گروه گزارش/
امروز سه شنبه ششم شهریور ماه در نمایشگاه ارائه دستاوردهای یک ساله وزارت آموزش و پرورش در دولت دوازدهم که در دبیرستان البرز برقرار است ؛ غلامرضا کریمی رئیس مرکز بین الملل و مدارس خارج از کشور ؛ فرهاد کریمی رئیس پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش ؛ علی باقرزاده رئیس سازمان نهضت سوادآموزی و علی الهیار ترکمن معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش در نشست رسانه ای شرکت کردند .
« صدای معلم » در حاشیه این نشست ها گفت و گویی را با دو دانش آموز دبیرستان ماندگار البرز انجام داده است .
پرسش و پاسخ صدای معلم با باقرزاده و الهیار ترکمن به محض آماده شدن منتشر خواهد گردید .
این روزها وزیر آموزش و پرورش خیلی خبرساز است.زیاد مصاحبه می کند ،تلویزیون می آید، حالا خورشید شرکت می کند .شبکه خبر هم از ایشان خبر زیر نویس زیاد منتشر می کند .البته من گیج شده ام! علت دقیقش را نمی دانم چرا وزیر آموزش و پرورش در فصل تابستان که مدارس تعطیل است و اتفاق حاد و خاصی در نظام آموزشی نیفتاده این همه روی خط خبر است ؟
با توجه به گران شدن شدید دلار و به تبع آن مسکن و اجاره خانه و خودرو و....قاعدتا وزرای اقتصاد یا صنعت و معدن و یا معاون اول باید زیاد در تلوزیون می آمدند و به مردم امیدواری می دادند و یا نهایتا شرایط را توجیه و رفع رجوع می کردند.
به هرحال هرچه هست جناب بطحایی در راس خبرهاست.
آخرین خبری هم که به نقل از ایشان زیر نویس شد کمتر شدن تکالیف دانش آموزان در سال آتی است.
ایشان وزیر مهربانی است .اصلا دوست ندارد دانش آموزان اذیت شوند و استرس بگیرند .اصولا تکلیف چیز بد و استرس زایی است. هرچه قدر کمتر باشد بهتر است .
ایشان می خواستند مدارس تیزهوشان دور اول را بردارند ولی زورشان به مقامات پرزورتر نرسید و فقط مدل آزمون ورودی را تغییر دادند.
به هر حال یک تغییر انجام شد و دانش آموزان از شرکت در کلاس های آمادگی در این آزمون معاف شدند. (هرچند بسیاری از کارشناسان به کیفیت آزمون انجام شده ایراد گرفته اند). برگزاری آزمون در دوره دبستان هم ممنوع شده است .به این صورت نقش موسسات آموزشی کاسب در مدارس کمتر می شود.
ظاهرا قرار است نقش معدل دروس نهایی در امر ورود به دانشگاه پررنگ تر شود (سی درصد) تا استرس کنکور برای داوطلبین دانشگاه کمتر شود که این هم امر مبارکی است . (البته به شرطی که سلامت امتحانات نهایی تضمین شود)

حالا که سیاست وزیر استرس زدایی و سبک کردن شرایط برای بچه هاست یک پیشنهاد برای ایشان دارم.
به نظر من بهتر است داوطلبین کنکور به جای اینکه تمام دروس را در آزمون کنکور امتحان دهند فقط دروس تخصصی رشته خودشان را امتحان دهند. رویه ای که در سال ها پیش در مرحله دوم کنکور دو مرحله ای متداول بود ؛ مثلا دانش آموز رشته ریاضی که برای قبول شدن در رشته های فنی مهندسی و ریاضی و فیزیک و شیمی تلاش می کند فقط دروس ریاضی فیزیک و شیمی را امتحان دهد. واقعا چه نیازی به خواندن دروس عمومی برای آزمون کنکور وجود دارد؟ به جز اینکه وقت زیادی برای خواندن حجم بزرگی از کتب درسی و کمک درسی عمومی تلف کند و استرسش بیشتر شود نتیجه ای ندارد.
به جای سوالات دروس عمومی می توان تعداد سوالات دروس تخصصی را کمی بیشتر کرد (مثلا از هر درس پنجاه یا شصت سوال) تا آزمون کامل تر و رقابت پذیر تر باشد.
امیدوارم در این ایام که اوضاع بد اقتصادی مردم را نومید کرده جناب بطحایی همچنان به رویه آسان گیری در آموزش و پرورش ادامه دهند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

کشته شدن شریف باجور خدمتگزار و دوستدار صمیمی و صادق محیطزیست به همراه سه تن دیگر از یارانش را به مردم مریوان تسلیت عرض میکنیم.
به امید آن که روزی احترام و نگهداشت محیط زیست جزئی لاینفک از زندگی و باورهای مردم ما شود .
پابان پیام/

بدون تردید پزشکان مهمترین صنف در کشور هستند که بر سیاستگذاری در حوزههای مرتبط حضوری موثر دارند. آنان در تامین منافع خویش بسیار قدرتمند عمل میکنند و بر نهادهای سیاستگذار و تصمیمگیر تاثیر میگذارند.
مدتهاست در مورد سایر اصناف قدرتمند و تاثیرگذار جست و جو میکنم؛ در رسالهام (باقری، 1396) به این جمعبندی رسیدم که تشکلهای کارگری در «سیاستناگذاری» (نامی که در آنجا برای مانعگذاری بر سر راه سیاستگذاریها و توقف یا انحراف آن گذاشتهام)، تا حد زیادی موفق عمل کردهاند اما در «سیاستگذاری»، کنشگران خوبی نبودهاند.
کوشش سیاستگذاران و قانونگذاران در تدوین برخی سیاستها علیه این صنف، در دو مرحله خنثی میشود: مرحله نخست، قرارگرفتن اعضای صنف در جایگاه مشاور سیاستگذار؛ مرحله دوم فشارهای رسانهای و گروهی
اینک اما میتوانم با حد درخور توجهی از اطمینان بگویم که صنف مهم دیگری که در هر دو وجه سیاستگذاری و سیاستناگذاری، در تقویت منافع خود موفق و موثر عمل کرده، «هیئت علمی دانشگاه»ها بودهاند.
بهخوبی آگاهم که پس از نگارش این متن، از سوی دوستانم به «عدم فهم رسالت دانشگاه» و اهمیت دانش، متهم خواهم شد اما همانطور که هاله قدسی پزشکان مانعی در برابر مواجهه نقادانه و بهبود وضعیت سلامت در کشور است، هاله قدسی اساتید نیز چنین کارکردی دارد؛ بنابراین نهتنها خود را به عنوان یک دانشآموخته علوم اجتماعی موظف به نقد میدانم که اساتید را هم به خودانتقادی در این زمینه فرامیخوانم.
اساتید دانشگاه در عرصههای تصمیمگیری نفوذ گستردهای دارند و ضمن ارائه رهنمودهایی در سایر حوزهها، آگاهانه یا ناآگاهانه از منافع خویش نیز در این میان حمایت میکنند. آنان در جایگاه مشاور قرار گرفته و سهم درخور توجهی در رشد/ عقب ماندگی کشور دارند.
به جرات میتوان ادعا کرد که پشت هر مدیری از جمله مدیران ناکارآمد، مشاوری از این صنف قرار داشته و دارد که برخی از رهنمودها را برای آن مدیران تعیین کرده است. آنان نفوذ گستردهای در نظام اداری و دولتی داشته و در تمام ارکان تصمیم گیری، هماهنگی و گاه اجرا حضور دارند.
این حضور مستمر هرگز بدین معنا نیست که هیئت علمی دانشگاه ها تماما براساس منافع خود عمل میکنند. اما نتیجه فرعی و گاه حتی ناآگاهانه آن، تقویت منافع صنفی (نه لزوما فردی) آنان است.
در مقام مصداق در حوزه سیاستگذاری اجتماعی، میتوان به استثناهای قوانین بازنشستگی اشاره کرد:
همه شغلها در دوره بازنشستگی حداکثر تا 7 برابر حداقل حقوق میتوانند مستمری دریافت کنند اما براساس قوانین، چهار گروه سقفی برای دریافت مستمری نداشتهاند:
قضات، دیوان محاسبات کشور، کادر سیاسی وزارت خارجه و «اعضای هیات علمی دانشگاهها»!

سه گروه نخست، در جایگاه حاکمیتی قرار داشته و منافع خود را در کنار منافع نظام تعریف میکنند اما اعضای هیئت علمی که در نهایت خود را مستقل از حاکمیت و در جایگاه یک صنف تعریف میکند، با چه توجیهی در کنار سایرین قرارگرفته است؟
این موضوع تنها به سقف مستمری محدود نمیشود بلکه پاداش پایان خدمت اعضای هیئت علمی نیز فاقد سقف است! در مواردی (هرچند نادر) پاداش مذکور به 900 میلیون تومان هم میرسد. آنان نفوذ گستردهای در نظام اداری و دولتی داشته و در تمام ارکان تصمیم گیری، هماهنگی و گاه اجرا حضور دارند
این تبعیض، نه زاییده دوران اخیر که حداقل از دهه 1360 وجود داشته است:
ماده 4 قانون اصلاح پارهای از مقررات مربوط به پایه حقوق اعضاء رسمی هیأت علمی (1368)، صراحتی قابل توجه دارد؛ به مفاهیم این ماده نگاه کنید: براساس ماده مذکور، حقوق بازنشستگی هیات علمی نباید «در هیچ مورد» از «بالاترین حقوق بازنشستگی» مستخدمین مشمول قانون استخدام کشوری «کمتر» باشد.
کوشش سیاستگذاران و قانونگذاران در تدوین برخی سیاستها علیه این صنف، در دو مرحله خنثی میشود:
مرحله نخست، قرارگرفتن اعضای صنف در جایگاه مشاور سیاستگذار؛ مرحله دوم فشارهای رسانهای و گروهی.
سیاستهای معدودی ممکن است از فیلتر مرحله نخست عبور کنند که یکی از آنان تلاش کمیسیون تلفیق مجلس برای اعمال سقف بر پاداش پایان خدمت آنان و نیز ممنوعیت افزایش حقوق بالای 50 میلیون ریال در بودجه 97 بود اما سیل هجوم به این سیاست کمنظیر بود: از نامه 34 تشکل دانشگاهی تا مصاحبههای متعدد اعضای صنف. یکی آن را مغایر با سیاستهای کلی نظام در مورد توسعه آموزش و پژوهش میدانست، دیگری آن را با حقوق اساتید دانشگاه در ایالات متحده مقایسه میکرد. «فرار مغزها» و «بازنشستگی گسترده» اعضای هیئت علمی، «عواقب خطرناک برای آموزش عالی» و افول دانش و پژوهش در کشور و... بخشی از بازتاب رسانهای نسبت به این موضوع بود.
در نهایت اعتراضات نتیجه داد و قضات و اعضای هیئت علمی مستثنی شدند.
برای روشنتر شدن این موضوع تنها به تیترهای «اخبار مرتبط» در لینک زیر توجه کنید
isna.ir/news/96103015887
کانال سیاستگذاری اجتماعی

ویدئویی در کانال های تلگرامی در حال دست به دست شدن است که در آن وزیر آموزش و پرورش کشور در بازدیدی از یک مدرسه پسرانه، زمانی که به جمعی از بچه های مدرسه پیشنهاد مسابقه فوتبال می دهد و به شوخی به آنها می گوید که در این بازی خواهید باخت، یکی از بچه ها در پاسخ می گوید: " ما که همه چی رو باختیم، اینم روش!"
از منظر گفتمانی طبیعتا می بایست این متن را به کنتکست و بستر اجتماعیِ برآمده از آن بازگردانیم تا زمینه و روایت/های منتهی به آن را به شکلی عمیق تر فهم کنیم. بلوغی که مهمترین مشخصه ی آن انزواطلبی، بی تفاوتی و عدم تمایل برای مواجه با کلیت جامعه و ماهیتِ در جریان آن است
این عبارت گفتاری زبان ناطقِ ناخودآگاهِ بخشی بزرگ اما بی صدای جامعه است. صدای پدری که هر شب فریاد اعتراضِ نداری و شرمساری اش را به خانه می آورد، صدای برادر و خواهر بزرگ ترِ تحصیل کرده ی بیکاری که توان برآوردن نیازهای اولیه خود را هم ندارند، یا نگاه پر درد مادری که در سکوت خویش اشک هایش را برای تسکین همه رنج های خانواده اش پنهان می سازد.
منظور از "ما"یی که در این جمله مطرح شده کدام است؟ خانواده؟ دوستان؟ هم نسلان؟ یا کلیت جامعه ای که دردها و زخم های عریان و عمیقش سن بلوغ اجتماعی را تسریع بخشیده است؟ مفهوم "باختن"، نشانی/نشانه ای از کدام رویداد اجتماعیِ به نفس افتاده ای است؟
شاید بدترین رخداد برای هر جامعه ی انسانی این باشد که نقش آفرینان آن امکان ترسیمِ افق های آینده را برای خود و اهدافشان از دست بدهند یا به عبارتی امکان چنین تصویر سازی از آنها سلب شده باشد.
ساختارهای اجتماعی و شرایط و زمینه های برسازنده آنها مدام در حال تولید و بازتولید سوژه های پیش برنده مقاصد خویش هستند و در این میان ساختارهای ناقص و مبهم، سوژه های "ناقص، مبهم و اتفاقیِ" خود را تولید و تثبیت می کنند. واکنشگرانی که واقعیت را قربانی فهم اتفاقی و مواجهات سطحی خود می نمایند. با نگاهی به نظام های اجتماعی - اقتصادی در ایران و رویکردهای عاملیت و مشارکت زدایانه ی آنها می توان به ابعاد مختلف جامعه ای در حال فروپاشی پی برد؛
نظام آموزش و پرورشی که به دنبال برساخت سوژه های سخیفِ کنکوری است - "بچه زرنگ "، حسود، تنگ نظر، اتمیزه شده و فاقد درک عملکردهای جمعی.

نظام آموزش عالی که با کمی نگری و تقلیلِ کل فرایند تحصیلات عالی به تولید انبوه مقاله و پایان نامه، عملا رسالت اصلی این نهاد که خلق انسان اجتماعی و شهروندِ مسئولِ دارای تخیل، خلاقیت و خودانگیختگی است را به حاشیه رانده است. بازار کسب و کار و مکانیزم های اقتصادی مبتنی بر نصیبِ هرچه بیشتر سود و فاقد توان تنظیم قوای طبقاتی که به تولید نیروی کارِ سرخورده، خسته و هراسانی انجامیده که اولویت اول و آخرش غم نان است و بقایِ قالبِ جسمانی.
بی تردید در چنین بستری "ما"یِ اجتماعی، همه چیزش را از کف داده است. توسعه و راه های آن پیش از هرچیز مستلزم شکل گیریِ فهم و درک توسعه خواهی در خودآگاه جمعی است. امری که در جامعه ایران و در چنین فضایِ فردی شده، درهم شکسته، مبهم و معنازدوده ای دور از ذهن و حتی تصور است. برای بچه هایی در این سن بازی های گروهی و تیمی نظیر فوتبال (شاید به جرات بتوان گفت که صادقانه ترین لحظات ورزشی در همین دوران زندگی رخ می دهد) و برد و باختِ حاصل از آن پدیده ای بسیار مهم و اثر بخش در مناسبات دوستی، نقش پذیری، مدارا طلبی و تجربه امر اجتماعی در قالب گروه همالان است. نظام آموزش و پرورشی که به دنبال برساخت سوژه های سخیفِ کنکوری است - "بچه زرنگ "، حسود، تنگ نظر، اتمیزه شده و فاقد درک عملکردهای جمعی
بُرد و باختی که تصویر سازی های عمیق ذهنی را برای رقابت های بزرگ تر زندگی برایشان ممکن می سازد. اینکه این بخش مهمِ شکل گیری شخصیت در چنین فضایی به امری پیش پا افتاده برای آنها بدل شده، روایتگرِ نوعی بلوغ زودرس اجتماعی است، بلوغی ناخواسته که به انتزاعی شدن هر چه بیشترِ زندگی و مناسبات جمعی و تعاملی آن برای نسلی می انجامد که خود را از هم اکنون و به شکلی خودآگاه در جایگاهی فرودست و منفعل و شکست خورده در منازعاتِ از دست رفته ی طبقاتی تصویر می کند. بلوغی که مهمترین مشخصه ی آن انزواطلبی، بی تفاوتی و عدم تمایل برای مواجه با کلیت جامعه و ماهیتِ در جریان آن است.
پاسخ این نوجوان به وزیر آموزش و پرورش، نه انعکاس شکستی صرفا ساختاری برای مناسبات تصمیم سازِ قدرت که بار سنگین و بر زمین نهاده و رها شده ی انگیزه ی احیای وطن است.
شبکه جامعه شناسی علامه
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ یکشنبه 4 مرداد نمایشگاه دستاوردها و عملکرد یکساله وزارت آموزش و پرورش در دولت دوازدهم با حضور خبرنگاران ، وزیر آموزش و پرورش و مسئولان ستادی و اداری در دبیرستان ماندگار البرز برگزار گردید .
مطابق اعلام مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش روزانه و به مدت یک هفته معاونین وزیر و مسئولان ستادی وزارت آموزش و پرورش مطابق جدول زمان بندی شده در این نمایشگاه حضور پیدا کرده و نشست رسانه ای خواهند داشت .
نشست رسانه ای معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش فردا سه شنبه برگزار می شود .
نکته قابل توجه در این غرفه غلط املایی یکی از تابلوها می باشد .




پایان گزارش/