صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

سرگردانی و بحران هویت در دانشگاه فرهنگیان ...برای یکبار هم که شده، برای رهیدن از سرگردانی و تغییر تقدیرش به جای «جا» در باب «جایگاه»‌اش بیندیشد، و به‌جای پافشاری به بازی‌کردن در زمین دیگری و پاک‌باختن (باختن سرمایة مادی و معنوی خود)، تصمیم قاطع عملی بگیرد که یا از این بازی خارج شود، یا با کوتاه‌آمدن از معیارهای عقب‌ماندة خودش، به معیارهای عقب‌ماندة دیگری تن دهد !

تربیت معلم ما صدساله می‌شود، چه عالی! اما عالی‌تر می‌شود اگر ؟

فرشته آل‌حسینی/ دانش‌ آموختة فلسفة تربیت و عضو انجمن فلسفة تعلیم و تربیت ایران

تغییر نام دانشگاه فرهنگیان و بحران هویت برای تربیت معلم

تربیت معلم ما صدساله می‌شود. چه عالی! اما، عالی‌تر می‌شود اگر قرار ملاقاتی بگذاریم و دسته‌جمعی برای احوال‌پرسی به خانه‌اش واقع در کوی پاک‌باختگان برویم. زیرا باید ببینیم، آیا پیر ما در صدسالگی، هشیاری لازم برای لذت‌بردن از جشن تولدش را دارد؟ آیا معنای این همه هیاهو و تدارک را می‌فهمد؟ آیا آن قدر خوب و سالم زندگی کرده است که از رسیدن صدسالگی‌اش سرمست و مغرور باشد؟ راستی وضعیت بینایی، هوش و حواسش چه‌طور است؟ آیا پیری بافِراست، سرزنده و توانگر است، یا پیری فراموشکار، فرتوت و فرومانده؟

  تغییر نام دانشگاه فرهنگیان و بحران هویت برای تربیت معلمنخست باید بگویم، من از وجود ستارگان پرفروغ و فرزانگان تربیتگر و تربیت‌شدة این نهاد صدساله ناآگاه نیستم؛ و با این سؤالات طعنه‌آمیز نمی‌خواهم ناآگاهی یا کمال ناسپاسی خودم را به رخ بکشم، و خواسته یا ناخواسته خشم و تعصب اهالی آن را برانگیزم. بلکه در سالگرد تولد صدسالگی تربیت معلم سرزمینم می‌خواهم به عنوان هدیه تشخیصم را از حال عمومی‌اش با مسئولان، عاملانش و با شما در میان بگذارم، و انتظار دارم اگر اشتباه می‌کنم، به‌دور از تعصب، جبهه‌گیری و سیاست‌زدگی[1] که ظاهراً درد بی‌درمان این روزگار ماست، مرا از آن آگاه کنید.

به‌نظرم، همان‌گونه که نمی‌توان بااطمینان از سلامت یک عضو به سلامت کل یک ارگانیسم پی‌برد، نمی‌توان از وجود فرزانگان تربیتگر و تربیت‌شدة این نهاد به حال عمومی این نهاد صدساله پی‌برد. سلامت یک ارگانیسم در گروی سلامت تک‌تک ارگانهای آن است، و ما هنوز برای اطلاع از سلامت عمومی این نهاد صدساله آزمایشات تخصصی کافی انجام نداده‌ایم. فقط برخی از دور، و برخی از نزدیک متوجه شده‌اند که انگار حال عمومی‌اش خوب نیست. برخی از دور مشاهده می‌کنند که سرگیجه دارد و تلوتلو می‌خورد، که ممکن است از نشانه‌های کم‌خونی باشد، و به کمبود ریزمغذی‌هایی چون آهن (منابع مالی، مادی و معنوی) دلالت کند. برخی دیگر از نزدیک با گرفتن نبضش متوجه می‌شوند که تب دارد، که این نیز ممکن است به علت تهاجم عوامل خارجی (سیاست‌های خارجی و فشارهای مقامات بالا برای تأمین معلم شایستة نظام) باشد. اما، دیری نمی‌گذرد که با بی‌اعتنایی به علائم هشداردهنده و بالا رفتن تب، همگان می‌شنوند که بیمار دارد با صدای بلند هذیان می‌گوید؛ در حالت ضعف شدید –کمبود شدید منابع مالی، مادی و سرمایة انسانی- در اغما و ناهشیاری از تولید فله‌ای و فوری معلم فکور و فاخر سخن می‌گوید! اینجاست که هرکس که این هذیان‌ها‌‌ را می‌شنود، باید به اندازة فهم و دانش خود وارد شود و تشخیص‌اش را فاش بگوید، تا بلکه از فشار سیاست‌های مسئله‌ساز بکاهد، و این بیمار تب‌دار از اغما بیرون آید، و دست‌کم با هشیاری پیگیر درمان خود شود.

و توصیة آخر، رها‌کردن تربیت معلم از اضطرار زمان و فشار برای تولید فله‌ای معلم فکور یا فاخر است. برای رهایی از این یکی، لازم است مدتی از موضع سفت‌وسخت انحصارگرایی در تأمین و تربیت معلم و به‌راه‌انداختن سیل بر روی این سازة متزلزلِ نامطمئن عقب‌نشینی کنید، و راههای مشروع بسته‌شده را باز کنید  من در این مقاله می‌خواهم با یکی از این سیاست‌های مهاجم خارجی که به نظرم موجب ضعف شدید و به اغما‌رفتن تربیت معلم شده است به مخالفت برخیزم. این سیاست که دانشگاه تربیت معلم یک دانشگاه مأموریت‌گرای آموزشی است.

می‌خواهم دربارة ظاهر و باطن تناقض‌آمیز این همنشینی بگویم. این که اصرار داشته باشی سرا یا گاهِ دانش باشی؛ راهبرد صدساله‌ات برای تغییر و پیشرفت آزمون و خطا، و نه تجربه باشد؛ مأموریت‌ات صرفاً آموزشی باشد و هیچ نشانه‌ای از علاقه و گرایش به پژوهش در آن یافت نشود؛ و در این آموزش خشک‌وخالی هم دغدغه‌ات بیشتر عقیدتی باشد؛ و از همه تناقض‌آمیزتر این که معیارهای داوری عقلانی و اخلاقی حاکم در این به‌اصطلاح دانشگاهت تحت‌الشعاع سیاست‌زدگی باشد (منظور از سیاست‌زدگی را در پی‌نوشت بخوانید)؛ و نظایر آن.

در ظاهر، انگار باز مخالفت با عنوان «دانشگاه تربیت معلم» است. اما، در واقع، چنین نیست. نه مخالفت با بخش اول آن است که مدتی سرای دانش بود، و سپس گاهِ دانش شد؛ و نه مخالفت با بخش دوم که حدود چهل سال «تربیت معلم» بود، چندی است که «فرهنگیان» شده است، و از این پس قرار است دوباره «تربیت معلم» شود. بلکه مخالفت با همنشینی این دو است. می‌خواهم ادعا کنم که با معرفت‌شناسی‌ای که از «دانشگاه» و «تربیت حرفه‌ای» اختیار کرده‌اید، صدسال نتوانستید، و صدسال دیگر هم نمی‌توانید بین این دو آشتی برقرار کنید. پس یا باید معرفت‌شناسی، و پیرو آن، سیاست خود را دربارة دانش، دانشوری، دانشگاه و تربیت حرفه‌ای تغییر دهید، و با ابداع یک بازی جدید در یک زمین جدید، و وضع معیارهای عادلانه، به برقراری روابط سازنده میان نهاد دانشگاه و نهاد تربیت حرفه‌ای کمک کنید، یا اگر نمی‌خواهید یا نمی‌توانید نگرش خود را تغییر دهید، یکبار برای همیشه به این همنشینی تناقض‌آمیز پایان دهید، و از فشار بیهوده به تربیت معلم برای دانشگاه‌شدن با معیارهای محدود کنونی دست بردارید. زیرا پیش از این شاهد بوده‌ایم که نهاد تربیت معلم چگونه با دانشگاه‌شدن از مأموریت تربیتِ معلم گریخت.

این سیاست که دانشگاه تربیت معلم یک دانشگاه مأموریت‌گرای آموزشی است، می‌تواند تهاجمی و خارجی به معنای تهاجم از خارج از قلمروی سیاستگذاری تربیتی تفسیر شود. به تعبیری، سرنوشتی که بزرگترها برای کوچکترها رقم می‌زنند. راهبردم برای طرح مسئله این است که تصوراتم از سیر تحولِ تربیت معلم را به ساده‌ترین شکل ممکن، یعنی روایت‌گونه، اما در حالتی معلق میان خوش‌بینی و بدبینی مطرح کنم. پس، خودم را برای شک‌کردن در جای‌جای این داستان آزاد گذاشته‌ام.

با خواندن سیر تحول تربیت معلم در ایران، چشمهایم را می‌بندم و تصور می‌کنم که در دوران جوانی تربیت معلم سرزمینم، سیاستگذارانی متخصص، تحصیل‌کردة خارج، و آشنا با تجارب و تحولات جهانی تربیت معلم می‌زیستند. آنها بر اساس الگوی ذهنی و مدیریت خودشان که اقتباسی بوده است، تصمیم می‌گیرند دانش‌سرای عالی را به دانشگاه تازه‌تأسیس تهران پیوند بزنند. یک‌ربع قرن سپری می‌شود و سیاستگذاران متخصص و آگاه دیگری از راه می‌رسند. آنها نیز بر اساس الگوهای ذهنی و اقتباسی خودشان، دست به تغییرات جدید می‌زنند، و دانش‌سرای عالی را به‌بهانة استقلال‌بخشی از دانشگاه تهران جدا می‌کنند. اما، لحظه‌ای درنگ کنید! زیرا من نمی‌توانم به‌راحتی از این قسمت سیرِ تحول سُر بخورم و رد بشوم.

به‌گمانم بهانة دیگری هم درکار بود. مثلاً این بهانه که دانشگاه تهران، با گذشت یک‌ربع قرن از تولدش، وقتی خودش را به عنوان دانشگاه بازشناخت، دیگر نتوانست پیوند یک دانش‌سرای مأموریت‌گرای آموزش‌محور را در پیکرة خود تحمل کند، و آن را پس زد. چرا؟ چون سیاستگذران در آن مقطع تاریخی نظرشان از الگوهای فرانسوی به الگوهای آمریکایی و جاهای دیگر جلب شده بود و احتمالاً فهمیده بودند مأموریت اصلی دانشگاه در آن دوران، علاوه بر آموزش عالی، گسترش مرزهای دانش بود، و این مأموریت با مأموریت یک دانش‌سرای تربیت حرفه‌ای همسو نبود. پس، همان بهتر که از گاه دانش جدا شود، و درپی سرنوشت خود در سرای دیگری اقامت گزیند. بهتر است مسیر مستقل زندگی خود را درپیش گیرد. بدین‌ترتیب، تربیت معلم از یک دانش‌سرای وابسته به دانشگاه، به یک دانش‌سرای مستقل از دانشگاه، و چندی بعد به یک سازمان و دانشگاه مستقل تغییر وضعیت داد.

اما، قسمت جالب داستان این است که در مسیر زندگی پرفراز و نشیب‌اش، و در دوران به‌اصطلاح استقلالش هم به قرار و آرامش در سرای خویش نرسید. پس از 37 سال، این بار نه در عنفوان جوانی، بلکه در کهن‌سالی از دانشگاه مستقل خودش رانده شد. این دیگر واقعاً عجیب است! تا جایی که آدم شک می‌کند، آیا این «دانشگاه» است که از «تربیت معلم» می‌گریزد؟ آیا دانشگاه‌شدن مایة سرگردانی تربیت معلم حتی در کهن‌سالی شده است؟ اگر چنین است، چرا اسم او را یکبار برای همیشه عوض نمی‌کنند و مثل خیلی از کشورهای دیگر به آن مؤسسه، مرکز یا مدرسة تربیت معلم نمی‌گویند؟

خوشبختانه، من تنها ای‌کیوسان این سرزمین نیستم. ای‌کیوسان‌های بسیاری پیش از من در این خاک زاده شده‌اند. آنها زودتر از من به این ایده می‌رسند. اما، بدبختانه آنها تجمل‌گرا و فایده‌گراتر از من هستند، و مثل من راضی نمی‌شوند به‌سادگی از عنوان فاخر «دانشگاه» دل بکنند. شاید به دلیل جاذبه‌ای که این اسم برای جوانان این دوره و زمانه دارد. eqsun1

به هرحال، تربیت معلم برای بار دهم پوست می‌اندازد تا جوان شود، و این‌بار اسم پیرپسرشان را می‌گذارند، دانشگاه فرهنگیان. آنها، نه‌تنها به مناسبت این جوان‌سازی، جابه‌جایی و تغییرنام خجسته چشم‌روشنی نمی‌پذیرند، بلکه در کمال بزرگواری تشکیلات عتیقة تاریخی‌شان را به همراه استادهایشان برای چشم‌روشنی به همزاد خوارزمی‌نام خویش می‌بخشند، تا او نیز با فرخندگی از صدسالگیش فرخ‌کام شود، و دوش‌به‌دوش دانشگاه فرهنگیان، نخستین دانشگاههای ایرانی باشند که به باشگاه صدساله‌ها می‌پیوندند.

خلاصه این که، تربیت معلم به مدد سیاستگذارانش جام اخلاق را تصاحب، اما بازی را واگذار می‌کند. او در بازی‌ای که قواعدش را وزارت علوم نوشته است، یک بازنده است. زیرا، با اکراه به آن دانشگاه می‌گویند؛ با فشار و چانه‌زنی به مدرسانش عنوان هیأت علمی اعطا می‌کنند؛ پس از صدسال هنوز نتوانستند نامی شایسته به آن بدهند و نامش را عوض می‌کنند؛ برای مشروعیت‌بخشی و بزرگداشت‌اش دست به دامن بزرگترها می‌شوند؛ برای جبران کمبود‌های مالی‌اش دست به دامن خیرین می‌شوند؛ برای رونق‌بخشی به پژوهش‌اش دست به دامن خواهر و برادران علوم تربیتی‌اش می‌شوند؛ و درکنار همة این به‌اصطلاح راه‌حل ها، حاضر نیستند برای یکبار هم که شده نسبت به مفروضات ریشه‌دارِ فارغ از نقد و بازنگری، و سیاستهای کهنة جاخوش‌کرده در آن تردید روا دارند، و آنها را ریشة مشکلات تربیت معلم بدانند. مفروضات و سیاستهای منسوخی که بر پایة یگانه رابطة ممکن میان نهاد دانشگاه و نهاد تربیت حرفه‌ای بنا نهاده شده است. رابطه‌ای که تعیین می‌کند نهاد دانشگاه و نهاد تربیت حرفه‌ای هرکدام چه جایگاه و چه مأموریتی دارد؛ کدام عالی higher و کدام پست lower است؛ کدام تولیدکننده و کدام مصرف‌کننده است؛ و در پسِ استقلالی ظاهرین، کدام متبوع و کدام تابع است.

تغییر نام دانشگاه فرهنگیان و بحران هویت برای تربیت معلم  آری، سیاستگذارانش نمی‌خواهند برای یکبار هم که شده در این تردید کنند، که شاید یک دلیل ضعف و سرگردانی تربیت معلم در کهن‌سالگی‌اش این است که اصرار دارد در زمین بازی دیگری با قواعد خودش بازی کند. می‌خواهد دانشگاه باشد، اما دانشگاهی با معیارهای مکتبی و مدرسه‌ای خودش. صدسال است که نتوانسته است، نه با آزمون و خطا؛ نه با تغییر جا و نام (رفت و برگشت از سرا به گاهِ دانش؛ و تغییر نام از تربیت معلم به فرهنگیان)، با بحران هویت و تثبیت جایگاهش مقابله کند. احتمالاً زین پس هم نمی‌تواند با بازگشت به نام «دانشگاه تربیت معلم» از این تقدیر بگریزد. پیش‌بینی می‌کنم، اگر اوضاع به همین منوال بماند، نیم قرن دیگر[2]، خواه اسمش «فرهنگیان» باشد یا «تربیت معلم»، به محض این که در آینة حال خویش نظر کند، و خودش را در ردای برازندة دانشگاه بازبشناسد، اولین کاری که می‌کند این است که خود را از مأموریت تربیت معلم رها، و اسمش را عوض می‌کند. البته پس از آن که با زیرکی سابقه و میراث مادی و معنوی تربیت معلمی‌اش را حفظ کرد. امیدوارم دست‌کم آن روز آیندگان با توجه به گرایش‌اش به سیر و سفر اسم بامسمای یکی از مشاهیر جهانگرد ایرانی را برایش برگزینند، مثلاً دانشگاه حاجی سیاح!  

البته، من هرگز به این سیر و سفر، سیر تحول نمی‌گویم، تحول برپایة تجربه رخ می‌دهد، نه آزمون و خطا. تغییر نام دانشگاه فرهنگیان و بحران هویت برای تربیت معلم

به نظرم، سرگردانی یا بحران هویت برایش برازنده‌تر است. سودمند است، برای یکبار هم که شده، برای رهیدن از سرگردانی و تغییر تقدیرش به جای «جا» در باب «جایگاه»‌اش بیندیشد، و به‌جای پافشاری به بازی‌کردن در زمین دیگری و پاک‌باختن (باختن سرمایة مادی و معنوی خود)، تصمیم قاطع عملی بگیرد که یا از این بازی خارج شود، یا با کوتاه‌آمدن از معیارهای عقب‌ماندة خودش، به معیارهای عقب‌ماندة دیگری تن دهد.

اما، به نظرم از همه بهتر این است که با روی‌آوردن به خودشناسی فلسفی و آشنایی با معرفت‌شناسی‌های بدیل، به انواع ممکن دیگر هویت و رابطه بیندیشد. از کشیدن معلمان آینده به دار و سرا و گاهِ فرهنگیان یا تربیت معلم دست بردارد؛ نگاهی به اندام خمیدة کج‌وکولة خود در آینة گذشته و حال بیندازد، و ببیند صدسال آزمون و خطای سیاستها و الگوهای ذهنی سیاست‌گذرانش چه بلایی بر سرش آورده، و چه سرنوشتی برایش رقم زده است. چشمهای کم‌سویش را پیش از آن که در اثر بسته‌شدن کامل شریان چشمی کاملاً نابینا شود بگشاید تا بنگرد تا چه حد القای این تصور تناقض‌آمیز که او یک دانشگاه مأموریت‌گرای آموزشی و مصرف‌کنندة پژوهشهای دیگران است، او را در موضع ضعف و جایگاه پست نگه داشته است، و مانع از پیگردِ معیارهای برتر و به‌مراتب متنوع‌تر و گسترده‌تر از گذشته برای عالی‌شدن شده است. صادقانه و صمیمانه به خویشتن بازگردد و ببیند، اگر همچنان بر داشتن هویتی دانشگاهی با معیارهای محدود کنونی اصرار دارد، دست‌کم فکری برای خروج از چرخة آزمون و خطا، و ساختن خود بر پایة تجربه، یادگیری و پژوهش کند.

تغییر نام دانشگاه فرهنگیان و بحران هویت برای تربیت معلم

با این که این بحث ادامه‌دار است و مایلم قدری بیشتر دربارة تربیت معلم فراموشکار، فرتوت و فرومانده، یا بهتر است بگویم تربیت معلم باسابقة بی‌تجربةمان بحث کنم، اما آن را به مقالة دیگری واگذار می‌کنم، و برای حسن‌ختام، چند پیشنهاد لیبرال یا رهایی‌بخش تربیتی و نه سیاسی به سیاستگذاران تربیت معلم تقدیم می‌کنم: می‌خواهد دانشگاه باشد، اما دانشگاهی با معیارهای مکتبی و مدرسه‌ای خودش. صدسال است که نتوانسته است، نه با آزمون و خطا؛ نه با تغییر جا و نام (رفت و برگشت از سرا به گاهِ دانش؛ و تغییر نام از تربیت معلم به فرهنگیان)، با بحران هویت و تثبیت جایگاهش مقابله کند

  •  نخست، رها کردن خود از عمل حرّافی و روی‌آوردن به عمل حرفه‌ای است. از مصادیق عمل حرّافی، سخنوری در باب قداست و منزلت والای تربیت معلم، و استفاده از فنون اقناع برای چانه‌زنی و مجاب‌کردن دیگران، خواه مقامات بالا یا مردم، برای محترم‌شمردن ارزش والای آن است (مثل این نگرانی که چه کنیم ما را جدی بگیرند؛ رتبه‌های بالا، ما را برگزینند، بودجة کافی در اختیارمان بگذارند، یا مدرسان‌مان را به‌عنوان هیأت علمی به‌رسمیت بشناسند). درصورتی‌که قوت عمل حرفه‌ای به دانش است، دانشی که از تجربه و پژوهش در عمل حاصل شده است، و قدرت اقناع آن در مثالِ خوب و خیره‌کننده‌ای است که می‌آفریند و به نمایش می‌گذارد.
  •   دوم، رهایی از ادامة وابستگی دانشی و پژوهشی است. به تربیت معلم و عاملانش کمک کنید، به‌جای دست‌نیاز دراز‌کردن به سوی خواهران مغرور دانشگاهی خود، با اتخاذ معرفت‌شناسی‌های راهگشای نوین و تغییر نگرش نسبت به دانش، دانشوری و انحصار آن به مدارس عالی و کوتاهی دست مدارس تربیت حرفه‌ای از رسیدن به گردوی دانش، به تجربه، یادگیری، انواع مختلف دانشوری، و ساختن دانش عمل حرفه‌ای بر بنیاد معرفت‌شناسی‌های بدیل روی‌آورند. با بازنگری سیاست‌های ادامه‌دار و مسئله‌ساز گذشته، و با آشنایی با معیارهای برازندة «نهاد تربیت حرفه‌ای» در این زمانه، و وضع محرک‌های مناسبِ تدبیرشده برای ارتقا و پیشرفت، عاملان تربیت معلم را به شوق و حرکت درآورید. با سیاست‌گذاری‌های خلاقانه و هوشمندانه به آنها کمک کنید تا با نبض‌دار‌کردن و جریان‌انداختن خون پژوهش در شریان سخت و بسته‌شدة آموزش و یادگیریهایشان عرض‌اندام کنند، و با سرخی گونه‌هایشان توجه‌ها را به خود جلب کنند، نه با روی زردشان (همین توصیه را چند سال پیش به معلمان آزرده و خشمگین در مقالة معلمان محکوم به تفکر کردم). تربیت معلم را آزاد بگذارید تا با ساختن مثال خویش، نه پیروی از امثال دانشگاه خودنمایی کند. امثال دانشگاه و دانشگاهیانی که خود نیازمند کمک‌رسانی فوری و نجات‌اند. تربیت معلم می‌تواند آموزش عالی، و حتی بهتر از آن، تربیت عالی باشد، و تربیتگرانش هم می‌توانند هیأت علمی باشند، اما عالی و علمی با معیارهای معرفت‌شناختی به‌مراتب راهگشاتر برای رشد، ارتقا و پیشرفت.
  •   و توصیة آخر، رها‌کردن تربیت معلم از اضطرار زمان و فشار برای تولید فله‌ای معلم فکور یا فاخر است. برای رهایی از این یکی، لازم است مدتی از موضع سفت‌وسخت انحصارگرایی در تأمین و تربیت معلم و به‌راه‌انداختن سیل بر روی این سازة متزلزلِ نامطمئن عقب‌نشینی کنید، و راههای مشروع بسته‌شده را باز کنید. خوب است همانند وزارت علوم به جذب نیروی انسانی تحصیل‌کردة جویای کار از طریق فراخوان‌های فصلی، مصاحبة علمی، و آموزشهای تخصصی، با جلب همکاری دانشگاههای دیگر بیندیشید. شاید بتوانید با مذاکره و ابزارهای قدرت دیگر، آنها را قانع کنید تا چندسالی از شغل شریف تولیدِ تحصیل‌کردة بیکار صرف‌نظر، و در امر خطیر تأمین و تربیت معلمان کاردارِ آتیه‌دار آینده به دانشگاه فروهشته و فروماندة تربیت معلم کمک کنند. کاری شبیه یک همکاری خانوادگی یا بسیج همگانی موقت برای مقابله با یک بحران قریب‌الوقوع.

 


[1]. منظورم از سیاست‌زدگی، بی‌اعتنایی خواننده به قوت و ضعف استدلال نویسنده و قضاوت دربارة درستی یا نادرستی سخن بر اساس تشخیص خود از گرایشات و خط و ربط سیاسی و اعتقادی نویسنده است. مثلاً خواننده‌ای را تصور کنید که می‌گوید، من کاری به قوت و ضعف شواهد، یا درستی و نادرستی استدلالهای شما ندارم؛ چون فلان سیاست تربیت معلم شما لیبرالها یا شما کافران مشرک را عصبانی کرده است، پس درست است. به نظرم، کمترین آسیب سیاست‌زدگی این است که عقلانیت در سایة آن رنگ می‌بازد، گفت و گوها رنگ خشونت می‌گیرد، و صحنة تسویه حساب‌های واقعی و موهوم شخصی، قومی و قبیله‌ای می‌شود. به نمونه‌های زیادی در همین سایت صدای معلم می‌توان اشاره کرد که مسائلی درخور تأمل از سوی نویسندگان برای بحث و گفت و گو مطرح می‌شوند، اما تحت‌تأثیر سیاست‌زدگی، به جای برانگیختن بحثِ مربوطِ قوی، به سمت بحثِ نامربوطِ ضعیف به انحراف کشیده می‌شوند و صحنه‌هایی تأسف‌آور از نزاع های بی‌حاصل شخصی یا فرقه‌ای می‌آفرینند؛ صحنه‌هایی عجیب و باورنکردنی از خشونت معلمان علیه معلمان. اگر فرهنگیان نخواهند به‌خواست خود از این خطاهای عقل‌سوز در بحث و گفت و گوهایشان احتراز کنند، آنگاه دم آخر نیک نظر می‌کنند و چشمشان به جمال پر خویش در کالبد بی‌جان اندیشه در اجتماعشان روشن می‌شود، و شایستة این حکم شاعر می‌شوند که با تأسف در سوگ عقاب اندیشه می‌سراید، «از ماست که بر ماست».   

[2]. احتمالاً به دلیل پهن‌پیکرشدن، سنگین‌ترشدن و کندترشدن به زمان بیشتری برای دانشگاه‌شدن نیاز دارد.  

چهارشنبه, 20 تیر 1397 22:26 خوانده شده: 2413 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +1 -1 --
دبیر م 1397/04/21 - 11:01
با گفتار و نوشته شما سرکار آل حسینی موافقم اما...
پاسخ + +4 -3 --
ناشناس 1397/04/21 - 13:46
دانشگاه فرهنگیان باید تبدیل شود به مرکز آموزش و پژوهش فرهنگیان. و آموزش های بدو خدمت و مداوم و بررسی کتب درسی و فعالیت های پژوهشی انجام دهد و گواهی آموزش های مداوم برای معلمان صادر کند که طی کردن آن معادل مدرک دانشگاهی باشد.پذیرش دانشجو در این دانشگاه هیچ توجیهی ندارد. این همه دانشگاه داریم و کلی فارغ التحصیل ارشد و دکتری بیکار و علاقه مند به معلمی. اساتید معدود این دانشگاه هم می توانند به کارهای پژوهشی و آموزش های مداوم معلمان مشغول باشند.
پاسخ + +2 0 --
بازنشسته 1397/04/21 - 22:54
عکس خانم آل حسینی ژست متفکرانه به بالا را دارد ولی مطلب چندان قابل فهم و روا نیست
پاسخ + +2 0 --
مدرس 1397/04/22 - 22:51
با سلام
خانم آل حسینی شما که در مورد تربیت معلم ایران شناخت ندارید چرا نظر می دهید. چرا به مدرسان زحمتکش این مکان مقدس آنقدر راحت توهین می کنید. شما با این سبک نوشتاری بد و این زبان تلخ، مشخص است که مقرضانه صحبت می کنید، چه مشکلی با مسئولین این دانشگاه دارید و چرا این قدر از خود راضی هستید؟ شما که استاد دانشگاه هستید، چه گلی به سر دانشجویان این کشور زدید که هیچ کارایی در آموزش و پرورش ندارند، اصولا اگر شما این دانشجویان را خوب تربیت می کردید، ضرورتی به وجود تربیت معلم نبود. تربیت یافتگان شما به اندازه سر سوزنی مورد قبول اموزش و پرورش نیستند ولی منت فارغ التحصیلان تربیت معلم را می کشند. مدرسان تربیت معلم هم علم دارند و هم تجربه، کار تربیت معلم را هم خوب بلدند و به تجربه هم ثابت شده است. پس خواهشمند است قبل از اینکه متن هایتان را در اینترنت قرار دهید کمی در انها تأمل کنید، انسان به راحتی نباید به خودش اجازه دهد به دیگران توهین کند. خداوند همه ما را به راه راست هدایت فرماید.
پاسخ + 0 0 --
رز 1397/04/23 - 06:28
مغرضانه
پاسخ + 0 0 --
آل حسينى 1397/04/23 - 07:22
پس شما كه شناخت داريد، تجربه داريد، زحمت كش ايد و از همه مهمتر، هدايت يافته ايد، وضعيت كنونى تربيت معلم در ايران را تحليل كنيد. از تجربيات شايان، تربيت شدگان رضايت مند، شرايط مطلوب آموزش و پژوهش در دانشگاه بگوييد و ديگران را آگاه كنيد. البته، نه در اين پستوى تنگ و تاريك؛ نه در حاشيه يك نقد مغرضانه و غيركارشناسانه، نه اين گونه مظلومانه، محافظه كارانه و ناشناس. بلكه در متن. با نوشتن يك مقاله يا يادداشت ساده و انتشار آن در اينترنت، درست مثل من! بگذاريد دانشجويانى كه تربيت كرده ايد و همكاران دور و نزديك تان آن را بيابند و بخوانند و تأييد كنند و شاهدانتان چنان انبوه شود كه موج سهمگين شود و مخالفان و ناقدان هدايت نايافته ياوه گوى مغرض را غرق كند. در دانشگاه و رشته اى كه من در آن تربيت شدم، ناقد را با بحث و استدلال و آوردن شاهد مخالف ساكت مى كنند، نه با دعاى خير!
پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1397/04/23 - 10:41
اولا: تربیت معلم زمانی معنا داشت که قبول شدگان کنکور علاقه ای به انتخاب حرفه معلمی نداشتند وبا ایجاد دانشسرا و تربیت معلم و اعطای امتیازاتی مثل استخدام و معافیت از خدمت، کسانی را که غالبا پایین ترین رتبه های کنکور بودند را جذب می کردند.
دوما: در چند سال اخیر بهترین دبیران و معلمان، کسانی بوده اند که فارغ التحصیل دانشگاهی هستند.
سوما: دانشگاه فرهنگیان در حال حاضر باید به آموزش های مداوم و بدو خدمت بپردازد و ادامه فعالیت آن توجیهی ندارد.
پاسخ + +2 0 --
کنشگر تربیت معلم 1397/04/23 - 16:56
سلام

چند نکته در خصوص یادداشت خانم دکتر آل حسینی تقدیم می کنم :
1- تربیت معلم در ایران دارای یک پیشینه نسبتا طولانی است و نمی توان آن را با دو آلیسم هیچ / کامل، سنجش کرد. باید وضعیت آن را به صورت پیوستار دید و نه با پیش فرض ابتدا به ساکن منفی(اینکه با پیش فرض اولیه بگوییم تربیت معلم و عواملش به طور مطلق بد هستند به اعتقاد من ناشی از خردورزی نیست. مطلق ها همچنان که در اندیشه جان دیوئی تربیت شناس برجسته مردود است، اینجا هم به باور من قابل دفاع نیست ). در برخی از بازه های زمانی حال خوبی داشته و در برخی دیگر حالش ناگوار. اما آنچه غیر قابل انکار است، نبود اندیشه و عملِ باثبات و فراگیر در فرایند پیچیده تربیت معلم است.
ادامه نکات در کامنت های بعد....













"
پاسخ + 0 0 --
آل حسینی 1397/04/24 - 09:36
از نظرات شما کنشگر تربیت معلم سپاسگزارم.
در باب نکته اول، باید یادآوری کنم، این مقاله مخالفت با یک سیاست جاخوش‌کردة قدیمی درباره رابطه نهاد دانشگاه و نهاد تربیت حرفه‌ای است، نه مخالفت با شخص، دوره، یا عملکرد خاص. البته اشخاص مختلف در ادوار مختلف با عملکردشان نشان داده‌اند که موافق و تابع این سیاست‌اند. مخالفت با یک سیاست به این دلالت نمی‌کند که به گفتة شما «تربیت معلم و عواملش به طور مطلق بد هستند». این تصور یا نتیجه‌گیریِ اشتباه شما از مقدماتِ من است؛ من هیچ کجا در مقاله از مقدماتم چنین نتیجه‌ای نگرفتم. در رابطه با «نبود اندیشه و عمل باثبات و فراگیر در فرایند پیچیده تربیت معلم» هم با شما موافق نیستم، برعکس فکر می‌کنم اندیشه و عمل‌مان تحت‌الشعاع یک معرفت‌شناسی متحول‌نشده در این صدسال هم ثبات داشته و هم فراگیر بوده است. به عبارتی، بر ادامة یک سیاست مسئله‌ساز ثابت‌قدم بودیم، و مانع از تغییر و تحول شده‌ایم.
پاسخ + 0 0 --
آل حسینی 1397/04/24 - 15:32
«القاء» واژه مبهم و دوپهلویی است. نمی‌توان به‌راحتی با کاربرد آن منتقد یا نویسنده را متهم و منکوب کرد، چون ممکن است اشکال از خواننده باشد. به‌عنوان مثال، شخصی را در نظر بگیرید که چاقویی در دست دارد و شخص دیگری فکر می‌کند با آن چاقو می‌خواهد پوست او را بکند. خوب اینجا چه باید کرد؟ باید به اولی گفت چاقویت را غلاف کن، چون به دومی القا شده که می‌خواهی پوستش را بکنی؟ و در ادامه ...
پاسخ + 0 0 --
آل حسینی 1397/04/24 - 15:33
پیشنهاد می‌کنم به جای بیان حس و تصورات منفی‌تان، از متن من شاهد بیاورید که من کجا نقاط سفید را سیاه دیدم، مطلق‌گرا و دوالیست بودم (مثلاً کجا ادعا کردم تربیت معلم و عواملش مطلقاً بد هستند، یا تربیت آکادمیک برای نهاد تربیت معلم مجاز نیست). خطای شما این است که نتیجه‌گیریهای اشتباه خود را از مقدمات من می‌کنید. من دارم پوست پرتقال (یک سیاست) را می‌کنم، نه پوست شما را! لطفاً در خودتان به‌عنوان کنشگر تربیت معلم تأمل کنید ببینید، چرا این احساس بد به شما القاء شده است.
پاسخ + +3 0 --
کنشگر تربیت معلم 1397/04/23 - 16:57
نکته دوم:
هیچ تحقیق منسجم و معتبرعلمی تاکنون در خصوص عملکرد دانشگاه فرهنگیان در پروژه تربیت معلم
و کارنامه دیگر دانشگاه هایی که بعضا به تربیت معلم پرداخته اند انجام نشده است. بنابراین نمی توانیم به طور محکم و به دور از سخن گفتن عوامانه در این زمینه قضاوت کنیم. شواهد باید علمی باشد و قوانین علم در جمع آوری آن مد نظر قرار گیرد. نمی توان ذهنیت ها را با واقعیت ها منطبق کرد.
ادامه نکات در کامنت بعدی
پاسخ + 0 0 --
آل حسینی 1397/04/24 - 09:40
در باب نکته دوم، در مورد نبود «تحقیق منسجم و معتبر علمی در خصوص عملکرد دانشگاه فرهنگیان» و پرهیز از «قضاوت محکم» و «عوامانه» باید بگویم من به صراحت در ابتدای مقاله گفته‌ام که ما هنوز برای اطلاع از سلامت عمومی این نهاد صدساله آزمایشات تخصصی کافی انجام نداده‌ایم. اما واقعاً نمی‌فهمم چون آزمایشات تخصصی کافی انجام نداده‌ایم مجاز به گفتن تشخیصمان هم نیستیم؟ ادامه دارد ...
پاسخ + 0 0 --
آل حسینی 1397/04/24 - 09:41
به نظرم، هر متخصصی مجاز است تشخیص‌اش را با تکیه بر تجربه و تخصصش و علائم ظاهری بیماری فاش بگوید، و این تشخیص نه عوامانه است نه قطعی. من تشخیصم را با توجه به نشانه‌ها در گفتار، نوشتار و رفتار سیاستگذاران گفتم و هیچ کجا هم ادعا نکردم این قطعی است. شما هم مجازید بروید آزمایشات مورد قبول علمی خودتان را انجام دهید تا مطمئن شوید، و چه‌بسا تشخیص مرا زیر سؤال ببرید. اما، نمی‌توانید مرا از تشخیص و قضاوت تخصصی خودم منع کنید و به آن عوامانه بگویید. البته، در یک صورت مجازید، و آن وقتی است که به معرفت‌شناسی منسوخ مورد اشاره در این مقاله مبتلا باشید، و تشخیص و بینش‌تان محدود به آزمون خی و ضریب همبستگی و این چیزها باشد و تشخیص و بینش‌های دیگر را به رسمیت نشناسید.
پاسخ + 0 0 --
کنشگر تربیت معلم 1397/04/24 - 11:13
پاسخ به پاسخ ۲
ما آزادیم در اظهار نظر و بیان تشخیص های خودمان. اما اینکه این تشخیص ها را درست جلوه بدهیم و به تحقیر و تضعیف اندیشه های غیر بپردازیم مجاز نیستیم. توجه به "عنصر غیر" در این دوره و زمانه به ویژه برای افرادی که نگاه پست مدرنیستی دارند(طبعا شما دارای چنین نگاهی هستید با توجه به شناختی که دارم) ، یکی از فاکتورهای اساسی است. در خصوص تحقیق، مراد من تحقیق کمی و استفاده از spss نبود صرفا، بلکه گونه های دیگر تحقیق(کیفی و میکسد را هم دربر می گیرد). شما مثلا با ابزار کیفی مصاحبه با چند کنشگر مصاحبه کردید و داده های کیفی باورپذیر به مخاطب عرضه کردید؟ یا تجارب زیسته تان چقدر آغشته به موقعیت تربیت معلم بود؟
پاسخ + 0 0 --
آل حسینی 1397/04/24 - 15:34
از من پرسیدید، چرا قائل به تربیت آکادمیک در نهاد تربیت معلم نیستم، و آن را به نهاد دانشگاهی با مختصات و کارکرد متفاوت و غیرمرتبط می‌سپارم؟ لطفاً برای این یکی هم شاهد از متن من بیاورید. من در مقاله دیگری گفتم، فشار و پافشاری بر تربیت فله‌ای معلم در یک سازه متزلزل و نامطمئن را نمی‌فهمم! انحصارگرایی در تربیت معلم را نمی‌فهمم! دلایلم برای متزلزل و نامطمئن انگاشتن این نهاد را هم در آن مقاله به تفصیل گفته‌ام (عمدتاً ناظر به زیرساخت‌ها، ضعف ساختار دیسیپلینها، و نبود نشانه‌های قوی از «دانش قدرتمند» است). شما را اگر مایل بودید به آن ارجاع می‌دهم. و در ادامه ...
پاسخ + 0 0 --
آل حسینی 1397/04/24 - 15:35
حال شما بفرمایید چرا دانشگاههای داوطلب احتمالی را عاجز از طراحی برنامة تربیت معلم و ناتوان از برعهده گرفتن این مسئولیت می‌پندارید؟ راستی چرا این‌قدر دوالیست هستید؟ چرا فکر می‌کنید دانشکده‌های به‌مراتب توانمندتر از شما (از لحاظ زیرساخت) و شاغل به تربیت مهندس، پزشک، قاضی، وکیل، برنامه‌ریز درسی، فیلسوف، مدیر و غیره، عاجز از طراحی دوره‌های خلاقانه، تدبیرشده و غنی برای تربیت معلم هستند؟ چرا قائل به تربیت آکادمیک برای نهاد تربیت معلم مستضعف (به‌لحاظ زیرساخت در اینجا و اکنون) هستید، اما امکان تربیت حرفه‌ای را برای نهاد دانشگاه مستضعف، اما به‌مراتب توانگرتر (از لحاظ مادی، معنوی و مالی در اینجا و اکنون) منتفی می‌دانید؟ پیشنهاد می‌کنم همان‌طور که نقاط سیاه دانشگاه را می‌بیند –که کاملاً درست است- نقاط سفید آن را هم ببینید و به‌جای نفی مطلق تربیت حرفه‌ای برای دانشگاه و انحصار آن برای دانشگاه فرومانده فرهنگیان، به امکانهای راهگشای دیگر هم بیندیشید.
پاسخ + 0 0 --
آل حسینی 1397/04/24 - 15:37
از نظر من، توجه به «عنصر غیر» حکایت آن قاضی نیست که به هر مراجعه‌کننده به محکمه می‌گفت «بله شما درست می‌فرمایید»! در محکمه عقل عاقلان، خواه ناخواه، اندیشه‌های ضعیف تحقیر و تضعیف می‌شوند، اما ممکن است نمیرند و همچنان به زندگی حقیر خود ادامه بدهند. نجات آنها در گرو نسبت و رابطه‌ای است که با حقیقت برقرار می‌کنند. با این نظر، و نسبت دادن مطلق‌گرایی به من از سوی شما، احتمالاً من از اردوگاه پست‌مدرنیست‌ها بزودی اخراج می‌شوم، اما با توصیه شما مبنی بر «توجه به عنصر غیر»، شما حتماً به‌جای من پذیرفته می‌شوید.
پاسخ + 0 0 --
کنشگر تربیت معلم 1397/04/24 - 23:18
در کامنت قبل به این مواردی که طرح نموده اید اشاره کرده ام. من هیچ جا نگفته ام از ظرفیت های دانشگاه های دیگر برای پروژه تربیت معلم استفاده نشود. فقط منتقد رویکردی بودم که دانشگاه های دیگر را سلطان می بینند و دانشگاه مجری تربیت معلم را رعیت، دانشگاه های دیگر را قله می بینند و تربیت معلم را دشت. واقعا نباید دانشگاه های دیگر را این قدر به مثابه "منظر چشم خدا" دید. روی سخن ما اختصاصا در تربیت معلم است نه پزشکی و فنی مهندسی و امثالهم. در زمینه تربیت معلم همین دانشگاه هایی که خود من سه مقطعم را در بهترین های آن تحصیل کرده ام حتی یک نشست علمی هم برگزار نکرده اند. وجود گروه یا دپارتمانی به اسم تربیت معلم در دانشگاه ها سابقه دارد؟ این همه کنفرانس برگزار کرده اند آیا یک مورد آن به تربیت معلم تمرکز کرده است؟!!! مجلات علمی پژوهشی با عنوان پژوهش در مسائل تربیت معلم در کدامشان هست؟ استادانشان چقدر در تربیت معلم تخصص دارند و می نویسند و تبیین و نظریه پردازی می کنند؟ به غیر از استاد مسلم تعلیم و تربیت جناب دکتر مهرمحمدی کسی را من سراغ ندارم.
پاسخ + 0 0 --
کنشگر تربیت معلم 1397/04/24 - 23:21
من هیچ جای بحثم نگفتم نهاد به اصطلاح دانشگاه(چنانچه بسترسازی کند) نمی تواند تربیت حرفه ای انجام دهد. گفتم تاکنون اینکار را انجام نداده و دغدغه اش هم نبوده و وضعیتش در این خصوص قدر مسلم غیرقابل دفاع است. نهاد دانشگاه مد نظر شما، برای تربیت معلم ساخته نشده و کارکردش چیز دیگری است
پاسخ + 0 0 --
کنشگر تربیت معلم 1397/04/25 - 07:23
در خصوص بخش سوم نظرتان آنجایی که سخن از "محکمه عقل عاقلان" به میان آورده و خودتان را عقل کل خطاب کردید و همین طور آنجا که در نوشتارتان خودتات را "اکیوسان" فرض کردید هم باید بگویم هیچ وقت یک اندیشمند واقعی دچار این گونه توهم گویی ها نمی شود و برعکس فروتنانه دست به استدلال علمی، باور پذیر، و اعتماد پذیر می زند و در برابر سخن های غیر، شک و تردید می کند و با قاطعیت به جنگ با آن نمی رود . تنها کسانی که دچار عارضه خودبینی هستند و تظاهر به خردورزی و دانش وری می کنند و فی الواقع فاقد اقناع علمی هستند چنین عمل می کنند.
پاسخ + +2 0 --
کنشگر تربیت معلم 1397/04/23 - 17:01
نکته سوم:
مخالف این اندیشه هستم که دانشگاه فرهنگیان شخصیت آموزشی دارد و پژوهش در آن کالای لوکس تلقی می شود. آموزش بریده از پژوهش، آموزش علمی نیست. در تربیت معلم پژوهش کم رنگ است. البته نه پژوهشی که در دیگر دانشگاه ها انجام می شود و همه می دانند چه مشکلات و آسیب هایی دارد. در تربیت معلم پژوهش در زمینه و موضوعات تدریس مد نظر است نه پژوهشی که جدا از فرایند آموزش(عمل تربیتی) صورت می گیرد و واقعیت های موجود در موقعیت های تربیتی را منعکس نمی کند. در این زمینه دانشگاه فرهنگیان باید هر چه بیشتر تلاش بکند و خود را به نقطه قابل قبول برساند.
ادامه در کامنت بعدی
پاسخ + 0 0 --
آل حسینی 1397/04/24 - 09:42
در باب نکته سوم، با نظرتان دربارة مشکلات و آسیب‌هایی که پژوهشهای دیگر دانشگاهها برای تربیت معلم ایجاد می‌کنند موافق نیستم، و اصلاً نمی‌فهمم پژوهش و دانش -از نوع راستینش- که از جنس نور یا پرتو است چه مشکل و آسیبی می‌تواند ایجاد کند. مشکل و آسیب را تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان دانش و پژوهش با نگرش محدود، گزینشی و غیراکلکتیک خود به وجود می‌آورند.
پاسخ + 0 0 --
کنشگر تربیت معلم 1397/04/24 - 11:18
پاسخ به پاسخ ۳ خانم دکتر آل حسینی
لطفا دقیق تر بفرمایید چقدر از پژوهش های دانشگاهی ما راستین هستند؟ آیا یک فراتحلیل و ارزیابی از پژوهش های دانشگاه انجام داده اید و آن ها را راستین و منور یافته اید؟ در حوزه تربیت معلم و آموزش و تربیت مدرسه ای، پژوهش های دانشگاه آیا دغدغه های موقعیت های تربیتی که همگی خاص هستند را لحاظ کرده اند و یا پشت دیوار دانشگاه مستقر شده و عمدتا مدارس و .... را ندیده و یا به اندازه کافی درگیر نشده اند؟(چه از نظر محتوایی و چه از نظر روشی)
پاسخ + 0 0 --
آل حسینی 1397/04/24 - 15:38
از بحث درباره ویژگیهای پژوهش راستین به دلیل بی‌ارتباطی با بحث کنونی و فضای تنگ اینجا صرفنظر می‌کنم. ان شاءالله در جای دیگری اگر مایل بودید بحث می‌کنیم. اما، یک ویژگی منور پژوهش راستین از نظر من این است که از سرقت علمی مبرا باشد.
پاسخ + +2 0 --
کنشگر تربیت معلم 1397/04/23 - 17:23
نکته چهارم:
چرا دانشگاه فرهنگیان به صورت همزمان هم تربیت آکادمیک و هم تربیت حرفه ای انجام ندهد؟ چرا درباره اینکه بسترهای اینکار را فراهم کنند، قلم نمی زنیم؟ دانش آکادمیکی که در دانشگاه های دیگر دانشجویان کسب می کنند بریده از شرایط و ویژگی های واقعی مدارس است و کمکی هم به فارغ التحصیلان در این زمینه نمی کند. دانش آکادمیک باید در ارتباط با شرایط نظام مدرسه ای صورت گیرد. دانشگاه های دیگر نه تنها در زمینه تربیت حرفه ای کاری نکرده اند، در زمینه تربیت آکادمیک هم مرتبط عمل نکرده اند و کارنامه قابل دفاعی ندارند. در دانشگاه فرهنگیان اساتید با کیفیتی در یکی دو سال اخیر جذب شده اند و این روند باید شتاب بگیرد تا بتوانند تربیت آکادمیک و حرفه ای را همزمان انجام دهند. این ها از هم قابل جدا کردن نیستند. اینکه تربیت حرفه ای در دانشگاه فرهنگیان و تربیت آکادمیک در دانشگاه های دیگر صورت بگیرد درست نیست چرا که تربیت روح و شخصیت واحدی دارد و نباید آن را پاره پاره کرد و هر پاره را به جایی سپرد و ..
پاسخ + 0 0 --
آل حسینی 1397/04/24 - 09:43
در مورد چهارم، باید بگویم ترجیح می‌دهم قلم زدن دربارة همزمانی تربیت آکادمیک و حرفه‌ای را به عهده خودتان بگذارم. من چندان لزوم چنین همزمانی را درک نمی‌کنم، و در حال حاضر نسبت به آن حساسیت پژوهشی ندارم. اما با ضعف‌های جدی دیسیپلینی که در دانشگاه فرهنگیان می‌بینم، کار شما را برای دفاع از آن بسیار دشوار می‌بینم. درضمن، نمی‌فهمم به کجا نگریستید و در چه چیز تأمل کردید که متوجه شدید تربیت روح و شخصیت واحد دارد و نباید آن را پاره پاره کرد. خوب است برای این هم یک مقاله اختصاص بدهید. من که به هرکجا می‌نگرم می‌بینم تربیت پاره پاره است، و هر پاره‌اش دست کسی است. هیچ روح و شخصیت واحدی هم ندارد. یک پاره‌اش دست خانواده است و پاره‌های دیگرش دست حاکمان، دولت، مدارس، صدا و سیما، کارفرمایان، بنگاهها، دانشگاهها، اشخاص، و ... اما، تربیت می‌تواند در عین گوناگونی روح و شخصیت و چندپارگیِ ناگزیرِ خود غایت واحدی داشته باشد.
پاسخ + 0 0 --
کنشگر تربیت معلم 1397/04/24 - 11:24
در اینجا مغلطه شده است. آن پاره ای که دست دانشگاه است را دیگر نباید پاره پاره کرد. اگر پاره پاره شود، کنار هم قرار دادن دو جنس متفاوت و بریده از اوضاع و احوال هم راهگشا نخواهد بود. این اظهر من الشمس است که عواملی محیطی مختلف(خانواده، رسانه، جامعه و ...)در تربیت نقش ایفا می کنند و هر کدام سهمی دارند و بنده هم منکر این سهم نیستم.
پاسخ + 0 0 --
آل حسینی 1397/04/24 - 15:39
در پاسخ به پاسخ چهارم باید بگویم موافقم! چون این حکم شما علاوه بر نهاد تربیت معلم، برای نهاد دانشگاه هم صادق است. پس، بهتر است دست‌کم من و شما به این دوالیست پایان دهیم، و تربیت حرفه‌ای و آکادمیک را بیش از این پاره پاره نکنیم. البته شما مختارید نتیجه خودتان را بگیرید. اما من نتیجه می‌گیرم که بهتر است در اوضاع بحرانی کنونی، از برنامه‌ریزان درسی علاقه‌مند و مستقر در دانشکده‌های علوم تربیتی دعوت کنیم، برنامه‌های پیشنهادیِ تخصصیِ میان‌رشته‌ایِ متنوع و مطالعه‌شده برای دورة تربیت معلم بریزند و این دوره‌ها را در همان دانشگاه خودشان برگزار کنند. بدون شک از انحصارگرایی نامعقول و افراطی کنونی بهتر است.
پاسخ + 0 0 --
کنشگر تربیت معلم 1397/04/24 - 23:29
هر جا پیشرفتی وجود دارد آنجا انحصار گرایی در انزواست. رقابت قاعدتا منجر به کیفیت می شود. هیچ دانشگاهی در این جهان شبکه ای نمی تواند خود را بی نیاز از ظرفیت های دانشگاه های دیگر بداند، اگر چنین باشد فرجامش محکوم به شکست و ضعف و قهقراست. سیستم های پویا نمی توانند بسته عمل کنند. برای ادامه حیات خود باید به دوربرشان دست اندازی کنند. البته برای ارتباط با منابع محیطی باید مکانیسم درست و حسابی وجود داشته باشد. مثلا مکانیسمی که در طرح بکارگیری معلمان از طریق ماده ۲۸ وجود دارد و به نوعی دانشگاه ها قصد مرتبط شدن باهم دارند، مکانیسم درستی نیست. نقدهای فراوانی بر آن وارد است که مجال ذکر آن اینجا فراهم نیست...
پاسخ + +2 0 --
کنشگر تربیت معلم 1397/04/23 - 17:32
نکته پنجم:
داستان تربیت معلم در ایران نیازمند یک باز اندیشی است. نباید انرژی ها را صرف مشاجرات بی حاصل کرد. البته این به معنای ندیدن تاریخ تربیت معلم در کشور نیست. بحث این است که داستان کنونی تربیت معلم، داستانی نیست که بخواهیم بر محصولات آن افتخار کنیم. این داستان نتوانسته معلمان کنشگر، رهایی بخش و فکور تولید کند بلکه بالعکس عمدتا معلمان با خصایص محافظه کاری شدید، دارای پرستیژ اداری و مطیع تولید می کند. باید تعلیم و تربیت به طور عام و تربیت معلم به طور خاص در کانون توجهات قرار گیرد و شماره یک کشور باشد. اگر داستان اینگونه نشود امیدی نیست تربیت معلم به بلوغ برسد و قابل دفاع باشد. مسأله با حذف دانشگاه فرهنگیان حل نمی شود. نباید به جای ارتفاع اندیشه به امتناع اندیشه روی آورد. چشم ها را شست و جور دیگر باید دید. در یک کلام زمینه تربیت معلم را باید تا می توان بهبود بخشید
پاسخ + 0 0 --
آل حسینی 1397/04/24 - 09:44
و اما در باب نکته آخر، با شما موافقم تربیت معلم نیازمند بازاندیشی است. اما این بازاندیشی می‌تواند علاوه بر پژوهشهای بلندمدت و کوتاه‌مدت جدی در دانشگاهها و پژوهشگاهها، در همین مشاجرات موافقان و مخالفان هم رخ دهد. حاصل یا بی‌حاصل بودن آن هم به میزان تعهد و پایبندی مشاجره‌کنندگان به اصول مشاجره علمی و عقلی بستگی دارد.
پاسخ + 0 0 --
کنشگر تربیت معلم 1397/04/24 - 11:44
پاسخ به پاسخ ۵ خانم دکتر آل حسینی
تفاوت ها و مباحثات توام با اخلاق صبر و متانت، همیشه منجر به بروز راه های موثرتر و خلاقانه می شود. اگر متن متفاوت شما نبود، این بحث ها از داخلش به وجود نمی آمد. از صدای معلم هم جا دارد به خاطر پرداختن گفتمان تربیت معلم سپاسگزاری ویژه داشته باشم.
پاسخ + 0 0 --
آل حسینی 1397/04/24 - 15:40
در پاسخ به پاسخ پنجم باید بگویم، من هم از همراهی شما با این بحث تشکر ویژه می‌کنم. بحث خوبی بود!
پاسخ + 0 0 --
کنشگر تربیت معلم 1397/04/24 - 23:32
من هم همینطور. نقدهای عریان و البته آمیخته به عنصر اخلاق نه فحاشی، سبب اصطکاک دیدگاه ها می شود و از این رهگذر اندیشه ها جدیدی متولد می شود و این پروسه سراسر مغتنم است. برقرار باشید
پاسخ + +4 -1 --
مدرس 1397/04/23 - 20:47
مدیر گرامی سایت صدای سند
با سلام
ببخشید با عجله و با موبایل تایپ کردم، کلمه مغرضانه در پست قبلی اشتباه تایپ شد. لطف کنید متن زیر را با متن قبلی جایگزین کنید.
با سلام
خانم دکتر آل حسینی شما که در مورد تربیت معلم ایران شناخت کافی ندارید، چرا نظر می دهید؟ چرا به مدرسان زحمتکش این مکان مقدس آنقدر راحت توهین می کنید؟ شما با این سبک نوشتاری و این زبان تلخ، مشخص است که مغرضانه صحبت می کنید؟ شما که استاد دانشگاه هستید، چه گلی به سر دانشجویان این کشور زدید که هیچ کارایی در آموزش و پرورش ندارند، اصولا اگر شما این دانشجویان را خوب تربیت می کردید و علم آنها را با عمل توأم می کردید، ضرورتی به وجود تربیت معلم نبود. تربیت یافتگان شما به اندازه سر سوزنی مورد قبول اموزش و پرورش نیستند، ولی منت فارغ التحصیلان تربیت معلم را می کشند، چون کارایی دارند. مدرسان تربیت معلم هم علم دارند و هم تجربه، کار تربیت معلم را هم خوب بلدند و به تجربه هم ثابت شده است. پس خواهشمند است قبل از اینکه متن هایتان را در اینترنت قرار دهید کمی در انها تأمل کنید.
پاسخ + 0 0 --
کنشگر تربیت معلم 1397/04/24 - 11:30
پاسخ به پاسخ ۵
تفاوت ها و مباحثات توام با اخلاق صبر و متانت، همیشه منجر به بروز راه های موثرتر و خلاقانه می شود. اگر متن متفاوت شما نبود، این بحث ها از داخلش به وجود نمی آمد. از صدای معلم هم جا دارد به خاطر پرداختن گفتمان تربیت معلم سپاسگزاری ویژه داشته باشم.
پاسخ + 0 0 --
مدرس 1397/04/23 - 21:01
دوما: در چند سال اخیر بهترین دبیران و معلمان، کسانی بوده اند که فارغ التحصیل دانشگاهی هستند.
بر چه اساسی می گویید بهترین فارغ التحصیلان...؟ ما که در بطن کار هستیم می بینیم این دانشگاهی ها چه قدر از عمل فاصله دارند. در تئوری شاید مشکلی نداشته باشند، ولی در عمل و علم کاربردی بسیار ضعیف هستند. نکته دیگر اینکه دانشجویان در دانشگاه فرهنگیان، دروس تربیتی و تلفیق دروس محتوایی تربیتی را هم نظری و هم عملی درک کرده و به کار می برند، در حالی که دانشگاههای علوم تربیتی از این موضوع بسیار فاصله دارند. دانشجوی تربیت معلم، یک ترم، نحوه تدریس هر درس را به شکل عملی و با مدرسان مجرب آموزش می بیند، کاری که از عهده هیچ استاد دانشگاهی بر نمی آید و فقط مدرسانی که سابقه کار در آموزش و پرورش دارند، می توانند انجام دهند. نمونه های بسیاری از معلمان دانشگاهی سراغ دارم که کلاس داری و تدریسشان به عنوان موضوع طنز بین معلمان رد و بدل می شود. مدیری نقل می کرد که یکی از این معلمان در اولین جلسه، 30 صفحه از کتاب کلاس اول را تدریس کرده بود، در حالی که تدریس این 30 صفحه به سه ماه زمان نیاز دارد...
پاسخ + 0 0 --
مدرس 1397/04/23 - 21:09
دانشجویانی که ما تربیت کرده ایم با دانشجویان دانشگاهی تفاوت هایی دارند که در ذیل به برخی از آنها اشاره می کنم:
-دانش محتوایی در رشته ای که قرار است تدریس کنند، دارند.
-دانش تربیتی کافی دارند.
-دانش فناورانه دارند.
-به خوبی می توانند دانش محتوایی و دانش تربیتی را تلفیق کنند.
-به خوبی قادرند دانش فناورانه را در تدریس به کار برند.
-از لحاظ اخلاقی و نگرشی، بسیار رشد یافته هستند و با دانشجویان دانشگاههای دیگر در این زمینه تفاوت فاحش دارند.
-در تلفیق نظر و عمل موفق هستند.
-با پژوش های معلم محور و کاربرد آنها در عمل آشنایی دارند.
- و ...
پاسخ + 0 0 --
آل حسینی 1397/04/24 - 09:46
از نظرات شما مدرس تربیت معلم هم سپاسگزارم. به نظرم، شاهد از غیب رسید. نظر اول شما شاهدی بر ادعای من مبنی بر سیاست‌زدگی، تعصب، جبهه‌گیری، به انحراف کشیدن بحث و برانگیختن بحث نامربوط است که به آن پاسخ دادم. نظر دوم شما شاهدی برای این مدعای من است که تا چه حد رابطة نهاد دانشگاه و نهاد تربیت حرفه‌ای مسئله‌دار است. یک نمونه‌اش را شما با گفتن اینکه «دانشگاه چه گلی بر سر دانشجویان می‌زند» نشان دادید؛ عمق شکاف و بیزاری این دو از یکدیگر را نشان دادید؛ برای نشان دادن برتری و اعتماد به نفس کاذب خود از مفاهیمی استفاده کردید که همه متعلق به رشته‌ای دانشگاهی به نام مطالعات تربیت معلم و برآمده از مطالعات دانشمندان علاقمند به این حوزه در همان دانشگاههایی است که می‌گویید هیچ گلی بر سر دانشجویان نزده‌اند. ادامه دارد ...
پاسخ + 0 0 --
آل حسینی 1397/04/24 - 09:46
گلی که آنها بر سر دانشجویان زده‌اند همین است که شما مدرسان تربیت معلم را با این مفاهیم آشنا کرده‌اند تا با آگاهی و رشد دادن آگاهانة تجربه تدریس خود آنها را به دانشجویان آموزش دهید. مفاهیمی چون دانش محتوایی، دانش تربیتی، چگونگی تلفیق این دو، پژوهش‌های معلم‌محور، تلفیق نظر و عمل گلی نیست که شما مدرسان تربیت معلم به تنهایی بر سر دانشجویان می‌زنید. آنها نظریه‌های شناخته‌شدة علمی و محصول همکاری پژوهشگرانة نهاد دانشگاه و تربیت حرفه‌ای و محصول همکاری دانشمندان و معلمان پژوهشگر است. اگر به دور از تعصب و جبهه‌گیری «زحمت» بکشید مقاله‌ای بنویسید و نظرات ارزشمند خود را دربارة برتری تربیت معلم بر دانشگاههای دیگر در آن ابراز کنید. من هم با استناددهی به شما نشان می‌دهم که هر مفهومی که با اعتماد به نفس برای اثبات برتری خود به کار می‌برید متعلق به کدام دانشمند و کدام دانشگاه است، و چه گلی بر سر شما و دانشجویان تربیت معلم زده است. البته در این که هنوز گلی به سر کسی زده باشد، جداً شک دارم!
پاسخ + +2 -1 --
ali 1397/04/24 - 10:25
به نظرم آموزش و پرورش کلا حود را از آموزش عالی کنار بکشد و آموزش معلمان را به آموزش عالی بسپارد تا کمی از بار سنگین آموزش و پرورش دوش آموزش عالی بیفتد ، واقعا جای تاسف است که آموزش و پرورش همه مسوولیتها به تنهایی به عهده می گیرد و از گزینش نخبگان و ورزش و مسابقه نوجوانان و تربیت دبیر گرفته تا بسیاری از کارهای دیگر که می توان بعضی از آنها را به عهده وزارتخانه های دیگر نظیر آموزش عالی و وزارت ورزش و بنیان نخبگان و .... سپرد باید آپ کمی به خود بیاید ، به نظر می رسد این وزیر تا حدی متمایل به چنین تفکری است.
پاسخ + 0 0 --
مدرس 1397/04/24 - 23:24
با سلام
من هم با استناددهی به شما نشان می‌دهم که هر مفهومی که با اعتماد به نفس برای اثبات برتری خود به کار می‌برید متعلق به کدام دانشمند و کدام دانشگاه است.
پاسخ: خانم دکتر، من به هیچ وجه این مفاهیم را برای اثبات اعتماد به نفسم به کار نبردم، چون کمبودی در این زمینه ندارم. مفاهیمی که همه ما به کار می بریم، متعلق به خودمان نیست و آن را آموخته ایم. صحبت من این است که در دانشگاهها این مفاهیم فقط به شکل نظری آموزش داده می شوند، ولی ما به عمل و نظر هر دو توجه داریم. بر همگان آشکار است که فارغ التحصیلان رشته های علوم تربیتی دانشگاهها در تلفیق نظر و عمل بسیار ضعف دارند؛ ولی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان به لحاظ واحدهای درسی و نوع آموزش در این زمینه بسیار موفق هستند. بنده به عنوان مدرس در هر ترم برای تلفیق نظر و عمل، بالغ بر 30 پروژه عملی برایشان در نظر می گیرم که انرژی و وقت زیادی از من می گیرد، ولی نتیجه بسیار رضایت بخشی دارد.
پاسخ + 0 0 --
مدرس 1397/04/24 - 23:27
دانشجویان ما بخش زیادی از پروژه هایشان را در مدرسه می گذرانند که با کاربرد آموخته ها در موقعیت واقعی آشنا شوند. ممکن است در این دانشگاه، مشکلات زیادی وجود داشته باشد، ولی آنقدر که شما فکر می کنید سیاه نیست.
پاسخ + 0 0 --
آل حسینی 1397/04/25 - 12:28
به نظرم، با غلبه بر آفتی که به آن اشاره کردم، یعنی تعصب و جبهه‌گیری و تغییر لحن‌تان، حالا بیشتر می‌توانم با شما همسخنی و همدلی کنم. کاملاً با شما موافقم، مفاهیمی که به کار می‌بریم متعلق به خودمان نیست و آن را «آموخته‌ایم».
به مفهوم مورد علاقة من اشاره کردید و مثل یک معلم خوب منِ شاگردمسلک را به ادامة بحث ترغیب کردید. اگر ما از دیگران «می‌آموزیم» و آن دیگران نیز از دیگران دیگری «می‌آموزند» و این «آموختن» (هم به معنای یادگیری و هم به معنای آموزش) سنت دیرینه مدرسه و دانشگاه است، پس چرا این‌گونه با قدرناشناسی، تعصب و پرخاشگری می‌گویید «دانشگاه چه گلی بر سر دانشجویان زده است». بهتر نیست بگویید، آنچه دانشجویان در دانشگاه می‌آموزند برای معلم شایسته‌شدن کافی نیست. دانشگاه تربیت معلم برنامة جامع‌تری برای دانشجویان تدارک دیده است.
پاسخ + 0 0 --
آل حسینی 1397/04/25 - 12:29
اما، باید بپذیریم این برنامه جامع‌داشتن برای تربیت معلم هم یک چیز آموختنی، تجربه‌کردنی و قابل ارتقا و پیشرفت است. به عبارتی دانشگاههایی که چنین نگاه جامعی به تربیت معلم ندارند، می‌توانند متواضعانه از «دانش عملی» کاوش‌نشده، اما ارزشمند نهاد کهن‌سال تربیت معلم برای طراحی هوشمندانه، متنوع و خلاقانه برنامه‌های تربیت حرفه‌ای بیاموزند، و شما هم باید متواضعانه پذیرای دانش نظری ارزشمند آنها برای آگاهانه کردن اعمال تربیت معلمی خود باشید. من به این می‌گویم آگاه شدن از یکدیگر. این میسر نمی‌شود، مگر با تغییر معرفت‌شناسی نسبت به دانش، دانشوری دانشگاه و تربیت حرفه‌ای. تغییر معرفت‌شناسی و نگرش هم شق‌القمر نیست. آگاهی از ارزش و جایگاه ارزشمند انواع دانش از جمله نظری، عملی، فنی و غیره است. گفتگوی من و شما یک شاهد بسیار کوچک از رابطة مسئله‌دار میان دانشگاه و تربیت معلم است. بسیار بد شروع شد، اما دست‌کم هردو فهمیدیم که می‌تواند بهبود یابد.
پاسخ + 0 0 --
آل حسینی 1397/04/25 - 12:31
باید تأکید کنم، مقاله من دفاع از راه و رسم و معیارهای دانشگاه نیست، بلکه دفاع از حقوق تربیت معلم است. به نظرم، صدسال مقایسه ناعادلانه و تحمیل معیارهای ناعادلانه دانشگاه به آن باعث شده است، که تربیت معلم یک دژ نفوذناپذیر به وسعت دانشگاه فرهنگیان درست کند و پشتش سنگر بگیرد و اهالی خشمگین‌اش با هرصدایی که از پشت‌دیوارهایش بلند می‌شود، بی‌آنکه بفهمند دوست است یا دشمن، با سنگ و کلوخ و قیر داغ از او پذیرایی کنند. حال که خشم‌تان کمی فروکش کرده است، از شما دعوت می‌کنم یکبار دیگر مقاله مرا بخوانید، مطمئنم از لابلای استعاره‌هایم پرچم سفیدم را می‌بینید. امیدوارم این‌بار متوجه شوید که مقصودم سیاه‌نمایی یا گرفتن حق شما و دادن آن به دانشگاه نیست که مرتب از آن دفاع می‌کنید. بلکه نشان دادن عمق شکاف و رابطة افتضاح‌تان است. خوشبختانه با بحث‌هایی که در حاشیة مقاله درگرفت، مثال‌هایی از آن نیز آشکار شد.
پاسخ + 0 -1 --
مدرس 1397/04/26 - 00:11
با سلام
بله خانم دکتر، با نظرات پایانی شما موافقم و معتقدم برای تربیت معلم، بهره گیری از ظرفیت های دانشگاه بسیار مورد نیاز است. همان برنامه هایی که جناب آقای دکتر مهرمحمدی قرار بود اجرا کنند، ولی ناتمام ماند و با تغییر مدیریت، به طور کلی حذف شدند. به هر حال از نظرات سرکارعالی بسیار سپاسگزارم و از اینکه در ابتدا بد شروع کردم، عذرخواهی می کنم.
پاسخ + 0 -2 --
آل حسينى 1397/04/26 - 09:51
خوب من به اين مى گويم، يك مشاجره باحاصل!
در كار خطيرى كه به عهده داريد همواره موفق باشيد.

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور