هشدار !
این نامه آکنده از غم و اندوه است و البته تاسف برای ۳۰ سال خدمت خالصانه در نظام آموزشی کشور ...
شش سال پیش بود که پدرم بعد از ۳۰سال زحمت خالصانه و تربیت هزاران مهندس و دکتر و معلم و وکیل و قاضی و... بازنشسته شد بگذریم از چندرغاز پاداش بازنشستگی که هیچ دردی از هیچ کس دوا نمی کرد ...
وقتی که حکم بازنشستگی پدرم را دیدم بدون شک یکی از سیاه ترین روز های عمرم بود !
برادر فلانی تشکر از ۳۰ سال خدمت شما در نظام اموزش کشور و... اما این متن تبریک بازنشستگی روی طرف سفید ، یک روی سیاه هم پشتش داشت ! این متن بر روی یک کاغذ چرک نویس که پشتش پر از خط خطی بود نگاشته شده بود ... این نحوه ی قدردانی از معلمی بود که من به عنوان فرزند خردسالش در کودکی دیدم که جلوی چشمم سکته کرد فقط و فقط به این دلیل که نگران مدرسه و دانش آموزانش بود ... هیچ حمایتی صورت نگرفت و بعد از ۲ سال کار های درمانی که با پزشک معالج داشت ، دوباره به حالت عادی برگشت ولی باز هم در مدرسه مشغول به درس دادن و مدیریت شد که نتیجه ی آن سال ها ، انسان های موفقیست که درحال حاضر درحال خدمت به مردم هستند !
خبری خواندم از اینکه معلمان قرار است با افزایش حقوق مواجه شوند ، چقدر عالی ! کاش همیشه معلمان این قدر ارجمند پنداشته شوند و حقوقشان از همه بالاتر باشد . ولی دقت کردم و دیدم معلم ها یک بار مصرفند !
روزی ارج نهاده خواهند شد و روزی این چنین همانند پدر من تاریخ مصرفشان که به انتها رسید ، گویی برای نظام آموزش ما مهره سوخته به حساب می آیند و در گوشه ای به حال خود رها می شوند ... البته پر است این شهر و کشور از بازنشستگانی همچون پدر من که اجاره نشینند و جهیزیه دخترشان مانده ، فشار زندگی خود و تنگ دستی برای آینده ی فرزاندانشان روز به روز پیرترشان می کند و هیچ کس آن ها را نمی بیند ...
جالب است بگویم که من گذشته را هم دیده ام . درسال ۱۳۸۰ هم همین گونه بوده و بازنشستگان به خصوص بازنشستگان فرهنگی ، انگار که در زیر زمین خانه ی ایرانم محکوم به سرخ نگاه داشتن صورتشان با سیلی بوده اند ...
اما خطاب من به سایت صدای معلم این است ، سکوت نکنید و از این موضوع حرف به میان بیاورید و فریاد دادخواهی سردهید تا با اصلاح این چرخه ی فرسوده ، معلمان حال ، مهره های سوخته ی آینده نباشند ...
آینده نزدیک است ، شاید همین فردا برسد آینده ای که از آن سخن می گویم ، برای معلمانی که امسال آخرین سال خدمتشان است ...
با تشکر .
فرزند معلم
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
هر چند شنیده ها حاکی ست معلم های واقعی یا همان معلمان آموزشی که در صف مقدم خدمت به دانش اموزان اند افزایش ناچیزی داشته اند
و از اینها دردناکتر اینکه معلمی که در اوج سختی زندگی می کند تلاش می کند تا فرزندش نیز معلم شود وقتی از او می پرسی چرا ؟ می گوید شغل نیست کار نیست !
آخه معلم عزیز و مظلوم و مهربان و فداکار من! خودت از این شغل چه خیری دیدی که بچه ات را داری بدبخت می کنی ؟
و یا برخی از همکاران با تعصب کورکورانه از این شغل دفاع می کنند. معلمی جای دفاعی ندارد. معلمی در ایران 40 سال است که خاک شد. از مسیر دیگری به فکر نجات آینده فرزندانتان باشید ، آینده خودمان که به فنا رفت. شروع کسب و کار دیگر مثل شیرجه در آب سرد است ، اولش شاید سخت باشد اما بعد از آن روبه راه می شوید. بخدا توکل کنید. هیچ کسی مثل معلمان که صادق ترین افراد جامعه هستند نمی تواند در کسب و کارهای دیگر موفق باشد.
این مطلب را در حالی نوشتم که بخاطر مظلومیت و درجه یک بودن معلمان ایران حاضرم کف کفش معلمان عزیز را ببوسم.
سلام و عرض ادب
حقیر سال 96 بازنشسته شدم ولی دریغ از همان برگ خشک و خالی تشکر!!!!!
به بازنشسته های سال های قبل و بعد از ما یک لوح تقدیری (حالا به فرموده شما در برگه چک لیست!!!) دادند.برخی کادوی مختصری هم گرفتند...
ولی من و همکارانم هییییییییچ دیده نشدیم.
حیف از سی سال عمر