صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه اخبار/

پرداخت مطالبات و حق التدریس معلمان

 سال تحصیلی ۹۵-۹۶ در حالی به پایان رسید که هنوز بخشی از مطالبات معلمان پرداخت نشده است.

مطالبات مربوط به ساعات حق‌التدریس معلمان شاغل، حق الزحمه امتحانات نهایی سال گذشته و حقوق معلمان طرح خرید خدمات آموزشی از جمله دیون دولت به فرهنگیان است.

اگر چه آموزش‌ و پرورش در فروردین امسال و به هنگام واریز مطالبات حق‌التدریس نیروهای غیررسمی وعده داد که مطالبات مربوط به نیروهای رسمی نیز در اردیبهشت پرداخت خواهد شد اما با پایان یافتن سال تحصیلی هنوز این مطالبه پرداخت نشده است.

حق‌الزحمه امتحانات نهایی سال ۹۵ نیز از جمله مطالبات آموزش‌ و پرورش به معلمان بود اما آن گونه که علی الهیار ترکمن رئیس امور آموزش‌ و پرورش در سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور می‌گوید: در خرداد ماه با تخصیص‌های صورت گرفته حق الزحمه امتحانات نهایی پرداخت شد.

اما در شهر تهران، حق‌الزحمه امتحانات نهایی شهریور و دی ماه ۹۵ پرداخت شده اما هنوز حق‌الزحمه امتحانات خرداد واریز نشده است همچنین شهرستان‌های استان تهران نیز موفق به پرداخت این بخش از مطالبات نشده است.

مطالبات مربوط به ساعات حق‌التدریس معلمان شاغل نیز تا این لحظه پرداخت نشده است در حالی که پیش از این وعده پرداخت آن تا پایان اردیبهشت داده شده بود هر چند رئیس امور آموزش‌ و پرورش در سازمان مدیریت معتقد است که در تلاش هستیم تا هر چه زودتر این معوقات را پرداخت کنیم و نمی‌گذاریم پرداخت آن دیر شود و در دستور کار قرار دارد. خزانه هم باید آمادگی داشته باشد زیرا کار سازمان برنامه و بودجه منفرد نیست و باید خزانه هم کمک کند.

آن گونه که معلمان می‌گویند: از مهر سال ۹۵ تا اردیبهشت سال ۹۶ فقط مطالبات حق‌التدریس سه ماه به آنها واریز شده است و برای ۵ ماه باقی مانده هنوز به آنها پرداختی انجام نشده است.

به اذعان معلمان حدود ۴۰۰ میلیارد تومان اعتبار برای پرداخت مطالبات مربوط به ساعات حق‌التدریس معلمان شاغل نیاز است اما این اعتبار هنوز از سوی سازمان مدیریت تامین نشده است.

البته سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور سه هزار و ۴۰۰ میلیارد تومان اعتبار را بابت پرداخت پاداش پایان خدمت بازنشستگان سال ۹۵ تأمین کرد که براین اساس تمام پاداش پایان خدمت بازنشستگان سال ۹۵ به صورت یک جا پرداخت شد همچنین به گفته مسئولان سازمان مدیریت، ۷ هزار و ۷۰۰ میلیارد تومان اعتبار برای پرداخت بخشی از مطالبات فرهنگیان تامین و پرداخت شده است.

هر چند مسئولان امور بودجه در وزارت آموزش‌ و پرورش، بودجه ریزی نامناسب برای آموزش‌ و پرورش باعث کسری بودجه این وزارتخانه و بدهی آنها به فرهنگیان می‌شود، محمدباقر نوبخت رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور می‌گوید: دو هزار میلیارد تومان بابت بازنشستگی فرهنگیان و دو هزار میلیارد تومان بابت بدهی‌های دیگر پرداخت کرده‌ایم اما همچنان ۱۲۰ میلیارد تومان دیگر بابت حق‌الزحمه برگزاری امتحانات نهایی می‌خواهند.

در بودجه سال ۹۶، برای پرداخت حقوق و مزایای قطعی کارمندان آموزش و پرورش در استان‌های کل کشور، رقم ۲۹ هزار و ۸۴۱ میلیارد و ۳۴۴میلیون و ۸۰۰ هزار تومان در نظر گرفته شده و این در حالی است که برای همین پرداخت حقوق و مزایای کارمندان آموزش و پرورش در سال جاری، بیش از ۳۰ هزار و هفتصد میلیارد تومان بودجه نیاز است. به بیان دیگر آموزش و پرورش در سال جاری برای پرداخت حقوق کارکنانش، بیش از ۹۰۰ میلیارد تومان کسری خواهد داشت.

در هفته‌های اخیر، موضوع مطالبات پرداخت نشده فرهنگیان، موجب واکنش رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی و به کارگیری اصطلاح گروگان گیری شد در چنین شرایطی این سوال برای معلمان مطرح است که با وجود چنین نگرشی، مطالبات مربوط به ۵٫۵ ماه حق‌التدریس معلمان و حق الزحمه امتحانات نهایی از سال گذشته چه زمانی پرداخت خواهد شد؟

تسنیم

گروه گزارش/ « رضوان حکیم زاده » زنی که اکثرا در آموزش عالی بوده است و البته نیم نگاهی هم به آموزش و پرورش ، معلمان و مشکلات آن داشته است .

« حکیم زاده » سه شنبه 13 دی ماه از سوی وزیر آموزش و پرورش به عنوان معاون آموزش ابتدایی منصوب گردید .

فرهنگیان و معلمان شناخت چندانی از وی ، سابقه و عملکرد ایشان ندارند .

« صدای معلم » بر اساس دکترین خود " تفکر انتقادی و تاسیس و تثبیت گفت و گو " گفت و گوی مفصلی را با ایشان انجام داده است .

این گفت و گو روز سه شنبه ساعت 16 در محل کار وی در ساختمان زنده یاد علاقه مندان برگزار گردید . ( این جا )

بخش  سوم این گفت و گو تقدیم مخاطبان محترم صدای معلم می گردد.

بخش نخست را ( این جا )  ، بخش دوم را ( این جا ) ، بخش سوم را ( این جا ) و بخش چهارم را ( این جا ) مطالعه فرمایید

منتشرشده در گفت و شنود

توصیه های معلمانه برای وزیر آموزش و پرورش بعدی

آقا یا خانم وزیر!

انتصاب به جا و شایسته شما را به پارک ژوراسیک تبریک عرض می کنم. امید آنکه با برادر استیون اسپیلبرگ همکاری کرده و فیلم جذاب تری بسازید.

اگر قصد داشتید کار مثبتی انجام دهید، بدنیست به تجربیات ما معلمان زیادی و کاملا بی اهمیت توجه کنید .

مشکلات اساسی:

شایسته سالاری چیزی است که در آموزش و پرورش نیست! ابدا نیست حتا یک مورد، به آن توجه کنید و مهم تر اینکه آن را نهادینه کنید تا بعدی ها نتوانند آن را بشکنند! مثلا کاری کنید و سازوکاری بیاندیشید تا افرادی که دست کم ۲۵ سال سابقه تدریس در کلاس درس مدارس عادی و دولتی را دارند و دارای مدارک معتبر و بالایی هستند در طی یک مصاحبه تخصصی، و حرفه ای در راس امور آموزش و پرورش قرار گیرند، از دانش و تجربه کشورهای موفق استفاده کنید، تعریفی مثبت و حرفه ای و عالمانه از خروجی آموزش و پرورش ارائه کنید و مقاطع تحصیلی را با آن منطبق کنید، هدایت تحصیلی را جدی گرفته و آن را در ششم ابتدایی عملی کنید تا بچه ها در شش سال بعدی تخصصی تر و حرفه ای تر و آماده برای مشارکت اجتماعی سازنده به جامعه وارد شوند، برنامه نویسی و  IT را در ابتدایی آغاز کنید، دوران ابتدایی، طلایی است اگر بچه ها درست و هدف دار تعلیم داده شوند، در آینده احترام به محیط زیست، رفتار ترافیکی، صداقت و راست گویی، اعتماد به یکدیگر و اعتماد به نفس و .... دغدغه جامعه نخواهند بود!

حتما تمام مدیران حال حاضر آموزش و پرورش را برای تدریس( نه مدیریت، معاونت، و امور پرورشی) به مدارس عادی دولتی مناطق ۱۲ تا ۲۰ تهران بفرستید تا به ما معلمان که معضل آموزش و پرورش هستیم تدریس درست و تربیت صحیح را عملی بیاموزند، حتما اثر زیادی خواهد داشت و همان طور که فرمودند:

" مردم را به غیر از زبان تان به سمت درستی هدایت کنید!"

بگذارید تا فرمایشات و منویات این آقایان روسا را به دست خودشان و اجرا شده ببینیم این خود یک کارگاه آموزشی عالی برای ماست!

مدیران مدارس مطلق العنان هستند، در انتصاب و عزل آنان تغییر ایجاد کرده و دوران سلطنت آنان را کوتاه و معین کنید، تا در مدرسه باند سازی و ایجاد هسته اختناق و دیکتاتوری ایجاد نشود تا جایی که مدیر مناطق نیز نتوانند با خلاف آنان برخورد کنند و بترسند!

نظارت و ارزیابی عملکرد مدیران را به ویژه جدی تر و کاربردی تر نمایید، الآن این یک شوخی است فقط ، اینها همه در خدمت مدیران هستند!

مسئله نقل و انتقالات بویژه در تهران را معقول و منطقی کنید؛  چرا باید یک نفر سی سال در منطقه نوزده به سختی و در بدترین شرایط ( مطابق با سختی های مناطق محروم کشور که خود در یکی از آنها شاغل به تدریس بوده ام کار کند و دیگری سی سال در بهترین مناطق تهران؟ چه دلیل منطقی دارد؟ آنها چه حقی دارند و چه حقی به گردن ما دارند که ما بی خبریم؟ )

تغییر و به روز کردن کتابهای درسی، که اکنون افتضاح است و ایجاد شرایط انتخاب کتب درسی در مدارس و مناطق مختلف کشور و آزادی عمل بیشتر معلمان در انتخاب کتب و .... مثل آن چیزی که در آمریکای جنایت کار اتفاق می افتد!

بنده در cnn ملعون خواندم که نوشته بود : چرا معلمان ریاضی در آمریکا به درس جبر زیاد نمی پردازند!( نقل به مضمون) و بعد توضیح داده بود که گویا این درس سخت است و معلمان ریاضی زیاد اصراری روی تدریس آن به صورت جدی و اساسی ندارند و..... ولی ما در ایراندر همه مناطق و مدارس یک کتاب را از اول تا آخر تدریس می کنیم بدون توجه به علایق و توان دانش آموزان! آموزش رشته های مختلف و آشنا کردن دانش آموزان با رشته های مختلف و هدایت درست آنان و مختار کردن آنان به انتخاب دروس و هدایت آنان با توجه به انتخاب دروس توسط آنان، مثلا دانش آموزی که ریاضی را انتخاب نمی کند را به رشته های مرتبط هدایت کنیم و امثال ذلک!


مصایب و بدبختی های معلمان:

بیمه و بیمه تکمیلی نداریم ، لطفا در نظر بگیرید. من شخصا دو سه بیماری دارم که نیاز به عمل جراحی دارد ولی نمی توانم پزشک و بیمارستان مورد علاقه خودم را انتخاب کنم! آیا شما از من توقع دارید که با توجه به این بدبختی، کارم را به درستی انجام دهم؟ هرگز چنین مباد!
حقوق بسیار پایین ، معلمان اضافه کاری، کارانه، بهره وری، پاداش به مناسبت های ملی و مذهبی ، بن، خدمات رفاهی مناسب ابدا نداریم، در حالی که همه دارند! یادتان نرود!

ما دوستان و فامیل و همسایگان و ..داریم که در سایر ارگان ها شاغلند و به ما حقایق را می گویند و ما را مسخره می کنند و یا بعضا دلسوزی می کنند!

 

برخورد بسیار بد ادارات و مدیران با معلمان!

امروز معلم مدرسه ارزش و اعتباری بس بسیار کم تر از خدمتگزاران مدرسه دارند و به آنان له عنوان موی دماغ نگریسته می شود! تغییر کلیه مدیران، حتا اگر لازم باشد با بردن ماده واحده با دو فوریت به مجلس! و انتخاب مدیران توسط معلمان در دوره های ۴ ساله و بدون تمدید و تکرار! یعنی مدیر چه لایق و چه نالایق نتواند بیش از یک دوره ۴ ساله مدیر مدرسه باشد و در صورت آنکه مدیر لایقی بود پس از گذشت یک دوره انتظار ۴ ساله دوباره در انتخابات شرکت کند و در صورت رای آوردن انتخاب شود!

دادن وام با سود بسیار پایین به معلمان برای جبران چند دهه عقب افتادگی مادی و فشار و فقر اقتصادی! برگزاری برنامه های کارشناسی و علمی و انتقادی با موضوعیت آموزش و پرورش در رادیو و تلویزیون ( امروز تمام کانال های رادیو و تلویزیون در هر روز برنامه های ویژه سینما و فیلم و تئاتر دارند!!! و ورزش کانال اختصاصی تلویزیون و رادیویی دارد ) تجهیز مدارس به آزمایشگاه، کارگاه، کتابخانه و وسایل و امکانات ورزشی، درس بدون عمل و آزمایشگاه و کارگاه هیچ ارزشی ندارد! دارد؟

ایجاد یک مرکز بسیار بسیار پیشرفته در آموزش و پرورش برای ایجاد محتوای الکترونیکی درسی متنوع و در سطوح مختلف، و آموزش معلمان برای ایجاد این محتواها و استفاده از متخصصین خارج از آموزش و پرورش ...

اگر نمی توانید؛ چرا این پست را قبول می کنید؟


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

یک بار  هنگام تولد رستم  است که به دلیل درشت اندامی رستم ، زایمان عادی امکان پذیر نیست  و پس از آتش زدن پر سیمرغ  و با  توصیه  او ، زایمان مادر رستم  به شیوه سزارین صورت می گیرد/ یک بار  هم در جنگ رستم  و اسفندیار است که سیمرغ به کمک می آید و پس از مداوای زخم های رستم ، توصیه های لازم را  می کند که  آن نبرد به پیروزی رستم  ختم می شود .  در هر صورت پرهای سیمرغ ، مظهر گره گشایی است/ در شرایط کنونی که ما  در حل مسائل  آموزش و پرورش درمانده گشته ایم ، آرزو می کنیم سیمرغی پیدا شود تا بتواند بخشی از مسائل این حوزه را حل کند/ آیا مشکلاتی چون کلاس های پر جمعیت ، ضمن خدمت های تکراری  و ناکارآمد ، عدم استخدام نیروی تازه نفس و پرداخت نشدن مطالبات فرهنگیان با پرهای سیمرغ حل می شود یا خیر/  آیا  این تعارض ، به دست جناب سیمرغ حل می شود / ما سر درگم شده ایم که  چند پر از پرهای  سیمرغ را  باید در آتش بسوزانیم تا این مسائل حل شوند/ مانی که  سیمرغ از حجم محفوظات کتاب های درسی آگاه شد و فهمید در مدارس خاص بچه ها  آن قدر درس می خوانند و آن قدر آزمون می دهند و آن قدر برای نمره استرس می گیرند که  فرصتی برای آموزش اخلاق و روابط اجتماعی ندارند ، پرهایش شروع به ریختن کرد/ در  برابر مشکلات آموزش و پرورش شما ، اگر  تمام پرهایم را  بسوزانم ، نمی توانم این حجم از مشکلات را برطرف کنم/ اعتراف می کنم در برابر مشکلاتی مثل لو رفتن سؤالات امتحان نهایی ، ناتوان هستم/ من اگر خودم را درسته در آتش بیندازم ،  باز هم نمی توانم حریف  تلگرام  شوم که با سرعت  نور ، سوالات را  قبل از شروع امتحان در شهرها  به  دست  نوجوانان  عزیز می رساند

منتشرشده در یادداشت

سال هاست دبیرانی که در مدارس متنوع تدریس می کنند  غربالگری دانش آموزان را نوعی نقص آموزشی می دانند و به انحای مختلف به آن اشاره می کنند اما اراده جامعه با چنین سازو کاری همواره همراه بوده است/ وقتی دانش آموزان به گروه های مختلف تقسیم می شوند و بین آنان دیوار مدرسه فاصله می اندازد ؛ در بزرگسالی هر گز نمی توانند بین خود و فردی که برای همزیستی با او نیازمند امکاناتی متفاوت است ، فرق بگذارند/ مدرسه جامعه کوچک فرزندان ماست که می توانند عشق به همنوع ،همکاری با همنوعان ناتوان تر را یاد بگیرند/ پژوهش های میدانی نشان می دهد دانش آموزانی که در مدارس عادی تحصیل کرده اند درصورت ناکامی در کنکور با شرایط پیش آمده بهتر کنار آمده اند/  پژوهش سراهای دانش آموزی بسترمناسبی هستند جهت نیازسنجی آنچه دانش آموزان مستعد ما به دنبالش هستند به شرط آن که از مربیان متخصص در پژوهش سرا دعوت به عمل آید و عرصه های علمی کشور مأمن سیاست پیشگان معزول از پست نگردد

منتشرشده در دانش آموز
یکشنبه, 11 تیر 1396 10:46

من یک فوق لیسانس شرمنده ام !

نامه یک فوق لیسانس بیکار به صدای معلم

از سایت صدای معلم و همه کسانی که زحمت کش هستند تشکر و قدردانی می کنم که این تریبون را برای مردم و مخاطبان گذاشتند.

امروز تصمیم گرفتم درد و سوز دلم رو بنویسم و امیدوارم منتشرش بکنید بدون کم و کاست.

این حرف ها فقط درد و مشکل من نیست بلکه درد و آلام هزاران و میلیون ها جوانی هست که به جز خداوند، پشت و پناهی ندارند و امروز که جمعه 9 تیر ماه هست، می نویسم تا شاید صدای ما هم بهتر شنیده بشود.

زمانی که دبیرستان بودیم، می گفتند درس بخوانید و کنکور بدهید تا در جامعه جایگاه اجتماعی و شغل داشته باشید. به خدا قسم تمام سختی های کنکور را دادیم و وارد دانشگاه شدیم.
اولین بار بود در زندگی خوابگاهی می شدم. به خاطر می آورم سال 85  با هزار دردسر یک خوابگاه 9 متری که 6 نفر بودیم، آن هم در ماه رمضان مستقر شدیم. از دردسرهای گرفتن خوابگاه و آن 4 سال و دو سال دوری از خانواده نمی گویم که چه گذشت.

درسمان تمام شد و با هزار امید مدرک را گرفتیم و فکر کردیم به آرزوهای پدر و مادرمان جامعه عمل می پوشانیم؛ ازدواج می کنیم و زندگی مان سروسامان می یابد.
اما دیدیم از استخدام دولت خبری نیست که نیست. یک آزمون شرکت کردیم و قبول نشدیم در مصاحبه. گفتم عیبی ندارد. دوباره یک آزمون دیگر و دوباره مصاحبه. باز هم قبول نشدیم و ... آرام آرام متوجه شدیم استخدام دولت برای یک عده خاص است.

به ناچار و برای اینکه شرمنده خانواده خود نباشیم، رو به شرکت های خصوصی آوردیم.
خدا گواه است این مسیر شغلی من است و شرح زندگی شغلی خیلی جوانان بیکار امروز کشور ماست که واقعا دردمند هستند و دلی شکسته دارند:
- سال 90 ده ماه در شرکتی خصوصی مشغول شدیم و بعد از ده ماه شرکت منحل شد.
- سال 91 هفت ماه در شرکت دیگر و آخر سال شرکت شهرستان منتقل شد و عملا دوباره بیکار شدیم.
- سال 92 سه ماه در یک دفتر کارهای حسابداری ساده و پاره وقت آن هم با بیمه ناقص و شش ماه هم در شرکتی که آخر سال به خاطر بدهی منحل شد و همه کارمندانش بیکار شدند.
- سال 93 به عنوان کارشناس یک شرکت مشغول شدم که فقط ده ماه در آن شرکت توانستم بمانم، چون زمستان هیات مدیره اش عوض شد و اعضای هیات مدیره به مدیر عامل فشار آوردند که اگر بچه های بیکارشان را در شرکت نگذارند، سهام و پولشان را خارج می کنند. نتیجه این شد که مدیر عامل به من گفت:

شرمنده ات هستم!
- سال94 در یک شرکت پیمانکاری در شغل کارپرداز مشغول شدم و آن شرکت فقط 7 ماه فعالیت داشت.
و سال 95 هم در یک شرکت خیلی معتبر با مدرک ارشد در پست ترین جای سازمانی مشغول شدم و آن همکاری فقط 4 ماه دوام آورد، چون مدیر آن بخش تمایل داشت آشناها و فامیل های خودش را جایگزین ما بکند و نه فقط من که بیشتر از 5 نفر را بیکار کرد.

هم اکنون که این دردنامه را می نویسم از مرداد سال قبل بیکار هستم و شغلی ندارم و شرمنده پدر و مادرم هستم.

دیدم دارد سنم بالا می رود و پدر و مادر گفتن کمکت می کنیم و زندگی تشکیل بده و عقد کن؛ ان شالله خدا راه را باز می کند. آبان پارسال عقد کردم و دختر نجیبی با همه شرایطم ساخت و گفت: من اهل زندگی هستم و باید با توکل به خدا شروع کرد.
الان 8 ماه است که بیکارم و شرمنده خانواده ام و همسرم هستم که نجیبانه مرا به صبوری دعوت می کند.

آقایان مسئول!

ای کسانی که قدرت و امکانات مالی و زیرساختی کشور دست تان است!
به خدا ما جوانان مشکل داریم.

چرا درک نمی کنید؟ چرا فکری برایمان نمی کنید؟
چرا دائم می گویید کارورزی و مهارت؟ چرا جوانان تحصیل کرده کشور را متهم می کنید؟


نگاهی به واقعیات بیندازید:

آنهایی که شرایط مهاجرت به لحاظ علمی و نخبه بودن دارند، از کشور فرار می کنند و آنهایی که هم نمی توانند، در این بیکاری دست و پا می زنند.


آقایان مسئول!

تا حالا به این فکر کردید چرا جوانان کشور ما افسرده هستند؟ رو به سیگار و دخانیات آورده اند؟ چرا برادر من با مدرک دکترا باید فکر این باشد که از راه موسیقی و گیتار زدن، نان شبش را تهیه بکند؟!

چرا جوانان آن قدر آمار ابتلایشان به بیماری هایی مانند MS بالاتر رفته و می رود؟

آقایان مسئول!

چرا جوانان تحصیل کرده کشور را متهم می کنید که چرا درس خواندند؟

آیا ما گناه کردیم بهترین سال های عمرمان را درس خواندیم؟ آن هم در دانشگاه و کنکوری که قانون و مشروعیتش را از همین نظام، مجلس و قانون اساسی گرفته است؟؟
ما چه گناهی کردیم؟ کجای دنیا این گونه با جوانان خود برخورد می کنند؟

آقایان مسئول!

نمایندگان مجلس !

به خدا قسم مشکل داریم. به خدا قسم شرمنده پدر و مادرمان هستیم. به خدا قسم گاهی فقط می خواهیم زمین ما را ببلعد و از نگاه و حرف اطرافیان راحت شویم.
آقایانی که قانون وضع می کنید و حقوق های میلیونی و چند ده میلیونی برای خود می برید ! شما از حال من جوان چه خبر دارید؟

آقایان و خانم هایی که چند شغله هستید و جای چند نفر را گرفته اید! شما می دانید بیکاری و شرمنده همسر عقدی بودن یعنی چه؟ می فهمید دختری که با هزار آرزو برای زندگی هر شب دلش غم و گریه است، چه می کشد؟

به والله قسم داریم آب می شویم. این حق من فوق لیسانس نیست که شرمنده خانواده باشم.
به خدا دیگر ارتباطم با همه فامیل قطع شده است: من چه گناهی کرده ام؟
با کدام شغل و درآمد با همسرم زیر یک سقف بروم؟
با این تحصیلات و جایگاه و گذشته شغلی، بروم مسافرکشی؟ بروم کار فنی یاد بگیرم؟ و یا بروم طرح کاروزی ؟

آقایانی که از کاروزی در انتخابات دم می زدند، می دانند این طرح چه تبعاتی دارد؟ هر چند که کسی هم ثبت نام نکرده است و مشخص است که طرح شکست خورده ای است و این تعداد اندکی هم که ثبت نام کرده اند، مطمئنا فقط برای ارائه آمارهای نادرست مفید هستند.
کارورزی هم شد دوای درد مردم؟ کاورزی که کارگران قدیمی را بیکار کند به چه دردی می خورد؟ کارورزی که شان و منزلت یک تحصیل کرده کشور را در محل کار لگدمال کند، چه ارزشی دارد؟

مسئولان و تصمیم گیرندگان !

بدانید یک دزد بی جهت دزد نمی شود. بدانید یک معتاد و یا قاچاقچی کوچک مواد مخدر، عمدتاً از سرناچاری و بیکاری سراغ این افیونی ها می روند. بدانید مشکلات اقتصادی خانواده ها را دارد از هم می پاشد.
به خدا مشکل داریم؛ این دردمان را دیگر چگونه باید فریاد بزنیم؟ شرمنده پدر و مادرمان هستیم و هر روز آرزوی مرگ می کنیم. نه بیمه ای...نه آینده ای...نه پس اندازی...این درد را باید دیگر به چه زبانی گفت؟ به زبان اعتراض؟

من یک فوق لیسانس شرمنده ام که امروز از سوز دلم این حرف ها را نوشتم و فقط خدا می داند دل من و امثال من چقدر شکسته است.

خواهش می کنم این حرف های من را منتشر کند تا بلکه جوانمردانی در بدنه نظام و حاکمیت، برای خدا هم که شده فکری به حال ما بکنند.
در این شرایط اقتصادی، ما جوانانی که نه سرمایه ای داریم و نه پشتوانه ای، هیچ کاری نمی توانیم بکنیم. هیچ ریسکی نمی شود کرد و تازه بدهکار بانک و وام شد. نه مغازه ای از خودمان داریم و نه سرمایه.

آنهایی که جوانان را متهم می کنند که چرا درس خواندند و سراغ کار تولیدی و کارآفرینی نمی روند، خودشان چقدر به خودشان متکی بودند با دست خالی؟

شعار ندهیم.
باور کنیم جوانان مشکل دارند و نیاز به کمک.
بپذیریم خانواده های ایرانی هر روز سست می شوند و بیکاری عامل فروپاشی اخلاقی عمده ایرانیان است.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت
دوشنبه, 19 آبان 1393 21:30

پیشنهاد در هدایت تحصیلی

خراسان رضوی

منتشرشده در نامه های دریافتی

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور