« در امر داخلی در کمال استقلال سخن خواهیم راند ، جانبداری نمی کنیم ، از هر قیدی آزادیم ، هیچ بستگی رسمی نداریم و مقصود ما خدمت به مملکت از طریق نشان دادن حوایج آن است . ما حامی ترقی هستیم و با همه قوت از آن تقویت می نماییم . اما هرگز در شمار متملقان فرومایه نخواهیم بود ...
هر چه حق باشد دفاع می کنیم ، و هر کردار زشتی را سرزنش می نماییم . از قدرتی که مظهر قانون باشد پشتیبانی داریم ، و هر کس اعمالش برخلاف قانون باشد ، به تندی انتقاد می کنیم . با زندگی خصوصی اشخاص کاری نداریم ؛ در این باره نه تنها بی طرف هستیم ، کاملا چشم می پوشیم . انتقاد ما متوجه اعمالی است که به منافع عمومی مملکت صدمه بزند . پیکار علیه هر گونه تعدی و هر متعدی ، احترام به شریعت ، احترام به سلطنت ترقی ، عدالت ، حقانیت – شعار ماست و پروگرام ما . »
سرمقاله روزنامه وطن – میرزاحسین خان – ص 401 ( 1 )
پس از انتشار گزارش کوتاه صدای معلم در فردای آن روز و در ساعت 10 صبح سخنان خنیفر که البته به قول برخی ها ارزش خبری نداشته است در خروجی خبرگزاری قرار می گیرد مرتضی نظری - رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش :
امروز در برنامه هشتگ - پاسخ گویی 4 خبرنگار آمدند . خیلی پر حرارت بود . خیلی صادقانه بود . خیلی با تحمل بود .این ها ارزش هایی است که واقعا خدا را شاکریم .
شما با سعه صدر پاسخ دادید .
سوالات دوستان کاملا انتقادی بود . عالی بود .واقعا خبرنگاران حوزه آموزش هدف شان کمک است . هدف شان رشد آموزش و پرورش است . اما زبان و بیان ها و لحن ها متفاوت است .
آن ها نماینده افکار عمومی هستند به خصوص جمعی که این جا هستند دلسوزانه ترین های آموزش و پرورش هستند .
خنیفر :
خبرنگاران بیایند . ماهی یک بار خوب است ؟ فصلی خوب است ؟ ما نمی ترسیم .
جملات و دیالوگ بالا در 30 بهمن 1396 در استودیو الفبای وزارت آموزش و پرورش بیان شده اند . ( این جا )
جالب است بدانیم از آن تاریخ تاکنون که بیش از 3 ماه می گذرد هیچ نشست خبری با حضور رسانه ها برگزار نشده است .
تنها نشست " خنیفر " با اصحاب رسانه سه شنبه اول خرداد ماه بود که البته مهمان های این نشست به صورت گزینشی انتخاب شده و صدای معلم دعوت نشده بود .
از یکی از دوستان ستادی شنیدم ؛ « علی محمدی » مدیر کل دفتر ریاست دانشگاه فرهنگیان گفته بود که آیا نمی شود صدای معلم را کنترل کرد و یا مانع حضور او در نشست ها شد ؟ هیچ کس در این نشست از خنیفر ماجرای " اجلاس 4 روزه مدیران دانشگاه فرهنگیان در هتل ۵ ستاره ؟! " را نپرسیده است ؟
موقعی که خنیفر در استودیو الفبا در برابر خبرنگاران نشست فکر نمی کرد که آن همه مورد پرسش قرار گرفته و البته این خبرنگاران ( در اقلیت ) در حوزه آموزش و پرورش این همه مسلط بر موضوعات و مطالب باشند .
غالب مسئولان و مدیران در فضای رسانه ای " رتوش شده " و یا اصطلاحا " فیلتر شده " با مردم و افکار عمومی سخن می گویند .
این نوع ارتباطات معمولا " یک سویه " است و البته آن مدیر و مسئول هم در برابر نقدهای شفاف و بی رحمانه قرار نمی گیرد .
مدیری که به قول معروف " حسابش پاک " باشد چه باکی دارد که صدای معلم و یا هر رسانه مستقل و منتقد دیگر در مقابلش بنشیند و عملکرد او را مورد نقد قرار دهد ؟ چندی پیش « سخنگوی سازمان ثبت احوال » در پاسخ به اعتراض مردم و متقاضیان در مورد عدم کیفیت عکس کارت هوشمند ملی چنین گفته بود :
" عکسهای استفاده شده بر روی کارتهای شناسایی در کشورهای اروپایی نیز به همین گونه است و معتقدند نباید تغییری در وضعیت شکلی فرد ایجاد شود. در حقیقت هرگونه تغییر شکل ظاهری در کارت هوشمند قابل قبول نیست. همچنین ساختار سیستم نرم افزاری به گونهای است که بایستی عکس گرفته شده همان لحظه تأیید شود و امکان اینکه عکسی از بیرون آورده شود نیست. یعنی عکس گرفته شده همان لحظه وارد سامانه می شود و پس از تأیید عکس، ثبت نام وارد مرحله بعدی می شود. "
از نظر جامعه شناسی معنای این وضعیت آن است که عموم جامعه ما در سطوح مختلف عادت دارند با " عکس رتوش شده " و " مطلوب " خود را به دیگران عرضه کنند .
دیدن عکس واقعی هر فرد بدون هر گونه دستکاری برای خیلی ها دردآور و حتی غیرقابل پذیرش می باشد . این که 4 روز در یک هتل 5 ستاره برای مدیران اردو بگذارند و بیش از 400 میلیون تومان هزینه کنند اما به چند خبرنگار حوزه آموزش و پرورش که می رسند دانشگاه فرهنگیان مسئولیتی در مورد تامین هزینه های یک افطاری ساده ندارد و فردی ناشناس هزینه های آن را تقبل می کند
این یک فرهنگ غالب و نرم رایج در جامعه ایرانی است .
مسئولان هم از این قاعده مستثنی نیستند .
اتفاقا هر چه مقام و منصب فرد بالاتر می رود استفاده از تصاویر غیرواقعی و روتوش شده برای ارائه به افکار عمومی بیشتر می شود .
از همین روست که گفته می شود جامعه ما با " نقد و نقادی " میانه ای ندارد .
هر چند بسیاری از مسئولان و مردم در سخنان خود حرف از " نقدپذیری " می زنند و می گویند که آماده پذیرش نقدها و سخنان منتقدین هستند اما می دانیم که همه این ها نوعی " تعارف " است و معمولا در این جامعه کسی از نقد خوشش نمی آید .
آیا حرف هایی که « حسین خنیفر » قبل از صدور حکم ریاست اش توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی و در برابر خبرنگاران می زند و حتی می گوید که حاضر به برگزاری نشست با خبرنگاران ماهی یک بار می باشد فقط یک شوخی بوده است ؟ کافی است کسی و یا مقامی را نقد کنی آن موقع است انواع مکانیسم های دفاعی روانی در این روابط ایجاد می شود و ساده ترین و کوتاه ترین آن همان " بایکوت " و با اصطلاحا قهر کردن و قطع ارتباط است .
در حالی که بسیاری از مسئولان وزارت آموزش و پرورش با اصحاب رسانه نشست های خبری و رو در رو می گذارند اما « حسین خنیفر » از جمله مدیرانی است که تاکنون از برگزاری نشست های رسانه ای شانه خالی کرده است .
« صدای معلم » در زمان سرپرستی 4 ساله دکتر محمود مهرمحمدی دو بار با ایشان نشست برگزار کرد .
نخستین آن در بهمن ماه 1393 بود . ( این جا )
قرار بود این نشست در چند نوبت برقرار شود اما نوع و جنس پرسش های صدای معلم موجب شد تا مهرمحمدی دچار این توهم و یا محاسبه غلط شود که پاسخ به این پرسش ها ممکن است به عنوان سندی برای عدم تایید ایشان توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی مورد استفاده قرار گیرد هر چند پس از 4 سال و بر اساس پیش بینی هایی که داشتم صلاحیت ایشان را تایید نکردند .
البته مهرمحمدی در اواخر دوران سرپرستی خویش گفت و گوی نسبتا تفصیلی با صدای معلم انجام داد و حرف های مهمی زد اما شورای عالی انقلاب فرهنگی تصمیم خود را گرفته بود .
مهرمحمدی در گفت و گو با صدای معلم در جایی می گوید : ( این جا )
" دلایل شورای عالی انقلاب فرهنگی برای عدم تایید من در این 4 سال غیر واقعی بوده است ؛ اگر دانشگاه فرهنگیان را قبول نداشتم 4 سال برای آن وقت نمی گذاشتم ؛ در این مدت بر اساس برنامه راهبردی دانشگاه فرهنگیان کار کردم "
در نخستین برخوردی که با خنیفر داشتم متوجه شدم که بر خلاف مهرمحمدی سرپرست پیشین دانشگاه فرهنگیان خیلی عادت دارد حاشیه برود و " پرگویی " کند چیزی که البته در میان جامعه فرهنگیان یک فرهنگ غالب است . خیلی به موضوعات اصلی نمی پردازد و دوست دارد خودش متکلم وحده باشد و بقیه فقط گوش کنند .
حرف هایی را هم در مراسم تودیع و معارفه خودش بیان کرد یک جوری کلی گویی و سخنرانی رویاپردازانه بود مانند این که او می خواهد دانشگاه فرهنگیان را در جمع 100 دانشگاه برتر کشور مطرح کند دانشگاهی که به قول وزیر آموزش و پرورش کلاس هایش بعضا در زیر پله تشکیل می شود ، غذای گرمی ندارد که به دانشجو معلمان بدهد ... ( این جا )
به نظر می رسد انتظاری که او از رسانه دارد همان " میرزابنویسی " است .
در مراسم افطاری خنیفر با برخی خبرنگاران گزینش شده ایشان تاکید می کند که آماده شنیدن نقدهای اهل رسانه است . ( این جا )
نماینده خبرگزاری فارس که در این مراسم حضور یافته و همیشه مطابق معمول آنلاین گزارش و اخبار را مخابره می کند اما تا روز بعد از آن سکوت می کند و چیزی منتشر نمی کند .
اما پس از انتشار گزارش کوتاه صدای معلم در فردای آن روز و در ساعت 10 صبح سخنان خنیفر که البته به قول برخی ها ارزش خبری نداشته است در خروجی خبرگزاری قرار می گیرد .
مواضع « مرتضی نظری » هم در این میان خواندنی است .
بر خلاف مهرمحمدی سرپرست پیشین دانشگاه فرهنگیان خیلی عادت دارد حاشیه برود و " پرگویی " کند چیزی که البته در میان جامعه فرهنگیان یک فرهنگ غالب است نظری می گوید چون این نشست خبری نیست میزبان می تواند میهمانانش را انتخاب کند .
این در حالی است که روز قبل از آن رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش از مسئولان و مدیران این وزارتخانه خواسته بود تا از برگزاری نشست محدود با برخی خبرنگاران پرهیز کنند و هر گونه نشست رسانه ای باید با هماهنگی این مرکز صورت گیرد .
« فارس » می نویسد ( این جا ) :
" خنیفر در دیدار بااهل رسانه به ویژگیهای خبرنگاران اشاره کرد و گفت: ویژگیهای اربابان رسانه شامل اطلاعرسانی، نقاد حرفهای، تحلیلگر، آینده پژوه، صریح و صادق، راهنما، اعلام خطر به موقع و حافظه جامعه است.... "
همان گونه که در گزارش صدای معلم آمده است ؛ خنیفر در این مراسم عنوان کرده است که بانی این مراسم دانشگاه فرهنگیان نبوده و هزینه های آن را فرد دیگری متقبل شده است . او اشاره ای نیز به نام و یا هویت این فرد نکرده است .
به نظر می رسد ؛ هیچ خبرنگاری در این مورد و چرایی آن سوال نکرده است .
هیچ کس در این نشست از خنیفر ماجرای " اجلاس 4 روزه مدیران دانشگاه فرهنگیان در هتل ۵ ستاره ؟! " را نپرسیده است ؟
این که 4 روز در یک هتل 5 ستاره برای مدیران اردو بگذارند و بیش از 400 میلیون تومان هزینه کنند اما به چند خبرنگار حوزه آموزش و پرورش که می رسند دانشگاه فرهنگیان مسئولیتی در مورد تامین هزینه های یک افطاری ساده ندارد و فردی ناشناس هزینه های آن را تقبل می کند .
آیا حرف هایی که « حسین خنیفر » قبل از صدور حکم ریاست اش توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی و در برابر خبرنگاران می زند و حتی می گوید که حاضر به برگزاری نشست با خبرنگاران ماهی یک بار می باشد فقط یک شوخی بوده است ؟
آیا خنیفر و بسیاری از مدیران و تصمیم گیران از رویارویی و گفت و گوی بدون روتوش با رسانه ها هراس دارند ؟
مدیری که به قول معروف " حسابش پاک " باشد چه باکی دارد که صدای معلم و یا هر رسانه مستقل و منتقد دیگر در مقابلش بنشیند و عملکرد او را مورد نقد قرار دهد ؟
( 1 ) دکتر فریدون آدمیت ، اندیشه ترقی و حکومت قانون عصر سپهسالار ، چاپ سوم 1385 ، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی
در بیمارستان ولیعصر زنجان هنگام بازگشت از عیادت آشیق مسلم عسگری پدر معنوی آشیقهای ایران، چشم در چشم گریان سید محسن شفیعی (برادر مدیرکل پارلمانی آموزش و پرورش) میشوم.
پس از احوالپرسی متوجه میشوم که خواهرزاده ۱۸ ساله پشت کنکوری ایشان، در فرجه تعطیلات عید بهخاطر ایست قلبی ناشی از استرس به رحمت ایزدی پیوسته است مسئله چیست؟
این روزها اخبار ناگوار مرگهای شب امتحانی، حین و پساکنکوری تقریبا از چهار گوش کشور شنیده میشود. ایستهای قلبی، سکتههای ناشی از مصرف ریتالین، استرسهای حاد، افسردگی های شدید، بی اشتهایی، ضعف و بیهوشی سر جلسه امتحان، ضربان قلب، فشارخون، تیکهای عصبی، سردرد، تهوع، خواب آلودگی، خستگی و... سکه رایج بازار آشفته آموزش میباشد. مشکل کجاست؟
دلیل این همه هرج و مرج روحی و روانی، التهابات کنکوری، اضطرابات امتحانی و ... چیست؟
کجای کار ما میلنگد؟
جامعه سالم متشکل از شهروندان سالم بوده و برای تربیت شهروند (نه لزوما شهرنشین) دولت باید هزینه در آموزش و پرورش را به مثابه سرمایهگذاری در آتیه کشور تلقی نماید کدامین پل ارتباطی ترک برداشته و چرا جادههای عاطفه به بنبست رسیده است؟
به گفته ایرج حریرچی سخنگوی وزارت بهداشت و درمان، در ایام امتحانات شاهد رشد پنجاه درصدی استفاده خودسرانه از قرصهای ریتالین و... برای رفع بیخوابی و افزایش تمرکز در امتحانات هستیم.
پنج درصد از دانشجویان و دانشآموزان سال آخر معتاد به مصرف ریتالین هستند.
ریتالین همانند قرص روانگردان اکس بوده و مصرف بیش از حد آن اعتیادآور است و عوارضی چون ضربان قلب، فشارخون، مشکلات معده، تیکهای عصبی، حرکات تکراری بیهدف، سردرد، خستگی، مشکلات گوارشی، تهوع و سکته مغزی را به همراه دارد.
استرس امتحانات و اضطراب کنکور
استرس و اضطراب نوجوانان و جوانان حاصل از امتحانات در سالهای مدرسه و دانشگاه معطوف به فشار غیرمنطقی والدین، فشارات روحی و روانی معلمان و کلیت سیستم آموزشی، التهابات روحی و روانی به ارث رسیده از اجتماع، رسانههای گروهی، شبکههای اجتماعی، ماهواره و بازیهای کامپیوتری، گروه همسالان و... میباشد. دلیل این همه هرج و مرج روحی و روانی، التهابات کنکوری، اضطرابات امتحانی و ... چیست؟
چرایی استرس و عوامل استرسزا
به گفته روانکاوان استرس به معنای فشار و تنش روح و روان و واکنش بدن به آن میباشد. شرایط استرسزا میتواند عامل ایجاد افسردگی و اضطراب باشد.
حوادث پر استرس شامل پایان دادن به یک رابطه عاطفی طولانیمدت، از دست دادن شغل، طلاق، از دست دادن اعضای خانواده و نزدیکان، و تغییرات غیرمنتظره و بزرگ در زندگی است. البته وجود استرس کنترل شده میتواند اثرات مثبتی در کمک به ارتقا و نیز افزایش خلاقیتهای فردی داشته باشد. بالعکس استرس شدید و طولانی اثرات منفی فیزیولوژیکی، احساس خستگی ممتد، بیحالی، بیمیلی و افسردگی را به همراه دارد.
عوامل مؤثر در اضطراب امتحان
عوامل شخصیتی، اجتماعی، خانوادگی، فرهنگی، آموزشگاهی و...، ترس از آینده، تصویر غیرواقعی از خود، پیشینه منفی، عوامل عاطفی و فیزیکی حین و قبل و بعد امتحانات، اعتماد به نفس پایین، شکستهای پیشینی اختلالات وراثتی و... قابل ذکرند.
روانشناسان از برنامهریزی، استراحت، خواب راحت، تغذیه سالم، تمرکز فکری، مثبتاندیشی، آرامش روحی روانی بهعنوان هفت قانون طلایی برای کاهش استرس یاد میکنند.
مدارس سمپاد
به دلیل غربالگری معیوب و انتخاب نادرست دانشآموزان تیزکوش به جای تیزهوش در مدارس خاص، در ادامه شاهد آسیبهای روحی و روانی شدیدی خواهیم بود. فشار روانی اولیا و مربیان به دانشآموزان برای کسب حد نصاب نمرات و معدل بیشتر، فشار بر دانش آموز برای کسب رتبههای جشنوارههایی چون خوارزمی و همچنین قبولی در رشتههای خاصی چون گروه پزشکی، از عوامل اصلی بروز استرسهای شایع میباشد.
چه باید کرد؟
مثلث خانواده، مدرسه و اجتماع هر سه در توفیقات و ناکامیهای آموزشی و تربیتی فرزندان ما دخیل هستند.
اگر دانشآموزی با تربیت خانوادگی نرمال و شرایط اجتماعی خوب به مدیر، معاون و یا معلم مسئله دار برخورد کند، احتمال لغزش او افزایش خواهد یافت.
همچنین دانشآموز با خانواده و مدرسه سالم، در جامعه ای مریض و آلوده، به راحتی نمیتواند از آسیبهایی چون اعتیاد اینترنتی، قرصهای ریتالین و... در امان بماند.
ضمن اینکه دانش آموز خانواده مسئلهدار، مشکل خود را به مدرسه منتقل خواهد کرد.
برای تربیت دانشآموزان مبتنی بر منشور حقوق شهروندی در هزاره سوم لازم است بین خانواده، مدرسه و اجتماع تعادل و تعامل مناسب صورت گیرد.
جامعه سالم متشکل از شهروندان سالم بوده و برای تربیت شهروند (نه لزوما شهرنشین) دولت باید هزینه در آموزش و پرورش را به مثابه سرمایهگذاری در آتیه کشور تلقی نماید.
معلم با منزلت و معیشت مجروح و مخدوش توانایی پرورش دانش آموز سالم را نخواهدداشت و معلم مسافرکش فرهنگساز نخواهد بود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
سلام
جناب پورسلیمان عزیز
از اینکه در اوضاع نابسامان امروز آموزش و پرورش ، چون شمایی هست که از طریق قلم منتقد ، منصف و خیرخواه خویش ، انحراف در این وزارتخانه را پر هزینه می کند ، به عنوان یک معلم سپاسگزارم .
محمد صیدلو / رییس اداره ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات شهرستانهای استان تهران
علی پورسلیمان :
آقای محمد صیدلو
درود
از لطف شما سپاسگزارم .
امیدوارم روز به روز حساسیت معلمان به اخبار و رودیدادهای مختلف بیشتر شده و از طریق « تفکر و تحلیل » بتوانند در حوزه آموزش و پرورش و نیز سیستم های بیرونی " گفتمان سازی " کنند .
لازمه بی بدیل گفتمان سازی مجهز شدن به " سواد رسانه ای " است .
پایدار باشید .
گروه اخبار/
خزانهداری کل کشور میزان حقوق واریزی به دستگاههای اجرایی و نهادهای عمومی در اولین ماه سال جاری را منتشر کرد. براساس این گزارش، میزان حقوق نهادهای عمومی مانند کمیته امداد امام خمینی و بنیاد شهید و امور ایثارگران رقم بالایی بوده که نیاز این نهادها به چابکسازی اداری را نشان میدهد.
مجموع حقوق در نهادی مانند ریاستجمهوری از بسیاری از وزارتخانهها بالاتر بوده که قضاوت دقیقتر درباره آن، به اطلاع از تعداد پرسنل نیاز دارد.
در تازهترین گزارش خزانهداری، بخشی از پرداختیهای خزانه بابت حقوق مستمر کارکنان دولتی و بخش عمومی رونمایی شد. بر اساس اطلاعات منتشر شده، حقوق واریزی به نهاد ریاست جمهوری بیش از ۴ میلیارد تومان و حقوق واریزی به مجلس شورای اسلامی، بیش از یک میلیارد تومان بوده است. همچنین دادگستری، کمیته امداد و بنیاد شهید و امور ایثارگران جز نهادهایی بودهاند که بیشترین حقوق را با توجه به حجم کارکنان خود از خزانهداری دریافت کردهاند.
گاهی اوقات یک اتفاق ناخوشایند، موجب اتخاذ یک تصمیم درست در طی مسیر میشود. پس از رسانهای شدن حقوقهای نجومی، دولت عزم خود را برای شفاف کردن حقوقهای دولتی جزم کرد. رئیسجمهوری در بیانیهای که برای آن موضوع منتشر کرده بود تاکید کرد که تمامی دستگاهها موظفند تمام حقوق و مزایای دریافتی کلیه مقامات کشوری و لشکری را بهصورت حداقل و حداکثر دستمزد و پرداختی ماهانه در سایت وزارتخانه یا سازمان ذیربط و همچنین در سایت سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور برای آگاهی عموم قرار دهند.
در سال جاری دولت از مرحله شعار خارج شد و قدمهای عملی را برداشت. اولین قدم آن انتشار حقوق کلی دستگاههای اجرایی و نهادهای لشکری در پورتال وزارت اقتصاد است. گام بعدی که دولت در هفتهها و ماههای آینده عملی خواهد کرد، سامانه ثبت حقوق مدیران دولتی است که براساس دستور رئیس سازمان امور استخدامی و اداری مقدمات آن در دستگاهها در دست تهیه است. بر این اساس مردم میتوانند حقوق مدیر در هر سازمان را بهصورت ریز در آینده نزدیک نظاره کنند.
در دومین گزارش خزانهداری کل کشور نسبت به گزارش اولیه، یک تفاوت عمده دیده میشود و آن، درج پرداختیهای حقوق کارکنان دولت و نهادهای عمومی است. حقوقهایی که تاریخ واریز آنها عمدتا به دوم و سوم اردیبهشت باز میگشت.
دسته دیگر پرداختیها مربوط به هزینههای اجتنابناپذیر است. این قلم چندان شفاف نیست و اگر مشخص شود که دقیقا هزینههای اجتنابناپذیر متوجه چه نوعی از هزینهها است، درجه شفافیت ارتقا خواهد یافت.
حرف و حدیث درباره دریافتی کارکنان نهاد ریاست جمهوری کم نیست. میزان حقوق دریافتی کارکنان این نهاد، بر اساس گزارش خزانهداری کل کشور در اولین ماه سال، مجموعا در حدود ۴ میلیارد و ۱۷۰ میلیون تومان بوده است. قضاوت درباره اینکه میزان حقوق واریزی زیاد بوده یا کم، نیاز به دانستن تعداد کارکنان این نهاد دارد.
اما از باب مقایسه، دریافتی کارکنان دانشگاه صنعتی شریف در فروردین ماه کمی بیشتر و در حدود ۴ میلیارد و ۶۸۰ میلیون تومان بوده است.
حقوق کارکنان مجلس شورای اسلامی نیز از بخشهایی است که میتواند برای عموم جذاب باشد. دریافتی این نهاد بابت حقوق کارکنان در فروردین حدودا یک میلیارد و ۷۵ میلیون تومان بوده است. خانه ملت متشکل از ۲۹۰ کرسی است. اما علاوه بر نماینده، کارکنان خدماتی و مشاوران نمایندهها نیز در بهارستان مشغول به کار هستند. در نتیجه این حقوق نمیتواند کل این مجموعه را پوشش دهد چرا که اگر فقط نمایندههای مجلس شورای اسلامی را در نظرگیریم، به هر نماینده ۳ میلیون ۷۰۰ هزار تومان حقوق میرسد که به نظر حقوق نمایندهها بیش از این عدد باشد.
این طور بهنظر میآید که دادگستری جمهوری اسلامی ایران با توجه به تعداد زیاد کارکنان خود در سراسر کشور، بیشترین میزان حقوق دریافتی را در بین دستگاهها دارد. میزان حقوق واریزی از خزانهداری به دادگستری بالغ بر ۲۵۵ میلیارد تومان برای ماه اول سال بوده است.
کمیته امداد امام خمینی(ره) نیز جزو نهادهای عمومی است که حقوق بالایی از خزانهداری دریافت کرده است. مجموع حقوق پرداختی به کارکنان کمیته امداد ۳۹ میلیارد تومان برآورد شده است. میزان حقوق بنیاد شهید نیز رقم بالای ۵/ ۲۶ میلیارد تومان بوده است. این حقوق بالا قاعدتا باید ۲ دلیل داشته باشد؛ یا حقوق دریافتی کارکنان این نهادها بیشتر باشد یا تعداد پرسنل نهاد در برخی مراکز بیش از اندازه باشد. به نظر به دلیل دوم این نهادها حقوق دریافتی بیشتری را در ماه قبل ثبت کردهاند و شاید نیاز به کمی چابکسازی برای بهبود هزینههای جاری ضروری باشد.
در بین وزارتخانههای کشور، نام دو وزارتخانه در گزارش خزانهداری کشور موجود نبود؛ وزارت اطلاعات و نفت. در بین وزارتخانههای دیگر نیز برای مقایسه باید یک ملاحظه را در نظر داشت، حقوق واریزی برای اکثر وزارتخانهها تنها برای خود ستاد وزارتخانه بوده و حقوق پرداختی به شکل ملی نبوده است، اما در دستهای دیگر همچون سازمان امور مالیاتی و وزارت آموزش و پرورش حقوقهای واریزی در سطح ملی بوده و شامل کلیه استانها بوده است.
وزارت آموزش و پرورش با توجه به حجم کارکنان مجموعه (معلمان) طبیعتا حقوق واریزی بسیار بیشتری نسبت به سایر دستگاهها دریافت میکند. به نوعی میتوان گفت بزرگترین هزینه جاری دولت وزارت آموزش و پرورش بوده است، حجم واریزی به مجموعه این وزارتخانه بیش از ۲۸۰۰ میلیارد تومان برآورد میشود.
میزان حقوق واریزی به سازمان امور مالیاتی نیز در حدود ۱۲۰ میلیارد تومان محاسبه شده است. در بین دستگاههای دولتی، به نظر سازمان برنامه و بودجه دریافتی قابل توجهی دارد. مجموع دریافتی این سازمان در ماه اول سال در حدود ۱۰ میلیارد تومان بوده است. این حقوق تقریبا ۵ برابر حقوق واریزی به وزارتخانههایی چون راه و شهرسازی، علوم تحقیقات و فناوری، نیرو و ارتباطات است.
حقوق وزارتخانههای مذکور زیر ۲ میلیارد تومان است. حقوق واریزی به وزارت امور خارجه نیز با توجه کارکنان برونمرزی این سازمان، نزدیک به ۸ میلیارد تومان در اولین ماه سال بوده است.
کمترین حقوق در بین وزارتخانههای دولتی مربوط به وزارت دادگستری با دریافتی ۲۵۰ میلیون تومان است که نصف دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی است. سازمان حفاظت محیط زیست نیز با دریافتی یک میلیارد و ۳۸۵ میلیون تومان جز دریافتیها نسبتا پایین در بین دستگاهها بوده است.
همچنان بزرگترین هزینههای اجتنابناپذیر دولت مربوط به صندوقهای بازنشستگی است. از این رو صندوق بازنشستگی کشوری با دریافت ۲۴۰۰ میلیارد تومان در یک ماه بیشترین عدد دریافتی را به خود اختصاص داده است. سازمان تامین اجتماعی نیروهای مسلح نیز با دریافت ۱۸۵۴ میلیارد تومان سهم بزرگی از هزینههای دولت داشته است. یک نکته جالب در هزینههای اجتنابناپذیر کم بودن آن در نهادی مانند پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله است. هزینههای اجتنابناپذیر این پژوهشگاه ۴۰۰ میلیون تومان بوده است، در حالیکه برای نهاد ریاست جمهوری هزینه اجتنابناپذیر تقریبا ۲۰ برابر آن و ۶/ ۷ میلیارد تومان برآورد شده است.
هزینههای اجتنابناپذیر در بنیاد ملی نخبگان ۵/ ۴ میلیارد تومان و در دفتر تبلیغات اسلامی حوزههای علمیه قم ۲ برابر آن و نزدیک به ۹ میلیارد تومان بوده است.
اما نگاهی به تجارب دیگر ملتها نیز نشان میدهد که شفافسازی دریافتیها در ساختار دولت، میتواند اثر مثبت محسوسی در شفافسازی اقتصادی بهدنبال داشته باشد. بررسی الگوهای رایج در زمینه رفع تعارض از مناصب عمومی نشان میدهد که یکی از راههای کاهش احتمال فساد در مشاغل بخش عمومی، ایجاد بستری شفاف و در دسترس برای رصد میزان دریافتی مدیران و کارکنان بخش عمومی است.
در این روش که در کشورهایی مانند آمریکا، انگلستان، کانادا و گرجستان مورد استفاده قرار میگیرد، میزان حقوق و مزایای دریافتی هر یک از کارکنان بخش دولتی برای اطلاع عموم در سامانههای اینترنتی به انتشار میرسد. افزون بر این به منظور نظارت بیشتر بر تصمیمات اتخاذ شده در بخش دولتی، کلیه نهادها و ارگانها تصمیماتی را که به نوعی متضمن حق عمومی هستند، در بسیاری از کشورها برای اطلاع عموم منتشر میکنند. این اطلاعات تمامی اظهارات کارشناسانه در مجامع تصمیمگیری، آرای نمایندگان مجالس، قراردادها و مزایدههای بخش عمومی و قراردادهای خرید بخش عمومی را در برمیگیرد. رویهای که علاوه بر کاهش ابعاد فساد، با انعکاس تصمیمات ناشی از رای شهروندان مشارکت فعالانه آنها را در امور کشور افزایش میدهد.
دنیای اقتصاد
خیلی از دردهاست که تا رسانه ها در مورد آنها نورافکن خود را به کار نیندازند توجه عموم به ابعاد مشکلات و چالشها جلب نمی شود و گاه که کسی مطلبی بگوید ممکن است برخی نادانسته حساسیت نشان داده و اصرار بر این ورزند که در جامعه ما از این مشکلات وجود ندارد.
تا فرهنگ رفتاری اصلاح نشود از معبر قانون و قواعد حقوقی صِرف نمی توان روند نقض حق ها را متوقف کرد. قدردان رسانه ها و آزادی جریان اطلاعات باشیم تا با روشنگری مستمر ، به اصلاح رفتار عمومی کمک دهند چند سال قبل که بحث ازدواج کودکان خردسال و مشکلات ناشی از آن در مناطق مختلف جهان توجه عمومی را بر انگیخته بود برخی افراد به سادگی بیان می داشتند که خوشبختانه ما که در کشورمان از این مسائل نداریم همان طور که در مورد ختنه زنان نیز وقتی مجامع بین المللی به ویژه سازمان جهانی بهداشت ابراز نگرانی های مختلف کردند برخی به سادگی گفتند این دردها برای جوامع دیگر است و ما که از این کارها نداریم و... اما به تدریج این رسانه ها بودند که هم پژوهش های میدانی محققان ذیربط را به اطلاع عموم رساندند و هم خود گزارش های خبری جالبی را منتشر کردند و نشان دادند برخی از این مشکلات نه تنها در جامعه ما وجود دارد و در رابطه با آنها قواعد حقوقی و قانونی ما دچار نارسایی های متعددی است بلکه مشکلات فرهنگی نیز در این زمینه داریم که باید علاوه بر تدبیر قانونی به تدریج به فکر علاج فرهنگ و رفتار خود شد تا بتوانیم ابعاد غیر انسانی مربوط به هر یک از این مصادیق را درمان کنیم.
اخیرا یکی از روزنامه ها گزارشی در مورد یک روستای کشورمان که اکثر دختران خردسال آن در پرتو نارسایی قانون و جبر والدین و فرهنگ منطقه روانه مسئولیت سنگین اداره زندگی شده و پیامدهای مختلف را متحمل شده اند ، منتشر کرد که نمونه ای از شفاف سازی دردهایی است که در اقصی نقاط کشورمان با آن روبرو هستیم. از این گونه تلاش ها باید قدردانی کرد و با علم و اطلاع به سمت چاره جویی دردها قدم برداشت.
بنا بر آمار سازمان ثبت احوال ایران، در ده سال اخیر ۴۲۰ هزار دختر زیر ۱۵ سال و۴۸۴ هزار پسر زیر ۲۰ سال ازدواج کردند.
هم اینک در مجلس شورای اسلامی لایحه حمایت از کودکان مدتهاست در دست بررسی است و یکی از موضوعات مطرح در این لایحه چاره اندیشی در این زمینه است. حتی اگر در لایحه مزبور تدبیر شایسته ای اتخاذ شود و بتواند از تائید شورای نگهبان نیز بگذرد با گزارش اخیر یک رسانه معلوم می شود که چاره اندیشی نهایی برای رعایت حقوق کودکان و رهایی آنها از ازدواج های اجباری و تحمل پیامدهای غیر انسانی ذیربط کاری نیست که فقط از مجرای قانون و همراهی فقهی مراکز دینی بگذرد بلکه باید مدتها تلاش کرد تا خود مردم به درک شایسته برای رعایت حقوق فرزندان خود و در عین حال تدارک زندگی شایسته برای آنها بیفتند.
اگر به اطراف خود نگاه کنیم مصادیق متعدد دیگری را نیزمی توان برشمرد که تا فرهنگ رفتاری اصلاح نشود از معبر قانون و قواعد حقوقی صِرف نمی توان روند نقض حق ها را متوقف کرد. قدردان رسانه ها و آزادی جریان اطلاعات باشیم تا با روشنگری مستمر ، به اصلاح رفتار عمومی کمک دهند.
لینک گزارش اخیر یک رسانه از وضعیت یکی از مناطق کشور در رواج فرهنگ ازدواج کودکان:
https://www.isna.ir/news/97030301491
کانال خبری شهیندخت مولاوردی
مدتها بود که میخواستم نظرم را پیرامون کتاب در تمنّای یادگیری بنویسم؛ امّا نمیدانستم از کجا و چگونه شروع کنم، تا چهارشنبه که پیشامدی رخ داد و مسیری تازه را در مقابلم گشود:
– نفهمیدم چی گفتی، محسن. دوباره بگو.“
خودکاری آبی رنگ را به سویم دراز کرد و گفت:”این مال من نیست، آقا. چهارشنبه که رفتم خونه، توی جامدادیم دیدمش.“ کتابی را، که در دست داشتم، بستم. به خودکار آبی نگاه کردم و گفتم:”این همونه که چهارشنبه نفری یه دونه بهتون دادم. برو بشین.“
– اونو دارم. دو تا از اینا توی جامدادیم بود. این مال من نیست.
– مطمئنی؟
– آره، آقا.
– خب بدش من.
خودکار آبی را بین دو انگشت شست و اشارهام گرفتم، رو به بچهها بالا بردم و گفتم:”کسی از این خودکارها گم نکرده؟“ محسن کنارم ایستاده بود و به خودکار آبی، که لای انگشتانم آرام گرفته بود، نگاه میکرد. برای آخرین بار جمع را مخاطب گرفتم و پرسیدم:”صاحاب نداره این خودکار؟“ صدایی نشنیدم. برگشتم، آن مال بیصاحب را روی میزم گذاشتم و درسم را گفتم. زنگ خورد و پیش از آن که بچّهها کلاس را ترک کنند، محسن با یک خودکار آبی دیگر کنار میزم ظاهر شد. از همان نام و نشانی که چهارشنبه به بچهها هدیه داده بودم.
– آقا، میخوام یه چیزی بهتون بگم.
پشت میزم نشستم و گفتم:”گوشم با توئه. بگو.“ سرم پایین بود، نگاهم به دستههای کاغذ روی میز بود و هوش و حواسم چند خیابان دورتر پرسه میزد؛ اما تلاش میکردم صدای محسن را بشنوم. طنین صدای پرحجم محمدامین، نجوای گوشنواز محسن را کنار زد و چرتم را پاره کرد. محمدامین آرام و قرار نداشت. نیمخیز شده بود و صندلیاش را تاب میداد. خیره نگاهش کردم و گفتم:”چی گفتی؟!“ آقا، گفتم:”محسن دروغ میگه.“
دنیای بچهها متفاوت از کتابهای ماست. درد جامعه نشنیدنه. درد رو نمیتوان دید ولی ناله رو میتوان شنید. غرور ویژگی ستاده. اونا خودشونو سرهنگ میدونن و معلم رو سرباز. – این که هنوز چیزی نگفته!
نگاه خستهام را از محمدامین پس گرفتم و به محسن دوختم. خیره به من چشم دوخته بود. چشم در مقابل چشم. سرش را پایین انداخت و بعد خودکار آبی را که در دست داشت، لای انگشتانش به حرکت درآورد، زبان باز کرد و گفت:”آقا، راستش اون روز که شما نفری یه خودکار به ما دادین. بعد که زنگ خورد، شما جعبهی خودکارو روی میزتون گذاشتین و رفتین. من داشتم از کنار میزتون رد میشدم که محمدامین بهم گفت نفری یه خودکار از توی جعبه ورداریم. منم ورداشتم و بردم خونه. بعد پشیمون شدم. اون خودکاری رو که اول زنگ بهتون دادم، بیاجازه برداشته بودم. اینم خودکاری که محمدامین قایمکی ورداشته بود.“ خودکار دومی را روی میز گذاشت. درست کنار اولی. بدون اینکه چیزی بگویم، نگاهشان کردم؛ اول خودکارها، بعد چهرهی سبزهی محسن را و در آخر صورت روشن محمدامین را. روی صندلیاش آرام گرفته بود. نه حرکتی از دست و پایش، نه صدایی از حنجرهاش و نه تَلَق تولوقی از صندلیاش به گوش نمیرسید. لبخندی بیرمق را روی صورتش جا داده بود. لبخندی که مهمان همیشگی لبهای اوست و تفسیرش با من است. لپهای گلانداختهاش میگفتند این بار خجالتزده و شرمنده است. با نگاهم بدرقهشان کردم. رفتند و در را هم پشت سرشان بستند.
چیزی برای گفتن نداشتم. تنبیه و تشویقی در کار نبود. وقتی نفری یک خودکار کش رفته بودند، کسی توی کلاس نبود، جعبهی خودکارها در دسترس بود و احتمالاً وجدانشان هنوز در تعطیلات به سر میبرد. وقتی هم به کلاس برگشتند، پاپیچشان نشدم و نخواستم چیز بیشتری از ماجرا بدانم. وسوسه شدنشان و عذاب وجدانشان را باور کردم.
اعتماد در فضای بیاعتمادی؟ شاید! کمی شبیه به داستانی شگرف که آنتون سمینوویچ ماکارنکو از خود به یادگار گذاشته است. ماکارنکو با اعتماد به بچّههایش، که هیچگاه کلمهی بزهکار را در توصیف هیچیک از آنها به کار نبرد، از هیچ همهچیز را ساخت. اگر او توانست، چرا ما نتوانیم؟
شوروی، دههی ۱۹۲۰
نخستین سالهای تشکیل جمهوری شوروی است. جنگ داخلی هنوز به پایان نرسیده؛ امّا زندگی مسالمتآمیز آرامآرام پا میگیرد. آنتون سمینوویچ ماکارنکو آموزگاری جوان است که به دستور ادارهی تحصیلات ملی، مأمور به تشکیل یک کُلُنی شده است. یک کلنی متشکّل از کودکانی بزهکار که در طیّ سالهای جنگ، سرپرست خویش را از دست دادهاند. ماکارنکو در سختترین شرایط کارش را آغاز میکند و بهرغم تمام مشکلاتی که در کار با آنها روبرو میشود، کار تربیت بچهها را پیش میبرد. تربیت کودکان بیسرپرست بهزودی به مهمترین دغدغهی آموزگار جوان تبدیل میشود. او طیّ ده سال به نگارش کتابی میپردازد که فراز و فرودهای نظریات تربیتیاش در برخورد با کودکان بیسرپرست را در خود دارد. داستان پداگوژیکی در آغاز میخکوبم میکند. سؤال و جوابهای آموزگار جوان و رئیس سالخوردهی ادارهی تحصیلات ملی به گوشم آشناست. مشتاق میشوم تا پاسخ ماکارنکوی جوان به اما و اگرها و انتظارات رئیس را بدانم. پاسخهایی که به تدریج و در فرآیند عمل به آنها دست مییابد.
در یکی از اولین روزهای آغاز به کارِ کلنی، کمد شخصی ماکارنکو توسط یکی از کُلُنیستها، اعضای کلنی، مورد دستبرد قرار گرفت و مبلغ زیادی از آن به سرقت رفت. آموزگار جوان در مواجهه با این رویداد، ناامید و درمانده به نظرمیرسید؛ اما چند روز بعد وقتی هود، از اعضای کلنی، ردِّ پولها را زد، آنها را در یک انبار یافت و به ماکارنکو تحویل داد، حرفهای او را پذیرفت و پاپیچش نشد تا چیز بیشتری از ماجرا بداند. وقتی هم که در کمتر از چند هفته وسایل بسیاری از در و پنجره گرفته تا خوراکی و روغن از ساختمان کلنی به یغما رفت، آموزگار جوان در پاسخ به کُلُنیستهایی که خواهان استخدام نگهبان شده بودند، گفت:”به نگهبان حقوق باید داد و ما بدون پرداخت حقوق نگهبان هم بسیار فقیریم ولی مهمتر از همه این است که شما خود باید صاحبخانه باشید.“ این فلسفهای بود که پیرامونش مایِ نیرومندی برای پاسداری از ماهیت کُلُنی و ارزشهایش شکل گرفت. کسی در جمع خود را بیگانه نمیدانست و همه موفقیت خود را در پیشبرد اهداف کلنی جست و جو میکردند؛ چرا که همه خود را صاحب آن میدانستند.
ماکارنکو، که پیشتر به سبب ارادتش به ماکسیم گورکی کلنیاش را به اسم او نامیده بود، کتابش را نیز به این نویسندهی اهل شوروی تقدیم کرد. معجزهی ماکارنکو، ماکسیم گورکی را هم به ستایش از او واداشت:”چه کسی میتوانست تا این درجه و به طرزی غیرقابل پیشبینی، صدها کودک را از زندگی در وضعیت قساوتبار و تحقیرآمیز برهاند و از مچاله شدن نجات دهد، و به رغم تصور عمومی به تکتک آنها اعتماد کند و [از طریق محبت بیپایان و اعتماد بیچشمداشت، آنها را] به مسیر تغییر و رشد و تعالی رهنمون سازد؟
آنتوان سیمونویچ ماکارنکو بدون تردید آموزگاری بااستعداد است. شاگردان کلنی واقعاً او را دوست دارند و دربارهی او با چنان افتخاری صحبت میکنند که گویی خودشان ماکارنکو را ساختهاند. او متقابلاً به همهجا سرکشی میکند، همه چیز را میبیند و هر یک از شاگردان کلنی را میشناسد و هر شاگرد را با پنج کلمه چنان به تصویر میکشد که گویی از طبیعت و سرشتش عکس فوری برداشته است. ظاهراً در وجودش این احتیاج تکامل یافته است که ضمن عبور به طرزی غیر مشهود کودکان را نوازش کند و به هریک از آنان سخن دلانگیز بگوید، به ایشان تبسم کند و به سر تراشیدهشان دست نوازشی [از عمق وجود] بکشد.“
ماکارنکو با اعتماد به بچّههایش، که هیچگاه کلمهی بزهکار را در توصیف هیچیک از آنها به کار نبرد، از هیچ همهچیز را ساخت. اگر او توانست، چرا ما نتوانیم؟
چند وقت پیش همکاری صاحبنظر برایم نوشت:”امیدوارم این نشاط و انگیزهات هیچ وقت کم نشه. اگه فرصت داشتی سایر حوزهها رو هم سرک بکش. پرورش رسالت گم شدهی این جامعهست. بیشتر شعارهای من و بقیه نمایش واقعیته. دنیای بچهها متفاوت از کتابهای ماست. درد جامعه نشنیدنه. درد رو نمیتوان دید ولی ناله رو میتوان شنید. غرور ویژگی ستاده. اونا خودشونو سرهنگ میدونن و معلم رو سرباز. این نوع نگاهه که ویران کرده جامعه رو. حتی نمایندگان مجلس هم در حد شعار برای آموزش ارزش قائلند. به بچهها بناز. دنیای اونا مثل دنیای خودت بیشیلهپیله است. همیشه بیدار و زنده باشی. و البته پاینده.“ این جملات باور معلمی بادانش است که از آموزگاری در روستا تا مدیریت در مدارس شهری و حضور در حلقهی کارشناسان وزارتخانه را تجربه کرده است. وقتش رسیده از فاصلهی بین صف (معلمان) و ستاد (وزارتخانه) بکاهیم و به معلمهایمان اعتماد کنیم. به آنها اجازه دهیم نظریاتی را که در متن عمل به آن دست یافتهاند در تولید محتوا و بهسازی فرآیند یاددهی یادگیری به کار ببرند. از همه مهمتر این است که به جبران بیاعتمادی فراگیر سالهای اخیر، این باور را که آنها خود صاحبخانهاند در وجودشان زنده کنیم.