یکی از کلیدواژههای جهانی که قایل به حقوق بشر است، مفهوم عدالت است. عدالت، از جمله مفاهیم نخستین است که در فلسفه خلقت نیز بر آن صحّه گذاشته شده است. اکنون چه در وجه بشری و چه در صورت الهیاتی آن، مسأله این است که این امر به مثابه کهنترین آرزوی بشر، هنوز تحقق نیافته و چشمانداز روشنی از تحقق آن در آینده نیز به چشم نمیآید. با این وصف اگر از صورت الهیاتی آن صرفنظر شود و وجهه انسانی آن، یعنی امکان تحقق آن در زمین توسط بشر، برجسته شود، ارزیابی امر بسیار یأسآلود و غمناک است! از این نظر که کشورهای زیادی در طول تاریخ با شعارها و مدعیّات جذاب و فریبایی، قدرت را به دست گرفته و خود را در کسوت سینهچاکان تحقق عدالت به مردم تحمیل نمودهاند. با این حال، جهان، پر از آشوب و جنگ و نابرابری میان مدعیان برپایی عدالتی است که مثال واقعیاش را هنوز کسی به چشم ندیدهاست.
نظام آموزشی کشورها که برگرفته از نظام سیاسی ـ اجتماعی آنهاست، حسب رژیم حقوقی مترتب بر آن با مفاهیمی از جمله عدالت چه برخوردی کردهاند؟ نظام آموزشی در جای دیگری حقوق طبیعی این کودکان (آموزش زبان مادری) را نادیده گرفته اکنون در صدد لعابکاری و پیراستن ظاهر بنای آموزش است
در ایران به دلیل غلظت تمرکزگرایانه نظام سیاسی ـ اجتماعی، آموزش و پرورش هم متأثر از رویهها و روندهایی است که گاه با تمسک به قانون و گاه با دور زدن آن،اموری چون برقراری عدالت تعریف و عملیاتی میشود. از جمله رفتارهای حاکمیتی در این زمینه، طرح اخیر معاونت آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش است که با عنوان «بسندگی زبان فارسی» در صدد گسترش عدالت آموزشی برآمده است!
رضوان حکیم زاده، معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش، که از بختیاریاش جزو معدود زنانی شده که برای تحقق شعار حضور زنان در کابینه رئیس جمهور روحانی، جای خالی وزیر زن را پُر کرده، با اعلام این طرح گفته است: طرح بسندگی زبان فارسی تنها برای «اجرای عدالت آموزشی» و «جلوگیری از زدن برچسب دیرآموز به دانشآموزان مناطق دوزبانه»است.
وی میافزاید:این طرح در این راستاست که بتوانیم فاصله بین این کودکان با دیگر همسالان خود را که به زبان فارسی مسلط هستند، کم کرد و این امکان در شرایط یکسان یادگیری و برای اجرای عدالت آموزشی برای تمامی نوآموزان بدو ورود به مدرسه فراهم شود.
برای تحلیل این طرح لازم است ابتدا تعریفی از آزمون بسندگی زبان ارایه شود سپس زوایای دیگر طرح مورد ارزیابی قرار گیرد.
واژه بسندگی که معادل انگلیسی آن(Sufficiency)است به معنای مقدار کافی، شایستگی و قابلیت است. به طور کلی،آزمون بسندگی زبان، معیاری است جهت سنجش دانش زبان مقصد برای اشخاصی که میخواهند در کشورهای زبان مقصد درس بخوانند، کار کنند و یا به آن کشورها مهاجرت نمایند. این امر در مورد زبانی چون انگلیسی از دهه60 میلادی شروع شده و فراگیرندگان این زبان از سراسر جهان در آزمونهایی چون تافل و آیلتس، به طور داوطلبانه برای دریافت اجازه تحصیل یا کار در کشورهای غالباً انگلوساکسون شرکت مینمایند.
معاونت آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش با تأسی از چنین الگویی درصدد است کودکان ایرانی را که زبان مادری آنها فارسی نیست، سنجش آغازین نماید تا در صورت احراز قابلیت، اجازه ورود به آموزش و پرورش رسمی را صادر نماید.این طرح گرچه در ظاهر امر طرحی است که در لوای گسترش عدالت! مطرح شده و با خود حامل ژستهای مساوات طلبانه است اما در نهان نگاهی «مهاجرانه» به بخش عمدهای از کودکان این مملکت دارد؛ یعنی به کودکان غیر فارسی زبان نگاهی همچون مهاجرین دارد.از اینروـ در صورت عملی شدن آن ـ اقدامی فراقانونی است و در راستای بُریدن زودهنگام کودکان غیرفارسی زبان از محیط تربیت طبیعی آنان صورت میگیرد.
چنانچه این طرح پیاده شود، «بسندگی زبان فارسی» هم به برنامه غربالگری در پیشدبستانی افزوده خواهد شد و از آن به بعد، با «نابسندگی» و عدم کفایت زبان فارسی کودکان غیرفارسی زبان، به مثابه یک ناتوانی وهمانند مواردی چون کمبینایی، کمشنوایی و یا یک اختلال یادگیری برخورد خواهد شد.
آن گونه که حکیمزاده گفته است، چنانچه بتوانند برنامه غربالگری را به سن 4 سالگی عقب بکشند، منجر به این خواهد شد که از آن پس اداره تعلیم و تربیت، به صورت خزنده وارد زیست تربیتی کودکان غیرفارس شده و برای سالهای تربیت غیررسمی (تربیت در دامان خانواده) نیز نقشه راه میکشد.
حکیمزاده تصریح میکند، اکنون سنجش به صورت اختیاری برای ۵ سالهها و به طور محدود برای ۴ سالهها نیز انجام میشود، اما اگر بتوانیم سنجش را دوسال عقب ببریم امکان مداخلات بهتری فراهم میشود».
اینکه وزارت آموزش و پرورش، به نام تعلیم و تربیت و در لفافه برقراری عدالت آموزشی، سخن از «امکان مداخله» در زیست تربیت غیررسمی کودکان بخشی از مناطق کشور میکند، جای سوال جدّی دارد! این موضع البته با بخشی از سخنان این مقام مسئول در تبیین طرح حالتی تناقضگونه دارد آنجا که میگوید: در برنامه رسمی پیشدبستانی اهتمام به حفظ زبان مادری مد نظر بوده است.اکنون باید گفت که اگر منظور ایشان از حفظ زبان مادری، در خانه و یا از بر کردن چهار شعر آهنگین به زبان مادری این کودکان است، باید شب و روز به شکرانه این همه بذل و بخششی که نظام آموزشی به کودکان این مناطق ارزانی داشته است، سر تسلیم و رضا از آستان وزارت آموزش و پرورش برنداشت و بر درِ ورودی هر مدرسهای در این مناطق، سردیسی از خانم حکیمزاده نصب نمود!!
حکیمزاده گفتهاست: «دراین طرح قراراست آمادگی نوآموزان به زبان فارسی مورد بررسی قرار گیرد و اگر مشخص شد که آمادگی ندارند، برنامههای هدفمندی برای تقویت زبان فارسی ارائه شود، تا این کمبود جبران شود». حال باید پرسید که این برنامههای هدفمند که درصدد تقویت زبان فارسی خواهند بود، چه هستند؟ آیا درگیر کردن ناخواسته و زودهنگام خانوادههای این مناطق است؟ آیا تحقق این هدف مستلزم تدوین برنامهای ویژه است که مثلاً دوره پیشدبستانی در مناطق خاصی از کشور طولانی تر شود؟ آیا الزام و تحکّم مربیان کودک در این مناطق به سخن گفتن به زبان فارسی با کودکان است؟ آیا این طرح موجب ورود مافیای کتابهای کمکآموزشی به دوره پیشدبستانی این مناطق نخواهد شد؟ آیا این طرح، نوعی طبیعتزدایی از سرشت کودکان این مناطق به حساب نمیآید؟
در زبان کوردی مثل نغزی هست برای کسی که چیز بیارزشی را با چیز باارزشی عوض کند؛ و آن اینکه، گویند فلانی «برای یک دستمال، یک قیصریه را بر باد داد». این تمثیل مصداق نگرانی خانم رضوان حکیمزاده و تیم مشاوران و دستیارانش است؛ زیرا آنها نگران آن هستند تا مبادا به کودکان مناطق دوزبانه برچسب «دیرآموز» زده شود! طُرفه آن که نظام آموزشی در جای دیگری حقوق طبیعی این کودکان (آموزش زبان مادری) را نادیده گرفته اکنون در صدد لعابکاری و پیراستن ظاهر بنای آموزش است.
به نظر میرسد که وزارت آموزش و پرورش علیرغم تصریح قانون اساسی در خصوص مسأله زبان در تعلیم و تربیت، با گذشت 40 سال از تصویب آن، هنوز به جای اینکه به فکر راه حل عقلایی مسأله باشد، در صدد فرار به جلو و مسألهزدایی از آن است.
پرسش این است که آیا آموزش و پرورش مردمان غیرفارسی زبان در ایران با راهبرد یکسانسازی و نادیدن و محو تفاوتهای فرهنگی آنها، فرجام عادلانهای داشته است؟
به نظر راقم این سطور که خود حدود 27 سال است در کار تعلیم و تربیت است، این که به خاطر «دیرآموز» خطاب نکردن کودکان دوزبانه، در تسریع فارسی آموزی آنها باید تعجیل کرد، استدلال ضعیف و ناپختهای است. بر این مبنا میتوان توجه طراحان بسندگی زبان فارسی را به آزمونهای بینالمللی پیشرفت تحصیلی و خواندن پرلز و تیمز معطوف کردکه هر چهار یا پنج سال یک بار در سطح جهان برگزار میشود؛ از آنجا که ایران نیز سالهاست در این آزمونها شرکت مینماید؛ با نگاهی به نتایج غیرقابل افتخارآن، میتوان دریافت که از حدود 45 کشور شرکت کننده در این آزمونها، ایران اکثراً در ردیف 5 کشور آخر بوده است.
اکنون وزارت آموزش و پرورش، واهمهی زدن چه برچسبی برای دانشآموزان ایرانی شرکتکننده در این آزمونها را دارد؟ آیا برای جبران این کاستی آموزشی در سطح بینالمللی اقدامی شبیه آنچه برای کودکان دوزبانه اندیشیده، در نظر گرفته است؟
تبعات روانی و اجتماعی ناشی از نگاه تمرکزگرایانه و فارسی محورانه این طرح که فاقد محمل قانونی نیز هست، چه خواهد بود؟ آیا این دلسوزمأبی به معنای کوتاه کردن دوران کودکی بچههای این مناطق و تلبیس آنان با لباسهای گشاد و بدقواره زبان رسمی نخواهد بود؟
شکست تحصیلی و ترکِ زودهنگام مدرسه، آن گونه که حکیمزاده میگوید، شاید در ظاهر به خاطر عدم تسلط کودکان این مناطق به زبان فارسی باشد اما در باطنبه سبب انفصال و گسست آنان از سرشت و طبیعت زبانی و منتهی نشدن گفتار آنان به نوشتار است؛ مسیری که در یکصد سال اخیر و با ظهور فرایند مدرنیزاسیون از بالا، در دوره پهلوی اول رقم خورد، در دوره پهلوی دوم تثبیت شد و در چهل سال گذشته نیز در برزخ انکار و اقبال معلق بودهاست.
آنچه که در طرح بسندگی زبان فارسی مراد است، برقراری عدالت نیست بلکه توهم عدالت است.عدالت در معنای افلاطونیاش گرچه ممکن است به زعم برخی، آرمانگرایانه باشد اما هنوز زیباتر و انسانیتر است؛ از نظر افلاطون عدالت یعنی «هرچیزی بر جای خودش». در مقابل، به نظر میرسد که عادلانه خواندن این طرح بیشترین قرابت معنایی را با تعریف هگل از عدالت داشته باشد که تعریفی انسانی به شمار نمیآید وقتی که میگوید: «آن چیزی که دولت میگوید عدالت است»؛ زیرا دولتها به دلیل ماهیت افسادپذیر قدرت، همیشه در معرض و خطر تباهی و اضمحلالاند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
علاقه به وطن وزبان مادری مورد تاکید دین است. پیامبر رحمت می فرماید.
حب الوطن من الایمان
جناب آقای دکتر حسینی،
از شما بعید است، از بین رفتن زبان فارسی دیگر چه صیغه ای است . زبان نباشد وطن هم نخواهد بود!! البته چون تحصیل کرده ی هندوستان هستید و زبان انگلیسی در این کشور اهمیت زیاد و حتی همپای زبان ملی دارد ، نوع برداشت شما طبیعی است.
مورد دیگر ، چون بیشترین آسیب در برقراری
ارتباط و کسب موقعیت اجتماعی ، نصیب کردها
و ترک ها می شود، دقت کنید برای همین معترضیم. اگر به دیگر اقوام بنگرید چون در نهایت فارسی صحبت می کنند اما با لهجه محلی، زیاد معترض نیستند همانند لرها ، بلوچی ها و حتی شمالی ها.
اما ما ترک ها و کردها ، زبانی خاص خود داریم که حق آموزش و رواج آن را می طلبیم.
خانم امامی گرانقدر؛ زبان و فرهنگ ایرانی در پروسه گلوبالیزه شدن محو می شوند اما ایرانیان نه. دیوارها و حصارها در حال فرو ریختن هستند و ما قطرات ایرانی در حال پیوستن به اقیانوس دهکده جهانی.
شرمنده هیچ ملتی بدون زبان و فرهنگ خودی و
یا ملی، در جهان هستی وجود ندارد.نه زبان و نه فرهنگ، هیچکدام دیوار و حصار ملت ایران نیست بلکه کُنه ذات ایرانی است و تا استقلال و شعور و خرد فردی و جمعی هست آنها نیز پایدارند و هیچ چیز ولو باور پیوستن به دهکده جهانی نیز پایان آن نیست. تا امروز کدام ملت با از بین رفتن
فاصله های ارتباطی ، به استحاله رسیده است؟!
سپاس.
تاکنون کدام کشور در جهان قومیت های داخلی خود را به بهانه جهانی شدن و یا پیشرفت تکنولوژی حذف کرده است؟! فرانسه یا آلمان یا روسیه و آمریکا؟!!
بنده جسارتی به حضرتعالی نکردم ، که گفته اید هر چه می خواهم بگویم !! تا حال ترک ادب از بنده مشاهده کرده اید؟!
در ضمن قدرمسلم کمتر از ۵۰ سال دیگر بنده در قید حیات نیستم که به عقل امروز خود بخندم. امید شما ۱۲۰ سال عمر با عزت داشته باشید. تشکر
به تفاوتها و گوناگونی همه چیز در آن است.
ما انسان هستیم نه پیچ و مهره ماشین که همگی فتوکپی هم باشیم. چنین دیدگاهی هرگز شدنی نیست مگر آن که از نشانه های قیامت باشد.
من شخصا ایران را با تعدد زبان و لهجه و فرهنگ و آداب و رسوم اش می ستایم و دوست دارم.
گفتگو به زبان ترکی و کردی هم از توانمندی های ماست ، هر چند دوزبانه بودن مشکلاتی برای آموزش دارد ، اما این مشکلات بیشتر به خانواده ای
بیسواد و کم سواد است.
در کل معتقدم یک فرد هر چقدر تعداد بیشتری زبان بداند قدرتمندتر است.زبان اسپرانتو هم برای تک زبانی پاسخ نداد.
بهایی و یهودی و بت پرست هم اگه ایمان به اعتقادات خود داشته باشند قطعا وطنپرست خواهند بود.
بی ایمانی به معنی نامسلمانی نیست. به معنای ندانم گرایی یا ناباوری است که باعث مشکلات فکری و رفتاری میشود.
«چون بیشترین آسیب در برقراری
ارتباط و کسب موقعیت اجتماعی ، نصیب کردها
و ترک ها می شود، دقت کنید برای همین معترضیم. اگر به دیگر اقوام بنگرید چون در نهایت فارسی صحبت می کنند اما با لهجه محلی، زیاد معترض نیستند همانند لرها ، بلوچی ها و حتی شمالی ها.
اما ما ترک ها و کردها ، زبانی خاص خود داریم که حق آموزش و رواج آن را می طلبیم.»
شما یا هیچ آشنایی با قومیتهای دیگر ایران ندارید یا تحت تاثیر گروهکهای تجزیه طلب هستید.
۱- زبان بلوچی اگر مستقل تر از کردی یا بقول خودتان کوردی نباشد نزدیکیاش به فارسی کمتر از کردی است
۲- درمورد زبانهای شمالی چه تپوران(مازندرانی) و چه گیل و طالش فقط کافیست به قواعد آنها نگاه کنید تا فاصلهشان را با فارسی نسبت به کردی درک کنید
۳- در مورد زبانهای رومنی، براهویی، ارمنی، گرجی، مندایی، آشوری که نیازی به بحث نیست که مقایسه مع الفارق است.
چرا یک عده افراد مشخص همیشه معترض هستند؟
آیا مشکلات همین است یا بخاطر وجود دولتهای آنکارا و باکو برای یک عده و دولت-اقلیم بارزانی-پکک برای عدهی دیگر است؟
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ
ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛
مثلا فرض کنیم آمریکا متمدن است !! بنده جنبه های برجسته و ممتاز امریکا را از صمیم قلب تحسین می کنم و اعتقاد به ویژه بودن فرهنگ آنها دارم ، اما جنبه های منفی بسیار مخربی هم چون ترویج همجنس بازی ، استعمار جنسی ، نژاد پرستی و تبعیض و........ را هم دارد.
در آفرینش پروردگار ، همیشه خوب و بد حال برای مقایسه و یا عبرت گرفتن و یا گزینش بهترین ، با هم آمده است. برخی از گل ها به آن زیبایی یا تیغ دارند ، یا سمی هستند و یا برای سلامتی افراد مضرند، اما همان گل با این ویژگی ها ، در دوام و بقای اکوسیستم نقش بازی می کند، یا نیش مار و عقرب و......
مگر نظام سرمایه داری و یا همان جهانی که بدان اشاره دارید با انسانیت ، سرمایه داری قرنها بدون جنگ و انقلاب حفظ نکرده است؟ با مثلث زر و زور و تزویر این نظام پایدار مانده است.
مدینۀ فاضله ای که ترسیم می کنید فقط از ویژگی های نظام اعتقادی ما در زمان حضرت امام غائب مقدور است. البته امیدواری امری پسندیده است اما رؤیاپردازی و ایده آلیست اندیشیدن ، منجر به هدر رفتن توانایی های فکری ، عقلی و علمی افراد می گردد.
کل هدف بشر بهینه سازی روش و منش زندگی است.اما خواسته های فردی و گروهی عده ای ثروتمند قدرتمند،مانع تحقق این امر می گردد. چه مقدار از ثروت جهان در دستان چند درصد افراد است ؟ رأس هرم ثروت و قدرت را با قاعدۀ محرومیت مقایسه نمائید.
پا تو کفش مدرس آزاد چرا کردی؟
دانش اگر تا ثریا رود مردی ایرانی به آن می رسد.
آقای دکتر ،خود شما این شعارها را قبول دارید؟
تجمیع آنها تحت یک رهبر و قانون اخلاق مدار و انسانی!!!!
آنچه نیست آنم آرزوست. انسانیت در سایه
قدرت طلبی و زور و سیاست ، هر روز بیشتر از دیروز رنگ می بازد، کدام قدرتمند و کدام انسانیت؟!"
جناب آقای شبانی،
شما خود اهل ذوق و توانمند برای بحث هستید،
چرا همراهی نمی نمایید ؟ تشکر
بنده با مطالعه نظراتِ ذیل این یادداشت، در این فرصت، تنها میخواهم بر یک نکته که جناب حسینی در کامنت نخست آن را ارایه کرده اند کمی درنگ کنم. ایشون گفته اند: «با توجه به پدیده گلوبالیزیشن یا دهکده جهانی که به سرعت در حال نهایی شدن است و تمام دوول و ملل متمدن دنیا آنرا پذیرفته اند و در نتیجه زبان انگلیسی را که قدرتمندترین پشتوانه های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و نظامی دارد بعنوان زبان بین المللی پذیرفته اند من نمی دانم چرا شما دارید این همه سرمایه های مملکت را صرف پاسداشت زبان فارسی می کنید که محکوم به از بین رفتن هستند!»
برای بنده سوال این است که آیا پدیده جهانی شدن همان دهکده جهانی است؟
زبانهایی که قرنهاست به صورت مکتوب درآمده و کتابخانه های بزرگی از آن پدید آمده اند، محکوم به نابودی نیستند بلکه رو به سمت شکوفایی و زایش دارند.
سپاس از ورود با ارزش تان. استفاده کردم
و مستفیض شدم. همکارتان مینو امامی
هر چند یادداشت ها برای همین منظور نگاشته
می شود اما متن ارزشمند به شما تعلق دارد و حضرتعالی صاحب نظرید .
ببخشید نظرات آقای دکتر حسینی ، امان را برید.
اکنون نوبت قوم و زبان زدایی است.
1-هر کودک تا سن 6سالگی زبان مادری در آن تثبیت می شود و می تواند یادگیری زبانهای دیگر مانند انگلیسی که از ضروریات سواد در دنیای امروز است را شروع کند.2-زبان فارسی به عنوان زبان رسمی ایرانیان فارغ از قوم ونژاد بایید به خوبی آموخته شود به نظرم هیچ ایرادی ندارد در کنار آموزش ادبیات زبانهای دیگر به دانش آموزان غیر فارسی زبان برنامه تقویت زبان فارسی هم اجرا شود 3-جای بسی تاسف است در کشورهای عربی همسایه و پاکستان ...دانش آموزی که دبیرستان را تمام می کند می تواند به انگلیسی صحبت کند اما در ایران با اتمام فوق لیسانس و دکترا هم نمی توانند انگلیسی صحبت کنند .
اینکه گفته اید "هر کودک تا سن 6سالگی زبان مادری در آن تثبیت می شود" اینگونه نیست و این حرف بی پایه ای است! مگر این که زبان را به دو مهارت گوش دادن و صحبت کردن فرو بکاهیم. آن وقت مهارتهای خواندن و نوشتن در کجای فرایند زبان آموزی قرار خواهند گرفت؟! با این حساب چه لزومی دارد کودکان 6 ساله فارسی زبان هم، بیشتر از آن فارسی بیاموزند؟ چون به زعم جنابعالی زبان مادری اشان تثبیت شده و بگذار از همان کلاس اول به جای زبان فارسی، انگلیسی بیاموزند!
زبان فارسی زبان رسمی و تاریخی ایران است.
اگر زبان رسمی آموخته نشود پس چه باید آموخته شود؟
لابد هرکسی باید سفره جداگانه برای خود بیاندازد؟
البته اگر هدفت نابودی ایران باشد، با این شیوه شاید بتوان امید داشت ولی اقلیتهای ناهنجار هیچوقت نتوانستهاند به این کشور آسیبی برسانند
اما در مدرسه؛ بنده بارها شاهد بوده ام که دانش اموز روی سوال را درک نمی کند و از معلمش می پرسد که معنای آن را برایش بگوید.
از نظر بنده این نکته بسیار مهم و البته کاملا بدیهی است که آموزش باید به زبانی باشد که دانش اموز باید آن را بفهمد نه اینکه مثل الان که دانش اموز هنوز فارسی را نیاموخته ولی کتاب های درسی و مفاهیمی که باید یاد بگیرد به زبان فارسی است.
کاش روزی می رسید که همهی ایرانیان به یک اندازه ایرانی و از آموزش واقعی که به زبان مادرشان است؛ بهرهمن شوند نه اینکه قربانی این توهم شوند که محور وحدت را زبان یا دین یا مذهب یا هر چیز دیگری قرار می دهند و این وسط بقیه قربانی باشند و اگر اعتراضی داشته باشند انواع و اقسام برچسپ ها بخ ایشان زده شود. کاش
باید واقعیت را بپذیریم که ایران اقوام و ادیان و مذاهب و ...... متفاوتی را در خود دارد که همه به اندازه هم ایرانی هستند و ذیحق
از همان زمانی که هرکس را غیرتورک شناختید گفتید فارس حتی اگر عرب بود!
خودتون را بکشید هم زبان عقیمی مثل فارسی بر سایر زبان های موجود در جغرافیایی که ایران نامیده میشه چیره نخواهید شد....
و البته تنفر از این زبان را نهادینه خواهید نمود.
من تا حالا با زبان فارسی و فارس زبانها مشکلی نداشتم ولی بعد از این از هرکه به این زبان حرف بزند متنفرم و البته تمام کتابهای شهر و داستان پارسی که داشتم را نیز به جایی که لایقش هستند خواهم انداخت.
توصیه میکنم همه غیر فارسها مثل من شروع به یادگیری زبانهای عربی، انگلیسی و زبانهایی که در کشورمان تکلم میشوند مثل تورکی، کوردی، تورکمنی . ... نمایند.
زنده باد انسانیت
ننگ بر فاشیست
شما که باشید که از فارسی زبان تنفر داشته باشید یا نداشته باشید؟
کتابهای شهر! و داستان پارسی جایشان بالای سر است. آیا توان انداختن آنها را آنجا داری یا از این هم عاجر هستی؟
اگر این شعارها که دادی به واقعیت بپیوندد اولین قربانی آن خودت هستی.
لابد خیابان خودتان با خیابان بغلی و خیابان پشتی روستایتان را شمردی؟
ما در طی زمان تحصیلمان چند معلم داشتیم که به عنوان معلم زبان و معلم ادبیات فارسی و معلم عربی. به زبان فارسی حمله میکردند. چراکه یکیشان عرب بود و ۲ تای دیگر تورک ( آن هم مهاجر به شهر ما) بودند.
هرچند اراجیفی که آنها گفتند بر روی من نتیجه عکس گذاشت و نتایج آن انشالله به نفع زبان فارسی و نابودی عناصر بیگانگی خواهد انجامید