صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه گزارش/

گزارش و انتقاد صدای معلم از مواضع دوگانه استانداری در برابر تعطیلی مدارس و ادارات

استاندار تهران گفت: تعطیلی‌ها موجب افزایش مسافرت و افزایش مصرف بنزین و افزایش ترافیک در برخی مناطق سطح شهر تهران شد . ( این جا )

امروز چهارشنبه 5 دی ؛ ایرنا خبرگزاری دولتی نوشت : ( این جا )

فروش مجوز طرح ترافیک یعنی چه ؟ مگر می شود هوا را فروخت ؟
  « ایرنا - استاندار تهران گفت: با توجه به تصمیم کمیته اضطرار آلودگی هوا، مدارس استان در روز چهارشنبه پنجم دی ماه در همه مقاطع به صورت غیرحضوری است اما ادارات دولتی و غیردولتی تعطیل شد.

به گزارش خبرنگار ایرنا، محمدصادق معتمدیان سه‌شنبه درباره جلسه کارگروه اضطرار آلودگی هوای تهران اظهار کرد: به جز دستگاه‌های خدمات‌رسان همه ادارات تعطیل است. البته مدارس فیروزکوه و دماوند تعطیل نیست.

معتمدیان افزود: این تعطیلی شامل بانک‌ها، مراکز امدادی و درمانی و خدمات‌رسان نمی‌شود، همچنین امتحانات نهایی پایه‌های (نهم هماهنگ استانی بزرگسالان ) و (دوازدهم روزانه و هماهنگ استانی) طبق برنامه برقرار است.

استاندار تهران افزود: برای مقاطع متوسطه اول و دوم نیز با توجه به برگزاری امتحانات در برخی از دبیرستان‌ها، به جز مراکز امتحانی، کلاس‌ها به صورت غیرحضوری برگزار خواهد شد.

وی با اشاره به اعمال محدودیت‌های ترافیکی در تهران تاکید کرد: طرح زوج و فرد از مبدا منزل با همکاری شهرداری تهران و پلیس راهور در سطح شهر تهران اجرایی می شود. مجوز طرح ترافیک فردا چهارشنبه از سوی شهرداری تهران صادر نخواهد شد ».

چارت زیر وضعیت آلودگی هوا را نشان می دهد که با توجه به تعطیلی ها باز هم « وضعیت ناسالم » را گزارش می کند :

گزارش و انتقاد صدای معلم از مواضع دوگانه استانداری در برابر تعطیلی مدارس و ادارات

حال پرسش « صدای معلم » آن است که اگر معیار برای ارزیابی درست و منطقی نتایج یک تصمیم حرف های همان استانداری باشد که امروز برای تعطیلی مدارس و سایر جاها اطلاعیه صادر کرده است ؛ این تناقض بسیار بزرگ را چگونه باید پاسخ گفت ؟

وقتی استاندار به صراحت عنوان می کند که تعطیلی ها نقشی در کاهش آلودگی هوا ندارد چرا دوباره یک تصمیم غلط اتخاذ و اجرا می شود ؟

چرا این استاندار حتی یک کلمه در مورد « قانون هوای پاک » نمی گوید ؟

گزارش و انتقاد صدای معلم از مواضع دوگانه استانداری در برابر تعطیلی مدارس و ادارات

« رضا قاسم پور ؛ خبرنگار صدای معلم » در خبری با عنوان : « برخورد سلیقه ای و غیرمسئولانه استانداری البرز در تعطیلی مدارس ؟! می نویسد : ( این جا )

« معیار و ملاک شما در اعلام تعطیلات مدارس دقیقا چیست؟ چرا جلوی تردد اتومبیل های تک سرنشین ، موتور سیکلت ها و خودروهای دود زا گرفته نمی شود و همه چیز به تعارف و مثل معروف « از این ستون به آن ستون فرج است » می گذرد ؟

اگر معیار برودت یا آلودگی هواست بین دوشنبه و سه‌شنبه این هفته چه تفاوت محسوس و ماهوی حس کرده‌اید؟

دانش‌آموزان در ایام امتحانات دو ساعت در مدرسه حاضر شده و پس از دادن امتحان راهی منزل خواهند شد. ایجاد اختلال در کار آموزش و پرورش هنر نیست؛ اگر هنری دارید ، گره‌ از مشکلات بی‌پایان دستگاه تعلیم و تربیت استان باز کنید.

گزارش و انتقاد صدای معلم از مواضع دوگانه استانداری در برابر تعطیلی مدارس و ادارات

( وضعیت هوای تهران - دوشنبه 3 دی 1403 - ارتفاعات کلکچال تهران )

 

آیا می‌دانید با تصمیم‌گیری‌های آبکی و  سلیقه ای امثال شما مملکت روزانه ۲۱ هزار میلیارد تومان متضرر می‌شود؟ واقعا مسئولان در این میان چه کاره هستند ؟

آیا استاندار البرز به عنوان « رئیس شورای آموزش و پرورش استان » هنوز نمی داند که سیستم پیش‌ دانشگاهی بیش از یک دهه پیش منسوخ شده است ؟ »

حال پرسش « صدای معلم » آن است که چرا مطابق قانون کسانی در مورد وضعیت نظام آموزشی و آینده آن تصمیم گیری می کنند که هیچ گونه اطلاع و یا سر رشته ای از ماهیت و کارکرد تعلیم و تربیت ندارند و با تصمیم های خود وضعیت را بدتر و بدتر می کنند ؟

گزارش و انتقاد صدای معلم از مواضع دوگانه استانداری در برابر تعطیلی مدارس و ادارات

اگر وضعیت هوا واقعا خطرناک است و برای سلامتی شهروندان مضر ؛ چرا وزیر آموزش و پرورش اعلام می کند که به هیچ وجه امتحانات نهایی تعطیل نخواهد شد ؟ ( این جا )

این گونه برخوردهای دوگانه در برخورد با مقوله آزمون و امتحان بر کدام مستند آموزشی – تربیتی ، ذهن منسجم و حس مسئولیت پذیری استوار است ؟

گزارش و انتقاد صدای معلم از مواضع دوگانه استانداری در برابر تعطیلی مدارس و ادارات

چرا همین وزیر آموزش و پرورش و سایر مدیران منصوب وی یک کلمه در مورد اجرای قانون هوای پاک صحبت نمی کنند ؟

واقعا تفاوت دولت پزشکیان با دولت قبل در چیست ؟

سرهنگ محمد رازقی معاون عملیات پلیس راهور تهران بزرگ اعلام می کند : ( این جا )

گزارش و انتقاد صدای معلم از مواضع دوگانه استانداری در برابر تعطیلی مدارس و ادارات

«  حدود ۷۰ درصد آلودگی شهر تهران مربوط به وسایل نقلیه مانند خودروهای شخصی، موتورسیکلت‌ها، کامیون‌ها وسایل نقلیه عمومی و ۳۰ درصد مابقی به کارخانجات و … باز می‌گردد » .

پرسش صریح و شفاف آن است که چرا حداقل مانع تردد آن 70 درصد منبع آلودگی هوا نمی شوند ؟ و از دم دستی ترین تصمیم یعنی تعطیلی استفاده می کنند که مطلوب بسیاری و از جمله کارمندان دولت و در آموزش و پرورش مورد رضایت دانش آموزان و اولیای آنان و معلمان است ؟

از چه می ترسند ؟

گزارش و انتقاد صدای معلم از مواضع دوگانه استانداری در برابر تعطیلی مدارس و ادارات

مگر نمی گویند که اولویت حفظ جان شهروندان است . اگر واقعا چنین است چرا باید سلامتی و حقوق مدنی و شهروندی آنان توسط افرادی دیگر به راحتی نقض شود ؟

چرا جلوی تردد اتومبیل های تک سرنشین ، موتور سیکلت ها و خودروهای دود زا گرفته نمی شود و همه چیز به تعارف و مثل معروف « از این ستون به آن ستون فرج است » می گذرد ؟

واقعا مسئولان در این میان چه کاره هستند ؟

گزارش و انتقاد صدای معلم از مواضع دوگانه استانداری در برابر تعطیلی مدارس و ادارات

فروش مجوز طرح ترافیک یعنی چه ؟

مگر می شود هوا را فروخت ؟ کجای دنیا این کارها را می کنند ؟

این تصمیم ها و اقدامات منفعت طلبانه توسط کدام مقامات و مسئولان گرفته می شود و چرا در برابر اقدامات خود پاسخ گو نیستند .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش و انتقاد صدای معلم از مواضع دوگانه استانداری در برابر تعطیلی مدارس و ادارات

منتشرشده در محیط زیست

گروه گزارش/

گزارش و انتقاد از عملکرد حسین صادقی رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در دولت پزشکیان و مساله پاسخ گویی

چندی پیش یادداشتی از « محمد عبادی » با عنوان : « نقدی بر عملکرد رئیس فعلی مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش : مقبول نیست ! » در  « صدای معلم » منتشر گردید . ( این جا )

انتشار این مطلب واکنش های متفاوتی را برانگیخت .

انتظار این بود که « حسین صادقی ؛ رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش » در جهت تنویر افکار عمومی و احترام به نظر مخاطبان به نقدهای مطرح شده در یادداشت پاسخ می داد .

سابق بر این و در دولت روحانی روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش به مطالب منتشره در رسانه ها « حساس » و « پی گیر » بود و بر اساس اصل « پاسخ گویی » برای آنان « جوابیه » هم ارسال می کرد .

گزارش و انتقاد از عملکرد حسین صادقی رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در دولت پزشکیان و مساله پاسخ گویی

با روی کار آمدن دولت سیزدهم و تغییر وضعیت ظاهری پرتال وزارت آموزش و پرورش این بخش حذف شد و متاسفانه آن رویه غلط در دولت مسعود پزشکیان هم چنان استمرار یافته است .

پرسش « صدای معلم » از حسین صادقی رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش آن است که تعامل با رسانه و تنویر افکار عمومی به چه طریق و با کدام ساز و کار باید عینیت پیدا کند ضمن آن که نشست های خبری هم در این وزارتخانه تقریبا تعطیل است و اکثریت قریب به اتفاق  محتوای دعوت از خبرنگاران به موضوعات سطحی مانند آیین بزرگداشت ، رونمایی ، آیین تجلیل و... محدود شده است .

یکشنبه 25 شهریور 1403 ؛ حسین صادقی در مراسم معارفه خود چنین عنوان می کند : ( این جا )

گزارش و انتقاد از عملکرد حسین صادقی رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در دولت پزشکیان و مساله پاسخ گویی

« بر همین اساس تلاش خواهیم کرد با جاری‌سازی «نگاه حرفه‌ای و تخصصی به روابط‌عمومی»، رویکردهای این حوزه را از «سلیقه ای بودن» به سمت «علمی و تخصصی بودن» تغییر جهت دهیم .

صادقی با اشاره و تأکید بر ضرورت «کاهش فاصله صف با ستاد» می گوید : این امر از دیگر رویکردهای روابط عمومی در دوران جدید است که با جدیت و قوت تمام دنبال خواهد شد.

وی با تأکید بر «تعامل خوب و ارتباط سازنده با اصحاب رسانه»، به ویژه «خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش» تصریح می کند که این رویکرد در «اطلاع‌یابی و اطلاع‌رسانی سریع»، «تحلیل محتوا و مخاطب‌ پژوهی» و «همراهی با مدیران» به تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌های دستگاه، بسیار مؤثر بوده و می‌تواند در اقناع مخاطب‌ یاریگر ما باشد » .

برنامه ی عملیاتی آقای صادقی برای تحقق این موارد فارغ از امور سطحی و شعاری چیست ؟

گزارش و انتقاد از عملکرد حسین صادقی رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در دولت پزشکیان و مساله پاسخ گویی

« صدای معلم » پس از انتصاب ایشان به سمت رئیس این مرکز نوشت : ( این جا )

« اخبار رسیده به « صدای معلم » نشان می دهد که انتصاب « حسین صادقی » به عنوان رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش با پذیرش و استقبال خوب معلمان کنش گر رو به رو شده است » .

پس از گذشت بیش از 3 ماه از فعالیت حسین صادقی در بخشی که باید مغز متفکر، شریان حیاتی، قلب تپنده و پیشانی نهاد مهم و حساسی مانند تعلیم و تربیت باشد ؛ « صدای معلم » به عنوان رسانه ای که تجربه سه دهه فعالیت رسانه ای را در کارنامه ی خود دارد  و با استناد به گزارش هایی که منتشر کرده است ؛ عملکرد ایشان را موفق و موثر ارزیابی نمی کند .

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش و انتقاد از عملکرد حسین صادقی رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در دولت پزشکیان و مساله پاسخ گویی

منتشرشده در گفت و شنود

انتقاد صدای معلم از برخورد سلیقه ای استانداری البرز در تعطیلی مدارس  « معاون استاندار البرز، از تعطیلی کلیه مقاطع تحصیلی این استان به دلیل برودت شدید هوا و شرایط جوی خبر داد. وی اعلام کرد که این تصمیم برای حفظ سلامت دانش‌آموزان و جلوگیری از مشکلات احتمالی در تردد اتخاذ شده است.

با این حال، دانش‌آموزان پایه دوازدهم از این تعطیلی مستثنا هستند و با توجه به اهمیت دوره پیش‌ دانشگاهی و آمادگی دانش‌آموزان پایه دوازدهم برای کنکور، کلاس‌های این مقطع طبق برنامه‌ریزی قبلی برگزار خواهد شد » .

جناب مهندس افضلی

جسارتا معیار و ملاک شما در اعلام تعطیلات مدارس دقیقا چیست؟

اگر معیار برودت یا آلودگی هواست بین دوشنبه و سه‌شنبه این هفته چه تفاوت محسوس و ماهوی حس کرده‌اید؟

دانش‌آموزان در ایام امتحانات دو ساعت در مدرسه حاضر شده و پس از دادن امتحان راهی منزل خواهند شد. ایجاد اختلال در کار آموزش و پرورش هنر نیست؛ اگر هنری دارید ، گره‌ از مشکلات بی‌پایان دستگاه تعلیم و تربیت استان باز کنید.

انتقاد صدای معلم از برخورد سلیقه ای استانداری البرز در تعطیلی مدارس

آیا می‌دانید با تصمیم‌گیری‌های آبکی و  سلیقه ای امثال شما مملکت روزانه ۲۱ هزار میلیارد تومان متضرر می‌شود؟

آیا استاندار البرز به عنوان « رئیس شورای آموزش و پرورش استان » هنوز نمی داند که سیستم پیش‌ دانشگاهی بیش از یک دهه پیش منسوخ شده است ؟

انتقاد صدای معلم از برخورد سلیقه ای و غیرمسئولانه استانداری البرز در تعطیلی مدارس


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

انتقاد صدای معلم از برخورد سلیقه ای استانداری البرز در تعطیلی مدارس

منتشرشده در یادداشت

آذربایجان غربی

منتشرشده در نامه های دریافتی

گروه گزارش/

گزارش صدای معلم در مورد حضور رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در بین پراستناد ترین اساتید دانشگاه تهران و حل مساله

پرتال وزارت آموزش و پرورش در خبری در بخش « اسلاید » خود با عنوان : « معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در بین پراستنادترین اساتید دانشگاه تهران » نوشته است : ( این جا )

« به گزارش مركز اطلاع‌رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، مؤسسه استنادی و پایش علم و فن آوری جهان اسلام (ISC) به تازگی فهرستی از «پژوهشگران ایرانی پراستناد در حوزه‌های علوم انسانی، علوم اجتماعی، هنر و معماری» در بازه زمانی آغاز سال ۱۳۹۲ تا پایان سال ۱۴۰۱ منتشر کرده است. در این گزارش، در مجموع ۴۸۹ محقق به عنوان پژوهشگر پراستناد معرفی شده‌اند و دانشگاه تهران با ۵۵ عضو هیأت علمی پراستناد، در صدر دانشگاه‌های ایران و بالاتر از دانشگاه تربیت مدرس با ۳۵ و دانشگاه علامه طباطبایی با ۳۴ عضو هیأت علمی پراستناد قرار گرفته است.

 دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی با ۱۲ استاد، دانشکده مدیریت با ۹ استاد و دانشکده جغرافیا با ۸ استاد بیشترین سهم را در فهرست اساتید پراستناد دانشگاه تهران در حوزه‌های علوم انسانی، علوم اجتماعی، هنر و معماری را دارند.

گزارش صدای معلم در مورد حضور رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در بین پراستناد ترین اساتید دانشگاه تهران و حل مساله

شایان ذکراست در فهرست منتشرشده، نام رضوان حکیم‌زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش و استاد تمام و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران نیز دیده می‌شود » .

نخستین پرسش آن است که آیا حضور رضوان حکیم زاده به عنوان استاد و عضو هیات علمی دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران موجب ارتباط و یا اتصال میان نهاد « آموزش و پرورش » و « دانشگاه » شده است ؟ واقعا تاثیر آموزش های مجازی بر دانش آموزان ابتدایی در حالی که دچار فقر یادگیری بیش از 44 درصدی هستند ؛ چقدر موثر است ؟

شواهد و نیز گفته های برخی اساتید دانشگاه نشان می دهد که این ارتباط قطع است .

آیا معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش تاکنون به صورت  شفاف مطرح کرده که تولیدات دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی در نظام تعلیم و تربیت به چه دردی می خورند ؟

« صدای معلم » گفت و شنودی را در آذر ماه 1393 با « مظفر الدین واعظی » استاد دانشگاه ؛ در ارتباط با نقش مغفول  دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی در ایران انجام داد و وضعیت مطلوب را در مقایسه با جوامع توسعه یافته مورد تدقیق کارشناسی قرار داد . ( این جا )

عضو هیات علمی دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی چنین می گوید

گزارش صدای معلم در مورد حضور رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در بین پراستناد ترین اساتید دانشگاه تهران و حل مساله

« دانشگاه و آموزش و پرورش پس از ستاد انقلاب فرهنگی ، هر کدام راه خود را طی کردند و جدا شدند . در زمان ستاد انقلاب فرهنگی ، همواره دانشگاه و آموزش و پرورش از طریق این ستاد به هم پیوند می خوردند مخصوصا در زمان برنامه ریزی تربیت دبیر ، همواره حضور معاون آموزشی وزارت آموزش و پرورش در جلسات برنامه ریزی الزامی بود . 

در مجموع ، برنامه طوری تنظیم می شد که مطابق با نیازهای آموزش و پرورش باشد و از طرف دیگر، معلم امکان ادامه تحصیل در رشته مورد نظر را داشته باشد . مثلا دانشکده علوم ، معلم فیزیک ، شیمی ، زمین شناسی تربیت می کرد ، همین طور مثلا دانشکده تربیت تربیت بدنی ، دبیر ورزش تربیت می کرد .

در همین دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی در زمان دکتر کاردان ، آزمایشگاه وجود داشت و دبیر تربیت می شد ، اما بعدا و تقریبا در سال 1380 و هم زمان با وزارت آقای مظفر ، کم کم آموزش و پرورش و دانشگاه از هم جدا شدند به ویژه دانشکده های علوم تربیتی که دیگر برای آموزش و پرورش کار نمی کنند .

این دانشکده ها و آموزش و پرورش ، هر دو از بودجه عمومی کشور تغذیه می کنند اما آموزش و پرورش متاسفانه پایش را در کفش دانشگاه کرده که موجب اتلاف بودجه می شود .

از نظر قانون هم این مشکل دارد ؛ چرا که از نظر قانون اساسی کار آموزش و پرورش ، تربیت دانش آموز از دوره ابتدایی تا پایان دوره متوسطه است و امر « تربیت دبیر  »در حوزه ی آموزش عالی است .

اگر واقعا به وجود دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی نیازی نیست ، می توانند آن ها را تعطیل کنند !

گزارش صدای معلم در مورد حضور رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در بین پراستناد ترین اساتید دانشگاه تهران و حل مساله

از نظر عرف جهانی ، آموزش عالی عهده دار تربیت معلم از طریق دانشگاه ها و مثلا دانشکده های علوم تربیتی است .

اگر در حال حاضر ، اساتیدی هم در دانشگاه فرهنگیان وجود دارند باید به دانشکده های روان شناسی پیوند بخورند و کار کنند . ضمنا ، پژوهشگاه های آموزش و پرورش به نظر می رسد تاسیسات زائدی باشند که نقش آن ها را دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی از طریق پایان نامه های کارشناسی ، کارشناسی ارشد و دکتری می توانند به صورت کاربردی پوشش دهند .

دانشکده های علوم تربیتی رسالت خود را گم کرده اند . این دانشکده ها ، اقدام به تربیت نیروی انسانی می کنند که مورد پذیرش آموزش و پرورش نیست و عملا باری بر دوش دولت و جامعه می گذارند و عده ای ناراضی و بیکار تحویل جامعه می دهند . چرا خانم حکیم زاده از زمان انتصاب خود تاکنون حتی یک نشست خبری با رسانه های فعال و پی گیر برگزار نکرده است ؟

بسیاری از این نیروهای ناراضی ، جذب رشته های غیر مرتبط می شوند . حتی استادان دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی به جای تمرکز بر بر توسعه و ارتقاء کیفیت آموزش و پرورش به موسسات غیر مرتبط مانند بیمه ، خودروسازی و... روی آورده اند و استاد دانشکده علوم تربیتی ، تحقیقاتش مرتبط با آموزش و پرورش نیست و همه این ها به صورت یک کلاف سردرگمی آمده است که آینده آن نگران کننده است .

در صورتی که در کشورهای صنعتی ، دانشگاه بر آموزش و پرورش اشراف دارد و در رشته های مختلف و مورد نیاز آموزش و پرورش ، کارشناس تربیت می کند و آن را در اختیار آموزش و پرورش و جامعه قرار می دهد .

در این کشورها ، دانشکده های علوم تربیتی ، عهده دار نظارت بر کیفیت آموزشی فارغ التحصیلان هستند و تا 4 سال معلم فارغ التحصیل خود را از طریق استاد و دانشجوی رشته رهبری و سیاست گذاری آموزشی تحت پوشش قرار می دهند . بدین ترتیب که دانشجوی رشته رهبری و یا مدیریت آموزشی با ارشدیت استاد درس خود ، نیازهای آموزشی ، فنی و ارتباطی معلمان را مورد ارزیابی قرار می دهد و بر اساس این نیازسنجی هر ساله در تابستان دانشکده علوم تربیتی کلاس های آموزشی در قالب رشد کارکنان برگزار می کند که تنگناهای تخصصی آن ها را مرتفع می کند و به همین ترتیب ، ارزشیابی دیگری در سال آینده از آن معلم در مورد کاربست آموزش ها در فرآیند آموزش به عمل می آورد و به همین ترتیب تا 4 سال ، دانشگاه بر ارزیابی معلم فعلی خود که دانشجوی قبلی خود باشد نظارت دارد و فرآیند کیفیت بخشی آموزش از این طریق به روز می شود  .

گزارش صدای معلم در مورد حضور رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در بین پراستناد ترین اساتید دانشگاه تهران و حل مساله

« صدای معلم » از ایشان می پرسد :

در واقع ، ما در کشورمان به نوعی با موازی کاری روبه رو هستیم که نتیجه ای جز اتلاف منابع انسانی و مالی و... ندارد ؟

آقای واعظی چنین پاسخ می دهد :

همان گونه که پیش نیز گفته شد ، این موازی کاری ها و دخالت آموزش و پرورش در فرآیند آموزش عالی و تربیت معلم ، فقط باعث اتلاف بودجه عمومی کشور می شود و ما در کشور مان محدودیت منابع مالی داریم در حالی که کشورهای صنعتی هم از نظر اقتصادی و هم از نظر فنی از ما جلوترند و اتلاف بودجه آن ها واقعا در سطح بسیار پایینی است » .

پرسش « صدای معلم » از خانم حکیم زاده آن است که آیا ایشان هم مانند همکار دانشکده ای شان شجاعت و شهامت بیان چنین مسائلی را دارند ؟

 اخیرا نتایج شرکت دانش آموزان ایرانی در آزمون تیمز 2023 منتشر شده است .

گزارش صدای معلم در مورد حضور رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در بین پراستناد ترین اساتید دانشگاه تهران و حل مساله

این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران در گزارش خود با عنوان : « گزارش « صدای معلم » در آذر 1398 : « از زمانی که زمان آموزش مان را کم کردیم عملکرد آموزشمان هم در مطالعات تیمز و پرلز به شدت کاهش پیدا کرده است ؛ ما در کل دنیا یکی مانده به آخر هستیم » - کارنامه ی تاسف بار دانش آموزان ایرانی در آزمون بین‌المللی تیمز 2023 ... چه کسی در مورد پایین بودن " زمان آموزش " پاسخ گوست ؟ به آن پرداخت . ( این جا )

حتی در پرتال آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش اشاره ای به این مساله نشده و واکنش خانم دکتر تاکنون سکوت بوده است .

چرا ؟

گزارش صدای معلم در مورد حضور رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در بین پراستناد ترین اساتید دانشگاه تهران و حل مساله

بر خلاف دوران کرونا که حکیم زاده موضع مستقل و شفافی در مورد تعطیلی مدارس داشت اما در تعطیلی مدارس به دلایلی مانند آلودگی هوا ؛ پراستنادترین استاد دانشگاه تهران هیچ حرفی در این مورد نمی زند ؟

این که به فرض ؛ چرا قانون هوای پاک اجرا نمی شود ؟

گزارش صدای معلم در مورد حضور رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در بین پراستناد ترین اساتید دانشگاه تهران و حل مساله

واقعا تاثیر آموزش های مجازی بر دانش آموزان ابتدایی در حالی که دچار فقر یادگیری بیش از 44 درصدی هستند ؛ چقدر موثر است ؟

چرا خانم حکیم زاده از زمان انتصاب خود تاکنون حتی یک نشست خبری با رسانه های فعال و پی گیر برگزار نکرده است ؟

آن چه « صداقت » یک فرد را عیار و عیان می کند ؛ عملکرد او در مواجهه با « حوزه عمومی » است .

پایان گزارش/


 

ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش صدای معلم در مورد حضور رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در بین پراستناد ترین اساتید دانشگاه تهران و حل مساله

منتشرشده در گفت و شنود

پیش کشی برای شب یلدا نوزایی مهر و نفی اعدام و شکنجه در بازتولید استبداد در صدای معلم

من مردی هستم شریک دیگران در گناه

(بایزید بسطامی)

سرنوشتی که نزدیک به نیم سده ما را در بر گرفته و روزگار سیاهی بر ما چیره کرده، سرنوشتی بدنهاد و کینه توزانه است که به سان تیری آغشته به عقدۀ حقارت از ظلماتِ باطن قشریان متحجر، به سوی آفتاب فرهنگ و تمدن هزاران سالۀ ایران پرتاب شده است. عقدۀ حقارت از بی هنری و سست نظمی و خدای نشناسی نشأت می گیرد که هر سه در قشریان متحجر متبلور است. به گفتۀ سعدی : « بی هنران هنرمندان را نتوانند که بینند » .

حافظ نیز به سان سعدی می اندیشد :

حسد چه می بری ای سست نظم بر حافظ       قبول خاطر و لطف سخن خدا داده است

مولوی نیز با حافظ و سعدی هم رأی است :

تصویرهای ناخوش و اندیشۀ رکیک       از طبع سست باشد و این نیست سوی دوست

این برداشت را بیشینۀ هر سه نسلِ پس از حوادث 57 با پوست و گوشت و استخوان لمس کرده و در ژرفای وجودشان درک کرده اند.

پیش کشی برای شب یلدا نوزایی مهر و نفی اعدام و شکنجه در بازتولید استبداد در صدای معلم

بیشینۀ مردم به این نتیجه رسیده اند که این سرنوشت برون زا است و از ژرفنای فرهنگ و تاریخ ملت دیرین ایران نجوشیده است. لذا نا آشنا، دژخیمانه و کینه توزانه است؛ مذموم عقل و مکروه شرع است. سرنوشتی که نه با هویت ملی ایرانی، نه با اعتبار تاریخ و فرهنگ هزاران ساله ایران، نه با ادبیات جهانگیر پارسی، نه با حقوق شهروندی، نه با رگه های ریز و درشت آزادی[1]، نه با ارزش های تمدن بشری، نه با مسئولیت پذیری در برابر میهن، نه با پاسخ گو بودن به ملت و نه با علایق و سلایق آنها، هیچ پیوندی ندارد. سرنوشتی که منشأ آن ژرفنای فرهنگ و تاریخ ملت ایران نیست، عاملی برون زا دارد و جز جنگ و کشتار و تباهی چیزی از آن برنخیزد.

منظور از عامل برون زا گرد غباری است که به گاه درست، غبار روبی نشده و با سهل انگاری در طول تاریخ بر روی رگه های فرهنگ ماسیده است. باید جامعه را به این نکته آگاه سازیم که جنایت برآیند حوادثی است که از کنش های جمعی پدید می آید.

نتیجۀ چنین سرنوشتِ بدنهادی؛ افسردگی، بی انگیزگی، بی روحیگی، گسترش مادی گرایی و راحت طلبی و عدم اعتماد به نفس در جامعه است.

در یک کلام ، سرنوشت برون زا نخوت نفس به بار می آورد. چرا که روح تجاوز شده، روحی که از قضاوت شدن وحشت دارد، نمی تواند استقلال اندیشه داشته باشد. چنین سرنوشتی محکوم به توقف و گذار از آن است.

اما سرنوشت درون زا که از ژرفنای تاریخ و فرهنگ دیرین ایران می جوشد، عزت نفس به بار می آورد. هر چه شناخت و آگاهی از بی مایگی سرنوشت برون زا بیشتر شود، بسته به ارادۀ هر ملت، مبارزه با سازه های تباهی و بردگی افزایش می یابد.

تنها راه گریز از تباهی و ویرانی، خروج از انزوا و بازگشت به جامعۀ جهانی و درک جهان امروز است؛ البته با شناخت فرهنگ و تمدن روزگاران ایران در هزارگان تاریخ پیوسته و مشترک ملت.

در یک کلام شناخت راز جاودانگی ملت ایران که بر چهار بنیاد استوار است. این چهار بنیاد چهار ستون اصلی و تغییر ناپذیر روح ملی و کیان معنوی هر ایرانی هستند و نباید آنها را با معیارهای جهان وطنی، فدای رویا پردازی ها و ماجراجویی های خود کنیم :

بنیاد نخست : تاریخ پیوسته و مشترک هزارگان ایران؛ 

بنیاد دوم : زبان و ادب پارسی، فراتر از زبان رسمی، زبان علم و هنر و فرهنگ ایران؛  

بنیاد سوم : عرفان ایرانی؛

بنیاد چهارم : جشن های ملی ایران؛

پیش کشی برای شب یلدا نوزایی مهر و نفی اعدام و شکنجه در بازتولید استبداد در صدای معلم

قوام و استحکام هر ملت به وجود مردمی است که گوهر و ریشه دارند و زندگی خود را به آرمانی گره زده و در راه رسیدن به آن کوشا و پایدارند. قضاوت دربارۀ ارزش های تمدن و فرهنگ ملتی دیرین که میراثش در طی هزاره ­ها پا فراتر از مرزهای سیاسی خود نهاده و آثار آن را بر فرهنگ و تمدن جهانی نمی توان نادیده گرفت، بسیار دشوار است.

سخنوران تراز اول زبان و ادب پارسی از سیزده سده پیش راز سرگذشت و سرنوشت بشر و مبارزۀ بی پایان نیک و بد و هویت انسانی و هویت ملی را تبیین کرده اند. نام ایران به واسطۀ همین آفریده هایش بر تارک فرهنگ جهان می درخشد.

به گفتۀ بهرام بیضایی ؛

« فقط ایرانی بودن کافی نیست، گرچه ایرانی بودن مهم است و بار بزرگی بر دوش ما می نهد. وقتی دربارۀ هزاران سال تاریخ حرف می زنیم، مسئولیتی بر دوش ما قرار می گیرد که چگونه آن را باید حفظ کرد، بازسازی کرد و پیش برد؟

در یک کلام ما با آنچه می سازیم ایرانی هستیم نه با آنچه از دست می دهیم . . . »

پیش کشی برای شب یلدا نوزایی مهر و نفی اعدام و شکنجه در بازتولید استبداد در صدای معلم

نزدیک ده هزار سال است که ملت و سرزمین ایران در ملی گرایی پیوسته و مشترک ایرانی در عرض هم رشد کرده اند و در این گاه و جاهِ کهن و دیرین از دلِ ملی گرایی ایرانی، حقوق بشر و سکولاریسم برخاسته است.

ملی گرایی ایرانی، پناهگاهی برای ملت ایران در برابر استبداد و توتالیتریسم و امت سازی و هر گونه ایدوئولوژی است.

با انقلاب های 1848 مسیحی در اروپا که به بهار مردم اروپا نیز مشهور شد، تتمۀ حاکمیت کلیسا فرو ریخت و برای نخستین بار در اروپا ، دولت- ملت هایی بر پایۀ حاکمیت های سیاسی- اقتصادی پدید آمدند. بر خلاف حاکمیت قرون وسطی که اُمت مسیحی تعریف کرده و آن را با درفشِ فقه در گرداب خرافات و بی خردی ( تحمیق ) فرو برد، دولت- ملت های جدید نخست چهره ای سکولار به خود گرفتند و دخالت های فقه را در دولت، پس زده و سپس در سالهای پایانی سدۀ نوزدهم حکومتهایشان را به سوی لائیسیته ( آزادی نهادهای مدنی به ویژه آموزش ) سوق دادند.

پیش کشی برای شب یلدا نوزایی مهر و نفی اعدام و شکنجه در بازتولید استبداد در صدای معلم

در این راه برای ایمن سازی منافع اقتصادی و سیاسی خود نیازمند سست جلوه دادن بنیادهای فرهنگی ملتهای دیگر بودند. خواست آنها به زانو درآوردن ملتی با تاریخ و فرهنگ دیرین بوده است حتی اگر شد با تکه تکه کردن سرزمین. برای این منظور در وهلۀ نخست شناخت عمیق سرزمین ها و ملت ها بسیار مهم بود هر چند آن را پیش از فروپاشی حاکمیت کلیسا بیش و کم با مبلغان مذهبی و سازمان های فراماسونری آغاز کرده بودند.

بسیار مضحک می نماید جمع ضدینِ سکولاریسم و به خدمت گرفتن مبلغان مسیحی برای سلطه بر فرهنگ عمومی جوامع غیر غربی. در جاهایی که با یک حوزۀ تمدنی و یک ملت رو به رو شدند، از مرتجعان و قشریان درون آن جامعه بهره بردند. به هیچ وجه نگاه دایی جان ناپلئونی ندارم؛ منظورم اینست که اگر سیاست را علم می دانستیم و سیاست ورزی عاقلانه ای داشتیم، بیگانگان خود را در برابرِ سیاست ورزانِ عاقل می دیدند نه یک مشت وطن فروش و یا سفیه.

پیش کشی برای شب یلدا نوزایی مهر و نفی اعدام و شکنجه در بازتولید استبداد در صدای معلم

« سیاست بی مقتدای ملت، بی عاری و لودگی است. » هر مستبدی در وهلۀ نخست می خواهد نظر جمهور مردم را به نظر خود نزدیک کند، قطعاً اگر هم امکان پذیر باشد کوتاه مدت خواهد بود. لذا دستگاه پروپاگاندایی راه می ­اندازد و با تحمیق و تغنیِ کاسه لیسانش و ایجاد ترس در دل مردم، استبداد خود را مونارشی ( به زعم خود بر اساس حقیقت و فضیلت ) نام می نهد. امروز مونارشی از نظر اجتماعی همان استبداد است. قشریان نیز از هر نوع و در هر زمان که همواره یا یکی از بازوهای استبداد بوده و یا خود بر مسند حکومت نشسته، عدم آزادی در جامعه را بی لیاقتی مردم نسبت به آزادی می خوانند و ما آن را می بلعیم. چون « سیاست » و « تاریخ » را علم نمی دانیم.

برخورد غیر علمی با « تاریخ » و « سیاست » به علت آفت راحت طلبی به ناتوانی در تجزیه و تحلیلِ تجربه های انسان در طول تاریخ و حتی به حذف تجربۀ تاریخ و فرهنگ از زندگی انسان می انجامد.

جايگاه امروز انسان و انسانيت مديون تجربه هاي بشر در طول تاريخ است. گرچه هیچ حادثه ای بیش از یک بار تکرار نمی شود، تنها راه پیشرفت، اندیشیدن و تجربه اندوختن و آزمودن و دوباره راه های گوناگون را به پشتوانۀ اندیشۀ جمعی و تجربۀ ملت، آزمودن است.

پیش کشی برای شب یلدا نوزایی مهر و نفی اعدام و شکنجه در بازتولید استبداد در صدای معلم

تجربه اندوزی جزء جدا ناپذیر زندگی انسان است و مقوله ای پویا است نه ایستا. لذا راه های گذشتگان، راه های اختصاصی آنها بوده، می توان از آن راه ها یاد گرفت اما به گفتۀ هراکلیتوس « نمی توان در یک رودخانه دو بار پا گذاشت. » به این همین دلیل اگر با « سیاست » و « تاریخ » به مثابۀ علم برخورد نکنیم، به قول معروف همین آش است و همین کاسه. حکومت ها می آیند و می روند و ما شاهد خیانت ها و شکست ها خواهیم بود.

دریغا که اوهام کور، شم سیاسی و تاریخی را در جامعه تنزل داده و به جای اینکه « سیاست » و « تاریخ » را علم بدانیم، با نگاه سطحی، یکی را بی پدر و مادر و دیگری را نوشتۀ فاتحان خوانده و از غزل پر مغز حافظ، فقط بر لب جوی نشستن و گذر عمر نظاره کردن را بر می گزینیم. راه برون رفت از این بن بست فقط و فقط اینست که با « تاریخ » و « سیاست » همانند علم برخورد کرده و باور کنیم که راه نجات ؛ مسئولیت پذیری در قبال بشریت، محیط زیست و ایران است.

انسان دو بار متولد می شود؛ بار نخست از مادر و بار دوم هنگامی که مسئولیت پذیری را درک کند. به عبارت دیگر با مسئولیت پذیری، انسان زندگی خود را می آفریند و از آن پس چون می اندیشد، خطا می کند؛ چرا که هر کنشی دارای ضریب خطا است. کنش انسان بر پایۀ آزمودن و تجربه اندوختن است. هر چه بنیادهای تجربه مستحکم تر باشد، ضریب خطا کاهش می یابد. اما انسانی که موانع اندیشه را کنار نزده و بر خویشتن تاریخی خود چیره نگشته بلکه اسیر و بندۀ آن است، هیچ گاه مسئولیت پذیری را درک نخواهد کرد و از او جز تقلید و سر سپردگی و دنباله روی کاری ساخته نیست. مأمور و معذور بودن، ما را از گناه و مسئولیت مبرا نمی کند. فرمانبردار محض و مجری دستورهای غیر قانونی شدن و خود را ماشین کشتار و شکنجه کردن و در یک کلام، نیندیشیدن بزرگترین بزه و گناه است. آنی درنگ و تمرکز کنیم آیا اعدام و شکنجه، برای تأمین امنیت مردم و میهن بوده یا برای بسط خفقان و ترس در جامعه؟

پیش کشی برای شب یلدا نوزایی مهر و نفی اعدام و شکنجه در بازتولید استبداد در صدای معلم

مجازات اعدام هرگز باعث کاهش ظلم و ستم نشده است و به تجربه آموخته ایم که ترس از اعدام، کمترین بازدارندگی را در خود دارد. برای آزاد شدن کافی است بدانیم، مبنای احترام به انسان دو چیز است، انسان بودنش و زندگی اش. به عبارت معروف انسان هم به ماهو انسان محترم است و هم به ماهو حی. البته احترام به انسان ها آنها را محق نمی کند که لزوماً اعقاید آنها محترم شمرده شود و محدودیت هایی که در ظاهر به خود قائل می شوند به جامعه نیز تسری بخشند.

باید بپذیریم که اعمال محدودیت ها در جامعه صرفاً به واسطۀ قانون باشد. با این تذکر که قانون وحی منزل نیست و سه عامل مسبب تغییر آن می تواند باشد ؛ نخست اقتضای منافع ملی، دوم مقتضیات زمان، سوم رشد و شکوفایی باورها و اندیشه ها در اثر به چالش کشیده شدن آنها. برخورد غیر علمی با « تاریخ » و « سیاست » به علت آفت راحت طلبی به ناتوانی در تجزیه و تحلیلِ تجربه های انسان در طول تاریخ و حتی به حذف تجربۀ تاریخ و فرهنگ از زندگی انسان می انجامد.

بارها و نه همیشه تاریخ گواهی می دهد که ستمدیدگان پیشین به ستمگران پسین تبدیل شده اند. وظیفۀ ما آموزش و نهادینه کردن کنترل خشم و حذف کینه و انتقام جویی در دل و جان مردم است و سپردن مجرم به قانون بدون شکنجه و اعدام است.

یازده سده پیش محمد غزالی راه کار ارائه می دهد. او « توبه » را به عنوان یک تجربۀ عام انسانی و نتیجۀ ضروری خودشناسی می خواند. او می گوید : « توبه، شناخت تنهایی خویش است که مسئولیت در برابر کارهای گذشته را در خود دارد. » به بیان دیگر تغییر صرفاً به معنی دگرگونی ایدئولوژی و نگرش نیست، تغییر یعنی فروتنی و مسئولیت پذیری ؛ در قبال بشریت، محیط زیست و میهن.

هانا آرنت هشت سده پس از محمد غزالی باور دارد، سیاست بی بخشایش، امکان تغییر و راه گشایی به آینده ای روشن را می بندد. البته « بخشایش » در کلام آرنت یک موضوع شخصی یا حکم دینی و یا حتی اخلاقی نیست. در کلام او « بخشایش » در بستر سیاسی ارائه می شود و در تحول اجتماعی و سیاسی و ساخت جامعه یک امر کلیدی است. به این معنا که جنایت کار چون آسیب های جبران ناپذیر به افراد و خانواده ها و به روح جامعه زده و در یک کلام جنایت علیه انسان و انسانیت کرده، باید دادگاه های آزاد و عادلانه و حقیقت یاب او را پاسخ گو کنند، صرفاً برای حقیقت یابی و بسط عدالت نه به قصد انتقام. این فرق دادخواهی با انتقام است.

پیش کشی برای شب یلدا نوزایی مهر و نفی اعدام و شکنجه در بازتولید استبداد در صدای معلم

انتقام صرفاً چرخۀ خون ریزی را تکرار و تکرار می کند و هیچ تغییر و اندیشۀ نو را بر نمی تابد. اما خروجی این دادگاه ها، جست و جوی دلایل جنایت توسط روان شناسان و جامعه شناسان خواهد بود تا علل وقوع چنین حوادثی در جامعه ریشه یابی شود. یکی از وظایف امروز ما پی ریزی چنین دادگاه هایی نخست در اذهان عمومی مردم است.

باید جامعه را به این نکته آگاه سازیم که جنایت برآیند حوادثی است که از کنش های جمعی پدید می آید. بسیار خطرناک و نادرست است اگر به این نتیجه برسیم که جنایت کاران در جامعۀ ما رشد نیافتند و از کرات دیگر آمده اند. گرچه رفتار جنایتکاران، اشغالگرایانه است، آنها سایه و شبه جامعۀ ما هستند و مبارزۀ ما با آنها همانند مبارزه با تقدیر شوم است و تغییر سرنوشت بدنهاد و جامعه موظف و موکلف است نسبت به رفتار مجرم، که بر آمده از شرایط جامعه است احساس مسئولیت کند.

رویدادهایی از گذشته به طور اخص و تاریخ به طور اعم صرفاً محمل عبرت نیست. گرچه باید از تاریخ یاد بگیریم، نباید اسیر آن شویم. اسارت در بند گذشته از ما یک انتقام جو می سازد. اسیر گذشته شدن ناشی از کینه و عقده است و جدا شدن از بند کینه و عقده، مسیر جدیدی و آیندۀ روشنی پیش روی ملت باز می کند که پا فراتر از گذشته گذاشته نه به این معنی که از سیر تاریخ اجتماعی و فرهنگی خویش جدا شود. ممکن است در گذشته کسانی عمدی یا سهوی در ستایش اعمال جنایت کاران مطلبی نوشته یا گفته باشند یا کسانی در دوره ای، قشری بوده و امروز روشن و روشنگر شده باشند؛ انسان خردمند از استعداد و توانایی آنها در مسیر هدفش سود می جوید و تغییر آنها را نادیده نمی گیرد. به عبارت دیگر نگاه انسان خردمند به تغییر اعقاید و باورهای دیگران، شخصی نیست.

پیش کشی برای شب یلدا نوزایی مهر و نفی اعدام و شکنجه در بازتولید استبداد در صدای معلم

مذهبی یان قشری، سرنوشت را از ازل نوشته شده می ­دانند و به رشد و تغییر آن باور ندارند. آنها خواستار تداوم استبداد و گروگان گیری مردم هستند. به بهانۀ حفظ شریعتِ خود خوانده، آزادی را با نگاه قشری به دین، در بند کشیده و زندگی ملت را سیاه کرده اند. به علت عدم درک از فراوانی در فرهن گها و اندیشه ها و ناپویا انگاشتن رفتارهای انسانها در برابر زندگی، مقتضیات زمان را نادیده گرفته و بر ذهن ظاهربین آنها این وهم واهی می نشیند که تاریخ تکرار می شود و نتیجه می گیرند حتی با پیشرفت تکنولوژی نیز قوانین گذشتگان بی قید و شرط چراغ راه امروز نیز می تواند باشد.

ناگفته نماند که این راه برای آنها دارای منافذ مالی سرشاری نیز است. با شعار کینه توزانۀ « هدف، هر وسیله ای را توجیه می کند » برای رسیدن به هدف، با برنامه ریزی مزدوران، تماشاگران سینما را جزغاله می کنند؛ ارتشیان را تیرباران می کنند؛ جنگ را نعمت خوانده و پس از آزادسازی خرمشهر بیش از شش سال جنگ را کش می دهند؛ محیط زیست را تخریب و در جاهایی معدوم می کنند؛ جوانان را بی روحیه و بی انگیزه و افسرده می کنند و تخم آرزوی فرار از کشور ( نه مهاجرت ) را در دل آنها می کارند؛ با نخوت نفس، شلیک به سر و سینۀ جوانان را توجیه کرده و با افتخار می گویند تنها به سر شلیک نکردیم، به پا هم زدیم؛ صندوق رأی را که ابزار دموکراسی است نه اصل و بنیاد آن، با نظارت استصوابی و قلع و قمع احزاب سیاسی میهن پرست و انسداد رسانه­ های آزاد و اتحادیه ­ها و سندیکاهای صنفی، مخدوش کرده و انتخابات را به یک نمایش مضحک تبدیل می کنند. چون نقد علمی را بر نتابیدند و اعقاید و باورهای خود را در معرض چالش قرار ندادند که هیچ حتی از آنها بت ساختند.

پیش کشی برای شب یلدا نوزایی مهر و نفی اعدام و شکنجه در بازتولید استبداد در صدای معلم

امروز وظیفۀ نخست ما دفاع از منافع ملی ( نه منافع ایدئولوژی و منافع قبیله گریان ) و حفظ تمامیت ارضی است که مقدم بر هر چیز است. سپس پی ریزی و بسط بنیادهای دموکراسی است تا در دل و جان مردم ریشه بیفکند.

  1. پاسخ گو بودن حکومت در برابر شهروندان؛
  2. « دیگری عین من است. » این جمله باید در اذهان ملت و قانون نهادینه شود. افراد فقط در عقاید با هم فرق دارند و نمی توان حق شهروندی حتی یک فرد را با رأی اکثریت پایمال کرد.

بیش از دوازده دهه است ایرانیان پی برده اند که تنها راه حل برون آمدن از عقب ماندگی و مقابله با استبداد، « قانون» است. اما آنچه در انقلاب مشروطیت اتفاق نظر نبود و موجب اختلاف گردید این بود که این قانون آیا باید برآمده از شریعت الهی باشد یا بر آمده از تجربه و خرد بشریت.

پیش کشی برای شب یلدا نوزایی مهر و نفی اعدام و شکنجه در بازتولید استبداد در صدای معلم

امروز پس از دوازده دهه، بیشینۀ مردم راه سعادت میهن را در قانون بر آمده از تجربه و خرد بشریت پی گرفته اند. در این راستا باید سرنوشت ایران و ایرانیان را به تجربه های کوروش هخامنشی، مارتین لوترکینگ و نلسون ماندلا گره بزنیم. هدف این بزرگان ساخت جامعه با همدلی و عشق و امید بود و به تجربه آموخته بودند که خشم و کینه و انتقام، ویرانگر است نه سازنده.

اگر امروز ما برای فرو نشاندن عطشِ :

  • رسیدن به آزادی در چارچوب حفظ منافع ملی و تمامیت ارضی،
  • عدم تحریف و مخدوش کردن تاریخ اجتماعی و فرهنگی هزاران سالۀ ایران با قید قانون مشروطه و البته به روز کردن آن،

از جام خشم و نفرت و کینه و در یک کلام بی خردی بنوشیم، ظلم و استبداد و حتی بی غیرتی و بی عاری را باز تولید خواهیم کرد و این بنا به مثل معروف « آفتاب را به گِل اندودن » است. با اینکه آوردن دلیل و برهان بر عهدۀ انکار کننده نیست، امروز وظیفۀ ما نفی دین نیست. بلکه شکستن بت هایی است که هالۀ نور و قداست گرفته و خود را از محضر نقد مبرا ساخته اند و تاریخ و فرهنگ ملتی دیرین را جولانگاه هوا و هوس خویش قرار داده اند.

 

[1]- تنها قید آزادی، منافع ملی و قانون است. قانون وحی منزل نیست و می تواند تغییر کند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

پیش کشی برای شب یلدا نوزایی مهر و نفی اعدام و شکنجه در بازتولید استبداد در صدای معلم

منتشرشده در پژوهش

گروه گزارش/

 گزارش صدای معلم در مورد کارنامه و نتایج دانش آموزان ایرانی در آزمون بین‌المللی تیمز 2023 و نسبت آن با زمان آموزش

آزمون بین‌المللی تیمز (درس‌های علوم و ریاضی در پایه‌های چهارم و هشتم) از سال ۱۹۹۵ توسط مؤسسۀ بین‌المللی ارزیابی پیشرفت تحصیلی اجرا می‌شود.

 اخیراً گزارش آزمون ۲۰۲۳ منتشر شده است. در این دوره بیش از ۱۲۳۰۰ دانش‌آموز از ایران شرکت داشته‌اند. در آزمون تیمز نمرۀ ۴۰۰ به‌عنوان معیار عملکرد پایین لحاظ می‌شود .

در این دوره در ریاضی پایۀ چهارم و هشتم و علوم پایۀ هشتم تنها ۵۹ درصد دانش‌آزمون ایرانی موفق به کسب نمرۀ ۴۰۰ به بالا شده‌اند که بین ۲۰ تا ۳۰ واحد درصد پایین‌تر از میانگین آزمون است. در دورۀ قبلی ۳۲ درصد دانش‌آموزان ایرانی موفق به کسب این معیار نشده بودند که در این دوره به ۴۱ درصد رسیده است.

گزارش صدای معلم در مورد کارنامه و نتایج دانش آموزان ایرانی در آزمون بین‌المللی تیمز 2023 و نسبت آن با زمان آموزش

در پایۀ هشتم حدود ۸ درصد دانش‌آموزان موفق به کسب نمرۀ ۵۵۰ به بالا شده‌اند (دورۀ قبل حدود ۱۳ درصد) که این نسبت برای میانگین کل کشورها حدود ۲۸ درصد بوده است (تقریباً معادل دورۀ قبل).

در علوم، پایۀ چهارم ۱۴ درصد دانش‌آموزان ایران موفق به کسب نمرۀ ۵۵۰ به بالا شده‌اند (دورۀ قبل ۱۱ درصد) که این نسبت برای میانگین آزمون حدود ۳۱ درصد (معادل دورۀ قبل) بوده است » .

تاکنون مسئولان وزارت آموزش و پرورش موضع مشخصی در این مورد نداشته اند .

گزارش صدای معلم در مورد کارنامه و نتایج دانش آموزان ایرانی در آزمون بین‌المللی تیمز 2023 و نسبت آن با زمان آموزش

در گزارشی که  در آذر 1398 با عنوان : « از زمانی که زمان آموزش مان را کم کردیم عملکرد آموزشمان هم در مطالعات تیمز و پرلز به شدت کاهش پیدا کرده است ؛ ما در کل دنیا یکی مانده به آخر هستیم !

از قول « مسعود کبیری » عضو هیات علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش منتشر کرد چنین آمده بود : آیا زمان تغییرات اساسی در حکمرانی آموزش و الگوهای حکمرانی  فرا نرسیده است ؟

« از زمانی که زمان آموزشمان را کم کردیم عملکرد آموزشمان هم در مطالعات تیمز و پرلز به شدت کاهش پیدا کرده است. این خودش یک هشدار بزرگ است برای ما که به هر حال زمان آموزش عامل تعیین کننده ای در عملکرد تحصیلی است. مثلا 190 روز را تبدیل می کنیم به 150 یا 160 روز که در مورد عملکرد دانش آموز می افتد. ما هیچ چاره ای نداریم به جز این که زمان آموزش مان را نگوییم که افزایش دادیم برگردانیم به آن استانداردی که از قبل تعریف کردیم. استانداردی که از نظر ما تعریف می شود حداقل در مورد برنامه درسی هفتاد و پنج درصد از زمانمان را داریم اجرا می کنیم. مقایسه بین المللی که داریم نگاه می کنیم کشورها در مطالعات تیمز و پرلز هستیم از لحاظ زمان آموزش . استانداردهای یونسکو هم برای دوره ابتدایی 1000 ساعت در 200 روز آموزش توصیه یونسکو برای کشورها است که زمان خودشان را می خواهند انجام بدهند » .

گزارش صدای معلم در مورد کارنامه و نتایج دانش آموزان ایرانی در آزمون بین‌المللی تیمز 2023 و نسبت آن با زمان آموزش

و اما نکته ی مهمی که در این مساله باید به جد پرداخته شود آن است که وزیر آموزش و پرورش و سایر همکاران وی به هر قیمتی می خواهند تعطیلی مدارس به دلایل غیر موجه و نامتعارف را با « آموزش غیرحضوری » توجیه کنند و این در حالی است که :  آموزش‌های مجازی در بهترین حالت توانایی جبران تنها ۵۰ درصد از ظرفیت ها و قابلیت های آموزش های حضوری را دارا هستند » . ( این جا )

در گزارش دیگری که « صدای معلم » با عنوان : « آقای وزیر ... احیا و به رسمیت شناختن مراسم صبحگاهی نیاز به هوای پاک دارد نه شعار ! » منتشر کرد ( این جا ) این پرسش را به جد مطرح کرد که :

« آیا فاجعه و شرم آور نیست که عنوان شود در یک سال تحصیلی از چهار ماه دانش آموزان فقط 40 روز در مدارس حضور پیدا کردند ؟ » ( این جا )

گزارش صدای معلم در مورد کارنامه و نتایج دانش آموزان ایرانی در آزمون بین‌المللی تیمز 2023 و نسبت آن با زمان آموزش

با توجه به افقی که سند چشم انداز برای ما مشخص کرده  ما باید در منطقه اول باشیم .

اکنون کجا هستیم ؟

مسئولان می باید که در مورد این « عقب گرد تحصیلی »  شفاف توضیح دهند .

 نسبت ما با سایر کشورهای دیگر چیست ؟

این سکوت و انفعال نشانه ی چیست ؟

آیا زمان تغییرات اساسی در حکمرانی آموزش و الگوهای حکمرانی  فرا نرسیده است ؟

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش صدای معلم در مورد کارنامه و نتایج دانش آموزان ایرانی در آزمون بین‌المللی تیمز 2023 و نسبت آن با زمان آموزش

منتشرشده در گفت و شنود

گروه رسانه/

بررسی ریشه های پوپولیسم در آموزش و پرورش و تربیت و در صدای معلم

« پوپولیسم » از کلمه مردم است و به کلمه عام یا عوام ربط پیدا می‌کند. پس هر کدام از ما می‌تواند در پوپولیسم نقش داشته باشد : این‌ نقش گاه مثبت و گاه منفی است. پس نقش ما فقط در صورت تامل می‌تواند مثبت گردد زیرا به صورت ناخودآگاه همه ما پوپولیست هستیم.

بررسی ریشه های پوپولیسم در آموزش و پرورش و تربیت و در صدای معلم

پوپولیسم به بخش ناخودآگاه مغز و تفکر ما باز می‌گردد. همان‌ بخشی که ناخودآگاه و به سرعت رعد و برق می‌ترسد و دچار انگیزه فرار می گردد ولی عقلانیت و خردورزی و تفکر و تامل، هرچند سریع در برخی افراد، باعث شهامت و نجات خود، سپس نجات دیگران می گردد. و خردورزی جمعی باعث نجات جمعی و حقیقی می گردد. این چنین است که در شرایط سیل، برای مثال، بدون خرد جمعی بسیار گسترده، همه مردم به سرعت فرار می‌کنند‌‌‌.

حال آن که در صورت ایجاب خرد جمعی بسیار گسترده، همان مردم می‌توانند جلوی سیر تخریبی سیل را در درازمدت بگیرند و آینده ای عاری از خطرات سیل، « با هم بسازند » .

بررسی ریشه های پوپولیسم در آموزش و پرورش و تربیت و در صدای معلم

ولی در پوپولیسم یک فرد فقط می‌گوید من ناجی شما هستم و برای به قدرت رسیدن، ترس و هراس را گسترش می‌دهد تا خود را مطرح کند. ولی در نقطه تقابل، اشخاصی ناشناس می‌توانند ارزنده ترین خدمات و دانش ها را گسترش دهند زیرا چشم داشتی فردی از این کار ندارند.

بلی، رضا بابایی باری به درستی نوشت تربیت ما بیش از این نبوده است که به بزرگ‌ترها احترام بگذاریم . کلمات زشت نگوییم . پیش دیگران پای خود را دراز نکنیم . حرف‌شنو باشیم . صبح‌ها به همه سلام کنیم . دست و روی خود را با صابون بشوییم . لباس تمیز بپوشیم . دست در بینی نبریم و غیره.

بررسی ریشه های پوپولیسم در آموزش و پرورش و تربیت و در صدای معلم

ساده‌ترین و ضروری‌ ترین مسائل زندگی را به ما یاد ندادند !

کجا به ما آموختند که چگونه نفس بکشیم ؛ چگونه اضطراب را در خود مدیریت کنیم تا گاه از یک تنفس در هراس و پنیک خفه نشویم ؟ یا موفقیت حقیقی و درازمدت چیست؟ ارزش های درازمدت و پایدار کدامند؟ هدف درازمدت از ازدواج چیست؟ یا در مواجهه با مخالف چگونه رفتار کنیم؟

در کودکی به ما آموختند که چموش (برای حال حاضر) نباشیم، اما پرسش‌گری و آزاداندیشی و شیوه‌های نقد را به ما (برای آینده مان) کجا آموختند؟

بررسی ریشه های پوپولیسم در آموزش و پرورش و تربیت و در صدای معلم

داگلاس سیسیل نورث، اقتصاددان آمریکایی و برنده جایزه نوبل اقتصاد می‌گوید:

« اگر می‌خواهید بدانید کشوری توسعه می‌یابد یا نه، سراغ صنایع و کارخانه‌های آن کشور نروید. این‌ها را به‌راحتی می‌توان خرید یا دزدید یا کپی کرد. می‌توان نفت فروخت و همه این‌ها را وارد کرد. برای این‌که بتوانید آینده کشوری را پیش‌بینی کنید، بروید در دبستان‌ها؛ ببینید آن‌جا چگونه بچه‌ها را آموزش می‌دهند. مهم نیست چه چیزی آموزش می‌دهند؛ ببینید چگونه آموزش می‌دهند. اگر کودکان شان را پرسش‌گر، خلاق، صبور، نظم‌پذیر، خطرپذیر، اهل گفت‌وگو و تعامل و برخوردار از روحیه مشارکت جمعی و همکاری گروهی تربیت می‌کنند، مطمئن باشید که آن کشور در چند قدمی توسعه پایدار و گسترده است » .

 از نفس کشیدن تا سفر کردن تا مهرورزی به آموزش نیاز دارد. بخشی از سلامت روحی و جسمی ما در گرو تنفس صحیح است. آیا باید در جوانی یا میان‌سالی یا حتی پیری، گذرمان به یوگا بیفتد تا بفهمیم تنفس انواعی دارد و شکل صحیح آن چگونه است و چقدر مهم است؟!

به ما حتی نگاه کردن را نیاموختند. هیچ‌چیز به‌اندازه « نگاه » نیاز به آموزش و تربیت ندارد. کسی که بلد است چطور ببیند، در دنیایی دیگر زندگی می‌کند؛ دنیایی که بویی از آن به مشام بینندگان ناشی نرسیده است. هزار کیلومتر، از شهری به شهری دیگر می‌رویم و وقتی به خانه برمی‌گردیم، چند خط نمی‌توانیم درباره آن‌چه دیده‌ایم بنویسیم. چرا؟ چون درواقع ندیده‌ایم !

همه‌چیز از جلو چشم ما گذشته است؛ مانند نسیمی که بر آهن وزیده است. اگر حرف مولوی درست باشد که: در کودکی به ما آموختند که چموش (برای حال حاضر) نباشیم، اما پرسش‌گری و آزاداندیشی و شیوه‌های نقد را به ما (برای آینده مان) کجا آموختند؟

فرع دید آمد عمل بی‌هیچ شک
پس نباشد "مردم" الا "مردمک" ؛

باید بپذیریم که آدمیت ما به‌اندازه مهارت ما در نگاه است.

جان راسکین، آموزگار بزرگ نگاه، در قرن نوزدهم می‌گفت:  « اگر دست من بود، درس طراحی را در همه مدارس جهان اجباری می‌کردم تا بچه‌ها قبل از این‌ که به نگاه‌های سرسری عادت کنند، درست نگاه کردن به اشیاء را بیاموزند. کسی که به کلاس‌های طراحی می‌رود تا مجبور شود به طبیعت و پیرامون خود، بهتر و دقیق‌تر نگاه کند، هنرمندتر است از کسی که به طبیعت می‌رود تا در طراحی پیشرفت کند » .

اگر در خانه یا مدرسه، یاد گرفته بودیم که چطور نگاه کنیم، چطور بشنویم و چطور بیندیشیم، انسانی دیگر بودیم. انسانی که نمی‌تواند از چشم و گوش و زبان خود درست استفاده کند، پا از غار بدویت بیرون نگذاشته است.

zgenerationandmaturity1

عجایب را در آسمان‌ها می‌جوییم، ولی یک‌بار به شاخه درختی که جلو خانه ما مظلومانه قد کشیده است، خیره نشده‌ایم.

نگاه کردن، شنیدن، گفتن، نفس کشیدن، راه رفتن، خوابیدن، سفر کردن، بازی، تفریح، مهرورزی، عاشقی، زناشویی و اعتراض، بیشتر از املاء و انشاء نیاز به معلم و آموزش دارند.

پوپولیسم از موانع اصلی دموکراسی است . راه حل آن هم مردم بسیار آگاه فعال است .

( کانال پوپولیسم ، مانع دموکراسی )


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

click

منتشرشده در آموزش نوین

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور