علوم تربيتي در هزاره سوم به دستاوردهاي بزرگي نايل شده است. در جهان امروز نظامهاي تربيتي چه در سطح آموزش عمومي و چه در سطح آموزش عالي متكي بر يافتههاي علوم تربيتي به سياست گذاري، برنامهريزي و اجرا اقدام ميكنند.
آموزش و پرورش ما كه متولي آموزش عمومي است متاسفانه در سطوح مختلف از فقر تئوريك رنج ميبرد از معلمان و مربيان در صف اجرا گرفته تا مديران و مسوولان در سطح تصميمسازي و تصميمگيري همه و همه يا بيگانه از اين يافتهها يا اگر آشنا هستند باور به آن ندارند يا اگر باور دارند امكان اجراي آن را ندارند.
مشكل وقتي عميقتر ميشود كه در راس اين نهاد كسي قرار گيرد كه فاصله زيادي با اين يافتهها و باورها داشته باشد. تجربه دوره دولتهاي نهم و دهم مصداقهايي از اين مساله است.
در اين دو مقطع باور به اينكه مديريت آموزشي به عنوان يكي از زيرمجموعههاي علوم تربيتي يك نياز اساسي و زيربنايي براي آموزش و پرورش است بسيار ضعيف بود ، آرمانگرايي مانع از اين شد تا كمترين سخن از يافتههاي علمي در اين عرصه به ميان آيد.
تجربه ناشي از رويكرد دولت سازندگي نگرش مدرني را به بدنه مديران تزريق كرد كه نيمي از آن به آموزش و پرورش هم رسيد و قدري كفه علمي و حرفهاي نگريستن به مقوله تعليم و تربيت را نسبت به قبل سنگينتر كرد. دستاندركاران اين حوزه تلاش كردند تا در دانشگاهها در رشتههاي علوم تربيتي تحصيل كنند و علاقهمندان به مديريت نيز گرايش مديريت آموزش را برگزيدند. اين يك هنجارشكني انقلابگونهاي در عرصه تعليم و تربيت بود كه تحولات و تاثيرات عميق و گستردهاي هم بر جاي گذاشت.
ميرفت كه در دوره اصلاحات علاوه بر قرار گرفتن قطار تعليم و تربيت بر مدار علمي و حرفهاي اين قطار بر مدار تلفيق هم قرار بگيرد كه مقاومتهاي فراوان كار را مشكلتر كرد و پس از يك دوره دوباره همهچيز به خانه نخست برگشت.
حال پس از فراز و فرودهاي دولتها، علياصغر فاني در حالي بر كرسي وزارت تكيه زده است كه با وجود ظاهري سنتي ميخواهد با نگرشي مدرن حكم براند و قطار تعليم و تربيت را روي ريلي قرار دهد كه يك خط آن سنتي و خط ديگر آن مدرن است.
اين دوگانگي كار را بر او و ساير همكارانش سخت كرده است و هم از سرعت قطار كاسته و هم سردرگمي مسافران را موجب شده است، تماشاگران هم در دوگانگي اين رويكردها گاهي كف و سوت ميزنند و گاهي فرياد اعتراض سر ميدهند.
رويكرد مديريتي دكتر فاني كه خود دانشآموخته علوم تربيتي نيز است و تجربه طولاني كار آموزشي دارد شايد بيش از هركسي خود او را آزار بدهد ، او كه ميداند كلاف هاي سردرگم فراواني دارد و پيدا كردن سر نخ اين كلافها چه در عرصه اقتصاد يا منابع انساني يا مديريت آموزشي يا برنامهريزي درسي و... آن هم با بيش از 700 مساله كه در آموزش و پرورش توسط كارشناسان شناسايي شده است، نيازمند اتخاذ سياستهاي شفاف، علمي و حرفهاي است كه دنياي امروز از آن بهره ميبرد.
سياستهايي كه موفقيت در عرصه مديريت آموزشي را تضمين خواهد كرد چرا كه مبتني بر تحقيق و تجربه بشري در حوزه تعليم و تربيت است. چشمپوشي از اين واقعيتهاي علمي و آكادميك بيترديد بر اين حوزه آسيب جدي وارد خواهد ساخت.
روزنامه اعتماد
نظرات بینندگان
مثل مهدی هاشمی رو میخواد.
فقط خیلی سخت که بدنه محافظه کار و تفکرات دگم رو راضی به این تغییر کرد. هنوز خیلی از معلم ها در تفکرات شعار زده که سودی به حال خودشون و جامعه ندارد گرفتار هستند.
آگه منفی بزنید من متعجب نخواهم شد.