صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

ضرورت حضور مشاور در مدارس ابتدایی

دوره ابتدایی متفاوت تر از بقیه دوره های تحصیلی است و توجه به اهمیت حضور مشاوران دوره ابتدایی ضروری و حتمی است.
دانش آموزان و والدین در این دوره نسبت به مسائل مشاوره هیچ آگاه نیستند و مشاوره در این سنین فرهنگ سازی نشده است و دانش آموزان با مهارت های مطالعه هیچ آشنایی ندارند.

فاصله سنی دانش آموزان در نظام 6-3-3 و بروز مسایل و مشکلات تربیتی ورفتاری، پایین آمدن سن بلوغ ، وجود آسیب های ناشی از تکنولوژی و شبکه های گسترده اجتماعی جامعه ،آمادگی و آسیب پذیر بودن دانش آموزان در این سنین و پیچیدگی زندگی مدرن و پرمخاطره قرن حاضر و..... آینده ی دانش آموزان این دوره را با مخاطرات جدی مواجه نموده است .
ضروری است که کارشناسان مشاوره در وزارت آموزش و پرورش توجه به حساسیت این دوره ساعاتی از موظفی مشاوران رابه مدارس ابتدایی اختصاص دهند و به جای اینکه در متوسطه دوم پیگیر مشکلات دانش آموزان باشیم منطقی تر این است که مشاوره را از سنین آغازین مدرسه شروع کنیم و مسائل و مشکلات را از همان ابتدا شناسایی وریشه یابی و درمان کنیم.
لذا از برنامه ریزان وکارشناسان فعال و دلسوز در وزارت آموزش وپرورش استدعا داریم دراین زمینه برای سال تحصیلی 97-98 برنامه و تدبیری بیندیشند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

" همراه با ثبات و محافظه کاری تاریخی ، هر ملت ارزش های اجتماعی خاصی نیز دارد که همان طور که گفته شد باعث به هم بستگی افراد و حفظ شئون و خصایص آن ملت می گردد . مقصود از ارزش های اجتماعی صرفا اعتقادات و رسومی نیست که بر پایه اخلاق با منطق بنا شده باشند . بلکه غرض هر نوع ارزشی است که صورت اجتماعی به خود گرفته خصیصه ای ملی را تشکیل دهد .

در این تعریف مثلا تعصب ، اعتقاد به خرافات با تقدیر از ارزش های اجتماعی بوده هر چند ممکن است از نظر ما غیرمنطقی و بی اساس باشند ولی از نظر کسی که بدانها معتقد است حقیقی هستند .

این ارزش ها با تار و پود صاحبان شان آمیخته شده ، هر گونه بی احترامی و مخالفت با آن ها ( و هر ارزش دیگر ) آنان را به شدت ناراحت و مضطرب می کند .

به همین علت است که وقتی اصلاحات و تغییر و تحولات آن قدر سریع انجام می شود که به افراد اجازه تطابق با شرایط و تحصیل ارزش های تازه تر را نمی دهد ، احتمال هرج و مرج زیاد می رود و غالبا افراد پس از آن که از سرعت ماشین تغییر و تحول کاسته شد دوباره به وضع سابق بر می گردند و ارزش های قدیمی را بر می گزینند .

برای آن هایی که همیشه انتقاد می کنند و با بی صبری تغییرات و تحولات سریع تری را پیشنهاد می نمایند درک این مساله کاملا ضروری است ...

در سراسر کتاب حاضر دیدیم که مهم ترین علت و عامل قانون شکنی ، تعدی و تجاوز و عقب ماندگی افراد ملت ما عدم حصول رشد عاطفی و حس استقلال و مسئولیت است . به علاوه بر حسب مورد ما از راه هایی که برای اصلاح این نقیصه موجود است بحث کرده ایم .

پیشنهاد اصلی ما به طور خلاصه آن است که در سیستم خانواده ، مدارس و اجتماع ما دقت شود و این تاسیسات اجتماعی آن گونه تغییر و تبدیل یابند که بتوانند افرادی درست ، رشید ، مستقل ، مسئول ، سازنده و با اعتماد و امیدوارد به جامعه تحویل دهند ....

ص  202 –  201

( 1 )

تحلیل قانون منع به کار گیری بازنشستگان بر اساس مدل بوروکراسی وبر

قریب 90 سال است که از تولد تشکیلات جدید اداری در ایران می گذرد .

بوروکراسی، به معنی یک روش سازماندهی و مدیریت است که در آن رعایت قوانین و مقررات، ثبت کلیه مکاتبات و جریان امور، رعایت سلسله مراتب، تخصص‌گرایی و ساختار رسمی مورد توجه اکید قرار می‌گیرد .

" نخستین بار، بوروکراسی به عنوان یک پدیده اجتماعی و با توجه به کاربرد عملی آن، به‌وسیلهٔ ماکس وِبِر مورد استفاده قرار گرفت. ( ویکی پدیا )

توجه ماکس وبر، جامعه شناس روشنفکر آلمانی ، بیشتر معطوف به این مسئله بود که چگونه می توان ساختار سازمانها را به طور مناسبی طراحی کرد . افکار و نظریه های وبر ، تأثیر عمده ای بر رشته های مدیریت و جامعه شناسی سازمانها داشت . این افکار حدودی در واکنش نسبت به تلقی او از کاستی های سازمانهای عصر خودش شکل گرفت .

تحلیل قانون منع به کار گیری بازنشستگان بر اساس مدل بوروکراسی وبر

دولت  وقت آلمان ، موضوع ویژه مورد مطالعه وبر بود . وی بر این باور بود که افراد به دلیل موقعیت اجتماعی خاص و وجهه و اعتبارشان اقتدار می یابند و در منصب های اصلی و مهم ساختار اجتماعی آلمان قرار می گیرند ، نه به دلیل توانائی ها وشایستگی هایشان . به همین دلیل او مدعی بود که سازمانها با همه ظرفیت و توان خود کار نمی کنند . بنابراین باید شکل جدیدی از سازمان را طراحی کرد که به حل این مسئله کمک کند در عمق تفکر وبر ، مفهوم بوروکراسی قرار دارد . یعنی شکل سازمانی مطلوبی که به طور منطقی طراحی گردد بسیار کارا باشد ، از اصول منطق و نظم پیروی کند ، وبر مبنای اختیار مشروع بنا نهاده شود . از جمله ویژگی های خاص بروکراسی وبر می توان به موارد ذیل اشاره کرد : احزاب و یا تشکل هایی هم در جامعه ما مشاهده می شوند صرفا کارتون و یا ماکتی از " حزب " به معنای واقعی آن هستند و بدون توجه به مفهوم بنیادین " جامعه مدنی " صرفا در پی کسب قدرت و تقسیم منابع قدرت بدون توجه به اصل تناسب اختیارات و مسئولیت ها و پاسخ گویی به جامعه مخاطب هستند

1- تقسیم کار روشن – مشاغل به خوبی تعریف می شوند و کارکنان در انجام آنها بسیار مهارت می یابند .

2- سلسله مراتب واختیارات روشن – اختیار و مسئولیت برای هر منصب به خوبی تعریف می شود و هرمقامی بالاتر ازخود گزارش می دهد.

3- قواعد و رویه های رسمی – دستورالعمل های مکتوب ، رفتار و تصمیم ها را هدایت می کند و سوابق پرونده هابه طورمکتوب نگهداری میگردد .

4- برخورد غیر شخصی – قواعد و رویه ها به طور یکسان و بدون استثناء در مورد همه رعایت می شود و با هیچ کس برخورد ویژه  صورت نمی پذیرد.

5- مسیر ترقی مبتنی بر شایستگی – انتخاب و ارتقاء کارکنان بر مبنای توانایی و عملکرد آنان صورت می پذیرد . وبر بر این باور بود که سازمانها در حالت بوروکراسی بهتر عمل می کنند و از منابع نیز به طور کارا استفاده می شود و عدالت و انصاف در برخورد با کارکنان و ارباب رجوع رعایت می گردد . وبر، بر این باور بود که سازمان اداری کاملاً بوروکراتیک ، از دید صرفاً فنی ، سازمانی است که توان رسیدن به بالاترین سطح کارایی را دارد و از نظر دقت ، ثبات ، رعایت انضباط ، وقابلیت اعتماد بر هر نوع دیگری از سازمان برتری دارد .

در واقع ، بوروکراسی قابلیت پیش بینی رفتار افراد و سازمان را افزایش می دهد و هم از حیث کارآیی زیاد و هم از حیث قلمروعملیات ، برانواع دیگر سازمان برتری دارد و به طور رسمی برای انجام هرگونه کار اداری قابل استفاده است .

6- تقسیم کار گسترده

7- جدایی اموال سازمان و امموال شخصی

8- جدایی محل سکونت و محل کار

9- انحصاری نبودن پست ها و مقامات رسمی

10- وجود یک نظام بایگانی منظم

11- وجود یک نظام انضباط و نظارت یکنواخت ( 1 )

ما نیازمند تحول  بنیادین در " پارادایم ها " به جای تغییرات شکلی و صوری هستیم و دوران آزمون و خطا به پایان رسیده است  ماکس وبر آگاهانه ‌ترین وسیله نظارت و کنترل بر افراد را در کتاب معروف خود به نام "بوروکراسی ایده‌ال" عرضه نموده است. این فیلسوف آلمانی معتقد است که کنترل صحیح بر کلیه امور سازمان،  فقط با استقرار حکومت عقلانی با اختیارات منطقی ممکن بوده و اعتقاد به اصالت عقل و منطق در اداره امور سازمان‌ها، از مهم‌ترین ضروریاتی است که همواره باید مورد نظر قرار گیرد. بر اساس تفکرات وبر قدرت ناشی از مقام بوده و اطاعت وجهی الزامی است که صرفاً به اعتبار برهان‌های منطقی و عقلانی در افراد به وجود می‌آید. در چنین شرایطی، اطاعت مادون از مافوق تنها به این دلیل است که شاغل مقام فرماندهی، کلیه اختیارات خویش را بر اساس عقل و منطق به دست آورده است، بنابراین رعایت و به کاربستن آن‌ها الزامی است.سلسله مراتب از مهم‌ترین اصول بوروکراسی ایده‌آل وبر است. سلسله مراتبی که اختیارات و وظایف اعضای سازمان را تبیین کرده و زمینه کنترل ساخت‌یافته بر اعضای سازمان را فراهم می‌آورد. وجود چنین سلسله مراتب نظام‌یافته‌‌ای، از سوء استفاده‌های شخصی پیشگیری کرده و زمینه‌ای مناسب جهت بی‌طرفی اعضا سازمان به وجود می‌آورد.

تحلیل قانون منع به کار گیری بازنشستگان بر اساس مدل بوروکراسی وبر

اما در جامعه‌ی ما و بعد از انقلاب، ما آن نظام سیاسی و ساختارهای گذشته را کنار گذاشتیم و خواستیم ساختارهایی را حاکم کنیم که بنا بر عللی نتوانستیم. نتوانستیم چون فرهنگ و جامعه‌ی ما، بوروکراتیزه نشده بود. در غرب، ابتدا در جامعه تغییر و تحولاتی مشاهده شد و بعد دولت‌ها و سازمان‌ها هم به تبع آن، این تغییرات را شاهد بودند ...  ماکس وبر معتقد است که چون تئوری بوروکراسی زاییده برهان‌های عقلانی و منطقی است، اصالت خویش را تا ابد محفوظ خواهد داشت. چرا که برهان‌های منطقی و عقلانی در جهان فلسفه تغییر ناپذیرند.

بوروکراسی وبر، پیروی از مقررات و آیین‌نامه‌ها را ضروری دانسته و رهبران را ملزم می‌دارد از اصول فوق پیروی نمایند. از سوی دیگر اطاعت محض افراد سازمان از فرامین کتبی مافوقان از دیگر مواردی است که در تفکرات ماکس وبر همواره مورد توجه بوده است.

بوروکراسی ایده‌ال که زمانی خردمندانه‌ترین شیوه اداره ابرسازمان‌ها بوده است، امروز به علت اصلی بسیاری از عارضه‌های روانی و جسمانی کارکنان این سازمان‌ها مبدل شده است. ( 3 )

پژوهش ها و مشاهدات میدانی نشان می دهند اصول و شرايط لازم برای استقرار بوروکراسی ماکس وبر در ايران وجود نداشته است ؛ به همين سبب هيچ گاه نظام اداری از کارايي لازم برخوردار نبوده است. ( 4 )

« امیری » می گوید :

" بوروکراسی‌ها را می‌توان به سه معنا به کار برد: اول، شکل خاصی از حاکمیت و دولت، دوم شکل خاصی از نحوه‌ی اداره جامعه و نظام اداری و اداره‌ی تشکیلات و سوم، حاکمیت مقامات اداری. به گمان من پیش از انقلاب هر سه تعبیر تجلی داشته است، اما بعد از انقلاب ما آن دو وجه اول را از دست دادیم و فقط حاکمیت مقامات اداری را شاهد بودیم و همین هم مشکلاتی را به وجود آورده که امروزه با آن مواجهیم و ذهن و زبان جامعه را به خودش معطوف کرده است. "

او در ادامه می گوید :

" ... اما در جامعه‌ی ما و بعد از انقلاب، ما آن نظام سیاسی و ساختارهای گذشته را کنار گذاشتیم و خواستیم ساختارهایی را حاکم کنیم که بنا بر عللی نتوانستیم. نتوانستیم چون فرهنگ و جامعه‌ی ما، بوروکراتیزه نشده بود. در غرب، ابتدا در جامعه تغییر و تحولاتی مشاهده شد و بعد دولت‌ها و سازمان‌ها هم به تبع آن، این تغییرات را شاهد بودند ...

دو دیدگاه درباره‌ی توسعه‌یافتگی وجود دارد: دیدگاه اول توسعه یافتگی را در ارتباط با تقویت و تکامل و گسترش دولت‌ها می‌بیند، دیدگاه دوم به دنبال تقویت و تکامل و گسترش جامعه و نهادهای مدنی جامعه است.

غرب خیلی زود به این نتیجه رسید که باید به دومی توجه کند و حتی اگر باور هم ندارد، باید یک نهادهای به ظاهر مدنی هم که شده مستقر کند و این مسیر را طی کند وگرنه با مشکلات جدی مواجه می‌شود. پیش از انقلاب، ساختارها و نظام سیاسی ما بوروکراتیزه شده بود و بعد از انقلاب ما این را کنار گذاشتیم و نتوانستیم چیزی جایگزین کنیم. "

« هاشمی » می گوید :

" ... معمولا وقتی در جامعه‌ی ما از بوروکراسی صحبت می‌شود، تعابیری مثل کاغذبازی و تشریفات اداری مورد توجه قرار می‌گیرد که فقط یک معنای بوروکراسی است و شاید به کنه بوروکراسی توجه ندارد. اغلب از سیطره‌ی بوروکراسی و از اینکه به ندرت یا به سختی می‌توان ساختارهای سازمانی جایگزینِ بوروکراسی (با قدرت سازماندهی و ساماندهی رفتارهای جمعی) پیشنهاد کرد، غفلت می‌شود.

تحلیل قانون منع به کار گیری بازنشستگان بر اساس مدل بوروکراسی وبر

حالا اگر آنارشیسم هم، به عنوان یک نظم خودجوش قدرت‌گریز که سلسله مراتب قدرت را نمی‌پذیرد، مطرح می‌شود؛ دستیابی به نمونه‌های عینی‌اش دشوار است . اگر در مقاطعی هم، تحت تاثیر ارزش‌ها و شرایط خاص اجتماعی، الگوهایی داشتیم، این الگوهایی که شکل گرفت، نه تئوریزه شد و نه طراحی سازمانی مدونی پیدا کرد که بتواند در شرایط عادی جامعه استمرار پیدا کند.

بنابراین در تحلیل بوروکراسی در جامعه‌ی ایران، گویا بخشی از مسائل و آسیب‌هایی که می‌شود مطرح کرد ناظر به پیامدهای بوروکراسی در نظام اداری و اجرایی ما نیست. گاهی اصلا بوروکراتیک رفتار نکرده‌ایم، ساختارها را شکسته‌ایم و چیزی جایگزینش نکردیم. بنابراین وضعیت غیرنرمال و نابسامانی ایجاد کردیم. یعنی خواستیم یک قدم به جلو برداریم، ولی یک قدم به عقب برگشته‌ایم و دچار خلأها و حفره‌هایی در نظام اداری و اجرایی شده‌ایم.... "

ایشان در جمع بندی بحث چنین می گوید :

" ... اگر قانون‌مندی منجر به اقتدار قانون می‌شود، خوب اقتدار قانون که چیز خوبی است. ما مشکل‌مان بحران عدم قانون‌مندی است، بحث قانون دغدغه‌ای است که 100 سال است، مسئله‌ی ماست. در سطوح اداری هم گویا بحران اقتدار داریم. یعنی واقعا ضوابط اداری اجرا نمی‌شود، از مدیر اداره گرفته تا پرسنل و ارباب رجوع. آن چیزی که اتفاق می‌افتد روابط است، روابطی تعریف نشده وخارج از چارچوب‌های قانونی، که خارج از ویژگی‌های نظام بوروکراتیک هستند. پس اگر بخواهیم از این اقتدار اداری و اقتدار قانون در نظام‌های بوروکراتیک استفاده کنیم، این امر نیازمند این نیست که لزوما ساختارها را از بین ببریم. همین ساختارها را اگر به رسمیت بشناسیم و به نوعی تعارضاتش را حل کنیم، اوضاع بهبود می‌یابد.

اگر خود متولیان سازمان و دست‌اندرکاران سطوح مختلف، به این جایگاه توجه نداشته باشند، اتفاقا شاید در چنین شرایطی نقد بوروکراسی به وضعیت بهتری منجر نشود و همین ساختار موجود را هم تخریب کند و به جای پیشرفت، نوعی عقب‌گرد حاصل شود." ( 5 )

ماده واحده قانون منع به کارگیری منع بازنشستگان که در تاریخ 3 / 3 / 1395 به امضای علی لاریجانی رئیس مجلس رسیده است ؛ عنوان می کند :

" از تاریخ ابلاغ این قانون به کار گیری افرادی که در اجرای قوانین و مقررات مربوطه بازنشسته یا بازخرید شده یا بشوند ،در دستگاه های اجرایی موضوع ماده ( 5 ) قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب  8 / 7 / 86 و کلیه دستگاه هایی که به نحوی از انحا از بودجه عمومی کل کشور استفاده می کنند ممنوع می باشد .

البته در ذیل  این ماده واحده تبصره هایی نیز آورده شده است .

نمایندگان در جلسه علنی  سه‌شنبه دوم مرداد مجلس شورای اسلامی طرح اصلاح قانون ممنوعیت به کارگیری بازنشستگان را با اصلاحاتی به تصویب رسانده و دایره بکارگیری بی‌ضابطه بازنشستگان در دستگاههای اجرایی را محدود کردند.

این طرح که با ۱۹۴ رای موافق از ۲۴۰ نماینده حاضر در جلسه به تصویب رسید، تنها اجازه بکارگیری بازنشستگان بندهای الف، ب و ج ماده ۷۱ قانون مدیریت خدمات کشوری که شامل روسای سه قوه،‌ معاون اول رییس جمهور،‌ نواب رییس مجلس شورای اسلامی، اعضای شورای نگهبان، وزرا، نمایندگان و معاونان رییس جمهور هستند را می‌دهد و مشمولان بندهای د و ه را که شامل استانداران و معاونان استانداران همطراز سفرا و معاونان وزرا هستند را از قانون حذف کردند.

ماده واحده این طرح به شرح زیر در مجلس به تصویب رسید:

تبصره یک: به کارگیری بازنشستگان در سمتهای مذکور در بندهای الف، ب و ج ماده ۷۱ قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب ۸ مهر ۱۳۸۶ و همچنین به کارگیری بازنشستگان نیروهای مسلح با تدابیر فرماندهی معظم کل قوا صرفا در دستگاه متبوع خود مجاز است. به کارگیری بازنشستگان در وزارت اطلاعات تا سقف یک درصد از مجموع نیروهای شاغل رسمی این وزارتخانه در هر رده مدیریتی صرفا در وزارتخانه مذکور مجاز است.

دارندگان اجازات خاصه مقام معظم رهبری، جانبازان بالای ۵۰ درصد، آزادگان بالای سه سال اسارت و فرزندان شهدا از شمول این قانون مستثنی هستند.

این طرح با ۱۹۴ رای موافق، ۳۶ رای منفی و ۲ رای ممتنع از ۲۴۰ نماینده حاضر در جلسه به تصویب مجلس رسید.

تحلیل قانون منع به کار گیری بازنشستگان بر اساس مدل بوروکراسی وبر  محمدمهدي تندگويان معاون ساماندهي امور جوانان در اين رابطه می گوید : ( 6 )

«درست است كه عنوان اين لايحه منع به كارگيري بازنشستگان است، اما در مورد جايگزيني مديران جوان هم بايد ‌بندي در لايحه ذكر شود كه مشخصا تاكيد و سفارش شود كه مدل جايگزيني به چه شكل خواهد بود، نگراني من اين است كه بازنشسته‌اي را با اين قانون از كار بركنار كنند و كسي كه دو سال بعد بازنشسته خواهد شد را به جاي او منصوب كنند. يا در جايگزيني‌ها شايسته‌سالاري را مدنظر قرار ندهند. در اين‌صورت عملا اين لايحه ارزش و اهميت خود را از دست مي‌دهد.»

برداشت من از این قانون با نظر آقای تندگویان تا حد زیادی مطابقت دارد .

در مقدمه  و شرایطی که از مدل " بوروکراسی " ذکر کردم به انحصاری نبودن پست ها و مقامالت رسمی اشاره شده بود .

در بوروکراسی ایرانی میزان اختیار و مسئولیت کاملا شفاف و روشن نیست و افراد عموما به اندازه اختیارات شان مسئول و یا پاسخ گو نیستند .

یکی از وجوه مه بوررکراسی  " برخورد غیر شخصی و یا غیرویژه " است .

چه کسی است انکار کند این فرضیه بدیهی را که در نظام اداری ما " رانت " وجود ندارد .

تحلیل قانون منع به کار گیری بازنشستگان بر اساس مدل بوروکراسی وبر

به عبارت دیگر و به گفته کارشناسان این مدل اداره سازمان ها در جوامع غربی به دنبال تغییر و تحولاتی که در بستر جامعه رخ داد دولت ها را مجبور به الزامات تغییر کرد اما پرسش این است در جامعه ایرانی که مدل " روابط شخصی و قبیلگی " بر " روابط عقلانی و ارگانیک" چیرگی و تسلط دارد می توان به اجرای قوانینی مانند منع به کار گیری بازنشستگان و یا حتی " مدیریت زنان " ( 7 ) دل خوش کرد و به آن امیدوار بود ؟

در جامعه ای روابط افراد بر اساس " قانون " شکل نمی گیرد آیا این ها صرفا نقشی بیش از " مسکن " خواهند داشت ؟

مسیر ترقی و پیشرفت در نظام بوروکراسی بر اساس " شایستگی " است و این آیتم بر اساس توانایی و عملکرد مورد سنجش قرار می گیرد .

آیا در نظام اداری ما اصولا مکانیسمی برای سنجش این مولفه ها طراحی شده است و بر فرض بودن چنین ساز و کاری اصلا کسی به نتایج آن ها توجه می کند ؟

همان گونه که ذکر شد دیدگاه غالب در جامعه ما توسعه یافتگی را در تقویت و تکامل دولت ( حکومت ) می بیند و کاری به جامعه مدنی و الزامات منطقی آن مانند غرب ندارد . گاهی اصلا بوروکراتیک رفتار نکرده‌ایم، ساختارها را شکسته‌ایم و چیزی جایگزینش نکردیم. بنابراین وضعیت غیرنرمال و نابسامانی ایجاد کردیم. یعنی خواستیم یک قدم به جلو برداریم، ولی یک قدم به عقب برگشته‌ایم و دچار خلأها و حفره‌هایی در نظام اداری و اجرایی شده‌ایم.... "

احزاب و یا تشکل هایی هم در جامعه ما مشاهده می شوند صرفا کارتون و یا ماکتی از " حزب " به معنای واقعی آن هستند و بدون توجه به مفهوم بنیادین " جامعه مدنی " صرفا در پی کسب قدرت و تقسیم منابع قدرت بدون توجه به اصل تناسب اختیارات و مسئولیت ها و پاسخ گویی به جامعه مخاطب هستند .

حال در زیر نظامی مانند " آموزش و پرورش "  که کسب پست و مقام مانند سایر نهادهای هم عرض و یا بالاتر منافع چندانی هم ندارد ؛ سیستم ارتقاء و یا کسب مدیریت چگونه تعریف می شود ؟

متاسفانه برداشت علمی و واقعی از مدل بورکراسی وبر در میان برنامه ریزان و تصمیم گیران وجود ندارد .

به نظر می رسد جامعه ایرانی در کل به آن اندازه از فرهنگ قبیلگی و سازگاری فاصله نگرفته است تا بتواند بر مبنای  مفهوم " قانون " به فرهنگ پرسشگری و مطالبه گری دست یازد .

تحلیل قانون منع به کار گیری بازنشستگان بر اساس مدل بوروکراسی وبر

ما نیازمند تحول  بنیادین در " پارادایم ها " به جای تغییرات شکلی و صوری هستیم و دوران آزمون و خطا به پایان رسیده است .

حتی قاطی کردن موضوعاتی مانند " مدیریت زنان " که نوعی کنش افراطی به روابط تعریف شده سازمان یافته در جامعه ما است نمی توان عقلانیت را بر مدیریت ایرانی و انگاره های بیمار آن حاکم کند .

 

منابع :

( 1 ) دکتر پرویز صانعی ، قانون و شخصیت ، تحقیقی در روان شناسی اجتماعی ایران ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1344 ، شماره 1003

( 2 )

( 3 )

( 4 )

( 5 )

( 6 )

( 7 ) این جا و این جا

منتشرشده در پژوهش

گروه اخبار/

دوم مرداد ماه بود كه مجلسي‌ها لايحه منع به كارگيري بازنشستگان در دستگاه‌هاي اجرايي را با اكثريت آرا تصويب كردند، لايحه‌اي كه مدت‌ها پشت درهاي مجلس مانده بود و اما و اگرهاي فراواني در مورد بندهاي مختلف آن مطرح مي‌شد. تصويب اين طرح در بهارستان واكنش‌هاي بسياري در جامعه به دنبال داشت، اما عمده مسائلي كه در اين رابطه مطرح مي‌شد حول محور بركناري مديران بازنشسته بود و كمتر به موضوع نحوه و شيوه جايگزيني مديران جوان به جاي مشمولان اين قانون پرداخته شد.

انتقاد از لايحه منع به كارگيري بازنشستگان

روز گذشته محمدمهدي تندگويان معاون ساماندهي امور جوانان در اين رابطه گفت: «درست است كه عنوان اين لايحه منع به كارگيري بازنشستگان است، اما در مورد جايگزيني مديران جوان هم بايد ‌بندي در لايحه ذكر شود كه مشخصا تاكيد و سفارش شود كه مدل جايگزيني به چه شكل خواهد بود، نگراني من اين است كه بازنشسته‌اي را با اين قانون از كار بركنار كنند و كسي كه دو سال بعد بازنشسته خواهد شد را به جاي او منصوب كنند. يا در جايگزيني‌ها شايسته‌سالاري را مدنظر قرار ندهند. در اين‌صورت عملا اين لايحه ارزش و اهميت خود را از دست مي‌دهد.»

ممنوعيت به كارگيري بازنشستگان در انتظار مهر تاييد شوراي نگهبان است. انتظاري كه محمدمهدي تندگويان از آن با نگراني ياد مي‌كند و مي‌گويد: «انتظار داشتيم كه اين هفته به سرعت در رابطه با اين لايحه تصميم‌گيري و قانون آن ابلاغ شود. اين نگراني وجود دارد كه شوراي نگهبان اصلا اين لايحه را تاييد نكند، اميدواريم شوراي نگهبان با درايت به اين موضوع ورود كند و از اين مصوبه دفاع شود.»

تندگويان در خصوص آمار و اطلاعاتي كه در مورد مديران شايسته و جوان براي جايگزين شدن در پست‌هاي مديريت اجرايي است، مي‌گويد: «ما در اين حوزه ذي‌مدخل نيستيم. از لحاظ آماري با توجه به آمار سازمان استخدامي كشور مي‌توانيم صحبت كنيم، آمار حضور جوانان و به كارگيري آنها در سال‌هاي گذشته نشان مي‌دهد كه ما به تعداد مديراني كه مشمول اين قانون مي‌شوند، جواناني داريم كه مشغول به كار هستند و توانايي و تخصص آن را دارند كه ارتقاي سمت پيدا كنند. اينها بستگي به اين دارد كه قانون چطور ابلاغ شود. بعضي برداشت‌شان اين است كه به همان ميزان كه بازنشستگان از سمت‌هاي دولتي بركنار مي‌شوند، جوان وارد سيستم خواهد شد. در حالي كه اين‌طور نيست، استخدام جديد در سطح گسترده اتفاق نخواهد افتاد، بلكه از جواناني كه در دستگاه‌ها مشغول به كار هستند و تجاربي هم در حوزه تخصصي خود دارند، استفاده مي‌شود و همين افراد ارتقاي سمت پيدا خواهند كرد. البته ممكن است سازمان استخدامي كشور طبق قانون بتواند تعداد محدودي شناسه استخدامي جديد توليد كند، اما اصل بر اين است كه جوانان موجود در سيستم‌هاي دولتي ارتقاي سمت پيدا كنند.» تندگويان در رابطه با اينكه اين معاونت در صورت موافقت شوراي نگهبان با اين لايحه چه اقداماتي براي حضور جوانان در پست‌هاي مديريت اجرايي كشور انجام خواهد داد نيز گفت: «پيگير خواهيم بود و شخصا بعد از تصويب و ابلاغ اين قانون با نهادهاي مشخص و دولت مكاتبه خواهم كرد كه در اين رابطه گزارش‌هايي در اختيار ما قرار گيرد، ما از دولت مي‌خواهيم به ما گزارش دهد كه چه ميزان جوان جايگزين بازنشستگاني خواهند شد كه مشمول اين قانون شده‌اند و اگر دولت اجازه دهد اين گزارش را رسانه‌اي مي‌كنيم.»

 

از هر ١٠٠ ازدواج ٢٩ طلاق در كشور ثبت مي‌شود

با آغاز هفته ازدواج محمدمهدي تندگويان، آمارهاي جديدي در رابطه با موضوع ازدواج و طلاق در اختيار رسانه‌ها گذاشت، آمارهايي كه زير سايه سنگين وضعيت اقتصادي افزايش پيدا كرده‌اند، تندگويان با استناد به آمارهاي رسمي معاونت ساماندهي امور جوانان مي‌گويد: «نسبت طلاق به ازدواج در كل كشور در سال گذشته ٢٩,٢ درصد بوده، يعني به ازاي هر ١٠٠ ازدواج ٢٩ طلاق در كشور ثبت شده است و ٦٠ درصد اين طلاق‌ها در ازدواج‌هايي اتفاق افتاده است كه كمتر از ٥ سال از ثبت آنها مي‌گذرد. نمودار سال‌هاي ٧٥ تا ٩٦ در حوزه طلاق، نموداري صعودي است. در اين سال‌ها آمار طلاق در كشور از زير ١٠ درصد در سال ٧٥، به ٢٩ درصد در سال ٩٦ رسيده است. اين به معناي آن است كه نتوانسته‌ايم در موضوع طلاق اقدامي موثر و موفق در كشور انجام دهيم، البته اين امر دلايل مختلفي دارد كه بخشي از آن به موضوعات اقتصادي كشور و بخش ديگر آن به موضوعات فرهنگي و باورها و اعتقاداتي برمي‌گردد كه مدل آن در كشور تغيير پيدا كرده است.» البته تندگويان به افزايش انگيزه ازدواج بين جوانان در نتيجه افزايش مبلغ وام ازدواج نيز اشاره كرد و گفت: «دولت از ابتداي سال ٩٧ تاكنون ٥ هزار ميليارد تومان وام ازدواج پرداخت كرده است. آمارها نشان مي‌دهد، افزايش مبلغ وام ازدواج باعث افزايش انگيزه ازدواج بين جوانان شده است و به گفته مسوولان اداره ثبت، آمار ثبت ازدواج از ابتداي سال جاري تاكنون نسبت به زمان مشابه در سال گذشته افزايش پيدا كرده است.»

روزنامه اعتماد

گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه زیر توسط یکی از فرهنگیان استان خراسان شمالی برای صدای معلم ارسال گردیده  است .

« صدای معلم » آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند .

منتشرشده در یادداشت

تغییر کاربری زمین های آموزشی به نفع مدارس غیرانتفاعی و عاقبت یکسان سازی آموزشی

آموزش حق مسلم و اجتماعی هر فرد است. در هر قلمرو سرزمینی برای انتقال ارزش ها ، رفتارها ، گرایش ها ، دانش ها و مهارت ها به نسل های بعدی باید کوشید تا جامعه به حیات و بقای خود ادامه دهد که این وظیفه مهم بر عهدۀ آموزش و پرورش است. نفس وجود آموزش در یک کشور پدیده ای کافی نیست و شرط لازم برای پویایی و توسعه آن توجه به کیفیت و نحوۀ آموزش افراد است.



آموزش و پرورش از نگاه جامعه ‌شناسان

آگوست كنت (1798 – 1857) واضع یا پدر علم جامعه ‌شناسی ، آموزش و پرورش را به منزله تهذيب و تزكيه آدمی می دانست.
اسپنسر (1820–1903) غايت آموزش و پرورش را تدارك و تأمين زندگی بهتر برای فرد در جامعه می‌ دانست.
از نظر اميل دوركيم (1858 – 1917) آموزش و پرورش فعاليتی است كه نسل بالغ در بارۀ سنی كه هنوز برای حيات اجتماعی نارس است به جای می‌آورد و موضوع اين فعاليت عبارت است از برانگيختن و پروردن افكار و معانی و شرايط معنوی و مادی كه مقتضيات حيات در جامعه سياسی و محيط خصوصی است كه طفل برای زندگانی در آن ، آماده می ‌شود.
مانهايم (1893 – 1947) بر نقش سازنده آموزش و پرورش به عنوان يك فراگرد اجتماعی آگاهانه تأكيد كرده و آن را فی ‌نفسه تكنيك و وسيله ای برای كنترل اجتماعی ، بازسازی و نوسازی جامعه می ‌داند كه در صورت استفاده آگاهانه و برنامه ‌ریزی شده می ‌تواند به ايجاد انسجام و يگانگی اجتماعی مدد رساند. (1)

آموزش و پرورش به عنوان متولی این مهم فراز و نشیب های بسیاری در کشور ما طی 40 سال پشت سر گذاشته است که در این مقال فقط به نقد و بررسی عزم جدّی آموزش و پرورش برای توسعه مدارس غیردولتی پرداخته می شود:

مجتبی زینی وند رئیس سازمان مدارس غیردولتی و توسعه مشارکت‌های مردمی آموزش و پرورش گفت : وزارت آموزش و پرورش برای توسعه مدارس غیردولتی عزم جدّی دارد. قرار است کار گروهی برای شناسایی زمین‌های آموزشی و جلوگیری از تغییر کاربری آن‌ها در استان‌ ها با عضویت معاونت عمرانی استانداری، آموزش و پرورش، راه و شهرسازی، شهرداران و فرمانداران تشکیل شود . در برخی استان ها، زمین‌های آموزشی به کاربری‌های غیر از آن اختصاص داده شده بودند که باز پس گرفته شدند. طبق برنامه ششم توسعه، تعداد مدارس غیردولتی در استان‌ ها باید به ۱۲ درصد کل مدارس برسد. " (2)

تغییر کاربری زمین های آموزشی به نفع مدارس غیرانتفاعی و عاقبت یکسان سازی آموزشی

به گزارش شبکه علمی ثریا مجتبی زینی ‌وند رئیس سازمان مدارس غیردولتی و مشارکت‌های مردمی وزارت آموزش و پرورش در باره اعتراض برخی معلمان مدارس غیردولتی به عدم استخدام آنها در وزارت آموزش و پرورش ، اظهار کرد: فعالیت در مدارس غیردولتی هیچ حقی برای استخدام در آموزش و پرورش ایجاد نمی‌کند. تمام کسانی که در مدارس غیردولتی به کار گرفته می‌شوند بر اساس ضوابط و دستورالعمل فعالیت در مدارس غیردولتی جذب می‌شوند و هیچ رابطه استخدامی با وزارت آموزش و پرورش ایجاد نمی‌شود. البته مدارس غیردولتی موظف هستند بر اساس دستورالعمل حقوق و دستمزد وزارت کار ، آنها را بیمه کنند . (3)
این دو پارگراف تلخیصی است از دو گفت , گوی متفاوت و دو تصمیم یا نظر مهم ، هم برای تعیین نوع سرنوشت مدارس کشور و هم برای آنانی که در مدارس غیردولتی مشغول به تدریس هستند.

1 - وقتی وزیر آموزش و پرورش خبر حذف مدارس تیزهوشان را قبل اتمام سال 96 اعلام کردند اکثر کارشناسان و معلمان این تصمیم را حمایت ضمنی از رواج مدارس غیردولتی یا غیرانتفاعی یا عین انتفاعی دانستند. البته با تغییر نام این نوع مدارس ، واقعیت آموزش پولی آن را نمی توان انکار نمود. این نوع مدارس درست در خلاف جهت قانون اساسی مبنی بر آموزش رایگان عمل می نمایند و گه گاهی با نام های با مسمایی چون مشارکت مردم ، سعی در اختیاری قلمداد کردن همراهی مردم دارند. اگر به دهه 40 – 50 برگردیم تصور می کنید با بعد خانوار 5- 8 نفری که اغلب خانواده ها 4 تا 6 فرزند داشتند این نوع مدارس مشتری داشت یا باز خانواده ها راضی به مشارکت مالی خود در آموزش فرزندان خود بودند؟ پس امروز تک فرزند بودن اکثر خانواده ها یا حداقل دو فرزند داشتن آنها فاکتوری ممتاز و مساعد برای وزارت آموزش و پرورش در جهت سرمایه گذاری خانواده ها برای تأمین آیندۀ فرزندانشان می باشد.

2 - والدین فقط می خواهند فرزندشان مورد توجه معلم و اولیای مدرسه باشد چون در مدارس دولتی فرزند او در لابه لای اقشار گوناگون طبقات اجتماعی گم می گردد. آنان آنچنان به این مهم دلبسته اند که غیر استاندارد بودن فضای آموزشی در مدارس غیردولتی را نادیده می گیرند یا اصلا بدان نمی اندیشند. این نوع مدارس کارکردی مجزا از مدارس دولتی هم برای جذابیت بیشتر ندارند. فقط چون دانش آموزان شهریه می پردازند شدیدا توسط اولیای چنین مدارسی مورد توجهند تا حدی که با اسامی کوچک خود مورد خطاب قرار می گیرند ، یک رابطۀ ظاهرا صمیمی اما در واقع هر دو در پی تأمین منافع خود.

3 - چشم هم چشمی خانواده ها باعث میل به ثبت نام در چنین مدارسی می گردد و صد البته شگردهای برخی مدیران و مؤسسان ، همانند شهرت برخی پزشکان در دادن وقت شش ماه بعد است که عده ای ظاهر بین تصور می کنند این مهم نتیجۀ حاذق بودن پزشک است در حالی که این حرکتی ریسک آمیز از سوی برخی پزشکان در جذب بیماران زیاد و پولدار است. در حالی که فضای آموزشی اکثر مدارس دولتی استاندارد و مناسب آموزش است و خیلی از مدارس بازسازی شده و نوسازند یا توسط خیّرین مدرسه ساز احداث شده اند . معلمان آن مجرب و سابقه تدریس مفیدی دارند و از کانال های معقولی جهت کسب مهارت و تخصص عبور کرده اند.

4 - دستچین کردن میوه همیشه به کار ثروتمندان می آید چون آنان توانایی پرداخت مبلغ زیاد برای ابتیاع میوۀ سالم و زیبا و درشت را دارند. همانند دستچین کردن معدل بالای دانش آموزان پولدار . یعنی برای ثبت نام در این مدارس هم باید پولدار باشی و هم معدل بالایی داشته باشی. تا حال چنین مدرسه ای دانش آموزان معدل 10 تا 14 را ثبت نام نکرده اند که بعد با تلاش مضاعف خود آنان را به پیشرفت تحصیلی ارزشمندی هدایت نمایند. حتی برای جذب معدل 18 مُردّدند. پس نقش این مدارس در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان چیست ؟ چنین دانش آموزانی با حضور خود در کلاس های مدارس دولتی سر منشاء رقابت و پیشرفت تحصیلی خواهند بود. حقیقتا درک یک مساله ساده و شفاف یعنی این همه دشوار است. نظمی برخاسته از همراهی تمامی درختان کوچک و بزرگ ، حیوانات ریز و درشت و تمامی آنچه که در دل طبیعت کنار هم قرار دارند و..... حتی سَمّ برخی از حیوانات چون عقرب و مار برای امر داروسازی یا تولید پادزهر استفاده می شود. یعنی حیوان یا گیاه مضرّری نداریم همگی اثر و نتیجه ای بر نظام جهان هستی دارند. پس ما به اقتضای کدام پیش شرط عقلی اجازۀ دسته بندی دانش آموزان بر اساس معدل در 18 نوع مدرسه خصوصا در مدارس غیردولتی را به خود می دهیم ؟ حتما باید معلم باشید تا درد را احساس کنید و یا حتما باید مسئول باشید تا واقعیت را انکار کنید؟!!

5 - به جز تأمین پشتوانۀ مالی برای وزارت آموزش و پرورش و حتی تأمین کمبود نیروی انسانی جهت امر تدریس ، هیچ انگیزۀ دیگری ماورای ترویج مدارس غیردولتی وجود ندارد. در واقع دولت و مجلس با رواج این نوع مدارس بر دو قصور و کوتاهی خود سرپوش رضایت آمیزی گذاشته اند که در آن هم کمبود بودجه و هم نیروی انسانی که در تربیت آن کوتاهی جبران ناپذیری صورت گرفته پاسخ داده می شود و همچنین به ایجاد میل و گرایش والدین در خودخواهی آموزشی فرزندان ، نیز بدین طریق پاسخ داده می شود. میل جنون آمیز و کپی شدۀ والدین در انتخاب این نوع مدارس ، اشتیاق مسئولان را جهت ترویج چنین مدارسی بیشتر وسوسه می نماید. اما همه پول دار نیستند. شاید همه فرزند با معدل 19 و 20 داشته باشند اما همه پول ندارند ، همه سواد ندارند ، همه از افراد برجسته جامعه نیستند ، پس اعتراف کنید که مدارس خاص برای اقشار خاص جامعه هست و بس . یعنی ترویج بی عدالتی آموزشی و نابرابری اقتصادی و تبعیض آشکار. بدتر از هر چیز مؤسس بودن عده ای از مسئولان کشوری برای ترویج چنین مدارسی ، درد مردم محروم را می افزاید. نظام آموزشی فعلی ما با طبقاتی بودن امر آموزش در دوره ساسانی چه وجه مشترک و تمایزی دارد ؟!!! باید در مقالی دیگر به بررسی آن پرداخت.

6 - دریافت شهریه اضافه برای فعالیت های تابستانی و فوق برنامه ها منبع درآمد پُر مایه ای برای مدیران و مؤسسان چنین مدارسی است. روندی که آموزش و پرورش بدان اجازه می دهد. یعنی همان داستان تکراری عدم تدریس معلم در کلاس و کشاندن دانش آموز برای کلاس های فوق برنامه جهت کسب منفعت بیشتر.

7 - عدم توانایی در کنترل و نظارت همه جانبه آموزش و پرورش بر فعالیت های مدارس غیردولتی باعث سودجویی های غیرقانونی از اولیای دانش آموزان می گردد. در این باره مصداق زیر به عنوان نمونه آورده می شود:
خبرنگار خبرگزاری شبستان : " مدرسه پیش دبستانی و ابتدایی پسرانه ای در منطقه 3 تهران وجود دارد که برای ثبت نام در دوره ابتدایی بیش از 11 میلیون تومان از والدین بدون هزینه غذا و سرویس دریافت می کند. این هزینه را زمانی نیز اعلام کرده است که هنوز الگوی شهریه از سوی سازمان مدارس غیردولتی اعلام نشده بود. حال که ۱۵ درصد به شهریه ها اضافه شده است مطمئنا این مدرسه شهریه خود را نیز بالا می برد.
مسئول ثبت نام این مدرسه می گوید : ساعت حضور دانش آموزان از هشت صبح تا 12 است و در برخی از روزها تا ساعت 14 نیز در مدرسه هستند. کلاس های فوق برنامه به صورت اجباری است و حتما باید شرکت کنند. کلاس های فوق برنامه در این مدرسه برگزار می شود که یکی از این کلاس ها آموزش زبان برای دانش آموزان ابتدایی است! عنوان این مدرسه تیزهوشان است و آموزش محبت آميز یا زبان زرافه ای ( قلب ) محور فعاليت آموزشی این مدرسه محبت آميز است !

تغییر کاربری زمین های آموزشی به نفع مدارس غیرانتفاعی و عاقبت یکسان سازی آموزشی

رئیس سازمان مدارس غیردولتی به خبرنگار شبستان می گوید: مدارس غیردولتی موظف به رعایت الگوی شهریه هستند. مدرسه تیزهوشان غیردولتی نداریم ، این موضوع را بررسی خواهیم کرد. وی تأکید کرد: امسال با افرادی که انحراف از قانون داشته باشند قطعا برخورد خواهیم کرد. اگر مدارسی نیز شهریه اضافی دریافت می کنند اهالی رسانه به ما اعلام کنند . زینی وند بیان می کند : شهریه مدارس غیردولتی به غیر از پایه دوازدهم به 10 میلیون تومان نمی رسد. جدا از رقم شهریه ، فعالیت های تابستانی 10 درصد، فوق برنامه غیردرسی 15 درصد در نظر گرفته شده است، به عبارتی 25 درصد به این شهریه اضافه می شود. " ( 4) به جز تأمین پشتوانۀ مالی برای وزارت آموزش و پرورش و حتی تأمین کمبود نیروی انسانی جهت امر تدریس ، هیچ انگیزۀ دیگری ماورای ترویج مدارس غیردولتی وجود ندارد

8 - باید قبول کرد که یکه تازی و ترک تازی عرصۀ مدارس غیردولتی به همان دلیل عزیز آموزش و پرورش بودن ، حد و حدودی ندارد. نه از لحاظ مالی و نه از لحاظ فرهنگی و اخلاقی. به جای تعلیم و تربیت دانش آموزان آینده ساز عده ای خودخواه لوس مدعی پرورش می یابند که تعادل زندگی اجتماعی را نیز بر هم می زنند. این افراد با این روحیه فردا سنگردار مشاغل گوناگون در جامعه و پدران و مادران آینده فرزندان این سرزمین هستند. به نظر شما هویت و ماهیت آنان چگونه خواهد بود ؟

9 - معلمان این نوع مدارس یا از بین بازنشستگان آموزش و پرورش هستند که به علت کهولت سن شادابی و نشاط و توان لازم برای امر آموزش را ندارند، خصوصا برای کودکان که تحمل آنان با فاصله دو نسل بسیار دشوار است و یا از بین نیروهای آزادی است که جذب می شوند ، شاید تحصیل کرده و حتی خیلی هم باسواد باشند اما یا برای شغل معلمی خلق نشده اند و یا با فنون و مهارت تدریس نا آشنایند. اداره کنندۀ واقعی آموزش و پرورش ، معلمان هستند و وقتی تربیت و انتخاب آنان اصلح نباشد طبیعی است که از نظام آموزشی پویا و رو به توسعه پایدار هم خبری نخواهد بود.

10- اگر این نوع مدارس به تقلید از کشورهای پیشرفته جهان ترویج یافته اند ، باید فراموش نکنیم که در آنجا تضاد طبقاتی و نابرابری آموزشی حاکم نبوده اما در کشور ما هر دو با شدت هر چه تمام حاکمیت دارد. شکاف طبقاتی در لایه های گوناگون جامعه در دو بعد اقتصادی و فرهنگی به محرومیت آحاد مردم منجرمی شود. بهره مندی آموزشی در این جامعه به شرط بهره مندی اقتصادی ممکن می گردد لذا فقر آموزشی رونق می یابد. از دلایل موجودیت چنین مدارسی در کشورهای پیشرفته مشارکت مردم در آموزش بوده اما در جامعه ما فقط انداختن بار سنگین بُعد مالی امر آموزش بر دوش مردم هست لذا ما با این نیت هرگز به بهبود کیفیت آموزشی دست نخواهیم یافت.

11- روزی روزگاری به تبعیت از سرشت حقیقی این نوع مدارس به غیرانتفاعی مشهور بود اما مزاح تؤام با جدّیت مردم در تلقی عین انتفاعی به آن ، مسئولین را وادار به تغییر نام آن مدارس به غیردولتی نمود و امروز عنوان سازمان علاوه بر رئیس مدارس غیردولتی بر توسعۀ مشارکت های مردمی نیز علنا اشاره دارد. اما جناب رئیس معنای مشارکت های مردمی فقط در حیطه مالی باقی نمی ماند. بلکه به استفاده از توانایی های شغلی یا حرفه ای والدین جهت پیشبرد امر آموزشی نیز اطلاق می گردد. همفکری خواستن از آنها در حل مشکلات رفتاری یا اخلاقی دانش آموزان ، تصمیم گیری بر ضرورت یا عدم ضرورت تشکیل کلاس های فوق برنامه و..... از آن جمله است. ما که در نظام آموزشی عادت داریم تا همه چیز را به اولیا دیکته کنیم و اَزبر تحویل دهیم ، یعنی اصولا آنان عادت به همراهی و همفکری ندارند و هر دو از این شرایط راضی هستیم.

12 - عین گفتۀ رئیس سازمان مدارس غیر دولتی : " فعالیت در مدارس غیردولتی هیچ حقی برای استخدام در آموزش و پرورش ایجاد نمی‌ کند ."
فاکتور امیدوارکننده برای این سازمان وجود هر دائم داوطلب بیکار از همه جا رانده شدۀ مطمئن برای در اختیار گرفتن نیروی مورد نیاز برای امر تدریس یا تصدی هر عنوانی دیگر همانند یک مدرسه معمولی است. الان یکی از بزرگ ترین مشکلات آموزش و پرورش اعتراض جوانان به این وزارتخانه است که با امیدواری سالها در این نوع مدارس مشغول به تدریس اند اما به حساب نمی آیند. هر چند به طور شفاف اعلام می کنید که چنین امتیازی برای آنان هنگام به کارگیری قائل نشده اید اما :
اولا : انسانها با امیدواری زنده اند .
ثانیا : بهترین دوران عمر آنان یعنی عُنفوان جوانی در ورود به این مدارس سپری شده است و خیلی از آنها اکنون سن اشتغال دولتی را از دست داده اند، چون هر سال تحصیلی از نظر آنان یک سال سابقه خدمت است.
ثالثا : گفتید که : " مدارس غیردولتی موظف هستند بر اساس دستورالعمل حقوق و دستمزد وزارت کار ، آنها را بیمه کنند." نمی دانم چند تن به چنین حقی دست می یابند چون اصولا بیمه شدن یعنی محاسبه سابقه کار.

13- سوء استفاده تجاری مدارس غیردولتی از تشویق دانش آموزان به قبولی از مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی جهت اجرای هر نوع فوق برنامۀ فشردۀ خارج از حد توانایی دانش آموزان در ادامه ساعت مقرّر و استاندارد آموزشی . از مفاخر ارزشمند و بزرگنمایی نابخردانۀ این مدارس تبلیغات اسمی و رقمی تعداد دانش آموزان قبول شدۀ هر ساله در این دو نوع مدارس می باشد که بَنر نصب شده بر دیوار این مدارس گاه از طول دیوار خود مدرسه درازتر است.

14 - نحوۀ برگزاری امتحانات برخی از این مدارس نیز جای چکش کاری دارد. اثبات گفتۀ بدون سند و مدرک دشوار است اما سالها سرگروه آموزشی بوده ام و حق دارم تا دیده ها را از جلسات امتحانی با هم نویسی یا رونویسی حتی گاه بدون حضور مراقب امتحانی یا غفلت عمدی او در جلسه که امنیت امتحانات را زیر سئوال می برد ذکر کنم . تأیید یا رد این بند را حواله می کنم به تجارب شخصی همکاران و حتی دانش آموزانی که علاقمند به مطالعه در این سایت هستند.

15 - رئیس سازمان مدارس غیردولتی : " قرار است کار گروهی برای شناسایی زمین‌های آموزشی و جلوگیری از تغییر کاربری آن‌ها در استان‌ها با عضویت معاونت عمرانی استانداری ، آموزش و پرورش ، راه و شهرسازی، شهرداران و فرمانداران تشکیل شود. 12 درصد کل مدارس هر استان باید مختص به مدارس غیر دولتی باشد."
اما بنا به دلایل اقتصادی یا فرهنگی برخی استانها تعداد بیشتر و برخی کمترین مدارس غیردولتی را خواهند داشت. خیلی از استان های ما دچار فقر و محرومیت شدید اقتصادی و فرهنگی هستند که ترک تحصیل یا عدم جذب جمعیت لازم التعلیم از معضلات بدیهی آنهاست چون سیستان و بلوچستان. پس چه اصراری به تبعیت از این 12 درصد کل مدارس هر استان هست ؟
بوی نوعی تثبیت دائمی قدرت برای این نوع مدارس احساس می شود ، یعنی ظاهرا از این به بعد قصد دارند به جای اجارۀ خانه ها برای تشکیل این نوع مدارس ، اقدام به ساخت مدارسی برای این سازمان نمایند که یقین باعث افزایش قدرت موجودیت این نوع مدارس و تجاری سازی آن خواهد شد. لابد برای این تصمیم نیز قرار است چند مدیر و مدیر کل و کارشناس حقوقی و..... جذب شوند و بر قطاع پرسنلی این نوع مدارس به طور روز افزون اضافه گردد.

جمع بندی :
با این تفاسیر امیدی به یکسان آموزشی در این کشور وجود ندارد. ظاهرا در این جامعه هر نهاد و سازمان اجازه دارد تا برای خود چارچوب اقتدار و ثبات بسازد که ستون های آن بیت المال و یا سرمایه های فردی افراد است. کسی در این جامعه قصد شنا در خلاف جهت مسیر آب را ندارد. دیگر کسی به شفافیت و زلالی عمل به نفع عموم مردم اعتقاد ندارد.
امروز عزم جدّی جناب آقای زینی وند در توسعه مدارس غیردولتی به عنوان رئیس سازمان این نوع مدارس ، اعلام آمادگی است برای مجلس و وزارت آموزش و پرورش و دولت که هیچ نگران نباشید با خرید زمین های مناسب آموزش در سراسر کشور به تدریج در طی سال های آتی که زیاد هم دور نیست آموزش و پرورش کل کشور تحت پوشش چنین مدارسی در خواهد آمد و مدارس دولتی در آن مستحیل خواهند شد. یک کودتایی بدون خونریزی و اعتراض .


1 ) علاقه‌ بند، علی ؛ جامعه ‌شناسی آموزش و پرورش ، تهران نشر روان ، چاپ سی و دوم 1382.
2) کد خبر : 735962 - 10 مرداد ۱۳۹۷ .
3) کد خبر : 23153 - 3 مرداد 1397 .
4) کد خبر : 707993 - 8 خرداد 1397 .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت
گروه اخبار/ وزیر آموزش و پرورش با اشاره به نامه ۱۷۰ نماینده درباره بازنگری در محاسبه نمره معدل در کنکور، اجرای قانون حذف کنکور مصوب مجلس را منوط به افزایش تدریجی سهم معدل و قطعی شدن اثر آن دانست.

نظر وزارت آموزش و پرورش در مورد تاثیر قطعی سوابق تحصیلی در کنکور

سید محمد بطحایی با اشاره به نامه ۱۷۰ نماینده خطاب به وزیر علوم درباره لزوم بازنگری در محاسبه نمره معدل در کنکور، گفت: نمایندگان در نامه‌ ارسالی خواستار بررسی مجدد و بازنگری این موضوع شدند بنابراین باید در جلسه‌ای خدمت نمایندگان محترم رسیده و مبنای این کار را مجددا توضیح دهیم.

وی افزود: اگر بنا باشد کنکور به تدریج حذف شود چاره‌ای جز این نیست که درصد امتیاز سوابق تحصیلی را قطعی کرده و به تدریج میزان آن را افزایش دهیم در غیر این صورت باید از نظر قبلی عدول کرده و بگوییم کنکور بماند؛ راه دیگری جز تاثیر قطعی سوابق تحصیلی در کنکور نداریم.

 

حذف کنکور مستلزم تاثیر پیشینه تحصیلی افراد در نتیجه آزمون است

وزیر آموزش و پرورش تاکید کرد: در صورتی که قصد حذف کنکور است باید پیشینه تحصیلی افراد را در نتیجه این آزمون دخالت دهیم اما تاثیرگذاری سوابق تحصیلی باید براساس منطق علمی قوی باشد؛ منطق علمی قوی باید درست باشد و این اشکال وارد است و بایستی در سال‌های آینده مشکلات اصلاح شده و سوابق تحصیلی جانشین کنکور شود./

خبرگزاری خانه ملت

پایان پیام

صدای معلم - گروه استان ها و شهرستان ها/

اننشار یادداشت « احمد حج فروش «در صدای معلم  » با عنوان :

" 170 نماینده مجلس در تله مافیای کنکور ؟!
شورای سنجش با تصویب تأثیر قطعی 60 درصدی سابقه تحصیلی، نمایندگان را از دام مافیا نجات دهد ! ( این جا ) واکنش های متفاوت و فراوانی داشته است .

ضمن تشکر ؛ « علی " دانش آموز تبریزی نقدی بر آن نگاشته است .

منتشرشده در دانش آموز

مدیران آموزش و پرورش از 17 سال پیش الکی  وعده برگزاری جشن کپرزدایی در سال بعد را دادند اما این وعده محقق نشد/  کپر نشینی، شیوه  تطابق زندگی مردم  با شرایط خاص اقلیمی و آب و هوایی مناطقی از  جنوب کشور است/ مدرسه کپری را با ساختمانی مدرن دارای  چیلر یا کولرگازی عوض نمی کنند جایگزین مدارس کپری کوره گداخته ای به نام کانکس آهنی است/ من در سال 86 نوشتم مدارس کپری ایراد ندارد و  جایگزین کردن مدارس کپری با کانکس غلط است/ معلم خوب و با انگیزه، برنامه درسی مناسب، و وسایل کمک آموزشی، بسیار مهم تر و موثرتر از ساختمان مدرسه و حتی میز و نیمکت است/ نگاه مهندسی به مسایل اجتماعی فاجعه می آفریند مثل نگاه مهندسی به توسعه کشاورزی از طریق سد سازی / منتقدان آموزش و پرورش نباید صرفا با نگاه مهندسی مسایل این وزارتخانه را ببینند/ مدیران بی عرضه از اینکه ما عکس مدارس مخروبه را منتشر کنیم خوشحال می شوند و می گویند بودجه نداریم که مدارس را نوسازی کنیم/ حذف کپرنشینی و چادرنشینی تنها در سایه توسعه اقتصادی و اجتماعی  کشور به خصوص در مناطق روستایی و ایل نشین حاصل می شود/ نخست باید شیوه معیشت و رفاه  مردم تغییر کند. طبعا با تغییر شیوه معیشت و  مسکن روستاییان ، مدارس کپری هم برچیده  می شوند/ روستاهای کم جمعیت و پراکنده سیستان و بلوچستان و جنوب کرمان به دلیل تغییرات اقلیمی شانسی برای بقا ندارند و احتمالا تا چند سال آینده به دلیل بی آبی  خالی از سکنه می شوند/ خوشبختانه سازمان نوسازی مدارس ، ادعای کپرزدایی و جایگزین کردن کپر با کانکس را پشت سر گذاشته است/  منتقدان هم نگاهشان را به مساله تغییر دهند و وجود مدارس کپری را توی سر آموزش و پرورش نزنند/ داستان گاو زرد بهمن بیگی را بخوانید تا دریابید که مدرسه فقط ساختمان نیست و توسعه بدون توجه به فرهنگ و معیشت مردم فاجعه می آفریند/ خوشبختانهمدیران سازمان نوسازی متوجه اشتباه اسلاف خود شده اند/   ساخت کلاس های توپی و گدام در سیستان و بلوچستان سال گذشته به صورت پایلوت اجرا شده و حالا قرار است در مقیاس بزرگتری اجرا شود/ هزینه ساخت یک کلاس توپی 35 متری حدود 30 میلیون تومان است و کلاس دارای سرویس بهداشتی و آبخوری هم هست/  سازه کلاس به شکل کپر و چادر  است اما بدنه و فونداسیون آن فلزی و مقاوم است/ با توجه به تحولات جمعیتی  احتمالا این مدارس مناسب ترین شیوه تامین فضای آموزشی با هزینه کم است.

منتشرشده در یادداشت
دوشنبه, 21 مرداد 1397 11:16

چرا از نقد می هراسیم ؟

چرا از نقد می هراسیم

 مفهوم نقد:

واژه (نقد) از واژه های کهن عربی است که وارد زبان فارسی شده و با همه اجزای زبانی و فرهنگی ما گره خورده است. امروزه این واژه و مشتقات آن در علوم مختلف نیز جای گرفته است ؛ ظاهرا واژه نقد از حدود هزار سال پیش مورد استفاده فارسی زبانان بوده است. مرحوم دهخدا ذیل وازه نقد، جمله ای را از تاریخ سیستان در باره قحط سالی و گران شدن قیمتها نقل می کند که گواه ادعای ماست:( در این سال، نرخها عزیز شد؛ گندم به دویست درم نقد شد و جو به صد وهشتاد درم.) 1- دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، ج 13، ص 20032.


معانی نقد در عربی:

واژه نقد در عربی معانی گوناگون دارد از جمله: داد و ستد درهم؛ نوک زدن پرندگان به چیزی و سوراخ کردن آن؛ نیش زدن مار؛ ضربه زدن به چیزی با سر انگشت، نوعی گوسفند زشت رو با دست و پای کوتاه که چوپان آنها نیز نقاد نامیده می شود؛ وجه رایج و پول؛ ارزیابی و جدا کردن سره از ناسره آن؛ خرده گیری و عیب جویی، مناقشه و مته به خشخاش گذاشتن؛ سخن سنجی، ارزیابی و نشان دادن ضعف و قوت سخن به وژه شعر.


معانی نقد در زبان فارسی :
در میان فارسی زبانان نیز معانی گوناگونی در باره نقد آمده که مهم ترین آن عبارتند از: حاضر، آماده و موجود؛ در برابر نسیه؛ فعلا و هم اکنون؛ شناخت سره و ناسره ، وجه رایج یا بازشناسی زر و سیم از تقلبی؛ خردگیری، داوری و ارزیابی نکته سنجانه. امروزه نقد به مفهوم آخر مورد استفاده بسیاری در حوزه های گوناگون شده است. در همین رابطه رشته های گوناگونی هم پدیدآمد؛ رشته هایی چون نقد ادبی، نقد تاریخی و نقد فلسفی. در جمع بندی آن چیزی که در مورد واژه و مفهوم نقد می توان بیان کرد این است که نقد یعنی :

ارزیابی خرده گیرانه در باره کسی یا چیزی به گونه ای که هم نقاط منفی و هم نقاط مثبت مورد بررسی قرار گیرد.

هر ناقدی بر اساس معیارهای دست به انتقاد کردن می زند. باید این معیارها مشخص و معلوم باشد. به بیان دیگر نقد او باید با دلیل و مدرک باشد
عناصر نقد:

نقد، حداقل دارای دو عنصر است و بی این دو، ما چیزی به نام نقد نخواهیم داشت. این دو عنصر عبارت است از : داوری و خرده گیری. به عنوان مثال زمانی که ما می خواهیم در مورد عملکرد مسوولین نقدی داشته باشیم، باید نقاط مثبت او را در نظر گرفته و در مورد آن داوری صحیحی داشته باشیم و در عین حال نقاط ضعف او را برای از بین رفتن آن گوشزد کنیم.اگر فقط نکات  مثبت را بگوییم ، به کار ما نقد نمی گویند، بلکه آن تعریف و تمجید است، مگر آنکه به دنبال عیب او رفته باشیم و چیزی پیدا نکرده باشیم. ما در نقد کردن باید نقاط ضعف آن فرد را در رفتار یا گفتاری که داشته مورد توجه قرار داده و به هیچ عنوان نباید به شخصیت و یا کلیه صفات او بی احترامی و توهین نماییم که از اخلاق نقد به دور است.


نقد گریزی:

ما غالبا نقد را به حق می دانیم، اما از آن می هراسیم. از این جهت می توان نقد را با مرگ نیز مقایسه کرد؛ به آن معنی که شتر مرگ در خانه همه زانو می زند، اما آن فرد ترجیح می دهد که آن کس نباشد.چرا ما از نقد گریزانیم، چون نقد تصوری را که ما از خودمان داریم ویران می کند  .هر کس از خود تصوری دارد که روانشناسان از آن به (خود انگاره) یا ( خود پنداره) یاد می کنند. البته چون ما در نقد کل شخصیت فرد و اعتبار او را زیر سوال می بریم افراد از نقد فرار می کنند. در قرآن کریم که بزرگترین کتاب تربیتی جهان است به ما دستور می دهد که برای نقد کردن باید آن رفتار را مورد بررسی قرار دهید و نه کل شخصیت افراد را. در سوره شعراءآیه 216 خطاب به پیامبر اکرم(ص) آمده است:( فان عصوک فقل انی بری مما تعملون ؛ پس چون تو را نافرمانی کردند، بگو که از کردارتان بیزارم.) در اینجا خداوند به پیامبر نمی گوید که از افراد نافرمان بیزار باشد، بلکه فرمان می دهد تا از کردارشان بیزاری بجویید.این فرمان درس بزرگی است برای ما که می توانیم رفتار و عقاید کسانی را نپذیریم و به آن رفتار یا عقاید نقد داشته باشیم، اما در عین حال همان فرد را دوست داشته باشیم.


مکانیسمهای دفاعی در برابر نقد: ناقد نخست باید به لحاظ اخلاقی صلاحیت نقد را به دست آورد، و دوم آنکه با روح انسانی و ظرایف آن آشنا باشد تا بتواند نقدش را به درستی بیان کند

هراس از نقد موجب فعال شدن سیستم دفاعی روانی ما می شود؛ به این مفهوم که چون ما دچار ( خودپنداره) هستیم تلاش می کنیم که در برابر آ ن مقاومت می کنیم که در روانشناسی به آن مکانیسم دفاعی گفته می شود.

رایج ترین مکانیسم دفاعی عبارتند از:
1- انکار: در چنین حالتی فرد اصل انتقاد را انکار می کند و در چنین شرایطی راه گفت و گو با دیگران رابر خود می بندد و در عین حال از شناخت مشکل خود باز می ماند.
2- انگیزه خوانی ناقد: زمانی که فردی دلسوز در مورد رفتار شما نظر خود را بیان می کند به او تهمت می زنیدکه شما  قصد و غرضی دارید.
3- تحقیر منتقد: زمانی که فردی از شما انتقاد می کند شما به جای پاسخ به او تهمت زده و شخصیت او و عقایدش را مورد حمله قرار می دهی. مثلا می گویی که اسلام تو ، اسلام آمریکایی است.
4- دلیل تراشی: در چنین حالتی فردی که مورد انتقاد قرار می گیرد برای کار خود دلیلی را ارئه می دهد که البته منطقی نیست.

 

کوچک جلوه دادن انتقاد:

فرد در چنین خالتی انتقاد را می پذیرد، اما می گوید که این چیز زیاد مهمی نیست و تلاش می کند که ان را بی اهمیت نشان دهد. البته مکانسیم های دیگری از جمله گریز و بازگشت، فرافکنی مقصر دانستن دیگران و بازخواست اخلاقی هم هست که به دلیل طولانی شدن مطلب از بیان آنها خودداری می کنم. نقدی اگر بیجا بود باید با روشی پیامبر گونه با آن برخورد کرد. نباید زبان توهین و افترا داشته باشیم و از قرآن یاد می گیریم که در برابر دشنام مخالفان باید با نرمی با انها روبرو شویم. قرآن  در سوره فصلت آیه 34 در این رابطه به  ما دستور می دهد:( لا تستوی الحسنه و لاالسیئه. ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوه کانه ولی حمیم،  خوبی و بدی برابر نیستند. همواره به نیکوترین وجه پاسخ ده تا کسی که میان تو و او دشمنی است، چون دوست مهربان تو گردد.)

اگر ما می خواهیم رفتار کسی را نقد کنیم، لازم نیست که از زبان طنزآلود و تمسخر آمیز استفاده کنیم و با بازیهای زبانی حریف را مرعوب خویش سازیم. در نقد باید ادیبانه سخن گفت و با صراحت و شفافیت و صادقانه انتقادات خود را مطرح کرد
نقد سازنده و ویرانگر:

یکی از مطالبی که در رابطه با نقد مطرح می شود این است که نقد باید سازنده باشد. در حالی که این امری غیر عقلانی است. چون ما معیاری برای سازنده بودن نقد و یا سازنده نبودن آن نداریم. نقد به معنی خرده گیری و عیب جویی است. بنابر این این تقسیم بندی  ناپذیرفتنی است. هر نقدی می تواند سازنده باشد اگر بر اساس عقل و اخلاق صورت گیرد. ملاک در انتقاد کردن توجه به عقل و اخلاق است. یعنی ما باید تلاش کنیم که بر اساس عقل، استدلال عقلی و منطقی و بعد با رعایت مسائل اخلاقی رفتار فرد  را نقد کنیم. بنابر این ما نقد سازنده و غیر سازنده نداریم. در همین رابطه برخی می گویند نقدی ارزش دارد که با راه حل همراه باشد. این هم دلیل موجه ای ندارد. ممکن است فردی مشکلی را در جای دیده و به مسئولی تذکر دهد، اما برای آ ن راه حلی نداشته باشد.


نقد و تخصص:

از ایراداتی که بر نقد کردن می گیرند این است که فرد تخصص لازم در مورد نقد یاد شده ندارد و بنابر این نقد او مردود است. این افراد معتقدند که نقد فقط مخصوص افراد متخصص است و کسی که تخصص کافی در آن را ندارد نباید نسبت به آن حرفی بزند.این امر بدیهی است که از نظر اخلاقی اگر کسی در باره مطلبی اطلاعی از آن ندارد داوری کند درست نیست، اما نباید این حقیقت را از نظر دور داشت که اگر که نقد او صحیح است باید آن را بپذیرد. اگر بپذیریم که فقط باید متخصصان نقد کنند با سوالی مواجه خواهیم شد که که چه کسی صلاحیت او را باید تایید کند. زیرا هر شخصی که مورد نقد قرار می گیرد می تواند ادعا کند که فرد ناقد صلاحیت علمی لازم را ندارد. بنابر این باید این حقیقت را بپذیریم که برای نقد کردن یک مسئله ای احتیاج به تخصص نیست. بلکه همانگونه که قبلا گفتیم نقد کردن باید بر اساس عقل و و رفتار اخلاقی باشد. و فردی که سخن منتقد را می شنود نیز بر اساس عقل و اخلاق آنرا مورد ارزیابی قرار داده و حقیقت را بپذیرد.
باید این مطلب را بپذیریم وقتی هر نقدی را از هر کس پذیرفتیم و مورد ارزیابی قرار دادیم و پاسخی درست و منطقی را در آن مورد ارائه دادیم افرادی که بدون دلیل نقد کردند رسوا می شوند. باید شرایط نقد کردن را برای تمام افراد فراهم کرده و از آن استقبال کنیم. در جامعه ای که همه افراد حق نقد کردن داشته باشند آن جامعه به رشد و شکوفایی رسیده و زمینه فساد و تباهی در آن کاهش می یابد.

چرا از نقد می هراسیم
کار کرد نقد:

نقد موجب تعالی فرد و جامعه خواهد شد. رسول اکرم(ص) در این مورد فرمود: ( المومن مرآه المومن؛ مومن آیینه مومن است) ملا فیض کاشانی در شرح این حدیث می گوید:( همانگونه که با ایستادن در برابر آیینه به عیبهای آشکار صورت گرفته خود پی می بریم، برادر مومن ما آیینه ای است که عیبهای ما را نشان می دهد؛ عیبهایی که به تنهایی نمی توانیم آن ها را ببینیم.
بنابر این می توان نقد را آیینه ای دانست که ما را به خودمان نشان می دهد و همچنین از نگرش مردم نسبت به خودمان باخبر می سازد. همان طور که آیینه تنها عیب ها را نشان نمی دهد، بلکه نقاط قوت و زیبایی های ما را هم منعکس می کند،نقد نیز نگرش دیگران را  در باره ما باز می تاباند.این نگرش، گاه نگرش مثبت است و گاهی منفی، اما برای اینکه از آیینه نقد به خوبی استفاده کنیم ،  باید در برابر انتقادها بازخورد و باز تاب مناسبی از خود نشان دهیم؛ بدان گونه که دیگران برای نشان دادن ابعاد وجودی ما- که از آنها غافلیم ، علاقه مند گردند.


اصول اخلاقی نقد :
1- خود را مقدم داشتن: اولین شرط نقاد که فرد نقاد آن است که اول خود آن نقدی را که می خواهد در مورد شخصی مطرح کند از خود دورکند. مثلا اگر به کسی می گویی که این نوشته تو تشویش اذهان عمومی است و یا تضعیف نظام، آیا خودش مطلبی را نوشته که مصداق این امر باشد یا خیر؟ امام علی (ع) در این مورد می فرماید: بزرگترین عیب آن است که چیزی را عیب بدانی که مانندش در تو وجود دارد.نهج البلاغه،حکمت 353.

امام صادق (ع)نیز در این مورد می فرماید: سودمندترین چیز برای انسان آن است که به عیب خویش، بر مردم پیشی گیرد. کلینی، محمد بن یعقوب ، الکافی، ج8، ص 243.
2- استفاده از  زبان مناسب: برای اینکه یک نقد اثر خود را داشته باشد باید با زبان مناسب و در کمال ادب و احترام مطرح شود. زبان و بیان هر مطلبی نشانه شخصیت انسان است.
مولانا این حقیقت را چنین بیان می کند:
 آدمی مخفی است در زیر زبان    
 این زبان پرده است بر درگاه جان     
 چون که بادی پرده را در هم کشید     
  سر صحن خانه شد برما پدید        
کندر آن خانه گهر یا گندم است؟  
 گنج زر یا جمله مار و کژدم ست   
مثنوی، ج2، ص 44.
زبان فقط گفتار نیست، بلکه زبان نوشتار نیز نوعی  رفتار فرد را نشان می دهد.

برای اینکه زبان نوشتاری ما مناسب باشد باید چند مطلب را در نظر داشته باشیم :

الف: پرهیز از به کار بردن دشنام؛ دشنامها بسیار گوناگون است، با این همه، آنها را به راحتی می توان در نقد مشاهده کرد. آنها که به جای نقد از دشنام و تهمت زدن با هر نیتی استفاده می کنند رعایت این اصل مهم را در نقد نمی نمایند.

ب- پرهیز از کلمات تحقیر آمیز و تعبیرات کنایی؛ به کار بردن تعبیرات گزنده نیز هر چند دشنام نباشد، همان نتایج را به بار می اورد. در نقد باید ملاحظه این موارد را نمود. قرآن می فرماید که انسانها کرامت دارند و نباید  به بهانه نقد افکار و اندیشه هایشان با تحقیر  و کنایه زدن کرامت آنها را خدشه دار نماییم.

ج- پرهیز از طنز ؛ عرصه نقد، عرصه لطیفه گویی یا فکاهه نویسی و دست انداختن کسی نیست. اگر ما می خواهیم رفتار کسی را نقد کنیم، لازم نیست که از زبان طنزآلود و تمسخر آمیز استفاده کنیم و با بازیهای زبانی حریف را مرعوب خویش سازیم. در نقد باید ادیبانه سخن گفت و با صراحت و شفافیت و صادقانه انتقادات خود را مطرح کرد.
3- مهار انگیزه ها: باید در نقد انگیزه های خود را در مورد افراد کنترل کنیم. البته کشف انگیزه های افراد بسیار مشکل است، اما خود ناقد باید مراقب باشد که در نقد چه انگیزه ای دارد؟ آیا به دنبال رفع نقطه ضعف فرد است یا به دنبال از بین بردن شخصیت او؟ به تعبیر قرآن کریم:پ

( بل الانسان علی نفسه بصیره ولو القی معاذیره) بلکه انسان خویشتن خویش را نیک می شناسد، هر چند به زبان عذرها آورد.) قیامت، آیه 14 و 15. در تاریخ فراوان افرادی را داریم که با انگیزه هایی نادرست دست خود را به نقادی دیگران آلوده اند، اما با افراط ورزیهای خود، بدون بهره چندانی به سزای عمل خود رسیده اند.به عنوان مثال ؛ در تاریخ ادبیات یونان از ناقدی به نام زوئیلوس نام می برند که ناجوانمردانه به نقد اشعار هومر، شاعر بزرگ باستانی یونان می پرداخت و در این راه هیچ پروایی نداشت. این بی محابایی در نقد و در نظر نگرفتن اصول و ضوابط مقبول در نقد ادبی، پیامد شومی را برای او در پی داشت. به روایتی بطلمیوس فیلادلف به همین جرم او را به قتل رساند ، اما در روایتی دیگر، او خود را از بیم نفرت مردم به دریا افکند و کشته شد.

استاد عبدلحسین زرین کوب در این مورد می گوید:( انتقادهایی که زوئیلوس بر هومر وارد می کرد، چنان سخت و تند و زننده بود که موجب نفرت و انزجار عامه گشت؛ سخنانش را چون تازیانه و صاعقه  ای که بر سر هومر فرود آید، تلقی کردند و او را تازیانه هومر لقب دادند.) زرین کوب، عبدالحسین، نقد ادبی، ص 301. 

در نقد باید حداقل جوانمردی، اخلاق و انصاف را در نظر داشت، که اگر این کار انجام نشود، ما با یک دغل و یک ناقد قلب سرو کار خواهیم داشت.
4- انتخاب زمان و مکان مناسب: ناقد باید این هنر را داشته باشد که نقد خود را در زمان و مکان مناسب ارائه نماید. این کار البته بسیار دشوار است و کمتر ناقدی در این امر موفق می شود. زمانی که خانمی تا همسرش به خانه می آید شروع به انتقاد کردن از او می پردازد ، درحقیقت شرایط و زمان مناسب را در نظر نگرفته است. اگر چه مطالباتش به حق باشد باید در زمان مناسب آنرا بیان نماید. از این نمونه ها در جامعه ما فراوان است. علت آن نیز ویژگیهای انسان است که دارای ابعاد گوناگونی است و در هنگام خشم و عصبانی گاه کلماتی را بر زبان یا نوشته خود می آورد که در حالت عادی ممکن است آنرا مرتکب نشود.
5- تفکیک رفتار از فرد: هنگامی که از کسی انتقاد داریم، معنایش این است که ما از رفتاری  یا اعتقادی خاص انتقاد داریم و در پی اصلاح آن رفتار یا اعتقاد هستیم. بنابر این نباید به صرف انتقاد از یک رفتار کل شخصیت فرد را مورد تهاجم قرار دهیم. خداوند کریم این مطلب را به پیامبرش تعلیم می دهد:(فان عصوک فقل انی بریء مما تعلمون؛) شعراء، آیه 216.  ای پیامبر اگر بر تو عصیان ورزیدند، بگو من از کار های شما بیزارم. از گاندی نیز نقل شده که می گفت:( من از جرم متنفرم نه از مجرم).
6- پرهیز از کلی گویی: در مقام نقد باید مراقب باشیم که از کلی گویی به خصوص آنجا که با شخص مورد انتقاد ارتباط دارد، بپرهیزیم؛ زیرا این کار، هم ممکن است دروغ باشد و هم شخص را به حالت تدافعی بکشاند؛ تا جایی که اصل نقد شما را نیز منکر شود. به عنوان مثال اگر دوست شما سه بار سر قرار حاضر نشده باشد به او می گوییم تو همیشه دیر می آیی. در حالی که به صرف سه بار دیر آمدن نمی توان او را به همیشه دیر آمدن متهم کرد.چنان به استفاده از کلمات کلی؛ مانند همیشه، همه جا، همه، هرگز و... خو کرده ایم که بدون آنها احساس می کنیم که گفته ها و نوشته های ما اثری ندارد
7- تعیین معیارها: هر ناقدی بر اساس معیارهای دست به انتقاد کردن می زند. باید این معیارها مشخص و معلوم باشد. به بیان دیگر نقد او باید با دلیل و مدرک باشد. برای مثال اگر می خواهیم بگوییم که این معنای لغتی را که شما در نوشته خود آوردی غلط است، باید سند آن را هم نقل کنیم که مثلا در لغت نامه دهخدا این لغت این گونه معنی شده است. حال اگر شخص مورد نقد این سخن را نپذیرفت، درستی یا نادرستی ناقد را به سادگی می توان دریافت.
8- هدف گذاری: اگر ناقد در پی اصلاح شخص مورد نقد می باشد و برای خود مسوولیتی اخلاقی قائل است، باید از پیش اهداف خود را مشخص کند و طی نقد از آنها فراتر نرود. به عنوان مثال زمانی که ما نقدی را در مورد رفتار فردی بیان کرده یا آنرا به رشته تحریر در می آوریم، اما او به جای پاسخ مناسب ، جواب تندی به ما می دهد باید مشخص کنیم که باید این کار را ادامه دهیم یا در این مورد سکوت کنیم.
9- همدلی: ناقد باید شرایط مورد نقد را درک کند و شخصیت افراد را در نظر گرفته و به انها حسن ظن داشته باشند. همانطور که معرفت مراتبی دارد، صاحبان معرفت هم چنین اند. امام صادق (ع) در مورد مردم چنین می فرمود:(اگر مردم می دانستند که خداوند تبارک و تعالی ایم مردم را چگونه آفرید، هیچ کس دیگری را ملامت نمی کرد.) حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 16، ص162 به نقل از اخلاق نقد، ص 150 . توجه به این نکته، ناقد را به همدلی با شخص مورد نقد می کشاند و در او صفتی پدید می اورد که معصومان از آن به رفق و مدارا نام می برند. ناقد مثل یک دوست است و باید دوستانه رفتار کند و باید این حقیقت را درک کنیم که لازمه (درستگویی) ( درشتگویی) نیست. 

این صفاتی که برای ناقد نقل شده در حقیقت به دو اصل باز می گردد: یکی پاکی ضمیر ناقد، و دیگری استفاده از شیوه های مناسب.

به تعبیر دیگر، ناقد نخست باید به لحاظ اخلاقی صلاحیت نقد را به دست آورد، و دوم آنکه با روح انسانی و ظرایف آن آشنا باشد تا بتواند نقدش را به درستی بیان کند.

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

منتشرشده در دیدگاه

نظرسنجی

آیا هوش مصنوعی موجب تحول مثبت در آموزش و پرورش ایران می شود ؟

بلی - 57%
خیر - 43%

مجموع آرا: 223

دیدگــاه

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور