یکشنبه ششم اسفند به مناسبت فرا رسیدن هفته تربیت اسلامی و سالروز تاسیس امور تربیتی نشست خبری با حضور « علیرضا کاظمی » معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش و پرورش در وزارت آموزش و پرورش برگزار گردید .
چون از مدرسه به این نشست می رفتم با تاخیر وارد شدم .
تعدادی از اصحاب رسانه در حال مشق نویسی از سخنان جناب معاون وزیر بودند .
زمان نشست 14 تا 30 / 15 اعلام شده بود .
با این که ساعت 15 / 15 را نشان می داد اما کاظمی همچنان تربیون در اختیارش بود و با شور و حرارت مطابق روال کار اکثریت مسئولان دیگر در حال دیکته کردن اعداد و ارقام در حوزه کاری خود بود. .
شاید بهتر باشد روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش نام این گونه نشست ها را به « جلسات سخنرانی » تغییر نام دهد .
قرار شد در 15 دقیقه اصحاب رسانه سوالات خود را مطرح کنند .
سوالات اکثرا کلیشه ای و تکراری و البته غیرچالشی و معاون وزیر هم از خداخواسته پاسخ هایی هم ردیف پرسش ها حواله مخاطبان می کرد .
با وجود آن که تعدادی از خبرنگاران از پیش نشست را ترک کرده بودند من نیز به جای آنان تقاضای زمانی کوتاه برای پرسش کردم .
اما مجری نشست گفت که مطابق برنامه نشست باید راس ساعت مقرر پایان یابد و پس از آن جناب آقای معاون وزیر در اختیار "رسانه ملی " خواهد بود .
مجری می گفت که پس از پایان نشست راس زمان مشخص شده اولویت با رادیو و تلویزیون و خبرگزاری ها برای گفت و گوی اختصاصی خواهد بود .
این نخستین باری بود که آقای کاظمی را می دیدم و البته نخستین درس تربیتی از یک مقام متولی تربیت در آموزش و پرورش .
تفکیک جریان و فرآیند آموزش به دو مقوله " آموزش " و " پرورش " موجب شده است تا " معلم " از نقش " تربیتی " خود فاصله بگیرد در پایان یکی از خبرنگاران پرسشی را در مورد محتوای کتاب های کتابخانه مدارس و عدم مطابقت آن با نیازهای روز و مقتضیات سنی دانش آموزان مدرسه مطرح کرد اما معاون پرورشی و فرهنگی بدون تاخیر و حتی درنگ گفت که چنین چیزی نیست و آن را انکار کرد .
من نسبت به صحبت های او اعتراض کردم و حق را به آن خبرنگار دادم و این واکنش موجب سکوت ایشان شد .
واقعیت آن است که در آموزش و پرورش تقریبا همه چیز در سطح یکدیگر هستند .
کوتوله گی مدیریت و سطح نازل دانش مدیریتی ، فقدان جسارت در اکثر اصحاب رسانه که کارمندگونه با چالش های آموزش و پرورش پرداخت می کنند و کارشان در نشست ها اکثرا قرائت پرسش های کلیشه ای و غیر ضرور است و جرات وارد شدن در بحث های چالشی با مسئولان را ندارند و البته مهم تر از این ها پایین بودن وحشتناک سطح سواد رسانه ای در بدنه معلمان است .
به این نتیجه منطقی رسیده ام که اکثریت مسئولان آموزش و پرورش از این وضعیت رضایت دارند و دوست ندارند که این وضعیت به یک حالت غیرقابل پیش بینی و ناپایدار تغییر وضعیت دهد ....
«حسن روحانی» در مراسم اختتامیه سی و یکمین جشنواره بین المللی خوارزمی در سخنانی در این جشنواره پس از اهدای جوایز برگزیدگان سخنانی را ایراد کرد که در نوع خود بی نظیر و قابل تامل بود .
روحانی گفت :
" هرگونه تلاش برای تقسیمبندی علم محکوم به شکست است. اساساً اینکه شاخهای از علم را به جنبهای از دین وصل کنیم برای آن علم شأن و جایگاه ایجاد نمیکند و اگر آن را به دین وصل نکنیم هم چیزی از ارزش آن کم نخواهد شد.
روحانی با اشاره به اینکه اسلام تأکید دارد که برای علم و دانش نمیتوان مرز و محدودیت قایل شد، تصریح کرد: علم، علم است و به نوع تفکر و ایدئولوژی وصل نمیشود. عدهای در کشور ما سالها وقت صرف کردند تا ریاضی و شیمی و فیزیک اسلامی درست کنند؛ ایشان پول، وقت و امکانات زیادی صرف کردند، اما حاصلی به دست نیاوردند.
رئیس جمهور خاطر نشان کرد: این عده حتی تلاش کردند، علوم را در دستهبندیهای علوم مرتبط با دین و علوم ضددینی و یا علوم سنتی و جدید تقسیمبندی کنند و اصرار داشتند که نباید علوم جدید را بپذیریم و میگفتند ما هر چه از علم نیاز داریم میتوانیم از حوزههای علمیه به دست بیاوریم و لذا نیازی به دانشگاه نداریم.
رئیس جمهور با بیان اینکه نسبت علم با دین، برمبنای اهداف هر علم تعیین می شود، خاطر نشان کرد: هرگونه تقسیمبندی درباره علم، غیر از این صحیح نیست، چنانکه تقسیمبندی علم به علوم سوسیالیستی و علوم بورژوازی نیز شکست خورد. تفاوت علوم اسلامی و غیراسلامی صرفاً در اهداف و نتایج این علوم است، نه خود علم.
دعوای آموزش و پرورش سال هاست که جریان دارد .
تفکیک جریان و فرآیند آموزش به دو مقوله " آموزش " و " پرورش " موجب شده است تا " معلم " از نقش " تربیتی " خود فاصله بگیرد .
« صدای معلم » پیش از این در یک نظرسنجی سوال کرده بود که آیا با حذف معاون پرورشی در مدارس موافقید ؟
5 / 69 درصد پاسخ دهندگان به این پرسش پاسخ مثبت داده بودند .
تاکنون به دلایل مختلف عملکرد این بخش مورد آسیب شناسی و نقادی جدی قرار نگرفته است .
اما در امتداد سخنان رئیس جمهور می توان این پرسش جدی را مطرح کرد که آیا تربیت علم نیست ؟
آیا آموزش در کلیت خود می تواند مفهومی جهان شمول با تکیه بر مفاهیم مشترک انسانی البته با در نظر گرفتن تفاوت های فرهنگی داشته باشد ؟
آیا در جوامع توسعه یافته مثل ما آموزش را دو شقه می کنند ؟
با توجه به کمبود 34 هزار مشاور در نظام آموزشی در سال 96 آیا بهتر نیست که کفه نیروی انسانی در مدارس به این سمت سوق پیدا کرده و با بهره گرفتن از نیروی متخصص و آموزش های لازم ، نظام تربیت به وظایف اصلی خود در زمینه کاهش آسیب های اجتماعی عمل کند ؟
این تغییر رویکردها به فرآیند آموزش موجب خواهد شد تا معلمان نقش های اصلی خود را در مدارس بازیابی کنند و تربیت در مدار درست و منطقی آن قرار گیرد ." علم، علم است و به نوع تفکر و ایدئولوژی وصل نمیشود. عدهای در کشور ما سالها وقت صرف کردند تا ریاضی و شیمی و فیزیک اسلامی درست کنند؛ ایشان پول، وقت و امکانات زیادی صرف کردند، اما حاصلی به دست نیاوردند "
به نظر می رسد گذشت 4 دهه برای راستی آزمایی فرضیه های پیشنیان در مورد تاسیس نهاد تربیتی زمان کافی باشد .
پیوند دادن آموزش به ایدئولوژی علاوه بر قلب ماهیت تربیت موجب کاهش " بهره وری " در سازمان آموزش نیز گردیده است .
امتزاج غیرمنطقی این دو عنصر در ماهیت آموزش حتی موجب انحراف در " تربیت سیاسی " و " آموزش های شهروندی " به دانش آموزان شده و نگاه ابزاری به ماهیت انسان در جهت مقاصد سیاسی را موجب گردیده است .
به نظر می رسد مهم ترین عنصر مکمل در کنار موضوع آزمون زدایی برای تحقق " مدرسه شاد " همانا تلفیق دو عنصر " آموزش " و " پرورش " باشد.
مدیران و جریاناتی که از موضوع تلفیق حمایت کرده و مخالف جدی تفکیک دانش آموزان با حربه " آزمون " هستند چرا و اصولا وارد این مباحث نمی شوند ؟
چرا نظر خود را در این مورد به طور شفاف و با عبارات علمی و حتی در سطح رئیس جمهور بیان نمی کنند ؟
مدیرانی مانند « حکیم زاده » و... که دارای سواد آکادمیک هستند و ده ها مقاله علمی و پژوهشی در مورد ماهیت تربیت و جریان آموزش منتشر کرده اند چرا صادقانه و با تکیه بر وجدان علمی خود اساسا وارد این موضوعات نمی شوند و مواضعی مبهم ، محافظه کارانه و حتی " غیرکارشناسی " اتخاذ می کنند ؟
چقدر این سخنان « فاطمه مهاجرانی » منطقی و دارای جوهره " صداقت " است که تاکید می کند :
" مگر غیر از این است که ما در طول این سال ها بسیار آسیب دیده ایم از منفعت طلبی های فردی .
مگر غیر از این است که من رئیس که به هر حال بالا دستی دارم و البته حفظ حرمت او بلاشک واجب است ...
مگر غیر از این است که من حرف کارشناسی ام را می خورم مبادا که من جایم را از دست بدهم ؟!
ما در جمع آوری نقاط قوت و ضعف تصمیات مان گیر داریم .
ما اگر یک بار " مدیریت دانش " را به معنای علمی آن پیاده سازی کرده بودیم امروز گرفتار این سعی و خطاها نبودیم... "
نهاد امور تربیتی در مقطعی با توجه به مقتضیات و نیازهای آن زمان شکل گرفت .
با توجه به تغییر شرایط و نیازها و نیز امکانات و ضرورت هم خوانی با نظام های پیشرفته و الزامات توسعه به نظر می رسد که باید در مفاهیم و نوع نگاه به نهادها تحولات جدی صورت گیرد .
این ضرورتی حتمی و گریزناپذیر است .
نظرات بینندگان
اما بعید میدانم
تمام سیستم مدیریتی آغشته به فساد سیستماتیک و باند بازی بوده و کوتو له های فکری و فرصت طلب در این پست ها جا خوش کرده اند.
توقع کار منطقی که منافع عمومی رو در بر داشته باشه، از این باندهای فاسد، امری عبث و به دور از عقله.
این سیستم اصلاح پذیر نیست.
دوست عزیز ناشناس
در نشستی که در مورد امور تربیتی تشکیل می شود قرار نیست موضوعات دیگر مطرح شود .
در مورد این موضوعات فکر می کنم اگر در بخش جست و جوی سایت وارد شوید مطالب به اندازه نیاز و حتی بیشتر پیدا خواهید کرد .
پایدار باشید .