در نقطه شروع خواندن هرکتابی، حالم برای مدت کوتاهی بد می شود. جایگزین های کتاب جوانند، جذابند، و مرتب فضا را بر کتاب تنگ می کنند. اشکم جاری می شود وقتی "مرگ کتاب" ذهنم را اشغال می کند. البته اندک زمانی بعد، به خود آمده و می گویم : نسل ما هم باید " تغییر " را بپذیرد، همان طور که تبدیل منقولات به مکتوبات، آنها را ماندگارتر و موثرتر کرد، شاید حضور در فضای مجازی و دنیای تصویر، هم گامی به جلو باشد.
سرعت توسعه و جهانی شدن، فرصت تامل و تدبر را از ما گرفته و مقاومت ها در برابر آن نیز اکثرا ناموفق بوده وهستند.
یکی از تعابیر مشهور، انسان را حیوان ابزارساز می داند. این ابزارسازی دو وجه دارد، سخت و نرم ! تمدن و فرهنگ حاصل فرایند شدن های انسان در طول تاریخ هستند. علی القاعده نرم افزار پس از سخت افزار معنی می یابد و برای استفاده، بهتر از آن است. اختراع سخت افزارهای جدید می تواند نرم افزارهایی متناسب با خود بسازد. سخت افزارهای یکسان، نرم افزارهای یکسان می آفرینند و فرهنگ جهانی امروز حاصل این روند است.
بحران کتاب و کتاب خوانی بحرانی جهانی است و نسل جدید ابزارهای فرهنگی متناسب با تحولات سخت افزاری این دوران را به کار می گیرد ومی فهمد!
برای فهم ریشه های این تغییرات فرهنگی، پیشنهاد من، باز یک کتاب است! کتاب " تمدن و فرهنگ " اثر با ارزشی از "مرتضی مردیها ". یک ماهی است توسط نشر ثالث روانه بازار شده و مانند سایر نوشته های مردیها، دارای نگاهی نو و بدیع به تحولات جامعه ایرانی با تکیه به آخرین یافته های علوم انسانی است.
خواندن این کتاب را به همگان توصیه می کنم و یقین دارم برای تمام کسانی که در حیطه علوم انسانی مشغول فعالیت های نظری و عملی هستند آورده های فراوانی در زمینه ارتباط تمدن و فرهنگ (برساخته های سخت و نرم و نحوه ارتباطش) خواهد داشت.
گاهنامه فرهیزش
" بیشتر مردم علاقه چندانی به آزادی ندارند، چون آزادی مستلزم و در بر گیرنده ی مسئولیت است و بیشتر مردم از مسئولیت واهمه دارند.
زیگموند فروید "
سخنان « پریناز بنیسی » در صدا و سیما با واکنش گسترده مردم و نیز فعالان شبکه های مجازی رو به رو گردید .
کسی را ندیدم که سخنان او را حتی به صورت " تلویحی " تایید کند اما در آن سو نیز اکثریت قریب به اتفاق منتقدان و مخالفان روی یک چیز دور می زد . این که او از واقعیات جامعه بی خبر است و فقر و فلاکت گسترده را در میان مردم نمی بیند و یا خود را به " ندیدن " زده است . « زندگی اصیل را فقط کسانی می کنند که بگویند ما دو سرمایه داریم یکی عقل ما است در مسائل نظری و یکی وجدان اخلاقی مان در مسائل عملی »
بسیاری با استناد به روزمه و پیشینه وی ، به تعدد مناصب شغلی وی اشاره کرده و این که وی وضعیت مالی خیلی خوبی دارد .
« صدای معلم » هم همان موقع یادداشتی از سهند ایرانمهر را منتشر کرد و نظرات بسیاری ذیل آن پست نگارش گردید . ( این جا )
برخی حتی به ظاهر و فیزیک بدنی وی اشاره کرده و با تمسخر چاقی وی ، او مورد شدیدترین و رکیک ترین حملات قرار دادند . این هم رسمی است میان ایرانیان زمانی که سخن کسی باب طبع " ما " نیفتد ، به یکی از عیب های ظاهری او تمسک جسته و سعی می کنیم او را به شدیدترین وجه مورد " تحقیر " قرار دهیم . این هم غالبا نه از باب حرکت در مسیر اصلاح فرد و جامعه که بیشتر به جهت تخلیه عقده های روانی و یا خشم انباشته شده صورت می گیرد ، حالتی که می توانست با وضعیت معقول و مسئولیت پذیرانه ای تعریف و تبیین شود .
اما برخی مسائل و نکات بود که به نظر می رسید کم تر کسی روی آن ها تمرکز کرده و یا آن را مورد تحلیل قرار داد .
در یادداشت آقای ایرانمهر آمده بود :
" همکاری با دولت احمدینژاد در تولید « سند ملی آموزش و پرورش» و « بررسی تطبیقی حقوق زنان در اسلام و غرب» از طرحهای پژوهشی او بوده . "
استاد، همچنین نایبرئیس هیاتمدیران شرکت خدمات بیمهای وحید ایمن در خیابان ظفر، در شمال تهران، است که طرف قرارداد با صدا و سیما است و از سال ۱۳۸۰ تاکنون خدمات بیمهای به کلیه کارکنان بازنشسته و شاغل آموزش و پرورش ارائه میدهد . »
آن گونه که از شواهد بر می آید زمینه همکاری خانم بنیسی با آموزش و پرورش بسیار وسیع تر از این بوده که در این جا به برخی از آن ها اشاره می گردد : ( این جا )
* کارگاه آموزشی مدیران کل کشور دفتر مدارس غیرانتفاعی آموزش و پروش، آموزش و پرورش تطبیقی، 1384.
* کارگاه آموزشی مدیران کل کشور دفتر اعتبارات برنامه و بودجه آموزش و پرورش، اصول مدیریت آموزشی، 1383.
* کارگاه آموزش مدیران کل کشور دفتر عشایر آموزش و پرورش، آموزش و پرورش و توسعه، 1382.
* کارگاه آموزشی مدیران و موسسان مدارس غیرانتفاعی شهرستان قم، آموزش و پرورش تطبیقی، 1384.
* کارگاه آموزشی مدیران دفتر نظری و متوسطه، EFQM ارزیاب و خودارزیاب، مهر 1385.
* کارگاه آموزشی مدیران مدارس نسیم شهر، مدیریتکیفی جامع، شهریور1385.
* مشاور و مدرس آموزش خانواده، مجتمع آموزشی آفرینش، تهران، 1385.
* مشاور و مدرس آموزش خانواده، مدرسه شفیعه، قم، 85-1384.
* کارگاه آموزشی مدیران کل دفتر عشایر آموزش و پرورش، مدیریت استراتژیک، 1383.
* کارگاه آموزشی مدیران آموزش و پرورش شهرستانهای تهران، مبانی برنامهریزی آموزشی، و شاخصهای عملکردی، 1385.
* کارگاه آموزشی مدیران حوزه ستادی آموزش و پرورش، مدیریت تحول و بهبود روشها، 1385.
* کارگاه آموزشی مدیران آموزش و پرورش شهرستانهای تهران، تدوین عملکرد و بهبود روشها، 1385.
* کارگاه آموزشی مربیان منطقه 8 آموزش و پرورش تهران، کلیات پژوهش،1385.
* کارگاه آموزشی کارشناسان ضمن خدمت کل کشور، برنامه ریزی آموزشی و بهبود منابع انسانی، 1385.
* کارگاه آموزشی مشاوران زن استانهای کشور، شیوههای نوین مدیریت در آموزش و پرورش، 1386.
* کارگاه آموزشی روسای سازمان دانش آموزی، رفتار وروابط انسانی،1386.
* کارگاه آموزشی مدیران حوزه ستادی وزارت آموزش و پرورش، برنامهریزی استراتژیک، 1386.
* کارگاه آموزشی مدیران حوزه ستادی وزارت آموزش و پرورش، برنامه ریزی و کنترل پروژه، خرداد 1387.
* کارگاه آموزشی مدیران حوزه ستادی وزارت آموزش و پرورش، مهندسی خلاقیت در آموزش و پرورش، تیر 1387.
* کارگاه آموزشی مدیران حوزه ستادی وزارت آموزش و پرورش، اعتبارسنجی و کیفیت پخش برنامهها، مرداد 1387.
* کارگاه آموزشی مدیران مدارس شهر رودهن، برنامهریزی استراتژیک، 1387.
* کارگاه آموزشی مدیران مدارس رودهن، خلاقیت ونوآوری در مدارس، مهر1387.
* مدرس دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی، فلسفه آموزش و پرورش، 1387.
* کارگاه آموزشی مدیران مدارس شهرستان آمل، مهندسی خلاقیت در آموزش و پرورش، 1387.
* کارگاه آموزشی شورای معلمان مدارس کوثر، طالقان، سجادیان رودهن، خلاقیت در کلاس درس، آبان 1387.
* کارگاه آموزشی روسای ضمن خدمت آموزش و پرورش کل کشور، تفکر سیستمی در آموزش و پرورش، آذر 1387.
* کارگاه آموزشی روسای مراکز تربیت معلم کل کشور، تیم و گروه، بهمن 1387.
* کارگاه آموزشی کارگاه آموزشی کارشناسان غیر انتفاعی کل کشور، مدیریت مشارکتی، اسفند 1387.
* کارگاه آموزشی انجمن اولیا و مربیان، برنامه ریزی استراتژیک، اسفند 1387.
* آموزش خانواده و مدرسه راهنمایی حبیبی عادل، اردیبهشت 1388.
* کارگاه آموزشی مدیران مدارس رودهن، برنامهریزی استراتژیک، مهر1388.
* کارگاه آموزشی مدیران مدارس رودهن، مدیریت زمان، آبان 1388.
* کارگاه آموزشی معلمان مدارس نوید آینده، طرحدرس، آذر 1388.
* کارگاه آموزشی کارکنان منطقه 4 آموزش و پرورش، اداره معیار، آذر 1388.
* کارگاه آموزشی مدیران مدارس منطقه 4 آموزش و پرورش، مدیریت مشارکتی، دی 1388.
* کارگاه آموزشی مدیران منطقه 13 آموزشی و پرورشی، رهبری آموزشی، دی 1388.
* کارگاه آموزشی معلمان مدرسه شهید محمد باقر صدر منطقه 4 آموزش و پرورش، طرح درس، دی 1388.
* کارگاه آموزشی حوزه ستادی وزارت آموزش و پرورش، برنامهریزی استراتژیک، بهمن 1388.
* کارگاه آموزشی مدیران منطقه 1 آموزش و پرورش، رهبری آموزشی، اسفند 1388.
* کارگاه آموزشی دبیران مدرسه سمیه منطقه 1، تدوین طرح درس، اسفند 1388.
* کارگاه آموزشی دبیران مدرسه سمیه منطقه 1، تدوین طرح درس، اردیبهشت1389.
* کارگاه آموزشی مدیران مدارس منطقه 1، مدیریت شوراها، اردیبهشت 1389.
* کارگاه آموزشی مدرسه کار و اندیشه منطقه 1، آموزش خانواده، بهمن 1389.
* کارگاه آموزشی سرگروههای زیستشناسی استانها، سنجش و اندازهگیری، بهمن 1389.
* کارگاه آموزشی روسای ادارات آموزش و پرورش، تفکر سیستمی، اسفند 1389.
* کارگاه آموزشی روسای ادارات آموزش و پرورش، تحلیل و ارزیابی شاخصهای سنجش، اسفند 1389.
* کارگاه آموزشی راهکارهای ارتقا پرورش دینی، منطقه 6، اسفند 1389.
* کارگاه آموزشی برنامهریزی درسی، منطقه 5 اسفند 1389.
* کارگاه آموزشی، آموزش خانواده، مدیریت زمان، مدرسه راهنمایی پسرانه سما 2 تهران، اردیبهشت 1391.
* کارگاه آموزش ارزشیابی توصیفی، مدرسه پسرانه الغدیر منطقه 4 تهران، اردیبهشت 1391.
* کارگاه آموزشی ارزشیابی توصیفی، مدرسه دخترانه امام موسی کاظم منطقه 5 تهران، اردیبهشت 1391.
* کارگاه آموزشی برنامهریزی درسی، دبیرستان دخترانه جویایی علم، شهریور 1391.
* کارگاه آموزشی بلوغ، مدرسه هرمز آرش، آبان 1391.
* کارگاه آموزشی مهارتهای زندگی، دبیرستان دخترانه جویای علم،آذر 1391.
* کارگاه آموزشی مهارتهای زندگی، مدرسه هرمز آرش، آذر 1391.
* کارگاه آموزشی بلوغ، مدرسه کوثر شاهد، آذر 1391.
* کارگاه آموزشی مدیران متوسطه منطقه 4 شهر تهران، توانمندسازی مدیران آموزشی، دی 1391.
* کارگاه آموزشی، مهارتهای زندگی، دبستان دخترانه سعدی منطقه 4، دی 1391.
* کارگاه آموزشی، مهارتهای زندگی، دبستان پسرانه کوثر شاهد، دی 1391.
* کارگاه آموزشی مدیریت استرس، نهضت سوادآموزی آموزش و پرورش شهر تهران، 1393.
* کارگاه آموزشی، مهارتهای ارتباطی با نوجوان، دبیرستان جویای دانش، 1393.
* کارگاه آموزشی تعلیم و تربیت، مدرسه برگزیدگان، 1393.
* کارگاه آموزشی اختلالات یادگیری ،آموزش و پرورش منطقه 3، شهریورماه 1395 »
پرسشی که ذهن مرا به شدت درگیر خود کرده آن است که که تصویر ذهنی ساخته شده برای مدیران و معلمان در خلال این کارگاه ها و نشست ها چه بوده و چگونه بوده است ؟
اگر در میان این همه نشست و برخاست ها آن هم در محیطی مانند آموزش و پرورش واقعا معلمان و مدیران این دستگاه وی را مورد پسش های جدی و علمی در طی فرآیند " تفکر انتقادی " قرار می دادند باز هم این خانم دکتر چنان با خودشیفتگی و اعتماد به نفس کاذب سخن می گفت ؟
یک مشکل اساسی و عمیق در جامعه ایرانی همین تعارفات و تظاهری است که به صورت یک نرم و یا هنجار درآمده است .
بسیاری رفتارهای واقعی خود را پنهان می کنند و زمانی که تخلف و یا اشتباهی در مخاطب می بینند بر اساس ملاحظه و مصلحت سنجی خود را سانسور می کنند . « ما بر اساس فهم و تشخیص خودمان زندگی نمی کنیم . همیشه باید دریچه مغز ما را باز کنند و کسی بیاید که رایی را به مغز ما بچپاند. خودمان بر اساس این که من چه استدلالی برای این دارم »
همین وضعیت موجب می شود تا در فقدان فضای تفکر انتقادی ،غرور کاذب ، خودمداری و خودبرتر بینی شخصیت افراد را استحاله نماید .
پس متهم نخست در این قضایا نه بنیسی بلکه کسانی هستند که یا با تعریف های غیرواقعی و یا ملاحظات غیرعقلانی و منفعت طلبانه ، فضا را برای پرورش و ارتقای چنین شخصیت هایی ساخته و پرداخته کرده اند .
در ادامه ، ایرانمهر می نویسد :
« استادی که به قناعت توصیهمان میکند جز درآمد اداری و علمی که از سمتهای دانشگاهی دارد، در دو نقطه مرفهنشین تهران؛ در خیابان آفریقا و شهرک اکباتان، مطب خصوصی دارد و برای یک مشاوره ۴۵دقیقهای، ۲۵۰ تا ۳۰۰ هزارتومان حق مشاوره میگیرد . »
این گونه قضایا متاسفانه دیگر عادی شده است .
افراد در برابر تربیون ها و انظار عمومی چهره ای غیرواقعی ، بزک کرده و یا روتوش شده از خود به نمایش می گذارند اما در حوزه شخصی معمولا به گونه ای دیگر زیست می کنند .
وقتی هم با اعتراض و یا انتقاد به این دو گانگی رو به رو می شوند ، با رندی و زرنگی که من آن را " زیرکی های حقیر " می نامم ؛ این مسائل را به حوزه شخصی و یا خصوصی نسبت داده و ورود دیگران به آن ورطه را غیراخلاقی و ناپسند قلمداد می کنند و این در حالی است زمانی که سخن و عملکرد یک فرد شعاع و برد اجتماعی دارد و رفتار جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد دیگر نمی توان این دو گانکی را تحت لوای حوزه خصوصی توجیه و یا ماله کشی کرد .
افراد در هر سطح و طبقه ای در برابر رفتار و سخن خود مسئولیت دارند و این دقیقا تعریفی ملازم با " آزادی " است .
این زیست دوگانه وضعیت عموم جامعه ایرانی است اما نکته این جاست که این سخنان بهانه ای شد برای بسیاری که اعتراض خود را به وضعیت کنونی ابراز دارند .
همان مردمی که برخوردهایی از نوع تعارف و یا مصلحت سنجی دارند و شهامت انتقاد ندارند ؛ در پناه و سایه اکثریت اکثریت و بدون پذیرفتن مسئولیت شخصی صرفا خشم خویش را نسبت به وضعیت جاری تخلیه می کنند .
این واکنش های دسته جمعی را نمی توان و صرفا نشانه بلوغ جامعه قرار گرفتن در مدار " عقلانیت و مسئولیت پذیری " دانست .
چندی پیش هم « عنابستانی » مامور قانونی را که دغدغه ای جز اجرای قانون ندارد می نوازد و همکاران وی هم در مجلس نه تنها رفتار نادرست وی را تقبیح نمی کنند که تشویق هم می کنند و حتی سعی می کنند قانونی در جهت منفعت شخصی خود در خانه ملت تصویب کنند .
عنابستانی ، بنیسی و خیلی های دیگر محصول و معلول همین نظام آموزشی هستند و البته ساختار غلط و هویت ناقص شکل گرفته و نهادینه شده در خانواده ایرانی را هم باید به افزود .
به نظر می رسد محتوای سخنان پریناز بنیسی انتقاد از وضعیت فرهنگی جامعه بوده اما مشکل این جاست که این افراد در سایه همان عوامل کوتوله زا به کوتوله هایی تبدیل شده اند که جرات و شهامت انتقاد از سیستم سیاست گذاری ها و تصمیم گیری های کلان کشور را از دست داده اند و زورشان فقط به طبقات پایین دست می رسد .
شاید بهتر بود بنیسی و خیلی ها در کنار توضیح و توجیه فقر اقتصادی ، عوامل اصلی و موجده " فقر فرهنگی " را در جامعه ایرانی به صورت درست و شفاف تبیین و تعلیل کنند .
آن جا که مصطفی ملکیان می گوید : ( این جا )
« مجموعه این عواملی که گفتم یعنی بها دادن به ارزش داوری های دیگران ، همرنگی با جماعت، تلقین پذیری، القا پذیری، تقلید و تعبد. مجموعه این شش تا که عرض کردم اینها همه ناشی از یک عامل واحد است و آن این که ما زندگی اصیل نداریم. زندگی اصیل به تعبیر روان شناسان انسان گرا و به تعبیر اگزیستانسیالیست ها و به تعبیر عرفا در همه ادیان و مذاهب ؛زندگی اصیل یعنی زندگی بر اساس فهم و تشخیص خود.
ما بر اساس فهم و تشخیص خودمان زندگی نمی کنیم . همیشه باید دریچه مغز ما را باز کنند و کسی بیاید که رایی را به مغز ما بچپاند. خودمان بر اساس این که من چه استدلالی برای این دارم .
هیچ وقت زندگی اصیلی نداشته ایم .
زندگی اصیل را فقط کسانی می کنند که بگویند ما دو سرمایه داریم یکی عقل ما است در مسائل نظری و یکی وجدان اخلاقی مان در مسائل عملی. »
( کلیپ را مشاهده فرمایید )
مقدمه
تشخیص سره از ناسره توسط افراد در یک جامعه و در هر حیطه ای، به سادگی اتفاق نمی افتد، چون برای نیل به این هدف، عوامل بسیاری مؤثر است از جمله: نوع و میزان آموخته های قبلی، سطح تحصیلات، شرایط روحی - روانی افراد هنگام قضاوت و ارزشگذاری، موقعیت اجتماعی و جغرافیایی یک فرد، میزان بهره مندی یا بی نصیبی افراد از نتایج آن رویداد، میزان ضرر یا منفعتی که از آن به ما می رسد و....
البته این دشواری تشخیص بیشتر در جوامعی مشهود است که نابه سامانی اجتماعی در آن جریان دارد و ترکیب سازمانی در آن بیشتر تصادفی و کمتر سیستماتیک و برخاسته از عقلانیت و آریستوکراسی است.
اولین آموزش از راه دور به چه زمانی مربوط است؟
آموزش از راه دور ریشه در زمان های قدیم داشته و به عقیده بعضی از صاحب نظران به زمان افلاطون و شاگردش دیونسیس می رسد!
اما اولین آموزش از راه دور در جهان به شیوه پستی و مبادله مواد آموزشی و پرسش و پاسخ از طریق پست در سال 1728 میلادی انجام گرفته است و آموزش از راه دور در کشورمان به جز تجربه کوتاه دانشگاه آزاد قبل از انقلاب و دانشگاه پیام نور مبتنی بر استفاده از شیوه ارتباط از راه دور ، دارای سابقه طولانی نیست. در پایان دهه 70 ، نرم افزار آموزش مجازی LMS یا Learning Management System در دستور کار دانشگاه تهران قرار گرفت و پروژه های تحت این عنوان آغاز شد. (1)
فاصله زمانی 293 سالِ غربیان و بازه زمانی محدود 21 ساله ایران جهت بهره مندی از آموزش مجازی، خود گویای ناگفته های بسیار است. قدر مسلم آنان فرصت تکمیل و غنابخشی ابزار و دانش خود را در این حیطه در حدود سه قرن داشته اند و ما با هنر مصرف کنندگی دائمی خود و با به کارگیری دانش و تجربیات و تکنولوژی آنان، قادر به قرار گرفتن در جایگاه آنان نیستیم.
گذشت بیش از یک سال از آموزش مجازی آن هم با توفیق اجباری برای ما، یقین فرصتی مناسب است که نظام آموزشی با به کارگیری مهارت اهل فن در عرصه نرم افزار و سخت افزار و در کل دانش متخصصان علوم الکترونیک و علم کامپیوتر، بنیانی سیستماتیک برای این مهم پایه گذاری نماید. البته شرایطی که در آن رعایت عدالت آموزشی اصلی برتر و مهم برای پیاده سازی اصول آموزش مجازی باشد.
آموزش حضوری یا مجازی؟
چرا آموزش را حضوری نامیدیم؟ چون در مقابل آموزش مجازی قرار گرفت. در جهان هستی همه چیز تغییرپذیر و اثر پذیر است. قبل از شرایط کرونایی حداقل در کشور خود، کمتر دغدغه آموزش مجازی را داشتیم و آن را به عنوان یک راهکار تکمیلی برای آموزش نمی دیدیم و فقط در آموزش هوشمند با ساز و کاری مختصر و کم رنگ مانده بودیم، تناقض مابین کرده و گفته نظام آموزشی ما و به تبعیت از آن توسط معلمان و دیگر کادر مدارس، دانش آموزان را گیج و منگ ساخته بود. از یک سوی تابوی استفاده از موبایل به عنوان پیش شرطی لازم برای دسترسی به فضای مجازی وجود داشت و دانش آموزان بسیاری از این کانال دچار آسیب های روحی - روانی جبران ناپذیری شدند و حتی برچسب های ناعادلانه ای توسط ما خوردند و از سوی دیگر با آموزش هوشمند در سطح نمونه ای محدود برای دریافت نمره ارزشیابی خود، آنان را متوجه چنین آموزشی ولو به طور ناقص نموده بودیم. این روند از بزرگ ترین ضعف های نظام آموزشی ما بوده و هست. باید در انتظار ماند و عکس العمل وزارت آموزش و پرورش را در دوران پساکرونا ملاحظه کرد که بعد از این چگونه با این مهم برخورد خواهد کرد. به ابزار لازم جهت استفاده از اینترنت، به عنوان شرط لازم برای آموزش نگاه خواهد کرد و به ترکیب آموزش حضوری و مجازی خواهد پرداخت یا به همان روش سنتی پادگانی خود با بازداشتن دانش آموزان از واقعیت استفاده صحیح از تکنولوژی پیشرفته، به مسیر خود ادامه خواهد داد.
سه دسته از افراد با ترجیح نوع آموزش متفاوت، که هر یک نظر خود را سره تشخیص می دهند.
موضوعی که در تشخیص سره یا ناسره بودن آن، به چند دسته تقسیم شده ایم نحوه و نوع آموزش کودکان در شرایط بحرانی ایپدمی کروناست. سه دسته که هر یک انتخاب و باور خود را ارجح تشخیص می دهند:
الف) حامیان آموزش حضوری
ب )حامیان آموزش مجازی که خود دو دسته اند:
به دلیل همه گیری کرونا برای تضمین سلامتی دانش آموزان و معلمان و فرهنگیان و حتی اولیا.
به دلیل نارضایتی از اوضاع و نحوه آموزش سنتی در مدارس و در مقابل، معتقد به انعطاف پذیری آموزش مجازی هستند.
ج ) حامیان آموزش ترکیبی (حضوری به علاوه مجازی)
در یک نگاه ، هر سه دسته، برداشتی درست نسبت به موضوع دارند و بیان حق با من است مهم نیست، چون من یک نفر در متن یا حاشیه جریان آموزش و نوع آن هستم اما آنچه که اهمیت دارد کودکانی هستند که در بطن نظام آموزشی با بیشترین آمار و اثرپذیرترین گروه سنی قرار دارند. داستان اثرپذیری کودکان در مدارس و در جریان آموزش حضوری، از لحاظ جامعه شناختی و روانشناختی جوانب بسیاری جهت بررسی دارد اما در این مقال فقط به سه اصل یعنی: محبت، تشکیل گروه و تخلیه هیجانات، اشاره می کنم.
معلمان باغبانان کودکان هستند
ما وقتی بهایی برای خرید یک گیاه آپارتمانی می پردازیم با توجه به حساسیت آن نسبت به میزان نور، آب، نوع خاک و کودی که چند وقت یک بار باید به آن بدهیم، چه واکنشی نسبت به آن داریم؟ بسیار مراقب هستیم که پژمرده و پلاسیده نشود. هم زیباست و ما را سرزنده ساخته است هم مبلغ خرید آن ما را به دقت بیشتر وامی داردو به نوعی با آن مأنوس شده و حتی هنگام آب دادن با خود کلماتی را زمزمه می کنیم. پس ما به عنوان باغبان جدید این گلدان، تمام تلاش خود را می کنیم تا شادابی و عمر آن طولانی گردد.
ما معلمان و کالبدی به نام نظام آموزشی و بِستری به نام مدرسه نیز باغبان کودکانی هستیم که به امانت نزد ما سپرده شده اند. آنها به نگاه گرم آتش افروز معلم و مدیر و ناظم و...... جهت رشد و نموّ خود محتاجند. اگر این گرمای نگاه و وجود از پشت تلفن، گوشی و چت با دیگران، قابل انتقال بود که تبریک و تسلیت دریافتی توسط آنها را سرد، بی روح و کلیشه ای نمی نامیدیم و پدران و مادران از دوری فرزندان خود غمگین نمی شدند و با دریافت صدا، پیام و تصویر آنان دلخوش بودند، اما نیستند و بدتر آن که این شکل از نوع ارتباط را نامهربانی روزگار می نامند و با آه و افسوس از دورهمی گذشتگان یاد می کنند.
مدرسه کانون مهرورزی است
کودکان در گروه های مختلف سنی، محبت کردن را یاد می گیرند. محبت یک احساس اکتسابی است که از دیگری دریافت و به او نثار می گردد. یک بده بستان معنوی که بُعد انسانی فرد را غنی می سازد و به او اعتماد به نفس و استواری شخصیتی هدیه می بخشد. عناصری که برای ایستادگی در مقابل شداید زندگی برای همه افراد لازم هست. افرادی که حین بزرگ شدن در خانواده و طی تعلیم و تربیت در حد متعادل، محبت را دریافت و تقدیم می کنند از عشق و دوستی سیراب گشته و قدرت بیان " نه " را در مواقع لزوم دارند. آنان دختران و پسران فراری از نامهربانی و بی توجهی والدین خود در خانواده نیستند. آنان بیزاران مدرسه هم نیستند چون خلاهای عاطفی اعضای خانواده را در محیط مدرسه و با دوستی همسالان و عشق و مِهر معلمان خود برطرف می سازند.
پس برای انتقال مهربانی و عشق و محبت و برای آموزش هر یک تا حد درونی شدن آنها در جریان جامعه پذیری، داشتن ارتباط چهره به چهره یا مستقیم و حضوری، واقعیتی انکارناپذیر و اجتناب ناپذیر است. ضعف های ساختاری مدارس نباید ما را از آن متنفر و بیزار نماید تا حدی که دل کَندن از آن را باور قلبی مان سازد.
دانش آموزان در هر گروه سنی از ابتدا تا آخر در مدارس به همراهی، همنشینی و همدلی با گروه همسالان خود نیازمندند. این بخشی از مسیر رشد روحی، روانی، فیزیکی، عقلی و احساسی آنهاست. فرق نمی کند این کودک فرزند من باشد یا دانش آموز من، برای یک معلم واقعی، هرگز چنین مرزبندی وجود ندارد و همه کودکان جهان، دانش آموزان او محسوب می شوند. آنان در همه جای کره زمین به توجه، عشق و مهربانی ما معلمان نیازمندند و داشتن جهانی عاری از زشتی و پلشتی ما را به باور و اعتقاد تربیت صحیح همه کودکان ترغیب می نماید چون تربیت همه جانبه کودکان، تضمینی برای تأمین امنیت اجتماعی و بیمه ارزشی بزرگسالان در جامعه محسوب می شود.
اهمیت تشکیل گروه برای دانش آموزان
تقسیم بندی کودکان به گروه های سنی یا آموزشی، از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است تا حدی که توجه و تأمین نیازهای آموزشی، انتخاب نوع بازی و اسباب بازی و تنظیم و چاپ کُتبی مناسب برای کودکان از همین طبقه بندی تبعیت می کند. نوع نیازهای این گروه ها همسو و در یک راستا قرار دارد، اما متفاوت از یکدیگر است. این گروه ها عبارتند از:
گروه 1 : آمادگی و سال اول دبستان
گروه 2 : سالهای دوم و سوم دبستان
گروه 3 : سالهای چهارم، پنجم و ششم دبستان
گروه 4 : هفتم و هشتم و نهم راهنمایی
گروه 5 : دهم و یازدهم و دوازدهم دبیرستان
کودکان در مدرسه به قابلیتی دست می یازند که در خانواده خود قادر به دسترسی بدان نیستند. یعنی تشکیل گروه. آنان با تشکیل گروه های مختلف هنری، اجتماعی، درسی و..... و از طریق کنش متقابل اجتماعی بر یکدیگر تأثیر می گذارند. میزان و شدت این اثرگذاری برای کودکان بسیار مهم است چون خود را برای قرار گرفتن در اجتماع بزرگ تر شغلی و حرفه ای آماده می سازند، یعنی کسب مجموع مهارت ها و توانایی هایی که در دوران بزرگسالی عملیاتی می گردد.
برخی از ظرفیت های لازم جهت همراهی اعضای گروه عبارتند از :
شنونده خوب بودن و تحمل رأی مخالف را داشتن، اِبراز وجود و شهامت بیان نظر در جمع، داشتن توانایی همفکری و مشورت و اهمیت دادن به نظرات زیردستان، وفاداری و احترام به اهداف و خواسته های گروه، شکل دهی به نگرش و رفتار همدیگر و..... مهم تر از همه او درک می کند که به تنهایی هرگز قادر به تأمین و رفع احتیاجات و نیازهای خود نیست، پس تشکیل گروه و عضو شدن در آن یکی از اصول حتمی زندگی و آموزشی ماست. از همین رو ، گروه بندی دانش آموزان توسط معلمان بر اساس فاکتورهایی که مصلحتی را در پی دارد، یکی از بهترین راهکارهای آموزش پویاست. چون کودکان در گروه به توانایی ها، استعدادها و علایق خود پی می برند و خود را بهتر می شناسند.
البته تأثیر پذیری از گروه همیشه نتایج مثبت و مطلوبی در پی ندارد و یک دانش آموز می تواند با همراهی فردی که او را دوست خود می داند به هنجارشکنی و رفتارهایی ضدارزشی گرایش پیدا کند. اینجاست که اهمیت شغل معلمی بیشتر درک می شود و او باید ناظر بر احوال و تغییرات منفی رفتار دانش آموزان خود در گروه دوستی یا همسالان باشد و تمهیدات لازم را با همفکری دیگر همکاران جهت پیشگیری، بکار بندد.
تخلیه هیجانات در گروه
گروه همسالان بستر مناسبی جهت تخلیه هیجانات دوران کودکی و نوجوانی است، هیجانات کودکان خالص و بی غل و غش است. این هیجانات بیشتر از انرژی نهفته در جسم سالم او برانگیخته می شود. کودک آرام و قرار ندارد و خستگی را تا خواب آلودگی چشم هایش حس نمی کند. در گروه همسالان، کودکان با بازی و نقاشی، به تخلیه هیجانی می پردازند و طی آن به مهارت هایی همچون خلاقیت، تخیّل و آفرینش دست می یازند که در رشد هوشی آنان تأثیر به سزایی دارد. در دوران کرونا و با تعطیلی مدارس، خصوصا تک فرزندها از این بابت بیشتر آسیب دیده اند که اثرات آن در آینده قابل لمس خواهد بود. حذف رفت و آمدهای خانوادگی در این دوران نیز مانع برقراری ارتباط کودکان با افراد بیشتر گردیده است که کم تحرکی، بی اشتهایی و بی میلی به جنب و جوش از اثرات اولیه و فعلی چنین محدودیت اجباری است.
اما در دوران نوجوانی، حسابگری های شخصی وارد میدان شده و بر رفتار فرد اثر می گذارد. نوجوان دوست دارد هدایت گر رخدادها باشد و در تغییر مسیر آنها نقش اساسی ایفا کند. او دوست دارد تصمیم بگیرد و نتایج تصمیمات او توسط بزرگترها دیده شود و مورد تأیید قرار بگیرد. او بیشتر ترجیح می دهد نقش لیدر را در گروه بازی کند. او برای تخلیه هیجانات دوران بلوغ خود دست به خطر هم می زند و از عواقب آن هیچ واهمه ای ندارد و یا بدان نمی اندیشد.
اگر به آمار خودکشی دوران کرونا نگاهی بیفکنیم و کاهش سن را به عنوان فاکتوری تأسف بار، مدنظر داشته باشیم، خلاهای گفته شده و نشده در زندگی کودکان و دانش آموزان را در دوران کرونا، بیشتر متوجه خواهیم شد. آمار خودکشی در دوران کرونا، در بیشتر کشورها افزایش یافته است که خشونت خانوادگی و افسردگی از مهمترین دلایل آن عنوان می شود. در حالت کلی، خودکشی زمانی بیشتر رخ می دهد که همبستگی اجتماعی افراد با دیگران رو به کاهش باشد.
احمد حاجبی، مدیرکل دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی گفته است: آمار اختلالات روان شناسی در کشور در گروه سنی ۱۵ تا ۶۴ سال ( ۲۳.۶ درصد ) است و شایعترین اختلال با ( ۱۲.۷ درصد ) در کشور افسردگی است.(2)
" بر اساس جدیدترین تحقیقات پژوهشگران رشته علوم اجتماعی آمار خودکشی در ایران طی مدت چهار ساله ۱۳۹۸-۱۳۹۴ به میزان ۶۰ درصد افزایش نشان داده و هر سال ۱۵ درصد به آمار خودکشی در کشور افزوده شده است و برخلاف سابق، این خودکشیها فقط متعلق به استانهای مرزی و غرب کشور نبوده و دامنه خودکشیها اکنون به سراسر کشور کشیده شده است.
نکته قابل توجه این که آمار خودکشیها در مدت سه ماهه نخست سال ۱۳۹۹ نسبت به مدت مشابه در سال گذشته افزایش معنیداری در تعداد پیدا کرده و حتی ماهیت و کیفیت آن متفاوت شده است. آمار خودکشیها در ایران اکنون نسبت به سال ۱۳۹۸ با افزایش ۲۳ درصدی همراه بوده و ماهیت و کیفیت آن هولناکتر و وحشتناکتر بوده و در مدت کوتاه ۱۰ روزه استمرار داشته و به صورت زنجیرهای و سریالی در نقاط مختلف کشور مشاهده شده است.
از دیگر نکات حائز اهمیت در خصوص روند خودکشیها در کشور و رفتار افرادی که اقدام به این عمل کردهاند خودکشی فرد آسیبدیده در محیط بیرون از خانه و در محل کار و همچنین در انظار عمومی بوده است. علاوه بر این، خودکشیها در گذشته بیشتر شامل نوجوانان، جوانان و بزرگسالان در سنین ۴۵-۱۵ سال به روشهایی هولناک بود، اما امروزه خودکشیها با روشهای جدیدتر همراه شده و دامنه آن به کودکان نیز منتقل شده است و اخیرا جامعه شاهد خودکشیهای دستهجمعی خانوادگی در کشور بوده و با این وصف میتوان به جرأت از کاهش سن خودکشی و افزایش تلفات خودکشی کشور یاد کرد.(3)
ترک تحصیل اجباری به دلیل فقر و عدم دسترسی به امکانات آموزشی در شرایط فعلی و کودک همسری و طلاق از دیگر عواقب گرایش به خودکشی در بین کودکان است. بر اساس آمار منتشر شده توسط مرکز آمار ایران تنها در سه ماهه نخست سال ۱۳۹۹ بیش از ۷۰۰۰ ازدواج دختر بچه ۱۰ تا ۱۴ ساله و یک ازدواج دختر بچه کمتر از ۱۰ سال به ثبت رسیده است . طبق آمار رسمی طی این مدت، ۱۳۱ دختربچه زیر ۱۴ سال و ۲۶۵۰ دختر ۱۴ تا ۱۹ ساله طلاق گرفته اند و ۳۴۶ نوزاد در بهار سال جاری از مادران زیر ۱۵ سال متولد شده اند. این آمار برای دختران ۱۵ تا ۱۹ ساله نیز بیش از ۱۶ هزار تولد نوزاد بوده است. آمار ازدواج دختران بین ۱۵ تا ۱۹ ساله برای فقط فصل بهار سال ۹۹ ، چیزی در حدود ۳۶ هزار نفر است.(4) ضعف های ساختاری مدارس نباید ما را از آن متنفر و بیزار نماید تا حدی که دل کَندن از آن را باور قلبی مان سازد.
ترجیح نوع آموزش طبق نظر شما
یک هفته از تعطیلات نوروز به پایان رسید و یک هفته دیگر، برای تصمیم نهایی اما معقول خود زمان نداریم. من و شما علیرغم این که رکن اساسی نظام آموزشی هستیم اما هرگز دیده نمی شویم و فقط قادریم تا نظر شخصی خود را در انتخاب نوع آموزش در شرایط فعلی، برای یکدیگر بیان کنیم. با رعایت عدل و داد و انصاف، می توان بهترین گزینه را برای بیشترین جمعیت تحت پوشش آموزشی تمنا کرد. اصولا در بیشتر موارد، حالت ترکیبی بهتر و کامل تر از انتخاب و اجرای یک مورد به تنهایی است. مسایل اجتماعی آنچنان در هم تنیده شده اند که تفکیک و تجزیه آنها از همدیگر کاری غیرممکن و عبث است، اما تشخیص مصالح عموم با ترجیح سره از ناسره می تواند راهگشا باشد.
باور داشته باشیم که اهمیت نهاد دوم تربیتی از نخستین نهاد، نتنها کمتر نیست بلکه بیشتر هم هست. در شرایط کرونایی مشاهده کردیم که خانواده قادر به انجام بیشتر کارکردهای مدرسه نیست. هر چند برعکس آن نیز صادق است، اما کارکردهای مدرسه هم زمان با بزرگ شدن کودکان، به تحقق مهارت ها و توانایی هایی منجر می شود که هر جامعه ای جهت تداوم بی قید و شرط خود بدان نیاز حیاتی دارد. در این دوران، ارزش و اهمیت آموزش در مدارس برای بسیاری از گروه های اجتماعی مشخص شد و اولیا دریافتند و معترف شدند که کار معلمان بسیار بزرگ و حرفه ای تر از تصور آنها بوده است.
ما بیشتر از هر چیز باید نگران خواب مصلحت جویانه نظام آموزشی کشورمان باشیم که بدون نیاز به تحمل دردسرهای مدارس حضوری، در پشت درهای بسته و پنهان از آرای صاحب نظران، به کار همیشگی اما کم اثر خود ادامه می دهد. بیان اگر و مگر و مشروط کردن بازگشایی مدارس طبق نظر ستاد مقابله با کرونا، فقط حکایت از وابستگی وزارتخانه و عدم احساس مسئولیت آن نسبت به آیندگان و شرایط سلامت افراد و جامعه دارد. آموزش و پرورش باید پیشرو هر تصمیم و عملی در جامعه باشد تا دیگر سازمان ها به تبعیت از آن مکلّف گردند. تابع بودن آموزش و پرورش به دیگر سازمان ها و اشخاص، بر مدت زمان وابستگی آن افزوده و هر نوع احتمال اخذ روش مناسب آموزشی را رد می نماید.
دو چیز در هیچ جامعه ای حق خوابیدن و حتی حق چرت زدن را هم هرگز ندارند :
" آموزش و تولید ".
ملتی که از پویایی این دو هنر طلایی محروم هستند هرگز به سرمنزل مقصود نخواهند رسید. تولید و آموزش خفته همانند آب راکد به زودی متعفن و غیرقابل استفاده خواهد شد. مهم ترین ویژگی هر دو سرزندگی است یعنی هر یک باید سیستمی زنده باشند تا زندگی ببخشند. حال تشخیص سره از ناسره نظام آموزشی برعهده شما، کدام نوع آموزش ترجیحا مناسب هست؟
منابع :
1 ) استارتاپ آکادمی . تاریخچه آموزش آنلاین (مجازی) در ایران و جهان .
2 ) اقتصاد آنلاین. کرونا میزان خودکشی را افزایش داده است؟ کد خبر 440421 . ۱۳۹۹/۰۲/۳۰ .
3 ) سایت بهار. افزایش ۲۳درصدی آمار خودکشی در ایران. کد مطلب : ۲۱۸۸۳۳ . ۱۳۹۹/۰۳/۲۴ . مرجع : جهان صنعت.
4 ) خبر آنلاین. واکنشها به ازدواج دو کودک در کازرون/ ماجرا چه بود؟ کد خبر 149645. 99/12/27.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
در شماره پیشین و به صورت اختصار به پیشینه فرهنگی و تاریخی شهر اصفهان اشاره شد . ( این جا )
نوشتیم :
« فرمانروایی سی و چهار ساله مسعودمیرزا ظلالسلطان فرزند ناصرالدینشاه قاجار بر اصفهان، با ویرانی بیش از ۵۰ اثر و بنای تاریخی و باغ ایرانی در پایتخت دولت صفوی همراه بود. شهر اصفهان که در روزگار اوج شکوه خود دارای ۱۳۷ کاخ، ۱۶۲ مسجد، ۴۸ مدرسه، ۲۷۳ حمام و ۱۲ گورستان بود، در دوره ظلالسلطان بیشتر شکوه و زیبایی خود را از کف داد.
یکی از جهانگردان اروپایی در آن زمان نوشته است :
«متأسفانه ظلالسلطان از خیابان خوشمنظره و فرحآور چهارباغ مانند سایر آثار باستانی چیزی باقی نگذاشته، جدولهای سنگی را پرکرده و حواشی آنها را فروخته و نقاشیهای تاقها و دیوارها را هم محو کردهاست. جای قصرها و عمارتهای خالی صفوی را هم با ایجاد مزارع گرمک و خیار اشغال کردهاست».
لرد کرزن هم که در سالهای پایانی فرمانروایی قاجاریان به ایران آمده بود درباره ی این ویرانیها چنین مینویسد:
«مسجد و عمارت سلطنتی اصفهان را از بیخ و بن کندند. آن عمارت هفتدست و آیینهخانه و نمکدان با نقشههای عجیب و آیینههای بزرگ شفاف و حوضهای یکپارچه که از سنگهای مرمر صاف شفاف تراشیده شده و سلاطین با مخارج گزاف بنا نهادهاند، تمام خراب و به جای آنها جز تپهخاکی غمانگیز و ملالتخیز باقی نماندهاست».
مهدی بامداد در شرح حالی که از ظلالسلطان در کتاب شرح حال رجال ایران نوشته، اشاره کردهاست که از کارهای بسیار زشت، ظلالسلطان، قطع اشجار خیابانها و تخریب شمار زیادی از ساختمانهای زیبای صفوی در اصفهان بود. گرچه بنا به گفته ی بسیاری از صاحبنظران و مورخین (از جمله خود بامداد) علت اصلی این اقدام جنونآمیز، محو شکوه و عظمت عصر صفوی از دیدگان عموم توسط قاجارها بوده است (که پیوسته در تاریخ ایران تکرار شدهاست)، اما از قرار معلوم ظلالسلطان، دلیل دیگری هم برای این اقدام ناشایست خویش داشته و آن این بوده که عمارات صفویه و زیبایی خیرهکننده ی شهر اصفهان، توجه ناصرالدین شاه را به خود جلب ننماید.
در این ارتباط حتی چندین نفر از بازرگانان اصفهان حاضر شدند مبالغ هنگفتی به ظلالسلطان بدهند تا وی را از این کار بازدارند و در مورد چهلستون موفق شدند، اما با این وجود وی از تصمیم خود در بسیاری موارد منصرف نگردید و در نتیجه باغها و عماراتی که فهرست برخی از آنها آورده شده، به دست ظلالسلطان و برخی امرای او، تخریب و ویران گردیدند. ( ویکی پدیا)
نقل میکنند که ظلالسلطان از فرزندان ناصرالدین شاه قاجار از عقدههای روانی بسیار رنج میبرد. او نه تنها نمیتوانست جلال و شکوه حاکمان زمان خویش را که در شهرهای دیگر ایران حکومت میکردند تحمل کند، بلکه از دیدن قصرها و آثار تاریخی مربوط به معماری گذشته ایران نیز رنج میبرد و به بهانههای گوناگون آنها را خراب میکرد. «هنری رنهد. آلمانی» که در سال ۱۸۸۰ از ایران بازدید کرده است، مینویسد:
«ظلالسلطان بسیاری از کاخ های عالی و شاهکارهای ممتاز اصفهان را که موجب حیرت جهانیان بود نابود کرد. در واقع، آخرین سالهای حکومت ظلالسلطان در اصفهان به منزله طوفان ویرانزایی بود، زیرا او که با به شاهی رسیدن برادرش مظفرالدین شاه امید سلطنت خود را از دست رفته میدید به تلافی، بیشتر این شاهکارهای برجسته را که در دنیا بینظیر بود خراب کرد و مصالح آنها را فروخت... »
متاسفانه آن گونه که از شواهد و قرائن بر می آید ، این میراث فرهنگی و تاریخی در اصفهان در معرض نابودی است .
به نظر می رسد اراده فراگیر و پایداری برای حفظ این آثار ارزشمند در میان مسئولان و مقامات مشاهده نمی شود اما از این بدتر سکوت و بی تفاوتی بسیاری از شهرنشینان و نه شهروندان اصفهان نسبت به پیشینه تاریخی خویش است .
« صدای معلم « در این بخش به گفت و گو با برخی افراد جامعه پرداخته است .
یکی از درس هایی که در نظام آموزش و پرورش ایران وجود دارد درس "آمادگی دفاعی" است. درس آمادگی دفاعی،هم در متوسطه نخست (پایه نهم) و هم در متوسطه دوم (پایه دهم نظری و دوازدهم فنی و حرفه ای- کار دانش) آموزش داده می شود. همان گونه که از عنوان این درس برمی آید درسی است روی هم رفته درباره جنگ.
من بعید می دانم در هیچ کجای جهان، در مدرسه به دانش آموزان درس جنگ و دفاع در برابر دشمن بدهند؛ مگر احتمالا در کره شمالی یا کوبا.
در جهان نوین آموزش، تاکید بر پرورش شهروند آشنا به حقوق بشر و حقوق و وظیفه های شهروندی است نه پرورش سرباز ، و آموزش کار با تفنگ، و آموزش نظام جمع ، به چپ چپ ، به راست راست، دوش فنگ و پافنگ!
بررسی همه جانبه این دو درس (مثلا بردن دانش آموزان به میدان تیر و اردوهای راهیان نور) و درون مایه ی کتاب های درسی آنها، از حوصله این یادداشت کوتاه بیرون است- به خوانندگان گرامی سفارش می شود این دو کتاب را از اینترنت بگیرند و مطالعه کنند- تنها می توانم بگویم درون مایه این دو کتاب، همپوشانی های بسیار با درون مایه برخی کتاب های درسی دیگر همچون دینی و قرآن و تاریخ ، و همچنین رویکردها و تفسیرهای سیاسی ای دارد که تقریبا هر روز در صدا و سیمای رسمی ایران پخش می شود. بخش هایی هم درباره جنگ و سربازی و نظام جمع و چگونگی باز و بسته کردن و حمل اسلحه و ... است؛ که قاعدتا دانش آموزان به موقع خود و در دوران سربازی آموزش خواهند دید- البته مشخص نیست چرا این بخش ها را دانش آموزان دختر نیز باید یاد بگیرند!
پیشنهاد نگارنده این است که این دو کتاب از برنامه درسی آموزش و پرورش ما حذف شوند.
در زیر بخش هایی کوتاه از این دو کتاب را با هم می خوانیم :
در صورت امکان، سرود "گزینه های روی میز" را که یکی از جوانان هنرمند کشور اجرا کرده است، در کلاس درس گوش دهید. (آمادگی دفاعی نهم، ص 17)
کافران آرزو دارند که شما از سلاح ها و متاع های خود غافل شوید و یک باره به شما هجوم آورند. (آمادگی دفاعی نهم، ص 22، آیه 102 سوره نساء)
در تهاجم فرهنگی، دشمن با ابزارهای غیرنظامی دست به حمله می زند، ابزار دشمن در این شکل از تهاجم، ابزار و وسایل فرهنگی است. یکی از اهداف تهاجم نظامی، اشغال سرزمین و خاک آن کشور است. در تهاجم فرهنگی، اشغال ذهن و اعتقادات و تغییر ارزش ها و باورهای دینی مردم، هدف اصلی دشمن است. (آمادگی دفاعی نهم، ص 20)
ملت مسلمان ما به ویژه جوانان با رهنمودهای امام خمینی (قدس سره) پی بردند که سلطنت پهلوی با برنامه های خود، اعتقادات دینی و امورات دنیایی آنها را به بازی گرفته و اداره امور کشور را به بیگانه سپرده است. بنابراین با پیروی از مراجع دین به مبارزه ی پنهان و آشکار با فساد و بی عدالتی پرداختند. محمد رضا شاه مانند پدرش، دست نشانده ی بیگانگان بود. آمریکایی ها با کودتای 28 مرداد او را به زور بر مردم ایران تحمیل کردند. شاه در واقع دست نشانده ی دولت آمریکا بود. او هر مخالف و آزادی خواهی را از سر راه برمی داشت و با اعدام انقلابیون، شکنجه زندانیان، سرکوب مردم از جمله قیام پانزده خرداد و قیام های مردمی دیگر، تبعیض و فساد، ... نقشه های شوم استکبار به سرکردگی آمریکا را برای ادامه ی حکومت ظالمانه اش اجرا می کرد. علی رغم این واقعیت، دولت آمریکا طبق اسناد لانه ی جاسوسی، چشم خود را بر همه ی این واقعیت ها و دیکتاتوری دولت ستم شاهی پهلوی می بندد و آن را یک دولت دموکراتیک معرفی می کند. (آمادگی دفاعی نهم، ص 27 و 28)
درباره مراسم تشییع حاج قاسم سلیمانی تحقیق کنید و گزارش آن را در کلاس ارائه دهید و به این پرسش پاسخ دهید که دلیل استقبال مردم در شهرهای مختلف از این مراسم چه بود؟ (آمادگی دفاعی نهم، ص 68)
از جلو نظام!
افراد با شنیدن جزء دوم فرمانِ از جلو نظام، دست چپ خود را در حالی که کاملا کشیده شده است به طرف بالا پرتاب می کنند ...(آمادگی دفاعی نهم، درس 8، ص 75) [در این درس، فرمان های خبردار! ، از راست نظام! ، آزاد! ، به چپ چپ!، و ... باید به طور عملی آموزش داده می شود.]
تعریف و دسته بندی دفاع(پدافند) : 1. دفاع (پدافند) عامل ؛ 2. دفاع (پدافند) غیرعامل. (درس دهم دفاعی پایه نهم درباره پدافند غیرعامل است و به شرح اصول آن می پردازد که عبارتند از : استتار، اختفا، پراکندگی، فریب، مکان یابی، مقاوم سازی و استحکامات. )
تحقیق کنید کشور آمریکا در کشورهای غرب آسیا بخصوص اطراف ایران چه تعداد پایگاه نظامی دارد؟ علت این امر چیست؟ (آمادگی دفاعی دوم متوسطه، ص 6)
اقتدار یعنی فرد یا حکومت از چنان مقبولیتی برخوردار باشد که نظر او در موضوع یا مسائلی که پیش می آید حرف آخر باشد و دیگران از او اطاعت کنند. منابع اقتدار شامل قدرت نظامی، سیاسی، اقتصادی، علمی و فرهنگی است. (آمادگی دفاعی دوم متوسطه، ص 12)
هم اکنون جمهوری اسلامی از بزرگ ترین توان و قدرت بازدارندگی موشکی برخوردار است که از یک طرف تماما بومی و از سوی دیگر تحت اختیار نیروهای داخلی قرار دارد و با هزینه اندک این همه امکان فراهم شده است. (آمادگی دفاعی دوم متوسطه، ص 14)
ای کسانی که ایمان آورده اید سلاح جنگ برگیرید و آنگاه دسته دسته یا همه به یکبار متفق برای جهاد بیرون روید. (آمادگی دفاعی دوم متوسطه، ص 27، آیه 71 سوره نساء)
به چپ؛ چپ با تفنگ
وضعیت بدن در انجام حرکت به چپ؛ چپ با تفنگ مانند حرکت بدون تفنگ است. مراحل انجام حرکت به چپ؛ چپ با تفنگ به قرار زیر است ...(درس هشتم کتاب آمادگی دفاعی دوم متوسطه، ص 67. در این درس که یکی از طولانی ترین درس های کتاب است و 50 ص از کتاب 158 صفحه ای را در برمی گیرد حالات متفاوت ایستادن با تفنگ و آشنایی با انواع تفنگ و مهمات و ... آموزش داده می شود. بخش سوم این درس، جنگ افزارشناسی است و به طور خاص، درباره اسلحه کلاشینکف و مشخصات آن، شیوه تنظیف آن، روش تیراندازی با آن، و ... به بحث می پردازد.)
بررسی کنید چرا رسانه های بیگانه در موضوع بیماری حاصل از ویروس کرونا به جای تمرکز بر توصیه های بهداشتی بر تعداد درگذشتگان تاکید داشتند.(آمادگی دفاعی متوسطه دوم، ص 119)
چرا رسانه های خارجی به صورت هماهنگ با شایعه تکثیر کرونا، مردم را از حضور در جشن ملی 22 بهمن منع می کردند؟ (آمادگی دفاعی متوسطه دوم، ص 121)
کانال اندیشکده آموزش
برنامه صبحگاهی شبکه دو با یک مشاور روانشناسی بسیار جنجالی شد. دکتر پریناز بنیسی توصیه کرد "حالا که اوضاع خراب است مردم برنج خالی بدون خورش بخورند و میوه هم نخورند یا ماهی یک بار بخورند. او که روانشناس تربیتی است، از مردم خواست بچههای شان هم اگر دلشان چیزی خواست همینطور بارشان بیاورند. چارهای نیست. بهتر است قناعت کنند؛ حتی اگر میبینند اقلیتی سه کیلو موز را به قیمت نزدیک ۲۰۰ هزار تومان میخرند، اهمیتی ندهند و برای آرامششان هم شده، نخورند."
باید اندیشید که مجموع تحصیلات یا موقعیت شغلی یک فرد، به او توانایی مناسب سازی بِسترها جهت هماهنگی و همسویی با کاستی های مردان دولت را می دهد و یا ترکیبی از هر دو مورد، این فرد را به چنین تلاشی وامی دارد؟
از آنجایی که معلمان به دانش آموزان خود آموزش مستقیم و شفافی مبنی بر تخریب شخصیت مردم جهت اِبراز وجود نمی دهند، پس می توان بدین نتیجه رسید که گفته های این چنینی توسط فردی به عنوان کارشناس امور تربیتی و روانشناسی از نتایج پنهان آموزش در مدارس ماست.
اصولا شرط اول برای تربیت یک انسان در نهادی به نام خانواده یا مدرسه، تحریک و تقویت حس نوع دوستی و همدلی او با دیگر انسانهاست. اما وقتی فردی با نهی مردم از خوردن، غوغای رسانه ای به پا می کند باید در خیلی از اصول آموزشی و تربیتی چنین جامعه ای تردید کرد!
هر چند این گفته ها، پیام شفاهی روزانه میلیون ها انسان در روابط اجتماعی خود با یکدیگر است، اما بیان آن در رسانه ملی و جمعی آن هم در آخر سال که مصادف با خریدهای نوروزی مردم است و برای عده ای فقط همان یک بار با تمامی ناتوانی ها انجام می گیرد، باعث تحریک احساسات و واکنش اعتراضی نسبت به آن گردید.
از یک سو گرانی بیداد می کند اما از سوی دیگر نیز نیازهای حیاتی افراد باید تأمین گردد. برخی از نیازها عمومی است و حق هر فرد است که نسبت به تهیه و مصرف آنها تکاپو داشته باشد. اما شما با وجود داشتن دو مدرک دکتری آن هم در رشته های مدیریت آموزشی و روان شناسی تربیتی، تمامی قواعد رشته تحصیلی خود را ندید و اصول آن را زیر پا گذاشتید و بدون توجه به گستره بینندگان و شنوندگان برنامه و حساسیت های موجود در خانواده ها، آزادی و اختیار مردم را قلع و قمع نموده و پیشنهادی مبنی بر قناعت کردن و نخوردن ارائه کردید.
تعارض یا عدم تعادل اجتماعی، یعنی این که خرده نظام ها در اجرای وظایف نقش خود با یکدیگر هماهنگی نداشته باشند، مثال زیر نمونه ای از این تعارض آشکار و دائمی مردم است که به کرّات توسط کارشناسان مختلف، گزارشات و اخبار رسانه های ملی و فضای مجازی بیان می گردد:
از یک سو در یک برنامه پزشکی، برای حفظ سلامتی و تأمین انرژی کودکان و زنان و مردان، توصیه و تأکید بر خوردن مغزدانه ها و پنج وعده میوه و سبزیجات و پروتئین را در یک روز دریافت می کنیم و از دیگر سو فردی که اصلا دلایل و ریشه های گرانی در تخصص حرفه ای او نیست از خوردن تمامی این نعمات ما را منع می کند. یک تعارضی آشکار که نتیجه عملکرد خودسرانه و غیرسیستماتیک سازمانی است. وقتی گوشت قرمز و تخم مرغ گران می شود، می نویسند تخم مرغ و گوشت کم بخورید که باعث افزایش کلسترول یا چربی بد در بدن می گردد و وقتی ارزان می شود آنها را بهترین منبع برای دریافت پروتئین معرّفی می کنند. آجیل و دیگر کالاها نیز به همین سرنوشت مبتلاست.
نمی توان حداقل ترین حق آزادی افراد را با صرف فعل نهی از سوی فردی که مسئول اقتصادی و بازرگانی جامعه نیست، از آنان سلب نمود. هر چند، این حق به طور پنهانی و با هویتی ناشناس اما بسیار بُرّا، توسط گرانی های سرسام آور و با نرخ تورم خزنده چند دهه ای، حداقل طی سه سال اخیر از هر یک از ما سلب شده است اما اختیار بخور و نخور را نه با بیان جمله دستوری بلکه با تحمیلی ناخواسته برای مان مکلّف نموده است. عزت نفس مردم چرا باید مضحکه یک برنامه رسانه جمعی باشد؟ آبرو و حرمتی که سال ها با سیلی سرخ گردیده است تا علیرغم بدیهی بودن، محترم باقی بماند تحت کدام مجوزی با بیان دو جمله بدون اندیشه در عواقب آن، بر زمین ریخته می شود؟
چرا باید سکوت کرد و اجازه داد تا عده ای به تنگدستی تحمیلی مردم که برخاسته از تضاد طبقاتی است، نیشخند بزنند؟ داشتن و نداشتن من ارث پدری ام نیست که از آن شرمگین شوم. یک کارشناس واقعی، هرگز معلول را باد کتک نمی گیرد بلکه با مجموعه دانش و معلومات خود علت را زیر ذره بین انتقاد خود قرار داده و از حقوق مردم حمایت می کند. اما ایشان برای حفظ مصالح شغلی و جایگاه مسئولیتی خود، ملت را مذمت و آنان را از اسراف و اصرار بی جا منع و به قناعت و مناعت طبع دعوت نموده است.
دینی که به ما توصیه می کند اگر به خانه یکی از اعضای خانواده خود رفتید حق ندارید درِ یخچال او را باز کنید تا حفظ آبرو شود، کارشناس بسیجی همان دین چگونه از سفره بسته من کارمند، کارگر و بیکار و...... پرده برداری می کند؟ مشکلات زندگی به اندازه کافی با همراهی شرایط سخت کرونا، اعصاب مردم را داغان کرده است و طاقت آنان را از کف رُبوده است، پس نیشتر به زخم کهنه آنان نزنید و نمک به زخم های جدید آنان نپاشید که تحمل سوزش آن دیگر باقی نمانده است. سوختن و شعله به عالم نزدن تا به کی!
سرکار خانم بنیسی !
کاش مردم را به همدلی و مهربانی دعوت می کردید تا قدری روان آنان آرام می گرفت و از علم روانشناسی که به ذات خود ایرادی ندارد بهره مند می شدند. زیر خط فقر قرار گرفتن یک ایرانی، حاصل سیاست های غلط اقتصادی و اجتماعی است که بی عدالتی عمده دلیل آن است. حال خوردن یا نخوردنِ من حقی است فردی که بررسی دلایل تاراج چنین حقی، نیازمند تجزیه و تحلیل کارشناسان اقتصادی و اقدام عملی دولت جهت ایجاد رفاه نسبی و عدالت اجتماعی است نه بیان نهی سرکار.
این ملت، هنر قناعت کردن را در صف های طولانی خرید با کوپن کالاهای اساسی در اول انقلاب و دوران جنگ با عراق یاد گرفته است. البته بعد جنگ، این هنر برای قشر محروم و مستضعف جامعه ارثیه ای ماندگار شد اما عده ای به نیکی توانستند خود را با مصرف گرایی و تجمل گرایی وصف ناپذیری، به ثروت بدون تلاش برساند. آنان به نیکی یاد گرفتند که ثروت بهتر از علم است و برای همین توانستند اسناد رسمی همچون پایان نامه و مدرک تحصیلی، پایان خدمت سربازی که هرگز تجربه عملی یک روزه آن را هم نداشته اند، اسناد غیرمجاز ساخت و ساز و امور غیر قانونی تجاری و بازرگانی ( صادرات و واردات ) را نیز با همان ثروت یک شبه خود بخرند. وقتی مردم عادی در خرید یک موبایل، یک اتومبیل کارکرده و مسکن مهر و ملی! و........ زیر بار وام های گوناگون با اقساط طولانی و با بهره های زیاد، لِه می شدند همان عده خاص هزار عدد اتومبیل خارجی و هزار عدد موبایل را فقط برای یک نفر می توانست بخرد. ثروت بادآورده ای که قانون چشم خود را به همه آنها بست. پس عده ای خود چاپگر اسکناس شدند و عده ای در گوشه جیب خود دنبال 10 هزار تومانی گشتند تا نان و شیر روزانه خود را بخرند. و داستان تضاد طبقاتی در جامعه ما با بستن چشم قانون و دولت نسبت به چنین مواردی، شدت گرفت. تا حدی که برای لاپوشانی آن سهام عدالت و یارانه نقدی، جهت عوامفریبی جمعیت زیر خط فقر، عَلَم شد تا رضایت آنی پس از دریافت آن، مانع مطالبات حق و حقوق قانونی و انسانی توسط آنها شود. زیر خط فقر قرار گرفتن یک ایرانی، حاصل سیاست های غلط اقتصادی و اجتماعی است که بی عدالتی عمده دلیل آن است.
زمانی که جوانان این مملکت اسیر آفت بیکاری بودند افرادی چون شما با شرایط چند شغلی خود، قانون تک شغلی را نقض نمودید تا شما بتوانید و همان جوانان نتوانند.
آن عده که ثروت را برتر از علم یافته بودند، حتی پست و منصب های دولتی، سازمانی و سیاسی را هم توانستند بخرند. اما همان مردمی که آنان را امروز به نخوردن و قناعت کردن دعوت می کنید، در همان اصول اولیه انقلاب صادق ماندند و همان ها پاسدار خون شهدای انقلاب و جنگ شدند. ملت با هر دو توصیه شما به خوبی آشنایند، شما علامت فلش را می بایست به سوی دارایان نشانه می رفتید و آنان را به قناعت و کم خوری دعوت می کردید.
شما به جای حسابگری در مسئولیت شغلی خود، می بایست مسئولان مملکتی را به قناعت و پرهیز از اسراف و تبذیر دعوت می کردید تا شاید وجدانی بیدار تحت تأثیر گفته های شما قرار می گرفت و از سرعت هنجارشکنی خود مبنی بر دارندگی و برازندگی می کاست. البته اول خود شما باید عامل به گفته خود باشید بعد دیگران را به منع رطب فرا خوانید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
چند سالیست که دچار فوبیای فضای مجازی در صبح روز عید شدهام. پیامهای بیشماری از افراد شناس و ناشناس میرسد که بلااستثنا آماده و کارت پستالی و استیکری است. گاهی شماره آنها را سیو ندارم و حتی به خودشان زحمت نمیدهند سلام کنند و خودشان را معرفی کنند. نمیدانم چه اجباری به فرستادن این پیامها داریم؟
بدتر از آن خدا نکند توی گروهی عضو باشید. شخصا تا چند روز وضعیت دیوانهکنندهای را باید تحمل کنم. انبوهی از پیامهای تکرار تبریک سال نو!
پیشنهاد من:
* بیایید توی هر گروهی هستیم از بهترین تجربیات، کتابها و فیلمها و عوامل رشدمان دو خط بنویسیم.
* در کنار تبریکات کلیشهای، بنویسیم که امسال قرار است چه کاری انجام بدهیم تا انسان بهتری برای خودمان باشیم. لازم نیست یک کار بزرگ باشد.
_ شاید بتوانیم ماهی یک بار به پرورشگاه برویم و به بچهها در درسهایشان کمک کنیم.
_ شاید بتوانیم زبالههای پلاستیکیمان را از زبالههای تر جدا کنیم.
_ شاید قرار است امسال موقع رانندگی کمتر بوق بزنیم، کمتر فحش بدهیم.
_ شاید بخواهیم ماهی یک کتاب متفاوت بخوانیم و به اطلاعات مجازی اکتفا نکنیم.
_ شاید با خودمان قرار بگذاریم ماهی یک بار با فردی مخالف عقیدهمان گفت و گو کنیم، تمرین کنیم وسط حرفش نپریم و فقط شنونده باشیم. باور کنیم هیچ اتفاقی نمیافتد، حکومتی ساقط نمیشود یا به وجود نمیآید.
_ شاید تصمیم بگیریم گاهی موقع بیرون رفتن یک میوه یا ساندویچ با خودمان ببریم و به پسرک زباله گرد بدهیم.
شما میتوانید این لیست را تا هزاران خط دیگر ادامه بدهید و امسال را اندکی نو تر از سال قبل کنید.
کانال روزنوشتهای احسان محمدی
گروه اخبار/
محمدرضا ریاستی، معلم ساکن روستایی در میمند در استان فارس، هفته گذشته بر اثر سکته قلبی درگذشته است.
انتشار خبر استخدام تعدادی از طلاب و روحانیان در آموزش و پرورش بازخوردهای مثبت و منفی فراوانی را به وجود آورد . حضور روحانیان در مدارس امر تازه و بدیعی نیست و در طول یک صدسالی که از شروع تعلیم و تربیت نوین در ایران می گذرد بسیاری از آموزگاران و دبیران در کسوت روحانیت بوده اند .
با تشکیل مدارس جدید، مهم ترین منبع تامین نیروی انسانی از روحانیان بود که در مدارس جدید به تدریس ، نظامت و مدیریت می پرداختند و حتی در سال های قبل از انقلاب تالیف کتب دینی توسط بزرگانی همچون شهید بهشتی و شهید باهنر صورت می گرفت. این که هر فردی اعم از روحانی و غیرروحانی برای امرار معاش از تخصص خود بهره بگیرد امری مذموم نیست ؛ از این روز استخدام روحانیان با رعایت مقررات برای تدریس در رشته های مرتبط به ویژه در شرایط فعلی که آموزش و پرورش با بحران شدید نیروی انسانی روبه رو است در راستای حل مشکلات آموزش و پرورش می باشد ولی در صورتی که حضور روحانیان در مدارس با هدف حل مشکلات تربیتی صورت گیرد تا راهکاری برای " بحران تربیت" باشد با یک برنامه جدید روبه رو هستیم که نقدو بررسی آن لازم و ضروری می باشد . استخدام معلم در رشته های مختلف وظیفه وزارت آموزش و پرورش است و به کارگیری روحانیان نیز دراین زمینه و در رشته های تخصصی حق آن هاست ولی خلط این موضوع با بحران تربیت امری غلط است .
طرح فوق را باید در چارچوب برنامه های تربیتی و دینی آموزش و پرورش و با آسیب شناسی برنامه هایی که در طول سال های پس از انقلاب اسلامی ارائه شده است مورد ارزیابی قرارداد .
در شرایط فعلی آموزش و پرورش به دلایل مختلف در دستیابی به اهدافی که برایش ترسیم شده ناکام مانده است و بخش زیادی از دلایل این ناکامی از عوامل بیرون از آموزش و پرورش ناشی می شود .
دراین مورد ذکر موارد زیر ضرورت دارد:
1- مسئله بحران تربیت :
آیا بیان اینکه آموزش و پرورش با بحران تربیت روبه رو شده است اذعان به غیردینی بودن آموزش و پرورش است ؟ در حال حاضر کلیه امور مربوط به آموزش و پرورش از گزینش و استخدام معلمان ، تالیف کتب درسی و ....براساس معیار های نظام جمهوری اسلامی تدوین شده اند. عمده معلمان نیز از اقشار مذهبی جامعه استخدام شده اند و دیدگاه های دینی و مذهبی دارند. رسانه ها و نهادهای متفاوتی نیز در زمینه تبلیغات دینی برنامه های گسترده ای را اجرا می نمایند و تلاش می شود از همه ابزارها برای رشد دینداری در سطح جامعه استفاده گردد .
حال این پرسش مهم مطرح می شود اگر در شرایط موجود با بحران تربیت روبه رو هستیم دلیل این بحران چیست و عوامل تاثیرگذار آن کدامند ؟ آیا نباید در فضای تعاملی پیرامون آن گفت و گو کرد و نقش آموزش و پرورش و دلیل کژکارکردی آن بررسی و به عوامل موثر دیگر در این زمینه پرداخته شود ؟
اگر آموزش و پرورش نتوانسته است شوق و شور دینی سال های ابتدای انقاب اسلامی را نگه دار د و حتی آن را تضعیف کرده است ؛ آیا بهتر نیست دراین زمینه آسیب شناسی صورت گیرد ؟
در حال حاضر بیشترین تعداد بخشنامه ها و برنامه های وزارت آموزش و پرورش در بخش معاونت پرورشی می باشند و شاغلین معاونت های پرورشی از سطح وزارت تا مناطق سعی و اهتمام فراوانی در برگزاری صحیح برنامه های فوق دارند ولی میزان اثر بخشی این برنامه ها مورد واکاوی علمی و تخصصی قرار نمی گیرد .
آیا این بحران تا حد زیادی به نگاه غلط به انسان نشات نمی گیرد که باید با سخنرانی دینداری را رشد داد؟ حال آنکه تربیت به ویژه در شرایط امروز ایران و جهان مقوله ای به مراتب پیچیده تر از گذشته است که صرف سخنرانی نقش موثری در آن نخواهد داشت .
2 - کثرت و وحدت در آموزش و پرورش :
برای فهم کثرت موجود در دانش آموزان امروز نیازی به انجام نظر سنجی و پایش های علمی نیست . اندکی تامل در وضعیت پوشش ، گفتار و رفتار دانش آموزان و توجه به اندیشه های آنان نشان می دهد که با وضعیتی متفاوت روبه رو هستیم که آموزش و پرورش امروز ما آمادگی کافی برای برنامه ریزی در شرایط موجود را ندارد و همچنان با تکرار برنامه های آزمایش شده کوشش می شود واقعیت ها پنهان گردند .
پروکروستس ،افسانه ای یونانی، است که رهگذران را به بهانهی مهماننوازی به خانهی خود میبرد و روی تختی میخواباند و اگر از طول تخت کوتاهتر بودند آنقدر آنها را میکشید تا همطول تخت شوند، و اگر بلندتر از تخت بودند از پاهایشان میبرید تا به اندازهی تخت درآیند ؛ آموزش و پرورش امروز نباید نقشی همچون پروکروستس داشته باشد باشد و همه افراد را یکسان در اندیشه و پوشش ببیند و بخواهد .
کثرت موجود در دانش آموزان باید به رسمیت شناخته شود و برنامه های کلان آموزش و پرورش بر مبنای پذیرش کثرت موجود و تلاش عقلانی برای نیل آگاهانه داوطلبانه به وحدت تبیین گردد. وحدتی که بتواند دانش آموزان را ضمن حفظ تکثر درراستای منافع ملی ، توسعه و فردای ایران تربیت نماید .
هرزمانه ای ویژگی های خاص خو د را دارد و انتظار اینکه طرح های قدیمی با زمانه های متفاوت سازگار باشد عبث و بیهوده می باشد . برای مثال تجربه " امور تربیتی " در دستیابی به اهداف خود در دهه اول انقلاب اسلامی موفق بود ولی این موفقیت بیش از هرچیز مرهون فضای همدلانه و انقلابی برخواسته از انقلاب اسلامی بود که امور تربیتی را از منبع بی پایانی از شوق و شور دیندارانه و انقلابی بهره مند می ساخت . آیا بیان اینکه آموزش و پرورش با بحران تربیت روبه رو شده است اذعان به غیردینی بودن آموزش و پرورش است ؟
تکرار تجربه امور تربیتی در شرایط فعلی بدون در نظر گرفتن شرایط موجود و تغییر در اهداف و برنامه موفقیت ندارد .
معضل امروز آموزش و پرورش ایران عدم درک مناسب در کثرت موجود در جامعه ایران و تدوین راهکارهای مناسب تربیتی برای دستیابی به وحدت در اهداف اسلامی و ملی می باشد ، از این رو بیش از بحران تربیت با بحران نظریه عقلانی ، کارآمد و واقع گرایانه در آموزش و پرورش ایران روبه رو هستیم .
3- آموزش و پرورش و دینداری :
آیا آموزش و پرورش نقشی در دینداری دارد؟
در اصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران وظایفی برای دولت برشمرده شده است که از جلمه آن « ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی » می باشد . براین اساس یکی مهم ترین وظایف دولت ایجاد یک محیط مساعد می باشد که در آن فضایل اخلاقی رشد نماید . ایجاد محیط مساعد به معنای دیندار ساختن انسان ها نیست بلکه وظیفه دولت و بالتبع آن آموزش و پرورش را محدود به زمینه سازی برای ایجاد فضایل اخلاقی ونه دینداری می نماید.
حال آن که در سند تحول آموزش و پرورش براساس آیه 97 سوره نحل (مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ / هر كس از مرد يا زن كار شايسته كند و مؤمن باشد قطعا او را با زندگى پاكيزه اى حيات [حقيقى] بخشيم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام مى دادند پاداش خواهيم داد) حیات طیبه را هدف این نهاد قرارداده است .
بدین ترتیب سند فوق که سند رسمی و پایه آموزش و پرورش می باشد حیات طیبه را که وعده خداوند به انجام دهندگان عمل صالح می باشد را بر دوش آموزش و پرورش قرارداده است .
تفاوت میان نگاه قانون اساسی در مورد ایجاد مساعد برای رشد فضایل اخلاقی و نگاه فعلی آموزش و پرورش برای حیات طیب دو نگرش متفاوت را در رویکرد آموزش و پرورش به دینداری به وجود می آورد .
در نگاه قانون اساسی دولت باید بستر ساز رشد فضائل اخلاقی باشد و بکوشد زمینه های آن را به نحوی فراهم آورد که مردم با حفظ حقوق و آزادی هایشان بتوانند در این زمینه گام بردارند و حداقلی از آزادی در انتخاب را با خود به همراه دارد ولی نگاه سند تحول نگاهی تمامیت گرایانه به آموزش و پرورش دارد و جایگاه آموزش و پرورش را از بستر ساز به تعیین کننده و پیش برنده تغییر می دهد .
در نگاهی که وظیفه آموزش و پرورش را ایجاد محیط مساعد می داند حق انتخاب با دانش آموز است ولی در نگاه مطلوب سند تحول ، آموزش و پرورش باید وعده خداوند متعال به انجام دهندگان عمل صالح را به سرانجام برساند و نقش آزادی انسان را کمرنگ و بی رنگ می شود و به ایجاد مقاومت در بین دانش آموزان می انجامد و بر بحران تربیت می افزاید.
استخدام معلم در رشته های مختلف وظیفه وزارت آموزش و پرورش است و به کارگیری روحانیان نیز دراین زمینه و در رشته های تخصصی حق آن هاست ولی خلط این موضوع با بحران تربیت امری غلط است .
بحران تربیت موجود بدون فهم وضعیت موجود و دلایل این بحران و تدوین نظریه ای که کثرت در جامعه و آموزش و پرورش را به رسمیت بشناسد و حدود مسئولیت آموزش و پرورش در سوق دادن دانش آموزان را به نحوی عقلانی و روزآمد طراحی نماید امکان پذیر نیست .
نگاه همدلانه به کثرت موجود در آموزش و پرورش زمینه های رشد فضائل اخلاقی را فراهم می سازد . این نگاه همدلانه بدون آسیب شناسی و بازنگری در برنامه های تربیتی – دینی آموزش و پرورش ممکن نیست .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید