سالهای سال است ، به بهانه های غیر منطقی ، معلم را علیرغم شعارها و تعارفات کلیشه ای ، از کمترین مزیت اجتماعی محروم ساخته اند . لازم به بیان نیست ، که در زمینه ها ی حقوق ، اضافه کارها و بیمه های درمانی ، مزایای پایان خدمت ، مسکن ، تسهیلات در مقایسه با دیگر شاغلین چه تبعیض هایی وجود دارد . نیازی به گفتن ندارد ، مدارس از چه بودجه سرانه ای برخوردارند و مدیران چگونه باید این هزینه ها را تامین نمایند و توقع تامین این هزینه ها از طریق والدین دانش آموزان ، چه تضعیف و تحقیری به بار می آورد و هزاران مورد دیگر که جامعه معلمان با آن دست به گریبان است .
مقایسه معلمان با دیگر کشورها هم برای همگان روشن است . با پراکندگی ، گله و گزارش ، با سر در گریبان بردن ، و کنج عافیت گزیدن ، امید هیچ معجزه ای نیست ، هیچ دستی از غیب برای گشودن قفل های ناگشوده ما دراز نمی شود .
برای محافظت از خودمان ،برای احقاق حقوق حقه امان ،برای جایگزینی نظم به جای نابه سامانی ،برای جایگزینی ضابطه و قانون به جای رابطه ، با سازمان یافتگی ، سرودی هماهنگ بسرائیم ، گفت و شنودی ایجاد کنیم ، آنچه را که «هست » و آنچه که « باید باشد» را از هم جدا کنیم ، به یاری مغزها ودست هایمان، به چاره جویی پویا ، واضح ، منسجم بر پایه هایی استوار برای حل مشکلات دست یابیم .
مشکلات ما محصول قوانین و قرار دادهای اجتماعی است که ساخته دست بشرند ، برای اصلاح و بهبود وتغییر و سامان بخشیدن به آنها به کوششی صادقانه و فداکارانه و سازمان یافته ،مسالمت آمیز و قانونی نیازمندیم .
این همه ممکن نمی شود جز با هم فکری و همیاری و همراهی شما همکار گرامی .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مرحوم مطهری گفته بود: روحانیت شیعی چون از دست عوام، پول می گیرد؛ دنباله رو عوام و عوامزده است. و روحانیت سنّی چون از دست دولت و اوقاف ، پول می گیرد ؛ دهان، بسته و گوش به فرمان و تسلیم آن است. و نهایتا قدرت و جرأت ابراز وجود مستقل، و استقلال فکری، و انتقاد راستین و ریشه ای ندارد.
آن استاد شهید، آنگاه، پیشنهادی برای "اصلاح نحوه ی امرار معیشت روحانیان" داده بود :
« ایجاد صندوق مرکزی » او البته در عین اینکه عدم ارتزاق از راه "دین" [بخوانید "قدرت"] را ارجح و اولی دانسته ؛ اما آن را غیرعملی شمرده ...*
حقیقت، این است که پول از دست هرکسی بگیری ؛ حُرّیت و استقلال خود را در برابر او از دست خواهی داد و رفته رفته حتا کار به جایی می کشد که به میل دل او عمل خواهی کرد -خواه دولت باشد خواه رعیّت- .
باری، در منظومه ی گفتار پیشین، به جای"صنف روحانیت"، "صنف معلمان و فرهنگیان" را اگر بگذاریم؛ یکی از اصلی ترین مشکلات و معضلات نهاد آموزش و پرورش ، رخ می نماید.
"عدم استقلال اقتصادی نهاد و نظام آموزش و پرورش ، و عدم استغنای معیشتی یک یک معلمان" ، از دولت/حاکمیت/قدرت سیاسی ، مساوی ست با عدم اعتلا و اعزاز شأن و منزلت معلمان و فرهنگیان
در آموزش و پرورش، چرا و چگونه است که خود معلمان، با اینکه اساس کارشان مبتنی بر علم آموزی و عالم پروری ست؛ هرچه از سنوات خدمتشان بیشتر می گذرد؛ کمتر رغبت و همت برای تحصیل علوم و تحقیق معارف و تتبع در آثار و مطالعه ی کُتب ...به خرج می دهند؟!
فرهنگیان ، به جهت سختگیری های آغازین پذیرش هسته ی گزینش و حراست سازمان مذکور ،
اغلب "محجوب ، خجالتی، ترسو ، واداده ، کنش،پذیر ، مطیع، و مُنفعل در مناسبات اداری اند" و این به همان میزان که نقطه ی قوت و اقتدار مسئولین بلندمرتبه ی سازمان به حساب بیاید؛ همان قدر ، هم نشان ضعف شخصی و شغلی، و نقص صنفی معلمان است. . .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
به شمایل دیگری درآمدن در جامعه امروز ما مختص دخترانی که قصد ورزشگاه کردهاند نیست. اینکه شاعران و نویسندگان ما غالبا مستعارنویس بودهاند، اینکه « زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد» یا « همرنگ جماعت شو» جزو امثله ماست. اینکه زندگی غالب ما در چارچوب خانه، چیزی متفاوت از زندگی بیرون ماست و ماهیت فکرمان وقتی یواش فکر میکنیم متفاوت از زمانی که بلند حرف میزنیم.
اینها همه جلوههای زیست چندلایه در جامعهای است که یا جسارت « خود بودن» در نهاد آدمیان آن نیست یا هزینه « خود بودن» چنان بالاست، که هرکس، به نفی هویت فکری یا حتا جنسیتی خود رو میآورد. این شرایط، مختص آن جامعهگرایی مفرطی است که انسجام اجتماعی را نه در جهت بهرهمندی از تفاوتها و در خدمت خیر جمعی که در یکدست و یکشکل کردن میبیند.
« دیگری شدن» و « خود نبودن» در چنین جامعهای، الزامی مهندسی شده است و تمام سازوکارها برای آن تعبیه شدهاند.
خود نبودن، موجب پاداش و خودبودن، حالتی مجرمانه مییابد. در چنین فضایی ، گاه، حتا قانونگذار ناخودآگاه و گاه عامدانه، میکوشد با غیرقانونی کردنِ رفتار هنجار و روزمره به رفتار ناهنجار و غیرقانونی، به عدد آنان که به صرافت « خود نبودن» میافتند، بیافزاید.
در جامعهای که زیستها، دوگانهاست. منشاء دروغ و تدلیس، بیش از آنکه به ذات آدمیان مربوط باشد، ضرورتی برای ادامه حیات است و توصیههای اخلاقی یا دینی در ذهن مردم، مفاهیمی انتزاعی و به دور از واقعیتهای الزامآور زندگی به نظر میرسند.
پیشبینی و برنامهریزی در چنین جامعهی پرنقاب و مبهمی، غیرممکن است. اعتماد، فرو میریزد و ساختارهای زبانی به مقتضای این گونه از زیستن، چندلایه و کنایهآمیز است.
در چنین جوامعی استعاره و ایهام و شعر بیش از صراحت و نثر به کار میآیند و «معنا» چیزی است که فهم آن، مستلزم گذشتن از موانع سخت و گاه غیرقابل امور است.
تمام اهتمام قدرت در جوامع چندگانه زیست، تلاش برای امحای آنانی است که میخواهند، خودشان باشند و نوک پیکان اخلاق رسمی به سوی کسانی است که از « خودنبودن» گریختهاند.
جامعه دوگانه زیست جامعه رو به انحطاط است مگر « خودبودن» به تدریج تبدیل به رفتار عادی و روزمره آدمیان شود. چنین امری تنها به اراده شهروندان محدود نمیشود، ساختار نیز به ضرورت، باید چنین تحولی را کمهزینه کند، نه فقط برای بقای جامعه که حتا برای تداوم عقلانی خود.
کانال سهند ایرانمهر
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ شنبه هشتم اردیبهشت ماه نشست خبری « اسفندیار چهاربند » رئیس مرکز برنامه ریزی منابع انسانی و فن آوری اطلاعات و قائم مقام وزیر آموزش و پرورش در ستاد مرکزی بزرگداشت مقام معلم با حضور خبرنگاران برگزار شد .
در ابتدای این نشست چهاربند مطالب تفصیلی و مهمی را در مورد چالش های تامین نیروی انسانی در آموزش و پرورش و نیز سایر مسائل مربوطه را مطرح کرد .
« صدای معلم » پرسش هایی را از ایشان مطرح کرد.
در این بخش پرسش و پاسخ صدای معلم با رئیس مرکز برنامه ریزی منابع انسانی و فن آوری اطلاعات و قائم مقام وزیر آموزش و پرورش در ستاد مرکزی بزرگداشت مقام معلم را می خوانید .
در بخش های بعدی مشروح سخنان ایشان در مورد چالش تامین نیروی انسانی در وزارت آموزش و پرورش را مطالعه خواهید کرد .
«- خانم اجازه! میخوام یه رازی بهتون بگم. رازدارم میشید؟ آخه دوست ندارم همکلاسیهام بدونن.
- بگو عزیزم.
- خانم اجازه! مامان من دو سال پیش از بابا طلاق گرفت و رفت. بعد از اون من و بابا باهم زندگی میکنیم. وقتی مامانم رفت، من هشت سالم بود و حالا 10 سالمه. بابا گفته امروز قراره یه پرستار بیاد خونمون که هم من دیگه تنها نباشم و هم به درس و مشقم برسه؛ آخه خانم! از وقتی مامانم رفته، کسی نیست منو توی خونه برای درسها کمک کنه و دلگرمی بده. تازه من بیشتر روز رو تو خونه تنهام. بعضی وقتها خیلی میترسم.
- از مامان هیچ خبری نداری؟
- چرا خانم. مامانم بهم زنگ میزنه. همین دو روز پیش زنگ و گفت میخواد بیاد منو برای همیشه ببره پیش خودش، اما من دوست ندارم برم. مامانم اگه منو دوست داشت، نمیرفت و من تنها نمیشدم.
- خب عزیزم، من که از موضوع اطلاع دقیق ندارم، ولی شاید مامان مجبور شده که بره. خانوادههای منسجم فرزندانی شاد و موفق دارند و اغلب کودکانی که رفتارهای پرتنش از خود نشان میدهند و معمولا نمیتوانند با کسی دوستی موثر داشته باشند، در خانواده دچار مشکلات عدیده هستند
- خانم اجازه! وقتی پدر و مادرم باهم کنار من بودن، من خیلی احساس خوبی داشتم. حتی توی درسها هیچ مشکلی نداشتم، ولی از وقتی مادرم از پیش ما رفت، من دیگه هیچوقت خوشحال نشدم. حتی حالا که مامان میگه میخواد منو با خودش ببره، بازم خوشحال نیستم، چون اون وقت هم بابا نمیخواد باشه.
- غصه نخور عزیزم! مطمئن باش مامان و بابا هر دو شما رو خیلی دوست دارن. شاید مجبور شدن که از هم جدا بشن.
- خانم اجازه! امروز که قراره برای اولینبار پرستار بیاد برام، خیلی استرس دارم. به نظرتون اون میتونه برای جبران افت تحصیلی، منو کمک کنه؟
- استرس برای چی؟ آروم باش. مطمئنا بابا خانم خوبی رو برای پرستاری شما انتخاب کرده. البته که ایشون میتونه به پیشرفت تحصیلی شما کمک کنه، اما اصل موضوع تلاش خودت هست و اینکه آروم باشی و به روزهای خوبی که در انتظارت هست فکر کنی و استرس و غصه رو از خودت دور کنی، اون وقت میبینی که هیچ مشکلی توی درسها هم نخواهی داشت...»
آنچه خواندید بخشی از یک گفتوگوی کوتاه دانشآموز دختر 10 ساله با معلم خود است که در یک درد دل برای معلم خود، دغدغهها، استرسها و تاثیر همه اینها بر روی وضعیت تحصیلیاش را بیان میکند.
متاسفانه در اثر روند افزایشی آمار طلاق در کشور، تعداد فرزندان آسیبدیده از این پدیده نامیمون اجتماعی نیز افزایش یافته و آثار آن در میان دانشآموزان مدارس، هم از نظر تحصیلی و هم رفتاری و عاطفی نمود روشنی دارد.
خانواده بستر اجتماعی شدن فرزندان است
روانشناسان آثار طلاق والدین را بر روی فرزندان، دارای گستره وسیع میدانند. از آنجا که هر انسانی قسمت اعظم زندگی خود را در خانواده سپری میکند، این نهاد کوچک، اولین گروه خویشاوندی او محسوب میشود. یک کودک در بستر این کانون منسجم، از نظر جسمی و فکری رشد مییابد، اخلاق و حیات او شکل میگیرد و در یک کلام مقدمات اجتماعی شدن در او فراهم میشود.
حال زمانی را در نظر بگیرید که کودکی از کانون خانواده بیبهره باشد، یا از شرایط خانوادگی مناسب و پشتیبانی و حمایت عاطفی والدین خود برخوردار نباشد و نیازهای روحی و روانیاش تامین نشود. از آنجا که پاسخ گرفتن به نیازها از سوی والدین لازمه زندگی یک کودک و موفقیت تحصیلی اوست، در این شرایط او بهدنبال ارضای احتیاجات خود دچار بیتوجهی به تحصیل یا ترک آن میشود.
در این خصوص ن.گ که معلم پایه چهارم است، اظهار میکند: «وقتی در کلاس درس دانشآموزانی را میبینم که از نظر درسی یا رفتاری وضعیت مناسبی ندارند، سعی میکنم از طریق ارتباطگیری با والدین مشکل دانشآموز را حل کنم. اما بارها این موضوع را تجربه کردهام اکثر کودکانی که دچار افت تحصیلی هستند و همینطور با محیط اطراف و همسالان خود سازگاری ندارند، عمدتا از دردی پنهان رنج میبرند، اما آن را زیر لبخندهای کودکانهشان پنهان میکنند. این مشکل که معمولا کودکان آنرا از همه پنهان میکنند، طلاق عاطفی یا فیزیکی والدین است.
طی سالها تدریس برای کودکان این شهر، به من ثابت شده است که خانوادههای منسجم فرزندانی شاد و موفق دارند و اغلب کودکانی که رفتارهای پرتنش از خود نشان میدهند و معمولا نمیتوانند با کسی دوستی موثر داشته باشند، در خانواده دچار مشکلات عدیده هستند.»
پرخاشگری و اضطراب؛ ارمغان طلاق برای فرزندان
روانشناسان معتقدند که طلاق والدین تاثیرات مهمی در ابعاد مختلف زندگی فرزندان میگذارد و آنها را دچار تنشهایی میکند که میتواند مسیر آینده و زندگیشان را تغییر دهد. ترس از طردشدگي و تنها ماندن، احساس گناه، غم و اندوه، افسردگي، بهوجود آمدن زمينههاي اضطراب، پرخاشگري و از کوره دررفتن از جمله آثار طلاق بر روی فرزندان است که در افرد مختلف متناسب با جنسیت و شخصیت، بروز پیدا میکند؛ آثار دهشتناکی که فقط یکی از آنها کافیست تا یک کودک یا نوجوان از تحصیل بازماند و در تنظیم روابط خود با افراد و محیط پیرامون دچار مشکل شود.
با توجه به آثار زیانبار طلاق بر روی فرزندان، توصیه مشاوران خانواده و نیز روانشناسان این است که زوجین در سالهای اولیه زندگی مشترک، برای فرزنددار شدن تعجیل نکنند؛ چراکه فرزندآوری مسئولیت سنگینی را برای والدین ایجاد میکند و اگر به هر دلیلی زندگی به طلاق منجر شود، نخستين قربانيان آن، فرزنداني خواهند بود که از نفاق و تفرقه زوجين به جاي ماندهاند.
روزنامه مردم نو
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
سلام
جناب رئیس جمهور
آن وقت ها که شاغل بودم هر سال مدیران مدارس به دستور مافوق هاشان و آنها هم به دستور مافوق ترهاشان و مافوق ترها هم به فرمان مافوق ترتر هاشان بامبولی سرمان در می آوردند ،یکی از این بامبول ها ارائه پیشنهاد بود .
آن وقت ها من پیشنهادی ندادم اما الان برای شما بزرگوار پیشنهادی دارم :
آقای روحانی آموزش و پرورش را منحل کنید !
چون اصلا کارایی ندارد ، ورودی اش یک بچه ی هفت ساله ی بی غل و غش است و خروجی اش دور از جانتان رئیس جمهور و نمایندگان مجلس و وزرا ووکلا و دلال ها و رانت خوران و....
نگران خالی شدن مدارس هم نباشید !
آنها را هم بدهید به آقازاده ها و اعوان و انصارشان که عادت به آپارتمان نشینی آن هم از نوع قوطی کبریتش ندارند...
جان جانانی می گفت بچه ها ۴ساعت در مدرسه اند و ۲۰ ساعت در محیط خانواده ؛ این گناه آموزش و پرورش نیست که بچه ها چنین و چنانند ...
گفتم جان ِمن خانواده های آن ها هم دست پخت آموزش و پرورش اند !
آقای روحانی معلمین ما که حقوقی نمی گیرند که بگویم از جهت مالی دست تان باز می شود اما ایاب و ذهاب بچه ها و مخارج مدرسه و کاغذ و کتابشان که نباشد غنیمت است . اصلا شاید هوا تمیز تر شود !
حقوق معلمان را هم بدهید پول تو جیبی آقا زادک ها ! «منظورم آقازاده های زیر پنج سال است»
۴ تا کانال تلویزیونی به ریاست فک و فامیل هاتان هم دایر کنید ،بچه ها بنشینند چفتش ،یک ژن خوب را هم بگذارید همه ی مواددرسی را تدریس کند .
اقای روحانی !
من که بازنشست شدم این پیشنهاد اگر هم بار مالی داشته باشد قطعا شامل حال من نمی شود .
اما فدای سرتان...من یک کلاس فوق برنامه ادبیات هم برای نمایندگان تان می گذارم که تلفظ شان درست شود و «لوور »را لولر و لووِور و لول تلفظ نفرمایند .
می دانید بزرگوار با انحلال آموزش و پرورش از ادا واصول های روز معلم و بنرهای خشک و خالی و «معلمی عشقققق است » هم راحت می شوید .
وقتی معلمی نباشد روز معلم معنا ندارد.
ادارات آموزش و پرورش را هم پارکینگ یا مرغداری یا گلخانه کنید یا بدهید به آنهایی که ویلای چنین و چنان ندارند و از دیدن ویلاهای بزرگان دچار افسردگی شده اند!
عرض دیگری ندارم چون یک معلم بازنشسته ام و نمی توانم عرضی داشته باشم .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
پرتو روی تو ای شمع جگر سوز مدام
در دل آینه تابد ببرد لکّه دام
دل رم کرده من تابش انوار طلب
می کند تجربه سازد که شود پخته نه خام
ای قلم عزت تو گم شده در جامعه ولی
نظر صاحب دوران تو ببین هست پیام
علم آموز تو شد پیر خردمند که گفت
در ره علم ببین رونق ایام به کام
خجل آن کس که در علم به رویش نگشود
یا که در علم شد و خواند ببرد از خود نام
عقل ها می نگرم پوچ که در مدرک علم
ضعف روح است چه گویم هیجان گشته نه رام
گر هدایت نکنی دوست ولی را گویم
در رهت جان چه و ایمان نکند فهم همام
*****************************************
علم را می نگرم گشته اسیر من و تو
حلم را می نگرم هست سعیر من و تو
نور را می نگرم تابش انوار مدام
در دلم جای شود کیست سفیر من و تو
شمع را می نگرم واله و خندان گوید
گل عزیز است به سجاده صفیر من و تو
روز را می نگرم آهوی وحشی همه شب
همره لاله شود دشت امیر من و تو
دوست را می نگرم در ره خورشید فغان
ناله ها سر بدهد ناله شهیر من و تو
زهد را می نگرم ساکن کوی ملکوت
شده ، ای یار چه گویی که مسیر من و تو
به سوی دوست هدایت کند ای مالک دهر
که ولی عاشق روح است نصیر من و تو
****************************************
دیوانه ات دیوانه شد کُنج خراب خانه شد
ای عاشقا آتش ببین نزدیک آن پروانه شد
خود را نگر بیگانه شو از خود در آ در خانه شو
بینی حقایق را چسان با عاشقان همخانه شو
در این جهان ، بینی نشان عاشق شوی چون مهوشان
ماهی نمی دانم قمر همخانه شد خُم خانه شد
زلفت ببینم مُشک بوی رویت نبینم سرخ روی
ای عاشق مسکین من خال لبت دُردانه شد
قدت ببینم سرو شد زلفت چو سنبل نازنین
خواهم عصای دست من ای نازنین شکرانه شد
مضراب را ای نازنین بر سینه ام کش تا ببین
سوزش چو دریای یقین یونس صفت فرزانه شد
صالح شدم در بندگی یوسف شدم در زندگی
عیسی و موسی را ببین صحرای دل کاشانه شد
آری ولی بینی مرا در بندگی صدق و وفا
خدمتگزار اُمتم عشق عاشقی افسانه شد
******************************************
میلاد اختر تابناک هدایت و امامت ، امیدِ دل شکستگان ، عدالت گستر جهان ، امام زمان "عج" و نیمه شعبان مبارک .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید