ما باده عشقیم که از جام الستیم
با خلوتیان همدم و معشوقه پرستیم
دلداده روحیم در این پیکره روح
از دست عدو یار بجستیم و برستیم
با خاکی راهی به سوی یار پرانیم
از روز الست عاشق دلبسته و مستیم
در روح بجنگیم و عدو را به در آریم
در زهد و عمل فاتح و مردان گذشتیم
از جمع به دوریم و ز مجلس بگریزیم
در جمع کتب سینه اسرار برشتیم
وابسته هجریم که خواهنده وصلیم
در هجر میسر شده از دام گسستیم
ما زاده هجریم و فزاینده عقلیم
با جام خوران روز الست عهد ببستیم
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
به مناسبت هفته معلم لازم است یکی از مهم ترین و ضروری ترین حقوق معلمان را به دولتمردان یادآوری کنیم. سالهاست تعدادی از معلمان برای ایجاد یک تشکل صنفی از معلمان سراسر کشور تلاش بی وقفه ای را آغاز کرده اند که متاسفانه هنوز به نتیجه ی نهایی نرسیده است. ضرورت تشکیل چنین سازمانی آن قدر بدیهی است که به نظر می رسد نیازی به استدلال نباشد. چگونه ممکن است حدود یک میلیون معلم سخنگویی نداشته باشند که از حقوق آنان دفاع کند؟
در شرائطی که تمام مشاغل برای خود اتحادیه ای دارند که به صورت قانونی ثبت شده است از صنف طلافروشان گرفته تا اتحادیه ی پوشاک و فروشندگان تره بار، در کشوری که حتی زنبورداران اتحادیه دارند، یک میلیون معلم از داشتن اتحادیه محرومند!
شاید گفته شود با وجود وزارت آموزش و پرورش چه نیازی به اتحادیه معلمان است؟ در پاسخ باید گفت به همان دلیل که با وجود وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، سازمان نظام پزشکی وجود دارد!
به همان دلیل که با وجود وزارت کشاورزی، صدها اتحادیه از باغداران و دامداران و کشاورزان و پرورش دهندگان ماهی و کرم ابریشم وجود دارد!
به همان دلیل که سازمان نظام مهندسی وجود دارد! به همان دلیل که کانون وکلای دادگستری وجود دارد و به صدها دلیل دیگر.
در تمام دنیا اتحادیه ها اهرم هایی هستند برای نظارت بر دولت، ارائه راهکارها و پیشنهادها به منظور بهبود اوضاع و دفاع از حقوق اعضای خود. در واقع نهادهای دولتی به همراه اتحادیه ها دو کفه ی ترازو هستند که هر یک با وظایف متفاوت موجب تعادل جامعه می شوند.
در آموزش و پرورش انواع و اقسام مشکلات ریز و درشتی وجود دارد که بدون وجود اتحادیه ی معلمان قابل حل نخواهد بود.
موضوعاتی مانند: مسائل معیشتی معلمان، محتوای کتابهای درسی، مافیای کنکور، کیفیت آموزش، مدارس غیر دولتی، شهریه های ثبت نام، امکانات فیزیکی مدارس، آموزش ضمن خدمت، تخلفات مالی و اداری، ارزشیابی معلمان، بیمه و مسائل رفاهی و تفریحی معلمان، بومی سازی آموزش، استخدام و گزینش معلمان و صدها مشکل دیگر که وزارت آموزش و پرورش به تنهایی از عهده ی حل آنها برنمی آید و این موضوع در تمام دولت های اصولگرا یا اصلاح طلب وجود داشته است و هیچ ربطی به جناح خاصی ندارد. چرا که برای هیچ کدام از این مسائل، نظر خود معلمان که مستقیما به موضوعات ارتباط پیدا می کند پرسیده نشده و فقط بخشنامه های وزارتی از بالا صادر شده که چون ارتباط خاصی با واقعیات موجود جامعه ندارد نه تنها کمکی به بهبود شرایط نکرده بلکه در عمل نیز باعث ایجاد مشکلات جدیدی شده اند.
بنابراین لازم است که آموزش و پرورش به جای پرداختن به موضوعات عجیب و بعضا خنده داری مثل آموزش زبان روسی در مدارس، تمام تلاش خود را به کار گیرد تا کنشگران صنفی فرهنگیان، اتحادیه ی خود را تشکیل دهند. چرا که مجری نهایی تمام تصمیمات آموزش و پرورش معلمان هستند و فقط آنان می دانند که این بخشنامه ها چه تاثیرات مثبت و منفی در کلاس های درس به جا می گذارند و اساسا آیا کارایی لازم را دارند یا خیر.
امروزه فضای مجازی لبریز از اعتراضات معلمانی است که احساس می کنند در برابر تصمیمات اشتباه و بعضا تبعیض آمیز دولت تنها مانده اند. آنها با روش های مختلف اعتراض خود را نسبت به این روند ناعادلانه اعلام کرده اند. اما به نظر می رسد نه تنها در دولت گوش شنوایی برای شنیدن این اعتراضات وجود ندارد بلکه وزیر محترم نیز بیشتر نگران رای اعتماد نمایندگان و قولی است که به رئیس جمهور داده تا در بودجه آموزش و پرورش صرفه جویی کند!
حضور کنشگران در فضای مجازی هر چند به آگاهی بخش عظیمی از معلمان نسبت به حقوق خود منجر شده است اما چون در یک چارچوب مشخص قانونی قرار ندارد باعث بروز سوء تفاهم و ایجاد مشکلات امنیتی برای فعالان می شود. مضاف بر اینکه این فعالیت ها توان به چالش کشیدن دولت و وادار کردن دولت به پاسخگویی را ندارد. چون نه قادر است یک میلیون معلم را زیر پوشش خود بگیرد و نه بدنه ی معلمان حاضر می شوند با تشکلی که هنوز قانونا ثبت نشده است همراهی کنند.
اما هیچ کدام از اینها باعث نشده است که کنشگران دست از فعالیت بر دارند. حتی اگر این فعالیت ها پراکنده و خارج از چارچوب یک اتحادیه یا سازمان باشد باز هم عده ای هستند که بر حقوق خود پافشاری کرده و چراغ فعالیت های صنفی را روشن نگاه می دارند.
هر چند که تشکیل اتحادیه معلمان در حیطه اختیارات آموزش و پرورش نیست ولی این وزارتخانه حداقل می تواند با حمایت از تشکیل چنین نهاد مدنی و چانه زنی با وزارت کشور برای صدور مجوز قانونی، به معلمان اعلام کندکه صدای اعتراض و حق طلبی آنان را شنیده است و این بهترین هدیه ی روز معلم برای این پاسبانان فرهنگ و تمدن جامعه خواهد بود.
روزنامه همدلی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه بازنشستگان/
سه شنبه 18 اردیبهشت 97 تعدادی از معلمان بازنشسته با سر دادن شعار " معیشت ، معیشت " و " تا حق خود نگیریم از پا نمی نشینیم " در مقابل مجلس گرد آمده و پس از شش سال درخواست های کتبی و شفاهی بی نتیجه از مسوولان و قانونگذاران , باز هم خواهان رسیدگی به وضعیت نابسامان حقوق و معیشت خود شدند .
یکی از بازنشستگان به صدای معلم گفت : به علت سال ها بی توجهی مطلق دست اندر کاران , اینک دیگر در شرایط بحرانی اقتصادی جامعه از خط فقر نیز عبور کرده و به سوی خط گرسنگی سوق داده می شوند .
در پابان خواسته های جمع در قالب قطعنامه خوانده شد و پس از امضای حاضران به دبیرخانه داده شد .
پایان پیام/
هر فرد در جامعه چه شاغل باشد و چه غیر شاغل ، مصرف کننده نیز هست منتهی مراتب فرد شاغل در افزایش تولید جامعه سهم مؤثر و مفیدی دارد اما فرد غیر شاغل به عنوان جمعیت سربار یا بارتکفل جامعه شمرده می شود .
بار تکفل یا جمعیت سربار ، به افرادی اطلاق می گردد که هیچ نوع فعالیتی انجام نمی دهند لذا در افزایش تولید و بهره وری اقتصادی نیز سهمی برعهده ندارند و از طریق دسترنج شاغلین زندگی می کنند. یعنی یک نفر شاغل ، کلیه هزینه های زندگی فرد سربار اقتصادی را بر دوش می کشد ، که وقتی تعداد این افراد در خانواده بیشتر است ، فرد شاغل متحمل فشار مضاعفی می گردد ، یا وقتی تعداد آنها در جامعه بیشتر است ، جامعه متحمل هزینه زیادی می گردد. به عبارتی دیگر بارتکفل همان مفهوم جمعیت بیکار یا ناکافی بودن امر تولید نسبت به جمعیت مصرف کننده و یا وابستگی یک کشور برای واردات کالاها از سایر کشورهاست.
باید دانست که نظام تولیدی مجموعه ای از نقش ها و خرده نظام هایی است که در امر تولید کالا و خدمات عمل می نماید و به سه بخش صنعتی و کشاورزی و خدماتی تقسیم می شود. مراکز آموزشی در بخش خدمات به فعالیت تولیدی می پردازند ، اما تفاوت عمده آن با دو بخش دیگر ، زودباده بودن آنها و دیر بازده بودن بخش آموزش است ، برای همین سرمایه گذاری در امر آموزش را شبیه کشت نهال گردو می دانند که دیربازده است و درخت آن بیش از صد سال عمر دارد. اطلاق نظام آموزشی در کشور ما به آموزش و پرورش ، صحیح نمی باشد چون نظام مجموعه ای از اجزای تشکیل شده است که به یکدیگر پیوسته اند و یک واحد را تشکیل می دهند و تغییر هر یک از آنها بر اجزای دیگر اثر می گذارد. در نظام هر جزء اثر و نتیجه ای دارد و برای کل و اجزای دیگر کاری انجام می دهد. ما چنین وحدت و اثرگذاری را در آموزش و پرورش خود نداریم
هر فردی که فعالیت مفید اقتصادی انجام می دهد شاغل نامیده می شود و بدین طریق او هم درآمد کسب می کند و هم در افزایش درآمد جامعه سهیم است. ما معلمین همانند پرستاران ، پزشکان ، اساتید دانشگاه ، نیروهای پلیس و امنیتی ، کارمندان بیمه و بانک و پست ، وکلا و قضات و حتی مقامات سیاسی...... در بخش خدماتی کشور مشغول فعالیت هستیم.
تفاوت فعالیت ما با دو حوزه صنعتی و کشاورزی بخش تولیدی در این است که کارگران و مهندسان فنی ، میزان فعالیت روزانه خود را می توانند نشان دهند یا میزان تولیدات سالانه خود را ، اما ما در بخش خدمات قادر به نشان دادن میزان فعالیت خود نیستیم ، هر چند نتیجۀ فعالیت ما را به کمیت تبدیل می سازند و مثلا می گویند یک معلم امروز از 10 دانش آموز درس پرسیده است یا به درصد قبولی اشاره می کنند ، اما گویای ماهیت فعالیت خدماتی معلم نیست.
12 سال آموزش عمومی یا رسمی لازم است تا یک فرد برای ورود به نقش جدید خود یعنی فعالیت در شغلی آماده شود ، بلند بودن این مدت با اضافه شدن تحصیلات عالی نیز بیشتر می گردد. لازم به ذکر است که جمعیت دانش آموزی و دانشجویی و سرباز در دوران آموزش اگر همزمان با آن فعالیتی برعهده نداشته باشند جزو بارتکفل خانواده یا جامعه محسوب می شوند.
در واقع مراکز آموزشی با تربیت جمعیت مصرف کننده جامعه یعنی دانش آموزان ، نیروی کار تحویل جامعه می دهند ، برای همین امر آموزش مهارت و فرادهی توانایی انجام کارهای متعدد ، مقوله ای بسیار ارزشمند و مؤثر در نظام آموزشی و به تبعیت آن در نظام اقتصادی است.
پس فعالیت معلمان جزو بخش تولیدی - خدماتی است و آنان مصرف کننده صِرف افزاینده بارتکفل جامعه نیستند. معلمان از شاغلین ارزشمند جامعه هستند چون همه افراد جامعه از مسیر فعالیت آنها عبور کرده و تبدیل به افراد مفید نظام اقتصادی و اجتماعی می گردند. محتوای سیستم آموزشی مدارس باید این رسالت سنگین را با وسواس بیشتری از زیر ذره بین مدیریت ها و سیاست های مأخوذه ، خصوصا در امر مهارت آموزی ، بگذراند.
القای عمدی یا غیر عمدی مصرف کنندگی معلمان از سوی جامعه ، باعث پذیرش محرومیت آنان از حق و حقوق اجتماعی و اقتصادی می گردد. ما معلمان باید از شرایط و امکانات شغلی همانند سایر شاغلین جامعه برخوردار باشیم تا انگیزه و انگیزش های شغلی خود را از دست ندهیم.
معلمان جزو جمعیت مصرف کننده نیستند و نباید سهم کمتری از امکانات و امتیازات مادی و معنوی جامعه داشته باشند.
برقراری عدالت اجتماعی با توازن سیاست های دولت و ایجاد تسهیلات شغلی برای تمامی شاغلین میسّر می گردد. نمی توان بخش اعظم کارکنان یک بخش را که رکن اساسی نظام آموزشی کشور هستند به صِرف زیاد بودن تعداد آنها در منگنه بی نصیبی از رفاه اجتماعی و اقتصادی نگه داشت. تمامی حق کشی ها یا محرومیت های اِعمالی بر معلمان باعث تضعیف منزلت این شغل در جامعه و کاهش گرایش نیروهای جدیدتر می گردد. هر شغل به جایگزینی نیروهای جوان نیازمند است اما شما به آمار خود دقت کنید که چند درصد بازنشستگان آموزش و پرورش هنوز مشغول تدریس هستند و چرا ؟
آموزش و پرورش :
چرا برای استخدام معلم آن هم از کانال های تربیت کننده آن چنین کُند و ناکارآمد عمل می کند؟
چرا طرح یا برنامه ای مدون برای جایگزینی نیروهای پرورش یافته جدید به جای بازنشستگان هر سال وجود ندارد؟
چرا تمامی سازمانها و مراکز اداری حال از راههای قانونی و ضابطه مند یا رابطه مند و غیرقانونی ، پیش بینی های لازم برای جذب نیروهای جدید دارد اما آموزش و پرورش خیر؟
غیر از این است که مطمئن هستید افراد بیکار جامعه برای اشتغال در آموزش و پرورش در صفوف اولیه علاقه مندی قرار دارند که این مهم نه به لحاظ رغبت برای شغل معلمی است که برای داشتن پایگاه اشتغال دولتی و برخورداری از امتیازات آن است . لذا به جای دسترسی به آمار و ارقام تعداد دانش آموزان و تعداد معلم مورد نیاز در هر پایه در هر سال تحصیلی و تعداد بازنشستگان هر سال که دقیقا در هر شهر و استان ، میزان آن مشخص است ، و ایجاد هماهنگی و تصمیم گیری و برنامه ریزی جهت جذب معلمین جدید ، شما به همین قطار نیروی جوان مستأصل جامعه دلخوش هستید که نمی توانند بر اساس رشته تحصیلی خود شغل درخور را بیابند.
شما به آمار دسترسی دارید اما داده هایی ناهمگن و گسسته نه داده هایی پردازش شدۀ پیوستۀ همگن . لذا در آموزش و پرورش جامعه ما این سردرگمی سر رشته طولانی دارد، آنقدر طولانی که کسی قادر به پیدا کردن نوک کلاف سامان و نظم و ترتیب در نظام آموزشی نیست.
مرحله بعد درگیر کردن نیروهای متعدد مشغول به کار در آموزش و پرورش با عناوین گوناگون است . آنان با اشارت علامت اتهام به سوی یکدیگر ، مجرمیت شما را فراموش می کنند و شما به راحتی با نفس های آرام آرام به مدیریت بی دردسر خود ادامه می دهید.
ناکارآمدی نظام آموزشی کشور سایر بخش ها خصوصا نظام اقتصادی را متضرر می سازد. هر سال برای ناتوانی های آموزشی یا افت تحصیلی و یا عدم جذب جمعیت جوان آموزش دیده کلی زیان به نظام اقتصادی تحمیل می گردد. نظام آموزشی هم نیروی مصرف کننده و هم تولید کننده تحویل نظام اقتصادی می دهد که با افزایش درصد اولی ، موجبات کاهش تولید و افزایش بیکاری را فراهم می سازید.
لذا آموزش و پرورش به طور کاملا سیستماتیک باید آمار سالانه خروجی نیروی معلم توانمند تربیت شده بر اساس نیاز هر استان را داشته باشد و حتی نیروی مازاد به عنوان تنخواه نیروی آموزشی نیز تربیت نماید. به تجزیه و تحلیل اطلاعات و آمار خام و مقایسه آن با نیازهای واقعی مناطق گوناگون بپردازد. جذب و استخدام نیروهای جدید جایگزین بازنشستگان از اصلی ترین و حساس ترین وظایف آموزش و پرورش است. در واقع آموزش و پرورش کشور ما روال عقلانی و منطقی سازمانی را در تارو پود خود برای جایگزینی نیروهای جوان و جدید را ندارد.
به نظر می رسد اطلاق نظام آموزشی در کشور ما به آموزش و پرورش ، صحیح نمی باشد چون نظام مجموعه ای از اجزای تشکیل شده است که به یکدیگر پیوسته اند و یک واحد را تشکیل می دهند و تغییر هر یک از آنها بر اجزای دیگر اثر می گذارد. در نظام هر جزء اثر و نتیجه ای دارد و برای کل و اجزای دیگر کاری انجام می دهد. ما چنین وحدت و اثرگذاری را در آموزش و پرورش خود نداریم.
پایین بودن سن بازنشستگی به بهانه جوانی جمعیت و ایجاد اشتغال برای آنان در جامعه ما ، سیاستی موفقیت آمیز نیست چون :
1 - ما مهارت و تجربه کسب شده توسط جمعیتی که بازنشست می شوند را به راحتی از دست می دهیم .
2 - ما از قبل به تربیت نیروی جوان جایگزین لازم نیندیشیده ایم.
3 - از طرفی هم بارها اعلام کردید که در آموزش و پرورش استخدام نیست. ( چهاربند : در مهر 97 سیصد هزار نفر کمبود داریم ؛ اولویت آموزش و پرورش استخدام نیست و آخرین راه حل است . صدای معلم 13 اردیبهشت 97 )
حال بیندیشیم که تحت چنین شرایطی آیا آموزش و پرورش ما یک نظام هست یا خیر ؟
آیا با شرایط فعلی احتمال خلق تحول یا تغییرات مفید و لازم در آموزش و پرورش وجود دارد یا خیر؟
آیا با چنین عملکردی آموزش و پرورش می تواند ارتقاء یابد یا خیر؟
ما معلمان در این جامعه از یک ساختار سیستماتیک قابل دفاع تبعیت نمی کنیم. شما هر یک از اجزای این نظام را بدون هر نوع پیوستگی و وحدت به حال خود رها کرده اید. ما معلمان مصرف کننده نیستیم لذا دچار عذاب وجدان هم نیستیم. مفیدترین شغل در هر جامعه ای معلمی است چون همه از زیر دستان او به جایگاه امروزی خود رسیده اند ، لذا بهای موجود در خور شأن او نیست. بر شأن ما بیفزایید تا بر لیاقت و شایستگی شما نیز افزوده شود. اگر شعور و توانایی و قدرت و نفوذ بیشتر می خواهید باید همه ابعاد نظام آموزشی و شغل معلم را دریابید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/ معاون توسعه و مدیریت پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش از واریز 60 درصد مطالبات فرهنگیان در چند روز آینده خبر داد و گفت که با تامین منابع مالی، تا یک ماه آینده (خرداد) 40 درصد بقیه مطالبات هم پرداخت خواهد شد.
گروه دانش آموزی/
در سلسله نشست های دانش آموزی این بار با « محمدرضا هنرمند » رئیس شورای دانش آموزی هنرستان شهید باهنر منطقه 9 تهران و هنرمند در رشته موسیقی به گفت و گو نشستیم .
ایجاد تعامل و گفت و گو بین معلم ، دانش آموز و خانواده در چارچوب نقش مغفول مانده " مدرسه " رکن مهم در موفقیت و پویایی آموزش بوده و البته گام مهمی در تاسیس و تثبیت فرهنگ گفت و گو و تفکر انتقادی است .
این گفت و گو تقدیم شما می شود .
حفظ شان و منزلت معلمان چیزی نیست که از دیگران بخواهیم طلب کنیم و یا اینکه آرزو کنیم دیگرانی هم هستند که شاید به فکر ما باشند . ما باید حق مان را خود بستانیم چون حق گرفتنی است و گرنه بی عدالتی و ظلم پایانی ندارد مگر در مدینه فاضله ی مهدوی .عزیزان ما باید خود به جایگاهی که داریم ارزش و منزلت بدهیم نه دیگران .
در همین راستا نکاتی به عرض پر مهر و محبت تان می رسانم:
1- با توجه به گزارش تحقیق و تفحص مجلس و حواشی پیش امده در صندوق ذخیره فرهنگیان و کلاهبرداری های فراوان صورت گرفته و اینکه در برنامه توسعه ی پنجم بر اساس قانون دولت هیچ وجهی را پرداخت (سهم خود) نکرده و به اعتراف اکثر مسئولین اختلاس پیش آمده قابل جبران نیست ؛ چه ضرورتی دارد که ما فرهنگیان در این صندوق ورشکسته ادامه عضویت دهیم ؟
آیا خروج همگانی ما منزلت مان را افزایش می دهد یا کاهش؟ مگر با همین سرمایه های چند میلیاردی که ماهانه از حقوق ما فرهنگیان که تقریبا از سال 1374 کسر شده است شرکت های زیر مجموعه را خریداری نکرده اند و سهام دار بانک سرمایه نشده اند.
راهکار اساسی این است که سهام ما را از تمامی شرکتها و سرمایه های منقول و غیر منقول صندوق ذخیره مشخص کنند و برگه های سهام معتبر به نام هرشخص صادرودر بورس قرار دهند تا هر فرهنگی بداند چقدر حق سهم دارد وسودهای سالیانه متعلقه را یا برداشت کند یا با اختیار خودش به پاره سهامش اضافه گردد .و در ضمن بتواند سهام خود را در بورس معامله کند مانند پتروشیمی ها که در زمان واگذاری به هر کارمند خود سهام شرکت را دادند .
فرق ما با آنها در این است که آنها پولی بابت سهام پرداخت نکرده اند ولی ما فرهنگیان بابت خرید شرکت های بزرگ هزینه اش را پرداخت کرده ایم.
2- فروشگاه های تعاونی مصرف فرهنگیان با پول ما راه اندازی شده ، ساختمان های بزرگ را خریده اند .بعضی از تعاونی ها سرمایه گذاری فراوان کردند .اگر اکنون شما بخواهید انصراف دهید چقدر سود بابت چند ده ساله ی عضویت تان به شما می دهند ؟
راهکار اساسی این است که تمام سرمایه هایی که از پول ما معلمین کسب کرده اند چه منقول و چه غیر منقول را محاسبه کنند و به عنوان پاره سهام یا در بورس یا فرابورس ما را در همه ی سرمایه های موجود سهام دار کنند یا همگی از عضویت خود انصراف دهیم . الان به هر فروشگاهی مراجعه کنید بیشتر از این تعاونی ها تخفیف می دهند یا اقساطی می توانیم خرید کنیم .
3- با مراجعه به مسئولین و یا مکاتبه و یا حضوری تقاضای برداشتن تمامی تابلوهای سراسر شهر که فقط برای فرهنگیان فروش اقساطی را درج کرده اند کنیم و اعلام کنیم از این به بعد مغازه دار یا فروشگاهی حق ندارد این عمل بسیار قبیح که شان و منزلت فرهنگیان را زیر سوال می برد انجام دهد مثلا در شهری یک مغازه بسیار کوچک فروش لوازم آرایشی تابلو نصب کرده فروش اقساطی به فرهنگیان ؛ آخر چقدر ما را با این حرکت های قبیح له می کنند ؛ مگر سایر کارمندان دولت نیستند چرا فقط ما ؟
4- اکثر ارگان ها و نهادها در آخر هرماه اضافه کارشان را پرداخت می کنند ؛ چرا برای ما این طور نیست ؟
واقعیت این است که هرسال با توجه به کمبود معلم در مقاطع مختلف جور کلاس های درس که برزمین مانده است را سایر معلمان به رایگان به دوش می کشند چرا که دولت عملا با پرداخت نامنظم (و یکسال بعد) حق الزحمه ها کلاس های برجا مانده را رایگان اداره می کند بدون هیچ زحمتی و این به نفع دولت است اینکه ما معلمین با هزینه بسیار کم جور معلمانی کشیده ایم که اگر دولت ان هارا استخدام کند باید حقوق بیشتری بدهد. اولا که در استخدام را بسته است و دوم اینکه معلمینی هستند که جور کلاس های درس را بکشند و سوم اینکه دولت بایت حق التدریس عملا پولی را پرداخت نمی کند با قراردادن پازل ها شما چه مفهومی را درذهن تان متصور می شوید .
بازی با واژه هایی همچو ایثار و از خودگذشتگی و اینکه شغل معلمین شغل انبیا است استثمار قانونی در سایه دین انجام گرفته است .
راهکار اساسی
سعی کنیم در گرفتن ساعات حق التدریس یک بازنگری منطقی و تعقلی انجام دهیم . فرهنگیان عزیز شما با برداشتن ساعات اضافه کار می خواهید مشکلات مالی تان را حل کنید . آیا با این روش دولت مشکلات مالی تان حل شده است ؛ مثال اگر همکاری 8 ساعت در هفته حق التدریس داشته که در ماه 32 ساعت می شود که متوسط دریافتی در ماه 320000 تومان می شود اگر سال 96 پرداخت می کردند شما ربع سکه را می توانستید بخرید و لی در سال 97 اگر پرداخت کنند شما نصف ربع سکه راهم نمی توانید بخرید پس عملا نه تنها کمکی به شما نشده بلکه در واقع ضرر هم کرده اید .
آگاه باشید در آستانه مهر 97 که با کمبود شدید معلم مواجه هستند بار دیگر فریب شعار های توخالی آقایان را نخورید .
5- اعتراض به تفاهم نامه ی بانک ملی و افق کوروش با این درصد های تخفیف مزخزفی که مرتبا از صدا و سیما تبلیغ می کنند باید سریعتر فکری کنیم در جهت جلوگیری از این نوع برخوردها .در همین تفاهم نامه قطعا نیت خیری نبوده است نمی دانیم قصد و نیت شان از اعلام آن چیست؟
شما فرهنگیان عزیز طرحی را یاد می دهید که در آموزش و پرورش اجرا شده باشد و فقط منفعت فرهنگیان را در نظر گرفته باشند .مثلا اگر بیمه ای ورشکسته شد تفاهم نامه انعقاد می کنند بین آموزش و پرورش با آن بیمه که او را از ورشگستگی نجات دهند . بسیاری از طرح های لیزینگی و فروش سیم کارت دائمی که موقع تحویل به فرهنگیان از بازار گران تر بود .و ....
ما فرهنگیان باید خواسته های صنفی خود را اعلام کنیم و مطالبه کنیم .
لازمه ی مطالبه گری ، انسجام درونی خارج از هر تفکر سیاسی است . اگر از خودمان سوال کنیم گرایشات به گروهای سیاسی ازانواع طیف ها نشان دادیم کدام شان در مسند قدرت قرارگرفتند ما فرهنگیان را به فراموشی نسپردند؟ کدام شان دغدغه اول شان ـموزش و پرورش شد ؟ کدام شان طرح های کارکردی برای آموزش و پرورش ارائه دادند ؟
کدام شان به طور عملی نه زبانی به دنبال بالابردن شان و منزلت فرهنگیان بودند؟ و صدها سوالی که می توان مطرح نمود و پاسخی برایشان نمی توان پیدا کرد .
کسایی که به هر راهی دارن روزیتو می گیرن
گمونم یادشون رفته همه یک روز می میرن
جهان بدجور کوچیکه همه درگیر این دردیم
همه یک روز می فهمن چه جوری زندگی کردیم
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید