در چند سال اخیر در مدرسه به مشکلی برخورده ام که می توان آن را یک فاجعه خاموش دانست؛ فاجعه ای به نام توهم درسی یعنی توهماتی که پیرامون وضعیت درسی یک دانش آموز شکل می گیرد. این فهم از وضعیت درسی هم از طرف والدین و هم از طرف دانش آموز می باشد و بیشتر از طرف دانش آموز.
دانش آموزانی که در سیستم آموزش فعلی در مدارس ایران به خصوص در مقطع ابتدایی با سیستم آموزش کیفی – توصیفی کنونی رشد کرده اند به دلیل عدم اجرای درست این سیستم به هر دلیل ( حال به دلیل عدم آشنایی یا سهل انگاری یا راحت طلبی و .... ) باعث شده است که این دانش آموزان درک واقع بینانه ای از وضعیت درسی خود نداشته و دچار مشکلات رفتاری و یادگیری و ... زیاد شده اند و این مشکلات در طی سال ها انباشت شده و به گونه ای می گردد که حل آنها نیاز به تلاش زیادی دارد.
برخی از مقالاتم را که در سایت خبری و تحلیلی صدای معلم منتشر می کنم دلایلی دارد؛ به نظر می آید این سایت بیشتر یا شاید بهتر از برخی مکان های اطلاعاتی وزارت آموزش و پرورش دیده می شود و شاید مورد توجه قرار گیرد. به عبارتی خود وجود مکانی که مورد توجه و پیگیری باشد و امکان قرار گرفتن نظرات و مقالات جامعه منتقد آموزشی کشور در آن باشد خود یک ایده خام و آرمانی است که هنوز ناپخته و به اجرا در نیامده است.
اما برگردیم سراغ موضوع این مقاله. یعنی توهم درسی. بگذارید تا چگونگی شناخت این وضع را بیشتر گشوده و آشنا شویم. خود سیستم توهم زا و مشکل زا شده است و معلم های ضعیف نیز در این فضا همخوان شده اند!
هر سال که وارد پایه ششم می شوم؛ بعد از بررسی ها و آزمون ها و سنجش ها دانش آموزانی را می بینم که در واقعیت مثلا در درس ریاضی در حد نمره صفر یا نیاز به تلاش بیشتر یا نمره های پایین به طور کلی قرار دارند اما در ابتدا این دانش آموزان و والدین آنها در برابر این وضعیت مقاومت کرده و باور نمی کنند وضعیت دانش آموز در این سطح باشد. و دلیل اصلی این دانش آموزان در عدم قبول این وضع، کارنامه و نمره های کیفی آنها در سال های قبل می باشد و مرتب وضعیت فعلی خود را با قبل مقایسه می کنند. دانش آموزان مرتب تاکید می کنند که ما در سال یا سال های قبل درسمان خیلی بهتر بود ، امسال شما آمده اید و خیلی سخت می گیرید یا نمره نمی دهید. بعد از مدتی والدین دانش آموزان نیز وارد میدان می شوند و ممکن است این مسئله را به دفتر مدرسه و حتی اداره آموزش و پرورش منطقه بکشانند که معلم مربوطه مشکلاتی دارد و اذیت می کند و نمره نمی دهد و ....
این موضوع یک جنگ بر سر میزان وضعیت سنجش دانش آموزان بین معلم واقعی و دانش آموز و والدین متوهم در ابتدای سال شکل می گیرد و بسیاری از انرژی معلم باید صرف این موضوع گردد تا دانش آموز و والدین را وارد دنیای واقعی وضعیت درسی دانش آموز کند ( البته اگر معلم واقعی باشد وگرنه اگر مانند معلم های سال های قبل دانش آموز باشد هیچ مشکلی برای کسی پیش نمی آید و همه راضی و خوشحال خواهند بود)
البته متوهمان درسی را می توان دو گروه کرد:
گروه اول آنهایی که واقعا متوهم هستند و از توهم خود آگاهی ندارند .
و گروه دوم کسانی که متوهم هستند اما از توهم خود آگاهی دارند.
گروه اول را می توان امیدوار بود که حداقل بعد از درمان، همکاری بیشتری کنند ولی گروه دوم حتی اگر واقعیت را ببینند به سختی قبول کرده و بیشتر در پی نشان دادن بهتر وضعیت درسی به هر قیمت هستند حتی به قیمت آزار معلم و تهدید او و باج گیری که هم دانش آموز و هم والدین مثل این است که به رفتار خود آگاه بوده و مشکلی با آن ندارند. چنین افرادی مشکل ترین نوع افراد برای واقعیت درمانی درسی هستند چرا که حتی در صورت اجرای روش های درمانی، تمایلی به همکاری ندارند و تمام سعی خود را می کنند تا معلم را زیر سوال برده و از او باج گیری کنند به معنای واقعی.
وضعیت موجود و توهمات درسی از کجا می آیند؟
یا آیا معلم واقعی واقعا واقعی است یا یک فرد سخت گیر و در خطا و شاید متوهم؟
وضعیت درسی فعلی که در کلاس های من مشاهده شده است به نظر می آید به چند دلیل می باشد:
1. سیستم کیفی و توصیفی و سنجش مرتبط با آن که باعث شده معلم ها برای فرار از بازخواست والدین و مدرسه و ادارات و همچنین برای عدم درگیری با آن ها بر سر شواهد و مدارک، حداقل نمره قابل قبول را برای دانش آموز لحاظ می کنند.
2. البته خود ادارات نیز به طور پنهان و غیر رسمی از معلم می خواهند که تا جایی که امکان دارد دانش آموزان را قبول کنند تا امتیازات آن منطقه و ادارات بالا رود. این نوع روند متوهمانه درسی، بیش از آن که بر کیفیت وضعیت درسی دانش آموز و میزان سواد جامعه تاثیر داشته باشد باعث ایجاد تربیت غلط و متوهمانه و بیمارگونه در جامعه شده و آینده ای ترسناک را متصور خواهد کرد.
یکی از وضع های جالب در این سیستم این است که زمانی که همه دانش آموزان در یک کلاس، خیلی خوب یا خوب گرفته یا قبول می شوند هیچ کس شکایتی ندارد و کسی نمی گوید مگر می شود در یک کلاس 30 نفره یک نیاز به تلاش یا ضعیف نباشد و بر عکس اگر در کلاسی دانش آموزان حتی به تعداد کم نمره کم یا نیاز به تلاش بگیرند همه سر معلم خراب می شوند که چرا چنین اتفاقی افتاده است و کار معلم را زیر سوال می برند.
3. خود اجرای سنجش کیفی و توصیفی در مدارس ابتدایی وضعی دردناک و ترسناک ایجاد کرده است که بیشتر آن همان طور که گفتیم به دلیل عدم حمایت و آشنایی کافی و لازم خود سیستم آموزش کشور از این نوع روش و قدرت اجرایی آن است و همچنین نبود امکانات و شرایط لازم، و در مرحله بعد و مورد سوم عدم آشنایی واقعی معلم ها در رابطه با آن می باشد. به عبارتی معلم ها و ادارات بیشتر تاکید می کنند که معلم هر نمره ای که بخواهد می تواند بدهد و ملاک اصلی نمره، معلم هست و معلم ها به خصوص معلم های راحت طلب و دروغین با توجه به شرایط و دوری از دردسر، نمره های دروغین و متوهمانه برای دانش آموزان لحاظ می کنند ( البته در نظر داشته باشید که همچنان معلم هایی وظیفه شناس و کاردرست در هر جایی یافت می شود اما اندک) به طور مثال در یک دیالوگ با معلم سال قبل دانش آموزان کلاس خودم، یعنی معلم پایه پنجم در یک بحثی مرتبط با جدی گرفتن دادن نمره و دادن نمره واقعی به دانش آموز این نظر را بیان داشت :
«خب ! من اگر به آن ها نیاز به تلاش بیشتر بدهم همه و والدین نخواهند گفت که بچه من در حد خواندن و نوشتن نبوده که یک قابل قبول به او بدهی» این گفته و گفته های این چنین بسیارند مانند :
«اگر دانش آموز قبول نشود خودت در دردسر می افتی » یا « اگر دانش آموز را انداختی خودت میروی زیر سوال و تابستان هم باید کار کنی» و ....
پس تا اینجا مشخص شد که خود سیستم توهم زا و مشکل زا شده است و معلم های ضعیف نیز در این فضا همخوان شده اند و کسی نیست که فریاد وا اسفا بر آورد و والدین و دانش آموز را دچار وضعیتی متوهم نموده است و توقع آن ها را غیرواقعی کرده است به گونه ای این توقع در طول سال های دبستان شکل می گیرد که وقتی یک معلم واقعی پیدا می شود همه در برابر او جبهه می گیرند این معلم تا کی توان چنین درمانگری و مقابله با این بیماری را خواهد داشت؟
اما شاید معلمی که در حال این نقد و بیان این مشکل است خود دچار توهم شده باشد برای عدم این شبهه، این شخص تاکید می کند تمام سنجش او بر اساس سنجش های معمول و مورد قبول سیستم توصیفی و کیفی می باشد و با آنها به این نتایج رسیده است و مشاهده کرده است که به طور مثال دانش آموزانی در پایه ششم آمده اند که تعداد آنها نیز کم نمی باشد؛ توانایی های خواندن و نوشتن مناسب این پایه را ندارند و برخی حتی در حد پایه های سوم و چهارم دبستان هم نیستند و مشاهده شده است دانش آموزی که در پرونده اش هیچ مشکلی ندارد اما توانایی نوشتن اعداد بیشتر از 3 رقم را ندارد و یا نمی تواند به درستی بخواند یا بنویسد و یا جواب دهد ولی مشخص نیست چنین دانش آموزانی چگونه تا پایه ششم بالا آمده اند.
نمی خواهم بیش از این کلام را طولانی کنم؛ حرف بسیار است اما گوش شنوا کم و امیدوارم آنان که باید بخوانند، بخوانند و آنان که می توانند تاثیری مثبت بر این روند مخرب و منفی داشته باشند قدمی پیش بگذارند و به غرور ملی و اجتماعی آن بر بخورد و کاری بکنند تا دیر نشده است .
اگر جلوی این وضعیت گرفته نشود به طور قطع جامعه ای دروغین، متوهم و بیماری پرورش خواهد یافت که واقعیات را نخواهد دید و یا اگر می بیند دنبال راه هایی مانند باج گیری و دروغ گویی جهت نشان دادن وضع بهتر خود خواهند بود.
در حقیقت این نوع روند متوهمانه درسی، بیش از آن که بر کیفیت وضعیت درسی دانش آموز و میزان سواد جامعه تاثیر داشته باشد باعث ایجاد تربیت غلط و متوهمانه و بیمارگونه در جامعه شده و آینده ای ترسناک را متصور خواهد کرد.
در ادامه وضعیت درسی مدارس یک شهرستان در نوبت اول سال تحصیلی 1399 – 1400 را مشاهده می کنید آن هم در شرایط مجازی (همه چیز خوب و عالی) :
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
آموزش وپرورش ایدئولوژیک زده که تنها هم و غمش انباشت ذهن با مفاهیمی است که به زور و مطابق با امیال فرادستان در کتاب های درسی گنجانیده اند جایی برای درک،آگاهی و دانش و سواد واقعی باقی نمی گذارد. چه با توصیفی چه نمره ای.در سیستم نمره ای مدارس غیرانتفاعی هم این توهم وجود دارد
وقتی دانش کالا شد هرکس به به قدر وسع خود می خرد
متاسفانه ادارات باهم مسابقه ی اماری دارند و دوست ندارند واقعیتها را ببینند فقط صندلی براشون مهمه و این بر می گرده به تعدادی بی سواد در وزارتخانه که هیچ درکی از کلاس و اموزش ندارند ودر بعد دیگر مامانیهای نوظهورن این ها واقعا خیلی نوبرن و فکر می کنن بچه شون یک ارسطو و یا بوعلی سیناست و نگاه شیفته شده ای دارن در حالی که همین مامانیها خودشون را یاد نمی اورن و نقاط ضعف خودشان را در هنگام تحصیل به یاد نمی اورند بدون تعارف بعضی ها ارثی به یک درس علاقه ندارن اما وقتی به این نکته اشاره می شود بر می اشوبند