صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه اخبار/

حذف سختی کار معلمان و موضع آموزش و پرورش

علی الهیار ترکمن در حاشیه سی و ششمین دوره مسابقات فرهنگی و هنری دانش آموزان سراسر کشور که روز-دوشنبه- پایان یافت، با اشاره به اینکه مسئولان وقت در محاسبه و نحوه پرداخت این سختی کار مرتکب یک اشتباه شدند، اظهار داشت: هم دیوان عدالت اداری آن اشتباه را گوشزد کرد و هم اینکه دیوان محاسبات به عنوان یک نهاد نظارتی روی اجرای درست قوانین تاکید کرد.
وی افزود: آنچه مدنظر دیوان عدالت اداری برای برقراری مجدد این مورد کسر شده از حقوق فرهنگیان می باشد، با فوق العاده سختی کار متفاوت است و باید در قالب یک امتیاز دیگر برای فرهنگیان لحاظ شود.
معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش یادآور شد: اکنون با سازمان اداری و استخدامی در حال رایزنی هستیم و با مصوبه ای که از شورای توسعه مدیریت خواهیم گرفت این مشکل برطرف شده و فوق العاده سختی کار تحت عنوان دیگری در فیش های حقوقی اعمال خواهد شد.
الهیار ترکمن ادامه داد: یک راه آن است که می توان با بالا بردن امتیاز میان مواد 65 تا 68 قانون خدمات کشوری این میزان کسری را جبران کرد اما به عنوان سختی کار نمی توانیم بدهیم زیرا این بند در قانون تعریف مشخص دارد؛ البته معادل رقمی را که از حقوق فرهنگیان کسر شده است، با عنوان دیگر برقرار می کنیم. ( ایرنا )
پایان پیام/

تبلیغات و کلاهبرداری موسسات کنکور و انفعال وزارت آموزش و پرورش

( تهی شدن مدرسه از فلسفه وجودی خویش و تبدیل آن به دکانی برای کاسبان آموزشی و جولان آن ها موجب شده است تا در سایه فقدان تعلیم مهارت های شهروندی و آموزش انسان بودن ، اجتماع و مناسبات آن به فضایی خفه و آلوده و آکنده از سندرم " بی شعوری " آدم ها تبدیل شده و فضای زیست به مرز انفجار و غیرقابل تحمل برسد که خود موجد آسیب های اجتماعی فراوان در حد " بحران " گردیده است )

 

چندی پیش یک عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس اعلام کرد : ( این جا )

" امروز وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم به تمام مؤسسات کنکوری مجوز داده‌اند و طبیعی است این مؤسسات برای بقای درآمد خود مخالف حذف کنکور باشند.

آموزش و پرورش  چنانچه علاقه به حذف یا محدودسازی مافیای کنکور دارد نباید به صورت حجمی به این مؤسسات مجوز دهد و چنین اقدامی بر خلاف آن چیزی است که گفته می‌شود. "

رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش گفته است : ( این جا )

" دانش آموزان عزیز ما در سراسر کشور به‌ویژه در مناطق محروم با تلاش خودشان و زحمات معلمان، کادر مدرسه و خانواده‌ها به موفقیت‌ و رتبه های چشمگیر تحصیلی به‌ویژه در آزمون ورود به دانشگاه دست پیدا کردند و موفقیت‌های تحسین‌برانگیزی را کسب کردند، اما موسساتی که نگاه تجاری به آموزش‌ و پرورش دارند، موفقیت‌های دانش آموزان را به نام خودشان ثبت و مصادره می‌کنند.

گزارش‌هایی به دست ما رسیده است که بعضاً این مؤسسات با شگردهای مختلف و روش‌های فریبنده حتی به بعضی از خانواده‌ها پیشنهاد پرداخت وجه  داشته و دانش آموزان را متقاعد می‌کنند تا موفقیت خودشان که محصول تلاش صادقانه معلمان شریف کشور، خانواده‌های آنان و کادر مدرسه بوده است را به نام این مؤسسات ثبت و ضبط کنند و بگویند ما از محصولات، CD ها و کتاب‌های کمک درسی این مؤسسات استفاده کردیم و توانستیم رتبه‌های تک‌رقمی در کنکور کسب کنیم .

تبلیغات و کلاهبرداری موسسات کنکور و انفعال وزارت آموزش و پرورش

نظری با تاکید بر پیگیری  این موضوع از طریق مراجع قانونی، تصریح کرد: برخی رسانه‌ها اقدام به انتشار تبلیغات و اخبار دروغ و غیر واقعی در سطح وسیع می‌کنند که وزارت آموزش و پرورش این موارد را به جد پیگیری می کند. "

سید محمد بطحایی وزیر آموزش‌ و پرورش طی نامه‌ای به علی عسگری، رئیس سازمان صدا و سیما، خواسته تا به ‌منظور ساماندهی تبلیغات مؤسسات و مراکز آموزشی و پرورشی غیردولتی مطابق ماده 7 مصوبه 483 شورای عالی انقلاب فرهنگی، ضمن رعایت ضوابط و مقررات، از پخش آگهی‌های مراکز و مؤسسات آموزشی بدون معرفی‌نامه و تأییدیه وزارت آموزش‌ و پرورش جدا خودداری گردد.

نخستین پرسشی که مطرح می شود این است که کار بررسی " محتوای تبلیغاتی " و صحت و سقم آن بر عهده کدام فرد و یا نهادی است ؟

تبلیغات و کلاهبرداری موسسات کنکور و انفعال وزارت آموزش و پرورش

پاسخ به این سؤالات را باید در قانون مهجور مانده و گرد و خاک گرفته «آئین‌نامه تأسیس و نظارت بر نحوه کار و فعالیت کانونهای آگهی و تبلیغاتی» مصوب 27 اسفند 1358 جست‌وجو کرد که این قانون توسط شورای انقلاب در 21 ماده تنظیم شده و طی سالهای بعد مشمول اصلاحاتی شده که آخرین بازنگری آن در سال 1392 انجام شده است.

اما مافیای کنکور که امان نظام آموزشی را بریده است و فعالیت ها و کارکردهای ذاتی و ماموریت های اصلی آموزش را کلا مختل کرده است به آسانی به کار خود ادامه می دهد و تنها کاری که وزیر آموزش و پرورش می تواند انجام دهد نوشتن نامه است .  فصل سوم «آئین‌نامه تأسیس و نظارت بر نحوه کار و فعالیت کانونهای آگهی و تبلیغاتی» به "قوانین و مقررات مربـوط بـه تبلیغـات مؤسسـات و واحـدهای آموزشی، تحقیقاتی، فرهنگی و هنری دلالت دارد .

ماده 3  از «  سیاستها، حدود وظایف و نحوه فعالیت مراکز مجری آموزش های آزاد کشور »  می گوید :

" صدور مجوز فعالیتهای آموزشی آزاد در قالب برگزاری کلاسهـای تجدیدی، تک‌درس، تقویتی و کنکور، برگزاری آزمون، کنکور مکاتبه ای و آموزش زبانهای خارجی براساس سرفصل دروس مصوب وزارت آموزش و پرورش از سطح مبتدی تا قبل از دانشگاه به صورت حضوری و غیرحضوری تحت عنـوان آموزشگاه علمی آزاد و نظارت بر آنها از وظایف و اختیارات وزارت آمـوزش و پرورش می‌باشد. "

ماده 7 از همین آیین نامه تاکید می کند :

"  صداوسیما، مطبوعات و جراید کثیرالانتشار کشـور فقـط در صـورت تأیید رسمی و معرفی هر یک از وزارتخانه‌های ذی‌ربط برابر فرم های ویژه مجـاز به تبلیغ و انتشار آگهی تبلیغاتی می‌باشند و مؤسس یا مؤسسین ملزم به اخذ مجوز لازم از وزارتخانه مربوط می‌باشند. "

در اطلاعیه وزارت آموزش و پرورش اشاره شده است که بسیاری از تبلیغات موسسات کنکور در رسانه ملی، فاقد مجوز وزارت آموزش‌ و پرورش است اما به صورت مصداقی به نام این موسسات اشاره نشده است .

تبلیغات و کلاهبرداری موسسات کنکور و انفعال وزارت آموزش و پرورش

نخستین پرسش آن است که این رو دربایستی با این موسسات آموزشی – تجاری به کدامین دلیل صورت می گیرد ؟

وزیر آموزش و پرورش قبلا در نامه ای به رئیس سازمان صدا و سیما در این مورد هشدار داده است اما به نظر می رسد که سمبه این موسسات پر زورتر و عطش صدا و سیما که از بودجه عمومی ارتزاق می کند و مطابق بودجه 97 در رده " موسسات زیادن ده " طبقه بندی شده است سیری ناپذیر است .

دومین پرسش آن است که تبلیغات بدون مجوز مراجع ذی صلاح آیا مطابق قانون مصداق " کلاهبردای " نیست ؟ ضمن آن که در نظری گفته است این موسسات به برخی رتبه های تک رقمی کنکور پیشنهاد پرداخت پول داده اند.

سومین پرسش آن است که آیا وزارت آموزش و پرورش به غیر از نامه نگاری تاکنون اقدام حقوقی خاصی در این مورد انجام داده است ؟

تبلیغات و کلاهبرداری موسسات کنکور و انفعال وزارت آموزش و پرورش

اگر زور وزارت آموزش و پرورش به این مافیای کنکور که دست در دست صدا  و سیما دارد نمی رسد و گویا نامه ی وزیر آموزش و پرورش هم برایشان اهمیتی ندارد چرا حداقل به بخشنامه خودش عمل نمی کند ؟

پیش تر نوشتم :

تبلیغات و کلاهبرداری موسسات کنکور و انفعال وزارت آموزش و پرورش

" اداره کل ارزیابی و عملکرد وزارت آموزش و پرورش 12 تیرماه در بخشنامه ای سراسری چنین نوشت :

"  نظر به اینکه در سال‌های اخیر شیوع تبلیغات نامناسب در فضای رسانه‌ای به‌ویژه رسانه ملی درزمینه برگزاری آزمون‌های متعدد و تهییج جامعه به لزوم استفاده از کتاب‌های کمک‌ درسی، نگرانی‌هایی برای جامعه تعلیم و تربیت به وجود آورده است و بعضی مدارس تحت تأثیر فضای رسانه‌ای و رویکردهای تجاری آموزشی به رقابتی ناخوشایند در استفاده از آزمون‌های مذکور و کتاب‌های غیرضروری روی آورده‌اند.

لذا وزارت آموزش‌ و پرورش در جهت صیانت از حقوق مردم و عمل به وظایف ذاتی و تعهدات حرفه‌ای خویش در مراقبت از اهداف تربیتی و برنامه درسی ملی و هماهنگ با تمایل خانواده‌ها، دانش‌آموزان و دلسوزان تعلیم و تربیت کشور به پالایش محیط یادگیری و مدرسه از عوامل مزاحم در جریان تربیت صحیح و واقعی، در اراده‌ای قطعی، مخالفت صریح خود را با آزمون‌های زائد و شیوع استفاده از کتاب‌های کمک‌آموزشی که در اغلب موارد با اهداف تعلیم و تربیت رسمی کشور ناسازگار است اعلام می‌دارد و بر همین اساس وجود هرگونه رابطه مالی مدارس، عقد قرارداد و سازمان‌دهی و همکاری در موضوع مذکور برای مدیران در سطوح مختلف را تخلف از مقررات تلقی می‌نماید و لازم است مدیران محترم اجرای دقیق و صحیح آن را در دستور کار قرار دهند و در سال تحصیلی آتی با توجه به مفاد این بخشنامه از انعقاد هرگونه قراردادی با مؤسسات مذکور خودداری نمایند."  اگر زور وزارت آموزش و پرورش به این مافیای کنکور که دست در دست صدا  و سیما دارد نمی رسد و گویا نامه ی وزیر آموزش و پرورش هم برایشان اهمیتی ندارد چرا حداقل به بخشنامه خودش عمل نمی کند ؟

این حرکت وزارت آموزش و پرورش اگر چه گامی به جلوست اما به نظر می رسد که بیشتر جنبه تبلیغاتی داشته و حتی فاقد ضمانت اجرایی است .

در این بخشنامه هنوز همان رو دربایستی وزارتخانه با " کنکور " و " مافیای آن " همچنان هویداست و کوچک ترین اشاره ای به این موضوع نشده است .

بر اساس تجربیات و شواهد اکثریت آزمون هایی که در مدارس برگزار می شود توسط موسساتی مانند گاج و قلمچی و... است .

بطحایی و حکیم زاده و مهاجرانی و نوید ادهم و... همه و همه صحبت از مبارزه با مافیای کنکور و آزمون می زنند اما در این مدت این عزیزان  آیا غیر از شعار و حرف کار دیگری انجام داده اند ؟ بسیاری از مدارس در سایه چنین قراردادهایی هم به موسسات سود می رسانند ، هم عوامل اجرایی و آموزشی بهره مند می شوند و هم به قول معروف در وضعیت نابسامان اقتصاد آموزش و پرورش  نوعی کمک برای تراز دخل و خرج مدرسه است . ( همه راضی )

 ( البته چون این گردش مالی خیلی شفاف نیست و نظارتی هم غالبا وجود ندارد امکان هر گونه فساد در آن هم کاملا محتمل است )

حال اگر مدرسه از بخشنامه مذکور تخطی کرد چه اتفافی می افتد ؟

اگر وزارت آموزش و پرورش در نظریه و اقدام خود واقعا صادق و پابرجاست سامانه ای را طراحی و اجرا کند تا اسامی واحدهای آموزشی متخلف از بخشنامه در آن درج شوند .

اجرای این کار نقش بازدارنده ای در جلوگیری از وقوع تخلفات خواهد داشت هر چند با شناختی که از بافت وزارتخانه و تفکر حاکم بر مسئولان آن دارم بعید است که چنین کاری را انجام دهند .

از سوی دیگر وزارت آموزش و پرورش خود از موسسات برگزار کننده کنکور درصدی ( 5 درصد ) را اخذ می کند .

به نظر نمی رسد با توجه به گردش بالای مالی چنین موسساتی وزارتخانه بخواهد از آن چشم پوشی و یا صرف نظر کند .

ارزیابی من آن است که این اقدامات بیشتر مصرف داخلی دارند و وضعیت تغییر چندانی نخواهد کرد ... "

تبلیغات و کلاهبرداری موسسات کنکور و انفعال وزارت آموزش و پرورش

بطحایی و حکیم زاده و مهاجرانی و نوید ادهم و... همه و همه صحبت از مبارزه با مافیای کنکور و آزمون می زنند اما در این مدت این عزیزان  آیا غیر از شعار و حرف کار دیگری انجام داده اند ؟ همان گونه که خانم اولاد قباد گفته اند و البته شواهد و اخبار نیز این فرضیه را تایید می کنند ناتوانی وزارت آموزش و پرورش در تامین سلامت امتحانان نهایی  بزرگ ترین بهانه را به دست مافیای کنکور داده است تا از آن به عنوان ابزاری برای حمایت افکار عمومی خود در مورد استمرار فعالیت های خود استفاده کند

آیا واقعا اراده ای جدی برای تحول در آموزش وجود دارد ؟

پیش تر گزارشی در مورد پلمب یک مدرسه غیردولتی در صدای معلم منتشر شد .

« مرتضی آقایی » در این باره به « صدای معلم » گفت : ( این جا )

" در تاریخ دهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۷ در حال یکه مشغول آماده سازی تیم مسابقات ریاضی آموزشگاه راضیه در مقطع ششم ابتدایی بودیم ، آقای کوچکی مدیر حراست آموزش و پرورش شهریار وارد آموزشگاه شده و با الفاظی تند و تهدید که شما مجوز ندارید و چرا کلاس مختلط برگزار می کنید اقدام به تهدید پرسنل آموزشگاه کردند و گفتن دفعه بعد همه را بازداشت می کنند  و اقدام به عکسبرداری از کلاس ششم ما کردند .این اقدام ساعت هفت شب انجام شد و فردا عکس ها چاپ و راس ساعت هشت صبح در جلسه شورای نظارت آموزش و پرورش شهریار مطرح و ده صبح نامه پلمب ما زده شد .بدون اینکه دفاعیات ما را بشنوند .بعد از این امر یک ماه است که هر روز مراجعه می کنیم و نه تنها نگذاشتند که ما به مسابقات کره جنوبی برویم بلکه آقای کوچکی چندین بار به صاحب ملک اموزشگاه راضیه مراجعه کرده و درخواست تخلیه ملک ما را به صاحب ملک دادند .

تبلیغات و کلاهبرداری موسسات کنکور و انفعال وزارت آموزش و پرورش

آقای کوچکی رییس حراست شهریار حتی بنده را نیز تهدید کردند که اجازه نخواهد داد که دیگر در شهریار کلاس برگزار کند .

سوال ما این است که مگر می شود یک نفر اختیار و قدرت بیکران داشته باشد و ما را سه ماه پلمب نماید ؟ "

نکته این جاست که یک آموزشگاه غیردولتی ظرف مدت بسیار کوتاهی  به بهانه " مختلط بودن " پلمب و بسته می شود .

تاکنون هیچ مقام و یا مرجعی هم به این تظلم خواهی پاسخی نداده است .

 اما مافیای کنکور که امان نظام آموزشی را بریده است و فعالیت ها و کارکردهای ذاتی و ماموریت های اصلی آموزش را کلا مختل کرده است به آسانی به کار خود ادامه می دهد و تنها کاری که وزیر آموزش و پرورش می تواند انجام دهد نوشتن نامه است .

( تهی شدن مدرسه از فلسفه وجودی خویش و تبدیل آن به دکانی برای کاسبان آموزشی و جولان آن ها موجب شده است تا در سایه فقدان تعلیم مهارت های شهروندی و آموزش انسان بودن ، اجتماع و مناسبات آن به فضایی خفه و آلوده و آکنده از سندرم " بی شعوری " آدم ها تبدیل شده و فضای زیست به مرز انفجار و غیرقابل تحمل برسد که خود موجد آسیب های اجتماعی فراوان در حد " بحران " گردیده است )

دستگاهی که خود به این گونه آموزشگاه ها و موسسات مجوز فعالیت داده است دیگر از عهده آن ها بر نمی آید ؟!

اگر وزارت آموزش و پرورش به مقوله " کیفی سازی " مدارس دولتی توجه کافی و وافی مبذول کند و برای  نیازهای واقعی جامعه آموزشی کشور برنامه ریزی کند شاید بخش اعظمی از این تبلیغات غیرواقعی بی اثر شود .

همان گونه که خانم اولاد قباد گفته اند و البته شواهد و اخبار نیز این فرضیه را تایید می کنند ناتوانی وزارت آموزش و پرورش در تامین سلامت امتحانان نهایی  بزرگ ترین بهانه را به دست مافیای کنکور داده است تا از آن به عنوان ابزاری برای حمایت افکار عمومی خود در مورد استمرار فعالیت های خود استفاده کند .

اگر مدیریت علمی و عملی و البته غیر سیاسی و فارغ از مناسبات و و روابط " قبیلگی "  و بر مبنای " قانون " در معادلات آموزش و پرورش ساری و جاری باشد ؛ آیا مافیای کنکور دیگر وجود خارجی خواهد داشت ؟

و آیا خواهند توانست با تبلیغات غیرواقعی سر مردم کلاه بگذارند ؟

تبلیغات و کلاهبرداری موسسات کنکور و انفعال وزارت آموزش و پرورش

منتشرشده در یادداشت

کج فهمی های رایج در آموزش قرآن کریم دوره ابتدایی در مدارس و آموزش و پرورش  ب – باورهاي غلط در حوزه « محتوا »

درس قرآن از جمله دروسي است كه كمترين ارتباط دو سويه و تعاملي را با دانش آموزان دارد. اين رويه تاريخي به دليل عدم توجه به نيازها و ذائقه دانش آموزان بوده و در نتيجه اغلب اوقات، دانش آموزان نمي دانند چرا اين آيات را مي خوانند.

 

10- « جدايي مهارت هاي قرآني از معارف قرآني »

بر اساس آيه دوم سوره جمعه، مبناي تفکر ما بايد در حوزه آموزش و فعاليت هاي قرآني، خود قرآن باشد؛ يعني از قرآن بر آمده باشد؛ اين آيه به خوبي سير تعالي پرداختن به قرآن كريم را ترسيم مي‌کند :

« هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الاُمّيينَ رَسولًا مِنهُم، يتـلو عَلَيـهِم آياتِهي

وَ يزَکيـهِم وَ يـعَلِّمُـهُـمُ الـکِـتابَ وَ الـحِکـمَـةَ، ... »

با عنايت به اين آيه شريف آيا  تلاوت قرآن نبايد اثر بخش و معنادار باشد ( تزکيه ) ؟ آيا حکمت - که به تعبير اميرالمؤمنين(ع): « گمشده مؤمن » و ميوه درخت تعليم و تربيت است - نبايد مورد توجه جدي در رويكرد برنامه ها و فعاليت هاي قرآني كشور قرار گيرد ؟

 

دهمين كج فهمي : جدا دانستن مهارت هاي قرآني و معارف قرآني از يكديگر

    ***

11- توهّم « تفسير به رآي »

بهتر است يكي از مهم ترين چالش هاي حوزه آموزش قرآن و فعاليت هاي قرآني كشور را از زبان بنيان گذار نظام جمهوري اسلامي بخوانيم. امام خميني(ره) در کتاب « آداب الصَّـلاه » چنين مي نويسد :

« يکي ديگر از حجب که مانع از استفاده از اين صحيفه نورانيه است اعتقاد به آن است که جز آنکه مفسرين نوشته يا  فهميده‌اند کسي را حق استفاده از قرآن شريف نيست و تفکر و تدبر در آيات شريفه را به تفسير به رأي که ممنوع است، اشتباه نموده‌اند و به واسطه اين رأي فاسد و عقيده باطل، قرآن شريف را از جميع فنون استفاده عاري کرده و آن را به کلي مهجور کرده‌اند. در صورتي که استفادات اخلاقي و ايماني و عرفاني به هيچوجه مربوط به تفسير نيست تا تفسير به رأي باشد.

مثلاً اگر کسي از قول خداي تعالي « الحمد لله رب العالمين » که حصر جميع محامد و اختصاص تمامي آن است به حقتعالي؛ استفاده توحيد افعالي کند و بگويد از اين آيه شريفه استفاده شود که هر کمال و جمال و هر عزت و جلالي که در عالم است، از حق تعالي است و هيچ موجودي را از خود چيزي نيست. اين چه مربوط به تفسير است؟! تا اسمش تفسير به رأي باشد يا نباشد. ... »

درس قرآن از جمله دروسي است كه كمترين ارتباط دو سويه و تعاملي را با دانش آموزان دارد  امام راحل در باب مهجوريت قرآن در بلاد اسلامي در همين کتاب در رد تفکر اخباري‌گري چند سده گذشته خاطرنشان مي‌کنند :

« آيا اگر غالب عمر خود را صرف در تجويد و جهات لغويه و بيانيه و بديعيه آن کرديم، اين کتاب شريف را از مهجوريت بيرون آورديم؟ آيا اگر قرائات مختلفه و امثال آن را فرا گرفتيم، از ننگ هجران از قرآن خلاصي پيدا کرديم؟ آيا اگر وجوه اعجاز قرآن و فنون محسنات آن را تعلم کرديم، از شکايت رسول خدا(ص) مستخلص شديم ؟ هيهات ! که هيچ يک از اين امور مورد نظر قرآن و منزل عظيم‌الشان آن نيست. »

امروز که در آستانه 40 سالگي پيروزي شکوهمند جمهوري اسلامي ايران هستيم, اين سؤال مطرح مي شود: چرا هنوز هم تفکر اخباري - به جاي تفکر ناب شيعي - بر آموزش و فعاليت‌هاي قرآني اين كشور حاکم است؟

در پاسخ بايد گفت اين نيروي قدرتمند فرهنگ حاكم بر جامعه است كه تعيين كننده اغلب طرح و برنامه هاست.

 

يازدهمين كج فهمي : جلوگيري از ورود به معارف قرآني به دليل ترس از « تفسير به رأي »

***

ج - باورهاي غلط در حوزه « راهبردهاي ياددهي - يادگيري »

12- آموزش هاي كليشه اي

آموزش؛ اگر پيشبرنده نباشد، واژگون کننده است. برگزاري مکرر آموزش قواعد روخواني قرآن در مقاطع مختلف باعث كليشه شدن آن شده است. كليشه يعني تكرار ملال آور. حركت در مسير تکراري، حس پيشرفت را از دانش آموز مي‌گيرد و اين نوع يادگيري، محکوم به غرق شدن است؛ مگر آنکه بين آن ها پل زده شود.

به عنوان مثال؛ بچه ها دسته کم يک بار روخواني و روان خواني را در مدرسه ياد گرفته اند، پس نبايد در سال هاي بعد مطالب مجدداً براي آن ها تدريس شود. و حتي به غير از وزارت آموزش و پرورش که متولي اصلي آموزش روخواني ( تا سوم ابتدايي ) و روان خواني ( تا ششم ابتدايي ) به تمامي دانش آموزان کشور است، نبايد هيچ ارگان و مؤسسه قرآني ديگري به اين موضوع به صورت رسمي بپردازد. پس هر دستگاهي بايد به مأموريت ذاتي و وظيفه اصلي خود عمل کند.

 

دوازدهمين كج فهمي : برگزاري آموزش هاي مكرر و كليشه اي به جاي شناسايي مشكل با توجه به عملكرد غلط حوزه ستادي و به ويژه معاونت پرورشي در توجه به اين مطلب، اغلب آموزگاران جايگاه خود در آموزش قران را باور ندارند و نسبت به تدريس قرآن از خود علاقه اي نشان نمي دهند

***

13- به نام روخواني، به کام روان خواني

14- به نام روخواني، به کام آموزش قواعد روخواني

دليل اصلي طولاني شدن آموزش روخواني از پيش‌دبستاني تا دانشگاه، غيرعلمي بودن آموزش روخواني قرآن در كشور است؛ زيرا آموزش روخواني که يک « تجربه ديداري » است ؛ با استفاده از « روش هاي شنيداري » نه تنها محقق نمي شود, بلکه فرد را دچار ناتواني مزمن کلي‌خواني مي کند که گاهي تا آخر عمر همراه اوست؛ و گذشت زمان هم با بالا رفتن سن يادگيري، مهارت ديداري خواندن از فرد سلب مي شود و از اين رو ناتواني روخواني به عنوان يک چالش جدي در کشور لاينحل مي‌ماند.

 

سيزدهمين كج فهمي : آموزش « روان خواني » به نام روخواني (به دليل كم توجهي به مباني علمي و آموزشي)

چهاردهمين كج فهمي : آموزش« قواعد روخواني» به نام روخواني(عدم توجهي به تفاوت روخواني و روان خواني)

***

15- پرهيز از نگاه تک ساحتي به قرآن

عدم موفقيت برخي از برنامه ها و آموزش ها در اثر پا فشاري در حفظ اين باورها از يک سو و وجود نگاه تک بعدي ( فارغ از فهم و تدبر و هدايت ) از سوي ديگر از ديگر باورهاي غلط در آموزش قرآن است؛ با توجه به ضرورت اصلاح رويه هاي موجود اميد است در اسرع وقت در اين باره تجديد نظر لازم صورت گيرد، چرا که اگر قرآن کريم را صرفاً يک کتاب مقدس بدانيم و صرفاً براي کسب ثواب آن را بخوانيم، در واقع قرآن را از جايگاه اصلي آن يعني هدايت، به کسب ثواب تقليل دادهايم؛ و اين ظلم به قرآن کريم است.

 

پانزدهمين كج فهمي : توجه يك سويه به قرآن به جاي توجه به جامعيت آموزش  

***

16- جايگاه رسانه در آموزش قرآن

وجود رسانه هاي پرشمار آموزشي، ضمن آن كه مي تواند موقعيت بهتري را براي يادگيري فراهم كند، به همان اندازه نيز مي تواند گاهي باعث بي توجهي به اهداف اصلي برنامه درسي شود.

استفاده از لوح فشره قرائت قرآن به همان اندازه كه مي تواند به بخش دوم آموزش قرآن يعني روان خواني كمك كند، اگر قبل از روخواني استفاده شود به بخش اول آموزش، اشكال اساسي وارد مي كند. دانش آموزان در بخش اول بايد از طريق مهارت ديداري خواندن بخش بخش و شمرده كلمات و عبارات قرآني را بياموزند و پس از طي مراحل آموزش روخواني، وارد بخش دوم يعني روان خواني شوند.

نوار صوتي و لوح فشرده ضمن ايجاد انگيزه در گروهي از دانش آموزان با استعداد، امكان تثبيت و تعميق يادگيري را فراهم مي كند. اما نقش چنداني در آموزش روخواني ندارد و بلكه باعث بروز اختلالات يادگيري مانند كلي خواني و عدم توجه به حركات مي شود و در صورت تداوم روش، اين نقيصه در اغلب افراد به صورت مزمن باقي مي ماند.

کج فهمی های رایج در آموزش قرآن کریم دوره ابتدایی در مدارس و آموزش و پرورش

شانزدهمين كج فهمي : تقدم روش شنيداري بر روش ديداري ( تقدم روان خواني بر روخواني )

    ***

17- « يادگيري » جايگزين آموزش

در اعم اغلب كلاس هاي قرآن قاعده آموزي محور آموزش است. معلمان در هر جلسه يك يا چند قاعده قرآني را مطرح كرده و سپس با بيان مثال هاي مختلف به تبيين آن مي پردازند. اين رويه در اثر باور غلطي است كه در برخي معلمان و روش هاي آموزشي وجود دارد و آن تصور اين است كه : اگر قواعد خوب آموزش داده شوند مخاطبان در خواندن قرآن مشكلي نخواهند داشت.

در حالي كه اين باور از منظر علمي داراي خدشه است. زيرا در يادگيري اين مخاطب است كه تلاش مي كند و كار معلم فراهم آوردن موقعيت مناسب براي يادگيري است. بررسي ها نشان مي دهد دانش آموزان به ميزان كافي در كلاس درس به خواندن قرآن نمي پردازند و معمولاً در كلاس منفعل و صرفاً شنونده هستند. اصلي ترين معلم در كلاس بايد وادار كردن همه دانش آموز به خواندن قران باشد تا حفظ قواعد و مطالب.

 

هفدهمين كج فهمي : تأكيد بر آموزش و تعميم قواعد به جاي پرداختن به تمرين و مهارت آموزي

    ***

18- پرهيز از نگاه تربيتي غرب به فعاليت هاي قرآني

با توجه به هجمه فرهنگي و رسانه‌اي غرب و تعبير مقام معظم رهبري مبني بر اين که « ما در حال گذر از يک پيچ تاريخي هستيم »، ما نياز داريم اين پيچ تاريخي را با بصيرت و به سلامت طي کنيم، اما متأسفانه در چند دهه اخير در آموزش و فعاليت هاي قرآني كشور، به صورت خواسته يا ناخواسته دچار يک عقب‌ماندگي تاريخي شده ايم؛ علت اين عقب‌ماندگي را نيز مي توان در تقليد از سيستم‌هاي نادرست آموزشي و تربيتي غرب دانست که در اثر بي‌توجهي به موضوعاتي چون «فطرت»، «حکمت», «معرفت» و ارزش هاي والاي الهي - انساني که همه منبعث از قرآن كريم است، دانست.

در واقع ما به جاي آن که با مطالعه دقيق دستاوردهاي علمي، از آن استفاده سنجيده اي داشته باشيم و به تعبير صحيح‌تر آن را بومي کنيم، اغلب مغلوب فرهنگ غرب شده و چشم وگوش بسته آن را پذيرفته‌ايم؛ چه بسا ما در فعاليت هاي قرآني هم از چنين ديدگاه‌هايي بهره مي جوييم. حاصل چنين رويه اي، بروز تضادهاي تربيتي در جامعه، به خصوص در ميان قشر جوان و تحصيل کرده است.

طبق فرمايش پيامبر اعظم(ص) که مي فرمايند، « فَـاِذَا الـتَـبَـسَت عَـلَيـكُـمُ الـفِـتَـن كَـقِـطَـعِ اللَـيـلِ الـمُظـلِم , فَـعَـلَيـكُم بِالـقُرآنِ » ( هنگامي که فتنه‌هاي زمانه شما را در برگرفت، بر شما باد که مانند پاره هاي شب تار به قرآن کريم مراجعه و از آن کمک بگيريد.) بايد از قرآن استعانت بجوييم؛ اما « به راستي آيا امروز فعاليت هاي قرآني کشور، توان چنين کمکي را به دين خدا دارد؟! »

 

هجدهمين كج فهمي : ترويج آموزش قرآن با رويكرد تربيت غربي

***

19- نگاه فرهنگي به آموزش و فعاليت هاي قرآني

همواره ناتواني مردم در خواندن قرآن کريم را صرفاً به آموزش و روش هاي ياددهي – يادگيري آن نسبت مي دهيم، غافل از اين که اغلب مردم ما در دوران مدرسه با روخواني قرآن آشنا شده و دوره ديده اند. پس لزومي به تکرار آموزش ندارند. در حقيقت هزينه حتي يک ريال براي آموزش روخواني قرآن هم, اسراف بيت المال محسوب مي شود؛ زيرا مشکل اصلاً در اين جا نيست ، بلکه اين مشکل يک مشکل فرهنگي است, يعني نخواندن قرآن, يعني عدم انس با قرآن كريم؛ و اين مشکل با آموزش حل نمي شود؛ اين مشکل ريشه در کم توجهي معلمان و متوليان قرآني به موضوع فرهنگي انس دائمي با قرآن كريم دارد. در اين زمينه چقدر کار کرده‌ايم؟ شايد تنها برنامه مؤثر در اين زمينه « طرح تلاوت نور مساجد » باشد و نيز تلاوت روزانه قرآن کريم در ماه مبارک رمضان ( که البته با توجه به مسائلي که گفته شد به دليل تک ساحتي بودن هريک از آنها، توفيق آنها نيز در ساير زمان ها چندان مشهود نيست. )

 

نوزهمين كج فهمي : توجه بيش از حد به امر « آموزش » به جاي نگاه فرهنگي و تربيتي

***

د - باورهاي غلط در حوزه « رسانه و مواد آموزشي »

 

20- « قرآن، کتابي براي همه فصول »

بخش مهمي از کارکرد قرآن کريم در جامعه امروز، نسبت به صدر اسلام و زمان اهلبيت(ع) تغيير کرده است؛ شواهد نشان مي دهد که از همان ابتداي آموزش خواندن، به جاي پرداختن به آموزش عمومي قرآن يعني استفاده از قرآن کريم به عنوان کتاب زندگي، سوگيري ما به سمت پرداختن به شناسايي و تشويق قاري و حافظ قرآن کريم؛ يعني قهرمان پروري است. قرائت و حفظي که بايد به عنوان هدف آلي (ابزاري) باشد، به هدف غايي و آرماني تبديل شده است؛ و اين هم از باورهاي غلط است. نظريه « هوش هاي يادگيري» (هوارد گاردنر) ثابت مي کند که هدف قهرمان پروري در حد خود مي تواند موفق باشد؛ اما قابليت تعميم پذيري ندارد و به عبارت ديگر قهرمانان هميشه در فکر شکست ديگران هستند. تجربه جمهوري اسلامي نشان مي‌دهد نگاه تک ساحتي به فعاليت هاي قرآني، مدال هاي رنگارنگ قهرماني جهاني را براي متسابقين قرآني به ارمغان داشته است؛ اما آيا در کنار اين رويش ها هرگز به ريزش ها و علل آن توجه کرده ايم ؟

 

بيستمين كج فهمي : جابه جايي اهداف غايي و ابزاري در برنامه ريزي درسي و آموزشي

***

21 - « عمل بي علم »

بايد عقلاي تعليم و تربيت ديني و علماي يادگيري و کارشناسان قرآني در مجامع علمي مشترک بنشينند و آيات و فرازهاي شريف قرآن کريم را « بر اساس نياز هر گروه سني » دسته بندي کنند و فرازهايي را که براي مخاطبان خاص، «معنادار» است. ( يعني مبتني بر نيازهاي امروزي هر گروه سني است) احصاء و اولويت بندي کنند و آن گاه براي آموزش اين فرازها، آيات و سور، ظرفيت مورد نظر را هم از حيث طراحي محتوا و هم روش آموزش، توليد و تدوين کنند. در حال حاضر بر خلاف چنين رويه اي عمل مي شود؛ و طبيعي است که نتيجه ايده‌آلي عايد نخواهد شد.

 

بيست ويكمين كج فهمي : اتخاذ رويه « عمل بدون پشتوانه فكر و كارشناسي »

***

22- معلم، بهترين كتاب درسي دانش آموز

يكي از « مغالطات منطقي » در برنامه هاي درسي آن است كه براي تحقق اهداف برنامه درسي، محتواي آموزشي ( كتاب درسي ) و روش را جايگزين برنامه درسي كنيم. در اين حالت، شرط لازمه تحقق برنامه درسي ( يعني اهداف برنامه ) مورد غفلت قرار گرفته و معلم و دانش آموزان به دنبال حفظ مطالب و كسب نمره قبولي هستند و اهداف مورد غفلت جدي قرار مي گيرند.

اين محتوا محوري ( محوريت كتاب درسي ) باعث غفلت از تجارب معلمان و نيز نياز و ذائقه و توان دانش آموزان، با عنايت به تفاوت هاي جغرافيايي، زباني، فرهنگي و ... مي شود.

در حالي كه اين ها مي تواند فرصت خوبي را براي تحقق اهداف برنامه درسي براي معلم و كلاس فراهم كند. اين « مغالطه منطقي» از عوامل عدم تحقق برنامه درسي قرآن نيز به شمار مي رود.

 

بيست و دومين كج فهمي : محوريت كتاب درسي به جاي محوريت معلم و برنامه درسي

***

هـ - باورهاي غلط در حوزه « زمان آموزش »

23- درس قرآن و ساير دروس

روند آموزش دروس در برنامه هاي درسي و آموزشي به گونه اي است كه دروسي مانند رياضي و علوم تجربي جزء دروس پايه و اساسي تلقي شده و ساير دروس در زمره دروس درجه دو و سه محسوب مي شوند.

از اين منظر در تخصيص ساعات درسي و نيز در اولويت آموزش دروس پايه بيش ترين زمان را به خود اختصاص مي دهند و ساير دروس به عنوان ساعات كمي آن دروس دربرنامه جانمايي مي شوند تا در وقت ضرورت از آن ها استفاده شود. در بسياري از مدارس برخوردار و خصوصي به جاي تدريس سه زنگ در هفته يك ساعت به قرآن و بقيه به دروس اصلي اختصاص مي يابند.  

در حوزه نظارت اداري و نيز پيگيري اوليا نيز اين دروس، كمتر مورد نظر هستند. اين وضعيت نشان از كم توجهي به تربيت و يادگيري دروس مهارتي و توجه بيش از حد به دروس حفظي است.

 

بيست و سومين كج فهمي : درس قرآن، شهروند درجه دو و سه بين دروس

    ***

و - باورهاي غلط در حوزه « معلم و مربي »

24- آموزش با پيوست پژوهش

هر عملي بايد مبتني بر پژوهش و كاربست نتايج آن باشد. اما اين اصل مسلم عموماً در آموزش ها و فعاليت هاي قرآني به درستي مورد توجه قرار نمي گيرد. همين مسئله است كه موجب تحميل هزينه هاي سنگين و در عوض نتايج ضعيف مي شود. اين مشكل در اثر وضعيت فرهنگي حاكم بر جامعه كه بر حفظ داشته هاي غلط گذشته تاكيد دارد, خواسته يا ناخواسته زمينه بروز مقاومت فرهنگي را به وجود مي آورد.

از اين رو « اسـتـحـالـه » خطري است در کمين طرح و برنامه‌هاي فرهنگي و قرآني و نيز اسناد تحولي كشور. راه برون رفت از اين وضعيت توجه به همه ابعاد برنامه آموزشي است : توجه به برنامه‌ريزي، اجرا و ارزيابي سه مؤلفه اصلي برنامه ريزي است که جز با مراقب و حمايت به نتيجه نمي‌رسد.

 

بيست و چهارمين كج فهمي : كم توجهي به جايگاه شايسته براي بهره مندي از پژوهش ها از سوي دو حوزه صف و ستاد ( تا مدرسه و كلاس درس ) به غير از وزارت آموزش و پرورش که متولي اصلي آموزش روخواني ( تا سوم ابتدايي ) و روان خواني ( تا ششم ابتدايي ) به تمامي دانش آموزان کشور است، نبايد هيچ ارگان و مؤسسه قرآني ديگري به اين موضوع به صورت رسمي بپردازد. پس هر دستگاهي بايد به مأموريت ذاتي و وظيفه اصلي خود عمل کند

***

25- شايستگي محوري معلمان و دانش آموزان

معلمان قرآن در امر تدريس قرآن، به كسب شايستگي هاي لازم اعم از « صلاحيت هاي اوليه و صلاحيت هاي حرفه اي » نياز دارند که علاوه بر دانش مفهومي، دانش روشي آن ها را هم تأمين کند.

استفاده از فناوريهاي روز نيازمند دقت کافي است تا در کنار استفاده صحيح، آسيب هاي آن را به حداقل برسانند؛ زيرا سيستمها اگر قابليت تطابق با يادگيرنده را نداشته باشند، مخرب فرايند آموزش معلم و نيز يادگيري دانش آموز خواهند بود.

ناديده گرفتن اين شايستگي ها از سوي معلم در رابطه با دانش آموزان ( به دليل عدم آگاهي و تسط بر اين تشخيص ) باعث شده تا تفاوت هاي فردي و استعدادهاي دانش آموزان مد نظر قرار نگيرد و همه مثل هم در نظر گرفته شوند.

 

بيست و پنجمين كج فهمي : كم توجهي به « شايستگي محوري معلمان » در تدريس قرآن

***

26- آموزگاران دوره ابتدايي بهترين معلمان روخواني قرآن

آموزگاران ابتدايي بهترين معلمين قرآن دوره ابتدايي هستند. به شرطي كه با توجه به دلايل زير مورد توجه و آموزش لازم قرار گيرند:

  1. آموزگاران در دوره هاي تربيت معلم با روش آموزش قرآن آشنا شده و متعهد هستند كه در كنار ساير دروس مانند فارسي، رياضي، علوم و ... ، قران را نيز تدريس كنند.

  2. آموزگاران، حرفه اي ترين معلمان آموزش خواندن فارسي هستند. و از آنجا كه جنس آموزش قرآن از سنخ آموزش خواندن فارسي است ايشان شايسته تر براي آموزش اين درس هستند.

  3. به دليل تك معلمي در دوره ابتدايي، آموزگار در آموزش قرآن فرصت هاي نابي را در اختيار دارد تا از طريق ارتباط صميمانه تر و نيز شناخت بهتر دانش آموزان ايشان را در رفع اشكلات خواندن و هم چنين ايجاد انس يا قرآن كريم ياري رسانند.

  4. عدم تدريس قرآن توسط آموزگار و سپردن اين درس به ساير معلمان به بهانه درس تخصصي زمينه هاي انحراف آموزش و پرورش از تربيت قرآني به سوي تفكر سكولار را فراهم مي كند. جلوه اين تفكر در دوره متوسطه كاملاً قابل مشاهده و تأييد است.

  5. در تقليل ساعات كار معلمين با سابقه 20 سال به بالا، آموزگاران بر خلاف مصوبه 677 شوراي عالي آموزش و پرورش به راحتي تدريس قران را به ديگري واگذار مي كنند.

با اين وجود با توجه به عملكرد غلط حوزه ستادي و به ويژه معاونت پرورشي در توجه به اين مطلب، اغلب آموزگاران جايگاه خود در آموزش قران را باور ندارند و نسبت به تدريس قرآن از خود علاقه اي نشان نمي دهند.

 

بيست و ششمين كج فهمي : نگاه تخصصي به تدريس قرآن دوره ابتدايي توسط معلم خاص (و نه آموزگار پايه)

    ***

27- « برنامه محوري » به جاي محتوا محوري

كتاب محوري و توجه بيش از اندازه به كتاب درسي باعث شده تا اين تلقي به وجود آيد كه آموزگاران وظيفه دارند كتاب درسي را آموزش دهند. در حالي كه اين تلقي در اثر وجود يك شكاف و گپ آموزشي بين كتاب درسي و معلم است.

سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي ( معاونت پژوهشي وزارت آموزش و پرورش ) بايد تمهيداتي بيانديشد كه معلمان با سرفصل هاي برنامه درسي در يك دوره و پايه تحصلي آشنا شوند. در چنين نگاهي، تنها كتاب درسي محتواي آموزشي نيست بلكه يكي از منابع اموزشي است و معلمان مي توانند به ساير منابع مفيد هم مراجعه كنند.

در شرايط فعلي كتاب هاي درسي بزرگ ترين عامل بي انگيزگي و عدم خلاقيت معلمان به شمار مي روند.

 

بيست وهفتمين كج فهمي : محوريت كتاب درسي ( به جاي برنامه محوري، معلم محوري و تربيت محوري )

    ***

ز - باورهاي غلط در حوزه « ارزش يابي »

28- ارزش يابي مقوم اهداف برنامه درسي قرآن

اغلب معلمان چنين تصور مي كنند كه درس قرآن نمره ندارد و همه بايد نمره خوب بگيرند و الا از درس قرآن زده مي شوند.

اين باور و كج فهمي تا آن جا ادامه دارد كه با آن كه چندين سال از اجراي سراسري ارزش يابي كيفي – توصيفي مي گذرد اما تقريبا اغلب معلمان در كارنامه به هيچ دانش آموزي « نيازمند به تلاش » نمي دهند و همه قابل قبول هستند؛ اگر چه يك كلمه را هم نتوانند بخوانند. اين تفكر ساده انديشانه چنان در مدارس رسوخ كرده كه بهانه اي شده براي بسياري از معلمان تا به تدريس اين درس به دليل نداشتن ارزيابي نپردازند. به ويژه تعداد زيادي از معلمان كه خود در صحيح خواني قرآن كريم مشكل دارند.

در حالي كه اولاً چنين پندايي كاملاً غير علمي بوده و درهيچ كجاي برنامه هاي درسي ومصوبات شوراي عالي آموزش و پرورش نيامده است. و ثانياً با قبول چنين منطقي، چرايي برنامه درسي از بين مي رود. زيرا در صورت ناديده گرفتن شيوه ارزش يابي ديگر اهداف وجاهت علمي و عملي نخواهد داشت. و عملاً پوچ خواهد بود.

 

بيست وهشتمين كج فهمي : درج « نيازمند به تلاش » در ارزش يابي پاياني درس قرآن ممنوع

***

ح - باورهاي غلط در حوزه « فعاليت هاي فوق برنامه قرآني  »

29- يك بام و دو هوا

شايد بتوان وجود اختلاف در حوزه هاي مختلف در فعاليت هاي قرآني را به نحوي توجيهي كرد؛ اما در يك وزارتي كه طبق اسناد تحولي و مستندات آن، اهداف كلان و كلي و جزئي مشخص شده و وظيفه هر بخش مشخص است نمي توان قبول كرد اين همه اشكال و اختلاف وجود دارد. مأموريت آموزش، جاي خود را به نخبه گرايي داده و تربيت قرآني جاي خود را پرورش قهرمان.

مسابقاتي كه بايد ابزاري براي تقويت انگيزه عموم دانش آموزان باشد، براي خود استقلال داشته و هيچ كمكي به اهداف اصلي نمي كند. مسابقاتي كه محتواي آن از توانايي اعم اغلب دانش آموزان خارج است و جزء اهداف برنامه هاي درسي و آموزشي مصوب نيست، روز به روز علاقه و انگيزه دانش آموزان را كاهش مي دهد و فاصله آنان را با برنامه هاي درسي بيش تر مي كند. يك معاونت قرآن كم علامت توزيع مي كند و ديگري اقدام به جمع آوري آن از مدارس ابتدايي مي كند. يك معاونت به دنبال هدف روخواني و روان خواني است و ديگري حفظ قرآن را جايگزين آن مي كند.

معاونتي كه بايد مجري باشد توليد محتوا مي كند و با قدرتي كه در دست دارد آن را ترويج مي دهد و با عوض شدن وزير به يك باره متوقف و ناكارآمد معرفي مي شود. و معاونتي كه توليد محتواي علمي و شايسته كرده به دليل نبود توانايي قدرت انتشار آن را از حوزه معاونت خود حتي به ساير معاونت ها را هم ندارد.

 

بيست ونهمين كج فهمي : وزارت آموزش و پرورش در همه زمينه هاي قرآني – از روخواني گرفته تا مسابقات بين المللي - بايد سرمايه گذاري انساني و مادي داشته باشد. ( و اگر چه اين ها با هم ارتباط نداشته باشند و حتي اختلاف نظر داشته باشند )  

***

کج فهمی های رایج در آموزش قرآن کریم دوره ابتدایی در مدارس و آموزش و پرورش

30- مديريت تعاملي به جاي اعمال مديريت

وزيري يك شبه ده هزار مدرسه قرآن در كليه مدارس ابتدايي راه اندازي مي كند و وزيري ديگر يك شبه همه آن ها را ناكارآمد دانسته تعطيل مي كند. وزيري يك شبه تمامي دارالقرآن هاي مناطق را تعطيل مي كند و وزير بعدي همه را مجدداً راه اندازي مي كند.

شوراي معاونين وزارت بر خلاف مصوبه شوراي عالي اموزش و پرورش كه فقط به آموزگار ابتدايي مجوز تدريس قرآن در دوره ابتدايي داده را ناديده گرفته و به دليل كمبود نيرو مديران و معاونان مدارس را تا شش ساعت در هفته به تدريس در كلاس وادرار مي كند. و اين موضوع تنها كلاس درس قرآن را با مشكلات بيش تر درگير مي كند.

وزيري مديران مدارس را وادار مي كند تا همه دانش آموزان خود را به نام حافظ قرآن در سامانه ثبت نام كنند؛ در حالي كه ايشان نه تنها حافظ نيستند بلكه روح پاكشان هم از اين اوضاع خبر ندارد. و بعد يك شبه آمار چندين ميليون نفري مي دهند و كار به جايي مي رسد كه موضوع از اساس مسكوت گذاشته شده و به دست فراموشي سپرده مي شود. همه اينها در حالي اتفاق مي افتد كه در خوشبينانه ترين حالت مي توان گفت همه از روي اخلاص و دلسوزي است. اما آيا اين دلسوزي كافي است ؟

 

سي امين كج فهمي : تقدم تعهد بر تخصص مجوزي براي اعمال مديريت هاي غير كارشناسي وزرا و معاونان  

***

ب- نتايج پژوهش

در اين مقاله سعي شد در حد حوصله و به اختصار و اجمال، به بخشي از اين كج تابي ها و باورهاي غلط اشاره شود. اين كه « چه چيزي آموزش قرآن نيست ؟ » از اين كه چه چيزي آموزش قرآن است ؟ مهم تر است چرا كه در اين زمينه به دليل عدم نظارت مستمر و راهنمايي معلمان و ضعف در آموزش و ارتقاء صلاحيت هاي عمومي و حرفه اي ايشان، مشكلات بسيار زياد است.

قطعاً سهم علل و عوامل ناشي از سوء مديريت در اين عرصه را نمي توان ناديده گرفت. چرا كه آموزش و پرورش اگر مهم ترين خيمه گاه نظام نباشد، حداقل يكي از مهم ترين هاست. بديهي است ثبات و اقتدار حكومت و تضمين استقرار كشور در حال و آينده ارتباط زيادي به جايگاه و وضعيت امروز نظام تعليم و تربيت به در دوره تحصيلي ابتدايي و به و بالاخص در دروس قرآن، هديه هاي آسمان و فارسي دارد.

با توجه به آن چه كه به عنوان كج فهمي هاي رايج بيان شد بايد گفت : جايگاه قرآن، آموزش و تدريس آن در آموزش و پرورش بيش ترين لطمه را از افت تحصيلي ناشي از بي توجهي ديده و مي بيند. درسي كه در طول 12 سال آموزش داده مي شود، ولي نقش اثر بخشي خود را چندان كه بايد ايفا نمي كند. در بسياري از مدارس كم توجهي ها و نيز تخلفات گسترده اتفاق مي افتد كه به صورت آشكارا و پنهان، انزواي تدريجي به دنبال داشته است.

فقدان انسجام انديشه و عمل و يك پارچگي در فعاليت هاي قرآني، نبود نظارت، ارزيابي و سياست هاي تشويقي معلمان و مدارس، عدم رغبت معلمان به آموزش و تدريس قرآن در اثر ناتواني، ورود طرح و برنامه هاي مغاير با اسناد تحولي و مأموريت هاي ذاتي آموزش و پرورش، اعمال نظرات مديران بدون در نظر گرفتن نظرات كارشناسي، همه و همه باعث ناكارآمدي سيستم آموزشي در تحقق اهداف و اسناد تحولي و نيز منويات رهبر معظم انقلاب و در نهايت مهجوريت هر چه بيش تر قرآن در وزارت آموزش و پرورش مي شود.

بخش اول

***

منابع

  1. قرآن کریم.

  2. نباتي، رضا ( پاييز 1394 ). مجله رشد جوانه. تهران. سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي.

  3. شوراي تأليف. راهنمای معلم آموزش قرآن اول دبستان. كد 1/53 . چاپ سوم. تهران . شركت چاپ و نشر كتاب هاي درسي ايران

  4. شوراي تأليف. راهنمای معلم آموزش قرآن دوم دبستان. كد 1/57 . چاپ سوم. تهران . شركت چاپ و نشر كتاب هاي درسي ايران

  5. شوراي تأليف. راهنمای معلم آموزش قرآن سوم دبستان. كد 61 . چاپ دوم. تهران . شركت چاپ و نشر كتاب هاي درسي ايران

  6. شوراي تأليف. راهنمای معلم آموزش قرآن ششم دبستان. كد 3/74 . چاپ دوم. تهران . شركت چاپ و نشر كتاب هاي درسي ايران

  7. شوراي تأليف. مباني آموزش و روش آموزش قرآن دوره ابتدايي. كد 6011 . چاپ دوم. تهران . شركت چاپ و نشر كتاب هاي درسي ايران

  8. طراحی و ارزش یابی اثر بخشی الگوی آموزش قرآن کریم در دوره ی ابتدایی. سيد محمد رضا صفوي، 1393 رساله دكتري

  9. بررسی عوامل موثر بر بهبود آموزش قرآن از منظر معلمان دوره ی ابتدایی شهر تهران. پروانه معصومي. 1393 پايان نامه ارشد


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

«اي كه طبيب خسته ای، روي زبان من ببين

كاين دم و دود سینه ام، بار دل است بر زبان» ...

روز پزشک و جایگاه معلمان و پزشکان در ایران

سالها گذشته است و هنوز هیچ طبیبی اقدام به علاج درد دل و کاهش اشک و آه مردم به ظاهر سالم نکرده است. شاید به خاطر این که آناتومی دل ـ و نه روان ـ  اصلا در تخصص شان نیست.با این همه این بی اعتنایی هنوز و هیچ وقت از قدر و ارج آنها کم نکرده است. پزشکان مثل سایر صاحبان حرفه ها، قشری مهم، فوری و قیمتی برای باقی مردمند. قیمتی که می گوئیم فقط به خاطر ارزش کارشان نیست، بلکه به خاطر نرخ بازارشان است که معمولا نه رایگان است و نه ارزان. والا کار مثلا معلمان قیمتی تر است اما قیمت آنها با پول غیررسمی مملکت سنجیده می شود که متاسفانه پشیزی نمی ارزد!

روز پزشک و جایگاه معلمان و پزشکان در ایران  البته که پزشکی، هوش و استعداد فراوان می خواهد.اراده اما در مقام بعد است.مثل تمام حوزه ها در ایران که عملکردها فردی و به دور از مشارکت است، در رشته پزشکی قابلیت های فردی بهتر و بیشتر می تواند شکوفا شود.

ما پزشک سرآمد و زبانزد بسیار داریم. برای مردم هم سلامتی بدن مهمتر از سلامتی محیط و خانه و جاده و طبیعت است. روی این حساب است که ایران به مثابه بهشتی برای پزشکان است.

خنده دار است اما پزشکان، امید بسیار به بیماری روزافزون مردم دارند تا رونق یابند ولی معلمان ،چشم به رفاه و سلامت جامعه دارند تا هرچه بیشتر سالم تر و امن تر بخواهند زندگی کنند و از این رهگذر کارها و حرف های آنها در رفتار دانش آموزانشان تجلی یابد. درنتیجه فعالیت پزشکان،آنی، ناگزیر و مفید به حال فردی است که هزینه کرده است اما کار معلمان، زمان بر و مفید به حال جامعه است .

روز پزشک و جایگاه معلمان و پزشکان در ایران

ضمنا پزشکان ، امکان منحصر به فردی که دارند این است که هم خودشان مواظب رشد و ترقی حرفه و مطب و صنف شان هستند و هم مردم با مراجعات مکرری که به آنها دارند، ناخواسته مواظب رونق مطب شان هستند. این همه گفتیم و نگفتیم که البته می دانیم هر آدم خوبی ،هم معلم است و هم پزشک.چون هر دو در کم کردن رنج مردم می کوشند . اما این دلیل نمی شود که هر معلمی و پزشکی، الزاما آدم خوبی هم باشند. با این حال عجیب است که خلق الله غالبا رنجور، همین که از بند بیماری رهایی جستند، اگرچه بازهم احترام پزشک شان را دارند اما آن محبتی را که نسبت به معلم دیروزشان دارند، نمی توانند به آنها نشان دهند. محبتی که حتی همان پزشک فوق تخصص نیز به معلم دیروزش ابراز می دارد اما امان از کاربi دستان و متولیان مدعی امور که یا نمی توانند یا نمی خواهند یا نمی دانند حتی بخشی از آنها را در اقدامات تبلیغی خود نشان دهند و ...

نقطه، سرخط!

منتشرشده در یادداشت

انتقاد از عملکرد دانشگاه فرهنگیان در مورد اصلح بودن

در سایت ها، جراید و نشریات مکتوب و مجازی سال ۹۵ اعلام کردند که آموزش و پرورش با کمبود نیرو مواجه می باشد و طبق اساسنامه دانشگاه فرهنگیان ماده ۲۸ جذب نیرو می کند.خیلی شاد و خوشحال شدیم ، امید در دل خانواده های بسیاری طنین انداز شد.

آزمون برگزار شد و کسانی که باید مهارت کارآموزی را می گذراندند به پردیس های استان ها اعلام شدند.همه سر کلاس هایی حاضر شدیم.دوره ها سپری می شدند.نمرات رد می شدند همه ماها را باسواد خطاب می کردند و می گفتند اصلح هستید.

مهر سر کلاس حاضر شدیم.سال اول تدریس خیلی از همکاران ماده ۲۸ در تمامی زمینه های علمی،آموزشی و پژوهشی حائز رتبه های اول شدند.بماند در حین تدریس چه خونابه های که خوردند....

چه دوره هایی که برایمان نیاز نبود اما گذاشتند.بازم اصلح بودن مان تایید نشد.

مسئولان گفتند باید بر اساس یک آزمون تستی اصلح بودن مان محرز شود.اما به این فکر کرده اید مگر می شود با یک آزمون یک نفر را تایید یا رد کرد؟ مگر مدرسانی که فیلم های آموزشی را ساخته اند دم از چه می زدند؟ چرا از نظر تا عمل مان یکی نیست؟

چرا دم از فرآیند میزنیم اما مثل فرآورده عمل می کنیم؟

مگر قرار نشده روش های نوین جدید وارد سیستم آموزشی شود؟ پس شماها چه راهی انتخاب کرده اید؟ داریم به چه سمتی می رویم؟

آیا با دانشجویانی که خودتان تربیت کرده اید همین گونه رفتار می کنید؟مگر شما خودتان معلم نبوده اید؟

انتقاد از عملکرد دانشگاه فرهنگیان در مورد اصلح بودن  سر کلاس های درستان چه می گویید؟ مگر ما فارغ التحصیل این نظام آموزشی نیستیم؟مگر شماها اساتید ماها در دانشگاه های دیگر نبودید؟ مگر در همایش های معتبر علمی با شماها نبودیم؟ اما چرا الان بی تجربه شده ایم؟ چرا به جای یک آزمونی که بر اساس هیچ منطقی برگزار نشده بود، دوره های متناسب با نیازهای معلمان طراحی نکردید؟

چرا از منابعی که معرفی کرده اید، مطابق آنان سوال نیاورده بودید؟ به کسانی که مسئول ساختن فیلم های آموزشی بوده اند صادقانه بپرسید چه مقدار از این آزمون با گفته های آنان سنخیت دارد؟

بیایید برای مهارت آموزان بگویید چند درصد از سوالات با گفته های آنان مطابقت داشت؟ مگر درباره قواعد طرح سوالی که در منابع گفته بودند چقدر در آزمون حاضر به کاربرده شد؟ شماها دنبال ارزشیابی مطلق هستید یا سنجش هم می خواهید دنبال کنید؟ شماها دنبال سنجش فرآیندی هستید یا سنجش فرآورده ای؟

تکلیف مان را روشن کنید !

این دوسال در التهاب و اضطراب داریم زندگی می کنیم.نه راهی داریم به عقب برگردیم و نه راهی گذاشتید به سمت جلو حرکت کنیم.انگیزه مان رابیهوده باطل نکنید.بیایید دست در دست هم بدهیم و از این باتلاقی که کنده شده است و همه در آن فرو رفته ایم بیرون بیاییم.

مسئولین عزیز !

فارغ التحصیلان دانشگاهی که بیشترشان در مقاطع ارشد و دکتری وارد بدنه آموزش و پروش شده اند از لحاظ علمی و آموزشی در بهترین دانشگاه های کشور دوران تحصیلی شان را سپری کرده اند و دارای مقالات و کتاب های بسیاری هستند.لطفا در بینش تان بازنگری کنید و ماها را غیر خودی ندانید چون همه ما در یک کشتی نشسته ایم.

اگر در دو سال گذشته با عملکردهای زیادی که از طرف دانشگاه فرهنگیان اصلح نشده ایم،قطعا با یک آزمونی که متناسب با هیچ استانداردی و عدم تطابق با منابع معرفی شده اصلح نمی شویم.

و در Hخر با بیتی از حافظ برایتان آرزومندی و موفقیت خواستاریم.

ﻋﯿﺐ ﺭﻧﺪﺍﻥ ﻣﮑﻦ ﺍﯼ ﺯﺍﻫﺪ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺳﺮﺷﺖ ،
ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﮔﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺷﺖ


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

صدای معلم - گروه گزارش/

همان گونه که پیش آمد ( این جا ) ؛ سه شنبه  شانزدهم مرداد ماه نشست هم اندیشی : بررسی نیازها ، چالش ها و فرصت های پیش روی دختران دهه هشتاد با رویکرد " دوستی و گفت و گو " در محل " باشگاه فرهنگیان تهران "  به همت دفتر امور زنان وزارت آموزش و پرورش برگزار شد .

در این نشست که نماینده مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری ، معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش ، مشاور حقوق شهروندی وزیر آموزش و پرورش ، نمایندگانی از آموزش متوسطه مناطق شهر تهران ، مشاور امور زنان مناطق ، آیسسکو ، یونیسف ، مشاور امور زنان وزیر آموزش و پرورش ، نماینده سازمان پژوهش و برنامه ریزی درسی ، معاون مرکز امور بین الملل ، مدیر کل پیش دبستانی و دبستان معاون آموزش ابتدایی ، مدیر آموزش و پرورش منطقه 10  تهران و نمایندگانی از مدرسه حنان حضور داشتند حول موضوع " گفت و گو " و آسیب های آن به طرح موضوع و گفت و گو پرداختند .

در این بخش ، قسمت آخر سخنان « علی زرافشان » به صورت مشروح منتشر می گردد .

منتشرشده در گفت و شنود

بحران ناکارآمدی و فساد و نقش نهادهای مدنی

 بسیاری از فعالان سیاسی و صاحب نظران عرصه عمومی سیاست ایران در مورد عدم اعتماد مردم به دولت و برخی دیگر از ارکان نظام سخنرانی و قلمفرسایی زیادی انجام داده اند و تقریبا برای همه شکی باقی نمانده که در شرایط فعلی و حتی به صورت تاریخی شکاف بی اعتمادی بین ملت و دولت وجود داشته است.
عمده ترین علل عدم اعتماد به یک دولت یا هر بخشی از حاکمیت ، ناکارآمدی و وجود فساد در آن است. هر چقدر این دو عامل گسترش و تعمیق پیدا کنند، بی‌اعتمادی و در نتیجه ناامیدی بیشتر خواهد شد.

وظیفه نهادهای مدنی که عمده ترین آنها احزاب، گروه های سیاسی و رسانه های مستقل و آزاد هستند این است که باید به صورت پیوسته و مداوم  از دولت و سایر ارکانی که در معرض این دو عامل یعنی ناکارآمدی و فساد هستند مطالبه گری مجدانه برای رفع یا کاهش این دو را داشته و ارکان مختلف نظام را متقاعد به انجام اقدامات اساسی و عاجلی در این خصوص نمایند.
بهترین محمل و محل برای رصد وعده ها، برنامه ها و طرح های مسئولین کشور احزاب و گروه های سیاسی و رسانه های مستقل و آزاد هستند  آسیبی که احزاب و گروه های سیاسی و حتی رسانه ها( از نوع گفته شده ) را تهدید می کند این است که این بخش از نهادهای مدنی بیشتر تمایل به حضور در مسائل به شدت سیاسی و تا حدودی هیجانی را دارند. مثلا مباحثی مانند انتخابات، مذاکره و رابطه با آمریکا، برجام، سهم ایران در دریای خزر و... برای نهادهای مدنی بسیار جذاب تر از موضوعات مرتبط با زندگی عادی مردم است. زیرا موارد مذکور توان ایجاد هیجان و قطبی کردن جامعه را دارند .

اگرچه مخالف وجود این گونه فعالیت های سیاسی و هیجان انگیز برای نهادهای مدنی نیستم و به نوعی بخشی از شرح وظایف این نهادها محسوب می شود، ولی ماهیت اصلی نهادهای مدنی این است که به مسائل  مرتبط با زندگی روزمره مردم بپردازند که هم چندان حساسیت زا نیستند و کمتر مورد هجمه از طرف نهادهای قدرت قرار گرفته و هم با وظایف دولت های مورد حمایت آنها هم راستا می باشد .
از جمله این موارد می توان به طرح ها و برنامه هایی که روسای قوا به خصوص قوه مجریه و همچنین وزرا در مجلس برای رای اعتماد ارائه می‌دهند اشاره کرد .

بحران ناکارآمدی و فساد و نقش نهادهای مدنی

رسانه ها و احزاب سیاسی باید به صورت دقیق و کارشناسی پیگیر مثلا طرح هایی مانند تهیه و تدوین مکانیسم شفافیت در همه سازمان ها و نهادها، بهبود نظام ارجاع در بحث سلامت، حذف واسطه گری در خرید محصولات کشاورزی، رونق تولید، اصلاح و بهبود بازده کاری در همه دستگاه های نظام، ایجاد کسب و کار، اصلاح نظام بانکی و مالیاتی، محیط زیست، بهبود وضعیت آموزش و پرورش و... باشند. زیرا ورود به این مباحث هم نشان از توان کارشناسی احزاب، گروه های سیاسی و رسانه ها دارد و هم اینکه به جز مافیای دخیل عدم اجرای این طرح ها، کمتر کسی مخالف اجرای دقیق و بهینه آنهاست.
گرچه بحران ها در این کشور آنقدر زیاد است و مدام پرونده های جدیدی در حوزه های مختلف سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و... باز می شود و هر کدام هیجان انگیز تر و متحیر کننده تر از دیگری که فرصت پردازش کارشناسی و تدوین نقطه نظرات احزاب و رسانه ها را از این نهادهای مدنی می گیرد ولی برای تلاش در کسب پختگی و مهارت، احزاب و گروه های سیاسی و رسانه ها باید عادت کنند که یک موضوع و یک پرونده خاص را به صورت مداوم  پیگیری کنند.
بهترین محمل و محل برای رصد وعده ها، برنامه ها و طرح های مسئولین کشور احزاب و گروه های سیاسی و رسانه های مستقل و آزاد هستند.

این نهادهای مدنی نقش و وظیفه شان به عنوان چشم و گوش حساس جامعه این است که مدام ناظر بر عملکرد همه جانبه و تخصصی همه ارکان حاکمیت باشند و تمام تلاش خود را به خرج دهند که در حد مقدور به دور از شکل‌گیری جنجال سیاسی، ناکارآمدی و فساد را در تک تک زوایای نظام رصد و پیگیری کنند و با نقد و تحلیل طرح ها و برنامه های فساد انگیز و تشریح آنها برای جامعه، بانگ و فریاد بلند به همه ارکان با زبان تخصصی و کارشناسی داده شود.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

بوق زدن و بی تقاوتی مردم در برابر حقوق شهروندی  رانندگانی که هنگام رسیدن به خیابان‌های فرعی بوق می‌زنند، با شیوه رانندگی داخل شهر آشنایی ندارند و نمی‌دانند در خیابان باید چطور رفتار کنند.آنها همیشه خودشان را در جاده شوسه خارج از شهر تصور می‌کنند، پس نه قبل از پیچیدن راهنما می‌زنند و نه سرعت مجاز سرشان می‌شود.سلام و خداحافظی با بوق هم برای خارج از شهر است. مانند زمانی که خودرو وارد باغ می‌شود و راننده بوق می‌زند تا باغبان متوجه حضور او شود و خودش را به آنجا برساند.

در شهر، بوق فقط برای مطلع کردن دیگران درباره وجود خطر کاربرد دارد.راننده‌ای که قبل از خیابان‌های فرعی و کوچه‌ها بوق می‌زند، این را نمی‌داند که در شهر قانونی به نام «حق تقدم» وجود دارد و خودرویی که قصد دارد از معبر فرعی وارد اصلی شود، احتیاط می‌کند. پس خود او نیز همیشه وقتی می‌خواهد از فرعی داخل خیابان اصلی بپیچد، توقف نمی‌کند و تصورش این است که باید فقط بوق بزند تا دیگران از حضورش آگاه شوند. از آنجایی که خیلی از ساکنان شهرها با هدف پول در آوردن در آنجا به سر می‌برند، به همین علت در مقابل موضوعاتی که با «زندگی شهری» مرتبط باشد از خود بی‌تفاوتی نشان می‌دهند. اما اگر کسی درباره «پول در آوردن» صحبت کند، گوش‌هایشان تیز می‌شود

کارهایی چون فریاد کشیدن یا بوق زدن در خارج از شهر به عنوان آلودگی صوتی قلمداد نمی‌شود. پس کسانی که درکی از زندگی شهری ندارند، همیشه برای دیگران مزاحمت ایجاد می‌کنند.مانند آن دسته از مسافرکش‌های شخصی و رانندگان تاکسی که چه پیاده باشند یا سواره، مقصدشان را فریاد می‌زنند و همیشه دست‌شان روی بوق است.

شهر در لغت‌نامه بسیاری مردم به عنوان «مکانی برای پول در آوردن» معنی شده و نه جایی برای زندگی کردن.

کسی که چنین تصوری دارد، نه خودش می‌خواهد در شهر زندگی کند و نه اجازه می‌دهد دیگران در آنجا زندگی کنند.استفاده از بلندگوی دستی در شهر زمانی رخ می‌دهد که پلیس قصد دارد تا جمعیتی را متفرق کند و با فردی که قصد خودکشی دارد یا گروگان گرفته، به مذاکره بپردازد. اما وقتی فروشنده میوه یا خریدار ضایعات آهن از بلندگو استفاده می‌کند، نشان می‌دهد که حتی قانون‌گذار نیز تفاوت بین شهر و خارج شهر را نمی‌دانسته و هنگام تدوین قانون به ساده‌ترین اصول شهرنشینی توجهی نکرده است.

بوق زدن و بی تقاوتی مردم در برابر حقوق شهروندی

یک شهروند قصد دارد روز تعطیل در خانه بماند و استراحت کند، اما صدای بلندگوی وانت‌های دوره‌گرد چنین اجازه‌ای به او نمی‌دهد. شهروند با پلیس تماس می‌گیرد، اما آنها می‌گویند که نمی‌توانند کمکی کنند. شهروند عصبانی می‌شود و از پشت پنجره به راننده وانت دشنام می‌دهد. راننده وانت با پلیس تماس می‌گیرد و می‌گوید که مورد اهانت یکی از ساکنان محله قرار گرفته است. پلیس می‌آید و گزارشی تنظیم می‌کند. حالا شهر‌وند باید رضایت راننده وانت را جلب کند و از او رضایت بگیرد، زیرا قانون برای «زندگی در شهر» تنظیم نشده و تنها «پول در آوردن در شهر» را مورد توجه قرار داده است. پس کسی که قصد زندگی کردن دارد، باید با مشکلات بزرگی دست و پنجه نرم کند، بدون آن که از قانون و مامور قانون انتظار کمک داشته باشد.

از آنجایی که خیلی از ساکنان شهرها با هدف پول در آوردن در آنجا به سر می‌برند، به همین علت در مقابل موضوعاتی که با «زندگی شهری» مرتبط باشد از خود بی‌تفاوتی نشان می‌دهند. اما اگر کسی درباره «پول در آوردن» صحبت کند، گوش‌هایشان تیز می‌شود.

اگر کسی بگوید که شهروندان حق دارند وقتی در خانه خود هستند آرامش داشته باشند، ممکن است فقط چند صد نفر او را تایید کنند. اما اگر فردی درباره کاهش مالیات صحبت کند، میلیون‌ها نفر به همراهی با او می‌پردازند.کسی درباره بیمه آتش‌سوزی و مقاوم‌سازی ساختمان در برابر زلزله با ما صحبت نکرده.ما با آن که نمی‌دانیم زندگی شهری چیست، سمت و مقام می‌گیریم و پشت میز می‌نشینیم تا برای آینده شهرها تصمیم‌گیری کنیم.

بوق زدن و بی تقاوتی مردم در برابر حقوق شهروندی

ما به هر دلیلی فریاد می‌زنیم و همیشه دست‌مان روی بوق است و به نسل‌های بعدی هم یاد می‌دهیم که بدتر از ما باشند.

اگر قرار بود نگران نسل‌های آینده باشیم، اجازه نمی‌دادیم تا کودکان و نوجوانان آزادانه در اینترنت و شبکه‌های اجتماعی خطرناک بچرخند و به تماشای هر فیلم و سریالی بنشینند.فقط ماهواره نیست که ذهن کودکان را تخریب می‌کند. حتی تلویزیون ملی ما نیز همان روش را در پیش گرفته است. پدر و مادرها با وجود اطلاع داشتن از محدودیت سنی توصیه شده برای یک فیلم، باز هم فرزندان خود را به سینما می‌برند. آنها معتقدند که بچه باید آزاد باشد، همان‌طور که دوست دارند خودشان آزاد باشند، هروقت دوست داشتند بوق بزنند، فریاد بکشند و قانون از آنها حمایت کند.

ما ترجیح می‌دهیم نسبت به موضوعات غیراقتصادی بی‌تفاوت باشیم و آن را «آزادی» می‌نامیم.

ما شاید از این نظر آزادترین ملت جهان هستیم. این که اجازه نمی‌دهیم هیچ قانون و قاعده و منطق و مقررات و ضابطه‌ای «راحتی» را از ما بگیرد، حتی اگر به قیمت از دست رفتن سلامتی یا جان‌‌مان تمام شود.

کانال فرورتیش رضوانیه

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

آیا هوش مصنوعی موجب تحول مثبت در آموزش و پرورش ایران می شود ؟

بلی - 57%
خیر - 43%

مجموع آرا: 223

دیدگــاه

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور