گروه استان و شهرستان ها/
« صدای معلم » درگذشت مادر گرامی آقای " هاشم خواستار " از همکاران محترم را به ایشان و خانواده محترم تسلیت می گوید .
پایان پیام/
چندسالی است که می نویسم و با قلم و نوشتن خو گرفته ام.
اما این اولین باری است که می خواهم در باب قلم و نوشتن بنویسم و راستش را بخواهید هیچ گاه به اندازه الان قلمم نلرزیده است و تا این حد احساس ناتوانی نکرده ام. قلم هایی که حول من و منیت می چرخند و برما خط قرمز می کشند همان بهتر که ننویسند
سوگند تامل برانگیز پروردگارمهربانی ها به قلم و نگاشته های قلم در طول این نوشتار لحظه ای از خاطرم جدا نمی شود و نوشتن را برایم سخت تر کرده است :
" ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ "
خدا به من رحم کند!
در روز اهل قلم قرار است از قلم بگویم و تاملاتم در صدای معلم درج شوند.
همان صدای معلمی که مدیر و نویسندگانش نافذترین قلم ها را دارند و مخاطبانش معلمان سرزمینم هستند. ناگفته پیداست جهانِ امروز و خصوصا ایران عزیزمان سخت محتاج قلم هایی است که صدق و انصاف و شهامت را سرلوحه قرار دهند.
در بستر تاریخ اشکال مختلف قلم با تاروپود زندگانی آدمی عجین بوده اند.
از قلمی که اثرش قرن ها پیش بر سنگ ها نقش بسته تا قلم هایی که طب و نجوم و تاریخ و ریاضی را رقم زده اند.به فراز و فرودهای نظام هستی که بنگریم نقش طلایی قلم عده ای را در می یابیم.
مورخانی که جانانه و از سر صدق تاریخ را نگاشتند.
عالمان و فلاسفه ای که از درست زیستن دم زدند.
طبیبانی که قوانین سالم زیستن و بیشتر ماندن را به رشته تحریر درآوردند.ریاضی دان هایی که هر روز فصل تازه ای از تحول وپیشرفت را آغاز کردند.
و دست آخر کنشگران و روزنامه نگارانی که صادقانه بر جاری شدن حقیقت در نهر پرپیچ و خم زندگی بشر پافشاری کردند؛ همان هایی را می گویم که نمونه شان در صدای معلم کم نیست.
اما آنچه ابراز شد نیمه پرلیوان بود و درددل ها، افسوس ها و تاریکی ها در این باب به قوت خود باقیست.
کم نیستند مورخانی که قشنگی های تاریخ را لگدمال کرده اند و فجایع را گل و بلبل خوانده اند و نهایتا نگاه تیزبین جامعه آه و لعنت نثارشان کرده است.
فلاسفه ای که خودمحورانه بر دیدگاه ناصحیح خود اصرار ورزیده اند و تن به حقیقت نسپرده اند.
طب شناسانی که راحت نفس کشیدن های مردم را با درهم و دینار وسیاست معاوضه کرده اند و......بدی و خوبی های قلم ونویسندگان، امروز هم در لباس دیگری و با شدت بیشتری وجود دارد و نژاد وجغرافیا نمی شناسد.
ناگفته پیداست جهانِ امروز و خصوصا ایران عزیزمان سخت محتاج قلم هایی است که صدق و انصاف و شهامت را سرلوحه قرار دهند.
قلم هایی که حول من و منیت می چرخند و برما خط قرمز می کشند همان بهتر که ننویسند.
قلم هایی که تاب و تحمل قلم های منتقد و قلم هایی قوی تر از خود را ندارند به هیچ دردی نمی خورند.
قلم هایی که متعصبانه و با لجاجت اشتباه خود را نمی پذیرند و اثر قلم شان تا انحطاط یک نسل پیش می رود خطاکاران بزرگی هستند که دغدغه شرافت ندارند.
و در این بین چه زشت و ناجور است آن گاه که قلم هایی خود را قیمت گذاری می کنند.
آن قلم هایی را می گویم که با وجدان و انسانیت بیگانه اند و به بهایی ناچیز در میدان تملق و منفعت چرخ می زنند.
خوب و بدهای قلم و نوشتن در کنار هم معنا پیدا می کنند و هر دو باید باشند تا تاریخ عبرت ها وزیبایی هایش دوچندان شود.
اما در تحقق اتفاقات خوشایند،روح بخش و جذاب تاریخ ،این قلم های خوب و شش دانگ هستندکه نقش بی بدیلی دارند.
همان اتفاقاتی را می گویم که دل خسته مان را طراوت می بخشند و حال دلمان را خوب می کنند.
امیدوارم در مصاف قلم های حق و باطل این قلم های حق گو باشند که با جوهر خوش رنگ خود جاده عریض و طویل بشریت را خط کشی کنند و تابلوهای راهنما را به زیبایی ترسیم نمایند.
روز قلم مبارک.
رفته بودم اداره. دو دقیقه پشت این سیستم نشستم تا کاری انجام بدهم که با انبوه سؤالات همکاران و مراجعهکنندگان مواجه شدم؛
- آقا، حکمها رو زدن؟
- بله. زدن.
- نام کاربری و رمز عبور رو چی بزنم؟
- نام کاربری، کد پرسنلیتونه و رمز عبور هم چهار رقم آخر کد ملی.
- میخوام رمزمو عوض کنم ولی بلد نیستم. شما بلدین؟
- کاری نداره که. تغییر رمز » رمز جدید » تأیید رمز جدید و تمام.
- مگه نگفته بودن افزایش حقوق پلّکانی تا سقف ۲۰ درصد؟
- بله. گفته بودن.
- این چیه پس؟ اینکه ۱۰ درصد هم نیست!
- بله. همینطوره. ظاهراً ۶ تا ۱۲ درصد افزایش حقوق اعمال شده.
- ۴ ماه دست دست کردن که چی؟
- نمیدونم والا!
- اع! سختی کار رو چرا کم کردن؟
- شما معلمها کل سال رو تعطیلین، سختی کار هم میخواین؟ سختی کار مال اوناست که با ارز دولتی جنس وارد میکنند ولی به قیمتِ جمشید بسمالله میندازن به خلقالله. حقّا که کارشون هم سخته!
- این بند تفاوت تطبیق چرا ده ساله یه ریال هم بالا نرفته؟
- اون مثل یارانهست. خیلی زور زدند حذفش کنند ولی نشد. دو سال دیگه تحمل کنید با ارزش ریالی اون بند میشه یه بسته آدامس خرید.
- خدا ازشون نگذره.
- اگه امر دیگهای ندارید من از پشت این سیستم پاشَم. زخمِ بستر گرفتم.
- شما اداریها هم که همهاش ارباب رجوع رو میپیچونید!
- درست میگین ولی من اداری نیستم. من هم مثل شما معلمم. اینجا نشستم حکم جدیدمو چاپ کنم.
- آخ! ببخشید تو رو خدا. سرتونو درد آوردم.
- خواهش میکنم.
- راستی، خبر دارین شما بالاخره این رتبهبندی چی شد؟
- میگن در دستِ تدوینه.
- اینو که چندساله میگن!
- خب، یکی اسبی از دوستی به عاریت خواست. گفت: ”اسب دارم؛ اما سیاه است.“ گفت:”مگر اسب سیاه را سوار نشاید شد؟“ گفت:”چون نخواهم داد، همین قدر بهانه بس.“
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
جناب آقای بطحایی
وزیر محترم آموزش وپرورش
باسلام و احترام
از طلا بودن پشیمان گشته ایم
مرحمت فرموده ما را مس کنید
چرا هزینه های درمانی فرهنگیان بعد از گذشت چندماه در یزد پرداخت نشده است؟ تکلیف معلمانی که بیماری خاص دارند و تحت پوشش بیمه تکمیلی ( طلایی) هستند چیست؟ با توجه به کسر مبلغ بیمه تکمیلی از حقوق همکاران ،چرا اسناد پزشکی دریافتی همکاران تابه حال پرداخت نشده است؟
چرا همه ی کارمندان دولت بیمه تکمیلی درمانی کارآمد دارند ولی فرهنگیان فاقد این بیمه تکمیلی مناسب هستند؟
همان طور که مستحضرید بیمه طلایی با تبلیغات بسیار ی بر معلمان تحمیل شد .در این سالها فراز و نشیب های زیادی را طی کرده ،که هیچ وقت به نفع معلمان نبوده و نیست .
افزایش سالیانه حق بیمه و حذف برخی تعهدات آن ،جزئی از مشکلات این بیمه بوده است.
با تشکیل دولت تدبیر و امید هر سال قول بهبود و اصلاح وضعیت بیمه تکمیلی و افزایش تعهدات را دادند که تا به حال این امر تحقق نیافته است .از ابتدا نام طلایی بر آن نهادند که با توجه به عملکرد صورت گرفته از سوی مجریان آن هیچ تناسبی با این نام نداشته است ، چه برسد به حال که به عنصری بی فایده تبدیل شده است .
لغو قرار داد با بیمارستان ها و مراکز درمانی ،بهانه گیری و کسر هزینه ها در زمان بازپرداخت به همکاران از طرف بیمه عامل ، جزیی از مشکلات عمده این بیمه می باشد .
این چه قانونی است که من معلم ،حقِ بیمه پرداخت می کنم اما خود هیچ نقشی در انتخاب نوع بیمه و خدمات آن ندارم ؟
چرا همیشه باید از بالا برای ما تصمیم گرفته شود؟ و در این تصمیمات بیشتر منافع دیگران تامین می شود تا احقاق حقوق قانونی منِ معلم، که ذینفع اصلی این قرارداد هستم .
به نظر حضرتعالی، معلمان چه نقشی در این بیمه نامه دارند که به عنوان نوک پیکان این بیمه در مراکز درمانی باید به دلیل عدم پرداخت تعهدات بیمه آتیه سازان تحقیر و تضعیف شوند. بعد از تحویل اسناد خود به دفتر بیمه آتیه سازان با توجه به هزینه های سنگین ،بیش از سه ماه ،مطالبات معلمان پرداخت نشده است .
امروز به درخواست تعدادی از همکاران پی گیر شدم که همگی از بیمه تکمیلی خود خارج شویم و خودمان مستقیما با یکی از مؤسسه های بیمه ای دیگر قرار داد بیمه تکمیلی درمان ببندیم. یکی از مدیران بیمه گفتند با نفری، هفتاد تا هشتاد هزار تومان شما می توانید یک بیمه تکمیلی کامل درمانی بگیرید .اما مشکل اینجاست که باید اداره شما تضمین کند که از حقوقتان کسر کند و به صورت دست جمعی پرسنل آن اداره قرارداد بندند و بیمه دیگری نباشند . دیدم پیشنهاد بسیار منصفانه و منطفی است .
چرا ما باید حق بیمه پرداخت کنیم اما کمترین خدمات را دریافت کنیم ؟
چرا باید سه ماه اسناد درمانی ما پرداخت نشود ؟
وقتی به دفتر بیمه آتیه سازان می رویم می گویند حق بیمه شما در یک صندوق نزد آموزش و پرورش است و آنها پرداخت نکردند. برایمان جای سوال دارد که حق بیمه های ما که ازحقوقمان کسر میشود ، در کجا ذخیره می شود که اسناد پزشکی خودمان را پرداخت نمی کنند ؟
از اداره آموزش وپرورش سوال می کنیم می گویند دولت به تعهداتش عمل نکرده و این نابسامانی به وجود آمده است. معلم دراین زمینه چه قصوری مرتکب شده است که دولت برای همه ی ارگانها و نهادهای دیگر بودجه دارد اما برای آموزش و پرورش هیچ وقت بودجه ندارد ؟
آیا سلامتی معلمان و خانواده هیچ ارزشی برای دولت ندارد؟ لااقل اجازه بدهید همگی از پوشش این بیمه بیرون بیاییم و خودمان عضو بیمه تکمیلی دیگری بشویم. انتخاب بیمه و نوع خدمات با ما باشد و کل حق بیمه را خود پرداخت میکنیم.
ما دیگر از این دولت ،امیدی برای بهبود وضعیت معیشتی و رفاهی و درمانی خود نداریم.
آقای وزیر !
تبعیض و بی عدالتی در پرداخت حقوق و حق التدریس و دیگر امور رفاهی که دیگر کارمندان دولت دارند و ما معلمان از آن محرومیم، به خاطر حفظ نظام تحمل می کنیم اما تبعیض در نوع بیمه درمانی وتعهدات آن با دیگر کارمندان دولت را با چه بهانه ایی تحمل کنیم؟
آیا نجابت، ،سخت کوشی ، آرامش معلمان و همراهی آنان در انتخابات برای مدیران ارشد دولت تدبیر و مدیران کل هیچ ارزشی ندارد که ما را در سخت ترین شرایط ممکن معیشتی، و رفاهی و درمانی قرار داده و پاسخی نمی دهند.
آقای وزیر
فاصله بین جنابعالی و مدیران کل با بدنه آموزش وپرورش که معلمان هستند ،قطع یا گاها به صورت روزنه ایی باریک وکم سو شده است. به هیچ کس پاسخ گو نیستند.
در پایان خواهشمند است نسبت به نارسایی های یاد شده دست کم به ما پاسخگو باشید و دستور رفع سریع مشکل بیمه تکمیلی فرهنگیان را صادر کنید.
سعی دارم مسائل و مشکلات معلمین استان یزد را در حد اطلاعات ناقص خود در نامه ای جداگانه و به صورت سرگشاده خدمت تان تقدیم می دارم .
امیدوارم گوش شنوایی ، چشم بینایی و وجدان بیداری برای شنیدن، دیدن و درک این مشکلات وجود داشته باشد.
* رییس ستاد فرهنگیان حزب اعتدال و توسعه استان یزد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
كودكي در خلوتي گفتا به قرآن كريم
نيك مي دانم كه هستي نامه رب حكيم
خوب مي دانم كه هركس با تو باشد همنشين
زندگاني مي شود او را قرين با حفظ دين
ليك دارم از تو يك پرسش كه اي قرآن ما !
از چه رو مي خوانمت؛ اما نمي فهمم تو را ؟
از چه رو بايد كنم حفظت به سختي روز و شب
پس چه كارآيي مرا، جز خواندن و اذكار لب ؟
تو مگر بهر ثواب و ذكرِ تنها آمدي ؟
يا براي حفظ و صوتِ خوب و زيبا آمدي ؟
من ز تو پيغام حق خواهم براي زندگي
ني فقط جاه و جلال و رتبه هاي زندگي
تا به كي اين گونه بايد حفظ الفاظت شوم
بي توجه بر معاني، جزء حفاظت شوم
دوست مي دارم تو را، اي نامه خوب خدا !
دوست دارم با تو باشم، لحظه ها و هفته ها
ليك اينان از چه رو با ما چنين كاري كنند ؟
كودكي را مستمر بر كـار اجباري كنند.
دوست دارم حفظ باشم آيه هاي خاص را
آيه هاي زندگي را سوره ي اخلاص را
دوست دارم حفظ باشم آيه هاي ناز را
آيه هاي دلنشين و موجز و اعجاز را
آيه الكرسي که دارد درس توحید و نجات
حفظ بايد بود و باید خواند آن را در صلاه
دوست دارم گوش دارم آيه های نور را
داستان هاي دل انگيز و سراسر شور را
آیه احسان و انفاق و جهاد و جمعه را
آيه برّ و حجاب و شرح صدر و قبله را
اين سزا نبود مرا حفظي چنين وقتي كه هست،
آيه هاي بي شماري را كه مخصوص من است.
این همه تمثيل و قصه، اين همه آموزه ها
سهم من شد حفظ الفاظي به نام سوره ها ؟
دوست دارم زندگی را هر زمان با طعم تین
دوست دارم بندگی با ذکر رب العالمین
كاش مي شد تا به جاي حفظ آيات ثواب
من از آن سوره كنم چند آيه اي را انتخاب
كاش مي شد تا به جاي حفظ اجزاء زياد
مي شدم با آيه هاي نامدارت با سواد
***
گفت قرآن : آفرین، صدبارک الله بر تو باد
مرحبا ای کودک شیرین سخن ! نیکو نهاد
آن که امروز از زبانم راز می گوید، تویی
شکوه ها را با چنان آواز می گوید، تویی
غم مخور ای کودکم من یاور و یار توأم
در کنار تو به هر سختی مددکار توأم
آن زمانی را که از من خواستی، خواهد رسید
صبح پیروزی قرآن، بر جهان خواهد دمید.
فاش گویم این همه جنگ و جدال بی ثمر
حاصل دوری ز قرآن کریم است؛ ای بشر !
با چنین قرآن، نباید مسلمین را تفرقه
با چنین قرآن، نشاید زندگی را دغدغه
من نگفتم یک شبه حافظ شوی، ای هوشيار !
یا قرائت را کنی بي درك و بي فهم اختيار
گر که گفتم مسلمین را حافظ قرآن شوند.
ابتدا با انس آن، وارد بدان ميدان شوند.
حافظ قرآن به هر آیه تدبر می کند.
بهر درک و فهم آن، از حق تشکر می کند.
حافظ قرآن به هر آیه تأمل می کند.
راه و رسم زندگی از آن تعقل می کند.
آن كه مي خواند مرا بي معني و وقف و سكون
نيست آگه وي ز سِرّ « نون » و « واو » و « يسطرون »
حقِ خواندن آن زماني نيك حاصل مي شود.
كودكم آن سان كه گويي بر تو نازل مي شود.
با تدبر جان و روحت عاشق قرآن شود.
قلبت از نور خدا، سرچشمه ايمان شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بر اساس سند تحول بنیادین، تربیت عمومی دانش آموزان به عهده آموزش و پرورش است و اردوهای دانش آموزی یکی از مکمل های ترمیمی با هدف پرورش روحیه مسئولیت پذیری و مهارتهای زندگی در سیستم تعلیم و تربیت ماست.
قبل از انقلاب به منظور آماده کردن دانش آموزان برای ورود به جامعه و شکل گیری رفتار اجتماعی و قانون پذیری، آموزش و پرورش وقت اقدام به تأسیس پیشاهنگی و اردوگاه های دانش آموزی در کشور نمود. پس از انقلاب نیز مربیان تربیتی و معاونت پرورشی این مسئولیت را با شکل و شمایل متناسب با ارزشهای انقلاب تداوم بخشید.
قالب و محتوای اردوها
شکل اردو می تواند دانش آموزی، دانشجویی، خانوادگی و صنفی باشد. همچنین محتوای اردو مشتمل بر فرهنگی_تربیتی، المپیاد ورزشی، تشویقی، علمی و همچنین مسابقات هشتگانه رایج در رشته های قرآن و نهج البلاغه، سرود، تئاتر، هنرهای نمایشی، هنرهای تجسمی و... برای خروج از تکلیف پذیری و حرکت به سمت و سوی مهارت آموزی باشد. سیستم دولتی_سنتی مدیریت و اداره اردوگاهها از یک طرف و بی توجهی به تحولات سریع جهانی شدن از دیگر سو، لزوم بازنگری در فلسفه اردو و اردوگاه را دوچندان می کند
پرچم های نیمه برافراشته اردوگاهها در اوقات فراغت تابستان
حدود ۳۰۰ اردوگاه فعال دانش آموزی در سه سطح ملی (چهار اردوگاه بزرگ تهران، اصفهان، رامسر و نیشابور)، استانی (۵۴ اردوگاه) و شهرستانی (حدود ۲۵۰ اردوگاه) در اقصی نقاط کشور مشغول خدمات رسانی به دانش آموزان هستند.این اردوگاهها در قالب اردوهای تفریحی، ورزشی، فرهنگی، آموزشی برای دانش آموزان در مقاطع مختلف فعالیت می کنند.
در سالهای اخیر وقوع تصادفات و خسارتهای جانی متعدد که در برخی از اردوها (به ویژه در اردوهای راهیان نور) رخ داد از یک طرف، و از دیگر سوی به دلیل دولتی و ناکارآمد بودن مدیریت اردوگاهها و فقدان منابع مالی و تشکیلات و نیروی انسانی خبره (نتیجتا کلیشه ای و تفننی شدن اردوها ) برای اداره بهینه اردوگاهها رفته رفته میزان استقبال از اردوها سیر نزولی دارد.
ماههای فروردین و اردیبهشت بازار اردوها پر رونق بوده و در ایام پاییز و زمستان چراغ اردوها و اردوگاهها سوسو می زند.
مهمتر از آن انتظار می رود که در سه ماهه تابستان اردوگاه ها مملو از جنب و جوش دانش آموزان کشور باشد ولی بنا بر دلایل مختلف از جمله عدم اعتماد خانواده ها و تکراری و کلیشه ای بودن برنامه اردوها عملا پرچمهای اردوگاهها برای اردوهای دانش آموزی نیمه برافراشته و به قولی کرکره ها پایین است.
اردوگاه ها، کاتالیزور صنعت توریسم
واقعیت آنست که حال اردو و اردوگاه های دانش آموزی نیز به تأسی از وضعیت بیمار آموزش و پرورش ناخوش است.
سیستم دولتی_سنتی مدیریت و اداره اردوگاهها از یک طرف و بی توجهی به تحولات سریع جهانی شدن از دیگر سو، لزوم بازنگری در فلسفه اردو و اردوگاه را دوچندان می کند.
برای خروج از انفعال فعلی در سیستم اردو و اردوگاهها باید ضمن باز تعریف و بروز رسانی مفاهیم و حرکت به سمت توریستی کردن اردوگاهها، پای بخش خصوصی (البته نه بخش اختصاصی) را به میان آورد تا جان تازه ای به این مهم بدمد.
هنرستان کشاورزی زنجان پتانسیل اردوگاه ملی را داراست
با توجه به سهم ناچیز استان زنجان و شمال غرب کشور از اردوگاههای مجهز ملی، پیشنهاد می شود هنرستان ۱۲۰ هکتاری کشاورزی زنجان، واقع در کیلومتر ۷ جاده زنجان تبریز و مشرف به راه ترانزیت اروپا ضمن حفظ اصالت هنرستانی، کاربری های جدیدی برایش تعریف گردد.
ظرفیت این هنرستان ۱۲۰ هکتاری مشتمل بر ۵ چاه عمیق، ۴ استخر پرورش ماهی، ۲ گلخانه ، مرغداری، گاوداری، دامداری، ۱۲ هکتار باغ میوه، سالن ورزشی، خوابگاه برای بیش از ۵۰۰ نفر، مستعد برای کشت زعفران، باروری موز، ۴خانه سازمانی ۳۵۰ متری دو کله و ... هم اکنون معطل ۴۰ الی ۵۰ هنرجوی کشاورزی استان بوده و عملا بیش از نود درصد آن بلا استفاده و بایر است و برای گذران امورات خود چشم به تزریق بودجه از طرف آموزش و پرورش استان دارد.
پیشنهاد می شود مسئولین استانی اعم از استاندار و خانم رشتچی مدیرکل آموزش و پرورش و همچنین مسئولین مربوطه وزارت آموزش و پرورش با بررسی پیشنهاد راقم مبنی بر اختصاص ۱۰۰ هکتار از هنرستان رو به تعطیلی کشاورزی (در استراتژیک ترین موقعیت جاده ترانزیت شمال غرب) به اردوگاه چند منظوره ملی با استانداردهای جهانی، علاوه بر حل و فصل دغدغه های تربیتی آموزش و پرورش، کمکی به روانی صنعت توریسم در مسیر جاده ابریشم داشته باشند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
سیستم تمرکزگرای افراطی که از زمان رضاشاه بر کشور ما مستولی شد با توجه به وضعیت پراکندگی و نامتجانس بودن مناطق و اقوام در ایران و جلوگیری از تقسیم و تجزیه کشور و حرکت به سوی همگرایی ملی و سرزمینی شاید بتوان یکی از بهترین تصمیماتی بود که ممالک محروسه را به کشوری واحد و منسجم تبدیل کرد و سیستم مکاتبات و تصمیمگیریهای تکبعدی با توجه به نو پا بودن و استقرار سازمانهای حکومتی و ادارات تازه تأسیس و برای ایجاد وحدت رویه در سطح کشور و با توجه به وضعیت جمعیتی و پایین بودن سطح سواد و اختلاف زیاد بین روشنفکران در مرکز و پیرامون نتایج بسیار مفیدی را به دنبال داشت.
نگاه دیکتاتور مآبانه و نظامی رضاشاه نیز پشتوانه ضمانت اجرایی این نوع سیستم حاکمیتی بود . امیدوارم تصمیم گیران و سیاستگذاران به استانها اعتماد کرده و دستهای پرانرژی برای نجات این کشتی بهگلنشسته را بفشارند و برای یکبار هم که شده در طی این چهل سال از موضع قدرت خود عدول کرده و اجازه تقسیم قدرت را با پیرامون خود بدهند
تفرقهاندازی پیر استعمارگر در شمال و جنوب و شرق کشور و خوانین داخلی و گروههای مخالف از بین رفتن ممالک محروسه و مناطق تحت تصرف و تقسیم اراضی و قصبات و دهات که در زمان قاجاریه برای مسکوت کردن لشکریان و نظامیان و باجخواهی آنان و از طرفی کاهش درآمد سلطنت قاجار برای سفرهای فرنگ منجر به فروش و واگذاری مناطق و سرحدات کشور بین ذینفوذان و متملکین شده بود بنابراین سیستم متمرکز که میراث زمان رضاشاه بود نتایج قابل قبولی را به دنبال داشت و جوابگوی معضلات و مشکلات آن زمان بود .
شاید از زمان سیستم تمرکزگرا در سطح کشور و نظام بوروکراتیک یک قرن میگذرد و تمام کشورها با این نوع سیستم حاکمیتی در قرن اخیر دریافتند که این نوع سیستم بههیچوجه جوابگو نخواهد بود؛ و تصمیماتی مبنی برتمرکز زدایی و واگذاری تصمیمات به دولتهای محلی برای گسست رابطه سلسله مراتبی و به دنبال گسترش دولت رفاه ، توسعهگرا و دموکراتیک بودند.
می توان خصایص و ویژگی های دولتهای محلی در تمام ابعاد به صورت زیر نام برد .
کارآفرینی، توانمندسازی، شکلگیری شهروند فعال، دموکراسی مستقیم، ایجاد انجمنهای داوطلبی، ظرفیتسازی و فرصت سازی، پاسخگو بودن دولت محلی به شهروندان ، کاهش هژمونی حکومت مرکزی، تصمیمگیری بر اساس مقتضیات منطقه و استان، از بین رفتن نظام بوروکراتیک، خدمترسانی بهتر و در حقیقت دولت محلی پلی است بهسوی دولت مرکزی که دولت مرکزی را در حل مشکلات و معضلات کلی و مبهم و پیچیده یاری نماید و از طرفی تکالیف دولت مرکزی تخصیص منابع و نظارت خواهد بود.
آموزش و پرورش از بدو انقلاب تابهحال دچار سردرگمی و تصمیمات متعدد در عرصه سیاستگذاری و تصمیم سازی بوده است ؛ تغییر متعدد نظام آموزشی در این چهار دهه مؤید این نکته است که سیاستگذاریها در این مدت کارساز نبوده است . ضعف در تخصیص منابع ، عناوین درسی، مضامین تدریس شده و برنامهریزی آموزشی در جهت انسان جامعهپذیر و متعالی حرکت نکرده و کمتر کسی را میتوان یافت که از وضعیت موجود راضی باشد .
به نظر میرسد رابطه پژوهش و نظامهای تطبیقی که برای ایجاد نظام جدید در آموزش و پرورش تصمیم سازی میشود آن قدر دچار وقفه میشود که کشورهای مجری در زمان ایجاد تغییرات ، نظام وام گرفته را ناکارآمد میدانند و کشورهای مدنظر تطبیق، دست به تغییرات عمده در سیستم آموزش خود میزنند .
کشور ایران دارای شکلهای نامتجانس از لحاظ فرهنگی، زبانی، جغرافیایی، جمعیتی و دینی و مذهبی است لذا تصمیمگیری در مرکز و یک نسخه پیچیدن برای تمام دردهای نامتجانس و نامأنوس در جغرافیای تفاوتها نه عقلا و نه منطقاً ، قابلقبول نیست و نگاه به پشت سر بر این موضوع صحه میگذارد و از سویی موجب هدر رفت وقت و هزینه و انرژی فراوانی تابهحال شده است.
گسترش دانشگاهها و پراکندگی نخبگان در سطح کشور که بهواسطه پهنه بزرگ کشور نمیتوانند در تصمیم سازی و ابراز وجود در سطح کلان قامت برافرازند و از طرفی خود کارشناس خبره در امور آموزشی مختص مناطق خود هستند با تمام زوایا، نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدیدات تصمیمگیریها آشنا هستند و ظرافت خاصی را میتوانند در تصمیمسازیها که سازمان مرکزی از طریق بازخورد با صرف هزینه و منابع هنگفت به ترمیم با اعمالنظر این افراد میپردازد به چابک سازی سیستم کمک خواهد کرد ؛ نمونه بارز واگذاریها را میتوان در شهرداریها سطح کشور دید اگرچه در سطح قوانین و اختیارات دچار چالشهای اساسی و حرکت به سوی حکومت محلی دارند اما مطمئناً وضعیت بهسوی مطلوب درحرکت است.
بر اساس مطالب مطرحشده و وضعیت نابسامان اقتصادی که وزارتخانه از پس مخارج مدارس و نهادهای تابع خود برنمیآید و از سوی دیگر دولتهای این چهار دهه بعد از انقلاب ، آموزش و پرورش را در اولویت خود قرار ندادهاند و هر روز این پیکره رو به نحیف شدن میگراید و تصمیمات اشتباه در تغییرات نظام آموزشی که هرکدام دارای ضعفهای عمده بود و نتوانست بهسوی مطلوب حرکت کند.
حال و روز فعلی آموزش و پرورش که در مؤلفهای اقتصادی و مالی و تأمین منابع، کمبود نیروی انسانی، ضعف سرفصل دروس با حقایق جامعه و در بعد جامعهپذیری بعد از 12 سال هیچ جای تشکیک نیست و راههای دنبال شده در این چندین سال در سیستم متمرکز بازهم راه را به خطا خواهد رفت لذا می طلبد این بیمار در ناآشنا را به خانه و موطن خود واگذار نمایند تا شاید مرهمی محلی و درد آشنا موجب التیام زخمهای متعدد بر این پیکره باشد.
به نظر این حقیر ، استانهای سراسر کشور هیچ کم و کسری از وزارتخانه در تصمیم سازی و تصمیمگیری و سیاستگذاری ندارند و چه بسا بسیار دلسوزانهتر و متعهدانهتر با توجه به بوم خود تصمیم اتخاذ نمایند و روند بازخورد و ترمیم سریعتر و نظارت از پایین در مقابل شهروندان و بازخواست دموکراتیکتر باشد و نظام بوروکراتیک و شکاف عمیق بین مرکز و پیرامون از بین خواهد رفت.
امیدوارم تصمیم گیران و سیاستگذاران به استانها اعتماد کرده و دستهای پرانرژی برای نجات این کشتی بهگلنشسته را بفشارند و برای یکبار هم که شده در طی این چهل سال از موضع قدرت خود عدول کرده و اجازه تقسیم قدرت را با پیرامون خود بدهند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید