صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش
دوشنبه, 19 آبان 1393 21:30

پاداش پایان خدمت 96

همدان

منتشرشده در نامه های دریافتی
گروه استان ها و شهرستان ها/
پس از بیانیه انتقادی جمعی از معلمان مدارس غیردولتی کشور در مورد " آزار جنسی جمعی از دانش‌آموزان دبیرستانی در غرب تهران توسط ناظم مدرسه " ( این جا )  این بار " معلمان حق التدریس " با ارسال نامه ای برای صدای معلم به بیان مشکلات و چالش های شغلی و حرفه ای خود پرداخته و نسبت به قضاوت و داوری برخی افراد و جریان ها اعتراض کرده اند .
متن کامل این نامه که در اختیار صدای معلم قرار گرفته است به شرح زیر است
 
نامه معلمان حق التدریس در مورد آزار جنسی دانش آموزان و مشکلات شغلی در آموزش و پرورش
 
بسم الله الرحمن الرحیم
«من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا...» (مائده / ۳۲): هر کس نفسی را زنده کند به واقع، تمام جهانیان را زنده گردانیده است.
معلم و معلمی، واژه و حرفه ی مقدسی است که  احصای ارزش و منزلت آنها نزدیک به محال می نماید. به طوری که حیات بشر نیز بر مدار ارزش ها و کرامت انسانی می چرخد ، ولی این روزها شاهد هستید که چگونه حجم گسترده ای از شدید ترین تخریب ها علیه معلمین آموزش و پرورش به صدا در می آید. تخریب هایی که تاریخ بر فراز و نشیب جامعه ی شریف معلمی، از خلقت آدم تاکنون به خود ندیده است. این زنگ خطر سقوط کیفیت آموزشی و تربیتی است که با توهین و افتراهای نادرست و احیانا مغرضانه، ذهن جامعه را نسبت به وجهه معلمان توانمند و فرهیخته ی حق التدریس مسموم کرده است. اما این چگونگی ها و انکارها نه تنها هیچ کمکی به ارتقای نظام آموزشی و فرهنگ کشور نخواهد کرد، بلکه مدیریت درست منابع انسانی را نیز زیر سوال خواهد برد، ردیف های استخدامی ذخیره شده ای که برای معلمین التدریس است، به غیر منصفانه به تاراج می رود که این زوال نگرش ها و تزلزل پایه های زیر بنایی ترین نهادهاست.
چطور حملات بی امانی به معلمین حق التدریس می شود، حال آنکه آنها  سالهاست در این نهاد به رفع نگرانی های آموزش و پرورش صادقانه پرداخته اند ؟
آموزش و پرورشی که باید محور توسعه ی پایدار و پیشرفت به شمار رود، چطور به جای تلاش برای ارتقای واقعی معلمان در بدنه ی خود، و داشتن برنامه ها و آینده گزینی ها، به تحقیر معلمانی که خود پرورده است، می پردازد؟ چطور به جای پیوند دادن آنها به دانشگاه مأموریت گرای فرهنگیان، آشکارا هم دانشگاه فرهنگیان و هم معلمان آن را تضعیف کرده است؟!

معلمین حق التدریسی که اینک دارای کد پرسنلی و قابل شناسایی اند، سوابق دیرینه ای قبل از سال 91 دارند و مهمتر آنکه قبل از نوشتن اساسنامه دانشگاه فرهنگیان به اعاده ی حیثیت علمی و مهارتی خود و حق ضایع شده ی خود مطالبه ای به حق داشته اند نه ادعای بی اساس، و اینک به عنوان سرمایه های توانمند جلوه گری می کنند آنها که هر کدامشان تاکنون، در کارنامه ی درخشان شان، حداقل تربیت و آموزش 1000 دانش آموز موفق دیده می شود.
تعامل تنگاتنگ آنها با هزاران نفر از والدین نیز، از آنها مشاورانی خبره و اهل فن ساخته است و افتخاری برای جامعه ی بزرگ و حساس عرصه ی تعلیم و تربیت هستند.
اما گاهی دغدغه ی رسیدن به توسعه ی پایدار و  هدف پیشرفت و آینده نگری ها مطابق با قوانین و اهداف پیش بینی شده ی حیات طیبه در سند تحول بنیادین، منجر به یک اقدام غیر حرفه ای و شتاب زده ای می شود، به طوری که نه تنها از حاکمیتی بودن آموزش و پرورش و اسناد بالا دستی صیانت نمی شود، بلکه چشم به روی تمام اعتمادها، سرمایه ها و منابع انسانی توانمند نیز بسته خواهد شد، نیروهایی که بهترین سالهای جوانی خود را وقف تعلیم و تربیت آینده سازان کشور کردند، این بذلیست که نشان جوانمردی و مروت آنهاست و کمتر کسی را در این فضایل پیدا خواهید کرد. نیروهایی که مدارج عالیه خود را از دانشگاه های معتبر و بزرگ کشور گرفتند و توان فنی تدریس را به دلیل انگیزه ی بالا و بروز بودن مدارک دانشگاهی دارا هستند.
معلمینی که وزارت آموزش و پرورش طبق طرح کارشناسی شده ی مجلس شورای اسلامی، بر اساس پارامترهای جنسیت و رشته و نیاز منطقه و مدارک تحصیلی جذب کرده است، و وزارت تحت نظارت خود، آنها را در برنامه های ضمن خدمت و کارگاه ها شرکت داده است و مطابق با مؤلفه های استاندارد انعکاس دانش و مهارت را در آنها دیده اند.
 
معلمین حق التدریس، شیوه های فنون تدریس و کلاسداری و دوره های ضمن خدمت و انواع کارگاه ها را در همان کلاس ها و همان اساتیدی سپری کرده اند، که معلمین رسمی نیز حضور داشته اند.
 
نامه معلمان حق التدریس در مورد آزار جنسی دانش آموزان و مشکلات شغلی در آموزش و پرورش
 
حسن عملکرد آنها در اوج مهارت و رضایت مدیران و اولیا طی پژوهش و کسب آماری علمی گویای این مطلب است. لذا این فرافکنی ها و سیاه نمایی معلمین حق التدریس برای چیست؟ آیا بی اعتنایی به آنها، به معنای هدر رفت سرمایه ها را در بر ندارد؟
بنابراین گذاشتن شرایط و سختی های جدید بر معلمین حق التدریس، در واقع زیر سوال بردن عملکرد وزارت و مجلس است ، زیر سوال بردن رویکرد مدرسه محور و آموزش های حین تدریس و نظارت بالینی هاست، ایجاد شبه و تشویشی در اذهان والدین دانش آموزان و در کل جامعه است که چه اعتماد اشتباهی و چه مدیریت ضعیفی!

فرزندان ما به چه گناهی تحت تعلیم و تربیت چه کسانی قرار گرفتند؟ اما بروید پرس و جو کنید بیشتر ناراحتی آنها از بازنشسته های خسته از تدریس بود، بیشتر دل نگرانی آنها از نیروهای صفر کیلومتر بود که آداب تعامل با خود و فرزندانشان را نداشتند.
 
مطمئن باشید این تشویش ها در اذهان عمومی، چیزی جز اعتماد سوزی به همراه نخواهد داشت. و شاید اگر معمای نگران کننده ی عدم صلاحیت ها و توجیه اشتباهی آزمون برای این معلمین کارآزموده ی حق التدریس، ریشه یابی شود، هدفی جز تضعیف مدارس دولتی نبوده است و شاید در ضعف مدیریتی چون نتوانسته اند تعهد خدمت خالصانه را در بین معلمان رسمی خود نهادینه کنند و شاید معطل نگه داشتن نیروهای شایسته ی حق التدریس هدفی جز بالا نگه داشتن کیفیت آموزشی نیست؛ چرا که هراس از اینست، مبادا نتوانند بعد از ایجاد امنیت فکری و حرفه ای به این معلمین ، تعهد و بالندگی و اخلاق حرفه ای را در آنها ماندگار و حفظ کنند؟ و شاید تعهد یا توانایی وجود ندارد تا بتوانند مؤلفه های علمی برای بهره وری را در عمل به منصه ظهور برسانند. اما اگر غیر از این باشد پس کلیه ی معلمین آموزش و پرورش باید در آزمون شرکت کنند. گرچه باز آموزش و پرورش از اهداف سند تحول بنیادین فاصله ها دارد و تاکنون نتوانسته است آزمون صلاحیت حرفه ای را در رتبه بندی معلمین خود، به درستی اجرا کند.
چه شباهت و تفاوتی بین معلمین رسمی و معلمین حق التدریس وجود دارد ؟
 
آیا غیر از اینست که همگی دارای کد پرسنلی و بیمه از آموزش و پرورش هستند و در یک مدرسه و کلاس های مشابه با تراکم زیاد مشغول به تدریس هستند. اما تفاوت معلمین حق التدریس و معلمین رسمی تنها در دریافتی حقوق و مزایاست و شاید معلمین حق التدریس در تعهد و انگیزه حتی سرآمدتر باشند.
 
شاید فراموش شده است با مسأله اخلاق و انسان مواجه هستند، که این ادعاها و صحبت از عدم شایستگی ها، صحبت های بچه گانه ای است که هیچ جایگاهی ندارد و نمی تواند شأن و هویت کسانی را که سالهاست متعهدانه فداکاری کرده اند و کرامت شان خدمت خالصانه است را بی منزلت و خدشه دارسازد، شأن کسانی که قرآن به کرامت آنها قسم یاد کرده است.

این نگاه و نگرش غیر تخصصی و غیرقانونی به معلمین حق التدریس است که اگر به صورت حق التدریسی، تدریس کنند مشکلی از نظر چگونگی ها ندارند، اما وقتی بحث استخدام و برخورداری از کمترین حق و حقوق و امنیت فکری و عزتمندی به میان می آید  مسئولین رده بالای وزارت آموزش و پرورش  می کوشند تا این مسئله را منتفی اعلام کنند ؟!

مدیرانی که باید با تصمیمات درست و منطقی، جو متلاطم را آرام کنند تا معلمین خود با آرامش بیشتری وارد کلاس های درس شوند هر روز با توهین های علنی که هر کدام بار حقوقی و حقیقی داشته و حتی قابل پیگیری قضایی می باشد  بر تنش معلمین و جو عمومی نظام آموزشی کشور افزوده و با ناآگاهی خود در صدد ضربه جبران ناپذیری به کیفیت  آموزشی کشور  هستند.

لذا عالمانه اینست که باید به دنبال رهیافتی بود که در عین ارتقاء دهنده، نگهدارنده نیز باشد. بحث مدیریت کارآمد و شناخت وضعیت بحران و تعادل بخشی ها یک سر قضیه است و یک قاعده ریاضی است، که توانایی ها و سرمایه های عملی موفق، یعنی دانش به ظهور رسیده، پس این سرمایه های اجتماعی به عظمت نظام تعلیم و تربیت و تقویت دانشگاه فرهنگیان باید هدایت و جهت دهی شود و اقتصاد رفتاری در تبیین استراتژی ها در فضای روانشناختی این مساله را نیز متذکر می کند که در جهت شناسایی و شناساندن هدف تربیت و کیفیت بخشی نهایت تلاش را کرد و انگیزه ی استمرار به کار را در بهره وری بیشتر باید مد نظر قرار داد، اما حرف هایی که این روزها  از زبان مسئولین وزارت آموزش و پرورش درباره ی شایستگی ها و صلاحیت های معلمین مجرب حق التدریس شنیده می شود، معنای دیگری جز مستاصل بودن این افراد از مدیریت صحیح ندارد. لذا مدبرانه و زیبنده ی نهاد تعلیم و تربیت نیست که در بین تمامی ارگانها عامل کاهنده کارایی و انگیزه ها گردد و این گونه پایه های اصلی ارکان آموزشی کشور مورد بی احترامی قرار بگیرد. و ممکن است از فلسفه تعلیم و تربیت فاصله ها گرفته شود.
 
قابل تذکر است که معلمین حق التدریس که تنها در عنوان با 350 هزار نفر از کارمندان غیررسمی متفاوتند، باید تعیین تکلیف و به امنیت حرفه ای و فکری دست یابند، و امید است، با مساعدت و تصمیم مقتدارانه ی اعضای کمیسیون آموزش، طرح تعیین تکلیف استخدامی معلمان حق التدریس، که مدت هاست، به نگاه ها و تفاسیر مختلف سرگردان مانده است، به صورت "پلکانی" ، و با اختصاص "اولین" ردیف استخدامی های ارائه شده از سوی سازمان مدیریت خدمات، به کلیه نیروهای حق التدریس، مشکلات و بحران ها مرتفع گردد.
در پناه دعای بزرگ ترین معلم جهان بشریت حضرت رسول خاتم(صل الله علیه و آله) باشید که  فرمود: «اللهم اغفر للمعلمین و اطل اعمارهم و بارک لهم فی کسبهم؛ (کشف الخطا، ج1، ص48) خداوندا! معلمان را بیامرز و عمر طولانی به آنان عطا فرما و کسب و کارشان را مبارک گردان!»
من الله التوفیق

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

انتخاب مدیر کل آموزش و پرورش استان فارس   مدیر کلی فارس را به فارسی ها بسپارید
 از فارس با عنوان پایتخت فرهنگی ایران یاد می شود. سرزمین شعرای نامدار و مردم مهمان نواز که نشان از قدمت و اصالت این مردم دارد . حفظ این جایگاه نیازمند انتقال هوشمندانه آن از نسلی به نسل دیگر است .  آموزش و پرورش در انتقال این جایگاه اهمیتی  دو چندان و ارزشی مضاعف دارد.
فارس ، مأمن ۶۴ هزار فرهنگی شریف است که  شایعه این روزهای انتصاب یک  مدیرکل غیر فارسی بر مجموعه کاری  ، سبب نارضایتی و تکدر خاطر آنان شده است .

از شاخص های مدیریت دموکراتیک و پاسخگو آن است که به اراده عمومی و برآیند افکار عمومی توجه شود. مهم است که نگاه فرهنگیان استان را سنجید. ترجیح دادن نیروی بومی یا غیر بومی از حقوق لاینفک فرهنگیان این استان است.  توجه و تاکید بر مردم سالاری می طلبد که دیدگاه صاحب نظران و خواست عمومی  این خانواده عظیم در نظر گرفته شود . از سویی با استناد به معیار های سه گانه تخصصی، ارزشی و عقیدتی در انتخاب مدیران ، آیا در میان این ۶۴ هزار نفر ، هیچ کدام حائز این شرایط نیستند که به دنبال انتخاب مدیر کل از دیگر نقاط  کشور هستیم ؟
 حتی شنیده می شود آنان که نقش پدر  خوانده های اصلاحات را برای خود قائل شده اند نزدیکی به دولت را بهانه ای برای انتصاب مدیران نزدیک به خود ساخته اند .

مدیریت آموزش و پرورش نیازمند متخصص فراجناحی و بومی است تا با آشنایی کامل این  کشتی را به ساحل آرامش برساند . 

فرهنگیان فارس همانند سایر همکاران در اقصی نقاط کشور از تبعیض های معیشتی در رنج بوده و بخشی از آن مربوط به تصویب بودجه توسط نمایندگان محترم مجلس است ؛ روا نیست در بحث انتصاب مدیر کل نیز در حق معلمان تبعيض روا دارند.

انتخاب مدیر کل آموزش و پرورش استان فارس

انتصاب یک مدیر کل غیر بومی دهن کجی به فهم و جایگاه فرهنگیان این استان است.

انتظارها از مجمع نمایندگان فارس این است  که  حتی اجازه بروز و ظهور این قبیل  شایعات را نداده و از زد و بند های سیاسی و حزبی برای انتخاب مدیر کل این مجموعه جلوگیری کنند.

فرهنگیان فارس، به دلیل حضور متخصصان بیشمار شایستگی خدمت در مناطق دیگر بالاخص مناطق کمتر برخوردار را دارند. فعالان آموزشی انتصاب مدیر غیر بومی را غیرعقلانی می دانند و آن را نشان دهنده پاک کردن صورت مسأله می دانند.


انتخاب مدیرکل در فارس، آزمون خوبی برای نمایندگان مجلس می باشد و این آزمون نقش مهمی در نتیجه انتخابات سال ۹۸ خواهد داشت.


   تو که نوشم نه ای نیشم چرایی
 تو که یارم نه ای پیشم چرایی
 تو که مرهم نه ای بر داغ ریشم
 نمک پاش دل ریشم چرایی


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

 آقای ولایتی برای شناخت واقعی مشکلات کودکان و نوجوانان اخبار دبیرستان غرب تهران را دنبال کند/ ولایتی می گوید  آهنگ ها بچه ها را مبتذل بار می آورد/ ایجاد رابطه بین آهنگ (بدون هیچ قیدی) و ابتذال ، نشانه بی اطلاعی گوینده از مسایل تربیتی و آموزشی در دوره پیش از دبستان و فضای مدارس  است/  دانشگاه آزاد 588 مدرسه و 171 مرکز پیش دبستانی ضمیمه دارد/ مدارس سما با احتساب فروش صندلی به آموزش و پرورش  76 هزار دانش آموز را پوشش می دهند / آقای ولایتی پزشک متخصص اطفال هستند و می تواند در باره بیماری های جسمی کودکان نظیر تب و گلودرد و اسهال و استفراغ و... اظهار نظر کند/ به نوشته اعتماد انلاین آقای دکتر ولایتی  با داشتن 72 سال سن ، 37 شغل همزمان دارد/ آقای ولایتی ظاهرا  پیش دبستانی را همان مهدکودک تصور کرده است/ آموزش کودکان باید توام با سرگرمی و بازی و در قالب هنرباشد،باید به تخیل کودک بال و پرداد  و هنر مخصوصا موسیقی و کلام موزون ظرف مهمی برای آموزش است/ شعر و ترانه کودک آمیخته با حس و تجربه کودکانه و به اندازه خود کودک معصوم و ساده  است/ در هیچ کتاب تربیتی اصطلاحی به نام "بچه مبتذل" آنهم در گروه سنی زیر 6 سال تعریف نشده است/  ولایتی هیچ نمونه ای به دست نمی دهد که چه نوع آهنگهایی بچه ها را مبتذل بار می آورد/  معمولا آهنگ ها و ترانه های  عامه پسندی که قبل از انقلاب درکاباره ها اجرا می شد و حتی تلویزیون دولتی آن دوره  هم آنها را پخش نمی کرد را تحت عنوان موسیقی مبتذل یا کوچه و بازاری طبقه بندی می کنند/ موسیقی و شعر کودکانه هر ایرادی داشته باشد مبتذل به معنای کاباره ای  نیست/ در مهد کودک ها و پیش دبستانی های دولتی و خصوصی  مربی و عوامل تربیتی آزادی عمل ندارند و اگر هم داشته باشند می دانند که افرادی هستند که دنبال سوژه می گردند و نباید بهانه به دست آنها داد/ 40 سال است که مراقبت های شدید ایدئولوژیک در آموزش و پرورش اعمال می شود،از برنامه آغازین مدرسه تا محتوای کتاب های درسی تا فعالیت های فوق برنامه تربیتی تا برنامه های تربیت معلم تا گزینش و... /مدافعان تربیت ایدئولوژیک و به قول استاد خسرو باقری "رویکرد  اشباع دینی"، در 40 سال گذشته بسط ید داشته اند اما نتیجه به گونه ای ناامید کننده برعکس شده است/اگر از تبلیغات رسمی بگذریم فضای مدارس ما با انتظارات برنامه درس رسمی بسیار متفاوت است/ محصول امروز آموزش و پرورش ما نه تنها با  هنجارهای تربیتی جمهوری اسلامی فرسنگها فاصله دارد بلکه حتی منطبق بر معیارهای نظام های عرفی و نرمال دنیا هم نیست/خیلی از بزرگان هنوز در فضای گفتمانی دهه 40 و 50 شمسی تنفس می کنند و متوجه عمق فاجعه نیستند و به بعضی ظاهر سازی ها و دکوراسیون دل خوش کرده اند/ اتفاقی که این روزها در یک دبیرستان منطقه 2 شهر تهران افتاد (اینجا ) حتی در نظام های آموزشی لاییک دنیا هم به ندرت رخ می دهد/ دستکاری مداوم در عملکرد دستگاه آموزش و پرورش، کارکردهای طبیعی و عادی آن را مختل کرده است/ اگر آموزش و پرورش ما در 40 سال گذشته فارغ از این همه مهندسی سیاسی و ایدئولوژیک، مسیر عرفی خود را طی می کرد آیا محصولات نهایی  آن بدتر از امروز بود/ آیا محصولی بدتر از محصول امروز برای دستگاه آموزش و پرورش یک کشور قابل تصور است/  محصول 12 سال تعلیم و تربیت در نظام آموزشی عبوس و تحت کنترل ما از نظر اخلاقی ، دینی ، مفید بودن و دیگر پارامترها چگونه انسانی استگه نه اصولگرا و نه اصلاح طلب و نه هیچ کس آن را تایید نمی کند

منتشرشده در یادداشت

آموزش های جنسی در نظام آموزشی ایران و کارکرد مدرسه

فعلا کشور جوانی داریم. بهداشت جهانی می گوید رو به کهنسالی پیش می رویم. گرچه میزان بازنشستگی زیاد است اما  مدیر و مسئول جوان در قسمت های ستادی و اجرایی در اقلیت است. متأسفانه با توجه به شاخص مد در جامعه ی آماری حرفی خریدار دارد که در دامنه ی کهنسالی باشد!لذا ممکن است تمام پیشنهادات و اظهار نظرها با مخالفت مواجه شود. در هر صورت باید گفت : امیدواریم که به لطف خدا فرجی شود.

شاید اختلاف سنی نسل ها در یک دوره باعث شود نتوانند سخن یکدیگر را درک کنند. ولی بهترین راه اتصال پند و ملال ، بالا بردن آگاهی طرفین است.

با تفکرات قدیمی و شاید خرافی و پوسیده نمی توان دریچه های روشنایی پیش رو را بست که نکند شاید چرت قیلوله پیرمرد و پیرزنی پاره شود  در هر حال هضم برخی مسائل برای هر فرد باید همراه با شناخت باشد. آموزش هیچ گاه تمامی ندارد. در هر گروه سنی ، احتیاج روزمره افراد دانستن است. کودکان و نوجوانان پویا ترند و لذا اقتضای سن شان است که کنجکاو نیز باشند. البته بزرگسالان و میانسالان نیز ممکن است نتوانسته باشند آموزش های کافی و صحیح را در دوران کودکی خود بیاموزند تا در مرحله ای که خود در جایگاه مربی قرار می گیرند آموزنده ی مفیدی باشند.

هرگاه ملتی احساس کند که دیگر نیاز به آموختن ندارد باید نگران شد. در این مرحله شاید حق با دلواپسان جامعه ی امروز ما باشد که از هر در و دیواری ناله هایشان به گوش می رسد.

مسلما اگر قرار باشد در اجتماعی زندگی کنیم که آزادی و دموکراسی نباشد ، هیچ گونه اطلاعاتی نباید حتی در پایین ترین سطح در اختیار عموم مردم قرار بگیرد.

تاریخ کشور عزیزمان ایران خالی از این رویدادهای ریز و درشت نیست. در زمان قاجاریه ، میرزا ملکم خان از رجال عصر قاجار نقل می کند که :

من برای آوردن تلگراف به ایران جنگیدم. در حالی که شهرها و قصبات اروپا دارای خطوط ارتباطی بودند . عین الدوله  ، صدر اعظم ناصرالدین شاه اجازه نمی داد در شهرهای ایران ، خطوط تلگراف احداث کنم.  عین الدوله معتقد بود : اگر رعایا دارای تلگراف شدند در ولایات و ایالات مملکت محروسه ایران ، در جلوی تلگرافخانه تجمع می کنند و از احوال یک دیگر با خبر می شوند و علیه سلطنت آشوب می کنند. من برای احداث تلگراف با عین الدوله جنگیدم ...

اکنون در دست هر شهروندی یک گوشی تلفن همراه قرار دارد که او می تواند به راحتی با هر کجا که بخواهد تماس بگیرد. علاوه بر آن با قابلیت فناوری اطلاعات و ارتباطات و سایر امکانات روز از بسیاری از سؤالات خود در مرورگرها بنویسد و پاسخ دریافت کند. این کار می تواند در هر کجا و در هر مکان برای وی امکان پذیر باشد. در گزارش های متعدد فقط جبهه گیری در مقابل آموزش صحیح جنسی به دانش آموزان مطرح شده است و هیچ مستند آماری واقعی از نظر مردم راجع به چرایی الزام  آموزش این موضوع در دست نیست

لذا کودکان و نوجوانان ما نیز الحمدلله چون از نعمت سلامت چشم ها و گوش ها برخوردارند ، در این محیط گردشی نیز خواهند داشت.

چه بخواهیم و چه نخواهیم این موجودات باهوش و کنجکاو جدای از مطالب درسی و غیر درسی سری هم به ابهامات ذاتی و غریزی خود می زنند. دانش آموزان ما با مطالعه بیگانه اند چون اولیای آنان فرصتی برای آن در خانه و خانواده اختصاص نمی دهند. کدام خانواده ای را سراغ داریم که ماهی یک بار به کتابخانه ی محل زندگی خود بروند و برای آن ارزش قائل باشند. آدرس کتابخانه ها را از اولیا در مدرسه بپرسید می گویند نمی دانیم.!

چه کسی باید دانش آموزان ما را راهنمایی کند؟ همه راه ها را به رویشان نبندیم.این موجودات زیرک ، اگر جسور و کم سن و سال باشند ممکن است از والدین و اولیای مدرسه بپرسند وگر نه در پی راهی برای حل سوالات خود می گردند تا بالاخره به جواب برسند. البته اگر سرکوب نشوند.

در این بین مسلما عده ای که نتوانسته باشند کنکاش های ذهنی خود را حل کنند و یا در جامعه در مرتبه ای قرار نگرفته اند  که آنچه حق هر انسانی برای زندگی ایده آل می دانیم را با آرامش و در آسایش پیدا کنند به این باور می رسند که خود را آزاد بگذارند و با همین تفکر بزرگ می شوند. در این مرحله اعتماد به نفس کاهش شدیدی پیدا می کند و جای خود را به  باورهای کاذب می دهد.

آموزش های جنسی در نظام آموزشی ایران و کارکرد مدرسه

متاسفانه ما بحث آموزش‌های جنسی را به بدن و جنس مخالف و این چیزها خلاصه می‌کنیم. در صورتی که مهارت برقراری ارتباط با دیگران بیش از این مسایل در آموزش‌های جنسی مهم است. تنبیه، رابطه مستقیمی با در معرض تجاوز قرار گرفتن دارد زیرا او نمی‌تواند در برابر ضربات فرد مقابل از خود دفاع کند، چون از او ضعیف‌تر است. نمی‌تواند مقابله به مثل کند چون کودک است و نمی‌تواند از او متنفر باشد چون تنبیه‌کننده می‌تواند پدر یا مادرش باشد. او حتی نمی‌داند حقی دارد و حق او پایمال شده است. او قادر نیست در برابر رفتارهای آزاردهنده شکایت و اعتراضی داشته باشد. از تنبیه بدنی مخرب‌تر، تنبیه روحی و ترور شخصیت کودکان و نوجوانان است. در این زمینه علاوه بر ناتوانایی هایی که درفضایی سیاه برای او ایجاد می‌شود، یک انعکاس خاموش از شخصیت‌هایی که نیست و خطاب می‌شود هم شکل می‌گیرد. اینجاست که کودک پرخاشگر و متجاوز به حریم دیگران بزرگ می‌شود. دانش آموزان ما با مطالعه بیگانه اند چون اولیای آنان فرصتی برای آن در خانه و خانواده اختصاص نمی دهند

وقتی ما زمان طلایی برای آموزش بهینه ی کودکان را با خودخواهی خود از بین می بریم و  نسبت به آنچه آن را شرم و حیا می دانیم ، اغماض می کنیم یعنی در رفتار ناعادلانه ی خود بیش از اندازه افراط نموده ایم و این حق قانونی را از کودکانمان گرفته ایم. این کوتاهی ما تاوان سنگینی دارد.

در این کشور مردم نه از حقوق شهروندی و مدنی خود آگاهی دارند و نه از حقوق اجتماعی و جنسی خویش !

 لزوم آگاهی خانواده ها و آموزش آنان نیز پروسه ای بسیار مهم است.باید از تجربه‌های کشورهای دیگر بهره گرفت. گرچه باید این تجربه‌ها بومی شوند. در عین حال و در کنار آموزش دانش‌آموزان باید خانواده‌ها هم تحت آموزش درباره چگونگی برخورد با کودکان و نوجوانان قرار گیرند. بیشتر پدر و مادرها به ویژه در سال‌های پایانی دبستان و دوره راهنمایی از آشنایی فرزندانشان یا بی‌خبرند یا خود را به بی‌خبری می‌زنند. باید با آنها حرف زد و آگاه شان کرد. بی‌گمان خانواده‌ها مؤثرترند. اما در مدرسه بچه‌ها در خطر آموزش‌های غلط از همسالانشان قرار می‌گیرند و این می‌تواند مشکل بزرگ‌تری ایجاد کند. در شرایطی که آموزش‌ و پرورش حتی در وظیفه اصلی خودش ناکارآمد است، امیدوار بودن برای چنین وظیفه سنگینی شاید بیجا باشد.

نمی توانیم بگوییم بچه ها بزرگتر شوند خودشان همه چیز را یاد می گیرند. کودک را نمی شود به حال خود رها کرد. از کوچکترین حالات و رفتار او اگر اولیای با مسئولیتی باشیم نباید گذشت.

آموزش های جنسی در نظام آموزشی ایران و کارکرد مدرسه

با تفکرات قدیمی و شاید خرافی و پوسیده نمی توان دریچه های روشنایی پیش رو را بست که نکند شاید چرت قیلوله پیرمرد و پیرزنی پاره شود. اگر کسی نور برایش ضرر دارد در تاریکی بخوابد. خورشید هر روز 12 ساعت باید به زمین بتابد. قانون طبیعت است. حتی تا غروب کردنش چند ساعت اضافه تر هم به روز می افزاید. هشت ساعت هم خاموشی برای خواب و استراحت  کافی ست. بهتر است عاقلانه برای فرزندان این کشور تصمیم بگیریم. داشتن اطلاعات درست و مناسب می تواند از ضررات نادانی و بی اطلاعی بکاهد.

 اینکه قرار است وضعیت بدون هیچ آموزش و اخطاری با این میزان آسیب و آزارهایی که کودکان می‌بینند، ادامه پیدا کند ایده آل نیست . با توجه به مشکلات جنسی زیادی که در میان جوانان وجود دارد و به اذعان مسئولان بسیاری از آسیب‌های اجتماعی، افزایش بیماری ایدز و جدایی زوج‌ها در ابتدای شروع زندگی به دلیل معضلات و مشکلات جنسی است که مسلما ریشه در نبود آموزش‌های مناسب در سنین پایین‌تر از سوی والدین و مدرسه دارد، باید این آموزش‌ها از مدارس آغاز شود. شاید همین حالا هم به اندازه کافی جامعه از این تابو آسیب دیده و دیر شده باشد.

گرچه برای امروز هم دیر است ولی می توان از فجایع فردا جلوگیری کرد.

 داشتن یک جامعه ی سالم بدون تنش های روانی ، بهشتی است که همه به آن نیاز دارند. جوی های پر آب ، درختان سر سبز پر میوه ، ساقیانی که جام می در بر دارند و حوریانی که مانندشان را کسی ندیده است در مقابل چشمان معصوم و زیبای کودکان برای من معلم اصلا ارزش ندارد.

دویدن بچه ها و بازی های کودکانه و به نحو احسن بزرگ شدن آنان چنان با ارزش است که هر روز می توانیم جلوی چشمانمان بهشت  را ببینیم . خنده های از ته دل کودکان و نوجوانان یعنی بهترین بهشت ممکن. چه چیزی بهتر از این است ؟!

به عنوان یک شهروند و جوان امروز از تمام بزرگان کشور تقاضا دارم که اجازه دهید کودکانمان خوب بزرگ شوند. خوب زندگی کنند. خوب تربیت پیدا کنند. که خودشان اول از همه به خودشان افتخار کنند.

با منع از آموزش جنسی به کودکان ، برای آخرت خود ، دنیا را به فساد نکشیم. ما همه در اتفاقات اخیر مقصریم. با کودکان و نوجوانان با زبان خودشان صحبت کنیم. اولیا را با زبان خودشان به وضعیت ایجاد شده و حقوق کودکان آگاه کنیم.

در گزارش های متعدد فقط جبهه گیری در مقابل آموزش صحیح جنسی به دانش آموزان مطرح شده است و هیچ مستند آماری واقعی از نظر مردم راجع به چرایی الزام  آموزش این موضوع در دست نیست.

مدرسه زمانی می تواند وارد میدان شود که ذهنیت ها آماده باشد. صدا و سیما به عنوان بهترین رسانه می تواند مردم را به آگاهی نسبت به این مهم جذب کند. مسلما مشاوران ، روانشناسان و مددکاران این کشور برای آشنایی هر چه بیشتر شهروندان از تلاشی فروگذار نخواهند کرد. اجازه دهیم به جای فساد اخلاقی ، آرامش و آسایش در قسمت های مختلف جامعه  جاری باشد. خشم خود را نسبت به آگاه شدن جامعه کنترل کنیم و به جای آن به این مسئله اندیشه داشته باشیم که ممکن است فرزند ما نیز با این مخاطرات مواجه شود . به او یاد دهیم که در معارضه با خطرات چگونه  رفتار کند.

به دنبال جامعه فاضله نیستیم ولی می توانیم فضل الهی را در جامعه رواج دهیم.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

نظام گزینش معلم در ایران و نقد عملکرد مراکز تربیت معلم و هسته های گزینش  معرفی موضوع

در دوران مرزناپذیری دانش و اطلاعات و توسعه شتابان فن‌آوری و آموزش، نقش معلم در فرایند تربیت بیش از سایر عناصر تعلیم و تربیت قابل توجه است. آیا تغییرات قائم به وزیر (کابینه) و غیر استراتژیک نظام آموزشی در دستگاه تعلیم و تربیت کشور، معطوف به جهت‌گیری دقیق، علمی و توام با دوراندیشی است؟

آیا معلمین ما به موازات دگرگونیهای نرم افزاری در فرایند توسعه نیروی انسانی توانسته‌اند خود را از ظنّ رکود و توقف در برکه‌ی کهنه‌آموزی برهانند؟ تعریف کنونی از معلم چیست؟ آیا معلمان ما برای «تربیت»، تربیت می‌شوند؟ استدلال کلی این نوشتار آن است که نظام تربیت معلم در ایران از تربیت حرفه‌ای و هوشمندانه معلمان عاجز و ناتوان مانده است.

در این جستار دو فرضیه مورد بحث قرار می گیرند: اول، نظام تفویض نقش (گزینش معلم)، نظامی غیرجامع و تک بعدی است. دوم، نظام تربیت معلم، «معلم پرور» نبوده است. به موازات این نوشتار نگاهی هم به نظام تربیت معلم برخی کشورهای توسعه یافته خواهد شد تا در حد وسع، مقایسه‌ای در این خصوص به عمل آید. اما قبل از آن بهتر است مختصری پیرامون تاریخچه تربیت معلم در ایران ذکر شود تا خواننده ضمن آشنایی با آن، بتواند زمینه ذهنی مناسبی برای تحلیل امر بیابد.

نظام گزینش معلم در ایران و نقد عملکرد مراکز تربیت معلم و هسته های گزینش

تاریخچه تربیت معلم در ایران

«در برخی از ایالت های آمریکا،  معلمان برای 4 سال استخدام مي‌شوند که بعد از این مدت باید در دوره های بازآموزی شرکت کنند و در صورت قبولی، مجدداً برای 4 سال دیگر استخدام مي‌شوند.»  تعلیم و تربیت رسمی در ایران با تاسیس مدرسه دارالفنون در سال 1229 شمسی شکل تازه‌ای به خود گرفت و درست پس از این اقدام بود که نیاز به تربیت معلم احساس شد. در بادی امر، کلاسهایی در این مدرسه جهت افزایش سطح سواد معلمان تهران برگزار شد (حیدری عبدی،1374: 65). در سال 1298 دارالمعلمین و دارالمعلمات به ترتیب برای تربیت معلمان مرد و زن در تهران تاسیس شد. در سال 1312 قانون مهمی برای تربیت و تامین معلمان مدارس ابتدایی و متوسطه وضع شد که بر طبق آن دولت می بایست ظرف مدت 5 سال، 25 دانشسرای مقدماتی و یک دانشسرای عالی دخترانه در تهران و ولایات تاسیس کرده و دانشسرای عالی پسران را نیز تکمیل نماید. طی سالهای 1317 تا 1338 مراکز دیگری نیز برای تربیت معلم ایجاد شدند. در 1353 دانشسرای عالی به دانشگاه تربیت معلم تبدیل شد که مهمترین هدف آن توسعه برنامه تربیت دبیر در سطح کشور بود(پیشین: 67).

بعد از انقلاب اسلامی 57 به تبع تغییر ساختارهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، تغییراتی نیز در اساسنامه و برنامه‌های مراکز تربیت‌معلم به وجود آمد که بر این اساس هدف از تاسیس این مراکز که در سيصد و يازدهمين‌جلسه‌ شوراي‌ عالي‌ آموزش‌ و پرورش‌ مورخ‌  2/ 6 / 62   به‌ تصويب‌ رسيده است عبارت بود از:

مراكز تربيت‌ معلم‌ به‌منظور تربيت‌ معلمان‌ صالح‌، ذي‌ فن‌، آگاه‌ و معتقد به‌ ولايت‌ فقيه‌ جهت‌ تأمين‌ نيروي‌ انساني‌ مورد نياز آموزش‌ و پرورش‌ در دوره‌هاي‌ قبل‌ از دبستان‌، دبستان ‌و راهنمائي‌ تحصيلي‌ سراسر كشور تأسيس‌ مي‌شوند. 

نظام گزینش معلم در ایران و نقد عملکرد مراکز تربیت معلم و هسته های گزینش

نظام تفویض نقش (گزینش معلم) در ایران

در نظامهای آموزشی معاصر، جایگاه و نقش منابع راهبردی انسانی به ویژه معلم، دچار تغییر و بازنگری شده است. امروزه معلم آن نیست که به لطایف‌الحیل سعی در انباشتن ذهن دانش‌آموزان از اطلاعات مرده و کهنه شده‌ی داخل کتابهای درسی نماید. در نگرش مدرن و نظام مند به فرایند تربیت، عنصر دانش‌آموز نیز به مثابه یکی از منابع بسیار مهم انسانی از اهمیت برجسته‌ای برخوردار است. مساله تربیت معلم و ارزش و مقام اجتماعی او در نظامهای آموزشی تا به آن حد است که گفته اند، ارزش و اعتبار هر نظام آموزشی به اعتبار و حیثیت معلم در آن نظام بستگی دارد. به عبارت دیگر اگر در یک نظام آموزشی، مقام و رتبه معلم در حدی باشد که مسئولان مملکتی و به طور کلی مردم و اجتماع برای او احترام و ارزش قایل باشند، آن نظام آموزشی دارای حیثیت و اعتبار و در غیر این صورت فاقد ارزشهای مطلوب است. با فقدان این خصیصه مهم در امر تربیت معلم، معلمان ما تبدیل به بساز بفروشهای تربیتی (دانشی) شده باشند

اگر چه ارتباط آموزشی و تربیتی معلمان در اغلب کشورها مقایسه شده است ولی نباید عوامل وابسته به آن به خصوص حقوق ماهانه و پایگاه اجتماعی را به فراموشی سپرد. تمامی این عناصر در یکدیگر تداخل دارند، زیرا مدت زمان تربیت بر درآمد معلمان تاثیر می‌گذارد؛ این درآمد به پایگاه اجتماعی وابسته است و پایگاه اجتماعی بر رابطه‌ی آموزشی بی تاثیر نیست. (کوی،1375: 81).

اکنون برای بررسی و تحلیل موضوع لازم است به قوانین و ضوابط مربوط به گزینش معلمان استناد جست و شرایط مورد نیاز برای پذیرش معلمان را مورد ارزیابی قرار داد. بر اساس قانون گزینش معلمان و کارکنان آموزش و پرورش، مهمترین ضوابط عمومی گزینش اخلاقی، اعتقادی و سیاسی کارکنان آموزش و پرورش، مدارس غیر انتفاعی، سازمان ها و شرکت های تابعه اعم از داوطلبان مراکز تربیت معلم، دانشسراها، تعهد دبیری، متعهدین خدمت و ... علاوه بر شرایط عمومی استخدام (صلاحیت علمی و توانایی جسمی و روانی) به قرار زیر است:

1-    اعتقاد به دین مبین اسلام و یا یکی از ادیان رسمی مطرح در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.2- التزام عملی به احکام اسلامی. 3-  اعتقاد و التزام به ولایت فقیه، نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی. 4- عدم اشتهار به فساد اخلاقی. 5- عدم سابقه وابستگی تشکیلاتی، هواداری از احزاب و...

متقاضیان تربیت معلم می توانستند با حفظ برخی ظواهر و روی آوردن به برخی کلیشه‌های مورد پسند گزینش‌گران و نیز کسب نمره‌ای عادی و گاه ضعیف، به عنوان معلم پذیرفته شوند و در همان یکی دو سال نخست هم به استخدام قطعی آموزش و پرورش درآیند  در ذیل تبصره 2  این قانون آمده است: ایثارگران در گزینش دارای اولویت می باشند و در موارد محدودیت ظرفیت و کثرت تقاضا، ملاکهای تقدم (مانند فعالیت در نهادهای انقلاب، شرکت در نماز جمعه و جماعات، مناطق محروم و پوشش چادر برای خواهران) نیز نسبت به داوطلبان اعمال می گردد. در ذیل تبصره 3 همین قانون، تشخیص بند 5 ضوابط عمومی به عهده وزارت اطلاعات و در سایر موارد به عهده هیات عالی گزینش می‌باشد.

 حال، چنانچه به این ضوابط نگاهی دوباره بیافکنیم، درمی یابیم که صرف نظر از شرایط مصرح اعتقادی، اخلاقی و سیاسی، در خصوص عنوان مهم «صلاحیت علمی» هیچ اشاره ای نشده است. حتی این امر در زیر عنوان شرایط عمومی استخدام و در داخل پرانتز قید شده است؛ یعنی در قانون گزینش معلمان هیچ تعریفی از «صلاحیت علمی» به میان نیامده است. که به نظرمی‌رسد این امر از نگاه قانونگذار از اهمیت لازم برخوردار نبوده باشد زیرا در آن هنگام گفتمان غالب در بافت سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اداری، گفتمان ارجحیت «تعهد» بر «تخصص» بود. و هدف انقلابیون در شورای انقلاب و هیات دولت، از سویی اعزام نیروهای متعهد و مومن به آرمانهای انقلاب به مدارس بود و از دیگر سو، «پاکسازی» مدارس از وجود نیروهای عمدتاً متمایل به جریان های چپ، وابسته و از دید آنان نامطمئن بود.  

 در این جا ذکر این نکته لازم است که شاید منظور از صلاحیت علمی، کسب نمره لازم در آزمون سراسری برای قبولی در تربیت معلم و یا تعهد دبیری باشد اما در این خصوص ذکر این نکته‌ قابل توجه است که بر اساس شواهد موجود در طول دهه‌های 60  و 70  و حتی سالهای بعد از آن، ضعیف ترین و کم انگیزه ترین دانش‌آموزان سال چهارم متوسطه با پایین ترین رتبه به مراکز تربیت معلم راه یافتند و حتی در انتخاب رشته نیز، غالباً نه از روی علاقه و رغبت، بلکه با نگاه به ظرفیت پذیرش رشته ها و از سر ناچاری اقدام می‌کردند. معلمان با رتبه بالای کنکور هم به محض ورودشان به مدارس، از معلمان قدیمی متاثر شده در نتیجه حرف تازه ای برای گفتن نداشتند

با نگاهی به آمار، تعداد دانشجویان سه دوره دانشسراهای 2 ساله و 4 ساله، مراکز تربیت معلم و دانشگاههای تربیت دبیر در فاصله سالهای 74-1372، مشخص می شود که در دو سال مورد نظر تعداد 87315  نفر دانشجو ـ معلم، پذیرای «نقش معلم» بوده اند.(حیدری عبدی،1374: 71). با یک محاسبه ساده می توان نتایج کار این تعداد از معلمان را در فاصله این سالها به این صورت ارزیابی نمود:

اگر فرض کنیم آن 87 هزار نفر که درآن زمان به عنوان معلم استخدام شده‌اند، هر کدام از آنها به طور میانگین هر سال با 50 نفر دانش آموز در ارتباط آموزشی و یادگیری بوده باشد[1]، در طول تقریبا 20 سال که از نقش معلمی آنها می گذرد(دوران تربیت معلمی محاسبه نشده است) با بیش از 87 میلیون نفر «دانش آموز- سال» دارای ارتباط پداگوژیک (تعلیمی و تربیتی) بوده‌اند. یعنی 87 میلیون نفر در طول این مدت سالانه از این معلمان تاثیرات تربیتی، علمی، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی پذیرفته‌اند.

نظام گزینش معلم در ایران و نقد عملکرد مراکز تربیت معلم و هسته های گزینش

بنابراین حجم بالایی از جمعیت فعلی کشور محصول نگرشی و عملی رفتارهای این معلمان بوده اند که هنوز در بدنه آموزش و پرورش به تدرریس و تربیت می‌پردازند. بررسی میدانی این تاثیرات مستلزم اجرای یک پژوهش بنیادی و کلان است و در حوصله این مقال نمی‌گنجد.  

یکی از تفاوتهای نظام تربیت معلم ایران با برخی کشورهای پیشرفته در این است که در کشور ما به محض قبولی در آزمون سراسری، شخص قبول شده، بدون آنکه هنوز توانایی های لازم و صلاحیت های حرفه ای در وی به اثبات رسیده باشد به عنوان معلم پذیرفته شده و متعهد به خدمت در آموزش و پرورش می شود و در واقع نقش معلمی به وی تفویض می‌شود. در حالیکه در کشوری مانند ژاپن، «معلمان بعد از طی دوره های چهار ساله و دریافت گواهینامه معلمی در امتحانات دیگری از جمله شایستگی های حرفه‌ای و قابلیت‌های تخصصی شرکت نموده در صورت قبولی به کسوت معلمی درمی‌آیند.»(آقازاده،1385: 181).

از سوی دیگر «در برخی از ایالت های آمریکا،  معلمان برای 4 سال استخدام مي‌شوند که بعد از این مدت باید در دوره های بازآموزی شرکت کنند و در صورت قبولی، مجدداً برای 4 سال دیگر استخدام مي‌شوند.»[2]

با نگاهی اجمالی به آنچه از نظر گذشت و نیز مقایسه‌ی ضمنی با نظامهای تربیت معلم برخی کشورها، می توان نتیجه گرفت که سیاستهای مقطعی و غیر استراتژیک آن دوران از سوی برنامه ریزان و دست اندرکاران نظام تربیت معلم، حاکی از نگاهی غیر جامع و تک ساحتی به این امر مهم در پرورش نیروی انسانی ماهر و خلاق برای آموزش و پرورش کشور بوده است. از آنجا که چنین رویکردی به معلم، به قوه‌ی خلاقه‌ی او به عنوان یک عنصر راهبردی در توسعه جامعه آسیب رسانده است، لذا عملاً از معلم، انسانهای وابسته و عافیت طلب ساخته می شوند. انسانهایی که غالباً سکوت اختیار کرده‌اند و در بیشتر اوقات به صورت ستایشگران و تمدید کنندگان وضع موجود درمی‌آیند.

نظام گزینش معلم در ایران و نقد عملکرد مراکز تربیت معلم و هسته های گزینش اگرچه در سالهای گذشته تغییری در نحوه پذیرش داوطلبان به لحاظ رتبه در کنکور ایجاد شده که بر مبنای آن غالباً داوطلبان دارای رتبه زیر 1000 به مراکز تربیت معلم راه می یافتند، اما آنچه در عمل می توان شاهد آن بود این است که معلمان با رتبه بالای کنکور هم به محض ورودشان به مدارس، از معلمان قدیمی متاثر شده در نتیجه حرف تازه ای برای گفتن نداشتند. از این رو این رویکرد نیز نتوانست اهداف برنامه ریزان را به طور کامل محقق کند زیرا در اینجا انگیزه و رغبت داوطلبان به مراکز تربیت معلم را از جهتی دیگر تحت تاثیر قرار داده به گونه‌ای که این انگیزه را که حاکی از طرز تلقی و نگاه متقاضیان معلمی به «تربیت معلم» است به محرکی اقتصادی (به مثابه یک پایگاه و سکوی شغلی) به تربیت معلم تحمیل نمود. از این رو در مصاحبه با تعداد زیادی از دانشجو معلمان در یکی از مراکز تربیت معلم، ضعیف ترین و کم انگیزه ترین دانش‌آموزان سال چهارم متوسطه با پایین ترین رتبه به مراکز تربیت معلم راه یافتند و حتی در انتخاب رشته نیز، غالباً نه از روی علاقه و رغبت، بلکه با نگاه به ظرفیت پذیرش رشته ها و از سر ناچاری اقدام می‌کردندرغالباً بر این نکته تاکید می شد که در شرایط کنونی و در فقدان امید به آینده شغلی، تربیت معلم و حرفه معلمی را نه به خاطر علاقه، بلکه به خاطر گذران زندگی و معیشت انتخاب کرده‌اند زیرا به گمان آنها افزایش جمعیت تحصیل کرده در کشور موجب کاهش فرصتهای شغلی خواهد شد. در حال حاضر و در سه سالی که از عمر دانشگاه فرهنگیان به عنوان تنها متولی تربیت معلم نیز می گذرد،‌ هنوز نتوانسته اولین فارغ التحصیلان خود را وارد مدارس کند تا آثار احتمالی مترتب بر تغییر رویه تربیت معلم را مشاهده کرد.

اکنون با توجه به شواهد و تصریحات پیش گفته نمی‌توان با اطمینان گفت که تربیت معلم در ایران نهاد کارامدی بوده باشد، زیرا آنچه از مفاد قوانین مربوطه و واقع امر بر می آید، این است که متقاضیان تربیت معلم می توانستند با حفظ برخی ظواهر و روی آوردن به برخی کلیشه‌های مورد پسند گزینش‌گران و نیز کسب نمره‌ای عادی و گاه ضعیف، به عنوان معلم پذیرفته شوند و در همان یکی دو سال نخست هم به استخدام قطعی آموزش و پرورش درآیند. غالب اینها در واقع افراد ناکامیاب در راهیابی به دانشگاهها بودند و چون از راهیابی به مراکز آموزش عالی باز می‌ماندند، به ناچار در نقش معلمی پذیرفته می‌شدند و به عنوان آموزشکار و نه معلم پذیرفته می شدند. اینکه تعریف معلم از نگاه این مقالهچیست در بخش بعدی بدان پرداخته می شود و خواننده می تواند با مطالعه آن نسبت به راستی آزمایی این فرض، خود به ارزیابی آن بپردازد.

 

 نظام تربیت معلم «معلم پرور» نبوده است آیا معلمین ما به موازات دگرگونیهای نرم افزاری در فرایند توسعه نیروی انسانی توانسته‌اند خود را از ظنّ رکود و توقف در برکه‌ی کهنه‌آموزی برهانند؟ تعریف کنونی از معلم چیست؟

برای بررسی این فرض به نظرات یکی از صاحب نظران و فعالان امر تعلیم تربیت، روزا ماریا تورس، مشاور ارشد آموزش و پرورش یونیسف استناد می‌شود. تورس در کتاب خود[3] در زمینه تربیت معلم پرسش زیر را مطرح می کند:

«معلمان به یادگیری چه چیزهایی نیاز دارند تا به صورت آسان کنندگان یادگیری، جهت دهندگان انعطاف پذیر، مطالعه کنندگان همیشگی کتاب، تهیه کنندگان برنامه های درسی، پژوهشگران متفکر درکلاس درس، پیش برندگان و نظم دهندگان جامعه، تنظیم کنندگان تجربه های خود، روشنفکران انتقادگر و متخصصان مستقل درآیند؟»

حال نگارنده بر آن نیست که پاسخ هایی برای این پرسش فهرست نماید، بلکه در صدد جست , جوی انتظارات مطرح شده در پرسش فوق در پیوند با نظام تربیت معلم می باشد تا از لابه لای آن بتوان به این نتیجه دست یافت که به چه میزان بروندادهای مراکز تربیت معلم و تربیت دبیر، از فرایند مطرح شده با موفقیت عبور کرده اند.در این بخش از نوشتار تمامی ویژگی‌های ذکر شده در متن سوال تورس را می توان به عنوان کارکردهای معلمی در نظر گرفت. البته کارکردهای دیگری نیز می توان به آنها افزود لیکن به خاطرپرهیز از اطاله کلام به شرح و بررسی موارد پیش گفته اکتفا می شود.

غالب اینها در واقع افراد ناکامیاب در راهیابی به دانشگاهها بودند و چون از راهیابی به مراکز آموزش عالی باز می‌ماندند، به ناچار در نقش معلمی پذیرفته می‌شدند و به عنوان آموزشکار و نه معلم پذیرفته می شدند

1- معلم؛ تسهیل کننده یادگیری

  در تعاریف جدید، نقش معلم، آسان سازی یادگیری است نه کانون و تنها سرچشمه دانش. در حالیکه آنچه در مدارس اتفاق می افتد، سهل سازی فرایند یادگیری نیست زیرا دانش آموز بعد از گذراندن یک دوره تحصیلی خاص، از کاربرد خلاقانه‌ی آنچه در مدرسه به ذهنش فرو رفته، ناتوان است. در آموزش و پرورش ما «یادگیری ادراکی»[4] که در آن یادگیرنده محرکها را با مواجهه و تمرین متفاوت درک می کند[5]، اتفاق نمی افتد زیرا انباشت حافظه سلطنت می‌کند. در چنین اوضاعی هرآن‌کسکه حافظ کتاب درسی باشد، محبوب معلم، مدرسه، خانواده و اجتماع میشود. بنابراین وقتی یادگیری واقعی اتفاق نمی افتد، کار معلم را می توان «یادگیری زدایی» نامید. در بررسی این کارکرد بایستی مشخص شود که چنانچه معلم بتواند از عهده نقش تسهیل کنندگی یادگیری برآید، به یادگیری چه چیزهایی نیاز دارد؟ آیا آنچه فرد در جریان تربیت معلمی آموخته است، در حلقه فرایند یادگیری می گنجد؟‌

 اگر چه در دوره های تربیت معلم سعی شده منابع و کتابهایی در خصوص روشها و فنون تدریس، روانشناسی تربیتی، روانشناسی یادگیری و ... برای دانشجویان در نظر گرفته شود و آنها نیز در طول دوره این منابع را در قالب واحدهایی می‌گذرانند اما چون تربیت معلم هم ادامه همان حافظه محوری و عدم یادگیری ادراکی بوده است بنابر این کاربرد آنها در میدان عمل با ابهام و عدم شفافیت روبروست و کارایی آنها چنگی به دل نمی زند؛ پس از آنچه که در مدارس اتفاق می افتد تسهیل کنندگی و یا رهبریت آموزشی توسط معلم مستفاد نمی شود.

 به نظر می رسد با فقدان این خصیصه مهم در امر تربیت معلم، معلمان ما تبدیل به بساز بفروشهای تربیتی (دانشی) شده باشند! «ما بساز بفروشهای تربیتی احتیاج نداریم. ملتی که صاحب نظران آن بساز بفروش های تربیتی باشند، آدرس غلط می دهند و مدرسه را به کویر یادگیری می برند. امروزه حاکمیت جمهوری علم است. کسانی که علم نداشته باشند بردگان مدرن قرن 21 هستند».(قورچیان، 1378: 119). 


[1]این مقاله را چند سال پیش نوشته ام اما به دلیل اعمال سانسور، راضی به چاپ آن نمی شدم، اکنون با اعمال جرح و تعدیلها و بازنویسی آن امیدورام به چاپ درآید.

ادامه دارد

منتشرشده در پژوهش
دوشنبه, 19 آبان 1393 21:30

پاداش بازنشستگان

اصفهان

منتشرشده در نامه های دریافتی

بی تفاوتی اجتماعی و فرهنگ مطالبه گری در جامعه ایرانی  بی تفاوتی و بی اعتنایی نسبت به هر عمل یا کُنشی که در شرایط عادی باعث برانگیختن و ابراز عکس العملی در فرد یا جمع می گردد و واکنش متناسبی از او رخ می دهد ، نشانه عدم بُرندگی یا حاکمیت قانون است.
رواج بی تفاوتی در جامعه ، می تواند عامل ایجاد و تداوم رفتار غیر پاسخگوی مسئولین به رخدادهای تلخ و ناگوار و فاسد در جامعه باشد و یا بی تفاوتی می تواند زائیده چنین رفتار غیرپاسخگوی مسئولین گردد. یعنی تثبیت بی تفاوتی در یک جامعه هم می تواند علت و هم معلول باشد. پس بی تفاوتی مردم منجر به بی تفاوتی مسئولین می گردد و یا برعکس.

در هر دو حال ، در آن جامعه شرایط طبیعی و خوشایندی جریان ندارد و کارها بر زمین باقی می ماند . بر میزان و تنوع دردها و رنج های التیام نیافته هر دائم افزوده می شود . اینجاست که نارضایتی به وجود می آید اما روندی که افراد در آن فقط لعن و نفرین می کنند و می نالند ، یعنی کار مفید و مؤثری از هیچ یک از افراد برنمی آید. اگر حرکتی کم سو و بی اثری هم از سوی برخی افراد سر بزند به دلیل همان عدم وفاق و حاکمیت بی تفاوتی و بی قانونی ، آن حرکت خاموش و ابتر می ماند و نتیجه و اثری بر افراد یا جامعه نمی گذارد.
در این بین عده ای فرصت طلب به دلیل رواج دو اصل لازم و ملزوم یکدیگر یعنی بی اثری قانون و بی تفاوتی جامعه نسبت بدان ، از آب گِل آلود ماهی می گیرند و آنان که تا دیروز چراغ خاموش جامعه بوده اند حال با مفاسد اقتصادی یا اجتماعی و فرهنگی و سیاسی خود مثل ستاره می درخشند تا حدی که عده ای تحت تأثیر این وضعیت قرار می گیرند و تصمیم به کُپی برداری از طریق آنان می گیرند ، اما چون این توانایی مخصوص افراد خاص است و همگان از چنین تبحّری برخوردار نیستند لذا هم خلاف و خطاهای آنها کوچک می ماند و هم به دلیل ماهی کوچک این اقیانوس پر مواج بودن ، دستگیر و مجازات می شوند یعنی همان مجازات یقه آبی ها یا یقه چرکین ها برای عبرت دیگران !
بی تفاوتی اجتماعی و فرهنگ مطالبه گری در جامعه ایرانی
بی تفاوتی اجتماعی یعنی بی قیدی افراد نسبت به قوانین و هنجارها و اتفاقات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی .
بی تفاوتی اجتماعی یعنی برای ما مهم نیست سر دیگران چه بلایی می آید.
بی تفاوتی اجتماعی یعنی مسئولیت پذیری و روابط عاطفی برای افراد در برابر دیگران وجود ندارد.

برگزاری جشن عاطفه ها ، جشن نیکوکاری یا جشن گلریزان بدان جهت برگزار می شود که بی تفاوتی اجتماعی در جامعه حاکم است هم در بین مردم و هم در بین مسئولان. برگزاری چنین جشن هایی برای راضی ساختن وجدان فردی و جمعی است ، اما طبیعی است که نه شرط لازم و نه شرط کافی برای زُودُودَن لطمات بی تفاوتی اجتماعی است. بی تفاوتی فردی در جامعه به بی تفاوتی اجتماعی و مسئولین منجر می گردد.

بی تفاوتی فردی با عمومیت یافتن در بین مردم تبدیل به بی تفاوتی اجتماعی می شود که طی آن همدلی و مسئولیت پذیری در جامعه و در بین مردم رنگ می بازد. در شرایط بی تفاوتی اجتماعی ، از تغییر و تحول و اصلاح امور خبری نیست گویی کل جامعه مواد مخدر مصرف کرده اند و در رخوت و سستی بسر می برند.

ما تا زمانی که منتظر حرکت و تفکر غیر خود بنشینیم و نگران موقعیت تق و لق خود باشیم ، قطاع این مدار بی تفاوتی روز به روز بزرگ تر و بزرگ تر و من و شما روز به روز نالان تر و نالان تر خواهیم گشت !!! یک جریان مسالمت آمیز بی روح و ارادۀ زندگی که در آن آب از آب تکان نمی خورد.


به قول ایرج میرزا :
رفته گویی همه ذرات به خواب نخورد هیچ تکان آب از آب

بی تفاوتی اجتماعی و فرهنگ مطالبه گری در جامعه ایرانی

آری همکاران بزرگوار ،
دلیل این همه نالیدن ما و بدتر از آن بی درمانی دردهای ما سکوت و بی اعتنائی و بی تفاوتی ماست. قانون نیز در برابر این سکوت می خوابد و قوانین نیز در برابر این بی اعتنائی زنگ می زنند و قانون نویس و قانون مدار نیز چاقوی عدالتش کُندتر و کُندتر می گردد و خطاکاران روز به روز فربه تر و جا خوش تر می شوند مثل خوش نشینان یک روستا. لابد می دانید که خوش نشین روستایی ، به کسانی گفته می شود که هیچ نوع زحمت و رنجی بر روی زمین و باغ و باغداری و دامداری نمی برند اما با دلالی و سلف خری و مفت خوری روز به روز چاق و چله تر می شوند.
بی تفاوتی نسبت به محیط پیرامون و پدیده های آن اکتسابی بوده و به فرزندانمان نیز منتقل می گردد و چرخۀ بی تفاوتی از نسلی به نسل دیگر تداوم می یابد و جزوی از خمیرمایه وجودی افراد می گردد.

فراموش نکنیم که امروز بی تفاوتی من و شما به حق و حقوق قانونی ، نامناسب بودن اوضاع معیشتی و رفاهی ، نامساعد بودن شرایط و امکانات آموزشی ، انباشت زباله ها در محل زندگی ، خاموشی چراغ معابر عمومی ، سرویس نامرتب و غیربهداشتی وسایل نقلیه عمومی ، تجاوزات انجام گرفته توسط بیماران روانی در مدارس و........ به فرزندانمان نیز منتقل می گردد و عدم گفت و گو و عدم پیگیری مشکل یا مورد به تداوم جرم و خطای خطاکاران منجر می شود و هیچ مسئولی در چنین شرایط بی توجهی و بی اعتنایی ما پیگیر یا مصمم برای حل و فصل مسأله نخواهد بود. در شهر خاموشان حکومت کردن امری سهل و زندگی کردن بسیار مشمئزکننده است.
دور باطل بی اعتنایی و بی تفاوتی من و شما منجر به رواج بی قانونی و عدم پاسخگویی مسئولان ، همچنان می چرخد و در انتظار رشد و تلنگری بر تفکر و تعقل ما برای بکارگیری اراده و اختیارمان جهت اِبراز وجود نومید می ماند. آگاهی من و شما یعنی پایان سیطره آنان و چوخ بختیار گشتن ما یعنی تدوام حیات آنان . انتخاب با خود ماست.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

گروه استان ها و شهرستان ها/

در ارتباط با مواضع مسئولان و افراد به ویژه وزیر آموزش و پرورش در مورد " آزار جنسی جمعی از دانش‌آموزان دبیرستانی در غرب تهران توسط ناظم مدرسه " جمعی از معلمان مدارس غیردولتی کشور بیانیه ای صادر کرده اند .

متن کامل این بیانیه که در اختیار صدای معلم قرار گرفته است به شرح زیر است

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور