گروه اخبار/
در آستانه 173 سالگی مدرسه تاریخی دارالفنون ؛ « محسن حاجی میرزایی » وزیر آموزش و پرورش 7 دی 98 به همراه تعدادی از معاونان خود در مدرسه دارالفنون جلسهای را برگزار کرده و در حاشیه این مراسم، وزیر آموزش و پرورش لوح یادبود مدرسه دارالفنون را نوشته و امضا کرد .
به گزارش روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش ، حاجی میرزایی پس از امضای لوح یادبود 173 سالگی مدرسه دارالفنون در مورد این مدرسه تاریخی اظهار کرد: این مدرسه باید احیاء شده و به جایگاه عمومی تبدیل شود که همه بیایند و از آن استفاده کنند. این مکان تاریخی و علمی دارای اهمیت ویژهای است و باید نگاه ویژه نسبت به آن داشت. باید برای دارالفنون برنامهریزی لازم صورت گیرد تا وضعیت بهتری پیدا کند .
در این راستا ، یکی از فرهنگیان تهران نقدی بر این رویداد نگاشته است .
موضوعاتی مانند رتبه بندی معلمان ، پژوهش و ارزشیابی ، نظام جامع هدایت تحصیلی در کنار دیگر زیر نظام های اصلی سند تحول در آموزش و پرورش به مثابه چرخ دنده هایی است که به حرکت در آوردن موتور محرکه نظام آموزشی در گرو همیاری مشترک و متقابل بین آنها است. گروه های آموزشی ، انجمن های علمی - تخصصی متشکل از معلمان زبده و کار آزموده از غایبان اصلی این اتفاق بزرگند که از آنها در این فرایند هیچ نام و نشانی در میان نیست.
غالب شدن گفتمان معیشتی در فضای امروز آموزش و پرورش موجب شده است تا نگاه گزینشی ، تحریف شده و غیر سیستمی به مولفه های سند تحول بهانه ای برای برون رفت از چالش سکون و روزمرگی در نظام آموزشی کشور باشد.
آموزش و پرورش سعی دارد با کمترین تغییری در ویرایش "عسگری آزاد "معاون وقت سازمان مدیریت و برنامه ریزی از "ضوابط طرح مسیر ارتقای شغلی کارمندان مشمول قانون مدیریت خدمات کشوری" آن را را با برند و پوشش "رتبه بندی " به خورد معلمان دهد.
تشکیل هیات های بررسی و ممیزی در سطح مدرسه، منطقه تا استان برای اعطای رتبه هایی مانند "ارشد"،"خبره "و "عالی" همراه با توقف لازم در ایستگاه سنواتی با همان ارزشیابی های صوری و بی حاصل داستان تازه ای نیست که کیمیاگران امور اداری از آن بی خبر باشند!
ناگفته نماند باید از هرگونه افزایشی در حقوق و دستمزد که بتواند بخشی از این تبعیض های گذشته را در معلمان جبران کند حتی با نام جعلی رتبه بندی هم ، استقبال کرد.
اما کیست که نداند رتبه بندی معلمان معطوف به اهدافی است که خود انگیختگی ، بالندگی شغلی ، رقابت سالم و سازنده در کسب های شایستگی های حرفه ای ،تخصصی و فردی تنها بخشی از آنها است که با پیش بینی ساز و کارهای قانونی لازم برای ایجاد و استقرار الگوی جدیدی از نظام پرداخت دستمزد و حقوق انجام شدنی است.
اتفاق بزرگی با نام رتبه بندی معلمان تنها در سایه مشارکت فعال و فراگیر جامعه هدف تحقق یافتنی است.
با ارجاع دادن این مساله مهم به ادارات کارگزینی آموزش و پرورش در قالب همان مسیر تکراری گذشته ، پر کردن جداول صوری ارزشیابی ، روکردن گواهی آموزش های بی حاصل ضمن خدمت پولی ، لحاظ کردن حب و بغض های فردی ، تسویه حساب های جناحی و سیاسی پای جمع و تفریق امتیازات ، اخذ امضاهای طلایی پای تاییده های نهایی ، اتفاق بزرگی در حوزه به روز آوری یا توانمند سازی منابع انسانی نخواهد افتاد.
اصطلاح پر طمطراق رتبه بندی معلمان به لطف تلاش شبانه روزی رسانه ها به چنان واژه پرتکراری در سر خط خبرها مبدل شده است که برسر هر کوی و برزنی مانند صدای دهلی که از دور خوش است ، ساری و جاری است.
گروه های آموزشی ، انجمن های علمی - تخصصی متشکل از معلمان زبده و کار آزموده از غایبان اصلی این اتفاق بزرگند که از آنها در این فرایند هیچ نام و نشانی در میان نیست.
بسنده کردن به آزمونهای کلیشه ای و تکراری از نوع بسته پاسخ به شیوه متداول گذشته یا غیر حضوری به جای پایش مستمر سنجش صلاحیت حرفه ای معلمان نمی تواند ضامن خوبی برای اجرای درست رتبه بندی در اموزش و پرورش باشد.
مناسب ترین و نزدیکترین الگو برای پیاده شدن صحیح طرح رتبه بندی در آموزش و پرورش ،الگویی شبیه آیین نامه ارتقای شغلی استادان و اعضای هیات علمی دانشگاه ها ، موسسات و مراکز آموزش عالی است.
نمی دانم چه حکایتی است که برخی از همردیف یا همتراز شدن واقعی معلمان با استادان ،پژوهشگران و فناوران واهمه دارند و حاضر نیستند جایگاه واقعی معلم را به وی بازگردانند.
متاسفانه چنین واقعیتی را با گوشت و پوست خود سالها در بین نمایندگان مجلس و دولتمردان حس کردم.
مقاومتی تمام عیار که هنوز نیز آثارش هویداست.
فراموش نکنید که رتبه بندی معلمان ،قطعه ای حساس و مولد در موتور نظام آموزشی است که اگر به هنگام عمل نکند ،ماشین آموزش و پرورش همچنان درجا خواهد زد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر آمد ( این جا ) ؛ میزگرد علمی – تخصصی با عنوان : " بررسی و نقد پدیده تنوع مدارس در نظام آموزشی ایران " و به مناسبت هفته پژوهش به میزبانی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش در سالن اجتماعات سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی برگزار گردید .
سخنرانان این نشست به ترتیب بهزاد نظری عضو هیات علمی جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران ، علی زرافشان معاون پیشین متوسطه وزارت آموزش و پرورش و معاون نهاد کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران ، احد نویدی عضو هیات علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش و میرحمایت میرزاده سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی بودند .
مدیریت این نشست بر عهده محمد حسنی عضو هیات علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش بود .
سخنان بهزاد نظری عضو هیات علمی جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران را می خوانیم .
گروه رسانه/
خبرآنلاین نوشت :
" پرچم کشور ایران از مقابل نام شطرنج بازی ایرانی حذف شد تا او دیگر به طور رسمی تابعیت خود را تغییر داده باشد.
سایت فدراسیون جهانی شطرنج به طور رسمی پرچم ایران را از مقابل نام علیرضا فیروزجا برداشت تا عدم رقابت این شطرنجباز برای ایران در رقابتهای مختلف این رشته رسمیت پیدا کند.
فیروزجا از این به بعد با پرچم فیده (فدراسیون جهانی شطرنج) در رقابت های جهانی حاضر خواهد شد. "
کانال خرمگس در نحلیلی نوشت :
" نسل جدید دیگر مانند نسل های قبلی نیست که هر فشار و سختی و مشقتی را تحمل کند و در آخر بگوید که تمام این شرایط به "ایرانی بودنش می ارزد".
این نسل دست پروده همین گفتمان است. این نسل دست پروده همین نظام آموزشی شکست خورده و بی مصرفی است که نه به کسی سخن ارزشمند و درستی از تاریخ و جغرافیای وطن می گوید و نه برای خاطر وطن و زیستن در آن پشیزی ارزش قائل است.
این نسل دست پروده همین رسانه و صدا و سیمایی است که با هزاران میلیارد بودجه عمومی، صبح تا شب یا در حال تبلیغ قابلمه و پوشک بچه است یا سریال های مبتذل پخش می کند و یا در نشست ها و سخنرانی های معرفت آفرینش، از چگونه شستن پای شوهر و تقوای بادمجان سخن می گوید.
رسانه ای که یکبار نامی از بررگان فرهنگ و هنر تاریخ و ادبیات این سرزمین نمی آورد و نمی خواهد کسی با بزرگان و جاودانان خرد و اندیشه تاریخ این سرزمین آشنا شود.
حال با جامعه ای مواجهیم که از تاریخ و هویت تاریخی خود منقطع شده است و طبیعی است که چیزی به نام ایران هم برایش اهمیتی نداشته باشد و با کوچکترین مانعی رخت خود را از این ورطه بیرون بکشد.
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه ی زیر توسط یکی از فرهنگیان در موضوع " رتبه بندی معلمان " برای صدای معلم ارسال گردیده است .
این رسانه آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند .
مقدمه
اگر گفته شود معلمان این سرزمین سردرگمند ، ادعایی بیهوده نیست. حداقل در همین سایت ، دغدغه همه معلمان آگاه و دردمند ، جستن و یافتن مسیر رهایی از فقر و تنگدستی دیرین خود است و بیشتر آنان تنها طریق رهایی را در برخاستن و پیوستن به اعتراضات سراسری می دانند. اما عمده مشکل ما نداشتن " لیدر و رهبر " جسور و خوش فکر و توانمند جهت همسو کردن همه معلمان با هدف مشترک رهایی از فقر مادی و معنوی و علمی است. شاید اگر تشکلی با زیربنای خردمندی و بایستگی و شایستگی همچون " سازمان نظام معلمی " داشتیم که اعضای آن دغدغه هدایت معلمان به سوی توانمندی داشتند و بعد از انتخاب خویش به عنوان یکی از اعضای آن ، تبدیل به کوه یخ نمی شدند ، ما نیز همچون بسیاری از گروه های شغلی دیگر در این جامعه و دیگر جوامع ، می توانستیم در جایگاه و منزلت اصلی خود قرار بگیریم . امروز با قابلیت هایی که ما داریم " سازمان نظام معلمی " نیز قادر به رهبری ما به سوی رستگاری نخواهد بود چون قرار است منِ نوعی عضو آن شوم. یک سازمان به صِرف نام و جایگاه خود ، نمی تواند راهبر عده ای کثیر شود ، آنچه که آن را ارزشمند می سازد اعضای منتخب آن است. باید فردی در رأس چنین سازمانی قرار بگیرد که همه شرایط ایده آل رهبری را در خود داشته باشد. ما تنها ضعف شغلی خود را نداشتن توان مالی و برخورداری از شرایط مطلوب اقتصادی می دانیم.
رنج اصلی ما معلمان برخاسته از دو علت مهم است :
1 - نداشتن معلمانی پیشرو و نفوذناپذیر و خردمند
2 - مظلومیت مفهوم تشکل مدنی و فقر شناختی ما از آن
در واقع دلیل تداوم شرایط اسفبار زندگی یک معلم در جامعه ما و محصور ماندن او در سلول استیصال ، با استمرار فقر دانش و آگاهی اوست و همین امر دلیل استمرار اقتدار مدیران دنباله رو در بین ماست. ما معلمان حداقل در یک دهه اخیر ، حرکت های جزیره ای شکل گسسته ، بسیار انجام داده ایم ولی به دلیل نداشتن رهبر ، به نتایج مورد انتظار دست نیافته ایم . اما ادامه همین شرایط ، علیرغم داشتن یقین از بی حاصلی آن نیز ، تکرار اشتباه و دور از عقل است. ما معلمان قدرت دانایی یعنی کارشناسی مسایل پیرامون خود را نداریم ، البته این مشکل مسئولان نظام آموزشی نیز هست ، که هر دو عامل تداوم دور باطل تمامی ناتوانی هاست.
تاکنون اعتراضات معلمان در جامعه ما چگونه بوده است ؟
اگر دقت کنید در جامعه ما بیشتر اعتراضات و "بست نشستن ها" از سوی معلمان بازنشسته ، صورت گرفته است تا شاغلین . علیرغم این که محافظه کاری با بالا رفتن سن ارتباطی مستقیم دارد ، اما وخیم بودن زندگی آنان نسبت به شاغلان ، جسارت آنان را بیشتر تحریک نموده است. علت این وخیم بودن را چنین تفسیر می توان نمود که :
اولا حقوق یک معلم پس از بازنشستگی ، خیلی کاهش می یابد ،
ثانیا نیازهای یک بازنشسته به دلیل صاحب عروس و داماد و نوه دار شدن از یک سو و درگیری با ضعف و ناتوانی بیماری های گوناگون دوران کهولت و سالمندی و هزینه های کمرشکن آن ، از سوی دیگر ، بسیار بیشتر از افراد شاغل در شرایط طبیعی است.
در بررسی زیر ، سعی بر آشکار ساختن این واقعیت تلخ دارم که چرا ما معلمان از درد و رنج پینه بسته تحمیلی رهایی نمی یابیم؟
جمله ای از یک نویسنده فرانسوی ، گواه شرایط ماست :
" افراد بشر هيچ گاه نمی توانند به اقدامی مفيد مبادرت ورزند و به عملی مشترك دست زنند ، مگر اين كه يكی از ميان آنان برخاسته و تلاش همه را هر لحظه به سوی هدف مشترك رهبری كند. " ( آندره موروا )
تعریف رهبری و تفاوت آن با مدیریت
" رهبری عبارت از : « اثرگذاری یک فرد بر مجموعهای از افراد برای رسیدن به یک هدف مشترک». رهبری به عنوان یک فرآیند به این معنا است که جدا از شخصیت رهبر ، مذاکرات و ارتباطات بین رهبر و پیرو ، باعث تغییر در پیروان میشود. دراین فرآیند رهبر ، هم بر پیروان تأثیر میگذارد و هم از آنها تأثیر میپذیرد. با این تعریف ، رهبری برای همگان قابل دسترسی است و فقط به رهبری رسمی در گروه محدود نمیشود. رهبری با اثرگذاری و تغییر همراه است و بدون آن ، رهبری وجود ندارد.
بر پایه دیدگاه فرآیندی ، رهبری پدیدهای است که به شرایط بستگی دارد و برای همگان در دسترس است و چون در رفتار رهبر قابل مشاهده است میتواند آموخته شود. بنابر این منحصر کردن رهبری به معدودی از افراد با صفات ذاتی ، به دلیل اهمیت رهبری و ضرورت آموزش آن به همگان در کنار فزونی سازمانهای بازرگانی ، صنعتی و دولتی ، پذیرفتنی نیست.
رهبر انتخابی کسی است که از رفتار پیروان حمایت میکند. این چنین رهبری به وسیله مقام یا موقعیت تعیین نشده است ، بلکه با گذشت زمان و از طریق ارتباطات بین رهبر و پیروان پدید آمده است. رفتارهای ارتباطی مثبت مانند محاوره و مکالمه با مردم، مطلع شدن از امور ، کسب نظر دیگران ، ارائه اظهارنظر صریح درباره امور و سرانجام ثابت قدم بودن بر موفقیت رهبران انتخابی مردم اثرگذار است.
تفاوت مدیریت با رهبری چیست ؟
مطالعه رهبری به دوران ارسطو باز میگردد ، در حالی که تاریخ مدیریت ، مربوط به اوایل قرن بیستم و ظهور جامعه صنعتی است. مدیریت برای کاهش هرج و مرج و بینظمی در سازمانها و کمک به افزایش کارایی و اثربخشی در آنها خلق شده است.اصول اولیه مدیریت را ابتدا " فایول" با عنوان برنامهریزی اهداف و سازماندهی و کارگزینی و کنترل بیان کرد و هنوز هم رعایت این اصول در صحنه سازمانها بیانگر حضور مدیریت است.
" کاتر " در کتابی ضمن مقایسه وظایف مدیریت با وظایف رهبری مینویسد : که این دو وظیفه کاملاً باهم متفاوتاند. وظیفه اصلی مدیریت ، فراهم آوردن نظم و ترتیب و هماهنگی در سازمان است ، در حالی که وظیفه اولیه رهبری ، ایجاد تغییر و حرکت است. مدیریت به دنبال جست و جوی نظم و ثبات است ، ولی رهبری در پی تغییرات سازنده است.
" استاگدیل "در تحقیقی از صفات و ویژگیهای شخصی رهبر که به طور اثباتی در رهبری مؤثرند ، نام برده است. این یازده صفت به شرح زیرند:
* اشتیاق مسئولیتپذیری و تکمیل وظایف؛
* قدرت و پافشاری در رسیدن به هدف؛
* تهور و قدرت ابتکار در حل مسائل؛
* علاقه به استفاده از راه حلهای ابتکاری در موقعیتهای اجتماعی؛
* اعتماد به نفس؛
* احساس تشخص فردی؛
* مشتاق پذیرفتن عواقب و نتایج تصمیمگیریها و عملیات؛
* آمادگی تحمل فشارهای روانی و ناراحتیهای شخصی؛
* اشتیاق تحمل سختیها و انتظار؛
* توانایی تأثیرگذاری بر رفتار دیگران؛
* ظرفیت سازماندهی اجزاء مراودات اجتماعی برای رسیدن به هدفهای مورد انتظار." (1)
اما چرا ما معلمان بر اساس آنچه که گفته شد ، رهبری نجات بخش برای خود نمی توانیم داشته باشیم ، چون :
1 - هر یک از ما خود را حائز داشتن ویژگی های رهبریِ هم صنفان نمی بینیم .
2 - همیشه به دنبال تولد اَبرمردی با سوپر قدرت های برخاسته از قهرمانان کارتونی هستیم.
3 - درک درستی از مفهوم رهبری و تفاوت آن با مدیر نداریم .
4 - همیشه انتظار داریم با انتصاب وزیری شایسته و توانمند ، همه مشکلات معلمان به طور معجزه آسایی حل و فصل خواهد شد.
5 - ما معلمِ اثرگذارِ قادر به ایجاد تغییر نداریم .
6 - ما به علم تعاریف مفاهیم ، دسترسی نداریم و تصور می کنیم دانسته های یک معلم ، کمال دانش است .
7 - ما تنها ضعف شغلی خود را نداشتن توان مالی و برخورداری از شرایط مطلوب اقتصادی می دانیم.
8 - مفهوم " مسئولیت پذیری " در تار و پود تربیت دو نهاد اصلی جامعه ما یعنی خانواده و مدرسه ، تکه پازل گمشده است .
9 - معلمان هدف مشترک و آرمان اجتماعی واحدی ندارند و یا تصورشان از شرایط مطلوب و ایده آل ، واحد نیست.
10 - بیشتر ما معتقدیم چرا من ؟ بگذار دیگری حرکت کند ، چرا من خود را به مخاطره ای هولناک بیندازم که دیگران به وضعیت مطلوب برسند؟
11 - عافیت طلبیم و انتظار داریم بدون سفر در اعماق ریسک و خطر ، به مراد مطلوب خود دست یابیم.
12 - ما قدرت اثرگذاری بر روی رفتار دیگران را نداریم و البته عمده دلیل این نکته ، مقاومت شدید آنان است.
13 - بیشتر ما معلمان به دلیل وجود انگاره های ناشایست از این شغل در جامعه ، اعتماد به نفس لازم برای رهبری عده ای را نداریم.
14 - ترس از عواقب برخورد نیروهای قدرتی ، ما را از قبول مسئولیت رهبری بازمی دارد.
15 - معلمان چنان در هاله ای مقاوم و فولادین خود را محصور ساخته اند که حتی در یک مدرسه ، قادر به همفکری و تبادل افکار نیستند.
16 - عده ای از معلمان هنوز تصور و تلقی همکاران پیشن خود را در خردمندی محض خود دارند و اعترافی برای بیسوادی سفید خود ندارند.
17 - نظام آموزشی با محکومیت ابدی معلمان به مدرک واحد اول استخدام ، انگیزه ادامه تحصیل و خردمندی را از آنان سلب نموده است.
18 - ما در مشخص ساختن هدف و تلاش برای دسترسی بدان نیز ناتوانیم.
19 - تصور بیشتر معلمان از هویت رشته تحصیلی و تدریس آنان برمی خیزد لذا آنان به همه گیر بودن علومی چون روانشناسی و جامعه شناسی و مدیریت و برنامه ریزی حداقل برای مطالعه آزاد و مکمل دانش خود ، اعتقادی ندارند. هر معلم بر اساس همین دیدگاه مسایل پیرامون خود را ارزیابی می کند لذا نتایج برداشت آنان ، تفاوت معنی داری نسبت به یکدیگر دارد.
20 - بیشتر ما در انتظار تولد شخص رهبر برای معلمان هستیم ، اما رهبری ، قابلیت و توانایی اکتسابی است و او فردی است که در کوران حوادث خلق می شود و در جمع و در بین اعضای گروه ، عینیت می یابد.
21 - ایدئولوژیک بودن همه ابعاد و ساختار نظام آموزشی ، معلمان را تک ساحتی ساخته است لذا کمتر قادر و ملزم به تفکر در فراتر از آنند.
22 - استقلال رأی و عمل اصلی است که نه وزیر آموزش و پرورش دارد و نه مدیر مدرسه و نه منِ معلم .
سخن آخر
و باز می گویم که سرآغاز ایجاد تحول اساسی و تغییرات مؤثر ، کلاس درس و اقتدار معلم در آن است. اگر امروز در بین ما معلمان اعتماد به نفس می لنگد ، عزت نفس کم رنگ است و جسارت در پی حسابگری های چندرغاز گم گشته است ، بدان دلیل است که معلمانِ ما ، مهارت های لازم در زندگی را خارج از محتوای محدود کتب درسی ، به ما آموزش نداده اند . معلمان ما زنگ گفت و گوی آزاد و رها از هر نوع قید و بند را نداشته اند. اما اگر امروز من و شما می خواهیم فردایی بهتر و روشن تر از شرایط اکنون خود داشته باشیم ، می بایست بدین مهم همت گماریم تا شاید افرادی رهبر برای آینده ای نزدیک تربیت کنیم . به دانش آموزان خود فرصت ابراز وجود دهیم تا مهارت بیان اندیشه بیابند و اعتماد به نفس شان تقویت گردد. همه چیز با هیس گفتن منِ معلم در کلاس درس آغاز می شود و همه چیز در متکلم الوحده بودن منِ معلم در کلاس درس ادامه می یابد.
اگر می خواهیم اراده ای در این بین قادر به نگرش و عمل متفاوت باشد به دانش آموزان خود فرصت رهبر شدن بدهیم.
برای تحقق این مهم دادن الگوهای حقیقی و موفق به دانش آموزان بسیار مهم است. مفهوم رهبری را از یک گروه دو سه نفره درسی و یا هنری و ورزشی آغاز کنیم و بعد به مفهوم تعمیم یافته آن برسیم . با تأیید و تشویق متناسب با تلاش آنان ، عزت نفس شان را تقویت کنیم و با پرداختن به زندگی نامه بزرگان و دادن الگو به آنان ، اعتماد به نفس شان را پرورش دهیم . فقط کافی است که با دانش آموزان درست و صمیمی سخن بگوئیم ، مابقی مسیر خود به خود هموار خواهد شد. اول منِ معلم باید باور کنم که این امر شدنی است تا او نیز به باور من برسد. باور داشتن هدف مشترک و ایجاد تغییر باوجود یک معلم رهبر .
1) ایران مدیر . رهبری چیست؟ آیا رهبران در کوران حوادث ساخته میشوند یا ذاتاً رهبر به دنیا میآیند؟ . نویسنده : پویا پور مقدسیان. دانشجوی دکتری منابع انسانی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید