گاهی یک جمله، یک صدا، یا یک دغدغهی صادقانه کافیست تا پرده از فراموشی برداشته شود. برای من، جرقهی نوشتن این چند سطر، سخنان پرمغز و دلسوزانهی محمد درویش بود؛ مردی که سالهاست با قلم و کلام، از زمین، طبیعت، و ریشههای فرهنگی ما دفاع میکند¹.
سخنان او تلنگری بود به وجدانی که در هیاهوی این روزگار، آرام گرفته بود؛ یادآوریِ این حقیقت که ما تنها وارثان خاک نیستیم، بلکه حافظان جان آن نیز هستیم.
زندگی امروز، زندگی سرعت و تغییر است؛ دنیایی پرشتاب که در آن، بسیاری از مفاهیم عمیق انسانی گاه فراموش میشوند. در میان هیاهوی پیشرفتهای فناورانه، اغلب تصور میکنیم «توسعه» یعنی داشتن ابزارهای پیشرفتهتر و زندگی راحتتر. اما آیا واقعاً پیشرفت تنها در نوآوریهای فنی خلاصه میشود؟
اگر بخواهیم جامعهای پیشرفته بسازیم، باید به گذشتهمان نگاه کنیم. به فرهنگی که در دل آن، احترام به زندگی، طبیعت و انسانها جایگاه ویژهای داشته است. تاریخ این سرزمین، پر است از صداهایی که ما را به مهربانی، همدلی و اخلاق دعوت کردهاند.
در ادبیات ایران، انسان و طبیعت همواره حرمت داشتهاند. سعدی با آن بیان شاعرانهاش میگوید:
«چه خوش گفت فردوسی پاکزاد پیشرفت واقعی، تنها در فن آوری و اقتصاد نیست؛ در حفظ احترام انسانها، حیوانات، محیط زیست و در زنده نگهداشتن آن چیزی است که ما را «انسان» میکند.
که رحمت بر آن تربت پاک باد
میازار موری که دانهکش است
که جان دارد و جانِ شیرین خوش است»
و میافزاید:
«سیهاندرون باشد و سنگدل
که خواهد که موری شود تنگدل؟»
اینها فقط شعر نیستند؛ پیامهای ژرفیاند که از دل فرهنگ ما برخاستهاند. پیامهایی دربارهی حق حیات همه موجودات، حتی ضعیفترین آنها.
وقتی به گذشتهی دورتر نگاه میکنیم، میبینیم که کوروش بزرگ نیز در منشور خود مینویسد:
«به فهم آب رسیدن و گندم را گرامی داشتن، این آیین من است.»
در نگاه او، آب و گندم تنها منابع طبیعی نبودند، بلکه بخشهایی از حیات و شایستهی احترام بودند.
اما شاید مهمترین جملاتی که کوروش در دفاع از حقوق حیوانات و طبیعت آورده است، همان جملاتی باشد که نخستین بیانیه علیه حیوانآزاری و تخریب منابع طبیعی به شمار میروند:
«هرکه رونده ای را بیازارد جهان را آزرده است.
او که درختی را بیافکند، بی اجاق خواهد مرد. او که آب را بیالاید، روان خویش را آلوده است.»
در این کلمات، احترام به زندگی تمامی موجودات، خواه انسان، خواه حیوان، و خواه درخت و آب، به وضوح دیده میشود. درواقع، کوروش نه تنها در پی حمایت از انسانها، بلکه در دفاع از حقوق همهی مخلوقات بود. این نگاه به محیط زیست و موجودات زنده، از همان دوران نشاندهندهی پیشرفت و روشنبینی اوست.
ابوالحسن خرقانی، عارف بزرگ قرن چهارم، بر انساندوستی و بیقضاوتی تأکید میکرد. از او نقل است:
«هر که در این سرا درآید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید؛
چه آنکه به درگاه باریتعالی به جان ارزد،
حتماً بر خوان بوالحسن به نانی ارزد.»
اینها میراث ماست. اما سؤال مهم اینجاست:
آیا امروز این ارزشها در زندگی ما جاریاند؟ آیا جوانان و کودکان ما از آنها خبر دارند؟
واقعیت این است که ما در انتقال این گنجینهها به نسل جدید، کوتاهی کردهایم. این آموزههای بزرگ، نه در مدارس بهدرستی آموزش داده میشوند و نه در رسانهها بازتاب مناسبی دارند.
کودکان ما با تاریخ، ادب و اخلاق خود بیگانه شدهاند.
در جهانی که اخلاق و انسانیت به حاشیه رانده شده، نیازمند بازگشت به این ریشههای فرهنگی هستیم. آموزش و پرورش ما باید تنها به دنبال مدرک و موفقیت ظاهری نباشد؛ باید روح و اخلاق را هم پرورش دهد.
پیشرفت واقعی، تنها در فن آوری و اقتصاد نیست؛ در حفظ احترام انسانها، حیوانات، محیط زیست و در زنده نگهداشتن آن چیزی است که ما را «انسان» میکند.
اگر میخواهیم آیندهای بهتر داشته باشیم، باید امروز دوباره از نو بیاموزیم. باید قدر تاریخمان را بدانیم و آن را زنده نگاه داریم؛ نه برای غرور بیپایه، بلکه برای تربیت نسلی که هم خردمند است و هم مهربان.
با امید به فردایی روشنتر،
و جامعهای آگاهتر و مهربانتر.
۱: برداشت آزاد از سخنرانی محمد درویش، فعال محیط زیست و نویسنده، که در آن به اهمیت حفظ طبیعت، احترام به زندگی موجودات و ارتباط انسانها با محیط زیست اشاره کردهاند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.