اعلام خبر حذف آزمون از مدارس ابتدايي و برچيده شدن تدريجي مدارس تيزهوشان و نمونه، واكنش هاي متفاوتي را در جامعه در پي داشته است كه شايد عمده واكنش هاي انجام يافته، حمايت هاي دانشكده هاي علوم تربيتي و روان شناسي، طيف هاي گسترده اي از معلمان و اولياء و نيز دانش آموزان از اقدام فوق بوده است. در راستاي تاييد اقدام وزير محترم آموزش و پرورش، دو مقاله از نگارنده در صداي معلم (اينجا) در ارتباط با ضرورت اقدام مورد نظر و نيز شيوه هاي مطلوب اجراي آن با تاكيد بر تقويت مدارس دولتي به رشته تحرير در آمده است كه دوباره تاكيد مي گردد كه بزرگترين خدمت به آموزش و پرورش كشور، تقويت مدارس دولتي مي باشد.
اعلام خبر جذب دانش آموز در پايه هفتم مدارس تيز هوشان توسط مركز سنجش وزارت آموزش و پرورش از طريق سنجش استعداد و هوش دانش آموزان، دغدغه ها و سوالاتي را در ذهن ها مطرح كرده كه در ذيل به چند نمونه اشاره مي شود:
1. اعلام حذف آزمون از مدارس ابتدايي و نيز حذف تدريجي مدارس تيزهوشان سبب ايجاد موجي از خوشحالي در دانش آموزان و اولياي آن ها گرديد كه همين امر خود گواه بر وجود مشكلات متعدد در اين حوزه بود كه انتظار مي رفت اين اقدام با قوت خود در راستاي تقويت مدارس دولتي در مرحله عمل قرار مي گرفت كه متاسفانه اعلام پذيرش دانش آموزان در پايه هفتم از طريق سنجش(؟) استعداد و هوش براي مدارس سمپاد، سبب ايجاد نگراني و طرح سوال هاي مختلف در نزد جامعه به خصوص دانش آموزان و اولياي آن ها گرديد تا دوباره اضطراب هاي آن ها به شكل هاي ديگر خودنمايي كند. مي توان انتظار داشت كه دورنماي خوبي در ارتباط با مدارس سمپاد با شيوه كنوني نيز قابل تصور نخواهد بود و بايد منتظر چالش ها و مشكلات جديدي در اين حوزه شد
2. در تجربه اقدام وزير محترم آموزش و پرورش در حذف آزمون از مدارس ابتدايي و حذف تدريجي مدارس سمپاد، مشخص گرديد كه آموزش و پرورش داراي استقلال عمل لازم براي اجراي سياست ها و برنامه هاي خود نمي باشد و عوامل و نيروهاي خارجي كه هيچ وقت در حل مشكلات آموزش و پرروش موثر نبوده اند بر تصميم گيري هاي آموزش و پرورش همچنان سايه پررنگ دارند.
3. در پذيرش مجدد دانش آموزان براي دوره اول متوسطه سمپاد، معلوم گرديد كه جامعه اهداف، استراتژي و برنامه هاي مشخصي در ارتباط با آموزش و پرورش تيزهوشان ندارد؛ چرا كه محتواي آموزشي و پرورشي مدارس تيزهوشان، ارتباطي با پرورش استعدادهاي اين دانش آموزان نداشته و عمدتا برنامه هاي درسي اين مدارس در راستاي آماده كردن دانش آموزان براي كنكور و آن هم بيشتر براي رشته هاي پزشكي مي باشد.
4. در ارتباط با استفاده صرف از آزمون هاي استعداد و هوش در اندازه گيري خصيصه هاي استعداد و هوش، چند مساله قابل طرح مي باشد كه در ادامه بحث مورد اشاره قرار مي گيرد:
مساله اول ؛ استفاده از مفهوم و يا سازه سنجش در پذيرش دانش آموزان:
در متون مرتبط با سنجش، اندازه گيري و ارزشيابي، سنجش نسبت به آزمون و اندازه گيري از گستردگي مفهومي بيشتري برخوردار مي باشد كه جهت جمع آوري اطلاعات گسترده و عميق با استفاده از روش هاي مختلف چون آزمون، مصاحبه، مشاهده عملكرد و رفتار در موقعيت هاي مختلف، مقياس هاي درجه بندي و ....... در قالب هاي رسمي و غيررسمي با بهره گيري از رويكردهاي كمي و كيفي مورد استفاده قرار مي گيرد و بر اين اساس چون سنجش، اطلاعات گسترده و همه جانبه اي جهت ارزشيابي در اختيار مي گذارد از اعتبار بيشتري در مقايسه با اندازه گيري برخوردار مي باشد؛ لذا در به كارگيري از واژه سنجش توسط مركز سنجش وزارت آموزش و پرورش با توجه به اطلاعات موجود، بايد اذعان نمود كه فرايند اجرايي جهت پذيرش دانش آموزان در پايه هفتم مدارس سمپاد، عمدتاّ اندازه گيري مي باشد نه سنجش.
دانش آموزاني كه داراي شيوه هاي تفكر واگرا، هنري و تخيلي و خلاق هستند به طور مشخص از آزمون هاي هوش زيان مي بينند و نمرات آن در چنين آزمون هايي افت پيدا مي كند و همچنين شرايط اجتماعي دانش آموزان و تجربه آن ها در پاسخگويي به چنين آزمون هايي نيز برنمره آن ها تاثير خواهد داشتمساله دوم ؛ چگونگي توجه به شيوه هاي هنجاريابي:
مقوله هنجاريابي در راستاي انطباق آزمون هاي استاندارد با شرايط مختلف آزمون شوندگان به منظور مقايسه منطقي آن ها مي باشد و در اين ميان آنچه كه مشخص است توجه به اين واقعيت علمي مي باشد كه امر هنجاريابي آزمون ها آن هم در مقياس ملي يك مقوله مهم و در عين حال پيچيده مي باشد و در اين ارتباط هم مشخص نيست كه در زمان بسيار محدود، چگونه آزمون هاي مورد استفاده در فرايند هنجاريابي قرار خواهند گرفت.
مساله سوم ؛ ميزان اعتماد به آزمون هاي استعداد و هوش در اندازه گيري دقيق خصيصه تيزهوشي:
در بين روان شناسان و متخصصان آزمون سازي، همواره اين تاكيد وجود دارد كه در استفاده از آزمون ها همواره بايد حساسيت هاي لازم را در نظر گرفت؛ چرا كه آزمون ها همواره در راستاي اندازه گيري مولفه ها و خصيصه هايي هستند كه در آزمون قرار گرفته اند و ساير ويژگي هايي كه در آزمون مورد توجه قرار نگرفته اند؛ در مسير اندازه گيري قرار نمي گيرند و همچنين همواره تاكيد شده است كه در اندازه گيري هر صفتي مانند هوش نبايد تنها به يك آزمون اكتفا نشود؛ بلكه روش هاي مختلف نيز جهت اندازه گيري آن خصيصه مورد توجه قرار گيرد و در اين ميان حتي گيلفورد تاكيد داشته است كه نمره هوشبهر به تنهایی برای قضاوت در مورد ماهیت چندبعدی هوش کافی نیست.
مساله چهارم ؛ توجه به ويژگي هاي روان شناختي و اجتماعي آزمون شوندگان در پاسخگويي به آزمون هاي هوش:
در بحث محدويت آزمون هاي هوش روشن گرديده كه دانش آموزاني كه داراي شيوه هاي تفكر واگرا، هنري و تخيلي و خلاق هستند به طور مشخص از آزمون هاي هوش زيان مي بينند و نمرات آن در چنين آزمون هايي افت پيدا مي كند و همچنين شرايط اجتماعي دانش آموزان و تجربه آن ها در پاسخگويي به چنين آزمون هايي نيز برنمره آن ها تاثير خواهد داشت.
مساله پنجم ؛ باز شدن باب جديدي از كلاس هاي مختلف تحت عنوان آمادگي دانش آموزان براي آزمون هاي تيزهوشان با رويكرد و تبليغات جديد و استقبال اولياء از كلاس هاي فوق:
با اعلام شيوه پذيرش دانش آموزان براي پايه هفتم مدارس سمپاد، مطمئنا رويكرد جديدي از سودآوري توسط موسسات مختلف به منظور آماده سازي دانش آموزان براي آزمون مورد نظر با شعارهاي تبليغاتي متعدد شكل خواهد گرفت كه البته آزمون هاي مختلفي در زمينه استعداد و هوش به وفور در سطح جامعه موجود مي باشد كه مهارت دانش آموزان در پاسخگويي به آن سوالات در ميزان موفقيت آن ها در آزمون سمپاد موثر خواهد بود.
با طرح موارد فوق، مي توان انتظار داشت كه دورنماي خوبي در ارتباط با مدارس سمپاد با شيوه كنوني نيز قابل تصور نخواهد بود و بايد منتظر چالش ها و مشكلات جديدي در اين حوزه شد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
جمعی از آموزش دهندگان نهضت سوادآموزی با ارسال نامه ای به نمایندگان مجلس خواهان توجه و رسیدگی به وضعیت استخدامی خود و عمل به موارد و مفاد قانونی شده اند .
متن کامل این نامه که در اختیار صدای معلم قرار گرفته است به شرح زیر است
به ایما رمز می گویم حکایت های عشقی را
میان معشوق و هر عاشق حرارت عشق خود گویا
از آن روزی که آغازین اسارت عشق را رویت
زلیخایی به یاد آور چه رنجی را تحمل ها
چو عاشق گشتی ای دانا ز خود بیرون که با اویی
به هر منزل گرفتاری رها از عشق ممکن لا
بسی دامی و صیادی کدامین مرغ دانایی
تعلق جیفه را بیند که دنیایی رها جانا
چنان آرایشی خود را کذایی های دنیایی
چو بندی دل گرفتاری اسارت عشق ای دانا
زبان الکن چه پندی را بگویم بشنوی ای جان
مرا بینی خودی را حس رها از جیفه ای دنیا
مجاز عشقی برابر حق حقیقی عشق ارزش لا
به عشقی دل ببندی جان حرارت عشق خود گویا
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
" کارهای اجتماعی نه خلق الساعه است و نه انفرادی که بتوان آن را به صورت منفک و مجزا در نظر گرفته و مورد بررسی قرار داد .
برخورد تحلیلی با رفتار اجتماعی بیانگر این نکته آن است که عمل اجتماعی عمل ساخت یافته ای است که در یک نظام روابط متقابل شکل می گیرد .
از راه یک بررسی تحلیلی نظام وار می توان به کنه کارکرد و تغییرات یک نظام اجتماعی واقف شد .
برخورد تحلیلی ، مشکل تر از برخورد عوامانه ساده است که با مسائل اجتماعی می شود .با کار تحلیلی عمیق می توان علل عدم توفیق یک فرهنگ عهد عتیق در به دست آوردن حقوق فردی و اجتماعی جدید ناشی از تحولات جدید و صنعتی شدن را فهمید .
اندیشه مرسوم جامعه ما ناخودآگاه اول خود را تبرئه می کند و سپس همه جنایات را در استبداد و استعمار خلاصه می کند . این در حالی است که در معنی دقیق خواسته های خود و قالب های اجتماعی و چگونگی رشد و نمو واقعیات عینی اجتماعی مسبوق به آن ها تامل نمی کند ... " ( 1 ) ص 24 – 23
مطالبات معلمان حکایتی طولانی دارد .
داستان مطالبه گری معلمان در ایران به دهه ها پیش بر می گردد .
شاید نخستین جرقه مطالبه گری معلمان در حوزه " صنف " در اردیبهشت ماه 1340 زده شد .
اگر چه معلمان و به طور اخص " باشگاه مهرگان " و در راس آن " محمد درخشش " که بعدها به مقام وزارت رسید فرمولی کامل ، کم هزینه و پایدار برای مطالبه گری معلمان ارائه نکردند .
حقوق معلمان افزایش یافت اما مشکلات عدیده تعلیم و تربیت و دستگاه عریض و طویل آن همچنان باقی ماند ...
خیلی اوقات که صفحات سایت ها و روزنامه ها را ورق می زنی به زحمت می توان مطلب و یا نوشته ای در خور تحلیل در مورد آموزش و پرورش و مسائل آن پیدا کرد .
شاید بتوان گفت اکثریت مطالب و اخبار در این رسانه ها تکراری و از یکدیگر کپی شده است . معلمی که حتی قادر نیست یک نامه بدون غلط و فاقد اغلاط نگارشی را بنگارد چگونه می خواهد اقتدار خود را در کلاس و در برابر دانش آموزان حفظ و یا مدیریت کند ؟
خبرنگارانی که در این حوزه کار می کنند اکثرا ضعیف بوده و در مقابل خبرنگاران قوی ، حرفه ای و زبده نیز علاقه و یا انگیزه ای برای کار در بخش " آموزش " ندارند .
برخی وقت ها از خود سوال می کنم چرا جامعه بزرگ و گسترده فرهنگیان پس از گذشت 4 دهه نباید روزنامه و یا رسانه ای فراگیر داشته باشند ؟ ( قبل از انقلاب هم نداشتند )
اگر هم رسانه ای پیدا می شود که سخن و پیام آنان را منتقل کند چرا اکثرا قدر و ارزش آن را ندانسته و حمایت نمی کنند ؟
چندی پیش سایت " فرهنگیان نیوز " اعلام کرد که قصد فروش آن را دارد .
این خبر را 220 نفر دیده بودند اما حتی یک نفر نپرسیده بود :
" چرا ؟ "
هنوز پرچم داران اندیشه و تفکر بحث می کنند که آیا " نوشتن " خوب است و یا اصولا به درد ما می خورد و یا می تواند گره ای از کار ما بگشاید ؟ برخی معلمان تصور می کنند که دشمن آن ها " وزیر " و یا فرضا " رئیس سازمان برنامه و بودجه " است اما خبر ندارند و یا پذیرش این گزاره سخت است که بزرگ ترین دشمن معلمان و مانع دیده شدن آن ها " بی تفاوتی " و " بی سوادی " است .
بعضی وقت ها هم برخی از همکاران صورت مساله را « خود رسانه » می پندارند و شروع به " خود زنی " می کنند .
کافی است معلمی در درون خانواده آموزش و پرورش و یا فردی از بیرون سیستم از این وضعیت و یا عملکرد معلمان انتقاد کند ؛ فریادها به آسمان می رود که چه نشسته اید به " معلم " توهین می کنند .
" نقدناپذیری معلمان " هم خود مطلبی است .
بسیاری از اوقات واکاوی و تحلیل مسائل و چالش های آموزش و پرورش به " عمق " نمی رود و در همان مرحله " سطح " باقی می ماند .
به نظر می رسد چون غالب سخنان و تحلیل ها دقیق ، عمیق و پشتوانه پژوهشی و مطالعاتی ندارد و در نتیجه کسی هم برای آن ها حساب باز نمی کند .
خشت اول آموزش " تفکر " است .
کار معلم این است که نخست خود بیندیشد و اندیشه ها و فن " اندیشیدن " را به فراگیران بیاموزاند اما چرخه آموزش در همان سطح " حافظه و انبار معلومات " باقی مانده و تحولی در آن رخ نداده است .
ابزار معلم « قلم » است و اقتدار معلم در کلاس با تفکر ، اندیشیدن و نوشتن به اثبات می رسد .
هنوز در اندر خم کوچه اول گیر کرده ایم.
هنوز پرچم داران اندیشه و تفکر بحث می کنند که آیا " نوشتن " خوب است و یا اصولا به درد ما می خورد و یا می تواند گره ای از کار ما بگشاید ؟
به عنوان نمونه در عرصه " رسانه " شاید دشوارترین کار تهیه گزارش تفصیلی باشد .
ضبط گزارش ، پیاده سازی و ویرایش و آماده سازی نهایی آن وقت و انرژی زیادی می برد اما بسیار اتفاق افتاده است که بسیاری از معلمان حتی حوصله مطالعه این گزارش را نداشته و فقط با خواندن " تیتر " از کنار آن می گذرند در حالی که ممکن است موضوع گزارش یکی نقاط کلیدی و چالش برانگیز در حوزه آموزش و تربیت باشد و بارها در مدارس و در نظام آموزشی اتفاق افتاده باشد .
به کرات و دفعات می گویند :
این همه که " دیگران " نوشته اند چه مشکلی از چالش های توی در توی تعلیم و تربیت گشوده است ؟
به عنوان " مدیر این رسانه " که مطالب ، یادداشت ها و نظرات همکاران را مطالعه و منتشر می کنم گاهی اوقات از خود می پرسم که نظام آموزشی ما قرار است چه چیزی را را توسط چه کسی و با چه هزینه ای به فراگیران و دانش آموزان انتقال دهد ؟
معلمی که حتی قادر نیست یک نامه بدون غلط و فاقد اغلاط نگارشی را بنگارد چگونه می خواهد اقتدار خود را در کلاس و در برابر دانش آموزان حفظ و یا مدیریت کند ؟
بعضی وقت ها معلمانی را دیده ام که حتی ساختن یک ای میل را بلد نبوده اند .
تنها شناخت آن ها از فضای مجازی هم اکثرا در همان " سامانه آموزش ضمن خدمت فرهنگیان " و یا " پرینت فیش حقوقی " خلاصه می شود .
احاله کردن همه این مشکلات و گره زدن گره ها به موضوع " معیشت " هم نوعی ساده سازی و سطحی کردن مساله و به گونه ای فرار از مسئولیت های حرفه ای و تاریخی است .
می گویند سرانه مطالعه در جامعه ما پایین است .
مردم کم می خوانند . معنای دیگر این گزاره آن است که جامعه ما عادت کرده است بیشتر از طریق " آزمون " و " خطا " و " روش های پر هزینه و حتی غیر قابل برگشت پاسخ مشکلات خود را بیابد .
اگر معلمان اراده آن دارند تا هویتی برای خود تعریف کرده و خود را به دیگران و جامعه اثبات کنند و خلاصه آن که نقش آن ها جدی گرفته شود ؛ گام نخست تفکر و برقراری گفت و گوی سازنده و انتقادی با جامعه است .
تجربه نشان داده است ؛ با " نق زدن " هم کاری پیش نمی رود .
معلمان اگر به دنبال بازیابی هویت حرفه ای خود و طرح مساله " آموزش " در جامعه دارند یک راه بیشتر پیش رو ندارند :
" نوشتن " .
( 1 ) علی رضا قلی ، جامعه شناسی نخبه کشی ( تحلیل جامعه شناختی برخی از ریشه های تاریخی استبداد و غقب ماندگی در ایران ) ، چاپ چهلم ، تهران ، 1395
گروه استان ها و شهرستان ها/
جمعی از معلمان شهرستان لالی ( استان خوزستان ) با ارسال نامه ای برای صدای معلم خواهان توجه و پی گیری رئیس جمهور و سایر مسئولان در مورد مشکلات زمین های مسکن فرهنگیان این شهرستان شده اند .
میتوان اذعان کرد هیچ دورانی بهاندازه دهه اخیر دیده نمیشود که آموزش و پرورش دچار بلبشوی آموزشی و پرورشی شده باشد و به نظر میرسد در چند سال اخیر نه این که در جهت اجرای سند تحول بنیادین گامی برداشته نشده است بلکه در جهت خلاف این سند گامهای اساسی برداشتهشده است و تصمیمات نابخردانه و گاهی از سر استیصال بهواسطه تغییرات در جهت اصلاح ساختاری در آموزش و پرورش و تغییر بهسوی بهبود سیستم کارآمد انجامشده است.
نظام 6-3-3 که باعجله و بدون پیشبینی مقدمات و تمهیدات لازم آشفتگی شدیدی را در فضای آموزش و پرورش به وجود آورد در سالهای اخیر موجب جابه جایی تخصّصها و ناکارآمدی نیروها انسانی در این حوزه گردیده است و از سویی سیاستهای اقتصادی مسئولین در سطح کلان برای کاهش هزینههای جاری فارغ از آسیبشناسی این موضوع مشکلات عدیدهای را برای مدیران و دانش آموزان و اولیاء دانش آموزان ایجاد کرد. خروجی نیروهای آموزش و پرورش فاصله بسیار زیادی با واقعیات جامعه دارد و آموزش و پرورش در جامعهپذیری آیندگان با وضعیت فعلی همخوانی ندارد و تسهیم و نیازسنجی برای هدایت شغلی نیاز به آیندهپژوهی شغلی دارد
کمبود نیروهای موردنیاز و فضای آموزشی در اجرای نظام 6-3-3 به کوچاندن اجباری نیروهای غیرتخصصی به دوره ابتدایی گردید که در تناقض آشکار با سند تحول بنیادین است و موجب به هدر رفت و صرف هزینهها در این سیستم شده است و در حال حاضر این روند متوقف که نشده بلکه بهواسطه کمبود نیرو بهشدت پیگیری میشود.
بهکارگیری دبیر تاریخ، زبان انگلیسی، مشاوره ... و بهواسطه نقل و انتقالات و بند (د) اشتباه فاحشی بود که علاوه بر موارد کوچاندن اجباری دبیران سایر دورهها ضربه مهلکی را برای جبران کسر نیروهای دوره ابتدای بر این سیستم وارد کرد.
جبران ساعت تقلیل معلمان بالای بیست سال سابقه با بهکارگیری معاونان و مدیران دبستان که عملاً هیچ کارایی نداشت و صرفاً اسمی است و از سویی پر کردن کلاسها با دبیران و مربیان تربیتبدنی که موجب پراکندگی در چندین مدرسه و ناکارآمدی این نیروها گردیده آنان را نیز دچار سرگردانی کرده است لذا این تصمیمات با سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش و تربیت انسان متعالی در تضاد است.
بالا بردن تراکم کلاسها نیز از اقدامات و اشتباهات محضی بود که در جهت کمبود فضای آموزشی انجام شد و بالا رفتن تراکم کلاس که خود از علل پایین آمدن کارایی کلاس است با میانگین نرم کلاسی جهانی و سند بنیادین تحول در تضاد آشکار است.
ممانعت از اعمال مدرک آموزگاران و دبیران در مقاطع بالاتر که با کجاندیشی و بیتدبیری دولت تدبیر و امید در سازمان برنامه و بودجه و بدون توجیه عقلانی و منطقی و صرفاً با دید اقتصادی انجام گرفت نیز بااسناد بالادستی و سند تحول بنیادین و چشمانداز 1404 پرتناقض آشکار است که وزیر وقت و مسئولین ذیربط هیچگونه تدبیری در این جهت نیندیشیدند.
آموزش عمومی رایگان که این سالها به شویی مضحک و خیمهشببازی بین مسئولین و مدیران و اولیاء در مدارس گردیده و همه را دچار سردرگمی کرده از موضوعات لاینحلی است که گویا صراحت در بیان و صداقت در کلام اکسیری نایاب برای مسئولین شده است و بازی با کلمات بیان رایج هرروزهاست و کسی نیست صراحتاً بگوید اقتصاد مدارس را اولیاء میچرخانند و ادارات آموزش و پرورش و وزارتخانه آقابالاسری بیش نیستند و بود و نبودشان در این قضیه فرقی نمیکند و باید به گفته دکتر زیباکلام صحه گذاشت که« بقال سر کوچه هم وزیر شود تغییری حاصل نمیشود » بر این اساس مورد بیانشده نیز در تناقض آشکار یا سند تحول بنیادین است.
اجرای طرحهای متفاوت بهبود وضعیت معیشتی و ارتقاء منزلتی ایشان نیز با مسکوت ماندن و عدم اعتقاد مسئولین حاکمیتی برای رفع معضلات و مشکلات این قشر آنان را هر روز به سوی مشاغل دیگر کشانده است و این خود فاجعهای است که در آیندهای نزدیک بحرانی را در آموزش و پرورش کشور پدید آورده و نیاز به آسیبشناسی جدی این مورد ضروری به نظرمیرسد و این خود نیز از مصادیق تضاد با سند تحول بنیادین است.
صراحت در بیان و صداقت در کلام اکسیری نایاب برای مسئولین شده است در حوزه دانشآموزی نیز باید بهصراحت همچنان که بسیاری از اندیشمندان حوزه تعلیم و تربیت بیان کردهاند و بسیاری از سیاستمداران نیز بران صحه گذاشتهاند خروجی نیروهای آموزش و پرورش فاصله بسیار زیادی با واقعیات جامعه دارد و آموزش و پرورش در جامعهپذیری آیندگان با وضعیت فعلی همخوانی ندارد و تسهیم و نیازسنجی برای هدایت شغلی نیاز به آیندهپژوهی شغلی دارد و اضطراری به نظر میرسد و سردرگمی مشاوران، اولیاء و دانش آموزان را در چند سال اخیر در پی داشته است.
بنابراین سند تحول بنیادین که بعد ابلاغ سال 89 تا الآن به مدت حداقل 7 مسکوت مانده است اجرا که نشده هیچ، تصمیمات اتخاذ شده در این مدت تناقض آشکاری با سند دارد و تصویب زیر عنوانها اگرچند سالی به طول بیانجامد باید اذعان کرد با توجه به برنامه زمانی و چشمانداز سند و چنانچه راهکارهای عملیاتی نیز واقعبینانه باشد با شکست مواجه شده است و باید آن را بهروز کرد و یا چشمانداز آن را
تمدید کرد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آموزش و پرورش ما این روزها به اندازه گذشته روی صلاحیت معلمان تعمق نمیکند. در زمان گذشته، در ایران و در شهر تهران دانشسرای عالی را داشتیم که حتی قبل از دانشگاه تهران، در سال 1297 تأسیس شد و امروز دانشگاه خوارزمی نام گرفته است. در آن دانشسرا، معلمان علاوه بر قبولشدن در کنکور، پالایش جسمانی و اخلاقی نیز میشدند.
گسترش مسائلی مانند تجاوز در این محیطها ناشی از ابتلای جامعه به همین آنومی و فروریختگی و سستشدن معیارها، هنجارها و ارزشهاست شخصیتهای برجسته و بزرگواری بودند که افراد ورودی به دانشسرا را به دقت از جنبه اخلاقی و جسمی و روانی مورد بررسی قرار میدادند و به جزئیات توجه میکردند. این مکان، دانشگاهی مانند اکول دو فرانس در فرانسه و وظیفهاش فقط تربیت دبیر بود.
در حال حاضر نیز دانشگاههایی مانند دانشگاه فرهنگیان وجود دارند، اما دیگر به اندازه آن زمان دقت و موشکافی برای تشخیص صلاحیت و شایستگی صورت نمیگیرد. با کمرنگشدن این معیارها اکنون هر شخصی که از هر دانشگاهی فارغالتحصیل شده و لیسانس گرفته است، میتواند آموزش بدهد.
نکته دیگر اینکه بسیاری از معلمان تربیتشده در آن سیستم آموزشی بازنشسته شدند و امور آموزش و پرورش در مواردی به دست افرادی افتاد که برای آن مقصود خاص تربیت نشده بودند. برای شغل معلمی که مهمترین شغل از نظر پرورش شخصیت و اخلاق و رفتار است، به انتخاب اصلح توجه نمیشود و گاه افرادی که با اصول تعلیم و تربیت چنانکه باید، آشنا نیستند وارد این کار میشوند.
یکی از عوامل مشکلاتی که این روزها در سطح مدارس وجود دارد و اخبار ناخوشایندی که گاه درباره اتفاقات رخداده در مدارس میشنویم، حضور افرادی است که تخصصی در این حوزه ندارند، رشته آنها تعلیم و تربیت نبوده است، روانشناسی شخصیت و روانشناسی پرورشی و کودک و نوجوان را نمیشناسند، اما وارد این عرصه شدهاند.
شخصیت معلم باید بررسی شود و دید چه شخصی قرار است معلم شود. باید به اندیشههای افراد صاحبتفکری مانند فروبل، پستالوزی، هربال، مونته سوری، دکرولی، پیاژه یا جان دیویی که پیشروهای تفکر در آموزش و پرورش بودهاند، توجه کرد.
مسئله دیگری که باید در ارتباط با مشکلات آموزش و پرورش و مدارس به آن توجه کرد، این است که جامعه دچار آنومی شده است. بیماری روحی و روانی فراگیر شده و ذهنیت برخی از افراد بیمار شده و پایبندی به اصول و اخلاقیات و معنویات کمرنگ شده است.
معلم یا استاد باید به دانشآموز خود مثل دختر یا پسر خود نگاه کند. در غیر اینصورت مسائلی مانند آنچه این روزها نمونههایش را در اخبار میشنویم، اتفاق میافتد. گسترش مسائلی مانند تجاوز در این محیطها ناشی از ابتلای جامعه به همین آنومی و فروریختگی و سستشدن معیارها، هنجارها و ارزشهاست.
نظام آموزشی باید منزهترین جا باشد و معلم باید پاکترین و منزهترین شخصیت باشد، ولی مشکلات از بخشهای دیگر در اینجا نیز رسوخ پیدا کرده و مسائلی را پدید آورده است که شاهدشان هستیم.
درحالحاضر به دلیل نفوذی که رسانهها، بهویژه فضای مجازی و رسانههای اجتماعی پیدا کردهاند، کافی است کوچکترین خطایی صورت بگیرد تا بزرگ و آگراندیسمان شود و در سراسر دنیا پخش شود.
فضای مجازی اکنون دیوارها را فروریخته است و دیگر دیواری وجود ندارد. افرادی که از این نکته غافلاند، مرتکب اشتباه بزرگی میشوند. شبکه جامعه شناسی علامه