وقتی دلالان و لابی گران حوزه آموزش و پرورش به میدان می آیند ، به عنوان یک منتقد و کنشگر فرهنگی که در طول مدت فعالیتم مسایل مرتبط با حوزه آموزش و پرورش به خصوص کش و قوس های معرفی و انتصاب وزرا را دنبال کرده ام و تقریبا بیشتر فعالین فرهنگی و دبیران کل احزاب معلمی را با جزییات شخصیتی و تشکیلاتی می شناسم؛ برای تشخیص بین حق و باطل یک اصل برای خودم تعریف کرده ام که فلان دبیر کل یا بهمان حزب اگر با معرفی وزیری همراهی و حمایت کرد؛ قطعا فرد مورد نظر واجد شایستگی مقتضی نبوده است و پایگاه مردمی لازم را در بدنه فرهنگیان و اذهان عمومی نداشته که دست به دامان دلالان و لابی گران حوزه آموزش و پرورش شده تا با دادن چند پست و امتیاز حمایت و شوی رسانه ای کاذبی را به اجرا درآورند تا خلا عدم حمایت بدنه فرهنگیان به چشم نیامده و کاندیدای مورد نظر را از گذرگاه رای اعتماد مجلس به سلامت بگذرانند.
همگی ما نیک به یاد داریم که دو سال پیش و همزمان با آغاز دور دوم ریاست جمهوری جناب روحانی که اسامی مختلفی جهت تصدی وزارت در اخبار عمومی فرهنگیان معرفی می شد؛ یکی از دبیران تشکل های فرهنگیان از هول حلیم اخذ چند پست و امتیاز؛ اولین کاندیدای مطروحه را گزینه حزب خودش معرفی نمود و جالب تر اینکه وقتی گزینه دیگری معرفی می شد با چرخشی قهرمانانه کاندیدای بعدی را گزینه حزبش عنوان می نمود و پس از کش و قوسهای مختلف و در نهایت با معرفی بطحایی به مجلس شورای اسلامی؛ گزینه مورد نظر و نهایی به نام ایشان تغییر آفتابگردانی داد .
این که پس از انتصاب بطحایی به عنوان وزیر آموزش و پرورش چه افرادی از حزب مورد نظر در وزارتخانه و ادارات آموزش و پرورش پست گرفتند را همه فعالان فرهنگی به خاطر دارند اما سهم و امتیاز ویژه جناب بزرگ دلال فرهنگی؛ قرارداد خارج از روال حدود یک میلیارد تومانی دو مدرسه خرید خدمات آموزشی سادات و بومهن بود که شیرزاد عبداللهی به تفصیل در رسانه صدای معلم افشاگری و انتشار دادند.
آری؛ حکایت دیگی ست که ملاک شایستگی آن جوشیدن برای یک عده خاص است و اینکه فردای روز چه بر سر مجموعه بزرگ و حیاتی آموزش و پرورش خواهد آمد؛ به حاشیه و محاق خواهد رفت و مطالبات حدود یک میلیون و هفتصد فرهنگی شاغل و بازنشسته و بیش از چهارده میلیون دانش آموز؛ در قیل و قال و هیاهوی انتصاب و تبریک و تعریف و تمجید ها؛ گم خواهد شد.
در دوره معرفی و سرپرستی سید جواد حسینی به لحاظ ویژگی های شخصیتی و عملکردی ایشان به خصوص شناخت خوبی که از آموزش و پرورش به واسطه معلم و از جنس بدنه فرهنگیان بودن ؛ داشتند؛ فرصت و مجالی جهت این بزرگ لابی گران و شایسته دلالان به وجود نیامد و سکوت و انفعال شان همگان را بر صدق ادعاها و تلاش های مستمر سید جواد حسینی به باور رساند و کورسوی امید را در بدنه فرهنگیان دوباره روشن نمود تا بر اساس همان قاعده بالا که ذکر شد ؛ عدم حمایت و همراهی آن فرد خاص؛ دال بر لیاقت و شایستگی و داشتن پایگاه اعتباری سید جواد حسینی در افکار عمومی و بین فعالان صنفی فرهنگیان باشد.اما بنا به دلایل نامعلومی این صحنه به ناگاه دگرگون شد و با معرفی حاجی میرزایی توسط دولت بی تدبیری؛ بزرگ دلالان و لابی گران به میدان آمدند. همانانی که در کش و قوس طرح استیضاح های مجلس؛ سنگ بطحایی را بارها بی توجه به وضعیت اسفناک معلمان و مدارس کشور به سینه زدند و این استیضاح ها به مثابه تحریم برای رانت خواران؛ نعمت و سفره ای گسترده برای آن عالیجنابان گردید و در غم فراق عزل نابه هنگام بطحایی توسط دولت مرثیه سرایی نمودند و ایشان را وزیری اندیشمند خطاب کردند و خلا ایشان را فقدان و هزینه ای سترگ برای معلمان و آموزش و پرورش قلمداد نمودند.
دوباره موسم گستردگی این خوان نعمت فرا رسیده و افراد همیشگی به صحنه آمده اند و بر کوس حمایت و پشتیبانی کاندیدای فعلی کسب کرسی وزارت کوبیده اند.
علی رغم سابقه و رزومه ضعیف حاجی میرزایی در حوزه آموزش و پرورش و مخالفت بسیاری از فعالان و کنشگران صادق فرهنگی؛ دوباره همان اصل مورد نظر روشنگر و چراغ لاله مسیر ظلمت پیش پای معلمان و دانش آموزان کشور خواهد بود تا بدانند که این بار نیز مطالبات به حق آنان که ضامن اعتلا و آبادانی میهن اسلامی مان است؛ به بازیچه دلالان و سیاست بازان گرفته شده و علی رغم وضعیت بحرانی کشور و نومیدی اکثریت مردم و معلمان؛ قاتلان امید و حامیان بی تدبیری در حال جولان دادن اند.
امید است این بار بزرگ دلالان به گندم ری دل خوش نکنند که نزدیکی ایام انتخابات و رای اعتماددهی دوباره مردم و معلمان به نمایندگان خود در مجلس شورای اسلامی؛ وکلای آنان را بر این واخواهد داشت تا مسیر متفاوتی را دنبال نموده و بر سر منافع جامعه بزرگ آموزش و پرورش؛ تسامح و تساهل به خرج ندهند و به احتمال قوی کاندیدای ضعیف معرفی شده توان عبور از گذرگاه رای اعتماد مجلس را نخواهد داشت و بزرگ دلالان به مثابه شعر ذیل به مقصود نرسند:
خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم
دیبا نتوان بافت از این پشم که رشتیم
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه تشکل ها/
پیش تر ؛ مجمع فرهنگیان ایران اسلامی در بیانیه ای حمایت کامل خویش را از وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش اعلام کرد . ( این جا )
در بخشی از این بیانیه چنین آمده بود :
" در پی پذیرش استعفای سید محمد بطحایی، از طرف رئيس جمهور، دكترسيدجواد حسيني به عنوان سرپرست وزارتخانه آموزش و پرورش معرفی شد. اگرچه معرفی دکترحسینی با بازتاب های مثبت فرهنگیان و تشکل های صنفی- سیاسی مواجهه شد و توقع اين بود كه دكتر حسيني براي اخذ راي اعتماد معرفي شود ولی شرایط و تقدیر به گونه ای دیگر رقم خورد.
این تشکل در پایان آورده بود :
با عنایت به موقعیت کنونی کشور، ویژگی ها و خصایص فردی آقای حاجی میرزایی؛ شورای مرکزی "مجمع فرهنگیان ایران اسلامی" تصمیم گرفت حمایت خود را از جناب آقای محسن حاجی میرزایی اعلام نماید و در جهت معرفی هرچه بیشتر او برای کسب راي اعتماد از مجلس شورای اسلامی نهایت تلاش خود را به عمل آورد. "
« صدای معلم » از این تشکل پرسش کرده بود :
" لازم است اعضای مجمع فرهنگیان ایران اسلامی شفاف توضیح دهند که ارتباط و دوستی سیدمحمد بطحایی با محمدباقر نوبخت رئیس سازمان برنامه و بودجه که زمانی معاون ایشان نیز گردید و نیز حضور علی اللهیار ترکمن از سازمان برنامه و بودجه که در حال حاضر به مدت 2 سال معاونت برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش را بر عهده دارد ؛ چه حاصل و یا دستاوردی برای معلمان و مطالبات آنان داشته است ؟
چرا مجمع فرهنگیان ایران اسلامی » در برابر فرهنگ امنیتی ایجاد شده در وزارت بطحایی و شکایت علیه معلمان منتقد و رسانه های مستقل موضع " سکوت " را انتخاب کرد ؟ "
« صدای معلم » در پایان آورده است :
" از فردی که آمدن خود به این مجموعه بزرگ و مهم را محصول و دستاورد " تقدیر " می داند خیلی نباید انتظار تحول و خلاقیت داشت .
خیلی نمی توان روی استقلال ، صلابت شخصیت ، شهامت و کارآمدی وی حساب باز کرد .
خیلی روی مدیریت علمی و اشاعه آن آن که حلقه مفقوده در نظام روابط فردی و میان فردی جامعه و کلید پویایی و توسعه آن است حساب نکنید ! "
« سازمان معلمان ایران » در بیانیه ای خطاب به نمایندگان مجلس شورای اسلامی ضمن ابراز نگرانی از وضعیت موجود پرسش هایی را مطرح کرده است :
" یا هدف اکتفا به وضع موجود است ؟ آیا بناست وزیر فقط وزارتخانه را اداره کند و چرخش را بچرخاند؟
آیا اطلاعات دقیق و تخصصی ای از وضعیت این وزارتخانه و مشکلات عدیده آن موجود است ؟
رای و نظر جامعه فرهنگیان و تشکل های معلمی و صاحب نظران از اهمیت برخوردار است؟ تجربه و تخصص و خلاقیت وشایسته سالاری ، فقط شعار است ؟
تعلیم و تربیت چهارده میلیون نفر سرمایه انسانی ، اهمیت دارد؟ "
متن کامل این بیانیه که در اختیار این رسانه قرار گرفته است به شرح زیر است .
بعد از استعفای غیر منتظره بطحایی در 16 خرداد ماه که برخی علتش را داوطلبی نمایندگی مجلس و برخی حمایت از حقوق معلمان ارزیابی کردند ، با رسانه ای شدن انتصاب ایشان به ریاست سازمان سما دانشگاه آزاد ، مجدد جامعه فرهنگیان ماندند و چالش های انباشته .
در نهایت روز 19 خرداد ماه بعد از مطرح شدن برخی نیروهای ستادی و گمانه زنی ها ، در تلاطم چالش های کوچک و بزرگ ، سید جواد حسینی سکاندار این کشتی طوفان زده شد و از همان ابتدا هجمه های اصولگرایان به سمت ریاست دولت دوازدهم خبر از یک انتخابی چالش برانگیز می داد که نگارنده سطور طی یادداشتی در خبرآنلاین همه تشکل های فرهنگی اصولگرا را به آرامش ،حمایت از سیاست های دولت و پرهیز از پیش داوری در خصوص عدم صلاحیت حسینی به عنوان وزیر آتی فراخواند .
مشی غالب دولت اعتدال در حوزه تعلیم و تربیت ، معمولا عدم حمایت از وزرای چالش زا و حاشیه ساز بوده که استعفای فانی ، کنار گذاشتن دانش آشتیانی در آستانه انتخابات 96 ، استعفای بطحایی و عدم معرفی حسینی به عنوان وزیر پیشنهادی، که اتفاقا توانسته بود با تلفیق تجارب مدیریتی خود در دو حوزه آموزش و سیاست ، اقبال نسبی فرهنگیان را به دست آورد ، خود گواه بر این مدعی است . دولت اعتدال بنا به دلایلی نامشخص تاکنون در انتخاب وزرای آموزش و پرورش چندان وقعی به اقبال یا عدم اقبال جامعه فرهنگیان ننهاده و صرفا مبتنی بر محاسبات مشاوران خود عمل کرده است که برون داد آن، نتایج قابل دفاعی نداشته و علی رغم همه تلاش ها در حوزه آموزش و پرورش از ستاد تا صف کماکان شاهد نوعی سر در گمی، انحراف نسبی از برنامه ها، لاینحل ماندن بسیاری از چالش ها و بروز چالش هایی نو ظهور همچون طرح معلم تمام وقت هستیم که پرداختن به آن در این مجال نمی گنجد و فقط به این نکته بسنده می شود که جا دارد طیف اعتدال در فرصت باقی مانده از عمردولت دوازدهم ، تمام قد در سیاست شبه خصوصی سازی ملایم آموزش و گذاردن هزینه آن در سبد خانوار تجدید نظرکرده، در صورت رای اعتماد مجلس به حاجی میرزایی بر خلاف گذشته به تحقق وعده ها در خصوص تسویه کامل مطالبات 10 هزار میلیاردی فرهنگیان ، ترمیم دریافتی حقوق در مهرماه مبتنی بر قانون رتیه بندی مصرح در برنامه ششم توسعه وتامین کسری بودجه 10 هزار میلیاردی سال 98 از محل در آمدهای قابل وصول ، همت گمارد تا شاید اعتماد خدشه دار شده جامعه فرهنگی بعنوان بزرگترین سرمایه های اجتماعی که اتفاقا خود مولد این سرمایه اند، ترمیم یابد.
پیشنهاد می شود مقام عالی وزارت از طرح هر برنامه ای نو در جهت تحقق زیر نظام های سند تحول صرف نظر کرده و تمرکز خود و مشاوران امین ، حاذق و کارآمد شان را بر برون رفت از چالش هایی بگذارند که تا کنون 14 وزیر در راستای تحقق آن ،همه مساعی خود را به کار بستند اما قاطبه ایشان نتوانستند اعتماد جامعه فرهنگیان را جلب کنند.
بی تردید به جز در دولت ششم و تا حدی دولت دهم ، وزرای پیشین به دلیل عدم تعامل سازنده با هیات دولت ، عدم مقبولیت لازم در جامعه فرهنگیان و خلاء مشاورانی مستقل برآمده از بدنه فرهنگیان در قالب سازمان متخصص و منسجم نظام معلمی ، نتوانستند در تغییر نگاه مصرفی به این حوزه از سوی روسای دولت و هیات وزیران موفق عمل کنند .
به اعتقاد کارشناسان این حوزه ، در طول 4 دهه گذشته تمامی دولتهای دوازده گانه کم و بیش علی رغم وجوه افتراق در خط مشی ها ، وجه اشتراک ایشان، عدم اعتقاد عملی به آموزش و پرورش به عنوان زیربنای توسعه متوازن و پایدار بوده است که سهم ناچیز آن از تولید ناخالص داخلی (GDP ) و کاهش 7 درصدی سهم ان از کل بودجه عملیاتی کشور طی 10 سال اخیر گویای این موضوع است.
امید است با عنایت به حضور دیرینه وزیر پیشنهادی در هیات دولت و موسسات دولتی از این نقطه قوت در راستای تغییر نگرش دولتمردان به آموزش و پرورش بهره جوید و در نهایت آن که به جای تدوین برنامه های خاص با اجرای خاص برنامه های قایل اتکای موجود راه برون رفت از چالش های موجود را هموار سازند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
تاکنون دانش آکادمیکِ وزرای آموزش و پرورش و رزومه قوی، بدون «شجاعت در رفتار» راه به جایی نبرده است. برای تغییر در آموزش و پرورش، صرفاً، سواد و دانش آکادمیک و حتی افکار شجاعانه کافی نیست، رفتار شجاعانه و جرأت تغییر شرط لازم است. شاهد مثال، وزرایی هستند که "تحولگرایانه" شروع کردند ولی "محافظه کارانه" ادامه دادند و دست آخر خود به فاکتور ضدتوسعه و پیشرفت در آموزش و پرورش تبدیل شدند.
سال هاست سطح تحلیل مسائل آموزش و پرورش در مرحله «مسأله شناسی و تبیین» متوقف شده، باید از درجازدن در مرحله تحلیل و توصیف مساله عبور کنیم. به همین دلیل در فضای عمومی کشور (نه آکادمیک) تحلیل های راهبردی و راه گشا برای اکنونِ آموزش و پرورش کمتر به چشم می خورد.
فقدان رویکرد اجتماعی در سیاستگذاری های آموزشی و ضریب پایین ریسک پذیری مدیریتی در آموزش و پرورش به وضوح قابل مشاهده است و همین دو مؤلفه به "درخودفروماندگیِ" وزارت آموزش و پرورش از حیث کارآمدی انجامیده و از توانِ تأثیرگذاریِ نهاد تربیت را در سپهر عمومی جامعه و خانواده ایرانی کاسته است.
بسیار تعجب آور است که در دهه چهارم انقلاب، هنوز برای کاهش سنّ مدیران و تغییر مدل ارتباطی در این دستگاه بزرگ، متناسب با زبان زمانه، مقاومت وجود دارد. فضای سازمانی وزارت آموزش و پرورش را باید برای ورود مدیرانی با اندیشه های پویا و جسور و عبور از سبک های کلیشه ای فراهم کرد. مدیران و کارشناسانی که قدرت اتصال آموزش و پرورش را به حوزه عمومی دارند.
باید از اصرار بر تداوم سبک های مدیریت ناتوان پرور دست کشید و این دست کشیدن، قدرت ریسک بالا و نهراسیدن از هزینه هایِ تغییر عادت را می طلبد.
از سویی، اخیراً به موازات معرفی وزیر پیشنهادی از سوی رییس جمهور، نقدها و نظراتی مطرح می شود که در کنار وزین بودن برخی از این تحلیل ها اما یک نکته در بعضی دیگر مغفول مانده و آن صراحت لهجه برخی منتقدانی هست که در دوره های گذشته، خبری از نقادی نویسی این نویسندگان نبود و نهایتِ موضعی که در برابر تمام شتابزدگی ها و کژکارکردی های وزرای وقت داشتند، «سکوت» بود.
اما و صد البته؛
توانِ پیشگیری از تبدیل فضای سازمانی آموزش و پرورش به سازمان رأی جناحین، و پافشاری بر انتصابات بر مدار شایستگی های حرفه ای و تخصصی و همچنین پرهیز از انتصابات دامادمحور، فرزندمدار و یا باجناق گرایی و امثالهم را می توان از جمله اولویت های فوریتی برای بهبود وضعیت دستگاه آموزش و پرورش دانست.
همه این ها، شرطِ ضروریِ بالا بودن ضریب ریسک پذیری و شجاعت در رفتار را در کنار سواد و تجربه سیستمی وزیری مطلوب برای آموزش و پرورش نشان می دهد. وزیری که مشورت کند و پایِ تحول بایستد.
کانال تربیت و توسعه
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر آمد ( این جا ) ؛ یکشنبه 13 مرداد 1398 سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در سلسله نشست های " بزم اندیشه " میزبان دکتر عادل پیغامی استاد دانشگاه امام جعفر صادق ( ع ) با موضوع " کالبد شکافی سند 2030 " بود .
این استاد دانشگاه با 15 دقیقه تاخیر در نشست حضور پیدا کرد و بابت تاخیر خویش از حاضران عذرخواهی نکرد .
کارشناس علمی نشست دکتر سوزنچی ایشان را چنین معرفی کرد :
" دکتر عادل پیغامی چند سالی است که در حوزه اقتصاد با این جا همکاری دارند .آقای دکتر پیغامی دکترای علوم اقتصادی دارند ، عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق هستند ، عضو برخی انجمن های بین المللی از جمله انجمن بین المللی مدرسان اقتصاد گیت ، انجمن بین المللی اقتصاددانان هترودوکس ، ایشان مدتی معاون آموزشی دانشکده اقتصاد امام صادق بودند الان هم معاون پژوهش آن دانشگاه هستند ، در زمینه های بین المللی فعالیت های بین المللی دارند .گفتند : نگویید این ها را اما من می گویم تا دوستان بدانند که ممکن است بپرسند ایشان که رشته اقتصاد هستند چه ربطی به سند 2030 دارد .از جمله کارهای ایشان برگزاری یک دوره بین المللی چندجانبه با مشارکت بانک توسعه اسلامی ، دانشگاه دافتروی لندن ، موسسه علمی آموزشی مارک فیلد لندن و دانشگاه بین المللی اسلام آباد و دانشگاه امام صادق است و آثار متفاوتی هم در زمینه های اقتصاد اسلامی ، هم در زمینه های اقتصاد مقاومتی ، هم در زمینه های مرتبط از جمله اقتصاد سیاسی جهانی ترجمه کتاب اقتصاد رسانه دارند .در عرصه های فرهنگی هم حضور جدی و فعالی دارند و رشته اقتصاد را کاملا اقتصاد محض نمی بینند .
عادل پیغامی در این نشست 50 دقیقه سخنرانی کرد .
پس از سخنرانی معاون پژوهشی دانشگاه امام صادق ( ع ) و در بخش پرسش و پاسخ ، آقای باقری از کارمندان سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی مانع از طرح پرسش توسط مدیر صدای معلم گردید .
با این حال هنگام طرح پرسش توسط مدیر صدای معلم علی رغم آن که محتوای سوالات از متن سخنرانی انتخاب شده بود ؛ دکتر عادل پیغامی به کرات سخنان علی پورسلیمان را قطع کرد .
این استاد دانشگاه در ابتدای سخنرانی خویش گفته بود :
" طبیعتا عرایض بنده خیلی اطلاعات نمی خواهد به شما منتقل کند ، بیشتر همان بخش اندیشه و سوالات است که دوست دارم بزرگواران ذهنشان درگیر سوال بشود .
پیغامی تاکید کرده بود : " در عرض 45 دقیقه باید آن را بگویم و بیشتر دوست دارم گفت و گو و سوال و جواب باشد و با همدیگر گفت و گو کنیم و با هم بیندیشیم."
گفتنی است در گفت و گویی که به تازگی صدای معلم با نعمت الله فاضلی در مورد انتخاب وزیر آموزش و پرورش داشت ایشان تاکید کرده است : " اگر آموزش و پرورش امر عمومی شده بود هر فردی به خودش این جسارت را نمی داد که وزیر آن شود ! ( این جا )
در این بخش ، پرسش و پاسخ مدیر صدای معلم و عادل پیغامی را می خوانیم .
گروه گزارش/
علی رغم آن که آموزش و پرورش با جمعیت پرسنلی 930 هزار نفر و جمعیت دانش آموزی حدود 14 میلیونی مخاطب بیش از 40 میلیون ایرانی در سراسر کشور و حتی خارج از مرزهای آن است اما موضوعات و چالش های آن از دیوارهای مدرسه و اداراتش فراتر نرفته است .
آری !
" آموزش " علی رغم گستردگی و وسعت آن و تاثیر مستقیم آن بر زندگی ایرانی ها حساسیتی برای ذی نفعان تولید نکرده است .کمی پیش از آغاز مهر ماه و چند روز پس از آن آموزش و پرورش به موضوع مهم و اولویت خانواده ی ایرانی تبدیل می شود اما پس از آن دیگری کسی کاری به آن و بحران هایش ندارد مگر آن که حادثه ای دل خراش و یا مهم توجه افکار عمومی را به خویش جلب کند .
تا زمانی که آموزش و پرورش اولویت دائمی خانواده ها و مردم نشود اواویت دولت و حاکمیت هم نخواهد بود .
در این راستا و بر اساس این خط مشی صدای معلم از جامعه علمی ، دانشگاهی و آکادمیک کشور دعوت می کند تا به این دستگاه و چالش های ورود کنند .
این رسانه بر اساس دکترین خویش گفت و گوی تفصیلی را با دکتر نعمت الله فاضلی استاد دانشگاه و منتقد مسائل آموزشی انجام داده است.
این گفت و گو را می خوانیم .
همواره همه وزرای آموزش و پرورشی که در ادوار گذشته از طرف دولت به مجلس معرفی شده اند با ویژگی های ممتاز اخلاقی و رفتاری و متصف به صفات برجسته ای مثل اخلاص ، تخصص ، تعهد ناب ، پاکدستی ، توانایی های خاص مدیریتی ، قدرت برتر لابی گری با لایه های مختلف و سطوح متفاوت حاکمیتی ، ظرفیت های چانه زنی در جلب و جذب بودجه و اعتبارات سازمانی و تعامل کارساز و مؤثر با نمایندگان مجلس و.... بودند و حتی طرفداران پیدا و پنهان آخرین وزیر آموزش و پرورش دولت روحانی صراحتأ در مجامع رسمی و غیررسمی و رسانه های متعددی اذعان داشتند که جناب بطحایی علاوه بر خصوصیات متمایز انسانی و اسلامی و تجربیات انباشته سه دهه اخیر در بدنه بزرگترین سازمان ملی کشوری و با پوشش جمعیتی چند میلیونی مصمم است به جهت سوابق درخشان و حضورش در معاونت سازمان برنامه و بودجه کشوری و ارتباط کاری تنگاتنگ با جناب آقای نوبخت بیشترین توفیقات را در تخصیص اعتبارات مورد نیاز حاصل نموده و همه مطالبات متراکم سالیان گذشته را در راستای تأمین معاش و معیشت مطلوب فرهنگیان وصول و یکجا تسویه نماید .
این در حالی است که نه تنها وزیر سابق ، کامیابی قابل عرضه ای در مسیر جلب رضایت معلمان و اهداف کلان آموزش و پرورش نداشتند بلکه بدون مسئولیت پذیری لازم و پاسخگویی مناسب به افکار عمومی و جامعه فرهنگیان و اعتراف به ضعفهای مدیریتی و دوری از اهداف و برنامه های اعلامی و شعارهای روز اخذ رأی اعتماد نمایندگان از ادامه کار در دولت و وزارتخانه متبوع کنار کشیده و کوه هایی از مشکلات جدید را بر رشته کوههای موجود گذشته افزوده و سبب آشفتگی و بی سروسامانی بیشتری نیز گردیدند .
لازم به یادآوری است که وزرای قبلی نیز سرنوشت مشابهی را تجربه کرده و نتوانستند نام نیکی از خود در صفحات تاریخ آموزش و پرورش ایران به یادگار گذارند .
رفتار عملی جناب آقای بطحایی در استعفای مشکوک و با چراغ خاموش و اصرار بر شکست غول کنکور و خلق فضای با نشاط در مدارس و پافشاری تام به پایداری در برابر کانون های قدرت و ثروت و مؤافقت عجولانه رئیس جمهور محترم با همه وعده های مستمر اصلاح نابسامانی ها چنان اسباب اعجاب و شگفتی همگانی را فراهم آورد که گویی هیچ مقصد و مقصودی از این رفت و آمدها نداشته و هیچ تعهد الزام آوری در مقابل میلیونها انسان تحت مسئولیتش در میان نبوده است .
هجوم سیل آسای دانش آموزان بدون منظور کردن علایق و ویژگی ها و توانایی های فردی به رشته تجربی و خالی ماندن بخش اعظم ظرفیت مدارس در رشته های علوم پایه و انسانی و..... ، شکل گیری بازار مکاره میلیاردی کلاس های کنکور ، تنوع و تکثر مدارس ، اخذ شهریه از اولیا با لطایف الحیل و سرگردانی آنها در انتخاب مدرسه دلخواه ، تشدید مشکلات معیشتی و مزمن معلمان ، اجرای ناقص قانون نظام هماهنگ پرداخت ، تعویق و تأخیر چندین ساله طرح رتبه بندی معلمان و هزاران درد دیگر به تدریج در راه فرهنگ و فرهنگیان پدیدار گشته و هرگز التیام نیافتند .
این کج روی ها و کج اندیشی ها ی ممتد و مستمر که گاه بر زبان خود مسئولان و کارگزاران نظام سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی جاری می شود حاصل عجز و درماندگی و بی تدبیری وزرا و مدیران اسبق و ناتوانی وکلای خواب آلود و غفلت زده ای است که مشترکأ این وضعیت نامطلوب را سامان داده اند .
اکنون که آقای محسن حاج میرزایی با تدابیر و مصلحت اندیشی های دولت روحانی به عنوان سکاندار وسیع ترین و زیربنایی ترین وزارتخانه ایران معرفی گردیده اند پیشنهاد می گردد حضرت ایشان در این چند روز باقیمانده از روز رأی اعتماد مجلس ، جلسات نقد و تحلیل جدی و رسمی با همه وزرای قبلی ، مجامع علمی ، دانشگاهی و کانون های صنفی فرهنگیان برگزار نمایند و از نزدیک و بدون محافظه کاری های رایج و مرسوم ، میزان و عمق نارسایی ها و پیچیدگی های متنوع و متعدد آموزش و پرورش کشورمان را با تجربیات و توانمندی های خود سنجیده و در صورتی که قابلیتها و پایگاه اندیشه و هنر مدیریت خود را فراتر از اقران و وزرای پیشین خود ارزیابی و تفسیر نمایند برای حضور در خانه ملت و ارایه برنامههای خود اعلام آمادگی نمایند در غیر این صورت و صلاحدید مشاوران و همراهان فکری دلسوز از این امر حیاتی و تاریخی اجتناب نمایند تا در صورت کسب رأی و ناکامی در اجرای اهداف خرد و کلان نهاد تعلیم و تربیت ، مانند اسلاف خود کارنامه مردودی را از دست معلمان این مرزبوم دریافت ننمایند .
سخن آخر
نمایندگانی که داعیه استقلال فکری و عملی داشته و عنوان عصاره فضایل یک ملت فهیم و رشید را با خود یدک می کشند و همواره در نطق های پیش از دستور و برنامه های اعلامی و شعارهای تبلیغاتی در تحقق رفع مشکلات انبوه معلمین و رشد و شکوفایی اندیشه و تفکر آینده سازان این سرزمین قلم فرسایی می کنند شایسته است برای اولین بار اهمیت و جایگاه واقعی آموزش و پرورش را دریافته و در ایام باقیمانده از عمر این مجلس و فارغ از هر گونه تبانی نفرت آلود ، جریان سازی های بی منطق سیاسی ، روابط پشت پرده مفسده انگیز و خارج از عرف ، مصلحت اندیشی ، سازشکاری خائنانه و حب و بغض های عوامگرایانه در روز رأی گیری تنها به مصالح ملی و منافع ملت و اجرای عدالت دقیق آموزشی بین فرزندان این مملکت بیندیشند و مطمئن باشند که سپردن سرنوشت جامعه با یک انتخاب ، چنان حیاتی و اساسی است که آثار مفید یا زیانبارش دامن میلیونها انسان امروزی را گرفته و حتی در اصلاح یا تباهی نسل آتی هم دخیل و سهیم خواهند بود .
نگاه های پرسشگر نسل امروزین و قضاوت های آیندگان ناظر عملکرد شماست .
کاری که در دولت ها و مجالس گذشته با بی توجهی های مفرط و به دلایل واهی مغفول واقع شده و اثرات تلخ و ناگوارش را امروزه در همه ابعاد زندگی لمس کرده و مسئولین فعلی و وزرای قبلی را مؤثر و مقصر این اتفاقات ناخوشایند می شناسند .
اقبال لاهوری چه زیبا سروده است :
خدا آن ملتی را سروری داد
که تقدیرش به دست خویش بنوشت
به آن ملت سر و کاری ندارد
که دهقانش برای دیگران کشت
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
روزنامه ابتکار نوشت :
رونالدینیو شاعر فوتبال، دریبل ویژهای داشت که در آن با نگاه کردن یا وانمود کردن به حرکت به یک سمت، به سمت دیگر پاس میداد یا حرکت میکرد و این چنین مدافعان را هاج و واج باقی میگذاشت. این شیوه رونالدینیو، امروز مثال خوبی از برخی حرکتهای افراد و به ویژه سیاستمداران است؛ به عنوان مثال، آنجا که بر خلاف همه پالسها، گمانهزنیها و اخبار، ناگهان حرکتی میکنند که نه تنها حریف که هواداران خودی هم انگشت به دهان بمانند. ماجرای انتخاب محسن حاجیمیرزایی به عنوان گزینه پیشنهادی هیئت دولت برای تصدی وزارت آموزش و پرورش نیز در زمره همین موارد است.
وزارت آموزش و پرورش را به عنوان بزرگترین وزارتخانه کشور از نظر حجم دربرگیری نیروی انسانی و جمعیت درگیر مسائل مربوط به آن میدانند. به همین نسبت، مسائل این حوزه نیز همواره بزرگ و گسترده بوده است؛ مسائلی که اغلب ریشههای عمیق در گذشته داشتهاند و تاکنون رشد کرده و قد کشیدهاند. موضوعی که باعث شده است هر وزیری بر این صندلی بنشیند، چالشهای فراوانی پیش روی خود ببیند.
آن که رفت
هنگامی که حسن روحانی برای بار دوم در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد، برخی اعضای کابینه دولت یازدهم را به دولت دوازدهم نیاورد و وزیر آموزش و پرورش نیز یکی از این موارد بود. سیدمحمد بطحایی جایگزین فخرالدین احمد دانشآشتیانی شد که خود در دولت یازدهم پس از استعفای علیاصغر فانی بر صندلی وزارت آموزش و پرورش نشسته بود.
بطحایی نیرویی از بدنه وزارت آموزش و پرورش بود و با سابقه سالها مدیریت در این عرصه، انتظار میرفت که آشنایی خوبی با میدانی که به آن وارد شده است، داشته باشد. در افتادن با مافیای کتابهای کمک درسی و کنکور، شهریه مدارس غیرانتفاعی لوکس، موضوع تکراری همیاری والدین در مدارس دولتی و اخذ وجه در ازای ارائه کارنامه، حذف یا ادامه فعالیت مدارس استعدادهای درخشان، مدارس کپری و غیرایمن و به کارگیری وسایل گرمایشی ناامن در برخی مدارس از جمله مسائل این وزارتخانه در دوران بطحایی از بعد دانشآموزی بود.
بروز حادثه برای برخی مدارس در سیل فروردین امسال و بروز وقفه در تحصیل دانشآموزان مناطق سیلزده و نیز انتشار کلیپهایی از شادی دانشآموزان با آهنگ یک خواننده خارجنشین به مناسبت روز معلم نیز از دیگر چالشهای بطحایی در ماههای آخر وزارتش محسوب میشد.
در امور مربوط به فرهنگیان، اعتراض و اعتصاب صنفی معلمان در دو برهه طی یک سال گذشته که منجر به بازداشت چند تن از فعالان حقوق فرهنگیان شد، مطالبات معوقه فرهنگیان و بازنشستگان آموزش و پرورش و وقوع فساد در صندوق فرهنگیان، از جمله مسائلی بودند که ریشه آنها در گذشته بود.
موضوع طرح رتبهبندی فرهنگیان و طرح تحول آموزش و پرورش که در دوره بطحایی کلید زده شد، در واقع تلاشی برای حل بخش عمدهای از این مسائل بود. با این حال متوقف شدن طرح رتبهبندی در انتظار تصویب هیئت دولت، این روند را ناکام گذاشت و حتی برخی معتقد بودند که استعفای بطحایی به بهانه حضور در انتخابات مجلس شورای اسلامی در 16 خرداد ماه امسال، درواقع به دلایلی از جمله همین موضوع انجام شده است. هرچند علی ربیعی، سخنگوی دولت، این موضوع را رد کرد، اما این تکذیبیه هم نتوانست این مسئله را که بطحایی با دلخوری از هیئت دولت خارج شد را از اذهان عمومی خارج کند؛ به ویژه آنکه این سومین مورد پذیرفته شده از چهار مورد استعفای وزرا در دولت دوازدهم به شمار میرود که لااقل در دو مورد چنین موضوعی دیده میشود.
آن که آمد
علیرغم گمانهزنیهای فراوان، فردی که به عنوان سرپرست، جایگزین بطحایی شد، سید جواد حسینی بود. حسینی که به عنوان چهرهای نزدیک به اصلاحطلبان شناخته میشود، سابقه محدودی در حوزه آموزش و پرورش داشت به جز فارغالتحصیلی از دانشگاه تربیت معلم و استخدام به عنوان معلم، مدیرکلی آموزش و پرورش استان خراسان رضوی و رئیس استانی هیئت امنایی دانشگاه فرهنگیان از سال 92 تا 95 و عمده سوابق او مربوط به حوزه وزارت کشور به عنوان فرماندار، معاون استاندار و مدیرکلی در استانداری میشد. از آنجا که در نظام انتخاب مدیران و وزرا در بسیاری از موارد، قاعده بر این بوده است که سرپرستان گزینه اصلی احراز مدیریت یا وزارت باشند، بسیاری فکر میکردند که حسینی گزینه دولت برای وزارت آموزش و پرورش خواهد بود. درواقع عملکرد حسینی از روز اول در سمت سرپرستی وزارت آموزش و پرورش نیز این نگاه را پیش روی مخاطبان اخبار این وزارتخانه میگذاشت که حسینی برای وزارت دورخیز کرده و آمده است که بماند. هرچند در این مدت مطالبات و حتی اخباری از تلاش برای انتخاب وزیر زن برای وزارت آموزش و پرورش مطرح شد و حتی نام گزینههایی نیز به میان آمد، اما شواهد و اخبار حضور حسینی در راهروهای مجلس برای جلب نظر نمایندگان، این ظن را تقویت میکرد که وی گزینه مورد نظر دولت برای وزارت خواهد بود. اما چرا حسینی که حتی گفته میشد در ابتدای دولت دوازدهم هم صندلی وزارت آموزش و پرورش به او پیشنهاد شده و رد کرده است، به عنوان گزینه پیشنهادی دولت معرفی نشد؟ هرچند دلیل یا اظهارنظر رسمی در این زمینه مطرح نشده است، اما گمانهزنیها از احتمال دخالت سوابق حسینی در استاندارای خراسان و اختلاف با برخی جریانهای سیاسی دراینباره حکایت دارد. دلایل سیاسی مربوط به درون دولت (به دلیل نزدیکی حسینی به جهانگیری)، تصمیم اصلاحطلبان به عدم ائتلاف با اعتدالگرایان در انتخابات مجلس یازدهم، انشقاق در فراکسیون امید برای انتخاب یک وزیر زن به جای حسینی و مخالفت یک طیف سیاسی در مجلس با وزارت وی از دلایل معرفی نشدن سرپرست وزارت آموزش و پرورش به عنوان وزیر پیشنهادی دولت عنوان شده است. درواقع به نظر میرسد که با این دلایل، حتی اگر حسینی به عنوان گزینه وزارت به مجلس معرفی میشد، احتمال رای نیاوردن او زیاد بود.
آن که معرفی شد
در شرایطی که از یک سو، برخی فرهنگیان در فضای مجازی برای حمایت از حسینی گروه تشکیل دادند و از سوی دیگر، بحث و مطالبه درباره معرفی یک زن به عنوان وزیر آموزش و پرورش ادامه داشت، ناگهان اوایل هفته گذشته، محسن حاجیمیرزایی، دبیر فعلی هیئت دولت به عنوان گزینه دولت برای تصدی پست وزارت آموزش و پرورش به مجلس معرفی شد. در سوابق حاجیمیرزایی به عنوان سابقه مرتبط به آموزش و پرورش، تنها مواردی مربوط به سالهای دور در نهضت سوادآموزی دیده میشود که آن هم هرچند زیر نظر وزارت آموزش و پرورش است، اما تشکیلاتی جداگانه و فضای خاص خود دارد. هرچند در رزومه ارائه شده از سوی دولت در معرفی وی، دریافت سه جایزه بینالمللی از سازمان فرهنگی ملل متحد یونسکو در دوران مدیریت در سازمان نهضت سوادآموزی مربوط به همین دوران آورده شده و تلاش شده است سوابق تدریس وی در مراکز آموزش عالی به عنوان سوابق آموزشی لحاظ شود. با این حال حتی سنگینتر کردن رزومه پیشنهادی دولت با عناوین مربوط به آموزش و پرورش باعث نشده است که این گلایه از سوی فرهنگیان و سایر ناظران موضوع به وجود نیاید که چرا فردی نزدیکتر به بدنه آموزش و پرورش برای تصدی این وزارتخانه انتخاب نشده است.
حاجیمیرزایی که سالهاست – به قولی از سال 1378 تا کنون – در حوزه آموزش و پرورش نه حضور و نه اظهارنظری نداشته است، از 4 شهریور ماه به این سو، در توئیتر خود که از دیماه سال گذشته تا کنون توئیتی نداشته و غیرفعال بوده است، درباره آموزش و پرورش توئیت میکند تا این خلاء را پر کند. با این حال محتوای کلی این توئیتها در کنار اظهارنظرهای کلی که هفته گذشته بعد از اعلام خبر معرفیاش به عنوان وزیر پیشنهادی در یک برنامه بیان کرد، باعث نشده است که کارشناسان حوزه آموزش و پرورش و فرهنگیان از آن استنباط تسلط وی به مباحث مربوط به این وزارتخانه را داشته باشند. همزمان شبکههای اجتماعی نیز پر از انتقادها به این انتخاب بوده است. هر چند حسامالدین آشنا، از نزدیکان دولت، میگوید که «از نظر رئیسجمهوری در شرایط سخت فعلی جناب آقای محسن حاجیمیرزایی مناسبترین شخصیتی هستند که میتوانند با حمایت دولت و همکاری مجلس محترم باری از دوش آموزش و پرورش بردارند و بر کارایی و اثربخشی آن بیفزایند»، اما منتقدان این انتخاب میگویند که چنین انتخابی، دهنکجی به بدنه وزارت آموزش و پرورش از نظر مدیران قابل معرفی برای این وزارتخانه و نشانه اولویت پایین مسائل این حوزه نزد دولت است. منتقدان این انتخاب، علاوه بر عدم اشراف حاجیمیرزایی به مسائل آموزش و پرورش، او را نه از نظر وابستگی به فرهنگیان، نه از نظر ارتباط مدرک تحصیلی (وی جامعهشناسی خوانده است) و نه از نظر وزن سوابق مدیریتی و کاریزمای فردی، مناسب چنین پستی نمیدانند.
کار دشوار حاجیمیرزایی حتی پیش از شروع وزارت
وزارت آموزش و پرورش، با توجه به میزان گستردگی نیروی انسانی جامعه درگیر و البته مسائل و مشکلات گوناگون، عرصهای سخت و دشوار برای هر وزیری است. با این حال به نظر میرسد سختی ماجرا برای حاجیمیرزایی حتی پیش از تصدی وزارت آغاز شده است. فرهنگیان جامعهای پویا و منتقد هستند که انتظارات بالایی از وزیر خود دارند و همین موضوع باعث فشار فراوان به وزیر آموزش و پرورش میشود. در عین حال گستردگی جامعه فرهنگیان، دانشآموزان و خانوادههای آنها، باعث میشود که اثرگذاری آنها در مسائلی مثل انتخابات پررنگ باشد و همین موضوع، وزنه مسائل این حوزه را نزد سیاسیون اعم از دولت، مجلس و جریانهای سیاسی بالا میبرد و به همین دلیل مسائل حوزه آموزش و پرورش در بسیاری موارد بهانه اقدامات سیاسیکارانه میشود. تغییر 15 وزیر در 40 سال در وزارت آموزش و پرورش، خود نشان دهنده میزان فشار این مسائل بر صاحبان کرسی این وزارتخانه است.
حال باید دید حاجیمیرزایی و دولت با آغاز فشارها و انتقادها پیش از حضور گزینه پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش در مجلس چه میکنند و حتی درصورت رایآوری، وی چگونه از پس مدیریت این مجموعه بزرگ بر خواهد آمد؟
گروه تشکل ها/
با وجود آن که معرفی غیرمنتظره « محسن حاجی میرزایی » به عنوان وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش و کنار زدن سرپرست فعلی بدون دلیل و یا استدلال مشخص و شفاف ، معلمان و حتی تشکل های فرهنگیان را شوکه کرده است اما همان گونه که انتظار می رفت این تشکل دولت بنیان در بیانیه ای حمایت کامل خود را از معرفی « محسن حاجی میرزایی " اعلام کرده است .
این تشکل می نویسد :
" در آستانه ی سال تحصیلی جدید، وزارت آموزش و پروزش با ۱۴ میلیون دانش آموز، بیش از هرچیز دیگری نیازمند ثبات و آرامش است با این حال، در۲ سال پایانی دولت دوازدهم، باردیگر این نهاد گسترده و بااهمیت، دستخوش تغییرات مدیریتی شد. "
با وجود آن که این حرکت دولت در معرفی وزیر پیشنهادی آموزش و پرروش با انتقاد گسترده جامعه ی مدنی و معلمان منتقد و کنش گر رو به رو شده است ؛ مجمع فرهنگیان ایران اسلامی بدون حتی کوچک ترین پرسش و یا انتقاد از دلایل اتخاذ چنین تصمیمی اضافه می کند : « مجمع فرهنگیان ایران اسلامی » در برابر فرهنگ امنیتی ایجاد شده در وزارت بطحایی و شکایت علیه معلمان منتقد و رسانه های مستقل موضع " سکوت " را انتخاب کرد !
" در پی پذیرش استعفای سید محمد بطحایی، از طرف رئيس جمهور، دكترسيدجواد حسيني به عنوان سرپرست وزارتخانه آموزش و پرورش معرفی شد. اگرچه معرفی دکترحسینی با بازتاب های مثبت فرهنگیان و تشکل های صنفی- سیاسی مواجهه شد و توقع اين بود كه دكتر حسيني براي اخذ راي اعتماد معرفي شود ولی شرایط و تقدیر به گونه ای دیگر رقم خورد.
این تشکل در ادامه تصریح می کند :
ریاست محترم جمهوری این بار يار ديرين خود آقای محسن حاجی میرزایی را که 6 سال دبیری هئیت دولت رابه عهده داشت، به عنوان گزینه ی وزارت آموزش و پرورش به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد.
محسن حاجی میرزایی دبير كنوني هيات دولت همواره در دوره های مختلف در دولت های "یازدهم" و "دوازدهم" به عنوان يكي از گزينه هاي تصدي آموزش و پروش مطرح بوده اما بنابه دلایلی ایشان از پذیرش این مسئولیت امتناع می کرد. امااکنون شرایط به گونه ای دیگر رقم خورد و قرعه فال به نام وی زده شد.
مجمع فرهنگیان ایران اسلامی در خصوص دلیلش برای حمایت از حاجی میرزایی عنوان می کند :
حاجی میرزایی يكي از مدیران مجرب ، کارآزموده و متخصص است که به خوبی با نظام بوروکراتيك و نوع تصمیمگیری در سطح كلان کشور، آشنایی کامل دارد و شاید بهترین فردی است که دراین دوره ی زمانی که از دولت باقی مانده، بتواند مسائل و مشکلات وزارت آموزش و پرورش را مدیریت و در حد مقدورات کشور مرتفع نماید.
آشنایی حاجی میرزایی با فرآیندهای اداری و ظرفیت های قانونی کشورو همچنین، فرصت ها و تهدید های نظام آموزشی، امکان کم نظیری را برای وزارت آموزش و پرورش ایجاد نموده است تا با تکیه بر امکانات داخلی و گسترش تعامل و بهرهگیری، از ظرفیت سایر وزارتخانهها و دستگاه های اجرایی ، شرایط مطلوب تری رابرای کاهش مشکلات و ترسیم شرایط بهتر فراهم آورد.
بدون شک ترمیم حقوق معلمان، اجرای رتبهبندی، ارتقاء کیفیت آموزشی و کمرنگ شدن عدالت آموزشی از بزرگترین چالشهای فراروی آموزش و پرورش است که با حضور محسن حاجی میرزایی، بیشترین امکان بسیج منابع مادی و معنوی برای حل این چالشها محقق میگردد.
پاک دستی، سلوک مدیریتی ، مشورتپذیری، خردمندی ،میانه روی و حرکت برمدار عقلانیت از خصیصه های شاخص ایشان است که موجب شده تا مورد استقبال طیف های وسیعی از شخصیتها و گروه های سیاسی قرار گیرند.
این تشکل در پایان آورده است :
با عنایت به موقعیت کنونی کشور، ویژگی ها و خصایص فردی آقای حاجی میرزایی؛ شورای مرکزی "مجمع فرهنگیان ایران اسلامی" تصمیم گرفت حمایت خود را از جناب آقای محسن حاجی میرزایی اعلام نماید و در جهت معرفی هرچه بیشتر او برای کسب راي اعتماد از مجلس شورای اسلامی نهایت تلاش خود را به عمل آورد.
از تمامی اعضا و هواداران در سرتاسر کشور و همچنین از شخصیتها، جناحها و گروههای سیاسی و صنفی که دغدغه نظام آموزشی کشور را دارند دعوت مینماید در فرصت باقی مانده تا روز رای اعتماد، کنشگرانه در جهت معرفی هر چه بهتر گزینه پیشنهادی دولت برای وزارت آموزش و پرورش، مشارکت نمایند و از همه ی نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی خصوصا اعضاي فراكسيون اميد درخواست دارد تا با رای قاطع خود به آقای حاجی میرزایی شرایطی را فراهم نمایند که وزارت آموزش و پرورش با امید، آرامش و ثبات، سال تحصیلی جدید را آغاز نماید.
لازم است اعضای مجمع فرهنگیان ایران اسلامی شفاف توضیح دهند که ارتباط و دوستی سیدمحمد بطحایی با محمدباقر نوبخت رئیس سازمان برنامه و بودجه که زمانی معاون ایشان نیز گردید و نیز حضور علی اللهیار ترکمن از سازمان برنامه و بودجه که در حال حاضر به مدت 2 سال معاونت برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش را بر عهده دارد ؛ چه حاصل و یا دستاوردی برای معلمان و مطالبات آنان داشته است ؟
در زمان پیشنهاد « سیدمحمد بطحایی » به عنوان گزینه ی پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش ، « شورای فعالان ستاد فرهنگیان دکتر روحانی » با اکثریت آراء از بطحایی حمایت کردند . ( این جا )
از 25 عضو واجد حق رأی، 23 رأی در حمایت از سید محمد بطحایی، یک رأی در مخالفت و یک رأی نیز به سکوت در برابر گزینه پیشنهادی رئیس جمهور اعلام شد.
از آن موقع تاکنون این شورا عملا منحل شده است و مجمع فرهنگیان ایران اسلامی نتوانسته است همراهی سایر تشکل های فرهنگیان را برای صدور مواضع مشترک کسب کند .
« سازمان معلمان ایران » اخیرا مخالفت خویش را با معرفی حاجی میرزایی با عنوان وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش اعلام کرده است .
مجمع فرهنگیان ایران اسلامی که اعضای شورای مرکزی اش اکثرا دارای پست ها و سمت هایی در بخش های مختلف ستاد وزارت آموزش و پرورش بوده است در مخالفت با استضاح سیدمحمد بطحایی در شهریور 1397 بیانیه ای صادر کرد .
این تشکل در بیانیه خود تصریح کرده بود :
" حضور يك ساله جناب آقاي بطحايي به عنوان وزيري برخاسته از ميان خيل عظيم معلمان كشور زمان مناسبي براي قضاوت در خصوص عملكرد ايشان نيست، فرايند هاي تعليم و تربيت زمان بر و طولاني است و داوري در مورد مديريت نظام آموزشي به دوراني نسبتا معقول و ملاحظه ميزاني از تحقق برنامه ها نيازمند است و فراهم آوردن فرصت بيشتر براي عملياتي كردن برنامهها و طرحهاي تحولي وزير محترم آموزش و پرورش ميتواند به افزايش كيفيت آموزشي و آرامش بخشي به نوجوانان و جوانان كشور منجر شود.
بنابر آنچه بيان شد اين مجمع از نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي انتظار دارد كه با ملاحظه همه ويژگي هاي حاكم بر شرايط كشور و پس از استماع پاسخ هاي وزير محترم به محورهاي استيضاح مطرح شده با راي بالا و قاطع خودشان به ابقاي وزير آموزش و پرورش، بستر ثبات و آرامش را در آستانه سال تحصيلي جديد بيش از پيش تقويت كنند. "
حرکتی که انتقاد طیف وسیعی از فرهنگیان و منتقدان را در پی داشت تقدیر تملق گونه فرج کمیجانی دبیر کل مجمع فرهنگیان ایران اسلامی از سیدمحمد بطحایی به عنوان وزیر اندیشمند به خاطر اقدامات ارزشمند بود . ( این جا )
« مجمع فرهنگیان ایران اسلامی » در برابر فرهنگ امنیتی ایجاد شده در وزارت بطحایی و شکایت علیه معلمان منتقد و رسانه های مستقل موضع " سکوت " را انتخاب کرد . لازم است اعضای مجمع فرهنگیان ایران اسلامی شفاف توضیح دهند که ارتباط و دوستی سیدمحمد بطحایی با محمدباقر نوبخت رئیس سازمان برنامه و بودجه که زمانی معاون ایشان نیز گردید و نیز حضور علی اللهیار ترکمن از سازمان برنامه و بودجه که در حال حاضر به مدت 2 سال معاونت برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش را بر عهده دارد ؛ چه حاصل و یا دستاوردی برای معلمان و مطالبات آنان داشته است ؟
به تازگی حاجی میرزایی به همراه حسینی در شورای معاونین وزارت آموزش و پرورش گفته بود :
" مدتی از آموزش و پرورش دور بوده ام اما امروز در این جمع احساس غربت نمی کنم. علاقه مند بودم که استمرار همکاری سید جواد حسینی را در وزارت آموزش و پرورش داشته باشیم و حداکثر مقاومت را برای آمدن به وزارت آموزش و پرورش داشتم اما تقدیر بر این بود که به عنوان گزینه دولت برای نظام تعلیم و تربیت به مجلس معرفی شوم.
امروز با عزم جدی و مصمم با تمام توان آمده ام و اگر تقدیر الهی بر این باشد که در مجموعه آموزش و پرورش باشم تمام توان و بضاعت خود را در اختیار این مجموعه قرار خواهم داد. "
« مدیر صدای معلم » در مطلبی نوشت : ( این جا )
" از فردی که آمدن خود به این مجموعه بزرگ و مهم را محصول و دستاورد " تقدیر " می داند خیلی نباید انتظار تحول و خلاقیت داشت .
خیلی نمی توان روی استقلال ، صلابت شخصیت ، شهامت و کارآمدی وی حساب باز کرد .
خیلی روی مدیریت علمی و اشاعه آن آن که حلقه مفقوده در نظام روابط فردی و میان فردی جامعه و کلید پویایی و توسعه آن است حساب نکنید ! "
پایان گزارش/
رییس جمهور در اقدامی نامتعارف یکی از کارکنان دفتر ریاست جمهوری (دبیر هیات دولت ) را به عنوان وزیر جدید آموزش و پرورش به مجلس معرفی کرد.
لنین رهبر انقلاب بلشویکی در روسیه گفته بود: " در نظام سوسیالیستی اداره امور به قدری ساده می شود که یک آشپز می تواند وزیر شود..." اما بعدها در نظام شوروی اصل تخصصی بودن مشاغل پذیرفته شد. انتظار می رفت که سیدجواد حسینی سرپرست فعلی با سابقه مدیرکلی به مجلس معرفی شود اما به نظر می رسد که برای رییس جمهور محرز شد که حسینی نمی تواند از نمایندگان اصولگرای مجلس رای اعتماد بگیرد. موضع منفی جریان اصولگرای افراطی خراسان رضوی نسبت به حسینی هم در فضاسازی منفی علیه او موثر بود. رییس جمهور نمی خواهد برای وزارتخانه ای که در استراتژی کلان او جایگاه مهمی ندارد از اعتبار خودش هزینه کند و به قولی مایه بگذارد. فراکسیون امید هم قافیه را در مجلس باخته است و در آخرین سال نمایندگی به قول سعدی "هریک از گوشه ای فرا رفتند." البته نزدیکان روحانی هم در مورد حسینی و دیگر افراد مطرح، نتوانستند به اجماع برسند و معرفی یک فرد گمنام از کارکنان دفتر ، شاید واکنشی از جانب رییس جمهور به اختلافات بین مشاوران و اعضای کابینه هم بوده است.
معرفی محسن حاجی میرزایی با واکنش های منفی فراوانی در فضای مجازی و گروه های معلمان روبه رو شد و بسیاری آن را دلیلی بر بی توجهی رییس جمهور و حتی توهین به مجموعه آموزش و پرورش ارزیابی کردند. گروه هایی مانند مجمع فرهنگیان و انجمن اسلامی و... که در معرفی سه وزیر قبلی به رئیس جمهور نقشی تعیین کننده داشتند این بار به بازی گرفته نشدند. آنها هم شوک زده اند. حضور یک غریبه فاقد تجربه مدیریت کلان ، در ستاد آموزش و پرورش قطعا آشفتگی بیشتری ایجاد خواهد کرد و حداقل یکسال طول می کشد که وزیر جدید سوار کار شود.
به نظر می رسد ماموریت وزیر جدید چیزی بیشتر از اداره روزمره وزارت آموزش و پرورش تا پایان دوره نخواهد بود. به نظر من قبای وزارت آموزش و پرورش در ادامه کار دولت روحانی متناسب با یک شخصیت درجه 3 سیاسی و یا فردی در حد مدیرکل از داخل آموزش و پرورش است. یک شخصیت سیاسی یا مدیر ممتاز هرگز حاضر به قبول پست وزارت با شرایط و انتظارات موجود نیست. البته ممکن است حاجی میرزایی نتواند در مجلس رای اعتماد بگیرد ، اما گزینه بعدی هم چیزی در همین قد و قواره خواهد بود.
بر خلاف ظاهر ایدئولوژیک آموزش و پرورش، گفتمان رایج از اتاق وزیر تا دفتر مدرسه ،مباحث اقتصادی ، مالی و پولی و معیشتی است. اخذ وجه در مدارس دولتی ، این گفتمان را به خانواده های دانش آموزان هم تسری داده است. این گفتمان در یک جمله خلاصه می شود: "دولت باید پول بیشتری به آموزش و پرورش تخصیص بدهد." پاسخ دولت هم در یک جمله خلاصه می شود : "پول نداریم. به جایش بهره وری نیروی انسانی باید بالا برود و منابع جدید مالی خلق شود. " وزرای آموزش و پرورش در وزارتخانه ای که بیش از 90 درصد بودجه صرف هزینه های پرسنلی می شود، در یک وضع متناقض گرفتارند. در عَلَن به معلمان وعده افزایش حقوق می دهند و با اخذ وجه از اولیا مخالفت می کنند اما در خَفا (جلسات خصوصی) به رییس جمهور و رییس سازمان برنامه وعده صرفه جویی ، افزایش بهره وری نیروی انسانی و خَلق منابع غیردولتی می دهند. هر سه وزیر قبلی در تحقق این وعده ها ناکام ماندند. آنها نه توانستند اعتبارات دولتی بیشتری جذب کنند و نه توانستند منابع غیردولتی خلق کنند. از اینجا رانده و از آنجا مانده . البته گرو گذاشتن اردوگاه منظریه و فروش املاک مرغوب وزارت آموزش و پرورش را نمی توان خلق منابع غیردولتی نامید .حسینی هم به این دام افتاد و چه خوشبخت بود که وزیر نشد!
در حالی که تحول بنیادین ورد زبان مسئولین است ، وضعیت آموزش و پرورش در عمل به مرحله امتناع تغییر و حتی عقبگرد رسیده است. تعلیم و تربیت دینی آشکارا شکست خورده است. اگر بعضی ظواهر و مناسک رسمی را نادیده بگیریم دانش آموزان و معلمان ما تفاوتی با دانش موزان و معلمان یک نظام عرفی (سکولار ) ندارند. محصول 12 سال تعلیم و تربیت نه مطابق معیارهای دینی و نه مطابق معیارهای عرفی نمره قبولی نمی گیرد. سند تحول که حالت تقدس به آن داده اند، متنی است عقیدتی و آشفته و غیر حقوقی که به زحمت می توان تک و توک بندهای مرتبط با تعلیم و تربیت به مفهوم علمی را در آن پیدا کرد. وزیر در امور اساسی وزارتخانه از گزینش معلم تا تالیف کتاب های درسی و دانشگاه فرهنگیان و.... اختیار چندانی ندارد و صرفا در حوزه اداری و مالی دست بالا را دارد. یکی از مشکلات دولت این است که هیچ مدیر تراز اولی بدون قید و شرط حاضر به قبول مسئولیت در این وزارتخانه نیست و صرفا مدیران بالا آمده در سیستم اداری (آپاراتچیک ها ) که حداکثر استعدادشان مدیرکلی است، برای استفاده از مزایای فعلی و آتی مقام وزارت برای این پست سر و دست می شکنند.
روحانی افزایش بودجه و حقوق و دستمزدها در آموزش و پرورش را در گرو باز شدن قفل اقتصاد و ارتباط و تعامل با جهان و نرمال شدن جایگاه ایران در نظام بین المللی می داند. او سال 92 با شعار حل مساله هسته ای و برداشتن تحریم ها از مردم رای گرفت و با کمک ظریف و حمایت نظام و پایگاه رای اصلاح طلبان، با قدرتهای جهانی به برجام رسید. توافق ایران و آمریکا بر سر یک متن رسمی کاری خارق العاده بود. اما برجام در منظومه فکری روحانی گام اول بود. روحانی رویای برجام 2 و 3 و...در رابطه با غرب و منطقه و مسایل داخلی را در سر داشت. کاری که در چین، دنگ شیائو بینگ حدود 40 سال پیش انجام داد و رفسنجانی بعد از جنگ ابران و عراق سودای آن را درسر داشت اما نتوانست انجام دهد. بعد از توافق هسته ای (برجام ) مانع ادامه روند تنش زدایی با غرب و کشورهای منطقه شدند و ماشین دیپلماسی متوقف شد تا جایی که مزایای برجام یک هم ازدست رفت. حالا همانهایی که ماشین دیپلماسی را متوقف کردند طلبکار شده اند.
چرا آموزش و پرورش ایران مثل ژاپن و فنلاند و سوئد در اولویت دولت نیست؟ چرا به جای ده درصد از بودجه عمومی ، 20 درصد بودجه به آموزش و پرورش اختصاص نمی دهند؟ چرا بودجه آموزش و پرورش به جای 6 درصد ، 2 درصد تولید ناخالص داخلی است؟ اکثر معلمان خوب و بد امور را به غلط نتیجه حضور افراد در مسئولیت ها می دانند. اما آدم ها تاثیر عمده ای ندارند. وضعیت کلی آموزش و پرورش در دولت احمدی نژاد و دولت روحانی تفاوت مشخصی ندارد.احمدی نژاد را با صفت پوپولیست می شناسند و روحانی را با صفت لیبرال ، با این حال از نظر اولویت در تخصیص اعتبارات، معیشت معلمان، کیفیت آموزشی در مدارس، دخالت نهادهای غیرمرتبط ، تالیف کتابهای درسی با محتوای ایدئولوژیک ، اخذ پول از اولیا و توسعه مدارس غیردولتی و .... تفاوتی بین این دو دوره دیده نمی شود. الان هر دولتی با هر گرایشی سرکار باشد کم و بیش همین مسیر روحانی را برای اداره کشور ادامه می دهد. دولت لیبرال روحانی بعد از تحریم های اخیر به سیاستهای سوسیالیستی و مداخله گرایانه در اقتصاد روی آورد. در همه جای دنیا در شرایط جنگ و بحران اقتصادی و تحریم و... اولین جایی که بودجه اش را کاهش می دهند بخش آموزش است. روز خوب تر برای آموزش و پرورش فردا نیست بلکه هر سال دریغ از پارسال.
جنگ اقتصادی و رقابت منطقه ای با ابرقدرتی مانند آمریکا که فقط بودجه دفاعیش 700 میلیارد دلار است هزینه دارد، در شرایطی که صادرات نفت ایران به دلیل تحریم ها کمتر از یک سوم آن چیزی است که در قانون بودجه پیش بینی شده است، معنایش این است که کشور با بحران اقتصادی و کمبود منابع مواجه است.هزینه های دولت بسیار بیشتر از درآمدهای آن است. نفتکش سرگردان ایران در آبهای بین المللی نمادی از وضعیت اقتصادی و دیپلماسی ما در جهان است. در شرایط جنگی منابع محدود را به بخش نظامی ، بخش امنیتی و انتظامی، تامین کالاهای اساسی ، تامین آب و برق و فاضلاب ، دفع زباله ، تامین بنزین و نیازهای اولیه شهروندان... اختصاص می دهند. در چنین شرایطی آموزش ، بهداشت و برنامه های رفاهی و عمرانی اولین قربانیان هستند. ظریف در پاسخ یک خبرنگار داخلی که که پرسید : "این همه کشور در دنیا روابط خوبی با دیگر کشورها دارند و فشاری رویشان نیست. چرا فشار روی ایران است؟" پاسخ داد: "یک دلیل وجود دارد و این است که ما خودمان انتخاب کردیم یک جور دیگر زندگی کنیم." در این جمله ظریف یک دنیا رمز و راز نهفته است که طرح آنها باعث اطاله کلام می شود.
دولت در حال جنگ همین که بتواند حقوق کارمندان و معلمان را سر برج بپردازد ، همین که تورم را در حد 40-50 درصد نگه داشته و نگذارد اوضاع ونزوئلایی شود، هنر کرده است. بدون حل مسایل اساسی کشور که ماهیت سیاسی دارند امکان فقرزدایی و رفع بیکاری و رفاه وجود ندارد. نقش اصلی در ایجاد و تداوم این وضعیت به عهده همان جناحی است که این روزها در نقش اپوزیسیون دولت ظاهر شده است و شعار می دهد. عده ای هم صادقانه می گویند اگر جلوی دزدی از بیت المال و اختلاس از بانکها را بگیرند و پولهای اختلاس شده را به آموزش و پرورش بدهند نیاز بخش آموزش تامین می شود. شاید از نظر عدد و رقم درست می گویند اما فساد اقتصادی و مالی جزء جدایی ناپذیر همین اوضاع بحرانی است. دور زدن تحریم ، سیستم چند نرخی ارز ، سهمیه بندی کالاهایی مانند بنزین و دیگر دخالت های دولت، شرایط مساعدی برای افزایش فساد فراهم می کند و ابعاد دزدی ها و غارتها چند برابر می شود. 90 درصد پولهای دزدیده شده قابل وصول نیست که آن را به آموزش و پرورش بدهند. اگر هم بخشی از آن قابل وصول باشد به خزانه دولت برمی گردد و بر اساس همان اولویت های گفته شده هزینه می شود.
من با مطالبه گری و اعتراض و فعالیت صنفی و مدنی اقشار از جمله معلمان مخالف نیستم. حتی با نق زدن هم مخالف نیستم هر چند آن را موثر نمی دانم. اینکه در عرض یکی دوسال قدرت خرید معلمان به یک سوم تنزل کند چه در دوره احمدی نژاد و چه در دوره روحانی یک فاجعه است. با حقوق زیر 3 میلیون تومان اداره زندگی بسیار سخت است. اما اعتراض اگر آگاهانه نباشد ممکن است یک آدم یا یک گروه ابزار دست سیاستمدارانی شود که از ما به عنوان نردبان برای بالا رفتن استفاده می کنند. حتی اگر کاری از ما ساخته نباشد دانستن همیشه بهتر از ندانستن است. اگر ریشه مشکلات را فراموش کنیم اسیر لبخند و وعده سیاستمدارانی می شویم که بیشترین نقش را در ایجاد این وضعیت داشته اند و دارند و حالا در نقش مدافع ما ظاهر شده اند. امسال سال انتخابات مجلس است و از این به بعد با وعده های رنگین مخصوصااز جانب جناح و شخصیت های مخالف دولت مواجه می شویم.
دو معیار را نباید فراموش کنیم معیار اول توجه به سوابق افراد و جریانها در دوره ای است که سرکار بوده اند. معیار دوم این است که در تحلیل شرایط آیا همه تقصیرها را گردن رییس جمهور و دولت می اندازند یا به منصفانه و بر اساس سهم تقصیر را بین دولت و نهادهای انتصابی و غیر پاسخگو تقسیم می کنند. قدرت در ایران مانند کوه یخ شناور در اقیانوس است . قسمت مرئی کوه یخ که همان دولت است تنها 10 درصد حجم کوه یخ را تشکیل می دهد.
گروه آموزگاران اندیشمند