بیش از یک دهه است که تفکر پست مدرنیسم آموزه های تربیتی را تحت تأثیر قرار داده است. این تفکر با ابعاد و حوزه های مختلفی که تحت پوشش قرار داده است، جنبه های مختلفی از زندگی انسان ها را تحت سیطره خود قرار داده است. تکثرگرایی، چندگانگی، ساختارشکنی و توجه به هویت، سیاست،اندیشه و حتی زبان را شاید بتوان از مفاهیم اساسی معرفت شناسی پست مدرنیسم دانست. یکی از ابعاد مهم و مورد توجه در تحقیق حاضر از پست مدرنیسم، تکثرگرایی یا پلورالیسم است که بیشتر از جنبه دینی و تربیت دینی مورد توجه قرار گرفته است. این پژوهش با هدف کلی تببین تکثرگرائی در پست مدرنیسم و چالشهای آن در تربیت دینی و چهار هدف جزئی به دنبال یافتن پاسخ برای پنج سؤال تحقیق بوده است تا اولاً چالش های موجود در پست مدرنیسم برای تربیت دینی را بیابد، همچنین ابعاد تکثرگرایی، انواع آن در پست مدرنیسم و نیز معنا و مفهوم تکثرگرایی در اسلام، چالش های تکثرگرایی پست مدرن در تربیت دینی و در نهایت انتقادات وارد بر تکثرگرایی پست مدرن در حوزه تربیت دینی را تبیین نماید.
کلید واژگان
پست مدرنیسم، تکثرگرایی، تربیت دینی
مقدمه
واژه تکثّرگرایی یا «پلورالیسم[2]» از «پلورال[3]» به معنای «تجمع» و «کثرت» می باشد و پلورالیسم یا کثرت گرایی که نقطه مقابل حصرگرایی است، به معنی پذیرش کثرت، تعدّد پذیری و تکثّرانگاری است و در برابر نفی کثرت که یا تأیید وحدت است و یا تأیید قلّت قرار دارد (حیم،ویراستار فاطمه آذرمهر،1382،ص 486). هیچ فرهنگ، اندیشه و دینی بر سایر فرهنگها، اندیشه ها و ادیان، برتری ندارد و پیروان هر آیینی در صراط مستقیم بوده و همه از نجات، حقیقت و رستگاری برخوردارند
پلورالیسم یا تکثرگرایی که در لغت بهمعنای "گرایش به کثرت" است، در اساسیترین معنای خود، با برتری نظری چندگانگی بر تک بودن و اولویت تنوّع بر همسانی اشاره دارد. پلورالیسم یا کثرتباوری که در خود، مفهوم پذیرش و اصالتدهی به تعدّد و کثرت را دارد، در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اخلاقی، معرفتی و دینی مورد توجه قرار گرفت و از همینرو بهحسب ساحت، به انواع اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اخلاقی، معرفتی و دینی قابل تقسیم است.این واژه اولین بار توسط لوتسه[4] در سال 1841، میلادی در کتاب "مابعدالطبیعه" بهکار رفت (مک لنان،ترجمه جهانگیر معینی 1381،ص 47)
به يقين دين مبين اسلام در برنامههای اعتقادي، اخلاقي، عبادي و اجتماعي خود، تربيت متعادل ابعاد متنوع شخصيت آدمي را تا وصول به كمال شايستهی اين شگفتترين مخلوق خداوند، محور قرار داده و جامعيت و كمال اين آيين الهي، بيش از هر چيز در عنوان "مكتب تربيتي اسلام" جلوه مينمايد(عبادي، 1379، ص15).
طرح مسأله
از آنجا که تکثّرگرایی پست مدرنیسم چالشهای چندی برای تربیت دینی به همراه دارد، پرداختن به این موضوع از اهمیت به سزایی برخوردار است، از این رو اشاره به چند نکته در این زمینه حائز اهمیت است.
پست مدرنیسم نحوی اندیشه شکاکانه و فاقد یقین عقلی و قلبی است که از پایان گرفتن هر نوع باور یقینی و ایمان (حتی نسبت به مبانی و مفروضات و غایات مدرنیته) حکایت میکند(زرشناس، 1383، ص104).
پستمدرنیسم میکوشد تقریباً در همه انواع فعالیت فکری نشان دهد که آنچه دیگران آن را یک واحد، یک وجود، یا مفهوم منفرد و تام پنداشتهاند یک کثرت است(کهون،ص15).
قدرت دولت، نباید انحصاری باشد؛ بلکه در عین نظارت کلی دولت، دیگر نهادهای اجتماعی و مقدم بر دولت، باید استقلال و قدرت خود را نگاه دارند. این نوع از پلورالیزم، یکی از اصول بنیادی لیبرال دموکراسی بهشمار میرود رویکرد تعلیم و تربیت پست مدرنیستی، تکثّرگرایانه است و به "تفاوت" اهمیت ویژهای میدهد، یک جنبهی مورد توجه در تکثّرگرایی این است که فرض مبانی، اصول و روشهای ثابت، یکسان و مشابه برای تعلیم و تربیت بیمعناست. ملاک تفاوت، در ارزشها، اخلاقیات، سنتها، آداب و رسوم محلی، فرهنگها، علایق و نیازهای خود جوامع محلی نهفته است(همان، ص213).
[در حالیکه] تربیت اخلاقي، دینی بر بنیانهای ثابت و مقدم استوار است، تربیت اخلاقي، دینی اصولگرا و الگومحور است، تربیت اخلاقي، دینی مبتنی بر عمل است (شریعتی، 1373، ص229).
شرایع الهی بر مبنای اصولی ابدی وضع شدهاند زیرا خداوند با اسماء و صفاتی تغییرناپذیر مبدأ اصول اخلاقی است و عنایت و رحمت ازلی خداوند به تصمیمات و اقدامات انسان جهت میدهد(صانع پور، 1388، ص124).
در مورد ارتباط بين اسلام و پست مدرنيسم، آنچه روشن مى باشد، اين است كه در اسلام برخى از مفاهيم از جايگاه بسيار قطعى، مسلم و مقدسى برخوردارند، به نحوى كه هيچ گونه ترديدى در مورد پذيرش اصول و آموزه هاى آن نيست. در حالى كه پست مدرنيسم به انكار هرگونه مفهوم قطعى و مقدس می پردازد. از سویی دیگر نسبی گرایی و نگاه انتقاد آمیزانه ای که پست مدرنیسم نسبت به اعتقادات و باورهای پذیرفته شده دارد، با مفاهیم ثابت و مسلمی که در اسلام هست، تضاد دارد (نوذری، 1379،ص 413).
مقاله حاضر قصد دارد، انواع تکثرگرایی در پست مدرنیسم را مطرح و مشخص نموده و سپس به چالش ها و انتقادات وارده بر تربیت دینی در پست مدرنیسم بپردارد. لذا برای پاسخگویی به سؤال کلی فوق، سؤالات زیر را مطرح نموده است:
1. تكثّرگرائي در پست مدرنيسم چه ابعادي را شامل ميشود؟
2. انواع تكثّرگرائي در پست مدرنيسم كدامند؟
3. تكثّرگرائي در اسلام چه معنا و مفهومي دارد؟
4. چالشهاي تكثّرگرائي پست مدرن بر تربيت ديني كدامند؟
5. چه انتقاداتي برتكثّرگرائي پست مدرنيسم در حوزه تربيت ديني وارد است؟
ويژگيها و خصوصيات پست مدرنيسم
ویژگیهای پست مدرنیسم در نزد صاحبنظران متفاوت است و در این زمینه تا کنون توافقی حاصل نشده است با این حال، در مورد چند اصل زير اتفاق نظر ميان پست مدرنيستها بيشتر است: نظریه کثرتگرا، رسانه را در ارتباط با خواستها و تقاضاهایی که از طرف گروههای مختلف و پراکنده اجتماعی که دارای منافع و دیدگاههای متفاوت هستند، پاسخگو دانسته و معتقد به چندگانگی منابع و تنوّع پیامها براساس منافع همگان بوده و حق دسترسی تمامی گروهها حتی گروههای منفرد و جانبی جامعه به رسانهها را محترم میشمارد
* نسبي بودن حقيقت
* عدم وجود هر گونه واقعيت نهايي
* شك انديشي (بايد به هر چيز شك كرد و هيچ چيز را نبايد به تمامي و قالبي و در بست پذيرفت)
* تكثّرگرايي(پست مدرنيسم به چندگانگي فرهنگها، قوميت، نژاد، جنسيت و حتي خرد تأكيد دارد)
جهانبگلو در كتاب "مدرنيته، دموكراسي و روشنفكران" از شش اصل پست مدرنيسم نام ميبرد. كه هريك از آنها تعيين كننده يك گرايش فكري و نظري در پست مدرنيسم است. اين اصول عبارتند از:
1.نسبي گرايي و عدم قطعيت در زمينه شناخت.
2.شكست ايده پيشرفت و فرجام نهايي غايت گرايي هاي تاريخي.
3.انحلال سوژه اجتماعي و خصوصي شدن بُعد سياسي.
4.نقد مفهوم عالمگرايي فرهنگ مدرن و اهميت يافتن مفهوم هويت فرهنگي.
5.بحران محيط زيست، پيشرفت دستگاههاي ارتباط جمعي و همه گير شدن استراتژيهاي اقتصادي.
6.انحلال كامل سوژه هگلي به دنبال نقد نيچه اي- فرويدي از اصل حقيقت خردگرايي (فرمهيني فراهاني، 1383،ص 18).
مهمترین اصول پست مدرنسیم
از ویژگیهای عنصری و محتوایی پست مدرنیسم، که در واقع سلسله اصول مواضع این مکتب را نشان می دهد، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. انکار حقیقت ثابت و عینی: این اصل آن چنان با اندیشه پست مدرنیسم آمیخته است که در پاره ای موارد پست مدرنیسم را همان انکار استانداردهای عینی باورها دانسته اند. با این حساب در همه زمینه ها، اعم از هنر، ادبیات، انسان شناسی و... این سوال مطرح خواهد بود که آیا اموری حقیقی و عینی و یا مفهومی از حقیقت عینی یافت می شود یا نه. در مقام پاسخ، پست مدرنیسم نقادانه به هرگونه مفهومی از حقیقت عینی نظر می کند و در تلاش است تا بیان کند که هیچ معیار حقیقی و عینی از باور وجود ندارد. این بخش از کلام نیچه [5] که در سال 1887 اظهار داشت: «خدا مرده است.» و «اعتقاد به خدای مسیحیت دیگر مورد باور نیست.» مورد توجه و خوشایند پست مدرنیستها قرار گرفته است. بنابراین در یک جامعه پست مدرن هیچ اصلی وجود ندارد و هیچ معیاری، کلی و پذیرفته شده نیست. اصل چنین جامعهای در بیاصلی است.
2. برخورد انتقادآمیز نسبت به هر نوع معرفت شناسی: پست مدرنیسم بر حسب دیدگاه انتقادآمیزش نسبت به سرشت انسانی، تاریخ و الهیات و متافیزیک، قابل تبیین و تشخیص است. برخی از هواداران پست مدرنیسم بر این باورند که جنبه صریحاً انتقادی پست مدرنیسم عنصر کلیدی این فلسفه به شمار می رود. در واقع فلسفه پست مدرنیسم ارزش عمدهای را برای تفکر انتقادی در نظر می گیرد.
3. نفی کلیت و جامعیت از هر گونه فکر، عقیده و اندیشه: لیوتار در تبیین و توضیح پست مدرنیسم معتقد است که دیگر نمی توان از یک عقیده و عقلانیت کلیت یافته و جهان شمول سخن گفت؛ زیرا عقل کلی و جهانی هرگز وجود خارجی ندارد. آنچه در اندیشه پست مدرن مطرح است این است که باید از عقل ها و بینش ها و اندیشه های متکثر سخن به میان آورد. بدین ترتیب در دنیای پست مدرن، عدم اعتقاد به دنیای عینی و بی ایمانی نسبت به توجیهات و استدلالهای کلی یا جهانشمول فلسفی و ناباوری و عدم اعتماد به هرگونه فراروایت درباره مشروعیت وجود دارد(رهنمایی، 1384،ص 199-201).
4. پلورالیسم: یکی از عناوین مهمی که در مباحث کلامی جایگاه ویژه دارد، پلورالیسم یا کثرت گرایی است. پلورال در لغت، به معناى جمع، جمعى، متکثّر و چندگانه است و پلورالیسم به معناى تکثّر، چندگانگى، آیین کثرت و ... می باشد. پلورالیسم در حوزه های مختلف، کاربردهای مختلفی دارد که حد مشترک تمامی آنها، به رسمیت شناختن کثرت در برابر وحدت، یگانگی و نوعی انحصارگرایی (انحصارگرایان معتقدند رستگاری، کمال یا هر چیز دیگری که هدف نهایی دین تلقی میشود، منحصراً در یک دین خاص وجود دارد، یا از رهگذر یک دین خاص به دست می آید. ادیان دیگر نیز حامل حقایقی هستند، اما منحصراً یک دین حق وجود دارد که راه رستگاری و رهایی را پیشروی ما می نهد) است(ربانی گلپایگانی، 1378،ص 36).
5. تشکیک شدید نسبت به باورهای گذشته: از دیگر ویژگیهای پست مدرنیسم، تشکیک در بسیاری از اعتقادات کهن و سنتی می باشد. از جمله: اقتصاد، اخلاقیات، متافیزیک، کلام، تعلیم و تربیت و... پست مدرنیسم تمامی این باورها را که در دوران قبل خود مورد تأیید بودند، در معرض نقد و شکاکیت قرار می دهد و بسیاری را مردود می شمارد(احمد، 1380،ص 37).
بررسی سؤالات
سؤال اول: تكثّرگرائي در پست مدرنيسم چه ابعادي را شامل ميشود؟
امروزه، پلورالیسم یا تکثّرگرایی معنای دیگری پیدا کرده و تفسیر پلورالیستها متفاوت با معانی لغوی آن است. در این معنی، پلورالیسم به مکتبی (مکتب فکری، دینی، فرهنگی و...) گفته می شود که «حقیقت»، «نجات» و «فلاح و رستگاری» را منحصر در یک تفکر، دین، فرهنگ و... نداند، بلکه همه این مؤلفه ها را مشترک بین همه مکتبها بداند؛ به نحوی که در همه آنها چه به صورت برابر و چه به صورت نابرابر توزیع شده است. بنابراین، هیچ فرهنگ، اندیشه و دینی بر سایر فرهنگها، اندیشه ها و ادیان، برتری ندارد و پیروان هر آیینی در صراط مستقیم بوده و همه از نجات، حقیقت و رستگاری برخوردارند(صادقی، 1384،ص 340-341).
قلمرو و ابعاد پلورالیسم
«پلورالیسم» در زمینه ها و ابعاد مختلفی مطرح شده که مهم ترین آنها عبارت اند از:
1.پلورالیسم اجتماعی- سیاسی
پلورالیسم فرهنگی
پلورالیسم معرفتی
پلورالیسم دینی
در مواجهه با پدیده دین و مسئله تعدد و تنوع ادیان، موضع گیریهای متفاوت و متضادی صورت گرفته است که عبارت اند از:
1.طبیعت گرایی[6]
2.انحصار گرایی[7]
3.شمول گرایی[8]
4.وحدتگرایی
5.پلورالیسم دینی[9]
سؤال دوم: انواع تكثرگرائي در پست مدرنيسم كدامند؟
پلورالیسم در آغاز، در عرصه سنّتی کلیسا مطرح گردید و به شخصی که در کل، دارای چند منصب گوناگون بود، پلورالیست گفته میشد. پس از آن، این اصطلاح بهعنوان یک گرایش در مقابل گرایش مونیستی[10] و وحدتگرایی علیه "یگانه انگاری" در همه حوزههای قابل تصوّر برای تحقیق در امور انسانی پا به عرصه وجود گذاشت(مصباح یزدی، 1380،ص 62 و مک لنان،ص 47 و قدردان و دیگران، 1378،ص 21)
بر مبنای تعدّد حوزههایی که در پلورالیسم طرح شد، اقسام گوناگونی از کثرتگرایی صبغه وجود یافت؛ که حد مشترک همه آنها بهرسمیت شناختن کثرت در برابر وحدت است. این اقسام عبارتند از:
1.پلورالیسم سیاسی: کثرتباوران سیاسی برخلاف آنارشیستها، منکر وجود دولت نیستند؛ بلکه برای آن، کارکردهای سودمندی را بهرسمیت میشناسد؛ اما معتقدند که قدرت دولت، نباید انحصاری باشد؛ بلکه در عین نظارت کلی دولت، دیگر نهادهای اجتماعی و مقدم بر دولت، باید استقلال و قدرت خود را نگاه دارند. این نوع از پلورالیزم، یکی از اصول بنیادی لیبرال دموکراسی بهشمار میرود (ربانی گلپايگاني، 1378،ص 20 و آشوری، 1378،ص 258)
2.پلورالیسم اجتماعی: پلورالیسم در این عرصه، عبارت از پذیرش کثرت و تنوّع در حوزه نهادهای مدنی، احزاب، جمعیتها و عقاید ناظر به مصالح اجتماعی بوده و بر حضور و مشارکت نهادها، سازمانها، تشکّلها و احزاب متعدد تأکید میورزد(خطیبی کوشکی، 1384،ص 95)
3. پلورالیسم اخلاقی: ساحت اخلاقی، یکی دیگر از ساحتهای اندیشه کثرتگرایی است؛ که از نسبیانگاری ارزشی و نفی ضوابط عام و ثابت، ارتزاق میکند و نهتنها به پذیرش تکثّر در مرامهای اخلاقی در مختصات جغرافیایی صحّه میگذارد، بلکه در پرتو گذر زمان نیز میپذیرد که ارزشهای اخلاقی رنگ و شکل عوض میکنند و کثرت طولی و تنوّع تطوری داشته باشند. پلورالیسم اخلاقی، اساساً ارزش اخلاقی را نسبی تلقّی کرده و باورداشتهای اخلاقی را آنچنان جدی تلقّی نمیکند و اصول و باورهای اخلاقی را از جزمیت ساقط کرده و در ورطه تشکیک و نسبيّت میاندازد(همان،ص 144-145)
4.پلورالیسم معرفتی: این نوع از پلورالیسم، بر شکّاکیت معرفتشناختی اتّکا داشته، واقعیّات را غیر از درک بشری میداند و بر آن است که آنچه از راه حس وارد دستگاه ادراک میشود، با یک رشته قالبهای پیشساخته ذهنی قالبگیری شده و رنگآمیزی میگردد. بههمین جهت انسان، هیچگاه بهواقع، آن چنانکه هست، نمیرسد و بهواسطه همین نسبیت ادعایی موجود در عرصه معرفت، هیچ فرد یا گروهی حق ندارد ایدهای را بهعنوان حقیقت مطلق بر دیگران تحمیل کند(واعظی، 1381،ص 60 و سبحانی، 1383،ص 321)
5.پلورالیسم دینی: کثرتگرایی دینی نظریهای در باب حق بودن ادیان و محق بودن دینداران است و برآن است که کثرتی که در عالم دینورزی پدید آمده، حادثهای طبیعی است که از حق بودن ادیان و محق بودن دینداران پرده برمیدارد و مقتضای دستگاه ادراکی آدمی و ساختار چند پهلوی واقعیت است. کثرتگرایان میگویند که یک حق نداریم؛ بلکه بهدلیل چند ضلعی و چند لایه بودن واقعیت با حقهای متعددی روبرو هستیم(صادقی، 1386،ص 340-341).
6. پلورالیسم فرهنگی: آگاهی ملل مختلف از سلوک همدیگر، در پرتو رشد اطلاعات و رسانهها و پی بردن به نافروکاستنی بودن آنها به مدل واحد، موجب شد، تا این تکثّر و گوناگونی، بهزودی توسط جامعهشناسان و انسانشناسان، تئوریزه و بهرسمیت شناخته شود. طبق این نظریات، رفتارهای فرهنگی هر قوم، راهکارها و راهبردهایی هستند، که بسته به شرایط جغرافیایی، زیستمحیطی، نژادی و ... در حوزه عقل جمعی شکل گرفته که در هر حال باید به آن احترام گذاشت و تنوّع آنرا پذیرفت. بر همین مبنا، گروههای قومی و نژادی در عین اینکه زبان، مذهب و آداب و رسوم خود را حفظ میکنند، با گروههای دیگر کنار آمده و در عین حفظ تفاوتهای خود، از یکسانی اجتماعی برخوردار میشوند(عضدانلو، 1388،ص 493 و بیات و دیگران، 143-144).
7. پلورالیسم رسانهای: نظریه کثرتگرا، رسانه را در ارتباط با خواستها و تقاضاهایی که از طرف گروههای مختلف و پراکنده اجتماعی که دارای منافع و دیدگاههای متفاوت هستند، پاسخگو دانسته و معتقد به چندگانگی منابع و تنوّع پیامها براساس منافع همگان بوده و حق دسترسی تمامی گروهها حتی گروههای منفرد و جانبی جامعه به رسانهها را محترم میشمارد(مهرداد، 1380،ص 65).
سؤال سوم: تكثرگرائي در اسلام چه معنا و مفهومي دارد؟
به نظر مي رسد بررسي و توجه به زمينه هاي پيدايش اين تفکر و صورت هاي قابل تصور آن و نيز تعيين موارد قابل پذيرش و دفاع اين ديدگاه و همچنين آنچه از مجموعه عقايد اسلامي مي تواند بديل و جايگزين صور غير قابل قبول آن باشد، هنوز هم به رغم نوشته ها و نظراتي که در اين موضوع، ابراز و اظهار شده، تازگي و حتي ضرورت خود را حفظ کرده است.
انسان بر خلاف ساير جانداران- كه سر جاي خود متوقّفاند و خود قادر نيستند كه خود را جلو ببرند يا به عقب برگردند، به راست منحرف شوند يا به چپ، تند بروند يا كند- هم مي تواند خود را به جلو ببرد و هم مي تواند به عقب برگردد، هم قادر است به سوي چپ منحرف شود و هم به سوي راست، هم مي تواند تند برود و هم كند، و بالاخره هم مي تواند بندهاي "شاكر" باشد و هم سركشي "كافر"؛ ازاين رو دائماً در ميان نوسانات افراطي و تفريطي گرفتار است.
اجتماع بشري گاه آنچنان جامد و ساكن و اسير عادات دست و پاگير ميشود كه نيازمند به نيرويي است كه زنجيرها را از او برگيرد و او را به حركت آورد، و گاه آن چنان هوس نوخواهي پيدا مي كند كه سنن و نواميس خلقت را فراموش مي كند؛ گاه غرق در غرور و تكبّر و خودخواهي مي شود و نيرويي ضرورت پيدا مي كند كه او را در جهت زهد و رياضت و ترك خودبيني و رعايت حدود خود و حقوق ديگران براند، و گاه آنچنان به سستي و لاقيدي و ستم كشي خو مي كند كه جز با بيدار كردن"منش" و شخصيّت و احساس احقاق حقوق، چاره نمي توان كرد. بديهي است كه تندروي يا كندروي يا انحراف به راست يا چپ هر كدام برنامه مخصوص به خود دارد. براي جامعه منحرف به راست، نيروي اصلاح كننده بايد متمايل به چپ باشد و برعكس.
اين است كه دواي يك زمان و يك دوره و يك قوم، براي زمان ديگر و قوم ديگر، درد و بلاي مزمن است، و اين است راز اينكه رسالتها مختلف و احياناً به صورت ظاهر، متضاد جلوه مي كند: يكي پيامبر جنگ مي شود و ديگري پيامبر صلح، يكي پيامبر محبّت مي شود و ديگري پيامبر خشونت و صلابت، يكي پيامبر انقلابي و ديگري پيامبر محافظه كار، يكي پيامبر گريان و ديگري پيامبر خندان. راز موقّت بودن تعليمات اين گونه پيامبران همين است. بديهي است كه با همه تضادّي كه ميان اين گونه رسالتها از نظر روش هست، از نظر هدف، تضاد و اختلافي نيست؛ هدف يكي است: بازگشت به تعادل و افتادن در جادّه اصلي.
قرآن كريم ضمن قصص پيامبران كاملاً نشان ميدهد كه هر كدام از آنها ضمن تعليمات مشتركِ مربوط به مبدأ و معاد، برروي يك نكته بخصوص تكيه و اصرار داشته و مأمور اجراي برنامه خاصّي بودهاند.
رسالت پيامبر اسلام با همه رسالتهاي ديگر اين تفاوت را دارد كه از نوع قانون است نه برنامه؛ قانون اساسي بشريت است؛ مخصوص يك اجتماع تندرو يا كندرو يا راست رو يا چپ رو نيست. اسلام طرحي است كلّي و جامع و همه جانبه و معتدل و متعادل، حاوي همه طرحهاي جزئي و كارآمد در همه موارد(مطهري، ختم نبوت، 1375،ص 20-22).
اگر گفته مي شود مراد از اسلام، خصوص دين ما نيست بلكه منظور تسليم خدا شدن است؛ پاسخ اين است كه البته اسلام همان تسليم است و دين اسلام همان دين تسليم است ولي حقيقت تسليم در هر زماني شكلي داشته و در اين زمان، شكل آن همان دين گرانمايه اي است كه به دست حضرت خاتم الانبياء ظهور يافته است و قهراً كلمه اسلام برآن منطبق مي گردد و بس. به عبارت ديگر لازمه تسليم خدا شدن پذيرفتن دستورهاي اواست و روشن است كه همواره به آخرين دستور خدا بايد عمل كرد و آخرين دستور خدا همان چيزي است كه آخرين رسول او آورده است(مطهري، عدل الهي، 1376،ص 253).
قرآن با توضيح اين نكته كه راه بشر يك راه مشخص و مستقيم است و همه پيامبران با همه اختلافاتي كه در راهنمايي و دادن نشاني به حسب وضع و موقع زماني و مكاني دارند، به سوي يك مقصد و يك شاهراه هدايت مي كنند، جاده ختم نبوّت را صاف و ركن ديگر از اركان آن را توضيح مي دهد؛ زيرا ختم نبوّت آنگاه معقول و متصوّر است كه خطّ سير اين بشر متحوّل متكامل، مستقيم و قابل مشخّص كردن باشد؛ امّا اگر همانطور كه خود بشر درتكاپواست و هر لحظه در يك نقطه است، خطّ سير او نيز دائماً دستخوش تغيير و تبديل باشد و نهايت و مقصد و مسير، مشخّص نباشد و در هر برهه اي از زمان بخواهد در يك جادّه حركت كند، بديهي است كه ختم نبوّت- يعني دريافت يك نقشه و برنامه كلّي و هميشگي- معقول و متصوّر نيست(مطهري، ختم نبوت، 1375،ص 18).
1.دانش آموخته فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه ملایر
[2].pluralism
[3].plural
[4].Rudolf Hermann Lotze: 1817-1881
[5].Nietzsche
[6].Naturalism
[7].Exclusivism
[8].Inclusivism
[9].Religious pluralism
[10].Monoistic
ادامه دارد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در گذشته، حتی اگر پادشاهان و حاکمان کشورها می خواستند فاجعه بیافرینند، باز هم گستره این فاجعه محدود بود. برعکس، امروز حاکمان و مسئولان کشورها حتی اگر نخواهند هم، ممکن است فاجعه ای غیر قابل جبران بیافرینند.
اواخر آذرماه ۹۶ وزیر آموزش و پرورش طی حکمی دکتر خنیفر را به سرپرستی دانشگاه فرهنگیان منصوب کرد. دکترخنیفر با ایده ها و طرح های نو بر مسند ریاست تکیه زد، از ایده تدوین برنامه صدساله دانشگاه فرهنگیان تا چراغ سبز به وزارت آموزش و پرورش جهت افزایش پذیرش دانشجو معلم در مهر 97 و... .
به زعم من هدف از این طرح ها رشد و توسعه دانشگاه فرهنگیان می باشد که البته در برخی طرح ها نقاط تاریک و مبهمی به چشم می خورد که راه رسیدن به این رشد و توسعه را ناهموار می کند. یکی از این ایدههای گنگ، افزایش پذیرش دانشگاه فرهنگیان به 25 هزار نفر در سال 97 است. این تعداد افزایش، مسئلهای نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت. رقمی که ۱۹ هزار نفر بیش از سال ۹۶ است و بیشترین پذیرش در همه ادوار گذشته دانشگاه فرهنگیان خواهد بود. چرا بایستی استراتژیک ترین دانشگاه کشور با راهبرد ها و سلایق شخصی افراد(منظور ریاست دانشگاه و...) اداره شود؟
این موضوع در هشتم بهمن ۹۶، دقیقا ۴۸ روز پس از انتصاب دکتر خنیفر به ریاست، یا به بیان دقیق تر، سرپرستی دانشگاه فرهنگیان، در برنامهی استودیو الفبا رسانهای شد . اولین سوالی که در ذهن ایجاد می شود این است آیا ۴۸ روز برای جمع آوری اطلاعات از بیش از ۶۰ پردیس سراسر کشور، بررسی همه جوانب آن، نظرخواهی از صاحب نظران و در نهایت اعلام خروجی، زمانی کافی بوده است؟ مطمئنا جواب منفی است. تاکید بر روی نهایتا ۴۸ روزه بودن این تصمیم از آن رو است که ریاست پیشین دانشگاه فرهنگیان، مخالف افزایش پذیرش دانشگاه بوده است، لذا این که، طرح افزایش پذیرش قبل از ریاست دکتر خنیفر در دست بررسی بوده، منتفی است.
دلایلی که بر ناکافی بودن مدت بررسی این طرح، صحه میگذارد، را در ادامه بررسی می نماییم:
1. امکانات آموزشی: از ابتدای تاسیس مراکز تربیت معلم (اوایل دهه شصت) که هم اکنون دانشگاه فرهنگیان نامیده می شود، هیچ کدام از پردیس ها شاهد نوسازی و بازسازی عمده نبوده و تنها به مختصر تعمیرات اکتفا شده است. به حدی قدیمی بودن ساختمان ها و محیط آموزشی مشهود است که در یکی از پردیس های استان تهران فیلمی با موضوع دفاع مقدس فیلم برداری شده است! با توجه به قدمت ساختمان ها، طبعا استاندارهای یک محیط آموزشی مناسب (نظیر استانداردهای فیزیکی کلاس ها، وسایل آموزشی، کارگاه ها و...) رعایت نشده است و عملا آموزش، با محیط و امکانات دهه شصت انجام می شود. حال با افزایش ۱۹۰۰۰ نفری این قضیه بیش از پیش به چشم خواهد آمد و به دلیل کمبود فضای آموزشی که پیامد افزایش یکباره جمعیت خواهد بود، از استانداردهای روز فاصله بیشتری خواهد گرفت.علت عدم نوسازی را تنها می توان در بودجه عمرانی پردیس ها جست و جو کرد که مانند سایر ردیف بودجه های این دانشگاه از تهی سرشار است. در این برهه بهترین راه حل،جذب معلم از دیگر دانشگاه ها و آموزش کوتاه آنهاست که تجربه ثابت کرده از علم به نسبت بیشتری از دانشجویان فرهنگیان برخوردارند
نکته جالب این است که اعتبار لازم جهت حقوق ماهیانه این تعداد افزایش، حدود ۱۳ میلیارد تومان خواهد بود.به این رقم می توان حقالزحمه اساتید و سایر هزینه ها را افزود که از آن چشم پوشی می نماییم؛ با ماهیانه ۱۳ میلیارد تومان چه مدت طول می کشد تا همه مراکز نوسازی شوند و شرایط برای افزایش ظرفیت دانشگاه با شیبی ملایمتر فراهم آید؟
2. سطح علمی: به نظر دانشگاه فرهنگیان را باید لابراتوار فرهنگیان نامید! زیرا عمده اساتید آن صرفا به دنبال کسب رزومه و سابقه علمی و نیز تجربه تدریس پا به این دانشگاه می گذارند و پس از مدتی، ترجیح می دهند در دانشگاهی دیگر تدریس کنند.از طرفی اساتید مجرب به دلیل محیط غیر آکادمیک آن، عطای حضور در این دانشگاه را به لقایش می بخشند. با این اوصاف آیا بهتر نیست تمرکز و قوا بر افزایش سطح علمی دانشگاه صرف شود تا این که همه همت ها بر کمیت دانشجویان گمارده شود؟ آیا تلاش جهت جذب اساتید مجرب و ایجاد شرایط و امکانات حضور آنها، بر جذب حداکثری دانشجو تقدم ندارد؟
3. نخبگان: به دلیل افزایش یکباره پذیرش دانشجومعلم و عدم فراهم نمودن شرایط مناسب، خیل عظیم داوطلبان از همه جا رانده، با رتبه های نجومی، به سوی دانشگاه فرهنگیان روانه می شود. حقوق پرداختی پایین در زمان معلمی و دانشجویی، امکانات رفاهی ضعیف، سطح علمی نامناسب و... از شرایطی است که همگام با افزایش پذیرش بهبود نیافته است.همین علل سبب ترجیح نخبگان به تحصیل در سایر دانشگاه های دولتی خواهد شد. زمانی که نخبگان متقاضی دانشگاه فرهنگیان نباشند، داوطلبان با توانایی علمی پایین جایگزین آنها می شوند زیرا برای تکمیل این تعداد صندلی جدید، چاره ای نیست جز پذیرش دانشجویانی که راه آخر راه دانشگاه فرهنگیان می دانند. بلایی که بر سر دانشگاه پیام نور و آزاد اسلامی نازل شد که تبعات سوء آن در جامعه قابل مشاهده است.
4. مدیریت: افزایش ظرفیت مراکز دانشگاه فرهنگیان نیاز به مدیریت قوی را در هر پردیس مشهود می سازد. در وضعیتی که برخی مدیران استانی و مراکز، توانایی تامین امکانات اولیه نظیر اب آشامیدنی، خوابگاه مناسب، سلف و... را ندارند چگونه می توانند با افزایش جمعیت پردیس ها بر مشکلات مدیریتی فائق آیند؟
دانشگاه فرهنگیان را باید لابراتوار فرهنگیان نامید! زیرا عمده اساتید آن صرفا به دنبال کسب رزومه و سابقه علمی و نیز تجربه تدریس پا به این دانشگاه می گذارند و پس از مدتی، ترجیح می دهند در دانشگاهی دیگر تدریس کنند با افزایش جمعیت هر تصمیم نادرست مدیران گستره بیشتری را فراخواهد گرفت؛ آیا مدیران کنونی آمادگی لازم جهت قبول مسئولیت ها امور را دارند؟ آیا توانایی ایجاد کادر علمی-اداری منسجم برای پیش برد اهداف تعیین شده را دارند؟ با اندکی تامل در اوضاع و احوال پردیس ها می توان یک (نه)ی قاطعانه به این پرسش ها داد.
در راستای ابهامات مطرح شده سوالات دیگری هم مطرح است: چرا بایستی استراتژیک ترین دانشگاه کشور با راهبرد ها و سلایق شخصی افراد(منظور ریاست دانشگاه و...) اداره شود؟ برنامه دانشگاه فرهنگیان برای تعلیم و تربیت این تعداد چیست؟ آیا صرفا درس خواندن است، که اگه اینگونه باشد این امر در دانشگاه دیگری با کیفیت بالاتری در حال انجام است! آیا هدف تربیتِ معلم است؟ در طول این سالها از آغاز تاسیس دانشگاه مشخصا چه برنامه ای برای تربیت دانشجویان جهت شغل معلمی صورت گرفته؟
کمبود معلم امری آشکار است اما این مشکل با افزایش یکباره پذیرش دانشگاه فرهنگیان حل نخواهد شد که بر مشکلات خواهد افزود.زیرا خروجی دانشگاه فرهنگیان، معلمانی با دانش و علم اندک خواهند بود که تبدیل به مبصرانی خواهند شد که برای سرپوش بر روی ضعف و ناتوانی خود، تنها عهدهدار نظم کلاس خواهند شد و بحث آموزش تبدیل به فرعیات کلاس می شود.
حل مسئله کمبود معلم ساده نخواهد بود اما برای شروع باید دست از تصمیمات عجولانه و احساسی برداشت ؛ عملکرد معقولانه در این مسئله توسعه همه جانبه دانشگاه فرهنگیان است.به بیان دیگر تلاش در جهت رشد و توسعه همزمان و متناسب دانشگاه در حوزه رفاه،آموزشی و علمی، معیشتی است و تغییر "کمبود معلم" به "کمبود معلم توانمند" جزیی از راه حل می باشد.
در این برهه بهترین راه حل،جذب معلم از دیگر دانشگاه ها و آموزش کوتاه آنهاست که تجربه ثابت کرده از علم به نسبت بیشتری از دانشجویان فرهنگیان برخوردارند.
نگاه صرفا کمیتی نه تنها سود دانشگاه فرهنگیان نخواهد بود، بلکه نیت مدیران ارشد که رشد و توسعه دانشگاه فرهنگیان است را وارونه تعبیر خواهد کرد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
لطفا بررسی کنید چرا در شهر شاهرود استان سمنان برخی از همکاران همزمان هم پست اداری دارند و هم عضو شورای شهر هستند .
آیا می شود همزمان همکاری هم رئیس شورای شهر باشد و هم مدیر دبیرستان و یا همکاری همزمان هم معاون اداره باشد و هم عضو شورای شهر . واقعا مگر می شود ؟
واقعا مگر داریم ؟ بله سری به شاهرود بزنید متوجه موضوع خواهید شد. چرا این همکاران حاضر به ترک یکی از پست های خود نیستند و جای خود را به دیگران نمی دهند و چرا اداره کل ناظر براین موضوع نیست ؟
حتما باید اتفاق و حادثه ای پیش بیاید که این مطلب رسیدگی شود.
درست است که قانون اجازه این کار را داده ولی واقعا این کار شدنی است ؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اعلام خبر حذف آزمون از مدارس ابتدايي و برچيده شدن تدريجي مدارس تيزهوشان و نمونه، واكنش هاي متفاوتي را در جامعه در پي داشته است كه شايد عمده واكنش هاي انجام يافته، حمايت هاي دانشكده هاي علوم تربيتي و روان شناسي، طيف هاي گسترده اي از معلمان و اولياء و نيز دانش آموزان از اقدام فوق بوده است. در راستاي تاييد اقدام وزير محترم آموزش و پرورش، دو مقاله از نگارنده در صداي معلم (اينجا) در ارتباط با ضرورت اقدام مورد نظر و نيز شيوه هاي مطلوب اجراي آن با تاكيد بر تقويت مدارس دولتي به رشته تحرير در آمده است كه دوباره تاكيد مي گردد كه بزرگترين خدمت به آموزش و پرورش كشور، تقويت مدارس دولتي مي باشد.
اعلام خبر جذب دانش آموز در پايه هفتم مدارس تيز هوشان توسط مركز سنجش وزارت آموزش و پرورش از طريق سنجش استعداد و هوش دانش آموزان، دغدغه ها و سوالاتي را در ذهن ها مطرح كرده كه در ذيل به چند نمونه اشاره مي شود:
1. اعلام حذف آزمون از مدارس ابتدايي و نيز حذف تدريجي مدارس تيزهوشان سبب ايجاد موجي از خوشحالي در دانش آموزان و اولياي آن ها گرديد كه همين امر خود گواه بر وجود مشكلات متعدد در اين حوزه بود كه انتظار مي رفت اين اقدام با قوت خود در راستاي تقويت مدارس دولتي در مرحله عمل قرار مي گرفت كه متاسفانه اعلام پذيرش دانش آموزان در پايه هفتم از طريق سنجش(؟) استعداد و هوش براي مدارس سمپاد، سبب ايجاد نگراني و طرح سوال هاي مختلف در نزد جامعه به خصوص دانش آموزان و اولياي آن ها گرديد تا دوباره اضطراب هاي آن ها به شكل هاي ديگر خودنمايي كند. مي توان انتظار داشت كه دورنماي خوبي در ارتباط با مدارس سمپاد با شيوه كنوني نيز قابل تصور نخواهد بود و بايد منتظر چالش ها و مشكلات جديدي در اين حوزه شد
2. در تجربه اقدام وزير محترم آموزش و پرورش در حذف آزمون از مدارس ابتدايي و حذف تدريجي مدارس سمپاد، مشخص گرديد كه آموزش و پرورش داراي استقلال عمل لازم براي اجراي سياست ها و برنامه هاي خود نمي باشد و عوامل و نيروهاي خارجي كه هيچ وقت در حل مشكلات آموزش و پرروش موثر نبوده اند بر تصميم گيري هاي آموزش و پرورش همچنان سايه پررنگ دارند.
3. در پذيرش مجدد دانش آموزان براي دوره اول متوسطه سمپاد، معلوم گرديد كه جامعه اهداف، استراتژي و برنامه هاي مشخصي در ارتباط با آموزش و پرورش تيزهوشان ندارد؛ چرا كه محتواي آموزشي و پرورشي مدارس تيزهوشان، ارتباطي با پرورش استعدادهاي اين دانش آموزان نداشته و عمدتا برنامه هاي درسي اين مدارس در راستاي آماده كردن دانش آموزان براي كنكور و آن هم بيشتر براي رشته هاي پزشكي مي باشد.
4. در ارتباط با استفاده صرف از آزمون هاي استعداد و هوش در اندازه گيري خصيصه هاي استعداد و هوش، چند مساله قابل طرح مي باشد كه در ادامه بحث مورد اشاره قرار مي گيرد:
مساله اول ؛ استفاده از مفهوم و يا سازه سنجش در پذيرش دانش آموزان:
در متون مرتبط با سنجش، اندازه گيري و ارزشيابي، سنجش نسبت به آزمون و اندازه گيري از گستردگي مفهومي بيشتري برخوردار مي باشد كه جهت جمع آوري اطلاعات گسترده و عميق با استفاده از روش هاي مختلف چون آزمون، مصاحبه، مشاهده عملكرد و رفتار در موقعيت هاي مختلف، مقياس هاي درجه بندي و ....... در قالب هاي رسمي و غيررسمي با بهره گيري از رويكردهاي كمي و كيفي مورد استفاده قرار مي گيرد و بر اين اساس چون سنجش، اطلاعات گسترده و همه جانبه اي جهت ارزشيابي در اختيار مي گذارد از اعتبار بيشتري در مقايسه با اندازه گيري برخوردار مي باشد؛ لذا در به كارگيري از واژه سنجش توسط مركز سنجش وزارت آموزش و پرورش با توجه به اطلاعات موجود، بايد اذعان نمود كه فرايند اجرايي جهت پذيرش دانش آموزان در پايه هفتم مدارس سمپاد، عمدتاّ اندازه گيري مي باشد نه سنجش.
دانش آموزاني كه داراي شيوه هاي تفكر واگرا، هنري و تخيلي و خلاق هستند به طور مشخص از آزمون هاي هوش زيان مي بينند و نمرات آن در چنين آزمون هايي افت پيدا مي كند و همچنين شرايط اجتماعي دانش آموزان و تجربه آن ها در پاسخگويي به چنين آزمون هايي نيز برنمره آن ها تاثير خواهد داشتمساله دوم ؛ چگونگي توجه به شيوه هاي هنجاريابي:
مقوله هنجاريابي در راستاي انطباق آزمون هاي استاندارد با شرايط مختلف آزمون شوندگان به منظور مقايسه منطقي آن ها مي باشد و در اين ميان آنچه كه مشخص است توجه به اين واقعيت علمي مي باشد كه امر هنجاريابي آزمون ها آن هم در مقياس ملي يك مقوله مهم و در عين حال پيچيده مي باشد و در اين ارتباط هم مشخص نيست كه در زمان بسيار محدود، چگونه آزمون هاي مورد استفاده در فرايند هنجاريابي قرار خواهند گرفت.
مساله سوم ؛ ميزان اعتماد به آزمون هاي استعداد و هوش در اندازه گيري دقيق خصيصه تيزهوشي:
در بين روان شناسان و متخصصان آزمون سازي، همواره اين تاكيد وجود دارد كه در استفاده از آزمون ها همواره بايد حساسيت هاي لازم را در نظر گرفت؛ چرا كه آزمون ها همواره در راستاي اندازه گيري مولفه ها و خصيصه هايي هستند كه در آزمون قرار گرفته اند و ساير ويژگي هايي كه در آزمون مورد توجه قرار نگرفته اند؛ در مسير اندازه گيري قرار نمي گيرند و همچنين همواره تاكيد شده است كه در اندازه گيري هر صفتي مانند هوش نبايد تنها به يك آزمون اكتفا نشود؛ بلكه روش هاي مختلف نيز جهت اندازه گيري آن خصيصه مورد توجه قرار گيرد و در اين ميان حتي گيلفورد تاكيد داشته است كه نمره هوشبهر به تنهایی برای قضاوت در مورد ماهیت چندبعدی هوش کافی نیست.
مساله چهارم ؛ توجه به ويژگي هاي روان شناختي و اجتماعي آزمون شوندگان در پاسخگويي به آزمون هاي هوش:
در بحث محدويت آزمون هاي هوش روشن گرديده كه دانش آموزاني كه داراي شيوه هاي تفكر واگرا، هنري و تخيلي و خلاق هستند به طور مشخص از آزمون هاي هوش زيان مي بينند و نمرات آن در چنين آزمون هايي افت پيدا مي كند و همچنين شرايط اجتماعي دانش آموزان و تجربه آن ها در پاسخگويي به چنين آزمون هايي نيز برنمره آن ها تاثير خواهد داشت.
مساله پنجم ؛ باز شدن باب جديدي از كلاس هاي مختلف تحت عنوان آمادگي دانش آموزان براي آزمون هاي تيزهوشان با رويكرد و تبليغات جديد و استقبال اولياء از كلاس هاي فوق:
با اعلام شيوه پذيرش دانش آموزان براي پايه هفتم مدارس سمپاد، مطمئنا رويكرد جديدي از سودآوري توسط موسسات مختلف به منظور آماده سازي دانش آموزان براي آزمون مورد نظر با شعارهاي تبليغاتي متعدد شكل خواهد گرفت كه البته آزمون هاي مختلفي در زمينه استعداد و هوش به وفور در سطح جامعه موجود مي باشد كه مهارت دانش آموزان در پاسخگويي به آن سوالات در ميزان موفقيت آن ها در آزمون سمپاد موثر خواهد بود.
با طرح موارد فوق، مي توان انتظار داشت كه دورنماي خوبي در ارتباط با مدارس سمپاد با شيوه كنوني نيز قابل تصور نخواهد بود و بايد منتظر چالش ها و مشكلات جديدي در اين حوزه شد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
جمعی از آموزش دهندگان نهضت سوادآموزی با ارسال نامه ای به نمایندگان مجلس خواهان توجه و رسیدگی به وضعیت استخدامی خود و عمل به موارد و مفاد قانونی شده اند .
متن کامل این نامه که در اختیار صدای معلم قرار گرفته است به شرح زیر است
به ایما رمز می گویم حکایت های عشقی را
میان معشوق و هر عاشق حرارت عشق خود گویا
از آن روزی که آغازین اسارت عشق را رویت
زلیخایی به یاد آور چه رنجی را تحمل ها
چو عاشق گشتی ای دانا ز خود بیرون که با اویی
به هر منزل گرفتاری رها از عشق ممکن لا
بسی دامی و صیادی کدامین مرغ دانایی
تعلق جیفه را بیند که دنیایی رها جانا
چنان آرایشی خود را کذایی های دنیایی
چو بندی دل گرفتاری اسارت عشق ای دانا
زبان الکن چه پندی را بگویم بشنوی ای جان
مرا بینی خودی را حس رها از جیفه ای دنیا
مجاز عشقی برابر حق حقیقی عشق ارزش لا
به عشقی دل ببندی جان حرارت عشق خود گویا
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید