ساعت 11 صبح اول آذر سال 93، محسن خشخاشی 43 ساله در حال تدریس درس فیزیک در دبیرستان پسرانه حافظی در خیابان 45 متری بسیج شهرستان بروجرد بود که دانشآموز 15 ساله وارد کلاس شد.
دانشآموز نوجوان بدون هیچ حرفی به سمت نیمکتش حرکت کرد. معلم از او خواست به دلیل غیبت غیرموجه از دفتر نامه بیاورد که پسر نوجوان به طرفش حمله ور شد و با چاقویی که همراه داشت، ضرباتی به گردن و سینه معلم وارد کرد و گریخت. پیکر نیمهجان معلم به بیمارستان شهید چمران منتقل شد، اما تلاش پزشکان برای نجات جان او موثر واقع نشد و معلم فیزیک جان خود را از دست داد . ( این جا )
سعید رضا برخورداری، وکیل خانواده معلم به جامجم گفت: متهم، قتل معلمش را پذیرفت و اعلام کرد که ناراحت است. او زمانی که عصبانی شده، چاقویی را که همراه داشته از جیبش بیرون آورده و ضربهای به گردن او زده و فرار کرده است. همین کارش باعث شده آقا معلم فوت کند. او مدعی بود چاقویی که همراه داشته، کارد میوهخوری بوده اما چنین نبوده و کاردی که او از آن استفاده کرده، کارد میوهخوری نبوده است.
وی ادامه داد: متهم ناراحت بود اما از اولیای دم درخواست بخشش نکرد. فقط پدر متهم بود که از خانواده مقتول خواست فرزند خطاکارش را ببخشند. این در حالی بود که قضات دادگاه از او خواستند صحنه جنایت را برایشان بازسازی کند. متهم مقابل حاضران جلسه و قضات دادگاه، نحوه چاقو زدن و قتل معلم مدرسهاش را بازسازی کرد. بعد از آن قضات دادگاه به اخذ آخرین دفاع از متهم پرداختند که او نیز گفتههای پیشین خود را تکرار کرد.
این بار هم از اولیای دم تقاضای بخشش نکرد.
متهم به کانون بازگشت داده شد و قضات شعبه وارد شور شدهاند تا در زمان قانونی حکم مربوط به پرونده را صادر کنند.
برادر مقتول نیز به جامجم گفت: همچنان برای قاتل برادر معلمم در خواست قصاص داریم. این پسر نوجوان بیآنکه به انجام کارش و آینده آن بیندیشد، برادرم را مقابل چشمان دیگر دانشآموزان و سر کلاس درس بیرحمانه به قتل رساند. او از صحنه حادثه فرار کرد و حتی نماند تا بفهمد چه بلایی بر سر برادرم آمده است. فرار کرد و به تهران آمد و خود را تسلیم نکرد تا اینکه پلیس او را بازداشت کرد.
دراین جلسات، متهم یکبار هم از خانوادهام تقاضای بخشش نکرد. از مسئولان قضایی میخواهیم، رای قاطعانه در این پرونده صادر کنند تا دیگر هیچ دانشآموزی به خود اجازه ندهد چنین بیرحمانه جان معلمی را بگیرد و امنیت جامعه را به خطر بیندازد . »
اما اخبار حاکی است که خانواده معلم فقید « محسن خشخاشی » قاتل را بخشیده اند .
پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
« محسن خشخاشی معلم فقید بروجردی که در کلاس درس از سوی دانش آموزش با ضربات چاقو کشته شد، پس از تایید حکم قصاص نفس قاتل در شعبه 31 دیوانعالی کشور، با رضایت بدون قید و شرط خانواده این معلم فقید، درس دیگری از ایثارگری و گذشت خانواده بزرگ فرهنگیان را مشق کردند . »
نخستین موضوعی که برای من همیشه جای تامل و پرسش جدی بوده این است که چه عاملی موجب می شود تا قاتل یک معلم با وجود غلط بودن نفس کار و بی منطق بودن عمل که موجب قطع حیات فردی شده و « وجدان عمومی » را جریحه دار کرده بابت این کار عذرخواهی نکند ؟
آیا قاتل محسن خشخاشی فکر می کرده کار درستی انجام داده و عدالت را برقرار کرده است و یا صرفا از روی غلیان احساسات کودکانه فاقد منطق و عقلانیت در یک فرآیند « لجباز محور » و برای فرونشاندن آنی خشم افسار گسیخته ی خود و این که همسالان و اطرافیان او نگویند که « کم آورده » و... مرتکب چنین کنش احمقانه و جهالت محوری شده است ؟ وزارت آموزش و پرورش اگر واقعا با خشونت زاویه دارد و آن را مضر به حال جامعه و آینده ی آن می داند و صداقتی دارد ، فقط با عواملی که در مدارس و واحدهای آموزشی و به بهانه های مختلف اقدام بر سر بریدن حیوانات می کنند ، برخورد جدی کند . جالب است بدانیم در این زمینه دستور العمل وزارتی هم صادر شده اما کسی به آن اهمیتی نمی دهد .
بارها و از نزدیک شاهد بوده ام که در این اجتماع ، فرد و یا افرادی دچار کار اشتباه و خلاف قانونی شده اند اما نه تنها متوجه کار نادرست شان نبوده اند بلکه معمولا و با ژستی طلبکارانه و حق به جانب با افراد دیگر و متضرر رفتار کرده اند .
چرا برای بسیاری از ایرانی ها ، عذرخواهی بابت کار خطا و خلاف شان ؛ از سخت ترین و شاق ترین کارها به شمار می آید ؟
این گونه « رفتارها » از کجا ناشی می شوند ؟
آیا در جوامع دیگر و به ویژه از نوع « توسعه یافته » این گونه افراد « رفتارهای توحش محوری » را از خود بروز می دهند ؟
آیا بروز چنین رفتارهایی در یک اجتماع و عمومیت یافتن آن دال بر « صغارت فکری » افراد آن جامعه نیست و این که هنوز کلیت جامعه به بلوغ لازم عاطفی و روانی دست نیازیده است ؟
بسیاری اوقات می بینم و می شنوم که جامعه در کلیت خود برای توجیه چنین رفتارهایی دنبال « علت » می گردند و معمولا این تحلیل ها و توجیهات معمولا سر از « اقتصاد » و « معیشت » در می آورد .
آیا اگر فرضا در هر جامعه ای وضعیت اقتصادی خراب باشد مجوز و یا چراغ سبزی برای افراد می شود تا دزدی کنند ، خشونت بورزند ، حقوق انسانی و شهروندی یکدیگر را بدون هر گونه حد و مرزی پایمال کنند و... ؟
این چیزها چگونه وارد فرهنگ عمومی این کشور شده اند ؟
برای من تنها فرضیه و یا احتمال قوی که می تواند وجود داشته و با واقعیت هم خوانی داشته باشد این است که هم « خانواده ایرانی » و هم « مدرسه ایرانی » به قول معروف « تعطیل » هستند و از کارکردهای خود در حوزه « تربیت » کاملا تهی شده اند .
از سوی دیگر ؛ تنها کاری که اجتماع می تواند در این میان انجام دهد نه تصحیح این رفتارها بلکه هم پوشانی و رسمیت دادن به این رفتارهای نا به هنجار ، غیر اخلاقی و غیر انسانی و استمرار آن ها است .
از آن جا که فضای مطالبه گری منطقی و مستمر در فرهنگ و حوزه عمومی ما هم تعریف نشده است ؛ حاکمیت و یا دولت هم فشار و یا اجباری برای اعمال اقتدار قانون و صیانت از « قراردادهای اجتماعی » از خود نشان نمی دهد و وضعیت دائما به سوی « بدتر شدن » پیش می رود .
اما وزارت آموزش و پرورش در این میان چه کاره هست ؟ چرا برای بسیاری از ایرانی ها ، عذرخواهی بابت کار خطا و خلاف شان ؛ از سخت ترین کار به شمار می آید ؟
آیا وظیفه این وزارتخانه لاپوشانی ریشه های این خشونت ها و روی آوردن به تبلیغات بی مایه و کارهای نمایشی است ؟
این وزارتخانه ای که پس از 8 سال این چنین خانواده محسن خشخاشی را مروج صلح و ایثار و از خودگذشتگی معرفی می کند ؛ آیا در این مدت خبری از این خانواده گرفته است ؟ این که فرضا این خانواده با تنها حقوق به جای مانده از مرحوم خشخاشی و در این وانفسای تورم چگونه روزگار می گذرانده است ؟
البته جای شکرش باقی است که حداقل دبستانی به نام معلم فقید خشخاشی نام گذاری شد . اما پرسش این است که ؛
این آموزش و پرورشی که این گونه و دائما سنگ معلمان فداکار و ایثارگر را بر سینه می زند ؛ چرا در میانه ی کثرت بی حد و مرز اسامی مذهبی و دینی نباید مدارسی به نام این عزیزان نام گذاری شود؟
( مراسم بزرگداشت معلم فقید « محسن خشخاشی » که در زمان وزارت فانی برگزار شد و جز وزیر آموزش و پرورش و هیات همراه و برخی فعالان و کنش گران صنفی اما بسیاری از معلمان در آن شرکت نکردند و اکثریت صندلی های سالن خالی بودند )
29 آبان ماه 1394 جمعی از فرهنگیان و معلمان با نوشتن نامه ای که در « صدای معلم » منتشر گردید ( این جا ) ؛ ضمن بزرگ داشت اول آذر ماه ، سال روز درگذشت معلم فقید « محسن خشخاشی » ؛ ضمن هشدار نسبت به تبعات خشونت در جامعه و مدرسه و مشکلاتی که در مدرسه سبب ساز خشونت است پیشنهاد دادند که این روز « نه به خشونت در مدرسه » نام گذاری شود. برای من تنها فرضیه و یا احتمال قوی که می تواند وجود داشته و با واقعیت هم خوانی داشته باشد این است که هم « خانواده ایرانی » و هم « مدرسه ایرانی » به قول معروف « تعطیل » هستند و از کارکردهای خود در حوزه « تربیت » کاملا تهی شده اند .
آنان نوشته بودند :
« ما ضمن تسلیت دیگر بار به خانواده ی محترم زنده یاد محسن خشخاشی در نخستین سالگرد جان باختن این عزیز، به دولت پیشنهاد می دهیم که روز یکم آذر ماه سال را « روز نه به خشونت در مدرسه » بنامد .
همچنین در این زمانه ای که خشونت شوربختانه دارد روز به روز چهره ی عریان خودش را در سطحی جهانی نمایان تر می سازد و مبارزه ی فرهنگی با آن از ضرورت بیشتری برخوردار می شود از فرادستان آموزش و پرورش می خواهیم که برای افکار عمومی روشن سازند که :
1- از سال گذشته تاکنون برای جلوگیری از بروز خشونت در مدرسه، چه برنامه هایی را به اجرا درآورده اند؟
2- توضیح دهند که چگونه طرح هایی همچون کم کردن یک چهارم از فرهنگیان رسمی کشور که مشغول اجرای آن هستند را می توان در راستای کاهش خشونت در مدرسه ها ارزیابی نمود و نه افزایش آن ؟
این وزارتخانه و سایر نهادهای بودجه بگیر و مدعی ساختن فرهنگ برای مدیریت خشونت در مدرسه و تربیت خانواده چه برنامه ای فارغ از شعار و تبلیغات دارند ؟
وزارت آموزش و پرورش اگر واقعا با خشونت زاویه دارد و آن را مضر به حال جامعه و آینده ی آن می داند و صداقتی دارد ، فقط با عواملی که در مدارس و واحدهای آموزشی و به بهانه های مختلف اقدام بر سر بریدن حیوانات می کنند ، برخورد جدی کند . جالب است بدانیم در این زمینه دستور العمل وزارتی هم صادر شده اما کسی به آن اهمیتی نمی دهد .
نباید فراموش کرد زمانی که خشونت و خشونت ورزی در یک جامعه « عادی سازی » شده و حتی « تقدیس » شود ؛ عوارض این سندرم خانمان سوز دامن همه را فرا خواهد گرفت .
خشونت در وجوه مختلف در این جامعه با سرعت و شتابی باورنکردنی در حال اشاعه و گسترش است .
اگر تدبیری صورت نگیرد ؛ فردا بسیار دیر خواهد بود اگر فردایی باشد .
نظرات بینندگان
نکته ی قابل تاملی است اما مهم این است که عوامل موجده این خطاها شفاف مشخص شده و زیر تیغ نقد قرار گیرند بدون هر گونه ترس و رو در بایستی .
پایدار باشید .
روح آن معلم مقتول و دیگر معلمان درگذشته و شهید شاد و یادشان گرامی
ثانیا مدارس فاقدپزشک روان پزشک روانشناس مددکار اجتماعی بسترساز انواع خشونت ها خواهد شد
مدارس چه به لحاظ فضای فیزیکی یعنی سخت افزار وچه به لحاظ نیروی اجرایی یعنی نرم افزار باید دربهترین سطح باشند تا خشونت وسایرمشکلات جسمی وروانی دانش آموزان کاهش یابد
واقعا افرادی که فن مهم تربیت را نمی دانند ، جنایت است که بخواهند مانند خود را تولید کنند و جهان را ویرانه کنند.
فعلا وزیر ما هم تربیت مداح در مدارس برایش اولویت دارد تا پرورش انسان هایی قانون مدار ، مسئولیت پذیر و حافظ طبیعت و محیط زیست .
پایدار باشید .