
حذف بند سختی کار از حکم حقوقی کارکنان اداری ، مدیران و معلمان ، یعنی به حداقل رساندن انگیزه شغلی . یعنی به انزوای حرفه ای کشاندن آنان . یعنی جدایی قطره از دریا . یعنی محکومیت گروه شغلی فرهنگیان به تنگدستی مادام العمری.
یکی از دلایل قبول سِمت مدیریت یا گرایش به کار اداری ، توسط برخی تحقق همین بند بود .حق الامتیازی نسبت به سایر پست ها که علیرغم دشواری های حرفه مدیریت ، فردی آن را می پذیرفت. حتی در برخی از مناطق و شهرها ، گاه داوطلبین شغل مدیریت بیش از هشتاد درصد فرهنگیان بود که دلیل آن دقیقا مشخص است ، گرانی و سطح پائین حقوق معلمان. خصوصا در دو سه سال آخر خدمت ، برای افزایش میزان حقوق بازنشستگی خود. البته دلایل دیگری نیز برای پذیرفتن سِمت مدیریت وجود داشت یا دارد چون : دشواری های تدریس و رهایی از آن ، زیر سلطه قرار نگرفتن غیر و داشتن قدرت اجرایی ، جاه طلبی و ایجاد فرصت ترقی و......
به نظر می رسد عنوان این بند به جای سختی کار بهتر است " حق مسئولیت " نامیده شود ، همان مسئولیتی که وقتی تابستان تمام می شود اکثر قریب به اتفاق اولیا خصوصا مادران خانه دار ، از دوباره مدرسه رفتن فرزند خود بسیار شادمانی می کنند. چون نه تنها امروز که هر زمان ، مراقبت و نگه داری از دو تا سه فرزند در سنین متفاوت در خانواده ، کاری بسیار شاق بوده است. حتی امروزی ها در مراقبت از تنها فرزند خود که نظارت و کنترل او به دلیل گستردگی دایره دوستی ها در سایه فضای مجازی و گشت بدون محدویت آنان در همین فضا ، بسیار دشوار و حتی غیرممکن گردیده است ، نیز منتظر اول مهر ماه هستند. اول مهر برای اولیای دانش آموزان یعنی رهایی و آسودگی . فراهم شدن امکان تنفس راحت. چون مسئولیت او را به دستان امن اولیای مدرسه می سپارند و آنان انرژی کودکی و جوانی خود را در مدرسه مصرف کرده در منزل بیشتر خسته اند و میزان ساعات کمتری در منزل هستند.
پس اگر بند " سختی شغل " را " حق مسئولیت "مدیران و معلمان بنامیم ، بیهوده سخن نگفته ایم. برای افزایش حقوق این مشاغل ، در طی سنوات مختلف ، بهانه هایی جهت افزایش انگیزه شغلی ، ایجاد کرده بودند که بند سختی کار یکی از آنهاست . اما امروز در کودتایی بی سر و صدا ، آموزش و پرورش در پی کاهش هزینه های خود است. یعنی ضمن این که نتوانسته است افزایش مورد انتظار فرهنگیان را برای حقوق دریافتی آنان تحقق بخشد ، امروز از سوی مجلس شورای اسلامی یا دیوان محاسبات ، مکلّف گردیده است که تا می تواند هزینه های وزارت آموزش و پرورش را سرشکن نماید که به چند مورد اشاره می نمایم :
1 - حذف مدت تحصیل از سنوات خدمت دانشجویان دانشگاه فرهنگیان .
2 - حذف تعداد معاونت ها و ادارات کل آموزش و پرورش* ( 1 )
3 - حذف بند سختی شغل کارکنان اداری و مدیران که برای معلمان به میزان 30 % است .
4 - حذف یارانه فرهنگیان خصوصا زوجین فرهنگی . همان طرح که نتوانست رؤیای برقراری عدالت یا حذف نابرابری دولت های پیش و فعلی را عملی سازد. * ( 2 )
امروز تمامی درد و رنج فرهنگی جماعت قرار گرفتن در زیر خط فقر است که یقین به تنهایی در آن زیر متحمل مشقت و تنگدستی نیست بلکه با مجموع اهل و عیال ، یعنی جمعیت این قشر را بجای بیش از یک میلیون اطلاق کردن ، بهتر است 5 تا 6 میلیون نفر و شاید بیشتر ، در نظر بگیرید.
برای ما فرق نمی کند بند سختی کار می دهید یا سختی تنفس ، برای ما مهم سقف حقوق است که علیرغم دریافت احکام جدید باز در زیر خط فقریم . هنوز درصد قابل توجهی از همکاران بازنشسته ، زیر دو میلیون تومان دریافتی دارند که کسورات مختلف را اگر در نظر بگیریم ، اوضاع بسیار اسفبار است.

شما مسئولین امروز هر دری را برای کاهش بندهای حقوق فرهنگیان می زنید تا شاید صرفه جویی هایی برای بهانه پرداخت مطالبات به دست آورید ، اما این طرح و سیاست پنهان شما نیز همانند بسیاری از برنامه های ناعادلانه ، منتهی به شکست مفتضحانه ای خواهد شد همان طرح پرداخت نقدی یارانه ها یا سهام عدالت ، یا صندوق ذخیره فرهنگیان که مورد چپاول عده ای نامرد فراری گردید. ما فرهنگیان نیازمند حمایت و پشتیبانی دیوان محاسبات یا دیوان عدالت اداری یا رؤسای سه قوه یا سازمان برنامه و بودجه و حتی بانک مرکزی هستیم . انتظار بر هم زدن تناسب ناکافی احکام موجود ، تصمیمی دور از باور ماست. چگونه می توانید حداقل های حرفه معلمی را نیز از او بستانید بی آن که عدالتی در خصوص او به جا آورید !
اگر به کمی مبلغ کسر شده ، اشاره می نمائید ، عارضم که حقوق یک فرهنگی کم کم می شود زیر دو میلیون تومان . شاید هنوز اهمیت و شگفتی میلیون تومان برای شما مسئولین ، پدیده ای انگشت به دهانی است ، اما فراموش نکنید که الان سقف اختلاس و دزدی و رشوه و حقوق مدیران کلان یا فوتبالیست ها ، یک میلیارد را بالا زده است ! یعنی شما زیاد نگران یک تا سه میلیون تومان ما نباشید ، شگفتی شما برای فاصله نجومی این دو رقم باشد. با حقوق اوایل انقلاب می شد سه تا چهار سکه تمام خرید اما با همان میلیون تومان دهن پر کن امروز ی ، اگر بخواهیم سکه یک گرمی بخریم باید نخوریم و درمان نشویم و.....
آری ، پس از این دیگر نه فردی برای پیوستن به کارکنان ادارات آموزش و پرورش سر و دست می شکند و نه برای مدیر مدرسه شدن ناز می کند و نه برای معلم شدن به این تنها وادی کاریابی دولتی یا شغل ناچاری سری می زند. اگر نسل امروز همانند ما تسلیم عظمت شغل معلمی نگردد و واقعیت فرزند خواندگی این شغل را بپذیرد ، عقل حکم می کند که دیگر سراغ معلمی نیاید. گذشت ایامی که از عشق و سوز و ایثار و قداست و بزرگواری معلمی ، سخن گفته می شد. همه این ارزش ها در برخورد نامهربانانه شما مسئولین پَرپَر شد. ارزش ؟ راستی از کدام ارزش ها می توان امروز در وادی 18 گانه مدارس سخن گفت ؟ ! مدیران و معلمان این 18 نوع مدارس ، هر کدام به نوعی متفاوت نگریسته می شوند. اگر مدارس ما یکسان نیست ، قطع یقین آنان نیز متفاوتند. اگر اتفاقی ناگوار می افتد همگی نشان اتهام و بی کفایتی به سوی آن دراز می کنیم. واقعه دبیرستان معین ، نمونۀ آن . یا اوضاع نابسامان نیروهای حق التدریس و خرید خدمات و آموزش دهندگان نهضت سوادآموزی و...... از مصداق های دیگر برای 72 ملت بودن ما !

ما دیگر از دلخوشی برای شنیدن صدای اعتراض تنها یک نمایندۀ مجلس نیز خسته ایم. وقتی توفیقی حاصل نمی شود یا برانگیزندۀ سایر نمایندگان جهت حمایت از فرهنگیان نیست ، این دلخوشی ، حرکتی ریاکارانه است.
جناب آقای دکتر عارف ، هر چند شما هم در وزارت آموزش عالی همسنگر آقای دکتر زاهدی بوده اید و ستاره این دو وزارتخانه هرگز با یکدیگر آشتی نکرده است، اما حداقل شما یک جرقه به این کاهش های حقوق فرهنگیان به هر بهانه ای بزنید تا شاید شمعی در مجلس برای خاطر ما روشن شود. شاید آری فقط شاید .
---------------------------------------------------------------------------
( 1 ) خبرگزاری مهر - کد خبر 4265877 - 19 / 01 / 1397
*طبق اعلام وزیر آموزش و پرورش تعداد معاونت ها و ادارات کل آموزش و پرورش کاهش می یابد و به نظر می رسد معاونت تربیت بدنی و سلامت گزینه احتمالی اولین تغییر سال ۹۷ خواهد بود. وزارت آموزش و پرورش در حال حاضر ۶ معاونت دارد: معاونت آموزش ابتدایی ، معاونت آموزش متوسطه، معاونت پرورشی و فرهنگی، معاونت تربیت بدنی و سلامت، معاونت حقوقی و امور مجلس، معاونت توسعه مدیریت و پشتیبانی. که در ذیل معاونت توسعه مدیریت و پشتیبانی ۳ اداره کل امور اداری و تشکیلات، تعاون و پشتیبانی و مالی و ذی حسابی فعالیت می کند و یک دفتر برنامه بودجه. ذیل معاونت پرورشی نیز اداره کل امور تربیتی و مشاوره و امور قرآنی و عترت و نماز فعال است و یک دفتر فرهنگی و هنری نیز وجود دارد. باقی معاونت ها زیر مجموعه هایشان دفاتری است شامل دفتر پیش دبستانی و دبستان و عشایر در زیر مجموعه معاونت آموزش ابتدایی ، دفاتر متوسطه اول و متوسطه دوم و فنی و حرفه ای و کاردانش زیر مجموعه معاونت آموزش متوسطه و دفاتر تربیت بدنی و سلامت و آسیب های اجتماعی زیر مجموعه معاونت تربیت بدنی و سلامت. معاونت حقوقی و امور مجلس نیز سه دفتر در زیر مجموعه خود دارد.
( 2 ) جام نیوز - کد خبر 781241 - 20 / 01 / 1397
*به گزارش سرویس اقتصادی جام نیـوز، اعلام رسيدن ضريب جينی به ٣٧٤/٠ از عددی كه در سال ١٣٩٢ به ٣٦٥٠/٠ رسيده بود و روند رو به افزايش اين شاخص به ما می یگويد كه ديگر پرداخت يارانه قدرتی برای عادلانهتر كردن توزيع درآمدها ندارد.
يك توضيح: ضريب جينی شاخصی بين صفر و يك است كه هرچه به طرف صفر ميل كند به مفهوم آن است كه توزيع درآمدها بين اقشار و گروههای درآمدی جامعه عادلانهتر است و هر چه به يك نزديكتر شود از ناعادلانهتر شدن توزيع پول بين مردم حكايت دارد.
با افزايشی شدن روند ضريب جينی ، مهمترين مانور تبليغاتی دولت قبل روی دستاوردهای هدفمندی يارانهها نيز ديگر جایی برای عنوان شدن ندارد. از همان ابتدا نيز تحليلگران بر مقطعی بودن اين پيامد تاكيد می كردند.
طبيعی است وقتی بخشی از درآمدهای كشور تبديل به ريال شده و به حساب مردم واريز می شود؛ روی نحوه توزيع درآمدها در كشور می تواند اثربخش باشد اما اين اثربخشی با گذشت سال و كاهش اثرگذاری يارانه در بودجه خانوار ، كاهش می يابد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

ای دوست بیا با ما اندیشه کنی احیا
با هر دمی از همدم فارغ ز جهان دنیا
اندیشه نو گیری اصلاح کنی خود را
اصلاح کنی چون خود اصلاح گری دانا
اندیشه کنی برنا آن لحظه که با مایی
با جلوت و گه خلوت اندیشه کنی آنی
هر جا نگری جانا نو طرح بگیری هان
صحرا و یمی بینی کوهی و گلستان جان
حاجت گه دل او شد آن خالق یکتایی
خلوت بکنی با او امداد از او خواهی
سلطان سلاطین او اویی که خدا باشد
آن خالق یکتایی از ما نه جدا باشد
تقدیر چنین باشد روزی ده هستی او
هر کس به تقلایی روزی بخورد نیکو
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

ارزیابی در آموزش و پرورش در سه سطح کارکنان ، مدیران و دستگاه صورت می پذیرد . ارزیابی به زبان ساده ، تبدیل عملکرد به عدد است که با استناد به آن بتوان از طریق رفع معایب و تقویت محاسن ، به بهبود شرایط سازمان کمک نمود . به نظرم با طرح چند سوال ، نسبت به ارزش کارکرد یک ارزیابی صحیح می توان بیشتر پی برد .
آیا نمرات ارزشیابی معلمان یک مدرسه ، گویای تفاوت کیفیت آنان است ؟ آیا با استناد به نمرات ارزشیابی مدیران مدارس ، می توان مدیران قوی تر را در یک منطقه آموزشی شناسایی کرد ؟ آیا هیچ گاه رئیس یک منطقه به دلیل نمره کم ارزشیابی اش تغییر نموده است ؟
آیا انتصاب مدیران کل استانها و وزارتخانه با کشف شایستگی های حرفه ای آنان و در پی اخذ نمره عالی ارزشیابی و توجه مدیران ارشد وزارتخانه به این نمرات اتفاق افتاده و موجب ارتقائشان گردیده است ؟ آیا میزان توفیق ادارات کل را می توان بر اساس نتایج ارزیابی دستگاهی که توسط وزارت آموزش و پرورش در مورد استانها انجام می پذیرد تعیین نمود ؟
متاسفانه آموزش و پرورش ، بیش از سایر دستگاههای دولتی در معرض تغییرات مدیریتی با ملاحظات سیاسی قرار دارد اگر پاسخ مان به هر یک از سوالات فوق مثبت است ، باید بگوییم که ارزیابی در آن سطح ، با کیفیت انجام پذیرفته و بنا بر ویژگی ذاتی انجام ارزیابی صحیح ، حتما مسیر پیش رو ، با توجه به کشف و اصلاح اشکالات احتمالی گذشته انتخاب شده و کارکنان و مدیران آن سطح از دستگاه ، رو به رشد بوده و در جهت تلاش برای رسیدن به اهداف دستگاه گام بر می دارند .
اما اگر پاسخ مان منفی است ، باید بپذیریم که تعارف در نحوه ارزیابی ، عدد نهایی آن ارزیابی را غیر قابل استناد نموده و کارکرد خود را در تعیین نقاط ضعف و قوت کارکنان از دست داده و امکان اصلاح اشکالات و تشویق نقاط قوت را از سیستم گرفته است و به عبارت دیگر در چنین وضعیتی ، دوغ و دوشاب برابر شده است .
از سوی دیگر در ارزیابی دستگاهی که با تعیین شاخصهای عمومی مشترک برای تمامی دستگاهها و نیز شاخصهای اختصاصی برای هر دستگاه انجام می پذیرد ، برخی ملاحظات مدیریتی که باید در خصوص تفاوت شرایط استانهای مختلف کشور در نظر گرفته شود ، مغفول می ماند . برای مثال اولویت مدیریتی در یک استان می تواند کمبود نیروی انسانی و در استان دیگر کودکان بازمانده از تحصیل باشد و یا یک استان نیازمند تلاش مدیر کل در درجه اول برای ساخت فضای آموزشی بوده و در استانی دیگر این نگاه اولویتی می بایست بر تهیه تجهیزات متمرکز شود که در این صورت اکتفا به پرداختن ارزیابی بر اساس شاخصهای ثابت برای تمام استانها نمی تواند میزان توفیق مدیران کل استانها را تعیین کند .

برای انجام ارزیابی صحیح و قابل استناد در آموزش و پرورش ، توجه و اقدام در خصوص چند مورد را ضروری می دانم .
۱ - اهمیت توجه به ارزیابی صحیح از عملکرد کارکنان ، با دادن اختیارات بیشتر به مدیران برای انجام تشویق و تنبیه بر اساس نتایج ارزیابی ، میسر است .
۲ - متاسفانه آموزش و پرورش ، بیش از سایر دستگاههای دولتی در معرض تغییرات مدیریتی با ملاحظات سیاسی قرار دارد . با تقویت جایگاه ارزیابی و اعمال نتایج آن در سرنوشت مدیران ، توانایی حرفه ای کارکنان مورد توجه بیشتر قرار گرفته و به همین میزان می توان امید داشت که ملاحظات سیاسی در این خصوص کمرنگ شود . آیا انتصاب مدیران کل استانها و وزارتخانه با کشف شایستگی های حرفه ای آنان و در پی اخذ نمره عالی ارزشیابی و توجه مدیران ارشد وزارتخانه به این نمرات اتفاق افتاده و موجب ارتقائشان گردیده است ؟
۳ - یکی از لوازم انجام ارزیابی صحیح ، نظارت دقیق است . همسو عمل نمودن ناظران و ارزیابان ، مخصوصا در خصوص مدیران مدارس که ناظران ، تمام واحدهای اداری بوده و ارزیاب فقط یک واحد است ، ضرورت بیشتری پیدا می کند . این وضعیت قابل تعمیم به روسای ادارات و مدیران کل نیز بوده و ثبت نتایج نظارت های متفرق جهت استنتاج یک نتیجه واحد از ضروریات نظام ارزیابی آموزش و پرورش است . بدین منظور تهیه نظام نامه نظارت که مدتی است همکاران وزارتخانه در حال تدوین آن بوده و نیز سامانه ای برای ثبت و تجمیع تمام نظارتها از سطح مدرسه تا ادارات کل ، لازم است .
۴ - جز آنچه بر اساس شاخصهای عمومی و اختصاصی دستگاههای دولتی که توسط سازمان مدیریت انجام می پذیرد ، نیازمند شاخصهایی بومی شده در آموزش و پرورش هستیم که قابلیت انعطاف بر اساس اولویتهای مدیریتی استانها را داشته و بتوان از نتایج آن استفاده های کاربردی مدیریتی برای ادارات کل استانها نمود .
۵ - منطق مدیریتی برای انجام صحیح عزل و نصب مدیران ، استناد به نمره ارزیابی آنهاست . اگر بدون چنین استنادی عزل و نصب صورت گرفته و یا عزل و نصب ها بر نتایج ارزیابی مدیران منطبق نیست ، اشکال بزرگی بر این امر وارد است که نیازمند بررسی و اصلاح است .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دوباره فصل تابستان و موعد خط و نشان کشیدن برای مدیران مدارس و انگار قیم مآبی و تحکم جزیی جدانشدنی از ادبیات فرادستان است و گویی بگیر و ببند و ثبت تخلف مدیر، چاره ساز حذف مافیای کنکور و برقراری آرامش در بین اولیا و دانش آموزان است. چطور برخی ادارات کل و مناطق آموزشی می توانند آزمون های کنکور و پیشرفت تحصیلی حتی با زور بخشنامه برگزار نمایند اما موسسات مجاز و مورد اعتماد مردم خیر
آقای وزیر!
جناب آقای کمرئی مدیرکل محترم ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات وزارت مشعشع آموزش و پرورش ؛
لطفا با ضرب و زور به دنبال حل مشکلات آموزشی کشور نباشید.
لطفا به مردم فهیم ایران نشانی غلط ندهید، اینکه در این ایام پای چند مدیر بخت برگشته را وسط بکشید و چند عزل و توبیخ و تذکر را هم چاشنی کارکنید که شق القمر نمی شود.
" حافظ خود حجاب خودی ازمیان برخیز "

لطفا مدارس و اولیا را به حال خود بگذارید . مداخلات و تصمیمات خلق الساعه و متناقض و حاشیه ساز شما نه تنها دردی را دوا نمی کند بلکه بر پیچیدگی معضلات می افزاید هنگامی که کتب درسی مرتبا در حال تغییر و حذف و اضافه غیرکارشناسانه هست، نتیجه اش سردرگمی معلم و دانش آموز می شود و پناه بردن به کتب کمک درسی و...
هنگامی که معلمان به علت نداشتن کرامت انسانی و حیثیت شغلی انگیزه کافی برای تدریس موثر ندارند ، نتیجه اش می شود پناه بردن به موسسات آموزشی و برنامه های آموزشی پرطمطراق آنها..
هنگامی که اکثریت مدارس دولتی به علت عدم سرمایه گزاری دولت فاقد امکانات اولیه آموزشی و تربیتی هستند ، عموم مردم به دنبال مدارس باکیفیت می گردند و نتیجه اش می شود آزمون های ورودی مدارس خاص.
هنگامی که با ایجادمحدودیت شدیدی که شما برای مدارس دولتی در این ایام ایجاد می کنید به نحوی که حتی بارضایت و کمک و مشارکت مردم نمی توانند با اجرای کلاس های فوق برنامه در تابستان و طول سال تحصیلی ، خود را از وضعیت اسفبار آموزشی نجات دهند نتیجه اش می شود گرایش مردم به مدارس خاص و آزمونها و...
هنگامی که برای جبران کمبود 28 هزار معلم ، از سر و ته ساعات درسی مصوب پایه دوازدهم می زنید و یکباره سند درس ملی را که برای صیانت از آن خون دلها خورده شده به آتش می کشید نتیجه اش می شود رشد سریع برنامه های کنکور محور و آزمون گرا ...
هنگامی که اجازه رشد و بالندگی همه جانبه به مدارس دولتی که امکان جلب رضایت کامل مردم و مشارکت صمیمانه ی مردم پیرامونش را به بهانه های گوناگون نمی دهید نتیجه اش می شود نگرانی و دلواپسی اولیا در این ایام و سرخوردگی آنها از بخش دولتی.
هنگامی که علیرغم تاکید سند تحول آموزش و پرورش ، مدارس را خالی از مشاور و سنگ صبور مردم کردید نتیجه اش می شود روی آوردن مردم به مشاوران و پشتیبانان تحصیلی موسسات و....

چطور برخی ادارات کل و مناطق آموزشی می توانند آزمون های کنکور و پیشرفت تحصیلی حتی با زور بخشنامه برگزار نمایند اما موسسات مجاز و مورد اعتماد مردم خیر .
مردم نمی توانند نیاز امروز فرزندانشان را موکول به تصمیم های شتاب زده و مبهم و اقتضایی شما کنند...
" زنبور درشت بی مروت راگوی
باری چوعسل نمی دهی نیش مزن"

آقای وزیر و مدیرکل محترم !
معلق شدن برنامه های فوق العاده آموزشی ، کنکور ، آزمون هایی که موجب پایش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان می شود که اتفاقا مطالبه اولیا بوده و موجب افزابش کیفیت مدارس دولتی می گردند ضربه مهلکی بر پیکر نحیف مدارس دولتی هست چراکه مدارس قدرتمند و خاص علیرغم فرمابشات و قدرت نمایی شما راسا یا با همکاری موسسات دیگر همچون گذشته به کار خود ادامه خواهند داد .
آقایان !
لطفا مدارس و اولیا را به حال خود بگذارید . مداخلات و تصمیمات خلق الساعه و متناقض و حاشیه ساز شما نه تنها دردی را دوا نمی کند بلکه بر پیچیدگی معضلات می افزاید .
در پایان شما را به صبوری ، تعقل ، تعمق و دوراندیشی دعوت کرده و خواهش می کنم با صدور چنین بخشنامه هایی ، موسسات کنکور محور و مدارس و مراکز خاص آموزشی را فربه تر ننمایید .
لطفا به فکر ارتقای سطح آموزشی مدارس دولتی و مورد اعتماد و رضایت مردم باشید .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
امروزه پیشرفت های علمی و تحولات زندگی بشر، موجب شده است که تقریباً همه ی انسان ها بخش زیادی از بهترین دوران عمر خود را به درس خواندن در مدارس بگذرانند. تحصیل و رسیدن به مدارج علمی که موجب تامین شغل مناسب می گردد فرآیندی طولانی مدت است. می دانیم که حداقل دوازه سال تلاش برای کسب مدرک دیپلم و حدود شانزده سال تلاش برای کسب مدرک لیسانس یا مهندسی لازم است. بنابرین توجه سیاستگذاران به این مسیر مهم که سرمایه های انسانی و مالی زیادی را صرف خود می نماید بسیار حائز اهمیت است.
یکی از مهمترین وقایع در آموزش و ارتقای رتبه ی علمی شرکت در آزمون ها و قبولی در آن ها هستند.
هر ساله تعداد بی شماری امتحان در مدارس به عمل می آید و دانش آموزان بسته به عملکرد خود در این امتحان ها به پایه ها و مقاطع علمی بالاتر ارتقا می یابند. یکی از مهمترین و سرنوشت سازترین آزمون های علمی در ایران کنکور سراسری دانشگاه ها است.
آزمونی که دانش آموزان در آن تعداد زیادی از کتب درسی چند سال آخر خود را در یک زمان محدود امتحان می دهند و در رقابتی کشوری برای به دست آوردن یک صندلی در یک دانشگاه تلاش می کنند. رتبه ها تعیین می کنندکه دانش آموز در کدام شهر، دانشگاه، رشته، و گرایش می تواند به تحصیل بپردازد. به عبارتی در آزمون کنکور رقابت سخت و حساسی را دانش آموزان در پیش روی خود دارند.
آنچه به عنوان مساله ی اصلی در این گفتار مورد بحث قرار گرفته است موضوع کنکور سراسری و دغدغه های آن در سال آینده (1398) است. کنکوری که در آن دانش آموزانی که به یکباره برای اولین بار از پایه پنجم به ششم ورود نمودند و اکنون درسال تحصیلی آینده اولین فارغ التحصیل های این نظام آموزشی هستند که به صورت اجباری و با روشی نادرست در اجرا، همزمان مواجه با آزمون نهایی و کنکور در یک مقطع زمانی حدود یک ماهه هستند و یکی از مهمترین دغدغه های فعلی والدین و دانش آموزان "ابهام در چگونگی و شرایط آزمون نهایی و کنکور سراسری 1398" است که البته اکنون محور بحث کنکور می باشد . زیرا اولین کنکور در نظام جدید تحصیلی است. دستورالعمل ها چه برای مجریان و چه برای دانش آموزان و معلمین اغلب نامشخص و پرابهام هستند و حتی اگر دستوالعملی یا روشی ارایه شده است امکان تغییر در آن وجود دارد.
بنابرین دانش آموزان پایه ی یازدهم قدم به سمت سرنوشت سازترین آزمون خود برمی دارند در حالی که نمی دانند دقیقاً این آزمون چگونه خواهد بود. نمونه سوالی وجود ندارد و معلوم نیست آن ها باید چگونه مطالعه نمایند. اینکه سوالات بیشتر به صورت نکته هستند یا مفهومی. هنوز محتوای آزمون و ضرایب دروس مشخص نشده است.
ابهام یکی از مولفه های مهمی است که موجب استرس و اضطراب می گردد. کودریاشووا و گولیوا (2017) در پژوهش خود نشان دادند که ابهام و استرس ناشی از آن در دراز مدت بر عملکرد سیستم عصبی تاثیر منفی دارد و کارآیی آن را کاهش می دهد. عدم اطمینان و ابهام نه تنها در زمینه ی سرنوشت ساز تحصیلی و شغلی که مهمترین مولفه برای نوجوانان است بلکه در سایر زمینه ها نیز موجب ایجاد استرس می گردد.

ابهام در زمینه ی شغلی نیز موجب ایجاد استرس هایی در افراد می گردد. به عنوان مثال وقتی یک پزشک در درمان خود دچار ابهام می گردد استرسی را تحمل می کند ( لانللو و همکاران، 2017). استرس خود موجب عوارضی می گردد که خود این عوارض قابل تامل است. آنتونی و همکاران (2017) در مطالعه ی خود نشان دادند که استرس بر تصمیم گیری تاثیر منفی دارد. آن ها این تاثیرات منفی را در مورد تصمیم گیریهای مرتبط با یادگیری، ریسک کردن، و ارزیابی نمودن مورد بررسی قرار دادند و معتقدند که این موضوع در شرایط سخت و پیچیده بیشتر تاثیر گذار است تا وقایع و موقعیت های ساده.
بنابراین به نظر می رسد این وضعیت در مورد کنکور سراسری که موقعیت و فرصتی حساس و سخت است بیشتر مصداق پیدا می کند و می توان انتظار استرسی زیاد را در دانش آموزان پیش بینی کرد.
مشاوران تحصیلی، خانواده، کنکور
مشاوران و مراکز آموزشی کنکوری نیز در هاله ای از ابهام منتظر اولین کنکور هستند تا بتوانند براساس آن برای کنکورهای بعدی برنامه هایی سازماندهی شده ارایه نمایند. زیرا منابع کنکور و شرایط آن مشخص نیست که مشاوران تحصیلی براساس آن برنامه ریزی ارایه کنند. بنابرین راهنمایان و مشاوران نیز نمی توانند برای دانش آموزی راهی را نشان دهند تا با قدمهایی راسخ به استقبال کنکور بروند. بنابرین در تمام توصیه ها به کنکورهای قبلی استناد می کنند ولی اینکه به چه میزان کنکور سال آینده مانند کنکورهای سال های قبل خواهد بود فعلاً معلوم نیست. این شرایط ممکن است فرصت هایی را به وجود بیاورد تا برخی افراد سود جو بخواهند با روش هایی نامطمئن و با هزینه هایی گزاف به دانش آموزان خدمات آموزشی کنکوری ارایه دهند. زیرا استرس و ابهام ها انگیزه ای برای دانش آموزان و خانواده ها می گردد تا برای رفع آن به موسسات آموزشی کنکوری مراجعه نمایند.
خانواده در چگونگی برخورد دانش آموزان با موضوع کنکور تاثیر مهمی دارد. خانواده هایی که بهترین ها را بدون هیچ کم و کاستی برای فرزندان خود طلب می کنند و انتظار عملکردی بدون هیچ نقص(کمالگرایی) را دارند می توانند آسیب زا واقع شوند.
کمال گرایی موضوعی است که می تواند تشدید کننده ی اضطراب و امتحان گردد. به عبارتی دیگر والدین و دانش آموزانی که انتظار دارند در آزمون
نتایجی بسیار عالی کسب نمایند بیشتر از سایرین دچار اضطراب آزمون می گردند(بشارت، 1383). کمالگرایی به معنی تمایل پایدار برای به دست آوردن معیارهای کامل و دست نیافتنی و تلاش برای تحقق آن ها است(برنز، 1980). در مورد امتحانات، کمالگرایی را می توان تلاش برای عملکردی خیلی دقیق و کسب بالاترین امتیاز و نداشتن هیچگونه اشتباه یا خطا دانست. و با توجه به نتایج پژوهش های متعدد در چنین شرایطی اضطراب امتحان دانش آموزان دختر بیش از اضطراب امتحان دانش آموزان پسر می باشد(بنسون، 1987؛ ساراسون، 1980؛ هج و مک کرمیک و الیون، 1997؛ به نقل از بشارت، 1383).
البته قابل ذکر است که انتظارات والدین استرس ها و فشارهایی را به دانش آموز اعمال می کند(حبیبی، 1394) و اگر این انتظارات متعادل باشند موجب موفقیت و پیشرفت تحصیلی می شود(تراستی، 2000) و اگر انتظارات بالاتر از توان دانش آموز باشد می تواند پیامدهای منفی در پی داشته باشد(شک، 1995؛ به نقل از حبیبی، 1394).
موضوع فشار برای موفقیت تحصیلی در اغلب جوامع وجود دارد ولی در کشورهای شرقی این موضوع شدت بیشتری دارد و با افزایش شدت رقابت این فشارها بیشتر می شود. با آنکه ممکن است این رقابت و فشارها در برخی ابعاد به عنوان محرک موجب مطالعه و تلاش بیشتر گردد ولی شدت زیاد استرس و تداوم طولانی مدت آن موجب می گردد سلامت روان دانش آموزان به خطر افتد(دان و همکاران، 2010؛ آنگ، هوان و برامان، 2007؛ تان و یتس، 2011) و بجای نتیجه ی مثبت تاثیرات منفی عاید گردد.
با توجه به شرایط نامشخص کنکور سال آینده که مشاوران مجبور هستند با احتیاط توصیه هایی را ارایه نمایند به نظرمی رسد خانواده های کمالگرا باید بیشتر احتیاط نمایند تا استرس هایی را که تحمل می کنند موجب آسیب به فرزندان و سرنوشت تحصیلی و شغلی آن ها نگردند و همانند سایر خانواده ها به صورت معقولانه ای رفتار نمایند.
استرس و اضطراب امتحان کنکور
کنکور و هر آزمونی استرس های خاص خود را دارد. ولی شرایط کنکور سال آتی با توجه به ویژگی این آزمون ممکن است استرس ها و اضطراب های بیشتری را موجب گردد و آموزش و پرورش شاهد میزان بالایی از اضطراب آزمون باشد. ماهیت مورد ارزیابی قرار گرفتن خود موجب احساس استرس و فشار روانی می گردد. حال آنکه اگر فرد ارزیابی شوند از توانمندی خود و یا اینکه آیا در ارزیابی نتیجه خوبی خواهد گرفت یا نه مطمئن نباشد فشار روانی بیشتری را تحمل خواهد کرد. ابهام داشتن در فرایند ارزیابی و شک داشتن در نتایج ارزیابی و عدم اطمینان در داشتن بهترین عملکرد موجب احساس ناراحتی، فشارهای عصبی می گردد که انرژی زیادی را از دانش آموز می گیرد که خود می تواند زمینه ساز افسردگی و اضطراب باشد(موسوی، حق شناس، علی شاهی، نجمی، 2008؛ دان و همکاران،2010).

اضطراب امتحان یکی از انواع اضطراب ها است که در زمان امتحان و ارزشیابی شدن اتفاق می افتد وریشه ی اصلی آن نداشتن اطمینان درباره ی عملکرد و نیز نتیجه ی حاصل از این موضوع است. یک نکته ی روشن در اضطراب امتحان، عدم توانایی دانش آموز در مقابله با این اضطراب است که این موضوع به نوبه ی خود کارآیی دانش آموز را کاهش می دهد و بر انگیزه و نگرش دانش آموز تاثیر منفی می گذارد(دادستان، 1997). اضطراب امتحان را نوعی اضطراب می دانند که به موضوع امتحان و نتیجه ی آن بستگی دارد و قبل از شروع امتحان و در هنگام آزمون دادن توسط دانش آموز تجربه می شود. اضطراب امتحان دارای آثار جسمانی، هیجانی و شناختی است(نیک منش و یاری، 1390). این اضطراب میزان توجه را کاهش می دهد و بر هیجان و یادگیری تاثیر منفی می گذارد(پرکان، 2004) و بر سلامت جسم و روان و همچنین عملکرد بهینه ی دانش آموز تاثیر مخرب دارد(چینی فروشان، نشاط دوست، عابدی، 1395؛ گاسادی، 2004؛ ساراسون، 1380؛ اسپلبرگر و واگ، 1995).
به نظر می رسد تمام شرایطی که در بالا ذکر شد اعم از شفاف نبودن کنکور آتی، عدم امکان برنامه ریزی دقیق، نگرش خانواده ها و دانش آموز به آینده ی تحصیلی و شغلی همه در راستای افزایش استرس ها و اضطراب امتحان هستند. با توجه به این که مسائل روان شناختی به هم مرتبط هستند این عوامل(ویژگی های کنکور آتی) هر کدام به نوبه ی خود می توانند چرخه ای از تخریب عملکرد را در دانش آموز ایجاد نمایند که آخرین نقطه ی ظهور آن اضطراب امتحان باشد که ممکن است به عنوان خاتمه دهنده ی موفقیت دانش آموز عمل نماید و تلاش های دانش آموز را در جلسه ی کنکور بی ثمر سازد.
اما در خاتمه دریک بحث و نتیجه گیری باید این طور عنوان نمود که ،
چشم انداز خانواده ها و اولیای مدارس برای دانش آموزان، تحصیل علم و رسیدن به شغل مناسب و جایگاه اجتماعی است که البته هدف خود دانش آموزان نیز همین موضوع می باشد. موفقیت دانش آموزان در عرصه های علمی و شغلی در اصل رشد جامعه در زمینه های علمی، صنعتی، فرهنگی و اقتصادی را سبب می شود. بنابرین توجه به این امر و هموار ساختن مسیر آن می تواند یکی از راه های اصلی کمک به شکوفایی جامعه باشد.
با توجه به شرایط فعلی کنکور سال بعد که در اصل دروازه ی ورود به مسیرهای کسب علم و رسیدن به شغل برای جوانان است به نظر می رسد این مسیر هنوز هموار و روشن نشده است و شرایط مخرب زمینه ساز استرس ها و اضطراب ها و نگرانی ها برای دانش آموزان و خانواده های و همچنین معلمان و اولیای مدارس همچنان با پابرجا هستند.
به نظر می رسد روشن ساختن هرچه سریع تر شرایط کنکور و دستورالعمل های آن اولین گام در هموار سازی این مسیر است. اگر روند کنکور و منابع و شرایط ان در دسترس دانش آموزان، خانواده ها، مربیان و مشاوران قرار گیرد با رفع ابهام و با برنامه ریزی منسجم دانش آموزان و خانواده ها با کمک معلمان و مشاوران خود برای این آزمون آماده می شوند. حتی اجرای آزمایشی کنکور توسط سازمان های خصوصی و به ویژه دولتی از جمله سازمان سنجش می تواند بسیاری از دغدغه های دانش آموزان و خانواده ها را مرتفع سازد.
ارایه نمونه سوالات کنکوری قبل از مواجهه ی دانش آموز با کنکور اصلی می تواند در کاهش استرس، برنامه ریزی، روش مطالعه برای آمادگی جهت آزمون کنکور بسیار کمک کننده باشد.
بنابرین ضروری است که مجریان آزمون کنکور به شرایط دانش آموزان نظام جدید و خانواده ها و اولیای مدارس توجه بیشتری داشته باشند و با اقدامات به موقع برای رفع دغدغه های آن ها رسالت ارزشمند خود را به خوبی به انجام برسانند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/

جلسه محاکمه غیرعلنی ناظم متخلف یک مدرسه غیرانتفاعی پسرانه در غرب تهران، روز گذشته در حالی در شعبه ۱۰۹۱ دادگاه ارشاد برگزار شد که متهم مدعی شد قصدش فقط شوخی با دانشآموزان بوده است.
این مرد جوان که از یک سال قبل بهعنوان ناظم در دبیرستان پسرانه غیر انتفاعی معین در غرب تهران مشغول به کار بود به اتهام اشاعه فحشا، وارد کردن سیگار و مشروب به داخل مدرسه و توزیع آن، نشان دادن فیلمهای غیر اخلاقی و ... بازداشت شده و مورد محاکمه قرار گرفته است.
در ابتدای این جلسه که با حضور سه تن از دانشآموزان و ۸ خانواده از شاکیها برگزار شد، متهم منکر اتهامات خود شد و گفت: من هیچکدام از اتهامات را قبول ندارم و تحت فشار روانی اتهامات را پذیرفتم. من فقط قصد شوخی با دانشآموزان را داشتم و هیچ گونه کار خلافی انجام ندادهام.
پس از آن قاضی از دانشآموزان حاضر در جلسه دادگاه خواست تا برخی از کارهای غیراخلاقی ناظم متخلف را شرح دهند و هر یک از آنها هم به تشریح ماجرا پرداختند.
در ادامه این جلسه، قاضی به صراحت به متهم گفت: طبق تحقیقات صورتگرفته، شما به هیچ عنوان تحت فشار روانی و شکنجه اعتراف نکردهاید و بر اساس مستندات موجود به جرایم خود اعتراف کردهاید و مستندات پرونده هم نشان میدهد که شما ۶ مورد تخلف داشتهاید. اشاعه فحشا، وارد کردن سیگار و مشروب به داخل مدرسه و توزیع آن و نشان دادن فیلمهای غیر اخلاقی از جمله موارد اتهامی شماست که در اعترافات خود آن را پذیرفتهاید.
پس از آن، متهم در مقابل مستندات پرونده سکوت کرد و پس از اظهار ندامت موارد اتهامی را پذیرفت و باز هم تأکید کرد که تنها قصدش برقراری روابط صمیمانه و شوخی با دانشآموزان بوده است.
در پایان این جلسه، قاضی اعلام کرد که رأی متهم پس از بررسی در چند روز آینده به خانوادههای دانشآموزان ابلاغ میشود.
با توجه به تکمیل شدن فرآیند تحقیقات در این پرونده در دادگاه روز گذشته، ۳ دانشآموز و ۸ نفر از والدین دانشآموزان حضور داشتند. ضمن اینکه طبق آخرین اخبار هیچکدام از شاکیهای این پرونده شکایت خود را پس نگرفتهاند و در انتظار رأی دادگاه در خصوص ناظم مدرسه و همچنین مؤسسان مدرسه غیرانتفاعی هستند.
گروه رسانه/
در پی درج مطلبی در صدای معلم با عنوان :
" آیا بهتر نیست وزارت آموزش و پرورش طوری سیاست گذاری و برنامه ریزی کند که در آینده دوباره شاهد " معین " های دیگری نباشیم ؟
اقدام پرسش برانگیز وزارت آموزش و پرورش در نشست مسئولان ادارات مشاوره سراسر کشور ! " ( این جا ) ؛ وزارت آموزش و پرورش جوابیه ای برای این رسانه ارسال کرده است .
ضمن تشکر و قدردانی از پاسخ گویی مسئولان عین جوابیه به شرح زیر است
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ دوشنبه چهارم تیرماه به دعوت « انجمن اسلامی معلمان ایران » نشست بررسی تخصصی « سند تحول بنیادین » با موضوع " مضامین تحولی در سند تحول " و با حضور فرهنگیان برگزار شد .
در این نشست " دکتر محمود مهرمحمدی " از مجریان و تدوینکنندگان اصلی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و رئیس سابق دانشگاه فرهنگیان ضمن ارائه دیدگاه های خود به پرسش های حاضران پاسخ داد.
« صدای معلم » بخش آخر این نشست را به صورت مشروح در اختیار مخاطبان محترم قرار می دهد .

خیلی از معلمان ما " معلم " نمی شوند و هیچ اشکالی هم ندارد .
این حلقه های متفاوت در همدیگر وصل است و این یک نظام کلان مدیریت در آموزش و پرورش می شود که البته هیچ نسبتی با کاری که الان می کنیم ندارد .
این جا یک رقابت بی رحمانه برای ماندن در صحنه " تربیت " شکل می گیرد . هم مدرسه و هم معلم .
و در سایه این رقابت است که عاملان اصلی و بازیگران اصلی که خود والدین هستند و در واقع ذی نفعان اصلی والدین و دانش آموزان هستند حق " انتخاب " پیدا می کنند و می توانند انتخاب های بهتری انجام دهند و می توانند بهترین فرصت های رشد و تعالی را برای فرزندان خودشان فراهم کنند .
به عبارت دیگر ؛ مدارس در این نظام و سیستم باید نان شایستگی های تربیتی خودشان را بخورند .
مدارس را از این سیستم تنفس مصنوعی که همین سرانه ای که به آن ها می رسانیم و بودجه دولتی به آن ها می دهیم باید از این سیستم تنفس مصنوعی قطع شوند . من از عملکرد خودم در دانشگاه فرهنگیان دفاع می کنم
مدرسه باید بتواند روی پای خودش بایستد .
همه سیستم ها باید قطع شوند . اگر توانست روی پای خودش بایستد معلوم است که شایستگی دارد و این شایستگی ها به او امکان حیات می دهد و اگر هم شایستگی ندارد تعطیل می شود .
مدارسی که شایستگی ندارند از چرخه " تربیت " کنار گذاشته می شوند .
این ها نکاتی بود که در عرض این سال ها ذهنم درگیر و مشغول آن بود و با شما در میان می گذارم و شما هم این ها را مورد عنایت و نقد خود قرار می دهید .
صدای معلم :
سوال اول :
آقای دکتر مهرمحمدی اول صحبت هایشان اشاره کردند که ما این را نگفتیم. (تعلیم و تربیت) .
پس این را چه کسی گفته است ؟
این الگوی تربیت که در سند آمده است چه کسی آن را به جامعه نهایی و عرضه کرده است؟
سوال دوم :
سند ملی آموزش که آقای مرتضی حاجی وزیر اسبق آموزش و پرورش به آن اشاره می کنند چه نسبتی و یا قرابتی با این سند تحول بنیادین دارد؟
شما به مورد آزادی عمل مدارس اشاره کردید و منحصرا آزادی عمل مدارس را در انتخاب معلم معرفی کردید.
به نظر شما این می تواند مکفی رابطه بین دموکراسی و مدرسه در یک نظام الگوی موفق آموزشی در مدرسه باشد ؛ آیا این کفایت می کند؟
شما الگوی مدرسه فرهاد را دارید در نظام آموزشی قبل از انقلاب که با آن چیزی که شما می فرمایید من فکر می کنم که خیلی قرابتی ندارد در صورتی که این نظام الگوی موفقی در نظام آموزشی ایران بوده است .
چرا شما اشاره ای به این مسئله نمی کنید یا مسئولین ما خیلی دوست ندارند وارد این مباحث بشوند ؟
سوال آخر :
شما اشاره کردید به این که ما در بحث آزادی معلم که خیلی از معلمان ما معلم نیستند و....
شما چهار سال رئیس موسسه ای بودید که معلم اجباری یا رسمی برای نظام آموزش و پرورش تربیت می کرد . آیا طبق نظریه شما مدارس در این نظام آموزشی می توانند یا می توانستند از این برون دادهای اجباری که شما رئیسش بودید اجتناب کنند و از آن استنکاف بکنند ؟
آیا این آزادی عمل را داشتند و یا شما اشاره کردید ؟
و اگر این طور بوده چرا شما اساسا ریاست یک موسسه معلم اجباری را قبول کردید ؟
آیا این تعارض و یا تناقض نیست؟

مهرمحمدی :
نظام تعلیم و تربیت رسمی یگانه و دوگانه که گفتم ما آن را در" تربیت " منحل کردیم .
در سیستمی که ما الان داریم و دارد اجرا می شود معلمش هم باید همین طوری تربیت شود وقتی توجه کردم دیدم خود صفحات را که باز می کنید فلسفه تربیت در جمهوری اسلامی ایران یعنی عنوان و محتوا با همدیگر جور در نمی آید و در ادامه آمده فلسفه تربیت رسمی و عمومی در جمهوری اسلامی ایران.
همان گونه که عرض کردیم که در عنوان آمده است.
شما گفته اید که چه کسی اینها را تصویب کرده و چرا. مشخص و معلوم است چه کسی تصویب کرده است .
ما گروه پژوهشی بودیم. به عنوان یک مجموعه پژوهشی به ما سفارش داده شده بود که مطالعات را انجام بدهیم و بر اساس مطالعات پیشنهاد بدهیم مثلا برای بیست سال بعد آموزش و پرورش در راستای سال 1404 که چه اتفاقی باید بیفتد .
همیشه عرض کرده ام که ما جزو سیاست گذاران نبودیم ؛ من مرجع سیاست گذار نبودم .
من یک پژوهشگر بودم و کار را مدیریت کردم . مدیریت علمی و پژوهشی کار ما بوده و همیشه در همه جای دنیا این سفارشات که داده می شود نهایتا به جایی می رود و بحث می شود آن جایی که مرجع تصمیم گیری است.
اگر آن سیستم متمرکز را به هم ریختیم و یک سیستم دیگری جایگزین آن کردیم بحث تامین منابع انسانی آن به گونه دیگری می شود در واقع کار ما کمک به تصمیم سازی بود.
شورای عالی آموزش و پرورش در این مورد خاص و شورای عالی انقلاب فرهنگی.
من به عنوان پژوهشگر از این مقدار برش ها و یا تقطیع ها و... که نسبت به پیشنهاد ما در ابعاد مختلف اتفاق افتاد خرسند نیستم و فکر می کنم اعتماد به آن تیم علمی و پژوهشی اقتضایش این مقدار دستکاری پیشنهادهای آن ها نیست .
دستکاری حق شان است ، حق مراجع تصمیم گیرنده است اما من فکر می کنم این میزان و مقدارش قابل توجیه نیست.
من جاهایی عرض کردم 60 تا 70 درصد پیشنهادات ما مورد توجه قرار نگرفت و در پرانتزی در خلال عرایضم گفتم علت اصلی آن چه بود .
ما گفتیم سازمان نظام معلمی راه بیفتد .
واقعا حاضر نیستند به سازمان نظام معلمی تن بدهند و یک جورهایی آن را " مساله زا " می بینند .
ما هم هر چقدر تلاش می کردیم توضیح بدهیم شما این را تصویب کنید لازم نیست فردا آن را اجرا کنید .
یک برنامه 20 ساله است .حالا آقای وزیر شما این را برای وزیر بعدی بگذارید . بگذارید تصویب بشود اما نمی شد .
همان آقای وزیر می گفت اگر من را تصویب کنم از همان جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی که بیرون بروم اگر خبرنگاری یقه مرا گرفت من چه بگویم ؟
به همین راحتی من که نمی توانم توجیه کنم و نمی توانم توضیح دهم .
پس اصلا حذفش کنید !
دلایل مختلفی وجود داشت ...
صدای معلم :
آقای مهرمحمدی
یعنی شما در این پروسه فقط نقش یک " پیمانکار " را ایفا می کردید ؟
مهرمحمدی :
ما در واقع تولید پیش نویس را انجام دادیم .
صدای معلم :
شما چه بخواهید و چه نخواهید نقش یک " پیمانکار آموزشی " را در این جا ایفا کردید .
آیا شما نمی توانستید متن کامل آن پیش نویس را که خودتان می گویید برای اطلاع همه منتشر کنید ؟
مهرمحمدی :
به انحاء مختلف داریم منعکس می کنیم . همین که می گویم 60 تا 70 درصد ریزش اتفاق افتاد ...
در ( وبلاگ ) " صدای سند " مفصل در مورد آن نوشته ام .
هنوز هم سوابق آن هست .
من دریغ نکردم که این مطالب را با جامعه در میان بگذلرم .
خیلی صریح هم گفته ام .
این اولین بار نیست که شما دارید این مطلب را از من می شنوید .
در مورد سوال دوم سند ملی آموزش همان سند تحول است .
در زمان آقای حاجی این کار شروع شد و با مصوبه سال 83 هیات دولت مبنی بر آن که یک چنین کاری برای آموزش و پرورش اتفاق بیفتد و این که زیر نظر " شورای عالی آموزش و پرورش " این سند تدوین شود .
ابلاغی را آقای خاتمی به من دادند و این که مسئولیت کار بر عهده بنده باشد .
این که چرا اسمش عوض شد خیلی چیز مهمی نیست .
در مورد سوال سوم ؛ من نگفتم آزادی عمل در مورد معلم است .
برنامه درسی که می خواهد در مدرسه اجرا شود و آن عاملیتی که به مدرسه در مورد فرصت های یادگیری که به دانش آموزان می دهیم و اجرای آن برنامه 3 وجهی که بخش نیمه تجویزی و غیرتجویزی دارد در کنار بخش تجویزی پس این ها چه هستند ؟
در بحث مدیریت کلان لازم بود در مورد معلم و استخدام معلم را مطرح کنیم و این را به عنوان یکی از حلقه های استدلالی خودم و منطق خودم توضیح دادم که مدرسه جایی باشد که در سایه رقابت ، حیات و مماتش برایش تعیین تکلیف شود ؛ این مدرسه را نمی شود منع کرد از این که در مورد مهم ترین رکن تعیین کیفیت که " معلم " است دست بسته باشد .
این تناقض دارد .
این مدرسه اگر می خواهد رقابت کند یکی از مهم تریم مزیت های رقابتی اش معلم اش است . کادراش است .
البته برنامه ها هم هست . آن برنامه ها هم باید به دست معلم اجرا شود .
صدای معلم :
شما فرمودید مدرسه به عنوان یک " واحد " نمی تواند سیاست گذار آموزشی باشد ....

مهرمحمدی :
واقعا حاضر نیستند به سازمان نظام معلمی تن بدهند و یک جورهایی آن را " مساله زا " می بینند سیاست گذار نمی تواند باشد .
بعد شما گفتید اگر این طوری است پس چرا شما 4 سال رئیس دانشگاه فرهنگیان بودید و معلم تربیت می کردید ؟
این که ما می گویید چرا آن جا بیخودی نماندید .
نباید زودتر فلنگ را می بستید و می رفتید ....
دانشگاه فرهنگیان از نظر سیستم پذیرش دانشجو معلم ذیل قانون متعهدین به خدمت که این ها از همان ابتدا می آیند و استخدام آموزش و پرورش بشوند .
در این مورد همیشه حرف زدم و مخالفت کرده ام و گفته ام که این طور نباید باشد .
این اما کفایت نمی کند .
اگر قرار باشد این سیستم اعمال شود نقطه آغاز اعمال این مدیریت کلان متفاوت و رقابت محور تربیت معلم نیست !
اول این تصمیم باید جایی گرفته شود .
این منظومه تصمیمات هم به دنبال آن گرفته شود .
در سیستمی که ما الان داریم و دارد اجرا می شود معلمش هم باید همین طوری تربیت شود .
سیستم متمرکز لاجرم باید در برنامه ریزی های خودش روی تدارک و یا تربیت نیروی انسانی به حد کفایت و مورد نیاز حساب کند .
در قبالش باید پاسخ گو باشد .
اگر آن سیستم متمرکز را به هم ریختیم و یک سیستم دیگری جایگزین آن کردیم بحث تامین منابع انسانی آن به گونه دیگری می شود .
تربیت معلم اش هم جور دیگری می شود .
سیستم استخدامش هم طور دیگری می شود و...
صدای معلم :
آیا شما نمی دانستید که این سیستم متمرکز است ؟ مدارس در این نظام و سیستم باید نان شایستگی های تربیتی خودشان را بخورند
مهرمحمدی :
من که خودم نمی توانم اراده کنم و سیستم متمرکز را به هم بریزم .
این مجموعه بحث هایی که عرض کردم در سند تحول است و از جمله اقتضائاتش این است که سیستم متمرکز نداشته باشیم و...
اما تا این سیستم متمرکز است حتما تربیت معلم متمرکز هم باید برایش اتفاق بیفتد .
یک موقعی این اراده باید شکل بگیرد و اگر این اراده شکل گرفت و این سیستم مدیریت کلان را به سمتی که من عرض کردم ببریم قطعا تربیت معلم آن چیزی که الان هست نخواهد بود و چیز دیگری می شود .
این که من چرا در دانشگاه فرهنگیان ادامه خدمت دادم و بارها از من سوال شده است ...
من از عملکرد خودم در دانشگاه فرهنگیان دفاع می کنم و مجال بحث اش در این جا نیست .
ماندم که یک کارهایی بکنم و خیلی از کارهایی که می خواستم کردم .
پایان گزارش/
ویرایش و پیاده سازی : زهرا قاسم پوردیزجی