به نام خدای معلم
از دیرباز و در تمام جنگ ها ، سربازان و دلاوران برای حمله و از پای درآوردن کامل و سریع دشمن ، به نقاط حیاتی او حمله می کردند.
در عصر شمشیر و نیزه سه نقطه همیشه مورد حمله مستقیم قرار می گرفت : مغز، قلب و دیگری گلو
مغز: فرماندهی کل بدن را عهده دار است اما به دلیل وجود جمجمه از آن محافظت می شود و کار را سخت می نماید.
قلب : همه میدانیم که قلب مرکز پمپاژ خون به سراسر بدن می باشد و در صورت صدمه به آن سریعا شخص از پا در خواهد آمد و یکی از نقاط حیاتی بدن است.
در جلوی قلب ، قفسه سینه مانند سپر عمل کرده و محافظت مختصری از آن نموده و کار را برای مهاجم کمی سخت می نماید.همچنین چون قلب دیده نمی شود بنابراین احتمال اشتباه را زیاد می کند.
اما :
گلو: نه تنها محل عبور یکی از رگ های اصلی قلب بلکه محل عبور عصب یعنی گذرگاه فرمان های مغز به بدن و بسیاری از عوامل حیاتی دیگر است و کاملا در دید قرار دارد.
با توجه به اینکه گلو بسیار نرم و قابل دسترسی و بدون محافظ می باشد،می توان به راحتی به آن ضربه زد و بهترین جا برای حمله به شمار می رود.
در هر جامعه ای ، مردم همان بدن و اصل جامعه بوده ، مغز و قلب نیز مدیریت کل کشور و بدنه دولت می باشند.
اما گلوگاه یک جامعه که تمامی عوامل حیاتی جامعه از آن عبور می کنند کجاست؟
بدون شک تمام اجزا و اعضای یک جامعه در یک چیز مشترک هستند .
همه در مقطعی از عمر خود در آموزش و پرورش (مدارس) تعلیم دیده اند و پس از آن وارد جامعه شده ، می شوند و خواهند شد.
رهبر، ریاست جمهور، قاضی، وکیل، پلیس، روحانی، کارمند، کارگر، کاسب و ... همه و همه از آموزش و پرورش عبور کرده و خواهند کرد.
مدارس مانند فیلتری هستند که آب از آن عبور می کند و در صورت وجود هر گونه آلودگی در آن ،تمام آب آلوده خواهد شد.
عملکرد آموزش و پرورش مستقیم به کل جامعه بازخواهد گشت.
اگر در جامعه فساد عمومی مشاهده کردیم و پلیس ، کارمند ، قاضی و ... فاسد داشتیم، مطمئنا باید به آن فیلتر و گلوگاه مراجعه کرده و عوامل آلوده کننده را بیابیم.
اگر مملکتی دشمن داشته باشد، مطمئنا آن دشمن به گلوگاه حمله خواهد نمود.
پس باید بسیار به این گلوگاه اهمیت داد و از آن به طرق مختلف محافظت نمود.
در آستانه روز معلم سال 1397 یعنی چهلمین سال برپایی جمهوری اسلامی بر آن شدیم که کمی گلوگاه امروز کشور را توصیف نماییم.
امروز بیش از نیمی از معلمان کشور از درد دندان رنج می برند و از درمان و مرمت دندانهای خود عاجزند زیرا درآمد آنان فقط به خرید یک بسته قرص ایبوپروفن یا مفنامیک اسید جهت تسکین موقت دردهایشان می رسد.
امروز درآمد اکثریت معلمان کشور زیر خط فقر بوده و برای تامین عوامل حیاتی زندگی و پرداخت قبوض مختلف خود دارای دغدغه هستند.
امروز اکثریت معلمان کشور، خود را با شغل دوم و حتی سوم مشغول ساخته تا دست پیش نامحرمان دراز نکرده و آبروی این جایگاه حفظ شود.
امروز اکثریت معلمان کشور از خرید کتاب عاجزند و وای بر کشوری که معلمان آن از کتاب دور شوند.
امروز اکثریت معلمان کشور عصبی و خسته به کلاس درس پا می گذارند .
و امروز ....
آیا یک معلم خسته ،کاسب، عصبی ،دورشده از علم روز و ... می تواند فیلتر مناسبی برای عبور کودکان زلال ما باشد؟
اگر این یک حمله مستقیم توسط دشمنان این کشور به گلوگاه جامعه نیست پس مشکلات محسوس و گسترده جامعه از چیست؟
بدون شک ؛
امروز اگر جامعه ای خسته و افسرده داریم ، حاصل خستگی و افسردگی معلمان ماست.
امروز اگر جامعه ای عصبی و خشن داریم ، حاصل عصبیت فکر معلمان ماست.
امروز اگر جامعه ای بی سواد و بخصوص قشر دانشگاهی بی سوادی و در کل عدم علاقه مندی به کسب علم مشاهده می شود حاصل دور شدن معلمان از کتاب و علوم روز دنیاست.
و امروز اگر این همه درد در جامعه دیده می شود برخواسته از همان درد دندانهای پوسیده معلمان ماست.
معلم احتیاج به روز گرامیداشت ، کادوهای یک روزه و دلسوزی های کورکورانه ندارد.
معلم یک جایگاه و یک گلوگاه حساس بوده و جامعه احتیاج به مراقبت و محافظت دائم و پایدار از او را دارد.
اگر می خواهیم جامعه ای پاک و درست کردار داشته باشیم باید نوع نگاه خود را به مدارس عوض کرده و مقام و جایگاه معلمان را هرچه سریعتر دریابیم.
این نه درد دل من معلم است که هشداری برای کل جامعه می باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/ عضو هیأت رئیسه کمیسیون اجتماعی مجلس از حضور بطحایی وزیر آموزش و پرورش در صحن مجلس و پاسخگویی به سئوالات وی در جلسه علنی خبر داد.
گروه اخبار/
سید محمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش در سخنان پیش از خطبه های نماز جمعه تهران ضمن گرامی داشت یاد و خاطره امام خمینی(ره)، شهیدان دفاع مقدس، شهیدان رجایی و باهنر، شهید مطهری، 5 هزار شهید معلم و 36 هزار شهید دانشآموز اظهار داشت: معلمان دلسوز و زحمتکش در کمال اخلاق و عشق به تعلیم و تربیت، چراغ آموزش و پرورش را می افروزند و در دورترین نقاط کشور که حتی برخی مواقع هیچ اداره دولتی فعالیت ندارد، پرچم جمهوری اسلامی ایران بر فراز مدرسه استوار است.
وی ادامه داد: 940 هزار معلم در جای جای میهن اسلامی به بیش از 13 میلیون دانش آموز در بیش از 106 هزار مدرسه آموزش می دهند و دانش آموزان را از جهل و تاریکی به نور و روشنایی رهنمون می سازند و خوب زیستن را به دانش آموزان آموزش می دهند.
بطحایی اضافه کرد: معلمان سخت کوش و فداکار علی رغم کمبود امکانات و برخی مشکلات اقتصادی به پرورش نسل مومن، دانا، کارآفرین و دارای مهارت می پردازند.
وی با بیان اینکه سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در دستور کار این وزارتخانه قرار دارد، گفت: ما در تلاش هستیم تا با استعانت از الطاف الهی و همکاری فرهنگیان، این سند را به اجرا در آوریم.
وزیر آموزش و پرورش به رویکرد مدرسه محوری اشاره کرد و ادامه داد: یکی از رویکردهای برگرفته از سند تحول بنیادین، مدرسه محوری و کاهش تمرکز در نظام آموزش و پرورش است.
وی افزود: بر اساس سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، کانون اصلی تعلیم و تربیت مدرسه است و تمام سیاستگذاری ها و برنامه ریزی ها در مدرسه که مرکز اصلی تعلیم و تربیت نظام آموزش و پرورش است، محقق می شود؛ از این رو هر آنچه که در آموزش و پرورش انتظار داریم باید از طریق مدرسه محقق شود.
بطحایی با بیان اینکه تشکیلات اداری و سازمانی برای سیاستگذاری و نظارت است، گفت: در طول سال های متمادی رسمیت نظام اداری بیشتر شده است، به طوری که بخش عمده از تصمیمات خارج از مدرسه است.
وی افزود: رویکرد سپردن اختیارات به مدارس، امکان شکوفایی استعدادها و خلاقیت های منطقه ای و محلی را فراهم می کند؛ به عبارت دیگر سیاست های کلی به مدارس ابلاغ می شود ولی طراحی و نحوه اجرا به عهده مدارس است.
وزیر آموزش و پرورش تصریح کرد: در این مسیر از صدور بخشنامه های متعدد خودداری می کنیم و مدیران مدارس صرفا مجری تلقی نمی شوند؛ بلکه کانون اصلی فعالیت، مدرسه است.
وی با بیان اینکه متناسب با سند تحول، اهتمام جدی به بسط و توسعه عدالت آموزشی به عنوان رسالت آموزش و پرورش داریم، اظهار داشت: دستیابی برابر دانش آموزان به آموزش صرف نظر از اینکه کجا زندگی می کنند، یکی از رسالت های نظام تعلیم و تربیت است.
بطحایی بر توسعه مهارت ها، اولویت بخشی به فعالیت های تربیتی و تربیت اسلامی و تلاش برای تکریم حقیقی و واقعی منزلت معلمان به عنوان مهمترین رکن تحول تأکید کرد.
وی همچنین به شعار سال که حمایت از کالای ایرانی نام دارد، اشاره کرد و گفت: از دو منظر مأموریت آموزش و پرورش سنگین است.
وزیر آموزش و پرورش تصریح کرد: آموزش و پرورش حتما به موفقیت خواهد رسید و بر مشکلات عدیده آن که به طور مزمن داشته، فائق خواهد آمد به شرط آنکه آموزه های دینی را مدنظر قرار دهد. ضمن اینکه از همراهی مردم و همدلی آنها بهره مند باشد.
وی تصریح کرد: آموزش و پرورش ما حتما خواهد توانست به قله های پیشرفت و توسعه یافتگی دست یابد به شرط آنکه همه نهادهایی که دل برای کشور می سوزانند را در کنار خود داشته باشد. ( خبرگزاری فارس )
انتهای پیام/
دوازدهم اردیبهشت و تقارن آن را با ميلاد امام عصر (عج) تبریک گفته و سربلندی و دیروز همکاران زحمت کش و فراموش شده ام را از پروردگار خواهانم.
دیرگاهی است که معلمان کشور، چشم امیدی به بهبود وضعيت مشکلات و معضلات حوزه آموزش در آموزش و پرورش ندارند و سرخورده از تصميمات سیاسی و حزبی متوليان، به گوشه ای خزیده اند تا روزی شاید برسد که برحسب اتفاق رخدادی تازه واقع شده و لااقل برخی از مشکلات این رها شدگان را مرهمی باشد حتی کوتاه مدت.
شنيدن خبر لغو امتحان ورودی سمپاد در مقطع ابتدایی به متوسطه اول، چند صباحی است که آرامشی نسبی را به خانواده های این دانش آموزان برگردانده است و ما معلمان را به تغییرات مثبت در آینده امیدوار کرده، هرچند شوربختانه افرادی بدون هیچ تخصصی و حتی خارج از حوزه آموزش و پرورش، در صدد بازگشت این آزمون هستند و دست از تخریب وزیر آموزش و پرورش برنخواهند داشت.
شاید بزرگترين نکته مثبت بعد از رای اعتماد به آقای بطحایی، همین جسارت در حذف آزمون ورودی بوده باشد، از آن جهت که مافیای کلاسهای کنکور و کتابهای بازاری، با تمام توان در مقابل این تصميم خواهند ایستاد.
لازم است بدانیم که گردش مالی کلاسهای کنکور در کشور، از بودجه آموزش و پرورش بیشتر است، پس به سادگي از این درآمد بادآورده نخواهند گذشت.
در مورد تغییرات در وزارتخانه و استفاده از نیروهای میانسال(نه جوان) به جای نیروهای مسن و حتی سالخورده، جای خوشحالی دارد و دفاع از وزیر آموزش و پرورش در این خصوص پسندیده است.
در فارس اما داستان کمی متفاوت است، با معرفی جناب احمدی به عنوان سرپرست اداره کل آموزش و پرورش استان فارس، موجی از شادی و امید در میان فرهنگیان ایجاد شد به گونه ای که برخی این اتفاق را با روز کارآمدن دولت اصلاحات مقایسه کردند.
شاید کمی دور از انصاف باشد که بدون درنظر گرفتن دوران قبلی مدیرکلی جناب آذری، وی را به قضاوت بنشینیم ؛ ایشان در سالهای اخیر به دليل ورود به مسائل اقتصادی شخصی، تمام کارنامه موفق خود درجلسه دوره قبل را به باد انتقاد داد تا جایی که حتی برخی آن دوره را دوره ماست برای برداشت امروز می خوانند.
حال که شرایط در حال گذار از دوره بسيار تاسف بار آموزش و پرورش استان فارس به سمت بهبودی مهیا شده است و نمايندگانی فهیم و موقعيت شناس نیز به حمایت از جناب احمدی برای مدیرکلی اعلام آمادگي کرده اند، با عنایت به پیشینه روشن و پاک سرپرست فعلی، امیدواریم تا جناب بطحایی با تدبیر عالمانه نسبت به تایید مدیرکلی آقای احمدی، موج امید ایجاد شده در بین همکاران استان فارس را مهر تایید زده و موجبات خروج از شرایط بحران را در آموزش و پرورش استان فارس را فراهم نمايند.
باورمان این نیست که آقای احمدی می توانند تمام مشکلات را حل کنند اما امید داریم تا با استفاده از شرایط موجود لااقل بخشی از مشکلات را حل کنیم هرچند بخش کوچکی از آن را.
در نهایت ذکر این موضوع نیز مفید خواهد بود که بدانیم این انتخاب شاید آخرين تیر ترکش دولت برای بازگشت اعتماد از دست رفته دولت تدبیر و امید در بین همکاران فرهنگی در استان فارس باشد چرا که در این سالها به شدت این دیوار بی اعتمادی بلند و غيرقابل نفوذ شده است.
امید داریم به تدبیر دولت مردانی چون جناب بطحایی، شاید با انتخاب جناب احمدی به مدیر کلی آموزش و پرورش استان فارس، بخشی از سوتفاهمات فی مابين ما و وزیر حل و فصل شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
" در بستر بحران های تشکیل یافته بر محیط اجتماعی غرب ضرورتا جامعه و اتمسفر حاکم بر جامعه که می تواند یک دولت شهر و یا حکومت شهر باشد با بحران های درون سیستمی رو به رو شده است . در غرب مدنیت محصول و برون داد تفکرات دگراندیش و نقاد بوده است .
اندیشه وزران سیاسی به نام امروز که ارائه دهندگان نظام مردم سالار در چهارچوب نهادهای مدنی در عرصه نظام ملی و بین المللی عرض اندام می نمایند بر عمارتی سخت بنیان تکیه زده که پایه های آن بر گوشت و استخوان های انسان های آزاد اندیش استوار است .
زمانی در خود غرب نوآوری که یکی از ممیزات اصلی مدنیت امروزی می باشد در مسیر تکفیر و گناه قرار داشته است . اما صاحبان اندیشه و اراده سیاسی از پا ننشستند و خطرات موجود را به جان خریدند تا این که دره های انتقام پرور را به دره های انتقاد پرور تبدیل نمودند . ( 1 )
* هیچ کس توجهی نکرد و بسیار سرسری از آن رد شد و چیزی از آن ها ندیدیم .انگار نه انگار روز معلمی وجود داشته و این جا جایی است که پر معلم است . هنوز امسال معلوم نیست که چه خواهد شد . همه معلمان به این روز روی خوشی نشان می دهند ولی مسئول و مسئولان به آن توجهی نکردند .
( دانش آموز )
*در مورد چند سالی که روز معلم بود و در مدرسه می گذشت باید گفت که هیچ یک از معلم به آن اهمیت نمی دادند و می توان گفت که امروز روزی بود که فقط در روز معلم صحبتی در مورد معلمان شد و خبری از جشن و این جور چیزا نبود و همین هم ممکن است ، چون معلم ها نظر خودشان را دارند و شاید برایشان خوشایند نباشد .
( دانش آموز )
* یکی از قشرهای زحمت کش جامعه معلمان هستند . روز معلم برای آن هاست . سپاسگزاری کار سختی نیست . تشکر انگیزه می دهد . از جنبه دانش آموزی ، نمره های آنان هدیه ای برای معلم است و شاید توان برآورده کردن خواسته معلمان از دانش آموزان به عنوان هدیه نباشد .
اما مدرسه متفاوت است و به نظر من برنامه ای در این روز برای معلمان از طرف مدرسه ترتیب داده نشده است و این بسیار تاسف بار است . برای مثال اگر این روز را به معلمان اختصاص می دادند . مسابقه ای ورزشی بین معلمان برگزار می شد بسیار جالب می شد و معلمان هم استراحتی می کردند . اما معلمان هم تدبیری برای این روز ندارند و بی تفاوت اند اما دلیلش معلوم نیست ! شاید کمبود !
( دانش آموز )
*روز معلم که در کشور ما دوازدهم اردیبهشت ماه است ما در سال های ابتدایی شعری را که توسط مدرسه به ما داده می شد را همان جا سر صف تمرین می کردیم و می خواندیم . در سال های بعد کم کم کم رنگ تر شد تا این که در سال های دوره اول متوسطه فقط در حد یک مراسم که سر صف با یک سخنرانی کوتاه نیم ساعت و بیست دقیقه ای انجام می شد و تمام و بیشتر بچه ها در کلاس جشن می گرفتن و بعدش معلم درس می داد . در این سال ها معلم ها بیشتر به درس دادن اهمیت می دادند تا جشن و احساسات بچه ها البته بعضی بچه ها بی جنبه بازی در می آوردند و موجب لودگی می شوند .
( دانش آموز ) ( 2 )
« روز معلم » هر سال به صور کلیشه ای و البته کم رنگ تر از قبل برگزار می شود و به نظر می رسد از فلسفه این روز به شدت در حال فاصله گرفتن است . حال با این اوضاع و تفاسیر و احترامی که خودمان به خرج می دهیم انتظار " معجزه " و گشوده شدن " درهای نامریی گشایش " داریم ؟
روزنامه ها و رسانه ها را که ورق می زنی با این که این روز مختص معلمان است معلم در صفحه اول جایی ندارد .
برخی روزنامه ها و رسانه ها در صفحه های بعدی برخی مشکلات و مطالبات آنان را منعکس می کنند هر چند در این گزارش ها حرف های تازه ای نمی بینیم و اکثر آن ها هم تکراری شده و حالت روزمره پیدا کرده است .
صدا و سیما هم که از بودجه عمومی ازتزاق می کند و ظاهرا " رسانه ملی " نامیده می شود برنامه خاصی برای این مناسبت و حتی جایگاه آموزش و پرورش و معلمان ندارد جز آن که در موردی مانند " منطقه 7 تهران " دوربین و خبرنگارش را روانه مدارس می کند و در حالتی " پوپولیستی " و " یک سویه " نگران تعطیلی بیش از حد مدارس است چرا که امسال از دید این آقایان و تصمیم گیرندگان مدارس زیاد تعطیل شده اند اما کسی نمی پرسد چرا مدارس تعطیل شده اند و چه کسی باید مسئول و پاسخ گو باشد .
البته این گزارش به خاطر این که فرزند دلبند آقای « امیر حسین ذوالفقاری » ، خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما » در یک مدرسه ابتدایی در منطقه 7 تهران درس می خواند تهیه می شود و چه بسا مدارسی هستند که در طویله ها و زیر سقف ها و ستون های لرزان تشکیل می شوند ؛ مدارسی در کرمانشاه وبه علت وقوع " زلزله " تغییری در وضعیت آن ها حاصل نشده است و... و کسی خبری از آن ها نمی گیرد .
نکته جالب و البته تاسف برانگیز در این کلیپ آن است که با وجود رضایت معلمان از این حرکت مدیر آموزش و پرورش اما زمانی که گزارشگر صدا و سیما از معلمانی که در دفتر نشسسته اند می پرسد :
اگر خارج از این ساعت این برنامه را می گذاشتند بهتر نبود ؟
یکی از معلمان در پاسخ می گوید این برنامه ریزی اداره است .
و یا معلم دیگری در پاسخ می گوید :
وقتی بخشنامه آمده است که تعطیل است ، مدیریت هم تصمیم گرفته است تعطیل کند و اگر بخشنامه نمی آمد مطمئنا این کار نمی شد ...
انگار مقام مافوق این معلم آن گزارشگر صدا و سیما است و آن معلم که کلی ترسیده است منقطع و با حالتی دستپاچه پاسخ می دهد .
یکی از این معلمان حتی به گزارشگر دلسوز صدا و سیما نمی گوید و یا نمی پرسد که چرا کارگران در " روز کارگر " تعطیل هستند و یا چرا قبل از انقلاب معلمان در " روز معلم " تعطیل بودند ؟
این ها معلمانی هستند که قرار است به دانش آموزان درس پرسشگری و مطالبه گری و تفکر انتقادی را آموزش دهند ....
البته این گزارشگر که در مقام " کارشناس آموزش و پرورش " هم ظاهر می شود و بعید به نظر می رسد از فضای مدرسه و ذهنیت معلمان اطلاع کافی داشته باشد می گوید که بهتر است این گونه مراسم در داخل مدرسه و با حضور خود دانش آموزان برگزار شود .
در شبکه های اجتماعی هم معلمان حرف تازه ای برای گفتن ندارند شاید به این خاطر است که فراموش کرده اند اساسا که هستند و برای چه معلم شده اند .
« مهدوی " می نویسد :
" ای کاش روز معلم حذف می شد ؟
کاش روز معلم حذف می شد و در قالب برگه های گلاسه رنگارنگ تقدیر زبانی نبود.تا هندوانه های تمجید روی دستان چرب زبانان در اخبار رسانه ها باد کند.....
تا به جای شعاری کردن مقام وشخصیت معلم ، معلم داری را از کشورهای دیگر یاد بگیرند.... آیا این معلمان نمی دانند که آموزش و پرورش و مسائل آن و مطالبات معلمان و بازنشستگان و... واقعا مورد توجه اکثریت قریب به اتفاق رسانه ها نیست ؟
تا بدانند معلم خود کلمات را خلق و می آفریند و نیازی برای بازی های کودکانه دیگران با کلمات برای خود نمی بیند....
معلم روزش را آن روزی می داند که احترامش در اوج ، زندگیش استوار و علمش را بی هیچ دغدغه ای عرضه کند...
معلم خود می تواند تشخیص دهد روز او کی خواهد بود.
روزی که با پتک سنگین عدالت دیوار تبعیض و فقر را ویران کند وقانون مساوات و عدالت را جایگزین آن کند.
روز معلم بر معلمین گروه مبارک . "
علمان برای " بودن " باید " باشند " و در مقام " مرجع " که البته مقدماتش از قبل فراهم شده است با جامعه سخن بگویند
حال پرسش من از این معلمان که البته در گزارش ها و مشاهدات دانش آموزان نیز ملموس است این است که اگر فرضا روز معلم از تقویم " حذف " شود چقدر از مشکلات معلمان حل خواهد شد ؟
نکته مهم آن است تا چیزی در صدر اخبار و تیتر نخست رسانه ها و افکار عمومی نباشد در جامعه ما کسی به آن توجهی نمی کند .
انزوا طلبی تعداد قابل توجهی از معلمان و پیشنهاد حذف این روز که حتی توسط برخی معلمان بازنشسته هم مطرح می شود در پی طرح کدام فرضیه و یا گزاره برای در اولویت قرار دادن آموزش و پرورش و چالش های آن خواهد بود ؟
وقتی خود معلمان که یکی از اضلاع اصلی تعلیم و تربیت را تشکیل می دهند عامدا و آگاهانه نقشی برای خود و مناسبت شان قائل نیستند و اصطلاحا " خود زنی " می کنند از دیگران چه انتظاری دارند ؟
" جو زدگی " و " قهر کردن " که از ویژگی های مهم جامعه کهنسال و سنتی ما از نظر تاریخی است در معلمان هم رخنه کرده است و آنان را در وضعیت " الینه " و یا " از خود بیگانگی " قرار می دهد .
نتیجه طبیعی این امر افزایش " بار منفی " در عملکرد و بازده سیستم خواهد بود و این در حالی است که معلمان باید در موقعیت های مختلف خود را در حالت " مثبت " به جامعه و افکار عمومی با فرمول " مطالبه گری " درست و " پرسشگری " مستمر و کارشناسی ابراز کنند .
وقتی کسی برای خودش و حرفه اش ارزش قائل نباشد آیا انتظار دارد که دیگران او را تحویل بگیرند ؟
از قدیم گفته اند :
"شرف المکان بالمکین "
فقدان سواد رسانه ای در گروه مرجع جامعه !
پای صحبت معلمان که می نشینی می گویند که این سیاست مداران و مدیران و... را ما تربیت کرده ایم اما چگونه است که این پرورش یافتگان در مکاتب معلمان این گونه نسبت به مربیان و معلمان خود بی توجه و بی تفاوت می شوند و از پرداخت حقوق قانونی آنان سر باز می زنند ؟
در گروه های زیادی این مطلب به چشم می خورد :
" به یک خبرنگار توانمند نیاز داریم معلم اگر می خواهد در جامعه " دیده " شود و دیگران به توجه کنند چاره اش فحش دادن و ناسزاگویی نسبت به دیگران نیست
*بسیاری از اوقات شاهدیم که یک مسئول یا یک نماینده مجلس خبری را در مورد افزایش حقوق بازنشستگان بیان میکند و برخی از رسانهها برای جذب مخاطب بیشتر، فورا آن را با عنوان "خبر خوش برای بازنشستگان" منتشر می کنند.
*این گونه گزارش ها بزرگترین ضربه را بر بازنشستگان وارد می کند.
*بزرگ نمایی اخبار بی ارزش در حد خود، یک نوع دروغ پردازی به شمار می آید.
رسانه ای هم که " مستقل " باشد با موانع متعدد و زیادی رو به روست و معلمان در این رسانه ها بیشتر " حالت طلبکار " را دارند و چون این رسانه ها به لحاظ مالی و نیروی انسانی حرفه ای و آموزش دیده فقیر هستند خیلی جدی گرفته نمی شوند *ما به خبرنگاری نیاز داریم که از دولت سوال کند که چرا قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب سال ۸۶ تاکنون در مورد بازنشستگان درست اجرا نشده است؟
*ما به خبرنگاری نیاز داریم که از نمایندگان سوال کند که چرا بر حسن اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری که مصوب خودتان است نظارت نمی کنید؟
*ما به خبرنگاری نیاز داریم که وقتی یک مسئول بازنشستگی در مورد افزایش حقوق بازنشستگان اعداد و ارقام و درصد را بیان می کند، درک صحیحی از آن داشته باشد و به همین سادگی از کنار آن نگذرد.
*خبرنگار محترم!
در روش پلکانی فقط درصد افزایش حقوق بیشتر است نه خود حقوق.
افزایش درصد بیشتر ضرورتاً به معنای افزایش حقوق بیشتر نیست. آیا این دوستان معلم نمی دانند که ضعیف ترین و بی تجربه ترین خبرنگاران در حوزه " آموزش و پرورش " کار می کنند و حتی در نشست های رسانه ای وزارت آموزش و پرورش که اختصاصی این حوزه است اکثر پرسش ها کلیشه ای و سطحی است و کم تر خبرنگاری پیدا می شود که جدی باشد و سوال جدی بپرسد ؟
کسی که حقوقش یک میلیون تومان است با افزایش ۲۰ درصدی فقط ۲۰۰ هزار تومان به حقوقش اضافه می شود.
در حالی که حقوق ۵ میلیونی با افزایش ۱۰ درصدی ۵۰۰ هزار تومان اضافه دریافتی خواهد داشت.
*ما مخالف افزایش ۱۰ درصدی حقوق دیگران نیستیم اما افزایش ۲۰ درصدی حقوق حداقل بگیران هیچ تاثیری در از بین بردن فاصله طبقاتی ندارد و فقط جنبه تبلیغاتی دارد.
کمپین حمایت از بازنشستگان "
این مطلب که در گروهای زیادی به اشتراگ گذاشته شده است مشخص نیست که چه کسی را مورد خطاب قرار می دهد ؟
آیا این معلمان نمی دانند که آموزش و پرورش و مسائل آن و مطالبات معلمان و بازنشستگان و... واقعا مورد توجه اکثریت قریب به اتفاق رسانه ها نیست ؟
آیا این همکاران محترم اطلاع ندارند که برای رسانه ها و خبرگزاری ها و روزنامه ها و... موضوعاتی مانند " سیاست " و " اقتصاد " و " ورزش " در درجه اول اولویت و اهمیت قرار دارند ؟
آیا این دوستان معلم نمی دانند که ضعیف ترین و بی تجربه ترین خبرنگاران در حوزه " آموزش و پرورش " کار می کنند و حتی در نشست های رسانه ای وزارت آموزش و پرورش که اختصاصی این حوزه است اکثر پرسش ها کلیشه ای و سطحی است و کم تر خبرنگاری پیدا می شود که جدی باشد و سوال جدی بپرسد ؟
در این نشست ها اکثریت خبرنگاران را رسانه های دولتی و یا شبه دولتی تشکیل می دهند و تقریبا جای رسانه های مستقل خالی است .
آیا معلمان عزیز نمی دانند که در نشست های خبری مسئولان دیگر رسانه های مرتبط با معلمان حضور ندارند و البته مسئولان محترم هم ضرورتی برای این کار نمی بینند ؟
رسانه ای هم که " مستقل " باشد با موانع متعدد و زیادی رو به روست و معلمان در این رسانه ها بیشتر " حالت طلبکار " را دارند و چون این رسانه ها به لحاظ مالی و نیروی انسانی حرفه ای و آموزش دیده فقیر هستند خیلی جدی گرفته نمی شوند .
واقعا مخاطب این دوستان بازنشتسته وشاغل کیست و از چه کسی طلبکار هستند ؟
در مطلب دیگری چنین می خوانیم :
" بازنشسته گرامی : یا فقر وتبعیض را تا آخر عمر بپذیر ، یا استاد تغییر در زندگی باش ، نه قربانی آن
بر بازنشستگان در کشور ایکس چه گذشت
من در کشور ایکس زندگی میکنم...
و پیامی روشن دارم از برای تاریخ نگاران کشور ایکس.
قلمت بشکند تاریخ !
اگر ننویسی از ابداع و افزایش خلقالساعه انواع عوارض و حقوق دولتی و حکومتی توسط کوچک دولتمردان چنبره زده بر قوای مملکت.
قلمت بشکند تاریخ !
اگر ننویسی که در سایه چاپلوسان، متملقان و طغیانگران ؛ مقامات و مسئولان کشور از ریز و درشت برای چپاول و خیانت چگونه از لباس خدمت و عشق به دین و کشور هم تعریف و تمجید میکنند.
قلمت بشکند تاریخ !
اگر ننویسی چگونه توجیه و تعمیق جایگزین پاسخگویی و مسئولیت حاکمان گردیده.
اگر ننویسی که مبلغین ریاضت و عبادت گمنام دیروز، و صاحب منصبان پر شهره و آوازه امروز، از پس ماشینهای ضد گلوله میلیاردی بر مردم رونمایی میکنند و پس افتادههایشان از انباشت مال حرام، پورشه و مازاراتی میلیاردی میخرند و به ریش مردم میخندند.
جمع کثیری از بازنشستگان کشوری "
در آموزش و پرورش به جای آن شاهد افزایش " قلم ها " باشیم و قلم های حرفه ای تربیت کنیم و خبرنگاران و اصحاب رسانه ای باشیم که گزارش های حرفه ای و تاثیرگذار تهیه کنند می خواهیم که آن ها هم ننویسند و آرزوی شکسته شدن قلم شان داریم .
عادت داریم همیشه متن های احساسی بنویسیم و زمین و زمان را محکوم کنیم بدون آن که بخواهیم ذره ای در مورد مسائل و چالش های آموزش و پرورش بیندیشیم و نگاه " کارشناسی " داشته باشیم .
این گونه ادبیات نگارش که البته پس زمینه ای قوی در بین معلمان دارد نشان از نوعی موضع خصمانه و البته قهر کودکانه نسبت به بی توجهی جامعه نسبت به نقش آنان دارد .
حال با این لحن پرسش و موضع طلبکارانه چه کسی حاضر است که برای آنان و از خواسته هایشان بنویسد ؟
در حوزه اقتصاد و سیاست و ورزش و... رسانه ها و افرادی قابل توجه داریم که قلم توانایی دارند و چه بسا یک گزارش آن ها وضعیت را کاملا تغییر می دهد اما چرا در جامعه ای که ادعا می کند این افراد ماهر و توان مند زیر دست آنان تربیت شده اند این چنین و از موضع " ضعف " و " درماندگی " ظاهر می شود و از آنان می خواهد برای آنان و خواسته ها و مطالبات شان بنویسند ؟
بی توجهی معلمان نسبت به خود و حرفه فقط در حوزه " نوشتن " خلاصه و محدود نمی شود .
در جامعه بزرگ و گسترده معلمان هم این بی توجهی را به کرات می بینیم .
معاون پرورشی و تربیتی یک مدرسه برای انواع مناسبت ها بنر می زند و صحبت می کند اما خیلی کم مدرسه ای پیدا می شود که برای " روز معلم " حتی یک بنر ساده نصب کند و یا قدری از معلم و آموزش و پرورش و تاریخچه اش البته بدون سبک های کلیشه ای و سخنرانی بگوید ؟
وزارت آموزش و پرورش تا پیش از اعتراض مدیر صدای معلم در نشست رسانه ای ( این جا ) در بی توجهی نسبت به " روز معلم " حتی یک " بنر ساده " در سر در وزارتخانه اش نصب نمی کند .
اداره کل آموزش و پرورش تهران در مدخل ووردی اش بنری کوچک در گوشه ای نصب می کند .
اداره آموزش و پرورش منطقه 9 تهران با " مدیریت جدید " آن قدر منتظر می شود تا شهرداری برایش یک بنر بزند ...
مدارس هم از همه این ها بدتر !
حال با این اوضاع و تفاسیر و احترامی که خودمان به خرج می دهیم انتظار " معجزه " و گشوده شدن " درهای نامریی گشایش " داریم ؟
معلم اگر می خواهد در جامعه " دیده " شود و دیگران به توجه کنند چاره اش فحش دادن و ناسزاگویی نسبت به دیگران نیست .
بیان فداکاری ها و ایثارگری ها بخش کوچکی از معلمان هم تا مقطع و دوره ای تاثیرگذار است و البته زود فراموش می شود .
معلمان برای " بودن " باید " باشند " و در مقام " مرجع " که البته مقدماتش از قبل فراهم شده است با جامعه سخن بگویند .
در این صورت هر روز " روز معلم " خواهد بود .
( 1 )
انوش جعفری ، نگرشی بر بنیان های دولت مدنی در غرب ، تهران ، انتشارات آرون ، چاپ اول ، 1380 ص 12 - 11
( 2 )
گروه گزارش/
چند روز پیش صدای و سیما گزارشی را از مدارس منطقه 7 تهران پخش کرد . ( 1 )
از قرار معلوم ، مدارس از زنگ دوم به بعد با مجوز اداره آموزش و پرورش منطقه 7 تهران تعطیل شده و معلمان و کادر آموزشی مدارس برای حضور در مراسمی که به مناسبت تجلیل از " مقام معلم " ترتیب داده شده بود حضور یافته بودند .
این حرکت که پیش تر در زمان مدیریت « سعید ربوشه » در منطقه 9 تهران انجام شده و با استقبال خوب معلمان رو به رو شده بود این بار گونه ای دیگر انعکاس یافت .
فرزند « امیر حسین ذوالفقاری » که در یکی از مدارس ابتدایی این منطقه تحصیل می کند سریعا با اکیب اش در مدارس حاضر شده و خبر از تعطیلی زود هنگام مدارس این منطقه می دهد .
در این گزارش 34 / 2 دقیقه ای ، مدیران صدا و سیما فقط کم تر از 10 ثانیه سخنان مدیر آموزش و پرورش منطقه را پخش می کنند و این در حالی است که به گفته ربوشه در این مورد این موضوع با او مفصل صحبت کرده بودند .
« صدای معلم » تصمیم گرفت در این مورد گفت و گویی با مدیر اداره آموزش و پرورش منطقه 7 تهران داشته باشد .
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ شنبه هشتم اردیبهشت ماه نشست خبری « اسفندیار چهاربند » رئیس مرکز برنامه ریزی منابع انسانی و فن آوری اطلاعات و قائم مقام وزیر آموزش و پرورش در ستاد مرکزی بزرگداشت مقام معلم با حضور خبرنگاران برگزار شد .
در ابتدای این نشست چهاربند مطالب تفصیلی و مهمی را در مورد چالش های تامین نیروی انسانی در آموزش و پرورش و نیز سایر مسائل مربوطه را مطرح کرد .
« صدای معلم » پرسش هایی را از ایشان مطرح کرد.
در این بخش پرسش و پاسخ صدای معلم با رئیس مرکز برنامه ریزی منابع انسانی و فن آوری اطلاعات و قائم مقام وزیر آموزش و پرورش در ستاد مرکزی بزرگداشت مقام معلم را می خوانید .
در بخش های بعدی مشروح سخنان ایشان در مورد چالش تامین نیروی انسانی در وزارت آموزش و پرورش را مطالعه خواهید کرد .
چهاربند :
نه چنین چیزی نیست. ما باید سرجمع نیاز آن دستگاه را محاسبه کنیم مصرف (موجودی) آن را هم محاسبه کنیم. ممکن است که ما در سرجمع مثلا در کشور از حدود 55 درصد نیروی زنی که داریم 7/2 درصدش به کار گرفته نشده باشند به دلایل مختلف یا رشته شان یا جنسیت شان یا نیاز برنامه درسی، ولی در مجموع دستگاه هایی که اعلام می کنند ما چند نفر نیروی مازاد داریم کمبود را چگونه دارند پرداخت می کنند.
در سال 1396 یک میلیون و هشتصد هزار ساعت در هفته حق التدریس پرداخت کردیم و تایید شده است. چرا ما لا اله را می گوییم ولی الا الله را نمی گوییم. ترکیب نیروی انسانی یک بحث است و نیاز نیروی انسانی بحث دیگری است. ما ترکیب را در داخل خودمان باید اصلاح بکنیم. اما سرجمع نیاز بر اساس شاخص های مصوب است. دانش آموز نیاز مصوب دارد کد ملی دارد شناسنامه دارد. کلاس ها تشکیل شده و لیست معلم دارد و لیست نمره دارد. برنامه درسی مصوب شورای عالی آموزش و پرورش است. شاخص تراکم تشکیل کلاس، مصوب شورای عالی آموزش و پرورش است. بر اساس شاخص های مصوب و مستند اولا ما نیروی مازاد نداریم دوما بهره وری ما در فضا و نیروی انسانی صد است و اگر کسی با این آمار و ارقام مشکل دارد منبعش را اعلام کند.
اگر روشی برای محاسبه بهره وری انتخاب کرده اید که مبتنی بر قانون مدیریت خدمات کشوری است که اساسا کارمند محور است غیر قابل استفاده برای محاسبه بهره وری در آموزش و پرورش است و ما رد می کنیم. اعلام بکنند، منتشر بکنند، ما رد می کنیم زیرا مبنا ندارد. مبنای محاسبه باید عدد داشته باشد، اعداد باید پایه داشته باشد و آن پایه باید با اقتضائات و قوانین و مقررات آن حرفه، آن زیست بوم ماموریت یا خدمت تناسب داشته باشد.
مطلب بعدی این که ما برنامه نداریم کاملا برنامه آماده است. ما برنامه زیر نظام ده ساله نیروی انسانی مان آماده است و تقدیم دبیرخانه شورای عالی شده و بر اساس آن جلو می رویم. چند روش برای تعلیم و تربیت معلم وجود دارد که پنج روش را برای تربیت معلم برنامه ریزی کرده ایم.
یک دوره چهار ساله تعهد دبیری . این دوره چهار ساله تعهد دبیری برای چهار ساله آینده به کمک ما نمی آید. چون اگر در مهر نود و شش و مهر نود و هفت و مهر نود و هشت دانشجوی تعهد دبیری بگیریم می شود خروجی هزار و چهار صد و دو ، چهارصد و سه و چهار صد و چهار. ما صحبت در دوره زمانی نود و هفت و نود و هشت و نود و نه در سال 1400 می کنیم. هیچ دوره چهار ساله ای در چهار سال آینده به کمک آموزش و پرورش نمی آید. دلیل نمی شود صفرش کنیم خیر برای آن سهمیه گذاشته ایم و داریم پی گیری می کنیم برای همین امسال بیست و پنج هزار نفر درخواست دوره چهار ساله کردیم که در سال 1402 که فارغ التحصیل بشوند و بخشی از کمبود را جبران کنند. ولی الآن تا سال 1400 باید چه کار کرد. دوره چهار ساله که جواب نمی دهد . برای رفع نیاز در دوره چهار ساله بعدی باید سراغ روش دیگری برویم.
در اساس نامه دانشگاه فرهنگیان دوره یک ساله پیش بینی شده است. دوره یک ساله یک چیزی نیست و دانشگاه فرهنگیان یک چیز دیگر. در اساسنامه دانشگاه فرهنگیان ماده 28 به عنوان یک روش تامین معلم به رسمیت شناخته شده است و در ماموریت دانشگاه فرهنگیان است. مغایر و در تضاد با ماموریت دانشگاه فرهنگیان و دوره چهار ساله نیست و اتفاقا در این دوره چهار ساله آینده که دوره های چهار ساله تربیت معلم نمی تواند کمکی بکند نسخه برون رفت از این بن بست همین دوره یک ساله است و ما به شدت اصرار داریم که از این نسخه در طول چهار ساله آینده استفاده بکنیم .
صدای معلم :
اما به نظر می رسد آقای خنیفر خیلی موافق استفاده از ماده 28 نباشند .
چهاربند :
آقای خنیفر هم موافق هستند. همه ساز و کارها را حتی استفاده از ساز و کار ظرفیت سایر دانشگاه ها را در دستور کار داریم. مخالفت بنده یا زید و امر واقعیت را عوض نمی کند.
واقعیت این است در طول چهار سال آینده به طور متوسط باید سالی پنجاه هزار نفر نیرو به این دستگاه بدهیم که جبران بازنشسته ها را بکند.
آقای دکتر فانی استراتژی شان هفتصد و پنجاه هزار نفر بود ما امروز این را تایید می کنیم. ولی نگه داشتن این دستگاه روی تراز هفتصد و پنجاه هزار نفر با سالی شصت هزار نفر میانگین خروجی، اینها باید در کنار هم دیده بشود.
ما هفتصد و پنجاه هزار نفر را قبول داریم ولی به هفتصد و پنجاه هزار نفر همین امسال داریم به آن می رسیم. با بازنشستگی سال 97 ما می رسیم به کارکنان آموزشی هفتصد و پنجاه هزار نفر. سالی هفتاد و پنج هزار نفر، هفتاد هزارنفر، هشتاد هزار نفر تا سال 1403 دارد کم می شود این خروجی صد وقتی بیشتر از ورودی بشود نتیجه آن پایین آمدن سطح آب می شود.
یک سدی ،مخزنی دارید یک ورودی و خروجی دارد اگر این خروجی از ورودی بیشتر شود نتیجه نهایی آن پایین آمدن سطح آب می شود. ما سطح هفتصد و پنجاه هزار تا را قبول داریم ولی مشروط بر این که بتوانیم روی هفتصد و پنجاه هزار تا نگه داریم .
الآن چه چیزی هفتصد و پنجاه هزار تا را تهدید می کند ؟
بازنشستگی به طور متوسط هفتاد و پنج هزار تا در طول چهار سال آینده. سال هزار و چهار صد و هزار و چهار صد و یک، 112 هزار نفر مشمول بازنشستگی هستند .
بین ماده 28 و دانشگاه فرهنگیان هر کدام در یک اساسنامه جدا هستند. روش دیگری که برای تربیت معلم انتخاب کردیم غیر از دوره یک ساله برای چهار سال آینده 2+2 است. دوره های کاردانی که فارغ التحصیل شده اند را بگیریم و دو سال روی آن بگذاریم. دو سال صرفه جویی می کنیم دو سال مهارت های معلمی را بیشتر آموزش می دهیم. عمدتا برای دوره ابتدایی می خواهیم از این روش استفاده بکنیم. فوق دیپلم می گیریم دو سال به او آموزش می دهیم که بعد کارشناسی تربیت معلم می شود . یعنی یک دوره 2+2 . دوره ما دیپلم + چهار است . دوره یک ساله ما کارشناسی + یک است. اینجا کاردانی + دو است که خروجی آن می شود کارشناسی. یعنی تسریع می کند. برای فنی حرفه ای که به شدت در حال رشد است 1+2 را پیش بینی کرده ایم. کاردانی پیوسته می گیریم یک سال معلمی روی آن می گذاریم می شود دوره یک ساله تربیت دبیرفنی. ما راهی برای برون رفت از این را نداریم. فرصت کم و خروجی زیاد متنوع بکنیم روش ها را در سند زیر نظام و این روش ها به دقت توضیح داده شده است و همچنین نحوه استفاده از آن و مجوزهای داده شده به آن آمده است.
بنابراین برنامه ریزی ها کامل، دقیق و شفاف است و با قاطعیت وقتی این آمار را اعلام می کنیم و با این حرارت بر آمار و ارقام و بر طبل نیازمان می کوبیم و استراتژی آموزش و پرورش این است که آخرین راه حل استخدام است.
اگر صحبت از استخدام می کنیم به معنی آن است که همه راه حل ها را رفتیم و صرفه جویی ها را کرده ایم. شاخص ها را تعدیل کرده ایم. تراکم ها را افزایش داده ایم. تخصیص نیروی فعالیت ها را کم کرده ایم. خرید خدمات را انجام داده ایم. از حق التدریس شاغلین بیشترین استفاده را کرده ایم. محدودیت کمتر از هشت ساعت تدریس بازنشسته ها را رفع کرده ایم همه این راه ها را رفته ایم آخرین راه حل این است که این مقدار نیاز آخر کار باقی می ماند .
در مهر 97 سیصد هزار نفر کمبود داریم هشتاد و چهار هزار نفر حق التدریس می گیریم. نزدیک دو میلیون ساعت در هفته. اینها جای تحلیل دارد. این نشان می دهد که این دستگاه اولویت اولش استخدام نیست.
بنابراین ما تلاش می کنیم که با همین برنامه ای که تهیه کردیم که هم پنج ساله و هم ده ساله است. پنج ساله برنامه ریزی نیروی انسانی و ده ساله زیر نظام نیروی انسانی . برنامه زیر نظام یک برنامه راهبردی ده ساله است ولی این برنامه عملیاتی پنج ساله است . تمام جزئیات را مشخص کرده ایم عین نقشه یک بیست هزارم می ماند و نقشه یک دوهزارم. نقشه یک بیست هزارم راهبردی است نقشه یک دو هزارم عملیاتی است. هنگامی که می خواهید خانه ای بسازید نقشه یک دو هزارم از شما می گیرند نقشه باید پیاده شود جزئیات مشخص شود حدود و صغورش و اطرافش و معابرش . زمانی که بخواهند شهرسازی بکنند نقشه یک بیست هزارم می گیرند. ما هم نقشه یک بیست هزارم راهبردی را داریم و هم نقشه یک دو هزارم عملیاتی را داریم. شاید
در دهه های هشتاد و قبل از آن برنامه بلند مدت نداشتیم ولی الآن می توانیم ازعان کنیم که هر دو برنامه ماه هاست که روی پرتال برنامه ریزی وجود دارد. خلق الساعه هم نیست. در معرض دید عمومی قرار گرفته و اصلاحاتش هم انجام شده است و چند ویرایش تهیه شده و ما مبتنی بر برنامه تلاش می کنیم که آمار و ارقامی که گفته ایم از آن دفاع کنیم روش هایی که پیشنهاد داده ایم عملیاتی بکنیم تا ان شاء الله در مهر 98 و به ویژه در مهر 99 با شرایطی مواجه نشویم که بگویند غافلگیر شدیم .
یکی از پدیده هایی که معمولا ما در کشورمان از آن رنج می بریم غافلگیر شدن دستگاه هاست . ما غافلگیر نشدیم. از سال گذشته که این برنامه بوده اعلام کردیم همه مراجع و نهادها رسما مکاتبه شده و اعلام شده و اصرار و پیگیری می کنیم هر چند ممکن است پیگیری ها در جاهایی به بداخلاقی برداشت بشود ولی این حق نظام تعلیم و تربیت است و نظام تعلیم و تربیت حق آحاد مردم ایران است و تامین کنندگان خدمات آن همانا معلمینی هستند که با صبوری و سخت کاری و سخت کوشی تا امروز عمود این خیمه را حفظ کرده اند.
پایان گزارش/
ویرایش و یپاده سازی : زهرا قاسم پور دیزجی
استاد من «مهدی یزدانیان» در کتاب «و ناگهان معلم شدم» عشق خود به معلمی و مدرسه را اینگونه توصیف میکند : «با عشق به در و دیوار مدرسه و کلاس و موجودات داخل کلاس، اصلا نه روز و نه شب، نه تعطیل و نه ساعت میشناختم. با تقویم پیش میرفتیم اما هیچوقت روز آخر یا اول ماه را برای این که قرار است مواجب بدهند، نشان نکردیم»
خواندن این عبارات برای بعضی از ما معلمین شاید قابل درک نباشد و کمی کلیشهای و رویایی به نظر برسد اما وجود چنین اساتیدی که عمر خود را در این شغل گذاشتند و عاشقانه خدمت کردند و اکنون در زمرهی موفقترین انسانها هستند، در معادلاتِ مادیِ ذهنمان تردید ایجاد میکند.
اکنون فارغ از همهی دغدغههای معیشتی که معلمان در کشور ما دارند که می تواند قدمها را برای ورود به این عرصه سست کند اما همچنان معلمی یک حرفهی چالش برانگیز است. آنچه در ادامه میخوانید یازده دلیل از صدها دلیل برای انتخاب این شغل و ادامهی زندگی در آن است :
امام سجاد(ع) در ضمن شمارش حقوق اقشار مختلف جامعه، معلمان را از طبقات برتر جامعه قلمداد کرده، به دوستان و شیفتگانش سفارش میکرد که حقوق معلمان و اساتید خود را به نحو شایستهای مراعات کنند و در رسالهی حقوق خود فرمود: «حق آموزگار تو این است که او را تعظیم کنی و در مجلس محترم بداری و به نیکویی سخنانش را گوش کنی» مشابه چنین احادیثی از رسول خدا (ص) و سایر اهل بیت (ع) بسیار است. کدام شغل مانند معلمی در عالم وجود دارد که در پیشگاه خدا چنین ارزشی داشته باشد؟ آیا این موضوع ما را به رضایت درونی نمیرساند؟
حدیث معروفی از حضرت امیر (ع) نقل است که فرمودند: «هرکه دو روزش یکسان باشد، زیانکار است» اگر یک معلم باشید، کاملاً اتوماتیک به این سخن عمل کردید! شما هرروز درس جدید میدهید و یا اینکه از روش جدید بهره میگیرید؛ با بچههای مختلف کار میکنید و هرسال نسل جدیدی از آنها را تربیت میکنید و آموزش میدهید. محیط کاری شما اصلا کسل کننده و تکراری نیست.
با ورود به دنیای معلمی، در یک عرصه ی یادگیری مادام العمرقدم برداشتید. ممکن است دانشآموزان از شما سوالاتی بپرسند که در شما افکار نوآورانه ایجاد کند و به چالش جدیدی دعوت شوید. مجبورید که روش های جدید را مطالعه کنید و از فنون جدیدِ تدریس بهره بگیرید. در واقع در حرفهی جذاب معلمی نه تنها دانش خود را به اشتراک میگذارید بلکه در طول این راه پربرکت چیزهای جدیدی می آموزید.
اگر یک معلم بازنشسته را دیدید که حال حرف زدن ندارد و از فرط خستگی شبیه «پنگوئنهای قطب جنوب» راه میرود، یقین داشته باشید که او از ابتدا صرفا نام «معلم» را به یدک میکشیده است وگرنه کار کردن در محیط پرانرژی دانشآموزان و دیدن تحرک و پویایی آنها علی القاعده باید عمری دوباره به انسان بدهد.
فرآیند کشف استعداد دانشآموزان و ایجاد تغییر در زندگی آنان یک ماجراجویی هیجان برانگیز است. کلاس تکراری، روش تکراری و عدم بهرهمندی از روشهای نوین، این شغل پرحاشیه را برای شما سخت خواهد کرد. بنابراین یک معلم هوشمند تمام توان خود را در خلق فرصتها و روشهای جدید به کار میگیرد. این همان ایدهافشانی و خلاقیت است!
رفتار درمانی و شناخت بیشتر دانشآموزان از الزامات آموزگاری است. اگر صاحب فرزند شوید، همان ارزیابی رفتار و نوع ارتباط به کمک شما خواهد آمد. همچنین شما در این شغل با پدران و مادرانِ دانشآموزان نیز در ارتباط هستید و از سبک زندگیهای صحیح الگو میگیرید و به رفتارهای اشتباه زوجین پی خواهید برد.
شما در این شغل روزانه در برابر تعداد زیادی از مستمعین صحبت میکنید. این شنوندگان چه کودک باشند چه نوجوان، مهارتهای ارتباط کلامی و زبان بدن شما را ارتقا خواهند داد. به طور مثال یکی از آموزشهای فن بیان، صداسازی است که در آموزگاران به طور طبیعی بعد از چند سال و بدون صرف هزینهای صورت میگیرد! عمیقاً معتقدم که یک مربی مقطع ابتدایی خصوصاًپیشدبستان و کلاس اول اگر بتواند تنها بیست کودک را در یک کلاس مدیریت کند، بعد از سه سال توانایی ادارهی سمینارهای پانصد نفری را خواهد داشت.
یکی از مزایای شغل معلمی در سراسر جهان، بهرهمندی از تعطیلات تابستان است. هرچند دربارهی این تعطیلات کمی اغراق شده است و بخش قابل توجهی از آن صرف نوشتن طرح درس، ارزشیابی دانشآموزان و اردوهای تابستان خواهد شد اما در هرصورت معلمان در تابستان زمان آزادتری دارند که فرصت خوبی برای مطالعه، نویسندگی، مسافرت و... خواهد بود.
معلمان هرروز با مسائل جدیدی روبهرو می شوند که ناچار به حل آن هستند. دانشآموزان با مشکلات رفتاری، اجرای طرح درس، کمبود زمان برای برنامه درسی، خانوادههایی که همراهی نمیکنند و... از جمله مسائل روزانهی خانواده آموزش و پرورش است. اگر در هفته حداقل سه مسئلهی رایج مدرسه را حل کنید، در یک سال تحصیلی قریب به صد مسئله را برطرف کردید که این به معنای افزایش قدرت حل مسئله است.
برخلاف گزارش موسسهی مککینزی و کارشناسانی که معتقدند شغل آموزگاری تا سال 2030 از بین خواهد رفت و دانش از طریق رسانه و روبات به انسان منتقل میشود؛ نگارندهی مطلب معتقد است که هرگز رسانه و روبات نمیتواند جایگزین یک معلم با احساسات و عواطف انسانی شود، چرا که شما با فرآیند تربیت یک انسان مواجه هستید نه یک سیستم مکانیکی که تمام رفتار آن قابل پیشبینی است. اخیراًمطالعهای در دانشگاه آکسفورد صورت گرفته که نشان میدهد شغل آموزگار ابتدایی در زمرهی امنترین مشاغل دنیاست که احتمال اینکه تکنولوژی جایگزین آن شود، کمتر از یک درصد است!
تصور کنید روزی را که شاگردتان در لباس یک رئیس جمهور، مدیر، معلم، پزشک و یا هر شغل دیگری شما را صدا میزند و میگوید: «آقا یا خانم فلان، شما یک روزی معلم من بودید». چه احساسی خواهید داشت؟ حس خوب تاثیر در زندگی فردی که در عصر آینده زندگی میکند و شاید نام شما را هرگز فراموش نکرده باشد، یک حس جاودانگی را برای معلمان به ارمغان میآورد. اگر یک آموزگار ابتدایی باشید، شما رسماً خدای بچهها هستید! آن ها با تمام وجودشان به شما عشق می ورزند و گفتار و کردار شما را الگوی خود قرار میدهند. در مقاطع بالاتر جنس الهام بخشی شما متفاوت خواهد بود ولی در هر صورت شما جاودانید اگر یک معلم هستید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید