سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران در پاسخ به این سوال که آیا دبیرستانهای دخترانه مجاز به استفاده از دبیر مرد در کلاس های فوق برنامه هستند، شرایط حضور دبیران مرد در مدارس دخترانه را اعلام کرد و گفت :" تأیید عدم امکان تامین مدرس زن توسط کمیته برنامهریزی نیروی انسانی منطقه، اخذ رضایت کتبی از ولی قانونی تمام دانشآموزان توسط مدیر مدرسه و ارائه به منطقه، اخذ تأییدیه گزینش و حراست مبنی بر احراز صلاحیت اخلاقی و سیاسی دبیران پیشنهادی و رعایت شروط تأهل و دارا بودن حداقل ۳۵ سال سن از جمله شروطی است که باید برای به کارگیری دبیران مرد مدنظر قرار بگیرد." با اعلام این شرایط باز هم سخنگو احتمالا برای اینکه بهانه ای به دست نیروهای مخالف دولت ندهد می گوید : با حضور معلم مرد در مدارس دخترانه مخالفیم، اما..."
در ماده ۵ آیین نامه ارائه خدمات آموزشی فوق برنامه در مدارس دولتی آمده است : " برای ارائه فعالیت های فوق برنامه در مدارس پسرانه از نیروی انسانی برادر و در مدارس دخترانه از نیروی انسانی خواهر استفاده خواهد شد." این مصوبه که در سال ۷۷ به تصویب شورایعالی آموزش و پرورش رسیده، برای حضور دبیران در کلاس های غیر همجنس، استثنایی قایل نشده است. اما در سال ۹۳ آموزش و پرورش با صدور شیوه نامه ای ، حضور مدرسان مرد در کلاس های کنکور دخترانه را با چندین شرط بلامانع اعلام کرد. البته این استثنا فقط شامل کلاس های فوق برنامه می شود و به کارگیری نیروی مرد در دوره رسمی مدارس دخترانه ممنوع است.
سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران اضافه کرد: "موضوعی که در آموزش و پرورش به آن اعتقاد داریم این است که با حضور معلم مرد در مدارس دخترانه مخالفیم.... اما محدودیتهایی وجود دارد که آموزش و پرورش را مجبور به این کار کرده که بخشی از آن مربوط به محدودیت منابع انسانی است. به کارگیری نیروی مرد تحت هر شرایط در دوره ابتدایی و تدریس برنامه کلاسهای درس رسمی، یا به عنوان مشاور و پشتیبان تحصیلی در دوره اول و دوم متوسطه و دوره پیش دانشگاهی دخترانه ممنوع است." سخنگوی آموزش و پرورش تهدید کرد : "اگر دبیرستانهای دخترانه از مواردی که اعلام شد تخطی کنند از نظر ما تخلف محسوب شده و ... از طریق ادارات ارزیابی عملکرد و هیئت تخلفات اداری با آن برخورد میکنیم."
از ابتدای تاسیس دبستان در ایران و شروع آموزش و پرورش مدرن بعد از انقلاب مشروطه، به جز موارد خاص، دختران و پسران در مدارس جداگانه تحصیل کرده اند. حتی تحصیل دختران در مدارس جداگانه در صدر مشروطه با مقاومت اجتماعی مواجه بود و کارکنان معدود مدارس دخترانه فشار اجتماعی و حتی دولتی شدیدی را تحمل می کردند و اغلب خانوادهها هم به خاطر تعصب یا ترس، دختران خود را به مدرسه نمیفرستادند. اما مقاومت در مقابل تحصیل دختران در طول حکومت ۵۷ ساله پهلوی ها به تدریج کاهش یافت و این روند بعد از انقلاب هم ادامه پیدا کرد.
تا سال ۵۷ همیشه تفاوت معناداری بین تعداد دانش آموزان دختر و پسر دیده میشد. به عنوان مثال در سال ۱۳۲۰ خوورشیدی با وجود پیشرفت های چشم گیر آموزشی در دوره ۲۰ ساله حکومت رضاشاه ، تنها ۲۸ درصد دانش اموزان مقطع ابتدایی و ۲۱ در صد دانش آموزان مقطع دبیرستان ، دختر بودند. در سال تحصیلی ۵۷-۵۸ که سال وقوع انقلاب است از۷۲۷۷۲۹۱ دانش آموزسراسر کشور، ۳۹ درصد را دختران و ۶۱ درصد را پسران تشکیل می دادند. در سال تحصیلی ۹۱-۹۲ این فاصله کاهش یافته و در این سال از مجموع ۱۲میلیون و۳۰۰ هزار دانش آموز ۴۶ درصد را دختران و ۵۴ درصد را پسران تشکیل داده اند.
علاوه بر الزامات عرفی و اجتماعی در رژیم گذشته ، گفتمان مذهبی و سیاسی انقلاب بعد از برقراری جمهوری اسلامی در سال ۵۷ ، تفکیک جنسیتی در مدارس را تقویت کرد اما عامل ایجاد آن نبود. در تمام ۳۷ سال اخیر جدایی جنسیتی به دلیل برخی ضرورت های آموزشی و تنگناها به صورت مطلق اجرا نشده است. به عنوان مثال در مدارس روستایی کم جمعیت ، همواره کلاس های چند پایه مختلط برقرار بوده. در این گونه مدارس روستایی و عشایری ، مثلا ۲۰ دانش آموزکلاس اول تا ششم ابتدایی، دختر و پسر دریک کلاس، درس می خوانند و معلم این کلاس ها معمولا مرد است. در شهرها هم از معلمان زن در سازمان دهی مدارس ابتدایی استفاده شده است.
هم اکنون در شهرهای بزرگ و به خصوص تهران نیز که بین ۷۰ تا ۸۰ درصد پرسنل آموزشی را زنان تشکیل می دهند اغلب معلمان دوره ابتدایی مدارس پسرانه به ویژه در پایه های اول تا سوم زن هستند. اگر بلوغ شرعی پسران دانش آموز را مبنای انتخاب معلم مرد یا زن قرار دهیم،قاعدتا حضور خانم معلم ها در دوره ابتدایی و حتی در کلاس های دوره اول متوسطه تا کلاس نهم بلامانع است. چون پسران در این دو مقطع زیر سن بلوغ شرعی (۱۵ سال) قرار دارند. اگر هم مبنا را عرف بگیریم ، حضور خانم معلم ها در کلاس های درس پسران نوجوان زیر ۱۵ سال در بیشتر مناطق ایران پذیرفتنی است. اما در حال حاضر معلمان زن به هیچ وجه در مدارس راهنمایی پسرانه سازمان دهی نمی شوند.
برخی مقامات کلیدی آموزش و پرورش مانند حجتالاسلام محیالدین بهرام محمدیان رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، حضور معلمان زن در مدارس ابتدایی را باعث "غلبه رفتارهای زنانه و دخترانه در بین نوجوان و جوانان پسر" می دانند و به دلایل عقیدتی با حضور خانم ها در مدارس ابتدایی مخالفند. بهرام محمدیان اسفند سال گذشته در گفتوگو با فارس گفت : "عدم تناسب جنسیت معلمان با دانشآموزان به ویژه در دوره ابتدایی، نگرانی تربیت به رنگ صورتی را در بین نسل آینده افزایش داده است. "
رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی افزود : " هرچند حضور بانوان معلم در دوره ابتدایی، محیط مدرسه را ملایم با محیط خانه می سازد، اما از سوی دیگر دانشآموزان پسر از پایه سوم ابتدایی به بعد نیازمند برخورد با خُلقیات مردانه هستند و البته در پایه پنجم و ششم ابتدایی حضور معلمان خانم در کلاسهای درس برای آنان نیز مشکلزا و سخت است."
بهرام محمدیان هشدار داد:" اگر آموزش و پرورش نتواند سامانه نیروی انسانی و سازمان دهی معلمان زن را اصلاح کند، معلمان به واسطه سختی کار و مراقبت های ویژه از دانش آموزان پسر، دچار فشار روحی و تنیدگی اعصاب و روان میشوند و در دانشآموزان پسر نیز گرایشهای زنانه و رفتارهای نا متجانس با جنسیت خود رشد خواهد کرد."
کتاب های درسی زیر نظر معاونت پژوهش و برنامه ریزی تهیه می شوند و دیدگاه آقای محمدیان در کتابهای درسی هم تا حدودی بازتاب پیدا کرده است. در کتاب های درسی در قالب متن و تصویر نقش های اجتماعی متفاوتی برای دختران و پسران ترسیم شده است.
در آموزش و پرورش عدم توازن نیروی انسانی سال به سال شدیدتر و پیچیده تر می شود. معلمان برحسب سه فاکتور سازمان دهی می شوند. ۱-جنسیت ۲- مقطع تحصیلی ۳- رشته تدریس . ایجاد هماهنگی بین ۳ عامل دشوار است. عدم توازن در فاکتورهای سه گانه باعث ایجاد نیروی مازاد برنیاز در بعضی مناطق و کمبود شدید نیرو در بعضی مناطق شده است. در شهرهای بزرگ، تعداد معلمان زن در مقطع ابتدایی بیشتر از معلمان مرد است . تعداد زیادی از دبیران و آموزگاران در رشته غیر مرتبط با تحصیلات خود تدریس می کنند. برخی از دبیرستان به ابتدایی منتقل شده اند. عده ای هم در رشته غیر مرتبط تدریس می کنند.
استخدام های بی رویه تحت فشار مجلس در ده سال گذشته بافت انسانی آموزش و پرورش را ناکارآمدتر و غیر حرفه ای ترکرده است. اجرای نظام ۶-۳-۳ از سال ۹۱ به بعد، باعث جابه جایی اجباری ده ها هزار معلم از مقطعی به مقطع دیگر شده است. مصوبات پی در پی مجلس در باره استخدام افراد جدید، سازمان دهی نیروی انسانی را به کاری شاق و غیر ممکن تبدیل کرده است.
نکته دیگری که به عدم توازن کمک می کند ، استفاده و سوء استفاده از قانون نقل و انتقالات است که باعث تهی شدن مناطق محروم از معلمان با تجربه و تراکم نیروی مازاد درشهرهای بزرگ شده است. عده زیادی از خانم معلم ها در سال های گذشته بر اساس بند تبعیت از همسر قانون نقل و انتقال به تهران و کلان شهرها منتقل شده و به خیل نیروهای مازاد بر نیاز پیوسته اند.
کاهش جمعیت در مناطق روستایی و افزایش جمعیت در حاشیه شهرهای بزرگ، جمعیت دانش آموزی کشور را بسیار نامتوازن کرده است. به گفته وزیر آموزش و پرورش در سال تحصیلی ۹۳-۹۴ تعداد ۱۱۰ مدرسه تک دانش آموزی و ۴۸۰۰ مدرسه زير ۵ دانش آموز دایر بوده است. در حومه شهرهای بزرگ اما تراکم دانش آموز باعث دو نوبته شدن مدارس و تشکیل کلاسهای ۴۰ نفر به بالا شده است.
با وجود تلاش هایی که صورت می گیرد ، دورنمایی روشن برای اصلاح ساختار نیروی انسانی و ساماندهی کارکنان قابل تصور نیست. برخی محدودیت ها و تکالیف خارج از چارچوب آموزش و پرورش به این دستگاه تحمیل شده است و برداشتن آنها نیازمند اراده ای فراتر از وزیر آموزش و پرورش است. مشکلات آموزش و پرورش راه حل های آموزشی و پرورشی دارند و تا زمانی که سیاست و ایدئولوژی در این وزارتخانه حرف اول را می زنند. انتظار تغییرات جدی نمی توان داشت.
روز
تهران -ایرنا - علی پورسلیمان : اگر مجلس به دنبال حل مشکل بیکاری و ایجاد اشتغال برای جوانان است باید از تجارب قبل آموخته و آزموده را آزمون مجدد نکند، گفت: ممکن است جامعه و مردم عادی با شنیدن این گونه اخبار خوشحال شوند اما مهم این است که زیر ساخت های اقتصادی در جامعه مشکل دارند و باید مورد بازبینی و اصلاح قرار گیرند.
در آمد و شد دولتها آموزش و پرورش نيز مانند ساير حوزهها دچار تغيير و تحولاتي ميشود به ويژه اينكه وقتي يك دولتي با رويكرد متفاوت از دولت قبل ميآيد، اين تغيير و تحولات گسترده و عميقتر ميشود. البته ناگفته پيداست در نظامهاي سياسي شبيه نظام حاكم در ايران اين تغيير و تحول همهجانبه و خيلي گسترده و عميق نخواهد بود چرا كه چارچوبهاي كلي و سياستهاي كلان ثابت و پابرجاست.
پس از انقلاب همانگونه كه در ابعاد مختلف اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي شاهد تغييراتي بوديم كه خيلي عميق و گسترده بود در حوزه آموزش نيز، آن هم با عنوان انقلاب فرهنگي، تحولات گستردهاي صورت گرفت. تحولاتي كه رنگ سياسي و ايدئولوژيك آن خيلي پررنگ بود و مدارس و دانشگاهها براي مدتي به تعطيلي رفتند به ويژه دانشگاهها كه براي طولانيمدت دچار وقفه شدند وقفهاي كه خبر از آغازي متفاوت داشت.
دولتهاي دهه نخست پس از انقلاب متاثر از اين فضاي سياسي و ايدئولوژيك در حوزه آموزش و پرورش نيز با اين رويكرد و نگرش، سياست گذاري و برنامهها را تدوين و اجرا كردند، بنيان گذاري معاونت پرورشي و قرار دادن پست سازماني مربي پرورشي در كادر مدارس يكي از مصاديق اين رويكرد بود كه خود را در تدوين محتواي آموزشي و برنامههاي آموزشي نمايانتر ساخت.
در دولت هاشمي رفسنجاني به موازات تغييرات در حوزه سياست و اقتصاد، آموزش نيز متحول شد و تحت مديريت محمدعلي، نجفي وزير آموزش و پرورش، مدرنسازي آموزش در دستور كار دولت قرار گرفت تنوع مدارس و نظام جديد آموزش ترمي و واحدي و نخبهگرايي از مصاديق اين تغيير در حوزه آموزش و پرورش بود؛ تغييراتي كه بهرغم نقدهاي وارد شده به آن همچنان تصوير مثبتي را در ذهن فرهنگيان از خود بر جاي گذاشته است.
پس از دولت هفتم و هشتم ضمن ادامه رويكرد دولت قبل تلاش براي تلفيق بعد آموزش و پرورش با مخالفتهاي جدي مواجه شده؛ مخالفتهايي كه فضاي اين حوزه را سياسي هم كرد به ويژه در دوره مرتضي حاجي كه به اوج خود رسيد و مجلس غيرهمسو فشارهاي زيادي را بر حاجي و تيم او وارد ساخت، اما تغييرات با وجود اين فشارها ايجاد شد؛ به ويژه اينكه معاونت پرورشي در طرح تلفيق از ساختار سازماني حذف شد، حذفي كه به درازا نكشيد و در دولت نهم بلافاصله برگشت و دوباره در بر همان پاشنه گذشته چرخيد.
هشت سال دولت نهم و دهم تحت وزارت آقايان فرشيدي، علي احمدي و حاجبابايي آموزش و پرورش هم در ساختار و هم در محتوا دوباره ايدئولوژيك و سياسي شد به گونهاي كه قراردادهاي همكاري با حوزههاي علميه و طرحهايي همچون سفيران نور با شعار هر مدرسه يك روحاني واكنشهايي را به دنبال داشت، واكنشهايي كه خيلي ضعيف بود و در فضاي ركود فعالان منتقد عرصه آموزش راه به جايي نبرد.
استخدامهاي بدون ضابطه در آموزش و پرورش در دولت نهم و دهم نيز از ديگر مواردي بود كه علاوه بر بحران مديريت و محتواي آموزشي از لحاظ نيروي انساني نيز آموزش و پرورش را با بحران مواجه ساخت؛ تا حدي كه دولت يازدهم در دو سال گذشته براي ساماندهي نيروي انساني در اين دستگاه از هرگونه استخدام و ورود نيروي جديد خودداري كرد.
حال كه دولت يازدهم در آغاز سومين سال خود قرار دارد و همچنان علي اصغر فاني پس از عبور از گردنه استيضاح مجلس و فشارهاي اعتراضي معلمان بر كرسي وزارت نشسته است، ارزيابيها حكايت از اين دارد كه در دولت همچنان رويكردهاي مديريتي ايشان مورد تاييد است و در مجلس نگاه دوگانه به عملكرد فاني وجود دارد و بدنه معلمان هم كه از يك بدبيني تاريخي رنج ميبرد و فشار اقتصادي و معيشتي آنها را زمين گير كرده، همچنان معترض هستند و نسبت به آينده اميد چنداني ندارند.
با وجود اين فضاي سهگانه در دولت، مجلس و بدنه فرهنگيان، آنچه غيرقابل انكار است سمت و سوي تغيير فضاي ركود و نااميدي شديد حاكم در دولت نهم و دهم به سمت تحرك و اميدواري نسبي در دولت يازدهم است كه اگر تيم مديريتي فاني بتواند اعتماد نسبي جامعه معلمان را به كمك تشكلهاي صنفي و مدني جلب كند؛ ميتواند در دو سال باقيمانده اين دولت گامهاي مثبتي را بردارد.
يكي از مولفههايي كه بايد در آموزش و پرورش دولت يازدهم به جد مورد بررسي قرار گيرد، سازوكار انتخاب و انتصاب مديران آموزش و پرورش و مقايسه آن با مديران دولتهاي گذشته است. صاحب نظران حوزه تعليم و تربيت، بالاتفاق مديريت در آموزش و پرورش به استثناي دوران سازندگي را قابل دفاع نميدانند. با اين وجود مديريت سطوح پاييني و مياني در آموزش و پرورش تا پايان دولت هشتم به سمت كيفي شدن تمايل داشت.
با روي كار آمدن دولت نهم و با گماردن يكي از مديران خرد به مقام عالي وزارت؛ به يكباره، كيفيت در مديريت آموزش و پرورش افت پيدا كرد و با وجود تغييرات مكرر در سطح وزارت؛ اين افت كيفي در سطوح مياني و پاييني تا دولت يازدهم همچنان مشهود بود.
رييس دولت دهم به اين نتيجه رسيد كه سكان وزارت آموزش و پرورش را به دكتر حاجيبابايي بسپارد. حاجي بابايي با داشتن چندين دوره سابقه نمايندگي مجلس و همچنين پست مديريتي در آموزش و پرورش توانست منشا تغييراتي در آموزش و پرورش بشود. شايد بتوان دوران حاجيبابايي را يكي از چالش برانگيزترين دوران وزارت وزراي آموزش و پرورش تا قبل از سال ٩٢ دانست. وزارت حاجيبابايي با كمبود بودجه دولت به دليل تحريمها مواجه بود. او با طرحها و ايدههاي بلندپروازانه بر كرسي وزارت تكيه زد و سعي داشت در كوتاهمدت؛ طرحها و ايدههاي بلندپروازانه خود را عملي كند. طرحهايي كه به كار كارشناسي طولانيمدت نياز داشتند. منتقدان وي، فضاي بسته و غيرانتقادي در آموزش و پرورش را با عملكرد عجولانه وي در انجام طرحها با هم گره زدند. بهطوريكه عملكرد وزارتخانه آموزش و پرورش، تقريبا سوژه هميشگي روزنامههاي منتقد دولت دهم بود.
بدون شك اجراي طرحهاي عجولانه و هزينهبردار هوشمندسازي مدارس، تغيير سيستم نظام آموزشي و ايدههايي از اين دست هرگز قابل دفاع نيست. هزينههاي ميلياردي هوشمندسازي مدارس در سيستمي كه معلمانش، با ابتداييترين ترفندهاي يادگيري الكترونيكي ناآشنا هستند، هرگز توجيهپذير و حاصل يك خرد جمعي نيست. تغيير سيستم نظام آموزشي از نظام ٥-٣-٣ به ٦-٣-٣، يك الگوبرداري عجولانه از سيستمهاي آموزشي دنيا است. هوشمندسازي مدارس، ترجمهاي ناكارآمد از دستورالعمل هوشمندسازي مالزي بود.
حاجيبابايي از اختيارات خود براي تعيين كادر مديريتي در وزارتخانه بهخوبي استفاده كرد. معاونت مالي وي توانست در دو سه مرحله، قوانين و بخشنامههاي معطل مانده حقوقي را وارد حكم كارگزيني كند. شجاعت وي در اجراي بخشنامههاي اجرانشده، ستودني است. ارايه بيمه طلايي يكي از بزرگترين دستاوردهاي رفاهي وي بود. الزام مديران مياني به پذيرايي از فرهنگيان در تعطيلات سال نو و ماه مبارك رمضان، باعث رضايت خاطر و احساس تشخص فرهنگيان شد. او توانست با استفاده از لابي قدرتمند، توجه مجلسيان را بهخود جلب كند. وزير دولت دهم با وجود تغييرات قابل قبولي كه در سطح مديريت كلان ايجاد كرد ولي نتوانست در سطح مديران مياني و پاييني، تغييرات محسوسي را ايجاد كند. شايد يكي از دلايل عدم موفقيت وي در پيشبرد برنامههايش، ناكارآمدي مديرانش بود.
دكتر فاني در حالي وزارت آموزش و پرورش دولت يازدهم را برعهده گرفت كه آموزش و پرورش از دستمزد پايين پرسنل، عدم توزيع مناسب نيروي انساني، كمبود فضاي آموزشي، نداشتن اعتبار كافي براي پرداخت سرانه دانشآموزي، تحولات غيركارشناسي هوشمندسازي و تغيير نظام آموزشي، نبود امنيت شغلي براي فعالان صنفي و... رنج ميبرد.
فاني با وجود حضور در جبهه اصلاحطلبان، بهراحتي توانست از مجلس راي اعتماد بگيرد. اين راي اعتماد هزينههاي بسياري را بر وي مترتب كرد. فاني قبل از اخذ راي اعتماد مدعي بود كه با برنامهاي ويژه و مطالعاتي براي اصلاح امور آموزشي و مالي؛ پيشنهاد وزارت را پذيرفته است. حتي برنامه ارايه شدهاش به مجلس نيز داراي اهداف رفتاري قابل قبولي بود. با اين وجود وي عملا نتوانست در زمينه مسائل مالي تغييراتي ايجاد كند. درب صندوق ذخيره فرهنگيان همچنان بر همان پاشنه ميچرخد. قوانين و بخشنامههاي مربوط به اصلاح دستمزد مطابق با قانون مديريت خدمات كشوري، همچنان بر زمين مانده است. خدمات درماني و رفاهي، كمرنگ يا بهطور كلي بيرنگ شده است. فاني با وجود تعامل فراوان با مجلسيان و كسب دوباره راي اعتماد در جلسه استيضاح؛ هرگز از لابي مناسبي براي اختصاص بودجه به آموزش و پرورش برخوردار نبوده است.
فعالان صنفي، وي را مردي از جنس آموزش و پرورش ميشمردند، با اين وجود وي نتوانست رضايت خاطر اين منتقدان ديروز و حاميان امروز وزارتخانه را كسب كند. سطوح مديريتي مياني در آموزش و پرورش دولت يازدهم از نظر كيفي، رشد قابل قبولي داشته است ولي متاسفانه در سطح كلان قابل قبول نبوده است.
با وجود برخورداري از تيمي كارشناس در روابط عمومي، نتوانسته از ظرفيتهاي لازم استفاده كافي را ببرد.
عملكرد نامحسوس روابط عمومي باعث آزردگي فرهنگيان نسبت به وزارتخانه شده است. توهين به فرهنگيان توسط رسانه ملي از اين جمله است. امروزه دستگاههاي مختلف به كمك رسانهها سعي در ارتقاي جايگاه و منزلت خويش را دارند. ضعف روابط عمومي آموزش و پرورش در اين زمينه قابل پذيرش نيست.
كارنامه فاني در زمينه حفظ حرمت و شأن معلم درخشان است. در جريان اعتراضات سال تحصيلي گذشته، سيستم بازرسي و حراست نهايت همكاري را داشتند. در ابتداي سال جاري، مقام معظم رهبري و رياستجمهوري، در زمينه شأن و جايگاه معلمان سخنان ارزشمندي داشتند. پيشبيني ميشد وزير با استفاده از نظرات رهبر و رييسجمهور، اقدامات مثبتي در جهت تحقق خواستههاي فرهنگيان انجام دهد. فرمايشات مقام معظم رهبري و رياستجمهوري فرصت مناسبي براي ارتقاي جايگاه آموزش و پرورش بود. وزارت آموزش و پرورش از اين نظرات بهرهاي نجست و تبليغات وزارتخانه فاني تنها شامل پخش تكراري پيام بازرگاني در زمينه رتبهبندي معلمان شد.
مديريت مالي و رفاهي وزارت آموزش و پرورش در دولت يازدهم، نهتنها درخشان نيست بلكه نسبت به تيم مالي و رفاهي دولت دهم، عقبگرد نيز داشته است. در بعد تامين نيروي انساني؛ وزارت آموزش و پرورش توانسته است تاحدودي از نظر كمي، كمبود نيروي انساني ناشي از تغيير سيستم نظام آموزشي را تامين كند.
مواد درسي و محتواي دروس، جوابگوي فرهنگ و نياز امروز جامعه ما نيست. هيچ تغيير خاصي در متون و مواد درسي مشاهده و اعلام نشده است. آموزش و پرورش همانند جامعهمان در يك دوره گذار قرار دارد. نيازهاي جامعه امروزي با ابزار دهههاي قبل تامين ميشود. آموزش و پرورش نياز جدي و ضروري به شكستن بعضي از ساختارها دارد. هنجارها و ناهنجارها تعديل شدهاند.
آموزش و پرورش به وزيري نياز دارد كه جسارت لازم براي شكستن ساختارهاي كهنه و غيرضرور را داشته باشد. شجاعت، توانمندي، جذابيت و جايگاه علمي وزير آموزش و پرورش بايد بهحدي باشد كه بتواند قدرت مقابله با منتقدان و معترضان را داشته باشد. فاني از اين ويژگيها بيبهره است.
روزنامه اعتماد
گروه اخبار /
دولت يازدهم سومين سال خود را آغاز كرد و دو سال پرفراز و فرود را در عرصههاي مختلف به ويژه سياست خارجي سپري كرد اما تمركز بر سياست خارجي مانع از آن نشد تا حوزههاي ديگر دور از توجه باقي بماند. يكي از اين حوزهها آموزشو پرورش بود. معلمان كه از جمله اقشار فعال در عرصه انتخابات هستند در سال ٩٢ نيز از جمله پيشتازان حمايت از حسن روحاني بودند؛ حمايتي كه اميد و انتظارها را افزايش داد و رييسجمهور منتخب نيز درصدد برآمد به اين اميد و انتظار پاسخ دهد به همين دليل دكتر محمدعلي نجفي را به عنوان وزير پيشنهادي در نخستين ليست كابينه قرار داد تا به فرهنگيان حامي خود اين پيام را بدهد كه خواست آنها و اولويتهاي آموزش و پرورش را درك كرده است و به همين دليل شخصي با تراز بالايي را برگزيد تا بگويد ميخواهد در دولت يازدهم براي آموزش و پرورش اولويت ويژهاي قايل شود. اما حمايت مجلس نهم به ويژه در حوزه آموزش عالي، آموزش و پرورش و جوانان و ورزش موجب شد تا نجفي نتواند راي اعتماد مجلس اصولگرا را به دست آورد و اين ناكامي دولت يازدهم و معلمان را در شرايط نااميدكنندهاي قرار داد چراكه پيام مجلس نهم كاملا مشخص بود به اين معنا كه روحاني براي معرفي گزينه بعدي بايد حساسيتهاي نمايندگان را لحاظ ميكرد. نتيجه اين پيام و لحاظ كردن حساسيتها اين شد كه دكتر علياصغر فاني معرفي شود؛ گزينهاي كه چندان مورد استقبال افكار عمومي معلمان قرار نگرفت اما با سماجت و تجربه، ابتدا برنامههايي را به مجلس ارايه داد تا راي اعتماد بگيرد و سپس تعامل با تشكلهاي معلمي را در دستور كار قرار داد تا پيامي هم به بدنه نااميد شده ارسال كند. آموزش و پرورش در دولت يازدهم هرچند كند اما شاهد تغييراتي در سياستها و اولويتها بود كه به مناسبت آغاز سومين سال اين دولت در صفحه مدرسه به بررسي اين موضوع پرداختيم.
عدالت آموزشي ابهامها و اما و اگرها
يكي از شاخصهاي ارزيابي عملكرد وزارت آموزش و پرورش عدالت آموزشي است؛ به اين معنا كه نظام طبقاتي آموزشي مانع از برخورداري عدهاي از امكانات و تسهيلات آموزشي نشود يا مناطق مختلف در مقايسه با يكديگر از سطوح برخورداري متفاوتي بهرهمند نباشند، دولت يازدهم از همان روزهاي نخست، حركت به سمت تحقق عدالت آموزشي را يكي از اهداف خود اعلام كرد. جذب لازمالتعليمها يكي از پارامترهايي است كه در اين ارزيابي مورد توجه قرار ميگيرد به اين منظور كه تمام افرادي كه به سن ورود به مدرسه ميرسند، توسط آموزش و پرورش بايد جذب شوند. توزيع امكانات و تجهيزات آموزشي يكي ديگر از متغيرهاي ارزيابي تحقق عدالت آموزشي است كه وزارت آموزش و پرورش در دولت تدبير و اميد وعده داده بود در اين زمينه نيز به سمت عادلانه شدن حركت كند. اين وعده دولت يازدهم در دو سال نخست خود در مقايسه با دولتهاي ديگر به نظر ميرسد چندان تغييري ايجاد نكرده است حتي طرح بسته حمايتي كه به موجب آن خدمات آموزشي خريداري ميشود نيز بهشدت مورد انتقاد معلمان و كارشناسان قرار گرفت، توسعه خصوصيسازي نيز از ديگر مصاديق است كه منتقدان بر اين باورند كه برخلاف سياست عدالت آموزشي است. اين در حالي است كه مديران و كارشناسان آموزش و پرورش معتقدند واگذاري توليگر دولت در امر ارايه خدمات آموزشي گامي در جهت رقابتي كردن و ارتقاي كيفيت آموزشي است از طرفي با مسووليت دولت را سبكتر ميسازد و دولت ميتواند به مناطق محروم خدماترساني بيشتري بكند در نتيجه به سمت تحقق عدالت آموزشي حركت خواهد كرد. در هر صورت ارزيابي عملكرد آموزش و پرورش با شاخص عدالت آموزشي نيازمند تحقيق جامع و دقيقي است كه نهادهاي بينالمللي نيز در حوزه آموزش انجام ميدهند و بيشتر بر پوشش فراگير و رايگان بودن آموزش عمومي تاكيد ميشود امري كه همچنان در كشور ما جاي تامل و بحث دارد.
نزديك به پنج هزار مدرسه كمتر از پنج دانشآموز دارند
وقتي پاي آمار و ارقام به ميان ميآيد خيلي از كليگوييها رنگ ميبازد. هرچند متاسفانه به آمارها در جامعه ما نميشود اعتماد كرد اما برخي از آمارها را اگر بهطور حدودي نيز درست بدانيم خيلي تاملبرانگيز است. وقتي از كاهش آمار ١٩ميليوني دانشآموزان به ١٣ ميليون سخن به ميان ميآيد يعني در واقع آزاد شدن حدود يكسوم امكانات و نيروي انساني و اين همان عدد قابل تاملي است كه به استناد آن كيفيت آموزشي در دستور كار دولت يازدهم در حوزه آموزش و پرورش قرار گرفت. يكي ديگر از آمارهاي تاملبرانگيز مدارس با جمعيت پايين است. علياصغرفاني، وزير آموزش و پرورش چند روز پيش گفته بود: ٤٦٠٠ مدرسه در كشور از يك تا پنج دانشآموز دارد. در يكي از روستاها مدرسهاي داريم كه يك دانشآموز دارد و در برخي دو دانشآموز وجود دارد و قريب به ١٠٠ مدرسه كشور تكدانشآموزي است. اين آمار نيز از جمله آمارهايي است كه ساماندهي مدارس و نيروي انساني را در دستور كار و اولويتهاي دولت يازدهم در حوزه آموزش و پرورش قرار داده است. حالا همه چشم انتظار اجرايي شدن برنامههاي تيم فاني هستند.
ضرورت كار رسانهاي در حوزه آموزش و پرورش
علياصغر فاني، وزير آموزش وپرورش گفته: هر تصميمي كه در آموزش و پرورش گرفته ميشود اعم از موضوع بيمه طلايي، فضاي آموزشي، مقاومسازي، نقل و انتقال و... همه را متاثر ميكند؛ بنابراين مخاطبان ما تمام مردم ايران هستند لذا تلاش آموزش و پرورش اين است كه هر چه وجود دارد را صادقانه در اختيار مردم بگذارد اما برخي اوقات حفظ حريم اجتماعي ايجاب ميكند كه به يك خبر دامن نزنيم و اين موضوع مبني بر كتمان شدن آن خبر نيست. وزارت آموزش و پرورش نميتواند مستقل عمل كند زيرا عصر ارتباطات در عين داشتن فوايد و مزايا مشكلاتي نيز دارد. ايشان با اشاره به اهميت جايگاه آموزش و پرورش بر ضرورت اطلاعرساني تاكيد دارد و ميگويد: فصل مشترك وزارت آموزش و پرورش و جامعه بسيار وسيع است. بزرگترين فصل مشترك حاكميت و ملت آموزش و پرورش است لذا هر تحولي در آموزش و پرورش شكل بگيرد بايد كار رسانهاياش از قبل آغاز شود.
دولت يازدهم و آرامش
در آموزش وپرورش !!!
با روي كار آمدن دولت يازدهم آرامش در آموزش وپرورش حاصل شده است. اين به اين معنا نيست كه آموزش و پرورش نقص نداشته باشد بلكه كمبود امكانات و مشكلات پيش رو از نارساييهايي است كه قبل از دولت يازدهم به وجود آمده و ما امروزه بايد پاسخگو باشيم. فاني ضمن بيان اين مطلب در روزهاي اخير گفته كه در اجراي شتابزده نظام ٣-٣-٦ وزارت آموزش و پرورش ناچار شده است تا برخي نارساييهاي دولت قبلي را جبران كند. اين ابراز نظر آقاي فاني در حالي صورت ميگيرد كه همگي در چند ماه اخير شاهد اعتراضات پي در پي معلمان بوديم و حتي استيضاح ايشان در مجلس هم نميتواند نشانه آرامش در آموزش و پرورش باشد حال بايد از آقاي فاني پرسيد كه منظورشان از آرامش چه بوده است؟
٧٥٠ چالش در آموزش و پرورش
تخصصيترين برنامهاي كه در دولت تدبيرواميد در آموزش وپرورش شكل ميگيرد احصا شدن مسائل و چالشهاي آموزش وپرورش است كه قريب به ٧٥٠ مساله را در اين وزارتخانه در قالب پنج سياست اعلام شده و با در نظر گرفتن اولويتبندي آنها را احصا كردهايم. اين گفته وزير آموزش و پرورش دولت يازدهم است، وزيري كه با مسائل اين دستگاه آشناست و به گفته كارشناسان استخوان خرد كرده اين وزارتخانه است او ابراز اميدواري ميكند و ميگويد: آموزش و پرورش در شرايط فعلي با بصيرت و با حداقل هزينه قطار را به سمت جلو ميبرد و با در نظر گرفتن اين موضوع كه جاي آزمون و خطا نيست به مسائل حاشيهاي نميپردازد.
تشكلهاي معلمي و دولت يازدهم
هرچند دردولت يازدهم هيچ تشكل معلمي جديدي شكل نگرفت اما تشكلهايي كه بيشتر در دولت هفتم و هشتم شكل گرفته بودند، توانستند از انفعال خارج شوند و نسبت به مسائل آموزش و پرورش و مطالبات معلمان واكنش نشان دهند. انجمن اسلامي معلمان به عنوان يك تشكل سياسي داراي پيشينه تاريخي توانست با تعامل و رايزني تاثيرات خود با رويكرد اصلاحطلبانه را در بدنه مديريتي كشور بگذارد، اين تشكل همسو با تشكلهاي ديگر پس ازناكامي محمدعلينجفي درگرفتن راي اعتماد ازمجلس نهم در تعامل با تيم مديريتي علي اصغرفاني در قامت يك تيم مشاورهاي ارتباطاتي را برقرار ساخت. مجمع فرهنگيان ايران اسلامي كه از تشكلهاي اصلاحطلب عضو شوراي هماهنگي اصلاحطلبان است و در دولت هفتم و هشتم به عنوان يك تشكل همسو حامي سياستها و برنامههاي اين دولت بود بيشتر در قامت يك تشكل منتقد و سپس حامي در دولت يازدهم ظاهر شد. كانون صنفي و سازمان معلمان ايران كه به نسبت دو تشكل ديگر صنفيتر هستند در ارتباط نزديك با بدنه معلمان تلاش داشتند هر كدام با رويكرد خود مطالبات معلمان را نمايندگي كنند كه كانون صنفي با چند فراخوان تجمعات اعتراضي را مورد تاييد قرارداد و سازمان معلمان با همراهي و نقد و سكوت راه ميانهاي را درپيشگرفت تا هم فرصتها نسوزند و هم پويايي جامعه معلمان به نااميدي كشانده نشود. به طور كلي در دولت يازدهم توجه به تشكلهاي معلمي توسط شخص وزير موجب شد تا اميد و تحرك مدني و صنفي افزايش يابد. هرچند برخوردهاي قضايي و امنيتي كمي از اين تحرك و اميد كاست اما همچنان اين اميد و خواست وجود دارد و انتظار ميرود در سال تحصيلي جديد و سومين سال دولت يازدهم با اجراي برنامههاي دولت در آموزش و پرورش و همچنين ادامه فعاليت تشكلها و معلمان فعال در عرصه رسانه و صنفي و مدني همچنان سال تحصيلي پرفراز و نشيبي داشته باشيم.
اعتراضات معلمان و آموزش و پرورش فاني
پس از اينكه معلمان آخرين اعتراضات صنفي و مدني را در دومين سال دولت نهم با تلخي تجربه كردند ديگر اعتراضي را شاهد نبوديم تا اينكه دردومين سال دولت يازدهم جنب و جوش اعتراضي آغاز شد و معلماني كه هشت سال را در سكوت و نااميدي سپري كرده بودند فضا را مناسب ديدند و در ماههاي آخر سال ٩٣ دست به تجمعات اعتراضي زدند؛ تجمعاتي كه درسال ٩٤ نيز ادامه يافت. واكنش دوگانه دولت و نهادهاي امنيتي و قضايي موجب شد تا در بدنه معلمان نيز دو نگاه به ادامه حركات اعتراضي تشكلها ايجاد شود؛ نگاهي كه اين اعتراضها را گرهگشا دانسته و بر ادامه آن اصرار ميورزيد و نگاهي كه بستر را نامناسب دانسته و آن را در تقابل با دولتي ميدانست كه حالا قصد دارد كمي فضا را براي حركتهاي مدني و صنفي بازتر كند. واكنش مثبت و همراه با تاييد حق اعتراض براي معلمان و تشكلهاي صنفي، اين واقعيت را آشكار ساخت كه دولت قصد هيچ گونه مقابله با معلمان معترض را ندارد و حتي مطالبات آنها به ويژه خواست رفع تبعيض پرداختي معلمان با ساير كاركنان دولت مورد تاييد مقامات دولت يازدهم نيز قرار گرفت. هرچند برخوردهاي مغاير با خواست دولت بخشي از جامعه معلمان را راديكال و بخشي را منفعل كرد اما همچنان دولت و تشكلهاي معلمي در تلاش هستند تا با تعامل نشان دهند كه ميشود با اعتماد برمشكلات غلبه و به سمت حل مسائل حركت كرد.
روزنامه اعتماد
صفر اسلامی رئیس شورای هماهنگی و اجرایی انجمن اسلامی معلمان سیستان و بلوچستان اظهارداشت: اولین گردهمایی مسئولین کمیته های سیاسی و انتخابات و حقوق و کمیته مسایل آموزش وپرورش ، شوراهای هماهنگی و اجرائی انجمن های اسلامی معلمان سراسر کشور با محوریت بررسی سیاست های انجمن معلمان در انتخابات مجلس شورای اسلامی و دفاع از حقوق معلمان وبررسی مسایل حوزه آموزش و پرورش در سه کار گروه مجزا مورخ ۷شهریور در تهران تشکیل گردید.
وی افزود: در ابتدای جلسه محمدی دبیرکل انجمن اسلامی معلمان ایران به ارائه گزارشی در خصوص فعالیت های انجمن پرداختند و سپس کمیته های ذکر شده در کارگروه های تخصصی به بحث و بررسی پیرامون موضوعات موردنظر پرداختند.
اسلامی تصریح کرد:کمیته سیاسی و انتخابات که مسئولیت آن با بنده بود ، در ارتباط با حضور گسترده فرهنگیان در انتخابات با هدف کسب فراکسیون معلمان در مجلس دهم در احقای حقوق معلمان پرداختند.
رئیس شورای هماهنگی و اجرایی انجمن اسلامی معلمان سیستان و بلوچستان گفت:در ادامه جلسه مسئولین کمیته های سیاسی انجمن اسلامی معلمان استان ها به بیان دیدگاه ها و نقطه نظرات خود پرداختند و در پایان جلسه موارد ذیل به عنوان جمع بندی نظرات اعلام گردید:
جمع بندی کمیته انتخاباتی و سیاسی
۱- حمایت از بیانات اخیر رئیس جمهور پیرامون انتخابات
۲- تاکید بر محوریت تشکل ها و اثرگذاری شخصیت های موثر در اصلاحات
۳- ادامه راه و منش شهیدان رجایی وباهنر به عنوان طلایه داران انجمن
۴- بیان مطالبات و خواسته های معلمان باهمکاری کارگروه های حقوقی و آموزش وپرورش
۵- ملی اندیشیدن و استانی برنامه ریزی و عمل کردن باتوجه به بافت سیاسی و قومی مذهبی و عشیره ای ایران اسلامی
۶- داشتن روزنامه ارگان انجمن و فعالیت در فضای مجازی در راستای اهداف انجمن
۷- داشتن برنامه اجرایی بر اساس جدول بودجه بندی انتخابات
۸- درخواست ملاقات با وزیر محترم اطلاعات
۹- تشکیل کمیته اقتصادی برای فعال کردن انجمن و پشتیبانی به خصوص درانتخابات
۱۰- درخواست از رئیس جمهورجهت تشکیل کمیته ای از حقوق دانان درراستای اجرای دقیق قانون انتخابات (پی گیری رد صلاحیت شده های احتمالی )
۱۱- تاکید بر تشکیل مجلس همراه با دولت تدبیر و امید و واقع گرا و علمی و پاسخگو
۱۲- توصیه به خودباوری پرهیز از اختلاف تشکل گرایی وحدت در پرتو عقل گرایی طبیعی
کمیته سیاسی وانتخابات و کمیته حقوقی
۱- تاسیس بانک فرهنگیان
۲- تجمیع بیمه ها
۳- افزایش منزلت معلمان و حمایت قضابی
۴- راه اندازی یک نشریه فراگیر ملی ویژه معلمان با صاحب امتیازی انجمن اسلامی
۵- اختصاص حقوق و مزایای برابر بازنشستگان با شاغلین
۶- رفع تبعیض دریافتی بین حقوق و مزایای فرهنگیان با سایر کارکنان دولت
۷- شفاف سازی و نظارت برعملکرد صندوق ذخیره فرهنگیان
۸- رسیدگی و تلاش برای رفع مشکلات خانواده های معلمان زندانی
۹- تلاش برای رفع فضای امنیتی در آموزش وپرورش و ایجاد امنیت فرهنگی درعرصه آموزش و پرورش و جلوگیری از پرونده سازی ها
۱۰- پرداخت حداقل دو سبدکالا درسال به فرهنگیان و بازنشستگان
۱۱- تلاش برای یک مکان مناسب برای انجمن اسلامی درمراکز استان ها
۱۲- پرداخت پایان خدمت فرهنگیان به محض بازنشستگی
۱۳- شامل شدن نظام رتبه بندی معلمان به بازنشستگان تا ازشکاف ومشکلی مانند دریافت پاداش قبل سال ۷۹ و بعد از این سال جلوگیری شود
۱۴- تلاش برای تدوین منشور حقوق معلمان وگذران از تصویب مجلس شورای اسلامی
۱۵- تاکید پی گیری انجمن اسلامی به منظور تحقق قوانین مصوب معطل مانده مانند ۲۴ ساعت تدریس به جای ۲۲ ساعت.افزایش ضریب حقوقی که به آن عمل نمی شود
۱۶- به شورای مرکزی انجمن اسلامی توصیه می شود که ورود به مسائل معیشتی و منزلت معلمان ومسائل صنفی فرهنگیان ر در اولویت کار خود قراردهد.
فرصت مناسبی بود که به الگوهای رانندگی نگاه کنم/ تقریباً و تحقیقاً به این نتیجه رسیدهام که کسی نمیتواند یک ساعت در خیابانهای شلوغ شهر رانندگی کند و ویژگیهای شخصیتی خود را پنهان کند. حتی اگر مستقیماً بداند که در معرض سنجش و نظارت قرار دارد / ا چه عادت هایی را در رانندگی رعایت میکنیم و هر یک از این عادت ها ریشه در چه فرهنگ و باوری دارند/ سطح درک و هوش من بیشتر از دیگران است/ فکر میکنم فقط به عقل من رسیده و من این شعور را داشتهام که خط سوم بهتر از خط دوم است. غافل از اینکه بقیه هم، به همین مسئله توجه داشتهاند و همین کار را انجام دادهاند و به خط سوم آمده اند و الان خط دوم خلوتتر است/ این عادت را در فرهنگ اقتصادی و اجتماعی هم میشود دید. از پرداخت مالیات دولت فرار کرده و خوشحال است. راهی برای یک دزدی کوچک پیدا کرده و خوشحال است. یاد گرفته که یواشکی مدرک بخرد و دکتر یا مهندس بشود و خوشحال است. تز ارشد یا تحقیق دکترایش را خریده و از زیرکی خود در صرفهجویی در وقت خوشحال است/ فراموش میکند که او تیزهوشترین فرد این جامعه نیست و همه دارند به همین میانبرها فکر میکنند/ همیشه باورم بر این بوده که یکی از دلایل از بین رفتن اخلاق در هر جامعهای، این است که من فکر میکنم که خیلی زیرکتر از متوسط جامعه هستم/ جامعهی ما – به هر دلیلی که در اینجا جای بحثش نیست – یک جامعه بسیار جنسیت زده است. بخش عمدهای از ذهن و زبان ما، به بحثهای جنس مخالف اختصاص یافته است/ این جنسیت زدگی را در جاهای دیگر هم میتوان دید. قبلاً نوشتم که اگر لغت “چطور” یا لغت “راه های” را در گوگل بنویسید و یکی از حروف فارسی را به انتخاب خود بعد از آن، تایپ کنید، میتوانید دغدغههای غالب “مغز ایرانی” را بهتر و زیباتر و واقعیتر بشناسید/ مردان زیادی را میبینید که وقتی میبینند ماشینی که میخواهد خط عوض کند، رانندهی خانم دارد، با جرات و جسارت بیشتری مسیر او را قطع میکنند و مانع حرکت او میشوند. وقتی هم که یک خطای رانندگی از زنان میبینند، برخورد بسیار شدیدتری میکنند و وقتی مشابه همان خطا را از مردان دیدند، همدلانهتر برخورد میکنند/ کاش یک سری از این دوستانی که از بیکاری، مجبور به ادامه تحصیل در مقطع ارشد و دکترا میشوند، حالا که وقت آزاد دارند و کار دیگری ندارند، در این زمینه تحقیق جدی بکنند و ببینیم که چقدر از برداشت ما صحیح است و چقدر از آن، به همین نگرش جنسیت گرای افراطی در جامعه ایرانی باز میگردد/ اثرات بلندمدت رفتارهای کوچک را نمیبینیم/ آن چیزی که در سطح کلان یک جامعه دیده میشود، انعکاس همان رفتاری است که در سطح خرد انجام میدهیم/ نکته دوم اینکه شاید فرهنگ زیرکیهای حقیر، یکی از بزرگترین گرفتاریهای امروز همهی ما باشد. کسی که در پمپ بنزین، به جای انتخاب لاین مشخص، بین دو خط میایستد تا هر ماشینی که زودتر رفت، جای آن را بگیرد، زیرک نیست. حقیر است. چنین فردی، به صورت بالقوه یک جنایتکار خطرناک فاسد است. او همین الگوی فرصتطلبانه را در محیط کار هم رعایت خواهد کرد/ در بین گفت و گوی دو معاون شرکت، حتی وقتی میداند که حق با کدام است، وقتی نظر او را میپرسند، باز هم موضع میانه میگیرد. چون نمیداند که کدامیک از آنها مدیر خواهند شد و ترجیح میدهد که آینده خود را در معرض ریسک قرار ندهد و چنین است که فرصت طلبی پمپ بنزینی در قالب محافظه کاری سازمانی، بازآفریده میشود....
گروه اخبار /
« محمدرضا نیک نژاد » و « مهدی بهلولی » روز دوشنبه نهم شهریور ماه بازداشت شدند .
از علت و یا علل بازداشت این دو فعال صنفی هنوز اخباری منتشر نشده است .
یک مقام مطلع در وزارت آموزش و پرورش در این باره به سخن معلم گفت : " دیرور که این دو معلم بازداشت شدند بلافاصله آقای فانی در جریان قرار گرفتند . وزیر آموزش و پرورش و سایر نهادهای مربوطه قرار شده است که این موضوع را از طریق مراجع ذی صلاح پی گیری کنند . "
گفتنی است این دو فعال صنفی معلمان از فعالان حوزه آموزش و پرورش در عرصه رسانه ها هستند .
تاکنون علیرضا هاشمی دبیر کل سازمان معلمان ایران ، علی اکبر باغانی نایب رئیس کانون صنفی معلمان ایران و اسماعیل عبدی دبیر کل کانون صنفی معلمان ایران برای اجرای احکام خود که قبلا صادر شده است به زندان فراخوانده شده و اکنون در حبس به سر می برند .
پایان پیام /
دانشآموزان دبیرستانی امروزی در اعتقاد و احترام به ارزشهای خود مستحکم هستند. ارزشهایی مثل برابری همه در نهاد مدرسه، احترام به سایرین و همچنین سلایق و فرهنگهای ایشان و... این مسئله سبب میشود تا سرمایهگذاری در کار، شرکت در زندگی جمعی مدرسه و درنهایت مشارکت سیاسی محدود شود. در نظام آموزشی فرانسه به این مسئله اهمیت خاصی داده میشد که زندگی گروهی دانشآموزان باهم در چارچوب نهاد مدرسه تنها به مدتزمانی که دانشآموزان در مدرسه به سر میبرند محدود نشده و ایشان بهطور کامل اصول زندگی گروهی را فرابگیرند، اصولی که شاید مدارس خیلی توجهی به آن نشان ندهند.
تمامی مطالعات در حوزهی جامعهشناسی بهخوبی این مسئله را به تصویر کشیدهاند که ورود به بزرگسالی از بیست سال پیش تاکنون با تأخیر صورت گرفته و زمان آن مرتباً به تعویق میافتد.[1] نوجوانان که روزبهروز تعدادشان بیشتر میشود و زمان بیشتری را در مدرسه سپری میکنند، امروزه هویتی مستقل به دست آورده و باید دست به انتخابهای حساس بزنند و مسیر زندگی خود در آینده را مشخص کنند. مطالعاتی که بهتازگی صورت گرفته به ما کمک میکند معنایی که دانشآموزان دبیرستانی دنیای امروز به تحصیلات، فراگیری دانش و نیز زندگی گروهی در مدرسه میدهند را بهتر و بیشتر درک کنیم. فرانسوآ دوبه از این دانشآموزان تحت عنوان دبیرستانیهای جدید یاد میکند.[2]
این دانشآموزان باید از پس آزمایشهای بسیاری که سر راهشان قرار میگیرد عبور کنند. این آزمایشها تنها محدود به شرکت در کلاس درس و یادگیری نمیشود. دانشآموزان بهنوعی هویت شخصی خود را نیز در شرایطی که بدون شک نسبت به گذشته سختتر است، به چالش میکشند. امروزه نهتنها مدتزمان تحصیل نسبت به گذشته طولانیتر است بلکه دانشآموزان دیگر نمیتوانند مطمئن باشند آیا مدرک تحصیلیای که به دست میآوردند در آینده برایشان سودی دارد یا خیر. دانشآموزی هم که وضعیت خوبی در کلاس درس نداشته باشد شانس بسیار کمی برای به اثبات رساندن ویژگیهای خود در خارج از مدرسه خواهد داشت.
دوستان در جایگاه اول
این امر کاملاً صحیح است که در عصر معاصر، مسئولیتی که دانشآموزان نوجوان و نیز خانوادههای ایشان در تعیین مسیر تحصیلی و زندگی نوجوان ایفا میکنند بیشتر میشود، با اینحال در صورت شکست، نمیتوان تمامی مسئولیتها را بر گردن ایشان انداخت. یکی از مشکلات نگرانکنندهی عصر حاضر این است که مبادا نمرههای بد و یا وضعیت تحصیلی ضعیف یک دانشآموز موجب شود تا سایرین برداشت بدی از کل شخصیت وی داشته باشند.
در شرایط کنونی این پاسخ گری نوعی تناقض به شمار میرود، چراکه بسیاری از نوجوانانی که مشغول به تحصیل در مدرسه هستند هنوز هم به درک درستی از اهداف درس خواندن ندارند. همین عدم برداشت صحیح از فواید درس خواندن را میتوان ریشهی اصلی شکستهای دانشآموزان در مدرسه، غیبتهای دائمی و درنهایت ترک تحصیل در نظر گرفت. از طرفی دیگر، افزایش تعداد رشتههایی که دانشآموز میتواند در دبیرستان وارد آنها شود (فرانسه) سبب شده تا رشتهای که ایشان باید در آن تحصیل کنند از قبل مشخص شود.
بسیاری از دانشآموزانی که در دوران راهنمایی وضعیت خوبی نداشته باشند، بهصورت ناخودآگاه در دوران دبیرستان به سمت رشتههایی سوق داده میشوند که ممکن است هیچ علاقهای به آنها نداشته باشند، مسئلهای که سبب ناراحتی و نیز دلزدگی ایشان از درس خواندن میشود.
اما در اینجا باید به مشکل اساسی دوم بپردازیم. تا قبل از آنکه تعداد دانشآموزانی که وارد مدرسه میشوند افزایشی ناگهانی پیدا کنند، تحصیل در مقاطع بالاتر تنها منحصر بود به قشر خاصی از جامعه. امروزه بسیاری از دانشآموزان در دبیرستان با دوستان خود همکلاس هستند، دوستانی که مقطع راهنمایی و حتی دبستان را با ایشان سپری کرده بودند. دانشآموزان دبیرستانی بسیار بیش از آنکه بخواهند مثل دانشآموز زندگی کنند، میخواهند زندگی نوجوانانه یا جوانانه ی مربوط به خود را داشته باشند؛ ازاینروی پذیرفتن احساسات عمیقی که در طولانیمدت ممکن است بین ایشان و سایر دوستان شان شکل بگیرد، برایشان خیلی سخت است.
مسئلهی مهم این است که در عین حفظ هویت فردی هر دانشآموزان، باید رفتار با ایشان کاملاً برابر باشد، حال چه در مدارس باشکوه و رشتههای خاص و چه در رشتههای فنی حرفهای و مدارس سطح پایین. دانشآموزان دبیرستانی باید دوستان خود را بر اساس علایق مشترک و سلیقهی خودشان انتخاب کنند و نه بر اساس تصویری که وضعیت هر دانشآموز در مدرسه از وی نشان میدهد. شکلگیری رابطهی دوستی بین دانشآموزان میتواند کوچکترین ارتباطی به وضعیت تحصیلی ایشان نداشته باشد. قویترین و ضعیفترین دانشآموز در یک کلاس میتوانند به بهترین و قابلاعتمادترین دوستان یکدیگر تبدیل شوند.
دقیقاً همین امر است که سبب میشود دانشآموزان در دبیرستان بیش از آنکه به نهاد مدرسه اعتماد داشته باشند، به گروه دوستان و بعضاً معلمانی خاص اعتماد کنند. بسیاری ازنظر سنجیها در طول پانزده سال گذشته این امر را به تصویر کشیدهاند که دانشآموزان به دبیرستان میروند چراکه میخواهند دوستان قبلی خود (در ابتدایی یا راهنمایی) را دوباره پیدا کنند. در برابر دانشآموزانی به ترک تحصیل روی میآورند که نهتنها دیگر دلیلی برای متصل بودن به نظام آموزشی ندارند بلکه در خارج از مدرسه وارد شبکههای اجتماعیای شدهاند که همان فضای مدرسه را برای ایشان تداعی میکند.
دانشآموزان دبیرستانی خیلی بهصورت آشکارا تن به ارزشها و معیارهای که جامعه و بزرگسالان از آنها میخواهد نمیدهند، جامعهای که دیگر نمیتواند صد در صد آیندهای روشن را پس از حداقل ۱۲ سال تحصیل برای یک دانشآموز مهیا کند. در نظر دانشآموزان تفاوتهایی که ایشان باهم دارند بیشتر شکافی لحظهای در بالغ شدن است تا نشانهای از نابرابری اجتماعی. دانشآموزان دبیرستانی باید بتوانند در فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی در مدرسه بهخوبی سلایق منحصر به خود را نشان دهند، بدون آنکه واهمه داشته باشند شاید این امر سبب شکلگیری شکاف بین ایشان و سایرین شود. دانشآموزان بعضاً مجبورند از مسائلی که ممکن است سبب ناراحتی دیگران میشود دوری کنند در عوض بخش زیادی از زمان ایشان در ساعات آزاد به اظهار سلایق و علایق متفاوت شان در حوزههای فرهنگی و ورزشی سپری میشود. دانشآموزان دبیرستانی بهخوبی میدانند زمانی که باهم هستند میتوانند آزادانه به اظهارنظر و ابراز علایق و سلیقههای شخصی خود بپردازند، بدون آنکه نگران آزمون و یا حساب پس دادن به دیگری باشند.
از طرفی ایشان بهخوبی میدانند که میتوانند در برابر دوستانشان دقیقاً به آن شکلی که مدنظر دارند لباس بپوشند، بدون آنکه لباسی که بر تن میکنند در گروه دوستان بهسان ابراز عقیدهای سیاسی قلمداد شود، اتفاقی که نزد بزرگسالان زیاد رخ میدهد. با این وجود ابراز هویت نسلی (جوان) بستگی دارد به ابراز هویت فردی که آنهم در جوامع معاصر به امر بسیار دشواری بدل گشته است.[3]
شهری نامرئی
دانشآموزان دبیرستانی بیش از آنکه گروههای دوستانهی خود را بر اساس ارزشهای نوجوانانه ای که در مدرسه آشکارا از آنها سخن میگویند شکل دهند، بر اساس ذوق و سلیقهای بعضاً عنوان نشده ولی نزدیک به همگروهان به هم نزدیک میشوند. نسل جدید دانشآموزان دبیرستانی برخلاف نسل گذشتهی خود آزمونهای سختی مثل جنگ جهانی دوم را از سر نگذراندهاند، آزمونی که سبب شد نسل قبلی ایشان به هم نزدیک شوند. ایشان بنا به تمایل شخصی جدایی از یکدیگر را به تعویق میاندازند. نه حاضرند در نهادهایی عضو شوند که در مورد ایشان قضاوتهایی بیاساس میکنند و نه حاضرند دست به فعالیتهایی بزنند که به هر نحوی گروه دوستیای که شکل دادهاند را به خطر بیندازد. دانشآموزان دبیرستانی عصر امروز تمایل دارند برای خود شهری نامرئی بسازند، نوعی جامعهی مجازی، جامعهای که با مرور زمان و ورود بیشازپیش آنها به دنیای واقعیت و مشاهدهی شرایطی که در آن دارند ممکن است از هم بپاشد. ایشان دوست دارند آزادی و برابری را در جامعهی مجازی خود تجربه کنند، جامعهای که بدون شک در این زمینهها برایشان الزامات چندانی را به بار نمیآورد.
شاید در اینجا بتوان علت اصلی این مسئله را که دانشآموزان دبیرستانی تمایل زیادی به عضویت در زندگی جمعی در مدارس خود نشان نمیدهند را پیدا کرد. زندگی جمعی که مسئولان مدارس اعتقاد زیادی به آن دارند. تحقیقات روبر بالیون این امر را نشان میدهد که دانشآموزان دبیرستانی بیش از آنکه خواستار مشارکت در زندگی اجتماعی مدرسه باشند، خواهان حفظ و به رسمیت شناخته شدن حقوق خود در آن هستند.[4] ایشان بیش از آنکه تمایل داشته باشند برای شکلگیری و حفظ یک جامعهی دبیرستانی تلاش کنند، میخواهند که به شخصیت خودشان احترام گذاشته شود. آنها بهخوبی میدانند که در دنیای امروز تحصیل اجباری است- حداقل تا زمان کسب دیپلم- و نمیتوانند از آن فرار کنند. برایشان راحتتر است که حداقل بخشی از الزامات آن را ندید بگیرند، مثل شرکت در زندگی اجتماعی مدرسهشان که در ضمن واقعیت جامعهی اصلی را در بر ندارد. دانشآموزان دبیرستانی ترجیح میدهند وقت خود را در داخل مدرسه و در کنار دوستان صمیمیشان بگذرانند، دوستانی که خودشان انتخاب کردهاند، نه آنکه در داخل و یا پس از مدرسه در فعالیتهای اضافی با دانشآموزان دیگر شرکت کنند.
این مسئله را میتوان علت اصلی گزارشی دانست که سازمان بازرسی کل وزارت آموزش و پرورش [5] فرانسه بهتازگی منتشر کرده و در آن اشاره کرده که زندگی اجتماعی در مدارس فرانسه در شرایط خوبی قرار ندارد. قبول کردن حداقل بخشی از مسئولیت ادارهی مدرسه و یا بودجهبندی آن، به دانشآموز کمک میکند تا رفتهرفته او را در مسیر تحصیلی خود مسئولیتپذیرتر کند و باعث شود وی احترام بیشتری به سلسلهمراتب موجود بگذارد.
به همین منوال، دانشآموزان دبیرستانی تمایل چندانی به شرکت در شوراهایی که توسط خود مسئولان مدرسه تأسیس میشود نشان نمیدهند. شوراهایی که بهخصوص از دههی ۹۰ میلادی به بعد تعداد آنها بیشتر شده است. حتی بسیاری از کسانی که در آنها شرکت کردهاند نیز خاطرهی خوشی نداشته و آن را به سایر هممدرسهایهای خود توصیه نمیکنند: ازیکطرف به این مسئله اشاره میکنند که معلمان اصلاً به ایشان به چشم نمایندهی دانشآموزان نگاه نمیکنند و جایگاه جدید ایشان را اصلاً در نظر نمیگیرند. از طرفی جایگاه جدید ایشان باعث میشود تا حداقل بخشی از نزدیکان شان بهنوعی از آنها فاصله بگیرند. به همین ترتیب پس از گذشت مدتی به این نتیجه میرسند که سمتی که برای آن داوطلب شده و برای رسیدن به آنوقت گذاشتهاند در اصل کوچکترین تفاوتی ایجاد نمیکند.
به همین ترتیب دانشآموزان تمایلی به فعالیت گروهی نشان نمیدهند، نه در داخل مدرسه و نه در خارج آن. البته باید به این مسئله اشاره کرد که بهخصوص در طول یک دههی گذشته دانشآموزان دبیرستانی در کشور فرانسه در دفعات متعددی به دلایل مختلف به خیابانها آمدهاند و نسبت به وضعیت خود اعتراض کردهاند. بااینحال ایشان سعی کردهاند تا کارشان کمترین وجههی سیاسی ممکن را داشته باشد. نه به سندیکاها اجازه دادهاند از تظاهرات شان بهرهبرداری کنند و نه به مسئولان سیاسی اجازهی کوچکترین بهرهبرداری انتخاباتی را دادهاند. البته این حرکات همانقدر که سریع شکل میگیرند، بهسرعت هم از نفس میافتند. دبیرستانیها اغلب به درخواست دوستانشان در اینگونه تظاهرات شرکت میکنند. آنها میخواهند اتحاد خود و دوستانشان را به تصویر بکشند، میخواهند نشان دهند منافع مشترکی با دوستانشان دارند و از آنها دفاع خواهند کرد. گسترش ابزار ارتباطجمعی و شبکههای اجتماعی در طول سالهای اخیر تأثیر به سزایی در شکلگیری حرکتهای جدید دانشآموزان داشته است. برای آنکه بشود چنین حرکاتی را جمعی تلقی کرد باید قبول کرد که دانشآموزان دبیرستانی نماینده داشته باشند، از حرکتهای قبلی درس بگیرند (برای مثال اتفاقاتی که در ماه مه سال ۶۸ در فرانسه رخ داد) و پیشرفت کنند. این مسئله اما در فرهنگ دبیرستانیها خیلی جایی ندارد. اشاره به این امر نیز اجباری است که آنها تمایل دارند شرکت در زندگی اجتماعی را تا حد ممکن به تعویق بیندازند... در عوض این دانشآموزان تمایل بسیار بیشتری به کمک به سایرین دارند، حال در هرجایی از دنیا که باشند. بهخصوص اگر فکر کنند آنها هم مثل خودشان در معرض نرسیدن به وجود خویش هستند. تحقیقات بسیاری تا به الآن این امر را نشان داده که دانشآموزان دبیرستانی به سیاست هیچ علاقهای ندارند اما وضعیت سایرین برایشان خیلی مهم است...[6]
کار بدون تعهد
زندگی جمعی در دبیرستان تنها به حضور و حفظ هویت هر کس محدود نمیشود، اعضای جامعهی دبیرستانی باید بتوانند باهم متحد باشند. از طرفی دانشآموزان باید بهخوبی درس بخوانند و بتوانند پا بهپای خواستههای نظام آموزشی و مدرسه پیش بیایند. باید این مسئله را مدنظر قرارداد که خروج از مقطع راهنمایی و ورود به دبیرستان دنیای کاملاً جدیدی را پیش روی دانشآموز قرار میدهد، علاوه بر این فشار درسها نیز بر وی بهیکباره زیاد میشود.[7]
فرهنگ دانشگاهی که اغلب آن را بیش ازحد ضمنی قلمداد میکنند نیازمند تلاش زیاد است، تلاشی که دانشآموزان نمیدانند آیا پاداشی مناسب آن دریافت خواهند کرد یا خیر؟! این تلاش با اشغال وقت دانشآموز سبب میشود او بخشی از کودکی و نیز دوستیهای آن دوران را به دست فراموشی بسپارد. دانشآموزی که قبلاً بهخوبی باهمه ی دوستانش رابطه داشت ممکن است به دانشآموزی با روابط محدود تبدیل شود. دانشآموزان ممکن است نگاه خوبی نسبت به دانشآموز بسیار خوب و درس خوانی که خیلی سریع تبدیل به موجودی تکبعدی- صرفاً درسخوان- میشود، نداشته باشند. در نظر ایشان بهتر است از درس و مدرسه فاصله بگیرند تا اینکه تبدیل به کسی شوند که فقط و فقط درس میخواند و از خود دور میشود.
دانشآموزان دبیرستانی سعی میکنند تا فعالیتهای درسی خویش را بر اساس منطقی استوار کنند که هراندازه زحمت بکشند همان اندازه هم پاداش بگیرند. به گفتهی آن بارر[8] این امر دو مزیت بزرگ در پی خود دارد. بهاینترتیب هر کس تنها بر اساس مدتزمانی که به مطالعه اختصاص میدهد پاداش دریافت میکند و کسانی که نمرهی بدی به دست میآورند احساس تحقیر نمیکنند. از طرفی کسانی که نمرهی خوبی به دست آوردهاند هم اطمینان خاطر بیشتری پیدا میکند. باوجود برنامههای درسی که هدفشان رساندن دانشآموز به استقبال فکری است، آنچنانکه باید و شاید با استقبال ایشان مواجه نمیشوند.
گزارشی که بهتازگی توسط بازرسی کل آموزشوپرورش فرانسه در مورد دروس حقوق مدنی و اجتماعی ارائهشده نشان میدهد که بسیاری از دانشآموزان تمایلی به یادگیری از طریق بحث و تبادلنظر در یک مورد ندارند.[9] برای مثال تصور میشود فلسفه تأثیر به سزایی در تربیت شهروندان آینده دارد چراکه به ایشان تفکر انتقادی و منطقی را آموزش میدهد.[10] این مهم در شرایطی است که بسیاری از دانشآموزان تمایلی به گام نهادن در این مسیر نداشته و حتی از آن واهمه دارند. دانشآموزان دبیرستانی اغلب از فلسفه – حتی در فاز بسیار ابتدایی- استقبال میکنند چراکه معتقدند به ایشان این امکان را میدهد تا هرچه که فکر میکنند را به زبانآورند؛ اما با جلو رفتن در طول سال تحصیلی خیلی سریع ناامید میشوند و دیگر فقط این درس را بهمنظور کسب نمره مطالعه میکنند. ایشان در اصل قضاوت را به عهدهی مصحح برگههای امتحانی آخر سال میگذارند. چراکه اوست که با تصحیح برگههای امتحانی میتواند سطح پختگی هرکس را بسنجد. زمانی که فلسفه در مدارس به یک درس تبدیلشده و دانشآموز وادار باشد برای اخذ نمره آن را مطالعه کند، به هیولایی ترسناک تبدیل خواهد شد.
ماهیت نظامهای آموزشی امروز بهگونهای طراحیشده که به دانشآموز اجازهی نوآوری نمیدهد. او تنها مجبور است برای کسب نمره مطالب را از برکرده و آنها را درست همانطور که در کتاب نوشتهشده روی برگهی امتحانی پیاده کند. در اصل او باید بیش از هر چیز وظیفهی دانشآموز خوب بودن را به منصهی اجرا درآورد پیش از آنکه به دنبال منطق یادگیری و تعهد باشد.[11] این مشکلات درست در مورد زندگی دستهجمعی در مدرسه نیز مصداق دارد.چراکه شرکت صحیح در کلاس درس و یا گروههای درسی سبب میشود تا سؤالهایی مطرح شود که احتمالاً بین دانشآموزان جدایی بیندازد، مثل مذهب.
همهی این مسائل سبب میشود تا دانشآموزان فلسفه را از زندگی کلاسی و نیز زندگی واقعی جدا کنند. ایشان آنچنان به مکانیسم کار گروهی اهمیت نمیدهند. برای مثال برگههای صحیح شده را به دست سایرین نمیرسانند. مسئلهای که ممکن است برایشان شهرت خوب یا بد به ارمغان بیاورد ولی بازهم درنهایت سبب جدایی میشود. تلاش دانشآموز برای رسیدن به دانشهای مطمئن به ایشان این امکان را میدهد تا ارزش کاری که از روی اجبار نباشد را درک کرده و اهمیت بیشتری به آن بدهند. پس از مدتی این نوع تلاش و جستوجو برای دانشآموز دبیرستانی عادی میشود.
بدون شک زندگی گروهی در دبیرستانها امروزه بیش از آنکه بر پایهی مقاومت استوارشده باشد، بر پایهی ملاحظهکاری قرار میگیرد. این امر نیز باعث میشود فضای دبیرستانها معمولاً آرام باشد. اما هرچند دانشآموزان باملاحظه کاری موفق میشوند فضا را آرام نگهدارند، اما همین ملاحظهکاری ایشان را از بحثهای انتقادی و ابراز وجود بازمیدارد. به همین ترتیب آنها فرصت کمتری برای گسترش ظرفیتهای مدنی و شهرنشینی خود پیدا میکنند؛ بنابراین شاید باید از خودمان این سؤال را بپرسیم چرا ایشان چنین رفتارهایی را در پیش میگیرند؟ رفتارهایی که باعث میشود در دبیرستان تنها حضوری فیزیکی داشته باشند. در وهلهی دوم بسیار مهم است تا هر دانشآموز هدف خود از درس خواندن در دبیرستان را بهخوبی درک کند.
یک مثال
شاید سدریک و وینسن زمانی که یک روز در ماه دسامبر تنها چند شماره از روزنامهای که خودشان درست کرده بودند را در مدرسه به فروش رساندند، هیچگاه تصورش را هم نمیکردند که چه طوفانی به پا خواهند کرد، آنهم در مدرسهای که معمولاً همهچیز بهآرامی سپری میشد و اتفاق خاصی در آن رخ نمیداد. ماجرا ازاینقرار بود که ایشان در روزنامهی خود با همه شوخی کرده بودند. از دانشآموزان گرفته (بهخصوص دانشآموزان درس خوان) تا معلمان، ناظمان، مدیر مدرسه و درنهایت والدین. کار بهجایی رسید که برخی از معلمان حاضر نشدند دیگر سر کلاس بروند و گروهی از والدین هم با جمعآوری امضا خواستار برخورد جدی با این دو دانشآموز شدند.
خیلی پیش میآید که در مدارس شوخیهایی بسیار ساده در نظر بزرگسالان- مسئولان مدرسه و والدین- مثل فاجعه تلقی شده و سبب مجازات عاملان آن شوند. دانشآموزان این مجازات را بسیار ناعادلانه و نادرست میدانند. این هم درست یکی از مسائل متناقضی است که دانشآموزان با آن سروکار دارند. روبر بالیون نیز در کتاب خود تحت عنوان دموکراسی[12] در دبیرستان به این مسئله اشاره میکند. از زمان قانونی که در سال ۱۹۸۹ در فرانسه به تصویب رسید، آموزش راه و رسم شهروندی در مدارس بیشتر شد. از مدارس نیز خواستهشده تا دانشآموزان را بسیار بیشازپیش در شوراهای مدرسه شرکت داده و به ایشان حق ابراز وجود بدهند. در این زمینه بالیون بهنوعی شکاف میان کلاس درس و حیاط مدرسه اشاره میکند؛ یعنی جایی که معلم خود را همهکاره و توانای مطلق میداند و جایی که دانشآموزان آزادی عمل بسیار بیشتری دارند. مثالی که عنوان شد نشان میدهد که اندیشهی تبدیل کردن مدرسه به شهری سیاسی نیز پارادوکس عمیقتری است. آزادی عمل دانشآموزان بهمثابه شهروندان تقریباً بستگی صددرصدی به تصمیمات مسئولان دارد.
این امر احتمالاً یکی از مهمترین دلایل عدم علاقهی دانشآموزان دبیرستانی به شرکت در زندگی جمعی در مدرسه است. به گفتهی پاتریک رایو[13]، دانشآموزان بیش از آنکه به دنبال شرکت هرچه بیشتر در زندگی گروهی مدرسهی خود باشند، به فکر شکل دادن دیوار محافظتکننده در اطراف خود هستند.
[1] O. Galland, Sociologie de la jeunesse, Armand Colin, 2004 (3e éd.).
[2] F. Dubet, Les Lycéens, Seuil, 1991.
[3] D. Pasquier, Cultures lycéennes, Autrement, 2005.
[4] R. Ballion, La Démocratie au lycée, ESF, 1998.
[5] L’Inspection générale
[6] Sondage Ipsos sur les jeunes de 13 à 17 ans, Le Monde, 5 mars 2001.
[7] P. Rayou, Seconde, modes d’emploi, Hachette, 1992.
[8] A. Barrère, Travailler à l’école, Pur, 2004.
[9] Rapport de l’Inspection générale de l’Éducation nationale (Le Monde, 27 janvier 2000) sur « la place de l’oral dans les enseignements ».
[10] P. Rayou, La « dissert de philo ». Sociologied’une épreuve sociale, Pur, 2002.
[11] E. Bautier, J.-Y. Rochex, L’Expérience scolaire des nouveaux lycéens. Démocratisation ou massification ? Armand Colin, 1998.
[12] La Démocratie au lycée (ESF, 1998)
[13] Patrick Rayou
منبع: مجله ی علوم انسانی فرانسه: scienceshumaines.com
مجموعه ی مقالات تحت نظارت ونسان تروژه و مارتین فورنیه
گروه گزارش /
روز یکشنبه هشتم شهریور ماه جمعی از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی ایران با خانواده علیرضا هاشمی سنجانی دبیر کل سازمان معلمان ایران که در حبس به سر می برد دیدار و گفت و گو نمودند .
در ابتدای این دیدار آقای خلیل آبادی ضمن آرزوی آزادی هر چه سریع تر آقای هاشمی به نقطه نظرات آیت الله شهید دکتر بهشتی اشاره نمود و این که انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی بوده است و شایسته نیست که یک فرهنگی اکنون در زندان باشد .
او به ذکر سوابق دبیر کل سازمان معلمان ایران در همکاری با ماهنامه تربیت اشاره نموده و گفت : ایشان در اولین شماره با من و در مورد دانش آموزان گفت و گویی انجام داد و از نظر من شخصیت محجوب ، محبوب و وارسته ای دارد .
آقای دکتر الحسینی در ادامه افزود : انجمن اسلامی ایران همواره پیگیر اخبار و وضعیت معلمان دربند می باشد .در نشست ها با مسئولان و نیز جلسات انجمن مسائل و مشکلات این همکاران مطرح می شد .
ایشان تصریح کرد : « فرهنگ » خمیرمایه و هویت همه فعالیت های دیگر در عرصه اجتماع است و منهای فرهنگ چیزی به سرانجام نمی رسد.
به نظر می رسد در همه عرصه ها تنزل داشته ایم و ریشه آن را در فرهنگ باید جست و جو کرد . امیدواریم که شاهد مدیریت عقلانیت و تدبیر در این حوزه ها باشیم تا از چاله های فرهنگی بیرون بیائیم و نوسازی فرهنگی و مدرنیته اتفاق بیفتد . بدون نوسازی فرهنگی همان گونه که بیان شد فعالیت در سایر حوزه ها به سرانجامی نمی رسد .
آقای شفیعی مطهر در ادامه ضمن بیان برخی واقعیت های تاریخی مانند جنگ 1967 اسرائیل و نیز بعضی پدیده های علمی گفت : ما پس از 37 سال به این جا رسیدیم که یک معلم با چنین ویژگی هایی در زندان باشد . انقلاب ما یک انقلاب فکری و برای آزادی اندیشه بود وگرنه مشکل اقتصادی نداشتیم . من قبل از انقلاب رئیس دبیرستان بودم . مصاحبه حضرت امام ( ره ) با لوموند را خودم در مدرسه تکثیر و پخش کردم اما کسی با من کاری نداشت .
در همه جای دنیا ، زندان جایی است که افراد غیرمال را برای مدتی در آن جا نگهداری می کنند تا شرایط ورود به جامعه را کسب کند و یا افرادی که آزادی و حقوق دیگران را نقض می کنند .
آقای راه پیما در ادامه با ذکر خاطره ای از آقای هاشمی ادامه داد : در مدرسه با ایشان همکار بودم . دکتر ظروفچیان در جلسه ای در مورد موضوعی جامعه شناسی و فلسفی سخن می گفت .در میان جمع تنها کسی که شروع به صحبت کرد و نظریات جدیدتری را مطرح نمود آقای هاشمی بود . این نشان می داد که با وجود همه مشغلات و گرفتاری ها ، هیچ گاه از مطالعه و به روزآوری دانش و اندوخته ها کم نمی گذاشت و این برای یک معلم و همکارانش مایه افتخار است .
در مدرسه دیگری نیز با ایشان همکار بودم . آقای هاشمی دانش آموزان را در گروه هایی مشخص کرده بود و آن ها در قالب موضوعات مختلف جامعه شناسی با یکدیگر مباحثه می کردند .
ایشان به دانش آموزان و حقوق آن ها اعتقاد زیادی داشت .
خانم نقی ئی در ادامه ضمن بیان این که احساس دوگانه ای نسبت به حبس ایشان دارد افزود : از یک طرف شاهد دلتنگی ها و مصایبی هستیم که برای ایشان و خانواده او اتفاق افتاده است اما از منظر دیگر می توان گفت که این فرصتی است برای کسی که توان پرداختن و پرورش جدی خود به لحاظ اندیشه را دارد .
قائم مقام سازمان معلمان تصریح نمود : تا جایی که من ایشان را می شناسم آقای هاشمی فردی است که توان سازمان دهی دارد و مهم تر از آن ذهن بازی داشته و قدرت درک مخالف را دارد .
به عنوان یک عضو سازمان معلمان ایران از تشریف فرمایی شما و اظهار همدلی تان بی نهایت سپاسگزارم .
در پایان همسر آقای هاشمی ضمن تشکر و قدردانی از محبت دوستان و همکاران گفت : در طول این مدت شاهد یک خصیصه در آقای هاشمی بوده ام و آن مظلومیت ایشان است .
خانم غریب زاده با بیان خاطراتی از فعالیت های صنفی ایشان که برخی اوقات حتی با « حس طلبکاری معلمان » روبه رو می شد تصریح نمود : او انسان تاثیرگذاری است .
در جلسه ای که خدمت آقای فانی بودیم گفتم که آن ها آقای هاشمی را نمی شناسند و گرنه چنین برخورد نمی کردند .
وزیر محترم آموزش و پرورش هم قول داده اند که پیگیری کنند .
پایان گزارش/