آری !
باز هم نوشتن حس و حال عجیبی به آدم می دهد،این حس آن قدر عجیب است اگر حالت هم گرفته باشد این خصیصه باعث آرامش می شود.
در اتوبوس نشسته بودم و خیلی در فکر فرو رفته بودم. ذهنم پر از سوالات نامرتبط و ناخوشایند بود. روز پر کاری را سپری کردم اما نمی دانم دستاورد این روز چه بود.
اگر یافته ای در اختیار کسی قرار دادید و نتیجه ای در دنیای واقعی زندگی به صورت عملی نشان نداد بدانید که آن یافته و آموزش اشتباه بوده است از این سوالات نامرتبط که ذهن را ساعتی پاندول مانند حرکت می داد بر روی یک موضوع مصمم تر کرد .بعد از یک مکالمه کوتاه در مسیر به این نتیجه رسیدم که به راستی بازی با سرنوشت دیگران در مطالعه درسی چیست؟ چرا ما درس می خوانیم؟ مدرسه چیست؟ چرا به مدرسه می رویم؟ اگر به مدرسه نرویم چه اتفاقی می افتد؟در مدرسه مگر قرار است چه چیزی یاد بگیریم؟ چرا باید برای موفقیت خود البته در یک بعد زندگی که چندان هم تضمینی ندارد فراگیران خود را به بردگی می گیریم؟ ذهن این عزیزان باید خام باشد؟ بچه ها را مدرسه می فرستیم تا حافظه مدار بار بیایند؟ آنها را می فرستیم تا با یک عدد و نمره اندازه گیری کنیم آن هم به صورت کمی؟ داریم رقابت را به بچه ها یاد می دهیم و بدون اینکه به دیگران کمک کنیم؟ چرا داریم تجارت می کنیم؟چرا به فکر این عزیزان نیستیم؟ مگر واقعا زندگی فقط منبع درآمد برای یک سری موسسات خصوصی شده و بچه ها را به صورت فریز شده بیرون تحویل دهند؟
چرا بیلان کاری خودشان را نشان نمی دهند؟چرا ب هصورت واقعی با این عزیزان صحبت نمی کنند؟چرا شماها به جای این عزیزان تصمیم می گیرید؟ مگر شما چه تخصصی دارید؟در این زمینه چه مطالعاتی داشته اید؟ فقط بنگاه راه انداخته اید؟ شما می دانید با روح و روان این دوست داشتنی ها چه کرده اید؟ زندگی را برایشان استرس وار بار آورده اید. بیایید همبستگی مثبت را در بین خودمان ترسیم کنیم. و این زمانی میسر می شود که نفع جمع بر نفع فردی بچربد
به چهره شان خوب نگاه کرده اید؟ چهره ی معصومانه ای که دل هر فردی را ریش می زند.می دانید اوج بی اعتمادی را شما کاشته اید؟کسانی که با خانواده های خودشان،دوستانشان و دیگران از راستی سخن نمی گویند.چه بذری برایشان کاشته اید؟ در بوق و کرنا می کنید در دنیای مجازی،واقعی و غیره که اینان افتخار افرینانی هستند که امسال در فلان موسسه یا آموزشگاه به موفقیتی نائل شده اند.اما چرا نمی گویید که چند نفر ثبت نامی داشته اید و از بین هزاران نفر انگشت شمارانی بودند که این راه موفقیت خود را با تلاش خودشان به اینجا رسیده اند؟
به راستی بازخوردتان چه بوده است؟مدارس و آموزش خودتان را سر کلاس رها کرده اید به سمت موسسات خصوصی و منبع درآمد زایی رفته اید. مگر دانش آموز هم دانش آموز نیست؟مگر خودتان همان معلم نیستید؟ مگر کتاب هم کتاب نیست؟ مگر تعداد نفرات همان تعداد نفرات نیستند؟ پس چه چیزایی تغییر کرده است؟
آری !
وجدان اخلاقی عوض شده است.به خودتان بیایید.با هم رقابت نکنید.بیایید راه و رسم درست را تهیه کنید. به راستی از چه موقع ما به جای علاقه دیگران تصمیم می گیریم؟به جای دیگران انتخاب می کنیم؟ به جای دیگران حرف می زنیم؟ روش های جدید و نوین آمده اند.
تا کی می خواهیم دیگران را با تبلیغات سو فریب بدهیم؟ بیایید سرمشق مان عدالت آموزشی، راستگویی،درست رفتاری، صادقانه حرف زدن باشد نه به فکر جیب خود و دزدیدن از جیب دیگران باشد.
بیایید همبستگی مثبت را در بین خودمان ترسیم کنیم. و این زمانی میسر می شود که نفع جمع بر نفع فردی بچربد.
به راستی از تعامل بین دانش آموز و معلم چه می دانید؟که به جایشان نقل قول می کنید؟ از مسئولیت فردی چطور؟ داغ بزرگی است که یکی سوالی طرح می کند و نفر دوم ان سوال را جواب می دهد و در قالب یک پکیجی که هیچ دردی از یک دانش آموز را دعوا نمی کند و حتی باعث فشار بیش از اندازه بر خود فرد، خانواده، جامعه می شود به آنان داده می شود این همان ظلمی است که ما در واژه ای به نام کنکور و تاسیس موسسات و آموزشگاهایی با القاب شکیل می کنیم و در ذهن خام همه عزیزان می کنیم.
به جای اینکه آنان را خلاق، متفکر، کنجکاو، پرسشگر، مطالبه گر، نقادانه، جامعه باورانه، هدایت گرانه و .... بار بیاوریم، استرس زا و همیشه پریشان حال بار آورده ایم.
عاقبت خوبی ندارد که دیگران برای شما تصمیم بکیرد نمی شود با گرفتن هزینه های گزاف و کمر شکن کسی را موفق کرد،توصیه می کنم خانواده های عزیز هوشیار باشید، گول این تبلیغات فریبنده نخورید.اکر قرار است بچه های دلبند شما موفق باشد تا راه و رسم درست آموزش که همانا آموختن برای زیستن، در جمع زیستن و برای بهتر زیستن را یاد نگیرد هر هزینه ای هم صورت بپذیرد در دراز مدت نتیجه ای مطلوب برایتان تصور نمی کند و معکوس جواب می دهد.
اگر یافته ای در اختیار کسی قرار دادید و نتیجه ای در دنیای واقعی زندگی به صورت عملی نشان نداد بدانید که آن یافته و آموزش اشتباه بوده است.
بیایید این راه را خودمان عوض کنیم.مطمئن باشیم که این کار شدنی است.جیب دیگران را پرپول نکنیم.خودتان می دانید با یک مقایسه علمی از سال های گذشته افراد کمی بودند که در این راه موفق بوده اند.پس تعمقی بیشتر می توان از فاجعه ای نابخشودنی جلوگیری کرد.نباید خودم ان را سرزنش کنیم، به تفاوت های فردی هم احترام بگذاریم و بتوانیم آنها را به خلق موقعیتی بهتر که هم برای خود فرد و هم جامعه مفید است، تبدیل کنیم. بیایید با سرنوشت دیگران بازی نکنیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
بازخداروشاکرم که به موقع دخترم روازاونمحیط نجات دادم هرچندکه همچنان ازطریق وزارتخانه پیگیرشکایتم هستم.
البته یک مثلث بنام اولیا، دانش آموز و معلم هست که با راتباط، اتحاد و اعتباری که بوجود می اید می شود دانش اموزی خلاق و مسئولیت پذیر بار اورد