مصائب عدم تعهد بیمههای تکمیلی به مفاد قرارداد، روح و روان اقشار مختلف را به بازی گرفته و مشخص نیست به چه دلیلی نهادهای مسئول، عدم التزام به مفاد قرارداد از سوی شرکتهای بیمهگر و گاه سازمان بیمه گذار را به نظاره نشستهاند و آنها را ملزم به رعایت تعهدات نمیکنند ؟
* هر قراردادی تعهداتی را برای طرفین به دنبال دارد و جای تاسف دارد که سهلانگاری آموزش و پرورش و بیمه دانا باعث ایجاد مشکل و سرگردانی معلمان باشد.
* طبق قرارداد، اسناد پزشکی تحویلی همکاران به شرکت بیمه باید طی پانزده روز تسویه شود ولی این پرداختها بعضا سه ماه طول میکشد. این امر با فلسفه پوشش بیمه تکمیلی برای رفع نگرانی در ایام بیماری تناسبی ندارد و باید پرسید :
چرا معلمان باید با حقوقهای حداقلی و دغدغههای مالی بسیار، تاوان سهلانگاری مسئولین را بدهند؟
* وزارت آموزش و پرورش برای بهتر اجرا شدن قرارداد سامانه رفاپ را راهاندازی نموده، اما عملا نه تنها سیستم اداری وزارتخانه و بیمه دانا پاسخ گو نیستند بلکه رفاپ هم گرهای از این مشکلات باز نکرد و فقط سردرگمی بیشتری برای معلمان به وجود آمده است به طوری که همکاران بین شرکت بیمه، سیستم اداری آ پ و شرکت رفاپ پاس داده میشوند بدون اینکه مشکل شان برطرف شود.
در ذیل قسمتی از مصاحبه جناب نیکفر مدیر کل پشتیبانی و رفاه وزارت آموزش و پرورش جهت استحضار ایشان و شرکت طرف قرارداد درج میگردد.(پانا-سوم تیر ۱۴۰۳)
«علیرغم آنکه تعرفههای پزشکی بسیار افزایش پیدا کرد، تمام سعی و تلاش ما بهمنظور حفظ جدول شرح تعهدات بود تا بتوانیم همان خدمات جدول سال گذشته را با یک حق بیمه مناسبی در اختیار همکاران فرهنگی قرار دهیم. همچنین امسال سامانهمند شدن خدماتی که ارائه میشود، زمان بازده خساراتی که بیمهگر به مراکز درمان و به همکاران فرهنگی میدهد، کوتاهتر خواهد شد.»
وی درباره درخواست ذینفعان مبنی بر دریافت زودتر خسارتهای درمان گفت: «دو شرکت بیمهگر را ملزم کردیم تا دارای سامانه باشند تا همکاران فرهنگی برای دریافت خسارتهای بیمه درمان معطل نشوند و نیازی هم به مراجعه حضوری نباشد.»
همان طور که میبینیم ایشان روی « پرداخت بدون معطلی و بدون مراجعه حضوری » تاکید داشته است ولی متاسفانه این صحبتها تنها در حد حرف است و اثری از اجرا وجود ندارد.
* در حال حاضر قرارداد بیمه تکمیلی فرهنگیان به مدت ۱۵ ماه تمدید شده است و ضمن اینکه معلمان انتظار دارند نواقص سالهای گذشته توسط وزارت مرتفع گردد نکتهای دیگر نیز مطرح است :
- طبق اعلام نهادهای متولی، تعرفههای درمان به طور متوسط ۳۵ درصد افزایش داشته است؛ چرا حق بیمه تکمیلی ۴۲ درصد افزایش پیدا کرده است؟ و چرا با وجود این افزایش ، سقف هزینه دندان پزشکی و عینک افزایشی نداشته است؟!
با توضیحات مذکور، ضرورت دارد قرارداد منعقد شده از طریق وزارت پیگیری و اصلاح گردد و موارد درمانی که برایشان سقف هزینه تعیین شده است، متناسب با رشد حق بیمه، افزایش تعهد داشته باشند.
همگان میدانیم بیمههای پایه به عناوین مختلف از پوشش کامل هزینههای درمانی شانه خالی میکنند و هر ساله بار خود را سبک تر میکنند و افراد، به ناچار، برای اینکه خیالشان از بابت هزینههای احتمالی درمان به وقت نیاز راحت باشد اقدام به دریافت بیمه تکمیلی میکنند اما متاسفانه گاهی خودِ بیمه تکمیلی هم دردی میشود اضافه بر درد بیماری و باری مضاعف بر دوش افراد... ؛ و همگان میدانند این عدم توجهها، باعث ایجاد نگرانی و از بین رفتن اعتماد جامعه خواهد بود...
در پایان ضرورت دارد وزارت آموزش و پرورش ابتدا نواقص را ببیند و عزم لازم برای پیگیری را داشته باشد و سپس همراه با شرکت بیمه، اصلاح لازم در قرارداد را به عمل آورد و ضمن ملزم نمودن شرکت بیمه به رعایت تمام مفاد قرارداد، پرداخت اسناد پزشکی طی پانزده روز را اجرایی نماید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
یادداشت زیر توسط یکی از معلمان شاغل در مدارس غیرانتفاعی ( غیردولتی ) برای صدای معلم ارسال گردیده است .
این رسانه آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می نماید .
این روزها که بحث انتخاب وزرای کابینه دولت چهاردهم نَقل و نُقل محافل سیاسی شده در غیاب احزاب بزرگ و سراسری و در کنار سهم خواهان حرفه ای (مجاهدان شنبه) کنش گران دلسوز مدنی هم میدان داری می کنند و کار به جایی کشیده است که هر کسی و یا هر گروهی ولو در حد یک گروه کوچک تلگرامی شخصی را که فکر می کند شایسته پست وزارت است معرفی می کنند.
بعضی از گروه ها حتی پا را فراتر نهاده با تهیه لیستی برای کل کابینه افراد مورد تایید خود را پیشنهاد کرده و بر پیشنهاد خود ابرام می نمایند! (همه هم از یک شهرستان!) البته در حسن نیت اکثر این گروها جای هیچ شک و تردیدی نیست چرا که من حداقل چند نفر از این لیست یکی شهرستان ها را می شناسم و انصافا از دید من انسان های مجرب وکار آمدی هستند اما آیا امکان ندارد که مثل و یا حتی بهتر از این بزرگواران در شهری یا استانی دیگری هم باشند؟ و یا اینکه از طرف کار گروه اصلی منتسب به ریاست محترم جمهوری تاکید می شود که 60 درصد از وزیران پیشنهاد شده به آقای رئیس جمهور بار اول است که به وزارت رسیده و وارد دولت می شوند و یا تاکید می شودکه از فلان قومیت و یا فلان اقلیت دینی و یا از بین بانوان حداقل یک یا دو وزیر وارد کابینه خواهدشد .
این گزاره ها همه و همه بیانگر نوعی تشتت و سر درگمی سیاسی ست که در غیاب احزاب بر فضای سیاسی کشور سایه انداخته است.
به راستی اگر ملاک شایستگی باشد اصلا نیازی به سهمیه بندی جنسیتی و یا قومی و یا دینی (اقلیت های دینی) هست؟
قطعا خیر!
چون اگر تنها و تنها ایرانی بودن و شایسته بودن ملاک باشد ممکن است استثنائا در یک کابینه نه تنها یک وزیر زن که چند وزیر زن شایسته حضور داشته باشند و یا در یک دوره اصلا وزیر زن در کابینه نداشته باشیم ؛ در مورد اقلیت های دینی و اقوام ایرانی هم این پروسه مصداق دارد. اصطلاح « جوان گرایی » هم که این روزها نقل مجالس شده از اصطلاحات خوش ظاهری ست که بعضا می تواند گمراه کننده باشد.
اگر قبول داریم که ایران ملک مشاع همه ایرانیان است؛ پس برای اداره یک ملک مشاع می توان از شایسته ترین سهام داران چهار گوشه این ملک استفاده کرد. اما چگونه ؟چون این یک روی سکه است. روی دیگر سکه این است که ملک مشاع 85 میلیونی مثل یک روستای چند خانواری یا یک شهر کوچک نیست که همه هم دیگر را بشناسند و روی یک نفر و یا چند نفر خاص توافق نظر داشته باشند.
گذشته از آن خواست ها و مطالبات سهام داران این ملک مشاع بزرگ هم به انداز جمعیت آن متنوع و فراوان است. پس چاره چیست؟
در همه مردم سالاری های موفق ؛ دلسوزان و فرهیختگان و کار آفرینان بزرگ و به اصطلاح « الیت » جامعه با تشکیل نهادهای بزرگی به نام حزب ؛ خواست ها و اولویت های متنوع مردم در اداره کشور را در چارچوب اساس نامه و مرام نامه حزب احصاء و به عنوان منشور حزب خود به طور شفاف در معرض افکارعمومی قرار می دهند و مردم هم با در نظر گرفتن اولویت های خود از محیط زیست گرفته تا اشتغال و امنیت و.... عضو و یا سمپات یکی از این تشکل ها می شوند و در قراردادی نانوشته حزب متبوع خود را وکیل سهم خود در اداره این ملک مشاع می دانند ؛ در این صورت اداره کشور کم تر با آزمون و خطا رو به رو می شود .
نبود احزاب و یا نقش کم رنگ این نهادهای مدنی زیان بزرگ دیگری هم دارد و آن عدم انتقال تجربه مدیران استخوان دار به تازوه واردان و مدیران جوان است و در واقع در کشورهایی که احزاب نقشی ندارند بسیاری از تجارب ارزشمند مدیر یا مدیران با از دور خارج شدن آنها از بدنه مدیریتی حذف می شود و به اصطلاح کشور همیشه دچار « فقر تجربه » است و هر کسی که می آید دوباره و چندباره کارش را از ساخت چرخ شروع می کند .
اصطلاح « جوان گرایی » هم که این روزها نقل مجالس شده از اصطلاحات خوش ظاهری ست که بعضا می تواند گمراه کننده باشد. به خصوص اگر از کانال احزاب صورت نگیرد. به عبارت دیگر انتخاب وزرا نباید این گونه باشد که در هر دوره رئیس جمهور و یا مشاورانش به سبک آگهی های استخدامی به دنبال افراد ذی صلاح جدید بگردند .
این گزینش ها می باید قبلا در درون حزبی که خود رئیس جمهور منتخب را معرفی کرده انجام گرفته باشد.
می گویند در چین باستان فرمانده کهنسال چینی برای انتخاب فرمانده جایگزین خود از داوطلبن چندین امتحان رزمی سخت گرفت و جوان مغروری که از همه چابک تر و قوی تر بود و بیشترین امتیاز را گرفته بود فکر می کرد به زودی به فرماندهی خواهد رسید .
فرمانده همه داوطلبین را جمع کرد و گفت این آخرین امتحان است و سپس پر پرنده ای را به دست جوان داد و از او خواست پر را به آن طرف دیوار بیندازد. جوان پر را گرفت و با شدت به سوی هوا پرتاب کرد تا از روی دیوار رد شود اما مقاومت هوا پر را به جای اولش برگرداند. جوان چند بار تلاش کرد اما بی فایده بود. در این میان یکی از سرداران قدیمی جلو آمد و پر را گرفت و با فوت کردن زیر پر آن را یواش یواش در هوا شناور نگهداشت تا اینکه پر به آن طرف دیوار رسید.
فرمانده با این کارش می خواست به فرماندهان بعد از خود اهمیت توامان مدیریت تجربه و تخصص را یادآوری کند. همان عناصری که به علت خرد جمعی در احزاب امروزی دنیا وجود دارد. ولی شوربختانه ما با وجود دو انقلاب در یک قرن اخیر هنوز در ابتدای راه مانده ایم و شیپور دموکراسی و مردم سالاری را ناشیانه از طرف گشاد آن به سمت دهان می گیریم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
« خواب ديدم قيامت شده است.
هر قومي را داخل چاله ای عظيم انداخته و بر سر هر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله ی ايرانيان.
خود را به عبيد زاكانی رساندم و پرسيدم: « عبيد اين چه حكايت است كه بر ما اعتماد كرده نگهبان نگمارده اند؟
گفت: می دانند كه به خود چنان مشغول شويم كه ندانيم در چاهيم يا چاله.
خواستم بپرسم: اگر باشد در ميان ما كسی كه بداند و عزم بالا رفتن كند...
نپرسيده گفت: گر كسی از ما، فيلش ياد هندوستان كند خود بهتر از هر نگهبانی لنگش كشيم و به تهِ چاله باز گردانيم ! »
کلیات عبید زاکانی
***
معلوم نبود در این حداقل سه سال گذشته کجا بودند ؟ به چه کاری مشغول بودند ؟
حتی یک یادداشت کوتاه در نقد عملکرد وضعیت موجود و دولت سیزدهم از او نمی بینی اما الان در کمیته ی انتخاب وزیر آموزش و پرورش غوغایی است .
از وضعیت سایر کار گروه ها اطلاعی ندارم اما با توجه به شناختی که از جامعه ی ایرانی دارم بعید به نظر می رسد که آن جا هم وضعیت بهتری از دستگاه تعلیم و تربیت داشته باشد .
آخانی کنش گر محیط زیست و استاد دانشگاه تهران در مورد عملکرد کارگروه برای انتخاب رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست چنین می نویسد : ( این جا )
« ما گرفتار سندرم تکراریم. تکرار می کنیم چون آدم های تکراری دست از سرمان بر نمی دارند. چون خودمان هم گرفتار تکراریم . در برابر تغییر سبک زندگی مان مقاومت می کنیم. تکرار برای کشوری که به خوردن منابع ثابت عادت دارد کیف دارد، زحمت نمی خواهد.
راستش را بگویم ؛ من نمی توانم از بین افرادی که خودشان را برای ریاست سازمان کاندید کرده اند، فردی را پیدا کنم که توانایی سکانداری تشکیلات محیط زیست کشور بحران زده ایران را داشته باشد. اگر نگویم همه، اما اکثر آن ها تکرارند.
دست روی هر کس می گذاری، سیاهه ی از نقاط منفی در کارنامه اش است. خیلی ها را خودم می شناسم. آنها را نیز که نمی شناسم و می پرسم، چیزی دستم را نمی گیرد.
در عالم خیال داشتم فکر می کردم مگر بنا نیست قول های آقای پزشکیان عملی شود. خوب بیایید آدم نو پیدا کنیم. اگر نبود برویم و از خارج بیاوریم. وقتی آدامس و چیپس و غذای سگ و گربه و میخ طویله مان از خارج می آید، چرا نمی توانیم رئیس محیط زیست یا متخصص محیط زیستی از خارج بیاوریم ؟ »
در سه سال گذشته و به طو مشخص در « صدای معلم » اکثریت مطالب آن توسط رسانه و معدود افراد فعال در آن نگارش می شد اما از زمانی که پزشکیان رئیس دولت چهاردهم شده است از همه سو مطلب می آید .
در هیچ کارگروهی نه دعوت شدم و نه تمایلی به حضور داشتم ( حوصله شنیدن و تاب آوری در مورد سخنان کسانی که به طور دائم درگیر بازی « من بهتر هستم » هستند را ندارم ) اما تا جایی که می دانم بیشترین حجم گزارش ها ، یادداشت ها و در مجموع مطالب انتقادی نسبت به « عملکرد دولت سیزدهم » در این رسانه ی مستقل نسبت به سایر رسانه ها و نیز افراد منتشر شده است .
تا قبل از افول جایگاه « محمدعلی نجفی » در این موارد معمولا مشکلی نبود .
بنا بر عملکرد نسبتا قابل قبول در بیشترین دوره وزارت در تاریخ آموزش و پرورش پس از انقلاب اسلامی و مهم تر از همه کاریزمای نجفی ، وی در این مواقع مدیریت حوزه عمومی آموزش و پرورش را بر عهده می گرفت .
اما با به محاق رفتن ایشان از عرصه سیاسی و اجتماعی ایران و در برابر این « خلاء » اکنون با تورم و ترافیک « نخبگان کوتوله » مواجه شده ایم .
بطحایی را در ابتدا رئیس کمیته فرهنگیان کردند اما فکر نکردند و یا نخواستند به این مساله بیندیشند که پایگاه و جایگاه او در میان بدنه ی آموزش و پرورش چگونه و کجا است ؟
پس از آن نوبت به « فاطمه مهاجرانی » رسید که گفته می شود در « شورای راهبردی » مسعود پزشکیان حضور دارد .
بیانیه ی صریح « گروه پرسش گران و کنش گران » و نام بردن آشکار از وی و نیز برجسته کردن نقش « علی اصغر فانی » که در نشست دوم پزشکیان با فرهنگیان حضور یافته و چالش ها و انتظارات و مطالبات را بیان کرده بود موجب شد تا نام و نقش فانی که پیش از این بیشتر صوری بود عیان شود . ( این جا )
نوشته بودیم :
« ما خرسندیم که مطالبه ما در بیانیه ی سوم مبنی شفاف شدن نقش آقای فانی در نشست دوم مسعود پزشکیان با فرهنگیان در برابر انظار همگان با بیان انتظارات حوزه آموزش و پرورش از دولت چهاردهم و قول اجرایی شدن آن ها توسط دکتر پزشکیان، امروز محقق شد. در دوران انتخابات از واژه ی « مطالبه گری » به صورت دائم سخن به میان می آمد بدون آن که در مفهوم و الزامات « مطالبه گری » تدقیقی صورت گرفته و روی آن توافق شود .
از طرفی اخبار غیر رسمی حاکی از ریاست فاطمه مهاجرانی رئیس سمپاد در دوران وزارت محمد بطحایی بر این کار گروه بود .
گفته می شود مهاجرانی از ریاست این کار گروه استعفا کرده اما نامش در شورای راهبری ظریف همچنان دیده می شود .
پرسش ما این است که خانم مهاجرانی در دولت گذشته دقیقا کجا بودند ؟
آیا به فرض ؛ حتی یادداشتی کوتاه در نقد عملکرد مدیریت ناکارآمد دولت قبلی نوشتند ؟ زمانی که برای فعالان صنفی و منتقدان آموزشی پرونده سازی می شد و فضای فرهنگ امنیتی حاکم بود، ایشان کجا بودند؟
خانم مهاجرانی و برخی مدیران آزمون پس داده و مرعوبی که با سکوت خودشان تفکر و عملکرد ضد توسعه ای دولت قبل را همراهی کردند با کدام پشتوانه و چگونه به خود اجازه می دهند برای معلمان و آموزش و پرورش اقدام به صدور مصوبه نموده و در جایگاه تصمیم گیری برای معلمان قرار گیرند؟ »
من هنوز نمی دانم که به فرض افرادی چون بطحایی ، مهاجرانی و سایر کسانی که برای جبه وزارت آموزش و پرورش زنبیل گذاشته و رزومه ی خود را به رخ دیگران می کشند و خود را برتر و بهتر و مجرب تر از دیگران می دانند ؛ در جایی نوشته و یا مکتوب کردند که در موسم انتخابات دقیقا به چه فردی رای داده اند ؟ اصلا رای دادند ؟
آیا تصاحب چند جایگاه ستادی که معلوم نیست چگونه می آیند ، چگونه می مانند و دست آخر کنار گذاشته می شوند می تواند دلیلی برای شایستگی و کارآمدی یک فرد باشد ؟
علی اصغر فانی با وجود چند سال فعالیت در شورای عالی آموزش و پرورش هنوز گزارشی از عملکرد خود در آن شورا را به افکار عمومی معلمان و جامعه ارائه نکرده اما بنا بر پیشینه وی و از جا که به لحاظ منطقی و اخلاقی متعهد به اجرای تک تک حرف ها و قول های داده شده در نشست انتخاباتی پزشکیان می باشد نمی توان و نباید فانی را از حوزه آموزش حذف کرد و یا آن را نادیده گرفت .
فعالیتی که مسعود پزشکیان و اتاق فکر او در زمینه ی چینش اعضای کابینه طراحی و اجرا کردند به نوعی پوشاندن خلاء « تحزب » و « کار گروهی » در جامعه ی افتان و خیزان ایران بود .
در کشورهای توسعه یافته و در این گونه موارد تکلیف اعضای دولت از پیش مشخص است . این که چه کسی و با کدام پیشینه قرار است در کجا « ایفای نقش » نماید و جامعه درگیر التهاب نمی شود اما در ایران طرف پس از این که رئیس جمهور می شود دنبال پر کردن کابینه و چینش آن می گردد .
بسیاری از مباحث هم در این موارد تکراری ، خسته کننده و فاقد اثربخشی و کارایی هستند .
و این دقیقا تفاوت میان ما و جوامع توسعه یافته است . این که برای امور برنامه دارند . افکار عمومی مهم است و در نهایت باید پاسخ گوی وعده ها و حرف های زده شده باشند .
رئیسجمهور منتخب در دیدار با ستادهای مردمی می گوید : ( 1 ) فعالیتی که مسعود پزشکیان و اتاق فکر او در زمینه ی چینش اعضای کابینه طراحی و اجرا کردند به نوعی پوشاندن خلاء « تحزب » و « کار گروهی » در جامعه ی افتان و خیزان ایران بود .
انتخاب مسئولان برای ما معضل شده است چون شعار دادیم انتخاب برتر میکنیم اما حالا به همه میگوییم کمک کنید، اما همه آدمهای خودشان را معرفی میکنند؛ نمیدانم باید چه کار کنیم .
از درون این جملات مسئولیت پذیری و تعهد اجتماعی بیرون نمی آید.
بیش تر بوی سهم خواهی ، منفعت طلبی ، روابط قبیله ای و عشیره ای ، بی اهمیت بودن و یا کم اهمیتی منافع ملی ، بی اعتمادی و در یک کلام « غایت کوتولگی » می دهد .
در دوران انتخابات از واژه ی « مطالبه گری » به صورت دائم سخن به میان می آمد بدون آن که در مفهوم و الزامات « مطالبه گری » تدقیقی صورت گرفته و روی آن توافق شود .
به احتمال زیاد ؛ پس از دعوا سر این که « چه کسی وزیر می شود » و ریزش و رویش کمیته های اولیه و ثانویه و... و وقایع بعدی که مهم ترین آن دعواها و بحث های درون مجلس خواهد بود و رای اعتماد این مجلس به کابینه پزشکیان ؛ فضای روزمرگی دوباره به آموزش و پرورش و نیز جامعه بر می گردد .
آن هایی که به بهانه ی مطالبه گری خودی نشان دادند و احتمالا پستی و مقامی گرفتند یواشکی به گوشه ای می خزند .
شاید گروه بزرگ « ناکامان » که کلید موفقیت و توسعه را فقط در عرض اندام یک شخص می پندارند و مسئولیتی برای خود در « چرخه ی پرسش گری و کنش گری » قائل نیستند در عادت تاریخی «سکوت » غوطه ور می شوند تا فرصتی دیگر .
و رستاخیزی دیگر .
البته اگر تا آن زمان ، میانی از کیان بر جای مانده باشد .
( 1 ) بخشی از سخنرانی مسعود پزشکیان :
گروه گزارش/
این دیگر نیمه دوم سال نیست که بگویند مازوت می سوزانند و چیزهایی از این دست ....
مدارس و دانشگاه ها هم تعطیل هستند . اما ترافیک بی خودی در خیابان ها و معابر موج می زند .
در میانه ی تابستان ( 2 مرداد 1403 ) در خبرها چنین می خوانیم هر چند وضعیت هوا و رویت آن نیازی به آمار و تایید مراجع ذی صلاح ندارد .
« شاخص کیفیت هوای پایتخت هم اکنون عدد 163 را نشان میدهد که در وضعیت ناسالم برای همه گروههای سنی قرار دارد ..
افراد مبتلا به بیماری قلبی یا ریوی، سالمندان و کودکان باید از فعالیتهای طولانی یا سنگین خارج از منزل خودداری کنند و افراد دیگر نیز فعالیتهای طولانی یا سنگین خارج از منزل را کاهش دهند » .
خبری از تشکیل جلسات کارشناسی و تخصصی کمیته ی موسوم به « اضطرار آلودگی هوا » هم نیست چون فعلا نه دغدغه کسی است و مدارس و دانشگاه ها هم تعطیل هستند که این کمیته بخواهد حکم به تعطیلی آنان بدهد و دوباره با همراهی وزارت آموزش و پرورش و با برجسته کردن « آموزش مجازی » افکار عمومی را سر کار بگذارند .
رسانه ای هم دیگر پی گیر قطع هزاران درخت در شهر آلوده ای مانند تهران توسط شهردار سیاسی کار و همه فن حریف اش نیست .
شورای اسلامی شهر هم درگیر دعواها و کشمکش های بی حاصل بی آن که در مورد فلسفه ی وجودی این شورا پرسش شود .
پرسش در مورد عدم اجرای « قانون هوای پاک » هم مختص زمان بحران آلودگی هوا و رسیدن به مرحله « غیر قابل تحمل » است که البته مطابق روال مرسوم هر فرد و نهاد و سازمانی تقصیر را به دیگری احاله دهد غافل از آن که خودشان و خانواده و سایرین در این هوای مسموم و آسیب زا تنفس می کنند . در سه گذشته و به طور مشخص دولت سیزدهم کار خاص و یا قابل ذکری برای رفع و یا کاهش آلودگی هوا جز نمایش های رسانه ای و قلب واقعیات صورت نگرفت .
حاکمیت جمهوری اسلامی گویا اصول قانون اساسی را به فراموشی سپرده آن جا که اصل پنجاهم قانون اساسی چنین تاکید می کند :
« در جمهوری اسلامی، حفاظت محیط زیست که نسل امروز و نسل های بعد باید در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشند، وظیفه عمومی تلقی می گردد. از این رو فعالیت های اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیرقابل جبران آن ملازمه پیدا کند، ممنوع است » .
حسین آخانی کنش گر محیط زیست و استاد دانشگاه تهران در این مورد چنین می نویسد : ( این جا )
« سالی ۴۰ میلیارد دلار بنزین مفت به مردم می دهید و آنها را در گرداب آلودگی و ترافیک خفه کرده اید در صورتی که کافی است با ۲-۳ سال برنامه ریزی جلوی این فاجعه را بگیرید. البته برای گرفتن جلوی این فاجعه به سه پیش شرط نیاز دارید: اول عوض کردن بیسوادان سیاسی و یا فرصت طلبان و جایگزین کردن آنها با سوادان و افراد فاقد تضاد منافع، دوم اصلاح روابط بین الملل جهت بهره وری از تکنولوژی و ورود تکنولوژی به روز به کشور و سوم همراه کردن مردم با برنامه ها که بدون همراهی و اعتماد آنها هیچ کاری جلو نمی رود.
هم شما می دانی و هم بقیه که هیچ کدام از این سه شرط قابل انجام و اجرا نیست و طبیعی است که داستان همچنان ادامه دارد ...
در سه گذشته و به طور مشخص دولت سیزدهم کار خاص و یا قابل ذکری برای رفع و یا کاهش آلودگی هوا جز نمایش های رسانه ای و قلب واقعیات صورت نگرفت . چرا که اگر جز این بود وضعیت ما جز این بود و تنفس و هوای پاک در عداد آرزوها قرار نمی گرفت .
انتظار می رود رئیس جمهور منتخب در دور چهاردهم در این مورد برنامه منظم و مستمری را برای رفع دغدغه های پرسش گران و کنش گران محیط زیست در دستور کار قرار دهد .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
این روزها بحث انتخاب وزیران در میان همه اقشار داغ است و به تبع، فرهنگیان نیز این موضوع را با دقت نظر بیشتری روی وزیر آینده آموزش و پرورش، دنبال میکنند .
از باب احساس مسئولیت معلمی و شهروند ایرانی این چند سطر را به تحریر درآوردم امید که مورد توجه قرار گیرد.
جایگاه و ارزشمندی وزارت آموزش و پرورش را چگونه تشخیص دهیم؟
بدون شک با مشخص شدن وزیری از جنس تعلیم و تربیت با پیشینه مدیریتی مثبت ؛ همچنین، پشتیبانی دولت و مجلس برای حفظ استقلال مجموعه و اختصاص بودجهای متناسب با اهمیت آینده ایران
اصولا در هر وزارتخانه شخص وزیر میتواند باعث بهبود عملکرد و در نتیجه رضایتمندی جامعه شود و برعکس میتواند باعث به هم ریختگی و ایجاد نارضایتی شود.
البته ساختارها در اولویت هستند و ساختارهای شلخته و به هم ریخته را یک وزیر هر چند کارآمد باشد نمیتواند در کوتاه مدت درست کند؛ فرض این است که ساختار کم نقص است، حال چه وزیری میتواند کار را درست پیش ببرد و رضایت جامعه و معلمان را به دست آورد؟
آیا امکان کارکرد مثبت در وزارتخانهای که طی سالیان متمادی جامعه و به ویژه معلمان از روند جاری آن رضایت کافی ندارند شدنی است؟
آیا شخص وزیر میتواند شرایط را بهبود دهد و تغییر و تحولات مثبتی را به وجود آورد؟
این وزیر باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟
- اگر وزیر از بدنه آموزش و پرورش باشد و مراتب را پلهپله طی کرده باشد میتوان امیدوار بود تصمیمات اصلاحی خوبی برای سیستم آموزشی بگیرد؛ اگر وزیر سابقه ارتباط با دانشآموز، معلم ( همکار) و اولیاء و حوزههای مختلف وزارت را داشته باشد درک درستی از مسائل خواهد داشت و میشود تغییرات موثری را انتظار داشت.
- وزیر باید آنچنان بر مسائل آموزشی، تربیتی مسلط باشد که به راحتی برنامههای کاذب را از افراد و کارگروهها و... نپذیرد و امضایش را پای هر طرح و بخشنامهای نیندازد و آنقدر مسلط باشد که طرحهای بدون خروجی را حذف کند و بار زائد را از دوش دانشآموز و معلم و مدرسه بردارد.
- تعهد به معنای پای بندی به یافتههای فکری و اخلاقی بشر و در پی آن تخصص به معنای دانش حرفهای در خصوص شغل معلمی از ویژگیهای لازم وزیر است.
- وزیر باید دانش و شجاعت لازم برای ورود به نواقص را داشته باشد و اسیر کلیشهها و برنامهریزان بدون خروجی نگردد.اصولا برنامهها باید به روز و مورد نیاز آینده کشور، دانشآموزان و مورد اقبال این نسل باشد.
- وزیری که بتواند سیاسی کاری را از آموزش و پرورش حذف کند و در مقابل زیادهخواهی، سهمخواهی و قانونگریزان بایستد قابل تقدیر خواهد بود. سالهای متمادی است به نام تعامل، استقلال این وزارتخانه قربانی شده است.تعامل درست، برداشتن موانع است نه مانع شدن و سنگاندازی برای سهم خواهی و باج گرفتن...
دولت باید تمام قد از وزیر حمایت کند.
- وزیر باید به نحوه پذیرش معلمان ورود پیدا کند و بتواند طرحی علمی برای جذب معلم پیاده کند تا خروجی سیستم آموزشی، دانشآموزانی مجهز به دانش روز و آگاه به مهارتهای زندگی باشد. معلم، اساس کار تعلیم و تربیت است و در حال حاضر ایرادات اساسی در زمینه جذب معلم وجود دارد.( طرح جذب نیرو باید آنچنان قوی و مبنای علمی و درستی داشته باشد که در آینده هم ایرادی به آن وارد نشود)
- وزیری که بتواند رانتها را حذف کند و مدارس دولتی را به معنای واقعی کلمه احیا کند؛ از فضای فیزیکی و امکانات به روز تا معلم دارای دانش کافی و رعایت استاندارد تعداد دانش آموز کلاس و توجه به کیفیت آموزشی در سراسر کشور و...؛میتواند نام ماندگاری در تاریخ این سرزمین به جا بگذارد.
- وزیر باید بتواند رفاهیات و دریافتی معلمان را بدون بازی با اعداد و کلمات به سطح بالایی برساند تا هیچ معلمی دغدغه معیشت و یک زندگی مناسب را نداشته باشد.
بدانیم که معلم با حقوق ضعیف، هیچ گاه نمی تواند تعلیم و تربیت دانشآموزان را به نحو شایسته دنبال و به سرانجام برساند.در این زمینه تنها عمل گرایی می تواند موتور محرک باشد و باید از شعار پرهیز شود که معلمان از شعار نه تنها خسته، بلکه آزرده خاطر شدهاند. آیا امکان کارکرد مثبت در وزارتخانهای که طی سالیان متمادی جامعه و به ویژه معلمان از روند جاری آن رضایت کافی ندارند شدنی است؟
- تکمیل و تقویت بنیه علمی و فکری معلمان در طول خدمت با دانش روز میتواند در خروجی سیستم نقش زیادی ایفا کند.
* اما باید بپذیریم که انتخابِ وزیر مقتدر و بادانش یک روی سکه است.
روی دیگر سکه عزم و اراده ملی و فراگیر برای ارتقای سطح کمی و کیفی آموزش و پرورش است و صرفاً قدرت فکری و اجرایی وزیر کافی نیست.
- وزیری که حمایت نشود و نتواند در سریعترین زمان ممکن حقوق و رفاهیات معلمان را شفاف و به دور از بازی با اعداد و کلمات به سطح بالایی برساند، رفته رفته مورد هجمه قرار خواهد گرفت و انگیزه و توانش از دست خواهد رفت.
باید دانست معلمان از گره زدن حق و حقوق خود به طرحهایی با اسامی خاص و این ماه و آن ماه کردن خسته هستند.
- وزیری که جلوی رانتها بایستد و حمایت نشود زود تخریب می شود و البته آن تخریب، تخریب وزیر نخواهد بود بلکه تخریب آینده ایران خواهد بود، بنابراین وزیر حمایت نشود، نتیجه مثبت شکل نخواهد گرفت.
- دو مقولهی نیروی انسانی کارآمد و بودجه، مهم و کاملا به هم وابسته هستند. باید باسوادترین افراد جذب (آموزش و پرورش) شوند اما با این شرایط و حقوق، افراد نخبه به هیچ وجه معلمی را انتخاب نخواهند کرد لذا اگر دولت و مجلس آموزش و پرورش را اولویت میدانند باید بدون درنگ، بودجهی بالایی برایش در نظر بگیرند تا هم نیروی شاخص جذب شود هم امکانات کاملی در اختیار آیندهسازان کشور قرار گیرد.( چه تاسفبار است که وزیری برای عدم پرداخت حقوق، قرعه عزل/ استعفا به نامش ثبت شود- با میزان توانمندی وزیر کاری نداریم اما این بهانه، بهانه درستی نیست)
- این واقعیت را بپذیریم وزیر و وزارتِ در مضیقه مالی، همانند جنگجوی بدون سلاح است.
* آینده ایران به آموزش و پرورش وابسته است و ای کاش برای ایرانی آبادتر و سربلندتر، وزیری بادانش، از جنس تعلیم و تربیت، مدیر،توانمند، رانت ستیز و قانونگرا منصوب شود و مورد حمایت همه جانبه قرار گیرد تا آیندهای بهتر برای ایرانمان رقم بخورد.
در پایان یک نکته ظریف را نباید نادیده گرفت؛
برای اینکه دانشآموزانی مهیای فراگیریِ دانشروز و مهارتهای زندگی داشته باشیم باید نگاهی به خانواده و شرایط جامعه در همه ابعاد داشته باشیم و بکوشیم بسترهای رشد همه جانبه را فراهم کنیم.
* رونق آموزش و پرورش منوط به رونق جامعه است و مخاطب آن، خانواده است و خانوادهی مساعد، برای رشدِ زندگی یک انسان به عوامل و شاخصهایی وابسته است مانند: داشتن شغل و درآمد مکفی، داشتن سلامت جسمی و روانی و...که هر چه شرایط مهیاتر باشد امکان رشد و نبوغ افراد مهیاتر خواهد بود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
امسال برای اولین بار امتحانات پایههای دهم و یازدهم در متوسطه دوم نیز به صورت نهایی برگزار شد تا سوابق تحصیلی دانشآموزان در کنکور مؤثر باشد. همچنین تصحیح اوراق به صورت نیمه الکترونیک انجام میشود تا کوچکترین شبههای در سلامت و امنیت امتحانات نهایی که در کنکور تأثیر دارند، وجود نداشته باشد.
متأسفانه چون سال اول برگزاری این امتحانات بود و در این زمینه تجربه قبلی وجود نداشت و حجم زیادی دانشآموز را باید سازمان دهی میکردند، مشکلاتی در برگزاری امتحانات نهایی شاهد بودیم که از بروز مشکل سامانه در چاپ و توزیع کارتهای ورود به جلسه و تأخیر در شروع امتحانات گرفته تا عدم استقبال همکاران برای تصحیح الکترونیکی اوراق امتحان نهایی و تأخیر در اعلام نتایج را میتوان نام برد.
حدود 35 روز از پایان امتحانات نهایی گذشته ولی هنوز نتایج پایه دهم و یازدهم اعلام نشده است و به اضطراب و استرس دانشآموزان و خانواده ها افزوده است.
لازم به ذکر است که امتحانات پایه دوازدهم در شهریور ماه نیز همانند سالهای گذشته نهایی است ولی برای قبولی بیشتر، امتحانات شهریور ماه پایههای دهم و یازدهم داخلی است که سئوال توسط دبیر طرح شده و توسط دبیر نیز تصحیح میگردد. در این هنگام برنامه امتحانات نهایی شهریورماه پایه دوازدهم اعلام میشود که برای اولین بار از 15 مرداد ماه شروع و تا 1 شهریور ادامه دارد. احتمالاً برای اینکه نتایج امتحانات شهریور پایه دوازدهم زودتر اعلام گردد تا دانشآموزان بتوانند برای ثبت نام کنکور در مهرماه به مشکل برنخورند امتحانات در مرداد شروع خواهد شد؛ ولی لزومی ندارد که امتحانات پایههای دهم و یازدهم نیز در مرداد شروع شود. در برخی مناطق اعلام شده که احتمالاً امتحانات تابستانه پایه دهم و یازدهم نیز از 15 مرداد شروع خواهد شد که نگرانیهایی را برای مدیران و عوامل اجرایی مدارس و حتی برای دانشآموزان و خانوادهها به همراه دارد.
شایسته است که بنابر دلایل زیر امتحانات تابستانه پایههای دهم و یازدهم در شهریورماه برگزار گردد:
- طبق بخشنامه و دستورالعمل در ماههای تیر و مرداد عوامل اجرایی مدارس فقط روزهای دوشنبه و چهارشنبه در مدارس حاضر هستند و بقیه روزها تعطیل میباشند.
- چون برای اولین سال است که امتحانات پایه دهم و یازدهم به صورت نهایی برگزار میگردد احتمال تجدیدی دانشآموزان زیاد است و حدود نیمی از آنها باید در امتحانات شهریور ماه شرکت کنند که فرصتی برای برگزاری کلاسهای رفع اشکال و تقویتی و یا دوره های تابستانه وجود نخواهد داشت.
- با توجه به اینکه هنوز نتایج اعلام نشده و چند روزی هم برای ثبت اعتراض مشخص میشود، نتایج نهایی امتحانات تا اواسط مرداد ماه به طول خواهد انجامید و حتی فرصت کمی برای انتخاب واحد و سازماندهی برگزاری امتحانات در مردادماه وجود خواهد داشت.
- در کل ؛ از 15 مرداد تا اول شهریور طبق برنامهای که برای پایه دوازدهم اعلام شده، فقط 5 روز برای برگزاری امتحانات پایههای دهم و یازدهم در یک روز وجود دارد ( روزهایی که پایه دوازدهم امتحان ندارند) و این کار عملاً نشدنی است.
- چون امتحانات شهریورماه پایههای دهم و یازدهم توسط دبیر انجام میشود وقت زیادی را برای تصحیح نخواهد گرفت و نتایج چند روز بعد از پایان امتحانات از طرف مدرسه اعلام خواهد شد.
- در ضمن مدارس میتوانند طبق برنامه داخلی خود در هر روز امتحان یکی از پایههای دهم و یازدهم را جداگانه در دو هفته اول شهریور برگزار کنند تا مدیریت بهتری صورت پذیرد و در یک روز، دو نوبت امتحان نداشته باشند.
- چون طبق روال سالهای قبل امتحانات در شهریورماه شروع می شده هم معلمان و هم دانشآموزان و خانواده ها برای استفاده از تعطیلات تیر و مرداد برنامه ریزی کرده و با شروع امتحانات در مردادماه دچار مشکل خواهند شد.
از مسئولین محترم آموزش و پرورش درخواست میگردد که با توجه به توضیحات مطرح شده، مدیریت و انجام آزمون های پایههای دهم و یازدهم در نوبت شهریورماه را به هر منطقه یا مدرسه محول کنند تا شاهد مدیریت بهتری در این زمینه باشیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
به نظرم وزیر آموزش و پرورش باید شخصی باشد که بتواند کارهای اجرایی پر گره را انجام دهد.
در حال حاضر ، مشکل آموزش و پرورش انباشت مشکلات است . ما با یک زمین صاف و یک طرح و نقشه آماده مواجه نیستیم .
با یک شهر ویران بعد از حادثه (سیل، زلزله و ...) مواجه هستیم، عده ای با نیت خالصانه کمک ، وارد این آورد شده اند و چون نتوانسته اند کاری کنند خسته و مستاصل یک گوشه افتاده اند .
عده ای ابتدا با نیت خیر وارد شده اند ولی وقتی دیدند کاری از دست شان بر نمی آید شروع به غارت اموال حادثه دیدگان کرده اند.
عده ای با نیت خیر وارد شدند ولی وقتی دیدند که عده دیگری در حال چپاول سانحه دیدگان هستند چند تذکر لسانی دادند و باز هم دیدند که اثر ندارد رفتند و از نمد کمکهای وارده برای خود کلاه دوختند.
شهر که شلوغ شد عده ای با قصد و نیت چپاول هم وارد شده اند و الان دیگر تشخیص نیت افراد سخت شده و فقط مشاهده می کنیم که این شهر حادثه دیده نه تنها روز به روز وضعش بدتر می شود بلکه سر پست و مقام های کمک رسانی دعوا است !
در چنین حالتی وزیر آموزش و پرورش بیشتر از اینکه یک فرد عالم و دانشمند حوزه آموزش و پرورش باشد باید یک مدیر میدانی باهوش و مجرب باشد، که بتواند با جدیت دست کسانی که چپاول گرند و اتفاقا لباس خیرخواه پوشیده اند را از موضوع امداد رسانی کوتاه کند .
این افراد چون به این ساختار خو گرفته اند اتفاقا خیلی دوست دارند شخصی از میان خودشان وارد گود شود تا بتوانند مدل چپاول را طوری برنامه ریزی کنند که آخرش ضرر نکنند .
اما چرا می گویم آموزش و پرورش مشابه یک شهر حادثه (زلزله و یا سیل و ...) است ؟
1- یک سیستم آموزشی داشتیم 5-3-4 که قبل از دوره نجفی داشت کج دار و مریز کار می کرد و ایراداتی داشت ولی واقعا خروجی های آن سیستم خوب بود، و اتفاقا اغلب کسانی که در انقلاب 57 نخبه بودند محصول این سیستم بودند و مضاف بر این آن سیستم به صورت ثلثی بود و منطبق بر تعطیلات رسمی ایران خصوصا تعطیلات نوروز که آقای نجفی سیستم ترمی واحدی را وارد آموزش و پرورش کرد و یک ساختار خارجی که اصلا بومی نشده بود را به آموزش و پرورش تحمیل کرد .
سیستم جدید 5-3-3-1 شد و سال تحصیلی از ثلث به ترم تبدیل شد، غافل از آن که در کشورهای مسیحی به دلیل تعطیلات سال نو میلادی ناگزیر بودند از این سیستم استفاد کنند ولی ما که تقویم ایرانی استفاده می کنیم و فصل بهار شروع سال ما است نباید از این سیستم استفاده می کردیم .
این شد که عملا ترم دوم ها به محاق رفت .... دانش آموزان هنوز ترم دوم شروع نشده بود می رفتند تعطیلات نوروز و بعد هم این وقفه های طولانی آسیب های جدی به ماهیت آموزش زد . پس اولین زلزله 8 ریشتری را خود آقای نجفی با نظام جدیدش به سیستم آموزش و پرورش وارد کرد .
2- سیستم آموزشی 3-3-3-3 که بعد از سیستم قبلی آمد . این سیستم سعی داشت باگ های سیستم قبلی را برطرف کند ولی خودش گره کوری شد بر گره های قبلی . دومین زلزله 8 ریشتری با فاصله زمانی کم بر سیستم آموزش و پرورش وارد آمد .
3- کرونا که در کل سیستم آموزشی مجازی را به آموزش و پرورش تحمیل کرد و هیچ آمادگی برای این موضوع وجود نداشت و این شد زلزله 8 ریشتری دیگری که به سیستم وارد شد .
4- طرح رتبه بندی معلمان و طرح تحول بنیادین در آموزش و پرورش هر دو طرح هایی بودند که با ایده اولیه خوبی داشتند ولی در عمل منجر به پس لرزه های حدود 6 ریشتری بر سیستم آموزش و پرورش شدند .
یعنی شما شهری را تصور کنید که طی سالهای 1367 تا 1403 (36 سال اخیر) 4 زلزله بر آن وارد شده و مخروبه شده و اتفاقا در این مدت هرکس خواسته این شهر را بازسازی کند موفق نشده چون در ابتدا موضوع را سهل و ساده گرفته اند و با امکانات و تجهیزات واقعی وارد میدان نشده اند .
همه فکر کرده اند که این زلزله دیگر تکرار نخواهد شد و طرح و برنامه ای که از بیرون کپی کرده اند خیلی خوب است، برنامه ها را در جایی آزمون نکردند و ژست علمی گرفتند و به زور همان برنامه غلط را اجرا کردند .
الان باید آواربرداری از قبلی ها انجام شود . باید بچه های خودمان را نجات دهیم، بچه های ما زیر این آوار مانده اند و دارند ضجه میزنند و گویی صدای ضجه هایشان را کسی نمی شنود .
امروز که می خواهیم وزیر انتخاب کنیم باید بدانیم داریم برای چه وزارتخانه ای وزیر انتخاب می کنیم .
وزیر دولت پزشکیان در ابتدا باید تکلیف خودش را با آموزش طبقاتی مشخص کند . بسیاری از آنها که الان در وزارتخانه و ادارات کل سمت دارند خودشان از ذی نفعان آموزش طبقاتی هستند یا خودشان یا وابستگانشان مدرسه غیر انتفاعی دارند و عملا نان شان به این آموزش طبقاتی گره خورده است .
چطور وزیر جدید اگر از این بدنه و پوسته باشد خواهد توانست با این حضرات «عدالت آموزشی» را محقق کند ؟ سپردن گله گوسفندان دست ماده گرگ بالان دیده از قبل معلوم است.
من خودم یک معلم هستم و می دانم معیشت معلمین در خطر است اما به جد معتقدم همه معلمین واقعی منافع دانش آموزان را بر منافع خودشان ترجیح می دهند .
به نظرم اگر مشکل بچه های 7 تا 19 ساله ای که داریم تحویل می گیریم و تحویل می دهیم حل شود و جایگاه امر آموزش و پرورش در کل کشور ارتقاء یابد مشکلاتی مثل معیشت و منزلت معلم هم به طور اتوماتیک حل خواهد شد .
اینکه ما این مشکلات را فریاد بزنیم وهن جایگاه خودمان است .
ما باید فریاد بزنیم که فقط و فقط مشکل آموزش و پرورش (تعلیم و تربیت) را حل کنید ما را بس است چون که 100 آید 90 هم پیش ما است .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید