صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

روز خبرنگار و آسیب های خبرنگاری در آموزش و پرورش

روزگاری نه چندان دور در دهه هفتاد، اکثر نشریات محلی مستقیم و غیرمستقیم، متأثر از حضور پررنگ معلمان قلم به دست بود.
فرهنگیانی که ضمن عمل به وظایف سازمانی، اوقات فراغت خود را با روزنامه نگاری و خبرنگاری سپری می کردند تا ضمن بیان مشکلات معیشتی، منزلتی و صنفی خود از تریبونهای موجود با عرق روحی خویش تاثیر مثبتی در بهبود زندگی مردم پیرامونی شان داشته باشند.
متأسفانه امروزه نسل معلمان پویا، جسور، قلم به دست، صاحب اندیشه و البته دست اندرکار حوزه رسانه

و خبر  رو به انقراض بوده و بسیاری از فرهیختگان فرهنگی کنج عزلت اختیار کرده و در زندگی شخصی خویش غوطه ورند...

 

 روز خبرنگار
 17 مرداد به مناسبت شهادت محمود صارمی روز خبرنگار نامگذاری شده است. این روز فرخنده را بر خبرنگاران و روزنامه نگاران پر تلاش و جویندگان حق و حقیقت تبریک گفته امیدواریم افق های روشنتری در انتظار دوستان رسانه و خبر باشد.

 

راه رفتن بر لبه تیغ
روزنامه نگاری و خبرنگاری در عصر انفجار اخبار و اطلاعات بویژه در جهان سوم راه رفتن بر لبه تیغی است که هر لحظه امکان سقوط و هبوط در آن محتمل است.
بدون شک هرکسی در وجودش بعدی از ابعاد متکثر خبرنگاری را داراست
 تلاش برای درک بی کم و کاست حقایق در نهاد ماست امروزه خبرنگاری دنیای بی سر و تهی است که چهار مقوله صحت، سرعت، دقت و کیفیت  اضلاع اصلی آن است.

 

 تأثیرات فضای مجازی بر رسانه و خبر
 گرچه گوشی های هوشمند و تکنولوژی های جدید تمام عرصه های اجتماعی از جمله عرصه خبر و ژورنال را متحول کرده و محدودیتهای زمان، مکان، زبان، امکان و جغرافیا را درنوردیده است و ما به طور روزافزون با انبوه خبرنگاران آماتور و پدیده ی روزنامه نگاری شهروندان مواجه هستیم. لیکن هنوز هم مسئولیت انعکاس اخبار راستین، بدون دخل و تصرف جناحی و گروهی و همچنین پایبندی به تعهد اجتماعی نسبت به درستی و صحت خبر بیشتر معطوف به خبرنگاران و روزنامه نگاران حرفه ای استِ

روز خبرنگار و آسیب های خبرنگاری در آموزش و پرورش

چالشهای حوزه رسانه و خبر
یکی از مشکلات عینی این روزها، تأخیر فاز نشریات کاغذی نسبت به نشریات الکترونیکی و دیگر شبکه های اجتماعی مجازی است. همچنین گستره منطقه ای مخاطب، تیراژ نازل و حوزه تأثیرگذاری اندک آنها نسبت به تلگرام، فیسبوک و امثالهم از دیگر مشکلات این عرصه  می باشد.
سینه سپر کردن یک خبرنگار در ثبت درست وقایع و به تصویر کشیدن چهره عریان واقعیت، به معنای دست کردن در لانه زنبور قدرت و ثروت بوده و علاوه بر خطر سقوط، احتمال گزیدگی همیشه وجود دارد.

 

 روزنامه یا روزی نامه ؟!
متأسفانه بنابر هزار و یک دلیل برخی از دوستان حوزه رسانه و خبر تبدیل به گوش شنوا و چشم بینای مدیران شده و بعضاً نقش تدارکاتچی روابط عمومی ها را بازی می کنند و برای حفط منافع نازل جناحی، شخصی و بعضا به خاطر در امان ماندن از تله های موجود (مشخص نبودن خطوط قرمز) دست به خودسانسوری می زنند.
دستمزد نازل، فقدان امنیت شغلی، عدم حمایت حرفه ای و بیمه ای، ورود افراد غیرحرفه ای و مصادره بخشهای مدیریتی رسانه و خبر توسط سیاسیون از دیگر مشکلات عینی حوزه خبر و رسانه می باشد.

رویکرد جناحی و نتیجتا تقلیل منافع ملی و عمومی به منافع حزبی و جناحی، کمبود خبرنگار مبتنی بر آموزش علمی و آکادمیک و همچنین استیلای فضای ناامن و شائبه آلود و مبتنی بر شایعه در فضاهای مجازی و خدشه دار شدن اعتماد عمومی از دیگر چالشهای منفی حوزه رسانه و خبر می باشد.

روز خبرنگار و آسیب های خبرنگاری در آموزش و پرورش

تحلیل یا تکثیر؟ مسئله اینست!
از چالشهای های مثبت خبرنگاران و اهالی مطبوعات می توان به کارکرد مثبت در ارتقای کیفی زندگی اجتماعی، پرتو افکنی بر تاریکخانه های قدرت و ثروت، بیان مشکلات واقعی مردم در قالب گزارش های تحلیلی، یادداشتهای پژوهشی و نتیجتاً امید آفرینی می باشد.
به هر حال نشریات کاغذی نیز همانند کتاب در معرض تهدید و تحدیدند و مطبوعات کاغذی هم به سان کتاب برای بقای خود محکوم به ارتقاء کیفیت و انطباق خود با تکنولوژیهای نوین و تحلیل رویدادهای مهم جاری هستند.

 

ضرورت نظام جامع رسانه های همگانی
در پایان امیدواریم ضمن حرکت تدریجی اهالی رسانه و خبر به سوی حرفه ای و مستقل شدن از حکومت، حاکمیت نیز در قبال بهره مندی از خدمات دوستان رسانه و خبر در خصوص تأمین حداقل های معیشت و منزلت این قشر شریف و البته آسیب پذیر گامهای عملی برداشته و با تدوین، تصویب و عملیاتی کردن نظام جامع رسانه_های همگانی پاسدار حقوق اهالی رسانه و خبر باشد .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

صدای معلم رسانه معلمان و آموزش و پرورش و فرهنگیان

یک سال از حضورم در سایت صدای معلم گذشت....

برای هر انسانی یافتن مسیر زندگی ، اصلی مهم است. به نظرم هر فرد برای زندگی خود در این جهان هستی یک ظاهر و یک باطن برای نمایش دارد. ظاهر زندگی شامل تمامی موارد مشترک مابین همه افراد است. همانند انجام تحصیلات رسمی یا عمومی ، آرزوی ورود به دانشگاه و کسب شغل و درآمد که هر دو در جامعه ما بیشتر یک جبر اجتماعی است نه منطبق با استعداد و علاقه و توانایی افراد ، داشتن مسکن مستقل ، ازدواج کردن و صاحب زندگی مستقل شدن و فرزندآوری و....

اما باطن زندگی ، مواردی است که ما با توسل به اراده ، همّت ، هوش ، تعهد اجتماعی یا حسّاس بودن خود نسبت به محیط اجتماعی و همنوعان ، به آنها دست می یابیم . مسئولیت پذیری اجتماعی برای چشم و گوش همنوع بودن ، امیدوار بودن به حل مشکلات و معضلات پیرامون ، رضایت مندی و لذت بردن از با هم بودن یا برای هم زیستن ، واسطه بودن برای دریافت اطلاعات بیشتر و انتقال آن به دیگران ، آگاهی بخش بودن و....که همگی این موارد در سایه قابلیت های درونی فرد به فعلیت در آمده و عملی می شوند. هر فرد فرهنگی می تواند دست به قلم شود تا با همکاران خود ارتباط برقرار سازد

گاه اراده افراد برای تحقق این امور و مواردی خیلی بیشتر از این ، در حدی است که فرد به جرقه ای از سوی دیگران یا خلق فرصت های طلایی ایجاد شده توسط افرادی توانمندتر از خود نیازی ندارد ، همانند خیلی از مخترعان و مکتشفان و بزرگان ادبی و هنری و علمی کشورمان یا جهان که نیازی به ذکر اسامی آنان نیست. اما افرادی چون من نیازمند جرقه ای از سوی اراده و توان دیگران هستند تا بتوانند حرکت کنند. در طول زندگی سه محرک حرکت داشته ام که یکی از آنها جناب آقای پورسلیمان مدیر همین سایت هستند.

با این سایت کاملا تصادفی و با مشاهده مصاحبه یکی از سه عامل حرکتم آشنا شدم ، مدیر این سایت صبورانه تحمل می کنند ، فرصت رشد می دهند ، از هر نوع تفکر خیرخواهانه که نفع همه فرهنگیان را شامل می شود حمایت می کنند ، تنگ نظر نیستند ، ریاست بازی و منیّت ندارند به عبارتی دیگر از ویژگی های اثرگذار و ارزشمند این سایت همین صبوری و مهمان پذیری آن است. فقط کافی است که اهل حرکت و دارای همّت ایستادن باشید . خسته نشده و با مقاومت خود فعالیت مستمر رو به جلو داشته باشید.

گاه نوشته هایم متنی احساسی است ، که این مهم می تواند از چند اصل نشأت بگیرد:

*خودم فردی بسیار حسّاس و احساسی هستم.
*دردهای محیط پیرامون خود را می بینم و با همین احساسم ، دردمندانه لمس می کنم.
*میزان و گسترۀ دردمندی مردم بسیار بیشتر از آستانه تحمل آنهاست لذا افراد جامعه ما به چنین متونی بیشتر واکنش نشان می دهند و آن را نوعی همدلی می شمارند.
*انطباق رشته تحصیلی با واقعیت های درونی ام به فرآیند احساس ، بیشتر امکان مانور می دهد.
*جامعه ما خصوصا شغل ما دارای تعداد بیشتری از محرومیت ها و کاستی هاست که متون احساسی به تنهایی یا قدری با ترکیب داده های علمی و آمار ، بیانی منطبق با ملموسات افراد است.
*متون احساسی که با اثرجادویی خود خوانندگان را پیش می برد و هیجانات او را برمی انگیزاند بسیار بیشتر از سایر متون اثرگذار است و در نهایت جامعه آماری ما به این متون پاسخ رضایتمندانه تری نشان می دهد.
* در مجموع ملت ما غالبا احساس محورند .
*بازنشسته بودن بنده و دور ماندم از تمامی زیر و بم مقررات و آئین نامه ها و در کل جریانات و واقعیت های پیرامون تعلیم و تربیت تارو پود مدارس کشورم که امکان نوشتن را برایم فقط بر اساس تجارب شغلی یا اطلاعات فضای سایبریک ، مجازی و اینترنت فراهم می سازد. یعنی امروز به عنوان یک دبیر بازنشسته حتی اگر به دبیرستانی که 16 سال در آنجا تدریس کرده ام مراجعه کنم به دلیل تغییرات پرسنلی نه کسی مرا می شناسد و نه کسی مرا تحویل می گیرد. در مدارس دیگر که اوضاع بدتر است و در خود ناحیه یا اداره کل هم بد بدتر. فوری معرفی نامه ای از جایی معتبر خواهند خواست که موجود نیست.

اما اصل مهم آن است که هنگام نوشتن دنبال تهییج خواننده نمی توان بود ، یعنی نمی توان موقع نوشتن ، تصمیمی برای این کار داشت ، یک روندی ناخودآگاه است. نوشتن عرصه بیان آلام و دردهای بشری است.
قلم، رقصِ حروف و کلمات و جملات است بر روی لوح و اوراق سفید جهت کسب آگاهی ، رازگشایی ، همدردی ، همدلی ، هم عهدی ، همراهی ، هم اندیشی .....
نوشتن فرآیندی است از ترکیب عقل ، تجربه ، احساس ، باور ، دیدگاه ، اندیشه ، تعقل ، اعتقاد....

صدای معلم رسانه معلمان و آموزش و پرورش و فرهنگیان

همّت والا برای خواندن از توانائی هایی چون علاقه ، نیاز ، حس کنجکاوی ، حس جست و جو ، یافتن یا تقویت توانایی قیاس ، دست یازیدن به افق دید گسترده ت ر، پرمایگی عمر ، بی تفاوت و منفعل نبودن به پیرامون خود.....تأسی می جوید.

تا زمانی که متون نوشته شده اهدافی چون مسموم سازی یا به انحراف کشاندن اذهان بشری را تعقیب نمی نمایند ، می تواند برای انسانها بسیار سودمند باشد.
برای هر انسانی یافتن مسیر زندگی ، اصلی مهم است   پس نه ، نوشتن کاری است بی مایه و نه ، خواندن کاری است بی بهره . در تلاطم طوفان زندگی ، شاید از معدود ابزار تلطیف بخش هستی ، همین هنر نوشتن و خواندن است و برای همین از سوگندهای معجزه آسای قرآن کریم در سوره قلم ، قسمی است که به دوات و قلم و نوشته آورده شده است . (ن والقلم وما یسطرون )

به هر ترتیب ، هر فرد فرهنگی می تواند دست به قلم شود تا با همکاران خود ارتباط برقرار سازد. در این سایت تنگ نظری نیست ، سانسور نیست ، منع یا محدودیتی برای فعالیت نیست ، تحمیلی برای نوع نوشته نیست ، سنگ اندازی یا نومید سازی نیست. فقط مدیر سایت بر اساس تجربه و رسالت شغلی خویش ، عناوین ارسالی را بیشتر موارد تغییر می دهند که از سابقه کار رسانه ای ایشان ناشی می شود و بیشتر موارد هم این عنوان را از جملات خود متن برمی گزینند.

و اما گاه نوشته هایم برایتان خوشایند و قابل تحمل بود و گاه خیر . گاه تحسین کردید و گاه خُرده گرفتید و من صبورانه سعی در اصلاح خود داشتم ، حال اگر موفق نبوده ام به حساب ناتوانی اینجانب بگذارید.

ضمن قدردانی از تمامی خوانندگان صبور وارسته بزرگوار ، مستدعی است تا نسبت به مجموع نوشته های بنده هر گونه انتظار یا نقدی دارید و یا اگر موضوع و موضوعاتی برای نوشتن مَد نظرتان است ، مرقوم فرمائید تا در حد توان بدانها بپردازم . هر انسانی نیازمند حرکت و تغییر رفتار است و من در این وادی تا کی خدا داند ، سعی بر تحقق این مهم دارم و هیچ تغییری در رفتار صورت نمی گیرد مگر آن که نیّت خیرخواهانه ای در آن باشد. تا خود فرد نخواهد تغییر دادن او دشوار و گاه محال است. بنده مشتاق تغییرم هر لحظه و از سوی هر کس .

بار دیگر از مدیر محترم سایت ، همسر کوشای ایشان در پشت صحنه سایت سرکار خانم زهرا قاسم پور دیزجی ، تمامی همکاران نویسنده که گاه تشخیص دادند تا تلنگری بر قلم بنده بزنند ، تمامی مسئولان و مدیران ستادی که نوک نقد بنده قرار گرفتند و صبورانه تحمل کردند و مهمتر از همه خوانندگان فهیم و خردمند که با طرح نظرات خود حامی دلگرم کننده ای برای ادامه فعالیت ام بوده اند بی نهایت سپاسگزارم . با آرزوی بهترین ها منتظر نظرات ارزشمندتان هستم .

صدای معلم رسانه معلمان و آموزش و پرورش و فرهنگیان

پایدار و سربلند باشید.

منتشرشده در یادداشت

گروه اخبار/ معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش و پرورش گفت: ما امروز به‌ شدت به طلاب، مبلغان و مبلغات نیاز داریم و رویکرد ما نیز استفاده از تمام ظرفیت‌های حوزه‌ علمیه است.

انتقاد از جعفر پاشایی مدیر کل آموزش و پرورش آذربایجان شرقی

باعرض سلام و ادب و احترام حضور فردفرد دست اندرکاران صدیق و محترم صدای معلم


همه ساله پس از برگزاری آزمون کنکور، جناب پاشائی مدیرکل استان آذربایجان شرقی با رفتارهای پوپولیستی خود، از قبولی دو سه نفر با عنوان رتبه ی برتر سوء استفاده کرده و این موفقیت را به نام خود ثبت کرده و میان مقامات برای خود دکان و بازار تبریک گوئی باز می کند و به خیال خودش در تحکیم جایگاه خود تلاش می کند.

در تحلیل این رفتار پوپولیستی ایشان می توان گفت که: 

1- وقتی در کشور خود آزمون کنکور بنا به دلایل متعدد که خارج از حوصله ی این نامه است از نظر کارشناسان و اساتید این مرز و بوم مردود است، دیگر چه لزومی دارد که به عبور کنندگان از این سد این همه فخر فروشی شود؟ 

2- آیا آموزش و پرورش فقط کنکور است و قبولی دو سه نفر برتر، و دیگر هیچ؟

3- مگر غیر از این بود که در نظر سنجی برنامه ی تلویزیونی مطالبه ی استانی شبکه ی سهند، مردم وضعیت آموزش و پرورش استان را اسفناک توصیف کرده و ابراز نارضایتی می کردند و می گفتند آموزش و پرورش و سرنوشت فرزندان مردم قربانی رانت بازی یک عده شده؟ آیا خوب نبود که بازتاب آن مصاحبه تلویزیونی هم مثل این کنکوری ها پخش می شد تا مردم ببینند که چند تن از مقامات به عملکرد مدیرکل انتقاد و اعتراض نموده اند؟ 

3- مگر غیر از اینست که این دوسه نفر رتبه ی برتر یا جزء نوابغ بوده و یا اولیای شان از امکانات مالی برخودار بوده و مثل سایرین به نان شب محتاج نبوده اند و آن قدر پول داشته اند که چند میلیون در آموزشگاه های اشخاصی مثل جناب مدیرکل خرج کنند و این رتبه ها را کسب کنند و هیچ یک از این موارد به آموزش و پرورش ربط ندارد؟

4- اگر قبولی این افراد را موفقیت حساب کرده و این موفقیت حاصل تلاش جناب مدیرکل است و این موفقیت پایه ی علمی دارد و تصادفی نیست پس چرا اولاً این موفقیت مستمراً سیر صعودی به خود نمی گیرد، ثانیاً چرا جناب مدیر کل این دست آورد علمی خود را تسری نمی دهد تا همه از این دست آورد بهره مند شوند؟


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

آموزش و پرورش و مشروطه و فرهنگ جامعه

چند سال پیش از من دعوت شد برای گروهی از مشاوران آموزش و پرورش سخنرانی کنم.

از دوستی که مسؤول برنامه بود و برای دعوت به سخنرانی به من تلفن زده بود پرسیدم که مایلند درباره چه موضوعی صحبت کنم و آن دوست پاسخ داد: "راجع به هر موضوعی که خودتان صلاح می دانید، هر چه شما بفرمایید خوب است!" ؛ اتفاقاً سخنرانی من همزمان شد با سالگرد امضای "فرمان مشروطه" و من از این حُسن تصادف استفاده کردم و راجع به این صحبت کردم که نزدیک به یکصد و سه سال از انقلاب مشروطه گذشته است و هنوز بعضی از ما اهمیت مشروطیت را درنیافته ایم.

این که امروز به من بگویید "هر چه شما بفرمایید خوب است" و "راجع به هر موضوعی که خودتان صلاح می دانید صحبت بفرمایید" باعث می شود که شما نتوانید بر عملکرد من نظارت کنید.

آموزش و پرورش و مشروطه و فرهنگ جامعه

در جامعه، هنگامی که به کسی "وکالت" می دهیم که چند پله بالاتر از دیگران بنشیند و با این وکالت، فرصت و قدرت بیشتری به او تفویض می کنیم باید "نظارت" بیشتری نیز بر او اعمال کنیم. دادن چنین "ولایتی" بر من، نشان می دهد که این جمع، نه دارای "طرح و برنامه" است و نه دارای "ارزیابی".

جامعه ای که به کسی قدرت و فرصت این را بدهد که بدون برنامه و نظارت عمل کند هنوز در دوران فتحعلیشاه قاجار به سر می برد و چنین جامعه ای باید منتظر تکرار عهدنامه ترکمانچای باشد؛ به قول حافظ:


هر چند کآزمودم، از وی نبود سودم
مَنْ جَرَّبَ المُجرَّبْ حَلّتْ بِهِ النِّدامَة

کانال دکتر سرگلزایی

منتشرشده در یادداشت
یکشنبه, 13 مرداد 1397 10:09

فرصتی برای خودیابی و خوداصلاحی

خودیابی و خوداصلاحی در فرد و در جامعه

در این جهان هستی ، عده ای با توجه به خصوصیات روحی – روانی یا تصور واهی خود ، برخی از اوقات یا همیشه روزگار ، خود را برتر و بالاتر از دیگران می بینند. اصلا نیازی به ذکر مصداقی از حزب و نقش سیاسی در جامعه نیست ، در یک گروه همسالان نیز در جریان بازی کودکانه به طور ناخودآگاه چنین خیالی بر باور او نقش می بندد. در گروه بازی ، همیشه یکی از کودکان نقش فرمانده یا رئیس و رهبر گروه را بازی می کند و مابقی متواضعانه یا بی خبر از این بی عدالتی در هر بار بازی ، همان نقش ها را تکرار می کنند. گاه ایفای این نقش در بازی بدون حضور کارگردان و سناریونویس به چنان زیبایی ارائه می گردد که بازتابی از واقعیت جامعه انسان های بزرگسال است. کودکان هیچ گاه از بازی و تکرار نقش خود در بازی خسته نمی شوند اما ما بزرگتر هم خسته می شویم و هم بیزار می گردیم و هم به تغییر نقش در خارج از حد توانایی خود می اندیشیم.

هیچ کس در این جامعه نهایت قدرت نیست اگر در کشور خودت هم باشی ، فردی قدرتمندتر از کشوری دیگر برای زورگویی و اثبات توانمندی بر سرت نازل می گردد   وقتی از ظلم و بی عدالتی یا تبعیض والدین و اجتماع در کلاس درس سخن می گفتم برای قانع کردن دانش آموزانم از نقش خواهر بزرگی خودشان در خانواده یاد می کردم. می گفتم شما نمی توانید به پدر و مادر خود دستور دهید تا مثلا فلان کار را برایتان انجام دهند یا فلان
چیز را برایتان بیاورند اما از خواهر و برادر کوچک تر از خود می توانید چنین انتظاری داشته باشید. حتی کوچک ترها برای انجام کارهای
مربوط به بزرگتر از خود حظّ رغبت آمیزی نشان می دهند. یا اگر لازم شد کشیده ای دَم گوش او بخوابانید اما در مورد والدین این شدنی
نیست. پس هر کس در حد خود نسبت به زیردست یا کم توان تر از خود می تواند ظالمانه رفتار نماید. خودشان تأیید می کردند و خنده ای
بر گوشۀ لب شان می نشست حتی برای زور یا توانی که داشتند احساس رضایت هم می کردند. بعد می گفتم همه چیز در این جهان هستی
و روابط اجتماعی بین افراد سلسله مراتبی است. شما به کوچک تر از خود و والدین به شما و رؤسای آنان به آنها و... دستور داده و انتظار پیروی دارند.

البته لازم به ذکر است که متأسفانه امروز جایگاه نقش ها متزلزل شده و خصوصا در خانواده های تک فرزند ، کودک و نوجوان قادر به انجام
هر نوع رفتار زورگویانه ای نسبت به والدین خود هست و حتی از این امر لذت هم می برد. تک فرزندی ، زلزلۀ 8 ریشتری است که هر لحظه
با رخداد تلخی چون بیماری ، تصادف ، حادثه و.... دل والدین را می لرزاند و اگر سن باروری زن به اتمام رسیده باشد احساس این مخاطره شدیدتر هم هست. هر چند هر فرزند ارزش ذاتی خود را داراست اما در تک فرزندی چون دیگر امکان جایگزینی نیست ، ترس و واهمه احتمال از دست دادن بیشتر است. متأسفانه ما همانند کشورهای پیشرفته مراحل عبور تکاملی انواع خانواده را به درستی سپری نکرده ایم و شاید تزلزل روابط اجتماعی بیشتر از همین امر ناشی می شود. آنان از خانواده گسترده به هسته ای یا برابری حق و حقوق زن و مرد رسیدند و حدود دو قرن آن را تجربه کردند تا به مرحله فرزندسالاری برسند اما ما از خانواده گسترده مستقیم به فرزندسالاری رسیده ایم ، از دلایل مهم ماند فرهنگی یا تثبیت رسوبات فرهنگ سنتی یعنی تصور برتری مرد بر زن است که از زمان تولد تا آخر عمر ، فرزند ذکور اُولی است که مذهب نیز بر این باور در جامعه ما صحّه می گذارد. شاید بسیاری از بحران های اخلاقی و ارزشی جامعه امروز ما نتیجۀ پرش از این سیر تکاملی است.

خودیابی و خوداصلاحی در فرد و در جامعه

گفتیم که دست بالای دست بسیار است. در این جهان هستی یا باید مطیع باشی یا سرکش. یا باید زور بگویی یا آن را تحمل کنی. ضرب المثل " گربه را دَم حجله کشتن " نیز نوعی اثبات زور است. ایجاد باور توانمندی و تحمل زورگویی تا آخر عمر زندگی مشترک است . نوعی حسابرسی قبل از آغاز زندگی مشترک برای آسودگی خیال در مابقی ایام است. با خود بودن و به خود بها دادن می توان ، در زندگی موفق بود
دانش آموز از معلم ، معلم از مدیر و ناظم یا معاون ، هر دو از رئیس اداره ، ایشان از مدیر کل ، و ایشان از وزیر و ایشان از رئیس جمهور و...... وای به حال افرادی که از چندین بالای دستی باید اطاعت و حرف شنوی داشته باشند. عده ای برای همین دنبال شغل آزاد می روند که آقا بالا سر نداشته باشند . شاید این روند زنجیروار تقیّد برای بقا و دوام زندگی اجتماعی و حیات بشری امری اجتناب ناپذیر باشد اما دشواری کار در تداخل چندین نقش است. یعنی حسابرسی همزمان از سوی بسیار نقش دیگر.
که البته این امر دو مزیت دارد :
اول : زیاد از فرمانبری خود ناراحت و دلمرده نشویم چون از آنانی که ما حرف شنوی اجباری داریم ، خودشان از بالادستی ها اطاعت می کنند.
دوم : برای تثبیت نظم اجتماعی مجبور به اطاعت از مافوق خود هستیم.

خودیابی و خوداصلاحی در فرد و در جامعه   اما نکتۀ ظریفی که این وسط آزاردهنده است این که عده ای بدجوری در نقش فرمان دادن ، خویشتن خویش را گم می کنند و گاه فرمان
شغلی تبدیل به اوامر شخصی می گردد. عده ای از بالا بودن دست شان نسبت به دیگری یا دیگران حظّ وافر می برند که خودپسندی و کِبر و غرور صفات غالب رفتاری آنان است و این نکته ظریف گاه نقش مقابل را خودباخته و سست عنصر و بی تفاوت می سازد و باورش می شود که برای فرمانبری کورکورانه منفعلانه خلق شده است و جرأت و توانایی پیشرفت یا تحرک عمودی در موقعیت فعلی شغل خود را از دست می دهد. چنین افرادی ضمن این که هدف بزرگی برای ادامه حرکت خود در زندگی ندارند گاه حتی متوجه مطیع و مُنقاد بودن خود نیستند. افسار زندگی چنین ترسایان بی تفاوت چراغ خاموش ، همیشه دست کسانی است که نیازمند به بالا رفتن از نردبان ترقی هستند. چنین افرادی به منزلۀ  پلّه های نردبان جاه طلبی بالادستان هستند.
جاه طلبی اصولا به دنبال خود قدرت طلبی و نفوذ مادی را نیز در پی دارد ، لذا هر قدر تعداد اشخاص به عنوان پلّۀ نردبان بیشتر ، تعالی رتبه و درجۀ شغلی افراد قدرت طلب نیز بیشتر و بیشتر خواهد بود. آنان از قرار گرفتن دست شان بر زیر دست مافوق ناخرسندند لذا ترجیح می دهند که بالا و بالاتر بروند تا بالاترین دست روی سایر دست ها باشند اما غفلت کورکورانۀ آنان را مولوی به زیبایی در شعر خود تمثیل می نماید:

نردبان این جهان ما و منی است / عاقبت این نردبان افتادنی است
لاجرم آن کس که بالاتر نشست / استخوانش سخت تر خواهد شکست

عده ای بر اساس شایستگی و عده ای به قول دکتر چمران بر اساس برتری تقوا و نه تخصص ، در مدار بالاتر قرار می گیرد ، این دو بد نیست و بالاخره یکی باید نقش رهبری و هدایت مابقی را در گروه سازمانی کوچک یا بزرگ برعهده بگیرد، اما اوضاع وقتی سخت می گردد که زیردست حس خواری نامتعارف و بالا دست حس برتری و لیاقت غیرقابل توصیف داشته باشد. هر دو حس ناخوشایندی است چون صاحب هر دو از انسانیت به دور می گردند.

اشتباه بزرگ افرادی که هر دائم به بالا می پرند تا قدرت و نفوذ بیشتری داشته باشند این است که فکر می کنند در نهایت و رأس ریاست بازی قرار گرفته اند اما نردبان زورمداری پله پله بالاتر از اوست. هیچ کس در این جامعه نهایت قدرت نیست اگر در کشور خودت هم باشی ، فردی قدرتمندتر از کشوری دیگر برای زورگویی و اثبات توانمندی بر سرت نازل می گردد. گاه قدرتمندترین افراد که خود را شخص اول مملکت
می دانستند با قدرت مجموع مردم کشور کنار گذاشته شده اند. آری دست بالای دست بسیار است. نباید به موقعیت و توان خود غُرّه شد.

خودیابی و خوداصلاحی در فرد و در جامعه

غبطه خوردن به موقعیت دیگران ، از دیگر نمودهای دست بالای دست بسیار است . ماجرای سنگ تراشی که ابتدا از زندگی بازرگان ثروتمند خوشش می آید و به ترتیب برای توانمندی بیشتر آرزو می کند تا به جایگاه حاکم برسد، بعد خورشید تابناک برای شدت نور و گستردگی آن ، بعد تکه ابر بزرگ سیاهی که خورشید را پشت او پنهان می سازد ، بعد بادی که تکه ابر را حرکت می داد و بعد صخره سنگی بزرگ که زور باد بدان نمی رسید. و نهایت وقتی با غرور محکم ایستاده بود، دید سنگ تراشی با چکش و قلم مشغول تراشیدن او ( سنگ ) شد.
ناراضی بودن از موقعیت خود و قانع و راضی نبودن به داشته های خود ، آدمی را از این شاخ به آن شاخ می نشاند و چنین افرادی هرگز در کاری موفق و اثرگذار نمی گردند . اگر او از ابتدا به کار سنگ تراشی خود امکان رشد و تقویت مهارت می داد شاید فرد موفقی می بود. در واقع خویشتن پنداری این افراد از خود و شغل شان درست نیست.

حال چه به دلیل خود برتری و یا غبطه به موقعیت شغلی خود ، اگر بخواهیم همیشه از پله های زندگی بالا رویم فرصت خودیابی و خود اصلاحی و کسب تجربه و مهارت را نخواهیم یافت و مدام اثر پذیر خواهیم بود و مجالی برای اثرگذاری نخواهیم یافت.
یا فردی که تصور می کند خیلی باهوش و توانا هست و سعی بر کِنِف یا ضایع کردن دیگری را دارد و از بد حادثه به فردی باهوش تر و با
رفتاری حکیمانه تر برمی خورد و نتیجه کار معکوس می شود و خود ضایع شده و شرمگین می گردد.

شاید نتیجۀ تمامی این موارد ، این باشد که با خود بودن و به خود بها دادن می توان ، در زندگی موفق بود. آزار و اذیت دیگران خواری است
که نهایت در چشم خود فرد فرو می رود. قدرت طلبی بیش از حد آفتی است که شما را از حق زندگی معمولی محروم می سازد. آنچه مهم است مفید و مؤثر بودن فرد در جایگاه فعلی است و تصور نکنیم که اگر امروز به عنوان یک کارمند ساده ، فردی موفق نیستیم فردا با مدیر و رئیس شدن ، توانمندترین انسان کرۀ زمین خواهیم بود.
ما به جز خود واقعی همانند هر کس دیگری که بخواهیم شویم باز دستی بالاتر از ما خواهد بود. این روال طبیعی زندگی است و ما برای بالاترین دست بودن ، قرار نیست قاعده و اصول پیشرفت شغلی و زندگی اجتماعی را ندید بگیریم یا آن را بر هم زنیم. اگر کسی قصد انجام کار مفید و همه پسند دارد در جایگاه فعلی خود با تمام سادگی و گمنامی نیز می تواند آن را انجام دهد. تمامی افراد صالح با کردار نیک ، گفتار نیک ، پندار نیک جهان لزوما رئیس رئیس یا شخصی مشهور نبوده اند، انسانهای گمنام بی ادعای موفق در جهان بی نهایت هستند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

نهاد امور تربیتی در مدرسه و آموزش و پرورش

پس از گذشت قریب به چهار دهه از تاسیس نهاد امور تربیتی با نگاهی به راهبردها ،سیاست ها و عملکرد متولیان این نهاد و مربیان پرورشی مدارس باید گفت که ضرورت دارد فرایند تربیت دینی دانش آموزان ، شیوه ها و روش های مربیان پرورشی همگام با تغییرات و تحولات روز بازنگری شود تا جوابگوی نیازهای دانش آموزان باشد .

باید پذیرفت که دانش آموزان امروزی با توجه به رشد و گسترش شبکه های ارتباطی و دسترسی به اطلاعات جدید و درگیر شدن باسوالات جدید ؛ هر روزه شاهد شنیدن سخنان  نو و جدیدی هستند که سوالات بیشتری را برای آنان به وجود می آورد و اگر مربیان تربیتی نتوانند به این سوالات به زبان روز پاسخ گویند فرایند تربیت دینی دانش آموزان با مشکل مواجه خواهد شد . به نظر می رسد در این حوزه آن چنان که باید و شاید کار نشده و در خصوص ارتقای صلاحیت حرفه ای مربیان پرورشی گام های شایسته ای برداشته نشده است و شاید مشکلات  و دغدغه های زندگی اجازه نداده تا مربیان پرورشی  مطالعه را در سبد روزانه زندگی خود قرار دهند

 از طرفی همه ما می دانیم که تغییر و نوآوری از ویژگی های هزاره سوم است و جهان امروز هم با شتابی غیر قابل تصور در حال تغییر و دگرگونی است و اگر ما نتوانیم متناسب با این سرعت خود را به روز آوری کنیم در مواجهه با تغییر و تحولات دچار انفعال و شکست خواهیم شد .  این نکته را هم از نظر نباید دور داشت که مخاطبان مربیان پرورشی  در دورانی به سر می برند که آن را دوره نوجویی و نوآوری می نامند و نمی توان با زبان دیروز و با روش های سنتی گذشته با آنها سخن گفت و آنها را تربیت کرد .

حال این سوال مطرح می شود  که آیا فعالیت ها ، برنامه ها و روش های تربیتی مدارس در طول این چهار دهه مرتب  بازسازی شده اند؛  یا مربیان در مدارس همان سخنانی را تکرار می کنند که در گذشته بازگو می کرده اند و همان روش و شیوه را به کار می برند که در گذشته به  کار برده اند ؟

ممکن است در مواجهه با این سوال ،  سوال دیگری از طرف مربیان پرورشی  مطرح شود که مگر محتوای تربیت دینی دانش آموزان تغییر کرده که ما بخواهیم روش های خود را تغییر دهیم و به زبانی نو با مخاطبان خود سخن بگوییم که ما در جواب این سوال می گوییم درست است که محتوای تربیت دینی  از اصولی ثابت و تغییر ناپذیر پیروی می کند اما باید محتوا ، اجرا و روش های تربیتی را متناسب با نیازهای جدید دانش آموزان بازسازی و بروز آوری کرد که  برای آنان تازگی داشته باشد و آنهارا نسبت به مباحث و مفاهیم دینی و تربیتی جذب کند .

پوشیده نیست که پیامبران هم  با زبان مردم خود با آنها سخن می گفتند و معجزه آنان هم متناسب با علوم و فنوان زمانشان  بود و هیچ پیامبری را نمی یابیم که سیره و روش او از این قانون تخطی کرده باشد .

نکته مهم دیگر این است که روحیه پرسشگری ؛ کنجکاوی و  نقادی  در دانش آموزان امروز پررنگ تر از دیروز است و چه بسا در  مواجهه با مسائل مختلف شروع به پرسشگری و نقادی کنند و هر مسئله ای را به راحتی قبل نکنند و باید مربیان و معاونین پرورشی بتوانند با مجهز کردن خود به علوم و دانش های روز پاسخ های قانع کننده ای را برای دانش آموزان داشته باشند ؟

نهاد امور تربیتی در مدرسه و آموزش و پرورش

مشکل اینجا بیشتر می شود که مربی پرورشی با علوم و تکنولوژی جدید آشنا نباشد و در جریان ابهاماتی که در مورد مسایل تربیتی و دینی در شبکه های ارتباطی مطرح می شود ؛قرار نگیرد و نتواند با استدلال و منطق قوی پاسخی  اقناعی به زبان سلیس و روان بیان کند .

آیا فعالیت ها ، برنامه ها و روش های تربیتی مدارس در طول این چهار دهه مرتب  بازسازی شده اند؛  یا مربیان در مدارس همان سخنانی را تکرار می کنند که در گذشته بازگو می کرده اند و همان روش و شیوه را به کار می برند که در گذشته به  کار برده اند ؟ پس گام اول برای تاثیر گذاری و جذب دانش آموزان تغییر رویکرد؛ نگرش و بینش مربیان پرورشی و احساس نیاز برای تقویت جنبه های نظری و تئوریک مباحث دینی و تربیتی است . به نظر می رسد در این حوزه آن چنان که باید و شاید کار نشده و در خصوص ارتقای صلاحیت حرفه ای مربیان پرورشی گام های شایسته ای برداشته نشده است و شاید مشکلات  و دغدغه های زندگی اجازه نداده تا مربیان پرورشی  مطالعه را در سبد روزانه زندگی خود قرار دهند .

نکته دیگر این است که برای ایجاد نوآوری حتما ً باید از قالب های تکراری و روزمره گذشته جدا شد و اگر با همین شیوه و سیاق بخواهیم حرکت کنیم جایی برای نوآوری و تغییر مثبت باقی نمی ماند .

در این حوزه هم به نظر می رسد مشکلاتی وجود دارد و تکرار شیوه های قدیمی و تعدد بخشنامه های اداری آن چنان زیاد و دستوری است که  گاهاً فرصت ابتکار عمل را  برای خلاقیت و نوآوری از مربیان و معاونین پرورشی سلب می کند .

 مربیان و متولیان پرورشی باید بپذیرند که  در تربیت دینی باید با مخاطبان ارتباط موثر برقرار کرد و این ارتباط هم گاها آنچنان سهل و آسان نیست و جوان و نوجوان به ضرورت آرمانگرایی و ناسازگاری که مختص سن و سالش هست به راحتی تن به ارتباط با مربی پرورشی نمی دهد و این مربی است که باید با هنر خود جوان را جذب کند و اگر در مسیر تربیت دینی دانش آموزان به خاطر این ویژگی ها چالش ایجاد شود برای برطرف کردن آن باید با شناخت زمان و نیازهای آنان به روش های  نوین گام برداشت .

نهاد امور تربیتی در مدرسه و آموزش و پرورش

البته این موضوع مختص به دانش آموزان نیست و گاها در یک مدرسه به دلیل نوع عملکرد یا تبلیغات مختلف نگرش مثبتی نسبت به مربیان پرورشی احساس نمی شود و چون کار تربیت فرایندی است و باید در یک سیستم و مجموعه همه عوامل مدرسه روش های  خود را هماهنگ و همسو ی با هم اجرا کنند ، مربیان پرورشی در این حوزه هم باید فعالانه عمل کنند و نوع ارتباط و عملکرد آنان به گونه ای باشد که دانش آموزان و دبیران را توامان جذب نماید .  

تاکید می شود که متولیان پرورشی  نباید در برابر نوآوری و تازگی جبهه بگیرند و آن را بدعت تلقی کنند چرا که به واسطه همین نوآوری و تازگی در معرفی سیمای دین است که می توان قشر جوان و نوجوان را جذب کرد .

 در پایان تاکید می گردد که نهاد امور تربیتی از جمله نهادهایی است که به فراخور نیاز زمان توسط شهیدان رجایی و باهنر تاسیس شد و رمز  توفیق آن حرکت در بستر زمان بود چیزی که باید به عنوان راهبرد کاری مد نظر قرار گیرد و در هر زمانی متناسب با شرایط و نیاز دانش آموزان روش ها  به روز آوری و بازسازی شود . 

نهاد امور تربیتی در مدرسه و آموزش و پرورش


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور