هر كسي كه وارد دنياي تعليم و تربيت ميشود، پس از والدين «معلمان» و پس از خانه «مدرسه» را تجربه بينظير ميبيند و به جايگاه و نقش «معلم» و « مدرسه » ناخودآگاه توجه ويژهاي خواهد داشت. چه از آن روزي كه معلمان مكتبخانه با ابزار چوب و فلك كودكان و نوجوانان را پاي درس مينشاندند چه تا به امروز كه والدين با هزار ناز و نوازش آنها را به در مدارس ميرسانند و بخشنامههاي اداري هر گونه تنبيه بدني را تخلف ميدانند، در همه زمانها يك واژه مشترك بوده است و آن واژه « معلم » است.
رويكردها و فلسفه آموزشي و روشهاي آموزش در سير تحولات خود بسيار دگرگون شده است، دگرگونيهايي كه سرنوشت ملتها را متفاوت ساخته است در سير گذار فكري تعليم و تربيت سنتي نيز جاي خود را به نظامهاي آموزشي مدرن داد و كشورهاي مدرن شده با تطبيق نظامهاي آموزشي خود با الزامات دنياي مدرن راه توسعه را در پيش گرفتند؛ راهي كه باز هم «معلم» همچنان جايگاه ويژهاي داشته و دارد اما نه از همان منظر نظام سنتي بلكه با رويكردي مدرن و نگرشي حرفهاي كه تجربه نظامهاي آموزشي كشورهاي توسعهيافته مصداقي از اين رويكرد است. شاخص جايگاه و نقش معلم مهمترين متغير در ارزيابي يك نظام آموزشي است چرا كه ساير متغيرها از جمله محتواي آموزشي، روشهاي تدريس، اهداف آموزشي و ساختار نظام آموزشي خود را در جايگاه و نقشي كه براي معلم تعريف ميشود، نشان ميدهد به اين معنا كه در نظام آموزشي آرمان گرا معلم در جايگاه پيامبران مينشيند و براي اهداف آموزشي كه همان اهداف آرماني و آسماني است بايد تلاش كند.
معلمي كه تقديس ميشود و بايد رفتارهاي او با مدل الگوي انسان تراز آرمان مورد نظر سنجيده شود تا دانشآموزان او را نمونه يك انسان كامل دانسته و تمام رفتارها و كردارهاي خود را با وي هماهنگ سازند.
اما در نظام آموزشي مدرن معلم الگوي انسان كامل و معلمي شغل مقدس و آسماني نيست. اهداف مورد نظر اين نظامها ساختن انسان كامل با تحقق آرمانهاي مكتبي نيست بلكه معلم يك راهنما و هدايتگر است كه كودكان و نوجوانان را در ميان انبوهي از انتخابها و مسيرها راهنمايي ميكند تا دانشآموز با درك تفاوتها دست به « انتخاب » بزند و براي زندگي فردي و جمعي ضمن اينكه يك انتخابگر قوي باشد يك «شهروند مسوول» در قبال جامعه شود. متاسفانه در شرايطي ما همچنان با چالشهاي نظام آموزشي دست و پنجه نرم ميكنيم كه جايگاه معلمي به شدت آسيب ديده و اين معلم سقوط كرده از جايگاه مقدس نتوانسته جايگاه حرفهاي خود را هم به دست آورد.
سير تحول جايگاه معلم از تقدس تا تنزل بزرگترين چالش نظام آموزشي ما است؛ از يك سو سياست گذاران و برنامهريزان و مسوولان همچنان بر اين جايگاه و نقش تاكيد دارند و برنامهريزيهاي آموزشي مبتني بر اين رويكرد صورت ميگيرد از سوي ديگر واقعيتهاي دنياي معلمي والدين و دانشآموزان و حتي خود معلمان را به اين باور رسانده است كه معلمي حرفهاي بيش نيست و معلم به عنوان صاحب اين حرفه نقش و جايگاه تعريف شدهاي جز آنچه انتظار معقول و طبيعي ميرود نخواهد داشت.
اين واقعيت تلخ و حقيقت آشكار در دو بعد ويژگيهاي معلم و شرايط كاري معلمان به خوبي خود را نشان ميدهد؛ واقعيت و حقيقتي كه تا ديرتر نشده بايد چارهاي براي آن انديشيده شود و معلم سقوط كرده در اين نظام بحرانزده آموزشي را ابتدا بايد نجات داد سپس براي او نسخه پيچيد و نقش و جايگاه واقعي برايش تعريف كرد.
روز معلم و مناسبتهايي كه معلم و معلمي در آن بيشتر مورد توجه قرار مي گيرد فرصتي است تا صاحبنظران و قلم به دستان پيرامون اين مهم بگويند و بنويسند تا شايد چارهاي بتوان يافت.
*مسئول گروه مدرسه روزنامه اعتماد
نظرات بینندگان
استاد گرانقدر سرکار خانم مياندشتي مسئول محترم گروه مدرسه روزنامه اعتماد
قلم توانمند شما تحسين مي نمايم . مي فرماييد از آموزش و پرورش آرمانگرا تا آموزش و پرورش مدرن که معلمي از شغل مقدس و آسماني به معلم بعنوان يک راهنما و هدايتگر تبديل شده است . از اينکه قلم و قدم شما در جهت به صحنه آوردن انديشمندان در رابطه با چالش هاي آموزش و پرورش است صميمانه ، سپاسگزارم زيرا .
1. شما اندشمندانه واقعييت هاي تلخ را مطرح مي نماييد .
2. ايام و مناسبت هاي که معلم و معلمي در آن بيشتر مورد توجه قرار مي گيرد را غنيمت شمرده به صاحب نظران وقلم بدستان وظايف خطيرشان را گوشزد مي نماييد .
3. پا را از پند و اندرز به صاحب نظران وقلم بدستان جلو تر نهاده و اقدام به برگزاري هم انديشي رسانه اي مي نماييد . اميد است ، راه خردمندانه اي را که آغاز نموده ايد با احساس مسئوليت خردورزان ، پر رهرو و پر ثمر تر باشد . برخود واجب مي دانم بارديگرجهت اطلاع رساني به فرهيختگان جامعه تکرار نمايم که :
ادامه دارد .
استاد گرانقدر جناب آقا يآ سرکارخانم ناشناس 14:20 دهم ارديبهشت
استاد گرامي سرکار خانم مياندشتي مي فرمايند :
اين واقعيت تلخ و حقيقت آشكار در دو بعد ويژگيهاي معلم و شرايط كاري معلمان به خوبي خود را نشان ميدهد؛ واقعيت و حقيقتي كه تا ديرتر نشده بايد چارهاي براي آن انديشيده شود و معلم سقوط كرده در ايننظام بحرانزده آموزشي را ابتدا بايد نجات داد سپس براي او نسخه پيچيد و نقش و جايگاه واقعي برايش تعريف كرد.
روز معلم و مناسبتهايي كه معلم و معلمي در آن بيشتر مورد توجه قرار مي گيرد فرصتي است تا صاحبنظران و قلم به دستان پيرامون اين مهم بگويند و بنويسند تا شايد چارهاي بتوان يافت.
اين بانوي گرانقدر از آبروي خود هزينه مي کند و هم انديشي رسانه و آموزش و پرورش را برنامه ريزي مي نمايد . اين اقدام شايسته از نظر شما چه اشکالي دارد ؟ لطفأ روشنگري داشته باشيد . تا خوانندگان محترم بدانند که کدام قسمت مقاله نامبرده شما را بوحشت انداخته است ؟
با احترام شهسوارزاده