلویزیون تعاملی رویکرد تربیتی بیشتری داشت. هم آموزشی هم تربیتی. آیا ما نمی توانستیم این کار را در بستر همگام انجام بدهیم؟
جاویدنسب:
به نظر من یکی از چیزهایی که می تواند اعتماد را ایجاد کند جلوگیری از انحصار است.
از نظر من نباید محدویت هایی برای کسانی که می خواهند از واتس اپ استفاده بکنند تلگرام استفاده بکنند و یا همگام استفاده کنند به وجود بیاید.
اجازه بدهید اینها به عنوان ظرفیت در کنار یکدیگر باشند چرا وقتی که ما الزام ایجاد کردیم کا حتما باید از این استفاده شود همیشه یک مقاومت هایی وجود دارد.
ما انسان ها ذاتا در مقابل مراجع قدرت گارد می گیریم این یک امر کاملا طبیعی است . انسان آزاد آفریده شده است. وقتی ما بخواهیم همه را به این الزام وادار کنیم پنهان کاری و فرار از مسئولیت در استفاده از سامانه ایجاد می شود.
شما در جلساتی که در وزارتخانه خواهید داشت اجازه ندهید که نگاه کنترلی بر این سامانه حاکم بشود. چون نگاه، نگاه بلند مدتی است همان گونه که شما فرمودید. یعنی این که ما این را به عنوان ابزاری قرار بدهیم برای این که معلمان را از دیدگاه های مختلف خانواده ها و دانش آموزان را کنترل کنیم و معلم احساس کند که فضایی شده که مدام باید گزارش بدهد.
مرجع گزارشگری صرف نشود و حالت اداری پیدا نکند.
مدیر مدرسه از معلم بخواهد ، مدیر ناحیه از مدیر مدرسه بخواهد ، اداره کل از مدرسه بخواهد و خیلی از طرح و برنامه هایی بودند که به بن بست کشیده شدند همین نگاه های کنترلی و گزارشگری بوده است.
موضوع دیگر سامانه همگام مدیریت و ظرفیتش متفاوت است با سامانه شاد. اینها می توانند مکمل یکدیگر باشند. چون یک پلتفرم خاص و سامانه شاد یک پلتفرم دیگر است و می شد اینها را از یکدیگر تفکیک کرد و همگام گذاشت.
پورسلیمان:
من مدیر فنی نیستم ولی مشکل ما در کشور اینترنت پرسرعت است. خودتان ماجرای وزارت ارتباطات و صدا و سیما را شنیدید.
جاویدنسب:
بله موافقم. اشکالاتی در سیستم وجود دارد که به مرور می شود حل کرد و نگاه کرد.
من با آقای پورسلیمان موافقم در مورد بحث کلان که فرمودند. یکی از چیزهایی که ما خیلی در خانواده درمانی به آن می پردازیم این است که خانواده معمولا سعی کند از فرزندان یک گام جلو باشد. وقتی در دوره بلوغ است خانواده باید بداند که برای فرزندش چه اتفاقاتی خواهد افتاد . دوره قبولی آنها ، فارغ التحصیلی آنها ، ازدواج آنها همه این مقدمات را پیش بینی کنند.
در راس کشور و در بسیاری از مسائل متاسفانه ما جلوتر از مردم نیستیم. مردم یک حرکتی می کنند و بعد ما پشت شان حرکت می کنیم .
پورسلیمان :
برخی اوقات هم خلاف و ضدش عمل می کنیم !
جاوید نسب :
درست است .نمی خواهیم سعی کنیم این مشکلات را پوشش بدهیم و به مردم کمک کنیم و همراه باشیم و آنها را کنترل می کنیم که این یک آسیب جدی وارد می کند که همان به اعتمادی است و از بین بردن سرمایه اجتماعی که متاسفانه در جامعه رخ می دهد. در بعد آموزش هم همین است.
قاسمی:
فرد هنرمندی می گفت من اصلا به این طرف و آن طرف کاری ندارم اما در اوایل انقلاب ما بر اساس خواسته مردم تولید هنر داشتیم هر چه که مردم می خواستند. مثلا می رفتند لانه جاسوسی آمریکا را می گرفتند . ما اصلا با حاکمیت کاری نداشتیم چون مردم رفته بودند این کار را انجام داده بودند ما بر اساس آن کار هنری مان را می کردیم. چون در میدان ژاله حرکتی کردند ما بر اساس آن کار می کردیم و هنرمان ماندگار می شد.
یکی از اشکالات ما این است که در مدیرت هایمان و در حکمرانی مان به جای این که همگام با مردم حرکت کنیم ببینیم ، ذائقه و نگاه مردم چیست بر اساس برداشت های مدیریتی و حاکمیتی خودمان کارهایی انجام می دهیم که مانع می شویم نه تنها کمک نمی کنیم به مردم، مردم مقاومت می کنند و اعتماد فیمابین در اینجا از بین می رود.
جاویدنسب:
وقتی ما می بینیم اجتماع گسترده ما تصمیم های زیادی گرفته شده بود از نوع پوشش و رسانه های دیداری و شنیداری ... حالا این قدر مانع ایجاد کردیم مثلا بحث ورود گوشی به مدارس.
وقتی می بینیم که این یک ابزار است و به مرور می توانیم از آن استفاده کنیم چرا حالا در " تعارضی " گیر کرده باشیم که اصلا تبلت به مدرسه بیاید یا نیاید.
این فقدان تصمیم گیری های مرکزی و تعارض در تصمیم گیری ها در سطح کلان که متاسفانه یک مقدار نگاه های امنیتی و ایدئولوژیک بر این مسئله حاکم است یکی از آسیب های جدی است که متاسفانه در آموزش و پرورش ما رسوخ کرده و اجازه نمی دهد که آن اعتماد ایجاد شود.
سامانه شاد ظرفیت بسیار بالقوه ای است ما باید اجازه بدهیم این ظرفیت اگر قرار است انگیزشی به وجود بیاید از طرف معلم باشد ؛ اگر قرار است نظر سنجی انجام بشود از طرف مردم باشد و آن نظر سنجی از پایین باشد . انعکاس از پایین شکل بگیرد تا اعتماد به وجود بیاید و اجازه ندهیم که کسی بیاید و بگوید تبلت بیاد این اتفاق بیفتد یا شورای عالی مجازی چیزی بگوید ...
خود من در مدرسه شاهد بودم . دانش آموز توانمندی که با مدیر مدرسه صحبت کردیم که الآن شده یکی از نخبه های فضای مجازی و برنامه نویسی به این دلیل که گوشی وارد کرده یک هفته از مدرسه اخراج کردند.
اینها تاوان های سنگین و تصمیم هایی است بدون این که پیش بینی کنیم که چه اتفاقی دارد می افتد برای بحث آینده پژوهی که یکی موضوعاتی است که باید حتما به آن بپردازیم.
و نکته آخر این که این سامانه نباید به سمتی برود که غلبه تکلیف بر مهارت و یادگیری باشد. طوری نشود که هم خانواده ها عاصی شوند و هم معلم عاصی شود و هم این که دانش آموز عاصی بشود.
فکر کنند فرصتی است که من می توانم دستوری بدهم ، جمله ای را بنویسم و دانش اموز در خانه و معلم در خانه به سمت و سویی نرود. این فضای آموزشی صرف را هم خارج کنیم و بتوانیم از لحاظ بحث های فرهنگی نه ایدئولوژیک بحث هایی که بتواند برای بچه ها جذابیت ایجاد کند .
چه اشکالی دارد گاهی اوقات یک موسیقی ملایمی هم در آنجا گذاشته بشود و نگویند که دوباره سند 2030 آمد !
فضا را یک مقدار شاداب کنیم ضمن این که معتقدم این نرم افزار مکملی است در جریان آموزش و نباید ما در مقابل آن جبهه بگیریم مانند پروژکتورهاو اورهدی قبلا که استفاده می کردیم به عنوان یک ابزار آموزش و کاری نکنیم که این هم به سرنوشت کلاس های هوشمند ما تبدیل شود.
پورسلیمان:
من دو نکته در مورد صحبت های شما عرض کنم.
اگر وزارت آموزش و پرورش ما خیلی زرنگ است آئین نامه اجرایی مدارس را به روز کند.
نزدیک بیست سال است که هنوز به روز نشده است.
در فراخوانی که شورای عالی آموزش و پرورش داده بود در حد ارسال مقالات بود و طبق روال مرسوم وزارتخانه از کارشناسان و منتقدان دعوت نکردند.
این که بیایید در این کارگروه های شورای عالی ما بنشینید و کار را حلاجی بکنید و کالبد شکافی کنید.
مشارکت در آموزش و پرورش بیشتر حالت اداری و نمایشی – تبلیغاتی پیدا کرده است .
شاید کسی به آن مقالات توجهی هم نکند و یا بازخوردی نباشد . سنجه ای برای بازخورد تعریف نشده است .
نظر من این است ؛ آن حالت اجباری که در شبکه شاد به وجود آوردند که حتما باید این کار را کنید و همین اجباری و تحمیلی بودن شکست این شبکه را رقم زد.
شما در بحث آموزش فضای مجازی باید ابتدا رقابت را مطرح می کردید ، آپشن ها را مطرح می کردید و حق انتخاب برای معلمین و دانش آموزان می گذاشتید که می خواهم روی مدرسه محوری تاکید کنم.
این اجبار شتاب زده ای که وزارت آموزش و پرورش به حالت آمرانه و خشک و بخشنامه ای به معلمان دیکته کرد هم به شعور معلمان توهین کرده که باید عذرخواهی کند و همین که خودش را در مقابل بدنه قرار می دهد.
وقتی من می گویم بحث انتخاب شامل تلگرام هم می شود. شامل واتس اپ هم می شود.
ادامه دارد
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
شبکه آموزش دانش آموزی (شاد) بی تردید یکی از دستاوردهای مهم نظام آموزشی کشورمان در دوران شیوع ویروس کرونا است اما این شبکه مشکلات اساسی دارد که باید آنها را هم در نظر داشت و برای رفع آن برنامه ریزی نمود.
ویروس کرونا هم اکنون تمام جهان را در برگرفته، قریب 3.5 میلیون نفر مبتلا دارد و همچنان تلفات می گیرد. این ویروس ناشناخته غیر از تاثیرات و صدماتی که بر اقتصاد جهان گذاشته، آموزه هایی هم در پی داشته که شاید یکی از مهمترین آنها این است که نباید زیاد به دانسته های خودمان غره شویم و هنوز چیزی از ذات این جهان هستی نمی دانیم.
ویروس کرونا اقتصاد جهان را از قدرتمندترین کشورها تا ضعیف ترین آنها را تحت تاثیر قرار داده ولی این ویروس تنها با اقتصاد بدنبوده بلکه نظام های آموزشی جهانی را نیز در ورطه آزمایشی سخت قرار داد به نحوی که برخی از این نظام ها نمره قبولی گرفته و برخی دیگر مردود شدند.
در این شرایط سخت بسیاری از دانش آموزان جهان به ناچار از مدرسه و تحصیل محروم شدند. برخی کشورها برای پر کردن این فاصله و ادامه تحصیل دانش آموزان راههایی همچون شبکه های تعاملی، شبکه های اجتماعی و غیره را در پیش گرفتند و برخی دیگر به دلایل مختلف مانند نداشتن زیر ساختها و امکانات لازم، نداشتن منابع انسانی توانمند، نبود محتوای مناسب و .... از این غافله عقب مانند.
نظام آموزشی جمهوری اسلامی ایران نیز با پخش آموزش ها از طریق تلویزیون گامی در این راه برداشت؛ گام مثبتی که البته انتقاداتی همچون کیفیت دروس ارائه شده، چرایی انتخاب این دروس، سطح معلمان و مدرسان این دروس، سنجه اینکه آیا دانش آموزان به این دروس توجهی دارند و .... نیز به آن وارد است و بایستی در زمان سنجش این طرح حتما مورد بررسی قرار گیرد.
اما آن چیزی که در این زمان بی تردید نمره عالی گرفت تلاش معلمان و فرهنگیان این مرزو بوم برای کمک به تحصیل دانش آموزان بود. معلمانی که از تدریس خودشان با تلفن همراه فیلم گرفتند و در شبکه های اجتماعی و کانال های اختصاصی مدارس بارگزاری کردند، معلمانی که از روی یخچالهایشان، روی خودروهایشان و دیواریشان به جای تخته وایت برد استفاده کردند، معلمانی که علی رغم سالها دور بودن از صحنه درس و مدرسه بازهم به میدان آمدند، معلمانی که به خاطرعشق به اعتلای این میهن به دلیل اشتباه در تلفظ یک کلمه، مورد بی مهری قرار گرفتند و هزاران هزار اقدام دیگر که در این مجال نمی گنجد.
درجا زدن!
نظام آموزش و پرورش ما سالهاست دم از آموزش در فضای الکترونیک و هوشمند از طریق تعامل یاددهنده و یادگیرنده می زند اما تاکنون حتی نزدیک این فرایند هم نشده، تا اینکه در کارزار کرونا ویروس به ناچار به یکباره به یاد این ظرفیت بالقوه افتاد که نتوانسته به فعل تبدیل نماید.
به طور مشخص شبکه ملی مدارس ایران (رشد)، تلویزیون سینا و به تازگی شبکه اجتماعی مدارس (شاد) که سالها روی آنها هزینه صورت گرفت و در این زمان که باید به کمک می آمدند و نیامدند و حال باید چرایی آن را جست!
شبکه رشد، شیر بی یال و کوپال
شبكه ملي مدارس ايران (رشد) که 20 سال قبل به طور رسمی کارش را آغاز کرد و از آن به عنوان شبكه جامع آموزشي و پرورشي كشور یاد می شد؛ مانند آزادراه تهران-شمال هنوز بلاتکلیف است و نمی داند که در حال طی کردن چه مسیری است.
قرار بود شبكه ملي مدارس ايران (رشد) با استفاده از تواناييها و ظرفيتهاي فناوري نوين (اينترنت، فضاي مجازي و..) به عنوان يكي از اجزای بسته آموزشي به ساير اجزاء در رسيدن به اهداف آموزشي و پرورشي ياري برساند اما خودش دچار مشکل شد.
طرح ايجاد شبكه رشد در اواخر سال 1379 به پيشنهاد رئيس وقت سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي در اختيار گروهي از معلمان و جوانان كشور قرار گرفت و مقرر شد كه پس از امكان سنجي اوليه، طي سه مرحله و در طول 4 سال طرح مذكور به پايان برسد. مرحله اول اين طرح در مرداد ماه سال 1379 آغاز و مديريت و اجراي آن تا دي ماه سال 1385 كه اين شبكه به كارشناسان رسمي آموزش و پرورش واگذار شد، در اختيار گروه مذكور قرار داشت.
حفظ و تداوم اررزشهاي اسلامي و ملي، تكميل برنامهها و فعاليتهاي مربوط به برنامه آموزشي و ايجاد شبكه مرجع آموزشي و پرورشي برخی از اهداف راه اندازی این شبکه بود که بنا بود با اصولی همچون آموزشي بودن مطالب ، صحت و اعتبار علمي ، طبقهبندي و سازماندهي ، سهولت دسترسي ، سادگي صفحات، تعاملي بودن آموزش و محتوا و تنوع در ارائه محتوا و با مخاطبانی در دسته های مختلف دانشآموزان، فرهنگیان (کادر آموزشی و اداری و همه عوامل) والدين، كارمندان حوزه ستاد و صف وزارت آموزش و پرورش، دانشجويان تربيت معلم و دبيري کارش را آغاز نماید.
با این توضیح می بینید که این شبکه ظرفیت بسیار مهمی است که هنوز از آن به خوبی استفاده نشده و مسئولان سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی و دفتر انتشارات و فناوری آموزشی و وزارت آموزش و پرورش باید پاسخگو باشند که چرا بعد از 20 سال هنوز به شکل مناسب راه اندازی نشده است ؟
تلویزیون تعاملی سینا، صحرای بی حاصل
فروردین ماه 1397 بود که مشاور وزیرآموزش و پرورش و مدیر این پروژه از راه اندازی تلویزیون تعاملی سینا جهت هم اندیشی مسئولان مدارس، اولیاء و دانش آموزان خبر داد ولی گویا این طرح نیز با تغییر وزیر و یا مدیر آن به ورطه فراموشی سپرده شد و دیگر هیچ خبری از آن نشد!
تلویزیون تعاملی سینا قرار بود یک تلویزیون اینترنتی و پروژهای با هدف کاستن فاصله میان خانوادهها، اولیای مدارس و دانشآموزان با وزارت آموزش و پرورش باشدتا پیامها و درخواستهای بیواسطه به خانوادهها و سایر مخاطبان اطلاع رسانی نماید. این تلویزوین تعاملی مدت زمان کوتاهی حتی در روبیکا قرار گرفت و وزیر وقت آموزش و پرورش هم پیام هایی را در آن قرار داد و تبلیغات بسیاری برای معرفی و استفاده از آن صورت گرفت ولی با تغییر وزیر همه چیز از بنیان تغییر کرد.
"شاد" هنوز "شاد" نیست
بعد از تعطیلی طولانی مدتی که کرونا باعث آن شد، وزارت آموزش و پرورش سرانجام اواخر فروردین 99 و بعد از یکبار تعویق، فعالیت رسمی آموزشی در این فضای مجازی و اپلیکیشن را آغاز نمود و اکنون حدود دو هفته از آن زمان می گذرد. در همین مدت اشکالات بسیاری مانند ضعیف بودن اینترنت، سنگین بودن این اپلیکیشن، در دسترس نبودن برای همگان، فراهم نبودن برخی زیر ساخت ها به وضح در آن دیده می شود که انتظار می رود برطرف شود هر چند شاید با بهتر شدن شرایط و فروکش کردن شیوع ویروس کرونا و کم شدن لزوم استفاده از شبکه شاد، این شبکه هم فراموش شده و مشکلات آن برطرف نگردد!
شبکه شاد با هدف اصلی اش که عدالت آموزشی است فاصله زیادی دارد.
"شاد" از دید یک پدر
وقتی شنیدم شبکه شاد فعال شده خوشحال شدم و فکر کردم که مشکلات تحصیلی فرزندم را تا حد زیادی برطرف می کند اما وقتی دیدم از یک کلاس 35 نفره فقط 20 نفر در کلاسها مشارکت دارند و بقیه تنها حاضری می نویسند و بعد سراغ کارهای خودشان می روند و دیگر خبر از آنها نیست، تاسف خوردم.اکنون که در فضای جامعه بحث زیادی درباره این شبکه است تعداد دانش آموزان کلاس افزایش یافته و هنوز هم 2 نفر از دانش آموزان هنوز عضو نشده اند آن هم در یک مدرسه هیات امنایی خوب در شهرستان های استان تهران و نه یک روستای دور افتاده !! معلم فرزندم روزانه 2 ساعت تدریس دارد اما به دلیل نبود زیر ساخت های مناسب این اپلیکیشن، به داشن آموزانش گفته وارد آن شوند، اعلام حاضری کنند و بعدش از طریق یکی از پیام رسان های دیگر کار آموزش را انجام می دهد چون می گوید اینترنت جوابگوی شاد نیست.در پایان هر روز هم می گوید که تکالیف ارائه شده را در شاد ارسال کنند تا بتواند از تدریسش با ارائه آنها دفاع کند.این شرایط آموزشی در پایتخت است.حال در نظر بگیرید در مناطق دور افتاده کشور، با کمترین امکانات و هزار مشکل دیگر آن هم در این شرایط کرونایی، وضع تحصیل چه می شود!البته خدا را شکر بازهم فرهنگیان ثابت کردند که عاشقانه در میدان هستند و با رعایت دستورالعمل های بهداشتی آموزش را تعطیل نکردند.
اعتماد به شاد
وزیر آموزش و پرورش قطعا تمام موارد فوق در خصوص نرم افزارهای فضای مجازی قبلی این وزارتخانه را می دانست و با علم به این مسائل شاد را بالاخره راه انداخت و همه عواقب آن را هم پذیرفت.این اقدام شجاعانه در نوع خودش جای تقدیر و تشکر دارد اما آنچه اقدام آموزش و پرورش را مهمتر نمایان می کند، اذعان به ضعف های این برنامه و تلاش برای تحت پوشش قرار دادن نفرات بیشتری توسط این .برنامه است.
آقای وزیر حتی بحث کاهش تعرفه یا رایگان کردن اینترنت استفاده از شاد را برای همه گیری بیشتر مطرح کرد. این ها یعنی تسهیل در جهت تحصیل دانش آموزان.
اعتماد عمومی
اعتماد عمومی اولیا و دانش آموزان به نام افزار شاد سرمایه مهمی برای وزارت آموزش و پرورش است و همین باعث شده اولیا و خانواده ها به هر سختی شده شرایط را برای بهره بردن از آن فراهم کنند؛ اعتمادی که به سینا و رشد نبود.
آموزش و پرورش با توجه به فراگیری این شبکه آموزش دانش آموزی و برطرف کردن نواقص و کمبودها می تواند گام بلندی برای بنیان نهادن یک نرم افزار تعاملی مطلوب برای آینده را بردارد.نرم افزاری با رعایت ظرایف امنیتی و داشتن تاییدیه های لازم و البته تاکید بر استفاده از توان داخلی.
بهره گیری از ظرفیت موجود
با در نظر گرفتن اینکه تاکنون چه میزان وقت و هزینه برای راه اندازی شبکه شاد شده و خانواده ها چه میزان به آن اطمینان کرده و محتوا بین معلم و دانش آموز بارگذاری و تبادل شده است، بی تردید اینکه همه اینها فراموش کرده و بعد از مدتی سراغ یک نرمافزار دیگر برویم یعنی اتلاف سرمایه. پس نتیجه می گیریم که اکنون پرداختن به شاد و رفع مشکلات آن کمترین هزینه را خواهد داشت.
امید است مسئولان نظام آموزشی کشور با رصد و پایش داده ها و برون دادهای این شبکه، نتیجه گیری ثابتی داشته و از صرف هزینه های بیهوده برای اقدامی که چندین بار ناکام بوده و اکنون به نتیجه ای نسبی رسیده است، جلوگیری کنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
-روند آموزش و یادگیری در سیر تاریخی خود همواره با الهام از تجارب قبلی به تکمیل روش های گذشته منجر شده است. آموزش های یک طرفه و قدرت مدار به سبک های تعاملی و گروه مدار هدایت شده و روش های مبتنی بر تفکر واگرا بر تفکر همگرا غالب شده است. آموزش دهنده به عنوان مرجع قدرت و دانای کامل، جای خود را به تسهیل گر و راهبر داده است. تکنولوژی به عنوان یک موضوع فانتزی و لوکس جای خود را به تکنولوژی به عنوان مکمل جریان آموزش داده و تکلیف به عنوان یک وظیفه و عمل به مرور به مهارت به عنوان یک نیاز جای خود را باز کرده است و یادگیری لذت بخش به عنوان یک هدف معرفی می شود.
با وجود همه این تغییرات، آموزش هنوز بر مدار ارتباط چهره به چهره در مدرسه، با حضور معلم، کتاب و دانش آموز می چرخد و جذابیت و اهمیت خود را علی رغم انتقاداتی که وجود دارد حفظ کرده است.
-پژوهش ها نشان داده است که هراندازه درجریان یادگیری تعداد بیشتری از حواس انسان درگیر شوند روند یادگیری تقویت می شود. بر همین مبنا هر ابزاری که به این روند کمک کند مکمل یادگیری در آموزش گیرنده می شود.
از آنجا که سرعت رشد علم و تکنولوژی در دهه اخیر روزانه و لحظه ای شده است و دانشمندان و متولیان علوم تربیتی و آموزشی نیز برای همراه شدن با این روند گامهای موثری برداشته اند تا همه بتوانند از فرصت های برابر برای یادگیری استفاده کنند و با روشهای جدید و کشفیات بشر در گوشه گوشه جهان آشنا شده و بهره برداری کنند موسسات علمی و آموزشی نیز تلاشهای زیادی برای استفاده از دانش روز انجام داده اند. برگزاری جلسات آموزشی از طریق ویدیو کنفرانس، فضای مجازی، نرم افزارهای آموزشی و رسانه های دیداری و شنیداری و اپلیکیشن های کاربردی به صورت آنلاین و آفلاین و با قدرت و قابلیت بازخورد تعاملی، از اختراعات بشر است که جای خود را در نظام های آموزشی از دوره های ابتدایی تا دانشگاه به خوبی باز کرده است.
لازم به تاکید است که این ابزارها مکمل جریان آموزش می باشند فرصت بسیار خوبی را در اختیار متولیان آموزش قرار داده اند تا در شرایط اضطرار و عدم امکان حضور در کلاس درس به عنوان یک روش جایگزین استفاده شوند.
تعطیلی های خواسته و ناخواسته ای که در کشور ما رخ داده و موجب قطع جریان آموزش شده است همواره به عنوان یک دغدغه برای مدرسه و خانواده مطرح بوده است تا روشهایی برای جلوگیری از اتلاف سرمایه های مادی و معنوی پیدا کنند. در چنین شرایطی معمولا گروه های غیر رسمی جلوتر از دولت ها گامهایی را بر می دارند تا نیازهای جامعه هدف را برطرف کنند که با مخالفت های پنهان و آشکار مواجه می شوند.
با فراگیری بیماری کرونا در ایران و طولانی شدن تعطیلات مدارس، چالش جدی برای چگونگی ادامه جریان آموزش ایجاد شد و مدارس و معلمان به صورت خودجوش خدمات خوبی را به دانش ارائه کردند.
-در کشور ما نیز مدارس و معلمان به فراخور نیاز و شرایط از این فرصت استفاده کرده و رابطه خود را با یادگیرندگان حفظ کرده اند تا به تقویت روند یادگیری بیش از گذشته کمک کنند. معلمان خلاق و علاقه مند نیز اقدامات موثری در بستر فضای مجازی به دانش آموزان و خانواده ها ارائه کرده اند.
-فضای عمومی جامعه و نیازسنجی وزارت آموزش و پرورش بعد از چند آزمون و خطا، نهایتا به ایجاد سامانه "شبکه آموزش دانش آموزی" بر بستر فضای مجازی منجر شده است. استفاده از این نرم افزار به صورت عمومی فرصت ها و چالش هایی را پیش روی نظام آموزشی و خانواده ها قرار می دهد که نه تنها در زمان تعطیلی های اضطراری بلکه در طول سال تحصیلی لازم است از ابعاد مختلف به آن پرداخته شود.
مواردی که در زیر به عنوان فرصت و چالش برنامه شبکه آموزش دانش آموزان(شاد) بیان می شود در صورت عدم مدیریت درست و دورشدن از رسالت اصلی نرم افزار، می تواند به ضد خود تبدیل شده و خسارت هایی را به نظام آموزشی و اعتماد مردم به مدرسه ایجاد کند.
۱. فرصت ارتباط با دانش آموزان را از محیط مدرسه به محیط خانواده منتقل می کند.
۲. امکان ارائه تکلیف با توجه به تفاوت های فردی متناسب با توانایی های هر دانش آموز و توجه به عدالت آموزشی
۳. تعامل خانواده و مدرسه را به شکل غیر حضوری بیشتر می کند.
۴. حضور اولیا در مواقع غیرضروری در مدرسه را تا حدودی کاهش می دهد و از هدررفت زمان و هزینه خانواده ها جلوگیری می کند.
۵. سرعت انتقال اطلاعات را افزایش می دهد.
۶. ظرفیت در دسترس قراردادن و انتقال اطلاعات به روز و جدید علمی به معلم و دانش آموز را دارد.
۷.امکانات مناسبی برای خلاقیت معلمان در اختیار آنها قرار می دهد.
۸. موجب ایجاد انگیزه برای معلمان در استفاده از تکنولوژی می شود.
۹. معلمان توانمند و خلاق را شناسایی کرده و معرفی می کند.
۱۰. تجارب معلمان توانمند و دانش آنها به اشتراک گذاشته می شود.
۱۱. با ارسال مطالب آموزشی از نقاط مختلف کشور تا حدودی موجب گسترش عدالت آموزشی می شود.
۱۲. شبکه ای رسمی برای پایش سطوح مختلف آموزشی در اختیار آموزش و پرورش قرار می دهد.
۱۳. فرصت برنامه های توانمندسازی را برای معلمان فراهم می کند.
۱۴. می تواند به فرصتی برای تبدیل مدیران مدارس به عنوان سیاست گزار و برنامه ساز منجر شده و مدیران کارآمد و غیر کارآمد را شناسایی کند.
۱۵. مبنایی برای نیازسنجی آموزشی و پرورشی در مناطق مختلف کشور در اختیار قرار می دهد.
۱۶. مانع از قطع جریان آموزش و یادگیری در شرایط اضطراری می شود.
۱۷. مسئولیت پذیری برای کسب دانش و مطالعه در طول سال تحصیلی را در معلمین افزایش می دهد.
۱۷. در دسترس و همواره آماده می باشد و استفاده از آن ساده و راحت است بنابراین تا حدودی جذاب و برانگیزنده است.
۱۸. دانش آموزان را به استفاده از دانش روز علاقه مند می کند.
۱۹. فضایی امن و قابل اعتماد برای آموزش در بستر فضای مجازی ایجاد می کند.
* ضمن داشتن خوشبینی در استفاده از نرم افزار، ضروری است که مسئولان و برنامه ریزان چالش های زیر که پیش روی استفاده عمومی از شبکه آموزش دانش آموزان(شاد) می باشد را بررسی کرده و مانع از آسیب های پیش رو شده و اشکالات را به حداقل ممکن برسانند.
۱. غلبه نگاه آموزشی صرف بر پرورش و حافظه محوری بر مهارت محوری و کاهش خلاقیت
۲. عدم رعایت عدالت آموزشی در خانواده های طبقه ضعیف که فاقد گوشی های اندروید بوده و یا خانواده هایی که سواد لازم برای کار با گوشی را ندارند.
۳. نرم افزار شاد جایگزین جریان آموزش شده و از نقش یک ابزار و مکمل یادگیری به هدف تبدیل شود.
۴. الزام و اجبار به استفاده از نرم افزار، ابزار و فرصت آموزشی را به تهدید تبدیل کرده و مقاومت معلمان را افزایش دهد. می تواند به فرصتی برای تبدیل مدیران مدارس به عنوان سیاست گزار و برنامه ساز منجر شده و مدیران کارآمد و غیر کارآمد را شناسایی کند.
۵. برنامه های کیفی مدرسه به حاشیه رانده شود.
۶. هزینه های اینترنت برای خیلی از خانواده ها سنگین بوده و توانایی استفاده ندارند.
۷. اولویت دادن به مطالب ارائه شده در نرم افزار به جای حضور در کلاس
۸. کاهش تعامل حضوری خانواده و مدرسه و عدم استفاده از ظرفیت های نهاد خانواده
۹. خطر اعتیاد دانش آموزان به اینترنت و گوشی های موبایل با توجه به محدودیت هایی که خیلی از خانواده ها از قبل نسبت به استفاده فرزندانشان از گوشی همراه داشته اند.
۱۰. استفاده بی رویه از مطالب دیگران و کاهش خلاقیت معلمان
۱۱. استفاده از نرم افزار به عنوان ابزار تبلیغات و سو استفاده های احتمالی جناحی و سیاسی که موجب سلب اعتماد به یک ابزار آموزشی شود.
۱۲. احساس تبعیض و بی عدالتی و افزایش شکاف طبقاتی در خانواده های طبقه ضعیف و بدبینی نسبت به نظام آموزشی
۱۳. کاهش رقابت با انحصار در شبکه آموزش و از بین رفتن خلاقیت در استفاده از نرم افزارهای جدید
۱۴. عدم توجه به فرهنگ بومی محلی با ارائه محتوای یکنواخت
۱۵. عدم توانایی بعضی از معلمان با تولید محتوای الکترونیکی و متناسب
۱۶. دادن تکالیف زیاد به دانش آموزان موجب دلزدگی آنها از درس شده و فرصت بازی و بودن با اعضای خانواده را کاهش دهد.
۱۷. معلم از خود سلب مسئولیت کرده و بار آموزش و یادگیری بر دوش دانش آموز و مدرسه بیفتد.
* پیشنهادهایی که می تواند به بهبود جریان آموزش از طریق شبکه شاد کمک کند :
۱. زمان بندی مناسب در استفاده از نرم افزار برای معلم، خانواده و دانش آموز لز طرف معلم و مدیر مدرسه انجام گیرد.
۲. تاکید بر اصل بودن فرآیند آموزش حضوری و کمکی بودن نرم افزار در کنار سایر ابزارهای کمک آموزشی
۳. هماهنگی با وزارت ارتباطات برای گرفتن هزینه حداقلی اینترنت در استفاده از نرم افزار
۴. رایگان کردن استفاده از نرم افزار در مناطق محروم و طبقه ضعیف
۵. توجه به سایر ابعاد تربیتی و آموزشی
۶. ایجاد رقابت در معلمان و دانش آموزان برای تولید محتوای کیفی
۷. برنامه های کیفی و متناسب با هماهنگی رسانه ملی در مناطق غیر برخوردار و خانواده های طبقه ضعیف ارائه شود
۸. امکان دردسترس قراردادن تبلت های آموزشی به صورت امانت به دانش آموزان طبقه ضعیف در مدرسه
۹. تمرکززدایی از برنامه و دادن اختیار به مدیر مدرسه و معلم برای ارائه برنامه های متناسب با مدرسه و کلاس
پرتال اداره کل آموزش و پرورش استان البرز
اشاره:
این یادداشت نخستین شماره از مجموعه یادداشتهایی است که بنا دارد به بازخوانی ردپای برخی فلاسفه در حوزههای مختلف فکری-فرهنگی بپردازد، در دور اول مطالب نگاهمان متوجه گوشههایی از نظریات برخی از برجسته ترین فلاسفه غربی است که اندیشیدن ما را روشمند کردند.
در یادداشت پیش رو، ابتدا نگاه کوتاهی به زندگی و روش پرسش-محور سقراط در جست و جوی معرفت داشتهایم؛ سپس به "روش سقراطی" به عنوان یکی از پرطرفدارترین روشهای تدریس در نظریات آموزش و پرورش معاصر پرداختیم و ویژگیهای یک کلاس درس سقراطی و یک معلم سقراطی را بر شمرده ایم. در نهایت معرفی کوتاهی از روش "مباحثه تفسیری" به عنوان یکی از جدیدترین ایدههایی که در راستای توسعه روش سقراطی در فلسفه آموزش و پرورش معاصر طرح شده بهدست داده ایم.
پیرمرد ژنده پوش و پابرهنه به مرگ محکوم شده بود، نگاهش را میان جمعیت چرخاند، نفس عمیقی کشید و ادامه داد :"... به خدا سوگند من آماده ام بارها بمیرم. گمان میکنم خصوصاً برای من زندگی در آن جهان لذتی خاص خواهد داشت زیرا در آنجا با پالامدس و آیاس پسر تلامون و کسان دیگر که در گذشته با رأی ظالمانه دادگاهها هلاک شدهاند همنشین خواهم شد و سرنوشتی چون سرنوشت آنان خواهم داشت. برتر از همه آنکه، در آن جهان با کسانی که نام بردم به گفتوگو خواهم پرداخت تا ببینم کدام یک به راستی داناست و کدام به غلط خود را دانا میپندارد. آیا سعادتی بزرگتر از این می توان تصور کرد که انسان با اودیسه و سیزیفوس و مردان و زنانی از این قبیل همنشین شود و یا با سرداری که آن سپاه انبوه را به تروا برد به گفتوشنید بپردازد و او را بیازماید؟ به هر حال یقین می دانم که آنان هیچ کس را به سبب این گفت و شنید نخواهند کشت... ". دیالکتیک سقراطی فقط هنر گفت و گو و محاوره نیست، آن چنان که ممکن است امروز در برخی از کتابهای روانشناسی در جست و جوی آرامش و خوشبختی آموزش داده شود، بلکه روش و علمی است برای عبور از پیش فرضها و باورهای نیازموده که اتفاقاً خاطر آدمیان را چنان مشوش میکند که حاضر میشوند پرسش کننده سقراطی را تا پای چوبه دار مشایعت کنند.
( آپولوژی،c41)
راسل در تاریخ فلسفه غرب به وضعیت غریب سقراط برای تاریخنگاران اشاره می کند و میگوید:" کسانی هستند که مسلم است دربارهشان اطلاعات بسیار اندکی در دست است، و نیز کسانی هستند که باز مسلم است از احوالشان اطلاعات فراوانی موجود است ولی در خصوص سقراط تردید در این است که آیا از احوال او اندک میدانیم یا بسیار".(راسل،78:1365)
سقراط فیلسوفی کاملاً شفاهی بود، در طول عمر خود چیزی ننوشت و هرآنچه از او میدانیم از طریق روایتهای متفاوت شاگردان و همعصران اوست. دو تن از شاگردان سقراط، یعنی گزنفون و افلاطون مطالب بسیاری درباره او نوشتهاند، اما نوشته های آنها با هم نمیخواند و همین باعث شده است محققان مختلف هر یک به سمت پذیرفتن آرا یکی به نفع دیگری متمایل شوند و یا تلاش بینتیجهای برای تشخیص سقراط واقعی از میان همه نوشتهها داشته باشند. به هر حال ورای این مناقشات آنچه مسلم است این که سقراط مردی آتنی بود که گرد شهر میگشت و با آتنیان درمورد مسائل مختلف سخن میگفت و دانش آنها را درباره آنچه مدعی دانستن آن بودند، می آزمود و در نهایت هم بدون آنکه پاسخی قطعی به پرسشهای مطرح شده بدهد بحث را رها میکرد.
سقراط در دادگاهی که به مرگ محکوم شد و شرح آن در رساله آپولوژی افلاطون آمده است، ادعا میکند به فرمان خدا تمام عمر خود را وقف رسوا کردن کسانی کرده است که خود را دانا وانمود میکنند. او خرمگسی است که خداوند به شهر آتن فرستاده تا آرامش ناشی از جهل مردمان را برهم بزند وهشدارشان دهد.
نخستین رسالات افلاطون که به نظر محققان بیش از سایر آثار حاکی از افکار سقراط هستند بیشتر پیرامون تعاریف اصطلاحات اخلاقی دور می زنند و در هیچ یک از این رساله ها بحث به نتیجه نمیرسد. اهمیت و تاکید بر پرسش و پرسشگری به مراتب بیش از یافتن پاسخ و گذاشتن نقطه بر پایان یک دغدغه اهمیت دارد.
گرچه محققان تاکید میکنند که دیالکتیک (جست و جوی معرفت از طریق پرسش و پاسخ)، از ابداعات سقراط نیست ولی اتفاق نظر دارند که سقراط این شیوه را پرورش داد. ارسطو میگوید : " دو پیشرفت در دانش بشری هست که به حق می توانیم به سقراط نسبت دهیم، یکی به کار گرفتن استدلالات استقرایی و دیگری تعاریف کلی."(متافیزیک، 987b)
دیالکتیک سقراطی از تعاریف کمتر کافی آغاز میشود و به تعاریف کافیتر میرسد، یا از ملاحظه و بررسی موارد جزئی به سمت یک تعریف کلی پیش می رود. تعلیم و تعلم برای سقراط به معنی تعلیم نظری محض نبود، بلکه مقصود او بیشتر هدایت آدمی به بصیرت واقعی است. سقراط با دلبستگی و علاقه عمده ای که به رفتار اخلاقی داشت، دریافت که تعریف صخرهای مطمئن فراهم میکند که آدمیان میتوانند در میان دریای متلاطم نظریات نسبی گرایانه سوفسطایی، که در زمانه او رواج تام و تمام داشت، بر ان بایستند.
دیالکتیک سقراطی فقط هنر گفت و گو و محاوره نیست، آن چنان که ممکن است امروز در برخی از کتابهای روانشناسی در جست و جوی آرامش و خوشبختی آموزش داده شود، بلکه روش و علمی است برای عبور از پیش فرضها و باورهای نیازموده که اتفاقاً خاطر آدمیان را چنان مشوش میکند که حاضر میشوند پرسش کننده سقراطی را تا پای چوبه دار مشایعت کنند.
باری، روش سقراطی، یعنی روشی که پرسش را محور تعلیم و تعلم قرار دهد، نه تنها با مرگ او از میان نرفت که تا همین امروز جذابیت و طراوت خود را برای فلاسفه و متفکران حفظ کرده است. فلسفه آموزش و پرورش در عصر ما یکی از شاخه های فلسفه است که از توسعه و ترویج روش سقراطی به عنوان یک الگوی موفق در تدریس و پرورش تفکر انتقادی در دانش آموزان و دانشجویان استفاده میکند.
روش سقراطی از پرسش برای بررسی ارزشها، اصول و باورهای دانش آموزان و دانشجویان استفاده میکند. به واسطه پرسشکردن است که طرفین گفت وگو باورهای خود را، که مسیر زندگی شان به آن وابسته است معین و سپس تعریف میکنند. روش سقراطی با پیروی از خود سقراط، همچنان بر تربیت اخلاقی دانش آموزان تمرکز دارد، بر اینکه فرد چگونه باید زندگی کند و چگونه زندگی خود را بازاندیشی کند، چرا که به نظر سقراط "زندگی بازاندیشی نشده ارزش زیستن ندارد."
کلاس درس ایده آل در روش سقراطی، کلاسی است که "مولد نارضایتی" است آن هم نارضایتی که خود مولد است. در گفتوگوهای سقراطی تنشهای واقعی میان گفتوگو کنندگان ایجاد میشد، آنقدر واقعی که به قیمت جان سقراط تمام شد. روش سقراطی بهترین راه برای نشان دادن پیچیدگی، دشواری و عدم قطعیت در دستیابی به حقایق این جهان است. به قول برتراند راسل "اولین دشواری اشراف پیدا کردن به این نکته است که مسائل دشوار هستند" و روش سقراطی ما را به این منظور می رساند. درواقع قرار نیست حتماً به نتیجه ای غیرقابل پیشبینی یا متفاوت برسیم، بلکه بناست پیچیدگی ساختار ذهن و عدم قطعیت عناصری را دریابیم که باورهای به خیال ما بدیهی مان را میسازند.
معلم در روش سقراطی قرار نیست دانای کل باشد یا همواره موضع مخالف را اتخاذ کند تا بحث پیش برود. پاسخ همه پرسشها در جیب معلم سقراطی نیست و یا حتی این طور نیست که صرفاً بخواهد دانش آموز یا دانشجو را محک بزند. معلم سقراطی یک مشارکتکننده است که هر لحظه آمادگی آموختن چیز جدیدی را دارد. یک معلم سقراطی اسم همه دانشآموزانش را میداند و از بقیه هم میخواهد اسامی یکدیگر را یاد بگیرند. از آنها می خواهد در بحث مشارکت فعال داشته باشند. خوب گوش کنند و با یکبار نظر دادن خود را از گفت وگو برکنار ندانند. مراقبت میکند که دانش آموزان تمرکز خود را بر بحث و اصول بحث حفظ کنند.
معلم سقراطی مشکلی با ایجاد سکوت در کلاس ندارد. سوال را مطرح می کند و برای پاسخ صبر میکند. سکوت نوعی اضطراب مفید در کلاس تولید میکند. معلم سقراطی مسیرهایی برای ایجاد احساس "نارضایتی مولد" در دانش آموزان می یابد.
معلم سقراطی روی سکوی خطابه نمیایستد و وعظ نمیکند، او روی صندلی نمینشیند و در حالی که از پایین عینک دست نوشتههایش را میخواند از بالای عینک دانش آموزان را نگاه کند، بلکه به میان بچه ها می رود و تلاش می کند از موضع برابر در بحث وارد شود.
معلم سقراطی همواره آماده آموختن است و ترسی از اینکه بگوید "پاسخ این مسئله را نمی دانم " ندارد. معلم سقراطی از ایده هایی که در بادی امر مضحک و ابلهانه به نظر می رسند اما میتوانند چشم انداز نویی دربرابر موضوع بگشایند استقبال میکند، گرچه از ایده هایی که چندان جدی به نظر نمیرسند عبور میکند.
معلم سقراطی کوتاه سخن میگوید و از سخنرانیهای طولانی پرهیز میکند. معلم سقراطی عنایت خاصی به نظراتی که موافق قول رایج در جامعه یا رسانه هاست و یا از پیش پذیرفته شده است نشان نمیدهد. معلم سقراطی همواره آمادگی این را دارد که در کلاسی با هرتعداد مشارکت کننده، با تقسیم افراد به گروه های کوچکتر، روش تدریس خود را استمرار ببخشد. (“Socratic Method”,2003: stanford.edu)
سوفیه هاروتونین-گوردون، یکی از مهمترین مدافعان معاصر روش سقراطی در تعلیم تربیت است، او در کتاب یادگیری آموزش از طریق مباحثه با تاکید بر محوریت پرسش در آموزش و یادگیری، از مباحثه تفسیری (Interpretive discussion) به عنوان کانون آموزش سخن میگوید. مباحثه تفسیری، بحث درباری معنای متون است. متن مورد بحث و بررسی میتواند هر واسطه انتقال معنایی اعم از یک جمله، یک کتاب، یک فیلم، یک نقاشی و...باشد. مباحثه تفسیری تلاشِ جمعی گروهی انسان جست و جوگر است که به وسیله یک رهبر هدایت میشوند (دانش آموزان-معلم) و مایل به کشف معنای یک متن هستند. فلسفه آموزش و پرورش در عصر ما یکی از شاخه های فلسفه است که از توسعه و ترویج روش سقراطی به عنوان یک الگوی موفق در تدریس و پرورش تفکر انتقادی در دانش آموزان و دانشجویان استفاده میکند.
از نظر نویسنده تفسیر تنها وابسته به آنچه در متن است نیست بلکه برحسب مفاهیمی که مفسر برای فهم متن استفاده میکند نیز انسجام پیدا میکند. در نخستین گام وظیفه مشارکت کنندگان طرح پرسشهای متعدد درباره متن و موضوع است. هر کس تلاش می کند از زاویه نگاه خود پرسشهایی را مطرح کند. پس از آن، هر یک از مشارکت کنندگان تلاش میکنند معنای متن را دریابند، ایده خود درباره آن را صورتبندی کنند، با آرامش از تفسیر خود دفاع کنند و در نهایت با هدایت رهبر گروه از مباحث نتیجه بگیرند. اولین هدف مربی و یا هدایت کننده بحث، با اقتدا به سقراط ایجاد تحول در روح دانش آموزان است. مربی در این روش از تبدیل کردن دانش آموزان به مخزنی از اطلاعات پرهیز میکند بلکه به آنها کمک می کند تا در نخستین گام نسبت به اندیشه ها، افکار و دانش خود آگاهی پیدا کنند. به همین دلیل هم هدایت مسیر بحث تا حدی در اختیار نوع پرسش و پاسخ و تفسیرهایی است که مشارکت کنندگان ارائه می دهند.( Haroutunian-Gordon,2009:2-10) این روش تدریس که در کتاب با مثال های فراوان همراه شده است علاوه بر تمرین تفکر نقدی و تلاش برای یافتن فهم و شناخت همه جانبهتر و سفر از شناختی کمتر کافی به شناختی کافیتر از موضوعات، به تقویت روابط اجتماعی و جامعه پذیری کودکان و نوجوانان نیز منجر خواهد شد.
" در پایان سخن تقاضایی از شما دارم: چون پسران من بزرگ شوند و ببینید که به توانگری و جاه بیش از قابلیت انسانی ارج مینهند انتقام خود را از آنان بگیرید و همچنان که من شما را آزرده ام آنان را بیازارید، و اگر خود را دانا به چیزی بپندارند بی آنکه به راستی دانا باشند، آنان را سرزنش کنید همچنان که من شما را سرزنش کرده ام. اگر چنین کنید از شما سپاسگزار خواهم بود زیرا خیر و صلاح فرزندان من در این است."
) آپولوژی، 42a)
منابع
افلاطون،"آپولوژی"، دوره آثار افلاطون، ترجمه حسن لطفی، تهران:خوارزمی،1380
ارسطو، متافیزیک، ترجمه شرفالدین خراسانی، تهران: انتشارات حکمت،1384.
راسل،برتراند، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دریابندری، نشرپرواز،1365.
Haroutunian-Gordon, Sophie, Learning to Teach Through Discussion: the art of turning the soul, Yale University press, 2009.
Stanford University Newsletter on Teaching, Socratic Method,2003:
http://www.stanford.edu/dept/CTL/Newsletter/socratic_method.pdf
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ « سالار قاسمی » به عنوان تنها مدیر کل از 31 استان آموزش و پرورش نشست کارشناسی با موضوع نقد شبکه شاد را با حضور موافقان و مخالفان برگزار کرد .
در این نشست ؛ علی پورسلیمان مدیر مسئول پایگاه خبری - تحلیلی صدای معلم ، رضا قاسم پور فرهنگی و روزنامه نگار، یونس جاویدنسب کارشناس تعلیم و تربیت، ابوذر کشن روستا مدیر مدرسه و مرجان خمیس آبادی آموزگار البرزی حضور داشتند و به ارائه دیدگاه های خویش پرداختند .
بخش نخست این نشست تخصصی منتشر می گردد .
چه بخواهیم و چه نخواهیم به جبر ویروس کرونا ،جهان در حال شخم خوردن است! رویشی دیگر برای انسان در راه است، قضیه فقط مسایل بهداشتی نیست ، تغییراتی شگرف در همه قلمرو های حیات در حال وقوع است، ، قطعا بینش ها و نگرش ها شخم خواهند خورد و مدیریت جهان تغییر خواهدکرد...!
آموزش و پرورش در ایران قبل از کرونا هیج وقت نتوانست نسلی را تربیت کند که استبداد را نفی و خرافات را پس بزند و شاهد عینی این گونه تربیت، نسلی هستند که هنوز در مساله بیماری کرونا دست از خرافات برنداشته و در برابر ندانم کاری های مسئولان اجرایی سکوت اختیار کرده اند.
اینکه آموزش و پرورش بعد از کرونا باید به عنوان زیر بنایی ترین نهاد تربیتی جامعه مبنای تحولات باشد و دیر یا زود باید نسلی فرهیخته تر از نسل حاضر را تربیت کند که تبلور عشق ،آزادی و خردمندی باشد شکی نیست اما نکته مهم وضعیت کنونی آموزش و پرورش ماست چرا که گذشته آموزش و پرورش خارج از دسترس و آینده آن غیر قابل پیش بینی است .
وضعیت آموزش و پرورش ما در عصر کرونا خوب نیست همچنان که جهان هیچ وقت در تمام ابعاد به بدی این روزها نبوده اما در مورد آموزش و پرورش ایران قبل از کرونا در شرایطی که رشد روزافزون و گسترده شبکه های اجتماعی مجازی تحولات بسیار شگرفی در زمینه ارتباطات و رفتار انسانی دانش آموزان در جوامع مختلف و حتی در سطح جهانی ایجاد کرده بود در ایران گفتمان غالب در مورد کاربرد شبکه های اجتماعی مجازی حتی بر خلاف سند تحول بنیادین (اهداف کلان 7-5-3-2-1) تهدید آمیز بوده ، هر چند با استفاده نابه جا از واژه هوشمند سازی کلاس های درس در مدارس تلاش زیادی داشته ایم که نشان دهیم همسو با تغییرات جهانی نظام های آموزشی ، آموزش و پرورش ما نیز در حال تحول است اما نکته قابل تامل آن است که در حالی که از یک طرف نزدیک به یک دهه این شبکه های جهانی را تخریب و فیلتر می کردیم امروز به واسطه عدم استقبال عمومی از شبکه های مجازی داخلی، دست به دامان همین شبکه های اجتماعی مجازی شده ایم و تعمدا جامعه فرهنگیان ،اولیا و دانش آموزان را برخلاف گذشته به سمت این شبکه ها سوق می دهیم و از طرف دیگر با اصرار بر استفاده از شبکه های داخلی ، در حالی که عامل سردرگمی اولیا ،دانش آموزان و معلمان هستیم امیدواریم چرخ آموزش و پرورش در این شرایط بحرانی همچنان بچرخد اما واقعیت این است در هر دو حالت یعنی چه استفاده از شبکه های جهانی و چه استفاده از شبکه های داخلی جهت آمورش های مجازی نیازمند پیش شرط هایی هستیم که بسیاری از آنها محقق نشده است: کرونا به نظام آموزشی ما یادآوری کرد که به شرط فراهم بودن زیر ساخت ها ،آموزش مجازی بایستی جزئی از فرایندهای آموزش و پرورش باشد واین واقعیت را بپذیریم فضای مجازی برای همه و در همه جا کاربرد دارد
• ما هنوز تعریف درستی از آموزش مجازی را ارائه نداده ایم . آموزش مجازی ، آموزشی بر پایه فن آوری است و شامل فهرست بزرگی از کاربردها و عملکردها و از جمله آموزش بر پایه وب ،آموزش بر پایه رایانه ، کلاس های مجازی و همکاری های الکترونیکی است که بیشترین فعالیت آموزش و پرورش تا قبل از تعطیل شدن مدارس به دلیل کرونا در حوزه آموزش بر پایه رایانه بوده آن هم دلیل عدم نیاز به اینترنت و حتی شبکه در ابتدایی ترین سطوح(اطلاعات سخت افزار) انجام گرفته است .
• استفاده از فن آوری اطلاعات و ارتباطات (اینترنت ) با اولویت استفاده صحیح ،کارآمد و در جهت ارتقای پژوهش باید قبل از بحران کرونا در مدارس نهادینه می شد تا امروز آموزش های مجازی بر اساس خطا و آزمایش پی گیری نشود .
• برگزاری کلاس های آموزش مجازی حداقل برای شرایط بحرانی نیازمند فراهم بودن زیر ساخت های لازم از قبیل دسترسی به اینترنت ،سیستم رایانه یا گوشی هوشمند، خرید بسته های اینترنتی و غیره می باشد که متاسفانه این زیر ساخت ها تامین نشده است و فراهم نمودن چنین زیر ساخت های در این محدوده زمانی و با این وضعیت اقتصادی عملا غیر ممکن است .
ما هنوز تعریف درستی از آموزش مجازی را ارائه نداده ایم .
• در حال حاضر استفاده از فضای مجازی در آموزش و پرورش نیاز به برنامه ریزی دقیق و سنجیده به منظور تدوین برنامه های راهبردی و حل مسائل آموزشی و پرورشی دانش آموزان با توجه به تعطیلی مدارس دارد که به نظر می رسد تعدد پیام رسان های داخلی و مشکلات عدیده ایی که این پیام رسان ها دارند بیشتر منعکس کننده شتاب زدگی مسئولان در این حوزه می باشد .
• آموزش مجازی نیاز به مهارت در تدوین و تهیه محتوای الکترونیکی دارد . کادر آموزشی و معلمان با استفاده از بانک اطلاعاتی و برنامه های نرم افزاری باید قادر باشند محتوای مورد نیاز را تامین و روش های تدریس مجازی را ارائه نمایند که این توانمندی نه در دانشگاه فرهنگیان و نه در دوره های ضمن خدمت به فرهنگیان آموزش داده نشده است .
* و در نهایت آن که ؛
اگر چه بیماری کرونا لطمات بسیار جبران ناپذیری در تمام ابعاد برجامعه جهانی وارد کرده و ایران هم به هیچ وجه از این قاعده مستثنی نیست اما در حوزه آموزش مجازی می تواند تجربه های بسیار مهمی را بر اندوخته های نظام آموزشی ما بیفزاید:
کرونا به نظام آموزشی ما یادآوری کرد که به شرط فراهم بودن زیر ساخت ها ،آموزش مجازی بایستی جزئی از فرآیندهای آموزش و پرورش باشد واین واقعیت را بپذیریم فضای مجازی برای همه و در همه جا کاربرد دارد (تنها محدود به ایام تعطیلات نیست ) .
کرونا به نظام آموزشی ما یادآوری کرد با استفاده از آموزش مجازی می توان در بسیاری از هزینه ها صرفه جویی کرد ، همکاری و تعاون را در مسائل آموزش و پرورش افزایش داد و از همه مهم تر آموزش مجازی اگر درست برنامه ریزی و اجرا شود ،فرصت خوبی را برای یادگیری بدون واهمه دانش آموزان فراهم می آورد .
روزنامه شرق
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
موضوع کم کاری برخی از کارمندان ستادی همواره یکی از موضوعاتی بوده است که در بیش از دو دهه فعالیت در آموزش و پرورش و ارتباطی که به واسطه ی فعالیت در عرصه سازمان های مردم نهاد در تعامل با نهادهای مختلف دولتی داشته ام ،دغدغه ام بوده است و با آن بیگانه نیستم ، و معمولاً مدیران کارآمد و مجرب، بروز اختلال در فرآیند کار طبیعی می دانند، با پدید آمدن اختلال به ارزیابی سیستم می پردازند، قدرت اختلال را می سنجند، قدرت مقابله سیستم را با اختلال برآورد می کنند، شیوه های رویارویی را با اختلال را نظاره می کنند و در نهایت برای فعالیت هایی نظیر موقعیت مشابه، تمهیدات و دستورات کاری صادر می شود تا از بروز اختلال در آینده جلوگیری به عمل آید. به این ترتیب با استقبال از موقعیت پدید آمده، اختلال نیز در فرآیند کار جزئی از شرایطی است که با آن رو به رو خواهند شد. از این رو اختلال یک فرصت مغتنم برای آزمون عملی سیستم است اما اینکه چرا کارکنان کم کاری می کنند؟! این پرسش ساده، اختلالی است که بسیاری از مدیران به گونه ای با آن روبه رو شده اند.
به نظر می رسد که یکی از اصلی ترین دلایل این موضوع عدم توجه به ظرفیت کارکنان نخبه و کارا جهت تصدی امور در سازمان است ؛ سالهاست که یکی از آسیب های ادارت دولتی انتصاب مدیران معمولی و فاقد ویژگی های رهبری و عدم فرصت به خردورزان و نخبگان و افراد توانمند است و سالهاست متولیان و مسوولان امر توسعه مدیریت و تصمیم گیران و منصوب کنندگان از کنار این نقدها و نظرها بیتوجه عبور کرده اند!! و حاضر نشده اند که به حرف منتقدان کمترین توجهی کنند و هر کاری که فکر کرده اند درست است را در مناسبات فامیلی و منطقه ای و رفیق بازی انجام داده اند و پستها را به سادگی بین خود تقسیم کرده اند!! قاعدتاً از کوزه همان برون تراود که دروست!!
در برخی از بخش هایی که در آموزش و پرورش مستلزم سواد و دانش مرتبط با آن حوزه است، بیسوادترین و کمعرضهترینهای موجود و در مسئولیت معاونت ها، ریاست مناطق یا ادارات داخلی اداره کل ها قرار گرفته اند و پاسخ گویی و توجه به انتظارات گروه هدف و ویژگی های رهبری و شهامت و شفافیت و دارای طرح و برنامه بودن و ایجاد تحول که از لازمه های یک مدیر توانمند است ؛ حذف و ویژگی هایی همچون ارتباطات با مافیای قدرت و انقیاد و فرمانبرداری و سرسپردگی محض جایگزین شده اند، قاعدتاً این رویکرد تبدیل به یک اعتراض درونی و پنهان خواهد شد، چرا که خود این موضوع نقض حقوق شهروندی نیز هست و گروه هدف آموزش و پرورش اعم از دانش آموزان، معلمان و اولیاءحقوق و انتظاراتی داشته اند که متاسفانه علی رغم تغییر دولت ها همچنان محقق نشده است و تحول مورد انتظار رقم زده نشده است!!
چرا اساساً به موضوع افکار سنجی در سازمان ها توجهی نمی شود؟! چرا واحدهای عریض و طویل پاسخگویی به شکایات و حراست و تخلفات اداری در زمینه ی صیانت و احیاء حقوق تضییع شده کارکنان، دانش آموزان و اولیاء در عمل جز توصیه به صبر و تقوا و گذشت، کارایی ندارند؟! چرا مدیران ارشد این همه محافظه کاری می کنند؟! چرا تمام بار اجرایی سازمان ها بر دوش کارشناسان و کارشناس مسوولان قرار دارد و مسوولین رده های بالاتر فقط بهره بردار از تسهیلات هستند؟! و تا کی قرار است عده ای معدود نقش ماشین امضاء و سخنران واحد تمام همایش ها و برنامه ها و مناسبت ها را ایفاء کنند و کارکنان زیرمجموعه نقش سیاهی لشکر جهت پر نمودن صندلی ها و شنونده را متحمل بشوند؟!
چرا با این همه پرسش و طرح مساله روزانه از سوی معلمان و دانش آموزان و صاحب نظران در "صدای معلم" به عنوان یگانه رسانه ی مستقل، شفاف و غیرسیاسی و غیردولتی حوزه آموزش و پرورش از روابط عمومیها یا ادارههای مختلف ستادی کمتر پاسخی می شنویم؟!
وقتی شبکه ی شاد منجر به تحمیل تبعیض در ارائه خدمات آموزشی به دانش آموز محروم از امکاناتی همچون اینترنت و گوشی اندروید می شود و بخشی از گروه هدف اعتراض میکنند، وقتی نامه ی استعلام یک همکار اداری جهت تصدی سمت مشاور اجرایی مدیر کل بعد ربع قرن خدمت صادقانه در سیستم آموزش و پرورش و رزومه ای سرشار از فعالیت های مختلف اجتماعی و فرهنگی و مدنی، با اعمال غرض و عمداً از سوی مسوول یک بخشی از یک اداره کل ارسال نمی شود و بعد از آشکار شدن این تخلف و برکناری مسوول مربوطه به دلایل مختلف،حقوق تضییع شده فرد مورد ستم قرار گرفته، احیاء نمی شود و واحدهای حراست و بازرسی وزارت فخیمه و مسوولین مختلف به راحتی از این موضوع عبور می کنند و یا وقتی اولیاء دانش آموزان بعد از گذشت سالها نقش تشریفاتی در ساختار انجمن های اولیاء و مربیان دارند و همچنان در حاشیه قرار دارند، و مدیرانی کارآمد و کاربلد و آشنا به ظرفیت های مدنی و سازمان های مردم نهاد نقشی در هدایت و برنامه ریزی ظرفیت انجمن های اولیاء و مربیان ندارند!! وقتی سکان هدایت اداره هایی همچون فرهنگی هنری و یا اداره آسیب های اجتماعی به نیروهای متخصص و آشنا به این عرصه واگذار نمی شود، وقتی حتی به حقوق شهروندی در منشور اندیشه های بنیانگذار انقلاب و سند تحول بنیادین که مورد تاکید مقام معظم رهبری است در عمل توجه چندانی نمی شود و صاحب نظران و عالمان این حوزه ها راهی در حوزه های تصمیم سازی و تصمیم گیری ندارند، وقتی مدیریت مناطق و مدیریت صندوق ذخیره استان ها به جای واگذاری به افراد کارآمد و توانمند، مبدل به سهمیه سفارشی مدیرکل فلان استان و فشار فلان تشکل سهمیه بگیر و فلان نماینده ی مجلس واگذار می شود، گزاره هایی همچون شفافیت و پاسخگویی و اقناع و مشارکت دادن کارکنان در تصمیم گیری ها کجا هستند؟ ایجاد فضای گفت و گو امکان آموزش مستمر را به سازمان می دهد و قدرت سازمان را افزایش می دهد و سرعت حرکت را برای رسیدن به هدف، بیشتر می کند.
به طور کلی ضعف عملکرد انواع گوناگونی دارد.اگر هر سازمانی به عنوان سلسله مراتبی از نظام ها در نظر گرفته شود، درمی یابیم که همه اجزای نظام در حال تشریک مساعی با یکدیگر هستند و این واقعیت شامل نظام های اصلی تر که خود از تعداد نظام های فرعی تشکیل شده اند نیز می شود.
● بازخورد ناکافی، مهم ترین دلیل ضعف عملکرد کارکنان
دلیل نخست ضعف عملکرد، بازخورد ناکافی است. بازخورد ناکافی اساساً عبارتست از عدم دستیابی فرد به اطلاعاتی راجع به نتیجه کار خود، نحوه عملکرد خود و یا خوب بودن یا ضعف کار خود و میزان انطباق آن با استانداردهای عملکرد.
به عنوان مثال کارکنانی که حتی امکان نقد و اعتراض به هیأت مدیره تعاونی مسکن اداره خودشان که منتخب خودشان هستند هم ندارند و نمی توانند حقوق اولیه خود را استیفاء کنند که یک تعاونی مسکن بعد از گذشت حدود یک دهه و تغییر چند هیأت مدیره هنوز موفق به خرید یک قطعه زمین نشده است و قدمی از قدم برنداشته است؛ چگونه می توانند بازخورد مناسبی بگیرند و یارای آن را داشته باشند که با شهامت و شفافیت اعتراض و نقد خود را به مسوولین ستادی ارائه کنند و اصلاً کدام ظرفیت و فرصت و گوش شنوایی برای شنیدن و تغییر وجود دارد که این نقدها و نظرها را بررسی کند؟!! قاعدتاً این اعتراض ها و نقدها پنهان می شوند و کارکنان به یک روزمرگی و کرختی و بی تفاوتی می رسند!!
*و برخی دیگر از دلایل بی تفاوتی کارکنان:
بی توجهی مافوق به مسائل و اتفاقات سازمان یکی از دیگر دلایل بی تفاوتی کارکنان در سیستم آموزش و پرورش است؛یکی از نشانه های بی توجهی از طرف مافوق، عدم توجه به نشانه های اعتراض درون سازمان و توجه به تعریف و تمجید گروه ذینفعان است، قاعدتاً افرادی که معمولاً در هرم مسوولین و منصوبین طراز اول هر سازمان قرار می گیرند، همواره جهت خوشامد مافوق نیمه پر لیوان را به تصویر می کشند و منتقدین را خوار و خفیف و غرض ورز اطلاق می کنند و دهها انگ و برچسب دیگر همچون بیکاری و قدرت طلبی و...را به افراد صاحب نظر و منتقدان دلسوز می زنند، چون جنس حرف منتقدین را در تضاد با منافع خود می بینند!! و مشاوران مدیران کل در سیستم آموزش و پرورش نیز کارایی و اثرگذاری لازم را ندارند و صرفاً نقش زینت المجالس را ایفاء می کنند و از این پست مشاوران مدیرکل هم صرفاً برای دلجویی از بازماندگان از سهمیه ی معاونت و مناصب رده بالا بهره برداری می گردد!!
عدم شایسته سالاری: کارکنان نگاه تیزبینی به تصمیمات مدیریت در مورد خودشان دارند. به طور مثال در انتصاب همیشه یک مقایسه اجتماعی به وجود می آید. در صورت عدم انتخاب فردی شایسته، موجب بروز نارضایتی و بی تفاوتی می گردد. شایسته سالاری در سازمانهای بیمار جایگاهی ندارد!! در چنین سازمانهای ترفیعات بر اساس شایستگی افراد انجام نمی شود و معیار شایسته بودن بر تعداد بله گفتن و حرف شنوی بدون چون و چرا است ؛ به عنوان مثال در سیستم های ستادی آموزش و پرورش برای انتصاب مدیران بخش فرهنگی و هنری به جای توجه به آشنایی و تجربیات همکارانی که خراج از سیستم آموزش و پرورش سالها خاک عرصه فرهنگ و هنر را خورده اند و بال الفبای هنر بیگانه نیستند، به سلسله مراتب سازمانی داخل سیستم آموزش و پرورش توجه می شود و یا در انتصاب مدیران بخش مراقبت در برابر آسیب ها به تنها موضوعی که اساساً توجه نمی شود کارآمدی و خلاقیت و تجربیات مشابه فرد مورد انتصاب در حوزه آسیب های اجتماعی است و یا در مدیریت انجمن های اولیاء و مربیان که یک ظرفیت مدنی بسیار مهم در اختیار سیستم آموزش و پرورش است که متاسفانه از منظر مدیران فقط نقش کمیته امداد آموزش و پرورش و یک قلک را ایفا می کند!
برخورد گزینشی با تخصص افراد: چه بسا افرادی که دارای دانش و تخصص بالای هستند ولی به خاطر برخورد گزینشی و انتخابی در جایگاه پایینی قرار می گیرند؛ به عنوان مثال بهترین تخصص در حوزه ی انجمن اولیاء و مربیان را همکارانی دارند که با الفبای سازمان های مردم نهاد آشنایی داشته باشند و این ظرفیت را بشناسند، اما به جای بها دادن به این ظرفیت ها در استان ها متاسفانه گاهی به افرادی که حتی بومی استان نیز نیستند و یا افرادی که شاید در تدوین گزارش و نمودار بازی و سخنرانی های کشدار بی حاصل تبحر دارند استفاده می شود که کمتر کارشناسی می تواند از یک بازه زمانی بیشتر با ایشان کار کند بهره برداری می شود!!
عدم شناخت نیازهای کارکنان: کارکنان نیازهای متفاوتی دارند. بعضی با دریافت پول بیشتر، بعضی با پذیرفته شدن، بعضی با تشویق و ... احساس رضایت می کنند. در سازمانهایی که به صورت سنتی اداره می شوند، مدیران فقط به دنبال تأمین نیازهای فیزیولوژیکی و ایمنی و رفاهی که اولین نیاز در سلسه مراتب نیازهای آبراهام مزلو می باشد، هستند. در این سطح نیازهای اصلی و اساسی آنها مانند شکوفایی که از جمله نیازهای روانی است، برآورده نمی شود. کارکنان درصورت عدم تأمین نیازهای اساسی شان، ابتدا احساس رضایت نمی کند و سپس بعد از تلاش برای ارضاء این نیاز و مواجه شدن با عدم توجه مدیران، منجر به از بین رفتن انگیزه در آنها و در نهایت بی تفاوتی خواهد شد. این مسئله چون به مرور به وجود می آید.
توجه به بعضی ازبخش های محل اشتغال: از آفات توجه به بعضی شغلها و بی توجهی به بعضی دیگر، علاوه بر بروز بی تفاوتی، موجب عدم ثبات و ماندگاری افراد در شغلی که تجربه انجام آن را دارند می شود. زیرا که فرد احساس می کند اگر در قسمت دیگری مشغول بکار شود، مدیریت به او توجه بیشتر می کند و از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد بود و در نهایت می تواند از مزایا بیشتری استفاده نماید در نتیجه به شغل فعلی خود اهمیتی قائل نخواهد شد و به دنبال راه گریزی برای انتقال به قسمت دیگری می باشد ؛ به عنوان مثال رئیس اداره ای در یک اداره کل وقتی نحوه ی ایاب و ذهاب رئیس اداره ای دیگر و همطراز با خود را به صورت بهره برداری از امکانات بیت المال و با در اختیار قرار دادن راننده و آژانس شخصی می بیند و خود را متحمل ایاب و ذهاب با سرویس در کنار همکاران معمولی ستادی می بیند احساس تبعیض نموده و به جای تمرکز به حوزه تخصصی خود،بخشی از تلاش خود را معطوف به دست آوردن امتیاز ایاب و ذهاب شخصی با هزینه ی بیت المال می نماید،البته این گونه بازی ها (ماشین بازی، منشی بازی، صرف ناهار به صورت اختصاصی و جدا از سالن غذاخوری و در کنار سایر همکاران) اگر از ساختار اداری و ستادی آموزش و پرورش حذف شود، خود گام بزرگی جهت کاستن بی تفاوتی همکاران در بخش های ستادی است...
-وجود تبعیض: تبعیض نتیجه نامطلوب تمرکز قدرت در سازمان است. وجود تبعیض موجب هرز رفتن استعدادها و ضعیف شدن توانایی ها کارکنان می شود که نتیجه نهایی آن چاپلوسی، تملق و پذیرفتن نظرات غلط مافوق است. این موضوع نیز چیزی جز کاهش انگیزه و بی تفاوتی ببار نخواهد آورد. ناگفته مشخص است که از بین رفتن استعدادها و ضعف در توانایی ها موجب می شود تا سازمان نتواند به برنامه های پیش بینی شده خود برسد که نتیجه آن کاهش سود خواهد بود.
وجود هرم تصمیم گیری: در سازمانهای سنتی تصمیم فقط از بالا به پایین گرفته می شود. کارکنان هیچ تأثیری در تصمیمات ندارند. هر تصمیمی فقط با نظر و تأیید مدیر قابل اجراء است و در صورت رد (هر چند اگر صحیح باشد) جایی برای برگشت وجود ندارد.
*راهکارهای برخورد با بی تفاوتی در کارکنان
آزادی عمل به کارکنان در انجام امور قسمت خود: منظور از آزادی عمل، فکر کردن و عمل نمودن در مورد حیطه کاری خود می باشد. در این صورت کارکنان احساس رضایت می کنند و از انجام کار خود ابراز خشنودی می نمایند.
ایجاد شفافیت به واسطه ی ایجاد فضای گفت و گو و افزایش دانش و آگاهی های همکاران:
کارکنان سازمانهای یادگیرنده به دنبال کسب بهترین ها (از جهات مختلف) هستند. برای به دست آوردن بهترین ها باید دائماً آموخت و آموخته ها را انتقال داد. این کار را همه کارکنان از مدیر ارشد تا کارکنان ساده سازمان به نسبت نیاز شغلی باید انجام دهند. ایجاد فضای گفت و گو امکان آموزش مستمر را به سازمان می دهد و قدرت سازمان را افزایش می دهد و سرعت حرکت را برای رسیدن به هدف، بیشتر می کند. در سازمانهای یادگیرنده، به دلیل افزایش توانایی فکری کارکنان، آموزش روش های جدید، عدم وجود سرزنش، استقبال از ایده های جدید، کاهش شدید تنبیه ها، تقویت رضایت مندی کارکنان، تقسیم قدرت در بین کارکنان و ... کارکنان از کار خود لذت می بدند و دائماً در حال پویایی هستند . در چنین سازمانی به هیچ وجه بی تفاوتی به وجود نمی آید. در سازمانهای یادگیرنده، نوآوری و خلاقیت بسیار بالا است. هر چه شفافیت و گفت و گو و تعامل با کیفیت تر و بیشتر صورت گیرد، موجب ایجاد تغییر در افراد می شود. که نتیجه آن بوجود آمدن افرادی خلاق و فعال می باشد و باعث پیشرفت سازمان می گردد. برای ایجاد سازمانی یادگیرنده، ضمن تلاش برای ایجاد این رویه و گسترش فرهنگ گفت و گو و پرسشگری، باید مدیران بر این عقیده باشند که هزینه پرسشگری و گفت و گو و ایجاد شفافیت با ارتقاء دانش و افزایش سطح تخصصی افراد جبران خواهد شد. در حقیقت با بسط فرهنگ گفت و گو و پرسشگری، فرآیند یادگیری و افزایش سطح دانش کارکنان محقق شده، سود نهایی سازمان که همان ارائه خدمات با کیفیت تر به همکاران صف،دانش آموزان و اولیائ ایشان خواهد بود، بیشتر خواهد شد. از دیگر فواید ترویج فرهنگ گفت و گو، آشنایی کارکنان با مشکلات و در نتیجه ایجاد تفکر نقاد، پویایی بلند مدت در سازمان، خلاقیت، نوآوری و همچنین باعث عدم مقاومت کارکنان در برابر تحولات و تغییرات سازمان و... است. چرا با این همه پرسش و طرح مساله روزانه از سوی معلمان و دانش آموزان و صاحب نظران در "صدای معلم" به عنوان یگانه رسانه ی مستقل، شفاف و غیرسیاسی و غیردولتی حوزه آموزش و پرورش از روابط عمومیها یا ادارههای مختلف ستادی کمتر پاسخی می شنویم؟!
شایسته سالاری: شایسته سالاری را می توان انتخاب بهترین ها در مناسب ترین جایگاه تعریف کرد. امروزه سازمانها برای رسیدن به سطح مطلوب خود، نیاز به به کار گیری انسانهایی با خصوصیات و شایستگی ها بالا دارند. مطمئناً هیچ کسی یافت نخواهد شد که خواهان شایسته سالاری نباشد. یعنی شایسته خواهی در همه وجود دارد. اما هر کس، صفت "شایسته" را به نوعی تعریف می کند. در این میان سازمان باید با معیارهای منطقی و علمی به دنبال شایسته شناسی و بعد شایسته گماری و برای آینده شایسته پروری نماید.
مشارکت کارکنان در تصمیمات سازمان: یکی دیگر از روشهای کنترل و از بین رفتن بی تفاوتی، تقسیم قدرت و اجازه دادن به کارکنان برای تصمیم گیری بر اساس سطح مسئولیت آنها می باشد که موجب همکاری و مشارکت کارکنان در پیش بردن سازمان، به سمت اهداف خود می شود. درصورت مشارکت کارکنان در تصمیم گیری اختلاف در نظرات و تعیین الویت ها از بین می رود و موجب نزدیکتر شدن نظرات مدیران و کارکنان می شود. مشارکت در تصمیم گیری باعث می شود که استرس ناشی از انتظارات مبهم و دائماً در حال تغییر مدیریت کاهش یابد، انگیزه برای انجام کار درست افزایش پیدا کند، کمیت و کیفیت در عملکرد کارکنان بیشتر شود و ارزیابی عملکرد کارکنان با صحت بیشتری انجام شود.
برای گذر از مدیریت سنتی و حفظ بقاء سازمان، مدیران در روشهای مدیریتی خود باید تغییرات عمیق و اساسی ایجاد نمایند. تغییر در نگرش به نیروی انسانی می تواند نتیجه خوبی برای مدیران حاصل نماید. تمام مسائل مورد بحث در هر سازمانی به نوعی به نیروی انسانی بر می گردد. نگاه به نیروی انسانی به عنوان سرمایه انسانی از موفقیت های سازمان است و آموزش و پرورش به عنوان نهادی که از جهت کمی و کیفی سرمایه های انسانی ارزشمندی در اختیار دارد،در صورت مدیریت درست این سرمایه ها، موجب پیشرفت سازمان و سرآمدی آن خواهد شد.
در مجموع به دو نکته بیش از سایر موضوعات باید توجه نمود :
اول اینکه بیشترین نشانه ها به سمت مدیران می باشد و دوم اینکه محور اصلی انسان و مدیریت بر این سرمایه است. به عبارتی مدیران وقتی می توانند به موفقیت دست یابند که ابتدا به نیروی انسانی خود توجه کنند بعد به کار.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
با توجه به شیوع ویروس کرونای میکروسکوپی، بحران جدی جهانی و تهدید سلامت و جان همۀ افراد، مدارس به عنوان یک محیط اجتماعی با ریسک بالای انتقال ویروس، از اول اسفند 89 تعطیل شد. اما آموزش کتاب های درسی در گروه های واتس آپ یا تلگرام با تلاش و پیگیری مدیران، معلمان، اولیا و دانش آموزان ادامه دارد.
متاسفانه آموزش تحمیلی مجازی با چاشنی دستور و نگاه غیرکارشناسانه، بحران جدیدی برای مدارس و خانواده ها ایجاد کرده است. اجبار به انتخاب و بکارگیری پیامرسان های داخلی که ضعف امنیتی و ناکارآمدی آنها مشهود و مشهور است.
گویی مقامات وزارت آموزش پرورش بحران کرونا را به اندازه کافی جدی نمی دانند که در این شرایط ناپایدار، اضطراب زا و مبهم، سبب درگیری ذهنی و ایجاد مشغله برای معلمان و خانواده ها می شوند.
در حالی که توصیۀ کارشناسان بهداشت و سلامت حفظ آرامش برای تقویت سیستم ایمنی بدن در مقابله با ویروس کرونا و کاهش تنش و فشار روانی ناشی از قرنطینه خانگی و حواشی پیرامون آن است، مسئولینی که مسئولیت خدمت و حمایت بیش از هجده میلیون دانش آموز و معلم بر دوش آنهاست، بی محابا و بدون دوراندیشی صرفا با مدیریت های دستوری و اجباری و نگاه آمرانه و غیرکارشناسی، دردی بر روزگار کرونا افزوده اند ؛ غافل از این که دغدغۀ معلم و نیازهای واقعی دانش آموز و خانواده در این روزهای مبهم چیست :
1- معلم، دانش آموز و خانواده ها در این روزهای قرنطینه خانگی و شرایط نامناسب اقتصادی کشور، نیازمند اینترنت رایگان یا حداقل با تعرفه مناسب هستند تا بتوانند آموزش را در فضای مجازی ادامه بدهند.
2- معلم و دانش آموز و خانواده نیازمند اینترنت پرسرعتی هستند که برای ارسال و دریافت فیلم آموزشی یک دقیقه ای ، بیش از چند دقیقه وقت نگذارند .
3- نیازمند اینترنت پرسرعت هستند تا مجبور نباشند برای ارسال فیلم از ساعت 3 صبح بیدار باشند.
4- نیازمند اینترنت پرسرعت هستند تا مجبور به استفاده از نرمافزار کم کننده حجم فیلم هم نباشند؛ چون سبب می شود سیستم گوشی همراهشان با مشکل مواجه شود.
5- مدت زمانی که دانش آموز ( از ابتدایی تا دبیرستان ) صرف می کند تا فیلم آموزشی را دریافت کند، آن قدر طولانی است که از حوصله دانش آموز ابتدایی خارج است و باعث کلافگی دبیرستانی ها می شود.
6- تجربه نشان داده است که نصب برخی پیام رسان های داخلی، سبب هنگ کردن یا از کارافتادن گوشی همراه می شود. در این شرایط که دسترسی به خدمات تعمیرات تلفن همراه وجود ندارد، اصرار به نصب این برنامه ها صرفا سبب زحمت و دردسر خواهدشد.
7- معلم و خانواده نیازمند آرامشی هستند تا بتوانند تبعات روحی هفته ها قرنطینه خانگی برای خود و بچه ها را به حداقل برسانند، نه اینکه با موضوعات این چنینی ( کندی سرعت،هزینه اینترنت )
درگیر شوند.
8- در این میان تکلیف دانش آموزان محروم از اینترنت و گوشی هوشمند چیست؟
9- دانش آموزان و خانواده هایی که درگیر معیشت روزانه خود شده اند، در کجای تصمیم گیری مسئولین جای دارند ؟ آیا بهتر نیست به جای پرداختن به پیام رسان داخلی تمام هزینه و
انرژی این کار، صرف کمک به بهبود شرایط اقتصادی و بهداشتی فرزندان آموزش و پرورش شود؟
10 همکارانی که برای گذران زندگی دو شغله محسوب می شوند، در این روزهای سخت درگیر تنش شرمندگی در پیش خانواده هستند. جایگاه پیام رسان داخلی را چگونه می توانید برای او
تعریف کنید ؟
نگاه از بالا به پایین، قیم مابانه و ناچیز شمردن نیازها و اختیارات واقعی معلمان و دانش آموزان تکرار داستان غم انگیز افول آموزش پرورش متمرکز ماست.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اگر به تاریخچه آموزش و پرورش برگردیم تا چند دهه قبل ، آموزش های رایج در مدارس کشور مبتنی بر روش های سنتی ، معلم محور و صرفاً شـنیداری بود. در این روش معلم متکلم و دانش آموزان بیشتر شنونده بودند و حداکثر اقدام تصویری در خصوص موضوعات مورد آموزش، نصب بعضی پوسترهای رنگی بـر روی تختـه سـیاه کلاس و آموزش مجسم مفاهیم با استفاده از برخی وسایل ساده ، ابتدایی و در دسترس بود. پس از این دوره نسبتاً طولانی ، روش دیداری- شنیداری مرسوم شد و در آموزش ها از برخی رسانه ها مانند فیلم، انیمیشن، نماهنگ و … کمک گرفته شد تا به ماندگاری مطالب و یادگیری عمیق دانش آموزان منجر شود . عمده ویژگی روش جدید انتقال مطالب در محیطی جذاب تر و در مدت زمان کمتر بود . در منطقه خاورميانه هم بهترين وضعيت از نظر شاخص دسترسي مدارس به شبکه اينترنت مربوط به کشورهاي قطر، امارات و بحرين است و ايران از نظر اين شاخص در ميان کشورهاي خاورميانه، بالاتر از سوريه قراردارد. اين در حالي است که بر اساس آمار این وب سايت بيش از نيمي از کاربران اينترنت خاورميانه به کشور ايران اختصاص دارند، ولي با اين حال ايران نتوانسته است از نظر شاخص پيشرفت در زمينه اتصال مدارس به اينترنت، جايگاه مناسبي را به خود اختصاص دهد.
اما با ورود تکنولوژی های جدید ارتباطی و تغییر و تحولات شگرف در فن آوری های نوین آموزشی و کمک آموزشی اصطلاحات جدیدی وارد عرصه آموزش و پرورش کشورهای جهان به ویژه کشورهای توسعه یافته شد که از آن تحت عنوان مدرسه هوشمند یاد شد . الگوى اوليه اين مدارس از كشور انگلستان شکل گرفت و بعدها کشورهای دیگری هم به آن گرایش پیدا کرده و اقداماتی برای تحقق آن انجام دادند . شورای عالی آموزش و پرورش کشور ما نیز در سال 1380 موضوع مدارس هوشمند را برای نخستین بار مطرح کرد که با تایید و تصویب در این شورا مقرر شد از سال 81 این مدارس راه اندازی شوند، اما به دلایلی کار متوقف شد تا اینکه با تامین اعتبار و تصویب مجدد مقرر شد به تدریج هوشمندسازی مدارس انجام شود.
رویکرد مدارس هوشمند عملاً از سال 1383 به صورت پایلوت در چهار مدرسه تهران اجرا شد و در سال بعد مراکز استانها به صورت آزمایشی در چند مدرسه ، خود هوشمند سازی را دنبال کردند .
گرچه در آموزش و پرورش در سالهای اولیه اجرای هوشمند سازی مدارس تبلیغات فراوانی صورت گرفت و اعداد و ارقام متعددی از زبان مسئولان اجرایی و ارشد این وزارت خانه عریض و طویل از ابعاد مختلف نرم افزاری و سخت افزاری اعلام گردید و ضمن تجهیز مدارس ؛ آموزش های ضمن خدمت به کارشناسان ، معلمان و دانش آموزان داده شد تا بتوانند خود را با رویکرد جدید تطبیق دهند ، اما باید با جرات و جسارت ادعا کرد که این آموزش ها و تجهیزات نتوانست متناسب با رشد و گسترش علوم و فن آوری های نوین آموزشی در جهان توسعه یابد و همیشه آموزش های رایج در کشورمان از زمان خود عقب تر حرکت می کرد .
با رونمایی از سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در آذرماه سال 1390 و اجرایی شدن نظام آموزشی 3-3-6 موضوع هوشمند سازی مدارس به صورت پررنگ تر در دستور کار قرار گرفت و در همین راستا آموزش و پرورش به نوبه خود با وارد کردن فن آوری های ارتباطی در این عرصه تلاش کرده تا حداکثر بهره برداری را از این دستاورد بشری داشته باشد.
متولیان دستگاه آموزش و پرورش در این سال هوشمند سازی مدارس را یکی از برنامه های دولت عنوان کردند که در مقابله با بازی های رایانه ای مخرب در میان دانش آموزان عملیاتی و اجرایی شده است . آنها معتقدند که هوشمندسازی مدارس، به دانش آموزان این فرصت را می دهد تا بتوانند در محیط مدرسه از امکانات و فن آوری های جدید و نوین در مسیر درس، تحقیق و پژوهش استفاده کنند.
اما در سال 1396 فرایند هوشمند سازی مدارس وارد فاز جدیدتری در دولت شد که از آن تحت عنوان دولت الکترونیک یاد شد . وزارت آموزش و پرورش هم سعی کرد تا ضمن حفظ ماهیت ذاتی خود از فن آوریهای نوین برای ایفای بهتر وظایف آموزشی معلمان استفاده کند و با راهاندازی بخشی به نام هوشمندسازی مدارس سعی کرد تا اولین قدم را در مسیر دولت الکترونیک در این وزارتخانه بردارد .
از طرفی طبق مندرجات برنامه ششم توسعه در بخش بند ICT ، باید تا پایان کار دولت دوازدهم امکان دسترسی الکترونیکی به کتب درسی، کمک آموزشی، رفع اشکال، آزمون و مشاوره تحصیلی، بازی های رایانهای آموزشی، استعداد سنجی و آموزش مهارتهای حرفهای برای دانش آموزان فراهم شود که اخیراً این موضوع هم جزء اولویتهای تصویب شورای عالی فضای مجازی قرار گرفته است.
نکته جالب تر این موضوع اینجاست که بر اساس ماده ۶۹ قانون برنامه ششم توسعه، باید ارائهی مهارتهای فنی و اجتماعی بهصورت رایگان برای تمامی دانشآموزان شهرهای زیر ۲۰ هزار نفر و روستاها و حاشیه شهرهای بزرگ صورت بگیرد.
از آنجاکه پیش فرض استفاده از فن آوری های نوین در مدارس وابسته به راه اندازی شبکه اینترنت است ، بد نیبست که به گزارش مجمع جهانی اقتصاد از نظر شاخص دسترسي مدارس به اينترنت در سال 2019 هم اشاره کنیم که بر اساس این گزارش ايران از ميان 142 کشور، در رتبه 118 قرار دارد. در اين ردهبندي کشورهاي ايسلند، سوئد، استوني، فنلاند، هلند، سنگاپور، قطر، دانمارک، سوئيس و کره جنوبي با کسب بالاترين نمره، ردههاي اول تا دهم را از آن خود کردهاند و کشورهاي بوروندي، يمن، آنگولا، چاد وهائيتي در پايينترين رده جدول دسترسي به اينترنت در مدارس قرار گرفتهاند. همچنين، چين پرجمعيتترين کشور جهان در اين ردهبندي رتبه 28 را به خود اختصاص داده است. در منطقه خاورميانه هم بهترين وضعيت از نظر شاخص دسترسي مدارس به شبکه اينترنت مربوط به کشورهاي قطر، امارات و بحرين است و ايران از نظر اين شاخص در ميان کشورهاي خاورميانه، بالاتر از سوريه قراردارد. اين در حالي است که بر اساس آمار این وب سايت بيش از نيمي از کاربران اينترنت خاورميانه به کشور ايران اختصاص دارند، ولي با اين حال ايران نتوانسته است از نظر شاخص پيشرفت در زمينه اتصال مدارس به اينترنت، جايگاه مناسبي را به خود اختصاص دهد.
تردیدی وجود ندارد که با تحقق هوشمند سازی مدارس دانشآموزان ميآموزند انبوهي از اطلاعات را پردازش كنند و از اين اطلاعات در جهت يادگيري بيشتر استفاده كنند و حتي ميتوانند با منابع علمي جهان و معلمان و بچههاي مدارس ديگر ارتباط برقرار كنند.
فارغ از اینکه هوشمند سازی مدارس در پیشبرد فرایند تعلیم و تربیت می تواند نقش به سزایی ابفا کند، اما سوال اساسی اینجاست که چرا آموزش و پرورش در این دو دهه که از شکل گیری رویکرد هوشمند سازی مدارس و تحقق دولت الکترونیک سپری می شود در دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده آن چنان که باید و شاید موفق عمل نکرده است ؟
گرچه در این سالها اتقاق نظر واحدی بین سیاست گذاران این دستگاه وجود نداشت و در درون این دستگاه تردیدهای قابل ملاحظه ای در نگاه به فناوری های نوین وجود داشت ،اما باید با جسارت اعلام کرد که نمی توان در مقابل سرعت خیره کننده رشد و گسترش فن آورهای نوین ارتباطی در جهان مقابله کرد و یا رویکرد انفعالی را در پیش گرفت .
باید پذیرفت که جهان امروز به مثابه دهکده جهانی است که تعامل و ارتباط جزء لاینفک آن است و در این جهان پهناور به هیچ عنوان نمی توان جلوی گسترش اطلاعات و علوم را گرفت بلکه باید با خلق نوآوری و خلاقیت های جدید تلاش کرد تا تاثیر گذاری بر این فرایند را غالب کرد و به یادگیرندگان عرصه تعلیم و تربیت هم مهارت استفاده درست و رویارویی صحیح واصولی با این تکنولوزی ها را آموخت .
بحران کرونا ویروس در ایران و جهان فرصت مناسبی است تا به مطالعه واقعیت هوشمند سازی در مدارس پرداخته و موقعیت خود را در این عرصه پیدا کنیم .
در حالی که قریب به یک سال از دولت دوازدهم باقی است در خوش بینانه ترین حالت باید اعلام کرد که کمتر از 30 درصد اهداف هوشمندسازی و نه در حالت ایده آل آن تحقق یافته و آموزش و پرورش راه های نرفته بسیاری را در پیش دارد .
در حالی که می بایست آموزش وپرورش در این بحران زیر ساخت مناسب را برای آموزش های مجازی به دانش آموزان داشته باشد و مدارس هم مرکز ثقل این آموزش ها و بستر حرکت به سمت آموزش های مجازی و آنلاین قرار گیرند ؛ دیدیم که این وزارت خانه برای دسترسی بهتر و بیشتر دانش آموزان دست به دامن شرکت های خارج از این دستگاه و پیام رسان های داخلی گردید تا با صرف هزینه های هنگفت بتواند مسیر نرفته را یک شبه طی کند .
با وجودی که تاکنون این پیام رسان ها نتوانسته اند بستر مناسب را برای آموزش های آنلاین و دسترسی دانش آموزان مهیا کنند ولی لازم است تا آموزش و پرورش در روش ها و اهداف خود تجدید نظر کرده و با رعایت اصول دانایی و توانایی بستر مناسب را برای به کارگیری نیروهای متخصص و مجرب در این حوزه فراهم کند و با تکیه بر نیروهای خلاق و توانمند خود بر روی سرمایه های پنهان خود در این دستگاه عالمانه و هوشمندانه سرمایه گذاری کند و اجازه ندهد تا حواشی خسته کننده وهزینه ساز بر آموزش و پرورش سایه بیاندازند .
در پایان به ذکر سخنی از رهبر معظم انقلاب در دیدار معلمان برگزیده سراسر کشور اشاره می کنم که سیاست زدگی را برای آموزش و پرورش به سم تشبیه کرده و خاطر نشان کردند که آموزش و پرورش باید ضمن داشتن بینش سیاسی عمیق از سیاست زدگی اجتناب کند و اجازه ندهد تا سیاست زدگان بر روند صحیح حرکت در این دستگاه که در توسعه پایدار نقش نقش اساسی دارند خلل وارد کنند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید