
1 - بچه های ما با دنیایی از انرژی وارد مدرسه می شوند و نظام آموزشی در طول سال های تحصیل، از آن کودکان سرزنده، کنجکاو، پرسشگر، پرنشاط و پرامید، افرادی عمدتاً سرکوب شده، بی تفاوت، کم رمق و ناامید می سازد. ورودی های اول دبستان و خروجی های سال آخر دبیرستان را با هم مقایسه کنید!
2 - در مدارس ما، انبوهی از دانستنی ها به خورد بچه ها می دهند که قریب به اتفاق شان اساساً به درد نمی خورد. خواندن و نوشتن و تسلط نسبی بر روی چهار عمل اصلی ریاضی، مهم ترین دستاورد 12 سال عمر بی بازگشت بچه های ماست و حال آن که همه این ها را می توان در مدت کوتاه تری هم آموخت. الگوریتم، معتلات، نام باکتری ها و تعداد پاهای شپش و ... در زندگی ما هیچ گاه به کار نیامد و به زندگی کودکان مان نیز غنایی نخواهد بخشید.بچه های ما 12 سال از کودکی و نوجوانی شان درمدارس سپری می کنند بی آن که خودباوری، کنترل خشم، کار گروهی، حل مسأله، مدیریت زمان، اقتصاد فردی، اعتماد به نفس، تنظیم روابط اجتماعی، حقوق شهروندی، سواد رسانه ای، نحوه غذا خوردن، مراقبت از سلامتی جسمانی و ... را یاد بگیرند. آنها حتی بعد از سال ها نشستن در کلاس های زبان انگلیسی و عربی، از خواندن یک متن روزنامه ای معمولی هم به این زبان ها عاجرند.
آیا این اتلاف همه جانبه عمر و هزینه، تبریک دارد؟!
3 - بچه ها ما مجبورند برخلاف ساعت بیولوژیک شان صبح های زود از خواب بیدار شوند و درست در ساعاتی که باید به اقتضای سن شان در خواب ناز باشند، با خواب آلودگی به مدرسه بروند و بدن شان دچار کمبود خواب مزمن شود.
4 - بچه های ما مجبورند، کیف های سنگین مدرسه را که بیش از حد استاندارد بر ستون فقرات شان فشار وارد می کند بر دوش بکشند و مستعد دردهای پا و کمر در بزرگسالی شوند.
5 - بچه های ما -به ویژه در سال های اولیه دوره ابتدایی- از بازی ها، فضاها، موقعیت ها و رفتارهای مناسب کودکی محروم می شوند و به جای کودکی، درگیر مشق و رقابت و استرس امتحان و دیر شدن مدرسه و ... می شوند.
6 - بچه های ما در مدارسی درس می خوانند که به تفاوت هایشان اهمیتی داده نمی شود؛ برای نظام آموزشی ما مهم نیست که کدام دانش آموز در ریاضی استعداد دارد و کدام در ادبیات؟ کدام شان مستعد تبدیل شدن به یک ورزشکار بزرگ است و کدام شان در علوم انسانی یا هنر نقاشی آتیه دارد؟
همه را به یک چوب می رانند و همه را با یک متر و محک می سنجند.
7 - اگر قرار است آغاز سال تحصیلی را تبریک بگوییم باید به موسسات کنکور و کمک آموزشی تبریک گفت که از صدقه سر میلیون ها دانش آموز و خانواده هایشان، درآمدهای میلیاردی دارند و نیز به صدا و سیما که قراردادهای میلیاردی با این مؤسسات می بندد و حساب هایش را پر می کند. پس چرا باید به دانش آموزان و خانواده های آنان تبریک گفت که قرار است چاه نفت مؤسسات باشند.
عصر ایران
گروه رسانه/

کنار شادیهای کودکانه شروع سال تحصیلی، گریه و اشک و ناله در مدرسهها صدا و صحنههایی آشناست که همیشه در روزهای ابتدایی مهر و بازگشایی مدارس شنیده و دیده میشود. بعضی والدین هم دستکمی از فرزندان کلاس اولی خود ندارند و دلشان مانند سیر و سرکه میجوشد و نگرانند که فرزند دلبندشان قرار است در ساعتهای پیشرو در مدرسه با چه مسائلی روبهرو شود. اینها همهاش ناشی از نگرانیهایی است که بخشی از آن از سر بیاطلاعی است و بخشی دیگر از نبود مهارتی که باید والدین داشته باشند و به فرزندانشان منتقل کنند. کادر آموزشی هم با اینکه سالهاست با این مسائل روبهرو است کمک چندانی به آرام کردن دانشآموزان و والدینشان نمیکنند.
مدرسه رنگ نشاط میخواهد
مدارس باید جذابیتهای کافی برای جذب دانشآموز تازه وارد به مدرسه را داشته باشند؛ جذابیتی که برای ایجاد آن باید با استفاده از خلاقیت و توجه به اصول روانشناسی و رفتارشناسی کودک، برنامهریزی کرد؛ موضوعی که در برخی مدارس عمدتا غیردولتی به آن توجه شده اما، در مدارس دولتی مورد غفلت قرار گرفته است.
علی پورسلیمان-کارشناس مسائل آموزشی- معتقد است، زیباسازی نمای ساختمانهای آموزشی و مدارس یکی از راههای جذب دانشآموزان کلاس اولی به مدرسه است؛ موضوعی که در سالهای اخیر کمتر به آن توجه شده است؛ «مدارس ما خصوصا مدارس دولتی را میتوان در زمره مستهلکترین و فرسودهترین بناهای موجود نظام آموزشی کشور بهحساب آورد.
آمارها نشان میدهند یکسوم مدارس کشور ناایمن و فرسوده است. نمای غالبا خاکستری و بهدور از هرگونه نشاط و شادابی در واحدهای آموزشی، چشم دانشآموزانی را که برای نخستین بار به محیط آموزشی پا میگذارند را میترساند. چنین وضعیتی با روحیه دانشآموزانی که تازه از محیط خانه و فضای شاد آن خارج شدهاند، همخوانی ندارد و به این دلیل، دانشآموز تازه وارد به سیستم آموزشی، حین ورود به مدرسه واکنشهای تندی از خود نشان میدهد.»
او حرفش را این طور ادامه میدهد:«دانشآموز وقتی با رغبت به مدرسه میآید که مدرسه بهتر از خانه باشد. متأسفانه باید گفت در شرایط کنونی، اکثریت درصد مدارس دولتی چنین رغبتی را در دانشآموز ایجاد نمیکند. بنابراین دانشآموز در همان بدو ورود به سیستم آموزشی از مدرسه گریزان شده و احساس خوبی نسبت به محیط جدید ندارد.»
این کارشناس معتقد است برای کم کردن احساس ناخوشایند بین دانشآموزان تازهوارد به مدرسه، اولیای مدرسه باید اقداماتی را قبل از آغاز سال تحصیلی انجام دهند. اقداماتی که میتواند مقاومت دانشآموز را نسبت به مدرسه کمتر کند؛ «استفاده از رنگ و نقاشیهای زیبا، استفاده از اسامی کودکپسند برای نامگذاری کلاسها و حتی مدرسه، بهرهگیری از رنگ در کلاس و اجرای برنامههای آموزشی توأم با بازی و نشاط از اقداماتی است که اولیای مدرسه باید قبل از سال تحصیلی به فکر انجام آن باشند. اقدامی که تجربه ثابت کرده است میتواند در همراه کردن دانشآموز با سیستم آموزشی و معلمان، مفید باشد.»

مدرسه را پادگان نکنید
یکی از ضعفهایی که در سیستم آموزشی کشور به خوبی نمایان شده است، ارسال یک طرفه اطلاعات به دانشآموز و بهره نگرفتن از دانشآموز در اداره امور کلاس است. موضوعی که سبب شده است، فضای کلاس برای دانشآموز خصوصا دانشآموزان تازه وارد جذابیتی نداشته باشد.
پورسلیمان در اینباره میگوید: «مدرسه ما امروز مدرسه آموزش زندگی نیست. دانشآموزان همواره در مدرسه آموزشهای یکطرفه میبینند و قوانین خشک و بیروحی در کلاس حاکم است. کلاسهای درس تقریبا شبیه پادگان شدهاند و از توجه به خلقیات دانشآموز تازه وارد به مدرسه خبری نیست. دانشآموز تازه وارد به مدرسه نیاز به دیدن جذابیتهای تازه دارد تا در محیط مدرسه احساس خوشایندی پیدا کند. برای این کار، معلمان باید روشهای سنتی تدریس را کنار گذاشته و با بهرهگیری از عنصر طبیعت و هنر بهگونهای عمل کنند که دانشآموز در روزهای ابتدای حضور خود در مدرسه احساس دلتنگی یا غریبه بودن نکند. جلب مشارکت دانشآموز در اجرای برنامههای داخل کلاس از روشهایی است که میتواند در این زمینه کمک شایانی به دانشآموز و معلم برای پذیرش محیط جدید کند.»

اول مهر؛ روز آغاز سال تحصیلی نیست
تصور بیشتر مردم بر این است که شروع سال تحصیلی، براساس تقویم روز اول مهر است. این تصور درست نیست و سال تحصیلی باید برای اولیای دانشآموزان تازه وارد به مدرسه مدتها قبل از آغازماه مهر شروع شود. موضوعی که محمدرضا نیک نژاد- کارشناس مسائل پرورشی- به آن تأکید میکند؛ «فرایند آمادهسازی دانشآموز باید مدتها قبل از شروع سال تحصیلی از سوی خانوادهها آغاز شود. آمادهسازی دانشآموز کلاس اولی باید با هماهنگی و مشاوره مدرسه شروع شود. درصورتی که چنین آمادهسازی انجام شود و دانشآموز بداند که قرار است در قالب مدرسه، با چه محیط و فضایی روبهرو شود، مقاومت او در روزهای آغاز سال تحصیلی کاهش یافته و این مقاومت، میتواند به همراهی تبدیل شود.» این کارشناس تربیتی، ثبتنام کودکان بدو ورود به مدرسه را در کلاسهای آمادگی، زمینهساز پذیرش محیط مدرسه از سوی دانشآموز میداند و میافزاید:«در غیاب چنین شرایطی ممکن است دانشآموز به قدری مقاومت حضور در مدرسه داشته باشد که خانواده مجبور شود، برای آماده کردن فرزند خود یک سال او را دیرتر به مدرسه بفرستد. چنین شرایطی میتواند به دانشآموز در سالهای بعد لطمات جبرانناپذیری وارد کرده و منجر به آزردگی روحی او از مدرسه شود.» مدرسه ما امروز مدرسه آموزش زندگی نیست. دانشآموزان همواره در مدرسه آموزشهای یکطرفه میبینند و قوانین خشک و بیروحی در کلاس حاکم است.
هر دانشآموز ؛ تجربهای جدید
ارتباط میان مدرسه با والدین، معمولا بعد از آغاز سال تحصیلی و روند ثبتنام دانشآموزان انجام میشود؛ ارتباطی که سالهاست کمرنگ و محدود به جلب مشارکتهای مردمی برای اداره مدرسهها شده است. چنین رویهای از نظر نیکنژاد پذیرفتنی نیست و باید آن را اصلاح کرد؛«اولیای دانشآموزی که قرار است در مدرسه نزدیک خانه و در کلاس اول ثبتنام شود باید مدتها قبل از آغاز روند ثبتنام با اولیای مدرسه ارتباط خود را برقرار کند. والدین باید روحیات فرزند خود را با کادر آموزشی مدرسه تشریح و با کمک مشاوران یا مدیر واحد آموزشی، بسترسازی لازم برای آماده کردن فرزند خود برای ورود به کلاس انجام دهند.» او از والدین میخواهد که تجربه حضور فرزندان دیگر خود در مدرسه را به فرزندی که قرار است برای نخستین بار به مدرسه برود تعمیم ندهند؛ «خانوادهها کمتر به موضوع ارتباط با اولیای مدرسه برای تبیین وضعیت روحی فرزند خود توجه دارند. وجود دو یا چند بچه باعث شده تجربه روزهای اول حضور کودک ارشد در مدرسه و نوع برخورد او با محیط را به دیگر بچهها تعمیم دهند. این روند درست نیست چرا که؛ هر دانشآموز روحیه و نگرش خاص خود را به مدرسه دارد و در نتیجه واکنشی متفاوت نسبت به تحولات پیرامون از خود نشان میدهد.»
همراه فرزندتان به مدرسه بیاید!
این درست است که معلمان در کلاس باید برای بچهها وقت بگذارند اما، وجود مشکلات زیادی از معیشت گرفته تا کمبود امکانات و پر تعداد بودن دانشآموز در هر کلاس درس باعث میشود، معلم فرصت کافی برای شناخت پیدا کردن از دانشآموز و داشتن برنامهای برای هر یک از آنها را نداشته باشد. چنین شرایطی سبب میشود برخورد معلم در کلاس با همه دانشآموزان یکسان باشد و دانشآموز تازه وارد، احساس تنهایی کنند. نیکنژاد برخلاف برخی کارشناسان دیگر معتقد است والدین نباید فرزند خود را در چنین شرایطی تنها بگذارند؛«ممکن است در روزهای اول، دانشآموز در مدرسه با گریه خواهان ماندن والدینش در مدرسه باشد. در چنین شرایطی و با وجود نبود فضای کافی در مدرسه، حضور یکی از والدین در کنار دانشآموز در چند روز اول آغاز سال تحصیلی و حتی هفته اول آن ایرادی ندارد. والدین در این مدت باید بهگونهای آموزش ببینند که فرزندشان بعد از این مدت به نبود آنها عادت کرده و با محیط انس بگیرد. در چنین شرایطی نقش مشاوران مدرسه حیاتی است. مشاوران میتوانند به والدین روشهای مجاب کردن دانشآموز برای ماندن در مدرسه بدون حضور آنها را آموزش دهند.»
در مدرسه دستور ندهید
محبت و بیان خوش نیازی است که دانشآموز بدو ورود به مدرسه به آن نیاز جدی دارد. روشهای سنتی اداره مدرسه، چنین نیازی را برطرف نمیکند و میتواند در نقطه مقابل چنین موضوعی باشد. نگاه کارمندی معلمان به شغلشان و نیز ساعت کار طولانی سبب شده است معلمان انگیزه و توانایی لازم برای تامین چنین خواستهای نداشته باشند. این موضوع را میتوان پاشنه آشیل مدارس در برخورد با دانشآموزان تازه وارد به مدارس دانست. مسئلهای که نیکنژاد برای برطرف کردن آن راهکاری دارد؛«اجرای برنامههای آموزشی ضمن خدمت به معلمان در حوزه روانشناسی و رفتارشناسی کودک از مواردی است که میتواند به برخورد بهتر معلمان با دانشآموزان تازه وارد به مدرسه کمک کند. در این شیوه، اجرای قوانین مدرسه از حالت دستوری خارج و به روش مشارکتی همراه میشود و دانشآموز خود پیشقدم در اجرای قوانین مدرسه میشود. اجرای مقررات را میتوان به مثابه یک بازی برای بچهها تعریف کرد که در عین بازی کردن، به آن احترام بگذارند. با این روش، حالت دستوری حذف و دانشآموزان تازه وارد به مدرسه، با محیط احساس صمیمیت بیشتری میکنند.»
لزوم حضور معلمان جوان در مقطع اول
شرط برقراری ارتباط بین دانشآموز و معلم، ایجاد احساس نزدیک بین این دو است. هر چه معلمان جوانتر و خوشبرخوردتر باشند، دانشآموز احساس نزدیکی بیشتری با معلم خود میکند و میتواند جای خانواده به او تکیه کند. این نکتهای است که مهدی بهلولی- کارشناس آموزش و پرورش- به آن اشاره میکند:«کادر مدیریتی در مدارس خصوصا مدارس ابتدایی باید حساسیتهای حضور دانشآموزان تازه وارد به مدرسه را درک کنند. استفاده از معلمان جوانتر و بهرهگیری از معلمان با سن و سال بالاتر در مقاطع دیگر یکی از روشهایی است که میتواند، فضای مدرسه را برای دانشآموزان تازه وارد به محیط آموزشی تحملپذیرتر کند.» او معتقد است، معلمان باید قبل از شروع سال تحصیلی توانمندیهای خود را در ارتباطگیری با دانشآموزان کلاس اولی، تقویت کنند؛«متأسفانه شاهد هستیم که سیستم آموزشی کشور بهدلیل کمبود نیرو یا توزیع نامناسب معلمان نتوانسته است در تقسیم نیروها به این موضوع توجه کند. بنابراین، کادرهای مدیریتی در مدارس ابتدایی باید حداکثر تلاش خود را بهکار گیرند تا از نیروهایی که توانایی لازم برای برقراری ارتباط با دانشآموزان پایه اول دارند را در اولویت تدریس در مقاطع ابتدایی و نیروهای دیگر را، در مقاطع دیگر بهکار بگیرند».
رغبت ورودبه مدرسه
دانشآموز وقتی با رغبت به مدرسه میآید که مدرسه بهتر از خانه باشد. متأسفانه باید گفت در شرایط کنونی، 90درصد مدارس دولتی چنین رغبتی را در دانشآموز ایجاد نمیکند. بنابراین دانشآموز در همان بدو ورود به سیستم آموزشی از مدرسه گریزان شده و احساس خوبی نسبت به محیط جدید ندارد
حضور والدین کنار دانشآموز
ممکن است در روزهای اول، دانشآموز در مدرسه با گریه خواهان ماندن والدینش در مدرسه باشد. در چنین شرایطی و با وجود نبود فضای کافی در مدرسه، حضور یکی از والدین در کنار دانشآموز در چند روز اول آغاز سال تحصیلی و حتی هفته اول آن ایرادی ندارد. والدین در این مدت باید بهگونهای آموزش ببینند که فرزندشان بعد از این مدت به نبود آنها عادت کرده و با محیط انس بگیرد.
گروه اخبار/

به گزارش معاونت روابط عمومی و اطلاعرسانی آموزش و پرورش، با حضور فولادوند مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران و حناچی شهردار تهران 100 دستگاه دوچرخه به دبیرستان پسرانه ابوریحان بیرونی منطقه 17 تحویل داده شد.
شهردار تهران در مراسم 100 دستگاه دوچرخه به دانش آموزان دبیرستان دولتی ابوریحان با اشاره به ارائه صد دستگاه دوچرخه به دانش آموزان این مدرسه گفت: اتفاقی که امروز در مدرسه شما رخ داده بسیار خوشایند است چراکه یک زمانی در شهرهای ما اساساً به این تعداد ماشین نبود و ما بچگیمان را با دوچرخه گذراندیم اما حالا 60 درصد آلودگی شهر تهران منشاء سوخت فسیلی دارد و 40 درصد آلودگی هوا نیز مستقیماً به خودروهای شخصی مربوط می شود.
وی با بیان اینکه میخواهیم سالم باشیم، تأکید کرد: راهی جز دوری از خودرو شخصی و توسعه حمل و نقل عمومی نداریم و در این رابطه، شهرهای پیشرفته دنیا نیز از دوچرخه استفاده میکنند.
فولادوند مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران، ضمن تبریک ایام به مناسبت سال تحصیلی جدید به همکاران و دانش آموزان، بیان کرد: برای آموزش باکیفیت باید دانشآموز سالم با جسم و روح سالم در دسترس باشد.
فولادوند گفت: کار بزرگ فرهنگی در راستای تأمین نیروی سالم انسانی است و یکی از کارکردهای مهم آموزش و پرورش توسعه فرهنگ است؛ فرهنگ موردنیاز که لازمه زندگی است.
مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران افزود: فرهنگ استفاده از دوچرخه، دارای اهمیت است که یک فرهنگسازی جدید است.
فولادوند اذعان داشت: یکی از مهمترین نتایج تعامل شهرداری تهران و اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران اینگونه فعالیتها است که انتظار میرود بیشتر شود و ما بهعنوان کسانی که توسعه فرهنگ را به عهدهدارند از این طرحها استقبال میکنیم و از آقای حناچی میخواهیم که اجازه دهند از این برنامهها بیشتر در سطح تهران در دستور کار قرارگیرد .
شهردار تهران در مراسم آغاز سال تحصیلی ۹۹-۹۸ در دبیرستان ماندگار البرز خطاب به دانشآموزان گفت: در حال حاضر انرژی و شور جوانی را دارید که مهمترین سرمایه کشور است.شما میتوانید ایدههای خلاقانه و جدید برای اداره امور کشور داشته باشید و انشالله با موفقیت، موثرتر از پیشینیان خواهید بود .بخش زیادی از زندگی شما در فضاهای شهری اتفاق میافتد. تلاش ما این است که با بالابردن کیفیت این فضاها، زندگی خوبی برای همه شهروندان بسازیم .
وی ادامه داد: رعایت نظم و اصول و یادگیری قواعد اجتماعی در همین سالهای ابتدایی نوجوانی شما شکل میگیرد.بسیاری از مسائل و مشکلات ما در شهر بهدست شما حل خواهد شد.چالشهای آلودگیهوا، ترافیک و پسماند مشکلاتی هستند که اگر نسل شما، درست درباره آنها آموزش ببیند و درک درستی داشته باشد، مطمئنا تاثیر به سزایی در حل آنها خواهید داشت.امیدوارم بهزودی همه شما را در عرصههای خلاقانه کشور ببینم. کشور نیازمند نیروهای باشور و نشاط و خلاق مثل شماست .
پایان پیام/
رئیس جمهور محترم در اول مهرماه امسال در آیین بازگشایی مدارس بر نقش محوری و اساسی معلمان در تربیت نسل آینده اشاره کردند و در جمع دانش آموزان فرمودند : از سال ۱۳۹۲ بودجه وزارت آموزش و پرورش ۳ برابر و میانگین حقوق معلمان ۴ برابر شده است و با اشاره به میانگین حقوق ۱میلیون و۳۰۰هزار تومانی معلمان در ۶ سال قبل این میانگین را در سال جاری ۴میلیون و۱۰۰هزار تومان ذکر کردند.
سخنان رئیس جمهور از چند جهت قابل بررسی است :
اول اینکه محاسبه رئیس جمهور برای حقوق معلم ها اشتباه است و ایشان مبلغ ۱ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان را با ۴ برابر به ۴ میلیون و ۱۰۰هزار تومان رساندند که اگر ۴ برابر بکنیم مبلغ ۵ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان به دست می آید و معلوم است که امسال میانگین حقوق فرهنگیان این مبلغ نیست و از آن سال تا امروز ۲ و نیم برابر شده است و نه ۴ برابر، پس این نوع محاسبه از اساس اشتباه است.
دوم آنکه در افزایش حقوق تنها افزایش سالانه حقوق که برای همه کارمندان دولت تخصیص می یابد ملاک نیست و سابقه یک فرد و دوره های ضمن خدمت ، ارائه مدرک تحصیلی بالاتر و رتبه بندی و طبقه، انتصاب و ...نیز دخالت دارند که با این فرض اگر دولت حقوق سالانه را هم افزایش ندهد این روند صعودی حقوق برای یک کارمند اتفاق می افتد .
نقطه سوم توجه به تورم سالانه است که افزایش حقوق بایستی بر مبنای آن انجام گیرد که قضیه در دولت های مختلف هیچ گاه اتفاق نیافتاده است برای مثال نرخ تورم سال گذشته است که به اعتقاد اکثر نمایندگان مجلس و کارشناسان اقتصادی بالای ۶۰ درصد بود اما دولت در حقوق کارمندان و به طور اختصاصی در حقوق معلم ها فقط ۹ درصد را افزایش داد یعنی قدرت خرید یک معلم در همان سال ۵۱ درصد کاهش داشت و افزایشی اتفاق نیافتاد !
پس در مقایسه افزایش حقوق باید نرخ تورم را هم در نظر داشت و فقط به میزان افزایش حقوق توجه نکرد!
مورد چهارم بیان میزان حقوق فرهنگیان از زبان رئیس دولت و آن هم در جمع دانش آموزان است که در روز اول مهر در مدرسه حاضر شده اند و آماده ورود به کلاس درس هستند و وزیر و معلمانی که کنار رئیس جمهور ایستادند و یا در سراسر کشور بیانات رئیس جمهور را می شنوند!
پرسش این است که آیا دانش آموزان نیاز دارند که بدانند میزان حقوق معلمانشان چقدر است و در عرض این۶ سال چه مقدار افزایش داشته است ؟! و آیا این قصه ی پُر غصه به دانش آموزان ارتباط دارد !

معلم توانا و آگاه می داند که نباید وضعیت معیشت و میزان دریافتی خود را داخل کلاس درس ببرد و از حاشیه سازی خودداری کند !
در زمان اعتراض معلم ها به حقوق خود و تعطیلی بعضی کلاس های درس ، مسئولین وزارت آموزش و پرورش و حراستی ها به معلمان نصیحت می کردند که خوب نیست دانش آموزان را درگیر وضع معیشتی خود بکنید و مسائل معیشتی و حقوق را داخل کلاس درس نبرید و این گونه موارد را از راههای قانونی دنبال کنید!
اما اول مهر ماه امسال رئیس جمهور این سدّ را شکست و میزان حقوق فرهنگیان را داخل مدرسه بُرد و دانش آموزان معصوم را درگیر این مسائل کرد! اشتباهی که از نظر تربیتی هم اثر منفی بر دانش آموزان و حتی معلم ها دارد.

نقطه پایانی این است که از بین تمام ۱۸ وزارتخانه دولت فقط حقوق کارمندان یک وزارتخانه آن هم آموزش و پرورش مکرر در رسانه ها و مطبوعات از زبان رئیس دولت یا معاونانش و مسئولان وزارت متبوع اعلام می شود ، مثل آنکه همه آحاد جامعه فقط می خواهند میزان حقوق معلم ها را بدانند!
خوب است میزان دریافتی کارمندان سایر وزارتخانه ها هم اعلام شود و دولت محترم بیش از این تعلل نکند و سامانه شفاف سازی حقوق کارمندان را عملیاتی نماید تا همه از آن اطلاع یابند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/

اخیرا بخشنامه ای از سوی مدیریت آموزش و پرورش منطقه ۱۶ شهر تهران در جهت محدودسازی و ممنوعیت فعالیت زنان شاغل در بخش خصوصی طرف قرارداد با آموزش و پرورش به مدارس این منطقه ارسال شده است.
این بخشنامه عقد هرگونه قرارداد با شرکت های خصوصی تحت مدیریت زنان را برای مدارس پسرانه ممنوع اعلام کرده است .
به نظر می رسد بخش بزرگی از تهیه لباس های فرم دانش آموزان ( 1 ) و ارائه خدمات سرویس حمل و نقل مدارس در شهر تهران توسط بانوان شاغل در این مشاغل تامین گردد .
این در حالیست که طبق بخشنامه های ارسالی از وزارت آموزش و پرورش، فعالیت و اشتغال نیروهای مرد در مدارس متوسطه دخترانه ممنوع اعلام شده است.
پرسش این است ؛ صادر کنندگان چنین بخشنامه ای با استتاد به کدامین اصول و منشور حقوق شهروندی اقدام به چنین کاری کرده اند ضمن آن که به نظر می رسد این دستور العمل با توجه به سیاست های اعلام شده توسط دولت دوازدهم تضاد جدی داشته باشد ؟
تعیین و تصویب چنین مقرارت سلیقه ای علاوه جنبه غیرقانونی آن، می تواند عواقب زیان باری برای بانوان شاغل و کارآفرین و بالاخص سرپرستان خانوار در پی داشته باشد. این در حالیست که مردان بسیاری به عنوان پیمانکار لباس فرم دانش آموزان دختر و یا پیمانکار و راننده در مدارس دخترانه متوسطه فعالیت می کنند.
پرسش صدای معلم از مسئولان وزارت آموزش و پرورش به ویژه " دفتر امور زنان وزارت آموزش و پرورش " آن است که آیا اصولا نظارتی بر کار این افراد وجود دارد و مسئولیت عواقب این تصمیم های سلیقه ای با نگاه " مردسالار " بر عهده کیست ؟
( 1 )
لازم به ذکر است که صدای معلم در مورد لباس فرم دانش آموزان گزارشی منتشر کرده است . ( این جا )
در این گزارش آمده است : "
در حالی که فصل پنجم از آیین نامه اجرایی مدارس که مصوب شورای عالی آموزش و پرورش است تنها استانداردهایی در رابطه با پوشش دانش آموزان ذکر شده است که من جمله می توان به دوخت ساده و آراستگی اشاره کرد و به هیچ عنوان اجبار به یک رنگ نمودن و یا یک دست کردن پوشش دانشآموزان از آن برداشت نمیشود اما رویه غالب در برخی مدارس به سوی اجبار در تهیه فرم لباس واحد برای دانش آموزان پیشی گرفته است .
این وضعیت علاوه بر تحمیل هزینه های اضافی و غیر منطقی بر خانواده ها موجبات نارضایتی آنان را در اکثر موارد فراهم آورده است .
مساله آن جا بغرنج می شود که اداره آموزش و پرورش که قاعدتا باید مجری " قانون " باشد خود به مبلغان تخلف از قانون مبدل می شود .
موضع وزارت آموزش و پرورش و نهادهای نظارتی و بازرسی آن نیز تاکنون " بی تفاوتی " و " انفعال " بوده است .
پایان پیام/
گروه گزارش/
آن چه در زیر می آید ؛ بخش پایانی گفت و گوی مدیر صدای معلم و مدیر آموزش و پرورش شهریار است .
این گفت و گو به درخواست مدیر این منطقه و نیز مدیر کل آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران برگزار گردید .
یکی از نکات مهمی که در این گفت و گو مطرح می گردد آن است که مزایده های ( مالی ) در اداره آموزش و پرورش شهریار از طریق روزنامه ها ، رسانه ها و نیز نصب بنر در ابتدای درب ورودی اداره آموزش و پرورش شهریار به اطلاع عموم می رسد .
در پایان مراسم تکریم و معارفه وزیر آموزش و پرورش ، مدیر صدای معلم ضمن طرح این موضوع با عبدالرضا فولادوند مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران نسبت به وضعیت مزایده ها در مناطق مختلف آموزش و پرورش تهران و عدم شفاف سازی آن ها انتقاد کرد . ( این جا )
موضع مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران در این مورد سکوت بود .
به عنوان نمونه ؛ مراجع مسئول با گذشت حدود یک ماه هنوز به گزارش صدای معلم در مورد وضعیت اداره آموزش و پرورش منطقه 5 تهران پاسخی نداده اند . ( این جا )
گروه اخبار/
نخستین گردهمایی مشترک مدیران ارشد ستادی و استانی دانشگاه فرهنگیان با حضور حسین خنیفر رئیس دانشگاه ، اعضای هیات رئیسه با هدف هم اندیشی، تبیین سیاست ها و برنامه ها و نیز بررسی چالش های پیش رو در سال تحصیلی 99-98 روزهای شنبه و یکشنبه 30 و 31 شهریور در مرکز شهید بهشتی تهران برگزار شد.
در این گردهمایی وزیر آموزش و پرورش نیز حضور یافت .
بلاغی مدیر امور پردیس های استان تهران در سخنانی گفت با حضور دکتر خنیفر زمینه اوج برای دانشگاه فراهم شده است و در 20 ماه گذشته شاهد ورود 80 هزار دانشجو معلم به دانشگاه فرهنگیان بودیم. اما این مقام مسئول در ادامه با بیان محدودیت امکانات و تجهیزات پردیس ها و مراکز استان تهران نسبت به گستردگی آن و با توجه به حضور یک ششم دانشجو معلمان کشور در آن بر لزوم توجه هیات رئیسه دانشگاه به این استان تاکید می کند .
در بیانیه پایانی اولین اجلاس مدیران ارشد ستادی و استانی دانشگاه فرهنگیان ؛ 4 بار از واژه " پاسخ گویی " استفاده شده است .
این مدیران ارشد ستادی و استانی هیچ گونه اشاره ای به وقایع اخیر دانشگاه فرهنگیان و بیانیه سخیف و موهن رئیس این دانشگاه نکرده اما در بند 4 این بیانیه تاکید می کنند : " تلاش می کنیم با تکریم شأن انسانی دانشجو معلمان، ایجاد فضایی باز برای گفت و گو، با حفظ ارزشهای اسلامی در ارتقای جایگاه علمی و تربیتی دانشجو معلمان کوشا بوده و در تربیت معلمانی متدین، متعهد، فکور، خلاق، پژوهشگر، انقلابی، شجاع و آزاداندیش اهتمام ورزیده و با مجهز کردن خود به علم، تقوی و اخلاق الگوی مناسبی برای آنان باشیم . "
پرسش این است ، برگزاری این نشست آن هم در آغاز سال تحصیلی که اوج ترافیک امور اداری در پردیس ها و سایر بخش هاست چه مبنای منطقی می تواند داشته باشد ؟ آیا این گونه نشست ها نمی توانست زودتر برنامه ریزی شود ؟
مدیران ارشد ستادی و استانی دانشگاه فرهنگیان همچون هیات رئیسه دانشگاه در مورد گزارش های صدای معلم از وضعیت دانشگاه فرهنگیان پاسخ گو نبوده اند .
گروه رسانه/

پنجمین نشست از سلسله نشستهای «بررسی چالشهای گلوگاهی نظام تعلیم و تربیت» با حضور دکتر محمود مهرمحمدی، اردوان مجیدی و پیام تیرانداز در خبرگزاری فارس برگزار شد.
در این گفتوگو مباحثی نظیر بررسی عدم دلایل اجرای کامل سند تحول و نواقص و چالشهای پیش روی آن، رویکردهای متداول در اقدامات نظام رسمی آموزش و پرورش و تنگناهای آن و مسئله تمرکززدایی از نظام تعلیم و تربیت، مطرح شده است.
در ادامه، بخش اول از جلسه اول این گفتوگو را میخوانید:
***
محمود مهرمحمدی عضو هیئتعلمی دانشگاه تربیت مدرس، سرپرست پیشین دانشگاه فرهنگیان و عضو شورای سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی است. وی متولد سال ۱۳۳۷ در تهران است که دوران تحصیل ابتدایی را در دبستان علوی گذراند و همچنین بخشی از دوره دبیرستان را نیز در همین مجموعه پشت سر گذاشت.
مهرمحمدی در سال ۱۳۵۵ دیپلم ریاضی خود را از دبیرستان جاویدان تهران اخذ کرد و برای ادامه تحصیل عازم آمریکا شد؛ وی مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۳۵۸ و کارشناسی ارشد را در سال ۱۳۶۰ دریافت کرد و با هدف تدارک امکان خدمت بیشتر، رشته تحصیلیاش از تکنولوژی صنعتی در دوره لیسانس به تکنولوژی آموزشی در کارشناسی ارشد تغییر کرد.
وی پس از اتمام تحصیل به ایران بازگشت و در وزارت علوم به عنوان عضو هیئتعلمی استخدام شد. در سال ۱۳۶۴ با استفاده از بورس تحصیلی به آمریکا بازگشت تا تحصیلاتش در علوم تربیتی، گرایش برنامهریزی درسی را در سطح دکتری دنبال کند و در نهایت در سال ۱۳۶۷ مدرک دکتری خود را از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی دریافت کرد.
مهرمحمدی پس از اخذ مدرک دکتری به کشور بازگشت و همزمان با تدریس در دانشگاهها به سمت رئیس مرکز برنامهریزی آموزشی در وزارت علوم منصوب شد. او در سال ۱۳۶۸ به دعوت وزیر وقت آموزش و پرورش به این وزارتخانه مأمور شد، در سال ۱۳۷۶ به دانشگاه تربیت مدرس منتقل شد و تا سال ۱۳۹۶ به مدت ۲۰ سال در گروه تعلیم و تربیت به تربیت دانشجو در دوره دکتری پرداخت. اغلب دانشآموختگان رشته برنامه درسی در کشور، به نحوی جزو شاگردان او بودهاند. ترویج رشته برنامهریزی درسی در دو دهه اخیر در کشور، با محوریت وی انجام شده، و برخی او را به عنوان پدر رشته برنامه درسی کشور میشناسند.
در سال ۱۳۸۳ مسئولیت اجرای بزرگترین مطالعه راهبردی تعلیم و تربیت در کشور در سالهای گذشته را بر عهده گرفت؛ مطالعه سند ملی آموزش و پرورش؛ که در سال ۱۳۹۰ با عنوان «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش»، پس از نزدیک به یک دهه طی طریق، به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید؛ این سند در حال حاضر مهمترین راهبرد ملی در این حوزه است و به نحوی محور تلاشهای رسمی برای ارتقای نظام آموزش و پرورش کشور محسوب میشود.
در فاصله سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶ نیز مسئولیت دانشگاه تازه تأسیس فرهنگیان را بر عهده داشت؛ مهرمحمدی پس از اتمام دوره مدیریت در دانشگاه فرهنگیان تصمیم گرفت با درجه استاد تمام پایه ۳۸ درخواست بازنشستگی کند.
علاوه بر آن در کارنامه آموزش و پرورشی وی ریاست پژوهشکده تعلیم و تربیت وزارت آموزش و پرورش، ریاست انجمن مطالعات برنامه درسی ایران، مدیرکل مرکز تحقیقات آموزشی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، مشاور پژوهشی و برنامهریزی وزیر آموزش و پرورش و همچنین سردبیری فصلنامه علمی و پژوهشی تعلیم و تربیت دیده میشود.
مجیدی: تعلیم و تربیت در کشور ما متأسفانه به عنوان حوزۀ دسته چندم به حساب میآید. چه اقداماتی میتوان انجام داد تا وضعیت آن بهبود یابد؛ چه مشکلات و گرفتاریهایی در روند فعالیت روزمره آموزش و پرورش وجود دارد و اینکه وزیر جدید آموزش و پرورش با چه مشکلاتی مواجه است؟
در این گفتوگو میخواهیم با دیدگاه و زاویه نگاه شما بیشتر و عمیقتر آشنا شویم؛ شما به عنوان فردی که سالها مدیریت مطالعه و تدوین سند تحول را بر عهده داشتهاید و طی سالهای متمادی این سند با جرأت، پافشاری و مدیریت شما و افراد دیگر، مسیر تدوین خود را پشتسر گذاشت و البته مقاومتها و چالشهای مختلفی را در مراحل مختلف تجربه کرد، چه مطالبه اساسی را برای تحقق این سند به صورت عملی دارید و فکر میکنید کجای کار میلنگد که اجرا و تحقق سند تحول با کندی پیش میرود؟
به نظر میرسد سندی که مطالعات آن هشت سال به طول انجامید و فارغ از برخی نقدها به آن، از ابعادی استحکام دارد و شما و دیگر کارشناسان با دقت و حوصله به آن پرداختید و نواقص آن را در حد بضاعت رفع کردید، چرا از سال ۹۰ تاکنون، نه اینکه اثری نداشته باشد اما به نظر میرسد آن اثر لازم را به صورت ملموس در سطح تعلیم و تربیت واقعی در کف مدارس نداشته است؟

مهرمحمدی: اینکه آثار تحولی مورد انتظار را شاهد نبودیم به عوامل مختلفی بازمیگردد که به اختصار به برخی از آن عوامل اشاره میکنم. نخست اینکه اجرای سند تحول و مضامین تحولی آن نیازمند یک اراده ملی و در سطح حاکمیت است که فراتر از یک دستگاه متولی که آموزش و پرورش است، اتفاق میافتد و برای آن دست کم در مجموعه حاکمیت، کل دولت باید در اجرا اهتمام ویژه داشته باشد و به خوبی ورود پیدا کند.
از این زاویه میتوان به بخشی از علت اجرایی نشدن، دست یافت که آیا دولتها اهتمام کافی را برای اجرای سند تحول داشتهاند یا خیر؛ البته شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان مرجع تصویبکننده یک نقش نظارت عالی دارد و در تعقیب نقش خود همواره مطالبه اجرا را از وزارت آموزش و پرورش داشته است.
اما بنده فکر میکنم تنها وزیر و دستگاه آموزش و پرورش نیستند که باید در این زمینه پاسخگو باشند بلکه ارادهای فراتر از دستگاه آموزش و پرورش لازم است و کل حاکمیت و بهویژه دولت باید نقشآفرین باشند و تغییراتی که در آموزش و پرورش باید اتفاق بیفتد نیازمند اجماع در سطح ملی است.
نکته دوم این است که وقتی سند تحول را تنظیم کردیم، در طراحی و مدلسازی برای تولید سند تحول، ابتکار عملهای خوبی به خرج داده شد؛ از جمله پیشبینی کردیم که مبانی نظری را در سطح انتزاعی رها نکنیم و آن را یک درجه به جریان اجرا نزدیک کنیم؛ چیزی که «رهنامه تربیت» شد؛ که به دنبال فلسفه تربیت رسمی وعمومی در جمهوری اسلامی ایران نوشته شد.
رهنامه مقداری حرفهای عملیاتیتر است. گرچه هنوز در فضای نظری قرار داد و جزو مجموعه مبانی نظری سند تحول به حساب میآید. مدلهای نظری مربوط به ۶ زیر نظام و ۶ ساحت را در رهنامه یا دکترین تربیتی در آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران دیدیدم، که این یک ابتکارعمل بود.
این مجموعه مطالعات نظری که شامل سه بخش بود (که بخش سوم آن، رهنامه بود)، ما را به خروجی نهایی که برنامه راهبردی تحول است، وصل کرد. در آنجا مطابق آنچه در اسناد راهبردی وجود دارد و در ساختار آن دیده میشود، بیانیه مأموریت، چشمانداز و ارزشهای محوری آموزش و پرورش را تا اهداف، استراتژیها، اهداف عملیاتی، اهداف خرد و در نهایت راهکار داریم.
در پاسخ به پرسش شما، باید بگویم در سند خروجی ما که برنامه راهبردی توسعه است، در حد راهکارها متوقف شدهایم. بنابراین نکته دوم که بیان میکنم، این راهکارها لازم است به برنامه تبدیل شود و برنامهها براساس یک شاخصهایی زمانبندی شده در برنامه راهبردی گنجانده شود.
ما فرصت نداشتیم که این کار را انجام دهیم بنابراین کار نیمه تمام رها شد. به هرحال آموزش و پرورش مجبور بود در جریان اجرا، کار نیمهتمام را تمام کند. بخش عمدهای از زمان بین سالهای ۸۹ تا ۹۰ که شاهد تصویب سند تحول بنیادین در شورای عالی انقلاب فرهنگی بودیم تا به امروز، صرف تولید برنامههای عمل زیرنظامها شده است؛ یعنی تولید برنامههای عملیاتی زیرمجموعه هر کدام از زیرنظامهای ششگانه که آن هم داستان خود را دارد.
در هر حال وقت زیادی گرفته شد تا این برنامههای عمل به تصویب شورای عالی آموزش و پرورش برسد و اکنون به نظر میرسد این نقص برطرف شده و گام تکمیلی برداشته شده است.
نکته دیگر این است که نه اینکه سند تحول اجرا نشده باشد، بلکه یک اتفاقاتی در ارتباط با آن رخ داده است. البته سند تحولی که از آن صحبت میکنید سند مصوب است، چون یک چیزی را ما به عنوان تیم علمی و پژوهشی عرضه کردیم و در نهایت چیزی پس از عبور از فیلتر مراجع سیاستگذار نظیر شورای عالی آموزش و پرورش و شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شد که بین اینها یک فاصله قابل توجهی وجود دارد؛ و اتفاقاتی رخ داد که اگر لازم باشد به آن خواهم پرداخت.
اما همین سندی که تصویب شد، بخشهای عمدهای از آن اجرا شد، ولی بسیاری از فقرات یا عناصر اصلی و مهم آن زمین مانده و در اجرا با مشکل مواجه شد و یک مقداری منتظر برنامههای عمل زیرنظامها بود.
از میان مواردی که اجرا شده است، مهمترین فقرهاش تأسیس دانشگاه فرهنگیان است که منطبق بر یکی از راهکارهای صریح سند تحول است که اتفاقی محسوس و ملموس به حساب میآید. اتفاقات دیگری که در راستای اجرای سند تحول رخ داده، نسبت به آنچه در آموزش و پرورش و در سطح مدارس جریان داشته، چشمگیر نبوده است؛ اما آنچه خیلی با هیاهو، پرسروصدا و انصافاً اتفاق مهمی بوده، تأسیس دانشگاه فرهنگیان است.
درباره تأسیس دانشگاه فرهنگیان جای بحث و گفتوگوی بسیاری وجود دارد که این شتاب و سرعت عملی که در تأسیس دانشگاه فرهنگیان خرج شد، به چه دلیل بود؟ در واقع هنوز مرکب مصوبه سند تحول در شورای عالی انقلاب فرهنگی خشک نشده بود که اساسنامه دانشگاه فرهنگیان به تصویب رسید؛ و از سال ۹۱ شاهد فعالشدن دانشگاه فرهنگیان بودیم.
همیشه عرض کردم به رغم اینکه تأسیس این دانشگاه اتفاق مهم سند تحول بوده است، اما این شتابزدگی آثار منفی خاص خود را داشت. اگر ما از دانشگاه فرهنگیان انتظار داریم نسل جدید معلمان را با ویژگیهای مورد انتظار برای ایجاد تحول در آموزش و پرورش تربیت کند، حال سؤال اساسی این است که این شتابزدگی در راهاندازی دانشگاه فرهنگیان، بدون توجه به نیازهای زیرساختی خصوصا از نظر فضا، امکانات و تجهیزات، و همچنین استاد و هیئتعملی، به چه دلیل بود؟ آیا توانستهایم خروجیهای لازم را به عنوان سفیران تغییر و تحول در آموزش و پرورش کشور از دانشگاه فرهنگیان کشور به دست آوردیم؟ و اینکه با این روند به دست میآید یا نمیآید؟
خلاصه زمانی که بنده در دانشگاه فرهنگیان حضور داشتم، به شدت نگران این بعد کیفیت بودم؛ و به همین خاطر نیز تصمیماتی گرفتیم که بعداً مورد بازنگری قرار گرفت. و اکنون نگرانیها در وجود بنده قوت گرفته است که آیا فارغالتحصیل دانشگاه فرهنگیان از صلاحیتها و کیفیتهایی برخوردار هستند تا خودشان اسباب تحول کیفی در آموزش و پرورش و محور تغییر و تحول باشند؟
منظور عرضم این بود که ما بخشهایی از سند تحول که برجستهترینش دانشگاه فرهنگیان برای تأمین نیروی کارآمد در آموزش و پرورش است را اجرایی کردیم، اما در نحوه عملیاتی و اجرایی کردن آن، از منظر کیفیت، بحث و گفتوگو وجود دارد.
یکی از دیگر فقرات مهم سند تحول که علیظاهر به اجرا گذاشته شده است، تغییر در ساختار نظام آموزش و پرورش و ارائه نظام ۳ـ۳ـ۶ است؛ اگر چه قرائن، شواهد و راهکارهایی در سند تحول برای اجرای آن پیدا میشود، اما آن شکل از اجرایش مصیبتبار و فاجعهبار بود؛ و به نظر بنده در اینجا نیز جلوهای از اجرای مضامین سند تحول را به بدترین و نامناسبترین شکل شاهدش بودیم که وارد آن بحث نمیشوم.
اگر از افرادی که متولی اجرای سند تحول بود بپرسیم، از اجرای نظام ۳ـ۳ـ۶ به عنوان اتفاقی مهم در اجرای سند تحول اشاره میکنند؛ اما واقعاً باید پاسخگو باشند که چرا به این شکل، آن فقره اساسی در سند تحول را با نوعی به تمسک به ظاهر یک راهکار و بدون توجه به لوازم دیگری که در سند تحول برای آن پیشبینی شده بود به اجرا گذاشتند؟
مجیدی: به نظر شما آیا اجرای سند تحول با حرف زدن در مورد بندها و راهبردهایش میتواند اتفاق بیفتد؟ مثلا معرفی متن سند از نمونه آن است که مشاهده میشود در مناطق، ادارات و مدارس جلساتی را با عنوان آشنایی با سند تحول برگزار میکنند! یا آموزش ضمن خدمتی با این عنوان دارند!
آیا واقعا سند تحول باید به این شکل محقق شود؟ یا سند تحول یک بستر و زیرساختی را باید پیریزی کند که در این زیرساخت، اقدامات انجام شود؟ به جای آنکه ما در مورد فلان بند سند سخنرانی کنیم، شاید نیاز به ارائه آموزشهای مختلف است که معلم سر کلاس باید انجام دهد و فراهم کردن بستری در مدرسه که در قالب آن بتواند تدریس کند! به نظر میرسد یک خلط جایگاهی درباره سند تحول صورت گرفته است!

مهرمحمدی: این سؤال شما را میتوانم به سؤال نخست برگردانم؛ ما راه و استراتژی را در اجرا ظاهراً درست انتخاب نکردیم، و تمرکز خود را تا حدودی بسیاری بر تبیین نظری و انتقال مفاهیم، بالا بردن سطح آگاهی معلمان و مدیران نسبت به مفاهیم مندرج در سند تحول و مضامین مورد نظر گذاشتیم.
فکر میکنم استراتژی غلط و نادرست سبب شد اتفاقاتی که باید در جهت بهبود کیفیت آموزش و پرورش و بالا رفتن میزان کارایی آن به نام سند تحول آموزش اتفاق بیفتد، اتفاق نیفتاده است؛ منظور بنده از استراتژی، استراتژی از بالا به پایین است.
بنده فکر میکنم منهای این موضوع که سند تحول ممکن است نواقصی داشته باشد، و جراحیهای انجام شده در پیشنویس ارائه شده سند، اگر سند تحول را بخواهیم با همین شرایط عملیاتی کنیم، بعد از قریب ۹، ۱۰ سال از تصویبش، و چون اتفاق خاصی در اجرا نیفتاده است، ایجاب میکند که بازنگری در استراتژی داشته باشیم؛ زیرا استراتژی از بالا به پایین اجرای سند تحول، استراتژی غلطی است و باید استراتژی از پایین به بالا یا استراتژی تلفیقی ابداعی را مورد نظر قرار دهیم.
بنده درباره عملیاتی کردن این نوع استراتژی، تأملاتی داشتم و بحثهایی تحت عنوان استراتژی اجرای مدرسهمحور سند تحول، مطرح کردم. منظور این است که ما باید در سطح مدرسه تلاش کنیم اتفاقاتی بیفتد و مدرسه تراز سند تحول را به یک معنایی که برخی استفاده میکنند، تعریف کنیم؛ و براساس یک منشور یا مانیفستی متخذ از معانی، مضامین و مفاهیم سند تحول، بگوییم در بُعد مدیریت، بعد منابع انسانی، بعد زیرنظامهای سند تحول، بعد برنامه درسی، بعد مالی، بعد پژوهشی و به طور کلی ابعاد ششگانه زیرنظامها در مدرسه چه اتفاقاتی باید بیفتد؟
اگر بخواهیم عملکرد مدرسهای را با شاخص سند تحول مورد بررسی قرار دهیم، و بگوییم در راستای سند تحول هست یا نیست، میتوانیم یک چنین منشور یا مانیفستی را آماده کنیم و تلاشهایی شده است؛ مثلاً بنده مانیفست و منشوری را آماده کردم؛ و به دوستانم پیشنهادم این بود شما بیایید استراتژی از پایین به بالا را حداقل به موازات آن استراتژی که تا به حال از بالا به پایین داشتید، اجرا کنید.
مثلا بگویید اگر مدرسه بخواهد در تراز سند تحول شناسایی شده و به رسمیت شناخته شود، باید مدیریتش با مشارکت همه ذینفعان باشد. یا اینکه برنامههای درسیاش باید نشان از توجه متوازن به ساحتهای مختلف تربیتی باشد؛ برنامههای درسیاش باید انعطاف لازم داشته باشد، و باید بحث تکنولوژی و استفاده از آن مورد اهتمام باشد، و پژوهش و ارزیابی باید در چرخههای منظم و مشخصی اتفاق بیفتد. همچنین اینکه نسبتش با جامعه محلی چگونه باشد و چه نوع رابطهای با جامعه محلی برقرار کند؛ و فهرست قابل توجهی که بنده اسمش را پیشنویس منشور «مدرسه تراز سند تحول» گذاشتهام.
اگر منشور مدرسه تراز سند به تصویب برسد، مدارس براساس چارچوب کلی برنامه عمل یا اکشنپلن برای خود تعریف میکنند. و به نظر بنده، اکشن پلنهای متنوع و متعددی براساس چنین مانیفستی قابل تعریف و قابل ارائه است. بنابراین میتوانیم مدارس تراز سند تحول در رنگهای مختلف، با طعمهای مختلف و ریختهای متفاوت داشته باشیم، که در واقع اینها تجمیع کننده همه ابتکار عملها و خلاقیتهای کف مدرسه است؛ خلاقیتهایی که ممکن است تکتک معلمان داشته باشند و کافی است این ابتکار عملها و خلاقیتهای خود را در قالب یک برنامه عملی که قابل توجیه است، از نظر هم راستا بودن با منشور تحول و منشور مدرسه تراز سند تحول، تدوین کنند و در اختیار آموزش و پرورش قرار دهند.
هر مدرسه یا گروهی از مدارس که از یک نقشه عمل این چنینی برخوردار شد، باید کاملاً آزاد گذاشته شود و انواع و اقسام حمایتها از آن به عمل بیاید. این غل و زنجیر سلسله مراتب اداری از دست و بال مدیرش باز شود و به وی اجازه داده شود در راستای برنامه عمل و نقشه راه خودش تلاشش را انجام دهد، و بدین ترتیب یک شوری، یک هیجانی، یک ولولهای و یک معرکهای از تنوع ایدهها و زمینههای اینچنینی را شاهد خواهیم بود.
اگر واقعاً چنین تصمیمی به نام «اجرای مدرسهمحور سند تحول» و اتخاذ استراتژی مدرسهمحوری در اجرای سند تحول با این ویژگیهای کلی که عرض کردم وجود داشته باشد، و البته جسارت اتخاذ چنین تصمیمی وجود داشته باشد، و متعاقب با این برنامه عملی که هر مدرسه یا گروهی از مدارس ارائه میکنند، اختیارات، امکانات مالی لازم و پشتیبانی مالی مدیریتی و حرفهای به آنان ارائه شود، فکر میکنم در یک پروسه و فرایند سریعتری واقعاً میتوانیم بگوییم در تعداد قابل توجهی مدرسه، سند تحول اجرا شده است.
اما نه با یک ریخت و یک قیافه و یک شکل خاص؛ سند تحول در سطح مدرسه میتواند جلوههای مختلفی داشته باشد و این را باید به رسمیت بشناسیم؛ مدرسه حکمت یک جلوهاش است، مدرسه شناختی که براساس علوم شناختی برنامهریزی کردهاند، جلوه دیگری میتواند باشد.
بدین ترتیب که عرض کردم ما میتوانیم گامهای مؤثری در خروج از این وضعیت آزاردهنده به حالت تعلیق درآمده اجرای سند تحول، برداریم.