
2 سال قبل گروه آموزش زبان انگلیسی منطقه 9 تهران دانش آموزان برتر و یا برگزیده مدارس دوره اول و دوم متوسطه را برگزیده و این دانش آموزان در گروه های " دختر و پسر " به " ایفای نقش " پرداخته و دبیران حاضر و مدعو در نشست هم به آنان امتیاز می دادند .
به راحتی می شد حدس زد دانش آموزانی که تا این مرحله خوش درخشیده و توانایی های قابل عرضه ای در حوزه " یادگیری و آموزش زبان انگلیسی " داشتند کسانی بودند که بسیاری از آن ها در آموزشگاه های زبان انگلیسی و اصطلاحا کلاس های خارج از سیستم دولتی این زبان را فراگرفته بودند .
البته مدیران اداره و منصوبین حلقه بسته مدیران خیلی سعی می کردند که این موفقیت ها و توانایی ها را به نام " خودشان " و " نام مدرسه " مصادره کنند اما مهم این جاست که این گونه نمایش ها و شوآف های رسانه ای نمی توانند ناکارآمدی سیستم آموزشی و فقدان " مدیریت " و " برنامه ریزی " توسط مدیرنماها را بپوشانند .

در جریان شیوع ویروس کرونا و عملکرد ضعیف ، سیاست زده و ایدئولوژیک حکومت در برابر یک بحران و متعاقب آن " تعطیلی مدارس " این پرسش به سرعت در اذهان عمومی شکل گرفت که آیا فرآیند آموزش تعطیل شده و یا چه اقدامات و تمهیداتی را باید در برابر آن اجرا کرد ؟
تا دیروز که نگاه غالب به " فضای مجازی " نگاهی بدبینانه و توام با سوء ظن و به مثابه مهم ترین ابزار " تهاجم فرهنگی " نزد مسئولان بود ، ارج و قربی بی نظیر یافت اما به نظر می رسد که در این هیاهوی آموزش های مجازی و حتی تلویزیونی آن چه که به فراموشی سپرده شد همانا عوامل موجوده و موجبه موضوع مهم و به کنج رانده شده " مرگ مدرسه " بودند . ین که در چنین سیستمی سواد رسانه ای معلمان در فضای غالب آموزش و پرورش محدود به استفاده از سامانه ال تی ام اس شده و آن ها نمی توانند دانش خود را در حوزه های مختلف و با زبان " جهانی " به روز کنند انگشت اتهام را باید به کدامین سو نشانه رفت .
در واقع معضلات و بیماری های دائمی و متصل به نظام آموزشی که مهم ترین آن " حافظه محوری " و فقدان " خلاقیت ، پرسشگری و تفکر انتقادی " بود در شکلی دیگر به " فضای مجازی " تغییر مکان پیدا کرد .
مدیران و مقامات وزارت آموزش و پرورش هم برای آن که از این هیاهو عقب نمانند با بخشنامه ها و دستور العمل های مکرر ، مشابه و شتاب زده سعی کردند تا نشان دهند که جریان آموزش تعطیل نشده است و ابدا جای نگرانی نیست .
به همین ترتیب ؛ مدیران و معاونین مدارس هم که بخشنامه ای و روزمره می اندیشند و نقش آن ها در حد یک مجری بخشنامه و یا کارپرداز تقلیل یافته است به معلمان فشار آوردند که نباید بیکار بوده و حتی برای " رفع تکلیف " هم که شده محتوایی را در یک شبکه اجتماعی بارگذاری کنند تا نشان داده شود که آموزش تعطیل نیست و نگرانی بابت عدم اجرای بخشنامه وجود ندارد .
اما نامعادله حضور بیش از 40 میلیون کاربر ایرانی در شبکه فیلتر شده " تلگرام " وزیر آموزش و پرورش را بر حسب غریزه اداری و شم مدیریتی خودش در چنین نظام هایی به این نتیجه رساند که با ارسال بخشنامه ای دستور دهد که باید از شبکه پیام رسان داخلی استفاده کنند .
در این مواقع هم اصل قدیمی " لجباز باش و مدیریت کن " بدون توجه به خواست و مطالبه افکار عمومی حکمفرما شد که ما مدیران و برنامه ریزان و تصمیم گیران قطعا بیش از همه می فهمیم !

« صدای معلم » به عنوان تنها رسانه ی مستقل و تخصصی در حوزه آموزش در گزارشی به وضعیت شعارهای و هزینه ها و تبلیغات صورت گرفته در مورد " تلویزیون تعاملی سینا " پرداخت . ( این جا )
در این گزارش آمده بود :
" وزیر آموزش و پرورش هیچ گاه به گزارش های صدای معلم پاسخی نداد .
پرسش ما این است که آن همه تبلیغات و هزینه برای این " رسانه اینترنتی " کجا رفت ؟
مطابق گفته مسئولان این وزارتخانه قرار بود که برنامهها را به طور مستقیم به سطوح مختلف در آموزش و پرورش و همه ذی نفعان آموزش و پرورش برساند .
چرا در حال حاضر وزیر آموزش و پرورش و مسئولانی که در آن زمان در این پروژه سهیم بودند سکوت کرده و چیزی نمی گویند ؟
آیا شان وزارت آموزش و پرورش این است که معلمی به خاطر نداشتن یک وایت برد از طریق " یخچال " خانه اش فرآیند آموزش را پی گیری کند ؟

آیا این در شان و منزلت معلمان است ؟
آیا این وضعیت افتخاری برای این وزارتخانه و مسئولان ناکارآمد و غیرپاسخ گوی آن محسوب می شود ؟
« محسن حاجی میرزایی » از ساخت نرم افزار دیگری نام می برد .
این همه دوباره کاری و اتلاف هزینه و منابع چه معنایی دارد ؟
واقعا جایگاه " مدیریت و برنامه ریزی " در این نظام آموزشی و نیز مراتب بالاتر کجاست و چگونه تعریف شده است ؟
این روزها به علت تعطیلی مدارس برخی مدیران و معاونان معلمان را تحت فشار قرار داده اند که به صورت آنلاین و در گروه های تلگرامی تدریس کنند .
و این در حالی است که شبکه تلگرام با بیش از 40 میلیون کاربر ایرانی هنوز در فیلترینگ به سر می برد .

چرا وزیر آموزش و پرورش حداقل به عنوان عضوی از " مرکز ملی فضای مجازی " موضوع رفع فیلترینگ از این شبکه کارآمد را مطرح نمی کند ؟
این گونه " محافظه کاری ها " و " پنهان کاری ها " تاکنون چه مشکل و یا گرهی از نظام آموزشی بیمار و کشور باز کرده است ؟ "
و شاید پاسخ واقعی و صادقانه خودم به این پرسش های این باشد که در کمال تاسف به بدتر شدن اوضاع انجامیده است .
تا دیروز که نگاه غالب به " فضای مجازی " نگاهی بدبینانه و توام با سوء ظن و به مثابه مهم ترین ابزار " تهاجم فرهنگی " نزد مسئولان بود ، ارج و قربی بی نظیر یافت اما به نظر می رسد که در این هیاهوی آموزش های مجازی و حتی تلویزیونی آن چه که به فراموشی سپرده شد همانا عوامل موجوده و موجبه موضوع مهم و به کنج رانده شده " مرگ مدرسه " بودند . این وزیر نیز هم تاکنون به صدای معلم پاسخی نداده است .
در روزها و هفته های اخیر دو معلم در فضای مجازی برجسته شدند .
«معصومه عنصری» معلم پایه سوم خوزستانی که از بدنه یخچال خانه اش به عنوان صفحه وایت برد استفاده کرد.
«شهیمه صفایی» معلم آستارایی که با بیان کلمه " آیلاند " مشهور شد.
پرسشی که این رسانه مطرح کرد این بود :
" آیا شان وزارت آموزش و پرورش این است که معلمی به خاطر نداشتن یک وایت برد از طریق " یخچال " خانه اش فرآیند آموزش را پی گیری کند ؟ "
در مورد دوم که انعکاس بسیار فراتر وسیع تری داشت ، استفاده از کلمه " آیلاند " به جای " آنلاین " بود .
در مورد مشابه باز هم این پرسش را از مسئولان و مقامات و برنامه ریزان و تصمیم گیران مطرح می کنم :
آیا معلمی که با 67 سال سن و بعد از 17 سال گذشت از زمان بازنشستگی تلفظ کلمات را به درستی نمی داند و برخی ها سعی کردند آن را با مشکلات گویشی و تلفظ و... پیوند بزنند می تواند افتخاری برای نظام آموزشی و معلمی باشد که قرار است نقش " رهبر آموزشی " و تسهیل گر را در سازمان یاد دهنده - یادگیرنده ایفا کند ؟
نگارنده خود به عنوان " یک معلم " از حس مسئولیت شناسی و بی تفاوت نبودن این معلم تشکر و دفاع می کند اما پرسش این است که آیا این نظام آموزشی هنوز نمی داند که دانستن یک زبان خارجی و آن هم انگلیسی در دنیای امروز و حتی بر اساس استانداردهای یونسکو یک الزام مهم برای " با سواد بودن " و " زیست شهروندی " در دنیای مدرن و پیوند با الزامات مدرنیته است ؟
آیا وزیر آموزش و پرورش موضع ضعیف و مبهم خویش را در مورد طرح حذف آموزش زبان انگلیسی از مدارس دولتی فراموش کرده است ؟
زمانی که از ایشان در مورد این طرح پرسش شد بدون آن که نظر صریح خود را بیان کند آن را به شورای عالی آموزش و پرورش محول کرد که زیر نظر او فعالیت می کند !
حاجی میرزایی می گوید :
" از اینکه میبینم شما با احساس مسئولیت تلاش میکنید تا بادانش آموزانتان با فنّاوریهای جدید در دورهای که نمیتوانند در مدرسه حضورداشته باشند ارتباط برقرار میکنید و به آنها آموزش میدهید، احساس افتخار میکنم. "
بهتر است آقای حاجی میرزایی حتی نگاهی به کشورهای تقریبا هم سطح مثل ما بیندازد و ببیند که آیا در نظام آموزشی هند ، پاکستان ، اندونزی ، مالزی و... هم معلمان این گونه با زبان انگلیسی آشنا هستند ؟




آیا در دوره های آموزش ضمن خدمت معلمان با فراگیری زبان خارجی به عنوان " یک ضرورت " و " به روز آوری "دانش و فن آوری تدریس نگاه می شود ؟
در این مدت وزیر آموزش و پرورش به همراه برخی مدیران خود در مدح این معلم سخن گفته و حتی یادداشت های اختصاصی نوشتند .
وزیر آموزش و پرورش در گفت و گوی تلفنی که در پرتال وزارت آموزش و پرورش منتشر شد گفت : ( این جا )
" اگر کسی که در مسیر عشق معلمی و خدمت به دانش آموزان کشور قدم برمیدارد مورد کم لطفی برخی افراد قرار میگیرد؛ نباید به آن اهمیت دهد چراکه مهم این است که شما کار بزرگی را انجام میدهید و قطعا جامعه قدردان زحمات همه معلمان در سراسرکشور خواهد بود. " آیا معلمی که با 67 سال سن و بعد از 17 سال گذشت از زمان بازنشستگی تلفظ کلمات را به درستی نمی داند و برخی ها سعی کردند آن را با مشکلات گویشی و تلفظ و... پیوند بزنند می تواند افتخاری برای نظام آموزشی و معلمی باشد که قرار است نقش " رهبر آموزشی " و تسهیل گر را در سازمان یاد دهنده - یادگیرنده ایفا کند ؟
نادر جهان آرای مدیرکل آموزش و پرورش استان گیلان در یادداشتی اختصاصی نوشت : ( این جا )
" بر آن «آتش درونی» درود می فرستم که 47 سال ممتد فروزان ماند تا بالاخره در « هیزم ترِ جماعتی افسرده، دل مرده و راه از صورت به معنی نبرده» اثر بگذارد و اکنون شاهد این موج عظیمی باشیم که نه تنها در دفاع از ایشان برخاسته بلکه باعث شد تا زحمات و تلاش ها و مسئولیت شناسی جامعه بزرگ معلمان کشور بیش از پیش دیده و قدر دانسته شود."
« مجید علیپور » مدیر روابط عمومی آموزش و پرورش گیلان که عضو سازمان معلمان ایران ( تشکل اصلاح طلب ) است اما یادداشتش در خبرگزاری فارس منتشر شده است می نویسد : ( این جا )
" جالب آنکه مدارس و معلمان ما در بهکارگیری روش آموزش مجازی با استفاده از انواع اپلکیشنها و ظرفیت فضای مجازی از دانشگاهها و سایر مراکز علمی کشور نیز سبقتگرفته، بعد از جهد و تلاشهای معلمان بود که زمزمههای آموزش آنلاین در دانشگاهها نیز به گوش رسید.
کلام آخر آنکه هرچند در کوتاه مدت نمیتوان موانع، مشکلات و کمبودهای بسیار در حوزه آموزش از راه دور را برطرف کرد، اما بدونتردید فرصتی که بلای کرونا برایمان ایجاد کرده است میتواند سبب انباشت دانش و تجاربی از تدریس و تربیت در فضای مجازی شود که بعدها در تصمیمگیریها و برنامهریزیها بسیار مفید واقع شوند. "
نگارنده در این جا قصد نقد محتوایی و ساختاری یادداشت این دوستان را ندارد اما جالب است که این مسئولان در این صفحه هیچ تصویری از خانم صفایی را بارگذاری نکرده اند .

تنها عکس از «شهیمه صفایی» معلم آستارایی آن هم گزارشی است که باز به نقل از خبرگزاری فارس در پرتال اداره کل آموزش و پرورش استان گیلان منتشر شده است . ( این جا )
این روابط عمومی ها و ادارات که در برخی مواقع حتی کوچک ترین مسائل را رصد می کنند چرا خودشان دست به کار نمی شوند و منتظر دیگران می نشینند ؟
پرسش من این است که چرا و در چنین مواقعی این مسئولان که مانند مسابقه ای که در ابتدای این یادداشت شرح آن رفت ؛ ادعا می کنند که این حرکت حتی مورد تقلید دانشگاه ها قرار گرفته است و آن را احتمالا موفقیتی برای خود می پندارند اما در برابر سایر اجحاف هایی که بر معلمان و بازنشستگان می شود این گونه به خروش و جوشش درنمی آیند ؟
چرا در ماجرای حذف رتبه بندی معلمان و افزایش ناقص و مبهم فصل دهم قانون مدیریت خدمات کشوری که موجب ایجاد تبعیض وحشتنناک میان معلمان و نیروهای اداری و ستادی حتی در درون وزارت آموزش و پرورش شد ، این گونه رگ غیرت و تعصب مسئولان بالا نزد ؟!
فارغ از حرف ها و شعارهای تبلیغاتی و کلیشه ای که توسط مسئولان و در سطوح مختلف ارائه می شود و فاقد یک منطق مشخص و نیرومند برای تعریف و تبیین آموزش در مدار توسعه است این پرسش اساسی مطرح است که آیا چنین معلمانی هر چند دلسوز ، زحمت کش و فداکار می توانند الگوی دانش آموزان فردا قرار گرفته و اقتدار سازمانی برای معلم در جریان تدریس و کنش های یادگیری ایجاد کنند ؟
این که در چنین سیستمی سواد رسانه ای معلمان در فضای غالب آموزش و پرورش محدود به استفاده از سامانه ال تی ام اس شده و آن ها نمی توانند دانش خود را در حوزه های مختلف و با زبان " جهانی " به روز کنند انگشت اتهام را باید به کدامین سو نشانه رفت .
فعلا پوپولیسم سکه رایج و نقدی است که هنوز در جامعه ما مشتری دارد .

پیرو بخشنامه دادستان محترم مبنی بر عدم استفاده از پیامرسانهای خارجی و موظف کردن حراستها مبنی بر کنترل دستگاههای ذیربط خود، بخشنامهای به امضای وزیر محترم آموزش و پرورش صادر شده و از مدیران مدارس خواسته شده که در نیم روز کاری یکشنبه ۲۵ اسفند مشخصات و شمارههای دانش آموزان و اولیای آنها را در یکی از پیامرسانهای مناسب داخلی وارد کرده و آموزش مجازی را از این طریق ادامه دهند.
با یک نظرسنجی آزاد و ساده که کمتر از یک ساعت در انظار عمومی قرار گرفت، به راحتی میتوان فاصله بین درخواست مسئولین با عملکرد مردم را به وضوح دریافت.

شکاف حاصله را میتوان از چند زاویه بررسی نمود:
1- مهمترین مسئله شاید عدم اعتماد مردم به پیامرسانهای داخلی باشد، به طوری که علیرغم صرف هزینههای گزاف برای راهاندازی و همچنین تشویق، ترغیب، تحدید و تهدید کاربران، در عمل مردم چراغ خاموش از کنار این پیام رسانها گذشتند. به طوری که الان شاهد ورشکستگی و حراج پیامرسان سروش به دلیل زیاندهی و ناکارآمدی آن هستیم.
2- مسئله بعدی نازل و دست دوم بودن امکانات تعبیه شده در این پیامرسانهای داخلی است. به طور مثال تلگرام در هر به روز رسانی امکانات و دسترسیهای قابل توجهی را به کاربران ارائه مینماید، در صورتی که روزآمدی پیام رسانهای داخلی لاکپشتی بوده و فضای عمومی آنها شبیه قبرستانهای متروکه میباشد.
3- مسئله دیگر سرعت پیامرسانهاست. علیرغم فیلتر بودن تلگرام، فیلم آموزشی که در تلگرام در پنج دقیقه لود میشود در پیامرسانی مانند سروش نیم ساعت زمان لازم دارد و این خود دانشآموز گریزپای را از پیامرسان داخلی دلزده و خسته میکند.
و نهایتاً اینکه:
پیامرسانهای داخلی در گوشیهایی مانند اپل قابل نصب نیست و همچنین همه ۱۴ میلیون دانشآموز ایرانی دارای گوشیهای اندروید نیستند.
پس بهتر است به جای فشار آوردن بر مدیران و تحمیل نظر برخی از مسئولین بر مردم، روی کیفیتبخشی برنامههای آموزشی شبکههای تلویزیونی مانند آموزش و مهمتر از آن ایجاد شبکه اختصاصی برای آموزش و پرورش مانور داده و از پرداختن به امور مقطعی و صدور بخشنامههایی که قابلیت اجرایی چندانی ندارند بپرهیزیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
بیانیه جمعی از فعالان رسانه ای حوزه آموزش و پرورش با عنوان آموزش آنلاین را نمایشی - تبلیغاتی نکنید ! که متن کامل آن در صدای معلم منتشر شد ( این جا ) ؛ برای بسیاری از رسانه های مرتبط با این حوزه پیش از اننشار در این رسانه ارسال گردید .
تنها رسانه ای که آن را منتشر کرد ، خبرگزاری برنا بود . ( این جا )
« جواد بابازاده " حاشیه ای بر این رودیداد نوشته است .

متأسفانه در روزهاي گذشته شاهد بوديم كه در يك اقدام خداناپسندانه و به دور از اخلاق، صداي معلم با صفاي آستارايي با گستره وسيعي در «فضاي مجازي» منتشر شد. خانم صفايي 67 ساله، معلمي كه عاشقانه و مسئولانه 17 سال پس از بازنشستگي همچنان در دوره ابتدايي ميپروراند و ميآموزاند. البته محتمل است كه با توجه به شرايط روز، اين معلم گرانقدر براي نخستين بار شيوه آموزش از راه دور مبتني بر ICT را تجربه ميكردهاند. در ادامه اين روند ناشايست، برخي از كاربران اين فضا با توجيه فرار از كسالت قرنطينه ناشي از حمله ويروس كرونا و ديگر دليلتراشيهاي عجيب و غريب، در اقدام ناپسند ديگري، با استفاده از برنامه كاربردي Dubsmash و صداي منتشر شده، بازتوليداتي تصويري داشتند كه آنها نيز به طور وسيعي در بسترهاي ارتباطي مانند Telegram و Instagram بازنشر داده شد.

با توسعه فناوري اطلاعات و ارتباطات، چنانچه سهولت گسترش دامنه ارتباطي با هركه، هر كجا و در هر زمان را از مزاياي Cyberspace»» يا «فضاي مجازي» بدانيم؛ به ميزان سهمي برابر، اين ويژگي از آسيبها و مضرات جدي آن نيز به شمار ميرود؛ چرا كه معلوم نيست هر كه به اين فضا دسترسي و در آن تردد دارد به «كروناويروس اخلاقي» آلوده باشد يا نه؟! بله درست ميخوانيد؛ «كروناويروس اخلاقي»! اين عامل موذي و منحوس و مضر به جان آدمي، از گذشته بوده و هست و شواهد هم گوياي آن است كه بسيار سريعتر و خطرناكتر از ويروس كرونا كه اين روزها حال جسمانيمان را بد كرده است، سرايت و عمل نموده و ميكند.
چنانچه آفت مذكور «اخلاق وجودي» ما را هدف بگيرد، روح و روانمان پريشان و بيمار خواهد بود. آثار بيماري جان متأثر از هجوم «كروناويروس اخلاقي» به ويژه در عرصه ارتباطات انساني و روابط بين فردي بروز و ظهور دارد. زماني كه نتيجه اين حمله، ميراندن (بخوانيد پوشاندن و يا عقب راندن) اخلاق باشد، به واقع براي انسان و جامعه چه باقي مانده است؟! شعار اخلاقي مذكور، القا كننده اين معناست كه براي سالم ماندن خود، در درجه اول بايد نسبت به سلامت ديگران احساس مسئوليت داشت.
به راستي چرا عدد آلوده شدگان به «كروناويروس اخلاقي» و مستعدان آلودگي به آن، از فضاي چهارديواريها، كوچهها و خيابانهاي جامعهمان گرفته تا همان فضاي مجازي (يا سايبر)، عدد قابل توجهي است؟!
تا حد زيادي مطمئن هستم كه مشاهدات شخصي بسياري از خوانندگان اين مطلب، مؤيد ادعاي مذكور است. به عنوان مثال ميتوان به خبرهاي متعدد و متنوع اخير از وقايعي مانند احتكار و گرانفروشي لوازم بهداشتي و مراقبتي و همچنين نشر انواع توليدات كذب و آزاردهنده در پيامرسانها، شبكهها و رسانههاي اجتماعي و همين مورد مرتبط با معلم دلسوز، يعني خانم صفايي اشاره كرد.
آيا اين وضعيت ميتواند نشانگر ناكارآمدي عناصر و عوامل «نظام كلان تعليم و تربيت» در كشور باشد؟ اين توضيح لازم است كه در اينجا به طور مشخص «ناكارآمدي در شناساندن جايگاه اخلاق در ظرف وجودي متربيان و مخاطبان» مورد نظر است و مستحضر هستيد كه «نظام كلان تعليم و تربيت»، تنها وزارت آموزش و پرورش را شامل نميشود.
آيا سازوكارها، فرايندها و ساختارهاي پايش، نظارت و ارزيابي از عناصر و عوامل «نظام كلان تعليم و تربيت» در كشور، خود نيازمند بازنگري، بازخواني و بازآرائي نيست؟

پاسخگويي به اين سوالات را به مسئولان، متخصصان و پژوهشگران حوزههاي مرتبط ميسپاريم و در اين بين به يادآوري نكتهاي حائز اهميت ميپردازيم. آن نكته اين است كه پا به پاي جهد و مبارزه براي شكست ويروس مولد بيماري COVID-19، بايد براي ضعيف كردن هر چه بيشتر «كروناويروس اخلاقي» و به حداقل رساندن گستره تأثير آن نيز به جد بيانديشيم و تلاش كنيم.
جاي خوشحالي دارد كه جامعه ارجمند پزشكي كشور در تبيين فرايند مبارزه با كرونا، رعايت اصل مسئوليتپذيري (به عنوان يك اصل اخلاقي و ديني) را مورد توجه قرار دادهاند. گواه آن اينكه اظهار شد، برترين راهبرد در اين ميدان، ايجاد گسست در زنجيره همهگيري ويروس است. در پي آن بهترين راه، پيشگيري اعلام گرديد. به همين منظور بر به حداقل رساندن رويارويي افراد و ناديده گرفتن موقت برخي آداب معاشرتي برگرفته از فرهنگ تأكيد شد، تا جايي كه شعارگونه «من چون شما را دوست دارم، با شما دست نميدهم»، محور برخي توليدات آگاهيبخش و آموزشي رسانهاي در اين زمينه بوده و است. شعار اخلاقي مذكور، القا كننده اين معناست كه براي سالم ماندن خود، در درجه اول بايد نسبت به سلامت ديگران احساس مسئوليت داشت. اقدامات حمايتي و مددرساني گروههاي جهادي هم در اين عرصه، در جاي خود از ارزش والايي برخوردار است.
اينها مصاديقي براي مبارزه راهبردي همزمان با «ويروس كرونا» و «كروناويروس اخلاقي» است.
فرصت پيشآمده بايد بهتر و بيشتر ديده و جدي گرفته شود و فرصتهاي ديگري را نيز در دل آن آفريد. اين فرصتشناسي، فرصتآفريني، جهد و تلاشها در شرايط پس از كنترل كرونا نيز بايد با قوت توسط همه بخشهاي «نظام كلان تعليم و تربيت» و ساير حوزههاي فرهنگي تداوم يابد تا زنجيره سرايت «كروناويروس اخلاقي» همواره مورد تهديد و هجمه بوده و اين آفت منحوس در ضعيفترين حالت ممكن خود قرار گيرد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
در پی صدور بیانیه ای توسط جمعی از فعالان رسانه ای در حوزه آموزش و پرورش با عنوان آموزش آنلاین را نمایشی - تبلیغاتی نکنید ! ( این جا ) ؛ کامران رحیمی از فرهنگیان تهرانی نقدی بر این بیانیه نگاشته است .

در حالی که آخرین روزهای اسفند 98 را سپری می نماییم و با آغاز سال جدید فاصله بسیار کمی وجود دارد و هر سال در این روزها مردم و به طور خاص فرهنگیان ، به خرید می پرداختند، وزیر آموزش و پرورش و همچنین معاون امور مالی ایشان آقای الهیار ترکمن، در مصاحبه های متعددی که در رسانه ها و به ویژه صدا و سیما انجام دادند ، خبر از پرداخت حقوق اسفند ماه در بازه زمانی 15 تا 20 اسفند دادند. همچنین با توجه عدم پرداخت معوقات فرهنگیان که مهم ترین آن ، حق التدریس بهار 98 است که تقریبا یک سال ازعدم آن گذشته و رکوردی دیگر در زمان وزارت حاجی میرزایی ثبت می گردد که یک سال تاخیر در پرداخت حق التدریس ها در این دوره اتفاق می افتد. کرونا ، این روزها موهبتی از جانب کشور دوست ، چین می باشد که فشار افکار عمومی در مورد عدم پرداخت حقوق ها و مطالبات را کمتر می کند و نگاه ها را به سمت خود جلب می نماید.فضا برای مطرح نمودن مطالبات تنگ و ناچیز می شود و تمرکز را به سوی خود می برد.
جناب آقای وزیر در ادامه مصاحبه می فرمایند که حق التدریس بهار 98 ، تا قبل از 15 اسفند پرداخت می شود و حق التدریس مهر تا اسفند 98 به مرور بعد از 15 اسفند پرداخت می گردد. در زمانی که این مطالب نگاشته می شود (شامگاه 27 اسفند 98 ) و فقط یک روز کاری از این سال باقی مانده و خبری از پرداختهای که وزیر فرمودند نیست و با توجه به وعده های مکرر و نادرست در آمده قبلی ، پرداختها وضعیت مبهم و نامشخصی دارند.
کرونا این روزها در کشور ایران و همین طور جهان یک اپیدمی است که متاسفانه کنترل آن در این شرایط بسیار سخت شده و انتظار عمومی از مسئولین در شرایط فعلی ، برقراری امنیت جانی و سلامتی عموم مردم می باشد و این ویروس باعث شده مدارس از 3 اسفند تعطیل شده و بیشتر مردم خانه نشین شوند.
در ابتدا خواست عمومی ، قرنطینه کردن بعضی از شهرهایی بود که کرونا در نها رواج بیشتری داشت ( البته اتفاق نیافتاد) و پرسش های زیادی ایجاد شد.وضعیت که بحرانی تر شد . درخواست عدم مسافرت مردم شکل گرفت. و این درخواست از سوی مسئولین نیز تکرار می شود و در رسانه ها به آن پرداخته می شود.
قرنطینه کردن شهرها از سوی مسئولین امکان ناپذیر عنوان شد ولی راهکار مدیریت کلان کشوری ، قرنطینه کردن حقوق ها و معوقات انباشته شده کارمندان و به ویژه فرهنگیان بود.

مدیریت تصمیم گرفته با گروگان گرفتن حقوق و مزایا و پرداخت دقیقه نودی آن ، مانع از مسافرت شود و حتی خریدهای شب عید را نیز کنترل نماید. پرداخت حقوق یک روز مانده به عید فرصت چندانی برای خرید باقی نمی گذارد به ویژه برای فرهنگیان که همیشه چشم به پایان ماه دارند و در آن روزها مدام گوشی و پیامک ها را رصد می کند تا ببینند چه موقعی حقوق واریز می شود تا قسط عقب افتاده که هر روز جریمه بیشتری به آن تعلق می گیرد را پرداخت کنند. در این روزهایی که تورم نرخ بالایی دارد و کارمند و معلم همیشه از آن عقب هستند. مدیریت کرونایی این روزها، قصد دارد با تاخیر در پرداخت حقوق و واریز نکردن معوقات با یک تیر چند نشان بزند. اول از همه کنترل خرید شب عید، دوم کنترل مسافرت ها ( به ویژه فرهنگیان) سوم که شاید از همه مهم تر باشد خالی نکردن خزانه دولت در این روزهای بی پولی.
کرونا ، این روزها موهبتی از جانب کشور دوست ، چین می باشد که فشار افکار عمومی در مورد عدم پرداخت حقوق ها و مطالبات را کمتر می کند و نگاه ها را به سمت خود جلب می نماید.فضا برای مطرح نمودن مطالبات تنگ و ناچیز می شود و تمرکز را به سوی خود می برد.
فرهنگیانی که نگران پرداختی ها می باشند در شرایط فعلی کاری از پیش نخواهند برد و به حالت آچمز مبدل می گردند. در سالهای گذشته اگر مطالباتی بود فرهنگیان می توانستند از طریق تحصن در سطح کشور که بازتاب گسترده رسانه ای هم نیز داشت دولت و وزارت آموزش و پرورش را تحت فشار قرار دهند ؛ همچنین فضا برلی برگزاری تجمعات نیز فراهم بود و تجمعاتی مقابل مجلس در تهران و در شهرستانها مقابل اداره آموزش و پرورش شکل می گرفت و بازتاب رسانه ای نیز کمک می کرد.
شرایط این روزها، اجازه هیچ کدام از موارد گفته شده را نمی دهد.( مدرسه که بیشتر اسفند تعطیل بوده و گشوده شدن آن در 15فروردین هم در هاله ای از ابهام قرار دارد) ؛ رسانه ها نیز توجه خود را به کرونا متمرکز نموده اند.
بنابراین مدیریت آموزش و پرورش، امسال را با خیالی راحت تر و آسوده تر سالهای گذشته سپری می کند و برای خود زمان می خرد و هر چقدر که فراگیری کرونا در جامعه بیشتر باشد و زمان بیشتری طول بکشد ، این نوع مدیریت نفس آسوده بیشتری خواهد کشید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
با طولانی شدن تعطیلات مدارس بر اثر " بحران کرونا " و مانور مسئولان و مدیران وزارت آموزش و پرورش حول " آموزش آنلاین " موجب شد تا تعدادی از کنش گران رسانه ای در حوزه آموزش و پرورش در نامه ای ضمن تشریح وضعیت موجود و نقد آن نگرانی خود را نسبت به روند جاری اعلام کنند .
متن کامل این بیانیه که در اختیار « صدای معلم » قرار گرفته است به شرح زیر است.