درخواست غیرمعقول نبی هزارجریبی نماینده گرگان و آق قلا از رییس جمهور (در گفت و گو با سایت الف، 7 اردیبهشت 1398) برای اختصاص سهمیه به دانش آموزان پشت کنکوری مناطق سیلزده گرگان و آق قلا به بهانه بردهشدن کتابهایشان توسط باران و سیل صدای بیشتر مردم را درآورد و داغ سهمیهبازی و سهمیهبازار را دوباره تازه کرد. اینکه انگیزه ایشان از طرح این درخواست معنیدار در این فصل از سال سیاسی یا مالی چیست بماند اما حتی اگر نیت این وکیل ملت را خالص و نه عوامفریبانه و پوپولیستی بدانیم و سهمیه مناطق سیلزده را قبول و تصویب کنیم در عمل و اجرا در جامعهای مانند ایران چه وضعیتی پیش میآید. با مدبریت برتر و بی نظیر و جهانی که ما داریم میتوانیم پیش بینی کنیم که دانش آموزان از مناطق مجاور به این مناطق هجوم می آورند تا از این خوان نعمت گسترده توشهها بگیرند.
آنهایی هم که دارای نفوذ هستند و اینحا و آنجا آدمهای خودشان را چیده اند حسن یا سواستفادههای خود را از این فرصت طلایی خواهند کرد تا دکتر شوند و پول پارو کنند. از آن گذشته مسافرانی که در شیراز یا مناطق دیگری از کشور اموال و خودرو خود را از دست داده اند یا افرادی که اعضای خانوادهشان را از دست داده اند تکلیف شان چه می شود و آیا مشمول این سهمیه میشوند یا نه. وقتی از وفاق یا آشتی ملی بحث میکنیم آفتی که بر جان این وفاق و وحدت میافتد و آن را تنها در حد حرف و شعار متوقف نگه میدارد تبعیض است
بنابراین مطرح کردن چنین درخواست هایی شاید برای مردم سیلزده این مناطق دلخوشکنک و مسکنی فوری باشد و خوشایند به نظر برسد. حتی ممکن است خدمات زبانی او را ارج نهند و به این نماینده افتخار هم کنند که خداوند نمایندهای این چنینی قسمت و نصیبشان کرده است. اما همه به خوبی می دانیم که مایه گذاشتن از علم و خرج کردن از حبیب دانشگاه و کنکور چه بلایی سر مملکت میآورد. هنوز زخم کهنه سهمیههایی که از قدیمالایام بوده التیام نیافته تصویب سهمیهای دیگر چوب لای زخم گذاشتن و لوث کردن علم و دانش و کنکور خواهد بود. به این ترتیب فرمایشات کنکوری این نماینده بهانهای شد تا دوباره به بحث سهمیهها بپردازم.
می شد به جای «کمپین فرزندت کجاست؟» که بیشتر با پاسخ های غیردقیق، مبهم و کلی مسئولین و مدیران نظام برای نشان دادن اینکه بله «ما نیز هم!» تو عروسی هستیم جواب داده میشود یا در شبکه های اجتماعی پست میشود یک کار دیگر کرد، و اندکی تخصصی با مساله برخورد کرد: از این آقایون و خانمها که فرزندانشان همه دارای مدارک دکترا و فوق لیسانس از دانشگاههای ملی و معتبر هستند و همیشه تمام فکر و ذکرشان کشور و انرژیشان صرف خدمت به خلق خدا که خود عین عبادت است می شود پرسید: مدارک تحصیلی خودتان و فرزندانتان را چگونه و به چه نحوی کسب کردهاید؟ آیا از رانت علمی، بورسیه دولتی یا از سهمیههای کنکور و دانشگاهها استفاده کردهاید؟ بی شک درصد قابل توجهی اگر اندکی صداقت به خرج بدهند خواهند گفت که از بورس دولتی، سهمیهها و ... سود برده و مدرک کسب کردهاند. و از اینجا بحث سهمیههای کنکور کلید میخورد، زخم کهنه ای که نیاز مبرم به درمان دارد. اما هنوز چوب لای این زخم گذاشته میشود تا خوب نشود و بیدرمان باقی بماند.
نه! این طوری که نمیشود ما که همش به خودمان رسیدیم همه چیز را برای خود برداشتیم، فقط به خود فکر کردیم. رسیدههایش را برای خود و خانواده و عزیزانمان سوا کردیم، ملاحظه هیچ کسی را هم نکردیم تمام آش را بین خود تقسیم کردیم به پایین مجلس نرسید، بقیه گرسته ماندند: استخدام، مدرک، وام، پست و ... را همه را برای خود کنار گذاشتیم و برای خود سهمیههای رنگارنگ وضع کردیم. پس چرا ادای آدم های منصف را در میآوریم؟ قبول که ظاهرا همه چیز را ما به دست آوردهایم اما برای منافع کشور اندکی هم کوتاه بیاییم. حداقل برای استارت به جامه عمل پوشاندن به تن نحیف شعار رفع تبعیض و عدالت آموزشی چرا از حذف سهمیههای کنکور شروع نکنیم. برای دهها سال حرف همان بود: رفع تبعیض! اما تنها حرف بود و بس! اما چرا قدمی برداشته نمی شود برای برقراری عدالت آموزشی. قرار ما این نبود قرار ما یادتون رفت! قرار بود همه چیز را تقسیم کنیم و شریک بشویم، «کوکولا و نان را قسمت کنیم»... و قرار بود همه حق تحصیل و ادامه تحصیل داشته باشند.
صداها بیشتر شده است. سهمیهها آرام آرام صدای بیسهمیه ها را درآورده و کلافهشان کرده است. همه میپرسند! آنها می پرسند: چه دلیلی برای ادامه سهمیههای کنکور هست؟ فرزندان با دیدن کارنامههای سهمیهایها می پرسند چرا ما سهم و سهمیهای نداریم؟ این منصفانه نیست! صداها اندکی بلندتر شدهاند: لطفا سهمیههای کنکور از هر نوعش را جمع کنید! کارنامههای سهمیهایها که با درصدهای ناچیز رشتههای پزشکی و مهندسی دانشگاههای درجه یک قبول شدهاند در شبکه های اجتماعی دست به دست میشود. فلسفه برقراری یا تشدید سهمیهها دیگر کسی به غیر از دارندگان این نوع سهمیهها را قانع و خوشحال نمیکند. نیازی به آوردن توجیه و دلیل و حجت برای حذف سهمیهها و سهمیهبازی و سهمیهسازی نمیبینم. ادامه سهمیه ها بازی خطرناک و ناشیانه و غیرحرفهای است و اصلا آفتی برای نظام و انقلاب است، عملا نوعی تقسیم کردن و درجه بندی کردن آحاد جامعه و فرق گذاشتن بین فرزندان کشور و دلسرد کردن آنهاست، ریشه به تیشه علم زدن است و خود عین سد کردن رشد علمی کشور است. حقوق شهروندی ایجاب می کند که فکری اساسی برای حل این معضل شود.
یکی از استادان دانشگاه علامه طباطبایی در پستی با عنوان «اصلاح یک قانون غلط: سهمیه ایثارگری» در یکی شبکه های احتماعی با دست گذاشتن روی «سهمیه ایثارگری» با تاکید بر اینکه ما همه قدردان خانوادههای ایثارگران هستیم و با دعوت از خواننده برای «از کوره درنرفتن» استدلال قانع کنندهای برای حذف سهمیهها میآورد: «تصور بفرمایید سواد زبان انگلیسی یا فرانسه یا هر نوع زبان خارجی مان در سطح پایینی قرار دارد. آیا فردی که به این زبان ها مسلط است می تواند تمام یا بخشی از سواد زبانیش را به ما ببخشد؟ یعنی بدون این که ما تلاشی بکنیم بخشی از سوادش به یکباره به ما منتقل شود؟ به نظر می رسد به غیر از علم، دانش و مهارت همه چیز را می توان به دیگران بخشید. مشکلی هم پیش نمی آید. مثلا فردی که مشکل مالی دارد، شما می توانید تمام یا بخشی از دارایی تان را به دیگران منتقل کنید. بدون اینکه وی تلاشی بکند. اما آیا قابل تصور است که فوکو، ژیرو، فوکویاما، اینشتین بتوانند دانش خود را به یکباره به ما منتقل کنند و ما یک شبه فوکو، ژیرو، اینشتین و .... شویم؟ آیا این عملی است؟»
روزنامه شرق در شماره 3214 تاریخ 16 مرداد 397 در یادداشتی با عنوان «پيامدهاي منفی نظام سهمیهبندی در کنکور» به قلم مهدی بهلولی با انتقاد از ادامه این روند مینویسد: «اين موضوع که در اين کشور روزبهروز از اعتبار سواد، دانش، پژوهش، مدرسه و دانشگاه کاسته ميشود و بر شمار مدرکداران بی يا کمسواد افزوده ميشود، بيعلت نيست. اين روند بيش از هر چيز پيامد سياستهای نادرستی است که از بيرون فضای دانش بر آن بار میشود. نمونه بارز اين سياست نادرست و بیبنياد که اين روزها سخت محل پرسش بخشی از جوانان اين کشور است، نظام سهمیهبندی در کنکور است. با چه استدلالي، کسي که در درسخواندن انگيزه و توان بايسته را نداشته و رتبه کنکور او مثلا 50 هزار است، با اعمال سهميه، رتبهاش ميشود پنج هزار؟! اگر از انتقادهاي بسيار که به کنکور وارد است، بگذريم، در کل بايد پذيرفت که پيشرفت در سطح و رتبه دانشي، بايد از رهگذر کوشش در کسب دانش و انديشهورزي در اين زمينه باشد. هيچ عامل ديگري نبايد باعث جهش يکباره از يک سطح به سطح ديگري در دانش شود. اعمال اين دست سياستها- که در واقع مانند مواد نيروزا و دوپينگ در مسابقات ورزشي عمل ميکنند- بيش از هر چيز به نابودي انگيزه تلاش در راه بهدستآوردن دانش ميانجامد و پيامد تربيتي نادرست براي کسي دارد که از آن استفاده ميکند؛ چراکه درمييابد هميشه از امتيازي ويژه برخوردار است که او را از ديگران جلو مياندازد. بر ديگران هم اين اثر را ميگذارد که تلاش و توان راستين نيست که مشخص ميکند چه کسي در چه سطحي است و بايد در کجا قرار گيرد.» حقوق شهروندی ایجاب می کند که فکری اساسی برای حل این معضل شود
خبرگزاری دانشجوبان ایران (ایسنا) در 30 خرداد 1397 خبر زیر را مخابره کرد:
با تصویب مجلس سهمیه ورود به دانشگاه همسران و فرزندان جانبازان و رزمندگان افزایش مییابد
نمایندگان مجلس شورای اسلامی ماده واحده طرحی را تصویب کردند که بر اساس آن سهمیه ورود به دانشگاه همسران و فرزندان جانبازان و رزمندگان افزایش مییابد.به گزارش ایسنا، نمایندگان مجلس در جلسه علنی امروز طرح اصلاح بند الف ماده ۹۰ قانون برنامه ششم را در دستور کار قرار دادند و ماده واحده این طرح را با ۱۱۹ رای موافق ۵۸ رای مخالف و ۱۲ رای ممتنع از مجموع ۲۱۳ نماینده حاضر به تصویب رساندند که بر اساس آن سهمیه ورود با ۵ درصد سهیمه اختصاصی برای همسران و فرزندان جانبازان زیر ۲۵ درصد و همسران و فرزندان رزمندگان با حداقل ۶ ماه حضور داوطلبانه در جبهه به ۳۰ درصد افزایش یابد.
عرفان کسرایی، پژوهشگر مطالعات علم در واکنش به این خبر افزایش سهمیه ایثارگران در کنکور در مقالهای با عنوان «سهمیهها، بورسیهها و ژنهای خوب» در یکی از وبسایتهای خبری مینویسد: «استفاده از یک رانت حکومتی، آن هم در ابعادی این چنین وسیع، سطح علمی دانشگاه ها را به شدت تنزل خواهد داد و با ایجاد یک فرصت تحصیلی نابرابر، فارغ التحصیلانی را وارد بازار کار خواهد کرد که فاقد صلاحیت و توانایی علمی لازم هستند.»
کسرایی وجود سهمیه مناطق (سهمیه مناطق یک و دو و سه) که بر اساس میزان دسترسی به امکانات آموزشی طراحی شده منطقی و عادلانه می داند، اما سهمیه هایی نظیر ایثارگران و جانبازان، سهمیه بسیجی فعال (برای دانشگاه آزاد)، ساختگی، رانت تحصیلی و مغایر با عدالت آموزشی و فرصت های برابر می داند، و آن را چیزی می داند که در کمتر نقطه ای در دنیا می توان یافت.در طول سالها فاصلهای بین سهمیهایها و آزادها ایجاد شده است. وقتی صحبت از ایثارگران میشود معمولا چیزی که در ذهن تداعی می شود سهمیه و امتیازات خاص است
او با اشاره به بورسیهها و سهمیههای رانتی و گرایش مدیران نظام به عضویت در هیئت علمی دانشگاهها مینویسد: «این سوءاستفاده ها و رانت ها نه تنها نظام آموزش عالی کشور را با فاجعه ای جبران ناپذیر مواجه می کند بلکه دانشجویان و دانش آموختگان و اساتید واقعی دانشگاه های ایران را در نزد مجامع علمی بین المللی بی اعتبار می سازد.»
اما از نگاهی دیگر پدران در خانه به شوخی یا به جد مورد سرزنش فرزندان قرار می گیرند که چرا رزمنده یا آزاده نیستند یا بلایی سرشان نیامده تا فرزندان خلف یا ناخلف آنها از سفره سهمیههای بادآورده و رنگارنگ به نان و نوایی برسند. وقتی از وفاق یا آشتی ملی بحث میکنیم آفتی که بر جان این وفاق و وحدت میافتد و آن را تنها در حد حرف و شعار متوقف نگه میدارد تبعیض است. اگر یکی از بدترین اختراعات بشر را پلاستیک بدانیم شاید یکی از بهترین دستاوردهای بشر در قرون اخیر «دموکراسی» و یکی از بدترین پدیدههای مقابل دموکراسیها تبعیض است که در طول تاریخ، روح بشر را خورده و او را از هر شکنجه فیزیکی دیگر بیشتر عذاب داده است. ادیان آسمانی آمدهاند تا مرهمی باشند بر تبعیضی که بر بشر رفته و ظلمی که انسانها از قبل آن متحمل شدهاند.
«تبعیض» در معنای عام و خاصش دارای نسخههایی پیچیده در جهان معاصر بوده و تنوع بالایی دارد. بیشک همه ما در زندگی اشکالی از تبعیض را تجربه کردهایم. در سادهترین شکلش در دوران درس و مدرسه از اینکه معلم، سوگلی برای خود انتخاب می کرد و تنها یکی از دانشآموزان را مامور دادن ورقههای امتحان به دانشآموزان میکرد یا همیشه از یک شخص واحد میخواست تخته پاککن را بشوید در رنج و عذاب بودیم. ما حاضر بودیم هفتهها گرسنگی و تشنگی بکشیم اما این تبعیض به زعم ما آشکار را نبینیم. چقدر دلمان میخواست یک بار هم که شده معلم به ما بگوید برو گچ بیاور یا دفتر کلاسی را از مدیر بگیر و بیاور. حساسیت انسانها به تبعیض بسیار بالاست و کوچکترین تبعیض را میتوانند با حسگرهای روحی خود تشخیص دهند. حتی فرزندان قادرند تبعیض در نگاه والدین را هم تشخیص دهند. تبعیض برای همه ناگوار است و انسانها عکسالعملهای متفاوتی در مقابل آن از خود نشان میدهند که ممکن است با خشونت هم همراه باشد. اما تبعیض از نوع دولتی نتایج فلاکتباری ببار میآورد و روابط اجتماعی بین مردم را تیره و خدشهدار میسازد.
زمانی که بر آمریکایی ها از تبعیض و ظلمی که در طول تاریخ خود بر سیاهان روا داشتهاند خرده میگیریم معمولا در جواب میگویند: «ما ادعای دموکراسی کامل نداریم و داریم تمرین دموکراسی میکنیم. ما زمانی سیاهها را به صورت کتابی و سرپا و فلهای با کشتی از آفریقا برای بردگی به امریکا می آوردیم اما به مرور به جایی رسیدیم که یک سیاه پوست رییس جمهور ما میشود و حداکثر سعیمان را میکنیم که حق و حقوق همه اقلیتها را به رسمیت بشناسیم.» لذا دموکراسی را شاید به نوعی باید فرآیند در نطر بگیریم که هیج وقت نتوان به حالت ایدهآل آن رسید، اما می توان به آن نزدیک شد یا آن را تمرین کرد. همانطور که اشاره شد در این میان دخالت و سیاستهای حکومتها در روابط مردم و اقوام و شهروندان تاثیرات زیادی دارد و با توجه به درجه درک صحیح از موقعیت و وضعیت جهان و عقلانیت و اتخاذ سیاستهایی که منافع ملی را در نظر داشته باشد نه منابع گروهی خاص را دولتمردان، هم میتوانند موجب همدلی و امیدواری شوند و هم باعث کینه و دشمنی. اگر زمانی همسایهها در صلح و صفا و یکدلی و آرامش با هم زندگی می کردند و با هم روابط حسنه داشتند دخالت دولت و دادن رانتهای علمی و اقتصادی و امتیازات دولتی به گروههایی خاص این روابط را خدشه دار کرده است.
همان طور که اشاره شد دخالت دولت در روابط بین آحاد ملت و حتی همسایه ها عواقب فاجعهباری به بار آروده است. فرزند دلبند شما همت به خرج داده و روزها و شبها تلاش کرده درس خوانده و رتبهای قابل قبول در کنکور کسب کرده است اما همسایه دیوار به دیوار شما با تلاش جزئی با استفاده یا سوءاستفاده از سهمیههای دولتی هم بهترین دانشگاه قبول شده و هم در سازمانی دولتی استخدام شده است. اینجاست که تبعیض خودش را تمامقد نشان میدهد. شما به مرور از همسایهات که رانت خواری میکند خوشتان نمیآید و به تدریج از او نفرت پیدا میکنید از دولت هم. هنوز قادر نیستید مساله را برای خود توجیه کنید. دیگر از آن روابط صمیمی که در سالهای دور با هم داشتید خبری نیست. این کار حکومت است که با لوس کردن گروههای خاص و دادن امتیازات خاص و رانتی روابط شما را خدشهدار کرده است.
ماراتن کنکور ظاهرا برای همه مسافتش باید برابر باشد اما در عمل یکی نیست و در این گوشه جهان قواعد خاص خود را دارد. در این ماراتن قواعد بازی جوانمردانه رعایت نمیشود. به هنگام شروع مسابقه، گروهی خاص را از خط استارت کنکور 15 تا 20 کیلومتر جلوتر قرار می دهند تا از آنجا مسابقه دو خود را شروع کنند و به خط پایان برسند!
داستان سهمیّهایها قرار نیست به این زودی پایان یابد. تصویب یا تقویت سهمیهها دوباره زخم کهنهای است که سرباز کرده است و به این زودی التیام نخواهد یافت. اصلا اگر از همان اول چیزی به نام سهمیه ایثارگران، سهمیه رزمندگان، سهمیه خانواده شهدا، سهمیه آزادگان، سهمیه فرزندان اساتید و شاید سهمیه زلزله زدگان و سیل زدگان و ... برای استخدام یا ورود به دانشگاه اختراع نمیشد و به فرهنگ لغات اضافه نمیشد شاید حقی برای صاحبان این سهمیهها ایجاد نمیشد و الان کسی به برچیدن و خذف این رسم نامیمون و مظهر تبعیض علمی فکر نمیکرد. کسی که مبدع سهمیهها بوده شاید فکر نمیکرد که سهمیهها تا دهها سال و تا زمان فعلی ادامه داشته باشد.
واقعیت این است که در گذر زمان حقی برای گروهی ایجاد شده است که آن قدر به مذاق آنها خوش آمده است که دل کندن و ترک اعتیاد به آن بسی سخت و دشوار به نظر می رسد. اما آن گروههای خاص تا الان اگر از مزایای آن استفاده کرده اند اعتراضی نیست اما همان طور که اشاره شد لازم است اندکی هم کوتاه بیایند، مردانگی و همت به خرج داده و شاخ و برگ سهمیهها را کوتاه کرده، آن را هرس کنند و موتور سهمیهبازی را برای همیشه خاموش و متوقف کرده و کرکره مغازههای سهمیّهبازار را پایین بکشند و تعطیل کنند. این به عدالت بسیار نزدیکتر است. نه اینکه هر روز به سهمیهها شاخ و برگ داده و سهمیهای نو وضع کنند و درصدها را ناجوانمردانه دستکاری کنند. یکبار و برای همیشه این دندان فاسد باید کشیده و دور انداخته شود. این کار شدنی و واجب عینی است. فرزندان و وارثان صاحبان سهمیهها بزرگ شده و به بلوغ فکری رسیدهاند تا موضوع را حلاجی کرده و درک کنند.
صاحبان سهمیههای رنگارنگ و ذینفعان بیشترشان صاحبنفوذ و دارای مناصب دولتی ردهبالا در مجلس و سازمانها و نهادهای حکومتی و نظامی و از قدرت سیاسی و اقتصادی بالایی برخوردار هستند. شاید به همین علت است که داستان سهمیهها هر از چندی ابعاد تازهای به خود میگیرد و فصل جدیدی به آن افزوده و در مقابل حذف و برچیدهشدن آن مقاومت میشود. مردانگی و آیین فرهنگ ایرانی ایجاب میکند که این گروه ها اندکی کوتاه بیایند و حداقل به خاطر محفوظ نگه داشتن ارزش خدمات و جان فشانیهای درخشان خود و به احترام خون شهدا و برقراری عدالت آموزشی و اجتماعی و جلوگیری از کم رنگ جلوه دادن ایثارگریهایشان و درنیامدن صدای اعتراض مردم و بیسهمیهها داستان سهمیه را برای همیشه تمام کنند و به این تبعیض و رانت علمی آشکار مهر «باطل شد» بزنند. بوی بد این تبعیض علمی و ظلم آموزشی و عواقب آن به آن ور مرزها هم رسیده و وجهه علمی کشور ا خدشهدار کرده است.
در طول سالها فاصلهای بین سهمیهایها و آزادها ایجاد شده است. وقتی صحبت از ایثارگران میشود معمولا چیزی که در ذهن تداعی می شود سهمیه و امتیازات خاص است. برقراری سهمیهها به نوعی سوءاستفاده از قدرت و به خود رسیدن و به خود فکر کردن است.
آیا زمان آن نرسیده که نگاهی به بیرون از خود بیاندازیم و سهم را با بقیه برابر کنیم؟ وقتی قدرت و نفوذ دست ماست دور از انصاف و دموکراسی است که فقط به خود فکر کنیم و برای خود بهترین قسمت گوشت را کنار بگذاریم. باید اندکی هم به منافع عموم ملی فکر کنیم. برای شروع شفافیت و عدالت برچیدن سهمیههای رنگارنگ میتواند استارت خوبی باشد.
در خاتمه ضروری است با توجه به درجهبندی کیفی دانشگاهها اشاره کوتاهی هم داشته باشم به سهمیه و امتیازاتی که برای فرزندان اعضای هیئت علمی دانشگاهها در نظر گرفته می شود از جمله «تسهيلات مربوط به انتقال فرزندان اعضا هيات علمي دانشگاهها». این نوع هم در طبقه بندی رانتی قرار می گیرد و با عدالت آموزشی همخوانی ندارد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
من مطمئنم که شما از ته دل راضی هستید که ماهانه یک چهارم یا یک سوم یا حتی بیشتر، از دریافتی ماهانه شما کم کنند و به حساب آنهایی که مشمول سهمیه می شوند بریزند اما در عوض این سهمیه های کذایی و ناحق را حذف کنند تا فرزند دلبند شما و چگرگوشه تان در رقابتی برابر با دبگران شرکت کند و یک روز نیاید با چهره عبوس و گرفته بگوید: دوستم با سهمیه شاهد یا جانبازی داروسازی قبول شد. اما درصدها و نمره های من خیلی بیشتر از او بود! آن روز شاید بدترین روز زندگی شما باشد.
اما نکته دیگر: آیا هیچ بازه رمانی برای سهمیه ها تعیین نشده؟ مثلا اعلام کنند نیم قرن یا یک قرن نوه و نتیجه و نبیره سهمیه دارها استفاده خواهند کرد و بعد ...
و ببینید که آنهایی که حتی اجازه تحصیل در دانشگاه را بهشون نمی دهند چه می کشند!
تنها سهمیه مهم میتونه سهمیه نوع منطقه سکونت براساس برخودار بودن یا محروم بودن باشد و...
البته هستند معدودی که نه از شهید و رزمنده و جانباز خود حرفی به میان می آورند و نه از سهمیه ای که دارند استفاده می کنند. به این میگویند جوانمردی. بعد از ۲۰ سال به صورت تصادفی فهمیدم که همکارم برادرش در جنگ تحمیلی شهید شده است. قبور رفتگان بودم که تصادفی ایشان را دیدم که سر قبری نشسته ...
اکنون قبولی دانشگاه کشک شده و معضلاتی بزرگتر از سهمیه دانشگاه وجود دارد و آن "فریب، تقلب، توجیه و تغییر قانونی" در استخدام است که باید گروههایی ویژه به آن ورود کنند، چه با سهمیه و چه بیسهمیه!
به عنوان مثال شاغل قراردادی از اول حقش بود قراردادی شود که از وسط دارای امتیاز هدایت شده در آزمون استخدامی باشد؟
به عنوان مثال فلان نخبه با معدل بالای 18 در دانشگاه که دروسی چون ریاضی مهندسی را 20 گرفته چگونه نمی تواند یک نامعادله یا معادله درجه2 دوران مدرسه را حل کند؟ چگونه دیپلم گرفته؟
البته انسانهایی هم در جامعه هستند که از فساد مبرا هستند و چرخ فساد را در حد توان خود پنچر میکنند حتی اگر به زیانشان تمام شود. و ....
البته با وجود توّهم بزرگتر، دفع و رفع توّهم کوچکتر آب در هاون کوفتن است و سکوت شایسته تر.
در پستهای اداری هم همکارانی که خواهر یا برادر شهید اند دائما با به رخ کشیدن مزینی که حس می کنند پستهای بالاتری را به دست می آورند هیچ اداری نبست که در پروفایلش عکس خودش با سنگ قبر شهیدش را نگذارد آیا این سواستفاده و هدر دادن خون شهید نیست .به خدا شهدایی که از هیچ فداکاری دریغ نمی کردند راضی به این اجحافها نیستند
آزمون استخدامی در دوران وزارتش را ندارد، هم سر از
مجلس در میآورد و هم در رسانه ملی به واسطۀ
جهاد اصغرش با اکبر و اصغر کلی قیافه میگیرد.
جهاد اصغرش ارزش خود را دارد و ظلم در استخدام
بیارزشی خود.
داستان سهمیه ها داستان غم انگیز و ناراحت کننده ای است که به مانند سریال های کانال های ماهواره ای پایانی ندارد.
استقبال خواهم کرد اگر طرفداران برقراری و ادامه سهمیه ها دلایل خود را همینجا پست کنند.
اگر در زمان جنگ به علت وضعیت اضظراری و خاص توجیه و دلیلی برای برقراری سهمیه ها متصور بود اما در حال حاضر شاید به سختی بتوان دلیلی محکمه پسند برای ادامه آنها پیدا کرد.
می گوییم چون سهمیه دارد.
می گوبد چرا ما نداریم.
می گویم پدرش در راه وطن در جبهه شهید شده تا من و تو در آسایش باشیم.
می گوید شما چرا شهید نشدید؟
یا می گوید چه ربطی بین شهید شدن و بالا بردن درصد وجود دارد. کجای دنیا می توان این وضعیت را پیدا کرد؟
چرا بهشان پول و امکانات اضافی نمی دهند.
می گویم امکانان اضافی هم می گیرند.
می گوید .....
بیش از دو دهۀ قبل ملاحظه کردند فردی از فرزندان شهداء در دانشگاه تهران قبول شده است، من چون کارنامه آن فرزند شهید را دیدم، دیدم آنقدر درسهای خود را بالا زده که بدون سهمیه هم در دانشگاه تهران قبول میشده است چون فرد بدون سهمیهای با ضریبهای پایینتر هم در دانشگاه تهران و همان رشته قبول شده بود و تند روی برای تمامی آنها جایز نیست؛ بعضی از این افراد تستها را خوب میزنند.
من و تو در کلاس های دانشگاه با سهمیه ای ها همکلاس شده ایم و به هم در کلاس نشسته ایم. وضعیتشان را دیده ایم که چه فاصله ای با بدون سهمیه ها دارند. بیشترشان سعی می کنند سهمیه ای بودنشان را مخفی کنند اما وضعیت تحصیلیشان زود لوشان میده.
حالا چرا اسم این داستان مستند را نکته تخصصی گذاشته ای؟ به نظر که خیلی عمومی میاد...
زمان رخ دادن داستان: بیش از دو دهه قبل
شخصیت اصلی و قهرمان داستان: فردی از فرزندان شهیدان
مکان: نامعلوم
رشته: مشخص نیست
درصد: خیلی بالا
خیلی تخصصیه بابا
(:
می میرند در تمامی کشورهایی که بدان معتقدند
وجود دارد. خود آمریکا برای سربازانی که در راه
وطن می میرند امتیازاتی قایل می شود.
و گرنه کمتر کسی راضی به مرگ خود و یا فرزندانش می گردد.
در ضمن سهمیه قایل شدن برای امتیازات محدود
خود نشانه ی آشکاری از تبعیض و بی عدالتی است.
- باسلام فعلا کل کشور را زلزله ، سیل، رانش زمین ، وبلای دیگر گرفته است پس برای همه دانش آموزان کل کشور سهمیه گرفته شود؟؟؟؟؟
- بهشون ۱ سال معافیت از سربازی داده بشه تا بتوانند خود را برای کنکور سال لینده اماده کنند
- برادر عزیز، سهمیه کنکور نتیجه تلاش چهارساله یک دانش اموز است نه یک هفته، ده روز که سیل آمده، و حق الناس است ، حق دانش آموزان سایر مناطق کشور چه می شود؟؟؟ اقای رییس جمهور هر چه میخواهید کمک مالی کنید ولی سهمیه کنکور یعنی حق دانش اموزی مثل من که چهارسال است دارم شبانه روز درس میخوانم، حق الناس است و من فردای قیامت جلوی همه کسانی که حق من را بخشش کنند می گیرم
- همین سهمیه ای ها وضع مملکت را اینگونه کردند اولا باید طرف متعهد باشد تا متخصص و دلسوز مملکت دوما حالا دیگر سهمیه باید با یک باران سیل بیاید ده ها نفر کشته شوند
جاء الآمار و زهق الحق و الباطل !!!
- اختصاص سهمیه باعث پشت کنکور ماندن وخورده شدن حق بچه های دیگر نیست؟ چرا به جای سهمیه درخواست دایر شدن کلاسهای فوق برنامه برای بچه ها نمیکنید؟
- این چه نماینده ایه که نمیدانه سهمیه کنکور دست مجلسه نه دولت یعنی باید در مجلس تصویب شه بنظرم جو گیر شده خواسته یه چیز بگه
- این کار اشتباهه کنکور یک رقابته برای پذیرفته شدن افرادی که دانش و آمادگی بیشتر دارند این سهمیه ها پدر آموزش عالی ما را دراورده این سهمیه ها باعث شده افرادی که با سعی و تلاش بیشتر دانش بالاتری را کسب کرده اند در میدان رقابت به افرادی که دانش کمتری دارند ببازند آقا دست از سر کنکور بردارید و اجازه بدین هر کس واقعا دانش بالاتری داره وارد دانشگاه بشه روشهای بهتر برای حمایت از این افراد حتما هست
- یعنی عاشق این فرصت طلبی هستم حالا چرا سهمیه؟ مثلاطرف به اندازه ی بقیه درس نخونده اما به واسطه ی سهمیه سیل وارد دانشگاه میشه اگه معلم بشه چند نسل رو به فنا میده که الان داریم میبینیم اگه مهندس بشه که شهرها رو به فنا میده و ..... تو رو به خدا قبل از طرح خواسته ها کمی فکر کنید. بگذریم که احتمالا فرزند یا اطرافیان تنبل ایشان پشت کنکوری هستن و منتظر عنایت ایشان اما با کمک بلاعوض به حادثه دیدگان واقعی کاملا موافقم. علی برکت الله
- اینهمه سهمیه رنگارنگ بیخودی و باخودی اینم یکی دیگه روش /: آخه کسی مامان یا باباش استاد دانشگاه هست و هیئت علمی چرا میتونه تغییر رشته و تغییر محل تحصیل بده؟؟ یارو پرستاری ،دامپزشکی زابل قبول میشه میاد پزشکی شهید بهشتی !!!خدایا ازشون نگذر ،هم اونهایی که این سهمیه های من در آوردی را اختراع کردند، هم اونهایی که استفاده میکنن و حق بچه های مردم را ضایع میکنند
از سوریه، تونس، لیبی، یمن و ... باید درس گرفت ...
چه هیئت علمی، چه شهید، چه کارمند و ...!!
ولی کشور دارای مشکلات و توهّماتی بزرگتر و ریشهای تر و اساسیتر از مطالب فوق است.
یعنی نیامده؟ متاسفانه فرصت مجدد تایپ آن نیست
جدیدا یه برنامه کذایی و خنده دار را در بعضی از شهرهای استان آذربایجان غربی اجرا کردند که واقعا به نفرت مردم منجر شد: اسامی بیشتر مدارس را حذف و به جایش اسم یک شهید را گذاشتند که مردم در عمرشان نشنیده اند. جالبه که خود بازماندگان دیگر نمی خواهند شهیدشان را به یاد بیاورند اما اینها را ول کن نیستند.
شما اگه جرات داری درباره سوریه و یمن نویس.
هر کس در حیطه تخصصی خودش ... نویسنده در این حیطه تخصص دارد.
واقعا درسته کسی که از ظلم سود میبره ، نمیتونه از عدالت دفاع کنه !
برای قدردانی مطلب کوتاه زیاد با عنوان «ما و آنها» به حضورتان تقدیم می گردد.
سیزده بدر خوبی داشته باشید!
از اولش هم ما را بازی ندادند، با مربی همدست بودند، هوای همدیگر را داشتند، اصلا ما را تحویل نگرفتند، ما را غریبه به حساب آوردند. آنها هیچ وفت به ما اعتماد نکردند و همیشه به ما مشکوک و بدبین بودند، گفتند شما خودی نیستید، نامحرم هستید، از جنس ما نیستید.
ما را به بازی راه ندادند، همه شیرینیها و نوشابهها را خودشان میخوردند و بین خودشان تقسیم میکردند. کسی ما را سر مزرعه بازی مملکتداری جدی نگرفت. در خوشبینانهترین حالت ما را در نیمکت ذخیرهها نشاندند. ما همیشه در نیمکت ذخیرهها بودیم، نه اینکه بازی بلد نباشیم. ما سالها تمرین کرده بودیم، تخصص داشتیم، قواعد بازی را حتی بهتر از آنها بلد بودیم. اما سیاست بلد نبودیم. ما ریشه در خاک وطن داشتیم. مطمئن بودیم که میتوانیم منشا خیر باشیم و موثر واقع شویم.
ما سالها منتظر ماندیم، اما کسی ما را دعوت نکرد و اصلا سراغی از ما نگرفت، ما را به حلقه خود راه ندادند. هر جا رفتیم به در بسته خوردیم. آنها در هر پستی که میخواستند بازی میکردند. همزمان در چندین پست بازی میکردند. زمانی به لباس ما گیر دادند، زمانی به ریش و سبیل ما، زمانی به کت و شلوار ما و زمانی به قیافه و عقیده و اظهارنطر ما .. اما به تنها چیزی که گیر ندادند تحصص ما بود اصلا تخصص برایشان محلی از اعراب نداشت. اصلا از تخصص خوششان نمیآمد شاید به خاطر اینکه خود تخصصی نداشتند.
ما حب وطن داشتیم، درد وطن داشتیم، اما کاری از دستمان بر نمیآمد، میسوختیم و میساختیم، آنها همه راهها را به روی ما بسته بودند. آنها خیلی وقت بود که با بازی جوانمردانه (فر پلی) خداحافظی کرده بودند. آنها این توهم را داشتند که بهترین هستند و تیم بدون آنها هیچ است. آنها خود را صاحب همه چیز میدانستند. آنها خیال میکردند بازی را بلدند، اما داشتند پیر میشدند و مدام میباختند.
برای ماندن چند صباحی بیشتر در بازی دروغ و تقلب و دست زدن به هر کاری را مجاز میدانستند. آنها همه چیز را در اختیار خود گرفته بودند. همه چیز دست خودشان بود، خودشان میبریدند و خودشان میدوختند. ما خیلی منتظر شدیم، ما دههها منتظر شدیم تا آنها پیر شوند و از بازی کنار بروند و ما خون تازهای در رگهای تیم تزریق کنیم، اما نشد که نشد. ما خیلی منتظر شدیم ... آنها باید از بازی کنار میرفتند.
ما اندکی امیدوار شدیم، آیا بالاخره نوبت ما فرا رسیده و اندک فضایی برای فعالیت ما ایجاد شده است؟ اما کور خونده بودیم. آنها جای خود را به ما ندادند. ول کن معامله هم نبودند، آنها معتاد بازی بودند و ملاحظه هیچ کس را نمیکردند. آنها ورثه و فک و فامیل و اعوان و انصار خود را به بازی آوردند. مهم نبود که آنها بازی را بلد هستند یا نه، مهم این بود که «آنها» در بازی باشند.
ما خیلی چیزها بلد بودیم، فوت وفن بازی را خیلی بهتر از آنها بلد بودیم، اما با چاپلوسی بیگانه بودیم. ما نمیتوانستیم گوسفند و بله قربانگو باشیم. ما بلد نبودیم دنبال این و آن راه بیافتیم و التماس کنیم ما را مدیر کنند. از ما بر نمیآمد دامن این و آن را بگیریم. ما بلد نبودیم ادای مدیران برتر و نخبهها را دربیاوریم. ما کاربلد بودیم و تخصص داشتیم. آنها باید به ما التماس میکردند و از ما دعوت میکردند. ما خیلی منتظر شدیم، اما طلسم نشکست که نشکست. ما میخواستیم برای وطن بخوانیم، برای وطن بسوزیم، برای وطن بسازیم، برای وطن ...، اما نشد که نشد. طلسم نشکست که نشکست.
آنها پستهای خود را ارثی کردند. آنها پستها را در حلقه خود به همدیگر پاس دادند. آنها تنها یک فکر در سر داشتند: خودشان و تنها خودشان. ما تنها یک فکر در سرداشتیم: کشور به خدمات ما نیاز داشت ما خیلی اصرار کردیم، اما همه چیز دست آنها بود آنها ما را تهدید کردند. ما به فضا برای فعالیت و نشان دادن خود نیاز داشتیم، اما نشد که نشد. با زبان بی زبانی ما را بیرون کردند. ما گذاشتیم و رفتیم. سالها دور از وطن ماندیم. آواره کوه و بیابان شدیم. اما باز هم دلمان با وطن بود.
ما برگشتیم، اما بازیکنها خیلی خطرناک شده بودند. آنها پیر و پیرتر و حریصتر شده بودند، اما سفت و سخت چسبیده بودند به پستهایشان و به آن چه بدست آورده بودند. برادر بزرگ ترها سوپرمن شده بودند و به همه چیز گیر میدادند. پخمگان جای نخبگان را گرفته بودند. ما خیلی سعی کردیم به آنها بفهمانیم که مملکت داری تخصص میخواهد، مدیریت سواد میخواهد و به این سادگی نیست، اما کسی قبول نکرد، عوضش سر ما را کوبیدند به سنگ.
ما خیلی دویدیم، اما به مقصد نرسیدیم. بازار دغل کاری گرم بود. دور دور فرصت طلبها بود، دور دور بیسوادها و دانشمندنماها و مدرک به دستها و نخبه نماها بود، دور دور اختلاسگران، جاعلان و دروغگویان بود.
و اگر دارد قانون استخدامی کشور ویژه بی عقلان است
این استاد دانشگاه بهعنوان یک شاهد عینی از تبعیض آموزشی آنهم در مقطع دکتری، میگوید: «رفتم سر کلاس دکترای دانشگاه تهران، از ۹ نفر، ۷ نفر سهمیه داشتند، یکی مدیرکل فلان جاست، دیگری استاندار فلان جا و ...»
مجید حسینی تأکید میکند که «در آزمونهای سراسری ۱۹ نوع سهمیه هست که در بعضی از حوزههای دانشگاهی ۵۰ درصدِ دانشجویان سهمیهایاند.»
دکتر مجید حسینی به دنبال مبارزاتش علیه تبعیض آموزشی و احقاق عدالت آموزشی، میگوید: امكان برنده شدن را متمركز کردهایم در تهران، دو مدرسه تهرانی میتوانند تمام برندگان المپیاد ریاضی را از آن خود كنند درحالیکه بچههای دشتیاری حتی امكانی برای دیده شدن ندارند؛ راهی نیست جز برداشتن همه تبعیضات؛ هیچ جنسی از تبعیض نباید پذیرفته شود، برای زیست بهتر آنها كه دوستشان داریم.
ویدئو زیر این استاد دانشگاه بهعنوان یک شاهد عینی از تبعیض آموزشی آنهم در مقطع دکتری، میگوید: «رفتم سر کلاس دکترای دانشگاه تهران، از ۹ نفر، ۷ نفر سهمیه داشتند، یکی مدیرکل فلان جاست، دیگری استاندار فلان جا و ...»
مجید حسینی تأکید میکند که «در آزمونهای سراسری ۱۹ نوع سهمیه هست که در بعضی از حوزههای دانشگاهی ۵۰ درصدِ دانشجویان سهمیهایاند.»
مجید حسینی در صفحه اینستاگرام خود در پستی دیگر مینویسد: جنبش نه به تبعیض آرامآرام پیش میرود، هر قانون، مصوبه، سیاست و تصمیم ناعادلانه که لغو میشود، یعنی یک گام به سمت لحظه بی تبعیض برداشتهایم؛ خوشبینی چیز مبتذلی است اما ما هم با هم امید میخواهیم؛ دیوان عدالت اداری کشور با لغو یک قانون تبعیضآمیز آموزشی، نشان داد که میشود از یکگوشه شروع کرد و امید داشت که این صدای آدمهای مظلوم و بی پارتی و بیصدا را به همهجا رساند؛ هر جا تبعیضی هست، هر جا صدای مظلومی شنیده نشده، هر جا کسی حقوقش را قویترها خوردهاند، نیاز به حمایت این نهضت دارد؛ بیایید صدای ضد تبعیض باشیم؛ هر جا که هستیم، صداهای ناشنیده را بلند کنیم؛ این است دمکراسی واقعی.
حوشبختانه فرمایشات و ویدیوی سخنان شجاعانه دکتر مجید حسینی در خصوص سهمیه های کذایی را در اینترنت می توان جستجو و مشاهده کرد. اما کو گوش شنوا ... اگر کسی خود را به نشنیدن یا خواب بزند ....
فلیسیتی هافمن و لوری لافلین و شوهرش موسیمو جیونالی با قرار وثیقه آزاد هستند.
این افراد و پنجاه نفر دیگر متهم به شرکت در توطئه ای هستند که در آن والدین به مربیان و برگزارکنندگان امتحانات رشوه داده اند تا در آزمون ها دستکاری کرده تا فرزندان این افراد به دانشگاه های برگزیده و خوب راه یابند.
این افراد در صورت اثبات جرم تا ۲۰ می توانند زندان بگیرند. البته برای کسانی که بار اولشان است که مرتکب جرم می شوند تخفیف در نظر گرفته می شود.
برقراری سهمیه هم خود جرم است و کسانی که این برنامه سهمیه بندی را چیده و یا ادامه می دهند ناقضان حقوق بشر هستند و اسمشان باید در کتاب "چهره جنایت" درج شود.
اشتباهات مترجم نشست خبری رؤسایجمهور افغانستان، جمهوری اسلامی و نخستوزیر هند و تذکرات «اشرف غنی» به مترجم برای ترجمهی غلط سخنانش!
مملکتی که رئیسجمهورش با ادعای تحصیل در انگلستان، دکتر نامیده میشود اما توان تکلم به زبان انگلیسی را ندارد، انتظاری از کارمندان و مترجمان بیسواد و غیر متخصص در وزارت امور خارجهاش نیست.
واقعا علم و سواد و تجربه با یه روز دو روز و مدت کوتاهی بدست نمیاد.
کسایی که ایثار گرو جانباز بودن درصد کم تری از سهمیه ها رو دارن هر چند در کل با اهر نوع سهمیه بندی مخالفم (براشون امکانات خوب در نطر گرفته شه تا بالاخره دردی از درداشون جبران بشه بالاخره بدون پدر بودن ،سر و کله زدن با کسی که موجی شده و معلولیت و این موارد انصافا تحملش برای یک عمر سخته اما راهش سهمیه نیست)
فقط عجیبه سهیمه ای که اقازاده ها میگیرن از چشما همیشه دوره کسانی که فرزندانشون هییت علمی و ... .این بچه ها بابت اینکه شرایطشون بهتره دارن سهمیه میبرن ؟؟؟؟بابت اینکه درامدشون و سطح تحصیلات خانوادگی بالاتره شرایط رفاهیشون بیشتر ؟؟؟؟
به نظرم بدون سهمیه برای خانواده شهید و جانباز و ازاده سودی که داره فقط گم شدن سهمیه آقا زاده های رانت خواری هس که بتونن با گفتن سهمیه شهدا و ... سهمیه های خودشونو ماست مالی کنن .من خودم فرزند شهید و حانباز و آزاده نیستم.اما پررنگتر کنیو بحث سهیمه های بینام نشون رو
کسایی که ایثار گرو جانباز بودن درصد کم تری از سهمیه ها رو دارن هر چند در کل با اهر نوع سهمیه بندی مخالفم (براشون امکانات خوب در نطر گرفته شه تا بالاخره دردی از درداشون جبران بشه بالاخره بدون پدر بودن ،سر و کله زدن با کسی که موجی شده و معلولیت و این موارد انصافا تحملش برای یک عمر سخته اما راهش سهمیه نیست)
فقط عجیبه سهیمه ای که اقازاده ها میگیرن از چشما همیشه دوره کسانی که فرزندانشون هییت علمی و ... .این بچه ها بابت اینکه شرایطشون بهتره دارن سهمیه میبرن ؟؟؟؟بابت اینکه درامدشون و سطح تحصیلات خانوادگی بالاتره شرایط رفاهیشون بیشتر ؟؟؟؟
به نظرم بدون سهمیه برای خانواده شهید و جانباز و ازاده سودی که داره فقط گم شدن سهمیه آقا زاده های رانت خواری هس که بتونن با گفتن سهمیه شهدا و ... سهمیه های خودشونو ماست مالی کنن .من خودم فرزند شهید و حانباز و آزاده نیستم.اما پررنگتر کنیو بحث سهیمه های بینام نشون رو
مثلا رتبه یک انسانی فاطمه ملکی بدون سهمیه یک شدند
باید همین ها یک کمپین تشکیل بدهند بخاطر این اشکال و تصمیم غلط
1. قانون ایثارگری برای جمهوری اسلامی نیست و همه کشورهایی که درگیر جنگ بودند از آن استفاده می کنند و ایران از آن کپی کرده است.
2. سهمیه ایثارگران سهمیه ای مازاد بر ظرفیت کنکور است که توسط بنیاد شهید پرداخته شده و ربطی به دیگر سهمیه ها ندارد.
3. آقایانی که دغدغه سهمیه برای فرزندشان بودند اگر ا زجنگ تحمیلی عقب افتادند و ترسیدند جنگ با داعش بود پس چرا نرفتند تا بچه ها بهره مند شوند!!
4. هر کسی وارد دانشگاه می شود باید درس بخواند و گرنه مشروط شده و اخراج می شود حال هر سهمیه ای داشته باشد.
5. برخی پولشان را به رخ ایثارگران می کشند و خود را ارباب و دیگران را گدا تصور می کنند.شما همان پول را خرج بچه های خودتان بکنید تا به دانشگاه بروند و عقده ای نشوند.
یک معلم ایثارگر
همه تست ها را اشتباه زدی!
کجای جهان از دانشگاه برای شرکت کنندگان در جنگ هزینه می کنند یه مثال بیاور.
فرمودین سهمیه ایثار گران مازاد بر ظرفیت کنکور است. دوباره بخوان این جمله ات را. وقتی ظرفیت فیکسی برای هر دانشگاه داری مازاد را کجای دلمان بزاریم؟ از آن گذشته مگه سهمیه ای ها تو کلاس جداگانه ای تو دانشگاه می نشینند
شماره ۳؟؟
شماره ۴ ات دیگه محصل دبستانی را هم قانع نمی کنه
استدلال های آبکی
کاش این استدلا ها را ببری کلاست و برای دانش آموزانت بخونی
ثانیا خدا در قران نوشته در دین هیچ اجباری نیست و جهاد بخشی از دین هست پس مردم یک کشور مختارند که با داعشی بحنگند یا خیر. ولی در عدالت در استخدام و استفاده از امکانات کشور و شغل و مابقی چیزها عدالت اجباری است و خود خوب میدانید که در قران بارها به عدالت اجتماعی تاکید شده است. کلام اخر اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.
ایثارگر و شهدا رو نمی بخشم
من یه کنکوری هستم که باوجود سهمیه ای که دارم از سال دهم دارم به کوب میخونم و جز رتبه های برتر مدرسم بودم به طوری که معلمام بهم میگن توحتما قبول میشی بااینکه از سهمییم بی خبرند
و با وجود سهمیه های ایثارگران هر ساله به طور کامل سهمیه آن ها پر نمیشه مثلا ۵ تا صندلی دانشگاه که بنیاد سهم بچه های جانباز و شهید میدونه فقط ۲ تا شو از این بچه ها پر میکنند و ما باقی از بچه های مناطق پر میشه و به نظرم دیگران دارن حق بچه های شهید و جانباز رو ضایع میکنند
و در آخر شما ها که مخالفید با این قضیه آیا حاضرید پدرتون مثل پدر من در اثر جنگ دستش قطع بشه و پاش ترکش بخوره و همچنین جانباز شیمیایی بشن که خیلی دردناکه و تنها۳۰ درصد جانبازی دارن و از امکانات آن چنان هم داده نشده که آنقدر غوغا کرده و قطعا مطمئنم از این بدتر هم هست که شما حتی نمی تونید فکرش رو هم بکنید پس لطفا نمک بر زخممون نزنید