گروه اخبار /
جمعی از معلمان پیمانی سال 1389 با ارسال نامه ای به سخن معلم ،خواهان توجه به مسائل استخدامی خود و اجرای عدالت شدند
گروه اخبار/
شاید روز معلم بهانهای شد تا به حضور متفاوت معلمها در کشورمان توجه کنیم. معلمی که برای همدردی با دانشآموز بیمارش سرش را تراشید، معلمی که برای رساندن دانشآموز بیمارش به بیمارستان جان خود را از دست داد، معلمی که در آتش سوخت تا دانشآموزانش زنده بمانند و معلمهایی که برای شادی و آموزش کودکان کار و حاشیهنشین فعالیت میکنند و بدون آنکه نامشان در جایی آورده شود، بدون اینکه میز و تخته و گچی باشد، درس عشق به کودکانی میدهند که در آمارها جزء کودکان بازمانده از تحصیل هستند.
لبخند خدا
جشن لبخند خدا که ازسوی «جمعیت طلوع بینشانها» برای کودکان محله آجرپزی برگزار شد، بهانهای بود برای یک تجربه متفاوت از فضای یک مهدکودک برای کودکانی که خواندن شعر و نقاشی کشیدن و نگاه معلم برایشان یک حسرت بزرگ شده است.
صدای خنده محوطه نسبتا بزرگ حیاط را گرفته بود، همه جا پر از کودکان کار و حاشیهنشین بود که یک روز برای آنها تدارک دیده شده بود؛ یک روز پر از خنده، نقاشی، شعر و شادی. در گوشهای از حیاط روی پارچه سفیدی با دستهای کوچکشان که شاید در حسرت میز و مدرسه بود، نقاشی میکشیدند و در گوشه دیگر بساط شعر خواندن و نقاشی کشیدن روی صورتشان فراهم بود و این میهمانی برای کودکانی بود که شاید هیچوقت رنگ معلم و تخته و آموزش را ندیده بودند، اما آنچه این میهمانی را متفاوت میکرد حضور معلمهایی بود که در کنار این بچهها عشق و مهربانی را به آنها هدیه دادند.
معلم مهربان شهر
«عطیه گنجی»، دختر خندهرویی که غم کودکان بیپناه این شهر گاهی خنده را از روی صورتش برمیدارد، معلمی است که تجربه معلمیاش را پای کودکان بازمانده از تحصیل گذاشته است.
تمام تلاشش را میکند تا فضای یک مهدکودک یا اردوی شادی را برای کودکان خیابان فیروز بهرام که در یکی از فرعیهای جاده ساوه است، به وجود آورد. عطیه در مورد این جشن که با روز معلم هم همزمان شده بود، میگوید: «خیلی از این بچهها هر شب با رویای مدرسه و لبخند خانم معلم مهربان میخوابند و صبح باید یا کار کنند یا به زندگیشان در خرابهها و حاشیه این شهر ادامه بدهند. این جشن بهانهای شد تا یک روز شاد را برای این کودکان درست کنیم. با افتخار برای این کودکان معلمی میکنم تا شاید رویای یکی از آنها برآورده شود.»
«سارا برین» که بچهها برای نشستن کنارش لحظهشماری میکردند، یکی دیگر از معلمهایی بود که در جشن لبخند خدا برای کودکان محله آجرپزی، حضور داشت. او میگوید: «معلمی و آموزش برای کودکانی که دلشان برای میز و مدرسه میتپد و شاید این آرزو برایشان در حد حسرت بماند و هیچوقت به آن دست پیدا نکنند، یک افتخار است. وقتی امروز خیلی از این کودکان توانستند قلم به دست بگیرند و نقاشی کنند این یعنی چشیدن طعم زیبای معلمی که شاید در خیلی از مدرسههای کشور پیدا نشود.»
به خاطر خنده کودکان
شاید در نگاه اول خندهدار باشد که معلمی برای شادی کودکان، صورتش را نقاشی کند و نقش دلقک را بازی کند تا شاید برای چند ساعت بتواند غم را از دل کودکان دور کند.
حسین شیخ، کفشهای لنگهبهلنگه به پا کرد و صورتش را نقاشی کرد تا تمام کودکان کار و حاشیه نشین به او بخندند. او میگوید: «قدم اول برای آموزش تمام دانشآموزان این شهر مهربانی و محبت است. امروز ما در کنار این کودکان معلمی متفاوتی را تجربه میکنیم. شاید برای خود ما هم یک تجربه متفاوت در تدریس باشد که یاد بگیریم تنها آموزش کافی نیست، بلکه در کنار آموزش باید پرورش، مهربانی و شادی هم باشد.»
او میافزاید: «معلمها گرچه شاید در شرایط سختی کار کنند، اما عشق به آموزش و کودکان این کشور همیشه در آنها وجود دارد، برای ما معلمها هر روز، روز معلم است، زیرا ما به کارمان افتخار میکنیم و فرقی ندارد که در مدارس غیرانتفاعی باشیم یا در خرابههای کورههای آجرپزی. هر جا که باشیم دانشآموزان را دوست داریم و با تمام سختیها به راه خودمان ادامه میدهیم و دلمان میخواهد به کودکان، عشق و محبت بیاموزیم.»
مطالباتی که پاسخ داده نمیشود
معلمهای کشور پارسال بیش از چهار بار به دلیل مشکلاتی که داشتند دست به اعتراض و تحصن زدند. کار به جایی رسید که علیاصغر فانی وزیر آموزش و پرورش از مجلس کارت زرد گرفت و تا پای استیضاح رفت، اما نهتنها مشکلاتشان حل نشد بلکه به اعتقاد بسیاری از کارشناسان آموزش و پرورش، اجرای طرح رتبهبندی معلمها مشکلاتشان را بیشتر کرد، زیرا به اعتقاد کارشناسان، این طرح نهتنها مشکلات معلمها را حل نمیکند، بلکه باعث میشود فضای آموزشی کشور مسموم شود.
اگرچه اعتراض و تحصن معلمها راه به جایی نبرده است، بیش از 100 معلم در حرکتی خودجوش میخواستند با حضور بر سر مزار معلم شهید ابوالحسن خانعلی ادای احترام کنند که از سوی نیروی انتظامی متفرق شدند.
اولا اینکه همه باید بپذیرند که اکنون مشکل اصلی معلمان « وضعیت رفاهی و اقتصادی» آنان است.
شعارهای دهان پر کن نظیر اینکه معلمان در پی «حفظ کرامت» خود هستند و کرامت فراتر از وضعیت واقعی زندگی آنان تعریف شود، حقیقتا فرار از واقعیت است نه پرداختن به حقیقت ماجرا. «کرامت» چیز خوبی است، اما این چیز خوب در صورتی حاصل می شود که اقدامات و راهکارهای عملی خوبی برای تحقق آن صورت گیرد. اجازه دهید برای روشن شدن ماجرا به داستانی اشاره کنم.
نقل است که در دستگاه حکومت یکی از پادشاهان فردی بود که در نوشتن بسیار ماهر و تیزهوش بود. نامه هایی را از طرف حاکم به حاکمان سایر ولایات می نوشت. چنان دقیق کلمات را انتخاب می کرد و کنار هم قرار می داد که موجب تحسین همگان بود. یک روز که داشت از طرف فرمانروای خود به حاکم دیگری نامه می نوشت و فکرش را کاملا متمرکز کرده بود، ناگهان کنیز او وارد شد و گفت: «آرد نماند». این دو کلمه کاملا تمرکز و هوش و حواس او را به هم ریخت. ناخواسته در میان کلمات نوشته بود: «آرد نماند». نامه را تمام کرد و به دست فرمانروای خود داد تا بخواند. حاکم وقتی به وسط نامه رسید، تعجب کرد. دید که این دو کلمه «آرد نماند» هیچ ارتباطی به قبل و بعد از این دو ندارد. تصور کرد که علامتی است رمزآلود میان نویسنده و حاکمی که نامه به او نوشته شده بود. دستور داد که نویسنده را به دربار فرا خواندند؛ از او راجع به این دو کلمه سوال کرد. نویسنده عذرخواهی کرد و داستان را برای حاکم تعریف نمود. حاکم دستور داد تا تمام نیازهای آن نویسنده را بر طرف کردند و گفت حیف است که ذهن شما دست خوش نیازهای بی ارزش روزمره شود.
داستانی که نقل شد بسیار آموزنده است. حافظ هم می فرماید: کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد.
تصور بفرمایید ذهن و خاطر یک نویسنده صرفا به خاطر نبودن آرد مشوش شد.
کار معلم صد برابر بیشتر از نویسنده با فکر و ذهن و روان ارتباط دارد. تصور کنید معلمی را که وقتی وارد خانه می شود، همسرش می پرسد که پول دندانپزشکی اش چه شده؟ فرزندش درخواست می کند که پدر شهریه مدرسه ام را پرداختی ؟ امروز آقای مدیر یا معاون به من تذکر داده که دیگر تو را در کلاس راه نمی دهم. صاحب خانه اش تماس می گیرد که آقا معلم برای شما زشت است، مثلا شما معلم این مملکت هستی، چرا دو ماه است اجاره خانه را به تعویق انداخته ای؟ بانک زنگ می زند که آقای معلم تا حالا چند قسط را به تاخیر انداختی اگر امروز یا فردا نپردازی مجبور هستیم از ضامن کم کنیم. پدر و مادر و دوستی زنگ می زند که 50 هزار تومان داری تا سر ماه به من قرض بدهی و او شرمنده می شود و آنان از او می رنجند. فرزندش خواسته ای دارد شرمنده او می شود. باید دکتر برود چکاپ کند پول ندارد. کفش و لباسش را سال به سال عوض نمی کند. تعطیلات فرا می رسد خود و خانواده اش از سفر و تفریح محروم می مانند و...
اینها واقعیت ها و حقایقی است که باید دیده شود و ما چند روزی که سوار اسب مراد و منصب می شویم، بدون حوصله و توجه به این واقعیات و تلاش برای رفع این مشکلات واقعی دائما در کالبد جامعه می دمیم که معلم به کرامت نیاز دارد. حقیقتا «کرامت» معلم بدون توجه به این مقدمات حاصل نمی شود.
آری معلم کرامت می خواهد و آن زمانی است که پزشکان و دندان پزشکان برای داشتن بیماری که شغل معلمی دارد افتخار کنند، نه این که با اکراه بپذیرند از ترس این که مبادا جیبش خالی باشد.
کرامت معلم زمانی است که املاکی ها و مالکان ساختمان ها برای این که مشتری آپارتمان آنان معلمان باشند سر و دست بشکنند نه این که به سوالات معلمی که مشتری است سرسری جواب بدهند.
کرامت معلم زمانی است که همه مدارس برتر دولتی و غیر دولتی آرزوی پذیرش فرزندان معلمان را داشته باشند نه اینکه از نوشتن فرزندان فرهنگی طفره بروند و در ثبت نام آنان هزار اما و اگر بیاورند.
کرامت معلم زمانی است که فرزندان معلمان سر خود را بالا بگیرند که پدر ما معلم است نه این که در مدرسه گاهی به دروغ روی بیاورند و پدر خود را بازاری معرفی کند.
کرامت معلم زمانی است که آقای معلم هر هفته با لباسی متفاوت و شیک و کفش های براق وارد کلاس شود، نه این که سالی یک بار پیش بیاید که کت و شلوار یا کفش و پیراهنش عوض شود.
کرامت معلم زمانی است که بانک ها به اعتبار نام معلم به او با روی باز مبلغ مورد نیازش را وام بدهند. خدا وکیلی به هم دروغ نگوییم، به اصطلاح عوام سر هم شیره نمالیم.
راست و حسینی این واقعیت را بپذیریم که «کرامت» معلم زمانی تحقق پیدا می کند که دامن فکر و ذهن و روحش از خارستان روزمرگی در امان بماند. با حرف و شعار نمی توان «کرامت» را به زندگی فردی و اجتماعی معلمان برگرداند.
اگر می خواهیم جامعه ای داشته باشیم با مردمانی فرهیخته و آگاه و آزاد و خداپرست چاره ای نیست جز این که ساربان احساس امنیت خاطر و آسایش ذهن و آرامش فکر و سلامت جسم و حس افتخار و کرامت داشته باشد. اگر ذهن و روح و فکر و جسم ساربان مشوش و معیوب شود بی تردید، همگان در بیابان گمراهی و نادانی و بی ایمانی و... سرگردان می شوند.
نویسنده این مقاله که سال هاست در کسوت معلمی مفتخر به خدمت است هم اکنون مدیر مدرسه ای بزرگ در تهران است که بیش از صد نفر در این مدرسه مشغول به خدمت هستند. آلام و آرزوهای معلمان را کم و بیش می داند. مشکلات آنان را از نزدیک می بیند. از خود می پرسد آیا تا کنون دولت ها توانسته اند خواسته ها و نیازهای معلمان را برآورده کنند، قطعا پاسخ منفی است، اگر پاسخ مثبت بود که در این نقطه نبودیم.
پس چه می توان کرد؟
آیا با تکیه بر خود معلمان و با استفاده از ظرفیت های مدارس و مکان آنها نمی توان بخش زیادی از دغدغه های معلمان در هر مدرسه، با همفکری خود معلمان آن واحدآموزشی مرتفع شود؟ اگر جواب مثبت است، چه موانعی وجود دارد؟
صراحتا و قویا تاکید می کنم با «اقتصاد مقاومتی» می توان وضعیت را در زندگی معلمان دگرگون کرد. شرط همان است که رهبر معظم فرموده اند یعنی «استفاده حداکثری از زمان و منابع و امکانات» (بیانات دیدار با کارگران 3/5/1391)
نسخه اقتصاد مقاومتی در آموزش و پرورش، فعال کردن امکانات موجود مدارس است واستفاده بهینه و درآمدزایی از مکانهای مدارس است و البته حداکثر استفاده باید از زمان بشود. وقتی مدیر مدرسه یا منطقه یا مدیرکل یا وزیر یا هر مقام دیگری با این ایده بر منصب باشد که “آهسته بیا آهسته برو که گربه شاخت نزند”، هیچ اتفاق مبارکی در وضعیت معلمان و آموزش و پرورش نمی افتد. دست ها بسته، فکرها دچار جمود، ذهنها در رکود و گام ها لرزان و لنگان و... هیچ کس به خود زحمت نمی دهد چراغی بردارد و به پستوی تاریکی های وضعیت فعلی برود و نوری بتاباند. کورسویی هم که به تابش در می آید، در برابر ابرهای تنگ نظری و حسادت و مقررات دست و پا گیر و قوانین دردسرساز خاموش و نابود می شود.تو را به خدا و به مذهبتان قسم برای نجات کشور و نظام، آستین ها را بالا بزنید و کاری کنید. راه ها را باز کنید.
در همین مدرسه ای که نگارنده مدیر آن است می توان کارهای زیادی کرد. از جمله:
1-مغازه های متعددی می توان ساخت که هم زندگی صد دبیر را در این مدرسه متحول کند و هم می تواند حامی چند مدرسه محروم شود و معلمان آنان را پشتیبانی کند. اما چرا آموزش و پرورش دست ما را بسته است و چرا شهرداری در این زمینه کمک نمی کند، همان اتلاف منابع و امکانات و زمان است.
2- تاسیس تعاونی مسکن فرهنگیان در مدارس و مناطق. اندوخته های معلمان در هر مدرسه اگر در کنار هم قرار بگیرد با آن می شود کاری کرد. این البته نیاز دارد که مقررات موجود دست و پای ما را نبندد و البته سایر نهادها مثل شهرداری یا وزارت مسکن در ارائه مجوز و زمین با قیمتی بسیار مناسب که ویژه معلمان باشد کمک کنند. اما کو گوش شنوا؟
3- تاسیس صندوق قرض الحسنه کارکنان هر مدرسه: معلمان مدرسه ما چند سالی است که ماهانه مبلغی را در صندوق مدرسه اندوخته اند. واقعیت این است که هم اکنون تا 5 میلیون تومان در اندک زمانی برای حل مشکلات اعضا پرداخت می شود. کرامت معلم حفظ می شود، اگر گاهی حتی اقساط او تا یکسال به تاخیر افتاد، تحت فشار قرار نمی گیرد و باز تمدید می شود. باید نهادها به کمک تشکیل چنین صندوق هایی بروند و نگویند که خلاف مقررات و ضوابط مالی است. البته برای فربه کردن این صندوقها راهکارهای زیادی وجود دارد که اگر جایی برای پیشنهادها و راهکارها ارزشی قائل بودند ارائه خواهد شد. تجربه ای که هم اکنون در حال اجراست.
4- تاسیس تعاونی مصرف کارکنان مدرسه: اگر اجازه بدهند این طرحها در مدارس بی مانع اجرا شود. تعاونی مصرف معلمان در هر مدرسه این کارکرد را دارد که سرمایه های اندک آنان کنار هم قرار می گیرد تا مایحتاج روزمره آنان تامین شود.
5- واگذاری مدارس به معلمان هر مدرسه: در شهرها و مناطقی که مدارس بتوانند خودگردان باشند.
6- و هزار راه نرفته ای که وجود دارد اما از ترس در آنها گام نمی زنیم. چون می ترسیم اشتباه کنیم و بر ما خرده بگیرند و مورد نقد واقع شویم و منصب را ازما بگیرند.
باور کنیم که می شود کاری کرد و هر کار جدیدی ممکن است هزینه داشته باشد اما از تسلیم شدن دربرابر رکود بهتر است.
سخن نهایی:
الف) با مسئولان: برای رفع دغدغه های معیشتی معلمان همت ملی نیاز است زیرا سازندگان هویت ملی این قشر نجیب و فرهیخته و آگاه هستند. جامعه آماج تهاجم وحشتناک فرهنگی است. موضوعی که سالها پیش رهبر معظم هوشمندانه بیان فرمودند ولی مسئولان جدی نگرفتند. اکنون ماهواره، اینترنت، شبکه های مجازی، مواد و بازی ها و... دارند دین و ایمان و خانواده و در یک کلام هویت را از فرزندان ما می گیرند. فرهنگ مبتذل بیگانه با ابزارهای جذاب وارد خانواده ها شده و روح و ذهن فرزندان ما را مسخ می کند. با بمب و موشک و قدرت نظامی نمی توان مانع این هجوم همه جانبه فرهنگی شد. برای مقابله با آن ارتشی از جنس خود آن لازم است و آن “ارتش فرهنگ” است. این ارتش یک میلیونی فرهنگی اکنون آماده به خدمت است و باید آنان را آماده و دلخوش و بی دغدغه در میدان مبارزه نگه داشت. اگر ذهن معلمان درگیر دغدغه های معیشت باشد نمی تواند در برابر این تهاجم و غارت هولناک فرهنگی و هویتی موثر باشد.
باغبان را چون که خار در پای رفت دزد آمد میوه ها را برد تفت
ب)با فرهنگیان: درود بر شما حافظان دین و کشور. می دانم مشکلات زیاد دارید. حق هم دارید متوقع باشید. دلخور باشید اما سرخورده نشوید. اکنون کشورعزیزمان در شرایط خاصی به سر می برد. اگر دقت کنید دور تادور ایران عزیز جنگ وخونریزی و ناامنی و تاریکی است. در دل این تاریکی ها کشور عزیز ما دارد می درخشد. این موضوع سبب شده دنیا و حتا دشمنان به دیده تحسین و احترام و قدرت به ما نگاه کنند. زیرا ملت فهیم و زمان شناس ما و در راس آن فرهنگیان آگاه به چنان درک والایی رسیده اند که با همه کمبودها و تحریمها حفظ دین و میهن را بر جان و مال خویش ترجیح می دهند. و لذا در شرایط سخت همپا و همدل و همزبان با دولت و مسئولان ندا سر می دهند: چو ایران نباشد تن من مباد.
روزنامه ابتکار
در بیانیهای که شانزده نهاد مدنی- آموزشی جهان در 10 بند و به بهانه گردهمایی سران کشورها در مجمع عمومی سازمان ملل در مهرماه 92 و خطاب به سران نوشتند، آمده است: «معلمان در کانون آموزش کیفیاند.
برنامه توسعه جهانی برای آموزش، باید معلمان را در کانون تلاش ها برای دست یابی به کیفیت آموزشی قرار دهد. این کار، اولویت دادن به تربیت معلم به هدف پرورش حرفه ای در همه سطوح آموزش و پرورش مانند آموزش و سوادآموزی بزرگسالان، کاهش شمار دانش آموزان کلاس، فراهم كردن منابع یاددهی- یادگیری، بهبود دستمزدها و شرایط عمومی کار را در بر می گیرد.
حقوق معلم باید تحقق یابد، هم به عنوان یک اصل و هم به عنوان شرطی برای برآوردن حق برخورداری از آموزش کودکان، نوجوانان، جوانان و بزرگسالان. افزون بر این به معلمان در همه سطوح آموزش باید در رفتار آموزشی شان بهعنوان حرفه ایهای با کیفیت و برخوردار از دانشِ تخصصی، اختیار و آزادی آکادمیک داده شود. معلمان را باید کنشگرانه با نقشی پیشرو در فرآیند معناسازی در پیوند با کیفیت آموزشی، در گیر گفتوگو و تصمیمگیری و سیاستگذاری كرد و به عنوان واپسین و ارجمند ترین راهکار، ارزشیابی معلم باید در فضایی سازنده و یادگیری- محور و با دخالت موثر آنها، انجام پذیرد. هرگز نباید ارزشیابی معلم با وارسی عملکردِ آموزشی دانشآموزنشان یا برای تنبیه یا پاداش آنها بر پایه معیار قرار دادن پول بیشتر یا شکل های دیگر امتیاز دادن، مورد استفاده قرار گیرد. این کار رقابت بازیگران آموزشی را که روابط شان پیششرط همکاری برای دست یابی به حق آموزش است را تحریک میکند.»
در این بخش از سفارش نامه، به فراهم كردن زمینه های اقتصادی معلمان سر راست اشاره شده است. گرفتاریهای اقتصادی و پیامدهای آن همواره گلوی آموزش و پرورش کشور را فشرده و گویا نمی خواهد دست از سر بنیادی ترین نهاد توسعه ای کشور بردارد. از سال های نخست زادن این نهاد در ایران، فرهنگیان گرفتارهای اقتصادی خویش را فریاد زده اند و شوربختانه این فریادها گوش شنوایی نیافته است. در زمان صدارت قوام السلطنه، معلمان مدارس دولتی که 6 ماه حقوقِ شان پرداخت نشده بود، بیانیهای در اعتراض به این امر منتشر کردند و در دی ماه 1300 وارد اعتصاب شدند. دومین کنش گروهی فرهنگیان در فروردین 1331 با عنوان «نخستین کنفرانس کشوری آموزگاران ایران» زیر فشارهای اداری فراوان در تهران برگزار شد. اوج این اعتراض ها 12 اردیبهشت 1340 بود که در آن «دکتر ابوالحسن خانعلی» دبیر فلسفه به شهادت رسید و سنگ بنای روز گرامی داشت معلم شد.
پس از آن هم بارها شاهد اعتراض های گسترده فرهنگیان در کشور بوده ایم. اما دو چیز در همه این اعتراض ها همواره ثابت مانده است؛ یکی دل نگرانی های اقتصادی معلمان و دیگری نادیده گرفتن ریشه های اعتراض های صنفی! که شوربختانه همچنان نیز پا بر جاست و اعتراض های اخیر هم ریشه در این گرفتاری تاریخی دارد. اما در ماه های گذشته که اعتراض های صنفی باز هم گسترش اجتماعی فراوانی به خود گرفته است، کاربه دستان آموزشی افزون بر این که نتوانسته اند راهکار درخوری برای آن ارائه دهند، گاهی زمینه رنجش بیشتر فرهنگیان را فراهم كرده اند.
یکی از آنها عَلَم کردن «رتبه بندی» فرهنگیان است. این طرح افزون بر این که پتانسیل درخور برای پر کردن شکاف دو برابری میانگین دریافت فرهنگیان با خط فقر را ندارد، می تواند زمینه گرفتاریهای دیگری را برای سامانه آموزشی فراهم كند. برای نمونه در فراز پایانی بیانیه بر بهینهسازی سامانه ارزشیابی آموزگاران تاکید شده است.
بی گمان رتبهبندی، همه موردهایی را که بیانیه ساختارهای آموزشی را از آنها بر حذر داشته، در بر می گیرد. این طرح که با شتاب پرسش برانگیزی از سوی معاون اول رئیس جمهور ابلاغ شد، زمینهساز رقابت های بیهوده میان فرهنگیان می شود و فضایی که باید در آن همکاری و همدلی برای رسیدن به هدف های آموزشی برقرار باشد را می آلاید.
از سوی دیگر شنیده می شود بخشی از ارزشیابی معلمان به درصد قبولی آنها وابسته است که در بیانیه به شدت با آن مخالفت شده است و بی گمان می تواند بر واقعی نبودن نمرات اعلام شده دانش آموزان اثر گذار باشد.
بیگمان ، نخستین گام برای به سامان كردن وضع کنونی آموزش و پرورش، هزینه کردن برای آموزشی به روز و جهانی است که در آن آموزگار کلیدی ترین نقش را بازی می کند.
اما آیا با چنین هزینه ها و طرح هایی می توان نخستین گام را استوار برداشت!؟
روزنامه قانون
گروه اخبار /
محمد فاضل در پاسخ به این پرسش که همزمان با روز معلم چه خبر خوشی را برای فرهنگیان دارید تا آن را اعلام کنیم؟، اظهار داشت: اخبار خوش را وزیر آموزش و پرورش در برنامه تلویزیونی نگاه یک اعلام خواهد کرد.
وی در پاسخ به این پرسش که طرح رتبهبندی هماکنون در چه وضعیتی قرار دارد و شاخصهای آن براساس چه معیارهایی در دست تدوین است؟، افزود: هم اکنون کارشناسان در حال تدوین شاخصهای طرح رتبهبندی هستند و امیدواریم به زودی این شاخصها تهیه شده و در اختیار معلمان قرار گیرد.
مشاور وزیر آموزش و پرورش و مدیرکل دفتر وزارتی ادامه داد: در تدوین طرح رتبهبندی آنچه که هماکنون به دنبال آن هستیم، این است که شاخصها براساس شغل معلمی و نقش معلمان تهیه میشود و معیارهایی که برای تبدیل شدن فرد به یک معلم خوب نیاز است در تدوین شاخصهای رتبهبندی مدنظر قرار دارد.
فاضل ادامه داد:به عنوان مثال به این نکته توجه داریم که یک معلم خوب چگونه با دانش آموزان و خانواده آنها ارتباط برقرار میکند، روش تدریسش چگونه است تا مطالب برای دانشآموزان قابل فهم باشد. در یک کلام ، انتظارات موجود از یک معلم خوب به عنوان شاخصهای رتبهبندی مدنظر است.
وی گفت: در طرح رتبهبندی هیچ ضرورتی وجود ندارد که یک معلم به تدوین مقاله یا تألیف کتاب بپردازد. در حقیقت به دنبال انتظارات عجیب از معلمان نیستیم بلکه از معلمان انتظار داریم تا شاخصهای شغل معلمی را به طور ویژه مدنظر قرار دهند.
فاضل در پاسخ به این پرسش که در تدوین شاخصهای رتبهبندی تاچه اندازه نظرات اعلام شده از سوی فرهنگیان را ملاک کار قرار دادهاید، بیان کرد: قطعاً نظر معلمان و صاحبنظران در تدوین شاخصهای رتبهبندی مدنظر است،در غیر این صورت اصل نظرخواهی کاری بیهوده است. اما اینکه هر فردی نظر دهد، نظرش اعمال شود اینگونه نیست. نظرسنجی از همکاران با هدف تدوین شاخصهای رتبهبندی و دست یابی به شاخصهای ملموس و عینی است. امیدواریم با استفاده از نظرات معلمان و کارشناسان شاخصهای رتبهبندی به خوبی تهیه شود.
مشاور وزیر آموزش و پرورش و مدیرکل دفتر وزارتی گفت: شاخصهای رتبهبندی باید هرچه زودتر تدوین و تصویب شود تا بتوانیم با شروع مهر برنامههای عملیاتی صدور احکام معلمان در طرح رتبهبندی را آغاز کنیم و تا قبل از مهر باید تنظیم شاخصها و تعیین ملاکها به نتیجه برسد.
فاضل در پاسخ به این پرسش برخی از کارشناسان اعلام میکنند که طرح رتبهبندی مصوب دولت براساس عناوین موجود در قانون مدیریت خدمات کشوری بوده و به معلم همانند یک کارمند مینگرد درحالی که در طرح رتبه بندی قبلی به معلمان همانند اساتید دانشگاه نگاه میشد، عنوان کرد: آنچیزی که ملاک عمل ما است مصوبه قانونی دولت بوده و این مصوبه قانونی براساس مقتضیات، توانمندیها و شرایط زمانی و کار کارشناسی تهیه شده است.
البته نظرات کارشناسی محترم است اما ملاک عمل ما طرحهای گذشته نیست بلکه مصوبه قانونی دولت است.
تسنیم
سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور تقریباً وظایفی چون معاونت فنی یا عمرانی نهادهای مشابه آموزش و پرورش را دارد، منتها با این تفاوت که امکان هیچ دخل و تصرفی را در جابهجائی مدارس ندارد.
پیشنهاد 1
برای پیشنهادم شهر تبریز را به عنوان نمونهی موردی بررسی میکنم.
دهها سال قبل تمرکز جمعیت در مناطق مرکزی شهر تبریز بوده و از طرفی بعد خانوار عددی بزرگتر از آن چه که امروز تقریباً 4 میباشد بوده و طبیعتاً جمعیت دانشآموز در مرکز شهر تبریز بسیار بیشتر از آنچه که امروز هست بوده. به همین خاطر مدارس بسیاری در مرکز شهر تبریز ساخته شده و بعدها تعدادی از این مدارس بازسازی شدهاند و تعدادی نه. اما با گسترش شهر به شهرکهای حاشیهای مانند کوی ولیعصر، باغ میشه، رشدیه، زعفرانیه، کوی سهند، پرواز، گلشهر، یاغچیان، مرزداران و ... از تراکم جمعیت در مرکز شهر رفته رفته کاسته شده و کاربری مسکونی کمتر و کمتر شده و از سوی دیگر پایین آمدن بعد خانوار که امروز عددی نزدیک به 4 و در شهرها حتی پائینتر از این عدد میباشد و حتی در مناطق مرکزی شهر حتی نزدیک به سه میباشد؛ موجب گشته تا مدارس مرکز شهر اغلب دانشآموزان شان را از شهرکهای اطراف شهر جذب کنند. علاوهبر این جمعیت بالایی از معلمان در شهرکهای حاشیهی شهر مانند یاغچیان و باغ میشه و ... ساکن هستند. تمامی این عوامل دست به دست هم میدهند تا همه روزه در ساعات پیک ترافیک صبح جمعیت بسیار زیادی از شهرکهای حاشیهی شهر به مرکز شهر مسافرت کرده و در ساعات پیک ترافیک ظهر هم همین مسیر را مجدد برای برگشت به منزل طی کنند.
علاوهبر اینها ، سیستمهای عهد قدیم سازماندهی نیروی آموزش و پرورش قادر نمیباشند معلمانی که در شرق تبریز سکونت دارند و در غرب تبریز تدریس میکنند را بهینه سازماندهی کند. این مساله چند مشکل را موجب میشود.
1- تشدید مصرف بنزین و آلودگ هوا
2- تشدید ترافیک در ساعات پیک ترافیک
3- تحمیل هزینهی اضافی به معلمان و دانشآموزان برای حمل و نقل
4- اتلاف زمان بسیار بالا و ...
تمامی این مشکلات را امروزه در مباحث حمل و نقل به سادگی و با تشکیل یک بانک اطلاعاتی از اطلاعات معلمان و دانشآموزان به کمک یک نرمافزار به سادگی قابل مدیریت هستند. به گونهای که به فرض مثال اگر در شهری 3 هنرستان در مرکز شهر واقع شده باشد و هر کدام 100 دانشآموز جذب میکنند و از این 300 دانشآموز اگر 100 نفر از غرب شهر به مرکز شهر جهت تحصیل مسافرت کنند و 100 نفر از شرق شهر به مرکز شهر مسافرت کنند. ما میتوانیم 2 باب از مدارس مرکز شهر را با قیمت بسیار بالا در مرکز شهر به فروش رسانده و 1 باب هنرستان در شرق شهر و 1 باب هنرستان در غرب شهر با قیمت بسیار پائینتر از مرکز شهر احداث نمائیم. و از محل سود حاصل از این مساله سرمایهگذاریهایی نمائیم که آموزش و پرورش بتواند به وزارتخانهای سود زا بدل شود.
برای قابل فهم بودن مساله سعی بر ساده سازی مثال نمودم.
پیشنهاد 2
اغلب مدارس در نوبت بعد از ظهر تعطیل میباشند و تعداد زیادی آموزشگاه در سطح شهر داریم که معمولاً بعد از ظهرها فعالیت میکنند و اجارههای بسیار بالائی بابت مکان آموزشگاه پرداخت میکنند. ادارات آموزش و پرورش میتوانند مدارس را در نوبتهای بعد از ظهر به آموزشگاهها اجاره دهند.
پیشنهاد 3
هنرستانهایی که رشتهی ساختمان دارند هر ساله نیاز به خرید تختهی قالب بندی برای کار در کارگاه دارند. در حالی که تمام مدارس حیاطهای بزرگی دارند و متاسفانه بیشتر درختهای مثل توت در حیاط مدارس کاشته شده که نه زیبایی بصری آنچنانی دارند و نه از دست دانشآموزان در امان میمانند. میتوان در حیاطهای مدارس درختهای کشت کرد که در کارگاههای رشتهی ساختمان کاربرد دارد.
پیشنهاد 4
در بیشتر مدارس زنگ تربیت بدنی بر روی آسفالت اجرا میگردد و مدارس غالباً سالن ورزشی سر پوشیده ندارند. میتوان در حیاط مدارس سالنهای ورزشی احداث کرد که از سوی سلامت دانشآموزان بیش از این به خطر نیفتاده و در نوبت عصر به اجاره داده شده و سودی عاید مدرسه شود تا هزینههای امورات معمول مدارس را از این طریق مرتفع ساخت، نه اینکه با دریافت کمک به مدرسه از خانوادههایی که چندان توانائیی مالیای هم ندارند بار مالی بهشان تحمیل کرد و آموزش و پرورش را بی حیثیت کرد.
تمام این پیشنهادات و پیشنهادات ابتکاری مشابه تنها از طریق ادغام سازمان نوسازی در ادارات کل استان تحت عنوان معاونت عمرانی قابل حصول میباشند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /
به مناسبت فرا رسیدن هفته معلم ،« مجمع فرهنگیان ایران اسلامی » از تشکل های معلمی بیانیه ای صادر نمود .
متن کامل این بیانیه که برای سخن معلم ارسال گردیده است به شرح زیر است