صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

آموزش و پرورش از آرمان تا واقعیت و کارکرد مدرسه و نظام آموزشی

 با اینکه کلیه ارگانها و نهادهای دولتی و غیردولتی و همه گروهها و تشکّلهای مردمی و تمام آداب و رسوم و سنن اجتماعی و همه نهادها و هیآت مذهبی و جمیع برنامه ها و فعالیتهای ورزشی و فرهنگی و هنری و کلیهٔ عادات و مناسک قومی و قبیله ای و خانوادگی و ... در شکل گیری شخصیت افراد، تأثیر دارند، اما انتظار می رود دستگاه تعلیم و تربیت سهم بیشتری در پی ریزی شالودهٔ شخصیت آنان داشته باشد و مدرسه در تعیین مشی زیست اجتماعی آنان حرف اول را بزند. اگر پذیرفته باشیم که آموزش و پرورش یکی از مهمترین ارکان توسعه و پیشرفت جامعه است، باید بپذیریم که دستیابی به توسعهٔ پایدار نیز در گرو داشتن مدارس شاد و غنی و پویا و آزاد و نقّاد و حمایت کننده و کلان نگر و نکته بین و مهارت محور است.

از این نظر می توان گفت که جامعهٔ امروز، محصول عملکرد مدارس دیروز است. یعنی؛ جامعهٔ امروز را - هرچه که هست- مدارس دیروزی با سبک مدیریت و شیوهٔ تربیت و مواد و محتوای درسی و جانمایهٔ آموزه های خود، فرم داده و جامعه فردا را نیز مدارس امروزی شکل خواهند داد.

از طرفی هم  مدارس ما دقیقاً آینهٔ تمام نمای جامعه اند؛ طوری که اگر بخواهیم عین افکار و عملکرد پدران و مادران و مقامات و مسئولان و حاکمان را در مکانی با مقیاسی کوچک یکجا ببینیم، آنجا، مدرسه است! مکان به ظاهر آموزنده ای که صحنهٔ ظهور و بروز بی پردهٔ نیات و خلقیات و منویات و تعلیمات عملی بزرگترهاست و هر آنچه در بستر جامعه جاریست، در گفتار و رفتار دانش آموزان، بی کم و کاست قابل مشاهده است.

اغراق نیست اگر بگوییم، امروزه دانش آموزان ما خیلی بیشتر از آنچه در مدرسه می آموزند، از عرف و اندیشهٔ غالب بر جامعه و هر چه در آن می گذرد تأثیر پذیرفته و همان ها را در گفتار و رفتار خود بازتاب می دهند.

از سوی دیگر اگر نیم نگاهی به اهداف آموزش و پرورش در دوره های سه گانهٔ ابتدایی و متوسطه اول و دوم بیندازیم، می بینیم که این اهداف ۸ گانه که دربرگیرندهٔ تعداد زیادی هدف جزئی و کاربردی اند، چشم اندازی را برای جامعه ترسیم می کنند که دل از هر خواننده و بیننده ای می برد و آرمان شهری را معرفی می کنند که با یاد و خیالش، قند در دل هر کسی آب می شود! آرمان شهری رؤیایی با شهروندانی همه فن حریف و متخلق به اخلاق الهی و پر از عبد صالح!

آموزش و پرورش از آرمان تا واقعیت و کارکرد مدرسه و نظام آموزشی

اما واقعیت چیست؟
اگر ماوقع یک جلسهٔ آموزشی و یک زنگ تفریح در یک مدرسه را مرور کنیم، فاصلهٔ بین اهداف آرمانی دوره های سه گانهٔ تحصیلی و چشم انداز خیالی آن با واقعیات جاری در مدارس را به وضوح می بینیم. باشد که با یادآوری این فاصلهٔ غیر قابل باور، برای این درد بزرگ، چاره اندیشی کنیم. تمام ارکان مدرسه به نوعی دچار درد بی مهری اند؛ خود مدارس که واحدهای عملیاتی دستگاه آموزش و پرورش و محل وقوع تمام رخدادهای آموزشی و تربیتی اند، به شدت دچار فقر امکانات و تجهیزات و حتی فضای حداقلی هستند!

۱)  25 آبان ماه ۹۷ است. با یک مشاور هنری قرار دیدار و نیاز به هماهنگی دارد. برای همین، ناچار شده گوشی تلفن همراهش را با خود به مدرسه ببرد. اما در فرصت کوتاه زنگ تفریح، هم گوشی تلفن همراه و هم ماشین حسابش از داخل کوله پشتی اش دزدیده می شود. دزد یا گروه دزدها، یک یا چند دانش آموز پایهٔ دوازدهم اند! اشتباه اصلی اش این است که نمی داند دامنهٔ بزهکاری به مدارس نیز کشیده شده و همکلاسانش تا این حدّ سنگدل شده اند!
از مأموران سالن که در زنگ های تفریح در داخل سالن و کلاسها می مانند، خواهش می کند که دست از شوخی بردارند و وسایلش را پس دهند. اما شوخی تلقی کردن آن اتفاق، کاملاً ساده لوحانه است؛ اتفاقی که افتاده، چه بسا حاصل یک برنامه ریزی تیمی، بوده است! تقلّا و تقاضا و جست و جو بی نتیجه می ماند! و «آنچه البته به جایی نرسد، فریاد است»!

۲) صبح روز چهاردهم آذرماه ۹۷ است در حالیکه عقربه های ساعت دیواری کلاس، ۸ و ۵ دقیقه را نشان میدهد، هنوز ۵ نفر از دانش آموزان در کلاس حاضر نشده اند. وقتی از بچه ها می پرسم چرا این همه «غایب» داریم، میگویند؛ «غایب نیستند. جلوی دفتر اند. دعوا کرده اند...»! چند دقیقه بعد یکی پس از دیگری با صورت برافروخته و لب و لوچهٔ آویخته وارد کلاس می شوند. از علت دعوای شان می پرسم. همه شان شروع می کنند به مظلوم نمایی و دلیل تراشی و اتهام بستن و تبرئه جستن!

یکی می گوید: «دیروز بعد از مدرسه دعوا شد». دیگری می گوید: «غروب هم دعوا کردیم». سومی می گوید: «صبح امروز هم دعوا شد...». چهارمی می گوید: «این فحش داد». صدایی از آن میان به نشانهٔ تکذیب بلند می شود. صداها در هم می آمیزد و هر کس، خود را تطهیر و دیگری را متهم می کند! تهمت و تخریب متقابل با پر مصرف ترین عبارات در ادبیات محاوره ای شان برای لحظاتی فضای کلاس را پر می کند؛ «دروغ می گوید»، «این شروع کرد»، «مدادم را برداشت»، «مسخره ام کرد»، «دستم خورد»، «با آرنجش زد»، «پایش را دراز کرد»، «کوله پشتی ام را انداخت»، «کلاهم را برداشت»، «میز را تکان داد»، «پای میز لنگ است»، «جا تنگ است»، ... عجیب اینکه در چشم هم می نگرند و دروغ می گویند و افترا می بندند و تهمت می زنند و کسی از کسی خجالت نمی کشد!
مجادله پایان می یابد و فعالیت درسی به اقتضای فضای کلاس، به روش «سخنرانی» با چاشنی «روخوانی» شروع می شود. دردناکتر از همهٔ آنچه گفته شد، ناتوانی بسیاری از بچه ها در روخوانی کتاب و تمسخر و خندهٔ دیگران است و گسست مکرر رشتهٔ کار!

آموزش و پرورش از آرمان تا واقعیت و کارکرد مدرسه و نظام آموزشی


با صدای زنگ تفریح، همه با شوق هوای آزاد با سرعت برق و باد کلاس را ترک می کنند.

۳) پایان زنگ تفریح، آغاز نصایح مدیر مدرسه است؛ همهٔ دانش آموزان به فرمان معاونان مدرسه به تفکیک پایهٔ تحصیلی از اول ابتدایی تا پایهٔ هفتم به صف می شوند. مدیر، میکروفون را در دست می گیرد و خطاب به دانش آموزان می گوید: «دو ماه و دو هفته از سال تحصیلی گذشته است. حالا کارنامه های میان ترم تان در دست ماست. وضعیت، واقعاً تأسف بار است. بعضی از اولیا با دیدن نمره های شما گریه می کنند! به پدران و مادرانتان که از صبح تا غروب کار می کنند و برای شما زحمت می کشند، رحم کنید و درس تان را بخوانید». او برای افزایش میزان اثر بخشی سخنان خود، مرثیهٔ استثمار پدران توسط کارفرمایان و رنج فراوان و حقوق ناچیزشان را چاشنی نصایح خود می کند و نمکی هم بر زخم آن طفلکان می پاشد! اشتباه اصلی اش این است که نمی داند دامنهٔ بزهکاری به مدارس نیز کشیده شده و همکلاسانش تا این حدّ سنگدل شده اند!
بخش دوم سخنان مدیر دربرگیرندهٔ معضل نزاع و درگیری دانش آموزان با یکدیگر است. او اذعان می کند که؛ آمار فحش و ناسزا و درگیری و دعوا و دیگر آزاری و ناله و زاری آنچنان بالاست که تمام وقت شان از صبح تا ظهر فقط صرف رسیدگی به شکایات شاکیان می شود! اما بخش سوم صحبتهایش به مراتب درد آورتر است؛ او از رواج کج دستی و دزدی در میان دانش آموزان می نالد و می گوید: «مسألهٔ دیگر، معضل دزدی و دستبرد زدن بعضی ها به کیف و جیب بچه هاست؛ از دزدی مداد و جامدادی و خط کش و خودکار گرفته تا دزدی خوراکی و پول و شال و کلاه»! و در انتهای سخنانش به نقش سارقان، در گرسنه ماندن برخی کودکان اشاره می کند که خود داستان دیگریست: «بسیاری از بچه ها بدون صبحانه و فقط با یک یا دو هزار تومان پول به مدرسه می آیند تا شاید خوراکی مختصری از بوفهٔ مدرسه بخرند و بخورند. ولی با دزدیده شدن همان مبلغ ناچیز، تا ظهر گرسنه می مانند»! او راست میگوید اما دردناکتر از آن، این است که شاید بچه هایی که به خاطر خوراکی یا پول به کیف و جیب دیگران دست می برند نیز بدون صبحانه به مدرسه می آیند و حتی آن هزار تومان را هم در جیب ندارند!و اما چند نکته:
اول اینکه؛ «مشت نمونه خروار است». آنچه گفته شد، مربوط به ماوقع یک جلسهٔ آموزشی و یک زنگ تفریح در سه مقطع ابتدایی و متوسطه اول و متوسطهٔ دوم است. اگر یک جلسهٔ آموزشی و زنگ تفریح متصل به آن -به عنوان یک «واحد عملکرد در مدرسه»- آنگونه می گذرد که توصیف شد، به احتمال زیاد، سایر جلسات آموزشی و زنگهای تفریح نیز به همان صورت خواهد بود. همچنان که محتوای سخن مدیر مدرسه نیز مؤید این واقعیت است. و اگر وضع دو واحد آموزشی این است، به احتمال زیاد اوضاع سایر مدارس نیز چنین است.

آموزش و پرورش از آرمان تا واقعیت و کارکرد مدرسه و نظام آموزشی

دوم اینکه؛ کلاسهای درسی، چنان پرجمعیّت و حیاط اغلب مدارس چنان پر ازدحام است که اصطکاک و تنش در میان دانش آموزان، امری غیر منتظره نیست. وقتی در محل تحصیل و تفریح، جای سوزن انداختن نیست، معلوم است که تعداد برخوردها در واحد سطح به طور تصاعدی افزایش خواهد یافت و تعداد خطاها و شیطنتها، افزونتر!

سوم اینکه؛ در چیرگی فقر و فلاکت بر خانواده، دستبرد زدن به کیف و جیب دیگران، غنایمی هر چند اندک به همراه دارد که، ظاهراً مرحمی بر زخمهای ناشی از فقر و نداری خانواده است! اگر دانش آموز، دفتر و مداد و خودکار و پاک کن و جامدادی و ... داشته باشد، به نوشت افزار همکلاسی اش نگاه هم نمی کند. هر چند بچه ها کج دستی را از بزرگتران خود و حتی از دولتمردان و حکمرانان می آموزند و خود را مجاز به دستبرد به جیب و کوله پشتی دیگران می پندارند، اما بخشی از مسأله به فشار فقر بر میگردد. بسیاری از بچه ها از تغذیهٔ مناسب برخوردار نیستند. گرسنه اند! گرسنگی، سائقهٔ نیرومندی است. آدم گرسنه خود بخود به سوی نزدیکترین منبع تأمین نیاز خود سوق داده می شود. حتی رهبران دینی هم گفته اند که؛ «گرسنه را ایمان نیست»! از طرفی، سوءتغذیه موجب کُندی و ناکارآمدی ذهن می شود! بچه ها حق دارند که از مدرسهٔ خود بستهٔ غذایی دریافت کنند.

چهارم اینکه؛ مواد و محتوای آموزشی و سبک تربیتی که ما در روزگار کنونی برای کودکان و نوجوانان امروزی تدارک دیده ایم، با ذائقهٔ آنان سازگار نیست. آنان نتیجهٔ این شیوهٔ تعلیم و تربیت با این محتوای منسوخ را در زندگی بزرگترها می بینند. آنها می دانند که یکجا نشستن و گوش جان سپردن به معلم و کتاب در چاردیواری کلاس، نه تنها فرصت جنب و جوش و تجربه و کاوش را از آنها می گیرد، بلکه آیندهٔ آنها را نیز تباه می سازد. آنها حق دارند که در چاردیواری مدرسه بازی کنند، بپزند، بخورند، هنرنمایی کنند، مهارت آموزند و به معنای واقعی کلمه زندگی کنند. داشتن مدرسه ای مجهز به انواع کارگاهها و آزمایشگاهها و نمایشگاهها و مزارع گل و گیاه و ... حق آنهاست.
اگر در مدرسه شرایط بهتری برای آموزش و یادگیری وجود داشته باشد، اگر مدرسه امکان کار و فعالیت و تفریح و ورزش و بازی و جست و خیز و تغذیه و استراحت و کسب مهارت را برای دانش آموزان فراهم کند، دیگر مجالی برای برهم پریدن و یقه دریدن باقی نمی ماند.
در فقدان فعالیتهای آموزشی دلگرم کننده، بی اعتنایی به معلم و مدیر و مقررات مدرسه امری بدیهی است و تمرّد و بی انضباطی پیامد طبیعی آن است.حرف آخر اینکه؛ اگر پذیرفته باشیم که آموزش و پرورش یکی از مهمترین ارکان توسعه و پیشرفت جامعه است، باید بپذیریم که دستیابی به توسعهٔ پایدار نیز در گرو داشتن مدارس شاد و غنی و پویا و آزاد و نقّاد و حمایت کننده و کلان نگر و نکته بین و مهارت محور است.

آموزش و پرورش از آرمان تا واقعیت و کارکرد مدرسه و نظام آموزشی

اما متأسفانه مدارس ما فاقد چنین ویژگیهای امیدبخشی هستند! کلاسهای درسی، چنان پرجمعیّت و حیاط اغلب مدارس چنان پر ازدحام است که اصطکاک و تنش در میان دانش آموزان، امری غیر منتظره نیست
تمام ارکان مدرسه به نوعی دچار درد بی مهری اند؛ خود مدارس که واحدهای عملیاتی دستگاه آموزش و پرورش و محل وقوع تمام رخدادهای آموزشی و تربیتی اند، به شدت دچار فقر امکانات و تجهیزات و حتی فضای حداقلی هستند! معلمان که راهبران اصلی رخدادهای آموزشی و تربیتی اند، زیر خط فقر زندگی می کنند و تمام رسالت آموزگاری شان تحت الشعاع غم نان است! اغلب مواد درسی و محتوای آموزشی بوی کهنگی می دهند و تکرارشان نتیجه ای جز خستگی و دلزدگی چیزی به همراه ندارد!

و اما دانش آموزان که سرمایهٔ انسانی امروز و فردای کشورند، آسیب دیدگان اصلی این شرایط اند؛ آنان در چنین شرایطی نیمی از روز را به سبک مدارس دو نوبته، در کلاسهای شلوغ و پر ازدحام بر روی میز و نیمکت زبر و خشن محبوس اند و نصف دیگر روز را بی هیچ برنامه ای به خود وانهاده شده اند!
این است فاصلهٔ باورنکردنی بین اهداف آرمانی دوره های سه گانهٔ تحصیلی و چشم انداز خیالی آن، با واقعیات جاری در مدارس!


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

آموزش و پرورش از آرمان تا واقعیت و کارکرد مدرسه و نظام آموزشی

منتشرشده در دانش آموز

بودجه 98 آموزش و پرورش و مطالبات واقعی معلمان  با عنایت به قرار داشتن در فصل بررسی، تصویب و ابلاغ  بودجه سال 1398 کل کشور که  بر اساس ماده (188 ) آیین نامه داخلی مجلس ، دولت موظف است تا 15 آذر ماه هرسال این مهم را همراه با ضمائم مربوطه توسط رئیس جمهور تقدیم مجلس کند جا دارد تا از دولتمردان و نمایندگان مجلس این سوال اساسی مطرح شود که آیا حوزه تعلیم و تربیت در سال آتی نیز مجدد با کسری اعتبار روبه رو خواهد شد یا در لایحه تقدیمی دولت ، این بار اعتبارات پیش بینی شده بخش آموزش و پرورش ، تماما از محل درآمدهای قابل وصول دیده شده است ؟

با نگاهی به بودجه سالهای گذشته در این حوزه ، با وجود اذعان بسیاری از دلسوزان نظام مبنی بر کافی نبودن اعتبارات آموزش و پرورش ، عدم تحقق کامل همان بودجه و کسری اعتبار نیزخود،  برخی فشارها برحوزه ستادی وشکل گیری درخواستهای صنفی فاقد انسجام و پراکنده را رقم زده است که در نطق پیش از دستور اخیر یکی از نمایندگان تهران ، ازاعضای کمیسیون آموزش مجلس  و عضو فراکسیون امید ، با صراحتی که کمتر از مجلسیان سراغ  داریم ، به این مهم پرداخته و بر حقوق صنفی معلمان صحّه گذاشته شد  (فریده اولاد قباد- 7 آذر 97) .

هر چند شاید به زعم برخی فعالان و کنشگران در این حوزه  که بازخوردهای متفاوتی از این نطق پیش از دستور ارائه کردند ، این دست موضع گیری ها قدری دیر انجام پذیرفته است اما باید اذعان داشت ، در فضای موجود و با علم به اینکه جامعه فرهنگیان علی رغم برخورداری از تشکل های صنفی متعدد نتوانسته اند به اندازه یک تشکل جامعه پزشکان (سازمان نظام پزشکی ) در تغییر نگاه سیاستگذاران به آموزش و پرورش ( از نگاه مصرفی به نگاه سرمایه ای)  توقیق چندانی داشته باشند ، بیان چالش های موجود از تریبون مجلس و از طرف نمایندگان ملت از هر طیف و فراکسیونی که باشند ،  قوت قلبی خواهد بود برای جامعه فرهنگیان ، تشکلهای موجود و شخص وزیر و تیم اقتصادی ایشان ، تا از این نگاه ارزشمند در جهت تحقق اعتبارات مد نظراستقرار نظام پرداخت بر اساس تخصص ، شایستگی ها و عملکرد رقابتی مبتنی بر نظام رتبه بندی حرفه ای معلمان (بند 3-7 سیاست های ابلاغی رهبر معظم ) ، بهره جسته و برون رفت از وضع موجود ، قدری هموارتر گردد . 

 
به زعم نگارنده سطور گویا اهمیت و جایگاه این حوزه و حساسیت آن هنوز آن طور که بایسته و شایسته است در لوایح سنواتی بودجه دیده نمی شود و بی شک این مهم هم نیاز به تلاش بیشتر نیروهای ستادی آموزش و پرورش در فصل تدوین لایحه بودجه سالانه در دولت وموعد بررسی آن در مجلس دارد و هم مهم تراز آن ، تغییر در نگرش به حوزه تعلیم و تربیت از سوی دولتمردان در معنای عام آن دارد .

  نهادینه شدن جایگاه حاکمیتی آموزش وپرورش ، مصرّح در تمامی اسناد بالادستی به ویژه بند 2 سیاست های ابلاغی رهبر معظم ( 10 / 2 / 1392 ) ، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش ، سند چشم انداز بیست ساله ( افق 1404 ) و قانون برنامه ششم توسعه(جزء3بند الف ماده 63 ) همگی منوط به تغییر در نگرش هزینه ای به آموزش و پرورش است، تا  تخصیص هر نوع اعتباری دراین حوزه به مثابه سرمایه گذاری سودمند تلقی گردد . به حمدا.. با ورود بالاترین مقام سیاسی کشور و تاکید چند ساله ایشان برلزوم تحول و خروج نظام تعلیم و تربیت رسمس کشور از روز مرگی(بیانات مقام معظم رهبری 12 / 2 / 85)  برون داد های قابل اتکایی برای سیاستگذاران نظام به دست داده است .


امید است حال که جامعه ، مسولان ذی ربط و اسناد بالادستی همه برارتقای جایگاه آموزش و پرورش به عنوان مهمترین نهاد تربیت نیروی انسانی و مولد سرمایه اجتماعی و انسانی اتفاق نظر دارند ، با همدلی و همراهی بیشتر  وزارت آموزش و پرورش ، سازمان مدیریت و برنامه ریزی و مجلس شورای اسلامی اعتبارات لازم،  در جهت اجرایی شدن بسیاری از بند های معطل مانده در سند تحول بنیادین ، سیاست های ابلاغی رهبرمعظم ، چشم انداز اموزش و پرورش در افق 1404 و برنامه ششم توسعه ، اختصاص یابد و بارقه امید در جامعه فرهنگیان ، اولیا و دانش آموزان بعنوان ارکان حوزه تعلیم و تربیت شکل گیرد. بی شک این مهم محقق نگردد مگر به همت وهمدلی بیش از پیش همه دلسوزان حوزه تعلیم و تربیت در سطوح مختلف حاکمیتی .

بودجه 98 آموزش و پرورش و مطالبات واقعی معلمان

با توجه به اظهارات سخنگوی کمیسیون آموزش مجلس،  مبنی بر اعلام  رقم ۴۳ هزار میلیارد تومانی بودجه ۹۸ آموزش و پرورش که البته با تکذیب آن از طرف معاونت پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش همراه شد و آن را گمانه زنی قلمداد کرده و به فرهنگیان اطمینان خاطر دادند که در صورت لزوم با جابه جایی منابع اعتبار لازم اجرای کامل رتبه بندی معلمان را تامین خواهند کرد( خبرگزاری پانا. ۱۷ اذر ۹۷)  ؛ برای سال آتی جای امیدواری است تا با توجه به عزم فراکسیون فرهنگیان ، کمیسیون آموزش و اکثریت نمایندگان مجلس بر اختصاص بودجه درخور جایگاه حاکمیتی نظام تعلیم و تربیت و تحقق کامل نظام رتبه بندی ، رقم فوق صرفا روی کاغذ افزایش نیابد و در صورت افزایش ، مبالغ تمام و کمال تخصیص یابد، چرا که در سال ۹۷ نیز رقم  از ۳۹ هزار میلیارد تومانی دولت ، در صحن علنی مجلس به ۴۷هزار میلیارد تومان  افزایش یافت اما در عمل با عدم حدود ۱۰ هزار میلیارد تومان آن ، نتوانست مانع از تکرار برخی مشکلات شود .

در این بین جا دارد تا تمامی تشکلهای موجود منتسب به معلمان، حال که لایحه دولت نهایی شده است ، فارغ از هر رقمی که باشد، پای کارآمده و با رایزنی های موثر با کمیسیونهای ذی ربط مجلس، نسبت به روند واقعی تر شدن بودجه  آموزش و پرورش در سال ۹۸ ، که به اعتقاد بسیاری از فعالان این حوزه در صورت اجرای کامل طرح رتبه بندی ، عددی فراتر از ۵۰ هزار میلیارد خواهد بود، تسهیل گری نمایند. بی شک این مهم محقق نخواهد شد مگر با همدلی ،همراهی و مطالبه گری مجدانه ایشان به دور از هر گونه  سیاسی کاری و صرفا پیگیری  با نگاهی صنفی .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

بودجه 98 آموزش و پرورش و مطالبات واقعی معلمان

منتشرشده در یادداشت
جمعه, 29 آذر 1397 18:08

یلدا ؛ روح جمعی ما

یلدا روح جمعی ایرانیان و بی تفاوتی ایرانیان

شکوه یلدا، در شب بودن اوست.شب، شور انگیزاست. راز آلود است. آرام بخش عاشقان است و روح بخش عارفان و امید بخش نا امیدان که بالاتر از سیاهی رنگی نیست. که جامه ی کعبه سیاه است و حجرالاسود. که مداد علما سیاه  است و بیرق عزای شهدا. یلدا؛ مثل شب های دیگر نیست. شبی که فراتر از هرچه قبیله و اقلیم و عقیده نشسته است. هیچ هم مهم نیست که  سریانی هست یا فارسی، از روم است یا ایران. مهم این است که هست و آن هم از انسان. این تنها شب بلند، آخرین پناه هرچه آدم دربند و دردمند است. که تا او نرود، صبح صادقی نخواهد آمد.

ما به او محتاجیم. یلدا ، مادر معظم روح جمعی ماست که گفته اند ترکیبی از دو کلمه یل (بزرگ) و دا (مادر) است.ما مثل هرچه بچه بی سرپرست، محو حضوریلدائیم از بس که در مانده ایم. ازبس که می ترسیم. از تاریکی، از تنهایی، از استبداد، از اسارت.برای همین ، یلدا را نوید بخش آمدن نور می دانیم.برای همین به یلدا عشق می روزیم .دیرپایی و سردی و سیاهی و همه ی دردسرهایش را به جان می خریم.انتظارش را که سنگین است و شیرین؛ که گفته اند عشق، اندوه را شیرین کند. یلدا که هست، امید به فردایی سرشار از روشنایی و رهایی هم هست.

یادمان می ماند که یلدا بشارت بخش بهاری خجسته است.  میعادگاه وداع عاشقانه دویار دیرین خزان و زمستان است.نوبت بوسه بازی برگ با برف است.نکوداشت یلدا برای خیلی ها چیزی شبیه یک اعتراض است. مثل زردشت پرستی و پاسارگاد گردی و دوست داری چهارشنبه سوری. ما که چهل سال برای پیاده سازی اسلام اصیل از دل و جان مایه گذاشتیم اما معلوم نشد چرا و چگونه ریا و ربا و ارتشا و اختلاس زودتر از ما دست به کار شدند.

مشکل از مسلمانی ما بود یا مسلمان نمایی دیگران؟ الان هم برای واگویه ی این ابهام کلافه کننده است که این شب را گرامی می داریم. والا کو برف و زمستان و سرما که یلداش با صفا بشود؟

کو همدلی و مهربانی های قدیم قوم وخویش و برادر و خواهر که شب نشینی بخواهد؟ کو دل خوش و لب خندان و جیب پر که بشود با آن یکی دیگر را شاد کرد؟

یلدا ، بلند است اما به بلندای بی حالی و بی تفاوتی ما نمی رسد.والا کو حال و حوصله پیروزی نور بر ظلمت و کو ناو نفس انقلاب که یلدا بهانه اش بشود؟ یلدا دیگر حتی برای میوه فروش ها و آجیل فروش ها هم  لذتی ندارد.اصلا کو ذغال و منقل و آتش زیر کرسی؟ وقتی کرسی ایرانی را چینی ها به نام خودشان دارند صادرمی کنند، وقتی در جشن شب یلدا ،از درخت کریسمس و بابا نوئل استفاده می کنیم، وقتی در دورهمی یلدا، هرکسی خودش اینجاست اما هوشش توی گوشی و دلش دور از اینجاست، وقتی فکر فردا و قسط وام و هول اعلام هوا همه را کلافه کرده است، وقتی ... انگار گرامی داشت شب یلدا بیشتر به یک شوخی می ماند. با این همه ، یلدا بر شما مبارک و ... نقطه، سرخط!

یلدا روح جمعی ایرانیان و بی تفاوتی ایرانیان


یلدا روح جمعی ایرانیان و بی تفاوتی ایرانیان

منتشرشده در یادداشت

آتش سوزی مدرسه در زاهدان و عملکرد وزیر آموزش و پرورش

در انتظار شب یلدا بودند تا قصه های شیرین پدر بزرگ و مادر بزرگ بر سفره این آیین باستانی، سرگرم شان کند.اما پیش از فرا رسیدن شبی که ایرانیان به فرخندگی پیروزی خورشید بر تاریکی، به بزم شبانه می نشینند؛ خورشید عمر کودکان پاک زاهدانی در آسمان سیستان غروب کرد و همه آرزوها و خاطرات خوش شب های یلدای کودکان مدرسه رنگ خون گرفت. صدور پیام تسلیت و اعزام هیات بررسی، تاکنون چه گرهی از گره کور مشکلات آموزش و پرورش کشور گشوده است؟

برای من که تمام لحظات زندگی ام در هیاهوی مستانه نوگلان ایران زمین سپری شده است؛ غمی گران تر از داغ فراق کودکان این سرزمین نیست.

مونس شب و روزم، خاطره لبخندها، شیطنت ها،بازی ها و جست و خیزهای دانش آموزانی است که جوابشان به بیداد و تنگنای زمانه،همواره خنده و محبت معصومانه بود.

این روزها "مرگ نویسی"، سیاهه بی پایان هر دفتر و تسلیت و همدردی آشناترین واژه ها برای هر ایرانی است.

آتش سوزی مدرسه در زاهدان و عملکرد وزیر آموزش و پرورش

هنوز داغ سفیلان، درود زن و شین آباد را بر سینه داریم، تصاویر پیکرهای سوخته و پوست های مچاله شده در ذهن مان رژه می رود و فریادهای دردآلود کودکان محصور آتش در گوش مان طنین انداز است که ناگهان شعله های بی تدبیری و بی مسئولیتی، در گوشه ای دیگر از کشور،آتش بر خرمن جان طفلانی رعنا زد.

چند معلم و دانش آموز در حوادث سریالی آتش سوزی مدارس، مرگ و سوختگی را باید تجربه کنند تا مسئولان بی درد، ایمن سازی مدارس را در اولویت برنامه های خود قرار دهند؟

بودجه عمومی کشور به قول جناب جهانگیری معاون اول رئیس جمهور، گوشت قربانی وزارتخانه ها، سازمان ها و نهادهای متعدد است.

آتش سوزی مدرسه در زاهدان و عملکرد وزیر آموزش و پرورش

سهم بزرگ ترین و پر عائله ترین نهاد تعلیم و تربیت کشور از این گوشت قربانی چقدر است؟

در این سال ها چه میزان از بودجه کشور در راستای ایمن سازی فضای فیزیکی مدارس، استاندارد سازی وسایل گرمایشی و سرمایشی و توسعه و تجهیز مدارس ایران هزینه شده است؟

اگر واقعه ای  با این ابعاد در مدارس کشورهای توسعه یافته روی دهد؛ مسئولان مربوطه در احترام به افکار عمومی استعفا را بر ماندن ترجیح می دهند اما در این جا،حفظ میز ریاست به هر بهایی، تنها گزینه پیش روی مقامات است! این جا همه "احساس تکلیف"می کنند برای ماندن و نه"احساس مسئولیت" برای پاسخ گویی!

آتش سوزی مدرسه در زاهدان و عملکرد وزیر آموزش و پرورش

صدور پیام تسلیت و اعزام هیات بررسی، تاکنون چه گرهی از گره کور مشکلات آموزش و پرورش کشور گشوده است؟ سهم بزرگ ترین و پر عائله ترین نهاد تعلیم و تربیت کشور از این گوشت قربانی چقدر است؟

زمانی "آن مرد" متوهمانه ادعا می کرد که مقامات دول بیگانه برای کسب تجارب مدیریتی ما زنبیل به دست به صف ایستاده اند و وزیرش هم در مجلس، با پوزخند و کنایه پاسخگوی نمایندگانی بود که به یک عذرخواهی ساده در قبال حادثه شین آباد رضایت داده بودند.

کجایند آنان که بر توهم و جسارت چنین مدیرانی چشم فرو بستند و حتی با  سوت و کف، از ایده و تفکرشان دفاع کردند؟

پس از واقعه جانسوز و تکان دهنده زاهدان باید پرسید فردی که در پرونده وزارت خود، ضعیف ترین عملکرد را به ثبت رسانده است چگونه با وجدان آسوده و آرام راهی ساختمان خیابان سمیه شده و بر صندلی وزارت آموزش و پرورش تکیه خواهد زد؟!
در حالی که جامعه آموزش و پرورش، در عزای غنچه های پرپر زاهدان به سوگ نشسته است؛ استعفا یا عزل بطحایی، ابراز همدردی با خانواده های داغدار و احترام به خواسته فرهنگیان کشور محسوب می شود.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">

آتش سوزی مدرسه در زاهدان و عملکرد وزیر آموزش و پرورش

منتشرشده در دانش آموز

گروه اخبار/

انتقاد خانواده های جان باختگان حادثه آتش سوزی مدرسه زاهدان از عملکرد وزارت آموزش و پرورش

بطحایی که به منظور شرکت در مراسم سومین روز درگذشت 4 کودک جان باخته حادثه آتش سوزی مدرسه به زاهدان سفر کرده است صبح امروز با حضور در منزل خانواده های این کودکان از آنها دلجویی کرد.

بر پایه این گزارش، بطحایی در منزل خانواده مریم نوکندی اظهار کرد: وجود مدارس غیراستاندارد در سطح کشور یکی از مشکلاتی است که با آن روبه رو هستیم و جمع آوری این مدارس نیازمند عزم عمومی است.

وی ادامه داد: ما تمام تلاش خود را می کنیم تا این مدارس هر چه سریع تر برچیده شود تا دیگر شاهد بروز چنین حوادث تلخ و ناگواری در هیچ کجای کشور نباشیم.
 

شایان ذکر است خانواده این دانش آموز زاهدانی نیز خطاب به وزیر از کسانی که مجوز فعالیت این مدرسه غیراستاندارد را داده اند گلایه کرده و گفتند: چگونه ممکن است که دو سال قبل خبر گازدار شدن شهر زاهدان در تمام کشور رسانه ای می شود اما یک دبستان دخترانه در مرکز شهر از این نعمت بی بهره است و دانش آموزان مجبورند با بخاری نفتی خود را گرم کنند؟!


وی همچنین با حضور در منزل موناخسروپرست از خانواده این دختر زاهدانی نیز دلجویی کرد.بطحایی همچنین در منزل سایر جان باختگان این حادثه حضور یافت و با خانواده های آنها همدردی کرد.


وی با حضور در منزل خانواده مرحومه یکتا میرشکار گفت: تمامی سعی خود را می کنیم که تمامی مدارس استان سیستان وبلوچستان نهایت تا 2 سال آینده به سیستم گرمایشی استاندار مجهز شود.


شایان ذکر است خانواده یکتا میرشکار خطاب به وزیر آموزش و پرورش گفتند: حضور در منزل، دیدار و دلجویی شما برای ما فرزند نمی شود. چرا نظارت های کافی بر این مدرسه وجود نداشته است که امروز شاهد چنین حوادثی باشیم. 


بطحایی نیز در پاسخ به این سئوال گفت: کوتاهی و قصور پیش آمده را قبول داریم و با مسببان آن با قاطعیت برخورد می کنیم.


وزیر آموزش و پرورش در سفر خود به زاهدان از محل مدرسه غیراستاندارد اسوه حسنه نیز بازدید کرد. شرکت در مراسم سومین روز درگذشت این دانش آموزان نیز جزو برنامه وزیر در این سفر است. ( عصر هامون)

انتهای پیام/


انتقاد خانواده های جان باختگان حادثه آتش سوزی مدرسه زاهدان از عملکرد وزارت آموزش و پرورش

شعر یک معلم برای شب یلدا

به شب یلدا نظر چله کنی یاد
همان روزی خزان اتمام فریاد

چهل روزی کنی چله نشینی
که آغازش زمستانی که بینی

همان روزی سروری شادمانی
که از ایام آبا یادمانی

ز ایامی که کرسی ها نمایان
به دورش جمعی از اعضای مهمان

خودی خویشان و یا هر آشنایی
که یلدا شب به شادی شادمانی

به رو کرسی طَبق انجیر اناری
پر از گردو و کشمش توت داری

به سرما دی زمستانی نگاهی
به گرمی دل نگاهی کن کماهی

نگاهی کن به هندوانه لا غم
که با خوردن ز سرما دور هر دَم

بدان یلدا شبی را شادمانی
که طولانی شبی را یادمانی

چنین روزی به وصلت بس عروسان
چه بس دامادها شادی عزیزان

مراسم یک سری برنامه ریزی
محلی روستایی یا چه شهری

مراسم را الان بنگر تو جانا
که در کم جا به عادت ها هویدا

هنوز هم یادی از یلدا نمایان
نه یلدایی که دیروزی عزیزان

شعر یک معلم برای شب یلدا


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">

شعر یک معلم برای شب یلدا

منتشرشده در یادداشت

آتش سوزی مدرسه در زاهدان و دل نوشته ای برای دانش آموزان  هر دردی سخت است ولی درد سوختگی یکی از دردناک ترین ها ست.چون اندام های داخلی به جهت قرار گرفتن در داخل بدن سالم می مانند و فقط اندام های و بافت های خارجی مثل پوست می سوزند.این حالت سبب می شود که  مصدوم تا آخرین لحطه عمرش شدیدا درد بکشد.
و چه بگویم از سوز دل پدر و مادرهای این فرشته های زمینی آسمانی شده.
نظام آموزش و پرورش ما دچار ناکارآمدی مفرطی شده است که پیامد آن تنها گرفتار آمدن بچه های ایران عزیز در کنکور، امتحان، تست، نمره نیست. مخرب ترین پیامد ناکارآمدی سیستم آموزشی ما فراهم آوردن زمینه تکوین آموزش و پرورش موازی است که خودش را در قالب انواع آموزشگاه ها، تدریس های خصوصی، مدارس غیر انتفاعی، آزمون های دوره ای تستی موسسات خصوصی و....نشان می دهد.

پول کثیفی که در این سیستم موازی تولید و توزیع می شود، اژدهای هفت سری را تغذیه می کند چون مارهای روییده بر دوش ضحاک ، قوتش مغز و روح و روان کودکان و نوجوانان ایرانی است. مافیای تست و کنکور به هیچ قیمتی حاضر نیست از این تجارت کثیف کوتاه بیایید. زمین و زمان را به هم می دوزد، پای علما، فقه و فتوا را به وسط می کشد که مبادا شر هیولای کتاب کار و دفتر مشق و دیکته شب و .. از سر بچه های ایران کم شود تا منافع کثیف شان به مخاطره نیفتد...

آتش سوزی مدرسه در زاهدان و دل نوشته ای برای دانش آموزان

ای ننگ تان باد کاسبان تشویش و اضطراب !

از طرفی سیاست گذاری های ناموجه و گاها مغایر با قانون اساسی، ذهن و جان و روان بچه ها را مال التجاره دلالان و بیزینس من های مدارس غیرانتفاعی و آموزشگاه ها کرده است.

یکی از پیامدهای سیاست گسترش مدارس غیر دولتی به هر قیمتی، بعضا سپردن فرزندان این آب و خاک به دست تعدادی نیروی آزاد است که از بد روزگار بیمارجنسی از آب در می آیند.در نقش موسس، مدیر یا معاون یا ...مدارس غیر دولتی تباهی می آفرینند و می شود آنچه نباید می شد در دبیرستان معین تهران و یا اخیرا در اصفهان.


ای نفرین بر تجارت کثیف تان !

در نتیجه مدیریت غیرتخصصی و کاملا سیاسی و جناحی، هم در سطح ستادی و هم در سطوح میانی و مدارس، نوگلان ایران عزیر در آتش بی تدبیری ها یا در شین آباد و زاهدان خاکستر می شوند یا در اردوهای نمایشی و فرمایشی در لابه لای آهن پاره ها تکه تکه می کنید...

آتش سوزی مدرسه در زاهدان و دل نوشته ای برای دانش آموزان

ای امان از بی تقوایی و بی تعهدی تان ، ای کارساز بنده نواز!
ما اهالی آموزش و پرورش به ستوه آمده ایم از این فضا در محیط کاری مان. ما از دانش آموزان معصومی که هر روز چشم در چشم شان می شویم شرمنده ایم. ما در شرایطی که مسئولین بی تعهد بر محیط کاری ما مستولی کرده اند مانع از انجام وطیفه شرعی و میهنی ما در قبال فرزندان میهن می شود.
مسئولین ما صدایمان را یا نمی شوند یا نمی خواهند بشنود.


ای دانای اسرار!
بستان داد آموزش و پرورش ما را از مسببین این خیانت ها.چه آنهایی که دانسته و آگاهانه و چه آنهایی که ندانسته و نااگاهانه آتش می زنند به سرمایه اجتماعی و اعتماد اجتماعی ایرانیان.

یا غیاث المستغیثین


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">

آتش سوزی مدرسه در زاهدان و دل نوشته ای برای دانش آموزان

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

آیا هوش مصنوعی موجب تحول مثبت در آموزش و پرورش ایران می شود ؟

بلی - 57%
خیر - 43%

مجموع آرا: 223

دیدگــاه

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور