آلودگی هوای امسال تهران همانند سالهای نود و نود و یک است. در آن سالها خورشید به هنگام ظهر دیده نمیشد. اما امسال نوع دودآلودگی متفاوت است. در آن سالها آلودگی هوا به خاطر بنزین غیراستاندارد بود که جان هزاران نفر را گرفت. همان سال هایی که شخصی میگفت تحریم ها کاغذ پارهاند. اما وضعیت امسال طور دیگریست. معلوم نیست چرا در کشوری که بر روی گاز و نفت بنا شده است، برای نیروگاه های برق باید مازوت بسوزانند تا برق تولید کنند. بیتردید سوزاندن مازوت فقط به نیروگاههای برق ختم نمیشود. کارخانجات و دیگر جاهایی که نیاز به سوخت دارند را نیز در بر میگیرد. چند روز قبل در یکی از شهرهای شمالی چند مورد شاهد بودم که دود سیاه و غلیظی از کامیون های در حال حرکت خارج میشد که قبلا چنین چیزی ندیده بودم. دود کامیونها تمام اطراف و سطح زمین را گرفته بود. به نظرم آن دودها مربوط به مازوت بود.
از طرفی با وجود تعطیلی مدارس و دانشگاه ها نباید کمبود برق در کشور وجود داشته باشد. چرا که در سالهای گذشته با وجود باز بودن مدارس و دانشگاهها هیچ گاه کمبود برق وجود نداشت.
در خبرها نیز آمده است که تجارت بیتکوین مصرف برق را در کشور بالا برده است. هم چنین گفته شده که چینیها به خاطر وجود برق ارزان در ایران این تجارت را به دست گرفتند و تمام برق کشور را نابود کردهاند. در این مورد انگشت اتهام به سمت روس ها هم هست. اما نقش اصلی با چینیهاست.
حال سوال اینجاست چه کسانی به چینیهای بلعنده اجازه حضور در ایران را دادهاند تا تجارت بیت کوین کنند؟
آیا میتوان گفت همانهایی که خلیج فارس و دریای عمان را در اختیار چینیها قرار دادند تا آنها به راحتی تمامی سرمایه داخل و کف آبهای ایران اعم از ماهیان و مرواریدها را جارو کنند و ببرند، همان ها به چینیها اجازه دادند تا تجارت بیتکوین در ایران انجام دهند؟
سوال بعدی این است؛ چه سودی نصیب آنهایی که با چینیها همراهی میکنند میشود، که این گونه کشور را در تنگنا و مردم را در دشواری قرار میدهند؟
انتظار پاسخ گویی شفاف و صریح از سوی مقامات مسئول را دارم.
کانال دکتر خدیجه گلین مقدم
" واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند "
«حافظ»
اصلی ترین عنصر مذموم و ناپسند رواج یافته در جامعه ایران پس از حمله مغول رامی توان دورویی و ریا قلمداد کرد. دو عنصری که در غزل حافظ و طنز گزنده عبید زاکانی به خوبی مشهود است. در آن سالهای پر از آشوب و نفرت که فرهنگ و هنر در خواری و زبونی قرار دارد و هر لاف زنی به اسم هنرمند و ادیب و هر دستار بند و خرقه پوشی به نام شیخ و صوفی بساط پر از ریا و دروغ خود را پهن کرده است، نوک تیز و نیش دار طنز عبید زاکانی بسیاری از حاکمان و قاضیان و شارحان و واعظان و صوفیان و عالمان را نشانه رفته است، دورانی که در آن تزویر و دورویی و خیانت و ریا و دروغ و بسیاری دیگر از اخلاقیات مذموم و ناپسند به متاع عامی تبدیل شده و هر کس در هر جایگاهی مشغول سوء استفاده از موقعیت خویش است.
عبید زاکانی در نقد و ذم طبقه اشراف در رساله "اخلاق الاشراف" با زبان گزنده و تندی به اشراف و بزرگان جامعه می تازد و در رساله های دیگر فساد و خودفروشی و نخوت و تکبر و طمع و ریا را با زبان خاص خود به باد انتقاد می گیرد.
ریا و دورویی به عنوان دو صفت اخلاقی مذموم طی قرون متمادی چنان در تار و پود جامعه ایرانی می نشیند که هنوز که هنوز است اگر بخواهیم به بارزترین وجه مشخصه مذموم جامعه اشاره کنیم، همان تظاهر و ریا و ظاهرسازی است.
امروزه به واسطه گسترش رسانه های ارتباطی تظاهر و ریاکاری در گفتار و رفتار برخی از واعظان و صاحبان تریبون و مسئولین فعلی و سابق نمود بیشتری یافته است و دوباره این صفت مذموم اخلاقی ریشه دار در جامعه ایرانی را بیش از پیش عیان کرده است. واعظی که مردم را به خوردن یک وعده غذا و حذف برخی مواد غذایی دعوت می کند اما خود راننده شخصی دارد و یک بار هم برای خرید کالا راهی بازار نشده است، چرا که همه چیز از قبل برای او مهیاست. مسئولی که مردم را به پوشیدن لنگ و شلیته دعوت می کند، اما خود در بهترین نقطه شهر سکنا گزدیده و فرزندانش تجار بین المللی هستند یا بسیاری افراد که هیچ اعتقادی به دین و اخلاقیات و شرع و.. ندارند اما در ظاهر به گونه ای جانماز آب می کشند که انگار ازقدیسین و حواریون هستند.
وضعیت امروز ایران دیالوگی از شکسپیر در نمایشنامه هملت را به خاطر می آورد. در این نمایشنامه، وقتي لايرتيس (برادر اوفيليا) خواهرش را از عشق هملت هشدار می دهد و به توصیه می کند مبادا در اين رابطه طعمه كامجویی هملت شوی، اوفيليا در پاسخ می گويد:
«من اين اندرزهای نيكو را نگهبان قلب خود خواهم ساخت، ولی برادر عزيزم ، شما خود از آن كشيشان ناپارسا نباشيد كه راه دشوار و پر خس و خار آسمان را به ما نشان می دهد اما خود بسان هرزه ای خودخاه و بی باك در جاده ی پرگل كامگاری گام بر می دارند و پروایی از مواعظ خود ندارند» .
کانال خرمگس
- سهراب شهید ثالث کارگردان، فیلمنامه نویس، مترجم، و تدوینگر سینما بود. این کارگردان مطرح ایرانی به عنوان یکی از آغازگران موج نوی سینمای ایران شناخته میشود.
کلیپی از شهید ثالث را در پایین مشاهده می فرمایید :
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ؛ وزارت آموزش و پرورش خبر از بازگشایی تدریجی مدارس داده است .
پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
« وزارت آموزش و پرورش، در اجرای مصوبات پنجاه و دومین جلسه ستاد ملی مدیریت کرونا، درخصوص آموزش حضوری پایه های اول و دوم ابتدایی، دروس کارگاهی هنرستان ها و مدارس دارای جمعیت کمتر از 50 دانش آموز، از سوی محسن حاجی میرزایی، وزیر آموزش و پرورش دستورالعمل بازگشایی کلاس ها و مدارس مذکور از اول بهمن ماه سال جاری در 6 بند و بارعایت پروتکل های بهداشتی به شرح زیر، به ادارت کل استان ارسال شد .
در زمان بازگشایی مدارس در آغاز سال تحصیلی که از 15 شهریور صورت گرفت نیز دستورالعملی با همین عنوان به مدارس ارسال گردید اما در مدت کوتاهی مدارس تعطیل شدند و عملا دستور العمل بازگشایی مدارس از دستور کار خارج شد .
همچون دفعات پیشین ، این تصمیم وزارت آموزش و پرورش با مخالفت دستگاه هایی مانند وزارت بهداشت رو به رو شده است .
نمکی گفته است :
« در حال حاضر مخالف بازگشایی مدارس هستیم. نگرانیم که دوباره با عادی انگاری به تله اردیبهشت و خردادماه بیفتیم. اگر این بار گرفتار شویم، موج و شدت خیز جدید کرونا در کشور شاید بیشتر باشد و نیروهای ما ممکن است توان و انرژی مقابله چندباره با موجی جدید را نداشته باشند . »
در حال حاضر می توان گفت که تقریبا همه جا و حتی تالارها و رستوران ها از مدت ها پیش بازگشایی شده و فعالیت های عادی خود را از سر گرفته اند .
در واقع ، این " مدارس " هستند که تعطیل بوده و به نظر می رسد باز بودن و یا نبودن آن ها تاثیری در روند جاری امور مملکت و آینده آن ندارد .
پرسش صریح « صدای معلم » از وزیر بهداشت آن است که نقش " مدارس " در شکل گیری و انتشارموج های اول تا سوم کرونا در این کشور چه بوده است ؟
به هنگام بحران " آلودگی هوا " و در زمانی که مدارس باز بودند ؛ نخستین جایی که مورد هدف " تعطیلی " قرار می گرفت ؛ مدارس بودند و این در حالی است که به اذعان همین مسئولان مدارس نقش معناداری در آلودگی هوا نداشتند .
اکنون که مدارس 11 ماه تعطیل هستند و آلودگی هوا فراتر از کرونا جان شهروندان را تهدید و زندگی عادی آن ها را مختل کرده است ؛ چه کسی و کدام نهاد در این زمینه مقصر است ؟
چرا هیچ فرد و نهادی پاسخ گو نیست ؟ در جامعه ما عادت و فرهنگ شده است که همه افراد در هر سطح و رده ای به خود اجازه می دهند از صفر تا صد مسائل و چالش های آموزش و پرورش اظهار نظر کرده و در مورد آن " نسخه " بپیچند .
این رسانه همواره از مسئولان و مقامات پرسش کرده است که چرا دیواری کوتاه تر از مدارس نمی یابند ؟
معاون آموزش ابتدایی در گفت و گویی که با صدای معلم داشت چنین می گوید : ( این جا )
« ما جلسه ای در کمیسیون بهداشت مجلس داشتیم و به اتفاق همکاران وزارت بهداشت شرکت کردیم .
آن ها گزارش دادند و در گزارشات تاکید کردند که این تصمیم یک تصمیم مشترک بوده و آمارها و اطلاعات دادند که نشان می دهند خود دانشگاه علوم پزشکی در استان های کشور رفته اند و میزان رعایت بهداشت را در مدارس ما دیده اند .
این ها جزء شرح وظایف شان است .
خیلی جالب بود و این که ما در جریان تهیه گزارش شان نبودیم .
گزارشی که اعلام کرده بودند این بود که مدارس را یکی از بیشترین اماکنی معرفی کردند که در جامعه پروتکل ها در آنها رعایت می شوند و خیلی از آیتم های ما هشتاد و پنج درصد بود .
یکی از جاهایی که پروتکل ها کم رعایت می شوند مطب پزشکان است که کمترین میزان رعایت را دارند و مدارس یکی از بیشترین مکان هایی هستند که پروتکل ها در آن رعایت می شوند .
پرسش « صدای معلم » از وزیر بهداشت و سایر مسئولان آن است که چرا در برخورد با مسائل صداقت ندارند ؟
آیا بهتر نیست به جای خط و نشان کشیدن برای مدارس ابتدا به وضعیت مراکز تحت امر خود نگاهی بیندازند ؟
البته دخالت غیرتخصصی وزارت بهداشت در امر راهبردی آموزش مسبوق به سابقه است .
آیا افراد و مقاماتی که بر طبل تعطیلی مدارس می کوبند حاضرند عوارض و پیامدهای ناشی از تعطیلی مدارس را بپذیرند و در برابر آن پاسخ گو باشند ؟ پیش از بازگشایی مدارس در نیمه شهریور جمعی از پزشکان و کادر درمان و در راس آنان ، سازمان نظام پزشکی کشور در نامه ای خطاب به رئیس جمهور و وزیر آموزش و پرورش تهدید کردند در صورت دایر بودن مدارس، از ادامه کار در مراکز درمانی بیماران مبتلا به کرونا انصراف خواهند داد .
« صدای معلم » در انتقاد از این نامه در گزارشی نوشت : ( این جا )
« یونسکو به عنوان یک سازمان معتبر جهانی تصریح و تاکید کرده است :
« باید توجه داشت که شواهد غیرمتقنی درباره خطر ابتلا هنگام شرکت در کلاس وجود دارد .
آیا این افراد به سایر جنبه ها و ابعاد تعطیلی مدارس توجه دارند ؟
آیا اگر کسی نامش " پزشک و دکتر " شد دانای کل است و می تواند در همه امور اظهار نظر کند و خود را " صاحب حق " بداند و دیگران را نادان ؟
آیا این گونه تعیین تکلیف ها نامش دخالت غیرکارشناسی در حوزه آموزش نیست ؟ هر چند در جامعه ما عادت و فرهنگ شده است که همه افراد در هر سطح و رده ای به خود اجازه می دهند از صفر تا صد مسائل و چالش های آموزش و پرورش اظهار نظر کرده و در مورد آن " نسخه " بپیچند .
آیا این شیوه ها علمی و مبتنی بر یک متدولوژی عقلانی و منطقی است ؟
چرا کسی به استقلال حرفه ای و ذاتی آموزش و پرورش و معلمان احترام نمی گذارد ؟
آیا همین پزشکان اجازه اظهار نظر به دیگران در حوزه های تحت امر خود را می دهند ؟
این افراد گفته اند :
« هیچ نهاد ناظری توانایی ضمانت رعایت پروتکلهای بهداشتی توسط میلیونها دانش آموز را ندارد . »
پرسش " صدای معلم " آن است که آیا تاکنون وضعیت بهداشت مدارس در دو جنبه " جسمی " و " روانی " برای جامعه پزشکی کشور به عنوان یک علامت پرسش جدی و مسئولیت برانگیز مطرح بوده است ؟
آیا این متخصصان که خود را مجاز به دخالت در هر امری می دانند تاکنون از خود پرسیده اند در مدارس و مشخصا در مورد دانش آموزان آمار و کیفیت بهداشت در چه سطحی است و مهم تر از آن چه کاری را بدون چشم داشت برای دانش آموزان به ویژه مناطق محروم انجام داده اند ؟ »
آیا افراد و مقاماتی که بر طبل تعطیلی مدارس می کوبند حاضرند عوارض و پیامدهای ناشی از تعطیلی مدارس را بپذیرند و در برابر آن پاسخ گو باشند ؟
پایان گزارش/
تقریباً همهی معلمان قبل از ظهور شبکهی شاد، و بلافاصله بعد از تعطیلی مدارس در اسفندماه ۹۸ با آغاز شیوع بیماری کرونا، بنا به اقتضای رسالت خطیر خود با بهرهگیری از ظرفیت شبکههای اجتماعی و با هزینهی شخصی خود و با روشهای ابتکاری و خلاقانه، دانشآموزانشان را به گروه های کلاسی فراخواندند و علیرغم تعطیلی مدارس از تعطیلی آموزش جلوگیری کردند. هر کس به روش مبتکرانهای سعی کرد ارتباط علمی و صمیمی خود را با دانشآموزان خود حفظ و از ایجاد گسست و وقفه در سلسله مباحث آموزشی پیشگیری کند. با اینکه بستر لازم چه از نظر سختافزاری و چه به لحاظ نرم افزاری فراهم نبود، اما اقدامات تحسین بر انگیز متعدد و متنوعی از سوی تعداد پرشماری از معلمان در این برهه از زمان در تاریخ آموزش و پرورش ثبت شد و به یادگار ماند. همهی آن گامهای متعالی که معلمان بدون پشتیبانی آموزش و پرورش و به طور کاملاً اختیاری و نه اجباری، در بازهی زمانی نیمهی اول اسفند ۹۸ تا نیمهی اول اردیبهشت ۹۹ برداشتند، نشان از درجهی بالای حس مسئولیتپذیری در جامعهی آموزگاری بود. و معلمان تا اینجای کار از هستهی تصمیمگیری وزارت متبوع جلوتر بودند و حتی بعد از ایجاد شبکهی شاد و تا رفع نواقص و کاستیهای آن، آموزش به نحو شایسته با مدیریت معلمان از طریق اپلیکیشنهای مناسب ادامه یافت.
اما سال تحصیلی ۴۰۰-۱۳۹۹ با شبکهی شادِ تقریباً بیعیب و شاداب شروع شد و این شبکهی گسترده و پرقدرت، علیرغم پایین بودن سرعت اینترنت، ساماندهی جمعیت عظیم دانشآموزان و معلمان و تشکیل کلاسهای مجازی منسجم را با تلاش شبانهروزی عوامل اجرایی مدارس، حتی دو هفته پیشتر از زمان معمول میسر ساخت.
با اینحال باز هم معلمان بودند که از مال و جان و وقت و زمان خود مایه گذاشتند و تولید محتوا کردند و بدون دریافت هیچ گونه ابزار کاری یا هیچ پشیبانی مالی و یا هیچ دورهی آموزشی خاصی، وظیفهی خود را به نحو مطلوب، انجام و یک ترم تمام را با موفقیت به سرانجام رساندند. بدیهیست که اعطای نمرهی مفت و بیدلیل به چنین دانشآموزانی، نه تنها حمایت آموزشی از آنان نیست بلکه نوعی بدآموزی و تشویق آنان به اهمالکاری و سوق دادنشان به موضع کارشکنی و مسئولیتگریزی در ادوار مختلف زندگیست.
در تمام این مدت مسئولیت تولید محتوا در طول شبانه روز و تدریس و ارزشیابی و ثبت حضور و غیاب دانشآموزان در جلسات آموزشی و بررسی و پیگیری علت غیبت یا عدم فعالیت برخی از دانشآموزان و دریافت و بررسی تکالیف دانشآموزان در هر ساعتی از شبانهروز و رفع اشکالات احتمالی آنان و پاسخگویی به سئوالات دانشآموزان و اولیای آنان در هر روز از هفته و در هر ساعتی از شبانهروز و ارائه گزارش انجام کار و تهیه لیست دانشآموزان کمحضور و کمکار و منفعل و بیاعتنا و ارسال همهی این اطلاعات به مدرسه و... بر عهدهی معلمان بود.
اکنون امتحانات ترم اول بعد از گذشت حدود چهار و نیم از سالتحصیلی کاملاً متفاوت، به اتمام رسیده و یا در شرف اتمام است. و خوشبختانه روند فعالیتها و شواهد موجود نشان میدهد که معلمان و دانشآموزان با بهرهگیری از تجارب این ایام کرونایی، روی هم رفته عملکرد موفقیتآمیزی در زمینهی برگزاری این نوبت امتحانی نیز داشتهاند.
اما زمزمههایی شنیده میشود که توصیه شده به آن دسته از دانشآموزانی که در کلاسهای مجازی و در جلسات آموزشی شرکت نکرده و یا فاقد فعالیت بودهاند، نمرهی مستمر حداقل ۱۰ باید داده شود تا به تبع آن به هر دلیل توجیهپذیری نمرهی پایانترم نیز به آنان داده شود تا هیچکس از قافلهی قبولین امسال جا نمانَد!
این توصیهی مشفقانه به ظاهر حاکی از نگاه واقعبینانه و توجه کریمانه به دانشآموزان بیبضاعت با توجه به واقعیت است که با عنایت به مشکلات حاد اقتصادی برخی خانوادهها بسیار پسندیده هم هست.
لیکن بخشی از واقعیت هم این است که برخی از دانشآموزان بر اساس شواهد عینی متعددی، با وجود برخورداری از وسیلهی ارتباطی و داشتن امکان حضور در کلاسهای مجازی، کاملاً بیاعتنا به جریان آموزش بودهاند و ارزشی به زحمات معلمان و هزینههای برقراری شبکهی شاد قائل نبودهاند و با اینکه روزانه از گروه کلاسی بازدید داشتهاند اما در طول این مدت ۱۳۰ روزه (۴/۵ ماه) نه ابراز حضور و وجود کردهاند و نه تکلیفی ارائه نمودهاند و نه در آزمونی شرکت کردهاند. یعنی نه احساس مسئولیتی نسبت به سرنوشت خود داشتهاند، نه اعتنایی به دغدغهها و هزینههای خانواده و آموزش و پرورش کردهاند و نه بهایی به زحمات و خدمات معلمان قائل شدهاند.
چنین دانشآموزانی لابد به اغماز و انعطاف آموزش و پرورش عادت کرده و به رحمت و حمایت بیدلیل معلمان چشم دوختهاند و مطابق تجربهی زیستهی خود در مدارس و دریافت نمرهی قبولی بدون تلاش برای نشاندادن شایستگیهای قابل قبول در سالهای قبل، گمان میکنند که به احتمال زیاد، امسال نیز مشکلی از نظر نمره دامنگیرشان نخواهد شد.
به ویژه اینکه امسال میتوانند محدودیتهای نسبی فضای مجازی اعم از عدم دسترسی به اینترنت و یا عدم برخورداری از وسیلهی ارتباطی مثل گوشی و تبلت و لپتاپ و کامپیوتر و... را دست مایهی مظلومنمایی خود قرار دهند و از عواقب این همه بیاعتنایی و بیاحترامی و تسامح و مسئولیت گریزی فرار کنند.
بدیهیست که اعطای نمرهی مفت و بیدلیل به چنین دانشآموزانی، نه تنها حمایت آموزشی از آنان نیست بلکه نوعی بدآموزی و تشویق آنان به اهمالکاری و سوق دادنشان به موضع کارشکنی و مسئولیتگریزی در ادوار مختلف زندگیست.
دادن نمرهی بدون زحمت به دانشآموز بدون مشکل و محدودیت با کارنامهی سراسر غیبت، انحراف از منشور تعلیم و تربیت و منحرف کردن دانشآموز از مسیر تربیت راستین است. همانند اعطای پاداش به آدم مسئولیتگریز و بیاعتنا به همه چیز و ترغیب وی به تکرار رفتار ناصواب خویش است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مقدمه
در جوامع سنتی یا عقب مانده مدام تکرار می شد و می شود که با تدبیر نتوان تدبیر کرد. در این نوع جوامع ، تصور غالب این است که همه چیز به خواست خداوند انجام می شود و اراده و تلاش و همّت انسانها در آن کوچک ترین دخالتی نداشته و ندارد یعنی به خواست و اراده خداوند متعال به دنیا می آئیم ، بزرگ می شویم و در نهایت روزی می میریم . یک چرخه یکنواخت و ثابت و لایتغیر . برای آنان زندگی با غوطه ور شدن در فقر و نادانی و ناتوانی ترسیم می شود و اندیشه و تفکری فراتر و والاتر از تبعیت بی چون و چرا از چنین رویه ای در اذهان نمی گنجد. آنان از شاه کلید رهایی و سعادت یعنی فرآیند آموزش بی نصیب و بسیار بیگانه اند.
و امروز برای ما با تقدیرگرایی مدرن و جایگزینی آموزش مجازی به جای آموزش حضوری که واژگانی جدید در بین ما فرهنگیان هست ، مدبّرانه تلاش نموده اند تا ایجاب زمان را از دست ندهیم و به هر بهایی همرنگ دیگر کشورها ، عمل نماییم . مسیری که آنان سالهای زیادی است طی کرده اند و ما در ابتدای آن قرار داریم.
کودکان زیر 7 سال کمتر متوجه شرایط شیوع ویروس کرونا و دلایل مرگ آوری آن هستند اما عادت ایجاد شده در آنان برای استفاده از موبایل و تبلت و..... رویه ای ناخواسته در سال های بعدی زندگی شان خواهد شد. نباید اشتیاق این کودکان را برای مدرسه رفتن فراموش کنیم و یا آن را نادیده بگیریم. در جامعه ما مرسوم هست که هیجان ابتدایی ورود به مدرسه به جز ترس و واهمه قلیلی که با اشک روزهای اول مدرسه توأم می باشد ، بسیار شدید و رغبت انگیز است و خستگی و خمودی و رکود طی تحصیل و سال آخر تحصیل ، بسیار اسفبار هست که مسئولان نظام آموزشی بهتر است به دلایل آن ، قدری بیشتر بیندیشند. جذابیت و علاقه اولیه چرا با استهلاک سالانه به نفرت و بیزاری دانش آموزان از مدارس تبدیل می شود؟!
عواقب سوء اپیدمی کرونا و آموزش مجازی بر کودکان و نوجوانان و جامعه مدارس را مطلق تعطیل نکنیم که بازندگانی بد سرانجام خواهیم بود. آموزش ترکیبی حضوری و مجازی ، سال های متمادی است که در کشورهای پیشرفته رواج دارد ، پس ما نیز شرایط آموزش ترکیبی را برای امروز و دوران پساکرونا ، بهینه سازی نماییم.
* گروه خانواده قادر به عملیاتی کردن کارکرد مدرسه نیست و برعکس . خانواده نمی تواند خاصیت اثرگذاری مدارس را بر روی کودکان و نوجوانان ، با تمامی ناتوانی های طبیعی که دارند ، داشته باشد. دانش آموزان خام و کم تجربه و یا بی تجربه ، وارد مدرسه می شوند تا مهارت های لازم برای برعهده گرفتن نقش های گوناگون را فرا بگیرند ، خانواده نمی تواند چنین واقعیتی را تحقق بخشد.
* میزان آزادی عمل در استفاده از اینترنت برای کودکان و نوجوانان 18-6 ساله که قدرمسلم تعداد آنان نسبت به دوران قبل از کرونا ، بسیار زیاد می باشد، نباید نادیده گرفته شود. قبل از کرونا ، متخصصان امر از مضرّات اعتیادآمیز و مخلّ رشد طبیعی کودکان با استفاده از اینترنت توسط ابزاری چون موبایل و تبلت و کامپیوتر و لپ تاپ سخن می گفتند و اولیای دانش آموزان و مدارس با دیسپلینی دست و پا شکسته در برابر شگردهای شگفت انگیز کودکان و نوجوانان ، مقاومت می کردند. یکی از دغدغه های همه آنان آشنایی با راهکارهای کاهش استفاده فرزندان شان از این ابزار بود. و همین فرزندان امروز متعجبانه از همراهی والدین ، مدیران ، معاونان مدرسه و معلمان با خود ملزم به استفاده حتمی از آن جهت تحقق امر آموزش هستند.
* استفاده از اینترنت در بین کودکان و نوجوانان ما ، پدیده ای نوظهور نیست و قبل از کرونا نیز درصدی از جمعیت دانش آموزی ، از آن در حد افراط بهره می جستند. اما تفاوت شرایط استفاده از آن در دو مقطع قبل و ضمن کرونا ، در این است که :
1- همه بدان دسترسی نداشتند ، لذا تا این حد نگران کننده نبود.
2- در خانواده و مدرسه ، محدودیت هایی برای دانش آموزان و فرزندان جهت سیر در آفاق اینترنت وجود داشت.
3 - برخلاف امروز ، کارشناسان و متخصصان مدام از معایب و مضرّات استفاده بیش از حد کودکان و نوجوانان از رایانه و موبایل و تبلت ، سخن می گفتند.
قبل از کرونا ، متأسفانه کمتر دانش آموزی از این ابزار و امکانات برای امر آموزش و تقویت دانش خود استفاده می جست. چون امکان استفاده آموزشی را نه والدین برای فرزندان خود توجیه و هدایت می کردند و نه معلمان و نظام آموزشی . چون سیاست و تصور غالب ما در جامعه ، تابو بودن اینترنت بود . به جای آن که به آنان می گفتیم بهتر است چگونه و چطور از موبایل و کامپیوتر ، استفاده کنند از دستور حاکمانه و مسلط جویانه خود برای منع او بهره می جستیم که طبق اصل روانشناسی ، قانون ممانعت از هر امری ، میل و انگیزه و اشتیاق را می افزاید ولی در مسیری نادرست و خطرناک . چون خود ما آموزش لازم برای این مهم را کسب نکرده بودیم پس قدرت انتقال درست مفهوم و پیام را هم نداشتیم. برخی از والدین یک نظارت پنهان بر فرزند خود داشتند و برخی علنا با آنها در این مورد درگیر می شدند و استفاده از آنها در مدارس هم که جرم بزرگی بود. نتیجه رفتار غلط ما به پنهان کاری و خلافکاری بیشتر کودکان و نوجوانان منجر می شد و بزرگ ترین زشتی یعنی دروغ گویی را در آنان تقویت می نمود.
ما به فرزندان و دانش آموزان خود یاد نداده بودیم که هر موقع پاسخی برای پرسش خود نیافتی ، می توانی با سیر در عالم اینترنت به عنوان یک رفرانس و یا مرجع ، به پاسخ قانع کننده ای دست یازی . عمل انجام شده عمیق تر و زودتر از سخن گفته شده یاد گرفته می شود. پس ما با در دست گرفتن یک لغت نامه ، دایرﺓالمعارف و یا دانشنامه فارسی و انگلیسی ، در واقع به فرزندان و دانش آموزان مان خوداکتشافی را می توانستیم و می توانیم آموزش دهیم.
* امروز آمار ترک تحصیل در بسیاری از استانها خصوصا در مناطق محروم و پرجمعیت ، افزایش یافته است و کنترل آن هر چند که قبل از شرایط فعلی نیز از دسترس وزارت آموزش و پرورش خارج بود ، غیرممکن گردیده است. البته این امر به چند دلیل صورت می گیرد که :
- عدم نظارت رسمی بر اجبار اجتماعی دانش آموزان جهت حضور در امر آموزش ،
- خانواده چنین دانش آموزانی توان اقتصادی لازم جهت تهیه پیش نیازهای آموزشی را ندارند ،
- تعطیلی مدارس باعث خستگی و دلزدگی آنان جهت ادامه تحصیل در فضای منزل را موجب شده است ،
- به دلیل افزایش ساعات منزل نشینی در ایام کرونا و ترس از آخر و عاقبت آن ، تنش و درگیری مابین برخی از اعضای خانواده بیشتر گردیده است.
- غیرضرور دانستن تحصیل فرزندان در فضای مجازی بدون نظارت قانون برای تحصیل اجباری .
- دیگر علت مهم ترک تحصیل که بیشتر ناخواسته هست را از زبان مسئول شبکه شاد دریابیم :
مسئول شبکه شاد گفت: حدود سه میلیون و ۲۰۰ تا ۵۰۰ هزار نفر معادل ۲۱ درصد از کل دانشآموزان فاقد دریافت کنندههای هوشمند هستند یا در جایی هستند که دسترسی به نرم افزار ندارند.(1)
و این یعنی محرومیت طبقه فقیر جامعه در هر شرایطی ، یک سرنوشت محتوم خارج از توان و کارکرد دولت برای ایجاد تغییر است. امید می رفت با تعطیلی مدارس و به حداقل رسیدن هزینه ها در مدارس ، دولت و وزیر می توانستند با این قدرگرایی نیز مدبّرانه برخورد نمایند.
اما چه سود که آنان برای چنین بی نصیبی از سوی دولت لایق فرض شده اند.
* متعاقب ترک تحصیل و محرومیت آموزشی دانش آموزان از شبکه شاد ، امروز کودک همسری و فردا باروری دختران زیر 15 سال نیز بیشتر خواهد شد که اثرات زیانبار آن بر مادر و کودک و جامعه دقیقا مشخص می باشد .
* به دلیل نداشتن موبایل و ابزارهای لازم جهت حضور در کلاس های آنلاین ، پدیده خودکشی در بین کودکان و نوجوانان مشهود شده است ، دلیل دیگر که به کاهش سن خودکشی طی اپیدمی کرونا نیز منجر شده است ، نبود تعاملات اجتماعی گروه همسن و سالان هست . هر چند که این مورد از برنامه پنهان مدارس شمرده می شد و اثرات آن برای ما کمتر قابل لمس بود اما برای سلامتی روحی - روانی دانش آموزان و همچنین فراگیری مهارت معاشرت اجتماعی مؤثر بود . تعطیلی مدارس باعث خستگی و دلزدگی آنان جهت ادامه تحصیل در فضای منزل را موجب شده است
در واقع دانش آموزان در گروه دوستی و یا همکلاسی ، به نوعی تخلیه درونی دست می یازید که برای بهبود حال او خوشایند بود. و امروز شاهد هستیم که همدلی نکردن در گروه دوستی آن هم در دوران حسّاس بلوغ چقدر مخاطره آمیز است. خصوصا برای خانواده هایی که تنش زیادی مابین والدین از یک سو و مابین والدین با فرزندان وجود دارد و یا فقر و بیکاری خانواده فشار بر روی فرزندان را می افزاید. سن خودکشی در بین سنین 8 تا 15 سال ، در حال افزایش هست. البته به دلیل حساسیت موضوع حتی 10 مورد خودکشی نوجوانان هم باید برای ما زنگ خطر باشد. برای همین ضرورتی وجود ندارد که خودمان را مقیّد به میزان آمار بدانیم . یک کودک 8 ساله چرا و چگونه می تواند فعل خودکشی را بشناسد ، بدان فکر کند و آن را عملی سازد ؟ البته نباید سقوط از ارتفاعات کوهستانها هنگام دریافت ارتباطات اینترنتی در مناطق روستایی را نادیده گرفت. تعداد چنین وقایعی باز شاید کم باشد اما آیا ما حق داریم دانش آموزان خود را در معرض چنین مخاطراتی قرار دهیم؟
سرعت اینترنت در کشور ما بسیار کم است و بهتر است اطلاعاتی جزئی در این خصوص را یادآور شوم :
" پر سرعت ترین اینترنت جهان
شاید برای شما هم سوال باشد که کدام کشور دارای پرسرعت ترین اینترنت جهان می باشد؟! در حال حاضر پرسرعت ترین اینترنت در جهان متعلق به کشور تایوان می باشد که سرعت میانگین اینترنت این کشور 85.02 مگابیت در هر ثانیه ( Megabits per second ) می باشد که واقعا خارق العاده است و شما می توانید 5 گیگابایت را تنها در 8 دقیقه دانلود کنید!
کم سرعت ترین اینترنت جهان
در میان تمام کشورهای جهان، در حال حاضر کشور یمن با سرعت میانگین اینترنت 0.38 مگابیت در هر ثانیه می باشد که برای دانلود 5 گیگابایت باید 30 ساعت و یک دقیقه وقت بگذارید!! این واقعا وحشتناک می باشد!!
رتبه سرعت اینترنت ایران در جهان
طبق آخرین گزارش رتبه سرعت اینترنت در ایران در حال حاضر 118 جهان می باشد که میانگین سرعت اینترنت 4.39 مگابیت در هر ثانیه می باشد و برای دانلود فایل 5 گیگابایتی باید 2 ساعت و 35 دقیقه زمان بگذارید. همچنین رتبه اینترنت ایران در سال 2018 میلادی ، 145 جهان بود که به میزان قابل توجهی پیشرفت کرده است." (2)
* اعتیاد نوجوانان در سایه فضای مجازی بیشتر شده است و جریان خرید و فروش دلالان مواد مخدر با حضور تعداد و زمان بیشتر نوجوانان در این فضا آسانتر شده است. در واقع شکار نوجوانان و دام گستری برای آنان سهل الوصول گردیده است. " گرس، بنگ ، ماری جوانا و گل از جمله مواد مخدری هستند که اکنون در فضای مجازی بیشترین سهم را در خرید و فروش دارند. خریداران این مواد عمدتاً سنین پایینی دارند و اطلاعی از اثرات منفی مواد مخدر ندارند. فروشندگان نیز با سوءاستفاده از این ناآگاهی ، تلاش میکنند تعداد بیشتری از نوجوانان و جوانان را در دام خود گرفتار کنند." (3)
* استفاده از اینترنت و وابستگی به گوشی موبایل در کودکان باعث بلوغ زودرس می شود و این خود به تنهایی می تواند در رشد کودکان اختلال ایجاد کند و هر عادت نامناسبی که فرد به آن دامن بزند باعث اختلال رفتاری شده و باید درمان شود. متعاقب ترک تحصیل و محرومیت آموزشی دانش آموزان از شبکه شاد ، امروز کودک همسری و فردا باروری دختران زیر 15 سال نیز بیشتر خواهد شد که اثرات زیانبار آن بر مادر و کودک و جامعه دقیقا مشخص می باشد
* نوجوانانی که به دلیل توفیق اجباری آموزش در فضای مجازی در گرداب آشنایی های آن چنانی با جنس مخالف قرار می گیرند و سر از کلانتری و مددکاری اجتماعی این مراکز در می آورند.، نیز معضلی دیگر است. قبلا این عمل در مسیر خانه و مدرسه و با تکمیل استفاده از گوشی و یا بدون آن برای عده ای فراهم می شد و امروز در فضای مجازی ، تله های فریب و خدعه به وفور و رایگان در اختیار مکّاران قرار می گیرد.
* سلامتی جسمی کودکان و نوجوانان به دلیل استفاده مکرّر و زیاد از فضای مجازی شدیدا در خطر می باشد ، دردهای مفصلی ، چشم درد ، چاقی و کاهش سن بیماران فشار خونی و قلبی و عروقی از عوارض یکجانشینی و کم تحرکی این گروه سنی حین آموزش مجازی است که امروز و صد البته فردا نمایان خواهد شد.
* نقش و اهمیت مدرسه و تشکیل گروه همکلاسی و دوستی در آن ، جهت سیر طبیعی جامعه پذیری و درونی شدن ارزش ها برای برعهده گرفتن نقش های گوناگون در جامعه ، از کارکرد های مهم و اجتناب ناپذیر مدارس برای کودکان هست. هیچ عامل دیگری حتی گروه های تشکیل شده در فضای مجازی ، قادر نیست این خلا مهم را پر نماید. چون تعامل اجتماعی یعنی تبادل احساسات و عقاید با یکدیگر به صورت چهره به چهره ، نه با واسطه ابزار . یعنی آموزش برقراری روابط اجتماعی مناسب جهت رسیدن به اهداف زندگی . یعنی یادگیری ارزش ها و هنجارها و فرهنگ عمومی و رسمی جامعه . کودکی که امروز قادر نیست به مهدکودک برود و یا در دوره پیش دبستانی حضور داشته باشد ، فردا جامعه پذیر نخواهد بود. در برقراری معاشرت اجتماعی مناسب و اثرگذار با دیگران موفق نخواهد بود. خصوصا امروزه که مدیریت مهدکودک ها نیز به آموزش و پرورش سپرده شده است و نظام آموزشی قادر خواهد بود سیاست هایی پویا و هم سو برای آنان تنظیم نماید.
جمع بندی
شرایط افسارگسیخته ایپدمی کرونا و مخاطرات عمومی آن ، بر کسی پوشیده نیست. همه انسانها غافلگیر شدند. ترس از احتمال درگیر شدن با آن و یا دشواری تشخیص از کی و کجا و از چه کسی بیماری کرونا گرفته ام ، آن قدر طبیعی است که کسی به خاطر آن مذمت نمی شود . البته آنهایی که سفر تفریحی می روند ، یا ماسک و دستکش نمی زنند ، یا دست های خود را با دقت صابون نمی زنند و... امروز دیگر فقط هنجار شکن نیستند که قانون شکن هم هستند و برای همین با عدول از پروتکل بهداشتی ، جریمه می شوند.
اما تعطیلی مدارس شوک تاریخی بسیار بزرگی برای جوامع گوناگون بود. هر بخشی اهمیت خاص خود را در جامعه دارد اما مدارس ما با گروه های سنی پایینی در ارتباط هست که تعطیلی مدارس ، کسب تجارب و مهارت های زیادی را برای آنها ناممکن خواهد ساخت. رشد و نمو آنان بسیار سریع و غیر قابل توقف هست. ما امروز فقط وقفه آموزشی نداریم ، ما امروز نسل بعدی جامعه خود را با انجماد تعلیم و تربیت ، تنها و بدون آموزش هر نوع مهارت علمی و زندگی ، رها ساخته ایم و فردا پدران و مادران و مدیران و کارکنانی منجمد و به دور از خلاقیت و تفکر و بالندگی احساس و ادراک ، خواهیم داشت . فردا چرخ های جامعه همانند دوران قبل از کرونا نخواهد چرخید ، حداقل برای غافلان و ناتوانان .
مخالفان آموزشی حضوری مدعی هستند که همان بهتر که نظام آموزشی معیوب ما متوقف شده است و فضای مجازی در بِستر این بی کفایتی ، معجزه می کند ! اما بدِ بدِ بد، خوبِ خوبِ خوب شمرده می شود.
مدارس نبض حیاتی هر جامعه ای هست و وقتی تعطیل هستند باید در سلامتی مغز و قلب آن جامعه تردید کرد. اگر مدارس دو روز در هفته هم باز باشند می توان روحیه سرزندگی در بین تمامی اقشار جامعه ، خصوصا دانش آموزان و معلمان را احیا کرد.
مدارس را مطلق تعطیل نکنیم که بازندگانی بد سرانجام خواهیم بود. آموزش ترکیبی حضوری و مجازی ، سال های متمادی است که در کشورهای پیشرفته رواج دارد ، پس ما نیز شرایط آموزش ترکیبی را برای امروز و دوران پساکرونا ، بهینه سازی نماییم.
منابع :
1) خبرگزاری کار ایران ایلنا . کد خبر : 977501 . 13 مهر ماه 1399 .
2) سایت نمناک . رتبه “سرعت اینترنت ایران” در جهان . کد مطلب : 5130.
3) منبع: همشهری ـ حمیدرضا بوجاریان . کد خبر 574247 . ۱ دی 1399.
( کلیپ ویدئویی را مشاهده فرمایید )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
توسعه مفهومی پیچیده، حساس و تأثیرگذار بر روند اقتصادی اجتماعی جوامع است. اینکه توسعه را چگونه تعریف کنیم بر تدوین و اجرای برنامههای توسعه تأثیرگذار است.
به عنوان مثال اگر بگوییم “ توسعه فرایندی است که به افزایش درآمد سرانه منجر شود ” سیاستگذاران از طریق برنامهها به دنبال این هدف خواهند رفت، حتی به قیمت فروش نفت یا سایر منابع خدادادی (امری که در چهار دهه گذشته اتفاق افتاده. اما اگر توسعه را آن گونه که در این مطلب کوتاه تعریف میکنم:
“فرایندی است که انسان توسعه نیافته را به انسان توسعه یافته تبدیل میکند” در برنامهها و اقدامات به دنبال تربیت و پرورش انسانهای توسعه یافته خواهیم رفت (امری که در کل چهار دهه گذشته مغفول مانده).
براین اساس میتوانم ادعا کنم که از جمله دلایل ناکامی در نیل به پیشرفت اقتصادی با وجود اجرای پنج برنامه توسعه و انبوهی سیاستها و ابلاغیهها (سیاستهای کلی نظام، ابلاغیه اقتصاد مقاومتی و …) برداشت غلط از مفهوم توسعه است.
این برداشت غلط نهتنها اقتصاد کشور را در مسیری خطا قرار داده بلکه ابعاد دیگر توسعه (اجتماعی، سیاسی، و فرهنگی) را هم با اختلال مواجه کرده است.
به رغم این ناکامیها، متأسفانه هنوز مفهوم توسعه هم توسط بسیاری از متخصصین اقتصادی و هم توسط برنامهریزان و مجریان برنامهها بر همان مبنای غلط تعریف و به مرحله اجرا در میآیند.
نتیجه این نوع برداشت، علاوه بر ناکامی در نیل به توسعه، اتلاف منابع مالی، فیزیکی و طبیعی فراوان از کشور بوده است. مفهوم توسعه از بدو تولد علم توسعه تاکنون همچون بسیاری از مفاهیم علمی و تخصصی متناسب با ساختارهای اقتصادی اجتماعی جوامع تحولات تکاملی عمدهای داشته است، به طوری که از تعریف ساده افزایش تولید (یا درآمد) سرانه یا افزایش ظرفیتهای تولیدی که محدود به بعد اقتصادی جامعه بود، امروز توسعه مفهومی جامع و فراگیر به خود گرفته و شامل همه ابعاد اجتماعی سیاسی و فرهنگی نیز میشود.
اگر چه میتوان برای توسعه تعاریف متعدد اما همسویی ارائه کرد اما انتخاب تعریف مناسب میتواند براساس ساختارهای متنوع جوامع صورت گیرد.
نکته قابل تأمل اینکه، گرچه مفهوم رشد و توسعه تا پیش از دهه 70 میلادی یکی بود و دانشمندان از این دو واژه به جای هم استفاده میکردند اما از دهه 70 میلادی به بعد مفاهیم این دو واژه با زاویهای تند از هم فاصله گرفتند.
با این وصف، مفهوم توسعه نزد سیاستگذاران، مدیران و حتی برخی متخصصان اقتصادی به غلط هنوز در حد رشد اقتصادی باقی مانده است، خطایی که میتواند یکی از دلایل عمده و اساسی ناکامی کشور در نیل به اهداف عالی توسعهای باشد.
اگر بر برنامههای پنج ساله و سخنان سیاستگذاران دقت کنیم به خوبی پی خواهیم برد که محور برنامهها و اقدامات انجام شده صرفاً در جهت رشد اقتصادی بوده است و چون با فروش نفت به این هدف میرسیدند، اقتصاد کشور همچنان به فروش نفت وابسته و آسیبپذیر مانده است.
نتیجه آنکه بعد از گذشت چهار دهه از پیروزی انقلاب و تکرار شعار “رهایی اقتصاد از درآمدهای نفتی”، امروز به دلیل وابستگی شدید به فروش نفت، اسیر زورگوییها و تحریمهای اقتصادی بیگانگان باقی ماندهایم.
با مرور ادبیات و بررسی شرایط امروز ایران میتوان چند تعریف همسو از توسعه بیان کرد که میتواند به رهایی کشور از بنبست اقتصادی اجتماعی فعلی کمک کند:
“توسعه فرایندی است که به تسلط انسان بر طبیعت و محیط پیرامون منجر میشود”؛ “توسعه فرایندی است که طی آن، منشأ رشد اقتصادی از غیرانسان (منابع طبیعی مثل نفت) به انسان منتقل میشود”؛ یعنی انسان تولید ثروت میکند نه فروش منابع طبیعی؛ یا “توسعه فرایندی است که طی آن منشأ تولید از فعالیتی جسمی به فعالیتی فکری تغییر یابد”؛ و در نهایت “توسعه فرایندی است که انسان توسعه نیافته را به انسان توسعه یافته تبدیل کند”.
انسان توسعهیافته آنگاه جامعهای توسعه یافته در همه ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایجاد میکند.
ملاحظه میشود که براساس تعاریف فوق، توسعه فرایندی نرم افزاری است نه سخت افزاری. یعنی توسعه فرایندی اخلاقی - تربیتی است که به تغییر نگرش افراد از توسعه نیافتگی به توسعه یافته منجر میشود.
بر این اساس، تفکیک توسعه به توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بیمعناست. در واقع توسعهیافتگی همراه است با رشد و پیشرفت متوازن در ابعاد اقتصادی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی.
بنابراین صحیحتر آن است که بگوییم برای نیل به توسعه یافتگی، کدامیک اولویت دارند: رشد اقتصادی، رشد اجتماعی یا رشد فرهنگی؟
زیرا توسعه، توسعه است با ابعادی با رشد متوازن. بنابراین اگر بپذیریم که توسعه فرایندی اخلاقی و تربیتی است، میتوان ادعا نمود که اولویت پیشرفت کشور در شرایط فعلی، اقدامات عملی در جهت رشد فرهنگی و اجتماعی جامعه است.
رشد اجتماعی و فرهنگی در جهت تربیت انسانهای توسعه یافته، خود منجر به رشد پایدار اقتصادی خواهد شد. با این وصف و به عنوان یک استثناء، اگر در جامعه تعداد افراد زیر خط فقر (افرادی که فقیر مطلق تلقی میشوند) قابل ملاحظه باشند، در کنار برنامههای فرهنگی و اجتماعی، طرحهای ضربتی برای کاهش یا رفع کامل فقر مطلق از جامعه ضروری است، زیرا افرادی که درگیر تأمین حداقل معاش خود برای بقاء هستند چندان آموزشپذیر نیستند که در معرض آموزشهای توسعهای قرار گیرند.
این امر برای کشور ایران که از درآمدهای نفتی برخوردار است (بود؟) بیشتر مصداق دارد و دولت را قادر خواهد کرد که همزمان با اولویت برنامههای توسعهای، به کمک درآمدهای نفتی سیاستهای رفع فقر مطلق را اجرا کند به شرطی که سیاستگذاران و تصمیمگیران خود توسعه یافته باشند!