صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

وضعیت افغانستان پس از پیروزی طالبان بازگشت مدرسه ستیزان و زن ستیزان

این گروه همیشه بازیچه بوده اند، در دوران جنگ سرد توسط ایالات متحده، برای مبارزه با حکومت دست نشانده شوروی به وجود آمدند، گروهی متشکل از طلبه های دینی در مدارس تحت حمایت عربستان در پاکستان که نام طالبان را بر خود گذاشته با شعار «اجرای شریعت اسلامی» موفق شدند شهرها را یکی پس از دیگری گرفته و در ۱۹۹۶م. موفق شدند پایتخت، کابل، را تسخیر کرده و محمد نجیب الله، آخرین رئیس جمهور تحت حمایت شوروی را که به دفتر سازمان ملل متحد پناهنده شده بود بکشند.

به محض تسلط بر جامعه، تسمه از گرده خلق برکشیدند:

زنان و دختران را به قفسِ خانه ها برگردانده و زنان را با برقع ها پوشانده و مردان را با ریش های پرپشت شبیه خودشان! تلویزیون، سینما، تئاتر، موسیقی و عکاسی و هر آنچه رنگ و بوی امروزی داشت ممنوع کردند و مجازات های سنگسار و قطع دست در افغانستانِ نگون بخت گسترده شد...

در دسامبر ۲۰۰۱ م ارباب (آمریکا) در راس ائتلافی از کشورهای متحدش، به طالبان حمله کرده و آنها را سرنگون کرد. در غیبت سیاهِ طالبان، جامعه افغانستان اندک اندک، رنگ زندگی به خود گرفته، کودکانِ دختر و پسر به مدرسه ها برگشتند، زنان دوباره به عرصه اجتماع آمده و رسانه های آزاد جان گرفتند و افغانستان گام هایی هر چند لرزان به سوی دموکراسی و جامعه جهانی برداشت...

اما اینک، مجموعه ای از عوامل داخلی و خارجی دست به دست هم داده تا بار دیگر مردم افغانستان را به قعر ارتجاع و سیاهی سوق دهند و در نتیجه در کمتر از یک ماه، تمامی امیدها و آرزوهای هزاران زن و مرد افغانی دود شد و به هوا رفت.

از جنبه خارجی :

خیانت آشکار و شرم آور اربابِ بزرگِ طالبان یعنی آمریکا در درجه اول و در درجه بعدی نقش همیشگی پاکستان و البته همچنین، زغال خوب هم بی تاثیر نبوده یعنی خنده های غیرظریف در بغل کردن سران طالبان در تهران...!

اما از جنبه داخلی:

باید از حکومت بیست ساله ی اخیرِ افغانستان یاد کرد که در این مدت بیست سال، به جای تقویت نهادهای مدنی و نظامی و ارتش مردمی در مقابل شمشیرِ داموکلس طالبان که هر لحظه بر فرازِ جامعه نگون بخت افغانستان استوار بود، افتادند به فساد و تجملات و دور شدن از توده مردم افغانستان...

و نتیجه آن شد که وقتی لشکر ارتجاعی طالبان، شهرها را یکی پس از دیگری فتح می کرد و جلوتر می آمد، مردم، بی تفاوت تر از همیشه، تنها نظاره گرِ ارباب جدید بودند و بس...

وضعیت افغانستان پس از پیروزی طالبان بازگشت مدرسه ستیزان و زن ستیزان

فاتحین مرتجع، قول داده اند آزادی ها و عدالت را رعایت خواهند کرد...

اما پر واضح است که برای چنین گروهی و ذهنیات ایشان، صحبت از رعایت آزادی های فردی، مخصوصا رعایت حقوق زنان و دختران و تحصیل آنها... به منزله ی گِردَکانی است برگنبد!

آنان چون عشقه ایی هستند که بر درخت نحیف افغانستان می پیچند تا آرام آرام آنرا از توان و رمق بیندازند و خشک اش کنند...

و این یکبار دیگر، برای تمامی ملتهای ستمدیده، نشان می دهد که هرگز نجات بخشی از بیرون نخواهد آمد.

زمانی در تاریکی ترین روزهای جنگ ویتنام ، سناتور جورج آیکن (1898-1984) به دولت آمریكا توصیه كرد:
«اعلان پیروزی کن و به خانه برگرد»...

اکنون نیز، یکبار دیگر، اربابِ بزرگ، اعلام پیروزی کرده به خانه خود برمی گردد.

و شوربخت مردمی که از تغییر سرنوشت خودشان عاجز می شوند و مدام، بیهوده «در انتظار گودو» می نشینند...!

کانال تاریخ تحلیلی ایران


وضعیت افغانستان پس از پیروزی طالبان بازگشت مدرسه ستیزان و زن ستیزان

منتشرشده در یادداشت

نگاهی به وزیران آموزش و پرورش پس از انقلاب اسلامی

سال‌هاست که دستگاه آموزش و پرورش از مشکلات و نارسایی‌ها و نابه سامانی‌های عدیده‌ و متنوعی رنج می‌برد و روز به روز هم بر تنوع و تعداد و گستره و عمق این مسائل افزوده می‌شود؛ معلمانش با مشکلات معیشتی حاد و خسته‌کننده و انگیزه‌کُش و مأیوس‌کننده‌ای دست و پنجه نرم می‌کنند و اغلب آنها برای تأمین حداقل‌های زندگی تن به مشاغل دوم و سوم می‌دهند که هیچ سنخیتی با شغل آموزگاری ندارند. بدیهی‌ست که چنین وضعیتی تا چه اندازه می‌تواند جایگاه و شأن و منزلت معلم را بمباران کند!

دانش‌آموزانش از مدارسی که حداقل‌ استانداردهای یک فضای آموزشی قرن بیستمی را داشته باشد، برخوردار نیستند؛ طلایی‌ترین دوران عمر خود را در فضاهای تنگ و بی‌روح و فقر زده‌ی مدارس می‌گذرانند و با دستان تهی از هرگونه دانش و مهارتِ به درد بخوری واردِ دهه‌ی سوم زندگی خود می‌شوند. طوری که نه حرفه‌ای آموخته‌اند که از طریق آن امرار معاش کنند و دانش و مهارتی اندوخته‌اند که از پس حل مسائل زندگی برآیند.

محتوای ایدئولوژی‌زده و سیاست‌زده‌ی آن نیز دانش‌آموزان را از درس و مدرسه دلزده کرده است؛ اغلب موادی درسی آن، آنچنان فاقد روح علمی و انباشته از خرافات و موهومات و افکار پوپولیستی است که حتی کودکان دوره‌ی دوم ابتدایی نیز متوجه دوز بالای چنین چاشنی‌های مشمئز کننده‌ای در خوراک آموزشی خود شده‌اند.

نگاهی به وزیران آموزش و پرورش پس از انقلاب اسلامی

مدارس‌اش به دلیل محتوای نازل آموزشی و زمان کوتاه و فشرده‌ی تربیتی و ازدحام غیرقابل تحمل دانش‌آموزان در کلاس‌های درسی، به محل تنش و اصطکاک و نزاع بچه‌ها و مراکز مهار و نگهداری کودکان و نوجوانان تبدیل شده و وجهه‌ی علمی خود را از دست داده است.

امر آموزش، تحت عناوین مختلفی کاملاً طبقاتی شده و بین دانش‌آموزان کشور ذیل عنوان‌های نه چندان خردمندانه‌ای مانند عادی دولتی و نمونه دولتی و نمونه مردمی و شاهد و استعداد درخشان و... دیوار تبعیض کشیده شده است.

"فرسایشگرهای نرم و نا مرئی در فضای کاری مدارس" وقت و انرژی تمام عوامل اجرایی مدارس را معطوف به خود کرده و روح و روان‌شان را سوهان می‌کشند و می‌فرسایند؛ ارسال رگباری دستورالعمل‌ و بخشنامه‌ به مدارس که حاصل سبک مدیریت آمرانه بوده و همگی مستلزم برگزاری جلسات متعدد و تهیه‌ی گزارشات مکتوب و مصور و ارسال به موقع آنها به مصادر صدورشان است، تمام و وقت و انرژی مدیران و معاونین مدارس را در خدمت برخی از ستادنشینان قرار می‌دهد و دانش‌آموزان را از خدمات حداقلی آنها محروم می‌سازد.

خلاصه اینکه این دستگاه عریض و طویل چنان مفلس و مفلوک شده است که حتی نمی‌تواند به اندازه‌ی کسر کوچکی از اعتباراتی که سازمان تبلیغات اسلامی به مساجد خالی می‌دهد به مدارس لبریز از جوش‌وخروش و جنب‌وجوش، سرانه‌ی مالی دهد...

اینها تنها معدودی از نمونه‌ کاستی‌های صرفاً نمایانِ دستگاه آموزش و پرورش است که معلمان و صاحب‌نظران امر تعلیم و تربیت سالهاست که در هر فرصتی و به هر طریق ممکن در گوش دولت‌ها فریاد زده‌ و آنها را یک به یک یادآوری و اهمیت نهاد تعلیم و تربیت را به عنوان سرنوشت‌سازترین نهاد مملکت، همواره گوشزد کرده‌اند و در واقع، دیگر حرف ناگفته‌ای نمانده است! اما در دوره‌ی هیچ‌ دولتی نگاه حاکمیت نسبت به آموزش و پرورش تغییر نکرده و گام عملی اساسی و کارساز برای حل مسائل بنیادین آن برداشته نشده است.

نگاهی به وزیران آموزش و پرورش پس از انقلاب اسلامی

اکنون نیز امیدی به تغییر نیست و این نومیدی با مرور فرایند شکل‌گیری این دولت دو چندان نیز می‌شود؛ دولتی که در انتخاب رئیس آن، آمال و آرزو‌ها و ایده‌ها و اندیشه‌ها و آراء و دیدگاه‌های بیش از نیمی از ملت نادیده گرفته شده است، بعید به نظر می‌رسد در انتصاب تیم همراه او و اعضای هیئت دولت‌اش، به نظرات و انتقادات و پیشنهادات نخبگان ملت اعتنا شود.

با این‌حال، قرار گرفتن نام نا‌آشنای آقای باغگلی در لیست وزرای پیشنهادی دولت برای تصدی پست وزارت در آموزش و پرورش، موجی از نارضایتی در جامعه فرهنگی کشور ایجاد کرده‌ است و با اینکه در فضای فکری فعلی، حرفی برای گفتن و جایی برای انتقاد و پیشنهاد باقی نمانده است، اما یادآوری این نکته به آقای رئیسی لازم است که؛ هر چند در طی این چهار دهه با آمد و رفت ۱۵ وزیر از "شکوهی" به "حاجی‌میرزایی" رسیده‌ایم و اینک "باغگلی"، اما هنوز در سروستان تعلیم و تربیت کشور، سروقامتان تنومند و دوران دیده‌ بسیارند. و ایشان برای دیدن آنها فقط کافی است از حلقه‌ی محاصره‌ی مشاوران و از میان گلدان‌های اتاق فکرشان بیرون شوند و نیم‌نگاهی به این سروستان بیندازند. شاید بتوانند شخصیت‌های مجرب با قامت فکری بلندی را که با بزرگان عرصه‌ی تعلیم و تربیت جهان چهره به چهره ساییده‌اند، ببینند و یکی از آنها را برای پذیرش بار سنگین مسئولیت در دستگاه بحران زده‌ی آموزش و پرورش راضی کنند.

نگاهی به وزیران آموزش و پرورش پس از انقلاب اسلامی


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نگاهی به وزیران آموزش و پرورش پس از انقلاب اسلامی

منتشرشده در یادداشت

گروه تشکل ها/

در آستانه شروع به کار دولت سیزدهم و معرفی وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش به مجلس شورای اسلامی ؛ « سازمان معلمان ایران » از تشکل های فرهنگیان بیانیه ای صادر کرد .

متن کامل این بیانیه که در اختیار « صدای معلم » قرار گرفته به شرح زیر است.

نگاهی بر عملکرد وزیران آموزش و پرورش پس از انقلاب اسلامی

آقای دکتر شکوهی فیلسوف تعلیم و تربیت بود.

آقای پرورش یک‌استاد شناخته شده در حوزه مباحث دینی و اخلاقی بود و آدم صاحب نظری بود.

آقای اکرمی یک‌مبارز سیاسی و یک چهره تاثیر گذار اجتماعی بود که در حوزه های تعلیم و تربیت صاحب نظر بود. این سه شخصیت که در سال های اول پیروزی انقلاب وزارت کردند از آنان توقع تجربه اجرایی بالایی نمی رفت زیرا با فاصله کمی از پیروزی انقلاب به وزارت رسیده بودند و آنان نقش بارزی در شکل گیری گفتمان تعلیم و تربیت در ایران بعد از انقلاب اسلامی بازی کردند و همین سهم‌ کمی نبود.

آقای نجفی تلفیقی از دانش و تجربه بود. آدم با سوادی که در سال های پس از انقلاب ورزیدگی کاری هم‌پیدا کرده بود.

ز دوره آقای نجفی سوابق انباشته آدم هایی که وزیر می شدند هم اهمیت داشت.

آقای نجفی وقتی وزیر آموزش و پرورش شد سابقه کار اجرایی در حد وزیر داشت و آدم‌تیزهوشی هم بود و وزارت خانه را با همکاری نیروهای نسل اول انقلاب که تلفیقی از تعهد و تلاش بودند به خوبی اداره کرد و خاطرات خوبی از آن دوره به جا ماند.

آقای مظفر مدیر اجرایی نام‌آشنایی در آموزش و پرورش بود. جسور و ریسک پذیر و اهل تعهد و آشنا با رسالت تعلیم و تربیت.

آقای مظفر که پس از بیست سال از پیروزی انقلاب اسلامی به وزارت رسیده بود تلفیقی از مدیران قدیم و جدید را در آموزش و پرورش به کار گرفت و به نظرم آن دوره را باید دوره انتقال تجارب به نسل جدید مدیران به شمار آورد.

نمی دانم چرا در دوره دوم دولت آقای خاتمی مظفر کنار گذاشته شد. آقای خاتمی در معرفی آقای حاجی گفت ایشان را برای وارد کردن اصلاحات در آموزش و پرورش جایگزین مظفر می کند ولی به نظر من آقای مظفر بود که روند اصلاحات رادر آموزش و پرورش آغاز کرد و پیش برد و این سخن آقای خاتمی قدر نشناسی بود.

آقای حاجی شخصیتی مطلوب و منطقی بود. روند مدیریت زمان آقای مظفر در دوره ایشان هم‌ادامه یافت ولی به دلیل عدم شناخت دقیق از آموزش و پرورش در برخی چالش های غیر ضروری مانند حذف معاونت پرورشی گیر افتاد و هزینه های زیادی تولید شد. آقای حاجی سابقه اجرایی عمده ای داشت. وقتی وزیر آموزش و پرورش شد سال ها استانداری و چهار سال وزارت کرده بود اما سابقه اجرایی در آموزش و پرورش نداشت و این پاشنه آشیل کمی نبود. صرف داشتن تجربه اجرایی حتی در حد وزارت در سایر وزارت خانه ها هم به هیچ وجه کفایت نمی کند.

آموزش و پرورش بزرگتر از آن است که یک‌ مدیر هر چه هم نگاه راهبردی و توان سازماندهی بالایی داشته باشد بتواند در یک دوره کوتاه بر آن اشراف یابد و راهبردهای درستی را در حوزه های متنوع آن اتخاذ کند و پی بگیرد.

من در دوره سه وزیر آقای احمدی نژاد یعنی آقایان فرشیدی ، علی احمدی و حاجی بابایی در آموزش و پرورش نبودم و تحلیلی از این سه شخصیت و عملکرد آنان ندارم.

در دولت آقای روحانی، دوره وزارت آقای دکتر فانی که واجد دانش کافی و تجربه فراوان بودند را باید دوران برگشت به آموزش و پرورش دوره اصلاحات دانست زیرا تقریبا تمام‌مدیران آن دوره دوباره به کار گرفته شدند.

آقای فانی مدیران با تجربه گذشته را که در دوران شخم زنی آموزش و پرورش توسط آقای احمدی نژاد (تعبیر خود احمدی نژاد در مورد عملکردش در آموزش و پرورش ) کنار زده شده بودند به کار گرفت و به نظرم میانگین دانش و تجربه مدیران ستادی و استانی آموزش و پرورش به میزان بسیار زیادی ارتقا یافت و این یعنی انتقال عقلانیت لازم به سطوح پایین‌تر و اصلاح فرآیند ها در سطوح صفی و ستادی آموزش و پرورش.

من‌ دوره سه وزیر دیگر بعد از ایشان را هم همچنان تداوم با افت و خیز روندهای طراحی شده در زمان آقای دکتر فانی می دانم.

نگاهی بر عملکرد وزیران آموزش و پرورش پس از انقلاب اسلامی

آقای دکتر دانش از دانش و تجربه کافی برخوردار بودند ولی زمان‌کوتاهی در اختیار داشتند. انتخاب آقای بطحایی و همین‌طور انتخاب آقای حاجی میرزایی غیر منتظره بود و به نظر می رسید این‌انتخاب ها از سر اضطرار بود.

هر دو این شخصیت ها اگر چه از دانش و تجربه برخوردار بودند اما انتخابشان حاصل تصمیمات از سر ناچاری رئیس جمهور بود.

دوره دوم آقای روحانی را می توان دوره کاهش استقلال رای در آموزش و پرورش دانست. مداخلات بیرونی در آموزش و پرورش افزایش و مقاومت در مقابل این‌مداخلات در این دو دوره کاهش یافت.

با ملاحظه آنچه از عملکرد وزرای پس از انقلاب آموزش و پرورش درک‌ می کنم به نظرم وزیر آموزش و‌ پرورش باید در کنار دانش نظری که به هر حال لازمه کار کردن در چنین سطحی از مدیریت کلان ملی است و جای بحث و تردید ندارد، از سابقه تجربی عمیق و طولانی در سطوح صفی و ستادی آموزش و پرورش برخوردار باشد و صرف داشتن تجربه اجرایی حتی در حد وزارت در سایر وزارت خانه ها هم به هیچ وجه کفایت نمی کند.

وزیر آموزش و پرورش باید رده های مدیریتی رادر آموزش و پرورش از مدرسه و منطقه تا استان و ستاد پیموده باشد علاوه بر این باید به لحاظ شخصیتی جسور و فعال بوده و منفعل و کم‌ جرات نباشد که البته جرات هم‌ در بسیاری مواقع نتیجه آگاهی و اشراف است.

این عرصه عرصه تصمیم‌گیری هایی است که با نقد و مخالفت های فراوان از سوی اشخاص و نهادهای حقیقی و حقوقی مواجه می شود.

کسی باید وزیر آموزش و پرورش بشود که تصمیمات را دانسته و پخته و سنجیده و با اشراف به جمیع وجوه نظام تعلیم و تربیت اتخاذ کند و بر سر تصمیمات خود محکم و استوار بایستد.


کانال هفت جوش


نگاهی بر عملکرد وزیران آموزش و پرورش پس از انقلاب اسلامی

منتشرشده در یادداشت

تحلیلی بر انتخاب حسین باغگلی به عنوان وزیر آموزش و پرورش

سرانجام و پس از کش و قوس های فراوان و نیز شایعات فراوانی که از گوشه و کنار شنیده می شد ، « حسین باغگلی » توسط ابراهیم رئیسی جهت تصدی وزارت آموزش و پرورش به مجلس یازدهم که خود را « مجلس انقلابی » می نامد معرفی شد .

پیش از آن و مطابق روال همیشگی افراد و طیف های سیاسی با انتشار لیست های مختلف و افراد مورد نظر خود سعی می کردند با " فضا سازی رسانه ای " توجه افکار عمومی را به سوی خود معطوف کنند هر چند این شیوه ویژه کشورهای جهان سوم و عقب مانده ای مانند ماست که در فقدان احزاب فراگیر و برنامه مند تا دقیقه آخر تقریبا هیچ چیزی مشخص نیست و مهم تر از آن غالبا فرد مورد نظر برای تصدی وزارتخانه مربوطه فاقد تیم کاری حرفه ای بر اساس برنامه های تدوین شده است . معلمان هم بیش از آن که خود واجد نظریه آموزشی و یا واجد صفت حرفه ای باشند در مقیاس اکثریت ، " کارمند" هستند.

نکته قابل تامل آن که در لیست های رنگارنگی که بعضا در رسانه ها و شبکه های اجتماعی منتشر می شد ، آموزش و پرورش در ردیف های انتهایی بود .

به جرات می توان گفت که آموزش و پرورش در این مرز و بوم ،« آی بی کلاه » است که حتی نامش را هم بر اساس ترتیب حروف الفبایی نام نمی برند چه برسد به آن که بخواهد از دیدگاه جامعه و زاویه نگرش حکومت در اولویت و یا اهمیت باشد .

البته در نامه رئیس جمهور به رئیس مجلس این قاعده رعایت شده است .

تحلیلی بر انتخاب حسین باغگلی به عنوان وزیر آموزش و پرورش

 به نظرم ؛ مشکلات و چالش های انباشته شده در طول سالیان مدید در وزارتخانه ای مانند آموزش و پرورش آن قدر فراوان و پیچیده هستند که حتی اگر چهره هایی مانند پرویز ناتل خانلری ، ملک الشعرای بهار ، غلامحسین شکوهی و... که از افراد به نام و ماندگار هستند در راس این وزارتخانه قرار گیرند مشکل به نظر می رسد که با توجه به وضعیت سیستمی بخواهد کاری صورت گیرد .

در مکتوب پیشین خود در این باب به تعدادی از موضوعات و مسائل اشاره کردم . ( این جا )

بدنه غالب فرهنگیان شاغل در آموزش و پرورش و به ویژه کنش گران آن نخستین ویژگی را که برای وزیر آموزش و پرورش بر می شمارند این است که " معلم " بوده و به قول معروف از جنس " فرهنگیان " باشد . نخستین آزمون برای راستی آزمایی برای سنجش میزان " صداقت " گزینه پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش می تواند «بازگشایی مدارس » باشد .

تجارب و شواهد کسانی که در چهار دهه پس از انقلاب اسلامی سکاندار وزارت آموزش و پرورش شده اند این فرضیه را به جد مطرح می کند که معلم بودن و سر کلاس رفتن به تنهایی نمی تواند شرط لازم و کافی برای موفقیت یک وزیر آموزش و پرورش باشد .

از نظر نگارنده ، وزرایی که پس از انقلاب اسلامی در کسوت وزیر آموزش و پرورش ظاهر شده اند به جز معدودی مانند « زنده یاد دکتر غلامحسین شکوهی » و تا حدی « محمدعلی نجفی » همه چهره های اجرایی و یا به عبارتی " کارگزار " بوده اند .

تحلیلی بر انتخاب حسین باغگلی به عنوان وزیر آموزش و پرورش

در واقع ، ما در طول این چهار دهه کم تر وزیر آموزش و پرورشی می یابیم که خود تحلیل گر مسائل در حوزه آموزش باشد و یا  حامل دیدگاه مشخصی بر اساس مدیریت علمی و غیرایدئولوژیک در طرحواره های ذهنی خویش باشد .

این خصیصه به نوعی در بدنه آموزش و پرورش یعنی " معلمان " هم تا حد زیادی نمود دارد .

معلمان هم بیش از آن که خود واجد نظریه آموزشی و یا واجد صفت حرفه ای باشند در مقیاس اکثریت ، " کارمند" هستند .

آن ها بعضا چیزی را در وجود وزیر آموزش و پرورش می جویند و طلب می کنند که خود اکثرا فاقد آن هستند و یا حتی تلاشی برای رسیدن به آن نمی کنند .

این دو مولفه در طول این چهار دهه به نوعی یکدیگر را هم پوشانی کرده اند.

اگر جز این بود و معلمان بر اساس صفات ذاتی حرفه خویش می توانستند در کنار حرفه تدریس ، کنش گر آموزشی باشند و « حوزه عمومی » را در سپهر آموزش تشکیل دهند به قطع یقین وزیری بالاتر از خود می داشتند .

تحلیلی بر انتخاب حسین باغگلی به عنوان وزیر آموزش و پرورش

برخی چهره های سیاسی  در برابر گزینه پیشنهادی برای وزارت آموزش و پرورش موضع گرفته اند از جمله این که آقای باغگلی مدیر مدارس غیرانتفاعی بوده  و از حال و روز مدارس دولتی بی خبر است و یا با فربه سازی تفکر " نئولیبرالیسم " آموزش و پرورش را به سمت طبقاتی شدن بیشتر و فاصله گرفتن هر چه بیشتر از " عدالت آموزشی " سوق خواهد داد و...

حسین باغگلی در گفت و گو با " قدس آنلاین "  درباره " مدل‌های موجود و مطلوب تربیتی " در بخشی چنین می گوید : ( این جا )

« در حال حاضر روی این نظر به صورت جدی کار می‌کنم که حرکت مطلوب یک جامعه آن جایی است که باید روی تربیت بزرگسالان هم سرمایه‌گذاری کنیم. ما به خطا همه چیز را روی تربیت کودکان سرمایه‌گذاری کرده‌ایم که نتیجه‌اش این شده که یک عده انسان بی‌تربیت در حال تربیت فرزندان هستند.

 اگر ما جرئت‌مندی استفاده از تجربیات گذشته را داشته باشیم یقیناً نتایج بسیار مطلوبی را شاهد خواهیم بود. وزرایی که پس از انقلاب اسلامی در کسوت وزیر آموزش و پرورش ظاهر شده اند به جز معدودی مانند « زنده یاد دکتر غلامحسین شکوهی » و تا حدی « محمدعلی نجفی » همه چهره های اجرایی و یا به عبارتی " کارگزار " بوده اند .

 در علوم تربیتی باور بر این است هر کاری که می‌کنیم سهمی از اثرگذاری را دارد اما مسئله مهم امروز ما انجام کارهای خوب نیست بلکه باید پرداختن به اولویت‌ها باشد . »

هر چند حوزه کاری آقای باغگلی در حوزه تعلیم و تربیت اسلامی است که این جا می تواند محل مناقشه و یا بحث در پرداختن به آموزش تطبیقی و تجارب کشورهای توسعه یافته و نظرات سازمان های بین المللی در باب " آموزش برای زیستن " باشد اما سخن ایشان در این جا ارزشمند و محل اندیشیدن است .

پرسشی که می توان مطرح کرد این است که آیا آقای باغگلی بر اساس همین نظر خود ، جرات و شهامت ایجاد تغییرات مثبت در وزارتخانه محافظه کاری را خواهد داشت که مدیران ستادی آن اکثرا بیش از آن که به فکر منافع و مصالح آموزش باشند در فکر حفظ میز و صندلی خویش اند ؟

تحلیلی بر انتخاب حسین باغگلی به عنوان وزیر آموزش و پرورش

و این که اولویت های گزینه پیشنهادی ابراهیم رئیسی در حوزه آموزش چه خواهد بود ؟

آیا برای تعیین این اولویت ها از تفکر پژوهشی و علمی که تنها پیشینه قابل یافت ایشان در موتورهای جست و جو گر است بهره خواهد جست و یا آن که مانند وزرای پیشین در گرداب " روزمرگی " فرو خواهد غلتید .

نخستین آزمون برای راستی آزمایی برای سنجش میزان " صداقت " گزینه پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش می تواند «بازگشایی مدارس » باشد .

مساله ای که حاجی میرزایی با تیم ناهماهنگ و در سایه بی برنامگی محض نتوانست در طول نزدیک به دو سال آن را جامه عمل بپوشاند .

منتشرشده در یادداشت

سخنی با نمایندگان مجلس در مورد انتخاب وزیر آموزش و پرورش در دولت سیزدهم

نمایندگان محترم مجلس

چند روز دیگر طبق روال تمامی دولتها باید با رای اعتماد خود در ایران جانمان نقش آفرینی کنید و به وزاری دولت سیزدهم رای اعتماد دهید .

یادتان باشد تک تک شماها نماینده مردمی هستید که در ایران عزیزمان زندگی می کنند .

یادتان باشد مردم این روزها خسته و کلافه هستند و از شرایط وخیم کشور به خصوص شرایط اقتصادی رنج می برند .

یادتان باشد که به نام نمایندگان انقلابی پای کار مردم هستید .

پس در حوزه آموزش و پرورش دقت کنید که ؛

آموزش و پرورش رکن اصلی و اساسی هر کشوری می باشد و مردم نیز کلیدی ترین عنصر توسعه آن کشور محسوب می شوند که باید از فرهنگ، آگاهی و مهارت های گوناگون برخوردار باشند.

در این بین «معلمان» اصلی ترین رکن آموزشی هستند که مسئولیت تربیت و آماده سازی نسل آینده را در بدنه جامعه برعهده دارند. معلمان به طور رسمی به دانش آموزان و به طور غیررسمی به والدین آنها آموزش می دهند و تلاش می کنند تا شهروندانی مسئول ،مشارکت کنندگانی فعال در امور زندگی اجتماعی و فرهنگی، یادگیرنده موفق و علاقه مند و افرادی متکی به خود و قابل اعتماد مطابق سند تحول بنیادین بار آیند.

خوب می دانید که در پرتو آموزش است که انسانها متحول می شوند و این تحول به رشد کشور کمک خواهد کرد.

خوب می دانید که در کشورهای پیشرفته تربیت انسانها، بهترین مساله است و افرادی که در نظام آموزشی کار می کنند افراد بسیارمحترم به شمار می آیند و دارای منزلت اجتماعی والایی هستند چرا که توسعه و پیشرفت کشور مرهون زحمات این قشر می باشد.

با نگاهی اجمالی به اوضاع بحرانی کرونا در کشورمان درمی یابیم که متاسفانه دولت های گذشته در کشور ما به این مساله هرگز توجهی نداشته اند بنابراین طبیعی است دیدگاهی بلند مدت نیز در این خصوص نداشته و بی تفاوت عبور کرده اند که البته نقش نمایندگان مجلس نیز در این خصوص بسیار ضعیف بوده آنها نیز چنین دغدغه ای نداشته اند و فقط به فکر سهم خواهی مدیریتی در حوزه انتخابی خود از وزرای سابق بوده اند و وزارت آموزش و پرورش را به قهقرا برده اند.

سخنی با نمایندگان مجلس در مورد انتخاب وزیر آموزش و پرورش در دولت سیزدهم

تمامی دولت ها با هر گرایش فکری که راس کار آمده اند این وزارتخانه را معرفی دانسته و برنامه ای جهت ارتقا و رشد آن ارائه نکرده اند و همین نوع نگاه باعث شده است که آموزش و پرورش روز به روز ضعیف تر شود و نتواند شهروندانی آموزش پذیر و دغدغه مند تربیت کند ؛ بنابراین طبیعی است که اوضاع کرونا در کشور ما روز به روز بدتر شود .اگر دولت ها و بالطبع آن مجلس آموزش و پرورش را رکن اصلی و اساسی کشور می پنداشتند و سرمایه گذاری می کردند امروز کشور ما دچار چنین وضعیت بحرانی نبود .

بارها شنیده ایم که پیشگیری بهتر از درمان است حال و هوای امروز کشور ما مصداق همین کلام ناب است .

لذا در گام نخست از دولت سیزدهم که لقب دولت مردمی را به و در گام بعدی از نمایندگان مجلس یازدهم که لقب پرمعنای انقلابی را به خود اختصاص داده اند انتظار می رود با انتخاب درست وزیری توانمند، کارآمد، کاردان، انقلابی، متعهد، دلسوز و در یک کلام معتقد به اجرایی نمودن منویات مقام معظم رهبری و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش سرمایه گذاری مناسبی را در این راستا داشته باشند تا با برنامه های راهبردی و عملیاتی بستر مناسبی برای تربیت نسل آینده فراهم شود و در آینده ای نه چندان دور شاهد پیشرفت فرهنگی، اقتصادی، سیاسی،اجتماعی، صنعتی و از همه مهمتر شان و جایگاه مقام والای معلمان کشورمان که یکی از اساسی ترین دغدغه های مقام معظم رهبری می باشد در ایران عزیزمان باشیم.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

سخنی با نمایندگان مجلس در مورد انتخاب وزیر آموزش و پرورش در دولت سیزدهم

منتشرشده در یادداشت

گروه تشکل ها/

با رسمیت یافتن دولت سیزدهم و موضوع معرفی وزیر آموزش و پرورش ، « انجمن اسلامی معلمان ایران » از تشکل های فرهنگیان در این مورد بیانیه ای صادر کرد .

متن کامل این بیانیه که در اختیار صدای معلم قرار گرفته است به شرح زیر است.

سخنی با ابراهیم رئیسی رئیس جمهور دولت سیزدهم در مورد انتخاب وزیر آموزش و پرورش

جناب آقای رئیسی

ریاست محترم جمهور

با گذشت ۴۳ سال از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در هیچ دولتی آموزش و پرورش دغدغه و اولویت نبوده ، اصلا هیچ رئیس جمهوری برای آموزش و پرورش ارزش قائل نبوده است و این یعنی فراهم نمودن زمینه عقب ماندگی فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، صنعتی و...در ایران عزیزمان.

اگر بخواهید بیانیه گام دوم انقلاب را در کشور نهادینه و به صورت عمیق اجرایی نمایید می باید که به آموزش و پرورش توجه کنید و کاری کنید که آموزش و پرورش رکن اصلی دولت شما باشد.

لازمه چنین امر مهمی انتخاب وزیر آموزش و پرورش از بین بدنه فرهنگیان می باشد چرا که وزیری خارج از این بدنه نه درد معلم را می فهمد و نه آموزش و پرورش را می شناسد و نه می تواند برای دانش آموزان برنامه ریزی کند.

بیش از نیمی از فرهنگیان آموزش و پرورش را زنان تشکیل می دهند که متاسفانه در هیچ دولتی دیده نمی شوند .زنان توانمند و شایسته ای که می توانند به بهترین روش ممکن در بالاترین کرسی آموزش و پرورش ایفای نقش کنند و به تربیت نسل آینده کشور بپردازند.

بی شک و بدون تعارف باید نقش اول این وزارتخانه مهم را مادر به عهده داشته باشد تا با دیدگاه مادرانه آرامش را در آن خانه حکمفرما و سپس به امر خطیر تربیت و آموزش بپردازد .

چهره خشن و زمخت مردانه حاکم در این وزارتخانه در طول۴۳ سال گذشته همواره به بدنه آن آسیب زده چرا که مردان فقط به سیاسی کاری و کسب قدرت می پردازند.

سخنی با ابراهیم رئیسی رئیس جمهور دولت سیزدهم در مورد انتخاب وزیر آموزش و پرورش

در حال حاضر در این وزارتخانه صاحبان قدرتی تاخت و تاز می کنند که دغدغه ای برای اجرایی نمودن سند تحول بنیادین ندارند و فقط در اندیشه کسب قدرت و حفظ منافع مادی و جایگاه خویش هستند.

آقای رئیس جمهور

تا زمان از دست نرفته بار دیگر اقتدار خود را به اطرافیانی که با فشار به شما می خواهند وزیری تحمیل کنند نشان دهید که در غیر این صورت نه تنها برایتان آورده ای نخواهد داشت بلکه باید در پیشگاه خداوند نیز پاسخ گو باشید.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

سخنی با ابراهیم رئیسی رئیس جمهور دولت سیزدهم در مورد انتخاب وزیر آموزش و پرورش

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور