ظاهرا در جامعه ما چنین باوری تثبیت شده است که کم کاری یا بی اثری آموزش و فرهنگ را می توان با وسوسه یا تقویت انگیزه مادی و تعیین پاداش نقدی، جبران کرد. هیچ جامعه ای حتی پیشرفته ترین آن نیز از وجود جرم و مجرم، مبرّا نیست. به قول امیل دورکیم جامعه شناس فرانسوی؛ حدی از وقوع جرم در هر جامعه ای، پدیده ای طبیعی است و حدود آن با متغیرهایی چون وسعت، جمعیت، آگاهی و میزان پای بندی به قانون در هر جامعه ای تعیین می شود.
شاید دلیل پرداخت پاداش نقدی برای مردم جهت شناسایی و معرّفی خاطیان به جای مسئولیت اجرایی قانون و دولت، در سه نکته نهفته باشد:
1- تعداد جرائم بسیار زیاد و غیر قابل مهار گردیده است.
2- دولت برای شناسایی آنان به توان، نیروی انسانی و سرمایه بیشتری نیاز دارد.
3- خاطیان و خلافکاران با دسترسی به تکنولوژی روز، شیوه های پیچیده ای برای انجام خلاف دارند و قادرند تا قانون را دور بزنند.
مصداق هایی برای دریافت پاداش با معرّفی افراد خاطی : اخبار زیر چند نمونه از پاداش های تعیین شده برای همکاری مردم در این راستاست:
5 مهر ماه 1404
« به گزارش ایسنا، توانیر اعلام کرد: بر اساس دستورالعمل ایجاد وحدت رویه در شناسایی و برخورد با مراکز غیرمجاز استخراج رمزارز، ..... گزارش دهندگان مراکز استخراج غیرمجاز رمزارز می توانند ۳۰۰ میلیون تومان پاداش بگیرند » .
30 شهریور 1404
« به گزارش فارس، با تصویب قانون حمایت از گزارشگران فساد و ابلاغ دستورالعملهای اجرایی آن، شهروندانی که اطلاعات مستند از فسادهای مالی و اداری ارائه دهند، میتوانند تا سقف ۲۰۰ میلیارد ریال پاداش دریافت کنند » .
20 تیر 1403
ایلنا خبرگزاری کار ایران:
معاون وزیر اقتصاد: پرداخت 500 میلیون تومان پاداش به مردم برای گزارش فرار مالیاتی.
14 شهریور 1401
« پایگاه خبری تحلیلی عصر ایران: برای گزارشگرانی که گزارش آنها منتهی به اثبات وقوع فساد و صدور رأی محکومیت یا به هر نحو منجر به عایدی مالی برای دولت شود، دو دسته پاداش نقدی و غیر نقدی در نظر گرفته میشود. که 3 درصد از عواید حاصل تا سقف 10 میلیارد ریال به عنوان پاداش نقدی است و پاداش غیر نقدی شامل یک یا چند مورد از موارد اعطای تقدیرنامه توسط وزیر، اعطای یک طبقه تشویقی، معرّفی به عنوان کارمند نمونه، حق تقدم در انتصاب به مشاغل حسّاس مدیریتی و مشاغل بالاتر در شرایط مساوی، معرّفی و تقدیر در رسانهها یا همایش های مرتبط است » .
و موارد بسیار دیگر.
در یک کفه قرار دادن حس مسئولیت مردم با جاذبه پاداش نقدی، همسویی با نظریه شرطی سازی است. اگر قرار است افراد جامعه نسبت به محیط اجتماعی و افراد پیرامون خود حساسیت مسئولانه داشته باشند،
چرا دعوت به همکاری با تعیین پاداش نقدی یا دادن وعده پست و ارتقای طبقه شغلی معنا می شود؟
مگر تورم جامعه ما در وضعیت خطرناکی قرار ندارد؟ مگر دولت کسری بودجه ندارد؟ مگر بسیاری از طرح های عمرانی دهه ها به دلیل نبودن بودجه لازم بلاتکلیف نمانده است؟ مگر دولت در پرداخت مطالبات اقشار گوناگون جامعه درمانده نشده است؟ پس چنین پاداش هایی از کدام منابع مالی و با کدام عقلانیتی وعده داده می شود؟
یا دولت چون می داند اوضاع اقتصادی مردم وخیم است پس با تحریک انگیزه مادی، هوشیاری آنان را افزایش می دهد؟
چرا همکاری بین مردم و دولت بر اساس یک پروسه فرهنگی و کاملا برخاسته از تعهد شهروندی انجام نمی گیرد؟
یکی از حسرت هایی که امید رسیدن به آن در جامعه ما روز به روز کم سوتر می شود این است که کاش به جای هشدارهای بی امان در رسانه های جمعی برای مصرف کمتر انرژی و آب، مردم به آن حد از شعور اجتماعی و خرد جمعی برسند که با اتکا به فهم خود مصرف بهینه داشته باشند نه با تعیین تکلیف یا هشدارهای تنبیهی و تشویقی دولت.
قرار این است اگر از سقف مجاز کمتر مصرف کنید پاداش تخفیف می گیرید و اگر بیشتر تا چندین برابر جریمه می شوید. یعنی من خود اهمیت موضوع و عمق فاجعه را دریابم و با میل، اراده و اختیار خود مصرف بهینه یا معقول داشته باشم. ابتدا برای احترام گذاشتن به شعور خودم و سپس برای رعایت حقوق سایر هموطنان. این امر بدان دلیل حائز اهمیت است که عدم پیش گیری از هر نوع بحرانی، علاوه بر ایجاد نارضایتی مردم، می تواند ابعاد کنترل نشده سیاسی در روابط بین الملل نیز داشته باشد. در این میان دولت لازم است به وظیفه سلبی خود یعنی ممانعت از نقض حقوق شهروندان عمل کند نه این که با خیرخواهی ایجابی به پرداخت پاداش بپردازد.
خوداظهاری جنبه ای از وجدان جمعی است که نیاز به تعالی فرهنگی دارد . مردم را جاسوس زندگی دیگران نسازیم
قرار نیست از مجرمان اقتصادی و اجتماعی حمایتی صورت گیرد. اما اگر قرار است شناسایی یا مجازاتی برای آنان در نظر گرفته شود همان بهتر که دو قوه مجریه و مقننه تمهیدات لازم را بیندیشند و مردم را در مقابل مردم قرار ندهند.
مگر آیه 12 سوره الحجرات نمی گوید:
وَلاتَجَسَّسُوا . آیا با تشویق مردم به نظارت اجتماعی شدید جهت شناسایی احتمالی خاطیان از آنان، جاسوس برای زندگی مردم نمی سازد؟ مگر این افراد ناقض حریم خصوصی نمی شوند؟ از لحاظ فرهنگی چقدر تلاش کرده ایم که کسی مو دماغ زندگی دیگری نشود؟ حال از این آموزه پرهیز کرده و دوباره به عقب باز خواهیم گشت؟
مگر در اصل 25 قانون اساسی نیامده است :
« حریم زندگی شخصی مردم محترم است و جست و جو و تحقیق در زندگی آنان امری زشت و ناپسند است، برای کشف و تعقیب در مورد یک جرم انتسابی به متهم، هیچ گاه نمیتوان بدون دلیل به تفتیش زندگی او پرداخت و از جزئیات پنهان او اطلاع حاصل کرد » .هر دو بُعد قانون باید اثرگذار باشد: ترس از قانون و احترام به قانون. در غیر این صورت تعداد خلافکاران روز به روز بیشتر خواهد شد.
مگر در 24 آذر ماه 1361 فرمان هشت ماده ای:
به خاطر برخی گزارشها از نقض حقوق شهروندان و حریم خصوصی توسط ارگانهای دولتی و به خصوص قضایی و انتظامی، توسط حضرت امام خمینی صادر نشد؟
سه ماده از این فرمان عبارت است از:
- ورود به مغازهها، محل کار و منازل بدون اِذن صاحب خانه برای جلب یا بـه نام کشف جرم ممنوع است.
- شنود تلفن، گوش دادن به نوار ضبط صوت دیگران به نام کشف جرم جایز نیست.
- تجسس از گناهان غیر و دنبال اسرار مردم بودن جایز نمی باشد. فاش ساختن اسرار مردم جرم و گناه است.
قانون و مجریان آن دغدغه برقراری نظم و امنیت جامعه را برعهده دارند. استفاده از دوربین های مداربسته برای تحقق چنین هدفی کارآمد نیست و من به عنوان یک شهروند ترجیح می دهم در جای جای شهر و محل زندگی خود، گه و بی گاه پلیس و نیروهای انتظامی را به صورت فیزیکی مشاهده کنم. شاید یکی از دلایل وقوع و ازدیاد چنین جرائمی، در همین نکته نهفته باشد. حق شهروندی همه گروه های سنی و اقشار جامعه است که نیروی انتظامی را در صحنه های گوناگون اجتماعی مشاهده نماید.
آموزش مصرف بهینه انرژی برای کودکان در روزهای آغازین سال تحصیلی
بیایید از سال تحصیلی جدید که فقط یک هفته از آن گذشته است و قبل از آن که دیر شود همین حالا، امروز برای محتوای آموزشی کودکان پیش دبستانی و دوره ابتدایی خصوصا کلاس اولی ها به جز مفاهیم کتب درسی، بیندیشیم. که برای تفهیم مصرف درست و بهینه انرژی، چگونه می توانیم در اذهان کودکانی که بیش از یک میلیون نفرند در این خصوص زمینه سازی آموزشی و فرهنگی داشته باشیم؟
راه کوتاه اما با اثرپذیری بیش از صد ساله، همین آموزش امروز ماست. تأثیرپذیری کودکان بسیار عمیق است و نباید از این مهم فقط برای تثبیت القائات دینی یا پندهای اخلاقی سود جوئیم که هر دو برای کودکان خارج از حد تحمل است و موجب خستگی و دلزدگی فراوان می شود. روح و ذهن کودکان کم سن و سال امانتی است که هر کس در حد خود موظف به پاسداری از آن است و مغز کودک همانند زمین بایری، آماده پذیرش هر سخن و عملی است که می شنود، می بیند، می خواند و یاد می گیرد. پس هنگام کشت آن، تمامی بن بست های اخلاقی، رفتاری، کارکردی امروز خود را بررسی و راهکارهای پیشگیری از تداوم آن ها را شناسایی کنیم تا مبادا همین بحران ها همچنان در مسیر کودکان امروز و جوانان فردا سبز شوند.
الگوهای عملی برای کودکان
کودکان به الگوی عملی نیاز دارند. ذهن کودک آمادگی لازم برای پذیرش شعار را ندارد. اما با فن معلمی، می توان به طور عملی آموزش داد. مثلا یک آموزگار می تواند هنگام ورود به کلاس درس، اگر روشنایی طبیعی کلاس در حد کافی است چراغ ها را خاموش نموده و از کودکان بپرسد: بچه ها می دانید چرا من چراغ ها را خاموش کردم؟ معلم باید اجازه بدهد تا خود آنان در یک بارش مغزی کودکانه به دنبال پاسخ درست باشند. تا به طور عملی یاد بگیرند که می توان لامپ اضافه را خاموش کرد. یا والدین هنگام استفاده از آب و وسایل گرمایش و سرمایش در منزل، حواس جمع باشند که کودکان ناظر همه چیز هستند و از آنان به عنوان الگوی عملی تبعیت می کنند.
صحنه هایی از یک کارتون یا انیمیشن یا یک فیلم، متن یک درس، قصه ای که به او گفته می شود همگی می تواند به عنوان منبعی برای آموزش ذهنی یا عملی کودکان جهت مصرف بهینه، عمل کند.
باید به آنان گوشزد کرد که الگوی مصرفی، درست است که محیط زیست نیز از هر نوع گزندی در امان باشد. وقتی آب و بارندگی نیست، فضای سبز و جنگل نیز نخواهد بود چون حیات هر موجود زنده به بقای محیط زیست بستگی دارد.
در مورد خلافکاران مهم آن است که فردی به دنبال خیانت به وطن و هموطن خود نباشد. هنر آن است که بدون تعیین امتیاز پاداشی، مردم چشم و گوش یکدیگر باشند اما حرمت حریم خصوصی را حفظ کنند.
خوداظهاری جنبه ای از وجدان جمعی است که نیاز به تعالی فرهنگی دارد.
از دیگر سو دولت باید به دلایل فرار مالیاتی، استخراج غیرمجاز رمزارز، وجود فساد مالی اعم از ارتشا و اختلاس در ادارات و... بیشتر بیندیشد و معقول ترین راه های پیشگیری از آن ها را دریابد. انداختن مردم به جان و مال یکدیگر، ساده ترین اما غیرمنطقی ترین روش برای مبارزه با خلافکاران است.
قوه مجریه و قضائیه هر یک به تنهایی و با مشارکت یکدیگر و با قوانین مصوب در قوه مقننه، بهتر است طریق دیگری برای جلوگیری از وقوع جرم را در پیش بگیرند. هر دو بُعد قانون باید اثرگذار باشد: ترس از قانون و احترام به قانون. در غیر این صورت تعداد خلافکاران روز به روز بیشتر خواهد شد.
باید از لحاظ فرهنگی به آموزش در مدارس توجه بیشتری کرد و مردم را از انگیزش های پولی و مالی به سوی مفاهیم فرهنگی رهنمون ساخت. هر چند کشورهایی دیگر چون آمریکا و انگلستان نیز برای افشاگران فساد مالی، حمایت های مالی تعیین می کنند و حتی از آنان در برابر هر نوع فشار یا خطر احتمالی از سوی عاملان فساد، مراقبت می کنند اما دلیل موثقی برای حمایت از عمل خلاف اعتقادات دینی ما نیست. بهتر است از کشورهایی چون کره جنوبی و هنگ کنگ پیروی کنیم که با آموزش و اطلاع رسانی به مردم خصوصا جوانان سعی در پیشگیری از وقوع جرم دارند.
مردم نیز متوجه باشند که داشتن این همه نقطه ضعف در مقابل پول، می تواند به روابط خانوادگی و خویشاوندی آنان آسیب جدّی وارد نماید. پس بهتر است همه با هم و برای هم احترام قائل شویم. تصور می کنم قدرت جادویی همین حلقه انسانی، ما را از انجام خلاف بازدارد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان