پشت میز و نیمکت های خشک مدرسه ای که در هر ردیف آن پنج نفر می نشستیم سال های تحصیلی را به سختی طی کردم تا دانش را با آگاهی یاد بگیریم و امروز را با افتخار زندگی کنیم/ معلم برای خانواده ها حرمت داشت/ هیچ کس این شیوه را به رسمیت نشناخت و با پرتاب سنگ ، تهمت بی سوادی، را به سویم پرتاب کردند و لب و دندانم را آسیب زدند/ چقدر کتک خوردم تا توانستم قانع شان کنم که سوادآموزی برایشان در زندگی کمک حال ست نه مانع/ هفت سال ست رسما بدون وقفه و مستمر هر سال دو دوره (سوادآموزی و انتقال) که روی هم 1000 ساعت می شود ،دریغ از یک ساعت بیمه و سابقه را بدون دریافت حق الزحمه طی می کنم. سالانه یکبار و چه بسا دو سال یکبار با کسورات زیاد ،حقوقی را دریافت می کنم که چون دیر هنگام می رسد در پس خسارات می رود/ در کشوری زندگی می کنم که اسلامی ست و عدالت علی ( ع) را شعار می دهد. از حقوق شهروندی صحبت و منشور آن را چاپ می کنند/ در این هفت سالی که همراه همکاران در محیط مدرسه فعال بودم و از نزدیک شاهد و ناظر دانش آموزان و اولیای آنان بوده ام به راستی اگر اغراق نباشد چیزی به اسم کیفیت ندیدم/ آیا خدای ناکرده ما را فقط برای رأی دادن و روی مین رفتن می خواهید
همه جا سخن از آرزوی بازگشت به گذشته ای است که درآن همه اعضای دور و نزدیک خانواده در منزل بزرگ خاندان جمع شده و شبی ماندگار و خاطره ساز را رقم می زدند/ پررنگ شدن بیش از پیش این نوستالژی در ایران می تواند نشانی از برخی مسائل اجتماعی داشته باشد که ما امروزه با شدت بیشتری با آنها مواجه شده ایم/ به نظر می رسد بخش مهمی از این نوستالژی در واکنش به نارسایی های موجود در ایران به دلیل انباشت بحران ها و مدرنیته بدقواره ای است که به آن دچار شده ایم/ اگر در روزگار گذشته شب نشینی ها در شکل طبیعی و متناسب با شرایط اجتماعی و خانوادگی خود انجام می گرفت، امروزه با رشد فردگرایی منفی و حاکمیت منفعت طلبی ها، شاهد احساس حسرت عمیق برای گذشته جمعی خود هستیم/ زمان و زمانه مان دگرگون شده است ولی ما از آفرینش منظومه فکری، عملی و اخلاقی لازم برای نوسازی نوعی تفکر انتقادی، همبستگی اجتماعی، اخلاق مدنی و جامعه ای پویا و توانمند در حل و فصل بحران های خود بازمانده ایم
تنها یک روز پس از تجمع اعتراضی آموزش دهندگان نهضت سوادآموزی در روز سه شنبه مورخ ۹۶/۰۹/۲۱ مقابل خانه ملّت با مطالبه ی چرایی عدم اجرای ماده واحده اصلاح تبصره ۱۰ ماده ۱۷ از سوی وزارت آموزش وپرورش،شوربختانه از اکثر نقاط کشور به گوش می رسد که طی مکاتبات شکل گرفته از جانب سازمان مذکور با معاونت سوادآموزی استانها کلیه کلاس های آموزش دهندگان متحصن منحل شده است/ مطابق آئین نامه آموزشی نهضت ،باید انحلال کلاسها بر اساس بازدید ،بررسی و گزارش ناظر آموزشی و نماینده گروه بهبود کیفیت شهرستان ،منطقه و پس از طرح موضوع در جلسه بهبود کیفیت انجام پذیرد و درصورت تصمیم به انحلال کلاس، مراتب بعد از اقدام کتباً به مؤسسه یا فرد قرارداد و واحدهای زیربط اعلام گردد/ آیا اکنون که در شرف سالروز تشکیل این نهاد تربیتی قرار داریم باید این اقدام را هدیه ای از جانب سازمان به نیروهای خویش تعبیر سازیم/ قاطبه ی آموزش دهندگان از دیرباز بر عدم حمایت سازمان از خود صحه گذاشته و مهر تأیید زدند/ باید یقین بداند با انحلال کلاس آموزش دهندگان هیچ چشم انداز امیدبخشی را فراسوی این نهاد در آینده ای نزدیک نمی توان ترسیم کرد....
در این شب شاهد آن هستیم که پیوندهای خویشاوندی افزایش می یابد و در نهایت باعث بهبود سرمایه اجتماعی و همبستگی اجتماعی می گردد/ این مسئله زمانی اهمیت می یابد که با توجه به تحقیقات انجام شده شاخص های سرمایه اجتماعی در کشور ما بسیار کاهش یافته است و پاسداشت چنین مراسماتی می تواند این سرمایه بیمار جامعه را ترمیم کند/ این مسئله زمانی اهمیت می یابد که با توجه به تحقیقات انجام شده شاخص های سرمایه اجتماعی در کشور ما بسیار کاهش یافته است و پاسداشت چنین مراسماتی می تواند این سرمایه بیمار جامعه را ترمیم کند/ اگر این مراسمات و اعیاد سنتی کارکردهای ملی خود را از دست بدهند قطعا انسجام ملی در جامعه بیش از پیش از بین خواهد رفت/ تحقیقات نشان می دهد که به صورت فاجعه باری مدت زمان گفت و گو میان افراد خانواده کاهش یافته و به کمتر از ۱۵ دقیقه رسیده است/ علاوه بر ارضای روحی و روانی افراد، تقویت فرهنگ گفت و گو میان خانواده ها و جامعه می تواند کاهش آسیب های اجتماعی را به همراه داشته باشد....
گروه استان ها و شهرستان ها- امیر حسین محمودوند /
مردم لرستان گنجینه ای از آئین و سنن را در تار و پود تاریخ این سرزمین تنیده اند که برشمردن و تشریح مواریث معنوی و فرهنگی این قوم نه فقط در این نوشته بلکه در ده ها کتاب قطور هم به طور کامل نمی گنجد.
در هزاره های تاریخ مردمان این دیار سنن و فرهنگ هایی کم نظیر وغنی داشته اند.
در همین راستا جشنواره ی ادبیات بومی لرستان با برپایی و اجرای آیین ها و سنت هایی نظیر سوگ و سور ، جشن ها و خواندن اشعار زمان تولد ، خواستگاری و عروسی، شیردوشی ،مراسم شو چله ،
پخت و تهیه ی غذاهای سنتی مانند : ( آش رشته ،ترخینه(کشکینه) ،چورک یا چزنک روغن ،برساق ،زیره جوش و شام عروس) و دیگر آیین ها در فضایی صمیمی و مفرح به همت دبیر ادبیات خوشفکر و با سلیقه ی دبیرستان شهید بهشتی منطقه زاغه خانم سهیلا سعیدی در روستای طالقان با شرکت همکاران فرهنگی و دانش اموزان پر تلاش منطقه و حمایت مدیریت آموزش و پرورش زاغه برگزار گردید.
آداب ، رسوم ، سنت ها، عقاید، فنون، فرهنگ و دانش بومی مردم لرستان در طول قرون و اعصار به سان میراثی گرانمایه در پرونده تاریخی قوم لر ثبت و مانا شده است.
این مراسم زیبا که گامی در جهت احیا و معرفی آئین های کهن مردمان ایران عزیز تر از جانمان بوده است شایسته تقدیراست و جا دارد قدردان زحمات خانم سعیدی و خانم مرادی(مدیردبیرستان) و همچنین مدیریت و پرسنل آموزش و پرورش منطقه زاغه باشیم .
پایان گزارش/
انسانها نیازمند ارتباط اجتماعی اند. تعامل اجتماعی در بین افراد جامعه موجب تسهیل امور زندگی می گردد. هیچ انسانی در انزوای مطلق قادر به زندگی نیست. رمان رابینسون کروزوئه توسط نویسنده انگلیسی دانیل دِفو در سال 1719 با تِم خیالی سعی بر نمایش تنهایی بشر و قابلیت های درونی او دارد. قابلیت هایی که در جمع و به همراهی دیگران رشد نمی کند. قهرمان داستان ، زندگی مرفه خود را رها و با کشتی به سفر می رود و با درهم شکسته شدن کشتی طی طوفان، 28 سال در یک جزیره به تنهایی زندگی می کند. او بر اساس نیاز مجبور به خلق برخی وسایل لازم زندگی، چون قاشق و بشقاب از چوب و سنگ می شود. او در تنهایی خود مجبور به برقراری ارتباط با حیوانات می گردد. شاید امروز کسانی که میل به زندگی با حیوانات دارند به دلیل همان درد مشترک با قهرمان رمان است که امکان یا میل برقراری ارتباط با همنوعان خود را ندارند.برخی اعتقاد دارند که وفای حیوانات بر انسانها برتری دارد. یا برخی از ایجاد دائمی ارتباط با انسانهای دیگر رنجورند و ارتباط با حیوانات یا زندگی با آنان را ترجیح می دهند یا شاید چون هیچ واکنشی جز وفا و محبت از حیوانات در قبال کنش های خود نمی بینند،اما انسانها با تقابل عمل یا پاسخگویی به رفتار ما موجب دردمندی مان می گردند.
ژان ژاک روسو، فیلسوف فرانسوی با تحسین این رمان می گوید : رابینسون کروزوئه را "همه جوانان بخوانند تا زندگی در آزادگی و سادگی و سازندگی را بیاموزند."
از هر زاویه ای می توان به این رمان خیالی نگاه کرد و آن را تعبیر و تفسیر نمود اما آنچه که در این مقال به دور از خیال و اوهام ، قصد پرداختن بدان دارم انزوا و گوشه عزلت گرفتن اختیاری یا اجباری خانواده ها در جوامع امروزی است.
مصداق گفته ژان ژاک روسو در جوامع امروزی نایافتنی است.
یعنی آزادگی برای داشتن نوع تفکر یا زندگی که خود می پسندیم یا به درستی آن ایمان داریم.
یا سادگی امروز جای خود را هم در روابط و هم درشکل زندگی به پیچیدگی و سرگشتگی داده است.
و سازندگی اجباری کروزوئه برای رفع نیازهای خود یا اصل معروف اقتصادی یعنی نیاز مادر اختراع است نیز امروز برای نسل جامعه ما موردی برای شدن ندارد.چون امروز همه چیز برای ما آماده است . فقط کافی است تا با فعالیت اقتصادی منبع درآمدی داشته باشیم و هر نوع نیاز معمول یا شیک و گرانبهای خود را بدون تفکر و تأمل صاحب شویم. امروز خیلی ها ضرورتی برای خلاقیت جهت رفع نیازهایشان ندارند. ما ملتی هستیم که قدرت دعوت سایه بیا اینجا را با تک محصول نفت و گاز داریم، فقط کافی است اراده کنیم تا سایهء درخت، بالای سرمان بیاید.در راستای همین سیاست های رفتاری ما تنبلی را پیشه زندگی خود کرده ایم که تاوان آن را با افسردگی و دلمردگی و تنهایی خود می دهیم.
در قیاس روزگاران گذشته با حال ما یک صدم تلاش آنان را انجام نمی دهیم . دود و سایه سیاه ماشینی شدن تنبلی صله رحم گذشتگان را نیز از ما گرفته است. امروز ما به دلیل رنجوری روح و جسم ، در برقراری مداوم روابط اجتماعی با خویشاوندان و اطرافیان ناتوانیم. نسل میانی یعنی سنین واقع دردهه 40 – 50، امروز که تا حدودی طعم روزهای شیرین خانواده گسترده را چشیده است دلتنگ روابط پدربزرگ ها و مادر بزرگ های خود است.
در شب یلدای گذشتگان این طولانی ترین شب سال به اندازه فقط یک دقیقه شاید هم کمتر ،بهانه ای بود تا همه را دور هم جمع کند و بزرگترها از احترام و توجه کوچکترها برخوردار می شدند و می گفتند و می خندیدند و لذت می بردند. شادی کردن در گذشته کم هزینه بود.چون مردمان خویشتن خویش را گم نکرده بودند. آنان خود خودشان بودند. همانطور که فرهنگ و سنت و آداب و رسوم دیکته می کرد عمل می کردند.عمق و شدت و سرعت رسانه ها و وسایل ارتباطات به مثابه یک پلک زدنی آنان را بهم نزدیک اما دور و بیگانه نکرده بود.
تأثیر این فرآیند نه فقط در شب یلدا که بهانه ای بیش نیست بلکه در روزها و شب های بی شماری چون عید نوروز ، برداشت محصول، بارش باران یا فزونی حاصل و عروسی فرزندان و حتی هر شب عادی یک سال در دایره کوچکتری در دور کرسی نیز با گفت و گو و تبادل نظر و میل تنقلات مفید چون نخود و کشمش و گردو و بادام جریان داشت. آنان در هر دور هم جمع شدنی کدورتها و دلگیری های خود را می شستند و دوستی های خود را تداوم می بخشیدند. برای همین روح و جسم آنان نیز سالم بود. خیلی ها دلیل این سلامتی گذشتگان را غذاهای طبیعی می دانند که آنها مصرف می کردند، هر چند این هم مؤثر است اما بیشتر همان با هم بودن موجب سلامتی و طول عمر آنان بود.آوای یک نفرخوش صوت به همراه نوای موسیقی محلی و با همراهی رقص یا کف سایرین محفل دورهمی را شور و حال خاصی می بخشید.
نکته قابل توجه آن که برقراری ارتباط در گذشته دور، سخت و گاه ناممکن بود و روزها و ماهها تا رساندن یک پیام می بایست می گذشت اما علیرغم این سختی افراد به یکدیگر نزدیک و صمیمی و مهربان بودند و نوع رابطه چهره به چهره بود. ولی امروز برقراری ارتباط بین قاره ها با درهم کوبیدن فاصله اقیانوسها به کمتر از ثانیه ها می رسد لیک افراد از هم دور و نسبت به هم نامهربانند و نوع رابطه غیر مستقیم و به واسطه ابزار است.
باید به جناب مارشال مک لوهان گفت که وقتی به دهکده جهانی یا تشبیه جهان به دهکده کوچک اشاره می کردید خبر از نتایج این کوچک شدن یعنی جدایی دلها و روابط صمیمی بشر نداشتید. حتی در یک خانواده نیز همین ابزار خلق شده بشر حتمی ترین ارتباط انسانها را نیز نابود کرده است. سر میز غذا یا هنگام تماشای تلویزیون که روزگاری این جعبه جادویی هنر تجمیع افراد را در کنار هم داشت، امروز فرزند و پدر و مادر و خواهر و برادر هر کدام در حال بازی یا ور رفتن با تلفن همراه یا تبلت خود هستند. با هم هستند اما بی هم بسر می برند. هیچ یک از آنها دیگری را نمی بیند. حس و درک نمی کند. کجا رفت ایامی که نگاه والدین برای فرزندان معنای اطاعت و احترام داشت یا توانایی آنان در لمس مشکلات فرزندشان را در پی داشت. امروز نگاه های اعضای خانواده از هم پنهان مانده است.
امروز ما گرفتار روزمرگی آزاردهنده ای هستیم که گویی یک غشای خارجی جلوی چشمهایمان مانع دید ما می گردد. همان غشایی که مانع فهمیدن ما نیز هست. امروز تشبثات موجود در روابط اجتماعی فاصله ها را شدت بخشیده است. امروز در شب هایی چون شب یلدا جای بزرگترهایی که پیر و بیمارند خالی است . برخی آنان را مزاحم شادی و خوشی خود می دانند. امروز آنان دست و پا گیرشمرده می شوند . امروز تشریفات حاکم بر جریان ساده گذشته شب یلدا ،برخی را از جمع فامیل جدا و آنان را در دور خانواده خود نگه داشته است. امروز هندوانه این سمبل میوه روزهای گرم در سردترین شب سال از حالت گرد و بیضی خارج و شکل گل و شکوفه به خود گرفته است. یا طرح آن بر روی کیک ها حک گردیده است . امروز لذت برش چاقو بر دل هندوانه با شرط بندی کلامی حاضرین برای سرخی و شیرینی آن نیز جایش را به زیبایی برش های بَزک خورده بر سیمای هندوانه داده است. آجیل گران به جای ارزانی به دلیل تولید انبوه در کشورمان ، گران و جایش در مهمانی یلدایمان خالی است. هندوانه ها از نیمه دوم مهر ماه رخ از بازار برکَندند و استتار انبارها برای گرانفروشی در شب یلدا گردیدند. باور بر این است که اگر مقداری هندوانه در شب یلدا بخورید در سراسر زمستان طولانی، سرما و بیماری بر شما غلبه نخواهد کرد و انار، این میوه در سفره شب یلدا نماد شادی و زایش است.
امروز گرانی و اوضاع نامساعد اقتصادی سفره پرنعمت ایام قدیم را کوچک و کوچک تر کرده است . اما خوردن هم دل خوش می خواهد. کجاست قهقهه پدربزرگ و مادربزرگ که جمع را به شادی دعوت می کرد. آری امروز تنهایی هر روز برخی افراد یا انزوای اجتماعی ، آنان را به چندین نوع بیماری محکوم کرده است. ازهورمون کورتیزول صبحت می کنم . هورمونی که به جز ورزش و تغذیه و خواب مناسب با خنده و ارتباط برقرار کردن با دیگران نیز کاهش می یابد و سلامتی را به ارمغان می آورد، همان اصل حاکم بر زندگی پیشینیان ما که امروز جایش خالی است.
افزایش ترشح این هورمون در بدن ، بیماریهای زیر را موجب می شود:
- تضعیف سیستم دفاعی و واکنشهای تحریکی بدن
- اختلال در عملکرد غده تیروئید
- عدم تعادل در میزان قند خون
- کاهش تراکم استخوان
- کاهش بافت عضلات
- افزایش فشار خون
اما افزایش کم هورمون کورتیزول در بدن، تأثیرات مثبتی به دنبال دارد که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- افزایش سریع انرژی به منظور مقابله بدن
- بالا رفتن ناگهانی توان دفاعی بدن
- کمک به حفظ تعادل حیاتی در بدن
- افزایش فعالیتهای حافظه
- کاهش حس درد
هورمون کورتیزول هورمونی است که توسط قشرغده آدرنال (غده فوق کلیوی) درغده آدرنال ترشح می شود و چند مسئولیت بر عهده دارد، عملکرد اصلی این هورمون افزایش ذخیره آمینواسیدها درکبد در مواقعی است که مقدار این هورمون در آن کم باشد. از فاکتورهای افزاینده و مؤثردر این هورمون ، افزایش استرس و انزوای اجتماعی است که نتیجه زندگی پراسترس و ماشینی امروز است .
پیوند بین انسانها، دوستیها، روابط خانوادگی و روابط صمیمی برای سلامتی جسمی و روانی در هر سنی مهم است.
ما نیازمند مهربانی خالصانه با یکدیگریم.
ما نیازمند بازیافت فرهنگ گذشتگان هستیم.
ما نیازمند با هم خندیدن به جای به هم خندیدن هستیم.
ما نیازمند توقف و اندیشیدن برای چرا چنین شد، هستیم.
ما نیازمند تفکر در سکوت معناداری هستیم که نتیجه خوشایند آن همراهی دیگران است.
ما نیازمند بازسازی روابط اجتماعی و خویشاوندی خویش بر طبق فرهنگ و سنن ایرانی هستیم.
راستی چرا امروز ما رنگ و بوی ایرانی و فرهنگ غنی آن را کم تر داریم؟ یا امروز چرا ما کمتر ایرانی هستیم ؟
شب یلدا صله رحم کردن است.
شب یلدا صله رحم کردن است.
شب یلدا تمرین زندگی کردن است.
شب یلدا تلاش برای زودن کدورتهاست.
شب یلدا تمرین برای خندیدن و لذت بردن است.
شب یلدا تلاش برای شادی و نشاط خود و دیگران است.
شب یلدا بهانه ای برای با هم بودن و صله رحم کردن است.
شب یلدا به یاد داشتن مستضعفانی است که نان برای خوردن ندارند.
شب یلدا فقط بهانه ای برای انار و هندوانه و آجیل و شیرینی خوردن نیست.
شب یلدا بیداری انسانیت انسانها برای فراموش نکردن یتیمان و فقراست.
شب یلدا فراموش کردن دغدغه های زندگی برای با هم بودن و از خود گذشتگی است .
شب یلدایتان مبارک و پر برکت.جمع محفل یلدایتان گرم تر و صمیمی تر. نعمات خداوندی گوارای وجودتان.
**در مورد دلایل نامگذاری یا بیدار ماندن و جشن گرفتن شب یلدا ،همکاران محترم در صورت علاقه مندی به سایت بیتوته مراجعه نمایند.
**مفاهیم علمی هورمون کورتیزول از وبسایت عضلات برگرفته شده است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
به شب یلدا نظر چله کنی یاد
همان روزی خزان اتمام فریاد
چهل روزی کنی چله نشینی
که آغازش زمستانی که بینی
همان روزی سروری شادمانی
که از ایام آبا یادمانی
ز ایامی که کرسی ها نمایان
به دورش جمعی از اعضای مهمان
خودی خویشان و یا هر آشنایی
که یلدا شب به شادی شادمانی
به رو کرسی طبق انجیر اناری
پر از گردو و کشمش توت داری
به سرما دی زمستانی نگاهی
به گرمی دل نگاهی کن کماهی
نگاهی کن به هندوانه لا غم
که با خوردن ز سرما دور هر دم
بدان یلدا شبی را شادمانی
که طولانی شبی را یادمانی
چنین روزی به وصلت بس عروسان
چه بس دامادها شادی عزیزان
مراسم یک سری برنامه ریزی
محلی روستایی یا چه شهری
مراسم را الان بنگر تو جانا
که در کم جا به عادت ها هویدا
هنوز هم یادی از یلدا نمایان
نه یلدایی که دیروزی عزیزان
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
همان گونه که پیش تر آمد ( این جا ) ؛ دیروز نشست رسانه ای « علی اللهیار ترکمن » معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزیر آموزش و پرورش در سالن آمفی تئاتر وزارت آموزش و پرورش برگزار گردید .
در این نشست « ترکمن » دیدگاه های خود را در این حوزه و نیز جزییات بودجه 96 مطرح کرد و پس از آن نمایندگان رسانه ها پرسش های خود را مطرح کردند .
در این نشست ، « صدای معلم » پرسش تفصیلی خود را مطرح کرد .
این پرسش و پاسخ را می خوانید .
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ روز شنبه هجدهم آذر ماه « صدای معلم » گفت و گوی تفصیلی در مورد مسائل آموزش و پرورش این بخش و معلمان آن با « عبدالرضا فولاوند » مدیر کل آموزش و پرورش شهرستان استان تهران انجام داد .
بخش سوم این گفت و گو تقدیم مخاطبان محترم صدای معلم می گردد
در گذشته از طریق این سیستم مشکلاتی برای همکاران به وجود آمده و آن ذهنیت هنوز وجود دارد/ صدای معلم : حدود دو سال پیش بود که یک عده از معلمان شهریار به صدای معلم نامه ای نوشتند ( این جا ) که معترض به عملکرد آموزش ابتدایی در شهرستان شهریار بودند. ضمن این که خود من در شهرستان شهریار یک سال تدریس کرده ام و از حال و هوای اداره آموزش و پرورش شهریار آگاه هستم. به جای این که پاسخ به نامه این معلمان منتقد داده شود در زمان آقای کمرئی حراست شهریار تعدادی از همکاران را احضار کرده و بازخواست کرده بود که چه کسی این را نوشته است و حتی خود مسئول حراست شهریار با خود من تماس گرفت و بنده را نیز تهدید کرد/ من قبول نمی کنم که رئیس حراست دست به کاری بزند که رئیسش خبر نداشته باشد. اگر خبر نداشته باشد از ضعف است. یعنی در هر دو صورت رئیس ، رئیس خوبی نیست/ این که انجمن اسلامی یا فلان تشکل اعمال نفوذ می کنند، همه فشار می آورند این مختص انجمن اسلامی نیست. همه تشکل های طرفدار دولت تلاش می کنند تا نیروهایشان را در یک جایگاه اداری قرار بدهند تا بتوانند رشد کنند/ تشکل ها و سازمان ها و احزاب باید در قبال عملکردشان پاسخ گو باشند. این که من فردی را به عنوان وزیر پیشنهاد کردم رفت آنجا و کارنامه منفی داشت و بعد بگویم نه مال من نیست. در قبال اعمال نفوذمان باید مسئولیت پذیر باشیم/ ما این اختیار را به آنها دادیم و آنها هم باید از فیلترهای امنیتی بگذرند. این شرط مدیریت است/ قبول داریم در گذشته به پارکینگ تبدیل شده بود و یک عده ویژه خوار می رفتند دنبال زندگی شان و در آنجا حاضریش را می زدند ولی امسال من روی متخصص بودن افراد تاکید کردم/ متاسفانه ما به نیازهای اولیه دانش آموزان توجه می کنیم، غذا، لباس، آموزش خواندن و نوشتن در حالی که الآن نیازهای ثانوی دانش آموزان موسیقی، نقاشی، خطاطی، تاتر، تعامل با یکدیگر و کار مشارکتی است
صدای معلم :
خود شما هم فرمودید که در دولت نهم و دهم معلمان جرات نمی کردند از جلوی اتاق حراست رد بشوند آیا در اداره کل شما این حس به وجود آمده که از جلوی اتاق حراست رد بشوند؟
فولادوند :
خوشبختانه خودتان گفتید رئیس حراست وزارت آموزش و پرورش تعامل با همکاران دارد. به جرات می توانم بگویم یکی از بهترین نیروهای حراست در مجموع آموزش و پرورش است. ایشان با روحیه ای باز و دلسوزانه تمام مسائل و مشکلات را پیگیری می کند و ایشان هم مثل من در دورترین نقطه شهر اگر مشکلی پیش بیاید و اطلاع داشته باشند خیلی خوب برخورد می کنند . در اداره حراست، امنیت بیان همکاران خیلی اهمیت دارد. ما در مقابل آبروی دیگران مسئولیم. تلاش می کنیم مشکلات به حداقل برسد و این رابطه به رابطه حسنه تبدیل بشود. چون در گذشته از طریق این سیستم مشکلاتی برای همکاران به وجود آمده و آن ذهنیت هنوز وجود دارد و باید تلاش کنیم ذهنیت جدیدی به همکاران بدهیم. همکاران ما آزادند که هر گاه مشکلی داشتند از طریق پست الکترونیکی آماده است تا نامه بنویسند و مکتوب کنند و یا تلفنی به ما اعلام کنند. آموزش با کیفیت بالا و بخشی از کیفیت بخشی آن برمی گردد به روح و روان معلم اگر همکاری خدای ناخواسته روح و روانش آزرده خاطر بشود صد در صد نمی تواند سر کلاس خوب ظاهر شود.
صدای معلم :
حدود دو سال پیش بود که یک عده از معلمان شهریار به صدای معلم نامه ای نوشتند ( این جا ) که معترض به عملکرد آموزش ابتدایی در شهرستان شهریار بودند. ضمن این که خود من در شهرستان شهریار یک سال تدریس کرده ام و از حال و هوای اداره آموزش و پرورش شهریار آگاه هستم. به جای این که پاسخ به نامه این معلمان منتقد داده شود در زمان آقای کمرئی حراست شهریار تعدادی از همکاران را احضار کرده و بازخواست کرده بود که چه کسی این را نوشته است و حتی خود مسئول حراست شهریار با خود من تماس گرفت و بنده را نیز تهدید کرد. الآن نمی دانم مسئول حراست آنجا عوض شده است یا خیر. این اتفاق برای خود من نیز افتاده است. که چرا باید مسئول حراست این قدر به آن درجه برسد که با اطلاع یا بدون اطلاع رئیس اداره یک منطقه بخواهد رسانه ای را تهدید بکند. این قرائنی هم دارد نمی شود گفت همه گل و بلبل است و همه چیز درست است !
فولادوند :
من قبول نمی کنم که رئیس حراست دست به کاری بزند که رئیسش خبر نداشته باشد. اگر خبر نداشته باشد از ضعف است. یعنی در هر دو صورت رئیس ، رئیس خوبی نیست. یا اطلاع دارد و بگیر و ببند درست می کند و اجازه نمی دهد همکاران حرفشان را بزنند و یا خبر ندارد . اگر خبر ندارد از ضعفش است و اگر خبر دارد مطمئنا نود درصد مشکل از خود رئیس است. باید روی انتخابات رؤسایمان تجدید نظر کنیم. کسانی را به عنوان رئیس آموزش و پرورش انتخاب کنیم که واقعا اعتقاد به آزادی بیان داشته باشند. معلم چگونه به دانش آموزان بگوید که انتقاد کنید در حالی که خودش نمی تواند انتقاد کند. ما برخورد می کنیم. یکی از شرایط پذیرش مدیریت ها در حوزه ما در دوره ای که من هستم این است که باید تعامل صد درصدی با همکاران داشته باشیم. همکاران ابتدایی کم حرف ترین و مظلوم ترین آدم ها هستند. شلوغی کلاس ها تراکم کتاب ها مباحث درسی باعث می شود نایی برایشان نماند. همکاران متوسطه ساعات درسی شان نسبت به ابتدایی ها فرق می کند. ما خودمان مروجیم شاید بعضی جاها در حوزه ما این اتفاقات بیفتد ولی هر جا بوده تلاش کردم این جو را کنار بزنم و یک رابطه خوبی با همکاران داشته باشم و آنها حق دارند که از وضع موجود انتقاد کنند.
به همکار حق الزحمه اش را یک سال دو سال نمی دهیم نمی تواند بگوید چرا حق الزحمه ما را نمی دهید. این ظلم به همکار است. حداقل به هر دلیلی که وجود داشته باشد آموزش و پرورش بنا است جامعه آینده را بسازد ، نسل آینده را آموزش بدهد به بزرگترین و مهمترین سرمایه جامعه که در دستش پرورش پیدا می کند ؛ این مسائل ، مسائل پیش پا افتاده است. نمی توانیم به شخصی بگوییم که دستت گیر کرده داد نزن. همکار من مشکل مالی دارد حق الزحمه اش را هم نداده اند نمی توانیم بگوییم اعتراض نکن. اعتراض حق اوست. حقوق شهروندی بخشی از آن است که به بچه ها آموزش می دهیم. این که همکاران از ما می خواهند که به آنها سخت گیری می شود. من با رئیس اداره آموزش و پرورش صحبت خواهم کرد و نیاز هم باشد با کسی که مشکل ایجاد کرده برخورد خواهم کرد.
صدای معلم :
برخی انتصاب های ابهام برانگیز آقای کمرئی در دوره ی آقای فولادوند برجای خود باقی مانده است که دلیل آن مشخص نیست از جمله انتصاب سیدمجتبی هاشمی،پسرعمه ی آقای کمرئی که جدا از مسوولیت داشتن در یکی از ادارات تابعه در دوران دولت احمدی نژاد و وابستگی به نماینده اصولگرای رباط کریم،نفس ملاک قراردادن ارتباط فامیلی جهت انتصاب برازنده مدیران دولت تدبیر و امید نیست....
و یا انتصاب حسین سنجری به عنوان معاون پژوهش با فشار های سهمیه بگیران عرصه ی تشکل ها به دور از هرگونه شایستگی...و یا انتصاب مدیرضعیف و وابسته و نیروهای نزدیک به اصولگرایان در ناحیه یک شهرری و انتخاب مدیرانی ضعیف در پاکدشت،رباط کریم و ری 2 که منجر به مشکلاتی در مناطق مذکور شده است و آقای فولادوند هم نه تنها ترتیب اثر و تصحیحی بر این انتصاب ها نداشته اند،بلکه با باز گذاشتن دست انجمن اسلامی معلمان در مناطقی همچون نواحی1 و 2 شهر ری،معاونین ادارات مذکور از نیروهای وابسته به انجمن اسلامی معلمان منصوب شده اند که نکته ی جالب توجه آن انتصاب معاون پرورشی ناحیه یک شهر ری،که اتفاقا در دوره مدیریت آقای فولادوند با فشار انجمن اسلامی معلمان شهرری بوده است که هم در ستادهای انتخاباتی احمدی نژاد و جلیلی مشارکت داشته است و هم تخلفات اداری متعددی در سوءاستفاده از مقام و موقعیت اداری در دوره دولت احمدی نژاد داشته است و از جمله ی تخلفاتش استخدام همسر و همسر برادر و چند تن دیگر از بستگانش در قالب نیروهای شرکتی بوده است.. و حتی در این مورد خاص چندسال قبل،نامه ی جمعی از فرهنگیان شهرری به صدای معلم مانع انتصاب وی در دوره آقای کمرئی شد اما با فشار انجمن اسلامی معلمان شهرری در نهایت این اتفاق بد حادث شد.
نکته جالب توجه در این انتصاب های غیر کارشناسی خلا انسجام و وحدت رویه در میان مدیران مناطق است از جمله انتصاب نیروهای برکنار شده از سوی مدیر اعتدال گرا و متخصص کهریزک از سوی مدیر ناحیه یک شهرری که از حامیان قالیباف بوده است و همزمان برای حفظ جایگاه با انجمن اسلامی معلمان شهرری وارد معامله شده است.
از دیگر موضوعات جالب توجه در این استان،عدم ایجاد فرصت جهت ایفای نقش نیروهای اصلاح طلب و توانمند مغضوب در دولت احمدی نژاد در مناصب مدیریتی،با رویکرد عافیت طلبی و محافظه کاری جهت حفظ جایگاه های به دست آمده به نام اعتدال و به کام تازه به سمت رسیده ها و در عین حال مجال و فرصت دادن و ابقا نیروهای وابسته به جریانات رادیکال گذشته است ؛ به عنوان مثال نیروی توانمند و مستقل و اصلاح طلبی همچون سیدهادی عظیمی به دلیل خط و نشان های افراد وابسته به جریانات تند گذشته و البته عافیت طلبی به نام اعتدال در پست کارشناسی اتباع محصور و دست بسته به کار گل گماشته شده و از سوی دیگر نیروهایی وابسته به جریانات مقابل به دلایلی از قبیل نسبت فامیلی،قومی قبیله ای و یا وابستگی به انجمن اسلامی معلمان شهرری یا ابقا شده یا به عنوان مدیران ستادی منصوب شده اند ....
فولادوند :
انتصابات دوره آقای کمرئی را باید خودشان پاسخ بدهند. من حدودا 3 / 5 / 95 بود که به حوزه شهرستان های استان تهران ورود پیدا کردم. استحضار دارید چون خودتان فرهنگی هستید فصل کار کل ادارات از تیر ماه شروع می شود تا ابتدای آبان ماه. این نیروها داشتند کار می کردند و انتخابات هم در پیش بود. وقتی دست به کاری می زدیم می گفتند دارند برای انتخابات نیرو می چینند و کماکان فشارهایی از بیرون داشتیم که ما را متهم می کردند. احضار به مراجع قضایی را داشتیم ، در مباحث انتخابات به عنوان طرفدار دولت و کسی که آموزش و پرورش را پای انتخابات آورده است.
معمولا چهار سال مدیران می مانند و بعد از چهار سال جا به جا می شوند. در انتخاب معاونین ادارات به هیچ وجه اداره کل دخالت نمی کند. ما یک رئیسی در یکی از مناطق گذاشته ایم واقعا رئیس گذاشته ایم. چون باید خودشان پاسخ گو باشند بنابراین در انتخاب نیروهایشان آزاد و مختارند.
این که انجمن اسلامی یا فلان تشکل اعمال نفوذ می کنند، همه فشار می آورند این مختص انجمن اسلامی نیست. همه تشکل های طرفدار دولت تلاش می کنند تا نیروهایشان را در یک جایگاه اداری قرار بدهند تا بتوانند رشد کنند.
از طرف دیگر تشکل ها از طرف ما پذیرفته شده اند . تشکل یک فرصت است. کسانی که در تشکل ها هستند هم در مجموعه آموزش و پرورش اند و هم در مجموعه دولت. کسی که تلاش کرده برای این که این دولت روی کار بیاید بهترین مدیر برای آن دولت می تواند باشد چون به تفکر آن دولت اعتقاد دارد. این که بخواهیم از کسانی که دولت را قبول ندارند بیایند به جایگاه به اسم این که طرف شایسته است، خیر. شرط بودن در این دولت، اعتقاد به دولت است و دولت را باید قبول داشته باشد. اگر صد شایستگی هم داشته باشد ولی دولت را قبول نداشته باشد نمی تواند مجری خوبی برای طرح های دولت باشد. همه تشکل ها به مجموعه ما می آیند فقط انجمن اسلامی معلمان نبود. کم و زیاد دارد . اگر هم اعمال نفوذ پذیرفته شده است آن رئیس محترم آموزش و پرورش باید پاسخگو باشد. ما این اختیار را به آنها دادیم و آنها هم باید از فیلترهای امنیتی بگذرند. این شرط مدیریت است. کسی که می گذرد یا نمی گذرد با ما نیست. اگر تخلفاتش این باشد که من دیدم که فلانی دخترخاله اش سر کار رفته و احتمال می دهم که فلانی این را برده این تخلف نیست ولی اگر در محاکم قضایی یا شبه قضایی محکوم شده باشد درست می فرمایند و ایشان متخلفند.
از مهر 95 که بحث انتخابات بود و الآن هم که دولت جدید آمده است و اگر من مدیر کل بودم برنامه هایی برای کارم داشتم. اگر هم نبودم نفر بعدی می آید و برنامه هایش را اجرا می کند. فلانی خواست فلانی با رانت آمده و فلانی با فامیل آمده است را کنار می گذارد. ما باید کار را به این مباحث اولویت بدهیم. این که بگویند فلانی فامیل فلانی است این تنها عیب نیست البته نباید اعمال نفوذ بشود کارکرد طرف هم شرط است که در این ایام کارکردش چطور بوده است. اگر بنا باشد این روال ادامه پیدا کند طبیعتی هم خواهیم داشت چون هر دولت جدید روی کار می آید نیروها جا به جا می شوند و در سطح کشور جا به جایی شروع می شود و به تبع آن به رؤسای آموزش و پرورش ، معاونین و مدیر کل هم خواهد رسید.
صدای معلم :
پیام های مختلفی از جاهای مختلفی رسیده است که درست است تشکل ها می توانند اعمال نفوذ کنند ، اعمال فشار بکنند و این فشارها باید اولا منطقی باشد ، اغناگر باشد و چرا همیشه در مورد انجمن اسلامی این صحبت ها را می کنند. من ارادت دارم خدمت دوستان تشکل انجمن اسلامی معلمان ولی چرا همیشه آنها در سیبل اعتراضات هستند و معلمان معترض هستند که چرا اینها دخالت می کنند و بدون این که در مقابل عملکرد یا انتخابشان پاسخگو و مسئولیت پذیر باشند؟
فولادوند :
من نمی خواهم از انجمن اسلامی دفاع کنم. ما باید قبول داشته باشیم که باسابقه ترین تشکل فرهنگی انجمن اسلامی است. در سطح کشور گستره اش خیلی وسیع است. اعضایش خیلی زیادند. به تناسب این وضعیت انتقاد به آنها نیز زیاد است. اما این سیستماتیک نیست . در چهارصد تا از حوزه های آموزش و پرورش در کل کشور دفتر داریم و معلوم است تشکلی به این گستردگی انتقادات زیادی هم به آن می شود. اما مبنی بر این نیست که اعمال نفوذ کرده باشد. بخشی از نیروهایی که دارند کار می کنند انجمنی هستند به تناسب آن مجمع فرهنگیان هم دارند ، به تناسب آن صنفی هم دارند و نیروهای صنفی هم دارند ، این حرفی است که بیشتر رقابت های درون گروهی را دارد شکل می دهد و رقابت هم در جامعه ای که حزب تازه در درونش جا افتاده است و حتی در جوامعی که سابقه حزبی است رقابت در آن جا وجود دارد. این یک مرحله ای است که باید از آن بگذریم باید برنامه کاری ارائه بدهیم و اگر هر حزبی برنامه کاریش درست بود و پای کارش ایستاد نه این که کار را خراب کند و بگوید ما نبودیم. تشکل ها و سازمان ها و احزاب باید در قبال عملکردشان پاسخ گو باشند. این که من فردی را به عنوان وزیر پیشنهاد کردم رفت آنجا و کارنامه منفی داشت و بعد بگویم نه مال من نیست. در قبال اعمال نفوذمان باید مسئولیت پذیر باشیم.
صدای معلم :
یعنی مسئولیت ها تقسیم بشود.
در حوزه ی فرهنگی،پرورشی به خصوص در حوزه کانون های فرهنگی تربیتی، اولیاء و مربیان،آسیب های اجتماعی، در عمل هیچ تغییر رویکردی به جز جابه جایی افراد در سطح ستادی و صف نه در استان و نه در مناطق حادث نشده است و در عمل حتی تخلفات پیدا و پنهان استمرار دارد،کانون ها در مناطقی همچون ناحیه یک شهر ری بدون کوچکترین تغییر و تحولی همچنان حیاط خلوت کسب درآمدهای غیرشفاف برای نیروهای نورچشمی گریزان از کلاس هستند که هیچ گونه نظارتی برحضور یا عدم حضورشان در کانون ها نیست.
ظرفیت های انجمن های اولیاء و مربیان مدارس و به ویژه منتخبین عضو شورای انجمن مناطق و استان و شورای آموزش و پرورش مناطق و استان خالی از حضور اولیاء غیر وابسته و منتقد مانده و تبعیت و همراهی به جای تفکر نقاد و روح پرسشگر داشتن ارزش دانسته می شود و معیار همچنان انقیاد است و نه انتقاد....
فولادوند :
خیر ؛ من این را قبول ندارم. من خودم مورد انتقادم. ایمان دارم اگر انتقاد نباشد جامعه رو به انحطاط می رود. در بحث کانون های فرهنگی ما هجده عدد کانون داریم. امسال ساماندهی ویژه روی این هجده کانون داشتیم. قبول داریم در گذشته به پارکینگ تبدیل شده بود و یک عده ویژه خوار می رفتند دنبال زندگی شان و در آنجا حاضریش را می زدند ولی امسال من روی متخصص بودن افراد تاکید کردم. مخصوصا یک برنامه ای تحت عنوان احیاء زنگ هنر داریم . در قبال مسائل و مشکلات آسیب های اجتماعی دنبال این هستیم که هنر را توسعه بدهیم و هنر در بحث آسیب های اجتماعی به عنوان نوش دارو است و اگر بتوانیم از ظرفیت های درس هنر استفاده ببریم بخشی از آسیب های اجتماعی مان کمتر خواهد شد و متاسفانه از این ظرفیت ها به دلیل نداشتن نیروی متخصص و نداشتن فضای ویژه استفاده نکردیم. کانون ها را به عنوان یک فرصت نام می بریم که به تناسب هر مدرسه یک کانون داشته باشیم. کانون محل شکل گیری کارهای عملی دانش آموزان است.
متاسفانه ما به نیازهای اولیه دانش آموزان توجه می کنیم، غذا، لباس، آموزش خواندن و نوشتن در حالی که الآن نیازهای ثانوی دانش آموزان موسیقی، نقاشی، خطاطی، تاتر، تعامل با یکدیگرو کار مشارکتی است.
بچه های ما این مشکلات را دارند . ما این بحث را ویژه دیدیم. در بحث آسیب های اجتماعی به جرات می توانم بگویم که در حوزه شهرستان های استان تهران بیشترین مشکلات را داریم اما بیشترین برنامه ها را داریم. زیرا آسیب های اجتماعی ویژه جامعه ما نیست. اما با توجه به تعدد فرهنگ ها و مسائل و مشکلات ویژه که در حاشیه شهر تهران وجود دارد یک کمیته ویژه رصد داریم که دو هفته یک بار جلسه برگزار می کند با هزاران ساعت آموزش . اما باز گفته ایم در مباحث و سرفصل های آموزشی مان تجدید نظر کنیم. سرفصل های آموزشی مان باید به روز و به تناسب آسیب های اجتماعی باشد. آسیب های اجتماعی هم این گونه نیست که کار کنیم بعد از دو ماه نتیجه بدهد. در درازمدت همین که آسیب ها متوقف بشوند و توسعه پیدا نکنند و بتوانیم مدریتش کنیم یگ کام به جلو برداشته ایم . البته خانواده ها و اولیاء حتما باید به ما کمک کنند اگر کمک نکنند کاری از پیش نمی بریم. شش ،هفت ، هشت ساعت دانش آموزان با ما زندگی می کنند و با ما آموزش می بینند و دنباله تداوم آموزش را در منزل دارند حداقل اولیا باید در مباحث و برنامه ها با ما تفاهم داشته باشند. خوشبختانه اولیا گام های موثری را برداشته اند .نتایج برنامه های دراز مدت در درازمدت نتیجه می دهد. کار در آموزش و پرورش کلا این طور است. مانند سدسازی نیست که دو سال بسازیم و یک دفعه تاجش بالا بیاید که معلوم شود این ها کار کرده اند. این مباحث را داریم پیش می بریم. منتها آموزش و پرورش مشکلات خاص خودش را دارد.
صدای معلم :
موضوع جالب دیگری که در این اداره کل و به تبع آن در سطح مناطق تابعه به صورت یک فرهنگ سازمانی رایج شده،پدیده دکترسازی است،در سطح استان به خود جنابعالی می گویند آقای دکتر و به آقای سنجری دکتر می گویند و روسای برخی ادارات اداره کل واژه دکتر خطاب می شود !
شما در جهت تصحیح این فرهنگ سازمانی چه کار کرده اید؟ چرا به وجود آمده است؟
فولادوند :
این گفتمان غالب جامعه ماست. یک پرستیژ شده است. البته خود من دکترا دارم. من فارغ التحصیل از دانشگاه نجف آباد اصفهان هستم و دکترای تاریخ دارم. بعضی ها دوست دارند که به آنها دکتر بگویند. دکترا داشتن یک وسیله ارتقاء جایگاه است و کم کم دارد خاصیت خودش را از دست می دهد. بالاخره این هم یک مرحله ای در تحول فرهنگی جامعه است. شما بررسی بفرمایید در جوامع اروپایی هم این مشکل وجود دارد. آن موقع به عنوان ارزش بود ولی الآن به عنوان یک ضدارزش است. همه کسانی که پست و مقام در گذشته داشتند و درجه دکترا داشتند کسی از دکترا اسم نمی برد. این هم یک سری تحول است. یک مثالی بزنم، در اوایل انقلاب موتور داشتن رسم بود. در زمان گذشته هر کسی که یک موتور داشت می گفتند فلانی حرفش خریدار دارد می تواند رشد کند. این هم فازی از آن مرحله است.
صدای معلم :
شما این روند را به جو تاریخی گذشته می سپارید یا خودتان ایده دارید؟
فولادوند :
جامعه از نظر فرهنگی باید رشد کند. رشد فرهنگی و سیر تحول فرهنگی کش و قوس هایی دارد این هم همان یکی از کش و قوس هاست. کم کم خاصیت دکترا هم از بین می رود و یک روزگاری می نشنیم و به این روز می خندیم که می رفتند و برای خودشان دکترا درست می کردند. فکر می کنند کسانی که مدرک دارند واقعا یک امتیاز است در حالی که تحصیلات باید در رفتار روزمره ما خودش را نشان بدهد نه این که فقط مدرکش را داشته باشیم. هر کس تحصیلاتش در رفتار روزمره اش متبلور شود واقعا او متحول شده نه صرفا من مدرک دکترا را داشته باشم و از دیگران هم بخواهم که به من دکتر بگویند.
ادامه دارد
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی