صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

 آزار جنسی دانش آموزان و روابط شاگرد و معلم  هر وقت روز که از خواب بیدار می‌شدم، تا سر خیابان چهارمردان می‌رفتم که از خبرهای داغ آن روز دنیای فوتبال بی‌خبر نمانم. هر از گاهی چند لحظه‌ای هم مقابل ردیف روزنامه‌های غیرورزشی مکث می‌کردم و عناوین آن‌ها را می‌خواندم. گاهی می‌شد ردّ موضوعات جذابی را روی آن روزنامه‌های دیگر دید. از یک جایی به بعد، دنیای ما اتمی شد و دور افتاد دست خبرهای هسته‌ای. من هم نوجوانی بودم که از شنیدن خبر موفقیت‌های کشورم خوشحال می‌شدم. شروع کردم به خریدن و خواندن روزنامه‌های غیرورزشی.

عصر، عصر خزان مطبوعات بود و روزنامه‌ی خوب مثل جنس خوب نایاب بود. با وجود این در یک مدت محدود هر چه را روی پیشخوان کیوسک‌ها می‌دیدم، خواندم. از منتهی الیه راست تا چپِ دور. از رسالت و کیهان و قدس تا آفتاب و اعتماد و اعتماد ملی. همه چیز می‌خواندم مگر صفحه‌ی حوادث را. هنوز هم صفحه‌ی حوادث روزنامه‌ها را نمی‌خوانم. با این تفاوت‌ که آن روزها نخواندن صفحه‌ی حوادث روزنامه‌ها معنی‌اش، با کمی اغماض، بی‌خبری از حوادث روز بود؛ اما این روزها و با وجود فضای مجازی، مگر می‌شود از حوادث بی‌خبر ماند؟
این روزها خبرهایی مبنی بر تجاوز به دختر بچه‌ها و پسر بچه‌ها در فضای مجازی منتشر می‌شود. عده‌ای ترجیح می‌دهند این خبرها جایی درز نکنند. آن‌ها معمولاً اینترنت، سند ۲۰۳۰ و چیزهایی از این قبیل را به‌عنوان عامل اصلی رواج این حوادث برمی‌شمارند.

در طرف دیگه عده‌ای دست به بزرگنمایی در مورد این حوادث می‌زنند تا جایی که اگر در ایران زندگی نکرده باشید با شنیدن واکنش‌های این جماعت فکر می‌کنید در ایران آدم‌ها دو دسته‌اند: یا فاعل‌ اند و متجاوز یا مفعول اند و قربانی.
من نه مثل گروه اول فکر می‌کنم و نه مثل گروه دوم. هیچ آماری را که نشان بدهد در سال‌های اخیر تجاوز به بچه‌ها در ایران افزایش پیدا کرده در اختیار ندارم. از سوی دیگر هیچ تحقیقی را هم ندیده‌ام که نشان داده باشد گسترش ضریب نفوذ اینترنت یا آموزش برخی دانستنی‌های ضروری به بچه‌ها، رشد تجاوز را در پی داشته است. نمی‌دانم و چون نمی‌دانم نمی‌توانم قضاوت کنم.
چه باید کرد؟ دست روی دست بگذاریم و انکار کنیم؟ داد و قال راه بیندازیم و اغراق کنیم؟ یا شاید باید اصلاح کنیم؟

به نظر من بهتر است در رفتار و گفتارمان در تعامل با بچه‌ها تجدیدنظر کنیم. راهنمایی که بودم معلمی داشتیم که آدمی معقول و بااخلاق به نظر می‌رسید. هر بار که املا می‌گفت بعد از پایان املا از یکی دانش‌آموزان درس‌خوان کلاس می‌خواست پای تخته بیاید، رو به بچه‌ها بایستد و متن املا را دوباره بخواند. خودش هم به عادت همیشه پشت آن دانش‌آموز می‌ایستاد و دست روی شانه‌هایش می‌گذاشت. دست راست روی شانه‌ی راست و دست چپ روی شانه‌ی چپ. این ماجرا رفته رفته بین بعضی از بچه‌های کلاس بازخوردی متفاوت پیدا کرد. نیشخندها و طعنه‌های چند نفر از بچه‌های کلاس، که در آن سن و سال چشم و گوش‌شان باز شده بود، نشان می‌داد که آن‌ها از دعوت و طرز ایستادن آقای معلم برداشتی دیگر دارند. برداشتی که نمی‌دانم چقدر به واقعیت نزدیک بود و آیا اصلاً نشانی از واقعیت داشت یا خیر؟

آزار جنسی دانش آموزان و روابط شاگرد و معلم

من مثل آن‌ها فکر نمی‌کردم. فکر نمی‌کردم که معلم من از این طرز ایستادن قصد لمس کردن دانش‌آموزش و لذت بردن را داشته ولی این خاطره باعث شد در تعامل با بچه‌های کلاسم بایدها و نبایدهایی را در نظر بگیرم.
من انتخاب کردم که با بچه‌هایم رابطه‌ای صمیمانه همراه با احترام دوسویه داشته باشم. معمولاً ناگفته‌ای بین‌مان باقی نمی‌ماند و بچه‌ها حرف دل‌شان را در جمع یا با نامه و پیام به گوشم می‌رسانند. با هم شوخی می‌کنیم، با صدای بلند می‌خندیم و از شما چه پنهان گاهی با هم دعوا هم می‌کنیم. روزی چند بار در موقعیتی قرار می‌گیرم که بچه‌ها دست دور کمرم می‌اندازند و بغلم می‌کنند. این بغل کردن گاهی شکلی از عذرخواهی بعد از ادای یک رفتار یا گفتار نادرست است، گاهی بچه‌ها این جوری دلتنگی‌شان بعد از تعطیلات چند روزه را ابراز می‌کنند و بعضی وقت‌ها هم شکلی از ابراز محبت و ارادت معمولی است.

من حواسم جمع است. اصول یک رابطه‌ی صمیمانه و محترمانه را فراموش نمی‌کنم. نگاه‌های کنجکاو بچه‌ها را هم در نظر می‌گیرم. در این شرایط معمولاً یا دستی روی سر دانش‌آموزم می‌کشم یا با کف دستم چند ضربه‌ی آرام به پشت کتف او می‌زنم و اگر دانش‌آموزم از بودن کنار من احساس امنیت و دوستی می‌کند اجازه می‌دهم تا هر موقع دلش خواست معلّمش را بغل کند. احساس امنیت و آرامش و ابراز دوستی و احترام حقّ مسلّم همه‌ی بچّه‌هاست. با انکار و اغراق این حق را از بچه‌های‌مان دریغ نکنیم.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در دانش آموز

خراسان جنوبی

منتشرشده در نامه های دریافتی

چالش های دانشگاه فرهنگیان

در این جامعه تربیت معلم هنوز به ارتقای سیستماتیک مورد انتظار یا نیاز حرفه ای نرسیده است. باید ساز و کاری نو و پویا برای آن بیابیم . با ابداع یا خلاقیت های مقطعی دُم قیچی کنی یا تعقیب افکار سنتی ، در این دانشگاه ره به جایی نخواهیم برد.

در مورخه  20 / 3 / 97 در همین سایت خبری تحت عنوان " ظرفیت پذیرش دانشجو معلم در دانشگاه فرهنگیان 3 برابر می شود ؛ این دانشگاه 25 هزار تخت خالی دارد ؛ دوره کارشناسی دانشجو معلمان از ۴ به ۳ سال کاهش می‌یابد " آورده شد که متن حاضر به نقد و بررسی محتوای آن پرداخته است. اساتید محترم این دانشگاه و همچنین دانشجویان فعلی ، می توانند بر نقد فوق ، نقدی ملموس تر بنمایند که یقین موجب تبادل افکار خواهد شد.

و اما آنچه در این دانشگاه جایش خالی است :

نبود روح آزاد برای استاد و دانشجو
در یک محیط آموزشی که قرار است معلم تربیت کند ابتدا استاد و دانشجویش باید بتواند نفس عمیق بکشد. وجود او در این فضا رنگ تعلق نگیرد. روح آزاد او در قید و بند یک طرفه قوای مسلط قرار نگیرد ، یعنی چون در این سازمان تدریس کرده و حقوق می گیری یا چون قرار است در آینده شاغل شوی ، پس در کف اختیار دانشگاه و اهداف دیکته شدۀ آن هستید. در چنین فضایی احتمال تنفس معمول برای زنده بودن نیز محال می گردد.

چالش های دانشگاه فرهنگیان

خود سانسوری شدید
استاد و دانشجو با توجه به مورد اول و برای حفظ موقعیتی که شاید سالها حسرت رسیدن بدان را داشته اند و برای همرنگی با شرایط و ضوابط سخت دانشگاه فرهنگیان که نظام سیاسی بر آن کنترل شدید دارد چون معلمان قرار هست بر مغز و قلب کودکان و نوجوانان تدریس نمایند مجبور به خودسانسوری می گردند و باور ، اعتقاد ، سلیقه ، تفکر ، نگرش و بینش خود را در ماورای موقعیت فعلی مخفی نگه می دارند. بیان زبان و وجود او با هم منطبق نیست. خود حقیقی خود را به مرور زمان با خودسانسوری ، فراموش می نمایند و چارلی چاپلین عصر جدید می شوند.



بسته بودن محیط آموزشی و نبود روحیه نشاط و شادابی
آنانی که در این فضا قرار دارند یا برای انجام تحقیق و ..... وارد فضای این دانشگاه می شوند، اولین چیزی را که نمی بینند روحیه نشاط و شادابی است . هر دانشجو دلمرده و افسرده در گوشه ای از فضای داخل یا خارج کلاس ها ، تنها یا در گروه های محدود با همند. نه تحرک و جنب و جوشی ، نه خنده و قهقهه ای. هر فرد با ورود خود به محیط نا آشنا ، رفتار و حرکات خود را نسبت به فضای آن تنظیم می کند چون انسان موجودی خود کنترل هست ، در چنین فضای بسته ای ناخودآگاه شمای مهمان برای هر دلیل و با هر عنوانی که آمده باشید نیز روحیه تان می پژمرد.

چالش های دانشگاه فرهنگیان

جذب اساتید غالبا ناآشنا به فن معلمی
مهم ترین اصل برای یک استاد آزادی عمل و تفکر اوست ، اما بنا به دلایل گفته شده ، اساتید تربیت معلم اصولا تحت تأثیر و مغلوب محیط هستند . یک مدرس دانشگاه فرهنگیان ابتدا باید معلمی را دریابد و با تشخیص و تمیز نیازهای واقعی او یا نیازهای تحمیلی جامعه ، بتواند تلفیق قابل قبولی برای تدریس خود ارائه دهد. به دلیل داشتن کمبود استاد و همچنین نداشتن ضوابط اصولی برای انتخاب ، مجبورید راحت جذب نمائید و این امر بر کیفیت معلومات و ارائه دانش آنان اثر سوء می گذارد. دانشگاه فرهنگیان به دلیل جذب مدرسین حق التدریس یا غیر موظف ، انگیزه های آنان را برای تدریس سست می سازد و هم به دلیل جذب تعداد بیشتر استاد ، بر کیفیت دانش آنان نظارتی نمی تواند داشته باشد . صِرف مدرک فوق لیسانس یا دکتری داشتن ، جهت تدریس برای معلمان آینده کشور پاسخگو نیست. حال به دلیل سه برابر شدن تعداد دانشجو نیاز آن دانشگاه به 2 هزار و 80 استاد دیگر جهت جذب هست اما چگونه و چطور ؟ جذب استاد به هر بهایی برای پر کردن ساعات آموزشی دانشگاه ، بی کیفیت کردن نحوۀ آموزش دانشجو و از بین بردن مطلوبیت نهایی است . ایراد بزرگ دیگر که به تشدد شرایط عدم بهبود آموزشی منجر می شود کم بودن تعداد اساتید موظف ( 700 استاد ) و بیشتر بودن اساتید غیر موظف یا حق التدریس ( 2080 استاد ) است. نحوه متفاوت برخورد با این دو و عدم پرداخت به موقع حقوق غیر موظف ها و کم بودن میزان آن ، باعث تقلیل انگیزه های تدریس اساتید می گردد. همانند برخی از مراکز تولیدی که برای پرداخت دستمزد کم اقدام به به کارگیری زنان و کودکان می نمایند ، این دانشگاه نیز برای هزینه کرد کمتر ، اساتید غیرموظف اش بیشتر از موظف هست. نوعی صرفه جویی در هزینه ها.

چالش های دانشگاه فرهنگیان

عدم توانایی در جذب علاقه مندان واقعی به شغل معلمی
قرار است ظرفیت پذیرش امسال 70 درصد بیشتر از سال قبل گردد ، در چنین پذیرش برق آسایی یعنی 24 هزار دانشجو ، قدر مسلم آنانی که سن شان اجازه می دهد مشتاق دو چیز خواهند شد : دانشجو بودن و معلم شدن . یعنی تضمینی برای آینده استخدام و شغل خود. با حساس کردن این انگیزه برای جوانانی که بیکارند یا پشت کنکور نشینند یا امیدی به یافتن شغل دیگر ندارند ، شما در واقع آمار داوطلبین بدون انگیزش درونی را افزایش می دهید و این یعنی ادامه داستان معلم شدن افرادی که لیاقت و شایستگی معلم شدن را ندارند. یعنی تقویت شغل ناچاری جوانان برای معلمی .

آیا این فقط تله ای برای ایجاد انگیزه در داوطلبین ورود به دانشگاه است تا بعد اطمینان از جذب تعداد لازم و گذشت سه سال ، با بیان قانون لغو سابقه تحصیل برای سنوات خدمت ، دوباره تعهد صداقت مسئولین حذف گردد ؟ پشتوانه یا تضمین این قول ریاست دانشگاه کدام مصوبه است ؟

سنتی بودن محیط و نحوه اداره دانشگاه
انتظار می رفت مدیریت جدید با هیاهو و هیجان پذیرش اولیه خود برای ریاست دانشگاه که باور ایجاد تغییرات اساسی در آن را بر هر معلم یا دانشجویی ، تداعی کرده بود ، دست به جابه جایی مدیران یا نحوه مدیریت مراکز آموزشی می کرد نه فقط افزایش کمی تعداد دانشجو و استاد. این از ساده ترین و معمول ترین قدرت اجرایی یک رئیس برای چنین مرکز آموزشی حساس ، مهم و استراتژیک هست. افزایش کمی بدون در نظر داشتن تغییرات لازم در کیفیت آموزش و پذیرش و تربیت معلم ، راهی مطمئن و ارزش زایی نیست. انتظار می رفت ریاست جدید ، محیط سنتی و بسته دانشگاه فرهنگیان را با تفکرواگرا نه همگرا ، به سوی ایجاد خلاقیتی مفید و مؤثر بکشاند.



عدم پویایی در مشارکت اجتماعی دانشجویان
اگر کشوری مثل ژاپن تلاش می نماید تا دانش آموز و دانشجویش برای تمیزی محیط زیست مشارکت نماید و پارک ها و فضاهای سبز و مدارس و ساحل دریا را توسط آنها پاکسازی می نماید برای ایجاد مشارکت و تقویت حس مسئولیت پذیری است. ما در این دانشگاه که پرورش یافتگان آن قرار است سرنوشت کودکان و نوجوانان این مرز و بوم را در اختیار بگیرند چگونه آنان را به مشارکت وامی داریم تا روحیه فراگرفته را به دانش آموزان منتقل سازند؟ یک ارزش ابتدا باید در وجود معلم جامعه درونی و تثبیت شود بعد به کم سن و سالان آن جامعه منتقل گردد . ما برای ایجاد روحیه مشارکت و تعاون و همیاری در معلمان چه برنامه هایی هدفمند داریم ؟ مشارکت اجتماعی یک دانشجوی دانشگاه فرهنگیان که قرار است حساس ترین شغل جامعه را برعهده بگیرد در چه حیطه هایی است و چگونه و چقدر است؟ در یک محیط آموزشی که قرار است معلم تربیت کند ابتدا استاد و دانشجویش باید بتواند نفس عمیق بکشد


نبود هر نوع برنامه فرهنگی - هنری برای دانشجویان و تثبیت محیط رخوت آمیز
وقتی در یک محیط شبانه روزی قرار می گیرید آن هم در سنین دانش آموزی یا دانشجویی ، یکنواختی و بی برنامگی در طی روزها و ماهها و سالها ، خاطرات تلخ سربازخانه ای را در فرد به وجود می آورد. او از گفت و گو با اعضای خانواده محروم است لذا از تعامل اجتماعی سالم نیز به دور هست ، ما در دانشگاه فرهنگیان حداقل برای هر هفته چه برنامه ها ی فرهنگی – هنری در نظر می گیریم ؟ جامعه به معلمانی سرزنده و پرتحرک و با انگیزه نیازمند است نه دلمردگانی بی روح . کنسرت موسیقی ، نمایش تئاتر ، سینما ، دعوت از یک کاریکاتوریست یا نقاش ، استفاده از تجارب معلمان بازنشسته مجرب و....... می تواند فضای آموزشی و دانشجویان آن را زنده سازد. با برقراری بخش هنری چون نقاشی و خوشنویسی و شعرخوانی توسط دانشجویان و برای دانشجویان جهت پربار کردن اوقات با هم بودن می توان قدری تحرک سالم و مفیدی ایجاد کرد.

عدم وجود ارتباط آموزشی - علمی این دانشگاه با سایر دانشگاه ها
آیا استاد یا دانشجوی دانشگاه فرهنگیان با سایر دانشگاه های کشور ارتباط بده و بستان آموزشی – علمی دارند ؟ یا هر کدام جدا از یکدیگر و برای خود جغرافیای سیاسی مستقلی به وجود آورده اند که قوانین سخت حاکم در آن اجازه اثرگذاری و اثرپذیری را ناممکن می سازد ؟ اگر ارتباطی نباشد تولیدی هم نخواهد بود پس تغییر مثبتی هم نخواهد بود. البته انتظار تعامل دوسویه هست نه خودباختگی دانشگاه فرهنگیان در قبال سایر دانشگاه های کشور با رعایت اصل سلطه جویی آنان به دلیل برتری علمی .

نبود تنوع و کیفیت بهداشتی غذای مناسب همانند بسیاری از اماکن آموزشی شبانه روزی
دانشجویان از نبود کیفیت و تنوع غذایی دانشگاه فرهنگیان نالان هستند. حداقل بارها در همین سایت درد دل کرده اند . قضاوت در این مورد برعهده دانشجویان . هر محیط اجتماعی برای جذب افراد بیشتر ، باید دارای جذابیت های ظاهری و باطنی باشد. قدرمسلم میزان نیاز یک دانشجو برای دریافت ویتامین ها و املاح مختلف و تمامی مواد هرم غذایی بسیار بیشتر از افراد بزرگسال است. برای حفظ سلامتی و کارکرد مناسب مغز آنان ، این دانشگاه تا چه حدی مناسب تر عمل می نماید؟

وعده هایی به دور از واقعیت
مگر قرار نشد دوران تحصیل که به صورت تعهد خدمت قبل از استخدام یا حین خدمت در اوقات اداری در مقاطع رسمی آموزشی یا معادل توسط کارمندان طی شده یا می‌شود جزو سابقه خدمت برای بازنشستگی منظور نشود ، حال چگونه می گوئید " این دانشجویان در بدو ورود به استخدام آموزش و پرورش در می‌آیند و دوران تحصیل آن‌ها نیز جزو سوابق خدمتی آن‌ها محسوب می‌شود؟ "
آیا این فقط تله ای برای ایجاد انگیزه در داوطلبین ورود به دانشگاه است تا بعد اطمینان از جذب تعداد لازم و گذشت سه سال ، با بیان قانون لغو سابقه تحصیل برای سنوات خدمت ، دوباره تعهد صداقت مسئولین حذف گردد ؟ پشتوانه یا تضمین این قول ریاست دانشگاه کدام مصوبه است ؟

افزایش تعداد دانشجو به دلیل خالی ماندن 25 هزار تخت خالی ! در این جامعه تربیت معلم هنوز به ارتقای سیستماتیک مورد انتظار یا نیاز حرفه ای نرسیده است. باید ساز و کاری نو و پویا برای آن بیابیم . با ابداع یا خلاقیت های مقطعی دُم قیچی کنی یا تعقیب افکار سنتی ، در این دانشگاه ره به جایی نخواهیم برد
صندلی های دانشگاه های سراسری نیز خالی است . آیا افزایش تعداد جذب دانشجو برای دانشگاه فرهنگیان صرفا بدین دلیل ، بر کیفیت آموزشی و علمی آن اثرات تخریبی نخواهد داشت ؟ در تربیت تعداد فعلی دانشجو معلم، چقدر موفق عمل می نمائید که در فکر پر کردن تخت های خالی هستید ؟ هر چند اشاره به بازنشستگی 300 هزار معلم تا سه سال آینده کرده اید اما باز دلیل موجهی برای افزایش تعداد کمی دانشجو بدون توجه به مسایل کیفی ، نمی باشد.

کاهش مدت آموزشی کارشناسی از 4 سال به 3 سال !
یعنی نه دو سال قبل از انقلاب و دهه های اول انقلاب برای تربیت معلم و نه مدت مفید و لازم دوره کارشناسی سایر دانشگاه ها . اگر دقت کنید ریاست جدید هویت تغییرات این دانشگاه را همانند همکاران سابق خود بر حول محور کمیت قرار داده است. از یک فاکتور ، کم کرده و بر دیگری می افزاید. پس تغییرات کیفی از جمله دانش اساتید ، مقررات جذب اساتید ، ایجاد انگیزه های جاذب همسو با ارزشها و هنجارهای جامعه برای جذب دانشجو ، تغییرات محتوا یا عنوان کتب و جزوات آموزشی ، تقویت انگیزش های درونی با ایجاد روحیه نشاط و شادابی در فضای آموزشی ، برنامه هایی برای افزایش مشارکت دانشجو معلمان در محیط آموزشی ، ایجاد فرصت و فضای تفکر و نقد و مباحثه ، نهادن سخنرانی های مفید آموزشی توسط افراد موفق و کارآفرین هر منطقه برای دانشجویان برای وسعت بخشی اندیشه آنان و الگوجویی و...... در کدام برهه از زمان عملی خواهد شد ؟



تربیت معلم فقط در دانشگاه فرهنگیان
برای تحقق این ارزشگذاری ابتدا باید امکانات کمی و کیفی ادعای خود را بیفزائید و پتانسیل پاسخ دهی به نیاز جامعه برای شغل معلمی را
به وجود آورید. روال سابق تربیت رشته دبیری توسط دانشگاه های سراسری ، اتفاقا هم در سطح بالایی از انتظار بود و هم کمبود نیاز به معلم
را جبران می کرد. حذف این مهم در سیاست جذب معلم از عوامل عدم تعادل تعداد نیروهای تربیت شونده برای جایگزینی نیروهای بازنشسته
است. شاید بهتر است به دنبال احیای این روال که اهمیتی همتراز جاده ابریشم برای تربیت معلم را دارد ، باشیم . دانشگاه فرهنگیان به تنهایی توانایی تناسب سازی لازم برای نیاز جامعه به تربیت معلم خردمند را ندارد.

چالش های دانشگاه فرهنگیان


ریاست محترم دانشگاه فرهنگیان !

خلاهای دانشگاه فرهنگیان این موارد هست. بیشتر از این را می توانستید با نظرسنجی از دانشجویان و اساتید به طور جداگانه به دست آورید. آیا بهتر نیست هر مدیر جدیدی برای شناخت فاکتورهای تغییرات مفید و مؤثرسازمانی ، با طرح پرسشنامه ای به انتظارات و توقعات زیر مجموعه خویش واقف گردد و سپس مصمم به ایجاد تغییرات لازم گردد ، با پیروی از تغییرات نیاکان خویش ، متأسفانه ما سالیان درازی از احتمال یا امکان ایجاد هر نوع تحولی به دور خواهیم ماند.
فراموش نکنیم که یک معلم باید سلسه مراتب کسب علم و صلاحیت ها و شایستگی های لازم برای امر تدریس را فرا بگیرد ، دانشجو معلمان همانند دانش آموزان فراگیرنده هستند منتهی در سطح و مراتبی بالاتر ، لذا تعهد تربیت او سنگین تر از دانش آموز است.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

کمبود معلم در آموزش و پرورش و مدیریت منابع انسانی در آموزش و پرورش

موضوع تامین نیروی آموزشی و معلمان مدارس کشور برای سال‌های آتی، تبدیل به یکی از دغدغه‌های مهم دستگاه تعلیم و تربیت شده است. به اذعان مسئولان مربوطه، آموزش‌ و پرورش در سال‌های پیش‌رو با معضل بازنشستگی معلمان و بحران کمبود نیروی انسانی مواجه خواهد شد و از مهر 97 با سه سال شدن هنرستان‌ها کمبود نیروی انسانی در این بخش به شکل ویژه‌تری محسوس خواهد بود.

سید محمد بطحایی، وزیر آموزش‌ و پرورش در فروردین‌ماه سال‌جاری، طی مصاحبه با صداوسیما درباره کمبود نیروی انسانی در این وزارتخانه، اظهار کرده بود: «به‌دلیل خروج نیروی انسانی از سال 97 به بعد به شدت با کمبود نیرو مواجه می‌شویم و تعداد افرادی که شرایط بازنشستگی پیدا می‌کنند افزایش می‌یابد. امسال 65 هزار نفر در آموزش‌ و پرورش بازنشسته می‌شوند و تا چهار سال آینده این تعداد شیب افزایشی خواهد داشت و باید از روش‌های مختلفی برای تامین نیروی انسانی در سال تحصیلی آینده و سال‌های بعد استفاده کنیم تا مشکلاتی برای نظام آموزش‌ و‌ پرورش کشور ایجاد نشود.»

با توجه به شرایط موجود، مسئولان به فکر تدابیری برای تامین نیاز دستگاه تعلیم و تربیت به معلم افتاده‌اند. در این راستا اسفندیار چهاربند، رئیس مرکز منابع انسانی وزارت آموزش‌ و‌ پرورش سی‌ام اردیبهشت سال‌جاری در گفت‌وگو با باشگاه خبرنگاران جوان اظهار کرده بود: «طرحی در نظر گرفتیم که براساس آن دانش‌آموزان پس از اخذ دیپلم به فعالیت در آموزش‌ و‌ پرورش بپردازند. در نظر داریم از طرح 2+2 استفاده کنیم که براساس آن از خروجی دیپلم بهره گرفته و افراد را پس از گذراندن یک دوره دو ساله فارغ‌التحصیل می‌کنیم تا امکان فعالیت در حرفه معلمی را داشته باشند. بعد از این دوره، مجددا دوره دو ساله‌ای برای آن‌ها در نظر می‌گیریم که به منزله کارشناسی ناپیوسته محسوب می‌شود؛ در واقع  روند اجرای این طرح مانند فارغ‌التحصیلان دوره کاردانی به کارشناسی خواهد بود.» وی درباره ضمانت اجرایی این طرح برای سال آینده  گفته بود: «اکنون دانشگاه فرهنگیان برای اجرای چنین طرحی اعلام آمادگی کرده و آموزش‌ و‌ پرورش هم در حال رایزنی است تا از این طریق استخدام نیروی انسانی را در دستور کار قرار دهیم.»

کمبود معلم در آموزش و پرورش و مدیریت منابع انسانی در آموزش و پرورش

از طرف دیگر برخی از مسئولان مربوطه مشکل اساسی آموزش‌ و پرورش را نامتوازنی نیروها می‌دانند که دستگاه تعلیم و تربیت را با معادله چندمجهولی مواجه کرده است.در این میان تلاش برای تربیت سریع معلم از میان دیپلمه‌ها در حالیست که تعداد کثیری از معلمان آزاد شاغل در مدارس غیردولتی کشور که نیروهای مجرب و دارای سابقه و تحصیلات عالیه هستند، به‌دلیل خلاءهای قانونی نمی‌توانند استخدام دستگاه تعلیم و تربیت شوند.

در این گزارش با مسئولان اداره‌کل آموزش‌ و پرورش استان زنجان گفت‌وگو کرده‌ایم تا شرایط حاکم بر وضعیت نیروی انسانی آموزش‌ و پرورش و راه‌های مدیریت کمبود نیرو در استان را بررسی کنیم.

 

با سازماندهی صحیح نیروها می‌توان به کمبود نیروی انسانی پاسخ داد

اصغر بیات، معاون آموزش‌ ابتدایی آموزش و پرورش استان زنجان در این خصوص اظهار می‌کند: «کمبود نیرو برای تدریس موضوعی است که برای مدارس سطح کشور مطرح است. استان زنجان هم جزء استان‌هایی است که به‌دلیل روند افزایش جمعیت دانش‌آموزی و بازنشستگی معلمان هر سال نسبت به سال قبل نیاز بیشتری به نیرو پیدا می‌کند.»

وی ادامه می‌دهد: «این کمبود از طریق فارغ‌التحصیلان دانشگاه فرهنگیان و آزمونی که هر ساله برای جذب نیرو برگزار می‌شود، تامین خواهد شد. با این وجود استان زنجان در مقطع ابتدایی با بحران نیروی انسانی مواجه نیست؛ چراکه با سازماندهی صحیح نیروها می‌توانیم به این کمبودها پاسخ دهیم.» افزوده شدن پایه دوازدهم در سال 97، نیاز به 700 نفر معلم را ایجاد می‌کند

محمود شهبازی، معاون آموزش متوسطه آموزش‌ و‌ پرورش استان زنجان نیز اظهار می‌کند: «در سال‌های گذشته نظام آموزشی کشور به 6، 3، 3 تغییر کرد و حالا دامنه تغییرات به مقطع متوسطه رسیده است و در سال 97 نظام آموزشی جدید کامل می‌شود؛ یعنی پایه دوازدهم هم استقرار پیدا می‌کند. در پی این موضوع یک پایه به هنرستان‌ها هم اضافه خواهد شد و دوره تحصیل آن‌ها از دو سال به سه سال افزایش خواهد یافت. اضافه شدن یک پایه تحصیلی، نیروی انسانی، فضای کافی و تجهیزات لازم را می‌طلبد که ما فضا و تجهیزات را مدیریت کرده‌ایم. در رابطه با نیروهای انسانی هم تحلیل دقیق آماری انجام شده و برای تامین آن پیش‌بینی‌های لازم صورت گرفته است.»وی تصریح می‌کند: «سال آینده پیش‌دانشگاهی حذف و پایه دوازدهم مستقر می‌شود.

تفاوتی که پیش‌دانشگاهی با پایه دوازدهم دارد این است که در پیش‌دانشگاهی هفته‌ای 24 ساعت کلاس وجود داشت، ولی در پایه دوازدهم 35 ساعت خواهد بود که به معنی 11 ساعت افزایش در هفته است.

بر این اساس در مجموع بیش از 17 هزار ساعت افزایش ساعت تدریس خواهیم داشت که این افزایش نیازمند بیش از 700 نفر معلم و نیروی آموزشی است.»

 

مشکل بزرگ ما در آموزش‌ و پرورش، نامتوازنی نیروهاست

محمود سیفی‌نیا، معاون پژوهش، برنامه‌ریزی و تامین نیروی انسانی آموزش‌ و پرورش استان زنجان نیز در این رابطه اظهار می‌کند: «کمبود نیرو در کلان کشوری وجود دارد و استان زنجان هم مدلی کوچک از این الگوی بزرگ است و این موضوع قابل انکار نیست؛ اگرچه به نظر ما شدت و حدت آن در استان‌های مختلف متفاوت است. استان زنجان هم با کمبود نیرو مواجه است ولی با راهکارهایی که تدبیر شده سعی در برطرف کردن مشکل داریم؛ با این وجود تابع سیاست‌های کلی و کشوری خواهیم بود.»

وی تصریح می‌کند: «مشکل بزرگ ما در آموزش‌ و پرورش، نامتوازنی نیروهاست؛ به این معنی که وقتی موضوع استخدام پیش می‌آید مطرح می‌کنند که شما در بخشی‌هایی نیروی مازاد دارید. در حالی که ما مثلا در یک ماده درسی مازاد داریم و در ماده درسی دیگر کمبود داریم. این نامتوازنی معادله چندمجهولی ایجاد کرده که به تعادل رساندن آن کار سختی است؛ اما در سال‌های اخیر جذب‌های هدفمند این موضوع را تا حدی متعادل کرده است.»

معاون پژوهش، برنامه‌ریزی و تامین نیروی انسانی آموزش‌ و پرورش استان زنجان در رابطه با امکان به‌کارگیری نیروهای آزاد فعال در مدارس غیردولتی، اظهار کرد: «ما در کل تابع سیاست‌های کشوری هستیم و در سطح استان به‌طور جداگانه نمی‌توانیم کاری انجام دهیم. اما در مجموع موضوع استخدام، سازوکار مخصوص خود را دارد و نیازمند قانون است. اگر قانون اصلاح شود و به ما اجازه استفاده از نیروهای آزاد مدارس غیردولتی را بدهد، ما استقبال می‌کنیم که از این نیروهای مجرب استفاده کنیم، ولی در حال‌حاضر قانون فقط اجازه استفاده از نیروهایی را به ما داده است که حق‌الزحمه آن‌ها از منابع دولتی پرداخت شده است. شرایط موجود به‌گونه‌ای است که ما به همه این نیروها نیاز داریم، چون با حالت بحرانی مواجه هستیم که باید برای آن تدبیری صورت بگیرد، اما در به‌کارگیری این دست از نیروهای آزاد باید قانون این اجازه را به ما بدهد تا بتوانیم جذب را انجام دهیم.»

سیفی‌نیا ادامه می‌دهد: «قانون ما را محدود کرده است به اینکه جذب معلم در قالب دانشگاه فرهنگیان باشد. همچنین ماده 28 آیین‌نامه دانشگاه فرهنگیان تصریح دارد در مواقعی که دانشگاه فرهنگیان از ظرفیت لازم برخوردار نباشد یا رشته‌های مورد نیاز آموزش‌ و پرورش را نداشته باشد، به آموزش‌وپرورش اجازه می‌دهد که در حد ظرفیت‌های قانونی بتواند از طریق سازمان سنجش نیرو جذب کرده و آن‌ها را یک‌سال آموزش دهد و بعد به کار گیرد.»

وی در ادامه با اشاره به میزان نیاز آموزش‌ و پرورش استان به معلم، اظهار می‌کند: «ما در سال تحصیلی آینده هزار و 800 نفر کمبود خواهیم داشت که بخشی از آن توسط همکاران شاغل تامین خواهد شد و بخشی دیگر هم باید از طریق قبولی‌های آزمون و نیروهای آزاد و حق‌التدریس تامین شود.»

نمایندگان مجلس برای رفع موانع قانونی استخدام نیروهای آزاد تدبیر کنند تیرماه سال گذشته بود که ابطحی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در گفت‌وگو با خانه ملت با بیان اینکه آموزش‌ و‌ پرورش قدرت ساماندهی نیروهای سرگردان خود را ندارد، اظهار کرده بود: «ساماندهی نیروهای آموزش‌ و‌ پرورش مسئله مهمی است که باید برای آن فکری کرد؛ چراکه این وزارتخانه با وجود آنکه هر سال از طریق آزمون به جذب نیروهای جدید اقدام می‌کند مملو از نیروهای سرگردانی است که سراب استخدام را در سر می‌پرورانند.» از جمله این نیروهای سرگردان، نیروهای آزاد مدارس غیردولتی هستند که با وجود سابقه سال‌ها تدریس که کوله‌باری از تجربه و مهارت را عاید آن‌ها کرده، حتی در شرایطی که سیستم آموزشی کشور با بحران کمبود نیرو مواجه است، به‌دلیل خلاءهای قانونی استخدام نمی‌شوند.

جمعی از این نیروها در گفت‌وگو با مردم‌نو عنوان کرده‌اند: «وجود نیروهای آزاد مدارس غیردولتی در سطح کشور، سرمایه عظیمی است که انتظار می‌رود در شرایط نیاز کشور، اقدامی برای به‌کار‌گیری این نیروهای مجرب انجام شود که در این راستا از نمایندگان مجلس انتظار تدبیر داریم. همچنین از وزیر آموزش‌ و پرورش انتظار می‌رود که با اقدامات لازم، مسیر رفع خلاء‌های قانونی به‌منظور استخدام نیروهای آزاد را هموار سازد.»

روزنامه مردم نو

منتشرشده در یادداشت
سه شنبه, 22 خرداد 1397 13:19

ما مشاوران مدارس مقصریم

تجاوز و آزار جنسی کودکان و دانش آموزان و نقش مشاوران مدارس  این روزها به عنوان یک مشاور مدرسه حالم دیدنی است ، بابت این فجایع تلخ حال و روزم پرسیدنی است .  در یادداشت پیشین از تعدی و قتل اتنای معصوم 6 ساله گفتم و هنوز داغ او بر دلمان سنگینی می کرد که شاهد فاجعه غمبار تری از تعرض گروهی یک فرد به دانش آموزان در یکی از مدارس غرب تهران بودیم و هنوز این فاجعه تمام نشده دلم لرزید از تعرض به بهاره 5  ساله کوچولو در خمینی شهر اصفهان . این روزها حالم بد است ، هوای دلم طوفانی همراه با غبارهای خستگی است. کاش می شد نوشت تمام حرفهایی را که بغض شدند  ولی بر گونه جاری نشدند.

باور کردم که می شود به یگانه ی هستی بخش اعتماد و اتکا کرد و پای در مسیر نور افشان فلاح و رستگاری گذاشت ... باور کن می شود ... باور کردم که می شود خدا را سلام کرد و با اضطراب ، تشویش ، نگرانی و دلواپسی وداع . باور کن می شود . سمینارها و کنگره ها گره از کار فروبسته ی ما در مدارس نخواهد گشود ، بار مالی هم ندارد که از فردا همه آیه یاس بخوانند و این را کتاب هدایت خود بدانند . تنها کافی است روان شناسی معکوس نداشته باشیم تنها ما مشاوران هستیم که می توانیم برای مهار زدن به لهیب اتش فرهنگ مهربانی را جایگزین کنیم

باور کردم که می شود به دانش آموزانم بیاموزم دلی دریایی داشته باشند و اندیشه ای آسمانی . باور کردم می شود به آنها بیاموزم شایستگی ها ، لیاقت و توانایی های خود را در عرصه ی پرتلاطم زندگی به اثبات برسانند و شاکر باشند . مهربانی که ان روزها با لبخند و القای حس همدلی و حمایت تعریف می شد ، امروز به زحمت از دیوار مشغله ی روز مره رد می شود و زندگی لابه لای بوق های ممتد ماشینها و چهره های خسته ایی که از کنار هم می گذرند ، گاهی توقف می کند و فریاد می کشد .

صداقت آن روزها امروزه در کوچه پس کوچه های فضای مجازی ناپدید شده و همه ی اینها کافی است تا نگران بچه هایی باشم که با سرعتی فزاینده در دنیاهای دروغین مجازی و راهکوره های ماهواره گم می شوند و اگر ما در جست , جوی  مهربانی از دست رفته بسیج نشویم این دانش آموزان  معصوم  به راهی خواهند رفت که بازگشتش با خداست .

باور کن می شود...

تجاوز و آزار جنسی کودکان و دانش آموزان و نقش مشاوران مدارس

هیچ کس از خود نپرسید حتی در قضایای اخیر  بردن تلفن همراه در کلاس درس و فیلمبرداری و عکس از کوچکترین حرکات معلمان و انتشار در فضای مجازی علی رغم بخشنامه وزارتی آموزش و پرورش مبتنی  بر ممنوعیت تلفن همراه در مدارس چه توجیهی می تواند داشته باشد ؟ با خود فکر می کنم تا کی  ما باید شاهد این فجایع غمبار باشیم ؟ مطمئنا  تنها آتنا و ندا و بهاره کوچولو و سایر کودکان و نو جوانان  آسیب دیده آخرین قربانیان این چرخه نیستند .چه بسیاری از متهمان که دستگیر شده و سنگین هم مجازات شده اند اما دوباره این زشتی کریه تکرار شده است .

چقدر باید اجازه دهیم همیشه تیتر خبر واقعیت داشته باشد و متن به حاشیه رود تا غلیان احساسات  صورت مساله را نادیده بگیرد و حل مساله عقیم بماند؟

با منطق نه با احساس  و از این زاویه به قضایا بنگریم و همه دست به دست هم دهیم و ببینیم برای مهارزدن به لهیب  این شعله های اتش چه کاری باید انجام دهیم ؟

رویدادی هولناک در یکی از مدارس غرب تهران رقم خورده است که فارغ از صحت و سقم ماجرا  حکایت از وجود مشکل عمده در ساختار آموزشی کشور دارد.و آن فقدان آموزش های  خود مراقبتی  مناسب در مدارس کشور است . به طوری که بسیاری از دانش آموزان از ابتدایی ترین آموزشهای لازم پیرامون حفظ حریم خصوصی خود برخوردار نیستند.

قطعا کسانی که در دوران بچگی مورد سوء‌استفاده جنسی قرار گرفته‌اند در بزرگسالی دچار آسیب می‌شوند و مشکلات متعددی خواهند داشت. چون سن این افراد کم است همه احساسات را درون خودشان می‌ریزند و این کار آسیب بسیار جدی به آنها می‌زند. یعنی هر چقدر سن کمتر باشد درجه آسیب رسیدن به فرد بیشتر است. البته مقدار این آسیب با توجه به جنسیت متفاوت است و معمولا پسرانی که در کودکی مورد تجاوز جنسی قرار می‌گیرند بیشتر اختلالاتی که در بزرگسالی از خودشان نشان می‌دهند به صورت پرخاشگری و اختلال شخصیت از نوع اختلالاتی که به اطرافیان آسیب می‌رسانند، است، چون به صورت ناخود‌آگاه خشم نهفته‌ای را نسبت به جامعه و اطرافیان، درون خودشان دارند. گاه این افراد در بزرگسالی دیگران را مورد سوءاستفاده جنسی قرار می‌دهند و به این شکل انتقام درونشان به شدت رشد می‌کند، در حالی که اگر قربانی یک خانم باشد و در دوران کودکی مورد آزار قرار گرفته باشد اثرات آن متفاوت است و معمولا خشم درونی دختران فروخورده می‌شود و بیشتر به شکل غم و اندوه در بزرگسالی خود را نشان می‌دهد و معمولا خانم‌هایی که در کودکی مورد سوءاستفاده قرار گرفته‌‌اند در بزرگسالی در ارتباط زناشویی معمولا ناتوان هستند و خیلی احساس خوشایندی در این زمینه ندارند.

برخی از قربانيان کودک آزاری جنسی به وسيله بیرون ریزی خشم و پرخاشگری خود  واکنش نشان می دهند . اين واکنش در نوجوانان آزار ديده بیشتر دیده می شود. از آنجایی که بسياری از اين کودکان و نوجوانان علاوه بر آزار جنسی مورد ضرب و شتم يا تهديد به آن هم قرار گرفته اند، ممکن است که پرخاشگری ناشی از آزار جسمی هم باشند . 

تجاوز و آزار جنسی کودکان و دانش آموزان و نقش مشاوران مدارس

ـ مهارگسیختگان جنسی

«اختلالات بیولوژیک از جمله عدم تعادل هورمون‌ها، صرع، تشنج، ضربه های مغزی و آسیب به سیستم مغزی می‌تواند در برخی موارد به عنوان عامل افزایش میل جنسی به صورت پاتولوژیک و بیمارگونه شناسایی شود و افراد مبتلا گاه اقدام به روابطی می کنند که غیرقابل پیش‌بینی است و منجر به آسیب به خودشان و ديگران می‌شود». اگر معلمان یک جامعه تحقیر شوند کل جامعه تخریب خواهد شد

صباغ ابریشمی می‌گوید که واژه جنون جنسی از لحاظ علمی وجود ندارد و تعریفی هم برای آن ارائه نشده است، با‌این‌حال، می‌توان برای تحلیل این افراد از رفتارهای مهارگسیخته جنسی و خشونت غیرقابل‌کنترل نام برد که با اعتیاد و حتی مصرف مخدر به صورت تفریحی، تشدید می شود. بعضی اوقات در اختلال های شخصیتی نظیر شخصیت مرزی و ضداجتماعی ، مواردی از قبیل پرخاشگری های بیش‌ازحد و قانون‌شکنی زیاد به چشم می‌خورد و این افراد به سمت مسائل پرخطر و آسیب زا روی می‌آورند؛ رانندگی پرخطر، قماربازی، روابط جنسی پرخطر و... یا اختلال خلقی نظیر اختلال دو قطبی که در آن به‌طور‌دوره‌ای فرد دچار پرخاشگری‌های شدید می‌شود و ممکن است فعالیت‌هایی را انجام دهد که عواقب آن شدید باشد مثل فعالیت جنسی بی قید و بند که آسیب دارد.

در آخر این فهرست، شاید کسی که دچار اختلال جنون است گاهی تحت تاثیر توهمات و هذیان‌هایی که دارد اقدام به انجام رفتارهای عجیب مثل این نوع روابط بکند. اما آنچه به لحاظ روان شناسی تا کنون مسلم شده است، بیشتر متجاوزان درگیر اعتیاد جنسی، مواد مخدر و اختلال شخصیت و پدوفیلیا بوده‌اند. این افراد اغلب متوجه بیماری خود نیستند یا آن را به عنوان مشکل قبول ندارند، پس درمان سختی به همراه خواهد داشت. هرچند که درمان بسته به علت بسیار متفاوت است. گاه‌می‌تواند آسان و گاه بسیار سخت باشد و براي مثال، درمان این افراد در مواردی که مبتلا به اختلال شخصیت هستند کاری بسیار سخت است. این افراد اغلب تن به درمان نمی دهند و آن را به عنوان مشکل نمی پذیرند.

آگاه سازی  دانش آموزان به روابط نادرست اخلاقی ، آسیب های شبکه های اجتماعی و اینترنتی ، شرکت های هرمی ، مضرات قلیان و مسکرات و انواع مواد مخدر ، خود باوری و عزت نفس مورد توجه مدیران و مشاوران مدارس قرار گیرد و سیاست انکار و تغافل جای خود را به صداقت و رک گویی بی پرده بدهد و در مواجهه با آسیب ها آگاهانه و مسئولانه عمل کنند.کافی است به این فیلم ها در مدارس و خشونت های به تصویر کشیده شده  نگاه کنیم و آنگاه دریابیم که ما مشاوران مدارس  نه تنها برای پیگیری از بروز خشونت و خود مراقبتی دانش آموزان کاری صورت نداده ایم بلکه در درمان دردی که بروز کرده هم کوتاهی کرده ایم ...

تجاوز و آزار جنسی کودکان و دانش آموزان و نقش مشاوران مدارس

 یک بار احسان علیخانی در برنامه نوروزی  در حضور نوجوانی به نام بیژن را که فیلمش در دوره دانش آموزی از سایت ها پخش شده بود گفت من به حال معلمان مملکتم تاسف می خورم ... و معلمان مملکتم صبورانه از این ماجرا گذشتند و امروز در برنامه ماه عسل خانم یاسمن اشکی  که ایشان  به عنوان یک فعال اجتماعی  و سلبریتی که بیماری hpv  که یک بیماری مشابه ایدز می باشد را تبلیغ کرده و بدون  حضور هیچ کارشناس و متخصصی نه تنها  در خصوص ساخت این واکسن و سونامی این بیماری صحبت می کنند بلکه در غالب یک تشکل با ورود به مراکز پیش دبستانی و مهد کودک ها  و مدارس در خصوص آموزش مسایل جنسی  صحبت می کنند . آن وقت ما مشاوران دست روی دست گذاشته و تنها نظاره گریم . ما مشاوران مقصریم . متاسفانه امروزه ارائه اموزش خود مراقبتی در مدارس تابو است

در مورد اخیر فاجعه دبیرستانی در غرب تهران  که قلب همه ی مردم را جریحه دار کرده، شخص روانکاوی که با این نوجوانان ارتباط برقرار کرد تا نمی توانست "اعتماد" دو نفر از ایشان را جلب کند پی به راز پشت پرده نمی برد! (توجه داشته باشید که هیچ کدام از 16 نوجوان با والدین خود موضوع را مطرح نکرده اند!) "اعتمادی" که نوعا نوجوان ها به والدین خود نیز ندارند!

اینجاست که باید یاد آوری کرد چیزی که کودک و نوجوان به آن نیاز دارند "توجه و مراقبت" دائمی مشاوران مدارس است! و اعتماد سازی هر چه بیشتر میان  مشاوران و  دانش اموزان! تا جایی که وزیر محترم اموزش و پرورش به درستی و با صراحت از اموزش های پیشگیرانه در سطح مدارس و خانواده ها سخن گفتند.

سخن بسیار است اما ... کمی تامل کنیم!

تجاوز و آزار جنسی کودکان و دانش آموزان و نقش مشاوران مدارس

نوجوان هاى امروز ما محتاجِ ذره اى فقط ذره اى "توجه" اند توجهى با چاشنىِ محبت كه اگر  من و شما ی مشاور مدرسه از آنها دريغ كنيم گدايى اش را از هر بى سر و پايى ميكنند.. هر چند بارانی از ناملایمتها بر سرمان ببارد .نسلى كه يك "حواسم بهت هست" مي خواهد يك نگرانىِ منطقى، يك هم صحبت كه بشود رويش حساب باز كرد. نسلِ جديد؛ نسلِ باصطلاح "نازك نارنجى "هستند! درجه ى حساسيتشان بسيار بالاست، تَرَك برمي دارندباهر كنايه اى، با هر بى توجه ايى،  با هر طرد شدنى، نسلِ جديدِ ما ،نه با ما،بلكه با تكنولوژى دارند بزرگ مي شوند ، با تكنولوژى اى كه همانقدر كه مي تواند برايشان مفيد باشد،به همان اندازه هم از من و شما دورشان مي كند لابه لاى تمامِ شلوغى هاىِ روزمره مان،فقط كمى بيشتر حواسمان را خرجِ نسلِ جديد كنيم!

نکته مهمی که در این رویداد تلخ دبیرستانی در غرب تهران کمتر کسی به ان پرداخت بحث معلمان بود . در بین این همه نباید فردی خطا کار به عنوان نماینده قشر فهیم فرهنگیان انتخاب شود . کسانی که به تنهایی همه فرهیختگان و دلسوزان تعلیم و تربیت را در آموزش و پرورش محکوم می کنند بدانند اگر معلمان یک جامعه تحقیر شوند کل جامعه تخریب خواهد شد .

تجاوز و آزار جنسی کودکان و دانش آموزان و نقش مشاوران مدارس

گاهی یک اتفاق ناپسند در رسانه ملی چنان جلوه می کند  و در ذهن اکثریت فرهنگیان این پرسش را به ذهن متبادر می سازد که چرا قتل معلم بروجردی توسط دانش آموز و انتشار آزار برخی از معلمین در کلاسهای درس در فضای مجازی نه در این رسانه دیده می شود و نه تحلیل و کارشناسی صورت می گیرد ؟

باور کنید می شود زمینه ایی فراهم کرد تا دانش آموزان بدانند تا کجا باید نسبت به معلمان و اولیای مدرسه احترام گذاشته و هم معلمان و اولیای مدارس بدانند تا کجا حریم قانونی دارند ؟

بحث آموزش انسان بودن و احترام به کرامت انسانی و دوری گزیدن از آنچه در شان انسان نیست ، اهمیت فراوانی دارد چون بسیاری از مشکلات را حل می کند.

با گسترش فن آوری و به یاری روزمره شدن کاربری ابزارهای متکی بر فن آوری جدید مدتی است نه تنها خشونت های اعمال شده در مدارس ، رفتار معلمان و حتی تیک ها و تکیه کلامها در قاب فیلم و تصویر در شبکه های اجتماعی به نشر عمومی می رسند و چه بسا نزدیک است معلمان بار تامین خوراک سرگرمی خواهی عمومی را به دوش بکشند. اما هیچ کس از خود نپرسید حتی در قضایای اخیر  بردن تلفن همراه در کلاس درس و فیلمبرداری و عکس از کوچکترین حرکات معلمان و انتشار در فضای مجازی علی رغم بخشنامه وزارتی آموزش و پرورش مبتنی  بر ممنوعیت تلفن همراه در مدارس چه توجیهی می تواند داشته باشد ؟

بدانید که فرهنگیان بزرگترین قشر تحصیلکرده و فرخنده این دیارند ، پس لطفا با احساسات جامعه فرهیخته بازی نکنید.

فرهنگیان کسانی هستند که از خوشبختی کسانی که دوستشان ندارند خوشحال می شوند ، برای تحقیر نشدن دیگران از حق خود می گذرند ، می دانند عزیز خدا نخواهند شد مگر زمانی که وجودشان آرام بخش دانش آموزانشان باشد، همه چیز هستند و می گویند هیچ چیز نیستیم. بزرگترین شادی زندگی شان زمانی است که خبر موفقیت دانش آموزانشان را بشنوند.

از رسانه ملی انتظار می رود همان طور که برای اعاده ی حیثیت  گروهی از دانش آموزان دلسوزانه اقدام کرد ،  برای اعاده ی حیثیت فرهنگیان فرهیخته و ایفای نقش آگاهی آفرینی خود مدبرانه اقدام نماید.

باور فرهیختگان آن است که دیکته نانوشته بی خطاست ولی عدم اصلاح خطا و تکر آن جایز نیست .باور معلمان آن است که مدیران خردمند و توانمند رسانه ملی در برنامه های  متعدد و متنوع کارشناسی شده پاسخگوی ضرر معنوی وارد شده به همه معلمان خواهند بود و به کمک همین فرهیختگان شهروندان محترم را به حقوق شهروندی آگاه می سازند تا در سرتاسر این مرزو بوم همه ی آحاد ملت با هم بخندند ، نه اینکه به هم بخندند.

چقدر باید اجازه دهیم همیشه تیتر خبر واقعیت داشته باشد و متن به حاشیه رود تا غلیان احساسات  صورت مساله را نادیده بگیرد و حل مساله عقیم بماند؟  دکتر محمود گلزاری روان شناس و استاد دانشگاه بر این باور است نوجوانی سن بروز رفتارهای خشونت آمیز است و تقویت خشونت در این سن ممکن است منجر به بروز حوادث دلخراش و ناراحت کننده ایی شود . بر این اساس با توجه به اینکه افراد ساعت های زیادی از روز را در مدارس سپری می کنند و این نهاد آموزشی مسئولیت ارائه آموزش و تربیت افراد را بر عهده دارد به نظر می رسد اگر مشاوران بتوانند شیوه های مدیریت و کنترل خشم را به دانش آموزان بیاموزند به طور قطع این رفتارها تا حد زیادی اصلاح خواهد شد و احتمال بروز چنین حوادث کاهش می یابد .

این اتفاق به ما هشدار می دهد که اگر بخواهیم درباره بهداشت فردی خودمراقبتی، ارتقای آگاهی زیستی و سلامت بدن برای دانش آموزان صحبت کنیم خطایی انجام نداده ایم بلکه همه این موضوعات به دانش آموزان کمک می کند تا آنها در شرایط بحرانی از خود محافظت کنند. البته کسانی که مخالف این موضوع هستند باید بدانند که هم اکنون خیلی از دانش آموزان ما آموزش های خودمراقبتی ندیده اند و این به نفع آنها نیست.

آموزش خود مراقبتی به کودکان و نوجوانان  اهمیت بالایی دارد و حالا زمان آن رسیده تا تحجر و کج اندیشی را کنار بگذاریم، اتفاق تلخ این مدرسه زنگ خطری ست برای آینده کشور.  شخص روانکاوی که با این نوجوانان ارتباط برقرار کرد تا نمی توانست "اعتماد" دو نفر از ایشان را جلب کند پی به راز پشت پرده نمی برد!

در کنار آموزش های خود مراقبتی به کودکان و نوجوانان دانش اموز  به خانواده ها نیز باید آموزش داده شوند تا بدانند در چنین شرایطی چه کاری درست است و همچنین زبان اموزش دادن به فرزندانشان را بیاموزند. 

آموزش خود مراقبتی به کودکان و نوجوانان دانش اموز مستلزم  ارائه اطلاعات به هنگام به آنان است و این امر میسر نیست جز آگاه ساری دانش آموزان در تمامی مقاطع تحصیلی توسط مشاوران مدارس.

دانش آموزان پرآسیب امروز وارث پریشان ها و دلهره های یک جنگ شوم اند ، دردمندند ، بی همزبانند ، بزرگترها درکشان نمی کنند اجازه دهیم مشاور مدرسه همزبانشان باشد در عین حال با افراد فاقد توان نیز مسئولانه برخورد کنیم. ما مشاوران مقصریم که در خیلی از وقتها به  کسانی که در تخصص شان نیست اجازه مشاوره دادیم و خود نظاره گر شدیم .

تجاوز و آزار جنسی کودکان و دانش آموزان و نقش مشاوران مدارس

متاسفانه امروزه ارائه اموزش خود مراقبتی در مدارس تابو است . این در حالی است که باید بدانیم خود مراقبتی لزوما به معنای آموزش مسایل جنسی نیست چرا که اگر اتنا و کیمیما و بهاره و حتی نوجوانان این دبیرستان آگاهیهای لازم در خصوص خود مراقبتی را داشتند شاید هرگز این فجایع اتفاق نمی افتاد .

سمینارها و کنگره ها گره از کار فروبسته ی ما در مدارس نخواهد گشود ، بار مالی هم ندارد که از فردا همه آیه یاس بخوانند و این را کتاب هدایت خود بدانند . تنها کافی است روان شناسی معکوس نداشته باشیم تنها ما مشاوران هستیم که می توانیم برای مهار زدن به لهیب اتش فرهنگ مهربانی را جایگزین کنیم که این امر همدلی همه ی عزیزان را طلب می کند تا دیگر شاهد پیامدهای نا خوشایند این رفتارها در جامعه نباشیم. عارفان  علم عاشق می شوند ، بهترین مردم معلم می شوند ،عشق با دانش متمم می شود ، هر که عاشق می شود معلم میشود. باور کن می شود اگر .... دانایی لازم است ، دلی دلسوز نایاب است و در کوچه پس کوچه های شب تیره انسانم آرزوست ...

 

منابع :

http://jamejamonline.ir

https://www.femanom.com

http://www.salamatnews.com

مصاحبه با مریم رامشت  روان شناس و مدرس دانشگاه


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت
دوشنبه, 19 آبان 1393 21:30

بازنشستگی

تهران

منتشرشده در نامه های دریافتی

پست مدرنیسم و تکثرگرایی و تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش

ناسازگاری تکثرگرایی با وحی

اعتقاد به وحي و نبوت، از نوعي بينش درباره جهان و انسان ناشي مي­ شود، يعني اصل هدايت عامّه در سراسر هستي. اصل هدايت عامّه لازمه جهان ­بيني توحيدي اسلامي است؛ از اين­ رو اصل نبوّت لازمه اين جهان­ بيني است. خداوند متعال به حكم اينكه واجب­ الوجود بالذّات است و واجب­ الوجود بالذّات، واجب من جميع­الجهات است، فيّاض علي­ الاطلاق است و به هر نوعي از انواع موجودات در حدّي كه براي آن موجود ممكن و شايسته است تفضّل و عنايت دارد و موجودات را در مسير كمالشان هدايت مي­ كند. اين هدايت، شامل همه موجودات است: از كوچكترين ذرّه گرفته تا بزرگترين ستاره و از پست­ ترين موجود بيجان گرفته تا عالي­ ترين و راقي­ترين جاندارها كه ما مي­ شناسيم يعني انسان. از اين­ روست كه قرآن واژه"وحي" را همچنان كه در مورد هدايت انسان به­ كار برده در مورد هدايت جمادات و نباتات و حيوانات [نيز] به كار برده است. از نكات مثبت ديگر در تعليم و تربيت پست‌مدرن كه بسياري از مربيان آن مطرح كرده‌اند، مي‌توان به تأكيد بر بردباري و تحمل يكديگر، تفكر انتقادي، خلاقيت و خودآفريني، تعهد اخلاقي، اهميت احساسات و همچنين تأكيد بر شهود اشاره كرد

[امّا] عالي­ترين درجه وحي همان است كه به سلسله پيامبران [مربوط] مي­ شود. اين وحي بر اساس نيازي است كه نوع بشر به هدايتي الهي دارد، كه از طرفي بشر را به سوي مقصودي كه ماوراي افق محسوسات و مادّيات است و خواه­ ناخواه گذرگاه بشر خواهد بود راهنمايي نمايد، واز طرف ديگر نياز بشر را در زندگي اجتماعي كه همواره نيازمند به قانوني است كه تضمين الهي داشته باشد برآورد (مطهري، مجموعه ­آثار، ج2، 1375،ص 155-156).

بنابراین، در اسلام و بلکه در تمام ادیان الهی و آسمانی مساله وحی، پذیرفته شده است. در این ­صورت، اگر آن­ گونه که پلورالیستها می­گویند، هيچ هنجار جهان شمولي وجود ندارد، وارزشها را مي­ توان در مجموعه­ اي كم­ و بيش بي­ پايان از، جابه­ جايي و تغيير احتمالي تركيب كرد، همچنين آنها مي،توانند ارزشهاي قديمي و جديد را با هم تركيب كنند. اين­ گونه ويژگي تركيبي مي­تواند نوعي نقص و كاستي محسوب شود و منجر به اختلاف، بي ­ثباتي، آشفتگي، ناهمخواني و سنجش ­ناپذيري شود. در اين صورت ديگر جايي براي پذيرش وجود وحي و فرشته­اي به نام جبرئيل و در نتيجه مجموعه­ اي به­ نام (كلام خدا) باقي نمي­ ماند و پاي­ بندي به هيچ­ يك از آنها ضرورت و بلكه لزومي ندارد، يا به ديگر سخن، پلوراليزم ديني با مفهوم وحي ناسازگار است، اگر کسی نگرش پلورالیستی و تکثّرگرا را در عرصه دین درست بداند، ناگزیر باید وحی را (اگر آن را قبول داشته باشد) در محدوده تجربه دینی و دست بالا، گونه ای مکاشفه تفسیر کند و آن را به گونه همسان در یک یک انسانها، ساری و جاری بداند و به طور طبیعی، چنین تجربه هایی بیانگر حق محض هم نمی ­تواند باشد.

پست مدرنیسم و تکثرگرایی و تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش

سؤال چهارم. چالش‌هاي تكثرگرائي پست مدرن بر تربيت ديني كدامند؟

پست­ مدرنیسم به عنوان يكي از آموزه‌هاي معاصر و  متأخّر، با تأكيد بر خصايص و اصولي چند، پيامدهايي را در بسياري از حوزه‌هاي اجتماعي، فرهنگي، سياسي و تربيتي به جاي مي‌گذارد كه از آن جمله مي‌توان به تأثير آن روي حوزه هويت اشاره كرد. در اين ميان مسأله شکل ­گیری هويت ­ديني بيشترين سهم را در تأثيرپذيري از اين آموزه به خود اختصاص مي‌دهد. از جمله سؤالات اساسي كه اين سؤال پژوهشی در پي پاسخ بدان است ، پرسش از چالشهايي است كه پست مدرنیسم به صورت اعم و پلورالیسم یا تکثّرگرایی به طور اخص، براي شكل­ گيري هويت ­ديني در افراد به وجود مي­ آورد. چالشهايي كه مي­­ توان بدان اشاره كرد شامل نفي هويت­ ديني مبتني بر آموزه‌ها و بنيادهای ديني، نفي هويتهاي فراگفتماني و فرازباني، تضعيف مؤلّفه ­هاي عقلاني و شناختي هويت­ ديني، انكار جنبه ­هاي ثابت هويتي، نفي ­هويت الگو محور­ديني و نفي امكان شكل­ دهي هويت­ ديني متن­ محور (با محوريت متون ديني) می­باشد. در ادامه، ابعاد سؤال فوق نیز روشن گشته است.

پست مدرنیسم و تکثرگرایی و تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش

در پست‌مدرنيسم به همه فرهنگ‌ها و طبقات توجّه مي‌شود، و هر كس براي خودش ارزش دارد؛ انديشه و فرهنگ غالبي نيست و به حاشيه‌ها توجه فراوان مي‌شود؛ افراد برابر و يكسان هستند؛ بر اعتقاد به آزادي افراد و احترام به فرديت انسان و آزاد كردن وي از هرگونه تقليد، تأكيد مي‌شود. همچنين كوشش رهايي‌بخشي از ستم و بي‌عدالتي اقتصادي، مخالفت با موضوعات درسي مجزا، تغيير‌پذيري برنامه‌هاي درسي، و رعايت تفاوت‌ها، از ديگر مزاياي اين ديدگاه است  یکی از ره­ آوردهای تکثّرگرایی یا پلورالیسم، پدیده­ی  جهانی ­شدن است. در عصر جهاني‌شدن به‌ جاي‌ مكان،‌ كه‌ پديده‌اي‌ فيزيكي‌ است‌، فضا اهميت‌ مي‌يابد. فضا عرصه‌ ارتباط‌ انسان‌هاست‌ و با گستردگي‌ امكانات‌ ارتباطي،‌ فضا هم بسط‌ مي‌يابد. جهاني‌شدن‌ فرصت‌ جديدي‌ را فراهم‌ مي‌سازد تا انسان‌ها با بريدن‌ از هويت‌هاي‌ مكاني،‌ در هويت‌ فضايي‌ جديد ادغام‌ شوند (گلمحمدی، 1381،ص 116).

1 . تهديدات هويتي: از جمله تهديداتي كه فرآيند جهاني­ شدن به­همراه دارد، متوجّه هويت‌هاي فردي و اجتماعي است كه خود نيز زير مجموعه هويت ملّي مي‌باشند. از جمله منتقدان به جهاني­ شدن در ارتباط با بحث هويت‌يابي، ميشل فوكو است، كه جهاني ­شدن را نوعي تمسك به «حال» و انقطاع از «گذشته» مي‌داند كه نوعي بيگانگي از گذشته را در فرد ايجاد مي‌كند و به كاهش مشروعيت «حال» دامن خواهد زد؛ زيرا بشر وارد دوره جديدي مي‌شود كه استمرار گذشته نبوده و از آن منقطع شده است. در عرصه جديد، كه هيچ‌گونه پشتوانه تاريخي و گذشته­ اي ندارد، ناامني اولين و مهم‌ترين احساسي است كه به انسان معاصر دست داده و آن را دچار بيگانگي مي‌سازد. حاصل اين فراگرد دروني و از خود بيگانگي، نوعي بي­ هويتي و بحران هويت است(همان).

از ديگر منتقدين فرآيند جهاني­ شدن در باب فرهنگ و هويت، لاتوش است. وي نيز معتقد است: جهاني­ شدن نوعي غربي‌سازي جهان سوم است كه ارمغان آن، فرهنگ‌زدايي مي‌باشد. جهاني­ شدن به نوعي موجبات تخريب ساختار‌هاي اجتماعي در جوامع سنّتي مي‌شود؛ چيزي كه به مردمان جهان سوّم براي جايگزيني هويّت فرهنگي گمشده‌شان پيشنهاد شده، بر يك هويت ملّي پوچ و يك تعلّق فريبنده به يك دهكده جهاني مبتني است(لاتوش، 1381،ص 48).

2. تهديدات تربيتي با تأكيد بر نقش تربيت­ ديني: پلورالیسم و به دنبال آن جهاني­ شدن همواره داراي دو تأثير متناقض در مورد فرهنگ مي‌باشد. از يك‌سو، به همگون‌سازي فرهنگي و هم‌سو كردن فرهنگ‌هاي مختلف منتهي مي‌شود. از سوي ديگر، به تكثّر و ناهمگون‌سازي و تمايز فرهنگ‌ها منجر مي‌شود. اين ويژگي دوگانه جهاني­ شدن در مورد هويت هم صادق است. جهاني ­شدن از يك‌سو، با از ميان برداشتن مرزها و مرزبندي‌هاي مروج امت واحد، به خصوص در فرهنگ اسلامي و نزديك شدن آنها مي‌شود. از سوي ديگر، با ايجاد تنوع در صور ابزار هويت فرهنگي به تكثّر فرهنگي دست مي‌زند(عاملی، 1380،ص 308)

جهاني شدن بيشترین تغييرات را در هويت ­يابي ديني افراد، به ويژه مسلمانان داشته است. به‌گونه‌اي كه اكثر صاحبنظران، به خصوص، ترنر آن را نوعي فرايند غيرديني شدن تلقي مي‌كنند. عاملي، نوع‌شناسي هشت گانه خود را با الهام از نوع‌شناسي كاستلز به شرح زير ارائه مي‌كند:

ـ هويت ملي‌گرايانه؛ اهميت دادن به هنجارهاي و ارزش‌هاي ملي؛

ـ هويت سنتي هنجارهاي و ارزش‌هاي مذهبي؛

ـ هويت اسلام‌گرا؛ هنجارهاي و ارزش‌هاي اسلامي؛

ـ هويت مدرن، اختلاطي از سنت و مدرنيسم؛

ـ هويت غيرديني، به­دنبال جدايي دين از سياست و اقتصاد؛

ـ هويت غربزده، تطبيق با هنجارهاي غربي؛

ـ‌ هويت تركيبي، فاقد هويت متمايز و اساساً شكل گرفته از تعلّقات سنتي و محيط جديدي است كه در آن زيست مي‌كنند؛

ـ‌ هويت مردّد؛ عمدتاً شامل جواناني است كه گرايش هويتي خاصي در جهت سنتي يا مدرن ندارند.

با توجه به ويژگي‌هاي عمده جهاني­ شدن از قبيل فشرده شدن زمان و مكان، ارتباطات سريع، سرعت بروز تغييرات، وجود توأمان فرايندهاي عام‌گرايي و خاص‌گرايي، بسط تنوع فرهنگي و ديني، تغيير ابعاد شناختي و بي‌پناهي و بي‌ريشه‌گي و...، مي‌توان تصور نمود كه در اين فضا و شرايط، رابطه ميان فهم، عمل و اعتقاد ديني و نيز روابط اجتماعي به دليل تنوع دريافت‌هاي ديني و برداشت‌هاي متكثّر از دين، تضعيف شده و گرايش به هويت‌هاي غيرديني تأييد و تقويت مي‌شود. بنابراين، با توجه به آنچه كه، ترنر بيان مي‌دارد. در مقايسه متغيرهاي مربوط به اعتقادات و اصول ديني با مصرف رسانه‌اي، مي‌توان مشاهده نمود كه بسياري از جنبه‌هاي زندگي اجتماعي، كه تحت‌الشعاع جهاني ­شدن قرار گرفته است، بر معنا‌دار نبودن رابطه ميان تأثيرات جهاني شدن و اعتقادات و مباني ديني دلالت دارد. بنابراين، جهاني شدن زاییده شده در اندیشه تکثّرگرایی به خصوص با تضعيف رابطه ميان فهم، عمل و اعتقادات ديني، به عنوان مقدمات پيدايش هويت ­ديني، ابتدا منجر به ظهور هويت مردد (نه سنتي نه مدرن)، سپس هويت تركيبي با تعلقات ريشه­ دار سنتي و محيط جديد زندگي و نهايتاً، هويت غيرديني، كه مؤيّد جدايي دين از سياست مي‌شود. با پيدايش هويت غيرديني نقش تعليمات ديني در تربيت افراد در جامعه به عنوان يك معيار ارزشي فراگير كم‌رنگ شده، به حداقل خود رسيده و يا بي‌تاثير مي‌شود. در اين قسمت، براي تكميل بيان تأثيرات تربيتي جهاني­ شدن، كه بيشتر خاصيت ضدديني دارد، به بعضي از مهم‌ترين دلالت‌هاي تربيتي پست مدرنيسم، اشاره مي‌‌شود:

ب. دلالت‌هاي تربيتي پست ­مدرنيسم:

1. معتقد به مرگ خدايان و نابودي دين و ارزش‌ها؛

2. خالي بودن از مباني متافيزيك و مباني ارزش شناختي؛

3. نفي الگو در تربيت اخلاقي؛

4. عدم وجود ملاك داوري در باب خوب و بد بودن امور؛

5. تربيت ديني در عرض دانش‌ها و معارف بشري قرار دارد(سجادی، 1380، ش 29)

نتیجه آنکه جهاني ­شدن با انتخاب رويه ­ي تكثّرگرايي در حوزه فرهنگ، دين و سنت، به تضعيف موقعيت تثبيت شده اين مقولات كمك نموده است. در اين راستا، تربيت ­ديني نيز امري تضعيف شده به نظر مي‌رسد. امّا بايد گفت؛ دين و تربيت ­ديني در عرصه جهاني­شدن، به فرصت‌هايي هم نايل شدند و جهاني­ شدن عرصه تأثيرگذاري دين و تربيت­ديني شده است. اما برخي از عمده‌ترين چالش‌هاي تربيت ديني كه ناشي از جهاني‌شدن است عبارتند از:

1. هجوم ضدارزش‌هاي فرهنگ غرب و بي‌هويت كردن جوامع پذيرا؛

2. ترويج پلوراليسم فرهنگي و ديني؛

3. ترويج افكار لبراليست سو لذت طلبي و كام‌جويي؛

4. علم‌گرايي و پرستش علم؛

5. نسبيت‌گرايي و شك و ترديد در اصول؛

6. دين‌گريزي و انزجار از دين؛

7. سكولاريزاسيون و بي‌ربط دانستن دين و دنيا؛

8. كم‌رنگ كردن تعليمات وحياني؛

سؤال پنجم: چه انتقاداتي برتكثرگرائي پست­مدرنيسم در حوزه تربيت ­ديني وارد است؟

در حوزه تربیت دینی همچنانکه می توان برای پست مدرنیسم محاسنی در نظر گرفته شده است، اما معایب و محدودیت های زیادی نیز وارد است که به آنها در زیر اشاره شده است:

1. محاسن تربيت پست‌مدرن: پست‌مدرنيسم از آنجا كه كوشش جهت بازشناسي معضلات مدرنيته و حركتي نقادانه و درنتيجه مطلوب به‌ويژه در زمينه اهميت كثرت‌گرايي و اهميت دادن به ديدگاه‌ها و ارزش‌هاي فرهنگي ديگران است، ستودني است. به‌عبارتي، در پست‌مدرنيسم به همه فرهنگ‌ها و طبقات توجّه مي‌شود، و هر كس براي خودش ارزش دارد؛ انديشه و فرهنگ غالبي نيست و به حاشيه‌ها توجه فراوان مي‌شود؛ افراد برابر و يكسان هستند؛ بر اعتقاد به آزادي افراد و احترام به فرديت انسان و آزاد كردن وي از هرگونه تقليد، تأكيد مي‌شود. همچنين كوشش رهايي‌بخشي از ستم و بي‌عدالتي اقتصادي، مخالفت با موضوعات درسي مجزا، تغيير‌پذيري برنامه‌هاي درسي، و رعايت تفاوت‌ها، از ديگر مزاياي اين ديدگاه است(بهشتی، 1385،ص 94).

پست مدرنیسم و تکثرگرایی و تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش

گفتمان پست‌مدرنيسم امتيازات بسياري دارد. به‌عنوان مثال مربياني كه خواستار تقويت قوه انتقادي دانش‌آموزان در مورد ديدگاه‌هاي مسلط و فراگير هستند، يا مي‌خواهند ظرفيت شكيبايي و يا حتي توانايي استقبال آنها از ديدگاه‌هاي ناسازگار با نظرات شخص خودشان را تقويت كنند، مي‌توانند از اين نظريه چون ابزار مخصوص مفيد بهره ببرند. پست‌مدرنيسم تقسيم زندگي به حوزه‌هاي گوناگون را نمي‌پذيرد؛ لذا تصويري كه پست‌مدرن از مدرسه ارائه مي‌دهد، يك اجتماع در نظر مي‌گيرد. در چنين مدرسه‌اي فقط بر جنبه‌هاي عقلاني تأكيد نمي‌شود، بلكه جنبه‌هاي زيبا‌شناختي، عاطفي و فعاليت‌هاي دسته‌جمعي مبتني بر همكاري اجتماعي نيز مورد توجه است.

در مدارس پست‌مدرن معلم، آفريننده­ دانش و تسهيل‌كننده جريان يادگيري كلاس يا گروه‌هاست. به‌اين‌ترتيب جريان‌هاي يادگيري جاي‌گزين محتواي مواد درسي و برنامه درسي مدرن مي‌شود. در آموزش و پرورش پست‌مدرن كه يك متن به صورت‌هاي مختلف خوانده و يا تفسير مي‌شود، خوانندگان با نگرش انتقادي به متن، نكات تازه‌اي درمي‌يابند كه به خود آنها تعلق دارد. چنين پيامدي موجب پيدا شدن جنبه‌هاي مختلف معنا و نتيجه‌گيري‌هاي تازه است. مربيان پست‌مدرن بر اين نظرند كه در دوران مدرن، اطلاعات از همه­جا از جمله مدرسه در كنترل دولت است؛ اما در وضعيت پست‌مدرن، دولت‌ها كمتر شانس پالايش اطلاعات دارند؛ چراكه شبكه گسترده جهاني توسعه و تعميم يافته است.

مربيان پست‌مدرن از دو فضيلت مهم صداقت و درستكاري ياد مي‌كنند. آزادي انتخاب رابطه انساني، در انديشه پست‌مدرن ارزشي است. در پست‌مدرن به تفاوت‌هاي فردي توجه مي‌شود. از نظر ليوتار، مدرسه آرماني مدرسه‌اي است كه در افراد آنها تفاوت‌هايي كه فرديت آنها را مي‌سازد شكوفا كند؛ يعني حضور در جمع ديگران به فرد بودن آنها لطمه‌اي نزند. پس اجتماع‌هاي كوچك‌تر، يا روايت‌هاي تفاوت را جايگزين جامعه و فراروايت‌هاي آن مي‌سازد(آهنچیان، 1382،ص 53).

به‌طوركلي با وجود محدوديت‌ها و ضعف‌هايي كه در ديدگاه‌هاي تعليم و تربيت پست‌مدرن وجود دارد، ‌به نظر مي‌رسد برخي از مسائل مطرح‌شده توسط پست‌مدرنيست‌ها چشم‌اندازهاي مثبتي نيز براي تعليم و تربيت به ارمغان آورده است. درواقع پست‌مدرنيسم، از آنجا كه كوششي جهت باز‌شناسي معضلات و ‌بن‌بست‌هاي تعليم و تربيت مدرن است، حركتي مورد توجه به‌شمار مي‌آيد. تأكيد مربيان پست‌مدرن بر اهميت كثرت‌گرايي، اهميت دادن به ديدگاه‌هاي ديگران، تقويت روحيه انتقادي در دانش‌آموزان، تشويق نوعي آموزش و پرورش گفت‌وگو‌محور و مبتني بر گفتمان، ستودني است.

از نكات مثبت ديگر در تعليم و تربيت پست‌مدرن كه بسياري از مربيان آن مطرح كرده‌اند، مي‌توان به تأكيد بر بردباري و تحمل يكديگر، تفكر انتقادي، خلاقيت و خودآفريني، تعهد اخلاقي، اهميت احساسات و همچنين تأكيد بر شهود اشاره كرد.

ادامه دارد

بخش اول


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در پژوهش

گروه استان ها و شهرستان ها/

نامه زیر توسط یک معلم تربیت بدنی در مورد مشکلات تربیت بدنی و ورزش مدارس و عملکرد مسئولان مربوطه برای صدای معلم ارسال شده است .

« صدای معلم » آمادگی خود را برای پاسخ مسئولان اعلام می کند .

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور