صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

آزار جنسی در مدرسه و جای خالی آموزش مهارت های زندگی در آموزش و پرورش  اول

نتیجه خروجی دستگاه تعلیم و تربیت همانی است که آقای جنتی رئیس خبرگان می گوید از آن رضایت ندارد ، اگر این عدم رضایت را شخصی تعبیر نکرده و نصاب اطلاعات و آماری بدانیم که آقای جنتی از آن مطلع و بهره می برد ، می توان به شکست سند تحول یقین داشت.

حدود ده سال و بیشتر از رونمایی سند می گذرد و اوضاع دستگاه تعلیم و تربیت از ما قبل بهتر نشده است بلکه روزگار نزار آن ، عدم پویایی اداری و سازمانی ، اسف بار بودن مسائل آموزشی ، سردرگمی و ادامه تعدد مدارس مختلف و بی عدالتی آموزشی ، فشل بودن شورای عالی آموزش و پرورش ، بی اثر بودن کتاب های درسی ، نارضایتی معلمان از فرق معیشتی نسبت به کارکنان دیگر دستگاه ها و دهها معضل درون و برون سازمانی و مشکلات پیرامونی ، نشان از آن دارد که هیچ اراده ای برای تدوین و حتی علاجی هرچند فوری برسرراه آن وجود ندارد.

آموزش و پرورش سیستم به امان خود رها شده و مسئولین آن ماشین امضایی هستند که بیستم هر ماه برای دریافت و پرداخت حقوق به خزانه مراجعه می کنند ، دستگاه آموزش و پرورش نویابی ، نوپایی ، چالاکی و نوزایی و به روز بودن خود را از دست داده است ، مرده متحرکی که تابوت آن به روی دست ها تکانی می خورد و اکنون فاجعه اخلاقی آن را به صدر اخبار زرد روز بدل نموده که هر روز یک ماجرایی خوره جان معلمان ، دانش آموزان و خانواده ها شده است.

آزار جنسی در مدرسه و جای خالی آموزش مهارت های زندگی در آموزش و پرورش

دوم

... ماجرای مدرسه ای که ناظمش تا قبل حادثه ادعا می کرد با بچه ها دوست است و ارتباطی دوستانه و صمیمی دارد و اتفاقا بعضی همکاران شکل این ارتباط را غیر طبیعی می خواندند و اما او به مدیر در جواب گفته بود که بعضی همکاران از سر حسادت انتقاد می کنند ؛ مدیر برای جذب خانواده و تبلیغ مدرسه ، جانب ناظم را می گرفت اما یکی از همکاران مجرب می گفت من که در تربیت معلم آموزش دیده ام با سال ها تجربه ،  شیوه ارتباط های این چنینی را روند معیوب می دانم.

این انتقاد و آن دفاع ادامه داشت و ناظم برای روکم کنی ، کارهای عجیب و غریب می کرد تا حرف خود را به کرسی بنشاند اما حرف و عمل فراتر از انتقاد به جنبه های آموزشی بود .

او با استفاده از روش های پوپولیستی و ظاهرفریب و رانت عاری از تخصص و شایسته سالاری به ساحت تربیتی و اخلاقی ورود کرده بود که بسیار پیچیده و چند وجهی می باشد . او به بچه ها به دور از منطق تربیتی و آموزشی نزدیک می شود . بچه ها در دنیای منشوری شیطنت می کردند شیطنتی صادقانه و گاهی مرموزانه او در تله و باتلاق لج و کج افتاد وگردونه سیکل معیوب را طی می کرد ، اما همکار منتقد مواظب بود که بچه ها آسیب نبینند و هشدارها را به مدیر می داد اما مدیر برای کسب بازخورد و جذب تعداد بیشتر و مدرسه ای پول آور و ناظم مدهوش از برد در این اختلاف سلیقه به خطای بنیادین افتاد . به علت عدم آموزش های بنیادین و استاندارد ، ناظم و شیطنت بچه ها تشدید می شود و از جمله بازخورد شوخی های موردی ... و این ادامه دارد که ناگهان یکی از بچه ها در حیاط مدرسه به ناظم می گوید: آقا فلانی در موبایلش چیزهایی دارد ! ناظم بدون تفکر و تانی در جمع پاسخی می دهد که به ضد تربیت بدل می شود ، پاسخ به یک نوجوان در سن بلوغ و غرور، این بود : " داشته باشد به تو چه مربوط است مگر فضولی ؟! "

استارت دوم فاجعه از اینجا کلید می خورد .چرخش گردونه سخت تربیتی معیوب ، ناظم و دانش آموز زرنگ و مغرور را می چرخاند ، فضولی و لجاجت ، دانش آموز تحریک می شود ، دوربین موبایل کمینگاه ناظم می شود . او تصمیم خود را گرفته بود شکار لحظه های گفتمان ناظم خود محور و مغرور با بچه ها در زمان های مختلف ...

آزار جنسی در مدرسه و جای خالی آموزش مهارت های زندگی در آموزش و پرورش

... و روزها می گذرد تا در یک بزنگاه روزی که معلم منتقد نیامد ، ناظم مشتاقانه به کلاسشان می رود . خوب چه درسی دارید ، ادبیات ! چه خوب ، کجای درس هستید؟ که دانش آموزی می گوید : آقا باز هم درس ! نمیشه به جای درس ادبیات ، از چیزهایی دیگر حرف بزنیم ؟چه چیزی پسرجان !؟ از مشکلات بلوغ و مسائلی از این دست ! اکثر بچه ها هم تایید می کنند،  قند در دل دانش آموز فضول آب می شود ، دست به کار می شود ، موبایل را در جیب کوچک کوله جاسازی می کند و مشغول فیلم برداری مخفی می شود ... تعلیم و تربیت موضوع دست چندم برای یک نظام نباید باشد تا خروجی آن عاری از مهارت های زندگی شود

آغاز گفت و گو به اینترنت ، چت ، موبایل ، دوست بازی ، دنیای مجازی و آنقدر کلاس باز می شود که ارتباط ، ارتباط غیر معقول و خارج از قاعده آموزشی و تربیتی می شود وآن دیالوگ نامتعارف و معیوب از زبان دانش آموز دبیرستانی در کلاس فیلمبرداری می شود و...

واکاوی و موشکافی علل و انگیزه های سئوال لخت دانش آموز در پاسخ ناظم ، نیاز به متخصصان روانشناسی و تربیتی دارد که از حوصله این مقال خارج است... فردای آن روز عملکرد تک بعدی ناظم و مدیریت نامطلوب کلاسش در دنیای مجازی دست به دست می چرخد که آب ریخته شده به راحتی جمع نخواهد شد.

سوم

معلم منتقد پس فردای حادثه به دبیرستان می آید و روی میز صدر اخبار خبر ندانم کاری و بدکاری همکار و غرق شدن شاگردان معصومش را مشاهده می کند . حسن ، علی ، مجید ، آرش و میثم ، شاهرخ و ایرج ، تک تک آنها را می شناسد ؛ معصوم ، زلال ، پرسشگر ، جست و جو گر ، خلاق و سرشار از اندیشه های بکر...

... همین لحظه کریم مبصرهمان کلاس به دفتر می آید تا دفتر کلاس راببرد ، چشم در چشم ، معلم و شاگرد هر دو نگاه به یکدیگر را می دزدند ، اشک در چشمان معلم جاری می شود ، روی بر می گرداند ؛ دانش آموز می رود . او به همکار بغل دستی اش می گوید افسردگی آوار بعدی است که به سراغ آنان خواهد آمد . هرکدامشان کاری ناکرده برچسبی است که تا ابد به آنان خورده است . همکارش در تایید می گوید کلاس بغلی درباره خبر این کلاس چیزهایی عجیب و غریبی نقل می کنند که در صحت آن بسیار تردید است اما گفتمان یک کلاغ ، چهل کلاغ و شایعات در سطح مدرسه ، منطقه ، شهر، بین خانواده ها و مردم پخش شده است . معصومیت از دست رفته با جنجال خبری مصونیت بچه ها را نشانه رفته است و آنان حتما قربانی بی تدبیری و رفتارهای سلیقه ای شده اند.

آنچه از اردو و استخر دانش آموزان از زبان بچه ها و خانواده آنان درروزنامه و رسانه های روز شنیده و خوانده ایم تاسف هرانسانی را که دل در گرو تربیت ، توسعه انسانی و خروجی نسلی والا و برتر را انتظار دارد برمی انگیزد...

اگر مدیر اندکی دقت می کرد می توانست با خرد جمعی از بروز ناهنجاری جلوگیری نماید و آن را به نحو احسن مدیریت کند ، اما خطای مدیر فاحش است چون کشمکش معلم منتقد و دفاع ناجور ناظم روزها ادامه داشت .

در یک بحث سرپایی ، ناظم با غرور به معلم منتقد می گوید چطور وقتی دانش آموز خاطی را به دفتر می فرستید ، من با او حرف می زنم و اتفاقا قانع می شوند و ما با هم ارتباط خوبی می گیریم ؛ معلم منتقد می گوید : من که با دانش آموز خاطی مشکل ندارم و اتفاقا از نظر من در کلاس خودم خاطی نیست و تمام تکالیف و استاندارد های کلاس را رعایت می کند . ناظم بی گدار به آب می زند و می گوید اکثر معلمان با او مشکل دارند اما او سیر تا پیاز محرمانه های کرده و ناکرده خودش را به من می گوید /

معلم منتقد می گوید آقای مدیر این نشانه خوبی نیست ، باید ستاد تربیتی تشکیل و از مشاور ورزیده کمک گرفته شود ، اولیایش دعوت شوند و کار کارشناسی و دقیق و تربیتی صورت بگیرد .

اینجاست که مدیر به عنوان فصل الخطاب ، هرگونه راهکار را می بندد و می گوید آقا معلم ، تو که مشکلی نداری پس دغدغه ات چیست ؟ اجازه بده ناظم به سبک خودش دانش آموزان را مهار کند .

 

 چهارم

جزیره ای عمل کردن ، نگاه درآمدی به آموزش و پرورش ، رقابت های سلیقه ای،  بی توجهی به نبود نظام تعلیم و تربیت هماهنگ و جدایی تعلیمات پرورشی از آموزش تعلیمات آموزشی و بی خبری  فعالیت های پرورشی از فعالیت آموزشی ، هر کدام بدون هدف کار خود را می کنند  . بی اعتباری و بی خاصیتی سند تحول ، عدم اجرایی سند تحول به جهت تدوین مواد رویایی و فضایی و دستورات غیر عملی و شعاری آن ، آموزش و پرورش را دچار بیماری بی اثری نموده است که خروجی دستگاه تعلیم و تربیت را با سونامی بدتربیت ها و بی تربیت ها در آینده ای نزدیک مواجهه خواهد نمود.

بارها در صدای معلم از زبان فرهیختگان ، معلمان ، صاجب نظران در قلم ها و اندیشه های متنوع هشدار داده شد که قواعد تعلیم و تربیت این گونه نیست که اکنون آوار برسر بچه ها فرود می آید.

تعلیم و تربیت قاعده و استانداردی را طلب می کند که همه اجزا و جوانب آموزشی و پرورشی را باید به صورت هماهنگ و چند بعدی و چند وجهی و عین چرخ دنده های ساعت پیش رونده تعریف کرد.

تعلیم و تربیت موضوع دست چندم برای یک نظام نباید باشد تا خروجی آن عاری از مهارت های زندگی شود .

تعلیم و تربیت موضوع دست چندم برای یک نظام نباید باشد تا خروجی آن عاری از مهارت های زندگی شود

چرا در دستگاه تعلیم و تربیت ، مهارت آموزی در کنار دانش اندوزی معنایی ندارد و متربیان طوطی وار آموزش می ببیند و نتیجه آن در کوران زندگی ناخواسته به بن بست می خورند که هم به خود و هم به دیگران خسارت جبران ناپذیر وارد می کنند؟ اگر فقط و فقط همین موضوع آسیب شناسی شود علاج کار بگیر و ببند و پچ پچ ودرگوشی نخواهد بود.

عدم آشنایی بچه ها با مهارت های مقدماتی زندگی و سبک آن در موازات تحصیل آموزشی ، نداشتن مکانسیم فراگیری عملی مهارتی در کنار یگدیگر واز همه مهمتر کم رنگ شدن تشکیلات محوری و مسئولیت پذیری دانش آموزان در مکان های امن و مکمل برنامه رسمی مثل کانون فرهنگی و تربیتی ، هلال احمر و کانون پرورش فکری که از لحاظ کار تشکیلاتی ، ریشه دار و اصیل و مکمل برنامه های آموزش و پرورش می باشند که باعث سست عنصری متربی و مربی و درنگاه سلیقه ای و تجاری ودرآمدی ، هنجارهای مهم به ناهنجاری بدل خواهد شد .

... جا دارد ، اگر برنامه موشکی به عنوان راهبرد تلقی می شود قطعا آموزش و پرورش هم مسئله ای مهم می باشد که استراتژیک ترین جلسات و تدوین مهمترین برنامه کشور را باید ازآن خود نماید و توسعه انسانی و مسئله تعلیم و تربیت اصلی ترین دغدغه حاکیمت باشد و راهکار و تدوین برنامه کوتاه مدت و بلند مدت برای پایداری کشورخارج از دستگاه اداری آموزش و پرورش در سطح کلان وامنیت ملی ، مسائل و راهکارهایش را برای راهبردی ترین بخش کشور " توسعه انسانی " تدوین و برنامه سازی و برنامه ریزی و اقدام و نظارت کرد .

این شاید تنها راه نجات تربیت نسل در مقیاس ملی با نگاهی همه جانبه ، کشتی طوفان زده را به سرمنزل ایده آل برساند .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در دانش آموز

گروه استان ها و شهرستان ها/

جمعی از آموزش دهندگان نهضت سوادآموزی در نامه ای به صدای معلم از مشکلات و دشواری های کار خود و کم لطفی مسئولان گفته اند .

فرمول افزایش حقوق کارمندان دولت  با سلام و احترام
پس از ماه ها تلاش دولت و مجلس در نهایت تصمیم بر این شد که حقوق کارمندان به صورت پلکانی نزولی از 20 درصد تا 1 درصد افزایش یابد و حقوق های بالای 5 میلیون تومان افزایش نیابد.

راهکار بسیار ساده برای این کار استفاده از فرمول زیر بود:
(حقوق مشمول کسورات کارمند در سال 96) × (200/(حقوق مشمول کسورات کارمند در سال 96) -50 )


با این فرمول بسیار ساده کارمندانی که سال قبل یک میلیون تومان دریافتی داشتند 20 درصد و آنهایی که 5 میلیون تومان دریافتی داشتند 0% افزایش حقوق خواهند داشت.
اما کاری که دولت کرده این بوده است که در خطای اول ضریب ریالی را برای همه 6% افزایش داده و با این ترفند که امسال حقوق بالای 5 میلیون تومان افزایش نمی یابد ؛ این افزایش ضریب را برای حقوق های بالا بی اثر اعلام کرده است.

نکته بسیار مهم این است که قانون اضافه نشدن حقوق های بالای 5 میلیون تومان برای امسال است و از کجا معلوم که سال بعد هم این قانون التزام اجرایی داشته باشد ؟

اگر التزامی در این رابطه وجود نداشته باشد سال بعد هرچه ضریب ریالی افزایش یابد با ضریب امسال جمع می شود و حقوق های بالا دوباره به طور ناگهانی جهش خواهند داشت.

اما خطای دوم در تعیین فمولی که برنامه و بودجه پیشنهاد داده است اینکه به جز حداقلی بگیران بقیه قشرهای حقوق بگیر هیچ کدام به اندازه تناسبی که باید افزایش داشته باشند ندارند ؛ به طور مثال کسی که فقط 200 هزار تومان بیشتر از حداقلی بگیران دریافتی دارد به طور ناگهانی 5 الی 6 درصد کمتر از حداقلی بگیران افزایش حقوق خواهد داشت.

سوال اینجانب در اینجا اینست که :

چرا به جای استفاده از فرمول های بسیار ساده به سراغ فرمول های بسیار دور از ذهن رفته اند و در پس این گنگ سازی و مبهم سازی به دنبال چه هدفی هستند؟


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

گروه استان ها و شهرستان ها/

نامه زیر توسط یکی از فرهنگیان مطنقه 2 تهران ارسال گردیده است .

« صدای معلم » آمادگی خود را برای دریافت پاسخ مسئولان اعلام می کند .

منتشرشده در یادداشت

صمد بهرنگی معلمی برای همه اعصار

بدواً باید اذعان داشت که مهمترین عامل جاودانگی صمد_بهرنگی (معلم روستاهای محروم آذربایجان) قبل از نوشته های آتشین و تهییج کننده اش، مشی زندگی، ساده زیستی و واقع بینی اوست.
مهمترین شاهکار صمد در حیات کوتاه و پرماجرایش (قبل از نگارش ماهی سیاه کوچولو) با مردم بودن و به خاطر مردم زیستن است.
مرگ مشکوک و مه آلود وی آخرین بخش از پازل جاودانگی اوست.


 معلمی تبعیدی و تنبیهی در اعماق
 محروم ترین روستاهای ایران، به جای وادادگی و افسردگی با انگیزه و انرژی مضاعفش شوق زیست آگاهانه را بی هیچ منتی به کلاسهای درسش پمپاژ می کند و با پای پیاده رنج حمل کتابها را به دوش کشیده و رایگان در دسترس دانش آموزانش می گذارد.منبع الهامش مردم عادی کوچه بازار و روستاییان ساده دل و دانش آموزان پاک سرشتش می باشند.
صمد بدون اینکه ژست روشنفکری بگیرد به دل توده می زند و با زبان ساده و بهره گیری از تمثیلات و استعاره های نغز بومی به بیان مشکلات و معضلات جامعه پیرامونی خود همت می گمارد.

وی به عنوان معلمی دلسوز، آگاه و قهار بدون در نظر گرفتن منافع شخصی، فداکارانه دست به تربیت دانش آموزان شجاع و اندیشمند می زند.
بهرنگی به شاگردانش عشق می ورزد و حقوق ماهیانه اش را صرف خرید کتاب (غذای روح و روان) می کند.

وصف صمد را بهتر است از زبان بزرگان مرور کنیم:
مفتون امینی شاعر پرآوازه معتقد است که صمد به دانش آموزانش بیشتر از پدر و مادرهایشان محرم بود.
علی اشرف درویشیان نویسنده چپ گرا می گوید بعد از مرگ صمد بهرنگی در سال ۱۳۴۷ کوشیده است تا راه او را ادامه دهد.


ولی صمد بهرنگی را باید در آینه نویسنده و شاعر بزرگ غلامحسین ساعدی جست و جو کرد:
"کار ادبی و هنری برای صمد وسیله ای است برای رسیدن به هدف بزرگش.
در همه قصه ها و مقاله ها ساده و صمیمی با مردم عادی و شاگردانش حرف می زد. صمد تاریخ تولد و مرگ ندارد. برای او نمی شود شرح احوال و تراجم ترتیب داد. مرگ او همانقدر باور نکردنی ست که زندگی اش.
او تمام مدت در حال یاد گرفتن و یاد دادن بود و شاهکار او زندگیش بود.
صمد کوهی بود با بدنی همچون کاه، قدرتی عظیم در بدنی لاغر.
کسانی که دستخوش هر بادند و مثل آب خوردن وجدان خود را اجاره می دهند از این که صمد به هیچ روی فریفته پول و مقام نشد متحیرند.
چناری که به طوفان سر خم نکرد و به تبری شکست. مردی که نخواست در خوشی های تهران غرق شود و در آبهای ارس غرق شد..."

صمد از ۱۸ سالگی به عنوان معلم وارد آموزش و پرورش شد و تا ۲۸ سالگی نبردی بی امان با جهالت و خرافات رایج زمانه ترتیب داد و در عمر کوتاهش علاوه بر تربیت دانش آموزان شجاع و اندیشمند، صدها کتاب، مقاله، داستان و ترجمه از خود به یادگار گذاشت.

از آثار پرشمارش ماهی سیاه کوچولو شهرتی عالمگیر داشته و کتاب "کندوکاو در مسائل تربیتی ایران" شاید از بهترین و واقع بینانه ترین کتب در نوع خود باشد.

آثار صمد به طور کلی شامل:

قصه های کودکان

* تلخون و چند قصه دیگر
* بی‌نام
* اولدوز و کلاغ ها
* اولدوز و عروسک سخنگو
* کچل کفتر باز
* پسرک لبو فروش
* افسانه محبت
* ماهی سیاه کوچولو
* پیرزن و جوجه طلایی‌اش
* یک هلو هزار هلو
* ۲۴ ساعت در خواب و بیداری
* کوراوغلو وکچل حمزه
* کلاغها، عروسکها و آدمها

کتاب های غیرداستانی

* کند و کاو در مسائل تربیتی ایران
* الفبای فارسی برای کودکان آذربایجان
* مجموعه مقاله‌ها
* انشا و نامه نگاری برای کلاسهای ۲و۳ دبستان
* آذربایجان در جنبش مشروطه

افسانه ها و فرهنگ مردم

* افسانه‌های آذربایجان
* تاپماجالار، قوشماجالار

ترجمه‌ها

* ما الاغها!
* دفتر اشعار معاصر از چند شاعر فارسی زبان
* خرابکار
* کلاغ سیاهه
* پسرک روزنامه فروش

صمد بهرنگی معلمی برای همه اعصار

صمد جاودانه شد امروزه چقدر جای صمدها در آموزش و پرورش بیمار ما خالیست!
بدون شک اگر صمد عمر طبیعی شصت و هفتاد ساله طی می کرد، الان یکی از بزرگترین نویسندگان و روشنفکران تاریخ ایران تلقی می شد.
به هر حال صمد همانند ماهی سیاه کوچولویش با مرگی افسانه ای جاودانه شد.
خود در این خصوص می گوید:
"مرگ خیلی آسان می تواند الان به سراغ من بیاید... مهم اینست که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد"

سال ۷۲ در سالمرگ صمد این شعر ساده و صمیمی را به یادش زمزمه کرده ام:

ائل مشعلی

ائل مشعلی معلم
جنت گولو معلم
سن باشیمین تاجیسان
ائل بولبولو معلم


اوجا - اوجا اوچارسان
جهالتدن قاچارسان
قارانلیق دونیالارا
قیزیل پرده آچارسان


مدرسه لر دوزلدی
آی ایشیغی گؤزلدی
دان اولدوزو گؤروندو
گئجه گوندوزه گلدی



محبتین نمی سن
اوشاق لار همدمی سن
طوفانلی دریالاردا
نجات وئرن گمی سن


چشمه لرین سریندی
محبتین دریندی
آللاه سندن راضی دی
بهشت سنین یئریندی

صمد بهرنگی معلمی برای همه اعصار


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

نقد تخصصی و کارشناسی سند تحول بنیادین

دوشنبه  چهارم تیرماه  به دعوت « انجمن اسلامی معلمان ایران » نشست بررسی تخصصی « سند تحول بنیادین » با موضوع:

" مضامین تحولی در سند تحول " و با حضور فرهنگیان برگزار شد .

نقد تخصصی و کارشناسی سند تحول بنیادین

در این نشست " دکتر محمود مهرمحمدی " از مجریان و تدوین‌کنندگان اصلی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و رئیس سابق دانشگاه فرهنگیان ضمن ارائه دیدگاه های خود به پرسش های حاضران پاسخ داد.

« صدای معلم » این نشست را به صورت مشروح در اختیار مخاطبان محترم قرار خواهد داد .

پایان پیام/

درس هایی از جام جهانی فوتبال برای جامعه ایرانی

خسته ایم از اینکه با آن همه تکنیک و توانایی و تلاش ارزشمند بازیکنان مان،  می توانستیم و می شایست که در جایگاهی بهتر از اینی که هستیم؛ باشیم و بخت, یار نبود.
شادیم از اینکه بیشترینه ی مان تصور نمی کردیم با بزرگان فوتبال جهان, چنین تماشایی و ستودنی و آبرومند بازی کنیم و خودی نشان دهیم.

خسته ایم از فشارهای روحی و روانی و استرس و اضطرابی که حین و قبل و بعد هر بازی متحمل می شدیم ... شاد از اینیم که دانسته ایم تا هر ایده و ایدئولوژی ای ، چشم به واقعیت باز نکند و  تن به مسابقه ی واقعیتِ سرسختِ زندگی و زمانه ندهد  و خود را منطبق با آن نکند؛ جز شعاری بی شعور و دردسری مصیبت بار  چیزی نیست و چیزی نصیبمان نمی تواند کرد
و شادیم از نتیجه ی بازی هایی که در هرکدامش جلوه ای جدی و جدید از دارایی های خود ، به نمایش گذاشتیم.

 زندگی اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی مان نیز کماکان ادامه دارد!

خسته از محرومیت هاو محدودیت هایی هستیم که آزادی مان را خفه می کند .
و شاد از شکفتن جوانه های آگاهی و بلوغ ، میان مردم خویشیم.خسته و دلزده از تماشاگری های منفعل خویشتنیم طی همه ی سالهای ساینده و فرساینده ی اقتصاد و استبداد .
شاد و امیدوار  به بازیگردانی های فعالانه ی خودیم  تا از این پس ، نقد و نظر و عمل جدی تری در میان آوریم و دست از نق و نوق و پرده نشینی برداریم.

درس هایی از جام جهانی فوتبال برای جامعه ایرانی

شور و شادی مان از دل این نکته که دیگر فهم مان می رسد که محقیم؛ بر یاس و سرافکندگیِ عمری تقلید و تکلیف پذیری ، خیز برداشته و پیش می تازد  تا بسا به یاد داشته باشیم که (دانستن و خواستن، حق ما و کوشیدن ، مسئولیت ماست و کلید رهایی و تعالی مان در تعریف و توازن میان این دو.) امیدواریم که سال از پسِ سال و  نسل از پی نسل_هرچه می آید_ ؛
تکلیفمان با خود و سرزمین و حاکمانش_مان  روشن تر می شود وَ هرچه در سویه ی تاریک استبداد فکری و انسداد سیاسی و اختلاس مالی به سر می کند؛ می باید تن به برکه ی ِ خورشید ِ فاش ِ عدالت دهد: عدالت در تقسیم ثروت , عدالت در تقسیم قدرت و منزلت, و عدالت در تقسیم اطلاعات و معرفت.

از شکوفه های رو به رشدِ آزادی  شادیم. شاد از اینکه _کم کَمَک_ْ  بی ارزشیِ جبر یا کشف حجاب ،  بر آفتاب می افتد. و امیدوار از اینکه انتخاب آزادانه ی پوشش ، قدر و ارجی را که می شایست؛ می بیند .  

ریاورزی و دغل کاری ، دیگر  آبروی پیشینه را ندارد و از چشم ها افتاده و اکنون _رفته رفته_  در حالِ از رونق افتادن است.

تنوع روشهای زندگی به رسیمت شناخته می شود. اقلیتهای قومی و دینی در همه چیز با ماکه اکثریت مسلمان شیعه هستیم؛ برابرند و در هیچ حقی نسبت به هیچ یک از ما، چیزی کم ندارند.

درس هایی از جام جهانی فوتبال برای جامعه ایرانی

شادیم از اینکه مدتهاست فهمیده ایم زبان دیپلماسی ، زبان زور نیست . زبان مذاکره ، زبان مبارزه نیست.

شاد از اینیم که دانسته ایم تا هر ایده و ایدئولوژی ای ، چشم به واقعیت باز نکند و  تن به مسابقه ی واقعیتِ سرسختِ زندگی و زمانه ندهد  و خود را منطبق با آن نکند؛ جز شعاری بی شعور و دردسری مصیبت بار  چیزی نیست و چیزی نصیبمان نمی تواند کرد.
به یمن همین آگاهی هاست که امروز شادیم و بیش از آن, امیدوار فردا و فرداها.

 


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور