دست هزار کس بود در کار رتبه بندی
تا کی نصیب گردد دیدار رتبه بندی؟
فکر و خیال ما بود در رتبه بندی خویش
در سر نبود غیر از افکار رتبه بندی
هر صاحب نظر بود در کار نقد و تحلیل
تابیده بود هر جا انوار رتبه بندی
هر کس ز پشت دیوار شرح مطولی داشت
گر چه نداشت روزن دیوار رتبه بندی
توصیف رتبه بندی جاری به هر زبان بود
بی وزن بود و موزون اشعار رتبه بندی
هر روز رتبه بندی یک اعتبار نو داشت
انواع نغمه می زد این تار رتبه بندی
مجلس که وعده ای داد دولت فزود بر آن
رفت از عدد فراتر دینار رتبه بندی
هر کس یکی دو میلیون افزود مبلغش را
شیرین تر از عسل بود گفتار رتبه بندی
کالای کهنه و نو اخبار نغز و بی مغز
بودند جملگی در انبار رتبه بندی
از هر طرف منادی می زد ندایی از نو
تا مردمش شناسند سردار رتبه بندی
یک روز صحن مجلس بودش مجال جولان
یک روز بحث دولت انظار رتبه بندی
از این جهان خاکی تا اوج آسمان رفت
تا بال و پر گرفت این پندار رتبه بندی
این ها مقدماتی بود از نظام رتبه
تا خود چه گل کند این گلزار رتبه بندی
وقتی که رتبه بندی هر لحظه بر زبان است
باشد که رو نماید آثار رتبه بندی
اخبار ساعت هشت اخبار ساعت ده
اخبار هر زمان بود اخبار رتبه بندی
صدها هزار تن بود پیگیر رمز و رازش
اما نگشت افشا اسرار رتبه بندی
شاغل و غیر شاغل گرم بگو مگویی
خوش گرم بود هر دم بازار رتبه بندی
ما را چه رتبه ای بود در جمع خیل همکار
مترش چه بود و چون بود معیار رتبه بندی؟
آنگفت مدرک من از دکتری فزون است
پس پیشتر منم در اقدار رتبه بندی
آن دیگری سوابق دارد ز سی فراتر
گفتا گلی بچینم بی خار رتبه بندی
هر کس فسانه ای داشت بر لب ز داستانش
در پرده بود اما دلدار رتبه بندی
رو گه به آسمان داشت گاهی سوی زمین بود
پیکان مبهمی بود بردار رتبه بندی
هر کس به قامت خویش می دید در خیالش
خیاط تا که می دوخت شلوار رتبه بندی
ناگاه موش زایید این کوه با صلابت
دیدند مردمان تا رخسار رتبه بندی
کانال هفت جوش
گروه گزارش/
یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش شامگاه بیست و چهارم فروردین ماه 1401 وارد استان اصفهان شد .
آن گونه که پرتال وزارت آموزش و پرورش خبر داده است ( این جا ) ؛ هدف از این سفر ؛ بررسی مسائل آموزش و پرورش، شرکت در جلسه شورای آموزش و پرورش استان اصفهان، بازدید و افتتاح چند پروژه آموزشی، دیدار با نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه اصفهان و دیدار با اعضای هیات مدیره مجمع خیرین مدرسه ساز و.... بیان گردیده است .
وزیر آموزش و پرورش در این سفر استانی نشستی با خبرنگاران نداشته است .
ده روز پیش از این هم نوری در شامگاه ۱۴ فروردین ماه به اصفهان آمد ولی در جلسات مشترک خود با مسئولان این استان، نشست با رسانه ها را نادیده گرفت.
پرسش « صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش آن است که آیا از مواجهه با رسانه ها و پاسخ گویی به خبرنگاران آن هم در شرایطی که جامعه معلمان کشور از وضعیت رتبه بندی معلمان رضایت ندارد ؛ می ترسد ؟ «من هر جا می روم می گویم با دانش آموزان جلسه داشته باشیم . جلسات فرمایشی نباشند »
پیش از این مطرح کردیم که چرا وزارت آموزش و پرورش نشست های رسانه ای خود با خبرنگاران را تعطیل کرده آن هم در شرایطی که مدارس پس از دو سال به صورت حضوری بازگشایی شده اند ؟
چرا مسئولان وزارت آموزش و پرورش مسیر ارتباط یک سویه آن هم از طریق صدا و سیمای دولتی را برگزیده اند ؟
آیا وزیر آموزش و پرورش نبودند که در نشست صمیمانه با خبرنگاران قول تدوین و ابلاغ دستورالعمل ارتباط با رسانه را دادند ؟ ( این جا ) و کلی تعریف و تمجید حواله خبرنگاران کردند ؟
آیا حرف هایتان با خبرنگاران را فراموش کرده اید :
« ... من هر جا که می روم می گویم با دانش آموزان جلسه داشته باشیم . جلسات فرمایشی نباشند . اما بچه ها حرف خودشان را می زنند . آرمان خواهی شان گل می کند مثل بچه های رسانه .
شما هنوز آن کودک درون تان خاموش نشده است . حتا آن هایی هم که خیلی مسن باشند .
رسانه این خوبی را دارد که کودک درون آدم رات روشن نگه می دارد . فعال نگاه می دارد ... »
شایان ذکر است ۶ فروردین ماه ۱۴۰۱ ، « صدای معلم » طی درخواستی رسمی از مدیر کل جدید آموزش و پرورش استان اصفهان برای گفت و گو دعوت به عمل آورده اما تا به امروز پاسخی دریافت نشده است.
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بانو « فاطمه سادات اشرفی زاده » معلم و « عضو شورای نویسندگان صدای معلم » آسمانی شد .
بانو اشرفی زاده در زمره همان نویسندگان دغدغه مند ، شجاع و حرفه ای بود که متاسفانه دیگر در میان ما نیست و جای خالی ایشان را کسی نمی تواند جبران نماید .
ایشان جزء معلمانی بودند که از همان ابتدای شروع به کار سایت صدای معلم با این رسانه همکاری داشتند و در حوزه نویسندگی دغدغه ای جز ارتقای وضعیت آموزش و آبادانی و سرفرازی ایران نداشتند .
دغدغه ی بانو اشرفی زاده فقط در حوزه معیشت خلاصه نمی شد .
ایشان در مکتوبی چنین می نویسد :
« این حوادث پی در پی مربوط به امسال نیست بلکه ریشه در مدیریت های ناکارآمد سالهای متوالی دارد . به هر حوزه ای که سرک بکشیم آسمان همین رنگ است. اگر انتخاب مدیران در پست های حساس ، بر اساس سواد و تخصص باشد با چنین شرایطی روبه رو نبودیم.
ناتوانی در مدیریت کشور ، به بحران های بی آبی ، بی برقی ، محیط زیستی ، گرانی و بیکاری منجر شده است.
هنوز از شوک خشکی هورالعظیم و کارون سر بلند نکرده ایم که خبر صیانت از فضای مجازی هم رسید ! در حالی که بخشی از روستاهای کشور در حسرت یک تانکر آب هستند ، در حالی که کرونا همچنان قربانی می گیرد و در واکسیناسیون از بسیاری کشورها عقب هستیم ، در حالی که گرانی گلوی مردم را می فشارد ، در چنین آشفته بازاری ، نمایندگان مجلس به سراغ صیانت از کاربران فضای مجازی آمده اند !
در یک جامعه ، اولویت گذاری ها هم به مدیریت های شایسته نیاز دارد. ظاهرا نمایندگان در تشخیص اولویت ها هم بی تجربه اند. این نمایندگان از حقوق کدام کاربران سخن می گویند ؟
کاربران فضای مجازی همان مردمی هستند که مشکل معیشت ، بیکاری ، مسکن و دارو دارند.
این کاربران ناگزیرند در صف واکسن و تخت بیمارستانی ساعتها انتظار بکشند ، این مردم همان روستائیان خوزستان هستند که تشنه اند و کشاورزی و دامداری خود را ورشکسته می بینند . مردم همان جوانان کولبری هستند که در کوره راه های پرپیچ و خم و برفی جان سپردند . مردم همان جوانان نخبه ای هستند که فرصت های شغلی را از آنها گرفته اید و گاه ناچار به مهاجرت می شوند. این مردم همان هایی هستند که برای سیر کردن شکم فرزندانشان ، به زباله گردی روی آورده اند. مردم همان کسانی هستند که از کسب و کار در فضای مجازی ، اجاره خانه و اقساط خود را پرداخت می کنند.
آب ، برق و معیشت نیازهای برحق همین مردم هستند ؛ چرا به فکر صیانت از این حقوق بر حق مردم نیستید ؟!
کاش شتابی را که در اجرای این طرح دارید ، در ورود واکسن نشان می دادید و به عنوان وکیل مردم مطالبه می کردید !
کاش یک بار به ممنوعیت ورود واکسن اعتراض می کردید و صادقانه می گفتید اگر ورود واکسن ممنوع نبود ، روزانه شاهد فوت سیصد هموطن نبودیم .
کاش در این روزهای تلخ ، صیانت از سلامت مردم برایتان اولویت داشت نه صیانت از فضای مجازی !
سالها پیش با ویدیو و ماهواره و موسیقی هم مخالفت ها کردید و خشونت ها به کار گرفتید . هر چه حلقه انحصار طلبی ها را تنگ تر کردید ، تمرد و سرکشی های نسل جوان بیشتر شد .
متاسفانه سالهاست زمان و بودجه های کلان برای طرح های غیرکارشناسانه و ناکارآمد صرف می شود .
جامعه ما بیش از این ظرفیت سانسور و فیلتر و انحصارطلبی ندارد . این طرح که بیشتر با اهداف امنیتی و اقتصادی برایش برنامه ریزی کرده اید ، به جایی نمی رسد . جوانان خلاق امروز با جوانان دهه 60 تفاوت های زیادی دارند آگاهی این نسل از مفاهیمی چون حقوق بشر ، آزادی و اعتراضات مدنی بیشتر از نسل های گذشته است .
این نسل انسدادها و فیلتر کردن ها را برنمی تابند و برای حقوق شهروندی خود راه های برون رفت را پیدا می کنند .
این سرزمین متعلق به همه ایرانیان است و نمی توان آن را مطابق سلیقه عده ای خاص اداره کرد.
مسؤلینی که مدیریت ها را رها نمی کنید ! اگر نمی توانید باری از روی دوش این مردم رنجدیده بردارید لااقل مشکلات آنها را افزون نکنید و بیش از این به التهاب جامعه دامن نزنید.
تاریخ معلم خوبی است اگر از آن درس بگیریم. »
بانو اشرفی زاده هنگامی که بر اثر بیماری ریه در بخش مراقبت های ویژه بستری بود باز از نوشتن بازنایستاد .
متن زیر را خطاب به کسانی نوشت که از او مراقبت کردند :
« سحر دیدم درخت ارغوانی کشیده سر به بام خسته جانی
به گوش ارغوان آهسته گفتم بهارت خوش که فکر دیگرانی
فرشته ها این جا هستند
در بخش مراقبت های ویژه شماره ی یک بیمارستان گنجویان
سپاس قلبی خود را بابت این همه مهربانی و مراقبت جان و دلی ، تقدیم می کنم به شما پزشکان ، پرستاران و کارکنان به ویژه سر کار خانم مریم صالحی مسئول باتدبیر آی سی یو شماره یک .
سپاس از شما ، قهرمانان بی ادعا ، بلند نظر ، فداکار ، بندگان خوب خدا ، همیشه دعاگویم ، هر چند صدایم آن قدر رسا نیست که به شما برسد .
عشق و برکت شما را باد
سلامت و شادی برای شما
فاطمه اشرفی زاده
« صدای معلم » با نهایت تاثر و تاسف ، درگذشت بانو اشرفی زاده را به خانواده ی محترم ایشان و جامعه ی فرهنگی کشور تسلیت می گوید .
( مراسم تشییع پیکر پاک آن مرحومه روز سه شنبه 23 / 1 / 1401 راس ساعت 30 / 16 از درب مسجد شهید آباد ( دزفول ) به طرف مزارش برگزار می گردد )
گروه گزارش/
اگر تعریف از خود تلقی نشود حداقل نیمی از مطالب تحلیلی -محتوایی (نه خبری) آموزش و پرورش استان البرز به قلم راقم نوشته و منتشر می شوند.
جالبتر آن که به لطف دوستان تصمیم گیر بالادستی، حتی در حاشیه جلسات مربوط به دستگاه تعلیم و تربیت در سفر ریاست جمهوری دعوت نبودم. بعضا کسانی تحت عنوان نخبه و اهل رسانه صندلی های جلسات را پر کرده بودند که در نوشتن انشا در خصوص فصل بهار در کوچه پس کوچه های پاییز گم می شوند.
امروز برای تبریک سال نو سری به رئیس ناحیه ۴ کرج زدم پس از خوش و بش های رایج در خصوص چند و چون و دستاوردهای سفر رئیس جمهور به البرز صحبت کردیم. چون می دانستم. مالمیر به نمایندگی از روسای هشت گانه نواحی و مناطق در حضور لاشکی معاون وزیر صحبت کرده است . در خصوص محتوای مباحث مطروحه در جلسه جویا شدم. حاصل این گپ و گفت دوستانه مطالبی است که باهم تورق می کنیم.
مراد مالمیر مدیر اخلاق مداری است که مثل راقم این سطور در انتهای خط خدمت بوده و تجربیات گران سنگی در مسیر و ایستگاه های متکثر خدمت کسب کرده است.
نوسازی باید جمع شود
مالمیر (معاونت پشتیبانی سابق سازمان) با توجه به تجربیات سی ساله خدمت معتقد است که چیزی به نام سازمان نوسازی مدارس غده زائدی متصل به آموزش و پرورش بوده و با توجه به عملکرد ضعیف و غیرقابل دفاعش باید در قالب معاونت عمرانی وزیر و مدیران کل ادغام گردد.
نوسازی امروز خود نقش ترمز دستی در آموزش و پرورش را داشته و موجب کندی و ایستایی حرکت آموزش و پرورش شده است.
بیمه آتیه سازان زگیلی بر پیشانی ما
مالمیر معتقد است که رفاهیات در آموزش و پرورش نسبت به سایر دستگاهها بسیار نازل و علیل بوده و نیازمند بازنگری جدی و تجدید نظر اساسی در نوع و نحوه قراردادهاست.
برای مثال بیمه آتیه سازان بیمه ای فشل و عقب افتاده ایست که با پول معلمان پا گرفته و سرویس خدماتش به جامعه معلمان باعث شرمندگی ماست. بهتر است آموزش و پرورش با بیمه ای در شان جمعیت فرهیخته خود طرف قرارداد باشد.
نیروهای خدماتی و تضرر تریلیاردی
امروز یکی از کاستی های فوری و فوتی آموزش و پرورش کمبود و نبود نیروهای خدماتی و سرایداری به حد کفایت می باشد. وضعیت چنان وخیم است که مدرسه ای مانند ۲۲ بهمن در ناحیه ۴ با ۱۲۰۰ دانش آموز و همچنین دبیرستان و هنرستانی دخترانه ی شهید نوروزی در ناحیه ۳ با بیش از ۷۰۰ دانش آموز در دوشیفت فاقد نیروی خدماتی و حتی سرایدار است.یعنی مدیر فلک زده باید بار تمام نداشته ها را به دوش کشیده و در دوره کرونا ویروس علاوه بر ضدعفونی و تمیز کردن مدرسه، کار نگهبانی، سرایداری و خدماتی را نیز همزمان به دوش کشد.
متاسفانه ما در کل کشور روزانه میلیاردها تومان به دلیل نداشتن و کمبود نیروهای خدماتی از جانب سرقت های روزافزون سارقین مدارس متضرر می شویم.مدرسه ای سراغ دارم که بیش از ۱۷ بار در یک سال مورد دستبرد و التفات سارقین قرار گرفته است.
چالش های ماده ۲۸ ی ها
نیروهای ماده ۲۸ اکثرا غیربومی بوده و از استانهای دیگر در حال رفت و آمد به محل کار خود در البرزند. این نیروهای جوان، بومی گزینی نشده و عموما فاقد مسکن و دیگر امکانات رفاهی هستند.
متاسفانه اکثر ماده ۲۸ ها در مکانهایی مانند ترمینال، مساجد و مکانهای عمومی با وضعیت نامساعد شب را به صبح رسانده و طبیعتا با انواع مشکلات و آسیب های اجتماعی روبه رو هستند ؛ بدیهی است که معلم مشکلدار، خواه ناخواه مسائلش را به کلاس و دانش آموز پمپاژ خواهد کرد.
گفتمان نسنجیده مسئولین
اگر مسئله بازگشایی مدارس و همچنین تقلیل ساعات فعالیت مدارس در ماه مبارک رمضان را مرور کنیم به بلبشو در تصمیم گیری و تناقض و تشکیک در اطلاع رسانی بیشتر پی خواهیم برد.
اظهار نظرهای احساسی و نپخته برخی از مسئولین بالادستی باعث تضعیف اقتدار و هژمونی آموزش و پرورش می شود.
کافیست بحث آزادسازی فضاهای ورزشی در پایان هفته را از زبان آقای ستاری فر مرور کنیم.قطعا نفس عمل پسندیده بوده و باعث افزایش شادابی و نشاط در مدارس خواهد شد ولی در مرحله اجرا باید پرسید که با کدام نیرو و با کدام زیرساخت و کدام هزینه؟ قرار است مکانهای ورزشی در پایان هفته آزادسازی شوند؟
مدارس سه شیفته در راهند
با توجه به متناسب نبودن سیل مهاجرین به البرز با توسعه امکانات آموزش و پرورش، تراکم کلاسی در استان بسیار بالاست و بدتر اینکه اگر نجنبیم حداقل ۱۵ مدرسه ناحیه ۴ سال بعد به ناچار سه شیفت خواهند بود. ما در ناحیه ۴ هشت کلاس بالای ۵۰ نفر،۵۰۰ کلاس بالای ۴۰ نفر داریم.
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
از تشکیل « سازمان نهضت سوادآموزی » 43 سال است که می گذرد . این سازمان جزء سازمان های اقماری وزارت آموزش و پرورش به شمار می رود .
آن گونه که در پرتال این سازمان آمده است ( این جا ) ؛ در اولین اساسنامه نهضت سوادآموزی، هدف از تشکیل این نهاد از بین بردن بی سوادی در کشور اعلام شد. به صورتی که حداکثر تا 3 سال دیگر بتوان میزان باسوادی را از مرز 90 درصد بالاتر برد. براساس این طرح لازم بود هر سال حداقل 3 میلیون نفر از افراد بیسواد کشور باسواد شوند.
ماده چهار از اساسنامه نهضت سوادآموزی وظایف این سازمان را چنین بیان می کند : ( این جا )
« ماده 4- وظایف نهضت عبارت است از:
الف) آموزش بزرگسالان در حد خواندن و نوشتن، و آموختن حساب
ب) تربیت و بالا بردن سطح فرهنگ و نشر فرهنگ اسلامی مناسب با سوادآموزان درمحدوده ضوابط نهضت سوادآموزی
تبصره 1- افراد فوق ده سال که از تحصیل بازمانده اند طبق آئین نامه ثبت نام وزارت آموزش و پرورش جز بزرگسالان می باشند .
تبصره 2- نهضت می تواند در مناطقی که هنوز وزارت آموزش و پرورش نتوانسته است حضور داشته باشد، اطفالی را که به سن سوادآموزی رسیده اند، زیر پوشش قرار دهد.
ج) تهیه و تدوین آئین نامه ها و دستورالعمل ها و قراردادهای مورد لزوم به منظور سوادآموزی کارکنان دولت و نهادهای انقلابی
د) تهیه کتب لازم با استفاده از متخصصین متعهد و تدوین برنامه و تهیه مواد آموزشی وکم آموزشی منطبق با فرهنگ اسلامی تبصره نهضت می تواند جهت جذب افراد به سوادآموزی از هنر متناسب با کار خویش و منطبق با فرهنگ اسلامی استفاده نماید.
ه) گزینش اعضا نهضت و تربیت آنان در زمینه های عقیدتی و آموزشی و تعلیم مهارتهای لازم طبق تعالیم عالیه اسلام با استفاده از رهنمودهای مقام رهبری
و) ایجاد اشتیاق در مردم از طریق مادی و معنوی برای شرکت در کلاسهای نهضت سوادآموزی و تشویق اعضا نهضت و آموزشیاران و بیسوادان و سایر افرادی که بنحوی ازانحاء با نهضت همکاری دارند. »
نکته ی قابل تامل آن است که در این مدت ، مفهوم و مصادیق « سواد » در جهان تغییر کرده است اما شواهد و قرائن حاکی از آن است که تغییر و یا تحول خاص و علم محوری در ماموریت ها و کارکردهای این سازمان رخ نداده است .
سازمان نهضت سواد آموزی مدعی است در گروه سنی ۱۰ تا ۴۹ سال که اولویت اصلی سازمان محسوب می شود، درصد باسوادی به بیش از %۹۴/۷ رسیده است . ( این جا )
این دو عامل یعنی فقدان به روز رسانی و تطبیق و نیز آمار نزدیک به صد درصد ایجاب می کند تا بر اساس اصل چابک سازی ساختار و کاهش هزینه ها ، تدبیری اساسی برای سازمان نهضت سوادآموزی صورت گیرد . به نظر می رسد منطقی ترین مسیر انحلال این سازمان و واگذاری وظایف آن به بخش خصوصی باشد .
از سوی دیگر منطق و عقلانیت ایجاب می کند به جای آن که به سازمانی ماموریت داده شود تا بازمانده های از تحصیل را دوباره پوشش دهد ؛ بهتر است از همان ابتدا با برنامه ریزی و تخصیص بودجه های لازم و مکفی مبادی تولید چنین ناهنجاری هایی مسدود شده و از « موازی کاری » پرهیز گردد .
یاسر خسروی معاون سوادآموزی آموزش و پرورش استان در جلسه ی شورای آموزشی در مرکز یادگیری محلی نو آوران شهرکرد در 20 فروردین 1401 چنین می گوید : ( این جا ) « نهضت سوادآموزی به عنوان یک نهاد انقلابی در طول سالیان گذشته، توانسته به عنوان یک موتور محرک و پیش برنده فعال برای نظام اسلامی در بحث کاهش قابل توجه نرخ بیسوادی و تحقق عدالت آموزشی، نقش آفرینی کند، اما به هر حال این مجموعه علمی نیز با وجود تمام خدماتی که به جامعه ارائه کرده است، احتیاج به بازبینی عملکرد و آسیب شناسی دارد تا بتواند راه آینده را با رویکردهای جدید و گذر از روش های سنتی، بپیماید.
اگر بخواهیم سطح بلوغ یک جامعه را بسنجیم، باید وضعیت سواد آموزی و جایگاه دانش در آن جامعه را مورد بررسی قرار دهیم، چرا که آمار بالای باسوادی در یک جامعه نشان دهنده اهمیت عقلانیت و تفکر در میان مردمان آن است.
به هر اندازه که سطح علمی مردم یک جامعه افزایش یابد، نبوغ فکری آنان بیشتر هویدا می شود و این مساله نقش اساسی در فرآیند پیشرفت ملت ها دارد. »
به نظر می رسد منطقی ترین مسیر انحلال این سازمان و واگذاری وظایف آن به بخش خصوصی باشد .
پایان گزارش/
تا در طلب گوهر کانی، کانی
تا در هوس لقمه نانی، نانی
این نکتهٔ رمز اگر بدانی، دانی
هر چیز که در جستن آنی، آنی
مولانا
***
با وجود گذشت بیش از دو دهه از شکل گیری نخستین اعتراض های میدانی که در 25 دی ماه 1380 و به دعوت تشکل « سازمان معلمان ایران » در مرکز تربیت معلم شهید باهنر تهران صورت گرفت ؛ هنوز تئوری و یا مانیفست مشخصی برای تدوین « مطالبه گری کم هزینه و اما اثربخش » در میان معلمان و به ویژه کنش گران و فعالان این حوزه دیده نمی شود .
از 25 دی ماه سال 1380 تا 23 اسفند سال 1385 که با دستگیری تعداد قابل توجهی از کنش گران در برابر مجلس شورای اسلامی مواجه گردید ؛ معلمانی در صحنه کنش های میدانی ( خیابانی ) مشاهده شدند که « قلم » خود را در بالای « سر » نگاه می داشتند .
نکته مهم و قابل تامل این که هیچ گاه در این بازه ی زمانی ، دیده نشد که معلمان به نشانه ی اعتراض ، در خیابان « سفره » پهن کنند و از آن عکس و فیلم گرفته و در شبکه های اجتماعی منتشر و تکثیر کنند .
هر چند تاکنون فردی و به ویژه تشکلی علت سکوت و انفعال معلمان پس از اسفند 1385 تا روی کار آمدن دولت روحانی را مورد آسیب شناسی و تحلیل دقیق قرار نداده است .
پرسش این است ؛
معلمی که در تجمعات ، قلم خود را بالا می برد ؛ آیا به واقع « اهل قلم » است و در سوی دیگر معلمی و یا معلمانی که در انظار عمومی و کف خیابان ، « سفره » پهن می کنند ، قرار است چه پیامی را به جامعه و حتا به خارج از کشور مخابره نمایند ؟
با وجود تبعیض و پایین بودن اشل حقوقی معلمان در پیش از انقلاب اسلامی ، چرا معلمان آن زمان به این گونه حرکت ها متوسل نمی شدند و یا آن که به قول معروف عقل شان به این کارها نمی رسید ؟
و مهم تر این که این حرکت یعنی پهن کردن سفره در کف خیابان تاکنون در کدام کشور جهان و توسط معلمان آن کشور امتحان شده است ؟
با احتساب « خط فقر » به راحتی می توان نظر داد که همه معلمان شاغل و بازنشسته کشور زیر خط فقر و یا در حالت خوش بینانه در مرز آن قرار دارند اما پرسش این است که آیا آشکار کردن و به عبارتی « عمومی کردن » این فقر کمکی به ارتقای منزلت و پایگاه اجتماعی آنان و در پایین ترین سطح مطالبه گری موجب شنیده شدن « صدای معلمان » می شود ؟ چند درصد از معلمان حاضر – شاغل و بازنشسته – عادت به نویسندگی و تحلیل قضایا و وقایع در آموزش دارند ؟
فقر عیان شده توسط این گروه از معلمان تا چه حد برای مقامات و تصمیم گیرندگان جمهوری اسلامی مهم و قابل توجه است و مهم تر این که در « حوزه عمومی » چه کمکی به تغییر نگاه جامعه به امر آموزش و عاملان اصلی آن یعنی « معلمان » خواهد کرد ؟
آیا « مغناطیس » فقر مادی تثبیت شده در معلمان و عاملان فرهنگ به سطح فقر فرهنگی آنان هم رسوخ کرده و آن هم سطح نموده است ؟
شعار و بنر « با اهل قلم هر که در افتاد ، ورافتاد » که توسط برخی معلمان مطرح گردید ؛ در واقع اقتباسی ناقص و استحاله شده از« سید اشرف الدین حسینی (مدیر نشریه نسیم شمال) خطاب به نیکلای اول سزار یا تزار روسیه است .
نقل است :
« بعد از اینکه نیکلای فرمان داد که حرم مطهر رضوی (ع) گلوله باران شود و گفت حرم را زیرورو می کنم تا ببینم چه کسی جلوی من را خواهد گرفت و به حالت مستی به دین و مذهب اسلام و اهل بیت توهین کرده و همان شب به طور معجزه آسایی که هیچ پزشکی علتش را تشخیص نداد به درک واصل شد. صبح که منتظر دستورش بودند با جنازه او روبه رو شدند ... » ( این جا )
اما پرسش این است که این حکایت تاریخی چه مشابهت و یا تجانسی می تواند با کنش گری معترضانه معلمان که البته خود را « اهل قلم » می نامند می تواند داشته باشد ؟ در حال حاضر چشم اندازی از شواهد مبتنی بر مرجعیت اجتماعی معلمان که پیش نیاز شکل گیری و تکامل قدرت اجتماعی فراگیر و منعطف آنان باشد مشاهده نمی شود .
آیا مطالبه گری آگاهانه و مستمر نسبتی با تقدیرگرایی مرسوم جامعه و خرافات چکیده از آن می تواند داشته باشد ؟
آیا این معلمان آن گونه که ادعا می کنند واقعا اهل نوشتن ، تحلیل و مکاشفه در احوالات آموزش و وضعیت نحیف و ورشکسته امر « آموزش » در این وادی هستند و یا آن که به گزاف از آن به عنوان ابزاری برای متفاوت نشان دادن نوع و جنس اعتراضات خود با سایر اقشار و گروه های اجتماعی بهره می جویند ؟
چند درصد از معلمان حاضر – شاغل و بازنشسته – عادت به نویسندگی و تحلیل قضایا و وقایع در آموزش دارند ؟
آمار مشخص و یا متقنی از این گونه معلمان در دست نیست اما این یک اصل مسلم و بدیهی است که اگر جمعیت این گروه از معلمان قابل توجه و اتکا بود قطعا وضعیت حال آموزش و پرورش ما این نبود . آیا مطالبه گری آگاهانه و مستمر نسبتی با تقدیرگرایی مرسوم جامعه و خرافات چکیده از آن می تواند داشته باشد ؟
همان اقلیت جمعیت معلمان اهل قلم که متعلق به نسل های پیشین بوده است متاسفانه رو به انقراض است و متاسفانه در میان «دانشجو معلمان» و « معلمان جدید الورود » وضعیت خاص و امیدوار کننده ای مشاهده نمی شود .
از آن جا که پس از گذشت بیش از 4 دهه ، نظام آموزشی ما هنوز با مفهوم « معلم حرفه ای » و الزمات آن بیگانه است و هنوز درگیر بحران هایی مانند کمبود معلم ، تراکم کلاسی و... می باشد ، طبیعی است که به نسبت فقر در حوزه « معلم حرفه ای » معلم نویسنده حرفه ای هم متاثر از آن خواهد بود و این یک معادله منطقی است .
یادداشت ها ، مقالات و مکتوباتی که هم توسط برخی معلمان منتشر می شوند یا اکثرا در حوزه معیشت و مطالبات از نوع «معوقات » بوده و یا آن که در انتظار پاداشی مانند گرفتن امتیاز و یا سائق های مادی و اقتصادی است و از روح آن مطلب ، دغدغه و یا نگرانی عمقی نسبت به « آینده » استننتاج و یا استشمام نمی شود .
اخیرا ، برخی کنش گران و تحلیل گران ، اعتراضات بخشی از جامعه ی معلمان را متصف به خصیصه « جنبش » کرده اند .
«گيدنز «Gidenz » «جنبش اجتماعي را تلاش جمعي براي پيشبرد منافع مشترك، از طريق عمل جمعي خارج از حوزه نهادهاي رسمي تعريف مي نمايد. درسلر جنبش اجتماعي را هدف انديشيده شده و تعمدي تعداد زيادي از افراد معرفي مي كند كه هدف ايجاد دگرگوني با كوشش هاي گروهي را دارند.
باتامور «batamor » جنبش اجتماعي را نوعي تلاش گروهي مي داند كه براي ايجاد يا مقاومت در برابر تغيير در جامعه ايجاد مي شود. دلا پورتا و دياني جنبش اجتماعي را شبكه هاي غيررسمي، بر پايه باورهاي مشترك و همبستگي مي دانند كه از مسئلهاي تنشزا آغاز شده و به اشكال مختلف اعتراض پايان مي يابد.
ويلسون جنبش اجتماعي را كوششي آگاهانه، جمعي و سازمان يافته براي ايجاد يا مقاومت در برابر تغييرات گسترده در نظام اجتماعي از طريق ابزارهايي كه نهادينه نشدهاند، ميداند. او اين تعريف رسمي را با يك توصيف خلاقانهتر و تا حدي با بينش عميقتر آغاز ميكند: «جنبشهاي اجتماعي هم قهرمان مي پرورند و هم دلقك، جنبش هاي اجتماعي تلاش مي كنند تا مردم را از خود ذاتي شان فراتر برده و شجاعت و نوع دوستي را در آنان زنده نمايند.» مردم و زنان در جنبش هاي اجتماعي از بيعدالتيها، رنجها و نگراني هاي كه در اطراف خود مي بينند، از منابع مرسوم نظم اجتماعي فراتر مي روند، تا پيكار خود را با موانع رشد اجتماع آغاز نمايند . » ( این جا )
می توان خاستگاه نخست اعتراضات معلمان ایران را مساله « عدالت » دانست که توسط بخش کوچکی از جمعیت یک میلیونی شاغلین و تقریبا به همین تعداد بازنشستگان راهبری می شود .
درست است که هدایت این اعتراضات را گروه های غیررسمی بر عهده دارند اما پرسش مهم تر این که آیا این کلنی های محدود ، اتاق فکر و مهم تر از آن تئوری مشخصی برای تعریف و استقرار رسمی « جنبش » دارند ؟
و این که محدود کردن مطالبات جمعی در طیف معیشت که شکل اصلی بیرونی و تعریف شده آن اجرای رتبه بندی معلمان بوده است می تواند موجب همبستگی سایر گروه های اجتماعی شده و آن را به عنوان یک « قدرت اجتماعی » مطرح کند ؟
در حال حاضر چشم اندازی از شواهد مبتنی بر مرجعیت اجتماعی معلمان که پیش نیاز شکل گیری و تکامل قدرت اجتماعی فراگیر و منعطف آنان باشد مشاهده نمی شود .
16 فروردین ماه مصادف بود با مرگ محمدعلی شاه در تبعید. تاریخ نشان داده که کسانی که در مقابل مردم قرار گرفته اند کمتر عاقبت خوبی داشته اند ؛ آنها غالبا وقتی در قدرت بوده اند مثل یزید بوده اند اما وقتی از قدرت رانده شده اند مثل بایزید شده اند....!
پرده اول:
نقل است که محمدعلى شاه وقتی مجلس اول را به توپ بست، پس از قلع و قمع مشروطه طلبان و کشتن فجیع میرزا جهانگیرخان و ملک المتکلمین در باغ شاه، با غرور و نخوت، بادی در بروت انداخته و موقع ناهار با تکبر گفته بود: آیا مشهدی باقر بقال وکیل (نماینده صنف بقالان در مجلس اول) اجازه می دهد شاه مملکت ناهار صرف کند یا خیر؟ سپس قهقهه خنده را از سر تمسخر سر داده بود...
روزگار بگذشت . قیام تبریز شروع شد . سپس، مجاهدین شمال و جنوب تهران را فتح کردند و شاه متکبر که با تمام دریوزگی برای حفظ جانش گریخته و مجبور به تحصن در سفارت روسيه در زرگنده شده بود، در این زمان، حسین بیگ تبریزی به تمسخر فریاد زده بود:
«دیدی بالاخره مشهدی باقر بقال اجازه ناهار خوردن نمی دهد!»
پرده دوم:
زمانی که دیکتاتور در روز جمعه، 16 ژوئيه، به سفارت روسیه پناهنده شد، عين السلطنه در خاطرات خود می نویسد که شاه مغرور پشم هایش ریخته و در عرض یک ماه لاغر شده، غبغب اش تحليل رفته و آرزوی خودکشی می کرد: «رفتيم زرگنده و خدمت شاه ماضى. فرمودند مفسدين و مغرضين كار را به اينجا رسانيدند. چند مرتبه خواستم خودم را بكشم ...هيچ علامت نظام و سلطنتى در كلاه و سردارى نداشت. ريشش بلند شده بود. لاغر شده بود. غبغب بى پير تحليل رفته بود. رنگش زرد شده بود» ( روزنامه خاطرات عين السلطنه...ج4ص2697)»
البته سفیر روسیه هم هی مته به خشخاش می گذاشت که محمدعلی شاه در سفارت مزاحم کارش است و باید هرچه زودتر سفارت روسیه را تخلیه کند : «تا ديروز او را قبله عالم، سايه خدا مى خوانديم. امروز بايد در خانه غيرى اين قسم نسبت به او اهانت كنيم ؛ اين است كه سفير روس مى آيد به شاه پيغام داده اند عمارت را خالى كرده يا در يكى از عمارات كوچك كه خالى است منزل كنيد، يا چادر زده و جاى ديگر نزدیک سفارت كرايه كنيد»!(همان منبع...ج4ص2761).
پرده سوم:
زمانی که پس از 56 روز اقامت در سفارت روسیه پس از تحویل عتیقه جات و طلاها مجبور به ترک ایران به مقصد اودسا در اوکراین شد، وقتِ ترک ایران، طرفداران معدودش که عادت به نظام استبدادی داشتند در جلوی کالسکه اش به خاک افتاده و گریه و زاری می کردند که پس از رفتن شما، ما از چه کسی باید اطاعت کنیم؟!
« تمام جمعيت شمیرانى تا تجريش گریه می کردند که آقا شما می روید ما از چه کسی اطاعت کنیم، همين طور زن هاى شهر طهران اغلبى در امامزاده حسن و امامزاده معصوم جمع شده بودند. كالسكه شاه را كه مى بينند صدا به گريه و شيون بلند مى كنند...در اغلب خانه ها زنها آش پشت پا براى شاه درست كردند...» (همان...ج4ص2820)
این مردم، گویی انترهایی بودند که لوطی شان مرده و بی زنجیر گشته بودند!
پرده چهارم:
زمانی که پس از در به دری های بی شمار در بندر ساوونا در ایتالیا در 1304درگذشت، روزنامه حبل المتین در مورد مراسم تغسیل و تدفین اش در عباراتی طعنه آمیز در همان زمان چنین نوشته بود:
« در سان ریبوی ایتالیا، سدر و کافور هم برایش پیدا نشده بود، فقط روی تخته گذاشته با صابون عطری غسل دادند. غسال کی بود؟ یونس خان آبدار و یک نفر دیگر به نام اسماعیل طوپالی که ترک اسلامبولی است...دکتر یه روزلسکی، پنبه می گذاشت، روسی خان کفن می دوخت دیگری دعای روسی می خواند.... "
نتیجه:
در آن زمان، مشروطه خواهان فکر می کردند بزرگترین مشکل، محمدعلی شاه مستبد است و اگر او از بین رود همه چیز درست خواهد شد، اما محمدعلی شاه و چندین محمدعلی شاه های دیگر از بین رفتند ولی اوضاع بهتر نشد چون، هر کدام از آن میلیون ها مردمِ گرفتارِ جهل و عقب ماندگی، بالقوه یک محمدعلی شاه بودند حتی بدتر.
در ایران اکثر زمان ها، مردم و حکومت ها عین هم هستند و مانند در و تخته به هم مى آيند...!
کانال تاریخ تحلیلی ایران
گروه گزارش/
روز گذشته تهران پایتخت کشور و ۱۱ استان دیگر شاهد بحران در زمینه آلودگی هوا بود .
نکته ی مهم و قابل تامل آن که دیروز تهران در صدر آلوده ترین شهر جهان قرار گرفت . آن طور که دادههای شرکت کنترل کیفیت هوا نشان میداد ؛ شاخص کیفیت هوای تهران تا ساعت هشت شب روی عدد ۳۷۲ و در شرایط خطرناک قرار داشت. بعد از آن تا پایان شب در وضعیت خیلی ناسالم قرار گرفت.
اگر چه بحران آلودگی هوا مساله ی جدیدی نیست و به نوعی با زندگی شهرنشینان کلان شهرها عجین شده است اما اراده ای هم برای مدیریت آن دیده نمی شود .
( منبع : کانال اخبار هواشناسی کشور )
مردم هم به سیاق گذشته در بی تفاوتی به سر برده و شب را به صبح و صبح را به شب می رسانند .
پس از این واقعه ، برخی و شاید بسیاری دوباره انگشت نشانه به سوی « مدارس » گرفتند و خواهان تعطیلی آن شدند بی آن که از « خود » و « دیگران » پرسش کنند که عامل و مقصر این وضعیت کیست ؟ هزینه مرتبط با مرگ و میر ناشی از آلودگی هوای ۲۵ شهر کشور در سال ۱۳۹۹ حدود ۴.۳ میلیارد دلار برآورد شده است.
واقعا نقش مدارس در شکل گیری و آغاز پیک های مختلف کرونا چه بود که به خاطر آن مدارس 25 ماه تعطیل شدند و تعطیل کردن دوباره مدارس چه نقشی در کاهش و یا رفع آلودگی هوا خواهد داشت ؟
چرا به جای آن که مطالبه عمومی از مقامات و تصمیم گیرندگان مطالباتی مانند « اجرای کامل قانون هوای پاک » باشد به متغیرهایی مانند تعطیلی مدارس فرو می کاهد ؟
به گزارش و یافته های دیوان محاسبات که در دی ماه سال 1400 منتشر شده است توجه فرمایید : ( این جا )
« گزارش دیوان محاسبات کشور درباره وضعیت اجرای قانون هوای پاک نشان میدهد که از میان ۲۲۰ حکم قانونی، ۲۰ مورد به صورت کامل اجرا شده، ۱۴۰ حکم ناقص انجام شده و به ۶۰ حکم عمل نشده است. واقعا نقش مدارس در شکل گیری و آغاز پیک های مختلف کرونا چه بود که به خاطر آن مدارس 25 ماه تعطیل شدند و تعطیل کردن دوباره مدارس چه نقشی در کاهش و یا رفع آلودگی هوا خواهد داشت ؟
بر اساس بند دهم سیاست کلی محیط زیست، باید نظام حساب رسی زیستمحیطی در کشور ایجاد شود که ارزشها و هزینههای زیستمحیطی تخریب، آلودگی و احیاء در حسابهای ملی استقرار پیدا کند. اما دیوان محاسبات گفته عمده یافتههایش نشان میدهد مسئولان دستگاههای اجرایی در انجام قانون هوای پاک ترک فعل داشتهاند.
سامانه اینترنتی پایش کیفیت هوای تهران اعلام کرده در سال ۱۴۰۰ تا ۲۹ دی ماه، پایتخت کشور ۲ روز هوای پاک داشته، ۲۰۹ روز کیفیت هوا قابل قبول و ۸۸ روز برای گروههای حساس ناسالم بوده است. در این میان، مردم تهران از ابتدای امسال تاکنون ۶ روز را در وضعیت ناسالم سپری کردهاند.
روابط عمومی دیوان محاسبات گفته بر اساس گزارش سازمان حفاظت محیط زیست، «تعداد روزهای پاک در سالهای ۱۳۹۷ تا هشت ماهه اول ۱۴۰۰، در اکثریت قریب به اتفاق استانها به ویژه در استانهای البرز، اصفهان، خراسان رضوی و تهران کاهش یافته و حتی به صفر رسیده است.»
این گزارش اعلام کرده تعداد روزهای ناسالم و ناسالم برای گروههای حساس (شاخص بالای ۱۰۰) در بیشتر استانهای کشور افزایش داشته و در صورت کاهش هم چندان محسوس نیست. با بررسی کیفیت هوای کشور در سالهای اخیر هم کیفیت هوا بهبود نیافته است.
به علاوه، معضل آلودگی هوا که عموماً در شش ماهه دوم سال رخ میداد، در حال گسترش به شش ماهه اول سال بوده و دامنه بروز آن به سایر شهرها در حال گسترش است.
دیوان محاسبات گفته بر اساس گزارش وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ، هزینه مرتبط با مرگ و میر ناشی از آلودگی هوای ۲۵ شهر کشور در سال ۱۳۹۹ حدود ۴.۳ میلیارد دلار برآورد شده است.
در ۳۰ مورد ارائه مجوزهای مربوط به پیش فروش خودروها هم وضعیت اخذ تأییدیه استاندارد آلایندگی و اعتبار آن در موعد تحویل از وزارت صنعت، معدن و تجارت استعلام نشده است.
وزارت نفت با وجود اینکه از ابتدای مهر ماه سال ۱۳۹۹، مکلف به تکمیل طرح کاهش، هدایت، انتقال و بازیافت بخارات بنزین، موسوم به طرح کهاب، در کلیه مبادی مربوط اعم از انبارهای نفت، جایگاههای عرضه سوخت و نفتکشها بوده، اما به گفته دیوان محاسبات به تکلیف قانونیاش عمل نکرده است.
همچنین نظارت بر رعایت حدود مواجهه شغلی با ترکیبات آلی فرّار برای شاغلان جایگاههای بنزین بر عهده وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی نهاده شده بود که کمتر از ۲۳ درصد جایگاههای موجود پایش شدهاند.
در گزارش دیوان محاسبات آمده میزان افزایش سالانه ظرفیت مورد نیاز برق کشور از انرژیهای تجدید پذیر در سال ۹۸ تنها ۵.۵ درصد بوده که این میزان در سال ۹۹ به ۲ درصد کاهش یافته است.
بر اساس قانون هوای پاک، وزارت نیرو سالانه باید حداقل ۳۰ درصد ظرفیت مورد نیاز برق کشور را از انرژیهای تجدیدپذیر تأمین کند.
به علاوه در سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ سهم کل ظرفیت برق کشور از انرژیهای تجدیدپذیر یک درصد اعلام شده است.
این گزارش گفته تاکنون هیچ گونه دستورالعمل و شیوه نامهای درباره نحوه اجرای آزمونهای معاینه فنی موتورسیکلت به مراکز معاینه فنی ابلاغ نشده و امکان ثبت نتایج معاینه فنی موتورسیکلتها به صورت برخط و سیستماتیک در سامانه مربوطه مقدور نیست.
دیوان محاسبات گزارش داده با وجود فرسودگی ۴۰ درصدی ناوگان اتوبوسرانی شهری در کلانشهر تهران و گذشت ۴ سال از اجرای قانون هوای پاک، در سال ۱۳۹۹ هیچ گونه نوسازی در کلانشهر تهران از محل درآمد مشخص شده در این قانون نجام نشده است.
این نهاد نظارتی گفته با توجه به شرایط کنونی، هزینههای خرید و نصب فیلتر دوده بر روی ناوگان اتوبوسرانی با بیش از ۸۰ درصد فرسودگی، به صورت ارزی بسیار بالاست و نگهداری آن هزینهکرد سالیانه نیاز دارد. همچنین به علت وضعیت نامناسب درآمدی اکثر شهرداریها، چنین اقدامی در اولویت هزینه کرد آنها قرار ندارد.
شبکه ملی پایش و اطلاع رسانی آلودگی صوتی با اولویت کلانشهرها با گذشت بیشتر از ۲ سال راه اندازی نشده و طرح جامع مدیریت کاهش آلودگی صوتی هم تکمیل نشده است.
با آن که بر اساس جدیدترین آمار منتشر شده از سوی رگولاتوری در بهمن 1400 ؛ تعداد کاربران اینترنت ثابت و سیار در سراسر کشور به بیش از ۱۰۲ میلیون نفر رسیده است ( این جا )
اما در کارزار ( petition ) اینترنتی که خطاب به رئیس جمهور و رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست نوشته شده و از 29 دی 1400 تا 29 اسفند 1400 فعال بود فقط 3143 نفر آن را امضا کرده بودند . ( این جا )
جناب حجتالاسلام والمسلمین رئیسی
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
جناب آقای سلاجقه
ریاست محترم سازمان حفاظت از محیط زیست
با سلام
روز ملی هوای پاک در ایران در حالی فرا میرسد که علیرغم هدف اصلی نامگذاری این روز برای بهبود کیفیت هوا و تضمین دسترسی شهروندان به حق تنفس سالم و پاک، معضل آلودگی هوا در ایران به ویژه در کلانشهرها همچنان پابرجاست. اگرچه عوامل مختلفی به عنوان دلیل آلودگی هوا در ایران معرفی میشوند اما به تأیید مسئولان و کارشناسان «عدم اجرای کامل و سریع قانون هوای پاک» موجب خسارات بیشماری چون مرگ زودرس هزاران ایرانی، پیامدهای مخرب محیط زیستی و هزینههای سنگین اقتصادی برای دولت شده است و امنیت ملی پایدار کشور را با خطر جدی مواجه ساخته و خواهد ساخت.
در این میان اگرچه میزان دقیق مقررات اجرا شده «قانون هوای پاک» مشخص نیست اما شواهد نشان میدهند بخش مهمی از این مقررات که از مهمترین منابع آلاینده آلودگی هوا به شمار میروند هنوز اجرایی نشده و از اولویت ویژهای برای رفع این مهم برخوردار نیستند. مقرراتی نظیر «لزوم استفاده نیروگاهها از سوخت مناسب و توقف استفاده از مازوت، نوسازی ناوگان حمل و نقل شهری و افزایش ظرفیت آن، جلوگیری از تولید و تردد خودروهای آلاینده و جایگزینی خودروهای فرسوده» که نقش مهمی در کاهش آلودگی هوا به ویژه در کلانشهرها داشته و از منابع آلاینده اصلی آن محسوب میشوند.
بر اساس قانون هوای پاک همه مراجع و نهادهای حکومتی و دولتی موظف به اجرای قوانین و مقررات این قانون بوده و سازمان حفاظت از محیط زیست به عنوان ناظر بر حسن اجرای این قانون انتخاب شده است، لذا عدم اجرای قانون هوای پاک، ترکِ فعل و نقض صریح قوانین داخلی در ایران به ویژه قانون هوای پاک و حقوق شهروندی شهروندان محسوب میشود. لذا، این درخواست از همه شهروندان دغدغهمند جان خود و همنوعانشان میخواهد تا با امضای آن اجرای فوری قانون هوای پاک به ویژه در زمینه استفاده از سوخت مناسب و پاک برای منابع آلاینده ثابت بهویژه نیروگاهها، نوسازی ناوگان حمل و نقل عمومی (مخصوصاً برای کلانشهرها) و همچنین توقف تولید خودروهای آلاینده را مطالبه کنند.
از این رو با هدف پاسداری از حق حیات انسانی و حق بهرهمندی از محیط زیست سالم و هوای پاک برای همه شهروندان و از همه مهمتر حفظ امنیت ملی پایدار کشور، ما امضاکنندگان این کارزار از ریاست قوه مجریه و سازمان حفاظت از محیط زیست به عنوان مراجع اصلی اجرا و نظارت بر اجرای «قانون هوای پاک» میخواهیم تا با اجرای کامل و فوری این قانون، شرایط را برای بهرهمندی شهروندان از هوای سالم و پاک فراهم آورند.
با تشکر
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
کانت در تعریف «روشنگری» می گوید:
روشنگری خروج انسان از صغارت است، به در آمدن از حالت کودکی، کودکیای که خود بر خویش تحمیل کرده است. منظور از کودکی، ناتوانی از به کار گرفتن فهم خویش بدون رخصت و اجازه دیگران است. اگر علت این نابالغی نه فقدان فهم، که نبود عزم و شجاعت در به کارگیری فهم خود بدون راهنمایی دیگران باشد، گناه آن به گردن خود انسان است. شعار روشنگری این است:
« در به کارگیری فهم خود شهامت داشته باش! »
کلمه آلمانی «بیلدونگ» که بیش از هر فیلسوفی توسط هگل مورد استفاده قرار گرفته است هم بیش از همه مفهوم «روشن بینی» را به ذهن متبادر می کند. بیلدونگ در اندیشه هگل به صورت تجربه فردی یا روند شکل گیری یک فرهنگ در جامعه مورد استفاده قرار می گیرد و معنایی شبیه تعریف کانت از روشنگری و روشن بینی و فرهیختگی دارد.
روشن بینی یک پروسه است و رشد فرهنگی و فکری یک فرد و یک جامعه و یک تمدن و رسیدن به فرهیختگی و توان به کارگیری قوه تعقل در همه امور را دربر می گیرد.
روشنگری توان ایستادن یک ملت به روی پاهای خویش بدون نیاز به تکیه گاه و پدر و ارباب و دیگری است.
روشنگری کسب اعتماد به نفس یک ملت برای اندیشیدن به هر مسئله و هر پدیده ته نشین شده و "طبیعی انگاشته شده" در ذهن و تاریخ آن سرزمین است.
روشنگری خروج انسان از تاریک خانه و زندان بسته ذهن و گسستن زنجیرهایی است که به پای تفکر انسان بسته شده است.
روشنگری خروج از انقیاد ایدئولوژی ها و گفتمان های هژمونیک است.
روشنگری و بیلدونگ نگاه فلسفی به تمام امور روزمره زندگی اعم از سیاست و هنر و روابط اجتماعی و.. است.
روشنگری نترسیدن و هراس نداشتن از زمین خوردن های مکرر است.
روشنگری خروج از کفالت امیران و وکیلان و عالیجنابان است.
روشنگری گذار از «رمه گی» و تبدیل شدن به «شبان» خویش است.
روشنگری گذار ذهنی از "رعیت" به "شهروند" است.
روشنگری و بیلدونگ رسیدن به ذهن روشن بین است.
روشنگری رگهای گردن باد کرده و شعارهای دهان پرکن نیست. روشنگری فحاشی و غضب نیست. روشنگری خشونت پراکنی و کشتار "دیگری" نیست.
جامعه ای که ذهن روشن را تجربه کند، دیگر تحت سلطه و انقیاد اربابان قرار نمی گیرد. جامعه ای که به روشن بینی رسیده باشد دیگر برده و رعیت نخواهد شد. جامعه ای که به روشن بینی رسیده باشد، روح و ذهن خود را به دست شیاطین نخواهد سپرد.
نتیجه «ذهن روشن بین» ؛ آقایی و سروری و اعتماد به نفس و خودباوری فکری یک فرد، یک جامعه و یک فرهنگ است و تا جامعه ای به چنین تجربه ای نرسیده باشد [حتی اگر هر سال یکبار به خیابان ریخته و انقلاب انجام دهد] نباید انتظار تغییرات بنیادین داشته باشد.
کانال خرمگس
گروه گزارش/
سرانجام و پس از سال ها و شاید حداقل یک دهه از فراز و نشیب پدیده ای که در حال حاضر « قانون رتبه بندی معلمان » نامیده شده است ؛ نظام و سازو کاری که قرار است معلمان را بر اساس صلاحیت های حرفه ای و شغلی رتبه بندی نماید صورتی قانونی یافت و رئیس جمهور آن را بیست و سوم اسفند ماه سال 1400 برای اجرا به وزارتخانه آموزش و پرورش و سازمان برنامه و بودجه و سازمان اداری و استخدامی کشور ابلاغ کرد . ( این جا )
با وجود آن که این قانون یک هفته پیش از پایان سال پیش برای اجرا به وزارت آموزش و پرورش ارسال شده است اما شواهد و قرائن و نوع عملکرد مسئولان حاکی از آن است که با وجود نگرانی و دغدغه زاید الوصفی که در بدنه معلمان نسبت به اجرای این قانون وجود دارد اما به همان نسبت نوعی بی خیالی و حتا بی تفاوتی در وزارت آموزش و پرورش برای تدوین آیین نامه مربوط به این قانون و اجرای آن مشاهده می شود . آیا حتما باید « صدای معلمان » بلند شود و روانه خیابان ها شوند و فریاد بزنند تا مسئولان تلنگری را احساس کنند و به خود آیند و کاری انجام دهند ؟
در این راستا ؛ پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
« با حضور وزیر آموزش و پرورش، گردهمایی مشترک اعضای شورای معاونان و مدیران کل آموزش و پرورش استان ها، صبح امروز، هیجدهم فروردین ماه در اردوگاه شهید باهنر، آغاز به کار کرد.
به گزارش مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، صبح امروز گردهمایی مشترک اعضای شورای معاونان و مدیران کل آموزش و پرورش سراسر کشور، با حضور وزیر آموزش و پرورش، مهدی اسماعیلی و محمد وحیدی نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی و با موضوع «بررسی مسائل روز آموزش و پرورش» در اردوگاه فرهنگی - تربیتی شهید باهنر آغاز شد.
در این گردهمایی یک روزه، «برنامه های آموزش و پرورش در سال۱۴۰۱»، «ساماندهی نیروی انسانی»، «روند فعالیت مدارس و آموزش حضوری» و «آخرین مراحل تدوین آیین نامه اجرایی قانون رتبه بندی معلمان» مورد بررسی و تبادل نظر قرار می گیرد . »
نخستین روز کاری ادارات در سال جدید ششم فروردین بوده است .
پرسش « صدای معلم » از مسئولانی که تکیه کلام شان « روحیه انقلابی و جهادی » است و هر جا می روند آن را تکرار می کنند آن است که نمی شد این نشست را همان روز یعنی ششم فروردین اجرا کرد ؟
چرا آن همه حساسیت و جدیتی که وزارت آموزش و پرورش نسبت به بازگشایی حضوری مدارس داشت و البته جای تقدیر و تشکر دارد در مورد چنین موضوعاتی مشاهده نمی شود ؟
آیا این نکته قابل تامل و پی گیری نیست ؟
آیا اگر تکلیف تدوین آیین نامه اجرایی قانون رتبه بندی معلمان پیش از آغاز به کار رسمی مدارس مشخص می شد و معلمان احکام جدید خود را بر این اساس و افزایش سالانه دریافت می کردند ؛ احساس و اعتماد خوبی نسبت به مسئولان خود و مهم تر از آن انگیزه و رضایت شغلی هنگام حضور در کلاس درس و در برخورد با دانش آموزان احساس نمی کردند ؟
آیا مسئولان وزارت آموزش و پرورش این گونه مسائل بدیهی را نمی بینند و نمی شنوند ؟
آیا حتما باید « صدای معلمان » بلند شود و روانه خیابان ها شوند و فریاد بزنند تا مسئولان تلنگری را احساس کنند و به خود آیند و کاری انجام دهند ؟
« صدای معلم » از معدود رسانه هایی بوده است که به کرات نسبت به طولانی بودن زمان تعطیلات مدارس در ایام نوروز منتقد بوده و با توجه به پایین بودن زمان آموزش در نظام آموزشی ایران واقعا نیازی به این همه تعطیلی بی حساب و کتاب در کشوری که در معیشت و اقتصاد خود درمانده است نیست .
اگر ادارات آموزش و پرورش قرار باشد فقط به صورت اسمی و ظاهری در روزهای مربوطه باز باشند اما کاری صورت نگیرد و وضعیت در روزمرگی سیر کند ؛ پس تفاوت آنان با مدارس تعطیل چه می تواند باشد ؟
آیا نمی شد با حضور چند کارشناس خبره و کاربلد تکلیف یک آیین نامه اجرایی را مشخص کرد و این همه یک موضوع ساده را در کانال های اداری و بوروکراتیک معطل نکرد ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید