صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

" تفکر انتقادی در تربیت اسلامی چه جایگاهی دارد؟ امر به معروف و نهی از منکری که خود الگوی تربیتی ست و در بالادست وجود ندارد و هر نوع انتقادی ، محدودیت برای منتقد ایجاد کند ، کدامین الگوهای اولیه تربیتی در علم اخلاق و ارزش های سرنوشت ساز در آن حفظ شده است؟ "

نگاهی بر " تربیت اسلامی " در نظام تربیتی ما !

نرگس کارگری/ خبرنگار صدای معلم

آسیب شناسی تربیت اسلامی در آموزش و پرورش ایران  علم اخلاق ، علمی ست که صفات نفسانی خوب و بد و اعمال و رفتار اختیاری متناسب با آن ها را معرفی می کند و شیوه ی تحصیل صفات نفسانی خوب و انجام اعمال پسندیده و دوری از صفات نفسانی بد و اعمال ناپسند را نشان می دهد. ( ابن مسکویه ، تهذیب الاخلاق و طهاره الاعراق ، ص 27)

هدف نهایی علم اخلاق این است که انسان را به کمال سعادت حقیقی خود – که همانا هدف اصلی خلقت جهان و انسان است – برساند.

در تمامی دروس دوره ی ابتدایی این گونه پیکربندی کرده اند که تدریس منتهی به جلوه صفات و ذات باری تعالی شود و قدرت و عظمت آفریدگار در جهان هستی و طبیعت آفرینش او ، جلوه گر شود و این که تمام جهان طبیعی و بی اراده به تسبیح جمال و جلال خداوندی مشغولند .

 معلمان در این زمینه تلاش خود را داشته اند که غایت کار را به این هدف برسانند. البته آنانی که زمینه رستگاری را دارند ، اصل مطلب را زود می گیرند.

امام علی ( ع) می فرماید : « از حال فرزندان  اسماعیل ، فرزندان اسحاق و فرزندان یعقوب عبرت بگیرید. چقدر حالات ملت ها با هم مشابه و صفات و افعالشان شبیه یکدیگر است. در تشتت و تفرق آنان دقت کنید ، زمانی که کسری ها و قیصرها مالک بودند. (خطبه قاصعه/192)

فرزندم ! درست است که من به اندازه ی همه ی کسانی که پیش از من زیسته اند ، عمر نکرده ام ، اما در کردار آن ها نظر افکندم و در اخبارشان تفکر نمودم و در آثار آن ها به سیر و سیاحت پرداختم تا بدان جا که همانند یکی از آن ها شدم . بلکه گویا در اثر آنچه تاریخ آنان به من رسیده با همه ی آن ها از اول تا آخر بوده ام. ( نهج البلاغه ، نامه 31 )

علوم تربیتی در علم اخلاق با بهره گیری از دستاورد های روان شناسی و شناسایی اصول حاکم بر رفتار انسان و تلاش در جهت آگاهی از فرمول هایی که کنش ها و واکنش های آدمی در چارچوب آن ها شکل می گیرد ، زمینه های رشد و شکوفایی هر چه بیشتر استعدادهای علمی ، اخلاقی و مهارت های حرفه ای را فراهم می آورد و اگر توجهی به عوامل و زمینه های اخلاقی داشته باشد ،نگاه او به این عوامل صرفا یک رویکرد ابزاری و واسطه ای است و چون وجود فضیلت های اخلاقی ، فرد را در طی مراحل تربیتی یاری داده ، آن ها را مورد توجه قرار می دهد.

این مطالب در وسعت بیشتر و عمیق تر در حوزه و دانشگاه تحت عناوین مختلف من جمله فلسفه تعلیم و تربیت تدریس می شود. ولی هنوز تحقیقاتی صورت نگرفته است که نفعش در جامعه برای چند نفر بوده است !

تربیت ، خود به معنای پرورش استعدادهای نهفته در وجود انسان است. خداوند با خلقت انسان ، قوا و استعدادهای زیادی در وجود او به ودیعه گذاشته که هر کدام از این استعدادها برای تکامل و رسیدن به مقصد نهایی ، او را یاری می نماید و اگر هر یک از این استعدادها شکوفا شود از هر طلا و نقره ای با ارزش تر خواهد بود و به فرموده ی پیامبر « اَلّناسُ معادِنُ كَمَعادِنِ الَّذهَبِ وَ الْفِضَّه » مردم معادنی هستند مانند طلا و نقره ( بحار الانوار – ج 58 – ص 65) در این شرایط وقتی از تربیت اسلامی و روزهایی که به عناوین مختلف فقط برای رفع تکلیف بخشنامه  وار در آموزش و پرورش بر دوش مدارس و به خصوص معلمان گذاشته می شود باید جدا گله مند شد. مطالبه گری کرد که قطعا وقتی عملی در پشتوانه نیست ، ادعای مفهوم و تفسیر آن چگونه می تواند در کل کشور سازنده باشد ؟!

البته مرحوم آیت الله بهجت معتقد بودند مردم در فطانت و بلادت اختلاف زیاد دارند. مأمون و امین نزد یک معلم درس می گرفتند. معلم زير فرش مأمون كاغذ گذاشت و او متوجّه شد، ولى زير فرش امين خِشت گذاشت و او نفهميد.

بسیاری از استعدادهای افراد ، حتی برای خود آنان ناشناخته می ماند و متوجه نمی شوند که چه توانایی ها و لیاقت هایی دارند و این  وظیفه ی پدر و مادر و مربی است که با دقت و مهارت ، به جست و جو و کشف آن ها بپردازد.

رهبر معظم انقلاب در دیدار معلمان و فرهنگیان سراسر کشور در 17 اردیبهشت 1393 در باب تربیت نیروی انسانی و سبک زندگی فرمودند :

« ما ملّتى هستیم با آرمانهاى بلند، با حرفهاى بزرگ، با قلّه‌هاى ترسیم‌شده‌اى - که می خواهیم خودمان را به این قلّه‌ها برسانیم. این احتیاج دارد به انسانهاى صبور، عاقل، متدیّن، اهل ابتکار، اهل اقدام، دور از تنبلى ، مهربان، عطوف، داراى حلم، داراى شجاعت، با رفتارهاى مؤدبّانه، پرهیزگار و انسانهایى که درد دیگران، درد آنها محسوب بشود. هدف، ایجاد یک جامعه‌ى نمونه است. شما می خواهید در محدوده‌ى ایران عزیز - که از لحاظ جغرافیایى در یک نقطه‌ى بسیار حسّاسى از دنیا هم واقع شده است - یک جامعه‌اى بسازید که به برکت اسلام و زیر پرچم قرآن، الگو باشد. اگر با حرفهاى این نویسندگان و منتقدان و متفکّرانشان آشنا باشید، مى‌بینید مدتها است، چندین سال است که صدایشان در آمده است؛ گوشه‌هاى فاسدشده و رو به افزایش فساد در جامعه‌شان را دارند نشان می دهند؛ زندگى مادّى این‌جورى است. بله، از لحاظ علم و پیشرفتهاى فنّاورى و این چیزها پیش رفته‌اند، کارهاى بزرگى انجام داده‌اند؛ امّا آن‌طرف قضیّه، زمین ماند و همین زمینشان میزند. آن جامعه‌اى مورد نظر اسلام است که از لحاظ مادّى، یعنى از لحاظ ثروت، از لحاظ علم، از لحاظ سطح زندگى، در سطح بالایى باشد؛ از لحاظ اخلاق و معنویّت هم در آن سطح و یا بالاتر از آن سطح باشد. این می شود جامعه‌ى اسلامى؛ شما می خواهید این را درست کنید؛ این راه خیلى طولانى در پیش دارد. و این شدنى است، کسى نگوید نمی شود؛ چرا، خیلى‌چیزها را خیال می کردند نمی شود، شد.»

« و من کلام له صلّی اللَّه علیه و ءاله: النّاس معادن کمعادن الذّهب و الفضّه». آنچه که در این جمله‌ی شریف و کوتاه و پرمغز مورد نظر است، وجود استعدادهای پنهان در هر فردی از افراد انسان است. اینکه حالا بعضی این بحث را به بحث جبر و تفویض و این چیزها متصل می کنند، این دور شدن از محتوای واضح و ظاهر این حدیث شریف است. در این حدیث می خواهد بفرماید: همچنان که معادنی وجود دارد که در اینها طلا هست، نقره هست - حالا این دو تا را به عنوان مثال ذکر کرده‌اند؛ معادن گوناگونی وجود دارد - و ظاهر کار، سنگ است، خاک است، زمین است، چیزی محسوس نیست، اما اگر بکاوید، اگر بشناسید، اگر قدر بدانید، در زیر همین سنگ و خاک معمولی، یک عنصر گرانبها پیدا خواهید کرد که ارزش آن با ارزش آنچه که در ظاهر دیده می شود، قابل مقایسه نیست، انسانها هم همین جورند؛ یک ظاهری وجود دارد که در حرکات و سکنات و گفتار و رفتار و کردار انسانها، آدم اینها را می‌بیند؛ اما یک باطنی هم وجود دارد که آن عبارت است از استعدادهای متراکمی که خدای متعال در وجود انسان گذاشته است. البته این استعدادها یکسان نیستند - همچنان که معادن یکسان نیستند - اما همه در این جهت شبیه همند که آنچه در کمون است و آنچه در باطن وجود انسان است، بسی ارزشمندتر است از آنچه که شما در ظاهر مشاهده می کنید. همچنان که اگر روی معدن کار کردید، تلاش کردید، زحمت کشیدید، میتوانید به آن ماده‌ی ذی‌قیمتی که در آن هست، برسید، در انسان هم همین جور است؛ احتیاج به تلاش دارد؛ باید کسانی سعی کنند این استعدادها را به فعلیت برسانند. شرط لازم هم این است که شما این ماده را بشناسید. کسی که نداند طلا چیست یا نقره چیست، اگر در این معدن به طلا هم برخورد کند، چون نمی شناسد، از آن صرف نظر خواهد کرد. باید بدانید طلا یعنی چه و چه ارزشی دارد، بعد بروید استخراج کنید، زحمت بکشید، طلا را استحصال کنید. در انسان هم همین جور است. مربیان بشر، مربیان کودکان و بالخصوص جوانان که می خواهند از این استعدادهای خدادادی که در انسانها هست، استفاده کنند، باید این استعدادها را بشناسند، قدر این استعدادها را بدانند، بعد بروند دنبالش. همچنان که ما در زمین‌شناسی می رویم تحقیق می کنیم، ببینیم آیا این زمین دارای معدن هست یا نیست، معدن آن چیست، اندازه و مبلغ و حجم آن چقدر است، راهِ درآوردن آن چیست، در مورد انسانها هم همین جور است. بعضی، استعدادهای برجسته و فراوانی دارند؛ بعضی، استعدادهای کمتری دارند. نوع استعدادها هم فرق میکند؛ طلا یک جا لازم است، نقره هم یک جای دیگر لازم است؛ آنجایی که شما از نقره باید استفاده کنید، اگر از طلا استفاده کردید، به نتیجه نمیرسید؛ آنجایی که از آهن باید استفاده کنید، اگر از طلا استفاده کردید، به نتیجه نمیرسید؛ هر کدام برای یک کاری لازم است. انسانها با استعدادهای گوناگونشان، تأمین کننده‌ی نیاز جوامع بشری برای سیر الی‌اللَّه و سیر الی‌الکمال‌اند؛ همه‌ی این استعدادها باید استخراج شود. این، وظیفه‌ی مربیان جوامع را سنگین می کند؛ وظیفه‌ی حکومتها را سنگین می کند. استعدادیابی، استعدادشناسی، قدر استعداد را دانستن، راه استخراج این استعدادها و به فعلیت رساندن آنها را بلد بودن، بعد با ظرافتِ تمام این را دنبال کردن، این آن چیزی است که بروز استعدادها را نتیجه خواهد بخشید؛ پیغمبران این کار را می کردند: «لیستأدوهم میثاق فطرته و یذکّروهم منسیّ نعمته ... و یثیروا لهم دفائن العقول». پیغمبران خرد انسانها را برمی‌آشفتند، آنها را مبعوث می کردند، آنها را به کار وامی داشتند؛ این همان کشاندن استعداد است. بنابراین «النّاس معادن کمعادن الذّهب و الفضّة». به هیچ انسانی نباید با نگاه تحقیر نگاه کرد؛ نه، در او یک استعدادی هست که ای بسا جامعه به آن استعداد نهایت نیاز را دارد.


بله، بعضی‌ها هستند می‌آیند دنیا، هفتاد سال، هشتاد سال هم عمر می کنند، می روند، اما این استعدادشان کشف نمی شود؛ در واقع به اینها ظلم می شود، اینها مظلوم واقع می شوند. اگر استعداد او کشف می شد، ممکن بود یک نابغه‌ای بشود، یک شخصیت برجسته‌ای بشود. این، وظیفه‌ی مربیان جامعه را، از جمله روحانیون را، معلمان را، اجزاء حکومت را، دستگاه‌های مختلف تربیتی را زیاد می کند. مبادا به این استعدادها بی‌اعتنایی شود.

بیانات رهبر انقلاب در جلسه درس خارج فقه23/11/1391

می توان گفت ، سازندگان اصلی هر محیط ، نخبگان و سردمداران آن جامعه و محیط اند. بنابر این یکی از شیوه های ایجاد محیط تربیتی مساعد ، پدید آورندگان الگوهای شایسته در آن محیط و طرد الگوهای ناشایست است. وجود الگوهای محبوب جامعه ، به خودی خود از افراد ، آن محیط را به سوی آنان سوق می دهد و مکارم اخلاقی ایشان را ، دیگران الگو برداری می کنند.

آلبرت بندورا ( 1978) که از واضعان نظریه یادگیری اجتماعی است ، مهم ترین نوع یادگیری انسان را ، یادگیری مشاهده ای می داند که همان تقلید یا سرمشق گیری است. فرد با انتخاب یک الگو یا سرمشق ، به تقلید آن رفتار می پردازد. بندورا ، این نوع یادگیری را در چهار مرحله توضیح می دهد. مرحله ی توجه ، به یاد سپاری ، باز آفرینی و انگیزش. ویژگی های حالت تمایز ، باز عاطفی ، پیچیدگی ، برجستگی و ارزش کاربردی در سرمشق و ظرفیت حسی ، سطح برانگیختگی ، آمادگی ادراکی و تقویت پیشین در مشاهده گر به عملکرد منطبق با رفتار سرمشق مساعدت می کند.

آرتور شوپنهاور در کتاب در باب حکمت زندگی خود می گوید : « کسی که در همه ی حوادث آرامش خود را حفظ می کند ، نشان می دهد که می داند امکان شر در زندگی چقدر بزرگ و پر تنوع است ؛ و از این رو به آنچه در زمان حال اتفاق می افتد به منزله ی بخش کوچکی از آنچه ممکن است هنوز پیش بیاید می نگرد. این منش انسان های شکیباست که وضعیت نوع بشر را هرگز فراموش نمی کنند ، بلکه همواره به خاطر دارند که هستی انسان چه اندوهبار و اسفناک است و بلایایی که در معرض آن هاست بی شمارند ...»

اکنون که به واسطه ی قرارگیری پخمگان به جای نخبگان در جامعه ، اهم مسئولیت ها در اختیار افرادی قرار گرفته است که تعلیم و تزکیه را از هم جدا کرده اند ، چگونه انتظار می رود که تربیت اسلامی ، اخلاق پسندیده ای را در نسلی که با چشمان تیزبینی شرایط را برانداز می کند ، مؤثر واقع شود؟

مثل آن که وضعیت اسفبار و اندوهگین همین امروز باشد.

تفکر انتقادی در تربیت اسلامی چه جایگاهی دارد؟  امر به معروف و نهی از منکری که خود الگوی تربیتی ست و در بالادست وجود ندارد و هر نوع انتقادی ، محدودیت برای منتقد ایجاد کند ، کدامین الگوهای اولیه تربیتی در علم اخلاق و ارزش های سرنوشت ساز در آن حفظ شده است؟

آسیب شناسی تربیت اسلامی در آموزش و پرورش ایران

بهترین شیوه ی تربیت آن است که ما خود را تربیت کنیم . رفتار ما در منزل و نزد فرزندان ، رفتاری صحیح و متین و پسندیده و قابل تقلید باشد. اسم این روش تربیتی ، « تربیت الگویی » است.

حال سوال اینجاست ، چرا مسئولینی که امروز برای جامعه به عنوان خدمتگزار گمارده شده اند ، رویه ای را می روند که در سرفصل های الگوهای شایسته تربیتی جایی ندارد؟

مگر الگوی تربیتی آن ها با مردم عادی فرق دارد؟ آیا نباید از اولیای خانه اول و دوم آن ها گله مند شد؟

از شعارهای ارزنده ی سازمان بهزیستی کشور این است که : « کودک از شما تقلید می کند ، سعی کنید یک شخصیت قابل تقلید باشید».

آن سخن گرانقدر امام صادق ( ع) که می فرماید: « كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ  الی الخیر بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ» ( بحار الانوار – ج 7 – ص 302 ) سازندگان اصلی هر محیط ، نخبگان و سردمداران آن جامعه و محیط اند. بنابر این یکی از شیوه های ایجاد محیط تربیتی مساعد ، پدید آورندگان الگوهای شایسته در آن محیط و طرد الگوهای ناشایست است. وجود الگوهای محبوب جامعه ، به خودی خود از افراد ، آن محیط را به سوی آنان سوق می دهد و مکارم اخلاقی ایشان را ، دیگران الگو برداری می کنند.

با غیر زبانتان ( یعنی با اعمالتان ) هدایتگر مردم به سوی نیکی ها باشید.

باز بیانگر همین تربیت و هدایت الگویی است.

مگر مسئولین در دولت ایران از تربیت اسلامی فاصله داشتند و دارند؟

و یا بهتر بپرسیم ، آیا با تربیت اسلامی و اخلاق و اندیشه های اسلامی بار نیامده اند؟

آیا نمی دانند که چگونه خلاصه ی هر پند تربیتی را اجرا کنند ؟ پس چرا این قدر به مردم دروغ می گویند ؟

آنقدر مردم را سرکار گذاشته اند که اگر واقعیتی هم در حرف هایشان نهفته باشد ، کسی باور که هیچ بلکه برایش تره هم خرد نمی کند!

امام حسن مجتبی (ع) می فرمایند : « عجبت لمن یتفکر فی ماکوله کیف لا یتفکر فی معقوله فیجنب بطنه ما یؤذیه و یودع صدره ما یردیه »

من تعجب می کنم از کسی که درباره خوردن و آشامیدن خود فکر می کند ولی عقل خود را به کار نمی اندازد (به معنویات فکر نمی کند) پس اگر غذایی شکمش را به درد آورد، از آن پرهیز می کند; ولی جان و روانش را از امور پلید و مضر نگه نمی دارد!

مسلما با توجه به سواد و آگاهی که همه مسئولین علی الظاهر دارند ، قطعا در مسیر خود اشتباه نکرده اند و آگاهانه تا بدین جا پیش رفته اند.

باید تأسف خورد برای آن پدر ها و مادرهایی که چنین فرزندانی را پرورش داده اند.

پدر و مادری که بر خود لازم ندید در رشد بهداشت روانی و اخلاقی و تربیتی فرزندش تلاش و کوشش کند که امروز برای کشورش و جامعه ای که می توانست امروز سرآمد همان تمدن 2500 ساله باشد ، مفید و سرشار از اقتدار و افتخار شود.

قرار نیست همه مردم ملت را بدارند. ولی وقتی کسی قبول می کند که مسئولیت کاری را داشته باشد ، از او انتظارات زیاد است. به این خاطر است که سرپرستی و مدیریت را هرکسی نباید تقبل کند.

برخی از مردم تصور می کنند اگر چند روز غذا به خانواده و زیردستان خود ندهند ، جنایتی بس عظیم مرتکب شده اند ، در حالی که نه تنها چند روز بلکه چند سال هم از دادن غذای واجب تری امتناع ورزیده اند!

دیل کارنگی ، بیراه نمی گوید ؛

عده ای بدن فرزندانشان را غذا می دهند ، ولی خیلی به ندرت ممکن است لیاقتشان را نیز غذا بدهند.

مسئولینی که امروز ، فنون و مسائل تربیتی را خود به خوبی فرانگرفته اند ، ضعف در وضع جسمی و وزن بدنی ندارند ، چه بسا که مراقبت های شکمی ، چاقی مفرط هم حاصل کرده و قدم هایشان را کُند نموده است.  نفس نفس می زنند و برای حل مشکلات مردم ، یکی دو تا پله را توان  بالا و پایین رفتن ندارند. برای همین است که صندلی ها را رها نمی کنند!

آموزش و تمرین فن تربیت را فقط مدرسه نمی تواند بیاموزد.

پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرمایند:

«دَعِ اِبْنَكَ يَلْعَبْ سَبْعَ سِنِينَ وَ يُؤَدَّبْ سَبْعَ سِنِينَ وَ أَلْزِمْهُ نَفْسَكَ سَبْعَ سِنِينَ فَإِنْ أَفْلَحَ وَ إِلاَّ فَإِنَّهُ مِمَّنْ لاَ خَيْرَ فِيهِ»

وسائل الشیعه، ج 15،ص 193

فرزندت را تا هفت سال اول زندگی برای بازی کردن رها کن و هفت سال نیز او را در کنار خود قرار دهد ، اگر رستگار شد که هیچ ؛ ولی اگر راه رستگاری را پیش نگرفت ، از جمله ی کسانی است که خیری در وجود او نیست.

محیط خانه و الگوهای اولیه در شخصیت پذیری فرزند بسیار حائز اهمیت است.

احساس می شود ، کسانی که با زندگی و آینده مردم بازی می کنند ، نتوانسته اند الگوهای تربیتی را به خوبی آموزش دیده باشند و فرصتی برای تعلیم آنان اختصاص داده نشده است. مع الاسف این امر باعث گردید، ضد تربیتی امروز باب شود و سخت ترین لطمه را کودکان و نوجوانانی می بینند که به خاطر مشغله های زیاد کاری والدین خویش ، خارج از خانه برای تأمین مایحتاج ، مجبور هستند هر روز صحنه هایی از نمونه تربیت شدگان نسل قبل را در انواع رسانه های ملی ببینند که ضد و نقیض های رفتاری فراوانی را به همراه دارد. جامعه ما همین الان هم دچار بی تفاوتی در ارزش ها شده است.

مدیریت برنامه ریزی و کنترل بحران که در کشور نیست. مدیریت هیجان هم آنقدر گنگ است که شاید با حمله اشتباه گرفته می شود. چه بسا جرات بیانش هم خطرناک است. کلا یا این طرف بام می افتید یا از آن طرف بام. حد وسط نیست.

مسئولین امروز، کودکان دو دیروز هستند. به خوبی یاد گرفته اند با بهترین فن بیان و جسارت تمام بدون آنکه ذره ای احساس نگرانی از عواقبش داشته باشند ، دروغ بگویند.

آسیب شناسی تربیت اسلامی در آموزش و پرورش ایران

در کتاب بادبادک باز خالد حسینی ، خواندم که پدر به پسرش گفت: « بدترین و بزرگترین گناه ، از نظر وی دزدی ست »

همین که تو شخصی را می کُشی ، پدر یا همسری را از خانواده ای دزدیده ای.

خوب است اضافه کنیم ، وقتی در مقابل نه یک نفر بلکه میلیون ها نفرراست نمی گویی هم دزدی می کنی. چون حقیقت را از مردم ربوده ای. اعتماد را از مردم می دزدی. انرژی را از مردم می گیری. آرامش را از ملت سلب می کنی . 

بهتر است تابلوهای خطر در جاده ی تربیت را برای هشدار دادن ضد تربیت ها و روش های غلط در دفترهای کارتان نصب کنید. در اتاق جلساتتان آویزان کنید. هر چند نمی خوانید ولی شاید پیش چشمتان باشد تلنگری باشد.

در بعضی موارد ، تنها به روش غلط اکتفا می شود ، زیرا روش صحیح آن ، به خوبی آشکار است. " من تعجب می کنم از کسی که درباره خوردن و آشامیدن خود فکر می کند ولی عقل خود را به کار نمی اندازد . "

این جمله در زبان اهل علم شایع است كه « تعرف الاشیاء باضدادها » یعنی اشیاء از راه نقطه ی مخالف و نقطه ی مقابلشان شناخته می شوند و به وجود آنها پی برده می شود.

حضرت امام خمینی در فرصتهای مختلف مقام شامخ معلم را ستوده است و آن را شغل انبیاء نامیده است. حضرت امام با توجه به نقشی که معلم در تربیت نسل جوان به  عهده دارد، همواره با رهنمودهای خود سعی داشته اند از یک طرف بر رفعت مقام و ارزش کار معلم تأکید نمایند و از طرف دیگر معلمین را بر این امر آگاه سازند که آن معلمی را اسلام می ستاید و به آن بها می دهد که علاوه بر تواناییهای مختلف علمی در مرحله اول در مقام تهذیب نفس برآیند و در این راستا معلمین بعنوان اولین چیزی که به شاگردان خود ارائه می دهند، روحیه حق طلبی و گرایش بسوی تعالیم الهی باشد.

متاسفانه این سخن امام (ره) در مهم ترین دستگاه کشور که آموزش و پرورش است به بار ننشسته است. امروز بنیاد علمی و پژوهشی که باید در آموزش و پرورش بیشترین کابرد را داشته باشد ، جایش را به شوراهایی داده است که هنوز دست چپ و راستشان را نمی دانند و برای خود قانون را چون دیگ برای این مقام و آن مقام بالا و پایین می گذارند. دیگر معلم رهنمود نمی کند. بخشنامه هاست که کار معلم را به عهده گرفته است.

البته شوراهای دانش آموزی بی ریا بیش از جلسات مکرر و بی فایده با هزینه های گزاف در این اتاق و آن اتاق توفیر دارد. از حرص و جوش نوجوانان و جوانان امید زنده می شود . هر چند تا کهنه سالان طمع حرف اول دارند ،عرصه ای برای آزمودن توانایی های این نسل پدیدار نمی شود!

ای کسانی که متأسفانه متعهد به مسئولیت هایتان نیستید ، زحمت معلمان را در مدرسه هزار برابر نکنید. چون دست آن ها بسته است نمی توانند در کلاس درس همه چیز را برای دانش آموزان بگویند. اگر دروغ بگوید که دیگر معلم نیست. اگر هم راست بگوید که دیگر معلم نمی ماند. برخی مواقع بالاجبار سکوت می کنند.

آسیب شناسی تربیت اسلامی در آموزش و پرورش ایران

با توجه به گستردگی پوشش رادیو و تلویزیون در سراسر کشور، حضرت امام با تأکید بر نقش مهم و اساسی این رسانه گروهی در موقعیت های مختلف بر بُعد تعلیم و تربیتی این رسانه نیز همواره تأکید داشته و بارها بر لزوم اهتمام هر چه بیشتر مسئولین بر این امر تأکید کرداه اند ؛ هر چند هنوز هم برای معلمان این موقعیت هم وجود ندارد.

 «من همیشه از رادیو و تلویزیون نگرانی داشته ام، برای اینکه این رادیو و تلویزیون یک بنگاهی است که از تمام این رسانه های گروهی مهمتر است، برای اینکه الان در تمام دهات، در تمام شهرستانها تقریبا عمومی شده است. این رادیو تلویزیون باید اصلاح بشود، یعنی باید متحول بشود به یک بنگاه تعلیمی و تعلیمات اسلامی. باید رادیو تلویزیون مربی جوانهای ما و مربی مردم کشور باشد، نه اینکه مطالبی در آن گفته بشود که مخالف با وضعیت کشور است و مخالف با مصلحت کشور است و جوانهای ما را طوری بار می آورند که برای خودشان نباشند و برای دیگران باشند.»

از دیگر رسانه های گروهی که می تواند در راستای تعالی تعلیم و تربیت نسل جوان نقش مهمی را ایفا کند، مطبوعات و نشریات به هر نوع و هر صورت است. حضرت امام در این رابطه می فرمایند:

 «در باب نشریات،خودتان می دانید که نقش نشریات درهر کشوری از همه چیزها بالاتر است،روزنامهها و مجلات می توانند که یک کشور را رشد بدهند و هدایت دهند به راهی که صلاح کشور است و می توانند که به عکس عمل بکنند، مع الاسف در ایران، در آن زمان، بی استثناء نشریات و نوشته ها غیر اسلامی بود و آنان برای برنامه ای که انحراف جوانان بود، به هر راهی تمسک کردند از جمله به نشریات، مجلات آنروز جوانان را به فساد می کشاند.»

امروز آن خوش بینی هایی که امام (ره ) برای مردم و سربلندی ملت می دیدند ، تنها حق مسلم عده ای شد که استحقاق آموزش برتر ، رفاه برتر پله های ترقیشان شد. همه چیز میلی ست. حتی نوع تربیت!

آرزوی آموزش سالم و زوال بی سوادی را جز با هدر دادن منابع آموزشی که حق هر شهروند ایرانی ست گرفته شد. نخبگان خانه نشین و یا فراری شدند و روایت ارباب رعیتی در جامعه حکم فرما شد.

در این شرایط وقتی از تربیت اسلامی و روزهایی که به عناوین مختلف فقط برای رفع تکلیف بخشنامه  وار در آموزش و پرورش بر دوش مدارس و به خصوص معلمان گذاشته می شود باید جدا گله مند شد. مطالبه گری کرد که قطعا وقتی عملی در پشتوانه نیست ، ادعای مفهوم و تفسیر آن چگونه می تواند در کل کشور سازنده باشد ؟!

وقت ارزشمند یک معلم در پس اهمال کاری های مسئولین تضییع می شود. این را به عنوان اموری که در شوراهای خود به عنوان جلسه هماهنگی تربیت اسلامی برگزار می کنید ، جدای از عکس های یادگاری به بحث بیشتری بگذارید.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

آسیب شناسی تربیت اسلامی در آموزش و پرورش ایران

سه شنبه, 20 اسفند 1398 14:03 خوانده شده: 1136 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +7 0 --
ناشناس 1398/12/20 - 15:36
متن حاج خانومیست
پاسخ + 0 0 --
پرستو اسلامی 1398/12/20 - 19:13
به نظر بنده حقیر "اخلاقیات" "اسلامی" از حاکمان و مسیولانی که لباس پیغمبر ص و معصومین ع را پوشیده اند به مردم ساری و جاری می شود. ما هر چه داریم از حاکمان و مسیولانمان داریم. - فرهنگ ما، اخلاقیات ما، رفاه ما، امنیت ما، تمدن ما، منزلت ما و ... همه و همه بخاطر "حقانیت" و ""صداقت"" حاکمان و مسیولان عزیزمان است. اجر ایشان کما فی سابق با خود خدا.
پاسخ + 0 -3 --
پرستو اسلامی 1398/12/20 - 20:27
اکی.
پاسخ + +1 -1 --
اشرفی زاده 1398/12/21 - 01:21
دوست عزیز
دقت نظر شما قابل تحسین است .خسته نباشید
اما اگر کمی کوتاهتر بنویسید ، گیرایی و تاثیرگذاری مطلب بیشتر میشود .
توضیحات اضافی ، احادیث و نقل قول ها هم تکرای اند و هم متن را طولانی کرده اند
ارجاعات به نهج البلاغه و بحارالانوار و سخنان امام و .... وقتی زیاد شود ، خواننده از این همه ارجاعات خسته می شود و بیشتر کلاس معارف و سخنرانی های مذهبی را تداعی می کنند .
هدف اصلی نویسنده در میان اینهمه حدیث و نقل قول گم میشود.

نقش قلم تان ماندگار
پاسخ + +4 -1 --
مدرس آزاد 1398/12/21 - 13:06
قسمتهایی خوانده شد و پر حوصله و زیبا نوشتید

آری ، بعضی از انسانها استعدادشان کشف نمی شود و جای تأسف بزرگتر آن است که برخی از انسانها استعدادشان کشف می شود ولی قانون و عرف و توهّمات مانع از بهره برداری از آنها می شود و گاه بهره برداران ، برده بردار می شوند و آن استعداد مستعد ترجیح می دهد خود را از ارتکاب گفتار و کردار و اعمالی دریغ کند ، همانطور که از او با بخل و حماقت و ندادم کاری و توهّم و تخّیل و تصوّر باطل و قدرنشناسی و خودخواهی و پارتی بازی و قانون بازی و سیستم قفل شونده و غیره دریغ میکردند و بساط امید را از ریشه در مواردی می خشکاندند و به خود و او و جامعه زیان می رسانند
پاسخ + +4 -1 --
مهم نیست 1398/12/21 - 14:41
اگر ما دلسوز اخلاق باشیم از لحن و قلمی پدرانه و مادرانه بهره می گیریم نه "انتقاد تخریبی"
نویسنده محترم،ضمن عرض سلام:
۱.طبق تعالیم اسلام،"تعلیم" زیر مجموعه "تربیت"است.
۲.خواهشمندم دیدگاه های رهبر معظم انقلاب در مورد حوزه امور تربیتی و پرورشی را مطالعه و تدبر بفرمائید.
۳.خلاصه پاسخ شما پس از مطالعه متن این است که: حوزه امور تربیتی سالهاست در مسیر اصلاح اخلاق در جامعه دارد تلاش می کند و در مقابل ضد اخلاقی ها ایستاده است و نتیجه تلاش آنها در این حد بوده(که جای تشکر دارد اما با مطلوب فاصله دارد و آن هم به دلیل وجود حجم القائات مخالف اخلاق است) یعنی اگر نبودند عزیزان حوزه امور تربیتی الان در جامعه شاهد چه وضعیتی بودیم؟...
۴.کاش خواننده پس از مطالعه متن شما،لااقل با چند راهکار و پیشنهاد آشنا می شد،راهکار پیشنهاد دهید و یقین بدانید که استقبال می شود،اما راهکاری که جنبه "واقعی و عملیاتی" داشته باشد.
- صرفا جهت اطلاع بدانید انتقاد و ارائه راهکار واقعی و عملیاتی فقط زمانی میسر است که فرد خود در آن حوزه "سابقه مطالعاتی و تجربی" داشته باشد...
موفق باشید
پاسخ + 0 0 --
نرگس کارگری 1398/12/21 - 20:54
با سلام و احترام
به نظر شما اگر پیشنهاد ارائه دهم توان عمل که هیچ ، اراده ای بر شنیدن دارند؟
پاسخ + +3 -3 --
مهم نیست 1398/12/21 - 15:16
با عرض معذرت،مورد۲ اصلاح می شود:
دیدگاه رهبر معظم انقلاب در مورد "آموزش و پرورش" و دست اندرکاران آن.
پاسخ + +4 -4 --
ناشناس 1398/12/24 - 18:26
مذهبی که با یک کلمه با یک حرف و جمله بشری را به مرگ محکوم می کند چه جای تفکر انتقادی دارد؟ وقتی امامی را وقتی ایه ای را نقد می کنی است مطمئن هستی که در امان هستی. چرا خودمان را گول می زنیم؟
پاسخ + +3 -1 --
ناشناس 1399/01/02 - 11:40
وقتی فرد مسلمانی نابسامانی اقتصادی و فقر،تبعیض ،ظلم وستم ،دروغگویی ولاپوشانی مسئولین باصطلاح دینی را در برخی ازکشورهای اسلامی می‌بیند و این وضعت را با کشورهای مرفه و ثروتمند مقایسه می‌کند در ذهنش نسبت به دین و آموزه‌های دینی شک و تردید و یا در مواردی انکار نسبت به کارآمدی دین و آموزه‌های دینی شکل می‌گیرد که در مرحله بعد سبب اهمال در عمل به هنجارها و عدم رعایت و نبود محرک و انگیزه برای انتقال این ارزشها، باورها و هنجارها به نسل بعدی خواهد بود.

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور