گروه اخبار/ معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش و پرورش گفت: ما امروز به شدت به طلاب، مبلغان و مبلغات نیاز داریم و رویکرد ما نیز استفاده از تمام ظرفیتهای حوزه علمیه است.

باعرض سلام و ادب و احترام حضور فردفرد دست اندرکاران صدیق و محترم صدای معلم
همه ساله پس از برگزاری آزمون کنکور، جناب پاشائی مدیرکل استان آذربایجان شرقی با رفتارهای پوپولیستی خود، از قبولی دو سه نفر با عنوان رتبه ی برتر سوء استفاده کرده و این موفقیت را به نام خود ثبت کرده و میان مقامات برای خود دکان و بازار تبریک گوئی باز می کند و به خیال خودش در تحکیم جایگاه خود تلاش می کند.
در تحلیل این رفتار پوپولیستی ایشان می توان گفت که:
1- وقتی در کشور خود آزمون کنکور بنا به دلایل متعدد که خارج از حوصله ی این نامه است از نظر کارشناسان و اساتید این مرز و بوم مردود است، دیگر چه لزومی دارد که به عبور کنندگان از این سد این همه فخر فروشی شود؟
2- آیا آموزش و پرورش فقط کنکور است و قبولی دو سه نفر برتر، و دیگر هیچ؟
3- مگر غیر از این بود که در نظر سنجی برنامه ی تلویزیونی مطالبه ی استانی شبکه ی سهند، مردم وضعیت آموزش و پرورش استان را اسفناک توصیف کرده و ابراز نارضایتی می کردند و می گفتند آموزش و پرورش و سرنوشت فرزندان مردم قربانی رانت بازی یک عده شده؟ آیا خوب نبود که بازتاب آن مصاحبه تلویزیونی هم مثل این کنکوری ها پخش می شد تا مردم ببینند که چند تن از مقامات به عملکرد مدیرکل انتقاد و اعتراض نموده اند؟
3- مگر غیر از اینست که این دوسه نفر رتبه ی برتر یا جزء نوابغ بوده و یا اولیای شان از امکانات مالی برخودار بوده و مثل سایرین به نان شب محتاج نبوده اند و آن قدر پول داشته اند که چند میلیون در آموزشگاه های اشخاصی مثل جناب مدیرکل خرج کنند و این رتبه ها را کسب کنند و هیچ یک از این موارد به آموزش و پرورش ربط ندارد؟
4- اگر قبولی این افراد را موفقیت حساب کرده و این موفقیت حاصل تلاش جناب مدیرکل است و این موفقیت پایه ی علمی دارد و تصادفی نیست پس چرا اولاً این موفقیت مستمراً سیر صعودی به خود نمی گیرد، ثانیاً چرا جناب مدیر کل این دست آورد علمی خود را تسری نمی دهد تا همه از این دست آورد بهره مند شوند؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

چند سال پیش از من دعوت شد برای گروهی از مشاوران آموزش و پرورش سخنرانی کنم.
از دوستی که مسؤول برنامه بود و برای دعوت به سخنرانی به من تلفن زده بود پرسیدم که مایلند درباره چه موضوعی صحبت کنم و آن دوست پاسخ داد: "راجع به هر موضوعی که خودتان صلاح می دانید، هر چه شما بفرمایید خوب است!" ؛ اتفاقاً سخنرانی من همزمان شد با سالگرد امضای "فرمان مشروطه" و من از این حُسن تصادف استفاده کردم و راجع به این صحبت کردم که نزدیک به یکصد و سه سال از انقلاب مشروطه گذشته است و هنوز بعضی از ما اهمیت مشروطیت را درنیافته ایم.
این که امروز به من بگویید "هر چه شما بفرمایید خوب است" و "راجع به هر موضوعی که خودتان صلاح می دانید صحبت بفرمایید" باعث می شود که شما نتوانید بر عملکرد من نظارت کنید.

در جامعه، هنگامی که به کسی "وکالت" می دهیم که چند پله بالاتر از دیگران بنشیند و با این وکالت، فرصت و قدرت بیشتری به او تفویض می کنیم باید "نظارت" بیشتری نیز بر او اعمال کنیم. دادن چنین "ولایتی" بر من، نشان می دهد که این جمع، نه دارای "طرح و برنامه" است و نه دارای "ارزیابی".
جامعه ای که به کسی قدرت و فرصت این را بدهد که بدون برنامه و نظارت عمل کند هنوز در دوران فتحعلیشاه قاجار به سر می برد و چنین جامعه ای باید منتظر تکرار عهدنامه ترکمانچای باشد؛ به قول حافظ:
هر چند کآزمودم، از وی نبود سودم
مَنْ جَرَّبَ المُجرَّبْ حَلّتْ بِهِ النِّدامَة
کانال دکتر سرگلزایی

در این جهان هستی ، عده ای با توجه به خصوصیات روحی – روانی یا تصور واهی خود ، برخی از اوقات یا همیشه روزگار ، خود را برتر و بالاتر از دیگران می بینند. اصلا نیازی به ذکر مصداقی از حزب و نقش سیاسی در جامعه نیست ، در یک گروه همسالان نیز در جریان بازی کودکانه به طور ناخودآگاه چنین خیالی بر باور او نقش می بندد. در گروه بازی ، همیشه یکی از کودکان نقش فرمانده یا رئیس و رهبر گروه را بازی می کند و مابقی متواضعانه یا بی خبر از این بی عدالتی در هر بار بازی ، همان نقش ها را تکرار می کنند. گاه ایفای این نقش در بازی بدون حضور کارگردان و سناریونویس به چنان زیبایی ارائه می گردد که بازتابی از واقعیت جامعه انسان های بزرگسال است. کودکان هیچ گاه از بازی و تکرار نقش خود در بازی خسته نمی شوند اما ما بزرگتر هم خسته می شویم و هم بیزار می گردیم و هم به تغییر نقش در خارج از حد توانایی خود می اندیشیم.
هیچ کس در این جامعه نهایت قدرت نیست اگر در کشور خودت هم باشی ، فردی قدرتمندتر از کشوری دیگر برای زورگویی و اثبات توانمندی بر سرت نازل می گردد وقتی از ظلم و بی عدالتی یا تبعیض والدین و اجتماع در کلاس درس سخن می گفتم برای قانع کردن دانش آموزانم از نقش خواهر بزرگی خودشان در خانواده یاد می کردم. می گفتم شما نمی توانید به پدر و مادر خود دستور دهید تا مثلا فلان کار را برایتان انجام دهند یا فلان
چیز را برایتان بیاورند اما از خواهر و برادر کوچک تر از خود می توانید چنین انتظاری داشته باشید. حتی کوچک ترها برای انجام کارهای
مربوط به بزرگتر از خود حظّ رغبت آمیزی نشان می دهند. یا اگر لازم شد کشیده ای دَم گوش او بخوابانید اما در مورد والدین این شدنی
نیست. پس هر کس در حد خود نسبت به زیردست یا کم توان تر از خود می تواند ظالمانه رفتار نماید. خودشان تأیید می کردند و خنده ای
بر گوشۀ لب شان می نشست حتی برای زور یا توانی که داشتند احساس رضایت هم می کردند. بعد می گفتم همه چیز در این جهان هستی
و روابط اجتماعی بین افراد سلسله مراتبی است. شما به کوچک تر از خود و والدین به شما و رؤسای آنان به آنها و... دستور داده و انتظار پیروی دارند.
البته لازم به ذکر است که متأسفانه امروز جایگاه نقش ها متزلزل شده و خصوصا در خانواده های تک فرزند ، کودک و نوجوان قادر به انجام
هر نوع رفتار زورگویانه ای نسبت به والدین خود هست و حتی از این امر لذت هم می برد. تک فرزندی ، زلزلۀ 8 ریشتری است که هر لحظه
با رخداد تلخی چون بیماری ، تصادف ، حادثه و.... دل والدین را می لرزاند و اگر سن باروری زن به اتمام رسیده باشد احساس این مخاطره شدیدتر هم هست. هر چند هر فرزند ارزش ذاتی خود را داراست اما در تک فرزندی چون دیگر امکان جایگزینی نیست ، ترس و واهمه احتمال از دست دادن بیشتر است. متأسفانه ما همانند کشورهای پیشرفته مراحل عبور تکاملی انواع خانواده را به درستی سپری نکرده ایم و شاید تزلزل روابط اجتماعی بیشتر از همین امر ناشی می شود. آنان از خانواده گسترده به هسته ای یا برابری حق و حقوق زن و مرد رسیدند و حدود دو قرن آن را تجربه کردند تا به مرحله فرزندسالاری برسند اما ما از خانواده گسترده مستقیم به فرزندسالاری رسیده ایم ، از دلایل مهم ماند فرهنگی یا تثبیت رسوبات فرهنگ سنتی یعنی تصور برتری مرد بر زن است که از زمان تولد تا آخر عمر ، فرزند ذکور اُولی است که مذهب نیز بر این باور در جامعه ما صحّه می گذارد. شاید بسیاری از بحران های اخلاقی و ارزشی جامعه امروز ما نتیجۀ پرش از این سیر تکاملی است.

گفتیم که دست بالای دست بسیار است. در این جهان هستی یا باید مطیع باشی یا سرکش. یا باید زور بگویی یا آن را تحمل کنی. ضرب المثل " گربه را دَم حجله کشتن " نیز نوعی اثبات زور است. ایجاد باور توانمندی و تحمل زورگویی تا آخر عمر زندگی مشترک است . نوعی حسابرسی قبل از آغاز زندگی مشترک برای آسودگی خیال در مابقی ایام است. با خود بودن و به خود بها دادن می توان ، در زندگی موفق بود
دانش آموز از معلم ، معلم از مدیر و ناظم یا معاون ، هر دو از رئیس اداره ، ایشان از مدیر کل ، و ایشان از وزیر و ایشان از رئیس جمهور و...... وای به حال افرادی که از چندین بالای دستی باید اطاعت و حرف شنوی داشته باشند. عده ای برای همین دنبال شغل آزاد می روند که آقا بالا سر نداشته باشند . شاید این روند زنجیروار تقیّد برای بقا و دوام زندگی اجتماعی و حیات بشری امری اجتناب ناپذیر باشد اما دشواری کار در تداخل چندین نقش است. یعنی حسابرسی همزمان از سوی بسیار نقش دیگر.
که البته این امر دو مزیت دارد :
اول : زیاد از فرمانبری خود ناراحت و دلمرده نشویم چون از آنانی که ما حرف شنوی اجباری داریم ، خودشان از بالادستی ها اطاعت می کنند.
دوم : برای تثبیت نظم اجتماعی مجبور به اطاعت از مافوق خود هستیم.
اما نکتۀ ظریفی که این وسط آزاردهنده است این که عده ای بدجوری در نقش فرمان دادن ، خویشتن خویش را گم می کنند و گاه فرمان
شغلی تبدیل به اوامر شخصی می گردد. عده ای از بالا بودن دست شان نسبت به دیگری یا دیگران حظّ وافر می برند که خودپسندی و کِبر و غرور صفات غالب رفتاری آنان است و این نکته ظریف گاه نقش مقابل را خودباخته و سست عنصر و بی تفاوت می سازد و باورش می شود که برای فرمانبری کورکورانه منفعلانه خلق شده است و جرأت و توانایی پیشرفت یا تحرک عمودی در موقعیت فعلی شغل خود را از دست می دهد. چنین افرادی ضمن این که هدف بزرگی برای ادامه حرکت خود در زندگی ندارند گاه حتی متوجه مطیع و مُنقاد بودن خود نیستند. افسار زندگی چنین ترسایان بی تفاوت چراغ خاموش ، همیشه دست کسانی است که نیازمند به بالا رفتن از نردبان ترقی هستند. چنین افرادی به منزلۀ پلّه های نردبان جاه طلبی بالادستان هستند.
جاه طلبی اصولا به دنبال خود قدرت طلبی و نفوذ مادی را نیز در پی دارد ، لذا هر قدر تعداد اشخاص به عنوان پلّۀ نردبان بیشتر ، تعالی رتبه و درجۀ شغلی افراد قدرت طلب نیز بیشتر و بیشتر خواهد بود. آنان از قرار گرفتن دست شان بر زیر دست مافوق ناخرسندند لذا ترجیح می دهند که بالا و بالاتر بروند تا بالاترین دست روی سایر دست ها باشند اما غفلت کورکورانۀ آنان را مولوی به زیبایی در شعر خود تمثیل می نماید:
نردبان این جهان ما و منی است / عاقبت این نردبان افتادنی است
لاجرم آن کس که بالاتر نشست / استخوانش سخت تر خواهد شکست
عده ای بر اساس شایستگی و عده ای به قول دکتر چمران بر اساس برتری تقوا و نه تخصص ، در مدار بالاتر قرار می گیرد ، این دو بد نیست و بالاخره یکی باید نقش رهبری و هدایت مابقی را در گروه سازمانی کوچک یا بزرگ برعهده بگیرد، اما اوضاع وقتی سخت می گردد که زیردست حس خواری نامتعارف و بالا دست حس برتری و لیاقت غیرقابل توصیف داشته باشد. هر دو حس ناخوشایندی است چون صاحب هر دو از انسانیت به دور می گردند.
اشتباه بزرگ افرادی که هر دائم به بالا می پرند تا قدرت و نفوذ بیشتری داشته باشند این است که فکر می کنند در نهایت و رأس ریاست بازی قرار گرفته اند اما نردبان زورمداری پله پله بالاتر از اوست. هیچ کس در این جامعه نهایت قدرت نیست اگر در کشور خودت هم باشی ، فردی قدرتمندتر از کشوری دیگر برای زورگویی و اثبات توانمندی بر سرت نازل می گردد. گاه قدرتمندترین افراد که خود را شخص اول مملکت
می دانستند با قدرت مجموع مردم کشور کنار گذاشته شده اند. آری دست بالای دست بسیار است. نباید به موقعیت و توان خود غُرّه شد.

غبطه خوردن به موقعیت دیگران ، از دیگر نمودهای دست بالای دست بسیار است . ماجرای سنگ تراشی که ابتدا از زندگی بازرگان ثروتمند خوشش می آید و به ترتیب برای توانمندی بیشتر آرزو می کند تا به جایگاه حاکم برسد، بعد خورشید تابناک برای شدت نور و گستردگی آن ، بعد تکه ابر بزرگ سیاهی که خورشید را پشت او پنهان می سازد ، بعد بادی که تکه ابر را حرکت می داد و بعد صخره سنگی بزرگ که زور باد بدان نمی رسید. و نهایت وقتی با غرور محکم ایستاده بود، دید سنگ تراشی با چکش و قلم مشغول تراشیدن او ( سنگ ) شد.
ناراضی بودن از موقعیت خود و قانع و راضی نبودن به داشته های خود ، آدمی را از این شاخ به آن شاخ می نشاند و چنین افرادی هرگز در کاری موفق و اثرگذار نمی گردند . اگر او از ابتدا به کار سنگ تراشی خود امکان رشد و تقویت مهارت می داد شاید فرد موفقی می بود. در واقع خویشتن پنداری این افراد از خود و شغل شان درست نیست.
حال چه به دلیل خود برتری و یا غبطه به موقعیت شغلی خود ، اگر بخواهیم همیشه از پله های زندگی بالا رویم فرصت خودیابی و خود اصلاحی و کسب تجربه و مهارت را نخواهیم یافت و مدام اثر پذیر خواهیم بود و مجالی برای اثرگذاری نخواهیم یافت.
یا فردی که تصور می کند خیلی باهوش و توانا هست و سعی بر کِنِف یا ضایع کردن دیگری را دارد و از بد حادثه به فردی باهوش تر و با
رفتاری حکیمانه تر برمی خورد و نتیجه کار معکوس می شود و خود ضایع شده و شرمگین می گردد.
شاید نتیجۀ تمامی این موارد ، این باشد که با خود بودن و به خود بها دادن می توان ، در زندگی موفق بود. آزار و اذیت دیگران خواری است
که نهایت در چشم خود فرد فرو می رود. قدرت طلبی بیش از حد آفتی است که شما را از حق زندگی معمولی محروم می سازد. آنچه مهم است مفید و مؤثر بودن فرد در جایگاه فعلی است و تصور نکنیم که اگر امروز به عنوان یک کارمند ساده ، فردی موفق نیستیم فردا با مدیر و رئیس شدن ، توانمندترین انسان کرۀ زمین خواهیم بود.
ما به جز خود واقعی همانند هر کس دیگری که بخواهیم شویم باز دستی بالاتر از ما خواهد بود. این روال طبیعی زندگی است و ما برای بالاترین دست بودن ، قرار نیست قاعده و اصول پیشرفت شغلی و زندگی اجتماعی را ندید بگیریم یا آن را بر هم زنیم. اگر کسی قصد انجام کار مفید و همه پسند دارد در جایگاه فعلی خود با تمام سادگی و گمنامی نیز می تواند آن را انجام دهد. تمامی افراد صالح با کردار نیک ، گفتار نیک ، پندار نیک جهان لزوما رئیس رئیس یا شخصی مشهور نبوده اند، انسانهای گمنام بی ادعای موفق در جهان بی نهایت هستند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

پس از گذشت قریب به چهار دهه از تاسیس نهاد امور تربیتی با نگاهی به راهبردها ،سیاست ها و عملکرد متولیان این نهاد و مربیان پرورشی مدارس باید گفت که ضرورت دارد فرایند تربیت دینی دانش آموزان ، شیوه ها و روش های مربیان پرورشی همگام با تغییرات و تحولات روز بازنگری شود تا جوابگوی نیازهای دانش آموزان باشد .
باید پذیرفت که دانش آموزان امروزی با توجه به رشد و گسترش شبکه های ارتباطی و دسترسی به اطلاعات جدید و درگیر شدن باسوالات جدید ؛ هر روزه شاهد شنیدن سخنان نو و جدیدی هستند که سوالات بیشتری را برای آنان به وجود می آورد و اگر مربیان تربیتی نتوانند به این سوالات به زبان روز پاسخ گویند فرایند تربیت دینی دانش آموزان با مشکل مواجه خواهد شد . به نظر می رسد در این حوزه آن چنان که باید و شاید کار نشده و در خصوص ارتقای صلاحیت حرفه ای مربیان پرورشی گام های شایسته ای برداشته نشده است و شاید مشکلات و دغدغه های زندگی اجازه نداده تا مربیان پرورشی مطالعه را در سبد روزانه زندگی خود قرار دهند
از طرفی همه ما می دانیم که تغییر و نوآوری از ویژگی های هزاره سوم است و جهان امروز هم با شتابی غیر قابل تصور در حال تغییر و دگرگونی است و اگر ما نتوانیم متناسب با این سرعت خود را به روز آوری کنیم در مواجهه با تغییر و تحولات دچار انفعال و شکست خواهیم شد . این نکته را هم از نظر نباید دور داشت که مخاطبان مربیان پرورشی در دورانی به سر می برند که آن را دوره نوجویی و نوآوری می نامند و نمی توان با زبان دیروز و با روش های سنتی گذشته با آنها سخن گفت و آنها را تربیت کرد .
حال این سوال مطرح می شود که آیا فعالیت ها ، برنامه ها و روش های تربیتی مدارس در طول این چهار دهه مرتب بازسازی شده اند؛ یا مربیان در مدارس همان سخنانی را تکرار می کنند که در گذشته بازگو می کرده اند و همان روش و شیوه را به کار می برند که در گذشته به کار برده اند ؟
ممکن است در مواجهه با این سوال ، سوال دیگری از طرف مربیان پرورشی مطرح شود که مگر محتوای تربیت دینی دانش آموزان تغییر کرده که ما بخواهیم روش های خود را تغییر دهیم و به زبانی نو با مخاطبان خود سخن بگوییم که ما در جواب این سوال می گوییم درست است که محتوای تربیت دینی از اصولی ثابت و تغییر ناپذیر پیروی می کند اما باید محتوا ، اجرا و روش های تربیتی را متناسب با نیازهای جدید دانش آموزان بازسازی و بروز آوری کرد که برای آنان تازگی داشته باشد و آنهارا نسبت به مباحث و مفاهیم دینی و تربیتی جذب کند .
پوشیده نیست که پیامبران هم با زبان مردم خود با آنها سخن می گفتند و معجزه آنان هم متناسب با علوم و فنوان زمانشان بود و هیچ پیامبری را نمی یابیم که سیره و روش او از این قانون تخطی کرده باشد .
نکته مهم دیگر این است که روحیه پرسشگری ؛ کنجکاوی و نقادی در دانش آموزان امروز پررنگ تر از دیروز است و چه بسا در مواجهه با مسائل مختلف شروع به پرسشگری و نقادی کنند و هر مسئله ای را به راحتی قبل نکنند و باید مربیان و معاونین پرورشی بتوانند با مجهز کردن خود به علوم و دانش های روز پاسخ های قانع کننده ای را برای دانش آموزان داشته باشند ؟

مشکل اینجا بیشتر می شود که مربی پرورشی با علوم و تکنولوژی جدید آشنا نباشد و در جریان ابهاماتی که در مورد مسایل تربیتی و دینی در شبکه های ارتباطی مطرح می شود ؛قرار نگیرد و نتواند با استدلال و منطق قوی پاسخی اقناعی به زبان سلیس و روان بیان کند .
آیا فعالیت ها ، برنامه ها و روش های تربیتی مدارس در طول این چهار دهه مرتب بازسازی شده اند؛ یا مربیان در مدارس همان سخنانی را تکرار می کنند که در گذشته بازگو می کرده اند و همان روش و شیوه را به کار می برند که در گذشته به کار برده اند ؟ پس گام اول برای تاثیر گذاری و جذب دانش آموزان تغییر رویکرد؛ نگرش و بینش مربیان پرورشی و احساس نیاز برای تقویت جنبه های نظری و تئوریک مباحث دینی و تربیتی است . به نظر می رسد در این حوزه آن چنان که باید و شاید کار نشده و در خصوص ارتقای صلاحیت حرفه ای مربیان پرورشی گام های شایسته ای برداشته نشده است و شاید مشکلات و دغدغه های زندگی اجازه نداده تا مربیان پرورشی مطالعه را در سبد روزانه زندگی خود قرار دهند .
نکته دیگر این است که برای ایجاد نوآوری حتما ً باید از قالب های تکراری و روزمره گذشته جدا شد و اگر با همین شیوه و سیاق بخواهیم حرکت کنیم جایی برای نوآوری و تغییر مثبت باقی نمی ماند .
در این حوزه هم به نظر می رسد مشکلاتی وجود دارد و تکرار شیوه های قدیمی و تعدد بخشنامه های اداری آن چنان زیاد و دستوری است که گاهاً فرصت ابتکار عمل را برای خلاقیت و نوآوری از مربیان و معاونین پرورشی سلب می کند .
مربیان و متولیان پرورشی باید بپذیرند که در تربیت دینی باید با مخاطبان ارتباط موثر برقرار کرد و این ارتباط هم گاها آنچنان سهل و آسان نیست و جوان و نوجوان به ضرورت آرمانگرایی و ناسازگاری که مختص سن و سالش هست به راحتی تن به ارتباط با مربی پرورشی نمی دهد و این مربی است که باید با هنر خود جوان را جذب کند و اگر در مسیر تربیت دینی دانش آموزان به خاطر این ویژگی ها چالش ایجاد شود برای برطرف کردن آن باید با شناخت زمان و نیازهای آنان به روش های نوین گام برداشت .

البته این موضوع مختص به دانش آموزان نیست و گاها در یک مدرسه به دلیل نوع عملکرد یا تبلیغات مختلف نگرش مثبتی نسبت به مربیان پرورشی احساس نمی شود و چون کار تربیت فرایندی است و باید در یک سیستم و مجموعه همه عوامل مدرسه روش های خود را هماهنگ و همسو ی با هم اجرا کنند ، مربیان پرورشی در این حوزه هم باید فعالانه عمل کنند و نوع ارتباط و عملکرد آنان به گونه ای باشد که دانش آموزان و دبیران را توامان جذب نماید .
تاکید می شود که متولیان پرورشی نباید در برابر نوآوری و تازگی جبهه بگیرند و آن را بدعت تلقی کنند چرا که به واسطه همین نوآوری و تازگی در معرفی سیمای دین است که می توان قشر جوان و نوجوان را جذب کرد .
در پایان تاکید می گردد که نهاد امور تربیتی از جمله نهادهایی است که به فراخور نیاز زمان توسط شهیدان رجایی و باهنر تاسیس شد و رمز توفیق آن حرکت در بستر زمان بود چیزی که باید به عنوان راهبرد کاری مد نظر قرار گیرد و در هر زمانی متناسب با شرایط و نیاز دانش آموزان روش ها به روز آوری و بازسازی شود .

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
تقریباً در تمام سازمان ها و ارگان ها بخشی به نام حراست وجود دارد که شرح وظایف خاص خود را دارد. آنچه بدیهی است این که نه تنها در ادارات کشور ما بلکه در ادارات تمامی کشورهای دنیا واحدی با نام حراست به عنوان یک بخش مهم فعالیت می کند. آموزش و پرورش نیز به عنوان یک سازمان دولتی فعال در حوزه های آموزشی و تربیتی که با قشر وسیعی از جامعه ارتباط دارد دارای واحد حراست می باشد. شرح وظایف و رفتار واحد حراست و به تبع آن نگرش به وجود آمده در کارکنان آموزش و پرورش و همچنین ارباب رجوعان این سازمان به این واحد مهم موضوع بحث مقاله ی حاضر است.
دستگاه حراست براساس ماده واحده قانون مصوب ۱۳۶۹/۲/۱۲ مجمع تشخیص مصلحت نظام بنیان نهاده شد و وظیفه ی خطیری را برعهده دارد. حراست در لغت به معنای پاسداری و مراقبت کردن می باشد. از لحاظ عرف اداری آنچه از آن حراست می شود اجزای مختلف تشکیلات است و از این اجزا در برابر اقسام مختلف انحراف های موجود مراقبت به عمل می آید. واحد حراست در صورتی که از علم و تخصص بهره بگیرد با توجه به اشراف اطلاعاتی که نسبت به واحدهای مختلف یک سازمان دارد می تواند مشاور خوبی برای مدیران سازمان باشد که در این جا از حراست به عنوان چشم مدیر یاد می گردد(سایت دانشگاه تفرش، 1394؛ به نقل از حراست کل کشور).
در نمودار سازمانی حوزه ی مرکزی وزارت آموزش و پرورش، حراست به عنوان یک "مرکز حراست" زیر نظر مستقیم وزیر آموزش و پرورش به فعالیت خود می پردازد (سایت وزارت آموزش و پرورش، 1397).
رییس مرکز حراست آموزش و پرورش در بیان شرح وظایف حراست آن را به چهار بخش تقسیم بندی نموده اند. وی حفاظت از کارکنان آموزش و پرورش در برابر آسیب ها را اولین بخش از وظایف حراست می دانند و حفاظت فیزیکی از تمام بناها و اماکن آموزش و پرورش را دومین بخش از وظایف این واحد بیان داشته اند. حفاظت و حراست در فضای مجازی که به حوزه ی فن آوری اطلاعات مربوط می گردد بخش سوم آن است.
یکی دیگر از ویژگی های عملکردی حراست در دوره ی جدید پاسخگویی به رسانه ها و نیز حذف واسطه وایجاد شرایط سهل و آسان جهت ورود به اداره حراست برای ارائه طریق به فرهنگیان از دایره حراست به عنوان محرم، پناهگاه و هدایت کننده می باشد قابل ذکر است که در این زمینه ی مهم حضور کارکنان و دانش آموزان در فضاهای اینترنتی و مجازی مد نظر است. و در چهارمین بخش از شرح وظایف واحد حراست به حوزه ی حفاظت از اسناد اشاره نمودند. مراقبت از مدارک مکتوب و اسناد طبقه بندی شده و جلوگیری از جعل اسناد به ویژه جعل مدارک تحصیلی در این مقوله جای دارد. در بخش چهارم شرح وظایف حراست همکاری آموزش و پرورش با پلیس فتا و نیروی انتظامی ضرورت دارد تا از جعل اسناد پیشگیری به عمل آید(سایت وزارت آموزش و پرورش، 1396). در اولویت بندی وظایف حراست وزیر آموزش و پرورش ایجاد آرامش و حفظ آبروی معلم را اولین اولویت حراست می دانند و وی همچنین حراست را به چشمی نامحسوس تشبیه نمودند که مسائل برون و درون سازمان را رصد می نماید تا خطرات و تهدیدات را به فرصت تبدیل نماید(سایت وزارت آموزش و پرورش، 1396) . بنابرین واحد حراست حوزه ی وسیعی از وظایف حساس مرتبط با حفاظت از کارکنان و سیستم را برعهده دارد. رسیدن به این هدف مهم نیاز به مدیریت تخصصی و استفاده از پتانسیل های خبره در حوزه های مختلف را دارد.
درنگاه کلان به حراست ،امنیت نیاز مشترک همه ی انسان ها و عامل اصلی رشد فردی و اجتماعی است. رسول اکرم صلوات اله علیه امنیت و عافیت را دو موهبت بزرگ الهی می داند که غفلت از آن آسیب ها و ضررهای زیادی را برای مردم جامعه به بار می آورد. بنابرین امنیت و سلامت اداری در نظام های اداری کشور از اهمیت بسیار زیادی برخوردارند و ضعف در این دو بعد موجب فساد اداری شده و کارآمدی سازمان و دولت ها را خدشه دار می سازد (حاجی زاده، 1393).
حراست اساس اصلی پایداری حکومت و اجرای عدالت است و سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، و امیر المومنان (علیه السلام) بهترین دلیل براهمیت این مساله است. وظیفه ی خطیر حراست، پاسداری و مراقبت از کارکنان، سیستم و سازمان است تا نیروهای توانمند و معتقد در بستر سالم سازمان به ایفای وظایف خود بپردازند تا بدین سبب سیستم و درنهایت جامعه (کشور) بتواند پویایی و پایداری خود را حفظ نماید. به عبارتی دیگر در نگاه کلان، چشم انداز اصلی حراست حفظ و پاسداری از نظام جمهوری اسلامی ایران است که از بعد اعتقادی این موضوع از بزرگترین واجبات محسوب می گردد. حفظ و حراست از امکانات و انسان های جامعه موجب پیشگیری از خطاها و انحرافات می گردد که در نهایت جامعه را به محصول کیفیت اجتماعی می رساند(محمدی مهر، 1396). بنابرین حراست در رویکرد کلان پاسداری از کل جامعه را برعهده دارد و حراست آموزش و پرورش به عنوان یک سازمان تربیت کننده ی نسل های تشکیل دهنده جامعه می تواند سهم بسیار بزرگی در وظایف حراست کل کشور ایفا نماید.

شرح وظایف واحد حراست روشن کننده ی نقش حیاتی آن در آموزش و پرورش است ولی آنچه عملاً اهمیت دارد واقعیت امر و آنچه به طور عینی و عملی در آموزش و پرورش در جریان است می باشد. در این مبحث سوالات مهمی مطرح می شود از جمله اینکه ،چه آسیب هایی کارکنان آموزش و پرورش و دانش آموزان و خانواده های آن ها را تهدید می کند و محافظت از آن ها به چه میزان برای واحد حراست مقدور است؟ و حراست به چه میزان به طور کارشناسی شده به شناسایی تهدیدات پرداخته و چه اقداماتی انجام داده و در این امر به چه میزان موفق بوده است؟ با توجه به عملکرد واحد حراست نگرش کارکنان و ارباب رجوعان آموزش و پرورش نسبت به واحد حراست چگونه است؟ برای مشخص شدن دقیق این موضوع نیاز به اجرای پژوهشی علمی و دقیق است که در طی آن با کمک پرسشنامه ها یا مصاحبه اطلاعات دقیقی به دست آید.
شاید بتوان اهم آسیبی که نه فقط کارکنان آموزش و پرورش و دانش آموزان بلکه اکثر مردم ایران در معرض آن هستند و نیاز به حراست دارند را "جنگ نرم یا فرهنگی" دانست. اگر به صورت غیر عینی بخواهیم به بحث درباره عملکرد واحد حراست در این زمینه بپردازیم می توانیم از میزان فعالیت این سازمان حدس بزنیم. اینکه کارکنان آموزش و پرورش و خانواده های آن ها چند بار از نظر آمادگی یا آسیب پذیری در برابر جنگ نرم مورد ارزیابی قرار گرفته اند؟با آنکه امروزه حفاظت از کارکنان و خانواده های آن ها و حتی دانش آموزان وخانواده های آن ها در برابر پدافند غیر عامل و جنگ های نرم و فرهنگی از اهم نیازهای آن ها است. همچنین سالانه چند بار دوره های آموزشی و کارگاه های آموزشی برای کسب آگاهی برای آن ها برگزار می گردد؟ این موضوع به صورت کمی اقدامات واحد حراست را نشان می دهد، با آنکه کیفیت اجرای آموزش ها و اثر بخشی آن ها خود جای بحث دارد. آنچه لازم التوجه است اینکه به نظر می رسد آسیب های ناشی از پدافند غیرعامل (اثرات برنامه های ماهواره ، فضای مجازی و ...) بر کارکنان و خانواده های آن ها و در سطحی وسیع تر آسیب های آن بر دانش آموزان و خانواده های آن ها روز به روز در حال افزایش است.
حراست و محافظت از کارکنان در یک نقطه ی مهم دیگر به مباحث شرایط شغلی و معیشتی آن ها مرتبط می گردد. فشارهای شغلی و مسائل آن به چه میزان مورد توجه واحد حراست است. واحدی که مقرر است از نیروهای فعال و معتقد حمایت و پاسداری نماید تا سیستم تربیتی به فعالیت بهینه ی خود ادامه دهد. اینکه واحد حراست به چه میزان به بررسی آسیب شناسی شرایط کاری و مسائل حراستی دخیل در آن پرداخته و برای حل آن اقدام نموده است و براساس آن ها چه راهبردها و اقداماتی را برای تامین رفاه و پیشگیری از آسیب های شغلی و پاسداری از پرسنل ارایه نموده است؟
بنابرین به نظر می رسد که ضرورت دارد که واحد حراست از نیروهای مستعد و توانمند سازمان آموزش و پرورش و پتانسیل های خارج از سازمان بهره گیری نماید تا به اهداف متعالی خود دست یابد. و شاید نکته ی مهم قابل بحث اینکه به چه میزان واحد حراست در این امر اقدام نموده و قدم برداشته است؟
در رابطه با اقدامات ذکر شده در بالا واحد حراست اگر هم فعالیت هایی را داشته است متاسفانه تا چند سال اخیر به ویژه قبل از دوره جدید، یعنی تا قبل ازدولت یازدهم به ویژه قبل از وزارت آقای دانش آشتیانی، اثر بخشی چشم گیری روئیت نمی گردید و یا اقدامات موثر آن بسیار ناچیز بوده است. کارکنان و دانش آموزان و خانواده های آن ها همواره درگیر مشکلات امنیتی(پدافند غیر عامل، آسیب های اجتماعی و شغلی و ...) بودند.
جالب تر اینکه به نظر می رسد اگر کارکنان آموزش و پرورش یا دانش آموزان اقدام یا ایده ای را مطرح می نمودند، این اقدام و ایده مخالف امنیت تلقی می گردید وسریعاً واحد حراست اقدام به پرونده سازی می نمود، در حالیکه این واحد بر این باور است که پرونده سازی از اقدامات واحد حراست نیست.
در این حال واحد حراست به جای تاسیس امنیت برای کارکنان و احصاء امنیت حراستی بیشتر به حراست امنیتی می پرداخت و به نظر می رسید اقدامات امنیتی حراست پر رنگ تر از اقدامات حراستی آن بوده است. با آنکه نکته ی مهم اینجاست که برای به وجود آوردن امنیت برای جامعه و حکومت باید به اقدامات پیشگیرانه و به وجود آوردن امنیت برای کارکنان سازمان های مختلف از جمله سازمان آموزش و پرورش که همه افراد جامعه بخش زیادی از عمر خود را در آن به آموزش و رشد می پردازند روی آورد و برخورد امنیتی با موضوع موجب شکاف و فاصله و حصول نگرشی منفی به واحد حراست می گردد.
لذا همان طور که گفتم در دوسال اخیر واحد حراست در بخش ستاد به طور واقعی به وظیفه ی مهم پاسداری از کارکنان آموزش و پرورش و دانش آموزان و خانواده های آن ها پرداخته اند واین امر جزو اولویت های آن می باشد .
لذا جادارد ضمن تقدیر، پیشنهاد نمود که مسئولین محترم حراست برای رسیدن به این مهم از پتانسیل های انسانی، علوم و تکنولوژی های مختلف بهره گیری نمایند.
همچنین اقدامات واحد حراست وزارت آموزش و پرورش بویژه درستاد می تواند نوید بخش سازمان و در نهایت کشوری آرمانی برای ایرانیان به ویژه فرهنگیان باشد.
به نظر می رسداقدامات امنیتی و برخوردهای امنیتی بدون توجه به علل و ریشه های آسیب های امنیتی موجب می گردید نگاه به این واحد مهم تخریب شده و از این واحد به عنوان ابزاری جهت تهدید هم دیگر استفاده نمایند. اما به لطف خدا این نگرش تاحدود زیادی در واحد حراست وزارت آموزش وپرورش که با مدیریت جدید که ازدوسال اخیر با شعار عملگرایی« ایجاد امنیت روانی ، حفظ کرامت نیروی انسانی » نگاه تحولی و حمایتی را پیش گرفته است مرتفع شده است ؛ به طوری که مهمترین دغدغه اداره حراست دردوران جدید عمل به شعار فوق، حذف اضطراب و استرس کارکنان و ایجاد آرامش و محیطی آرام برای خدمتگزاران تعلیم و تربیت بوده است تا ضمن حمایت از معلمین، پیشگیری از هر نوع آسیب را نیز سرلوحه خود قرارداده و اصل “ حفظ حرمت، حمایت و هدایت” را با جذب حداکثری و دفع حداقلی ملاک قرار دهد.

البته یکی دیگر از ویژگی های عملکردی حراست در دوره ی جدید پاسخگویی به رسانه ها و نیز حذف واسطه وایجاد شرایط سهل و آسان جهت ورود به اداره حراست برای ارائه طریق به فرهنگیان از دایره حراست به عنوان محرم، پناهگاه و هدایت کننده می باشد ؛ لذا امیدواریم اداره حراست همچنان با سرعت فزاینده به این روند ادامه داده و این روش درست وپرداختن به وظیفه ذاتی حراست را که با برگزاری جلسات مختلف به واحدهای حراست دراستانها، مناطق وادارات آموزش و پرورش شروع نموده، تعمیم دهند. ، به طوری که یک همکار فرهنگی با نگرشی مثبت مبتنی بر کسب یاری و رهنمود سازنده وارد اداره حراست گردد.
همچنین واحد حراست با اقدام مستمر به هم اندیشی و کسب نظرات و ایده های همکاران فرهنگی در تمام استانها و مناطق نسبت به نوع عملکرد خود اگاهی کسب نماید.
امید بر آن است که با نگاه کارشناسی شده و با چشم اندازی توسعه نگر و امنیت ساز واحد حراست که به شکل بهینه ای شروع به توانمندسازی نمودهاست به این روند تا حصول نتیجه ی نهایی ادامه دهد و همواره حمایت و پاسداری ازفرهنگیان را در راس امور خود قراردهد. این مهم همچنین نیاز به جذب و به کارگیری نیروی انسانی کارآمد، مدبر، صالح و باوجدان و استفاده از تجربیات بزرگان درکنار عزیزانی که دراین ادارات فعالیت می نمایند ، دارد.
به امید اینکه عملکرد درخشان واحد حراست آن را به عملا به معنای واقعی ،حافظ و پشتیبان و مامن فرهنگیان تبدیل گرداند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله :
« يـا عَـلِيّ ! اِذا رَأَيـتَ الـنّـاسَ يَشـتَـغِـلونَ بِـالـفَـضائِـلِ، فَاشـتَـغِل اَنـتَ بِـاِتـمامِ الـفَرائِـضَ »
علي جان ! اگر ديدي مردم به امور مستحب مشغول مي شوند، تو به تكميل كارهاي واجب بپرداز.
کتاب نصايح ( آية الله مشكيني )، ص 249
جناب آقاي سيد محمد بطحايي دام عزّه
وزير محترم آموزش و پرورش
سـلام عـليـكم
با احـترام و سپاس از اهـتمام حضرتعالي نسبت به احـياي مجدد قرآن كريم در وزارت آموزش و پرورش و با عنايت به مطالب ارزنده و تأكيدهاي مكرر جنابعالي در چند ماه اخير نسبت به موضوع آموزش عمومي قرآن، با كسب اجازه 40 نكته را به اجمال و فهرست وار ( البته در قالب 40 سؤال ) تقديم مي كنم. اميدوارم به سمع و نظر شما برسد و در ضمن رنجش خاطر حضرتعالي فراهم نگردد؛ چرا كه مديران انقلابي در يك جامعه اسلامي طبق فرموده پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله « سَيّـدُ الـقَومِ خادِمـهُم » هستند و نقدهاي منصفانه را فرصتي براي توفيقات الهي خود مي دانند؛ به ويژه آن كه در آستانه تحول بنيادين، شرايط ايجاب مي كند حقايق شفاف و البته محترمانه بيان گردد تا سرعت و جهت تغيير و تحول از انحراف مصون بماند.
«وَ ما تَوفيـقي اِلّا بِـاللهِ ، عَـلَيـهِ تَـوَكَّلـتُ ، وَ اِلَيـهِ اُنيـبُ»
سوره ي هود / 88
مرداد ماه 1397
آقـاي وزيـر !
1- آيا مي دانيد بيش از 90 درصد از دانش آموزان كشور، در طول زندگي خود، فقط در زنگ قرآن مدرسه با قرآن آشنا مي شوند و موقعيت يادگيري قرآن به هر دليلي در جاي ديگري براي ايشان فراهم نمي شود؟ آيا همين يك مورد در توجه جدي به احياء زنگ قرآن مدارس كافي نيست؟
2- آيا مي دانيد براي هر دانش آموزان در طول دوران تحصيلي، بيش از 800 ساعت آموزش رسمي قرآن در نظر گرفته شده است؛ ولي به دلايل مختلف از جمله كم توجهي مفرط، از كارآمدي و اثر بخشي لازم برخوردار نيست؟\
آيا مي دانيد با آن كه عمده آموزش ها و فعاليت هاي قرآني با توجه به رسالت نظام تعليم و تربيت رسمي كشور و نيز گستردگي كلاس هاي قرآن و كتاب هاي درسي بر عهده دو معاونت پژوهشي و آموزشي است، اما همواره اعتبارات آموزش عمومي قرآن و ساير امكانات يكجا و تمام و كمال به حوزه معاونت پرورشي اختصاص مي يابد؟!! آيا اين رويه غلط و عادت ديرينه نيازمند اصلاح نيست؟
3- آيا مي دانيد زنگ آموزش قرآن مدارس، گسترده ترين فعاليت قرآني كشور است كه همه ساله در مدارس سراسر در جريان است و كارآمدي آموزش هاي آن نيازمند عزم ملي، برنامه ريزي، حمايت و پشتيباني مستمر و تخصيص اعتبارات مورد نياز براي تأمين امكانات آموزشي و باز آموزي مدرسان و معلمان است؟
4- آيا مي دانيد براي هر دانش آموز 12 عنوان كتاب درسي آموزش قرآن تأليف گرديده كه در مجموع بيش از 1500 صفحه است، كه مي تواند در صورت اجراي صحيح و كامل، پاسخگوي تحقق وظيفه اصلي وزارت متبوع باشد؟ ( به جرأت مي توان گفت با توجه به رسالت و جايگاه سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي اين كتاب ها از بهترين كتاب هاي آموزش عمومي قرآن در كشور است. اما همواره مورد بي مهري و حتي قهر برخي جريان ها بوده و هست. )
5- آيا مي دانيد تحقق هدف چشم انداز نظام آموزش عمومی قرآن كشور يعني « نهادینه شدن فرهنگ انس با قرآن کریم و تربیت ده میلیون حافظ قرآن در جامعه » بدون توجه به رفع مهجوريت از زنگ قرآن مدارس و اثر بخش آن، عملاً امكان نداشته و در حد شعار خواهد ماند؟ ( كافي است نگاهي به آمار مجموعه حافظان قرآن كريم ( آمار رسمي ) در چهار دهه اخير بياندازيد تا متوجه ضايعه بزرگ بي توجهي به زيرساخت آموزش عمومي قران بشويد. )
6- آيا مي دانيد تدريس قرآن توسط معلمان غير پايه در دوره ابتدايي، بر خلاف مصوبه شوراي عالي آموزش و پرورش است؟
7- آيا مي دانيد ساعت رسمي آموزش قرآن مدارس، با مشكلات متعدد لاينحلي روبه روست؛ از جمله تقليل ساعات كاري آموزگاران و در نتيجه تدريس آن توسط مديران و معاونان مدارس؟! و هيچ مرجعي در صدد رفع اين نوع تناقضات نيست؟!
8- آيا مي دانيد اين آسيب از طريق مصوبه شوراي معاونان محترم وزير در بخشنامه سامان دهي نيروي انساني و الزام مديران و معاونان مدارس به تدريس براي درس قرآن پيش آمده است؟!

از سوي ديگر، آقـاي وزيـر !
9- آيا مي دانيد پرداختن به طرح و برنامه ها و فعاليت هاي تأسيسي و سخت افزاري ( مااند طرح ملي حفظ جزء 30 ) به مراتب پرهزينه تر و كم بازده تر از فعاليت هاي مكمل و نرم افزاري و حمايتي است؟! و تنها به بالابردن انتظارات جامعه از وزارت آموزش و پرورش منجر شده است؟ ( آيا سابقه طرح هاي ملي حفظ و ... در همين دولت محترم كفايت نمي كند؟! ) آيا مي دانيد اعم اغلب فعاليت هاي قرآني با « اسناد خمسه » تحولي در تضاد و تناقض آشكار است؟ ( سياست هاي ابلاغي رهبري، سند تحول بنيادين، سند برنامه درسي ملي، مصوبه اهداف آموزش عمومي قرآن، سند راهبردي آموزش عمومي قرآن)
10- آيا مي دانيد چرا همه دارالقرآن هاي آموزش و پرورش توسط اقاي دكتر حميد رضا حاج بابايي وزير اسبق آموزش و پرورش يك شبه تعطيل گرديد؛ ولي آقاي دكتر علي اصغر فاني وزير محترم بعدي بلافاصله مجدداً آن را راه اندازي كردند ؟!
11- آيا مي دانيد چرا 10 هزار مدرسه قرآن در دوره وزارت آقاي حاج بابايي در وزارت آموزش و پرورش راه اندازي شد، ولي در دوره آقاي فاني يكجا تعطيل گرديد؟! ( طرح ملي حفظ قرآن با سه ميليون و سيصد هزار نفر حافظ اسمي هم به همين شكل )
12- آيا اين نشان دهنده آن نيست كه وزارت آموزش و پرورش هنوز نمي داند چه مأموريت و وظيفه خطيري در حوزه قرآن در وزارت آموزش و پرورش بر عهده دارد؟!
13- آيا كسي حق دارد از وزراي محترم سؤال كند راه اندازي ده هزار مدرسه قرآني و ... با كدام كارشناسي تصميم سازي شد؟! و چرا توسط وزير محترم بعدي يك شبه و يكجا تعطيل شد؟!
14- آيا مي دانيد در چند سال گذشته، چرا ده ها ميليارد تومان از بودجه آموزش عمومي قرآن براي آموزش عمومي قرآن هزينه نشد؟!
15- آيا مي دانيد سهم هزاران كلاس درس قرآن از بودجه چند ده ميلياردي آموزش عمومي قرآن « صفر ريال » است؟!
16- آيا مي دانيد سهم بازآموزي مدرسان و معلمان از بودجه آموزش عمومي قرآن « صفر ريال » است؟!
17- آيا مي دانيد بخش اعظم اعتبارات آموزش عمومي قرآن ( و بلكه تمامي آن ) در فعاليت هاي غير ضروري مانند دارالقرآن ها و مسابقات بين المللي قرآن، مسابقات قران فرهنگيان و ... هزينه مي شود؟!
18- آيا مي دانيد اين فعاليت هاي قرآني، با فعاليت هاي رسمي چند نهاد و مركز و مؤسسه قرآني كشور كاملاً موازي است؟!
19- آيا مي دانيد مسابقات بين المللي قرآن وظيفه قانوني و رسمي سازمان اوقاف و امور خيريه است ( مسابقه شكوفه ها ) ؟!
20- آيا مي دانيد فعاليت هايي مانند دارالقرآن ها و مسابقات بين المللي قرآن و ... چه آسيب هاي جبران ناپذيري را به آموزش عمومي قرآن وارد كرده و مي كند؟ ( از اتلاف اعتبارات گرفته تا جذب نيروهاي توانمند در مراكز مذكور و در نتيجه گسترش شكاف آموزشي و پرورشي و محروميت مدارس كشور از اعتبارات تخصيص يافته و معلمان توانمند )
21- آيا مي دانيد يكي از دلايل كم توجهي به زنگ قرآن و پاسخگو نبودن معلمان در قبال اهداف پيش بيني شده در برنامه درسي قرآن وجود اين مراكز قراني و ايجاد انتظارات نادرست در مدارس و معلمان است ؟! ( هم چنان كه تدريس قرآن توسط مربيان پرورشي در معدودي از مدارس، چنين انتظاري را در عده زيادي از معلمان ايجاد كرده كه وظيفه تدريس قرآن وظيفه مربي پرورشي است. )
22- آيا مي دانيد بخش قرآن حوزه معاونت پرورشي با داشتن هزاران نفر كارشناس و مربي پرورشي با گسترده ترين فعاليت قرآني كشور ( زنگ قرآن مدارس ) به كلي بيگانه است؟!
23- آيا مي دانيد اجراي طرح هاي ملي چون حفظ قرآن و معرفي حدود سه و نيم ميليون نفر حافظ قرآن به بهانه تربيت ده ميليون حافظ قرآن جز رسوايي و تعطيلي و هزينه ده ها ميليارد تومان حاصلي نداشت؟
24- آيا مي دانيد با اين اعتبارات چند ده هزار معلم را مي شد آموزش داد و چند ده هزار كلاس را به كم ترين امكانات مجهز كرد ( هر كلاس حدود 50 تا 100 هزار تومان وسيله آموزشي از قبيل لوحه آموزش روخواني، لوح فشرده قرائت، كتاب راهنماي معلم، مصحف شريف )
25- آيا مي دانيد معلمان و مدارس و كلاس هاي قرآن و دانش آموزان و والدين ايشان هيچ بهره و حتي هيچ اطلاعي از اين همه جلسات و كميسيون ها و اعتبارات نداشته و ندارند.
26- آيا مي دانيد در جامعه اسلامي ما قاريان و حافظان نخبه اش، نفرات اول تا سوم مسابقات بين المللي هستند، در حالي كه اعم اغلب مردمش بي سواد قرآني هستند؟ ! آيا غير از اين عمل كرده ايم؟

27- آيا مي دانيد نخبه گرايي بر سر آموزش عمومي قرآن در وزارت چه بلايي آورده است؟ ( افزايش شكاف تدريجي بين دانش آموزان و جامعه قرآني )
28- آيا مي دانيد اعم اغلب فعاليت هاي قرآني با « اسناد خمسه » تحولي در تضاد و تناقض آشكار است؟ ( سياست هاي ابلاغي رهبري، سند تحول بنيادين، سند برنامه درسي ملي، مصوبه اهداف آموزش عمومي قرآن، سند راهبردي آموزش عمومي قرآن)
29- آيا مي دانيد مهجوريت قرآن در وزارت شما نتيجه بي خبري يا بي توجهي متوليان و يا عدم دسترسي ايشان به اطلاعات صحيح از سوي مديران مياني است؟
30- آيا مي دانيد كثرت فعاليت قرآني در وزارت آموزش و پرورش به حدي است كه مي توان گفت هيچ فعاليت قرآني در جامعه نيست كه در وزارت آموزش و پرورش وجود نداشته باشد؟! ( روخواني، روانخواني، تجويد، حفظ، قرائت، مفاهيم، صوت، لحن، وقف و ابتدا، تفسير و ... ) آيا اين مصداق همه كاره هيچ كاره آموزش و پرورش نيست؟ آيا اين ها هزينه ندارد؟ آيا اساتيد ويژه اين نوع فعاليت ها بودجه ها و امكانات را مصروف خود نمي كنند؟ ... آيا اين ها فرصت است يا تهديد؟!
31- آيا مي دانيد به جز كتاب هاي درسي قرآن، چه تعداد عنوان كتاب موازي در معاونت پرورشي شما در حوزه آموزش روخواني، روان خواني، مفاهيم و ... تا كنون تأليف شده است كه اغلب مغاير با برنامه هاي درسي و مصوبات است؟ ( كمترين آسيبش رشته كردن پنبه هاي دروس رسمي و قانوني است. )
32- آيا مي دانيد با آن كه عمده آموزش ها و فعاليت هاي قرآني با توجه به رسالت نظام تعليم و تربيت رسمي كشور و نيز گستردگي كلاس هاي قرآن و كتاب هاي درسي بر عهده دو معاونت پژوهشي و آموزشي است، اما همواره اعتبارات آموزش عمومي قرآن و ساير امكانات يكجا و تمام و كمال به حوزه معاونت پرورشي اختصاص مي يابد؟!! آيا اين رويه غلط و عادت ديرينه نيازمند اصلاح نيست؟
33- آيا نمي شود اين همه تهديد را با تمركز بر مأموريت ذاتي، رسالت حقيقي و وظيفه قانوني نظام رسمي تعليم و تربيت اسلامي، بر آموزش عمومي قرآن و كيفيت بخشي ساعات آموزش قرآن، تبديل به فرصت كرد؟!
آقای وزیر !
درباره « طرح ملی حفظ قرآن كريم » در وزارت متبوع
۳۴- آیا می دانید این طرح با اسناد تحولی در تناقض آشکار است؟!
۳۵- آیا می دانید این طرح کمترین ارتباط و تناسب تربیتی را با دانش آموزان داشته و نمی تواند الگوی مناسبی برای سبک زندگی اسلامی باشد؟
۳۶-آیا می دانید طراحی اهداف و محتوای این طرح با نیاز و ذایقه و توان اغلب دانش آموزان تناسب معناداری ندارد؟
۳۷- آیا می دانید برنامه ریزی در این طرح چه در هدفگذاری و چه در محتوا و چه در روش یادگیری آنقدر کلی و عمومی است که بین مخاطب عام و خاص تفاوتی قایل نشده است؟
۳۸- آیا می دانید از نظر روان شناسی یادگیری محرک های خارجی مانند جایزه کمتر به تحرک و انگیزه درونی منجر شده و اغلب یادگیری ها در این روش به سرعت به فراموشی سپرده می شود؟! ( با توجه به عدم رعایت مراحل و مراتب حیطه های یادگیری بلوم و نظریه هوش های چندگانه هوارد گاردنر و ... در این طرح ) آيا مي دانيد نخبه گرايي بر سر آموزش عمومي قرآن در وزارت چه بلايي آورده است؟ ( افزايش شكاف تدريجي بين دانش آموزان و جامعه قرآني )
۳۹- آیا می دانید این نوع حفظ کردن قرآن به دلیل عدم توجه به محتوا و مفاهیم آیات و بهره مندی از آموزه های آن ( به دلیل نامناسب بودن ) آموزشی عقیم است و بین آن و مراتب بعدی حیطه های یادگیری شکاف عمیق وجود دارد که به ادامه راه اعم اغلب دانش آموزان منجر نخواهد شد؟!
۴۰- آیا می دانید همین طرح و چنین طرح هایی بارها و بارها در طول چند دهه اخیر با تخصیص اعتبارات چشمگیر برگزار آن هم نه در چنین وسعت و برای دانش آموزان کل کشور بلکه در جامعه آماری بسیار محدودتر و از سوی ارگان های مرتبط با داستن افراد و امکانات لازم اما عمدتا موفق و پیش برنده نبوده است؟!
راهكار پييشنهادي
1- تلاش در كسب اطلاعات صحيح و دقيق از وضعيت موجود از طريق بخش هاي مرتبط حوزه ستادي
2- ايجاد وحدت انديشه و انسجام عمل در آموزش ها و فعاليت هاي قرآني مطابق اسناد تحولي با رويكرد سيستمي با هدف كارآمدي و اثر بخشي برنامه ها
3-تمركز بر مأموريت ذاتي و قانوني وزارت متبوع، در تحقق اهداف آموزش عمومي قرآن و اجتناب از سطحي نگري و موازي كاري
4- با توجه به اصل كيفيت بخشي برنامه هاي رسمي و كاستن از كميت هاي هزينه هم فايده مانند اغلب فعاليت هاي غير رسمي
سخن پاياني
ضمن تشكر صميمانه از عنايت شما نسبت به امر خطير آموزش عمومي قرآن در وزارت آموزش و پرورش، آنچه بيان شد، تنها بخشي از واقعيات است كه امكان نشر آن امكان پذير دانسته شد. اميد است اين نوع مسائل ( و ساير موارد ) با مديريت داهيانه و روحيه انقلابي حضرتعالي به نحو مقتضي حل و فصل گردد. يقيناً در صورت اراده و فراخوان شما كم نيستند افراد متعهد و متخصصي كه هم درد شناسند و هم راه درمان را مي دانند؛ فقط فرصتي مي جويند براي خدمت جهادي در جهت ريشه كني بي سوادي قرآني، در جامعه اسلامي.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/ وزارت آموزش و پرورش برای تأمین بخشی از نیروی انسانی خود از طریق دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی از میان داوطلبان واجد شرایط آزمون سراسری دانشجوی متعهد خدمت میپذیرد.

تحليلي روان شناختي بر زمينه ها و عوامل موثر در موفقيت دانش آموزان داراي رتبه هاي برتر كنكور در طول ساليان مختلف گوياي اين واقعيت است كه وجود ظرفيت هاي روان شناختي مانند اعتماد به نفس، خودباوري، مهارت هاي كنترل اضطراب، خودكارآمدي، خودكنترلي و مهارت هاي فراشناختي بيش از ساير موارد بر موفقيت چنين دانش آموزاني موثر بوده است و دانش آموزان مورد نظر نيز با بهره گيري از مهارت ها و ظرفيت هاي روان شناختي فوق از همان دوران تحصيل، دورنماي خوش و عالي را براي خود تصور نموده اند و حتي مصاحبه هاي متعدد با دانش آموزان داراي رتبه هاي برتر در طول سال هاي مختلف دلالت بر تاييد چنين ادعايي مي باشد و نكته بسيار مهم در اين ارتباط دقت بر اين مساله است تا زماني كه چنين مهارت هايي در دانش آموزان شكل نگيرد عليرغم شركت گسترده در كلاس هاي كنكور و تخصيص هزينه هاي كلان، موفقيت هاي خاصي براي آن ها حاصل نخواهد شد.
بايد دقت نمود كه مدل پيش بين در موفقيت دانش آموزان داراي رتبه هاي برتر دلالت بر اين واقعيت مي باشد كه اين دانش آموزان با برخورداري از اعتماد به نفس بالا و نيز خودباوري قوي هدف گذاري با سطوح بالا را براي خود ترسيم مي كنند و فرايند مديريت بر زمان را از طريق مهارت هاي خود كنترلي تنظيم مي نمايند و همچنين با استفاده از مهارت هاي فراشناخت، اصول و تكنيك هاي خود نظم دهي و يا خود تعين گري، خود كنترلي و خود ارزيابي را در جريان برنامه راهبردي و نيز فرايند يادگيري خود به كار گرفته و مديريت انگيرش پايدار را به صورت موثر در ارتباط با جريان هاي خودآغاگري و خود هدايتي مورد استفاده قرار مي دهند و در اين ميان حمايت هاي همه جانبه خانواده ها قبل از هر چيز به عنوان داربست هاي عاطفي به عنوان يك عامل تسهيل گر قابل توجه مي باشد و نكته جالب در اين راستا دقت بر اين واقعيت مي باشد كه بسياري از اين دانش آموزان در سال هاي آخر ترجيح مي دهند كه فرايند برنامه ريزي و آمادگي خود براي كنكور را بدون حضور در مدرسه تكميل نمايند.
متاسفانه در سال هاي مختلف مسئولين آموزش و پرورش جهت تائيد عملكرد خود و نيز اقناع مديران مافوق اقدام به مصادره تلاش هاي اين دانش آموزان به نفع خود از طريق شيوه هاي تبليغي متعدد كرده اند كه مقامات مورد نظر نيز به دليل عدم شناخت نسبت به واقعيت هاي مرتبط تحت تاثير و اقناع چنين تبليغ هايي قرار گرفته اند.

مساله قابل تاسف در سطح استان به خصوص شهر تبريز ميدان داري علني مافياهاي كنكور مي باشد كه تاكنون هيچ برخوردي قانوني با چنين افراد و موسساتي توسط مسئولين آموزش و پرورش نشده كه همين امرمي تواند مصداقي از قانون گريزي آموزش و پرورش استان و ايجاد شرايط براي شكل گيري فساد در چنين حوزه هايي باشد در ارتباط با شرايط حاكم بر كنكور و آمادگي دانش آموزان نسبت به آن در استان آذربايجان شرقي به چند نكته مهم اشاره مي گردد كه از طريق بررسي هاي ميداني نيز قابل تبيين مي باشند:
1. عدم وجود برنامه منسجم و راهبردي در آموزش و پرورش استان آذربايجان شرقي نسبت به كنكور
برنامه منسجم و راهبردي در برگيرنده تدوين و اجراي برنامه هاي راهبردي و عملياتي جهت آمادگي دانش آموزان به كنكور از همان سال هاي اول دوره دوم متوسطه با در نظر گرفتن عوامل موثر در موفقيت بر كنكور مي باشد تا دانش آموزان با آرامش خاطر و نيز تقويت زمينه هاي لازم براي موفقيت و حتي صرف هزينه هاي كمتر خود را براي كنكور آماده نمايند. نگاهي به متن آموزش و پرورش استان آذربايجان شرقي دلالت بر فقدان چنين برنامه هايي مي باشد و دانش آموزان و خانواده هاي آن ها عمدتا در اين ارتياط به افراد و موسسات خارج از آموزش وپرورش رجوع مي نمايند.
1-1. فعاليت صوري و ناموثر و تقريبا غير فعال ستادهاي كنكور در سطح استان، نواحي و مناطق به خصوص مدارس
ستاد هاي كنكور عمدتا در راستاي سياستگذاري و نيز برنامه ريزي نسبت به آمادگي دانش آموزان به كنكور از سال هاي گذشته پديد آمده است تا سبب برنامه محور شدن فعاليت هاي مدارس در اين زمينه شوند. رويكرد توجه به رفتارهاي نمايشي و صوري مديريت آموزش و پرورش استان متاسفانه بر اين مساله نيز سايه انداخته است كه عمده فعاليت ستادهاي كنكور بيشتر بر تنظيم صورتجلسات خلاصه شده تا شيوه هاي برنامه ريزي و اجرايي منطقي.
2-1. عدم بهره گيري از مشاوران متخصص در جهت هدايت مطلوب دانش آموزان به كنكور
با توجه به حذف مشاوران از دوره دوم متوسطه كه متاسفانه سبب وارد شدن آسيب هاي مختلف بر چنين دانش آموزاني شده است؛ اما آموزش و پرورش مي تواند از طريق استفاده از ظرفيت مدارس و حتي كلاس هاي آموزش خانواده سبب استفاده دانش آموزان از اصول مشاوره اي مرتبط با كنكور گردد كه متاسفانه اقدام خاصي نير در اين ارتباط در استان مشاهده نمي شود و در برخي از موارد، حضور افراد غير آموزشي و پرورشي با انگيزه هاي تجاري در مدارس با عنوان مشاور مشهود مي باشد.
3-1. نارضايتي دانش آموزان و خانواده هاي آن ها از سطح كلاس هاي كنكور اكثر مدارس و گرايش به كلاس هاي خارج از آموزش و پرورش
با توجه به برگزاري كلاس هاي كنكور در اكثر مدارس، متاسفانه به دليل نامناسب بودن برنامه ريزي ها، روزمرگي بودن كلاس ها، عدم توجه به رويكردهاي مشاوره اي در شكل گيري كلاس ها،بي توجهي به فرايند آمادگي مطلوب دانش آموزان به كنكور، فقدان ارزيابي هاي تكويني در برگزاري كلاس ها و موارد ديگر سبب نارضايتي دانش آموزان و خانواده هاي آن ها از اين كلاس ها شده؛ بطوري كه روز به روز اقبال دانش آموزان به كلاس هاي خارج از آموزش و پرورش بيشتر مي گردد.
4-1. تعطيلي زودرس غير قانوني كلاس هاي چهارم در بسياري از مدارس
واقعيت بسيار مهم كه نشان از ناموثر بودن برنامه هاي آموزش و پرورش در ارتباط با كنكور و نيز عدم نقش آفريني مطلق آموزش و پرورش در وضعيت دانش آموزان داراي رتبه هاي برتر مي باشد؛ تعطيلي زودرس بسياري از كلاس هاي چهارم در تعداد قابل توجهي از مدارس مي باشد كه تقريبا همزمان با شروع سال جديد ديگر نشاني از برگزاري كلاس هاي رسمي در برخي مدارس بخصوص مدارس خاص ديده نمي شود.

2. غالب بودن مافياهاي كنكور گسترده در سطح استان به خصوص تبريز
مساله قابل تاسف در سطح استان به خصوص شهر تبريز ميدان داري علني مافياهاي كنكور مي باشد كه تاكنون هيچ برخوردي قانوني با چنين افراد و موسساتي توسط مسئولين آموزش و پرورش نشده كه همين امرمي تواند مصداقي از قانون گريزي آموزش و پرورش استان و ايجاد شرايط براي شكل گيري فساد در چنين حوزه هايي باشد كه در ادامه به چند نمونه اشاره مي گردد:
1-2. امروزه حداقل سطح شهر تبريز توسط افراد بي هويت غير معلم تسخير شده تا چنين افرادي با عناوين غير واقعي چون دكتر، استاد و ... و با توصيف هاي خود شيفته و اغراق آميزي چون استاد اول، مدرس بي رقيب، نخبه، انديشمند و ... ميدان داري كنند كه تبليغات اين افراد هر روز در تيررس مسئولين استاني و شهري قرار دارد كه متاسفانه كوچكترين برخورد قانوني با اين افراد و موسسات نمي شود.
2-2. آموزشگاه هاي كنكور عمدتا در شكل واقعي تابع قوانين آموزش و پرورش نيستند و هر طوري كه مايل هستند نسبت به اخذ شهريه و يا بكارگيري افراد بي هويت اقدام مي كنند و در كنار آموزشگاه هاي آزاد، آموزشگاه هاي غير رسمي نيز قابل انكار نيستند.
3-2. قسمت عمده افرادي موسوم به مشاورهاي كنكور، مشاوران غير رسمي و غير قانوني هستند كه به راحتي تبليغ مي كنند و به راحتي به مدارس رفت و آمد مي نمايند و در آموزشگاه ها حضور دارند و كسي هم مانعي براي آن ها ايجاد نمي كند.
3. توجه به ارتقاي تثبيت يافته رتبه كنكور استان در سطح كشور
به عنوان يك واقعيت علمي بايد خاطر نشان ساخت كه اگر قصد بر بررسي عملكرد آموزش و پرورش استان در كنكور باشد بايد توجه به رتبه استان در بين استان هاي ديگر در سال هاي مختلف باشد كه در صورت ارتقاي ثابت و پايدار رتبه مي توان به آموزش و پرورش استان آذربايجان شرقي در اين ارتباط نمره قبولي داد نه بر اساس عملكرد چند دانش آموز داراي رتبه هاي برتر.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید