گروه بازنشستگان/
به گزارش صدای معلم ؛ امروز سه شنبه 29 خرداد معلمان بازنشسته بار دیگر برای دریافت پاداش بازنشستگی که حدود 9 ماه است به تاخیر افتاده است در برابر سازمان برنامه و بودجه تجمع کردند .
این معلمان دیروز نیز در برابر وزارت آموزش و پرورش نیز تجمع اعتراضی برگزار کرده بودند .
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ وزارت آموزش و پرورش بر خلاف سال 95 که ردیف مستقلی برای پاداش بازنشستگان در بودجه دیده شده بود در سال 96 حذف و مبلغ آن را در " صندوق توسعه ملی " پیش بینی کرده بود .
این امر طی فرآیند بررسی لایحه در کمیسیون تلفیق بودجه، مورد تصویب قرار نگرفت و حذف شد .
تاکنون مسئولان وزارت آموزش و پرورش و سازمان برنامه و بودجه تاریخ دقیقی را برای پرداخت کامل پاداش معلمان بازنشسته اعلام نکرده اند .
پایان پیام/
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه زیر توسط یکی از معلمان استان خراسان شمالی برای صدای معلم ارسال گردیده است .
« صدای معلم » آمادگی خود را برای انعکاس پاسخ مسئولان اعلام می کند .
آموزش و پرورش عنصر اساسی در سرنوشت یک کشور به حساب میآید که بهدلیل کارکردهای آموزشی، مهارتی و تربیتی، شالودههای فردای هر جامعهای را پایهگذاری میکند.
اگر نقدهای وارد بر نظام آموزشی کشور را به کناری بنهیم، به یقین زنده نگه داشتن یاد افرادی که جانمایه تربیت و آموزش بهشمار میروند، وظیفهای بس مهم است؛ چراکه بیگمان تجربهها و یادگارهای آنان چراغ راه امروز و فردای این عرصه خطیر خواهد بود.
یاد جبار باغچهبان هنوز هم در کتابهای درسی زنده است که خدمت بزرگی را به فرزندان این مرز و بوم ارائه داد. اما باغچهبان در این مسیر تنها نبود و توران خانم در مسیر رسیدن به اهداف خود، همراه باغچهبان، باغبانی شد برای اندیشههای کودکان ایرانزمین تا آنجا که او را مادر ادبیات کودک و نوجوان در ایران نام نهادند. این مادر دلسوز که سیده توران میرهادی نام دارد، 26 خرداد 1306 در شمیران دیده به جهان گشود و تا 18 آبان 1395 تمام جان و زندگی خود را وقف فرزندان ایران کرد. این شخصیت برجسته فرهنگی، بیش از 60 سال از فرصت زندگی خود را به آموزش و پرورش و فرهنگ و ادبیات کودکان اختصاص داد. «متاسفانه امروز نظام آموزش و پرورش بر پایه مشورت نیست و مدیریت مدرسه برای همه کارها تصمیم میگیرد و دانشآموزان تنها موظف به خواندن کتابهای درسی هستند. دانشآموزان فقط شنونده و معلمها فقط گوینده هستند
او بنیانگذار مدرسه «فرهاد» بود که با روشهای خاص تربیتی و آموزشی، تبدیل به مرکز تولید و تجربه هدفها و کارکردهای آموزش و پرورش مدرن شد.
توران خانم با زندگی پر از فراز و نشیب خود، توانست به سفارش مادر آلمانیاش «غمهای بزرگ را به کارهای بزرگ تبدیل کند» و با همت کممثال خود، معمار نهاد کودکی در ایران شود.
پدر توارن خانم، سید فضلا... نام داشت که از مهندسان سرشناس ایرانی بود و مادرش گرتا دیتریش آلمانی بود و اهل هنر.
پیشه توران خانم آبادکردن اندیشه و زندگی انسانها بود
تنها دغدغه توران خانم به آموزش ختم نمیشد، بلکه او دغدغهمند انسانیت بود. این موضوع را میتوان از ورق زدن دفتر زندگیاش دریافت. او پس از جنگ جهانی دوم که دوره تحصیل خود را سپری میکرد، به هرزگوین و یکبار هم به کوههای تاترا چکسلواکی رفت و در بازسازی راهآهن آن مناطق شرکت کرد. او همواره در حال آبادکردن بود؛ از اندیشه انسانها گرفته تا زندگیشان.
توران خانم در این دوره، رشته روانشناسی تربیتی را در دانشگاه سوربن به پایان رساند و پس از آن رشته آموزش پیشدبستان را در کالج سوونیه ادامه داد. این معلم دلسوز در دوران تحصیل خود از استادان بزرگ هنری والون و ژان پیاژه که دو استاد برجسته روانشناسی و شناختشناسی کودک بهره برد. او بهدنبال ایجاد نظام آموزش و پرورشی بود که در آن انسانهای آزادهای تربیت شوند.
توران خانم در سال 1330 به ایران بازگشت و در کودکستان بهار و دبیرستان نوربخش به فعالیت پرداخت و در عینحال نسبت به فعالیت برای آینده سیاسی کشورش بیتفاوت نبود.
در سال ۱۳۳۱ دغدغههای ملی و فعالیتهایش در این راستا، سبب آشنایی او با جوانی به نام سرگرد جعفر وکیلی، از افسران روشنفکر آن زمان شد. این آشنایی به ازدواج انجامید، اما طولی نکشید که پس از کودتای سال ۱۳۳۲ این افسر جوان اعدام و توران خانم تنها شد. ثمر زندگی او با سرگرد وکیلی، پسری به نام پیروز است. توران خانم مدتی بعد با محسن خمارلو ازدواج کرد.
او در مصاحبهای درباره همسر دومش چنین میگوید: «محسن خمارلو انسان فرهیختهای بود و در تمام مراحل کار و زندگی در کنارم بود. حاصل ازدواج ما سه فرزند به نامهای دلاور، پندار و کاوه بود. 25 سال در کنار او مدرسه را اداره کردم. مرداد سال 58 او را از دست دادم. وصیت کرده بود که با یکسوم اموالش برای پیشرفت کودکان ایران کاری کنیم و به این ترتیب نخستین پایه شورای کتاب کودک شکل گرفت.او برای پسران مدرسه فرهاد الگوی مردانگی و جوانمردی بود.»
جایگزینی مشارکت بهجای رقابت، مهمترین هدف توران خانم در مدرسه «فرهاد» بود
فعالیتهای پراکنده آموزشی، توران خانم را راضی نمیکرد و او به فکر کاری بود کارستان تا بتواند پایههای آموزشی مدرن را محکم و استوار بنا سازد. از اینرو به فعالیت متمرکز در عرصه آموزش و پرورش روی آورد. فعالیت جدی و متمرکز او از سال ۱۳۳۴ با پایهگذاری یک کودکستان آغاز شد. او نام این کودکستان را به یاد برادر از دسترفتهاش «فرهاد» نامگذاری کرد. بهدلیل استقبال والدین از شیوه تربیتی این کودکستان، از سال 1336 دبستان فرهاد نیز به این مجموعه آموزشی افزوده شد. در سال 1350 دوره راهنمایی این مدرسه نیز کار خود را آغاز کرد. این مجموعه آموزشی از چنان اعتبار و اهمیتی برخوردار بود که در دهههای 40 و 50 پیشرفتهترین دیدگاههای درون آموزش و پرورش ایران نخست در این مجتمع بررسی و تجربه و در صورت کسب اعتبار در نظام آموزش و پرورش جاری میشد.
مدرسه فرهاد که از همان آغاز بهصورت مختلط اداره میشد، بستری بود برای تدوین و رشد شیوههای نوین آموزش و پرورش در دهه 30 که تمام سعی خود را برای حذف رقابت و جایگزینی همکاری و همدردی به کار گرفت.
توران میرهادی در مستند «توران خانم» با همان لحن آرام و متین خود در اینباره میگوید: «همش در تلاش بودم یک سیستمی در آموزش و پرورش پایهگذاری بشه که درش رقابت نباشه، همکاری باشه، همفکری باشه، همدردی باشه و ساختن دنیایی که آرزوهای بشریت رو محقق بکنه.»
استفاده از فکر و اندیشه دانشآموزان برای توران خانم از اهمیت بالایی برخوردار بود. او در مصاحبه خود چنین میگوید: «متاسفانه امروز نظام آموزش و پرورش بر پایه مشورت نیست و مدیریت مدرسه برای همه کارها تصمیم میگیرد و دانشآموزان تنها موظف به خواندن کتابهای درسی هستند. دانشآموزان فقط شنونده و معلمها فقط گوینده هستند. بسیاری از دانشآموزان مدرسه فرهاد امروز در کشورهای مختلف جهان و ایران در کسوت استاد دانشگاه هستند و بسیاری از آنها انسانهای موفقی شدهاند.
دوشنبه اول هر ماه بسیاری از آنها در منزل ما گردهم جمع میشوند و خاطرات مدرسه فرهاد را مرور میکنیم.»تربیت انسان و سوقدادن او به زندگی زیبا و پر از صلح و آرامش، هدف والای این مادر دلسوز بود. او معتقد است «صلح را باید از کودکی آموخت».
شورای کتاب کودک؛ یادگاری به جا مانده از توران خانم
همچنین همکاری در بنیانگذاری فرهنگنامه کودکان و نوجوانان از جمله فعالیتهای فرهنگی توران میرهادی است. او در تاسیس دهها نهاد کودکی نقش مستقیم و در برخی موارد نقش غیرمستقیم داشته است. شورای کتاب کودک یکی از این یادگارهاست که توسط او پایهگذاری شد.سیده توران میرهادی نویسنده و کارشناس حوزه آموزش و پرورش بود که کتابهای زیادی را در این زمینه تدوین کرد. از جمله آثار این نویسنده، میتوان به كتاب «جستوجو در راهها و روشهای تربیت» اشاره کرد که مجموعهای از تجربههای او طی سالها مدیریت در مدرسه «فرهاد» است.دفتر زندگی پرثمر مادر ادبیات کودک و نوجوان ایران، با عارضشدن سکته مغزی، در ۱۸ آبانماه ۱۳۹۵ در سن ۸۹ سالگی بسته شد، اما کِشتههای او در مزرعه آموزش و پرورش، هرگز کهنه و فرسوده نخواهد شد؛ چراکه او سرشت کودک را بهدرستی شناخت و کار آموزش را براساس اصول محکم مبتنیبر اقتضائات سرشت او بنیان نهاد.
رخشان بنیاعتماد: «بیشک انسان بهتری بودم اگر...»
رخشان بنیاعتماد، کارگردان فیلم مستند «توران خانم» درخصوص این شخصیت فرهنگی، میگوید: «تفکر و آموزههای خانم میرهادی در تعلیم و تربیت نوین و ادبیات کودکان برای دغدغهمندان و متخصصان حوزه کودک آشنا و الهامبخش است. او الگویی الهامبخش از انسانبودن و تعهد اجتماعی است و معتقدم در وانفسای این دوران که باید چراغ به دست بگیریم و بهدنبال روزنههای امید بگردیم، نیاز داریم که به تجربههای کسانی چون تورانخانم رجوع کنیم که در گذر از فرازونشیبهای بسیار، چطور توانست به قول مادرش «گرتا دیتریش» غمهای بزرگ را به کارهای بزرگ تبدیل کند. اما در طول پنج سال ساخت فیلم «توران خانم» هر زمان که حضور بیبدیلشان در قاب دوربین قرار میگرفت، حسرتی عمیق بر دلم مینشست که اگر از کودکی شانس شاگردی ایشان را داشتم، بیشک انسان بهتری بودم و مادری شایستهتر.»
( روزنامه مردم نو)
سختی سوالات امتحان نهایی چند سالی مورد اعتراض دانش آموزان پایه سوم دبیرستان بود و در دو سه سال اخیر لو رفتن این سوالات در فضای مجازی دردسرساز شد.
علیرغم تاکید مسئولان آموزش و پرورش مبنی بر ضریب امنیتی بالای طراحی و ارسال سوالات امتحانات نهایی و رد هرگونه سوءاستفاده و ناامنی، سال گذشته شاهد لو رفتن سوالات دروس عربی و زبان فارسی دقایقی قبل از شروع امتحان بودیم که پای پلیس فتا و حراست آموزش و پرورش را نیز به ماجرا باز کرد.
امسال نیز استارت امتحانات نهایی از ابتدای خرداد زده شد و عبدالرسول عمادی ، رئیس مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش با اشاره به فرا رسیدن ایام برگزاری امتحانات نهایی پایان ترم و حفظ امنیت امتحانات به ایسنا گفت: حوزههای تکثیر با حساسیتی بیش از پیش حراست میشوند تا سوالات در شرایط کاملا امن تکثیر شوند.
با این حال برخی گروههای تلگرامی در فضا مجازی ادعا کردند برگههای سوالات امتحان نهایی درس معارف را در اختیار دارند و با قیمت های متفاوتی به فروش میرسانند.
همچنین برخی دانش آموزان از فروش سوالات درس دیفرانسیل ساعاتی قبل از شروع امتحان خبر دادند.
ای نبار آموزش و پرورش لو رفتن سوالات امتحانی را تایید کرد و عمادی در این باره گفت: گویا یک صفحه از سوالات درس دین و زندگی یک ساعت قبل از شروع امتحان پخش شده است که برای ما محرز شد توسط یکی از عوامل حوزههای تکثیر رخ داده که دستگیر شده است.
به گفته وی بلافاصله روش جدید ارسال سوالات به حوزههای امتحانی به کار گرفته شد و بر این اساس سوالات مستقیم به حوزههای اجرایی امتحان ارسال شد تا امکان لو رفتن سوالات توسط عوامل بخش قرنطینه و تکثیر کاهش و به صفر برسد.
بر این اساس از این پس کلید و رمز سوالات ساعت ۷:۳۰ صبح برای حوزه ها ارسال و بلافاصله تکثیر می شود تا دیگر فرصتی برای انتشار سوالات قبل از ساعت شروع امتحان وجود نداشته باشد.
با توجه به اتمام امتحانات نهایی، از هامون سبطی فعال حوزه آموزش و پرورش سوال میکنیم که «ناامنی امتحانات نهایی چه تبعاتی دارد؟».
وی در این باره گفت: مشکلاتی که پدید آمده ریشه در قانونهای کارشناسی نشده دارد. ماهیت امتحان نهایی ارتقای پایه تحصیلی دانش آموز است. اگر وی بداند که قرار است به جلسه امتحان برود و با گرفتن نمره ۱۰ این اجازه را داشته باشد که به پایه بالاتر راه یابد هیچ گاه وسوسه نمیشود خود را در دام سوداگرانی بیندازد که برخی از آنها به دروغ و برخی به واقع به سوالات امتحانی دسترسی دارند و آن را به فروش می گذارند.
وی افزود: این پدیده زشت که آبروی آموزش و پرورش را تهدید میکند در سالهای گذشته رخ نمیداد اما از زمانی که قانون سنجش و پذیرش دانشجو مبنی بر جایگزینی امتحان نهایی به جای آزمون رقابتی کنکور در سال ۹۲ تصویب شد، این مشکلات هم به وجود آمد.
وقتی دانش آموز به دنبال نمره ۲۰ است بساط تقلب فروشها هم گسترده میشود
«آیا امتحانات نهایی میتواند جایگزین مناسبی برای کنکور باشد؟ »؛ این کارشناس آموزش در پاسخ به این سوال با اشاره به بازه طولانی برگزاری امتحانات نهایی آن هم در حوزههای پرشمار گفت: با وجود تمام تلاشهای ارزشمند و تمهیداتی که در آموزش و پرورش اندیشیده شده امکان جلوگیری کامل از بروز تقلب بسیار مشکل است. نقطه مقابل امتحان نهایی، کنکور است که نهایتا یک یا دو روز و در حوزه های محدود برگزار میشود و تمام سیستمهای امنیتی کشور دست به دست هم میدهند تا تقلب در آن رخ ندهد.
سبطی افزود: نمیتوانیم از یک کشتی باری که مخصوص حمل کالاهای بسیار سنگین است انتظار داشته باشیم که همانند هواپیما عمل کند. همچنان که نمیتوانیم از هواپیما بخواهیم مانند کشتی باری باشد. این دقیقا مصداق قانون جایگزینی امتحان نهایی به جای کنکور است که عوارض دارد.
وی در پاسخ به این سوال که «آیا با وارد کردن امتحانات نهایی به چرخه گزینش دانشجو از استرس و اضطراب داوطلبان در این چند سال کنکور کاسته شده است؟» گفت: واضح است که این اتفاق نیفتاده، بلکه فضای التهاب دوچندان شده است. اکنون دانش آموزان هم اضطراب کنکور را دارند و هم امتحان نهایی را و نشان میدهد این خانه از ابتدا به درستی چیده نشده و به شکل منطقی ترجیح دادن امتحان نهایی به کنکور کاری اشتباه است و به هیچ شکلی توجیه پذیر نیست. یک تناقض هم در این میان وجود دارد و آن این است که معدل و سوابق تحصیلی اثرگذاری منفی در نمره نهایی و رتبه داوطلبان برتر دارد.
این فعال آموزشی اصلاح کنکور با به کارگیری شیوههایی مانند افزایش دفعات برگزاری، تبدیل ۵ زیرگروه به ۲۰ زیر گروه آزمایشی و افزودن سوالات تستی با گزینه های وزن دار که بسیار به آزمون تشریحی نزدیک است، را به عنوان پیشنهادی به وزرای آموزش و پرورش و علوم و نمایندگان کمیسیون آموزش مطرح کرد و گفت: علاوه بر این باید نهادی تاسیس شود که بر فعالان حوزه کنکور نظارت کند و خانواده ها را از زیربار موسسات متخلف و فریبکار نجات دهد.
گفته میشود هشت تا ۱۰ هزار میلیارد تومان گردش مالی موسسات کنکور است که اگر واقعی باشد، باید سوال کرد چه ارگان دولتی ناظر بر این گردش مالی است؟.سبطی افزود: آموزش و پرورش تا پایان صدور مدرک پیش دانشگاهی و وزارت علوم از لحظه قبولی داوطلب و ورود به دانشگاه خود را مسئول امور میدانند. بنابراین یک خلاء به اسم برزخ کنکور ایجاد شده که همه انگشتهای اتهام به سمت آن نشانه رفته است. ۵۰۰ هزار داوطلب داریم که تقاضای اشغال ۵۰۰۰ صندلی را دارند. دراینجا امتحان نهایی هرگز نمیتواند تعیین کننده قطعی و صرف باشد و نباید به دانش آموزی بگوییم چون معدل تو ۲۰ نشده، حق نداری وارد فلان رشته دلخواهت بشوی.
وی با بیان اینکه طبق قانون سنجش و پذیرش دانشجو باید ۸۵ درصد صندلیهای دانشگاه به وسیله سوابق تحصیلی پر شود که اکنون این اتفاق میافتد عنوان کرد: اما همه رقابت بر سر آن ۱۵ درصد است و چندصد هزار داوطلب دارد. باید به جای پافشاری روی قوانینی که روزبه روز مشکل آفرینی شان مشخصتر می شود، روند آزمون سراسری را اصلاح کنیم به طوری که باعث استرس نشود و زمینه سودجویی تاجران آموزشی را فراهم نکند.
اما «فروش سوالات امتحان نهایی چه اثراتی دارد و چه باید کرد؟ » این کارشناس آموزش و پرورش در این باره گفت: سوال فروشی در درجه اول تبعات اخلاقی دارد. مسلما یک دانش آموز ۱۶-۱۷ ساله نمیخواهد دزدی کند، رشوه بدهد و اطلاعات حرام بخرد، ولی وقتی سرنوشت تحصیلی آیندهاش که به شدت با سرنوشت اقتصادی اش گره خورده، در گروی آن است که نمره خوبی کسب کند و مشاهده میکند که برخی همکلاسیهایش از این بازار مکاره و تقلب فروشی استفاده میکنند لزوما نباید از او انتظار داشت که حتما مقاومت کند.
سبطی تاکید کرد: بستر خلاف و تقلب را در این سن برای فرزندان این کشور فراهم میکنیم و بعد متاسفیم که چرا خلاف میکنند.
معتقدم اولین مشکل نهادینه شدن رشوه دادن و حرام خریدن در میان نوجوانان است. دومین نکته ایجاد احساس بی عدالتی است که خشم مضاعفی را میتواند ایجاد کند و سوم احساس بی اعتمادی به سازوکارهای قانونی کشور است و دانش آموز با خود به این نتیجه میرسد که حالا که مسئولین امر نمیتوانند کار را به درستی انجام دهند و حق ما در حال تضییع است باید حقمان را از راه غیرقانونی بگیریم.
وی با بیان اینکه آموزش و پرورش یک نهاد پاک و مطمئن است و این طور با آبروی او بازی کردن و آن را بی اعتبار کردن در نگاه خانواده و دانش آموزان خطایی نیست که بتوان از کنار آن به سادگی گذشت گفت: یک زمانی امتحان نهایی ناموس و آبروی آموزش و پرورش بود و این طور به باد دادن این آبرو به علت یک قانون کارشناسی نشده، اتفاقی ناخوشایندی است که باید اصلاح شود.
ایسنا
خبری دلهرهآور از پذیرش 42 هزار دانشجو -ترکیبی از 17هزار نفر در قالب مادة 28 و 24 هزار نفر کارشناسی پیوسته- در سال تحصیلی جدید در دانشگاه فرهنگیان به گوش میرسد که به دشواری میتوان نسبت به آن بیتفاوت بود. تا به حال ندیدهام، مدلهایی که با صاحبانشان آمده و رفتهاند، در تربیت تغییر و بهبودی ایجاد کنند؛ چرا که اگر تغییر و بهبودی در کار بود کسی به فکر «تحول بنیادین» و نوشتن سند برای آن نمیافتاد
البته، این خبری خوش و رقمی جالب توجه، بهویژه برای جوانان جویای کار است. اما باید پرسید، آیا خیر هم هست؟ عجب سؤالی؟!
حتماً از نظر ژنرالهای ستاد فرماندهی دانشگاه فرهنگیان و صاحبان دانش مدیریت آموزشی تصمیمی خیر است، وگرنه هرگز گرفته نمیشد. اما، از نظر صاحبان دانشهای دیگر چه؟ از نظر سایر ذینفعان، مثلاً استادان و دانشجویان دانشگاه چه؟ از نظر مردم و آیندگان چه؟ گرچه آیندگان هنوز نیامدهاند، اما فکر میکنم از بقیه باید پرسید.
یکی از دلایل این تصمیم این است که دانشگاه به اندازه کافی بزرگ –در حدود یک میلیون مترمربع- و دارای امکانات لازم از جمله صندلی، تخت، لامپ و پتو برای پذیرایی از این تعداد دانشجو و پاسخ به نیاز آموزش و پرورش است (در اینجا ملاحظه کنید).
چنین تصور شده است که دانشگاه فرهنگیان پل معلق مهندسیسازی است که اگر 42 هزار نیروی آماده رزم پایکوبان برروی آن به قصد مدرسه رژه بروند فرو نخواهد ریخت (منظور از «فرو ریختن» سقوط از مرتبهای به مرتبة پایینتر است که به آن خواهم پرداخت).
رای قدمروی لشکر چهل پنجاه هزار نفری جویای کار از خود استقامت نشان میدهد، اما زنگزدگی کابلها و فرسودگی ستونهای نگهدارندهاش (وضعیت مأیوسکنندة آموزش و پژوهش در آن) نشان میدهد، استحکام و امنیت لازم برای تحمل وزن و رژة جویندگان راستین دانش و حرفة معلمی را ندارد پلی که مهندسانی خبره به رهبری رئیسجمهوری از تبار مهندسان و شهرسازان، یکشبه قطعات صدپاره و صدسالهاش را بر هم سوار و برپایش کردند، و اکنون که تختهای خالی، لامپهای روشن و پتوهای گرمش توسط شمارشگرانی خبره و درس مدیریت خوانده، با وسواس و دقت شمارش شدهاند، همگان بیصبرانه منتظر استقبال از میهمانان آن هستند. اما، از نظر تماشاگران خبره، شاهدان آگاه و غیرشمارشگران غیردرسمدیریتخوانده چه؟ آیا آنها نیز تصور میکنند، دانشگاه فرهنگیان پلی ایمن برای گذار مقتدرانه معلمان آینده است؟ نمیدانم! به گمانم از آنها نیز باید پرسید. کاری که ما به دلیل درک سادهانگارانه یا عقبمانده از تربیت، تحول و مدیریتش با آن بیگانهایم.
وقتی به تصمیمی چنین حسابشده در این دستگاه محاسباتی مینگرم، به یاد درسهای استادی میافتم و همه چیز برایم معنادارتر میشود؛ درسهایی دیریاب و پوشیده در الفاظ مبهم شعارگونه:
«ما به تنوعي از پرتوها نياز داريم، زيرا بايد تنوعي از علايق تخصصي، مهارتها و عادات ذهن فراهم آوريم كه مشخص ميكند، تربيت چطور بايد گرامي و بالنده شود. مقصود، بيشتر، جمع كردن اعضا براي تصميمگيري دربارة مسايل برنامة درسي از طريق ارتباطات با يكديگر است.» (شواب، 1969)
نمیدانم اگر یک پرتوی سمج بودم، و بهزور از یک روزن کوچک بر اتاق خصوصی و کم نور تصمیمگیریهای سرنوشتساز تربیتی، مثل این تصمیم میتابیدم، چه نقاط تاریکی از آن را روشن میکردم؟
شاید در ابتدا روشن میکردم، این تصمیمی است که آشکارا و بهشدت فلسفة وجودی دانشگاه فرهنگیان را زیر سؤال میبرد، و آن را در وضعیت دشوار توجیه فلسفة وجودی خود قرار میدهد.
راستی چه شد، دانشگاهی که بر اساس منویات سند تحول، برای ایجاد تحول در مدارس بهطور ضربتی برروی ویرانههای مراکز تربیت معلم برپا شد –از آن رو که برپاکنندگانش تربیت معلم شایستة نظام را در صدر اولویتها برای ایجاد تحول بنیادین تشخیص دادند- اکنون خود را تا جایی متعهد به «تأمین» نیروی مورد نیاز آموزش و پرورش کرده است که به کل فراموش کرده است، فلسفة وجودیش تأمین تربیت حرفهای باکیفیت برای تحقق معلم حرفهای باکیفیت، به قصد کمک به تحقق تحول بنیادین است؟
مگر پیش از این، معلم از راههای دیگر «تأمین» نمیشد، که با نوآوری مهندسان تخریبچی تربیتی همة راههای گشوده بسته و به شاهراه فرهنگیان منتهی شد؟ بودجههای گزافی که قرار است دم آخر بر لب پرتگاه جهنم از سر اجبار صرف شیمیدرمانی، پرتودرمانی و درمانهای گرانقیمت دیگر برای از بین بردن تومورهای سرطانی مدرسه هزینه کنید، همین امروز، با میل و ارادة خود، با توجة ویژه و دستودلبازانه به تربیت معلم، صرف تغذیة سالم، هوای سالم و محیط سالم آن کنید!
مگر مجاری دیگر تأمین نیرو به کجا میرفتند، که همه به یک مجرا هدایت شدند؟
آیا میخواستید برروی این سازة نامطمئن سیل راه بیندازید و بحران بیافرینید، یا میخواستید با قصد و برنامههای حسابشده به هدف تربیت معلم باکیفیت برسید؟
شاید میخواستید هنر طراحی و معماری نهادهای دولتی عظیمالجثة ناچالاک مفلس را به نمایش بگذارید، هنری که نزد ایرانیان است و بس! یا قرار بود به دعوت سند تحول، دانش و هنر تربیت معلم پژوهنده و فکور را فرابگیرید، بیازمایید و توسعه دهید؟
آیا برای تربیت معلم باکیفیت میخواهید فقط به خفتنگاهها سرکشی کنید و تختهای خالی را سرشماری کنید؟ یا قرار است به گاههای بیداری هم سری بزنید و استادهای بیدار، کتابخانههای مجهز، پژوهشکدههای فعال، آزمایشگاههای پیشرفته و مدارس آمادة همراهی را هم به حساب آورید؟
من به عنوان ناظر آگاه به این وضعیت میگویم سبقت سیاست تأمین از سیاست تربیت.
حال که سیاست «تأمین معلم» از سیاست «تربیت معلم» پیشی گرفته است، و دانشگاه از موضع تربیت معلم به موضع تأمین معلم تا اطلاع ثانوی عقبنشینی کرده است، فلسفة وجودی دانشگاه فرهنگیان بیش از پیش مورد تردید قرار گرفته است.
باید از نو توجیه کند برای چه به وجود آمده است، و چرا راههای ممکن دیگر تأمین معلم را مسدود کرده است، و خود را در وضعیت اضطرارِ تأمین معلم، و تهی شدن از فلسفة وجودیش قرار داده است؟
نمیدانم، اگر یک معلم جامعهشناس تربیت یا استاد برنامهریزی درسی بودم و به جلسة تصمیمگیریهای سرنوشتساز دعوت میشدم، با تأثیرپذیری از علایق تخصصیام چه پرتوی بر این تصمیم میافکندم؟ شاید به جبهة دانشمحوران میپیوستم، و با دفاع از حق برخورداری دانشآموزان و دانشجویان از «دانش قدرتمند»، به دنبال شواهد و نشانههایی از آن در دانشگاه فرهنگیان میگشتم. همان دانشی که در اختیار استادان دانشمند و معلمان توانمند است؛ از طریق برنامههای درسی رشتههای دانشگاهی و مدارس سازماندهی و به نسل بعد منتقل میشود؛ توسط محققان در دفاتر، آزمایشگاههای مجهز و در میادین عمل -مدارس و کلاسهای درسِ بازِ پذیرای تحقیقات- پرورده میشود؛ از طریق همایشها، سمینارها و مجلات منتشر، نقادی و عمومی میشود؛ و در کتابخانههای پیشرفتة مجهز انباشته، آرشیو و نگهداری میشود.
نمیدانم، اگر یک عضو روشنفکر و طرفدار دوآتیشة اصلاحات آموزشی بودم و در جلسة تصمیمگیریهای خطیر برای فرزندان ملت حضور داشتم، و از پس عادات مألوف ذهنیام به این تصمیم مینگریستم، چه میگفتم؟ یا در ستونی در صفحة فرهنگی یک روزنامة طرفدار اصلاحات چه مینوشتم، که ابعاد نادیده، نانموده و خطیر آن را برای مردم روشن کند؟
شاید در پاسخ به دعوت نظریهپردازان «روشنفکری»، از حاشیه به متن حرکت میکردم، نقش مسئولانهتری برعهده میگرفتم، و به دور از ملاحظات سیاسی، از حق برخورداری دانشآموزان از تربیت باکیفیت، و از حق برخورداری معلمان از تربیت باکیفیت در دانشگاهی با استانداردهای عالی دفاع میکردم؛ یا به طعنه و با لحنی گزنده در صفحة فرهنگی روزنامة مذکور مینوشتم که، بودجههای گزافی که قرار است دم آخر بر لب پرتگاه جهنم از سر اجبار صرف شیمیدرمانی، پرتودرمانی و درمانهای گرانقیمت دیگر برای از بین بردن تومورهای سرطانی مدرسه هزینه کنید، همین امروز، با میل و ارادة خود، با توجة ویژه و دستودلبازانه به تربیت معلم، صرف تغذیة سالم، هوای سالم و محیط سالم آن کنید!
نمیدانم اگر یک معلم فلسفه و یک فعال صنفی بودم و از پشت عینک علایق تخصصی و گرایشات سیاسیام به این منظره مینگریستم، چه چیزی در چه عمقی از این تصویر کشف میکردم و به دیگران نشان میدادم؟
شاید پس از دادن پیشنهادات مبهم فیلسوفانه یا سوگیرانة سیاسی از جلسه به خانه برمیگشتم، بر کاناپة تأملات لم میدادم، به یادداشتهایم نگاهی دوباره میانداختم، دست به قلم میشدم و مواضع مبهم سوگیرانة خود را با زبانی روشن، مستدل، آگاهیبخش و مردمپسندانه در یک رسانة مردمی در معرض نقد و نظر موافقان و مخالفان میگذاشتم تا آگاهتر کنم و آگاهتر شوم. مثلاً در حرکت اول، در پاسخ به ادعای رئیس دانشگاه فرهنگیان (در اینجا)، که هر مدیری بر اساس مدل ذهنی و مدل مدیریت خودش عمل میکند و من هم میخواهم بر اساس مدل ذهنی و مدیریت خودم تغییر و تحول ایجاد کنم؛ مینوشتم، درست است که تربیت یک خیر و حق عمومی است که مردم زمام اختیارش را طی فرایندی دموکراتیک به دولت و مدیران سیاستمدارش -اگر نگوییم سیاستزدهاش- تفویض میکنند، اما این به معنای در حاشیه نشستن و تماشای رفت و آمد مدیران با علایق و سلایق مختلف تخصصی و سیاسی، و گرفتن تصمیمات سرنوشتساز تربیتی بر اساس مدل و انگارههای ذهنی این وزیر، آن مدیر، یا رئیس دانشگاه نیست.
تا به حال ندیدهام، مدلهایی که با صاحبانشان آمده و رفتهاند، در تربیت تغییر و بهبودی ایجاد کنند؛ چرا که اگر تغییر و بهبودی در کار بود کسی به فکر «تحول بنیادین» و نوشتن سند برای آن نمیافتاد؛ بلکه بیشتر به نظر میرسد، آشوب، دلآشوبه، جدایی و اتلاف به بار آوردهاند.
مدیران صاحب بینش و دانش پیشرفتة مدیریت آموزشی بهخوبی میدانند که اختیارات و قدرت تفویضی، بهویژه در نهاد تربیت، قابل گردش و بازگشت به خود مردم است، با بهرسمیت شناختن و جلب مشارکت نمایندگانی که بهشایستگی وجدان، آگاهی و خواستههای آنان را نمایندگی میکنند، نمایندگانی از قلمروی دانش، حقیقت، آگاهی، عمل و وجدان عمومی. حاکمان صاحب بینش بهخوبی میدانند که تصمیمات رقمزنندة سرنوشت نسل آینده، نیازمند شور و مشورت و تأمل deliberation از نوع دستهجمعی، با حضور نمایندگانی از قلمروهای نامبرده است.
اما، بهخوبی میدانم اگر یک محقق با علایق و تجارب تربیت معلمی بودم، و به منظرة دلهرهآور رژة لشکر 42 هزار نفری معلمان آینده بر پل معلق دانشگاه فرهنگیان مینگریستم، چه مینوشتم. مگر پیش از این، معلم از راههای دیگر «تأمین» نمیشد، که با نوآوری مهندسان تخریبچی تربیتی همة راههای گشوده بسته و به شاهراه فرهنگیان منتهی شد؟
خوشبختانه، در سفری پژوهشی فرصت یافتم از نزدیک از این پل معلقِ مهندسیسازِ نهچندان مستحکم دیدن کنم.
به نظرم، برای قدمروی لشکر چهل پنجاه هزار نفری جویای کار از خود استقامت نشان میدهد، اما زنگزدگی کابلها و فرسودگی ستونهای نگهدارندهاش (وضعیت مأیوسکنندة آموزش و پژوهش در آن) نشان میدهد، استحکام و امنیت لازم برای تحمل وزن و رژة جویندگان راستین دانش و حرفة معلمی را ندارد. پاسخگوی نیازها و برآورندة حق آنها نیست. منظورم حق برخورداری از «دانش قدرتمند» است. همان که در دست استادان توانمند است، در رشتههای دانشگاهی و از طریق برنامههای درسی حسابشده و تدبیرشده سازماندهی میشود، در آزمایشگاههای مجهز و مدارس نمونه یا زیستگاههای طبیعی عمل تربیت تولید میشود، و همچون میراثی باارزش در کتابخانههای پیشرفته سازماندهی و نگهداری میشود.
بیشک، اینها ستونهای نگهدارندة یک دانشگاه هستند که نشانی از آنها در این سازه نمییابیم، و شمارشگران خبرة ما با همان دقتی که خوابگاهها و تختها را شمردهاند، آنها را نشمردهاند، یا شاید شمردهاند، و به دلایلی که ما از آن بیخبریم، به شمار نیاوردهاند.
همچنین فرصت یافتم قدری نزدیکتر شوم، و به کلاسهای گل سرسبد دانشکدههایش وارد شوم.
خوشبختانه، فضا و صندلیهای خالی را دیدم. اما متأسفانه شواهد امیدوارکنندهای از دانش قدرتمند، استادان راهنمای توانمند و جویندگان راستین دانش نیافتم. تاجایی که تقریباً مطمئن شدم، این پل عظیمالجثة معلق میان جامعه و مدرسه، و در حال نوسان میان وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم، فعلاً صراط مطمئنی برای رسیدن به بهشتِ مدرسه نیست. اما اگر بر سیاست خود برای «تأمین» و نه «تربیت» معلم اصرار کنید، حتماً شما را به جهنمِ مدرسه میرساند.
[1]. مایکل یانگ جامعهشناس تربیت و برنامة درسی مبدع و مفهومپرداز «دانش قدرتمند» powerful knowledge است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آموزش به معنای گسترده با هزاران مدیر و معلم سرو کاردارد و در سوی دیگر میلیون ها دانش آموز را در بر می گیرد . پر واضح است که در نهایت، این آموزش بر خانواده های این دانش آموزان نیز موثر است و آنها را نیز درگیر می کند و به مثابه مهمترین و گسترده ترین پایه های انسانی کشور به حساب می آید که رشد و توسعه ملی بر آن استوار است.
قریب هفده سال است که معلمان در تجمعات مختلف، از طریق نمایندگان خود،از طریق شبکه های مختلف مجازی و یا هر رسانه ای که صدای آنها را به گوش بقیه برساند، مشکلات نظام آموزشی را فریاد زدند، گفتند اولین نهادی که خواه ناخواه از مشکلات فرهنگ و فرهنگیان ضرر می بیند، نظام آموزشی کشور است، فرهنگ جامعه است، خانواده ها هستند، فرزندان این مرز و بوم زیان می بینند .
در این میان رسیدگی به مشکلات معیشتی تنها یکی از درخواست های این صنف تاثیر گذار جامعه بود که البته بسیار مهم و اساسی نیز می باشد . معلمی که درگیر مسائل اولیه زندگی خود است چگونه می تواند تمام تمرکز خود را بر تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان بگذارد .
ناکارآمدی درمانگاه های فرهنگیان، مشکل مسکن فرهنگیان، صندوق ذخیره و مسائل معیشتی و رفاهی معلمان از برجسته ترین ضعف های این بخش از مشکلات آموزش و پرورش است.
مدیریت سلیقه ای و ناکارآمد به جای مدیریت علمی و کارآمد و عدم توجه به نظریات بدنه فرهنگیان در انتخاب مدیران کل، بالا بودن تراکم کلاسی در بسیاری از مدارس به دلیل آماده نبودن بستر لازم برای تغییر نظام آموزشی ، همچنین تغییر نظام آموزشی ،کمبود نیروی انسانی، کمبود کلاس درس، ناهماهنگی های موجود بین ادارات آموزش و پرورش در اجرای قوانین ومقررات، افزایش همه ساله نرخ ثبت نام در مدارس غیر انتفاعی که یقیناً چنین روندی خصوصی سازی منطقی را در آموزش و پرورش با مشکل روبه رو ساخته است، درماندگی بسیاری از مدارس از پرداخت هزینه های اولیه در کنار حساب های کلان بعضی مدارس خاص، صرف هزینه های کلان در بخش مدرسه سازی و عدم تناسب آن با سازوکارهای تعلیم وتربیت، عدم بهره مندی مناسب از تشکل ها و انجمن های علمی ، فرهنگی و گروههای آموزشی، تمرکز چاپ کتب درسی در دفتر تألیف و برنامه ریزی درسی کتب درسی و عدم توجه به نیازهای بومی در چاپ کتب درسی و تغییرات گسترده کتب درسی به ویژه دروس عمومی بدون توجه به عدم کارایی و سطح بالای آن در مدارسی مانند هنرستانهای کار و دانش و همچنین تغییرات کتب علوم انسانی به ویژه در حوزه جامعه شناسی بدون توجه به نظریات دبیران و صاحبنظران و نظام متمرکز تصمیم گیری از دیگر مشکلات نظام آموزشی می باشد .
همان طور که در بالا اشاره شد، همه این مشکلات و مسائل توسط فرهنگیان و فعالان عرصه آموزش فریاد زده شد، اما نه تنها به این فریادها توجهی نشد بلکه فعالان این عرصه تحت فشارهای مختلف نیز قرار گرفتند، .منزلت معلم نه تنها ترمیم نشد بلکه دستمایه شو من های تلویزیونی نیز قرار گرفت و مع الاسف رسانه ملی نیز به بهانه های مختلف در این زمینه سنگ تمام گذاشت .
سایر درخواست ها نیز به بهانه تعداد معلمان، کمبود بودجه و غیره به کناری گذاشته شد . این بی توجهی ها و کم لطفی ها به نهاد مهم اجتماعی و تاثیر گذار و فرهنگ ساز بالاخره تاثیرات خود را گذاشت و متاسفانه هر روز خبرهای ناگواری از این سامانه نابه سامان می رسد .
معلم به جان آمده و عصبی از وضعیت ناهنجار کلاس و مشکلات زندگی اش، دانش آموز را مصدوم کرد، دانش آموز دیگری نیز قربانی همین اوضاع پریشان شد و دبیر خود را با ضربات چاقو به قتل رساند و آن دیگری را مجروح ساخت و آن دیگری را مصدوم کرد . مدرسه و کادر اداری آن هر از مدتی مورد تهاجم اولیا قرار گرفتند .
از مدارس خبرهای دیگری از اختلالات اخلاقی و درگیری و ضرب و شتم رسید . این خبرهای ناگوار مردم ما را شگفت زده کرده است، اما خبرهای بدتر نیز فرهنگیان را متعجب نمی کند زیرا آنان چنین روزهایی را پیش بینی می کردند و هنگامی که کنشگران و فعالان و فرهنگیان تابوت آموزش و پرورش را در تجمع شیراز به نمایش گذاشتند، می دانستند که چه به روز سازمان متولی تعلیم و تربیت آمده است.
مقدمه کتاب های درسی در اولین سال پس از پیروزی انقلاب را به خاطر بیاوریم که با این مصرع مولانا آغاز می شد که :
"ماهی از سر گنده گردد نی ز دم"
آسیب پذیری و رشد یک ملت نیز از سر و اندیشه و فرهنگ و نظام آموزشی آن ملت است .
البته هنوز هم می توان منزلت معلم را ترمیم کرد و به مشکلات آن رسیدگی کرد و برای آن راه حل یافت.
تا دیر نشده آموزش و پرورش را دریابید و گرنه فردا دیر است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه بازنشستگان/
امروز دوشنبه 28 خرداد ماه دومین تجمع معلمان بازنشسته در اعتراض به تعلل مسئولان در پرداخت پاداش بازنشستگی در مقابل وزارت آموزش و پرورش برگزار شد .
این معلمان با در دست داشتن بنرها و پلاکاردهایی بار دیگر اعتراض خود را نسبت به عدم پرداخت حق مسلم خود ابراز کردند .
تجمع قبلی سه شنبه 8 خرداد ماه در برابر وزارت آموزش و پرورش برگزار گردید .
در آن تجمع تعدادی از معلمان به نمایندگی از سایرین با « علی الهیار ترکمن » معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش نشسستی برگزار کردند اما تاریخ دقیقی برای پرداخت پاداش اعلام نشد .
همچنین مهرداد خان ماکو مدیر کل دفتر برنامه و بودجه وزارت آموزش و پرورش درباره پیگیری پاداش پایان خدمت فرهنگیان در تجمع پیشین اظهار داشت: جلسات متعددی با سازمان برنامه و بودجه برای تامین اعتبار این موضوع داشتیم و اکنون نیز رایزنیهای جدیتری را دنبال میکنیم.
این مقام وزارت آموزش و پرورش اعلام کرده بود با توجه به اظهارات افراد در سازمان برنامه و بودجه به محض روشن شدن منبع تامین اعتبار که پیشنهاد از طریق کل منابع درآمدی دولت است، کار پرداخت معوقات را به جریان میاندازیم.
مدیر کل دفتر برنامه و بودجه وزارت آموزش و پرورش با اشاره به اینکه 4 هزار میلیارد تومان اعتبار برای این منظور نیاز است، تصریح کرد: با توجه به اینکه محدودیتهای مالی در دولت وجود دارد قطعا پرداختها به صورت دو مرحلهای خواهد بود البته ضوابط پرداخت این دو مرحلهای را باید مورد بررسی قرار دهیم.
وزیر آموزش و پرورش امروز در توئیتی نوشت :
امروز میزبان جمعی از نمایندگان معلمان بازنشسته عزیز بودم .
وزارت آموزش و پرورش ، خانه معلمان است .
حسب وظیفه ام ، مطالبات و گلایه های مالی همکاران شریفم را در بالاترین سطح پی گیری می کنم .
در پایان این تجمع حاضران طومارهایی را خطاب به رهبری انقلاب ، رئیس جمهور و نمایندگان مجلس امضا کردند .
پایان پیام/