بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ لاله خیزد روز وداع یاران
خبر کوتاه بود و جانگداز :
منفجر شدن یک خودروی بمب گذاری شده در کابل ، بیش از 50 نفر کشته و بیش از 100 مجروح به جا گذاشت .چند لحظه بعد ، دو " مین " کار گذاشته شده نیز ، بلافاصله منفجر می شوند . تا این لحظه تعداد کشته شدگان 83 نفر و مجروحین بیش از 100 نفر اعلام شده است . بیشتر کشته شدگان دانش آموزان دختر بودند.
کمتر روزی است که اخبار مربوط به عملیات بمب گذاری و کشته شدن مردم بی گناه افغانستان را نشنویم.
کشتن سه زن خبرنگار ، کشتن زنان وکیل ، خانه نشین شدن زنان شاغل در شبکه تلویزیونی انعکاس و.... حوادث تلخی است که پیوسته تکرار می شوند و البته در هیاهوی اخبار جهانی محو می شوند .
کشته شدن مردم افغانستان در کنار خودروهای بمب گذاری شده – اگر چه تکرار می شود - بسیار کمرنگ تر از خبر کشته شدن خاشقچی ، خبرنگار سعودی ، بازتاب دارد .
ظاهرا صدای بمب هایی که در افغانستان مردم بی دفاع را نشانه می گیرند ، شنیده نمی شود. صدای ضجه های مادرانی که اجساد فرزند خود را از زیر آوار های پس از بمباران ، جمع می کنند ، صدای گریه کودکانی که برای بازگشت پدر ، چشمشان به در خیره مانده است و صدای ناله دانش آموزانی که با کیف و کتاب ، یک لحظه روی هوا می روند ، شنیده نمی شود.
رسانه آزاد افغانستان ( نی ) اعلام کرده است در یک سال 11 خبرنگار افغانستانی کشته و 50 خبرنگار مجبور به ترک کشور شدند. عدم امنیت ، علت اصلی مهاجرت های گسترده جوانان افغانستان به کشورهای همسایه است .
اصلی ترین نیاز انسان ، نیاز به امنیت است . در کشوری که صدای بمباران و گلوله ، صدایی است که قطع نمی شود ، در جایی که مسیر مدرسه مین گذاری می شود و پیوسته سایه جنگ بر زندگی سایه افکنده است ، امنیت حاصل نمی شود . کودکان در چنین جامعه ای به آرامش نمی رسند و راه توسعه در این جامعه ، آرزوی ناکامی است که بر دل جوانان می ماند.
دانش آموزان کابل که خونشان سنگفرش خیابان را رنگین کرد، به جای زنگ مدرسه ، صدای بمب کلاسشان را تعطیل کرد و کتاب و دفترهایشان به ورق پاره هایی خون آلود مبدل گشت . دانش آموزانی که زنده مانده اند ، اگرچه یاد همکلاسی های خود را زنده نگه می دارند اما صحنه های دلخراش این فاجعه انسانی را هرگز فراموش نخواهند کرد.
در این سرزمین ، تلخ ترین خاطرات و تلخ ترین زندگی نامه ها نوشته خواهند شد . تاریخ این سرزمین ، سرگذشت ناتمام مردمی است که آرزوهایشان زیر باران جنگهای داخلی ، ناکام مانده است. تاریخ این سرزمین ها بوی بمب و باروت می دهد .
صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل ( یونیسف ) این حمله را وحشت انگیز خواند و از طرف های در گیر در افغانستان خواست که به حقوق بشر بین المللی و قوانین انسان دوستانه پای بند باشند. ظاهرا صدای یونیسف ضعیف تر از آن است که شنیده شود .
اعلام یک روز عزای عمومی در افغانستان ، حداقل کاری است که می تواند نشانه همدردی با خانواده های داغدار باشد.
برای کشته شدگان بی دفاع افغانستان ، به جز چند تسلیت و ابراز همدردی ، هیچ بازخوردی دیده نمی شود. نه اثری هنری خلق می شود و نه بیانیه ای صادر می شود. نه واکنش قاطعانه ای از نهادهای بین المللی دیده می شود.
کودکان افغانستان ، مثل تمام همسالان خود پر از آرزوهای کودکانه هستند . آنان صلح ، امنیت و جامعه ای بدون خشونت می خواهند . نشاط ، بازی و تحصیل را در یک محیط آرام آرزو دارند . آرزوهایشان اگر چه کوچک است اما تامین آنها سالهاست میسر نشده است .
صدای این کودکان ، رساترین صدایی است که به گوش جان می شنویم . صدایی که سیاستمداران نمی شنوند.
نظرات بینندگان