دلایل تغییرات و رمز ماندگاری ، جابه جایی، ارتقا یا کنار گذاشتن یک مدیر چیست؟
آموزش و پرورش یک میلیون پرسنل دارد و در سطح بالاتر از مدرسه یعنی در ستاد وزارتخانه و بیش از 700 منطقه، شاید حدود 4000 پست دارد. پست های درجه یک شامل معاونان وزیر و مدیرکل ها و پست های درجه دوم شامل روسای مناطق و معاونان مدیرکل ها می شوند . پست های درجه 3 هم مسئولان پایین دست مناطق و ستاد را شامل می شود. شاید در سطح کشور حدود 5 هزار مدیر مدارس دولتی خاص را هم بتوان در ردیف مدیران درجه 3 به حساب آورد. مثل کنکور ، برای گرفتن این پستها بین پرسنل آموزش و پرورش رقابت نفس گیری وجود دارد. حکایت کمتر از ده هزار پست و یک میلیون پرسنل از حکایت یک مویز و چهل قلندر است. یعنی به طور متوسط شانس یک آموزش و پرورشی برای گرفتن پست یک درصد است. دعوا بر سر پستها بعد از انتخابات ریاست جمهوری داغ می شود و زمین مدیریت وزارتخانه کم و زیاد با عوض شدن وزیر شخم می خورد.
همه معلمان به دلایل مختلف دنبال پست نمی روند . بعضی دوست ندارند تمام هفته درگیر کار شوند. برخی شغل دوم دارند. برخی روابط اداری را دوست ندارند. برخی عاشق کار معلمی هستند. تعداد کمی هم در بخش خصوصی آموزش و پرورش به جایی رسیده اند. با حذف اینها تعداد متقاضیان پست مدیریتی کمتر می شود. اما برای تعداد زیادی از کارکنان مدرسه، گرفتن پست مدیریتی تنها راه برای پیشرفت است. بنابراین مدیر شدن در آموزش و پرورش ایده ای پر طرفدار و برای شمار زیادی از کارکنان راهی برای رهایی از زندگی یکنواخت معلمی با حقوق و درآمد ثابت است.
حقوق کارکنان ستاد و ادارات به نحو ملموسی از حقوق معلم مدرسه بیشتر است. از اصل حقوق که بگذریم، آن ده هزار پست اداری مزایا و اضافه کاری و امتیازاتی دارد که جاذبه حضور را بسیار بالا می برد. حتی گاهی از نظر مادی مدیران برخی از آن مدارس خاص دولتی از نظر مالی موقعیتی دارند که حاضر نیستند جای خود را با معاون وزیر عوض کنند.
مدیریت در آموزش و پرورش مثل قبول شدن در رشته پزشکی دانشگاه تهران کالا و موقعیت کمیاب است.
همه حکم های اداری با این کلمات شروع می شوند : "نظر به شایستگی .... " ، شایستگی چه معنایی دارد؟
شما همشهری و هم ایلی من هستی ، شما هم زبان من هستی ، شما توصیه شده از جانب فلان حزب سیاسی یا تشکل صنفی هستی ، شما آدم فلان نماینده با نفوذ هستی ،شما را امام جمعه سفارش کرده ، شما به فلان مقام دولتی نزدیک هستی ، شما فامیل نسبی یا سببی من هستی ، پسرم شما را توصیه کرده ، دامادم روی شما انگشت گذاشته ، مدیر فلان سایت با انصاف پشت شماست. شما را منصوب می کنم که حمایت فلان شخص یا جریان را کسب کنم. بین افرادی که حکم می گیرند انسان های شایسته کم نیستند اما آنها هم به دلیل شایستگی هایشان بالا نیامده اند.
وقتی برنامه ای وجود ندارد، وفاداری و بیعت با مدیران بالادست و حضور در دسته بندی های اداری و حزب باد بودن عامل موفقیت است. برای معلمان و دانش آموزان تهرانی فرقی نمی کند که چهاربند یا کمره ای یا باقری یا فولادوند مدیرکل باشد.
عملکرد یک وزیر و مجموعه مدیران او را با شعارها ی توییتری و جملات قشنگی که مشاوران رسانه ای توی دهن آنها می گذارند نمی سنجند، همه می توانند شعار بدهند ، اما مسئول اجرایی را با عملکردش می سنجند.
شما به عنوان وزیر صبح تا غروب علیه مافیای آموزشی شعار بده ، از آموزش مهارتهای زندگی در مدارس بگو ، در شعار رقابت و امتحان را حذف کن ، معلم را موجودی پرانگیزه معرفی کن و توی تلویزیون دولتی برای معیشت معلمان اشک بریز ... اما این شعارها در مدرسه دولتی که درگیر هزار مشکل است چه فایده ای دارد؟ با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی شود.
وظیفه مسئولان اجرایی فراهم آوردن زمینه های اجرای این شعارهای قشنگ است. مدارس دولتی به حال خود رها شده اند . کار وزیر شده است توزیع پست و ایجاد بالانس بین جریان های سیاسی و شخصیت ها . ماندگاری یا تعویض یک مدیر حاصل کنش ها و واکنش هایی است که محور آنها کمک به بقای وزیر در موقعیت وزارت است. وزیر البته پراگماتیست است اما پراگماتیسمی منفعت جویانه و در خدمت بقا درست برعکس عملگرایی وزیری مانند جواد ظریف که ایده ای و برنامه ای دارد و دنبال تحقق آن است.
کانال تلگرامی
نظرات بینندگان
شیرزاد از شما انتظار می رود نوشته ای منجسم ارایه نمایید.
ننوشتن بهتر از نازل نوشتن است
الان در این مقاله مسئله اصلی چیست؟ به دنبال تبیین کدام گزاره هستید:
رقابت برای پست؟
عدم شایستگی منصوبان در آ و پ ؟
کوتوله پروری در آ و پ ؟
منفعت طلبی وزیر؟
بی برنامه گی؟
اگرچه فکر کنم این نوشته برای درج در سایت تهیه نشده است.
بر تاریکخانه صندوق نور بتابانید خصوصا بر بازنشستگان شاغل در شرکت پتروفرهنگ که خبرگزاری فارس هم این کار را انجام داده است