مدارس خاص را حذف کنید:
مدارسی از قبل تیز هوشان ، استعداد های درخشان ، نمونه دولتی ، نمونه مردمی ، شاهد ،سمپاد،انتفاعی و غیر انتفاعی و... را ادغام و یا حذف نمایید . مدارس پولی را برچینید.
مدارس دولتی را تقویت کنید و شعار عدالت آموزشی را تحقق ببخشید ؛ چرا دانش آموزان با استعداد را از دانش آموز ضعیف جدا می کنید؟
چرا دانش آموزان فقیر را از ثروت مند جدا می کنید ، همه باید در یک سطح باشند .
چرا باید در بعضی از مدارس مثل استعدادهای درخشان و شاهد فقط در رشته های تجربی وریاضی ثبت نام صورت گیرد؟پس مسئله توازن بین رشته ای و هدایت تحصیلی که اکنون آموزش پرورش را با بحران روبه رو کرده است چه می شود ؟
اگر سیاست آموزش پرورش تشویق دانش آموزان به سمت رشته های مهارتی و فنی است چرا باید این دانش آموزان فقط در رشته تجربی که دغدغه آموزش وپرورش و با تراکم دانش آموزی مواجه است در این نوع مدارس ثبت نام شوند ؟
چرا سیاست آموزش و پرورش این همه بی برنامه ، سلیقه ای ، ضد و نقیض و سیاست زده است؟
اگر می بینیم آموزش وپرورش با کمبود معلم مواجه است به دلیل سیاست های غلط و رشد طولی بدنه آموزش و پرورش و وجود همین مدارس و همچنین سیاست های غیر کارشناسانه بوده است .
بدنه آموزش وپرورش را کوچک نمایید.
اگر نیروهای آموزش وپرورش را درست مدیریت کنید چیزی به اسم کمبود نیروی انسانی نخواهید داشت .
چرا هر روز وعده دروغین وپوچ به فرهنگیان می دهید؟
چرا در حق فرهنگیان نسبت به دگر کارمندان این همه تفاوت ، تبعیض و ظلم حاکم شده است و کسی صدای حق و عدالت را حس نمی کند. ؟
از شخص رهبر و رئیس جمهور و وزرا و دیگر کارمندان تمام دستگاه ها و فرد به فرد این جامعه الفبای دانش ، الفبای خواندن و نوشتن و فکر کردن و کلا" الفبای زندگی کردن راز معلم آموخته است و مدیون زحمات معلم است.
وعده و دروغ آشکار چرا؟ مثل افزایش 20 درصدی حقوق که عملا" دروغی بیش نبود و هزار ویک مشکل دیگر فرهنگیان که هم چنان لاینحل باقی مانده است؟
تا حالا شما مسئولین به جز وعده دروغ و فریب برای فرهنگیان چه کار کرده اید؟
چرا در رسانه ها به طور رسمی از فرهنگیان معذرت خواهی نمی کنید ؟
شما دولتی ها ،شما نمایندگان ملت ، شما مسئولین ،شما جناب وزیر و.....
چرا از همه فرهنگیان دلسوز کشور عذر خواهی نمی کنید ؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
باری تاسف!
دیروز که خبر تشکیل کمپین انتظارات فرهنگیان را از سوی صدای معلم را شنیدم بسیار خوشحال شدم که بله بالاخره جای هر چند محدود و کوچک و حقیر مثل یک کانال تلگرام برای بیان مشکلات فرهنگیان تاسیس شده و باید حداقل امیدی به اصلاح امور داشت. اما در کمال تعجب و ناباوری با طرح یک پرسش ساده از کانال اخراج شده و دسترسی من به آن قطع گردید.
سوالی تحت این عنوان:
پاسخ گوی مطالبات من فرهنگی در این کانال کیست؟
و از باقی همکاران خواستم اول بدانید شنونده شما کیست؟ اصلا شنونده ای وجود دارد؟
کافیست برای اخراج از این گروه این طرح پرسش را اجرا کنید ؛ در کمتر درنگی امکان دسترسی شما را به گروه قطع خواهند نمود !
بارها مطرح شده (گفتن و گفتن و گفتن بدون وجود شنونده همانند آب در هاون کوبیدن است).
مشکل ما از طرح مطالبات نیست چرا که همگی به خوبی مشرف بر مشکلات ما هستند به خصوص آقای نجفی.
از شواهد چنین بر می آید:
بازی است برای خریدن زمان ،تخلیه انرژی موجود از وضع نابه سامان فرهنگی و آموزشی کشور.
به قول استاد غزل :
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
شاید کم تر کسی تصور می کرد فوت یک ریاضی دان که سال های مدیدی ایران را ترک کرده بود چنین بازتاب و خیزشی را به همراه داشته باشد/ نخستین وجه به " جنسیت " این دانشمند ایرانی باز می گردد/ این که زنان در عرصه های مدیریتی کلان به بازی گرفته نمی شوند و همیشه پست های درجه چندم به آنان واگذار می شود بغض فروخفته ای است که شاید برای زنان در سطح اجتماعی پایین اهمیت نداشته باشد اما برای زنان تحصیل کرده و نخبه قابل پذیرش نیست و آنان نسبت به این مساله معترض هستند و به بهانه چنین فرصت هایی آن را بروز می دهند/ دومین پیام به " مهاجرت نخبگان " و یا اصطلاحا " فرار مغزها " باز می گردد/ طبق این آمار سالانه بين 150 تا 180 هزار ايرانی تحصيل كرده برای خروج از كشور اقدام می كنند/ در سال 1389، 60 هزار نخبه ايرانی از ايران مهاجرت كردهاند كه اغلب از المپيادهای علمی و يا جزو نفرات برتر كنكور و يا دانشگاه ها است/ اکنون 25 درصد از ايرانيان تحصيل كرده، در كشورهای توسعه يافته زندگی میكنند که از مجموع مهاجران حدود 40 درصد را دختران و زنان تشكيل میدهند/ تخمين زده ميشود که سالانه 150 تا 180 هزار تحصيلکرده به دليل شرايط نامناسب اجتماعي، اقتصادي و سياسي کشور از ايران خارج ميشوند/ خروج سالانه ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار ايراني با تحصيلات عالي، معادل خروج 150 ميليارد دلار سرمايه سالانه است/ خروج این تعداد نخبه از کشور موجب شده است تا متوسط بهره هوشی ( آی کیو ) ایران عدد 84 شود . ( میزان نرمال و یا خوب 100 است )/ مهم ترین سرمایه کشور " منابع انسانی " هستند که ارزش افزوده فراوان تولید کرده و پایان ناپذیرند/ و اما سومین پیام از دید نگارنده پیام ایرانیان داخل به جهان بود/ آنان خواهان تعامل با جهان هستند و نمی خواهند همچون 8 سال دوران احمدی نژاد در انزوا باشند/ نکته مهم و راهبردی این است که جامعه و نخبگان آن باید به الزامات این پیام که همانا افزایش سرانه مطالعه و پژوهش است نیز پای بند باشند/ جامعه نسبت به عملکرد مسئولان و سیاست های آنان انتقاد دارد اما چون صدای آنان در مجاری رسمی و حکومتی شنیده نمی شود شبکه های اجتماعی آزادترین ، سریع ترین و قابل اعتماد ترین جا برای انتقال پیام آنان نسبت به وضعیت موجود است/ و اما نکته آخر که شاید خیلی در شبکه های اجتماعی مشاهده نکردم میزان تعهد و قدردانی جامعه ایران از نخبگان داخلی بود/ جامعه ما همواره نشان داده است که در اکثر موارد قدر سرمایه های داخلی خود را آن گونه که شایسته و بایسته است نمی داند و نسبت به آنان ناسپاس و قدرناشناس است/ ما نخبگان داخلی کم نداریم ؛ انسان هایی که علی رغم فراهم بودن امکانات و زندگی خوب و مرفه و نام و نان اما پس از تحصیلات به کشور خودشان مراجعت کردند و با این شرایط ادامه دادند/ از این چهره ها می توان از " توران میرهادی " نام برد/ « میرزا حسن رشدیه » به عنوان " پدر تعلیم و تربیت نوین در ایران " نیز تنها یکی از این نمونه های بی شمار است. ../ رشدیه در مشهد هم آرام نگرفت. در آنجا نیز مدرسهای تاسیس کرد اما آنجا نیز با هجوم کهنه پرستان مواجه شد. مدرسه را چپاول و دست اش را نیز شکستند/ حاسدان این بار هم مدرسه را به وسیلهٔ بمبی که از باروت و زرنیخ ساخته شده بود، تخریب کردند. ../ آیا جامعه ما هم ارزش و قدر آنان را چه در زمان حیات و پس از مرگ شان به جا می آورد/ آیا شده است که حداقل معلمان ما در سر کلاس ها فارغ از موضوعات مصوب درسی از زحمات و تلاش های افرادی چون رشدیه ، توران میرهادی ، باغچه بان ، محمد بهمن بیگی و... بگویند/ بنده به عنوان یک " معلم " برای خانم میرزاخانی احترام فراوانی قائل هستم و به ایرانی بودن ایشان افتخار و مباهات می کنم اما در برابر انسان هایی چون توران میرهادی و نخبگان داخلی که نام شان بر سر زبان ها نیست ؛ از جایم بلند می شوم و ساعت ها برایشان کف می زنم ...
این را، فقط میتوان بر جرایمی تعمیم داد که زیان وارده در آن جرایم، قابل جبران باشد/ وقتی رسانهها، بلافاصله و نسنجیده یادداشت و مقاله و تحلیل مینویسند و قاتل را بیمار روانی و جنسی نشان میدهند، نادانسته دارند حکم برائت برای او صادر میکنند/ وقتی داستان بیجه و قتل فجیع و سوزاندن جسد ستایش ۶ ساله رخ میدهد و غبار فراموشی میگیرد بدون آنکه علما و دانشمندان را به تعمق وا دارد و افکار عمومی در برابر چرایی تکرارپذیری این وقایع قانع شود، وقتی در خانوادهها، آموزش اصول اولیه جنسی تابو میشود، وقتی آموزش و پرورش هر نوع آموزشی را در ابتدائیات جنسی و دفاع از حریم تن، نسخه آموزشی غرب برای ولنگاری و لاابالیگری بداند، وقتی دستگاه قضا از میان به گفته خودشان میلیون ها پرونده بر زمین مانده، هفتهها از فرصت خود را صرف آن میکند تا بداند بالاخره فضای داخلی اتومبیل سواری شخصی، حریم شخصی است یا عمومی، وقتی کشف قاتل جنایتکار، آن هم در محلی ثابت و درست در چند قدمی ناپدیدشدن آتنا، ۲۳ روز تمام طول میکشد…/ مرد رنگرز که به گفته پلیس ۵ فقره سابقه کیفری با جرایم «کودک ربایی»، «تجاوز به عنف» و «اعمال منافی عفت» داشته، چگونه میتوانسته با همه این جرایم به راحتی مشغول رنگرزی باشد/ روزگار عجیبی است .../ انگار وعاظ و خطبا و اخلاقیون به مسیری میروند و جامعه به مسیری دیگر/ همه فضاهای رسانهای رسمی، پر است از موعظه برای سلامت نفس و اخلاق و پرهیزگاری و پاکیزگی و تقوی و طهارت روح و هر شبکه تلویزیونی را که باز میکنیم، کسی در حال درس اخلاق دادن است و در آن سو، در فضای عمومی و عینی جامعه، مدام آمار تعرض و تجاوز و آزار و سرقت و زورگیری و کلاهبرداری و قتل و جرح و جنایت فزون میشود/ کودکان ما، گناهکار نیستند که در میان جامعه بیتوجه و مسئولان گرفتار در روزمرّگی و بیمبالاتی، به دنیا آمدهاند
اتومبيلها خيلي بيشتر از گذشته در مسير خلاف در خيابانهاي يك طرفه تردد ميكنند يا در بزرگراه يا يك خيابان شلوغ دنده عقب ميروند. توقف در محل ممنوع يا پارك دوبله به يك رفتار عادي تبديل شده است.مدتي است كه اين موضوع فكر مرا بهخود مشغول كرده است. طي اين مدت، هنگامي كه موتور يا ماشيني در خلاف جهت مجاز حركت ميكرد و از كنارم ميگذشت، نگاهي به چهره راننده ميانداختم. برايم جالب بود كه چهرهاش را بسيار خونسرد و حق به جانب مييافتم، درحاليكه چند سال پيش افرادي كه به اين تخلفات دست ميزدند چهرهاي مضطرب داشتند و كمي تا قسمتي شرمساري يا عذرخواهي را ميشد در حركاتشان يافت. يافته ديگرم از اين كنجكاوي اين بود كه تعداد رانندگان خانم در ميان ماشينهاي متخلف بسيار زيادشده است و اين در حالي است كه در گذشته كمتر به راننده متخلف خانم برخورد ميكردم.
در جستوجوي دلايل اين پديده به اين باور رسيدم كه همه ما بهدنبال سهم خود از تخلف هستيم در واقع تخلف براي شهروندان به يك حق تبديل شده است.
داستان سهم ما از تخلف از اينجا شروع ميشود:
طي يك دهه گذشته مرتباٌ شنيدهايم كه يك فساد اقتصادي در يك بانك، يك سازمان و يك نهاد كشف ميشود. ارقام اين تخلفات اقتصادي مرتباٌ بزرگ و بزرگتر شدهاند و تعداد مسئولاني كه در اين تخلفات درگير بودهاند بيشتر و بيشتر.
در روزنامهها و اخبار مرتباٌ از تخلفات اين مسئول و آن سازمان از مقررات و قوانين پرده برداشته ميشود. در بسياري از موارد نهايتاٌ نتيجه و نوع برخورد با اين تخلفات اعلام نميشود. در نتيجه باور عمومي به اين سمت متمايل ميشود كه شايد متخلفان با عقوبتي مواجه نشدهاند.
به ادارات و دستگاهها مراجعه ميكنيم، كارمان انجام نميشود. سپس كسي دم در اداره يا حتي از طريق تلفن تماس ميگيرد و هزينه انجام كار را اعلام ميكند. او اين كار را با خونسردي انجام ميدهد. فساد اداري هم ديگر امر پنهاني نيست و بخشي از زندگي روزمره ماست.
سؤالهاي كنكور فروخته ميشود، سؤالهاي امتحان نهايي دوره متوسطه لو ميرود، حتي سؤالهاي آزمون دكتري تخصصي پزشكي معامله ميشود. پاياننامه تحصيلي با پول خريداري ميشود. پژوهشگر مقالهاي منتشر ميكند و بعد معلوم ميشود كه مطالب داخلش از مجلات خارجي سرقت ادبي شده است.
كار به جايي ميرسد كه يك شهروند عادي ناخودآگاه به اين باور ميرسد كه هركسي بايد سهمي از تخلف داشته باشد. تخلف مانند يارانه نقدي حق همه است. تخلف يارانهاي است كه هركس از قانون كشور و اخلاق جامعه برميدارد و چون يك شهروند عادي فرصتهاي ويژهاي براي احقاق اين حق ندارد جواب ناخودآگاه مطالبه گر خود را با انواع ديگري از تخلف ميدهد. تخلف از قوانين و مقررات رانندگي جايگزين خوبي است چون هم ساده است،
هم آشكار و هم روزانه و تكرارپذير. راننده متخلف به همه نشان ميدهد كه سهمش را برداشته است. او اگر سالها از حقش دور مانده است در عوض هر روز چند دقيقه زودتر به مقصدش ميرسد. اگر بارها به اعتراضش جواب ندادهاند، در مقابل با خونسردي و بيتفاوتي از كنار اعتراض ديگران به تخلفش ميگذرد و تلافي ميكند.
مسيري كه تا اينجا در سير افول اخلاقي- اجتماعي خود طي كردهايم برگرداندنش بسيار سخت است. بايد سهم خود را از تخلف وابگذاريم، سهم خود را از يارانه مطالبه نكنيم، سهم خود را از نفت براي آيندگان پس انداز كنيم تا تازه رشد بدهيهاي خود را به جامعه و به نسلهاي آينده متوقف كنيم. ما سخت بهخود، به ايران و به آينده بدهكار شدهايم زيرا در اقتصاد، فقر را تقسيم كردهايم و در اخلاق تخلف را.
همشهری آنلاین
گروه گزارش/ هم زمان با دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری دکتر مجمدعلی نجفی به عنوان مسئول ستاد فرهنگیان روحانی پیشنهاد راه اندازی " پویش مطالبات فرهنگیان " را مطرح کرد که با استقبال افکار عمومی رو به رو شد .
با گذشت نزدیک به دو ماه خبری از تشکیل این کمپین نشد .
« صدای معلم » در چند نوبت به عدم راه اندازی این پویش و نیز پاسخ گو نبودن دکتر نجفی در برابر پرسش ها انتقاد نمود . ( این جا ) و ( این جا )
امروز دکتر نجفی با نگارش یادداشتی به این انتقادات پاسخ داده است .
« صدای معلم » از پاسخ گویی و همراهی دکتر محمدعلی نجفی تشکر و قدردانی می کند و همه فرهنگیان و معلمان را به عضویت در این پویش و مشارکت موثر و هدف مند دعوت می کند .
متن این یادداشت که در اختیار صدای معلم قرار گرفته است به شرح زیر است